جریان جور و جریان ظهور
به قلم دامنه: جریان «جور» و جریان «ظهور». به نام خدا. جریان جور نمیگذاشت پیشوایان معصوم (ع) در جامعه با مردم روزگار خود «حضور» داشته باشند، چون از بیداری و آگاهی مردم واهمه داشتند. حضور معصوم (ع) در میان مردم، موجب وحشت و دهشَت جریان جور بود، زیرا به جبر و جُبن بر مردم حکومت میراندند و واهمه داشتند که ائمه (ع) مردم را به ماهیت واقعی قدرت و فساد، آشنا نمایند. بیحکمت نیست که خدا حضورِ «امام حاضر» را با مصلحتی که فقط خود از آن آگاه است، به امام «غائب» (عج) بدل کرده است تا جریان «ظهور» در وقت خود، جریان «جور» را متوقف یا دستکم مؤمنین را از چنگ و جنگ آنان برهاند و صلح مهدوی و آرامش حیات را به بشریت ارزانی نماید، هر چند باطل در برابر حق، هرگز باز نمیایستد و به شیطنت و دسیسهچینی نو روی میآورَد، زیرا جریان حق همواره دشمن دارد، دشمنی که به آموزههای خدا ایمان و پناه نمیآورد. همین است که انسان «منتظر» در انتظار «موعود» (عج) مانده است و تا آن روز دست از حق و مقاومت در جریان ظهور برنمیدارد. مردم در نگاه جریان جور، همواره چونان گلهی گوسفندان حساب میشدند، اما مردم در منظر جریان ظهور دارای کرامت و شرافت و حتی «ولینعمت» هستند. ازینروست که برای ظهور امام زمان (عج) روی میزان علایق و عقیدهی مردم حساب باز شده است.
ازجمله امامی که با سختترین سیاست جریان جور مواجه و سالیانِ سال در سیاهچال مخوف زندانی شدند تا مردم به ایشان دسترسی نداشته باشند، امام موسی کاظم -علیهالسلام- بودند، امامی که در میان مردم مؤمن آن روزگار و این روزگار یک اُسوه و یک پیشوای محبوب و مَلجاء دردمندان ماند که پناهبردن روحی و معنوی به ایشان درمانگر و آرامشبخش است. امامی که سخنان شگفتانگیز فراوانی دارد که هر کدام خود یک نسخهی رهگشاست. مانند این رهنمود در این (منبع) که فرمودند: «هر کس عقل دارد به حد کفاف بسازد، و هر که به مقدار کفایت قناعت نماید بینیاز شود، و هر که به حد کفایت نسازد، هرگز بینیاز نشود.» آری؛عقلِ کفاف، نه کفافِ عقل!