qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۴۵۵ مطلب با موضوع «جهان، جامعه» ثبت شده است

راز نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی
گوناگونجهان، جامعه

راز نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی

پنجشنبه مهر ۱۴۰۲

ورود

شیخ زکزاکی

به ایران

 

استقبال باشکوه

از شیخ ابراهیم زکزاکی


خوش آمدی مجدد به ایران

شیخ زکزاکی قهرمان فکر و قیام

 

سیاه و سفید و هر رنگ و نژاد

برابرند برادرند خواهرند

 

۲۲ مهر ۱۴۰۲

هدیه‌ی رهبری

به زینت همسر شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی

 

یادداشت روز دامنه
علت نفوذ شیخ زکزاکی

به نام خدا. سلام شریفان. شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی، رهبر معنوی و سیاسی نیجریه و به عبارتی "امام شیعیان آفریقا" به‌گرمی مورد استقبال در فرودگاه امام خمینی (بین قم و تهران) قرار گرفت. او را کمی معرفی کنم: اول از اهل سنّت (مالکی‌مذهب) بود ولی وقتی از دیدار با امام خمینی رحَمهُ الله بیرون آمد، شیعه شد و اینک با نفوذ شگفت‌انگیز جهانی‌اش، نیجریه را جذب شیعه نمود و آفریقای بیدار را مجذوب تفکر خود. آنقدر او مرحوم امام را عظمت قائل بود اینک شیعیان نیجریه را «خمینیون» صدا می‌زنند. من سالهاست متوجه و جذب افکار و اخلاق او شدم. او دامنه‌ی بیداری اسلامی را تعمیق کرد. حدود ۱۵ میلیون (حتی بیشتر) مردم نیجریه را پیرو مکتب اهل‌بیت -علیه‌السّلام-کرد. حتی چندین میلیون مسیحی سرسختانه از زکزاکی  حمایت می‌کنند و در برنامه‌ی مذهبی وی شرکت. شیخ یک ویژگی عجیبی دارد و آن این است عقل و نقل در منطق او بر مشارکت زنان در جنبش تاکید دارد و نیز تأسیس مدرسه. که اینک بالای سیصد مدرسه در شمال نیجریه راه انداخته است که زیربنایی برای سامان فکری. روزنامه‌ی جنبش او "المیزان" نام دارد که گویا پرخواننده‌ترین روزنامه‌ی نیجریه است به زبان هوساس. وی یک حرفِ عقیدنی قوی‌یی دارد که از آن هرگز نمی‌گُسلَد و آن این تزش هست:

 

"هیچ قدرتی به‌جز خداوند وجود ندارد.»

 

راستی علت نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی چیست؟ یکی علت مهم بلکه اصلی‌ترین آن به نظر من این است با یک خانم متشخصِ متفکر و معتقد و متدین به نام زینت ابراهیم ازدواج کرد. کی؟ سال ۱۹۸۴ میلادی که ۹ فرزند ازو بار آوُرد. هفت پسر، دو  دختر. زینت خبرنگار و نویسنده‌ی مطبوعات بود و فردی باسواد و زیرک و یک عنصر مهم شیعه و فردی انقلابی، فعال و مجاهد. این مادر انقلابی و حامی ایران در دامن خود ۶ فرزند شهید تقدیم شیعه کرد؛ حماد، حمید و علی در ژوئن ۲۰۱۴ در روز قدس، نظامیان نیجریه شهیدشان کردند و سه فرزند دیگر سال ۲۰۱۵ در مراسم دینی. فقط دخترانش دکتر «نصیبه» و «سهیلا» و «محمد» زنده ماندند. زینت همیشه کنار ابراهیم ایستادگی کرد و همین موجب قوام جنبش شد. دوره‌ی آموزش پزشکی هم دید. وی را "معلمه" می‌خوانند، زیرا زینت در ایران و سپس نزد شیخ ابراهیم زکزاکی طلبگی خواند و در نیجریه سالها برای بانوان جنبش اسلامی معلمی کرد. لذا اگر شیخ موفق شد تا الگوی اعتراض آرام اسلامی را به دنیا تئوریزه کند چیزی فراتر از مدل مهاتما گاندی و نلسون ماندلا، فقط به خاطر حضور یک زن متفکر و قوی به اسم زینت است که کنارش ماند و او را زیر تقویت و تداومش داشت. راست است که نقل است از دامن زن مرد به معراج می‌رود. درود بر هر دو: زینت و شیخ زکزاک.

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعه

همه چیز بر سرِ مسجد بیت المقدس

يكشنبه مهر ۱۴۰۲

ضیف

...

...

نقشه‌ی غزه فلسطین

 

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. شرحی بر طوفان ضیف! چون تحلیل را هر عضو خود بلد است. آغاز، عکسش را بنگرید، محمد ظیف را می‌گویم؛ فرمانده مخفی حماس که حمله‌ی دیروز در فلسطین را هدایت کرد. او «محمد دیاب ابراهیم المصری» -ابو خالد- است رفیق حاج قاسم مشهور به «ضیف» (=مهمان) چون هر شب در خانه‌ای میان فلسطینان مخفی می‌شود. اسرائیل وی را «گربه‌ای با هفت جان» می‌داند؛ نیز «شبَح» و «سرِ افعی». در ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ اسرائیل در بلوفی بزرگ مدعی شد او را کشته است! او بچه‌ی «خان یونس» است در جنوب نوار غزه. نقشه‌ها را ببینید. او تابستان ۲۰۱۴ توسط اسرائیل ترور شد ولی جان سالم به در برد. اما همان سال «وداد» همسرش، «علی» فرزند هفت ماهه‌اش و «ساره» دخترش، همگی توسط حمله‌ی جنگنده‌های اسرائیلی به خانه‌ای در محله‌ی «شیخ رضوان» غزه به شهادت رسیدند. ضیف در سال ۱۹۸۹ توسط اسرائیل در غزه دستگیر و ۱۶ ماه در زندان حبس و شکنجه شد. هم اینک کسی چهره‌ی او را چند سال است ندیده است. عکسش مال گذشته است که بالا گذاشتم. ضیف اینک شصت ساله شد و در ۶۰ سالگی شگفت‌انگیزترین حمله را به اسرائیل فرماندهی کرد که «ناتان ساکس» میر مسئول بخش خاورمیانه اندیشکده‌ی آمریکایی «بروکینگز» آن را «شکست اطلاعاتی اسرائیل» تعبیر کرد. از نظر من دیگر نیاز نیست هالیوود فیلم‌های تخیلی بسازد! همین طوفانِ ضیف -فرمانده مخفی گردان‌های قسّام بپا کرد- را صدها فیلم از آن در آورَد. ولو آن که اسرائیل واکنش جهنمی از خود بروز دهد. ارزش کار ضیف با نیروهای زبده‌اش طی تمام دوره‌ی مظلومیت فلسطین بی‌نظیر بود. روزنامه‌ی اقتصاد آینده (۱۶ مهر ۱۴۰۲) خوب تیتری روی آن کار کرد. به قول همکار فضای مجازی‌ام جناب مرآت "اگر نسبت به مسئلۀ فلسطین بی تفاوت باشم یقیناً مسلمانیم به اندازۀ یک پشگل بُز ارزش نخواهد داشت". آری؛ آن روز ۳۰ شهریور امسال ۱۴۰۲، اسماعیل قاآنی که با کلاه و هیبت حاج قاسم رفت سوریه -در صحن پستی مصور ازش نوشته بودم- معلوم بود حرکتش ایذایی و فریب است. همه چیز بر سرِ مسجد در یک مکتب است؛ قدس، قبله‌ی نخست. ۱۶ مهر ۱۴۰۲ دامنه.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعه

زنان فاضله ، زنان صالحه

چهارشنبه مهر ۱۴۰۲

 

زنان فاضله ، زنان صالحه

 

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. مطالعه‌ی این دو کتابِ «زنان فاضله» و «زنان صالحه» اثر آیت الله مرحوم سید نعمت الله حسینی کهلائی قیداری زنجانی خیلی وقتم را گرفت. هر چه هم می‌خوانم مگر تمام می‌شود. هر چه هم جلوتر می‌روم نمونه‌هایی از زنان مطرح، شرح حالشان تشریح می‌شود که هر کدام داستانِ مطوّل خود را دارد. بهتر دیدم در معرفی این دو کتاب به این چند سطر در سه بند از برداشتم بسنده کنم:

 

این > جاحظ در کتاب "البیان والتبیین" نوشت روزی یکی از اُمراء عرب کودکی دید که به مطالعه‌ی کتابی مشغول است، فریاد برآوُرد که شرم بر تو باد! سواد شغلِ آموزگاران و گدایان است!

 

یا > مثلا" در جاهلیتِ مقارنِ اسلام مطابق نقل واقدی، در مکه موقع بعثت حضرت رسول ص فقط هفده نفر از قریش سواد داشتند.

 

یا این > آخرین شاعر بدَوی عرب -ذولرمه- باسواد بودنِ خود را پنهان می‌کرد و می‌گفت قدرتِ نوشتن در میان مردم، بی‌ادبی شِمُرده می‌شود.

 

اما اسلام آمد و گفت: بخوان، بدان‌. یعنی علم و عمل. آگاهی و ایمان.

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
هفت عکس ؛ هفت مکث
جهان، جامعهانقلاب

هفت عکس ؛ هفت مکث

سه شنبه مهر ۱۴۰۲

...

 

...

 

...

 

...

 

...

 
...
 

هفت عکس ؛ هفت مکث
نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان

شرح عکس

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
جهان، جامعه

تمسُّک تا تنسُّک

يكشنبه مهر ۱۴۰۲

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام. تمسُّک تا تنسُّکمی‌گوید (کی؟ آشیخ مجتبی تهرانی) باید مؤدّب به ادب الهی گردد. کی؟ انسان. چگونه؟ این گونه. با راه تمسُّک تا تنسُّک. حالا ببینیم خودِ آیت الله مرحوم شیخ مجتبی تهرانی درین جلسه‌ی سی و سوم چه می‌گوید. او تمسُّک را درین می‌داند که انسان کرارا" بیاید بگوید خدا و پیغمبر و ائمه چنین فرموده‌اند و خود، به فرمایش آنها تمسُّک بجوید. یعنی بَسا انسان سخنان آنان را حفظ و بلد باشد اما فقط رجوع کند. این کافی نیست و انسانِ درستی را نمی‌پرورانَد. چون به تعبیر ایشان کار چنین شخصی مثل "ضبط صوت" می‌شود و حتی کار ضبط صوت هم "مقام بالاتری" دارد. پس چه چیزی مشکل انسان را حل می‌کند؟! آشیخ مجتبی تهرانی می‌فرماید: "تنسُّک" حالا تنسُّک مگر چه فرق می‌کند با تمسُّک؟

 

 

 

تنسُّک به این معناست که انسان از گفتار و رفتار پیامبر ص و ائمه ع "روشِ رفتاری" یگیرد. این، انسان‌ساز است. یعنی ببینیم پیغمبر اکرم و ائمه در ابعاد گوناگون فردی اجتماعی چگونه رفتار کردند ما نیز همان رفتار کنیم. باید شیوه‌های آنها را شناسایی کنیم به آنها متنسِّک شویم تا واقعا" ادب شویم. تنسُّک در لغت یعنی خداپرستی پارسایی. تمسُّک در لغت یعنی چنگ‌زدن. آویختن. بگذرم. من این کتابِ «تأدیب نفس» سی و سه جلسه درس اخلاق شیخ مجتبی تهرانی (۱۳۱۶ - ۱۳۹۱) را از دیشب بر بالینم گذاشتم تا خوب بخوانم. نشر مصابیح الهدا است، چاپ دومش در ۱۳۹۲. اثری نافذ بر روح جان نفس انسان. روز شهادت پدرِ امام زمان عج بود خواستم با تبیین کوتاه تمسُّک تنسُّک، توسل جوییم با امام حسن عسکری ع که مورد خشم ستمگران بود. تسلیت. ۲ مهر ۱۴۰۲.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
معنویتجهان، جامعه

از مَردُمکِ دیده باید آموخت

دوشنبه شهریور ۱۴۰۲

به قلم دامنه: مردمک به نام خدا. سلام. حسبِ حال نویسی (=اتوبیوگرافی، زندگینامه‌ی خودنوشت) در اصل از مصر باستان برخاسته، که فراعین آنجا علاقه داشتند شرحِ احوال زندگی خود را بر کتیبه بنگارند. اما در اصل این کار ریشه در معرفةُالنفس دارد که اَنفعِ معارف است. زیرا هر کس خود بهتر از هر کس می‌داند چگونه زیسته، بر او چه گذشته، چه در سر می‌پرورانَد، اَرز و عَرض و عِرض او چند است. حتی توصیه شده که:

 

"چنان مُستغرقِ اوقاتِ خود باش

که از حالِ کسی نایَد تُرا یاد"

 

 

یعنی به خودت بپرداز چه کار به ایرادهای دیگران داری. همین سرِ صبحی داشتم کتاب "شرحِ این هجرانِ" (تصویر بالا) آقای دکتر محمد فنایی اشکوری (قم: وحی و خرد، ۱۳۹۵) را خلاصه‌نویسی می‌کردم، چنین سوژه در ذهنم شکل گرفت. نمی‌دانم مفیدگویی کردم درین ستون روزم یا نه. هر چه هست، نخست، نَهیب بر خودم هست. با یک شعر خودم را گرم می‌کنم که پا وقتی سرد شود، پایداری تا پای جان هم یخ می‌کند: "از مَردُمکِ دیده باید آموخت / دیدنِ همه کس را و ندیدنِ خود را" اینجا، دیگری را دیدن یعنی امتیازات و خوبی‌های کسی را دیدن، نه خویشتن را هیچ و پوچ انگاشتن، بلکه خود را برتر ندانستن و سایران را خوب دیدن. بگذرم. دامنه.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستجهان، جامعهانقلاب

روزی استثمار هندوستان، روزی ادای احترام!

دوشنبه شهریور ۱۴۰۲

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزنامه‌ی آسیا (۲۰ شهریور ۱۴۰۲ عکس داخل متن) را ورق زدم. این "گروه بیست" که برای اَدای احترام به روح مهاتما گاندی به راج گات (=محل سوزاندن پیکر گاندی) راهی شدند، در میان‌شان همان کشوری هم هست که سال‌ها هندوستان را نه کشور که "کمپانیِ"!!! خود می‌دانست و کل خاکش را به تصرف  خود برده بود؛ انگلیس. حالا همین‌ها به روح مهاتما سلام می‌دهند. رفتار پلیدانه‌ای که فقط از برخی از دُوَل غرب بر می‌آید. از کجا معلوم! همان هندوی افراطی که مرحوم گاندی را ترور کرده بود از خودِ انگلیس دستور نگرفته بود! که گاندی آنان را سرافکنده از هند بیرون رانده بود. حالا این ادای احترام را باور باید کرد! یا روح پلیدی را. بگذرم. دو نکته دارم، می‌گویم:

 

دامنه

 

 

۱. این را تاریخ به ثبت رسانده که همواره انسان‌های درستکار روحشان در دنیا آمدوشد دارد. بدکاران را حتی دنیاگرایان هم جرئت احترام ندارند.

 

۲. هندِ امروز -که قرار است اسمش بهارات شود- زمانی نامش یک شرکت بود، نه کشور! شرکت "کمپانی هند شرقی"!!! که انگلیس آن را خاکِ خود کرده بود. اینک این را باید در نظر داشت هر کشوری در برابر مخاصمات مقاومت کرد چشمِ جهان را گرفت، ایران هم، روزی فرا خواهد رسید به خاطر همین مقاومت قهرمانانه‌اش در برابر تمام مهاجمان (بیگانگان + دلّاکان آنان در ایران) مورد ستایش قرار خواهد گرفت که تسلیم اهریمن نشد، زیرا کشوری بر روی آموزه‌های قرآن بنا شد و بر پایه‌ی خط تمدنی خود با تئوری سه‌گانه‌ی پندار و گفتار و کردار نیک، تأسیس

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
معنویتجهان، جامعه

انسان از میلاد تا معاد

دوشنبه شهریور ۱۴۰۲

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. این روزها دارم این کتاب دوجلدی را می‌خوانم : «انسان؛ از میلاد تا معاد» اثر آیت‌الله سید نعمت‌الله حسینی کهلائی. یکی را تمام، دومی را از نصفه عبور کردم. یادداشتی پیش خود بر اساس بینش آزادم سحر روی ورقه نوشتم همان را خلاصه‌تر این صحن می‌گذارم. خُب، زندگی کاشت است و برداشت. سرانجامش هم احتضار است و احضار. همه باید پیش خدا حاضر شویم. بنده برین نظرم دنیا که باشی باید بگویی: "با چراغِ عقل راه خویشتن یافتم <> در شریعت تابعِ قرآن و عقلِ کُل شدم".

 

  
 
انسان

از میلاد تا معاد

 

اشعاری را به امام علی ع نسبت می‌دهند که برگردان می‌کنم: مردم چهار دسته‌‌ی جدایند؛ حالاتشان، هر یک روشن: دسته‌ای، دنیایی تلخ دارند، آخرتی شیرین. دسته‌ای دنیایی پُرمَسرّت دارند ول از آخرت بی‌بهره‌اند. دسته‌ای هر دو را به چنگ آوردند. دسته‌ای درین بین ضایع شده‌اند؛ نه این دارند و نه از آن برخوردارند. همان امام هُمام می‌آموزاند که ای بشر تو خاکی هستی، صفات و اخلاق جمع کن؛ زیرا انسان به کرده‌های خود قضاوت می‌شود؛ یا نکوهش یا ستایش. درین میان از نظر حضرت علی ع چهار چیز از هر چیز بیشتر بشر را بالا می‌برَد: حلم. علم. عطا. احسان. که همه‌ی این چهار صفت مورد اشاره‌ی امیرالمؤمنین علی ع در چیزی یه اسم ایمان تجمع دارند. فقط حِلم را یک کمی توضیح دم. حلم یعنی آهستگی. یعنی روان آدمی پیوسته آرام باشد. مثل شتُرِ آرام که یک کودک هم اگر اَفسارش را مهار کند تا چندین کویر را آرام‌آرام می‌پیماید و به‌هم نمی‌ریزد.

 

هان! دنیا به کدام مسیر است؟ به مسیر خودِ دنیا؟ نه، هرگز. ما که مبداء و معادی هستیم، دنیا را منتهی به آخرت می‌دانیم. دنیا آزمایشگاهی‌ست در مسیرآخرت. آخرش قیامت است، قضاوت است، حشر است، نشر است. لفّ است. چِشش هست، یا عذاب یا پاداش. گمشدگان مزرعه‌ی دنیا اگر به ندای اهدنا الصّراط اجابت ندهند آن اَعدا اَعدُو (دشمن‌ترین دشمنانش یعنی نفسِ سرکش) می‌پّرد میدان، حُقه می‌زند و حق و حَقه و حق‌گویی را به سرقت می‌برَد. خدایا: "مرا در روز مِحنَت یار باید <> وگرنه روزِ شادی یار بسیار" ختم کلامم: "یا رب کجاست [کجاست کجاست] مَحرم رازی که در جهان <> دل شرحِ آن دهد که چه دید و چِها کشید. ممنونم از عزیزان کتابخانه‌ی یادگار امام قم که برای ما این نعمت عُظما را فراهم ساختند که از آنان کتاب به امانت گیریم.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعه

چند کتابی که تازگی خواندم

يكشنبه مرداد ۱۴۰۲

به نام خدا

 

حیات وحش ایران

جمعی از نویسندگان

(تهران: نشر طلایی، ۱۳۸۸)

برای آشنایی نوه‌ام علی با آفرینش

 

     

 

چپ

جلال رومی

نوشته‌ی بهمن شکوهی

(تهران: نگاه، ۱۳۹۷)

 

راست

فیض الدموع

شرح زندگانی امام حسین ع

محمدابراهیم نواب تهرانی (بدایع نگار)

اکبر ایرانی قمی (تهران: هجرت، ۱۳۷۴)

 

 

بالا

شرح این هجران

دکتر محمد فنایی اشکوری

(قم. وحی و خرد، ۱۳۹۵)

 

پایین

نادر برادرم حسین

خاطرات شفاهی حسن فقیه

درباره‌ی شهید حسین مهدوی نادر

(تهران: نشر فاتحان، ۱۳۹۰)

چند کتابی که تازگی خواندم

سرِ فرصت از هر یک نکاتی خواهم نوشت

 

...

 

کتاب "احادیث قدسی"

اثر فقیه و محدث حُر عاملی ترجمه‌ی کریم فیض

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونجهان، جامعه

قُله عین قُلک عمل می‌کند

شنبه مرداد ۱۴۰۲

به قلم دامنه، به نام خدا. سلام. غروب دیروز ذهنم همین عنوان -قُله عین قُلک عمل می‌کند- را ساخت. گفتم فردا ستون روزم کنم. کردم. کودک -حتی بزرگسال- قُلک را دوست دارد؛ چون عین خزانه عمل می‌کند؛ ذخیره ذخیره ذخیره، سپس سرِ نیاز، هزینه هزینه هزینه. چقدر هم خوش می‌گذرد شکستن قلک به وقت نیازش. من خود در زندگی سختم که با فقر همسایه‌ی دیواربه‌دیوار بودم (خصوصا" ایام دانشگاه) چند بار قُلک شکستم و پولِ خُردها را جیب کردم و زندگی پیش بردم در اَعلای فقر. اینک با آن خاطراتم می‌آموزم که زندگی چشِش هم ناداری است و هم دارایی.

 

 

همین که در دنیای خدای باری‌تعالی مابینِ ناداری و دارایی، زیست می‌کنم و نیازمند خلق نشدم یعنی هم قُله دارم و هم قُلک؛ ولو قُلک کوچک و قُله‌ی کم‌ارتفاع. اینک صبح -که پا شدم مقدمات منظم روزانه‌ام را طی کردم- آمدم سرِ پیشخوان، دیدم روزنامه‌ی "مهد تمدن" امروز شنبه (۱۴ مرداد ۱۴۰۲ عکس روی این متن) تیتری کار کرده که حرف من هم بوده؛ تِله‌پاتی (=دورآگاهی) انگار برقرار شده!!! میان ذهن من و متنِ مهد تمدن. نوشته بر روی عکس سمت چپش -که مردی با آب بطری در صددِ خنک‌کردنش برآمده- :

 

"چگونه ترقی زندگی اجتماعی ما آدم‌ها، زمین را گرم و گرمتر می‌کند."

 

باری؛ بنده چندباری گفته که راهی که بشر در پیش گرفته در صنعتی‌ساختن افراطی جهان، کژه است و کج. سال‌ها دورتر مهندس مرحوم مهدی بازرگان کتابی نوشت «راه انبیاء، راه بشر» و در آن نتیجه گرفته که بشر با همین طریق که می‌پیماید در واقع در راه انبیاء دارد پیش می‌رود. آن کتاب، مدت‌ها جزوِ کتاب‌های تبیینی و ایدئولوژیکی در "سازمان مجاهدین خلق" اولیه شده بود که سپس وقتی میان بازرگان و سازمان تروریستی رجوی در اول انقلاب تنش برقرار شد این کتابش هم کنار گذاشته شد. اینک باز نیز، مطمئن‌ترم که بشر بر خلاف تز کتاب بازرگان، از راه انبیاء علیهم السلام پس افتاده، و دارد به سرعت باد غلط می‌پیماید. حالیا! تا سرش به سنگ بخورد و راهِ رفته را برگردد. صنعت و آلودگی ذاتی آن، زمین -این تنها کره‌ی قابل زیست فعلی جهان آفرینش را- به ویرانی برده. این نوع گرمایش زمین، طبیعی نیست، روال نیست. دست بشر در آن نقش دارد. قُله‌ها وقتی از برفِ ذخیره، خالی باشد چگونه درّه‌های پای آن، آب جاری شود و پایین‌دست را -که انسان و حیوان و زرع و مزرعه و باغ و دشتش هست- مشروب و سیرآب سازد؟ قُله، عین قُلک عمل می‌کند؛ زمستان برف بر خود می‌گیرد تا تابستان آب تحویل دهد که بشر خشک نشود. وقتی صنعت، آلودگی ایجاد می‌کند و آدم هم نسبت به نعمت زمین، این‌چنین بی‌اعتنایی و بدسِگالی می‌کند، قُلکِ قُله هم در همان زمستان ذوب می‌شود و تابستان چیزی روی سر و روی خود ندارد که به درّه‌ها و جویبارها عطا کند. روزی روزگاری در حیاط همه‌ی ما داراب‌کلایی‌ها پرنده‌های حلال‌گوشت تیکا، سیتیکا؛ پشتِل، زیک و حتی اَبیا (نوک دراز) بوده و با تله‌ی دُم اسب، یا با بستن نخ دراز به لاگ و لِوه صیدشان می‌کردیم؛ کوشند الآن؟! کجان؟! من یادم هست زمستان از روی یخ به دبستان می‌رفتم و کَلوش من هم سوراخ بود و پایم یخ می‌زد و جوراب کجا بود از بسط فقر!


بشر آیا برمی‌گردد ازین غلط؟! یا همچنان غَلت می‌زند درین غلط. من می‌اندیشم تا تقّلای "سود" از سوی مادیگرایی غرب، معیار زیستن است، جهان طعم معنا را نخواهد چشید. ذره ذره زمین را از نعمت می‌خشکاند این تفکر سود سود سود، پول پول پول. نه رحم به انسان دارد و نه مروت به زمین. اینک بسیاری، در زندگی نه قُله دارند و نه حتی قُلک، همه را پیشخور کرده‌اند. بگذرم. دامنه.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعه

آپارتاید؛ سوغات اروپا

سه شنبه مرداد ۱۴۰۲

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب مایکل ج. مارتین با عنوان «تبعیض‌نژادی در آفریقای جنوبی» ترجمه‌ی آقای مهدی حقیقت‌خواه را همین هفته‌ی اخیر تمام کردم. نمی‌خواهم چندان مطوّل بنویسم، فقط سه چهار سطر کفایت می‌کند و مقصد را مشخص. خُب؛ در تاریخ بشر، نژادپرستی -یا همان راسیسم- معمولاً در جوامع رسم بود، اما تبعیض‌نژادی -یا همان آپارتاید- یک چیز بی‌همتا و نوبَر- بود که سال ۱۹۴۸ از طرف اروپایی‌ها در کشور آفریقای جنوبی، در جنوبی‌ترین خاک قاره‌ی آفریقا بنیان نهاده شده بود و بیش از ۴۰ سال، سفیدپوستان اروپایی‌تبار، این کشور را تیولِ مخصوص خود نموده بودند. که در اثر آن، هیچ سیاه و حتی رنگین‌پوست دیگری حق نداشت حتی خانه‌ای از خود بخرد. نمی‌توانست رأی دهد. مجاز نبود مشاغل پردرآمد داشته باشد. حق ازدواج با خارج از نژادِ خود را نداشته است. در حکومت راه داده نمی‌شدند.

 

 

جالب این بود اروپا می‌دانست این کشور، سفیدپوست‌ها فقط ۲۰ در ۱۰۰ بودند و سیاهان ۸۰ در ۱۰۰ ولی تمام حکومت و معدن و بندر و شهر و مناطق در دست اقلیت سفیدپوست بود و اروپا و آمریکا جیک! نزدند. در واقع اروپا طی چهل و اندی سال مُهر تأیید زد علیه‌ی قاعده‌ی «اکثریت» که در لفظ اساس دموکراسی است. حتی در جنوب شرقی این کشور، شهری بندری را «لندن شرقی» نامیدند. خودِ هِندریک وِروُرد اولین نخست‌وزیر این رژیم در سال ۱۹۵۸ اعلام کرده بود:

 

"شعار ما حفظ برتری سفیدپوستان برای همیشه بر مردم و کشورمان، در صورت لزوم به زور است." (ر.ک: ص ۱۰)

 

خواستم گفته باشم اروپا چهار دهه دید و دید و دید، ولی به رو هم نیاوُرد. چی را؟ این را: سیاست آپارتاید را. چنان با این سیستم گرم می‌گرفت و مراوده می‌کرد که انگاری خاکی دورافتاده از خودِ خودِ اروپاست! وقتی جنبشی تحت هدایت زنده‌یاد مرحوم نلسون ماندلا -با سی و اندی سال مبارزه و زندان- توانست روح ملت را سرانجام در ۱۹۹۴ آزاد کند و بنیاد رژیم را ویران و حکومتی نو در آن تأسیس سازد، تازه اروپا باز هم عین آمریکا چشمش را روی تمام جنایات هولناک چهل و اندی ساله‌ی رژیم آپارتایدی آنجا، بسته نگاه داشت. پِلک هم نزد. وقتی اواخر واژگونی رژیم هم دید رسوایی خیلی شکننده شده کمی از آنها یک تکانی خوردند. همین. اروپا هیچ گاه راست راه نرفت. خصوصا" وقتی سود در میان آید. شاید حق! دارد، زیرا خدا، مسئله‌ی دستِ چندم برخی از آن دولت‌های آن دیار هم نیست. بگذرم. دامنه.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعه

سلول‌های بهاری

دوشنبه مرداد ۱۴۰۲

 

کتاب

سلول‌های بهاری

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. این خاطرات دکتر حسین بهاروند (متولد ۱۳۵۰) را به سبک خودم می‌نویسم چون نقل مستقیم از کتاب، کشش و جذبه ندارد و اساساً با شیوه‌ی من، سنخیتی ندارد. چون اهل برداشت‌نویسی‌ام در معرفی اثر و افراد. در جاهایی هم که رفرنس (=نشانی و آدرس و ارجاع) مهم بود، با علامتِ اختصاری (ر.ک: ص... ) «رجوع کنید به صفحه‌ی... » جایگاه متن را برای رجوع احتمالی به لای کتاب، تعیین کردم. مزاج هر کس گرفت این هم تقدیم دو قسمت در زیرِ این دو عکسِ پشت و رویِ جلدِ اثر:

 

 

«سلول‌های بهاری» خاطرات آقای دکتر حسین بهاروند پدرِ علم سلول‌های بنیادی ایران، گفت‌وگو و نگارش آقای بهنام باقری را چندی پیش کمتر از سه روز خواندم. قول دادم شِمّه‌ای ازین اثر ۴۰۷ صفحه‌ای، به این صحن برای علاقه‌دارانِ عقیده و عقل و شرع و شرح، بگویم. این هم وفا به قولم:


عاشورا به دنیا آمد. سال ۱۳۵۰. پس؛ هر سال مادروپدرش برایش روز عاشورا گوسفند برای سوگواری نهضت امام حسین ع ذبح می‌کنند. بچه‌ی محله‌ی ب ۱ فولادشهر اصفهان، (ر.ک: ص ۴۲) از قوم عزیز لُرِ خرم‌آباد روستای مابینِ کوه مُدبَه به اسم "ناصروند" (ر.ک: ص ۵۹) پدرش کارگر ذوب‌آهن زرین‌شهر و

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب