qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جبهه» ثبت شده است

نقشه‌ی عملیات‌ها در دفاع مقدس
ایرانعکسانقلاب

نقشه‌ی عملیات‌ها در دفاع مقدس

دوشنبه مهر ۱۴۰۱

نقشه‌ی عملیات‌های مهم

در هشت سال دفاع مقدس به ترتیب تاریخ

 

( ۵ مهر ۱۳۶۰ )

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
عترتاختصاصیتریبونانقلاب

خاطره‌ی چادر جبهه‌ی هفت‌تپه

پنجشنبه مرداد ۱۴۰۱

خاطره: به قلم دامنه به نام خدا. سلام. بنده تماما" دور نمی‌دارم که تمام رزمنده‌ها، در تمام جبهه‌ها، تمامِ زمین‌ها و تمام روزهای آنجا را کربلا و عاشورا و اساسا" محرّم می‌دانستند؛ می‌گویید نه! بسم‌الله به این خاطره‌ام: هفت‌تپه قرارگاه ل ۲۵ کربلا بهمن‌ماه ۶۴ در گردان ادوات چادر زدیم؛ داراب‌کلایی‌ها که جمیعا" بیش از ۲۵ نفر بودیم. محرّم هم نبود اما یوسف رزاقی دو ابتکار کرد؛ یک جمله دعای هر فرد در پایان هر سفره‌ی شام و ناهار و هر شب تشکیل حلقه‌ی سینه‌زنی، که از سیدابوالحسن شفیعی مرثیه و نوحه و از ماها هم سر و سینه.

 

اینک از آن جمعِ جور و جوینده چندنفر در جوار خدایند. این را زان‌رو گنجاندم که بگویم فکر محرّم در سرشت رزمنده سرشته شده بود و حال‌وهوای هر روز او، محرّم بود و ذوبِ در ذَوات امام حسین و اهل بیت نبوت علیهم السلام.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
حرارت حرکت امام حسین ع
عترتتریبون

حرارت حرکت امام حسین ع

جمعه مرداد ۱۴۰۱

قسمت ۱ تا ۱۲

سلسله‌نوشتارم در پیام‌رسان

«هیئت رزمندگان اسلام داراب‌کلا»

حرارتِ حرکت ( ۱ ) به مناسبت ماه محرّم: شروع بحث را با قرآن درمی‌آمیزم که در دو آیه‌ی ۸۷ و ۸۸ سوره‌ی توبه نمود بارز دارد. اگر برای خواننده فرصت دست داد خود رجوع کند به این دو آیه‌ی قرآن که پیام درخشنده‌ای در آن هست. اما بحث: امام حسین ع حرکتی کرد که تاریخ، حرارت آن را همچنان به خود حمل می‌کند. در مدینه مانده بود تا مردم و مؤمنین را امامت کنند. اما درین میان معاویه مُرد و پسر نااهلش -که او را پیش از فوت، بر تخت سلطنت نشانده بود- دست به تعرُّض (=دست‌درازی) زد. دست‌درازی -دست‌کم- به سه حریم: به خاندان نبوت، به ساحت مذهب، به اساس حکومت. اما امام حسین ع -یک آنسان استثنای اُسوه در سراسر تاریخ دین و مؤمنین‌- در برابر این سه دست‌درازی که گستاخی هولناکِ یزید بود ایستاد و "راه" را با حرکت نوین خود به بشر آن روز و بشریت همه‌ی اَعصار نشان داد و حرارتِ آن حرکت هرگز به سردی نمی‌گراید.

 

حرارتِ حرکت ( ۲ ) فرمان بیعتِ به‌زور، سختگیری شنیع و در نهایت قتل حسین ع همانا و هجرت معکوس امام حسین ع همانا. چقدر تاریخ محمد ص و حسین ع به هم شباهت گرفت. آن روز -یعنی ۶۱ سال پیش‌تر- ابوجهل سردمدار قتل پیامبر شد و محمدرسول الله ص شبانه از مکه به مدینه (=یثرب) هجرت کرد و اینک ۶۱ سال پس از آن هجرت، نوه‌اش حسین ع که در مدینه تهدید به قتل شد، او هم شبانه به مکه هجرت کرد؛ هجرتی معکوس؛ که اگر نبود هجرت محمد ص مبداء تاریخ، به‌یقین هجرت امام حسین ع مبداء تاریخ شیعیان می‌شد. جَدّ و نوه، این دو اُسوه‌ی حسنه، شبیه هم حرکت تاریخ‌ساز به یادگار گذاشتند تا رَه‌پویی مسلمین میّسر باشد. اینک حسین بن علی ع به مکه در جنوب رفت، ۳۴۰ کیلومتر پایین‌تر از مدینه در شمال حجاز. حرکتی که سرآغاز حرارت شد. چه دقیق فرمود پیامبر ص: انّ لِقتلِ الحسینِ حرارةً فی قُلوبِ المؤمنینَ لاتَبردُ اَبداً. شهادت امام حسین علیه‌السلام یک داغ سوزانی است در دل مؤمنین که هرگز به سردی نمی‌گراید (و هرگز از بین نخواهد رفت). (جامع‌ احادیث‌ الشیعه، ج ١٢، ص ٥٥٦)

 

