دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
سایت دامنه‌ی داراب‌کلا
قم : ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
مازندران، ساری، میاندورود، روستای داراب‌کلا

پیام های مدیر دامنه
آخرین نظرات
بایگانی

۱۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روحانیت ایران» ثبت شده است

به‌ قلم دامنه. به‌نام‌ خدا. به مناسبت چهل‌سالگی انقلاب، عصر دیروز پنج‌شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، برای ادای احترام به وادی‌السلام قم واقع در بخش شمالی شهر قم منطقۀ خاکفرج خیابان امام موسی صدر، رفتم و بر سر قبر شهید حجةالاسلام سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی، یارانش شهیدان واحدی و ذوالقدر، و نیز سر قبر شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی و شهدای سال ۱۳۴۲ قم حاضر شدم. و نیز در جنب آن به قبرستان دارالسلام رفتم و به قبر شهید مبارز آیةالله حسین غفاری ادای احترام نمودم. و در پایان، مزار شهدای گمنام در کوه خضر قم را زیارت کردم:

 

 

سر قبر شهید نواب صفوی

 

 

مقبره‌ی شهید نواب

 

 

مقبرهی شهید آیةالله حسین غفاری

 

 

مزار شهدای گمنام. قم. کوه خضر.

۱۱ بهمن ۱۳۹۷. عکس: دامنه

عکسها در اینجا

 

 

نمایی از قبرستان وادی‌السلام قم

 ۱۱ بهمن ۱۳۹۷. آن دور، قبر شهید نواب صفوی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۱۳۹۷ ، ۱۰:۱۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
متن نقلی: آیةالله حسن‌زاده آملی دیوار بیت علامه طباطبایی را می‌بوسیدند. «مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی در گردهمایی سراسری اساتید و مربیان زندگی قرآنی که جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷ در دارالقرآن علامه طباطبایی برگزار شد، با اشاره به خصوصیات اخلاقی علامه طباطبایی اظهار داشت: این عالم دینی اهل تهجُّد بود و آثار گران سنگی از خود به یادگار گذاشت... یکی از اساتید حوزه علمیه نقل کرد که روزی مشکلی برایم پیش آمد محضر علامه طباطبایی رسیدم ایشان ذکر یونسیه را توصیه کرد و تأکید ‌کرد طوری باید ذکر گفته شود و توجه شود که تسبیح موجودات را بشنوید. این مفسر بزرگ قرآن کریم وقتی به قم آمده بود وضعیت خوبی نداشت اما ملکی داشت که آن را فروخت این مکان را خرید و خودشان معماری و مهندسی آن را انجام داد... این خانه ۸۵۰ متر دارای سه اتاق و چند اندورنی است که به وسیله خود علامه طراحی شده است... از زمانی که این خانه خریداری و باز سازی شد برنامه‌های مهمی در این مکان برگزار شد و مورد توجه علما بزرگ قرار گرفته است.

 

مرتضی نجفی قدسی

مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی

 

عکس‌های بیت علامه طباطبایی

 

 

نمای داخلی بیت علامه طباطبایی

 

 

حیاط بیت علامه طباطبایی

 

 

محل مطالعات علامه طباطبایی

 

 

کتابخانۀ بیت علامه طباطبایی

 

 

نعلین علامه طباطبایی

 

 

لباس‌ علامه طباطبایی

 

 

سردرگاه بیت علامه طباطبایی. قم

(منبع) . (منبع)

 

نشانی منزل علامه طباطبایی در قم:

خیابان صفائیه، کوچه ۲۱. نبش چهار راه دوم

علامه طباطبایی این گونه علامه شد چون اهل توجه و ذکر بود و با گفتن ذکر صدای تسبیح موجودات را می‌شنوید... علامه طباطبایی الگوی سبک زندگی قرآنی است که درهای معنویت بر روی او باز بود و در ملکوت سیر می‌کرد. نجفی قدسی با بیان اینکه بیت علامه طباطبایی مکان خاصی است و مراجع تقلید و بزرگان احترام خاصی برای اینجا قائل هستند، ادامه داد: علامه حسن‌زاده از این کوچه که عبور می‌کردند، مدتی توقف کرده و دیوار بیت علامه طباطبایی را می‌بوسیدند و سپس می‌رفتند و تاکید داشت علامه طباطبایی شخصیت بزرگی بود. (منبع)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۱۳۹۷ ، ۱۷:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

گزارش اجتماعی: طلاب گناباد به کمک پاکبانان شهرداری رفتند. ۶۰ نفر از طلاب چهارشنبه شب (۲۸ آذر ۱۳۹۷) رُفت و روب سطح شهر گناباد را بر عهده گرفتند تا پاکبانان یک روز استراحت داشته باشند. حجت الاسلام حسین امامی مدیر حوزه علمیه امام رضا (ع) گناباد که خود در این طرح شرکت داشت در گناباد گفت: کار پاکبان‌ها دیده نمی‌شود ولی کار ما دیده می‌شود... این کار می‌تواند یک حرکت نمادین باشد تا سایر اقشار نیز در این طرح شرکت کنند و در هفته‌ یک شب را به پاکبانان استراحت دهند... کار ما تبلیغ است و برای این که بهتر بتوانیم تبلیغ کنیم و مردم را به تمیزی شهر توصیه کنیم تا درک بهتری داشته باشند در این طرح شرکت کرده‌ایم... ما کار را برای خدا انجام داده‌ایم ولی هر زباله‌ایی که می‌ریزیم کار این عزیزان چندین برابر می‌شود و باید ساعت بیشتری را از خانواده دور باشند. مهران حسین زاده شهردار گناباد نیز که در ساعت یک بامداد همراه طلاب و روحانیون در این طرح بود در گناباد گفت: در این طرح طلاب و روحانیون به پیک‌های پاکی این شهر یک شب را استراحت هدیه کرده‌اند که این کار تاثیر زیادی بر روی فرهنگ شهرمان خواهد گذاشت.

 

شهر گناباد خراسان

 

 

نقشۀ استان خراسان رضوی و موقعیت گناباد

 

 

طلاب حوزه علمیۀ امام رضا (ع) گناباد

 

شهیدان مهدی و حمید باکری

 

حرکت روحانیون گناباد ارتقای فرهنگ مشارکت را در گناباد و چه بسا در کشور شاهد خواهد بود و فرهنگ شهروندی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. شاید در کشور تنها مسئولی که خودش اقدام به رفت و روب شهر کرد شهید باکری بود که در نیمه‌های شب همراه با پاکبانان کار می‌کرد و حالا بعد از سال‌ها طلاب و روحانیون گناباد دوباره نام و یاد شهید باکری را با این حرکت خود زنده کردند. (منبع)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۱۳۹۷ ، ۰۷:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

خاطره‌ی شهید بهشتی: وقتی امام به قم رفته و در کوچه‌ی استاد علامه طباطبایی ساکن شده بودند، همسایه‌های اطراف برای سهولت رفت و آمدهای مردم به محضر امام، خانه‌ها را خالی کرده بودند. وقتی علامه طباطبایی نیز به امام گفته بود اگر لازم است ما هم تخلیه کنیم، امام فرموده بودند: همجواری شما برای ما مغتنم است.

سیره‌ی امام خمینی

ج ۵ ، ص ۴۵ ، چاپ سوم ، ۱۳۸۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۱۳۹۷ ، ۱۱:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. مدتی قبل در منبع زیر خوانده بودم که در زمان سخت گیری های شدید رضاخان علیۀ عزاداری های محرم و ممنوع کردن فعالیت های سیاسی و اجتماعی روحانیان و قدغن کردم مراسم تاسوعا و عاشورا، آیت الله محمدعلی شاه آبادی (استاد عرفان و اخلاق امام خمینی) که عارفی سیاست شناس و اجتماعی بود در برابر این شاه مستبد ایستاد. تأسیس هیئت های سیّار در خانه ها که در آن ها از مسائل دینی و سیاسی گفتگو می شد از ابتکارات او بود. مرحوم شاه آبادی بارها به شهید مدرّس گفته بود که حمایت های بی دریغ از رضاخان مانند پرورش گرگ خطرناک است.

 

 

دایرة المعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی. ص ۲۶

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۱۳۹۷ ، ۰۵:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. نهضت امام خمینی بآسانی ثمره نداد. هم سال ها رنج مبارزه با شاه را تحمل کرد و هم دوران دراز قیل و قال ها و طعنه ها و توهین های روحانیت وابسته را. متن سند زیر، بازتاب «درس حکومت اسلامی» امام خمینی در نجف و مراسم حج سال ۱۳۴۸ هجری شمسی را نشان می دهد. حتی یکی از علمای نجف! گفته بود: «تیمور بختیار این حرف ها را به ایشان [امام خمینی] دیکته کرده است.»

 

عکس از دامنه

 

یادآوری کنم تیمور بختیار اولین رئیس ساواک پس از سال ها خوش‌خدمتی به شاه، سرانجام مغضوب شاه شده بود و آن وقت ها به عراق گریخته بود و با حزب بعث همکاری می‌کرد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۱۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

درس آخوند خراسانی

و نماز میرزای شیرازی در نجف

 

 عکس: بازنشر دامنه

روحانیت درباری سلطنت پهلوی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۱۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. چند وقت پیش کتاب «آیینه صدق و صفا» را می خواندم. شرح حال، خاطرات و نکته های آموزنده از مرحوم آیت الله العظمی محمدعلی اراکی از مراجع بزرگ قم بعد ار رحلت امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ است. که به کوشش آیت الله رضا استادی تدوین و سال ۱۳۸۰ چاپ گردید. کتابی که به نظرم، از هر نظر خواندنی ست: اخلاق، سرگذشت ها، تاریخ حوزه علمیۀ قم، مسائل حوزۀ نجف، تاریخ ایران، جنبه های متعدّد روحانیت شیعه، آشنایی با علمای بزرگ، مسائل دینی و نیز بیان تیرگی های عصر رضاخان که سخت ترین دوره علیه ی حوزۀ علمیۀ قم و سراسر ایران بود.

 

وقتی صفحات ۱۵۹ تا ۱۶۴ را می خواندم، تصمیم گرفتم در فرصتی که دست داد، برای آگاهی رسانی، در دامنه منعکس کنم. اول، کمی در دفتر یادداشت روزانه ام، خلاصه نویسی کردم. بعد دیدم خلاصه فایده ای ندارد. باید تمام این پنج صفحه را بازتاب بدهم. عکس انداختم که اینک می بینید. امید است بادقت خوانده شود.

 

 

کتاب «آیینه صدق و صفا» عکس از دامنه

 

 

رفتن رضاخان نزد

مرحوم آیت الله حائری یزدی

مؤسس حوزۀ علمیۀ قم

 

 

داخل متن: «رضاخان اسب ها را قشو می کرد.

شراب می خورد... ماست می دزدید،

می خواست مردم را از دین برگرداند»

 

 

داخل متن:

«رضاخان چپو کن و دزدی به تمام معنی...

همه چپو می کرد...»

 

 

«بیچاره ها و بینواها می‌رفتند مسجد جمکران

یا توی سرداب های خیلی تاریک

برای روز عاشورا عزاداری می کردند...»

 

 

قضیۀ خشونت رضاخان علیۀ مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بافقی

 

قبر مرحوم آیت الله محمدتقی بافقی

در حرم حضرت معصومه (س) عکس از دامنه

 

دامنه: مرحوم آیت الله بافقی که با عزت و فریاد علیۀ کشف حجاب و بی حرمتی زن رضاخان در حرم حضرت معصومه (س)، به زیر شلاق رضاخان رفت، با وساطت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم، از مرگ رهایی یافت، او با تحمل زندان نَمور، بعداً به ری تبعید شد، بافقی انسان بسیار وارسته ای بود و آقای اراکی در وصف او می گوید آن قدر این مرد مهربان و محبوب بود، اسراری را که طلاب حتی به مادرشان نمی گفتند به این مرد مهربان در میان می گذاشتند. آدم درستکار و دلسوزی بود و مسئولیت اجرایی مدرسه فیضیه و حوزه و تسهیم شهریۀ طلاب را بر عهده داشت. روحش شاد که شجاعانه در برابر استبداد خشن و دین ستیزی رضاخان ایستاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۱۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مرحوم دکتر علی شریعتی در بخشی از کتاب «انسان بی‌خود» (مجموعه آثار، شماره ۲۵) به مقایسه‌ی بی‌هویتی غرب‌گرایان و شخصیت والای اسلام‌شناسان حقیقی می‌پردازد و به همین مناسبت علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) را الگوی برتر یک شخصیت پرمحتوا می‌داند و معرفی می‌کند:

 

این آقای طباطبائی… همه نوابغ فلسفه و عرفان و کلام و ادب اسلام در اندیشه او به صورت خودآگاه وجود دارد، دریائی از چهارده قرن تفکر و علم و ذوق و ایمان و فداکاری و حماسه و معنویت- که در این فرهنگ و تاریخ عظیم اسلام است- در درون او منعکس است.

 

برای این‌که آن‌ها خالی از محتوای بومی و محتوای اصیل خودشان نشده و شخصیت‌زده نشده‌اند، (ولی) این متجدد تصدیق‌دار است که شخصیت‌زده شده.

 

و می‌دیدم کسانی را که از همین مشرق‌زمین و از توی جامعه‌های اسلامی به اروپا می‌آمدند، یا اروپائی در همین جا پیششان می‌آمد: علامه طباطبائی یکی از همین کسان- که من همیشه حس می‌کردم- است؛ یک مُدرّس بزرگ، یک فیلسوف و یک مرد متفکر بزرگ اسلامی است؛ در قم هم هست؛ یک آدم مُنفرد هم هست؛ دَم و دستگاه و هیچی هم ندارد؛ این، در برابر شخصیت‌های بزرگی مثل «هانری کروبَن» (یا) استادان بزرگ و شرق‌شناس و کرسی‌دار سوربن که قرار می‌گیرد، روح موفق و مسلط خودش را بر آن خارجی کاملاً نشان می‌دهد. چرا؟

 

 

برای این‌که این آقا خالی از محتوای خودش نشده؛ این آقای طباطبائی یا امثال او که دچار شخصیت‌زدگی نشدند؛ پُرند؛ از چی؟ از همه تاریخ خودش؛ آنجا که نشسته همه فرهنگ اسلامی در درون او موج می‌زند، همه نوابغ فلسفه و عرفان و کلام و ادب اسلام در اندیشه او به صورت خودآگاه وجود دارد، دریائی از چهارده قرن تفکر و علم و ذوق و ایمان و فداکاری و حماسه و معنویت- که در این فرهنگ و تاریخ عظیم اسلام است- در درون او منعکس است؛ آن‌وقت او با این عظمت و با این وقار و سنگینی خودش را می‌یابد و بنابراین در برابر یک فرنگی که قرار می‌گیرد، می‌بیند این فرنگی همه‌اش سیصد سال تاریخ دارد، همه‌اش چهارصد سال ادبیات دارد، و هنوز تازه به دوران رسیده- از سه قرن پیش- است؛ این است که احساس تفوق انسانی بر او می‌کند.

 

 

اما تصدیق‌دار متجدّد غرب زده: اما تصدیق‌دار متجدّدی که از خودش فارغ شده، اسلام را همان مزخرفاتی می‌داند که وقتی کوچک بوده مامانش به او گفته؛ بعد که دیگر بزرگ شده، از آن هیچ نمی‌داند؛ بعد که دکتر شده مذهب اسلام (را) به همان اندازه‌ای (می‌شناسد) که وقتی قُنداق بوده، یا وقتی که خودش را نمی‌توانسته جمع کند، یک چیزهائی (درباره اسلام) به او گفته‌اند، و یا آدم‌های بی‌استعدادی که اصلاً صلاحیت این‌که درباره اسلام صحبت بکنند نداشتند، مسائلی را به نام تعلیمات دین به او یاد دادند؛

 

 

وقتی بچه بوده در آن سطح چیزهائی از دین یاد گرفته، بعد هم فراموش کرده؛ چیزی هم نبوده؛ تازه اغلبش هم منحرف بوده؛ بعد که رشد کرده و تحصیلات عالی کرده، این تحصیلات عالیش را همه از اروپائی گرفته؛ راجع به خودش هیچی نمی‌شناسد؛ از اسلام یک دین کلی می‌شناسد و مجموعه فحش‌هائی که اروپائی‌ها می‌دهند؛ از گذشته تاریخ خودش چند خواجه می‌شناسد (خواجه نظام‌الملک، خواجه رشیدالدین فضل‌الله…!)؛ (در این صورت) از دین بیزار می‌شود، از تاریخش بیزار می‌شود، از فرهنگش بیزار می‌شود، از ادبیاتش بیزار می‌شود. ادبیاتش چیست؟  مجموعه شعرهائی که تملُّقی است برای گدائی در برابر یک پادشاه ترک یا مغول.

 

...از آن‌همه معنویت و زیبائی که در عرفان و ادب ما هست، تملق‌های گدایانه و انحراف‌های صوفی‌مآبانه به رخ ما کشیده شد؛ و آن‌همه عوامل مترقی انسان‌ساز نو و عقلی و منطقی که می‌تواند ملتی را امروز احیاء کند و انسانی را مواج از شخصیت و نیرو و قدرت سازندگی بکند- که در اسلام هست-، به صورت مجموعه‌ای از تعلیمات خشک و جامد به رخ او و به مغز او وارد شده نه برای این‌که او آن‌ها را بشناسد برای این‌که از آن‌ها بیزار بشود.

 

 

...آنچه که امروز به عنوان بزرگترین و نخستین قدمی که روشنفکران خودآگاه ما باید بردارند تا به عنوان نخستین گام برای هرگونه اصلاح معنوی و فکری و به عنوان مقدمه‌ای و زمینه‌ای برای بنیاد هرگونه فرهنگی و هرگونه تربیتی و اصلاحی در فرد و جامعه تلقی بشود، این است که:

 

همان‌گونه هوشیارانه و طبق برنامه علمی و منطقی‌یی که آن‌ها ما را از خویش بیگانه کردند و نسبت به معنویت و مذهب خود نه تنها ناآشنا که دشمن کردند تا شیفته خود کنند و خود را در برابر آن‌ها حقیر، ذلیل و پست حس کنیم و هرچه را به خود منسوب است محکوم بدانیم و هرچه را که به او منسوب است مورد تقلید قرار بدهیم (این موجبات موجب شده است که ما- چنان‌که می‌خواست- تبدیل به یک انسان دست دوم بشویم که فقط به دردِ رنج بردن و مصرف کردن آنچه او تولید می‌کند- هم کالای معنوی و هم کالای مادی- (دچار شویم) و به این صورت در بیائیم)، (ما هم) بیاندیشیم تا همان‌گونه، همه این عوامل، همه این اصول و همه این راه‌هائی را که آن‌ها طرح کردند و برنامه‌هائی را که عنوان کردند تا ما را از خود بیگانه و از خود مُنسلخ و از خود گریزان و منفور کنند، (بشناسیم و) از همان راه‌ها برگردیم. به کجا؟

 

به خویش؛ به کدام خویش؟ به آن خویشی که در گذشته تجربه کرد، که انسانِ مستقلِ سازنده تمدن و کمال و فضیلت و جامعه متمدن نسبت به زمان خودش می‌ساخت، و به مکتبی که تجربه کرد، که مظاهرِ متعالیِ انسان‌هائی که برای همه وقت زنده‌اند و زیبایند، می‌سازد؛ به آن خویش برگردیم؛ آن خویش الگو می‌خواهد؛ چگونه؟  چنان‌که علی (ع) بود!  منبع: شفقنا

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۸:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. دیشب مطالعه می کردم. رسیدم به اینجا. یعنی عبد صالح خدا. چه می خواهم بگویم؟ می خواهم بگویم شیعیان باور مُدرنی دارند. به عبارتی دیگر فرازمان و فرامکان می اندیشند. عصمت را فقط برای معصومین _علیه السّلام_ قائل اند. همین تفکر باعث می شود شیعه هیچ کسی را، حتی «حاج آقا روح الله» را (که بعدها امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ شد، و به سلطۀ سرکوبگرانۀ خیانت بار سلطنت شاهنشاهی پایان داد و رژیم سراسر وابسته و ضد اسلامی شاه را واژگون ساخت) مقدّس و معصوم نداند و مکتب فکری_سیاسی ایشان را قابل بررسی و نقد بداند.

 

امام خمینی را معصوم نمی‌دانیم. و مشخص است وقتی شخصیتی معصوم نیست، بشر عادی ست. اما ایشان به گونه ایی رفتار می کردند که همه در او ذوب می بودیم. و به تعبیر زیبا وی را به دلیل «عبد صالح خدا» بودن پیروی می کردیم. رهبری بود که به ایران و ایرانی عزّت بخشید. دست استعمار را از کشور قطع کرد. شاه را سرنگون کرد. شاهی بر برانداخت. و بارها توصیه کرد هیچ کس حق ندارد بر ملت ریاست و دیکتاتوری پیشه کند. و همه را فراخواند تا خدمتگزار این ملت باشند.

 

عکس از دامنه

 

من بر حسب مطالعه‌ی این کتاب، چهار نکته می آورم تا دامنه خوانان شریف را در آن سهیم کنم. در کتاب عبد صالح خدا، نکته هایی‌ست که بیم داشتم اگر نگویم حق مطلب را ادا نکرده باشم:

 

«خدا را سپاس که مبارزه به وسیلۀ یک رهبر روحانی شروع شد؛ خالص، بدون شائبه، بدون این که حتی یک ساعت از همۀ عمرش، در یک گروهی، در یک جریان سیاسی، در یک باندی، در یک تشکیلاتی، در یک اداره ای گذرانده باشد، یک روحانی حوزه نشین و در معنا، یک آتشفشان خاموش... لحظۀ مناسب فرا رسید و این آتشفشان منفجر شد و همۀ ایران را و سپس جهان اسلام را منفجر کرد... یک انسان والای همیشه طلبه بود، یک مرجع تقلید که خود را از یک طلبه فراتر نمی دانست و نمی گفت.» (ص ۵۴ ، سخنرانی آقای خامنه ای در ۱۵ اسفند ۱۳۵۸)

 

کاری که امام خمینی انجام داد، از نوع کار انبیا بود، نه از نوع کار علما. اگرچه علما ورثۀ انبیا هستند، اما غیر از این بزرگوار، عالمی که توانسته باشد شأن وراثت را تحقق ببخشد، نداشته ایم. (همان. ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۲). ما به حیات روح، به شعور روح، به درک روح از آنچه می گذرد و به مسائل جاری دنیای ماده معتقدیم... ممکن است بعضی از ارواح، بعد از آن که جسمشان از این دنیا زایل و فانی شد، تا مثلاً قیامت، در خواب باشند،... ولیکن، ارواح بیدارِ هوشیارِ مؤمنِ محیطی، مثل روح عرفانی امام بزرگوار، بلاشک از آن روح هایی است که حاضر و ناظر است. هر کاری می کنیم، آن بزرگوار به احتمال قوی و نزدیک به یقین، آن را می فهمند و برای ما دعا می کنند. (همان. ص ۱۷۳)

آنچه در آینه جوان بیند

پیر در خشت خام آن بیند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۱۳۹۷ ، ۱۳:۰۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. یک روز _نمی دانم کی؟_ گزارشِ توصیفی-انتقادی در مجلۀ خواندنی های سال ۱۳۳۳ هجری خورشیدی را به بر حسب کتاب «برگ هایی از تاریخ حوزۀ علمیۀ قم» نوشتۀ حجت الاسلام رسول جعفریان را مطالعه و یادداشت برداری می کردم. گزارشگر آن مجله، خود یک دانش آموختۀ حوزه و ملبّس به لباس روحانیت بود و متن آن نشان می داد به ریز و بم حوزه بخوبی آشناست. دیشب، این قسمت، در مرور مجددم به آن، رؤیت شد. دیدم بحث جالبی ست. لذا سه فراز آن را به شوق تایپ کرده، به اشتراک گذاشتم تا دامنه خوانان فهیم و شریف نیز، در آن تفکّر و تأمّلی کرده باشند:

 

کمتر مذهبی در دنیا تا این حد برای انتخاب پیشوای مذهبی شیعه، شرایط منطقی قائل شده است... مثلاً... از غیبت کبری تا کنون بر طبق موازین مذهبی شیعیان، هر مردی که در فهمِ احکام الهی اَعلمِ عُلما باشد و در تمام عمر خطایی از او سر نزده باشد، مرجع تقلید یعنی پیشوای مذهبی ما شیعیان خواهد بود. (متن گزارش، ص ۱۸۵)

 

یک طلبه در تمام مدت تحصیل یک شکمِ سیر به خود نمی بیند. (ص ۱۹۰)

 

می گویند فقیه پس از مجتهد شدن، به شهر خود برمی گردد و احکام دین را به مردم می آموزد. من با نهایت احتیاط یادآور شدم که ای بزرگواران باید دینی باشد تا احکامِ دین مورد پیدا کند... (متن گزارش، ص ۱۸۸)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. بحث: در قسمت اول این مبحث (اینجا)؛ مقدمه ای نوشته بودم؛ که حتما! از نظر گذشت. اینک سرآغاز بحث. اول. روحانیت:

 

۱۰۱ : دستآورد: روحانیت ایران، با پیروزی انقلاب، عملاً و نظراً به صحنۀ قدرت و سیاست وارد شد؛ از جایگاه رهبری گرفته تا سه قوه و از امام جمعه بودن گرفته تا پیشنماز ادارات کوچک.

 

برای روحانیتی که به اجبار رژیم شاه _و یا بعضاً داوطلبانه و بر اساس بینش غیرسیاسی و سنت گرایی_ فقط بحث و درس در کُنج حوزه اهمیت داشت و سیاست «پدرسوخته بازی» تعبیر می شد، این ورود یک دستآورد محسوب می شود. چراکه؛ مردم نیز در اَوان نهضت، آخوندهای گوشه گیر و منزوی را قبول نداشتند و با صوت جمعی، یک مطالبۀ برحق را ندا می دادند که حضور روحانیت به صحنه، نه فقط لازم است بلکه رهبریِ جنبش و نهضت مردم علیۀ شاه توسط روحانیت موجب مشروعیت حرکت و اطمینان بخشی راه می گردد.

 

پس؛ انقلاب یک دستآوردش ابن بوده که روحانیت از حُجره و مَدرس و پرهیزکاری و انزوا و سنت گرایی، به جامعه و سیاست بپردازد و حکومت را در دست گیرد. در این راه، روحانیتِ مبارز و زندان کشیده و تبعید چشیده، البته پیشتاز بودند و به تبَع آن و مساعد شدنِ اوضاع، بقیۀ روحانیونی که از سیاست ورزی امتناع! می ورزیدند و از وضع وخیم و خطرناک و استبداد شاهی واهمه داشتند نیز، به صحنه آمدند و پست های دلخواه را پذیرفتند. از خبرگان گرفته تا شورای شهر و از سپاه و ارتش گرفته تا اوقاف و حج و نمازخانه ها و مساجد و امام زاده ها. بطوری که قدرت و نظام تا حد بسیاربالایی رنگ و صبغۀ روحانیت و مذهب به خود گرفت.

 

۲۰۱ : آسیب‌ها: اما آسیب این ورود چیست؟ گرچه این بحثی عمیق می طلبد و از ورد زبان های روز گردیده است، اما من چندنمونه را بیان می دارم: اولین آسیب این است اگر کارکردهای روحانیت در هر پست و مقامی مثبت نباشد _که بعضاً نیز چنین است_ بدی ها به اسم دین و شیعه تمام می شود. که خسران بزرگی ست و نسل آینده را ناامید و معترض و حتی متعرّض و خشمگین و بدتر از همه پُرنفرت علیۀ روحانیت نگه می دارد.

 

دومین آسیب را می توان در این دانست که وقتی مردم همۀ نابسامانی ها و فساد را به گردن روحانیت می اندازند و یا آنها را پاسخگوی فساد در نظام می دانند، آن شعار محوری «شاه و گدا برابرند در قانون» _خواستۀ محوری سیدمحمدطباطبایی از رهبران مذهبی انقلاب مشروطه ایران_ ممکن است در مردم گُل کند و آن ها را به غلیان و هیجان و جوشش و جنبش درآورد و به جدّ پرسشگرشان سازد که چی بود و چی شد؟ یا چی بودند و چی شدند؟ قانون برای ضعیفان شده است و روحانیت برای خود دادگاه ویژه! دارد، که این را یا تبعیض می داند و یا مانع آزادندیشی شان.

 

سومین آسیب را باید در این دید که ممکن است روحانیت شیعۀ ایران که آموزۀ اولش به تبعیت از امام علی و امام حسین _علیهماالسّلام_ عدالت است و ساده زیستی و مبارزه با هر نوع طاغوتی، مانند روحانیت زرتشتی عصر هخامنشیان تا ساسانیان، توجیه گر قدرت گردد و با فساد معامله و سازش کند و دین را از درون پوک سازد و مذهب را اسرارآمیز نشان دهد و خرافه و مناسک ظاهری را باب نماید و مکتب غنی را تهی.

 

چون که؛ خیال می کند اگر پی گیرِ فساد و انحراف و سوءاستفاده ها و کژی ها و خودرأیی ها شود، کیان نظام در خطر می افتد و شعار «حفظ نظام از اوجب واجبات است» نادیده انگاشته شود. چنانچه روحانیون زرتشتی نیز همین خیال و خطا را داشتند و آسان دین را به پول و تمکُّن و دنیای قدرت شاهان، فروخته بودند و ایران را از تمدُّن عقب انداختند.

 

چاره: روحانیت باید خود را بازسازی کند و خود پوست بیندازد تا پوست کسی کنده نشود. یعنی بر دستآوردهای حضورش در قدرت، شکل کارکردی، نظارتی و حق گویی و مردمی و ساده زیستی ببخشد. و در امر فساد و انحراف و خطاها و ناعدالتی ها، بی تعارف و با غیرتِ حسینی و مشیی علوی و پیام محمدی (ص) به مبارزه برخیزد و حق را بگوید؛ ولو آن که از هر پست و مقامی عزل شود و بر او سختی روَد. پس؛ راه حل فقط بازسازی روحانیت در قدرت است. بازسازی از درون. و قبول عیب ها و تقویت درستی ها و درستکارها.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

توضیح دامنه: دامنه نسبت به این متن پیش داوری نمی کند. صرفاً جهت انعکاس چنین دیدگاه در سلسله مباحث روحانیت ایران، مبادرت می کند: «جواد شریفی طلبه حوزه علمیه مشهد نوشت: به اقتضای صرف ده سال از عمرم در حوزه علمیه و تجربه و مشاهده و مصاحبه‌های مکرر با بسیاری از طلبه‌ها می‌توانم مدعی وجود «ارتداد خفی» در میان حوزویان باشم. منظورم از ارتداد خفی این است که قبسی [=شُعله ای] از آتش مدرنیته و جهانی شدن و علوم انسانی دامن حوزه علمیه را نیز گرفته و این سه گانه جادویی، ذهن و ضمیر بسیاری از طلبه‌ها را با تشکیک‌های جدی روبرو کرده است. نُرم‌های اعتقادی که از سوی حوزه علمیه به طلبه‌ها تحمیل می‌شوند دیگر به اندازه کافی قانع کننده نیستند و بسیاری طلبه‌ها این اعتقادات را پس می‌زنند اما به علل گوناگونی که اینجا مجال طرحش نیست توان این که بی اعتقادی خود را آشکار کنند ندارند...

 

کوتاه سخن این که در حد مشاهده‌ی محدود نگارنده، روبرویی ولو اندک و سطحی برخی طلبه‌ها با مدرنیته، جهانی شدن و علوم انسانی، با تغییر نرم‌های اعتقادی طلبه‌ها، نرم‌های رفتاری‌شان را نیز تغییر داده است. این نکته در کنار مسلله‌ی فردیت‌های روزافزون و عطش یونیک بودن انسان مدرن، “طلبه‌های نا طلبه” را پدید آورده است. به عقیده‌ی من _ اگر نگویم همه یا بیشتر _ بخش قابل توجهی از طلبه‌هایی که با داشتن لباس روحانیت، می‌نوازند، می‌خوانند، حرکات ورزشی نمایشی اجرا می‌کنند، استندآپ می‌کنند و… به منظور بروز دادن فردیت ویژه‌شان است. آنها از طرفی می‌خواهند به آن چیزی که علاقه دارند بپردازند و از طرف دیگر می‌خواهند بخاطر این کنش‌های غیرمعمول‌شان از سوی حوزه‌ی علمیه، همصنفان خود و قشر سنتی جامعه سرزنش نشوند. برای این منظور آنها اهدافی روبنایی برای خود تعریف می‌کنند... .» منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۱۳۹۷ ، ۰۹:۳۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مناظره‌ی دارتوکن و دامنه

جناب دارتوکن پرسیده:

ولی روحانیت که

دچار انقضاء شده، نشده؟

 
 
جواب دامنه
 
 
به نام خدا. این لفظ «ولیِ» جناب «دارتوکِن دارکوب» اشاره ای‌ست به این پست یعنی (اینجا) که از دامنه این پرسشش را کرده: «همانطور شیر و شکّلات تاریخ انقضاء دارد آیا حکومت ها هم تاریخ انقضاء دارند؟» حالا ایشان بند کرده به روحانیت و تاریخ انقضاء اش. من پاسخم عجالتاً این است: روحانیت همیشه مورد احترام ملت بوده است. آن کسانی که از چشم ملت افتادند، عده ای قلیل از این صنف اند که مردم با دیدن کردار و گفتارشان، ابتداء به تعجّب و سپس به برائت روی آوردند و این اتفاقاً نشان بالندگی ملت است که وقتی دید، این تیپ روحانیت به جسمانیت روکرده، از او رویگردان شده است. این که تحسین دارد نه تقبیح، جناب دارکوب.
 
یک خاطرۀ مهم از خودم بگویم و تمام و والسّلام: خیلی قشنگ یادم است. در همین شهرستان ساری  شما، آقایان دکتر اخوتیان و دکتر محمدزاده -که به ترتیب در خیابان های هجده دی و مدرس مطبّ داشتند- از همان سال های دور تا نزدیک، به سلسلۀ جلیلۀ روحانیت احترام شدیدی می گذاشتند. یکی از احترامات شان این بوده به دلیل قداست لباسِ روحانیت و فضل و معنویت شان، هرگز از آنان پول ویزیت و هزینۀ معاینه و درمان نمی گرفتند. من خود دو سه باری به همراه مرحوم پدرم نزد این دو پزشک مردمی رفته بودم و شاهد قضیه بوده ام. حتی دکتر ابوالقاسم اخوتیان به خاطر همین اشتهار (حق ویزیت نگرفتن از روستاییان و روحانیان) یک دوره نمایندۀ مجلس شده بود. دورهٔ اول مجلس.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۱۳۹۶ ، ۰۸:۴۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. این هفته شاید بتوانم بگویم از بهترین رُمان‌های عمرم را خوانده‌ام: رُمان «مردی در تبعید ابَدی». بر اساس زندگی ملاصدرا (Mulla Sadra). رُمان نوشته‌ی زنده‌یاد نادر ابراهیمی‌ست. (تهران. روزبهان. ۱۳۷۵) در ۲۸۰ صفحه و ۱۶ فصل مجزّا. بسیار خوش قلم. سرشار از وصف ها و عبارات رسا و واژگان دلنشین و پُر از آموزه‌ها و حکمت‌های گوارای ملاصدرا (۱۰۵۰ - ۹۷۹ قمری).


نیز غمگین، سوزناک به دلیل تبعید غریبانه‌ی ملاصدرا به کویر کهک قم. آن هم از سرِ دسیسه‌های مُشتی درباری حسود و ظاهرگرا و تظاهرکننده که لباس روحانی هم برتن داشتند! کالای ریا می‌فروختند. مطابق همیشه چها نکته از کتاب را می‌آورم:

 

عکس از دامنه

 

در صفحه‌ی ۱۷۶ از زبان ملاصدرا آمده است: در وجود آدمی، نفس شیطانی عرَض است، نفس الهی ذات... پس؛ مرَض، عرَض است، طهارت و نجابت اصل.


در ص ۱۲۹ از زبان شیخ بهایی استادِ ملاصدرا آمده است: بدان که زاهدانِ ریایی و فُقهای درباری تشنۀ خون عارفان راستین هستند، آنها صوفی‌کُش‌اند.


در ص ۱۱۴ ملاصدرای جوان می‌گوید: مُرید اگر به مُراد شبیه شود، خود، هرگز، به مقام مُرادی نمی‌رسد!


در صفحه‌ی ۹۲  ملاصدرا که عاشق شناکردن در رؤیا و خاطره و گذشته بود، می‌گوید: یاد و خیال بعد از خدا، زیباترین چیزها هستند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ ، ۱۴:۴۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

ماجرای دیدار علامه طباطبائی با بانو امین اصفهانی. پُستی به مناسبت روز مادر، میلاد حضرت زهرا. بانو امین اصفهانی، از نوادر مجتهد و مفسر قرآن در میان بانوان جهان اسلام بوده است. در عظمت روحی و شخصیت علمی‌اش همین بس که شهید مطهری درباره‌اش می‌گوید: «از بانو مجتهدۀ امین سؤالی کردم و وقتی او شروع به پاسخگویی کرد، دیدم که من باید دست و پای خودم را جمع کنم.»

 

 

از جمله مردان دانشمندی که با ایشان دیدار کرده است، مرحوم علامه طباطبائی بوده است. در کتاب «ز مهر افروخته» (صص ۱۲۰-۱۲۱) می‌خوانیم: آیت الله طباطبایی در زمانی که حال و توانی داشتند، سفری به اصفهان کردند و پس از بازگشت نقل کردند: در اصفهان بنده با آقا [سید حسین] آرام، تصمیم گرفتیم به دیدن خانم سیده نصرت (دختر امین التجار اصفهانی) برویم. رفتیم و در خانه را زدیم؛ مستخدم آمد و پرسید: «چه کار دارید؟» گفتیم: «می خواهیم با خانم دیداری کنیم». رفت و پس از مدتی برگشت و گفت:خانم می گویند: «من، زن هستم و آنان، مرد؛ مرد نامحرم چه مناسبتی با من دارد؟!» گفتیم: «می خواهیم از چگونگی درس و مطالعات و استادان ایشان باخبر شویم و این، برای ما آموزنده است.» سرانجام اذن داد و ما وارد شدیم. خانم اصفهانی آمد و ما از فضل آن خانم، بسیار به شگفت آمدیم؛ او بی مانند یا کم مانند بود. در «یادنامه بانو امین» (صص ۴۷-۴۸) در نقل همین خاطره آمده است: یک روز مرحوم استاد علامه طباطبایی صاحب تفسیر «المیزان» به اصفهان آمده و با این بانوی اندیشمند دیدار نمود. فردای همان روز بانو امین به یکی از شاگردان خود گفت: «دیروز این مرد بزرگ و دانشمند با آن مراتب رفیع علمی خویش آمده و از این حقیر راجع به «اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم» می پرسید یعنی چه؟ یعنی ایشان که استادند از من که شاگردم می پرسند اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم چه مفهومی دارد؟ (منبع)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۱۳۹۶ ، ۱۰:۴۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. آخرین رُمانی که این روزهای پایان سال، به پایانش بردم رُمان «برکت» است؛ اثر ابراهیم اکبری دیزگاه. رُمانی خوش نوشت، زیبا، جذّاب، آموزنده، تکان دهنده، شیرین و تلخ، خوش چاپ، بسیارسبک و کم وزن. بر من که حسابی چسبید. چسبیدم و بالینی خواندمش. خوش هضم و خوش گوارش بود.

رُمان، روایت شیخ یونس برکت _شخصیت محوری داستان است_ که به روستایی در ایران می رود تا ماه رمضان را میان مردم دوردست و تهیدست باشد که تبلیغ دین کرده باشد و اَدای دِین. اما برای او و مردم آنجا قضایای قشنگ و عجیب و غریبی شکل می گیرد که برای خواننده خصوصاً خردمند و اهل درد و فضل، بسیاردلکَش است.

ناشرش کتابستان معرفت است، (سال ۱۳۹۶) تأکید دارم شیوخ و آخوند و روحانیون و کتاب دوستان این «برکت» را بخوانند؛ بلکه حتی آن را بیابند!


به شیوۀ معمول دامنه، چهارنکته از کتاب را که خلاصهونویسی کرده‌ام به اشتراک می گذارم تا خسّت نکرده باشم. امید است مورد توجه و سپس ابتیاع یا تهیّه قرار گیرد.

 


در ص ۱۳۸ آمده است: با خود فکر کردم اگر مثل «سالار» مریض شوم، رفتارم با خدا چه جوری خواهد شد!

 

در ص ۶۸ این گونه برداشت شد: دختره پرسید شیخ! ایمان چه جوری به وجود می آید؟ با خودم فکر کردم چه بگویم. درهرصورت فکر می کنم ایمان چیزی شبیه گلابی و سیب باشد که همه می توانند بخورند. اما بعضی ها دوست ندارند. بعضی ها معده شان مشکل دارد، اگر بخورند مریض می شوند. ولی برخی ها! هم سیب و گلابی را برای بازی و تزئین سُفره و چیزی می خواهند!


در ص ۴۳ چنین نوشته است: یکی آمد و گفت این روستا خیلی آخوندپَران است، هیچ آخوندی دوبار به این دِه نیامده. گفتم: اگر طلبه بخواهد کار پیامبری کند، هیچ وقت نمی پَرد!

 

در ص ۶۴ آمده است: آقای حاجی یونس برکت! افعی آدمو یه بار نیش می زنه راحت می کنه، ولی این زن هر روز هزاربار نیش می زنه. با شوخی گفتم: خوبی نیش زن اینه که زهر نداره، فقط زخم داره. گفت: داره، داره، زهر هم داره، زهرِ کُشنده!

در زیر از چهار جای خواندنی تر رُمان برکت، عکسی انداختم که مرور آن _ولو فوری_ بسیار شعَف می آورد و بسیاربسیار شرَف. اگر اشراقی بدان نظر افکنده شود، شوق و طوع و طرَب هم می افزاید:

 

 
رُمان برکت
ابراهیم اکبری دیزگاه
 

 
...
 


از صدای خودم لذت می بردم
یا از ظلَمتُ نفسی؟

 
...
 


امام موسی صدر جهانی‌ست
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۱۳۹۶ ، ۰۹:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

مقتدی صدر و ولیعهد امارات

 

...

 

مقتدی صدر و ولیعهد عربستان محمد بن سلمان

 

مقتدی صدر. دیدار با ولیعهد عربستان

محمد بن سلمان و ولیعهد امارات

شیخ محمد بن زاید آل نهیان:

کامل این پست در: اینجا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۱:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نوشته های جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. دیروز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، سه اتفاق در سه نمازجمعه شهرهای تهران، تبریز و مشهد رخ داد که هر کدام قابل تأمل است؛ من هم پیرامون آن چند نکته ای می گویم و فعلاً از آن رد می شوم.

 

یک: در تهران: حجت الاسلام سید احمد خاتمی در خطبه‌های نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ گفت: «به عنوان کسی که ۴۵ سال است طلبه هستم، به مردم می‌گویم که والله یک ریال از حقوق ماهانه طلاب که به آن «شهریه» می‌گویند، از بودجه کشور نیست؛ بلکه از وجوهات و سهم امام (عج) است که مردم می‌دهند.» (منبع)

 

دو: در مشهد: آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی در خطبه‌های نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ از استاندار درخواست کرد نرده های حایل میان مردم و مسؤولان را از نمازجمعه جمع آوری کنند. (منبع)

 

سه: در تبریز: حجت الاسلام آل هاشم، امام جمعه تبریز که دو هفته زودتر از آقای علم الهدی خواهان برداشتن نرده ها از نمازجمعه تبریز شده بود؛ در نمازجمعۀ این هفته ۶ بهمن ۱۳۹۶این سخن را عملی کرد و نمازجمعۀ بی نرده، برپا نمود که در عکس زیر نشان داده می شود.

 

 

سه نکته بر این سه سخن

 

یک - نیازی نیست آقای حجت الاسلام سید احمد خاتمی قسم جلاله بخورد. اتفاقاً سخن بر سر همین است چرا بودجۀ عظیمی که از خزانۀ دولت می گیرند را خرج مشکلات طلبه ها نمی کنند و شهریۀ زیر خط فقرشان را ارتقاء نمی دهند تا طلاب بزرگوار در تنگنای معیشتی مجبور باشند از زیِّ طلبگی خارج شوند و تن به کارهای مشقّت بار دیگری بدهند. هر چند به نظر برخی از مراجع، علما، و خصوصاً استاد شهید مرتضی مطهری، حوزه های شیعه _با تبار دیرین و فرخندۀ 1000 و اندی ساله_ برای حفظ هویت و استقلال فکری و آزادی اجتهاد و بیان نظرات سیاسی و فقهی، نباید به هیچ دولتی وابستگی مالی داشته باشند. پس، سخن آقای سید احمد خاتمی اساساً محل اشکال و ایراد است و نیازی به سوگند هم نیست که قرآن کریم سوگند خوردن های بی جهت را نهی نموده است.

 

دو - سالهاست خیراندیشان به نرده بندی و حصارکشی میان مردم و مسؤولان در نمازجمعه و جاهای خاص دیگر، اعتراض کردند و می کنند ولی هیچ اعتنایی نکردند. اساساً اگر نرده کشی ست چرا این نرده ها را در انتهای نمازجمعه نمی کشند که مردم در جلو بنشیند و خادمان ملت (دست اندرکاران) در ردیف های عقب تر؟ آیا ثوابی که می گویند ردیف های یک و دو و سه نماز دارد هرگز ردیف های بعدی ندارد، همیشه باید نصیب یقه سفیدان شود!؟ همین نرده کشی ها و حصارها و خصوصاً حصرها ملت را دلخور و منتقد و گاهی هم مأیوس کرده است. تبعیض های بی جهت که حتی در فرائض شرعی علیۀ بینوایان و مردم عادی روا می دارند!

 

سه - اگر واقعاً قرار شده است نمازجمعۀ بی نرده اقامه شود باید ردیف های جلو بر روی همۀ مردم نمازگزار باز باشد، نه این که باز هم خیال کنند هر کس شغل دولتی دارد، برتر و والاتر است و باید ردیف اول تا نهم و دهم بنشیند و الّا شأنش فرو می ریزد و پرستیژش ضایعه می گردد. طبق فرمول قرآن نزد خداوند، اَکرم کسی ست که تقوای بیشتری دارد نه شغل و مقام بالاتر: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.  ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است. (سوره حجرات آیه‌ی سیزده ترجمۀ شیخ حسین انصاریان)

 

پس؛ ابوالمشاغل ها، هی راه نیفتند بروند ردیف جلو را برای خود ملک طِلق کنند، آنها بروند ردیف های آخر نماز و در میان ملت (=ولی نعمت) جا بگیرند تا این تبعیض های مُهلک دورۀ اموی و تزها و شیوه های ناروای معاویه ای، و نیز فخر و تفاخر و خودنمایی و ریاکاری! از جمهوری اسلامی رخت بر بندد. ایران. هفت بهمن. توحید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. به این قضیۀ جالب اما تأسف انگیز زیر که در اتوبان تهران_قم میان دو روحانی بر سر پخشِ صدای دکتر عبدالکریم سروش از سیستم صوتی ماشین رخ داده دقت کنید. دامنه یادآوری کند که سال هاست از دهۀ چهل و پنجاه تا اکنون برخی از روحانیون ضد شریعتی، تلاش کرده و می کنند تا نام و یاد و آثار معلم انقلاب دکتر علی شریعتی را محو کنند و او را در میان مردم مذهبی و نسل جدید با انواع تهمت ها و دروغ ها و اهانت ها و نقدها و هجمه و سانسورکردن ها و حذف کردن های نوشته و عکسهایش، بد جلوه دهند و حتی به قول آن تاریخ نویس دستوری نهضت امام خمینی _حجت الاسلام سیدحمید روحانی زیارتی_ ساواکی!!! اش بخوانند! اما هرگز نتوانسته اند دکتر علی شریعتی را از دل ملت ایران محو نمایند. زیرا شریعتی؛ فریادی علیۀ استبداد، شعوری علیۀ جهل، و پُتکی بر فَرق استحمار و استثمار و استعمار بود. چنین اندیشمند مبارز محبوبی را چه کسی قادر است از ذهن و دل ملت پاک کند!؟ به قضیۀ زیر فراست کنید:

 

«خوب حرف می‌زند؛ پدرسوخته!»

 

متن نقلی: «مهراب صادق نیا، عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب قم، در یادداشتی با عنوان «خوب حرف می‌زند؛ پدرسوخته!» نوشت: از تهران باز می‌گشتم. عمامه، عبا، و قبایم را روی تشک عقب ماشین گذاشته بودم و رانندگی می‌کردم. خروجی تهران به سمت قم، یا همان عوارضی، یک روحانیِ جاافتاده منتظر ماشین‌های عبوری بود. پیشِ پای‌ش ترمز کردم و گفتم: «حاج‌آقا من قم می‌روم و اگر شما هم آنجا می‌روید افتخار بدهید و سوار شوید.» لبخندی زد و به تشک عقب نگاهی انداخت؛ عمامه من را که دید خاطرجمع و سوار شد.

 

«سلام و علیک» ما که تمام شد، از او اجازه خواستم و دکمه‌ی پخش ماشین را فشردم تا ادامه‌ی سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش را گوش بدهم. یک دقیقه‌ای طول نکشیده بود که حاج‌آقا فریادش بلند شد: «سروش؟!!! آقا از شما بعید است به حرف‌های این خدا نشناس‌ها گوش بدهید». آرام به کنار اتوبان آمده و ماشین را نگه داشتم. به حاج آقا گفتم «ما یکی از کارها را می‌توانیم انجام بدهیم: شما تحمل کنید و سخنرانی را بشنویم؛ من به حرف شما عمل کنم و پخش را خاموش کنم؛ و سوم این که شما را همین‌جا پیاده کنم». با تعجب نگاهی کرد و گفت بشنویم، تحمل می‌کنم. بیست دقیقه از بحث سروش با عنوان «سکولاریزم خونین یا ستیزه‌جو» نگذشته بود که حاج آقا سرش را تکان می‌داد و می‌گفت: «درست می‌گوید پدرسوخته، واقعا درست می‌گوید». لبخندی زدم و گفتم، اگر درست می‌گوید، دیگر چرا «پدرسوخته»؟ گفت: «این آقا چون آدم خرابی است، حتی اگر درست هم حرف بزند، از سر پدرسوخته‌گی‌اش هست…» (منبع)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. اخیراً درمانِ یک روحانیِ مقام ارشد نظام در آلمان، خبرساز شده است. در این باره دامنه چه دیدگاهی دارد؟ دامنه اساساً با روحانیت دارا، مرزبندی دارد. چون معتقد است روحانیت دارا نمی تواند شکل بگیرد؛ چرا؟ چون از وقتی که طلبه ای وارد حوزه علمیه می شود نه وقت کارِ اقتصادی دارد و نه گرایش مال اندوزی. نه مشی ثروت دارد، نه مشق زر و زیور. و نه اساساً از طبقۀ سرمایه دار و تیول دار برخاسته است. روحانیت از بدو ظهور تا کنون همیشه مانند محرومان و طبقۀ فرودستِ مسلمین، زندگی و ساده زیستی داشته است.




از فضلیت های درس آموز روحانیت و عالمان دینی یکی این بوده است که آنان همۀ هَمّ و غمِّ خود را مصروف اجتهاد، تهذیب نفس، ساده زیستی، همدردی با محرومان می ساخته اند و از طلبگی تا زعامت، هرگز از زیِّ طلبگی بیرون نمی رفته اند. و طلبگی نقطۀ اوجش قناعت و محرومیت بود. محرومیت نه به معنای گدابودن. بلکه به معنی دوری از مال، پرهیز از ثروت، جدایی از مقام، اجتناب از رفاه، و فاصله گیری از دارایی و و انشقاق از تمکُّنات مادی و زندگی اَشرافی. و همین ویژگی ها، روحانیت را شایشتۀ جلوداری و زعیم اُمت بودن، باقی نگه می داشته است.
 

در سرگذشت مراجع عظیم الشّان شیعه، علمای برجسته اسلام و روحانیون مبارز و وارسته بارها و بارها خوانده ایم آنها در طول طلبگی و مرجعیت به نون شب محتاج بودند و شب را با گرسنگی بر بالین می نهادند و سحرگاه به درگاه خدای باری تعالی ناله و ضجّه می بردند و هرگز دست تکدی به سوی کسی دراز نمی نمودند و عزّت نفس را با همین نداشتن ها به درجه ی اعلا می بردند. و بالاترین پولی که داشتند و با آن ارتزاق و امرار معاش می کردند همان پول مقدس مردمی شهریه امام زمان (عج) بود. و همین ویژگی ها آنان را پیشوا و اُسوه و مرجع نگه می داشت.
 

روحانیت ایران تا پیش از انقلاب، زندگی مشقّت باری داشت. شاه به آنها هم جسارت می کرد و هم بسیار سخت می گرفت و آزار و آوارگی می داد و نیز در زندان و شکنجه و تبعید و زیر دیدِ ساواک نگه می داشت. بنابراین روحانیت ایران هرگز دارا نبود. و افتخارش همین بود که دارا نیست. بلکه داناست. و ما مردم ایران با روحانیت آگاهِ وارسته پیوند تقلیدی و هم اندیشی داشتیم. هم از آنان پیروی می کردیم و هم با آنان به بحث و نقد می پرداختیم.

 
پس از استقرار جمهوری اسلامی، راه برخی از روحانیت از راهِ ساده زیستی و پرهیزگاری و همدردی با محرومان جدا شد. هر چند هنوز طلبه هایی هستند که توانِ خریدن یک خانه‌ی ۳۰ متری را هم ندارند و به سختی زندگی می‌کنند. اما در مقابل بسیاری از آنان به درجه ای از درآمد و امتیازات رسیده اند و همجنان می رسند که اگر بگویم دو تا سه خانۀ مجزّا و مجهّز دارند بیجا و گزاف نگفته ام. این رسم روحانیت نبوده و نیست. این نه جسارت است و نه اهانت بلکه حق مرزبندی ام با هر کسی است که روحانی ست، ولی داراست. و من با «دارا»ها از جنس روحانیت، مشکل عقیدتی و مَرامی دارم.  فعلاً به مصلحت از این بحث می گذرم.
 

اما در مورد آیت الله سید محمود شاهرودی (رئیس سابق مجلس اعلای کشور عراق. رئیس اسبق قوه قضائیه ایران. رئیس حل اختلاف قوا. و هم اینک رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) باید بگویم که یک سایت نوشته بر اساس اطلاعاتی که داریم، هزینه های درمان ایشان نه از منابع عمومی که توسط خود آیت الله سید محمود شاهرودی پرداخت شده است. (منبع). خود آیت الله سید محمود شاهرودی هم در این (منبع) موضوع درمانش را توضیح داده است.
 

دامنه دراین باره سه نکته می‌گوید و می‌گذرد:
 
 
۱. این که هر شهروندی -چه شاهرودی و چه بشاگردی- هر طور خواست زندگی کند حق اوست. هر طور خواست درمان شود حق اوست. هر جا خواست سلامتی اش را بازیابد حق اوست. هر مقدار خواست دارا باشد حق اوست. در این حرفی نیست. اما این خبر و حرکت نشان داد، در ایران روحانیت دارا هم وجود دارد که آنچنان توان مالی دارد که با هزینۀ خود حتی به آلمان هم می توانند بروند.

 
 
۲. اما برای من و شاید بسیاری دیگر این پرسش است که چگونه یک روحانی که بیشتر عمرش را در عراق با حزب مبارز اعلا به مبارزه با صدام گذرانده و یا در ایران در مصدر نظام بوده، این مقدار «دارا» است که هم در مشهد و هم در تهران در برترین بیمارستان ها خود را به درمان سپرده و در نهایت برای حفظ سلامتی خود حاضر شده به یک کشور مدرن و پپشرفته و مرفّه آلمان برود و آن گونه خبرساز شود و میان مردم ایران این همه گپ و گفت بپاخیزد.

 
 
۳. باز می آورم که معتقدم حقِّ حیات و شیوۀ زندگی هر کسی برای خودش محفوظ است، اما من و مانند من شاید فراوان باشیم که می توانیم آزادانه و آگاهانه با روحانیتِ دارا مرزبندی مطلق داشته باشیم و با روحانیتِ غیردارا همان پیوندِ مودّت تقلیدی و هم اندیشی محکم تاریخی را داشته باشیم و هرگز از هم نگُسلیم. روحانیتی که همچنان در زیّ طلبگی ست و خانه های کاهگلی اش مانند خانۀ گلی حضرت فاطمه زهرا _سلام الله علیها_ بر هر کاخی شرافت و برکت و عظمت دارد. به گفتۀ مرحوم دکتر علی شریعتی بازمی گردم که در نیایشی سروده بود: خدایا! به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همّت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزّت ببخش.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۱۳۹۶ ، ۰۹:۰۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

آیت‌الله ابراهیم امینی نجف آبادی:«اما متأسفانه تلاش‌های امام به نتیجه نرسیدند و عملکردها و رویکردهایی که شدیداً به کیان نظام صدمه می‌زدند و عرصه را برای دخالت دشمنان مساعد می‌کرد، از جانب آقای منتظری ادامه پیدا کرد...


 

حضرت امام را به این نتیجه قطعی رساند که ایشان برای تصدی مسئولیت سنگین رهبری شایستگی لازم را ندارد و باید بیش از آنکه نظام خسارات جدی‌تری ببیند، ایشان را از مقامش عزل کنند و لذا در حالی که از تخریب حاصل عمر خود، به‌شدت آزُرده خاطر بودند و صدمه روحی سنگینی خوردند، اما قاطعانه ایستادند و آقای منتظری را به‌رغم علاقه‌ای که به ایشان داشتند، از مقام قائم مقامی رهبری عزل کردند.» مصاحبه با ماهنامۀ پاسدار اسلام. (منبع)


 
 
جواب دامنه

 
یک: من با آن که نسبت به این قطعۀ غامض تاریخ ایران پیش داوری نمی کنم، اما قبلاً در این پست «نقدی بر آیت الله خوئینی ها» (اینجا)، تا حدّی نکته هایی گفته ام. اینک با مشاهدۀ مصاحبۀ بسیارمفصّل آقای آیت‌الله ابراهیم امینی امام جمعه سابق قم با ماهنامۀ پاسدار اسلام، چند نکته ای بازگو می کنم. امید است موجب روشن تر شدنِ قضیه عزل شود.
 
دو: آقای آیت‌الله ابراهیم امینی عضو همان خبرگانی بود که رأی به رهبر آینده بودنِ آیت الله العظمی حسینعلی منتظری داد که اصطلاحاً از آن به عنوان «قائم مقام رهبری» یاد می شد. از ایشان می پرسم چگونه ممکن است بدون در نظر گرفتن رأی خبرگان ملت، رهبرِ آیندۀ منتخبِ خبرگان رهبری را فوری بدون تشریفات قانونی عزل کرد؟ پس آن همه رأی قریب به اتفاق نمایندگان ملت در مجلس خبرگان رهبری به مرحوم آقای منتظری چه می شود؟
 
 

 
سه: آقای آیت‌الله امینی بگویند مگر نصب و عزل رهبری بر عهدۀ مجلس خبرگان نبوده است؟ پس چرا خبرگان از آراء و نصب خود که جنبۀ مشروعیت سیاسی داشت، دفاع نکرد؟ و ان قُلتی نیاورد؟ به نظر شما مگر خبرگان ناظر و مُشرف و ناصب رهبری نیست؟ پس چرا عزلِ منتظری که حقِ قانونی آن مجلس بود _بر فرض اگر حق ایشان، عزل بود_ در آن مجلس صورت نگرفت و به رأی گذاشته نشد؟ امر بیّن این که، پس از جنگ همه قرار گذاشته بودند در چارچوب قانون باشند و به قانون بازگردند.
 
چهار: اگر من جای مصاحبه گران مجلۀ پاسدار اسلام بودم، از آقای امینی پرسش های مهمتری می پرسیدم. از جمله پرسش می کردم آیا رهبر مستقر نظام، حق دارد رهبرِ مستودع (بخوانید قائم مقام رهبری) را بنا به تصمیم فردی اش، برکنار و عزل کند؟ آقای امینی چرا در مصاحبۀ خود جملۀ «به‌شدت آزُرده خاطر بودند» را به امام نسبت داد و در این قضیۀ سرنوشت ساز ملت و حتی اُمت، چنین نسبتی را بکار برده است؟
 
پنج: نیز می پرسیدم آیا رهبر نظام با وصیت یا سفارشِ شفاهی می تواند رهبر آیندۀ کشور را تعیین کند؟ کما آن که خبرگان در سال 1368 وصایت امام را لحاظ کرد. نیز این را سؤال می کردم که عزل مرحوم منتظری به نوعی «وتو»ی رأی مجلس خبرگان نبود؟ اگر بود، چگونه خبرگان از منصوبِ خود دفاع ننمود؟ آیا خبرگان رهبری که ناظرِ کار رهبر نظام است نیز در این گونه تصمیم ها مثل ملت، باید مطیع رهبر باشد و اطاعت کند و از حریم و حوزۀ کارش صرف نظر نماید؟ مرز اطاعت از رهبری و نظارت بر رهبری چیست؟
 
نکتهٔ پایانی: من البته به لحاظ اندیشۀ سیاسی _فرای از این قضیۀ غامض عزل و مسائل داخلی_ معتقدم هیچ شخصی در اسلام اجازه ندارد برای ملت و برای رهبری آیندۀ ملت، تعیین تکلیف کند و یا وصیتنامۀ سیاسی بنویسد و همگان را به آن دعوت کند. ملت، طبق قرآن و عقل، خود حاکم بر سرنوشت خود است. دیروزییان نمی توانند برای فرداییان، حکم و وصیت کنند و سرنوشت ملتی را از پیش سفارش کنند. امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ به شاه و نظام طاغوت تشر انقلابی زده بودند، شاه به چه حقی برای نسل آینده، تعیین تکلیف می کند. یعنی هر نسلی خود برای خود رفراندوم می کند. والسّلام.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۹:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی