نوشته‌های محمد عبدی سنه‌کوهی

متن‌های محمد عبدی سنه‌کوهی

بیشتر بخوانید ↓

به قلم محمد عبدی. یک «خا» (=خواه) و چند معنا. واقعا شیرین تر از زبان مازندرانی داریم!؟ خا : یعنی باشه.  خا : یعنی تو راست میگی.   خا : یعنی خفه شو.   خا : یعنی ادامه بده.   خا : یعنی خب.   خا : یعنی اَره بابا.   خا : یعنی بی خیال.   خا : یعنی بعدش چی شد؟   خا: یعنی بسّه.   همه این «خا»ها با تغییر لحنِ بیان مفهوم و رسانده می شود.

 
 
 
 

به قلم مهندس محمد عبدی. سلام بر شما کبلاقا ابراهیم عزیز و دامنه خوانان بزرگوار. پستهای مطالب اخیر دامنه را مثل همیشه با دقت از نظر گذراندیم و گاهی لختی تامل و گاه در تفکری عمیق تحت تاثیر نکات آن قرار گرفته ایم و ازین نظر از زحمات خالصانه شما بی نهایت سپاس و عرض خسته نباشید و دست مریزاد داریم.

 

 

اما آنچه بیشتر از همه این حقیر را تحت تاثیر و تحسین مخصوص واداشت پست مطلب نظر جناب ناخدایکم دریادار آقا رحیم آفاقی دوست دیرین و یار دبستانی دوران تحصیل دبیرستان ما بود. از تعریف پستهای شجره ای شما و مطالبی زیبا در تایید و همراهی مطالب شما در مورد آقا موسی آفاقی نوشت که شخصا ازین دیدگاه باز و تاییدکننده ایشان بسیار غبطه خوردم و ای کاش در برابر شجره نویسی محل ما نیز کسانی بودند که این چنین ما را مورد تفقُّد و ملاطفت قرار می دادند تا ما کار را نیمه رها نکنیم! و به سرانجام نهایی می رساندیم و ...

 

می‌گویم کبلاقا قدر چنین افرادی را بدان و خدای را ازین نظر شکر نما که هستند آدمهای مُنصف و با شخصیتی که از دانستن اصالت و شجره اصیل خویش افتخار می کنند و در این دوران پر ادعا بی ادعا روزگار می گذرانند. موفق باشید و باشیم.»

 


پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام من هم به رفیق متفکّرم جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی. ابتداء از تأخیری که در بارگذاری متن تو جناب مهندس شد پوزش می طلبم. از تشویق هایت در همۀ فواصل سال و تداول ایّام و نیز تداوم آرمان، ممنونم. همیشه مُعینِ من بودی و مرا مشوّقی دلسوز. به آن رفیق شریف افتخار می کنم که در کنار اوج کار و مشاوره دادن به مردم، دست از نوشتن نمی شُویی و این یعنی آرمانگرا بودنت. در مورد آن پُست شیخ موسی آفاقی دائی ما در دامنۀ دارابکلا، و نکات اشاراتی ات در بارۀ جناب عبدالرّحیم آفاقی، بی نهایت سپاس. درک می کنم نکته ای که در این نوشته ات گفتی. مهم آن است انسان به وظیفه اش عمل کند تا نزد خدای رحمان خجِل نباشد. خدا به همرات مهندس.

و

 

روحانیت دارابکلا و اوسا

 

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث روحانیت دارابکلا. از دیگر روحانیون روستای اوسا و دارابکلا، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین شیخ مهدی مؤمنی دارابی ست؛ عموی حُجت الاسلام والمسلمین شیخ علی مؤمنی دارابی. به عبارتی دیگر داماد مرحوم حاج اسدالله طالبی محلّۀ ببخیل. نیز پدرهسرِ مرحوم مهندس اکبر مؤمنی دارابی همکلاسی و دوست نابغۀ من که در امور برق و مخابرات خُبره و مُبتکر بود. قبر آن مرحوم و مهندس هر دو در جوار هم، در امامزاده علی اکبر اوساست. (عکس زیر)

 

 

قبر مرحومان شیخ مهدی مؤمنی و مهندس اکبر مؤمنی

امامزاده علی اکبر. تاسوعا. 8مهر1396. عکاس: جناب یک دوست

 

 

مرحوم شیخ مهدی مؤمنی در مشهد تحصیل کرد و از دوستان بسیارنزدیک شیخ وحدت بود که من در سرگذشت شیخ وحدت در بخش قضایای مشهد به داستان های او و شیخ وحدت پرداخته بودم، از جمله در این قسمت: اینجا. و نیز در بخش های دیگر سرگذشت. آن دو، رفاقت شان تا آخرین روزهای حیات مرحوم مؤمنی ادامه داشت و به هم بسیار دلبستگی داشتند.

 

 

روح مرحومان (شیخ مهدی و مهندس) شاد و بر همۀ مؤمنی های اوسا _که خاندانی مذهبی و متدیّن و مشهوری اند_ درود و سلام باد.

 

 

افزودۀ محمد عبدی

 

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی. با سلام به محضر شما رفیق شفیق. برای پست مطلب حجت الاسلام حاج شیخ مهدی مومنی (اینجا) از باب شجره ای به هم وصل اصل نسَبی هستیم. این مطالب را شایسته بیان و افزودن به زندگی نامه ایشان به محضر ارسال می دارم:

 

 

شیخ مهدی ابن حسین ابن شابا ابن مومن اصفهانی تبار ساکن روستای اوسا که هم مادر بزرگش و زن باباش (خوردِ مار) ایشان سنه کوهی بودند و بعلاوه خود نیز از جهتی با نسل ما (عبدالله دسی سنه کوه) پسر عمو حساب می شوند و ... .

 

 

دامنه: به نام خدا. سلام. از بابت این افزودۀ شجره نامه ایی به زندگی مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی مؤمنی ممنونم. بر شناخت من و روشن سازی اصل و نسَب مدد کردی. «روحانیت دارابکلا»، اینجا

 

 

روحانیت دارابکلا

 

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام بر شما کبلاقا ابراهیم عزیز. در متن مورد اشاره پست معرفی روحانیت دارابکلا اشاره به زندگی نامه مرحوم شادروان بلند جایگاه ملاولی داربکلایی (اینجا) پدر حجت الاسلام شیح نصرالله و پدر بزرگ حجت الاسلام  حاج شیخ علی اکبر داربکلایی این افزوده از دفتر شجره خویش تقدیم حضور می نمایم:

 

 

عکس شجره نامه ارسالی عبدی

 

 

ملاولی ابن حبیب ابن علیجان میراثدار خادم دو امامزاده جلیل القدر داربکلا و خادم مسجد و تکیه پایین بوده اند و این خادمی میراث این نسل از قدیم الایام بوده است و هنوز در نسل جدید تداوم دارد و فرزندان حاج حسین دارابکلایی و پسر حاج صفر دارابکلایی هم اکنون در خدمتگذاری این جایگاه رفیع هستند. کربلایی ملاولی صاحب سه فرزند پسر و دو دختر در ازدواج با کربلایی هاجر آهنگری خواهر حاج بابا و... بوده است. پسرانش حاج حسین ، حاج صفر و حجت الاسلام شیخ نصرالله و دخترانش حاجیه خدیجه همسر حجت الاسلام حاج سیدمهدی شفیعی  و کربلایی آسیه  همسر  مصیب رمضانی دارابی هستند.

 

 

این نسل از پاکان دارابکلا و مورد وثوق و احترام خاص مردم این دیار از قدیم الایام بوده و هستند و افتخار خادمی هم از همین نظر در این نسل تاکنون تداوم داشته و دارد . صوت و لحن از حنجره خدادی این نسل بخصوص شرکت فعال و گسترده در تعزیه گونه کاروان روز عاشورای دارابکلا از قدیم الایام مورد عنایت و توجه این نسل هم می باشد . در این مورد می توانید از پیران محل  بخصوص از حاج کل سید محمد شفیعی شجره نویس محل بیشتر بشنوید و پیگیر باشید.

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. پیش از ادای سلام بگویم بارک الله. احسنت به این حافظه و شجره نگاری های پژوهشمندانه ی شما. سلام بر مهندس. بسیار افزوده ی پُرباری بود. خودم بادقت نسبت های این خاندان را یاد گرفتم. نکته ی خوبتر آن که تأکیدت را برده ای به سابقۀ بلندشان به مُتولّی گری تکایا و امامزاده ها. نیز عُهده داری کاروان اُسرای عصر عاشورای دارابکلا. روحانیت دارابکلا: اینجا.

 

 

دیدگاه

 

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی. سلام بر شما کبلاقا ابراهیم و دامنه خوانان گرامی. چهار سالگی دامنه را (این پست: اینجا) به شما و همه دامنه خوانان همیشگی تبریک و تهنیت عرض می کنم. چند نکته دارم در این باب که شایسته می دانم به عنوان یک همراه چهار ساله و یک دوست دیرین بیش از بیست ساله تقدیم حضور نمایم، اما با کمال قصر و خلاصه:

 

1- به نظرم دامنه یک حرکت فرهنگی لازم و ضروری بود تا در فضای مجازی نه تنها دارابکلا بلکه منطقه باید می آمد و برخی مسائل و موارد را می گفت که الحمدلله در این کار با کمی قصور و تقصیر بسیاربسیار موثر و مفید بود.

 

2- دامنه بسیار عالی دیدگاههای غامض و نکات غیررسمی دخمه ای و کتاری را به سطح نوشتار درآورد و یک سند نوشته شده مستند جاندار و زنده رونده تقدیم تشنگان حق و حقیقت کرده و می کند.

 

3- نگاه دامنه و قلم دامنه به نظرم بسیاربسیار آموزنده و عدالت محور بوده است و نکات مثبت برجسته بسیاری در کارنامه اش درخشان دارد.

 

4- اکنون که مباحث به دلایلی بیشتر مختصرگویی شده است و شبکه های اجتماعی بیشتر مورد رجوع افراد و اقشار و بخصوص جوانان است باز هم دامنه دارد می درخشد.

 

5- امیدوارم این روند حفظ گردد و برخی معایب آن بر طرف و این شعله همیشه فروزان بماند تا زکاتش را پرداخت نماید که به گمانم زکات شما خیلی خیلی سنگین است و بدین سال و ماه تمام نمی شود.

 

پس باشید و هستیم و خواهیم بود. زنده و رونده باشید، بسان رود که در مسیر درّه سر به سنگ می زند رونده باش

امید هیچ معجزی ز مُرده نیست، زنده باش.

سر فراز باشید ای دوست شفیق رفیق.

 

 

چهره ها

 

از مهندس محمد عبدی سنه کوهی: هنگامی که جامعه‌ای به دروغ‌ گوییِ سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلّی شود و به دروغ گفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا نکند "صداقت" به خودی خود تبدیل به یک عمل سیاسی می شود و گوینده‌ حقیقت، حتی اگر به دنبال کسب قدرت یا هیچ منفعتی دیگر هم نباشد یک کنشگر سیاسی محسوب می شود!

 

 

در چنین شرایطی شما نمی توانید از سیاست کناره بگیرید و راه خود را بروید ، شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید: یا به تشکیلات دروغ می پیوندید یا یک مخالف سیاسی محسوب می شوید! (حقیقت و سیاست نوشتۀ خانم هانا آرنت، فیلسوف سیاسی مغضوبِ هیتلر)

 

 

از مهندس عبدی

 

سلام. مطالب امروز [1 آذر 1396] دامنه را مثل هر روز دنبال کرده و بسیاری از مطالب را با دقت خواندم. داعش را و نیز سرکرده جابر و شَقی آنرا (این پست: اینجا) خوب و مختصر عالی معرفی کردی، بهره بردم. و تحلیلها را هم مورد استفاده و مغتنم یافتم. مرجعیت و جایگاه آنرا در پیروزی برابر داعش بجا و عالی و مناسب اشاره فرمودی.

 

 

سلسله پست های عکسها و حرف ها (اینجا) و زیرنوشته هاش هم خیلی آموزنده و قابل توجه یافتم و مثل همیشه با دقت مرور کردم. و برای رابرت موگابه انقلابی دیکتاتور شده هم بسیار تاسّف خوردم. چقدر خوبه انقلابیون پیر هم قبل از چنین سرنوشتی خود را بازنشسته کنند.

 

 

گرازهای اهلی شده جنگل گلستان (اینجا) هم خیلی نظرم را جلب کردند، اما باید در نظر داشت که خی (=خوک) هر چه باشه نجس و انتقال دهنده بسیاری از بیماری ها است و از نزدیک شدن بخصوص کودکان به آنها باید جدا پرهیز کرد.

 

 

از جواب شما به رنگین کمان در قسمت دوم (اینجا) هم حمایت می کنم و جای تعجب دارد هنوز هم هستند کسانی که خود را به خواب می زنند و ازین باند انحراف حمایت می کنند و هنوز هم نمی خواهند واقعیت ها را باور کنند.

 

 

مطلب آخر اینکه خود را برای پساداعش در منطقه آماده کنیم و هرگز متوهّم نشویم که اینان تمام شده اند بلکه فعلا از شهرها به بیابان رانده شدند.

 

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. 1- مایۀ خرسندی بوده و هست که دامنه خواننده ای چون عبدی دارد و متن های محوری دامنه از جمله دو متنِ «خلافتِ خشونت» و نیز «زینبیون، فاطمیون، حیدریون» این گونه با اشتهاء می خواند. 2- بله متن «خلافتِ خشونت» را خیلی خوب ادراک کردی کما این که از بدو شکل گیری وبلاگ دامنه تا اکنون، در دامنه باهم پست هایی می نگاشتیم پیرامون این جریان.
3- مرجعیت را باید هم پاس بداریم، چون نهادی بسیارمهم تا قبل از ظهور حضرت موعود (عجّ) است و حتی پس از ظهور هم، نهادی پیشتبان برای دولتِ انتظار است. مرجعیت، برای همۀ زمانها و زمانه ها اولین نهاد مقدس شیعه است. حتی اگر نظام سیاسی شیعه هم شکل نگیرد باز مرجعیت در متن جامعه حیّ و حاضر است. ممنونم به این امر اهتمام داری و داشتی و حتی در وبسایت خود سنه کوه، به مرجعیت همیشه توجه می نمودی. من به مرجعیت اعتقاد راسخی دارم و به هرکس که چنین گرایشی دارد و آن را پاس می دارد، ارزش می گذارم.
4- سلسله مباحث عکس و حرف را با هدفِ اطلاع رسانی می نویسم و نکته نویسی های زیرِتصاویر را هم با سه رویکرد می نگارم: برای بهبودِ اوضاع، برای توجه دادن به روندها و نیز تقویتِ هوشیاری ها به رویدادها. خدا را شکر جا افتاد. بر من هم روشن شده است که بسیار مورد توجه دامنه خوانان است این سلسله پست. 5- در مورد گُرازها و خوک ها هم نکته ات به عنوان یک تحصیلکردۀ رشتۀ کشاورزی نافع و عاید است. پستی جالب توجه شده است. آن فرد شجاع هم آقای عباس آهنگر برادرِ دوست گرامی ام جناب محمد آهنگر دارابی دهیار سابق دارابکلا است که جرأت کرده و آن گونه به خی نزدیک شده است.
6- بله، اساساً داعش را باید از ریشه خشکاند، که ناشی از تفکر خشک و خشونت اندیش و یکّه انگار است. تا زمانی که تدریس های منحرفانۀ اساتید خشونت اندیش در جهان اسلام هست، داعش هم همیشه از موطنِ پیامبران در خاورمیانه بال درمی آورد و دشنه و ریش می گذارد و ریشه های دین را با جهالت می زند. خدا به همراهت مهندس و پوزش اگر مطوّل جواب نگاشتم.

 

 

نقد عبدی بر دامنه

 

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام و درود بر شما کبلاقا ابراهیم عزیز و دیگر دامنه خوانان همیشگی. سعادت یاری نمود باز هم مثل همیشه تمام پستهای دامنه را دیده و تقریبا تماما را مطالعه نمودم و به دلایلی از جمله کمبود وقت کمتر سعادت نوشتن نظر و دیدگاه یافتم و گاهی هم به دلایلی ترجیح دادم سکوت نمایم و از نظرات دیگران بهره ببرم و یا نوشتار شما را تکمیل یافتم.

 

 

خلاصه اینکه دیروز در پست مطلبی در جواب 111 (اینجا) دو مثال بیان داشتید که البته اگر متهم به شاه دوستی و ازینگونه موارد نشویم با اجازه جنابعالی جهت بیان حق و حقیقت می خواهم با شما مخالفت نمایم :

 

 

کتاب انقلاب سفید شاه

 

1- بیان داشتید «یک: همین دشت ناز تا گوهرباران میاندورود مگر مالِ برادرش نبود؟ که تمام مردم منطقه باید برایش بیگاری می کردند و ...». جهت تنویر افکار شما و دیگر دامنه خوانان باید عرض نمایم زمینهای مشابه دشت ناز در کشور تقریبا بلا استفاده زیاد بودند و با توجه به افزایش مدرنیزاسیون کشاورزی و افزایش سطح دانش و بهداشت عمومی و در نتیجه افزایش جمعیت نیازمند احیا و کشت و کار کشاورزی بود که لازم بود انجام گیرد و به درستی یک مجموعه بزرگ کشت و صنعت مدرن و پیشرفته در این منطقه توسط شاهپور احداث شد و مردمان فقیر بیکار و بومیان و حتی مهاجرین فقیر و فلک زده سیستانی هم در این مجموعه به کار گرفته شده و البته بر اساس عرف و نرخ روز مزد می گرفتند و هر کدام دارای زندگی و معیشت شدند را نمی پذیرم نسبت بیگاری بدهیم و تخطئه نمایید و البته ای کاش نظام جمهوری اسلامی مشابه آنها چنین زمینهایی را احیا و ایجاد شغل بیشتر می نمود نه اکنون بسیاری را تعدیل نیرو و ورشکسته نماید.

 

 

2- بیان فرمودید : «دو: همین جنگل دارابکلا در آن رژیم چقدر غارت و ویران شده بود؟ بگذرم. شاه، توهّم نوسازی داشت و ...». برای جنگل داربکلا که جنگل منطقه مشترک من و شماست اصلا به غارت مورد نظر شما اعتقادی ندارم و البته برنامه های مدون و کتابچه های طرحهای جنگلداری زمان شاه و مدیریت جنگلداری و قوانین موضوعه آن زمان اگر نبود اکنون یقین بدان که از جنگل منطقه ما خبری نبود و یا حداقل تک درختانی باید دنبالش اکنون می گشتیم.

 

 

یقین بدان حکومت قبل با همه انتقادات سیاسی و مسائل دین زدایی که بحثی جداگانه می دانم اما در این زمینه مطابق استانداردهای جهانی بوده و کاملا حساب شده و درست پیش می رفت و متاسفانه باید عرض کنم در این حدود چهل سال بلایی که رابطه بازیها و برخی نمی گویم کجاهایی که اصلا مسئولینشان نمیدانند درخت چیست؟ اما پول و قدرت دارند! جنگلها را تصاحب و غارت کردند! و ... شاید هم آگاه باشید و بدانید که هستند و به کجا وصلند.

 

 

بله شاه هرگز متوهم پیشرفت نبود بلکه مدبّرانه و طبق برنامه های مدون و البته با الگوی مناسب از علم روز و بهرمندی از نتیجه علوم و تکنولوژی پیشرفته و رشد صنعتی واقعی، نه با آزمون و خطا و خلط مباحث، کشور را در مسیر رشد و تعالی و پیشرفت قرار داده بود هرچند دیکتاتور مستبد سیاسی بود و مردم را به طرفدار خود و مخالف خود تقسیم نموده و مخالفین را دعوت به ترک کشور کرده بود بماند و قابل بحث بوده و هست و اکنون نیز نباید من و شما لگد بر افتخارات درست و تاریخی این مملکت و ملت بنهیم و نمی شود حقیقت را برای همیشه در سایه نگه داشت و منکر پیشرفتها شد.

 

 

در پایان امیدوارم این جسارت را به خرج دهید تا بدون سانسور این مطالب را منتشر و به همدیگر قول دهیم:

 

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم

جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

 

 

به قلم مهندس محمد عبدی. سلام بر کبلاقا ابراهیم عزیز و دوستان همراه همیشگی. صله رحم دلها را شاد و عمر را طولانی می کند و من هیچ چیز را بالاتر از صله رحم برای نزدیکی دلها و رفع کدورتها و ابهامات و سوء تفاهمها ندیده ام. بر شما هم میمون و مبارک باد شهد این صله رحم و دیدار با دوستان و بستگان.

 

 

 
دامنه. مهندس عبدی
دی 1396. دفتر کار عبدی. سورک

 

البته بر خود می بالم که شخصیت بزرگواری چون شما بر دیده منت نهاده و قدم به رُخسار گونه ما نهاده و خرسند دیدارمون نموده اید. ازین نظر بی نهایت سپاس و درود بر شما. عکسهای این پست: اینجا و مطالبت را مرور که می کنم تجدید خاطره ای هم برای ماست و البته ثبت عکسها ماندگارترین بخش دیدارهاست که عموماً از آن غافلیم، ولی شما بدان اگاه.

 

 

دیدار شایقت با دهیار پرتلاش و خوشفکر، دوست و همکلاسی دیرین ما جناب محمد دباغیان هم بسیار جالب توجه و قابل تقدیر است. انصافا حاج محمد دباغیان به همراه دیگر همکارانش برای آبادی داربکلا کاری کردند کارستان و ماندگار، دست مریزاد و خسته نباشید عرض می کنیم به محضرشان.

 

 

در انتها دیدار شما با شیخنا وحدت هم موجب امتنان گردید. امیدوارم سلام گرم این حقیر را به همراه اعتذار به محضر مبارک تقدیم نموده باشید و مجدد عرض قبولی طاعات و زیارت ایشان را خواستارم و نوش شهد زیارت قبور متبرکه ائمه عتبات عالیات گوارا باد موفق باشید.

 

 

پاسخ دامنه: عیلکم السّلام بر رفیق شفیقم مهندس عبدی. ممنونم. 1- معمولاً نکته هایی که شما می نویسی نزدم پذیرنده است که پاسخ نوشتن را کاری اضافه می بینم. 2- آنچه می نویسی برای من که مایۀ دلگرمی ست. خوشحال شدم در دفترت گپ و گفت کردیم. هیچ چیزی جای دیدار را نمی گیرد. 3- در مورد دهیار هم ممنونم در جریان هستی و تشویق می کنی. 4- در اره زیارت کربلا و نجف شیخ وحدت این پست (اینحا) را تازه گذاشتم ببین. 5- در ضمن پیام رسان سروش را نصب کن با من مرتبط شو چون تلگرام مشکل امنیتی و تروریستی دارد و دورش را خط بکش.

 

 

و


پاسخ به عبدی

 

به قلم دامنه. به نام خدا. جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی در این پست (اینجا) مطالبی دربارۀ شاه گفته اند که این پاسخی ست به آن مطلب. ضمن سلام به ایشان که رفیق خوب و بافکر من است، امید است به تنویر بینجامد.

 

 

1- به آنچه در بند یکم آوردی باید بگویم مردم محترمی که از زابل سیستان به دشت ناز آورده شده بودند، نه برای رونق بخشی به اقتصاد کشاورزی منطقه، بلکه در اثر زلزله و بی خانمان شدن آنان بود که رژیم، آنها را در روستایی به اسم شاه آباد (=اسلام آباد فعلی) اسکان داد.

 

 


فرودگاه دشت ناز میاندورود-ساری


 

2- شاه و شاهپور به فکر فقر و بیکاری مردم نبودند، آنها به زمین های تصرّفی شان فکر می کردند و درآمدهای وفورشان، تا در اروپا و آمریکا قصر بخرند و عیّاشی کنند. سیاست کمپرادوری بود که آنان مطیع تز آمریکایی بودند. همان چپاول نوین، که شهید خسرو گلسرخی در دادگاه اش بخوبی از آن پرده برداشت.

 

 

3- من برخلاف شما معتقدم جنگل را با طرح هایی که اجرا کرده بودند غارت کردند. البته بومی ها را به کار گرفته بودند که دهان شان را ببندند. این شیوه ای آمریکایی و استعماری ست و واژۀ استعمار می دانی که از عالی ترین! کلمه هاست یعنی آبادانی و عمران کردن.

 

 

4- گفتی: «شاه هرگز متوهم پیشرفت نبود بلکه مدبّرانه و طبق برنامه های مدون و البته با الگوی مناسب از علم روز و بهرمندی از نتیجه علوم و تکنولوژی پیشرفته و رشد صنعتی واقعی، نه با آزمون و خطا و خلط مباحث، کشور را در مسیر رشد و تعالی و پیشرفت قرار داده بود... .»

 

 

من که در موضوع انقلاب اسلامی هم تحقیق کردم و هم کتاب نوشتم، به هیچ پژوهشگری برنخوردم که نسبت به شاه چنین دیدگاهی داشته باشد. شاه را ضعیف النفس می دانستند حتی بسیاری از انقلابیون سرشناس از فرار شاه تعجب کردند. شاهی که امرش، امر ملوکانه! تلقی می شد و اعلاحضرت همایون آریامهر لقب! داشت.

 

 

اساساً کسی گمان نمی کرد انقلاب با این همه سرعت پیروز شود و سلطنت با آن همه شتاب واژگون شود. این نشان می داد شاه نه فقط مُدبّر نبود، بلکه به دلیل فساد عمیق و گندکاری های پشت پرده ایی که داشت پول و طلا و ثروت چپاول شده را زود برداشت و دررفت تا از قافلۀ تمدن! عقب نماند. فعلاً همین پاسخ بس است.

 

 

و

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام بر شما کبلاقا ابراهیم عزیز و دیگر دامنه خوانان. در جواب به این فرمایشات جدید شما مورد به مورد می خواهم توضیحاتی را تقدیم نمایم. شایسته می دانم تا خود را از چارچوب کلیشه ای یک بُعدی نگری خارج نماییم و صداقت و حقیقت را در لباس طرفداری صرف از جریانی فدا نکنیم. چرا که بنده به دور از هر هیجان خاص و یکجانبه نگرانه ای در یک محیط کاملا بی طرفانه که امیدوارم متهم به شاه دوستی و یا خدای نکرده ضدانقلابی نگردیم می خواهم پاسخی مناسب به فرمایشات اخیر شما به عنواب جوابیه بنده مرقوم فرمودید و در این پست (اینجا) دامنه منتشر شده است را تقدیم نمایم. باشد که بدور از تعصب مورد مداقه و مطالعه قرار گیرد.

 


در بند 1- به درستی اشاره نمودید که زابلی ها به دلیل خشکسالی و قحطی در منطقه سیستان کوچانده شده و به اجبار نقل مکان کردند و این مطلب مربوط به سال 1327 و 1328 می شود که نه بخاطر زلزله بلکه همین دلیل اخیرالذکر به مناطق شمالی کشور از جمله شاه آباد کوچانده شدند و البته زمینهای این منطقه تماما جنگل غیر صنعتی و لم  و لوار و گاله جار و باتلاق بود که به قول پدر خدابیامرزم بیان می داشت که روز آدم رو خرس و پلنگ می خورد و ... خلاصه کاری به رژیم و فرد حکومت کننده ندارم همین که حکومتی این گونه زمینها را با زهکشی و کار احیا نمود و مردمان کشور خودش را به نان و زندگی رساند خودش بزرگترین خدمت هست و ماجور؛ حال اسمش را هر چه می خواهی بگذار ولی باید اذعان داشت که بعد از انقلاب به دلایلی در این زمینه کمتر موفق بوده ایم.



برای بند 2- شما اشاره نمایم که آنان به فکر فقر و بیکاری مردم بودند و یا نبودند را به ادعا نمی شود ثابت کرد آن چیز که عیان است و واضح است غیر ازین بیان شماست و حقیقت را نمی شود کتمان کرد؛ نمی خواهم بیشتر از قبل در این مورد بحث نمایم تعداد کارخانه ها و مراکز کشت و صنعتها و میزان بیکاری و درصد رشد صنعتی شدن و همه و همه خود مثل روز روشن است و انکار حقایق توسط امثال بنده و جنابعالی یا دیگران چیزی را عوض نمی کند.



البته بدون تعارف عرض می کنم ای کاش ما هم ذره ای بیشتر عدالت حکومت سابق را داشته باشیم و همه مردم را در خوردن و بردن سهیم می کردیم نه فقط عده قلیلی را که رهبری معظم انقلاب هم در سخنرانی اخیرشان به ضعف عدالت اعتراف و عذرخواهی در پیشگاه خدا و ملت نمودند و امیدوارم مسئولین در همه سطوح فرمایشاتش را جدی گرفته کنار کاخ خود برای کوخ نشینان هم لقمه ای باقی بگذارند.



موارد مصداقی در این زمینه زیاد است. حال کمپرادوری و طرح امریکایی دانستن برخی اصلاحات اقتصادی در رژیم گذشته را تمام و کمال اصلا نه تنها نمی پسندم بلکه پوشش و محمل و ادعایی مضحک می دانم که برای پوپولیستی کردن و تخریب هرگونه دستاورد بشری و علم امروزی را خراب نمودن می دانم و اصلا موافق اینگونه تخریب علوم و پیشرفتهای بشری با انگ امریکایی و اروپایی زدن نمی دانم و برای تصور امنیتی مراکز خاص می دانم و به درد برخی کلاسهای توجیهی می خورد.



گلسرخی را نه تنها شهید نمی دانم بلکه یک توده ای (مشخصا مارکسیست) طرفدار کمونیستی کردن اقتصاد کشور می دانم که بزرگترین ضربه را به رشد و تعالی کشور زدند و چوب لای چرخ اقتصاد کشور گذاشتند و
بقیه ادامه


افکار عمومی را به بیراهه کشاندند و همه چیز را با ادعا و پوشش شعار عاشورا و امام حسین (ع) پوپولیستی کردند.



در بند 3- شما در مورد احداث شرکت نکاچوب باید گفت که کتابچه های کارشناسی آن دوران قبل از انقلاب بسیار کارشناسی شده و علمی بودند و بسیار بسیار دقیق و قانونمند کارها را پیش بینی و شروع به اجرا کرده بودند ؛اگر نبود اکنون اثری از جنگل هم  نبود  این حقیقت کتمان ناپذیری است که دوست دارم از افراد بی طرف بیشتر تحقیق و پرس و جو نمایید. برعکس نظر شما جنگل را با ارائه قوانین و تثبیت و ملی کردن منابع طبیعی در حکومت سابق نجات دادند و از غارت و چپاول خرده مالکین به قیمت از دست رفتن محبوبیت مشابه طرحهای واگذاری زمینها به کشاورزان تا آخر اجرا و در مقابل خوانین و بزرگ مالکین یک گام عقب ننشستند  و حال قضاوت شما جور دیگر هست اشکالی ندارد برداشت شماست و باشد قضاوت تاریخ.



اینکه تصور کنید بومیان را بکار گرفتند که دهانشان را ببندند هم تهمت و افترایی بزرگ است و قطعا باید در پیشگاه خداوند توبه نمایید و توبه نصوح بله توبه نصوح چرا که بومیان را بکار گرفتن و ایجاد اشتغال پایدار نمودند و همه را صاحب معیشت و زندگی آبرومندانه نمودن را دهانشان بستن بدانی پس چرا ...؟؟!!



در مورد بند 4- توضیحات شما نمی خواهم وارد مجادله شوم اما حقیقتا این حکومت باید نقد درونی کند و حقایق را بجای کتمان نقد منصفانه کند و در کنار بیان حقایق تاریخی و سانسور نکردن گذشته روشن اقتصادی و پیشرفتهای صنعتی در برابر پیشرفت علمی و آگاهی نسل امروزی، ایراد کار اداره کشور را بر طرف کند و عدالت اجتماعی را بیشتر بگستراند و اصلاحات اساسی و درست مردم پسند را بیشتر مدنظر حکومت قرار دهد تا انقلاب اسلامی که الحق خون بهای شهدای گرانقدری است که خالصانه و فقط و فقط برای رضای خدا شهید شده اند بیشتر و بهتر در برابر تندبادهای دهر مصون و محفوظ بماند و از بیان حقیقت نه تنها هراس نداشته باشیم بلکه جهت رفاه و معیشت مردم تلاش بیشتری کنیم و فکر نکنیم که مردم محکوم به صبر و تحمل شداید و بلایای ناشی از تصمیمات غلط حاکمانشان هستند با نامهای مقدس و احساسات مذهبی می شود برای همیشه بر مردم حکومت کرد بلکه باید منتظر روزی بود که مردم هم مسئولین را خدمتگذار خود بدانند نه سوار بر گرده خود.



البته به نظرم آنچه مردم را در قبل از انقلاب وادار به شورش کرد وجود یک آلترناتیو قوی مذهبی و امید به رفع ظلم و تبعیض و آزادی بوده است و دوست داشتند که از زیر یوغ استبداد و دیکتاتوری فردی و گروهی خاص بیرون بیایند و خود بر سرنوشت خود حاکم باشند که در جای جای مصاحبه های امام در پاریس و قطعنامه های پایان مراسم تظاهرات قبل از انقلاب مکتوب وجود دارد. امیدوارم چشمان خود را بر حقایق نبندیم و در همه حال راست و درست ببینیم و بگوییم. موفق باشید.

 

 

پاسخ دامنه


جناب مهندس بزرگوار عبدی با سلام و احترام. از این که به مسائل جامعه، چه مربوط به رژیم فاسد گذشته و چه پس از انقلاب اسلامی مردم انقلابی و مؤمن و مقاوم ایران، این همه توجه نشان می دهید ممنونم. گرچه باهم بر سر موضوعات و حتی مصادیق، اختلاف دیدگاه اساسی داریم و این علامتِ سلامت رفتاری ست میان دو رفیق. خداحافظ.

 

 

 

دامنۀ نویسندگان

 

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام بر شما دوست عزیزتر از جانم و سلام بر دامنه خوانان همیشگی زیارات و عباداتت قبول حق باشد کبلاقا جان و شهد زیارت گوارای وجودت.

 

 

از اینکه با عکسهای متنوع و البته انتخابهایی بجا و مناسب دلهای ما را هوایی کرده ای و سلام و درودی خاصه بر آستان مقدس رضوی ایثار نمودیم بی نهایت سپاس.

 

 

صله رحم از توصیه های موکّد دین مبین اسلام و است و همه متفقیم که موجب انبساط خاطر و رفع همه گونه کدورتها و غیبتها می گردد و این مهم را جنابعالی همیشه جدی می گفتی و اکنون هم به گونه ای دیگر با یادی از برخی دوستان مشترک و این عبد کمترین انجام دادی هم بی نهایت سپاس.

 

 

مسائل روز و حمله به پیام رسان ها هم قدری کار انتقال نظرات را مشکل کرد هر چند کارکرد پیام رسانها اکنون بر وبلاگها به شدت پیشی گرفته است و اوقات زیادی از مردمان را به خود مشغول داشته اند خود جای بحث و موشکافی است ولی می بینم جنابعالی بر مدار وبلاگ داری با وجود همه گونه کمی و کاستی و مشکلات ابرام و اصرار و تکیه داری خیلی خرسند بوده و معمولا روزی نیست که نگاه و مطالعه ای نداشته باشم.

 

 

هرچند سستی و تنبلی و گاهی مشغولیات کاری و ذهنی سعادت ارایه نظر مکتوب را سلب نموده است در هر حال کار شما قابل تقدیر و بی نهایت سپاس عکس العمل و مطلب برخی دوستان و از جمله سید بزرگوار آقا سید علی اصغر همیشه برایم خواندنی و جذاب بوده و هست و خدایش سلامت و نفوذ قلم بیشتری به ایشان عنایت فرماید. موفق باشید و ایام سعادت مستدام.

 

 

جواب دامنه

 
به نام خدا. سلام رفیق بزرگوار من جناب محمد عبدی. دیدارم با تو هرچند کوتاه و کم دامنه بود، اما عُمق داشت و هنوز لحظاتی از آن ساعت ملاقات بر ذهن و روانم جاری ست. چون من و تو می دانیم دوستی به دل است، نه به زبان و چشم و جسم و قشر.


1- من یا کاری را آغاز نمی کنم یا اگر می کنم باید با همۀ توانم رویش باشد. وبلاگ داری از همین نوع امورم است که به چارچوب آن پایبندم. خدا را شکر هم خوانندۀ دامنه دارم و هم خواهندۀ دامنه. و این جای شکرگزاری دارد.


2- شما همیشه مُعین من بوده ای. دامنه را هم از اول تا الان خوانده ای و هم او را رهنون بوده ای. این خیلی قیمت و غنیمت است.


3- از قصدهای آتی من یکی این که باهم به مشهد برویم و می رویم. مشهد الرضا خانۀ نخست من است. مشهد نروم و حُرم حرم رضوی قدم و قیام و قعود نورزم، گویی گمگشته ای گمراه ام. به یُمن یکی از روزها، باهم خواهیم رفت مشهد. چون تو را هم سرگشته و شیفتۀ امام رضا یافته و دیده ام خصوصاً ایام چهل و هشتِم. ممنونم از معرفت و محبتت رفیق.

 

 

بحث آزاد در دامنه

 

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام بر شما کبلاقا ابراهیم عزیز. مباحث این چند روزه با دقت تمام مطالعه و تفکر نمودم بخصوص مباحثه با آقا سید (اینجا) و (اینجا) که همیشه خواندنی و آموزنده است و بخشهایی از تاریخ معاصر این سرزمین است و نسل شما که در اوج انقلاب و تحولات آن از برخورداران مواهب آن بوده اید خوشبختانه و البته بازم شکر هنوز هم تداوم دارد و متنعم این سفره پهن شده از اراده ملت و رهبری امام (ره) بود که بگذریم.

 

 


در باب عملکرد جناح چپ در قضیه عزل آیت الله منتظری و اشاره به رنجنامه سید احمدآقا نمودید (اینجا) که تاکید موکد می کنم آن رنجنامه را بی طرفانه و بدون تقید، همگان واجب است بخوانند و تفکر نمایند تا به بخشی از اراده کشور داری افراد این نظام پی ببرند. چرا که خود سالها پیش در سال 1374 در دوران خدمت وظیفه افسروظیفگی خواندم و خاطراتی نگفته دارم که شاید بعدها عرض نمایم.

 

 

رنجنامه حجت الاسلام مرحوم سید احمد خمینی

کتاب «رنجنامه» حجت الاسلام  سید احمد خمینی

 

 

نظرم آن است که آن زمان بیان داشتم و اکنون بیشتر فهم نمودم و به تجربه یافتم اینکه شیوه حکمرانی حضرت آیت الله العظمی منتظری ره با این گروه از حکمرانان فعلی و آن زمان تفاوت اساسی و بنیادین داشت و آن فقیه عالیقدر ملایم و با رافت اسلامی و رعایت تمام شئون و شقوق دینی مدنظرشان بود و در حالی که دیگران به شیوه به اصطلاح انقلابی و به قول بعضی ها بزن بهادُری و به قول امروزی ها تندروی.

 

 

 

وگرنه آن فقید سعید گناهی نداشتند و برنامه عجولانه عزل ایشان که به نظرم یک سناریویی بود با طراحی و برنامه افرادی خاص با محوریت هاشمی رفسنجانی و دوستانش و نه تنها آقا سید احمد بلکه دیگر افراد جناح چپ هم رودست خوردند و بعدها که حقایق بر آنها مکشوف شد از اعمال خود توبه و تبری جسته و تا حد ممکن جبران هم نمودند اما دیگر دیر شده بود و صفحه قدرت از دست این جناح در رفت که رفت و هنوز هم رفته است و ادامه دارد .

 

 


خرده گرفتن جنابعالی در برخی موارد که از بیان حقایق تاریخی سخت است که بیان نماییم و قضاوت تاریخ بسیار سخت و سنگین خواهد بود چرا که سعیدهای معاصر را ببین و مقایسه فرما تا نکته دست شما بیاید و امامان جمعه ها و سخنانشان و خط مشی ها را هم دقت نمایید گزاره مبرهن است و ...

 

 


کبلاقا ابراهیم با تمام احترام و رفاقتی که با جنابعالی دارم اما گاهی ناتمام و یا نیم بند حمله به یک جناح می فرمایید دلم سنگین می شود. هر چند تلاش می فرمایید تا فراجناحی بنمایی اما حقیقتا سخت است در این مملکت فراجناحی پیدا کنی و شما هم مستثنا نیستید .

 

 


در هر حال مباحث تایخ معاصر قضاوت و تفسیر بسیار سخت و تاوان سنگینی دارد که اگر عمری باشد و سایه برخی ها از لب بام این مملکت غروب نماید در موردش همگان خواهند گفت و خواهی خواند .

 


درود بر شما و دیگر دوستان و به امید پایداری و تداوم نظام مقدس جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.

 

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام رفیق اهل قلم جناب عبدی. 1- از مشارکت خوب شما در همۀ بحث ها در دامنه، ممنونم. متوقّع هم بودم ورود می کنی.

 

 

 

2- خرسندم با آن که دردها را عمیق می دانی، اما برای بقای نظام آبیاری شده به خون شهیدان دعا هم می کنی.

 

 

 

3- در تأیید آن بخش از متن شما دربارۀ کتاب رنجنامه، من هم مجدد بگویم چگونه از یک سو از همان سال آغاز بحران برکناری مرحوم آیت الله العظمی منتظری، کتاب «رنجنامه» حجت الاسلام سیداحمد خمینی _رئیس دفتر بیت امام خمینی رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ چاپ و نشر میلیونی و گاه مجّانی (که معلوم نبود از کدام پول و بودجه و سرمایه گذاری و پشتیبانی می شود) توزیع می شد اما در همان حال کتاب «واقعیت ها و قضاوت ها» و پاسخ ها و نامه های مرحوم منتظری خمیر می شد و ممنوع التوزیع. رانت، بد است، از هرکه بخواهد باشد.

 

 

 

4- فرمودی که دامنه بر جناح چپ خورده می گیرد و می خواهد بنُمایاند که فراجناحی ست. جوابم رفیق این است و والسّلام: من فردی مستقل هستم؛ از هر جناح و دسته و باند.  هر کس می خواهد باور نکند، آزاد است. مهم این است من افکارم را آزادانه بیان می دارم و این حقّ هر کس است بپذیرد یا پس زند و یا ردّ کند و یا هم رویش تأمّل نماید. خنده هم بر لبانم جاری می کنی عبدی با این گونه آزادنوسی و دامنه نویسی. پس؛ چه چیزی

بهتر از آزاداندیشی و اتّحاد روحی؟

 

دامنۀ بحثِ آزاد


به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام به شما کبلاقا ابراهیم عزیز و دیگر دامنه خوانان. در مورد دلیل ناکارآمد نشان دادن دولت روحانی منم با نظر آقا سید علی اصغر (در این پست: اینجا) موافقم.

 

 

از فحوای سوالات ایشان می توان دریافت که به چه نکاتی اشاره دارند؛ هر چند انتقاداتی هم قطعاً به دولت روحانی وارد هست. و ازین نظر نمی خواهم تمام و کمال تمام اقدامات دولت روحانی را منزّه و درست بدانم؛

 

اما مشکل و ریشه بسیاری از اتفاقات و نارسایی ها علاوه بر ریشه خارجی که از اول انقلاب هم وجود داشتند به نظرم به نبود یک جمله کلیدی که امام ره همیشه تکرار می کرد و اکنون به فراموشی سپرده شده است باید جستجو نمود و آن «وحدت کلمه» که متاسفانه دُرّ نایاب و جانمایه کمیاب زمانه و دولتها شده است و کل حکومت درگیر یک گیر اساسی و خط و نشان کشی سیاسی در یک جدال کسک کننده و خسته کننده رقابت حزبی شده اند و هیچ مکان و سازمان و شخص و جایی را در این مملکت شخصا سراغ ندارم که بی طرف و مرضی الطرفین باقی مانده باشد

 

همه دنبال گیر انداختن و انتقام از یکدیگر هستند و همین موجب این همه ناهنجاری و حتی ناکارآمدی نه تنها دولت فعلی بلکه کل نظام سیاسی ما شده است و با کوچکترین صدایی و نوایی تبدیل به بحران علیه مجموعه موجودیت نظام می گردد .

 


ازین نظر احساس خطر بسیار جدی می کنم امیدوارم عقلای مملکت در یک تفاهم ملی کدورتها را کنار زده و با وحدت کلمه بر دشمن مشترک خارجی فایق آیند و اگر همین روند ادامه داشته باشد آتش افتاده نه کاه خواهد ماند و نه کاه دان.

 


با کمال احترام به شخص شما کبلاقا ابراهیم با بسیاری از نوشتار شما در پست مطلب روز 30 اردیبهشت  [اشاره به پست «دولت صدای جدّی ندارد» اینجا] و پست روز 19 اردیبهشت [اینجا] موافق نیستم و گیر اینگونه یک طرفه دادن به دولت روحانی را مباح نمی دانم و به شدت کراهت و مظلمه دارد مگر تفکیک قایل گردیم بین مشکلات موجود از ناحیه دولت و غیر آن.


البته شخصا نقاط مثبت این دولت را به رغم نامهربانی و ظلمها و سختی های بی سابقه سختگیرانه کانونهای قدرت علیه شخص رییس جمهور را باز هم قابل توجه و مورد مداقه و البته بسیار بسیار مورد تایید می دانم مثل برچیدن بساط بسیاری از کانونهای مالی ناپاک در موسسات و قرض الحسنه های قارچی رباخوار و ساماندهی به امور اینگونه و کوتاه کردن دستان ناپاک دراز شده علیه بیت المال و ...


شاید در آینده مجبور به اشاره واضحتر گردیم.
موفق باشید.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام من هم به شما مهندس، رفیق دردآشنا. متن تحلیلی جناب عالی را با دقّت و حوصله خوانده ام. پاسخ من به متن شما، این است:

 

1- جناب مهندس از این که همیشه به من لطف داری و در مکاتبات «عزیز»م می خوانی، نشان محبت بی تمام و دوستی مُستدام شماست. ممنونم.

 

2-  ناکارآمدی حسن روحانی که من می گویم به معنای این نیست وی دیگر مشروعیت سیاسی ندارد، منظورم بُن بست است که این دولت به دلیل ترکیب بد و چینش ناجور به این روز مبتلا شده است. چه لزومی دارد تمام قوام دولت او از حزب کارگزاران باشد که بنیاد تفکر غلطش را افرادی چون سید عطاء الله مهاجرانی آجرچینی کردند و الان در لندن خوش می گذراند و با آل سعود پالوده می خورد.

 

این حزب، در سیاست تعدیل اقتصادی دولت هاشمی در دهۀ 70، یک بار ملت ایران را به فلاکت و بحران سخت اقتصادی و سیاسی و نیز تصلّب های رفتاری رساند؛ آیا بس نبود؟

 

چرا رأی را از همۀ جریان های مترقی تر این کشور گرفت، ولی قدرت را چون شرکت سهامی میان دور و بری های خود تسهیم کرد؟ هیمن چیزهاست از اول هم مشخص بود، عوامل ناکارآمدی حسن روحانی می شود، که شد.

 

3- با شما کاملاً موافقم که دست روی «وحدت کلمه» گذاشتی. منتهی یک چیز را نباید پنهان داشت که وحدت به معنای تعطیلی عقل و تفکر نیست. وحدت یعنی تبعیت از منافع ملی. یعنی انسجام در اصول. اما پایبندی به نگرش هایی که آرمان توست.

 

شما بخوبی می دانید حسن روحانی از چهره های راست بوده است. او این شانس را داشت که در غیاب بخشی بزرگ از اشخاص جناح چپ _که تحت اتهام «فتنه» و بُهتان «سرپل دشمن» و افتراهای جورواجور دیگر از صحنۀ قدرت حذف و خانه نشین و حتی محصور شده اند_ به قدرت رسید. بنابراین او خیال می نمود، می تواند همیشه این حمایت را پشت سرش داشته باشد بی آن که هیچ امتیازی بدهد؛ چون پاشنه آشیل جناح چپ _یعنی اتهام فتنه_ را خبر داشت و حتی خود در حصر میرحسین دست داشت. پس؛ نباید زیاد از او توقعی داشت که کارآمد باشد و بر سر قول و قرارش.

 

4- نوشتی دامنه به دولت روحانی گیر می دهد. نه رفیق. بحث گیر نیست. من، شاکله ام این است. خود را وابسته و دلبسته هیچ کسی به غیر از معصومین _انبیای الهی و ائمه ی اطهار_ نمی کنم.

 

نه چپ الگوی من است و نه راست. من، دأب و روحیه ام این است که فهم خود را در کارم دخالت می دهم و البته که از دیدگاه ها و نظرات اهل تفکر خصوصاً روشنفکران متعهد دینی بهره می برم. معتقدم حرف حق و نقد لازم را باید گفت تا لااقل، تصلّب به همۀ شریان های حکومت تسرّی پیدا نکند.

 

اتفاقاً جناح چپ از این که خودنقدی ندارد و به عیب و ایرادهای خود واقف نیست و حرف حق منتقدان را برنمی تابد، ضررهای خود را روز به روز بیشتر کرده است. جناح راست که اساساً فاتحه اش خوانده است که خیال می کند خدا و مقتدا و چوپان مردم است!! خداحافظ.

 

 

بحث آزاد

 


به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام بر شما کبلاقا ابراهیم عزیز. مباحث شما و دیگر دوستان در زمینه انقلاب در انقلاب (پست «انقلاب علیۀ انقلاب» (اینجا) را با دقت تمام مطالعه نمودم و بسیار اندیشیدم.


 

البته اگر اینگونه مباحث بازتر و مورد مطالعه و مباحثه بیشتر قرار گیرد قطعا آموزنده هم خواهد بود، بخصوص برای امثال بنده؛ هرچند تمام مباحث جنابعالی خواندنی و جالب توجه اند.

 

 


دوستان نکات افزوده خوبی را در (اینجا) (اینجا) (اینجا) بیان داشتند و از تکرار آن پرهیز می کنم. ولی بیفزایم که متاسفانه موریانه هایی درون نظامِ ما افتاده است که شالوده و اصل آنرا به شدت متزلزل و خطرناک کرده است و به مرور که جلوتر می رویم امید و انگیزه عمومی مردم سُست تر و مُضمحلتر می شود و تا رسیدن به نقطه غلیان و جوشش عمومی راه زیادی نمانده است و عصیان عمومی چون عُقده ای فروخورده فعلا چون آتشی زیر خاکستر در تارو پوت و زیر پوست شهر به سر می برد.

 

 


کاهش اعتماد عمومی و افزایش ریاکاری به همراه اختلاس و دزدی در بالادست و نادیده گرفتن خواسته های اکثریت و استقامت بجا و نابجای مبادی قدرت در نافرمانی مدنی روبه تزاید در جامعه فعلی، همگام با افزایش دین گریزی عمومی و ریاکاری منصوبی وضعیف آینده با بغرنج و سخت کرده است.

 

 

از دید بنده روند فعلی اداره جامعه به بن بست نهایی گام به گام نزدیکتر می شود و اگر آلترناتیوی مناسب یافت شود این روند تغییرات انقلابی با گسل عمیقتری اتفاق خواهد افتاد و همه چیز را با هم غرق و یا به آتش خواهد کشید.

 


به همان دلایلی که امام خمینی (ره) برای رد حکومت پهلوی بدان متوسل شد و در مصاحبه ها و  سخنرانی های اول انقلاب اشاره نمودند اکنون برای نسل فعلی مستاصل مانده از همه جا و همه چیز ریسمان تمسک است برای ایجاد شورش عمومی و انگیزه تخریب داشته ها هست برای از بین بردن مزایای بی عدالتی در ید قدرت یک عده خاص.

 

 


فلذا از آنجاییکه اصلاح طلبان را هم خود شمای اصلاح طلب نمی پذیرید در جامعه فعلی مشابه تعویض نخست وزیران قبل از انقلاب برای عموم اکثریت مردم مشابه سازی است و به نظر می رسد که دیگر این فصل تنفس حکومت هم در حال از دست دادن کارایی کامل خود است و به نظرم با تسویه های سیاسی درون خبرگان و مجالس کم کم امید تغییرات اصلاح طلبانه نیز در حال رنگ باختن هست و ...

 

 


مَخلص کلام آنکه؛ اگر حکومت فعلی دست به اشتی ملی نزند و ریاکارانه منکر چنین مقوله مهمی بزند، دور از انتظار و شوک آور برای ماهایی که دلبسته به این نظام و خون بهای شهیدان می دانیم سکر آور خواهیم بود که نظرات براندازانه تبدیل به خواسته عمومی گردد حتی با توسل به زور خارجی این اتفاق نامبارک دامنگیر مملکت گردد .

 

 


این روند با روشهای فعلی حمکرانی به نظرم دور نخواهد بود مگر فکری اساسی و طرحی نو در انداخته شود و قبل از پایان مهلت موجود، عصیان عمومی فراگیر نگردد و همه اقشار به غیر از سفره خواران انقلاب فعلی به خط پایان برسند، باید اندیشه کرد و باید فکری اساسی کرد و ...


خداوند عاقبت این ملک و مملکت را بخیر گرداند.

 

 

 

جواب دامنه

 

به نام خدا. سلام به شما جناب مهندس. جواب به متن پُردامنۀ شما نیازمند صرف زمان است، ولی به وُسع خود کمی بازش می کنم:

 

1- ممنونم و نیک می دانم که تو مباحث دامنه را روزانه و شبانه، نه فقط دنبال می کنی، بکه اگر چندروز غیبم بزند و دامنه را پستی تازه نبینی فوری پیگیر می شوی و علت می پرسی.

 

 

2- اما بعد؛ موریانه های نظام را مطرح می کردی. بله؛ تصدیق می کنم. سال ها قبل مرحوم جلال آل احمد غرب زدگی را بدتر از سن زدگی (پوک شدن مخفی آرد خوشۀ گندم) خواند. دلسوزی شما برای انقلاب ناشی از همین دغدغۀ آل احمدی ست.

 

 

3- گفتی ریاکاری در سیستم؛ بازهم تصدیق می کنم. زیرا اگر مبنا ارادت شد و دسیسه بازی. بازار ریاکاری داغ می شود و معرکۀ توطئه چینی بازِباز.

 

 

4- نوشتی بن بست؛ من البته قبول ندارم. سیاست، محل منازعه و حل منازعه است، اما اگر مدنیت و عقلانیت به خرج داده شود، هیچ بُن بستی نخواهد بود. بُن بست، جایی ست که شخصی دون صفتی چون صدام حسین کشور غنی و سرشار از سابقه و تمدنش را عرصۀ تاراج و غارت و احساسات کور و پرستش ضدتوحیدی کرده بود و آخرش در چاله ای پنهان شد و به دار کشیده شد.

 

 

5- دیگر نگرانی هایت را هم می دانم ولی معتقدم، انقلاب به دلیل برخورداری از درونمایه های فکری و تجربه های تاریخی، نمی تواند مشمول فساد بیشتر شود و به یقین جامعه و مطالبات به حق و مدنی مردم، (نه عده ای هوَس ران و مزدور سازمان تروریستی منافقین) قادر است دست اندرکاران را به ضرورت گفت و گوی ملی وادار نماید. آن روز خواهد آمد. دیر یا زود.

 

 

6- طرح نو به نظرم همان است که در متنم آوردم انقلاب ما بی گناه است، باید فاسدان و میراثخواران را کنار گذاشت، نه با خون و خون ریزی بلکه به شیوۀ قضایی (البته عدالت گرانه) و مدنی. ممنونم رفیق.

 

بیشتر بدانیم


به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام کبلاقا جان. آن منجول که کرم خرّاط (پست لغت 212 شما با عنوان «مِنجول menjoul» در (اینجا)، بیان داشتید هم درست فرمودید و هم این دوست داربکلایی که در این پست: (اینجا) اشاره به درستی فرمودند و چنین بوده و هست.

 

 

از لحاظ علمی در واقع کرم نیستند بلکه با نام میاسیس نام برده میشه که سیکل زندگی این موجودات به صورت دگردیسی در منطقه های (سر، سینه، شکم) پدیدار میشه و اغلب مخرّب هستند. هر چند گاهی دیده شده که مواد آنتی بیوتیکی هم از خودشون ترشح میگذارند.

 

 

البته این حشرات از طریق علفهایی که به خورد دام و طیور داده میشه وارد بدن اونها میشه... به هر دلیلی برای انسان چندان مضر نیست اما چندش آوره .

 


آن کرم خراط و این کرم مغز سر گوسفند هر دو به منجول افتادن سر افراد ازین مثل محلی درسته و در منطقه ما هم کاربرد دارد .
موفق باشید

 

جواب دامنه

 

به نام خدا. سلام بر محمد. نیز مرحبا، حبّذا احسنت به این علاقمندی و هوشیاری و حضور عالمانه ات در بحث ها. چه از منجول، چه از سیاست، و چه از طنز و معرفت و نوشته های عترت و قدرت و ثروت. بهره بردم. رشتۀ شما کشاورزی ست و سخن شما در این مبحث درست است و پذیرنده. و من این شیوۀ تعامل فکری را پاس می دارم و سپاس می گذارم.

 

 

 

دربارۀ کوروش

 


به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام کبلاقا جان. کاش را، خوب آمدی و دلم به رضا آمد تا مطلبی بیفزایم. دوست نازنین و خوبم، شرحت از کوروش کبیر را در (اینجا) با دقت دوبار خواندم ودر بخشهای زیادی با تو هم نظرم؛

 

 

ولی اینکه صرفا تمام پادشاهان را ستمگر خطاب نماییم به نظرم نوعی ظلم عظیم است چرا که حضرت سلیمان نبی علی نینا سلام الله و نیز حضرت یوسف علیه السلام پادشاهی کردند و صد البته از منظر نگاه دینی شما هرگز در مسیر ظلم و جور نبودند.

 

 

باید قبول کنیم که در دوران غیبت پیامبر و امامی معصوم حق حاکمیت مردم به عهده خودشان و به تشخیص خودشان است حتی اگر کورش کبیر را بخواهند که پادشاهی کند.

 


آنچه به نظرم مذموم و زشت است به عناوینی خاص باندی و گروهی و هر عنوان دیگری شکلی از حکومت را بر مردم یک کشور تحمیل کنیم و با سرنیزه و کشتار بخواهند بر مردم حکومت کنند که این بدترین نوع ظلم و تعدی است و طاغوت مطلق به بیان انبیاو قرآن کریم است .

 

 


ای کاش و فقط ای کاش حداقل به همین مطالب و شیوه کورش ار مجری باشیم دنیا گلستان خواهد شد کما اینکه در دوران او گفته می شود وضعیت بهترین بوده است و رضایت خلق مقدمه رضای الهی است پس چون او باید کوشا بود تا رفاه و خوشی را در جامعه نهادینه کرد از عقد و کینه و دشمن تراشی به شدت پرهیز کرد .
خدا آخر عاقبت این ملک را بخیر کناد
موفق باشید.

 

جواب دامنه

 

در اینجا با عنوان «آری اینچنین بود برادر!»

 

 

زایش، زُدایش

 


به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: با سلام به شما کبلاقا ابراهیم عزیز. مبحث بسیار خوبی را (اینجا) باز نموده ای. چه جالب، زایش و زدایش.

 

مهندس محمد عبدی سنه کوهی

 

 

اینهایی که فرمودی، تبیین تئوریکی بسیار خوبی است و در این چهل سال انقلاب، تو مغزمان زیاد رفته و از نظر تئوریکی و بحث شناسی و به قول پدر خدابیامرزم «کتاری» خیلی خوبه، چونه ها گرم بیوفته خوبه. البته تبیین اینگونه مباحث برای جوانان مفید هست و ... .

 


در عمل و نتیجه رعایت زایش و زدایش انقلاب خودمان را که خون بهای شهیدان را شخصاً اصلا سر در نمی آورم و برای اینده این نظام بسیار احساس خطر می کنم خطری که می تواند خود، انقلابی دیگر باشد یا جنبش و نهضتی اصلاح طلبانه. اگر غیر از نسخه اصلاح طلبانه شما نسخه دیگری سراغ دارید برایم تبیین فرمایید.

 


جا زدن خود در بین ضلع سومی که بین اصلاحات و اصول گرا باشد، فعلا قابل فهم نیست. مگر اوایل انقلاب که روش امام خمینی ره بود و افکار مختلف را سر یک سفره می نشاند، اما هزاران دریغ و حیف که اکنون اثری از آن نیست و جایش را افتراق و انقطاع و انشقاق گرفته است و هر گروهی رأس کار می آید در دریای اختلاس و دزدی های قبیله ای و باندی خواه ناخواه غرق می گردد و بوی تعفُّن لجن دروغ و اختلاس تمام جامعه را در نوردیده است و دریغ از پالایش و پاکسازی و قاطعیت در برخورد !!!

 


حمله شما به اصلاح طلبان، هر چند انتقاداتی به بسیاری از آنها وارد است قابل فهم است و شما را درک می کنم فقط یک جمله عرض کنم اگر سرسختانه و بی منطق در دنیای جدید فقط مشغول بُرد موشکهایمان باشیم و ناشیانه و آزمون و خطا دل به انرژی هسته ای ببندیم و از رفاه و زندگی مردم غفلت کنیم و جیبهای اطرافیان و وابستگان به حکومت فقط پر باشد و سفره اکثریت ملت خالی دنیا این «وَل چو» را راست خواهد کرد.

 

 

اساسی آنوقت همان پا برهنگان و فقرا و مستضعفان یا سکوت خواهند کرد مثل ملت عراق و یا همراهی مثل ملت افغانستان. خدایا دور باد ازین ملک و مملکت. درود بر شما و روان پاک شهدای عزیز.

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام مهندس. صاف می روم روی اصل جواب. 1- بسیارسپاس از این همه حضور مسئولانه در پاسخ به نوشته های دامنه. 2- اساساً منطق هم اول کِتاری ست و بعد کتابی. در غار حرا هم اول فقط پیام می آید بخوان: اقراء. سپس مکتب تبیین می شود. پس کِتاری و کتابی، کنار هم اند. کِتار در گویش مازندرانی یعنی چونه.

 

 

3- در آن بخش که دردها را برشمردی با شما هم نظرم. 4- در موشک و هسته ای با شما کمی اختلاف دارم. درست که با فقط موشک مملکت درست نمی شود، ولی اگر موشک نباشد هم اصلاً نمی شود. به لحاظ علم روابط بین الملل اوضاع کنونی جهان، صلح مسلّح است چیزی شبیه قبل از عهدنامه ورسای. لذا ایران نمی تواند تماشگه راز بماند و مانند صوفیه خلسِه بگیرد و سماع.

 

 

5- من حمله نکردم، اصلاح طلبان را نقد و مورد یک پرسش قرار دادم که آیا حاضرند امام را نقد کنند اگر آری، چرا نمی کنند و اگر نه چرا نه. یعنی فقط سی سال دورۀ پس از امام باید اصلاح شود؟. 6- فرمودی بین دو جناح جا زدی. این اصطلاح شما اساساً غیراخلاقی است. گرچه من، هرچه از رفیق شفیقی چون عبدی برسد، برکت می دانم، ولی من نیازی به جازدن ندارم. تفکرم اینه. اسمی هم ندارد. بازسازی را هم به لحاظ تئوریک مطرح کردم و نه فعل سیاسی.

 

از آن رفیق به دلیل حضور عالی در بحث های دامنه ممنونم و فوق العاده خوشحال و دلگرم. برای تو و خودم همیشه دعا می کنم که قلم و قدم را باهم طی کنیم

 

پاسخ عبدی
 

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام به شما کبلاقا ابراهیم و جناب دکتر دهقان، اساتید محترم. با باز نمودن دامنه و مشاهده این پست (اینجا) مطلب ابتدا جا خوردم و سپس با باز نمودن لینکها (در این پست: اینجا) به قضیه پی بردم.

 

مهندس محمد عبدی سنه کوهی

 


البته اگر شناختی از خودم نداشتم و یک مقطع کوچک مطلب را می دیدم به خودم شک می کردم؛ اما برایم جالب است که شما بعد از چهل سال بعد انقلاب، برای پاسخگویی به نظرات فنی، متوسل به تخریب شخص می شوید. شخص محمدرضا شاه را کسی به تنهایی دفاعی ندارد که بکند. به فرض این همه گفته های شما درست، البته غصه آنجاست که در برابر او از کسی نام می برید که قیاس مع الفارق است و البته که حضرت علی (ع) بی نظیر دنیا و آخرت است.

 

 

[توضیح ضروری دامنه در لای متن جناب مهندس عبدی: آقای مهندس عبدی! ازنظرمن، جناب دکتر دهقان، در آن متن، هرگز، شاه، _این مردَک فاسد العقیده و مفسد فی الارض و خون ریزترین دیکتاتور ایران و بی عُرضه ترین مقام سیاسی در طول تاریخ ایران و آمریکایی ترین شاه کودتایی و جاه طلب ایران_ را با حضرت مولا امام علی (ع) مقایسه نکردند. او، علی _این اُسوه و قهرمان محرومین را_ استثناء کرد، نه مقایسه و قیاس؛ تا خوانندگان دامنه، توقّعات شان را از شاهان و حاکمان کم کنند و انتظار عدل و انصاف و دادگری از شاهان ستمگر و خودکامه نداشته باشند. پوزش جناب عبدی اگر وسط حرف شما پریدم. احساس تکلیف کرده ام. پایان سخن دامنه]

 

 


ادامۀ نوشتار جناب مهندس محمد عبدی: اما اگر مجموعه تیم اقتصادی حکومت سابق را تیم اقتصادی حکومت فعلی مقایسه کنیم هم به همین روال اصلا قابل مقایسه نیستند؛ چرا برنامه های توسعه ای قبل از انقلاب بر اساس کار کارشناسی دقیق و مطالعه و آزموده شده جهانی انجام شده بود و تقریبا بسیار کم نقص و حتی بی نقص. ولی آنچه تاکنون در این چهل سال داریم می بینیم همه آزمون خطای یکسری افراد بی تجربه و بی دانش و حتی نالایق دزد اختلاسگر است همین است که این کجا و آن کجا ...

 


آگر آنزمان یک اشرف پهلوی و یک هُژبر یزدانی بود امروز صدها و بلکه هزاران آقازاده و بابک زنجانی و فاضل خدادها هستند و حتی بسیاری ها سلطان شده اند سلطان شکر، سلطن دارو ، سلطان سکه و سلطان ارز و امثالهم.

 


ازین نظر همیشه هشدار داده و می گویم باید فکری اساسی کرد و عینک یکجانبه بینی انقلابیون پا به سن گذاشته را عوض کرد و به داد این نظام و انقلاب رسید تا از دست اختاپوسهای هزارچهره نجات داد. به امید آن روز. درود بر هر دوی شما و دیگر دامنه خوانان.

 

 

بحث  آزاد


توضیح: به نام خدا. میان دامنه و جناب مهندس عبدی سنه کوهی دوست صمیمی من، بر روی پست «غربی سازی ایران به امر رضاخان» (اینجا) بحث آزاد و جدّی و اعتقادی درگرفته. من از سه انسان شریف، اهل علم و دانش، اندیشمند و نیز دارای سابقۀ درخشان انقلابی، دیشب کسب اطلاع کرده ام، جوابم به آقای عبدی _دوست اهل قلم و فاضلم_ هم درست و هم بجا بوده است و یکی از آن بزرگوارانِ خیلی محترم و دانشمند، پاسخم را این گونه توصیف کرده اند: «ما شاء الله، بسیار منطقی و مستدل و محکم جواب دادی.» که آن دو عزیز دیگر نیز قریب به این نگاشته اند. آنچه در زیر می خوانید، دو فراز این بحث روی داده، میان من و جناب عبدی در دیروز است.

 

مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام کبلاقا جان. من هم با نظر جناب دکتر دهقان [در ذیل همان پست کامنت اول] تند و البته یک جانبه گرایانه افراطی و خیلی خیلی یکسویه، موافقم. و از وقتی [=صرف زمان] که برای خواندن چنین مطالب یکسویه و منفی بافانه ای اختصاص دادم از درگاه خدا عذر می خواهم.همین.

 


به نظرم حتی با دشمنت هم باید جانب عدالت و حقگویی را رعایت کرد تا نباید انصاف را دور داشت اگر طالب حقیم و پیرو راستین حضرت علی(ع). موفق باشید.

 

 

جواب دامنه

 


دامنه: سلام مهندس. دقیق بگو کجای پست من آن افراط را مشاهده می کنی؟ نصیحت مرا برای نخستین بار بشنو رفیق: در بیان حق، و نفی باطل، دَم از رفتاری نزن که متّهم بشی، وسطِ حق و باطل گیر کرده ای.

 


از این که با خواندن پستی از دامنه، وقت خود را گناه تلقی کرده ای و آن گونه به من تاخته ای، شما را دعوت به تغییر نگرش، بلکه فرا می خوانم تحمل تفکر و آراء دیگران را داشته باش. منتظر متن های مهمترم دربارهٔ این جرثومه فساد و قاتل شهید مدرس [رضاخان میرپنج] باش.


فکر می کردم که رضاخانِ مفلوک ستمگرِ زندانِ قصر ساز و توقفگاه عدلیه! ساز، دوستانی جدید یافته است؛ اما هرگز نمی دانستم حتی تا نزدیکی عبدی نیز افق ساخته است.

 


بازم خدا را شاکرم در موضع گیری حق و نقد و نفی باطل، از کسی، از هیچ کسی، اجازه و دستور نمی گیرم. و برای خوشآیند عده ای ایمان و اعتقادم را بزَک نمی کنم و یا پوشش نمی زنم. و نفاق و دو دری دو روزنه ای بودن نمی ورزم. آرزو می کنم همیشه در نفیِ باطل، تردید و دودلی نکنی. تبرّا و تولّا را کمی مطالعه و رفتارِ خود کن. سپاس رفیق.

 

 

 

جواب مجدد عبدی


مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام مجدد رفیق شفیقم. نگاه و برداشت من و شما از تاریخ و واقعیت های منتهی به انقلاب و بعد از آن به شدت با هم تفاوت دارد. احساس می کنم شما بیشتر حق و باطل را قاطی دیده باشید تا بنده و امثال بنده دچار تردید در حق و ناحق شده باشیم. سفید و سیاه دیدن یکسویه به نظرم موجب خسران و البته در جای خودش گسل عظیمی می شود که زلزله غیر قابل کنترل و لرزان بوجود می آورد .

 

 


بله در طاغوت و ناحق بودن بسیاری از موارد برشمرده در مورد حکومت دیکتاتوری پهلوی قطعا وجود دارد و بنده و امثال بنده با تنفر از آن یاد می کنیم اما نادیده گرفتن تمامی حقایق و پیشرفتها و البته آبادانی ایران را نباید اینگونه یکسویه و تندمزاجانه نفی و طرد نمود چرا براساس قانون فیزیک هر عملی را عکس العملی مساوی با آن ولی در خلاف جهت آن و دور نیست

 

 

این رفتار بسیار خصمانه و نفی کنندگی شدید شما با نفی شدید به مراتب قوی تر مردمان همین دیار مواجه و آنگاه به یاد حرف و تحلیل امثال بنده بیفتید کما اینکه آثار و لرزه هایی از نافرمانی مدنی مردمان این ملک و ممکت را به وضوح در جامعه می توانی ببینی برادر.

 

 

از کشف حجاب علنی خانواده ها حتی در منطقه و محل من و شما تا جاهای به اصطلاح باکلاس لب دریاها و چشمه سارها و ویلاها و نیز تجاهر علنی به روزه خواری و دیگر و خالی شدن مساجد و اندک شدن شدید نمازگزاران و روزه بگیران و امثالهم.

 

 

جواب دامنه

 

دامنه: سلام مجدد مهندس رفیق. بر من روشن کنید کجای پست من افراطی ست؟ و تو از خواندن آن پیش خدا استغفار کردی! و حتی وقتِ خود را هدَرداده، تلقّی نموده ای.
 

 

من وکیل مدافع کار رضاخان فاسدِ سارق نیستم. اگر این گونه است: پس، بگو:

بگو معاویه از کُتّاب وحی بود؛
بگو مروانیان مسجد ساختند؛
بگو یزید دیوان شعر داره؛
بگو سلجوقیان عمارات ها ساختند؛
بگو صفویان مسجد مدرسه بنا کردند؛
بگو بگو بگو... .

 

 

 

من دارم جنایات، خیانت ها و دزدی های رضاخان را می گویم، چه ربط داره بگویم راهن آهن ساخت، نصیب قوای متجاوز متّفقین به ایران شد! تو اگه خواستی، تعریف کن از دیکتاتور. و بگو. آزادی.

 


من هم آزادم و باید بگویم:

او زندان قصر ساخت؛
زندان توقفگاه عدلیه ساخت؛
عاشورا را ممنوع کرد؛
تعزیه را قدغن کرد؛
چادر را از سر مادربزرگان ما به زور و کُتک کشید؛
دزدی زمین کرد؛
عالمان را شلاق زد؛
زایران رضوی را قتل عام کرد؛

وعدۀ جمهوری! داد، سلطنت پهلوی ساخت،

کاشتۀ انگلیس بود مُهرۀ سوخته و برداشتۀ استعمار،

ووو... .

 

 

شما از کی داری دفاع می کنی رفیق بافکر من!؟ از یک خائن و دزد زمین؟ کجای متن من، تو را به سوز آورد؟ پس، امام خمینی چه گفت علیه رضاخانِ قاتلِ یک دندۀ لجباز فریبکار؟ [اینجا آوردم ذیلِ پاسخ به کامنت اول آقای دهقان] کمی هم  تحمل را تمرین کن.

 

این متن مجدد تو بی نهایت بی ربط است با پست من. بازم احترام تو را دارم. ولی تا نگی کجای متن من، تو را به مغفرت طلبی نزد خدا رساند، ول کن نیستم رفیق. خدا نگه دار.

 

دو دیدگاه

پست 6619


مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام بنده حقیر به جناب حجت الاسلام غلامی عزیز. به احترام مقام روحانیت اصیل که فصل الخطاب امثال ما هستند و حفظ شان آنان بر امثال بنده واجب بر نظرشان احترام گذاشته و محاجّه نمی کنم.

 

 

اما یک نکته را عرض نمایم که اصولا عصبی و ناراحت بودن و با عصبانیت قلم زدن را حداقل بنده انقلابی گری نمی دانم چرا که در غلیان عصبانیت چیزی که حاکم بر سرشت آدمی است احساس است و از دید بنده احساسی بودن انقلابی گری نیست و باید در محیطی بدون توهین و تشر و عصبنیت متون انقلابی با استدلال حق و حقیقت نوشت نه کتمان تاریخ.

 


اما اگر از دید شما و دوستان، انقلابی گری و انقلابی بودن یعنی غلیان احساسات و عکس العمل در اوج احساس بنده تسلیم و دیگر حرفی ندارم اما اینکه سکوت شما در برابر اتهامهای متنوع دوست و برادر کبلاقا ابراهیم به عنوان قضاوت عدالت طلبانه مورد انتظار بوده و هست . موفق باشید و پایدار

 

 

حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: درود بر شما جناب مهندس عبدی عزیز. من در پاسخ های آقای طالبی (اینجا) (اینجا) (اینجا) عصبانیت و یا توهین ندیدم، ضمناً با شما موافقم که انقلابی گری باید همراه با استدلال و منطق باشد.

 

احساس می کنم در جواب ایشون هم همین اصول رعایت شد، البته در مقام داوری عادلانه بین نظر جناب عالی و جناب دامنه نبودم بلکه با جواب های ایشون موافقم. برای جناب عالی آرزوی توفیق روز افزون دارم.

 

 

دامنه: سلام جنابان آقای شیخ غلامی و  مهندس عبدی. من از شما جناب شیخ، بابت توجه دادن به جناب عبدی به سیر منطقی پاسخِ دامنه، ممنونم. شما را همیشه انسانی منطقی و روحانی یی بافضل و کمالات یافته ام. در این بحث نیز، رأی جناب عالی را صائب می دانم.

 


درود بر شما و مهندس محمد عبدی که همیشه حرف حق را پس از بررسی، نهایتاً می پذیرد و این؛ از حُسن خُلق این رفبق گرامی مشترک مان است. بحث های جدّی همیشه به دعواها شباهت دارد ولی مثل فرهنگ زیبای طلبگی، پس از مباحثۀ چالشی و داد و قال، با یک استکان چای، پایان می یاید. مهم آن علم و آثاری ست که از میان بحث ها ساطع می گردد. پایان

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1174