حرارتِ حرکت ( ۳ ) حال اباعبدالله ع به مکه آمد و سکونت کرد، مأمورین ایشان را همچنان تحت تعقیب دارند و حیله‌هایی در سر پرورانده تا حتی کنار کعبه ترورش کنند. گمان هم وارد نیست که کسی فکر کند دارودسته‌ی حکومتی از داروغگی علیه‌ی حسین ع دست برداشتند. حجم فشار پیچیده‌تر شد. زیرا حاکم وقت اموی شام (یزید) با وجود امام حسین ع حس شکنندگی و خوف می‌کرد. درین‌حین یک آزمون بلکه یک حرکتِ پرحرارت -که عاقبتش تا ابد خاموشی ندارد- رخ داد؛ دعوت ملت دیگر از آقا ع. امام قصد یمن و ایران را داشتند -نمی‌دانم به قاطعیت، اما مورّخانی پرده برداشتند- اما نامه‌ی فراخوان کوفه این دو انتخاب را از اولویت انداخت. چنین است که ملت شیعه‌ی ایران و یمن هنوزم حسرت می‌خوردند کاش به دیار آنان هجرت کرده بود. چه کار بزرگی؛ مسلم را به عنوان ارزیابِ تیزبین به کوفه سفیر و روانه کرد تا دل‌سنجی کند. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
نوشته‌هایم درباره‌ی جبهه ۱ تا ۶۰
تریبون

نوشته‌هایم درباره‌ی جبهه ۱ تا ۶۰

جمعه تیر ۱۴۰۱

۱ تا ۶۰

سلسله‌نوشتارم در پیام‌رسان

«هیئت رزمندگان اسلام داراب‌کلا»

به چه تکیه کنیم؟! ( ۱ ) به نام خدا. سلام. کم‌اند کسانی که از خواندن یا شنیدن خاطرات جبهه، رو برگردانند. من با این پیش‌فرض، درین متنم یک نکته می‌نویسم. در هفت‌تپه، یا دوکوهه و یا بلندی‌های بازی‌دراز و اساساً هر جای جبهه، تمام تپه و پادگان و خاک کاَنّهُ (=مثل این که آن) شده بود مسجد و عبادت و مقرّ رشادت و بشّاشیت. همه شده بودند اصحاب‌المُراقبه. که چه؟ که نکند سهوی یا عمدی، یک مَکروهی از آنان سر بزند. آری؛ رزمنده با همه‌ی طبیعی‌بودن نیازهایش، در جبهه اما پروایی پیشه می‌کرد. یاد باد. ← ۹ تیر ۱۴۰۱، ادامه هر روز یک قسمت.

 

به چه تکیه کنیم؟! ( ۲ ) به نام خدا. سلام. لابد یادِتان می‌آید آن دلیرِرزمنده‌ی جبهه در انبوهی از مجروح‌ها و اوج بلبشوی پاتک‌ها، به همرزمش -که دیگر رمَق هم بر تن نداشت- می‌گفت: می‌آیی فرار کنیم؟! جواب می‌شنید: کجا؟! با خنده پاسخ می‌آمد: به خط. ترسوها در پشت جبهه از رفتن به دفاع فراری بودند، اما رزمنده‌های توی جبهه باز نیز می‌شتافتند پیش‌تر روَند؛ کجا؟ خط مقدّم. چرا؟ زیرا رزمنده‌ی جبهه، عقیده را به خداپرستی و خدادوستی و خداترسی چسب می‌زد. اینک اما کجا فرار کنیم؟! خُب معلومه کجا؛ آیه‌ی ۵۰ ذاریات : فَفِرُّوا اِلَی اللَّه... پس به سوی خدا فرار کنید (=بشتابید)

 

به چه تکیه کنیم؟! ( ۳ ) به نام خدا. سلام. فاش گویم آقا و بانو، نمکِ آموزش نظامی در دوره‌ی بسیجی -که هم‌نسلی‌هایم آن را به‌خوبی در همان آغاز سال‌های پیروزی انقلاب آزموده‌اند- چه بود؟ باور بفرمایید نمکش کلاس‌های عقیدتی بود و نشست‌های سیاسی. گمان کنم این فقط برداشت و ذوق من نباشد و چه‌بسا فراوان باشند مانند من که به این نمک رسیده باشند و چشیده. با این نمک خواستم ذهن رزمندگی را گسیل داده باشم سمت باور و عقیده که در ایمان و مناسکِ درست و به دور از هر آلایش، درخشش می‌گیرد. نمی‌خواهم با پرداختن به جبهه، حالت جنگیدن بدَمم؛ نه، قصدم این است با بازگویی‌هایم، آن فرهنگِ خلوص جبهه را -که طبق آیه‌ی ۶۴ عنکبوت جزوِ راستین حیات واقعی بود- باز نیز در یادها زنده بداریم و در زندگانی جریان دهیم. همین.

 
 
به چه تکیه کنیم؟! ( ۴ ) به نام خدا. سلام. کم پیش می‌آمد یا شاید هم ابدا پیش نمی‌آمد که توی کوله‌ی رزمنده‌ای، کتاب دعا و ثنا نبوده باشد و زمزمه‌ی زیرِ لبش، نیایش نقش نبسته باشد. شاید یک علت این بوده باشد که رزمنده خود را چندین قدم به مرگ نزدیک می‌دید و احوالِ مرگ و سِرّ آخرت بر سَرش بود. نمی‌خواهم کسی را از دنیا دور کنم، دنیا که کشتزار آخرت است، حتی کمی فکرِ آخرت، سایه‌گستر سازنده‌ی آرامش زندگی‌ست. نقطه‌عزیمتم قِدّیس‌سازی احدی نیست، فقط پیِ اینم امروزه یادآوری کرده باشم اگر رزمنده‌ی جبهه بودیم پس در وسطِ ذهن‌مان، مُرورگر بگذاریم و آن محیط سازنده‌ی جبهه را مرور کنیم. اگر سنّ کسی هم دست نداد و آن مَقطع، جبهه نرفت، دست‌کم دست به جست‌وجوی دوره‌ی جبهه بزند و از دلِ آن قطعه‌ی تاریخ‌ساز دفاع سلحشورانه، مثال‌هایی ناب برای شکل‌دهی مسیر زندگی‌اش بیابد.
 
 
به چه تکیه کنیم؟! ( ۵ ) به نام خدا. سلام. یک شباهت جبهه به حج این بوده است که وقتی یک گردان تشکیل می‌شد و همه به رنگ لباس رزمندگی درمی‌آمدند دیگر کسی تشخیص نمی‌داد کی از کدام صنف است؛ همه در پوشش و لباس به رنگ یکرنگِ خاک درمی‌آمدند و خاکسار می‌شدند؛ عین مُحرِم‌شدن حج‌گزار که در میقات‌هایی چون شَجَرِه، جُحْفَه، عَقیق و... لباس اِحرام بر تن می‌کنند و به رنگ یکسانی و برابری و بی‌رنگی در می‌آیند. گرچه خودم هنوز به حج نرفتم اما وقتی صحنه‌ی حج دیده و یا از زبان حاجیان شنیده می‌شود، چنین حسّی می‌دَمد. رزمنده‌ها هم در میقات‌هایی به درون لباس دفاع می‌رفتند و از آنجا به بعد دیگر معلوم نبود چه کسی چه مدرک و امتیار و لقبی دارد؛ همه به اِدراک افتخار می‌کردند، نه مدرک و عنوان و القاب و حجت‌الاسلام و دکتر و مهندس. تمامی می‌شدند: رزمندگان دین و میهن. بیشتربخوانید↓
 
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
جهان، جامعه

تنگ کورک سخت‌ترین تنگ جنگ

سه شنبه خرداد ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. از ۸ سال سال‌های سخت به این سال‌های به نسبت راحت. که از بیرون و درون سعی می‌کنند ملتِ راحت را ناراحت نگه دارند. عوامل درونی و بیرونی هر دو به این روند دامن می‌زنند. برای خودِ بنده بسیار پیش آمده بود غذا به خط و خاکریز

 

صفحه‌ی ۱۹۹

کتاب «وقتی مهتاب گم شد»

خاطرات «علی خوش‌لفظ» تدوین حمید حسام

نرسیده بود و نونِ خشک داخل کیسه را -که موش جلوِ چشم ما، با ما انباز بود- شب خیس می‌کردیم می‌خوردیم. یا اگر هم غذا می‌رسید، تقسیم‌کنندگان خدوم و زحمتکش، از فرطِ پرتاب تیرهای بعثی‌ها، مجبور بودند در درون نایلون فریزر گره زده به سمت سنگر ما پرتاب کنند و ما هم با دست سعی می‌کردیم به دقت بگیریم و روی خاک نیفتد و نایلون نترکد. بگذرم. بروم روی همان صدرِ مطلب. سخت‌ترین تنگه‌ی جنگ، تنگِ کورک بود در کرمانشاه، گیلان غرب. آنجا چه گذشت؟ شاید این صفحه‌ی بالا گویا باشد؛ عکسِ متن که در بالا درج کردم.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
شعر، داستان

خطرات و خاطرات جبهه

سه شنبه خرداد ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آرپی‌جی را به سمت لاستیک کامیون شلیک کرد که گازش را گرفته بود به طرفِ رزمندگان. کامیون متوقف شد. رفتیم سروقت خدمه‌اش. دیدیم ۶ نفرند. یکی از آنها تا ما را دید بلندبلند فریاد زد: شراب! شراب! به رگ غیرتم برخورد و داد زدم سرش: «نامرد! از ما شراب می‌خواهی؟!» همین‌که خواستم او را رگبار ببندم یکی از بسیجی‌ها که قبلاً معلم بود و عربی سرش می‌شد، مانع‌ام شد و گفت: این بیچاره آب می‌خواهد، نه شرابی که تو فکر می‌کنی. دست و پای هر ۶ بعثی را بستیم.

این یک : ↑

شب عملیات آزادسازی خرمشهر، مهتابِ آسمان، زمین را روشن داشت. همین، حرکت در شبِ رزمندگان را با مشکل مواجه کرد. ناگهان یک تکّه ابر سیاه مانند نقاب، مقابل مهتاب کشیده شد. به قدری هم تاریک شد که نفرِ بغل‌دستی دیده نمی‌شد. تازه علاوه برین، مدتی بعد توی آن داغی دشت خرمشهر، باران هم در شب حمله بارید و به دلشادی رزمنده‌ها انجامید. حالا شاید سه برداشت ازین قضیه شود: یکی بگوید این‌ها امداد غیبی است. دیگری بپّرد وسط و بگوید کشک و خرافه! است. سومی هم بیاد میدان بگوید: کارِ ″وجعلنا″ بود که رزمندگان حین عملیات زمزمه می‌کردند: وَجَعلنا مِن بَینِ اَیدِیهِم سَدًّا وَمِن خَلفِهِم سَدًّا فَاغشَیناهُم فَهُم لا یُبصِرون. همان آیه‌ی مشهور ۹ سوره‌ی یس.

اینم دو : ↑

قطب‌نما نداشتیم برای تعیین مسیر در شب‌های شناسایی اطلاعاتِ عملیات. ما بلدچی‌ها مجبور بودیم از نقطه‌ی آغاز، زیر لب قدم‌های‌مان را بشماریم: ۱ و ۲ و ۳ و ... وقتی عدد به ۱۰۰ می‌رسید، یک سنگریزه به جیب می‌انداختیم. بعد از بازگشت به مقر، سنگریزه‌ها را یکی یکی می‌شمردیم و مسافت را ازین راه، ثبت می‌کردیم. شب‌های بعد این کار را با دانه‌های تسبیح صورت می‌دادیم. حقیقتاً افزارآلات پیش‌کش غرب به صدام حد و عدد نداشت، بی‌شمار بود و متعدد. راستی! هر ۱۰۰ متر، می‌شود ۱۲۵ قدم.

و این نیز سه : ↑

متنی بود به قلم خودم با کمی دخل و تصرف از صفحات ۱۲۳ تا ۱۲۹ کتابِ خیلی‌خواندنی «وقتی مهتاب گم شد» از خاطرات دلکش «علی خوش‌لفظ» به تدوین حرفه‌ای و شیوای حمید حسام. تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳ چاپ سی‌وهشتم. هر کس رزمنده بود و به جبهه انس داشت از خواندن این کتاب لبریز از نشاط و اندیشه و حیرت می‌شود. من خوانده‌ام. ۶۵۱ صفحه است و با کاغذ کاهی سبُک که به صورت بالینی و آرام‌آرام می‌توان راحت روزی نیم ساعت ۵۰ صفحه را خواند. چون بسیار کشش دارد و نوین نگاشته شد. عکسی هم از آن انداختم و چندی پیش در این پست اینجا جانمایی کردم تا در ذهن و عین جا بیفتد.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
قمانقلاب

مادر شهید محمد معماریان

شنبه آذر ۱۴۰۰

اکرم اسلامی

 

اشرف‌سادات منتظری

مادر شهید محمد معماریان

 

شهید محمد معماریان

 

 
تقریظ جالب رهبری بر کتاب «تنها گریه کن» نوشته‌ی خانم اکرم اسلامی
 
سلسله‌مباحث جبههمادر شهید محمد معماریان متزلش در بلوار امین شهر قم را به محل جمع‌آوری جهیزیه و سیسمونی مستضعفان تبدیل کرده و به مدد مؤمنین، ۶۰۰ خانوار را تحت پوشش قرار داد. این خانه چند سالی است که تبدیل به حسینیه و مرکز خیریه شده است. علاوه بر جلسات احکام، قرآن، سخنرانی، عزاداری، اطعام، مدد به مستمندان نیز در صدر کارهای این بیت قرار دارد. اینجا ، اینجا ، اینجا ، اینجا درباره‌ی این مادر گرانقدر شهید، نکات آموزنده‌ای آمده است. خانم اکرم اسلامی در کتاب «تنها گریه کن» با قلمی روان ازین مادر شهید و فرزندش شهید محمد معماریان می‌گوید، که مورد توجه‌ی مردم قرار گرفت.
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ما در گروه کمین بودیم، ولی آن‌ها...
گوناگونروحانیتاختصاصی

ما در گروه کمین بودیم، ولی آن‌ها...

جمعه تیر ۱۴۰۰

به قلم دامنه: خاطره‌ی من. به نام خدا. سلام. بهار و تابستانِ من در سال ۶۱، در مریوان، آن‌هم در قله‌ها و شیارها و شکاف‌های دهشتناکِ «بوریدر» گذشت؛ سختِ سخت، با سُرب دشمن و سلّاخی‌های ضدانقلاب. روزهای روشن و نورا را در سنگر بودیم، شب‌های تار و تارا را از سرِ شب تا بعد از سپیده‌ی پگاه، در کمین. مثلِ منِ ۱۹ ساله -حتی سنین کمتر- فراوان‌فراوان بودند که خواب و خیال و خوشی را از خود دور کرده و ۱۰۰۰ کیلومتر به آن‌سوتر فراجسته و از مرز و مردم به دفاع برخاسته بودند.

 

حال وسط کار و کارزار، ناباورانه می‌شنوی یک جوان که خود را مدتی «آدم درسته» جا زده و به مسجد «ملا اسماعیل» یزد نفوذ کرده، یکی از نازنین‌ترین روحانی این مرزوبوم را در محراب نماز، آن هم روز ۱۰ رمضان با دهن روزه در ۱۱ تیر ۶۱، به حکم یک جرثومه -که سرکرده‌ی بدنامِ فاسدِ سازمان ترور است- ترور و غرقه در خون می‌کند؛ همان وارسته‌ی پرهیزگاری که پیش‌تر از ترورش گفته بود: «به فرض آن‌که مرا ترور کردید چه می‌شود؟ مرغابی را از آب می‌ترسانید؟!» (منبع)

 

من و مانند من، خیلی این عالِم مردم‌دوست را دوست می‌داشتیم؛ شهید صدوقی را می‌گویم. کسی که، استاد مرتضی مطهری، شهید قدوسی و محمدتقی جعفری پیش او درس خواندند. کسی که، در سیرت و صورت واقعاً روحانی و معنوی بود و رازونیاز خالصانه، خصلت شبانه‌ی وی. کسی که، حقیقتاً او میان مردم، و مردم میان او در رفت و آمدِ مدام بودند؛ آن‌قدر هم خدوم و محبوب، که ۱۸ مسجد ساخت، ۱۹ مدرسه‌ تأسیس کرد، چندین سازمان خیریه و بیمارستان و هزاران خدمات عمومی بزرگ بنیاد نهاد. هم او که، برای سوادِ عالمانه‌ی خواهران «مکتبة‌الزهراء» را بنا کرد و جوانان را در «گروه فرهنگ علوی» به دانش و ارزش، خوی و خویشاوندی و آشتی و اُنس داد.

 

ما کمین می‌رفتیم تا خونِ مردمِ مستضعف مرز، به دست صدام و گروهک‌های سرافکن و پیکارجو نریزد، اینان کمین می‌کردند بهترین روحانیان و برترین ملجاء معنوی مردم را به خون غرقه کنند. در واقع آنان، مردم را جریمه می‌کردند و به خیال خام خود توبیخ؛ زیرا با ترور دهشتناکِ خوبان، دست مردم را از دسترسی به سرمایه‌های مذهبی و معنوی قطع می‌کردند.

 

صدوقی، آیت‌الله‌ی نمونه‌ی واقعی بود؛ در علم، در مبارزه، در خدمت به خلق، در بناکردن تأسیسات عام‌المنفعه، در اخلاق کریمه و در هم‌پیوندی زیبا و راستین و درستِ دیانت و سیاست.

 

آری؛ ما در گروه کمین بودیم تا مرز و مرکز و ملت در کمین و کمند نیفتد، اما آن مردِ خوشنام ایران در محراب نماز در کمینِ بَرده‌های رجوی افتاد تا نانجیبانه پیکر نجیب‌ترین شیخِ یزد و ایران را در خونش، سرخ کنند و خطِ قرمز مردم را نادیده بینگارَند؛ چه اِنگاره (=پندار و وَهم) کریه‌یی. صدوقی دوست‌داشتنی بوده و هست؛ چون صالح و صادق و صدوق بود. صالح و صادق هم، همآره جاوید است و خالد؛ پایدار و پاینده.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

آمار تکان‌دهنده‌ی جنگ تحمیلی

دوشنبه اسفند ۱۳۹۹

نگاهی گذرا به آمار جنگ ۸ ساله‌ی عراق علیه‌ی ایران: جنگی که به «جنگ تحمیلی» و «دفاع مقدس ۸ ساله‌» مشهور شده است. صدام ۴۷۶۲ بار غیرنظامیان ایران را و با موشک‌های دوربرد مردم ایران را در شهرها مورد حمله و شهادت قرار داد. ۵۸۲ حمله‌ی شیمیایی به مناطق مسکونی کرد. بیش از صدهزار مصدوم شیمیایی شدید داریم و ۳۵۰ هزار نفر شیمیایی خفیف. دولت صدام حتی به مردم عراق هم رحم نکرد. حملات شیمیایی به حلبچه و دیگر مناطق عراق ۱۰ها هزار نفر را به شهادت رساند. او ۷۸۰ روستا در عراق را تخریب و تنها در کرکوک ۴۰ هزار خانه را ویران کرد. آمریکا، شوروی و کشورهای اروپایی مانند فرانسه، آلمان، انگلستان و کشورهای جنوبی خلیج فارس و جمعاً ۳۴ کشور از صدام حمایت می‌کردند و تجهیزات و تسلیحات نظامی را در اختیار آنها قرار می‌دادند. (منبع)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

شهید علی کمالی

يكشنبه دی ۱۳۹۹

 

شهید علی کمالی

 

 

معرفی شهید: شهید علی کمالی نیروی اطلاعاتی کارکشته‌ی ایران. او یکی از عناصر اصلی شناسایی و پاکسازی خانه‌های تیمی سازمان تروریستی منافقین در سال‌های دفاع مقدس (از جمله خانه‌ی موسی خیابانی) بود که شخصیت «کمال» در فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» الهام‌گرفته از این شخصیت است. انسانی رشید، شجاع، ایثارگر و ازجان‌گذشته. در عملیات‌های دارخوین، حصر آبادان، طریق‌القدس، بیت‌المقدس، رمضان، کربلا و والفجر ۱۰ حضور داشت. خطبه‌ی عقدش چندماه پیش از شهادتش توسط امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- خوانده شده بود اما در ۲۳ اسفند سال ۶۶ در سن ۲۵ سالگی در منطقه‌ی عملیاتی والفجر ۱۰ به شهادت رسید و به آسمان پر کشید. نامش جاودان باد.

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

شهیدِ شناسایی و شناساییِ شهید

شنبه مهر ۱۳۹۹

به قلم دامنه : به نام خدا. بر این ملت به علت فضیلت سرشاری که در اثر انقلاب اسلامی نصیب بردند، جنگی تحمیلی بار کردند. دل‌های سالم از همان نخستین‌روزِ هجوم به ملت و میهن دانستند که کینه‌ی غرب به سرکردگی آمریکا نسبت به ایران و اسلام، دستِ صدام‌حسین را به تصرفات سرزمینی باز گذاشت تا تهران را سه روزه فتح کند و ایران باز نیز چون عصر سلطنت پهلوی پایگاهی برای امپریالیسم باشد و رصدخانه‌ای علیه‌ی شوروی.


این دنائت تا هشت سال دنبال شد اما دریغ از گرفتن یک وجب خاک. برای اولین بار امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- از لفظ «دفاع مقدس» استفاده کردند تا نشان دهند آنچه ملت ایران در برابر جنگ و هجوم، انجام می‌دهد درس از فرهنگ عاشوراست؛ که نمی‌گذارد ذلت عرصه‌ی عزت را تنگ کند.


کیست که نداند صلح اصالت دارد. اما وقتی ملتی مورد طمع و طعمه‌ی مهاجمین قرار گرفت کیست که نداند دفاع نه فقط ارجحیت دارد که با سرشت و طینت بشری آمیخته است. در دشواری و کارزاری، تنها کسانی به باخت نَرد می‌زنند که ترسو باشند و تسلیم دشمن. ملت ایران نهراسید و با خون و بازو و ایمان به مَصاف جنگ‌طلبان رفت و نگذاشت در تاریخ ذلتی به اسم جمهوری اسلامی ایران به ثبت برسد. تنومند و آبرومند از جنگ بیرون آمد.


مگر می‌شود هشت سال مجبور به دفاع در جنگی تحمیلی باشی، اما آسیب نبینی؟ شهید نشوی؟ مجروح نگذاری؟ اسیر ندهی؟ خرابی به بار نیاوری؟ خُب؛ در جنگ نُقل و نبات که پخش نمی‌کنند! بمب است و بمب‌افکن. تیر است، تیرانداز. حمله است و حمله‌ورشدن. خط است و خط‌شکن. عملیات است و شناسایی. مین است و کمین. تک است و پاتک. گلوله است و گلگون‌کفن. بگذرم، که لیست را اگر ادامه دهم یک کلاسور باید نام، نام ببرم.


اینک در آستانه‌ی «هفته‌ی دفاع مقدس» فقط خواستم از دو ترکیب -که گویی تکلیفی‌ست بر عَهد و عُهده‌ی انسان سالم در جامعه‌ی سالم- سخن گفته باشم و آن همان است که صدرِ متن مُزیّن شد: شهیدِ شناسایی و شناساییِ شهید.


«شهیدِ شناسایی» از شجاع‌ترین، ایثارگرترین و خط‌شکن‌ترین افراد این مرز و بوم بودند که دل شب و در تاریکی محض به آن سوی خاکریز می‌شتافتند تا اطلاعات عملیات صورت دهند که بیشترشان در طی ۸ سال جهاد مقدس به شرف شهادت نائل آمدند. آنان بودند که دفاع را بر رزمندگان میسّرتر و هموارتر می‌کردند.


و اما «شناساییِ شهید» همان شهیدشناسی است که ما را مدد می‌دهد که از صف بیرون نزنیم. از حدّ خارج نشویم. از دین آزُرده نگردیم. از عشق دلزده نباشیم. از راه به بیراهه نیفتیم. از انقلاب جیب ندوزیم. از روحانیت معیشت نکنیم. از خدمت به خیانت نرسیم. از پایه نپوسیم. از منبر و‌ محراب ابزار نسازیم. از ریشه به‌در نیاییم. از شاخه بُن نبُرّیم. از تیشه به ریشه نزنیم. از نردبان اخلاق سقوط نکنیم. از معنویت به مادّیت نغَلتیم.


و نیز، و نیز، و نیز در دسیسه‌ها همدستِ دسیسه‌گر نباشیم. در قدرت نقب و نقاب نزنیم. در سیاست شایستگان را خانه‌نشین نکنیم. در جهان، فروز و فخر مردم را به معامله نگذاریم. در وطن وطن‌فروش نباشیم. در خانه و آشیانه از لایقی و لیاقت نیفتیم. در شهر و کوی و بٕرزن بر سرِ همدیگر کلاه نگذاریم. این لیست را هم، اگر دنباله دهم از ۷۰ کلاسور می‌گذَرد. بگذرم. رزمندگان دیروز که امروز زنده‌اند، گرچه شهید نشدند اما «شهیددیده» هستند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

عملیات‌ها در جنگ تحمیلی

شنبه شهریور ۱۳۹۹

نگاهی به چند عملیات ایران در هشت سال دفاع مقدس

متن نقلی. به تنظیم و ویرایش دامنه

ثامن‌الائمه:


۵  مهر ۱۳۶۰ 

هدف: شکستن حصر آبادان؛ آزادسازی جاده‌های آبادان - اهواز و آبادان - ماهشهر و منطقه‌ی اشغالی در شرق کارون.


نتیجه: تأمین کلیه‌ی اهداف از جمله آزادسازی ۱۳۰ کیلومتر مربع از خاک ایران؛ کشته و مجروح‌شدن ۱۵۰۰ نفر و اسارت ۱۸۰۰ نفر از افراد دشمن و... .  «حصر آبادان باید شکسته شود....» این پیام امام خمینی، به نیروها قدرت و روحیه داده بود، عملیات در نیمه‌های شب و با غافلگیری کامل دشمن آغاز شد و این در حالی بود که دشمن در روزهای ۳۰ و ۳۱ شهریور منتظر حمله از سوی نیروهای ایرانی بود و به همین دلیل، آماده‌باشی را که در آن روزها برقرار کرده بود، لغو کرده و نیروهایش را به مرخصی فرستاده بود. در چنین شرایطی رزمندگان یک ساعت پس از آغاز عملیات، خود را به سنگرهای دشمن رساندند و ... .

 

طریق‌القدس:

۸ آذر ۱۳۶۰ تا ۱۵ آذر ۱۳۶۰

هدف: آزادسازی بُستان و ۵۰ روستای منطقه و رسیدن به مرز در منطقه‌ی چزابه.


نتیجه: آزادسازی ۶۵۰ کیلومتر مربع از خاک ایران شامل شهر بستان، ۷۰ روستا، تنگه‌ی چزابه، تجزیه‌ی قوای سپاه سوم عراق؛ کشته و مجروح‌شدن ۸۵۰۰ نفر و اسارت ۵۴۶ نفر از افراد دشمن و... .
 

این عملیات، اولین عملیاتی بود که رزمندگان اسلام به مرز بین‌المللی می‌رسیدند. این احتمال وجود داشت که در صورت تعقیب دشمن در داخل خاک عراق، دشمن به تبلیغات و جنگ روانی علیه‌ی ایران اقدام کند. به همین دلیل و به پیشنهاد سردار علی شمعخانی و برخی فرماندهان، نام عملیات، طریق‌القدس گذاشته شد.

 

فتح‌المبین:


۲ فروردین ۱۳۶۱ تا ۱۰ فروردین ۱۳۶۱ در سه مرحله.

هدف: آزادسازی منطقه‌ی وسیع غرب دزفول و جاده‌ی دزفول - دهلران و خارج‌کردن شهرهای اندیمشک، شوش، دزفول و جاده‌ی اندیمشک - اهواز از زیر آتش دور برد دشمن.
 

نتیجه: تأمین کلیه‌ی هدف‌ها از جمله آزادسازی ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران، کشته و مجروح‌شدن ۴۰۰۰ نفر و اسارت ۱۵۰۰ نفر از افراد دشمن؛ انهدام ۴ لشکر عراق و ...


چنان هوشیارانه و با احتیاط کامل از روی سنگرهای دشمن عبور کردند که حتی دشمن متوجه آن‌ها نشد. نزدیک توپخانه عراق که شدند، تازه دشمن مشکوک شد و در محور شمالی شروع به گلوله باران و شلیک منور کرد. ۱/۵ ساعت بعد از آغاز حمله، فرماندهان توپخانه‌ی دشمن خبر دادند که به آن‌ها حمله شده و توپخانه در حال سقوط است، ولی از فرماندهی جواب دادند هیچ علامتی که نشان از عملیات باشد، مشاهده نمی‌شود. بار دیگر مسئول توپخانه با التماس از فرماندهان رده بالا خواست که نیروی کمکی اعزام کنند، ولی مسئولان رده‌بالا دوباره آن‌ها را به تمسخر گرفته و گفتند که بیش از حد مشروبات الکلی مصرف کرده‌اند و دچار توهم شده‌اند! پس از اصرار فراوان توپخانه عراق، به آن‌ها گفتند:جلوی شما چند گردان زرهی مستقرند و هیچ گزارشی از حمله‌ی ایرانی‌ها نداده‌اند، شما چطور ادعا می‌کنید که به شما حمله شده است؟ فرماندهان عراقی وقتی به خود آمدند که نیروهای ایرانی به بسیاری از اهداف‌شان رسیده بودند.

 

بیت‌المقدس:

۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ تا  ۳ خرداد ۱۳۶۱

هدف: آزادسازی شهرهای خرمشهر و هویزه و جاده اهواز - خرمشهر، خارج ساختن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد و نیز جاده اهواز - آبادان از بُرد توپخانه‌ی دشمن و تامین مرزهای بین‌المللی.


نتیجه: تأمین کلیه‌ی هدف‌ها از جمله آزادسازی ۵۰۳۸ کیلومتر مربع از خاک ایران؛ کشته یا مجروح شدن ۱۶۰۰۰ نفر و اسارت ۱۹۰۰۰ نفر از افراد دشمن و ...
 

صدام همیشه می‌گفت که به اختیار و میل خود از خرمشهر خارج شده است! عصر روز چهارم خرداد ۱۳۶۱ پیام جالبی از رادیو صوت‌الجماهیر بغداد برای افکار عمومی عراق پخش شد: نیروهای پیروزمند قادسیه صدام، پس از آن که تمامی حمله‌های قوای دشمن مجوس و نژادپرست فارس را در مناطق الخفاجیه (سوسنگرد) و الاحوا (اهواز) با اقتدار کامل دفع کردند؛ صبح روز ۱۹۸۲/۵/۲۴ (۱۳۶۱/۳/۳) در یک جابجایی تحسین‌برانگیز، عقب‌نشینی تاکتیکی (!) خود را از جبهه‌ی محمره (خرمشهر) با موفقیت کامل انجام داده‌اند!

 

رمضان:


۲۲ تیر ۱۳۶۱ تا ۷ مرداد ۱۳۶۱ مطابق با بیست‌و‌یکم رمضان ۱۴۰۲

هدف:حضور قوای نظامی ایران در پشت شط‌العرب و تسلط بر معابر وصولی بصره و تهدید بصره از سمت شرق برای تنبیه عراق.

نتیجه: نیروهای ایران در این عملیات به‌طور کامل به اهداف خود نرسیدند ولی با اجرای این عملیات، مسئولان و فرماندهان جمهوری اسلامی دریافتند که با وضعیت جدیدی در جنگ روبرو هستند و برای برتری، به تدوین استراتژی جدید نیازمندند. این نخستین عملیات در خاک دشمن بود.

 

والفجر مقدماتی:

۱۷ بهمن ۱۳۶۱ تا ۲۱ بهمن ۱۳۶۱

هدف: تصرف پل غزیله و پیشروی به سوی شهر العماره.
 

نتیجه: دشمن با وحشتی که در عملیات‌های گذشته تجربه کرده بود، از نقطه رهایی تا خط دومش، شانزده نوع مانع ایجاد کرده بود. زمین رَملی سرعت را می‌گرفتوسعت، عمق و تعدد استحکامات و وجود کانال های متعدد در منطقه تحت اشغال دشمن، مانع از دستیابی کامل رزمندگان به اهداف خود شد. تلفات زیاد بودطراحان نظامی به این نتیجه رسیدند که عملیات باید متناسب با توان خودی صورت گیرد و از انتخاب مناطق با عمق زیاد پرهیز شود. در این عملیات به دو تیپ ۹۰۵ و ۷۰۴ دشمن ضربه‌ی اساسی وارد شد و یک گردان از نیروهای سودانی و ۱۱۳ نفر از نیروهای عراقی اسیر شدند.

 

خیبر:

۳ اسفند ۱۳۶۲ تا ۲۲ اسفند ۱۳۶۲

هدف: انهدام سپاه سوم عراق، تصرف جزایر مجنون، عبور از هور و تهدید بصره از سمت شمال.
 

نتیجه: عملیات خیبر به آزادی ۱۰۰۰ کیلومتر مربع در هور، ۱۴۰ کیلومتر مربع در جزایر مجنون و ۴۰ کیلومتر مربع در طلائیه انجامید. تجربه عملیات آبی-خاکی از نتایج مهم این عملیات بود. در این عملیات فرماندهان بزرگی چون شهید حمید باکری و شهید همت، به شهادت رسیدند. شهید همت، پس از هفت شبانه روز بی‌خوابی، در حالی که به ضرب سرُم، سر پا بود، به شهادت رسید و به‌حق، سردار خیبر نام گرفت.

 

بدر:

۲۰ اسفند ۱۳۶۳ تا ۲۶ اسفند ۱۳۶۳

هدف: تسلط بر جاده‌ی العماره - بصره و تهدید بصره از سمت شمال.
 

نتیجه: این عملیات به طور کامل به اهداف اصلی خود نرسید و تنها ۵۰۰ کیلومتر مربع از منطقه هور از جمله روستاهای ترابه، لحوک، نهروان، فجره و جاده خندق به تصرف درآمد. از نیروهای دشمن ۱۰۰۰۰ نفر کشته و مجروح و ۳۲۰۰ نفر اسیر شدند. در عملیات بدر، رزمندگان ایران قصد داشتند بصره را تصرف کنند اما متاسفانه موفق نشدند به اهداف از پیش تعیین‌شده دست یابند. چند روز بعد با پاتک‌های سنگینی از سوی عراق مواجه شدند و به داخل جزیره‌ی مجنون عقب‌نشینی کردند. همه‌ی فرماندهان با حالتی ناراضی و ناراحت، خدمت امام رسیدند. امام فرمودند: پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله- و حضرت علی -علیه‌السلام- هم در جنگ ها شکست داشتند. بروید و خودتان را برای عملیات‌های بعدی آماده کنید.

 

والفجر ۸:

۲۰ بهمن ۱۳۶۴ تا ۹ اردیبهشت ۱۳۶۵

هدف: تصرّف فاو و تهدید بصره از جنوب و انسداد راه ورود عراق به آب‌های خلیج فارس.
 

نتیجه: تأمین کلیه‌ی اهداف از جمله تصرف ۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق؛ کشته و مجروح‌شدن ۵۰۰۰۰ نفر و اسارت ۲۱۰۵ نفر از افراد دشمن و ... رهنمودهای امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی پس از جنگ بدر باعث شد که برای عملیات والفجر ۸ آماده شوند و شهر فاو را (در دل خاک عراق) تصرف کنند. دنیا متحیر شد که چگونه رزمندگان ایران از رودخانه اروندکنار، با عرض ۶۰۰ تا ۱۵۰۰ متر عبور کرده اند؟! این موضوع با معادلات نظامی هم‌خوانی نداشت. زیر بمباران شدید عراق، پل هوایی زدند و هفتاد شبانه روز فاو را تصرف کردند و سکّوهای موشکی عراق را گرفتند.

 

کربلای ۵:

۱۹ دی  ۱۳۶۵ تا ۲۰  اسفند ۱۳۶۵

هدف: تصرف شلمچه و پیشروی به سوی بصره.


نتیجه: با تأمین اهداف عملیات، برتری توازن قوای جمهوری اسلامی تثبیت شد و زمینه‌ی تصویب قطعنامه‌ی ۵۹۸ در شورای امنیت فراهم شد. همچنین ۱۲۲ تیپ دشمن از  ۵۰ تا ۱۰۰ درصد منهدم شد. از نیروهای دشمن ۳۰ هزار نفر کشته، ۷۰ هزار نفر مجروح و ۲۶۵۰ نفر اسیر شدند و ۸۷۰ تانک و نفربر، ۱۰۰۰ خودرو، تعدادی هواپیما و بالگرد و ... نابود شدند.

(منبع)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی