به قلم دامنه : به نام خدا. وقتی تو، ای عزادار حسین (ع) در نقطهی مُحرّم و بر تَلِّ غمِ آن میایستی، عقل و احساست بر وجودت قطره میچکانَد تا با وجدانی راحتتر از هر ماه و روز دگر، به آن فرااُقیانوسِ بیکران بپیوندی؛ به مکتب و معبدِ امامِ عبادت و عبودیت و عرفان و عاشورا. به دانشگاهِ آموزگارِ چگونهزیستن و چگونهمردن، باهم. به پیشگاهِ انسانِ والِه خدا که در الهیّتِ یکتایِ یگانه هم ذوب بود و هم مجذوب. به درگاهِ اباعبدالله -علیهالسّلام- که پدرِ بندههای خدا شد از روز ازَل و حضرتِ ثارالله (=خونِ خدا) گردید، اِلیالابَد. و به بارگاهِ شهید آگاهِ عاشورا که خدا نیز شیدا و پذیرا و در ملاقاتِ اوست.
وقتی بر کرانهها و ناحیههای بیکران و بیکنارهی مُحرّم مینشینی، موجودیتت دگرگون میشود و رودبارِ اشک و پیام و جولانگاه فریاد و گریه و عزا احاطهات میکند و آنچنان بر تو محیط میگردد که گویی به سانِ رودخانهی خروشانی که:
باد دیوارههای آبخیز تو را میساید. آب آن را میتراشد. سیلاب از آن میخراشد. بُلبُلِ دل در آن میخُرامد. طاووسِ سِرّ بر آن میچَمد. زوزهی سرما به آن میتازد. دلِ بیقرار از ژرفای این درّه، ذرّهذرّه میکاهد. روح که آکنده از درد و الَم است آن را مینوازاند. آفتابِ شاهد، بر آن نور میتاباند. مهتاب خجِل بر آن روشنی میپاشاند. برفِ اندوه، لبههای خشک آن را میپوشاند. طوفان سهمگین، سبزههای روییدهات را میکَند و به هوا میپراکنَد. ولی یک صخرهسنگِ سختِ قطور در آن به تو درسِ مقاومت و کَندهنشدن میآموزاند. و خدای هستیبخش در تمام این مظاهر، برِت جلوِه میکند تا به تو بیاموزاند تا زندهای به عهدت بمان که به آن «تلّ» چشم بدوزی و به آن «گودال» گوش بداری، و به آن خیمهها دل دهی، تا نگذارنت به یغما روَی. که بتوانی تو ای عزادار عاشورا و روندهی راه حسین (ع) -که عزاداری برای آن پیشوا و یارانش حتی در تنهایی و خلوت و رعایت مصلحت، چونان نماز، ترک نمیگردد- به اوج ادراک برسی که:
این جملهی «ما رأیتُ الّا جمیلاً» حضرت زینب (س) پیامآور عاشورا چه پیامیست که چارچوب مکتب شدهاست. که خطاب به حاکم وقت فرمودند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم. این ندا، نهایتِ عرفان نظری و عرفان عملی و ختمِ فهم و آوای رسای تمامِ عصارهی عاشوراست و در رثای واقعهی کربلا.
و آخرین سخنان امام حسین (ع) در شب عاشورا با خداوند را -که برترین تابلوی زیستن است- صحیح هجی نمایی و وفق راهت کنی که چه عارفانه و توحیدی نجوا دادند:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ ...» «پروردگارا تنها تو در تمام پیشآمدهاى ناگوار، موردِ اطمینان من هستی و در هر سختى به تو امید دارم و... بسیارى از اندوههایى که به من رو مىآورَد و قلب را ناتوان مىکند و راهچاره را مسدود مىسازد و دوست، مرا تنها میگذارد و دشمن، شماتت مىنماید، همه را با توجهی تو، بر خود هموار ساختم و به جز تو، با دیگرى به میان ننهادم و به جز وصول به حضرتِ تو، به دیگرى اعتنایى ننمودم و... تو ملازمِ هر نیکی، و غایت و مُنتهای هر میل و رغبت هستی.» (منبع)
از نگاه آسیبشناسانه و دینشناسانهی امام حسین (ع) پارهای از مردم، نه بندهی خدا که عبدِ دنیا هستند و تا جایی از دین، دَم! میزنند که فکر میکنند باید از آن منفعت و سود ببرند. ازینرو، وقتی دچار سختی و به گذر از آزمودنها مبتلا میشوند، پا پس میکِشند و فقط زبان به دینداری و تدیّن میگشایند و عقب مینشیند. و به همین علت از نظر آن حضرت، دینداران در شرائطِ سخت، اندکاند؛ گویی دین «لَقلَقهی زبانشان» میباشد، تا اینگونه در جامعه ظاهر شوند و جلوه کنند. به تعبیر آیتالله عبدالله جوادی آملی «دینِ آدامسی» دارند. یعنی دین را مثلِ آدامس میجوند و بعد تُف میکنند!
سخن امام حسین (ع) -که در کتاب حدیثی «تحف العقول» محدّث حرّانی ثبت است- این است:
«همانا مردمان، بندهی دنیایند و دین، لقلقهی زبان آنهاست و هر جا منافعشان [به وسیلهی دین] بیشتر تأمین شود، زبان مىچرخانند و چون به بلا آزموده شوند آنگاه دینداران اندکاند.» (منبع)
نکته: به نظر من، امام حسین (ع) چنین دیندارانی را، نه فقط در عالَمِ نظر به جامعه و دینداران شناساندند، بلکه در صحنهی عمل به چشم خود دیدهاند. آنهمه آدم در کربلا که به مَصاف با اباعبدالله (ع) صف شدهبودند و آرایش لشکر گرفته بودند، از کافرستان! نیامده بودند، بلکه دینی، در حد لقلقهی زبان داشتند و به فرموهی حضرت سیدالشهداء (ع) «بندهی دنیا» بودند که حاضر شدهبودند دست به شقاوت و خفّت بیالایند.
حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (س)
سخنان امام حسین (ع) و اساساً بیان پیامبران و امامان -علیهم السلام- لبریز از پند و سرشار از اندرز است، زیرا حکمت است. و حکمت سخنیست که فرد را به مقصد پیش میبرَد. پس کافیست کمی به آن نگریست و اندیشید. آرامش و بازسازی فقط با سخنان حکمتآمیز، میسّر است. دیگر اینکه گفتار امام حسین (ع) از آن نظر در نزد دیگران نافذ است و بر جان مینشیند، چون هم بهطور ویژه در قلبهای مؤمنان و آزادمردان حضور دارد و هم آنچه به دیگران سفارش میکرد، خود در عملکردن به آن پشتاز بود. مثل این جملهها و گفتارها (منبع) که آن حضرت میفرمایند: بیشتر بخوانید ↓










