دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۱۹۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گوناگون» ثبت شده است

متن نقلی : محمدرضا حاجی حیدری متخصص طب سنتی درباره فواید کله جوش گفت: کله جوش یکی از غذا‌های ساده، سنتی و نسبتا ارزان است که ماده اصلی تشکیل دهنده آن کشک است و در طب سنتی کشک دارای مزاج سرد و خشک است. البته باید گفت هضم کشک خصوصا برای افرادی که معده سردی دارند کمی سنگین است. ولی وقتی به صورت کله جوش استفاده می‌شود با سیستم گوارش سازگار‌تر می‌شود.

 
او افزود: کله جوش غذایی ارزان است که در مناطق مختلف کشور با روش‌های متفاوتی تهیه می‌شود. یکی از روش‌های ساده آن که بیشتر به کله جوش اصفهان مشهور شده که ابتدا پیاز را در روغن تفت می‌دهند سپس آب وکشک را نیز اضافه می‌کنند. البته می‌توان کشمش و مغز گردو و نعناع خشک را نیز به آن اضافه کرد.
 
ماده مغذی و اصلی کله جوش که با نام کشک شناخته شده است. دارای مزاج سرد و خشک بوده و دیر هضم و نفاخ محسوب می‌شود، اما زمانی که به صورت کله جوش سرو می‌شود سردی، دیر هضم بودن و نفاخی آن اصلاح و تعدیل می‌شود که برای سرد مزاجان، معده‌های سرد و بلغمی نیز مناسب است. حاجی حیدری با اشاره به فواید کشک خشک اظهار کرد: یکی دیگر از مزیت‌های کشک ماندگاری طولانی آن نسبت به سایر لبنیات مانند شیر و ماست است.
 
حاجی حیدری در پایان اظهار کرد: کشک خشک را می‌توان به مدت طولانی در دمای معمولی نگهداری کرد و افرادی که با خوردن شیر دچار مشکلات گوارشی از قبیل دل پیچه و اسهال می‌شوند می‌توانند از کله جوش به عنوان یک وعده غذایی که جانشین مناسبی برای تامین مواد مورد نیاز بدن از جمله کلسیم می‌باشد استفاده کنند. (منبع)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۱۳۹۸ ، ۰۸:۵۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه

به نام خدا

کاه و کوه

گر از هر باد چون بیدی بلرزی
اگر کوهی شَوی، کاهی نیَرزی

 

یعنی چنانچه در برابر بادها -دشمنان، دسیسه‌گران، حسودان و بدسِگالان- مانند بید، لرزه بر اندامت بیفتد، کوه هم اگر باشی، به پَرِ کاه نمی‌ارزی! نکته بگویم: حکیم بزرگمهر، چون قدرتِ روحی و مقاوم داشت در برابر «کَسری» چون کوهی ستَبر و سخت ایستاد و نگذاشت پادشاه، مردم را به جُرمِ مَزدکی‌شدن، از بین ببرد. او گفت «من از تاریکی کُفر به روشنایی آمدم و از روشنایی به تاریکی باز نروَم.» او خود به حبس رفت، شکنجه شد، کُشته شد، مُثله و تکّه‌پاره شد، اما مثلِ بید نشد، آشفته نشد، سرآسیمه نشد، نلرزید، نهراسید، و تن به ترس و خفّت و ذلّت نداد. روحش شاد. شهید دکتر مصطفی چمران نیز، که به قول امام «شرف را بیمه کرد» یک کوه ستَبر بود، و یک انسان نستوه (=ناخسته)، که از ایمان و ایران، با صلابت و عرفان دفاع کرد. یادش که فخر ایران بود، همآره یاد باد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۱۳۹۸ ، ۰۸:۵۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. با نوشتن این پست خواستم سطوح متضاد و متنوع جامعۀ بریتانیا را نشان داده باشم. با نخست‌وزیر شدنِ «بوریس جانسون» برای انگلستان، از یک سو این کشور چهارگانه (=اسکاتلند، ولز، ایرلند شمالی و انگلیس) شاهد موج اعتراضات استقلال‌طلبانه و انتقادات به سیاست‌های جاری دولت انگلیس شد. و از سوی دیگر، عده‌ای از مردم نیز بی‌خیال از روند سیاست، برای پیراهنی که «کری سایموندز» -نامزد ۳۱سالۀ بوریس جانسون- در روز مراسم سخنرانی جانسون، پوشیده بود، به فروشگاه ها سرازیر شدند و بیشتر سایزهای این پیراهن صورتی «ظرف چند ساعت به فروش رفت.» فرارو، در این‌باره چنین نوشت:

 
 
...
 
 
«کری سایموندز»
نامز بوریس جانسون
 

ظاهرشدن کری سایموندز با این پیراهن

«در فاصله کوتاهی پس از ظاهر شدن او، بیشتر سایزهای این پیراهن که در اندازه‌های مختلف در وبسایت گوست عرضه شده بود، به فروش رفت و اندکی پس از آن، همه موجودی آن فروخته شد. طبق توضیحات سایت گوست، این پیراهن با یک بند دور گردن بلند همراه است، و دارای بند پشت، آستین گشاد و دوخت برجسته در بالاتنه است. بخش دامن آن اندکی کلوش است و یک زیپ مخفی دارد تا کاملا بر بدن بنشیند. در رسانه‌های اجتماعی، مردم بلافاصله به تعریف و تمجید از سبک لباس و پیراهن این زن ۳۱ ساله پرداختند. پیرس مورگان، مجری برنامه صبح بخیر انگلیس، نیز لباس سایموندز را تحسین کرد. (منبع)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ ، ۰۹:۱۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا

شبی نعلبندی و پالانگری

حق خویش خواستند از خری

خر از پای لنگیده و پُشت ریش

بیفْکندشان نعل و پالان به پیش

چو از وام‌داری، خر آزاد شد

بر آسود و از خویش شاد شد

شرح دهم و نکته بگویم: نظامی گنجوی درین شعرش دارد این پیام را می‌دهد که پالان‌دوز و نعل‌بند از خر، مزدِ کارشان را طلب کردند. در حالی‌که خر هم لنگ بود و هم پشتش زخم داشت. یعنی نه نعل نیاز داشت و نه پالان. از این‌رو، هم نعل را انداخت و هم پالان را پرت کرد. الاغ با این زرنگی و تدبیر! که دیگر خود را به آن دو نفر، بدهکار و مدیون نمی‌دید، آسوده گردید و شادمان. و لابد از پیش‌شان عرعرکنان جهید و گریخت.

 

اما نکته نیز بگویم: گاه، انسان‌ها از بس ستمکار، دور از اخلاق و مادّه‌پرست می‌شوند که باید مانند شاعر رجاء بخارایی، در همدردی با الاغ _این حیوان و جُنبنده‌ی بارکش و بلاکِش_ گفت:

 

اَشرف تویی که در پیِ رنجِ کسان نِیی

گرچه ستم ز خلق به خَروار می‌کِشی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۱۳۹۸ ، ۰۶:۴۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. هفت کولِ (۱۰۷) از بحث های روزانه ام در مدرسۀ فکرت. بی‌آن‌که درباره‌ی مرحوم نکوگویان _مشهور به رجبعلی خیّاط که در سال ۱۳۴۰ درگذشت و در ری به خاک سپرده شد_ قائل به غلوّ، تقدّس و کراماتِ آن‌چنانی باشم، اما وی را به عنوان یک انسان خوب، عرفان‌پیشه و دارای پندهای اخلاقی عامیانه، مورد ستودن و پاییدن می‌دانم. دست‌کم بسیاری از ماها، سفارش‌ها و نداهای قابل قبولی ازو خوانده و یا از زبان ناقلان شنیده‌ایم. پنج اصلی که در زیر به‌فشردگی و با کمی دخل و تصرف ادبی و نوشتاری، می‌نویسم، یک نمونه از آن پندهای گِران و پرقیمت اوست:

 

نقل است که از او پرسیدند چرا بسیار آرامی؟ گفت بدین مضمون: چون زندگی‌ام را بر پنج اصل بنا کردم: یعنی: ۱. دانستم رزق مرا دیگری نمی‌خورد، ۲. خدا مرا می‌بیند، ۳. کار مرا دیگری انجام نمی‌دهد، ۴. پایان کارم مرگ است و ۵. نیکی و بدی گُم نمی‌شود و به خودم بازمی‌گردد. مرحوم رجبعلی، از این پنج اصل و معرفت، به پنج نتیجه و پیام و رفتار منتهی شد: برای اصل اول، آرام شد. برای اصل دوم حیا پیشه کرد. برای اصل سوم تلاش کرد، برای اصل چهارم خود را مهیّا ساخت و برای اصل پنجم بر «خوبی» خود افزود و از «بدی‌»اش کم کرد. اصل اول مرحوم رجبعلی خیاط نشان بینش توحید افعالی و رزّاقیت خدای متعال است که رفتار آن نیز در ادامه‌ی پنج اصل درج شد. اصل ۳ و رفتار مبتنی به اصل ۳، همان کار و تلاش است. تأکید کنم مرحوم رجبعلی خیاط در اصل ۳ معتقد است کار مرا دیگری انجام نمی‌دهد. و از همین معرفت و شناخت، پی به این رفتار می‌بَرد که طبق اصل سوم، تلاش و کار کند و تن به کار خیاطی و کوشش و رزق حلال بدهد.

 

رجبعلی خیاط. بازنشر دامنه

 

نکته بگویم و تمام: به فرموده‌ی زیبای مولوی، انسان «همان اندیشه» است، مابَقیِ آدمی، فقط «استخوان و ریشه» است. ازین‌رو، زندگی بر پایه‌ی معرفت و معنویت پیش می‌رود که از دل و عقل، هر دو، سرچشمه می‌گیرد. باید پندِ لطیف بزرگان، خوبان و نیک‌‌کرداران را به گوشِ دل سپرد؛ زیرا آدمی در زیست، بی‌نیاز از پند و اندرز نیست. شاعر، خیلی‌خوب سُروده و اِنذار داده که:

به شادکامی دشمن، کسی سزاوار است

که نشنَود سخنِ دوستانِ نیک‌اندیش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۱۳۹۸ ، ۱۰:۱۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. هفت کولِ (۷۹). مرحوم علی شریعتی، معلم انقلاب _که امروز روزی، در ۲۹ خرداد ۵۶ درگذشت_ در صفحه‌ی ۱۹ کتاب انسانِ بی «خود»، انسان‌های خودباخته و غرب‌زده را «اِلینه» می‌نامد. از نظر او، آدمِ اِلینه‌شده حالتی پیدا می‌کند که در آن شخصیت واقعی‌اش زائل می‌شود و شخصیت بیگانه‌ای در آن حلول می‌کند. شریعتی برای جااندازی این مفهوم، این داستان را در پاورقی ۱۴ همان کتاب، مثال می‌زند: «یکی، واردِ آبادی‌یی شد دید اهالی همه خودشان را دائم می‌خارَند... شروع کرد به تماشای آنان... یک‌باره عدّه‌ای مأمور آمدند او را گرفتند. به اینها (=به مأمورین) خبر دادند یک مریضی به آبادی ما آمده که اصلاً خودش را نمی‌خارد. مرَضِ «خارش‌نداشتن»! گرفته است.

 

نکته بگویم: غرب‌زده‌ها این‌گونه‌اند؛ مثل آن آبادی، خارش گرفته‌اند و هر که را که مثل آنها، ستایشگر غرب و خودباخته‌ی آن نباشد، مریض! و معیوب! می‌پندارند. اقبال لاهوری معتقد بوده است غرب، عالَم را بِدید و از حق رَمید... شرق، حق را دید و عالَم را ندید.

 

پیوست: «کمیته‌ی ضد خراب‌کاری». که امروزه «موزه‌ی عبرت» شد. در ضلع جنوبی میدان توپخانه. من سال ۸۴ دوبار از آن بازدید کردم. ساختمانی مَخوف، و بازداشتگاهی با شکنجه‌های مَهیب _که آلمانی‌ها به درخواست رضاخان میرپنج_ ساختند. امروز ۲۹ خرداد، یاد «معلم انقلاب» علی شریعتی گرامی باد.

 

زندگینامۀ علی شریعتی

 

دکتر علی شریعتی در سال ۱۳۱۲ در دهکده مزینان از توابع استان خراسان متولد شد. مادرش زنی روستایی و پدرش محمدتقی شریعتی مردی مذهبی و اهل قلم بود. وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه، در سال ۱۳۲۹ به دانشسرای مقدماتی مشهد راه یافت. با گرفتن دیپلم از دانشسرای مقدماتی در سال ۱۳۳۱ در اداره فرهنگ استخدام شد. ضمن کار در دبستان کاتب‌پور، در کلاس‌های شبانه به تحصیل ادامه داد و دیپلم کامل ادبی گرفت. در سال ۱۳۳۱، اولین بازداشت او رخ داد. این بازداشت طولانی نبود ولی تأثیرات زیادی در زندگی آینده او گذاشت. شریعتی در سال ۱۳۳۵ به دانشکده ادبیات مشهد رفت و در سال بعد در رشته ادبیات فارسی با رتبه اول فارغ‌التحصیل شد.


در سال ۱۳۳۴ موفق به اخذ دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن فرانسه شد و در همان سال به ایران برگشت ولی در مرز توسط ساواک دستگیر و به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل شد. وی در سال ۱۳۴۷ به دعوت استاد مطهری به حسینیه ارشاد راه یافت که فعالیت در حسینیه ارشاد سرآغازی بر زندگی پر تحرک او گردید.


از اواخر سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۱ کار حسینیه ارشاد روند صعودی خوبی پیدا کرده بود. دکتر در این دوران به فعال شدن بخش‌های هنری حساسیت خاصی نشان می‌داد. نمایش ابوذر در سال ۱۳۵۱ در زیرزمین ارشاد برگزار شد. این نمایش باعث ترس ساواک شد و هنگامی که اجرای نمایش سربداران در ارشاد جریان داشت، حسینیه توسط ساواک برای همیشه بسته و تعطیل شد.


دکتر شریعتی از آبان ۱۳۵۱ تا تیرماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی روی آورد و ساواک در پی دستگیری او بود و به همین جهت پدرش را دستگیر و زندانی کرد. دکتر در تیرماه ۱۳۵۲ به شهربانی مراجعه و خودش را معرفی کرد که منجر به بازداشت وی و زندانی شدنش به مدت ۱۸ ماه در سلول انفرادی کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک - شهربانی گردید. شکنجه‌های او بیشتر روانی بود تا جسمی. دکتر در این مدت بسیار صبور بود و با نیروی ایمان بالایی که داشت توانست روزهای سخت را در این سلول‌های تنگ و تاریک تحمل کند و سرانجام در پایان سال ۱۳۵۳ از زندان آزاد شد ولی در تهران مکرر به سازمان اطلاعات و امنیت ساواک احضار می‌شد. با این همه، او به کار فکری خود ادامه می‌داد و مطالبی برای نشریات دانشجویی خارج از کشور می‌نوشت.


در سال ۱۳۵۵ با هم‌فکری دوستانش قرار شد فرزند بزرگش احسان را برای ادامه تحصیل به اروپا بفرستد. بعد از رفتن فرزندش خود نیز بر آن شد که نزد او برود و در آنجا به فعالیت‌هایش ادامه دهد. لذا به بلژیک رفت و از آنجا نامه‌ای به احسان نوشت. ساواک در تهران از طریق نامه‌ای که او برای پسرش فرستاده بود متوجه خروجش از کشور شده بود. دکتر بعد از مدتی به لندن نزد یکی از اقوام همسرش رفت و در خانه او اقامت کرد.


شریعتی در روز ۲۸ خرداد متوجه می‌شود که از خروج همسر و فرزند کوچکش از ایران جلوگیری شده. به گفته دخترانش در آن شب دکتر بسیار ناآرام بود و صبح فردا جسدش در اتاقش پیدا می‌شود. چند ساعت بعد، از سفارت تماس می‌گیرند و خواستار جسد می‌شوند، در حالی که هنوز هیچ کس از مرگ دکتر با خبر نشده بود. پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی بدون انجام کالبد شکافی علت مرگ را ظاهراً انسداد شرایین و نرسیدن خون به قلب اعلام کردند. سرانجام در کنار مزار حضرت زینب (س) آرام گرفت. (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ ، ۰۸:۳۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: «مناظرۀ میان دو تن از جنجالی‌ترین شخصیت‌های فکری جهان در تورنتو برگزار شد. در این مناظره، فیلسوف اسلوونیایی، اسلاوُی ژیژک رو‌به‌روی روان‌شناس کانادایی، جردن پیترسون نشست تا دربارۀ تقابل سرمایه‌داری و مارکسیسم گفت‌وگو کنند.

 

  

 

اسلاوُی ژیژک و جردن پیترسون

گفت‌وگوی ژیژک و پیترسون با عنوان

«شادی: سرمایه‌داری در برابر مارکسیسم»

 

پیترسون، استاد ۵۶سالۀ دانشگاه تورنتو، اگرچه دیرتر از ژیژک به عرصۀ هماوردی‌های فکری پا گذاشته، اما با سرعتی خیره‌کننده به دایرۀ مشهورترین‌ها رسیده است. پیترسون، که روان‌شناس بالینی است، در سخنرانی‌های پرشور و کتاب‌های پرفروش خود، مرتباً به تجاربی که در برخورد با بیمارانش داشته است ارجاع می‌دهد و بر مبنای آموخته‌های خود از «راه‌ورسمِ خوب‌کردنِ حال مردم» دستور‌العمل‌هایی برای زندگی بهتر می‌دهد. باوجوداین، در سال‌های اخیر پیترسون قدم‌به‌قدم از مشاوره‌دادن به مراجعان خودش دور شده و به «شخصیتی رسانه‌ای» تبدیل شده است. جرقۀ این چرخش را تصویب لایحۀ جدیدی در خصوص حقوق بشر در پارلمان کانادا زد. طبق این قانون جدید، که سال ۲۰۱۶ تصویب شد، حق «بیان جنسیتی» و «هویت جنسیتی» برای افراد ذیل قانون حقوق بشر در کانادا محفوظ خواهد بود. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ ، ۰۸:۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. فلکه فکرت (قسمت بیستم) بازداشت حفاظتی. من در این فلکه فکرت در مدرسۀ فکرت، «تاریخ داخائو» را بُرش می‌زنم، با نوشتن سه نکته، یک پیوست و یک تبصره:

 

نکته‌ی یکم: زندانیان را فلک می‌کردند و تاب می‌دادند و در دفاع از این کارشان می‌گفتند می‌خواستیم آزمایش کنیم که آیا ماهیچه‌های زندانی نیرو دارد یا نه؟ نکته‌ی دوم: از میان زندانیان برای ورماخت (=ارتش آلمان نازی) عضوگیری می‌کردند و تبهکاران می‌توانستند عضو تیپ بدنام «دیرله‌وانگر» شوند تا آزادی یابند. نکته‌ی سوم: طبق دستور هیتلر شهروندان را با عنوان «بازداشت حفاظتی» دستگیر می‌کردند. یعنی به هر کس که مشکوک بودند باید دستگیرش می‌کردند تا امنیت جامعه حفظ شود.

 

 

پیوست: من کتاب ۴۲۵ صفحه‌ایی «تاریخ داخائو» نوشته‌ی پل بِربِن، ترجمه‌ی جمشید ترابی را سال ۱۳۸۴ در یک مسافرت خواندم. کتابی تکان‌دهنده و دردناک. این اثر به اردوگاه و شکنجه‌گاه هراس‌انگیز می‌‌پردازد که توسط هیتلر در شهر داخائو در شمال غربی آلمان ایجاد شده بود؛ جایی بی‌اندازه مَخوف و هولناک که ۲۲۸هزار و سیصد نفر از مخالفان هیتلر (که بیشترشان از کمونیست‌های سراسر جهان بودند) در آنجا محبوس گردیدند و بیش از ۵۰ هزار نفر از آنان به بدترین دَدمنشی نابود شدند. تبصره: غرب، تاریخ وحشتناکی دارد. شیفتگان و دلباختگان آن اما این تاریکی‌ها را نادیده می‌انگارند و دست به تطهیر و تبلیغ آن می‌زنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۱۳۹۸ ، ۲۲:۲۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی. نوشتۀ حجةالاسلام امین میرزائی: «. ...در چنین مواقعی ملاکِ تطبیقِ حکم بر قاعده، تشخیص عُرف است. به همین سیاق استنباطِ اطلاقِ سنّ ازدواج برای پسران و دختران کودک و نوجوان هر سرزمینی خطایی متدولوژیک است که عموم قاعده فقهی لاضِرار و شروطِ عامّه تکلیف (بلوغ، قدرت، عقل و اختیار) آن را تخصیص زده اند... آن عدّه فقهایی که به جواز کودک همسری رأی داده اند و (به این بهانه که اسلام برای ازدواج سنّی معیّن نکرده و موضوع بلوغ و عدم بلوغِ متزوّجین را مسکوت گذاشته) ازدواجِ طفلانِ دبستانی و پیران صد ساله را جایز دانسته اند این آیه شریفه قرآن را حتماً خوانده اند: "وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ اَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَهٍ". یعنی زنان یائسه‏ ای که امید ازدواج ندارند، بر آنان گناهی نیست که جامه خود را کنار بگذارند بدون اینکه زینتشان را جار بزنند! (سوره مبارکه نور، آیه ۶۰). تا به این جای کار مشکلی نیست و آیه شریفه بر سماحتِ رایِ شارع اقدس نسبت به این دسته از زنان اشعار دارد. مشکل آنجا پیدا می شود که متدولوژی خاصِ آقایان را به کار بگیریم و -بی توجّه به زمان و مکانِ اجرایِ حکم- فتوایی عمومی صادر کنیم.

 

اینجاست که سمانتیک و هرمنوتیک ( علم به معنای آیه و علم التاویل) وارد می شوند. فی المثل منظور از قواعدُ من النّساء چیست؟! آیا مطلقِ افرادی که به یائسگی می رسند (حدود چهل سالگی) از حجاب مُعافند؟! آیا بین زینتِ "زنانِ سیبیلویِ قاجار" با زینتِ "اهالی بلوندِ فنلاند" از منظر معناشناختی و سمانتیک ربطی برقرار است؟! آیا منظور از ثیاب، هر نوع جامه ای ست یا چادر و جُلباب؟! همانطور که می بینید تفسیر فقهی آیه از مکانی به مکانی و از زمانی به زمانِ دیگر فرق می کند. فی المثل فقیهِ شیعیِ قرنِ نهم فاضلِ مقداد (صاحب کتاب کنز العرفان فی فقه القرآن) آیه را یک جور تفسیر کرده، و صاحب محترم تفسیرالمیزان (مرحوم علّامه طباطبایی) جور دیگر.

 

مرحوم علّامه به صراحت، مطلق حجاب را بر آنان واجب ندانسته (جلد ۱۵/صفحه ۱۶۴) و تنها تبرّج یا همان "اگزوتیک" بودن را نهی کرده : "و الآیهُ فی معنیِ الاستثناءِ من عمومِ حکمِ الحجاب، و المعنی: و الکبائرُ المُّسنه من النساءِ فلا باسَ علیهنَّ ان لا یحتجبن حال کونهنَّ غیر متبرجات بزینه"؛ حال آن که فاضل مقداد (جلد ۲ / صفحه ۲۲۶) نوعی حجاب حدّاقلی -خِمار- را لازم شمرده: "و المرادُ بالثیابِ ما یلبس فوقَ الخمار من الملاحفِ و غیرها، فانّه رخّص لهنّ وضع هذه الثیاب للاجانب لعدم رغبتهم فیهنّ و زوال التهمه."!

 

بر سرسخن بازآییم. همچنان که تعریف یائسگی و زینت و خِمار و جُلباب و ثیاب از شهری به شهری و مداری به مداری (از استوا تا قطبین) فرق می کند، بین سنّ بلوغ دختران و پسران اسکاندیناوی تا استوا هم فرق هست. به طوری که نمی توان دختر هلندی را با دختر سودانی و پسر اسکیمو را با ساکن جزایر قناری مقایسه و حکم یکی را بر دیگری بار کرد. در چنین مواقعی ملاکِ تطبیقِ حکم بر قاعده، تشخیص عُرف است. به همین سیاق استنباطِ اطلاقِ سنّ ازدواج برای پسران و دختران کودک و نوجوان هر سرزمینی خطایی متدولوژیک است که عموم قاعده فقهی لاضِرار و شروطِ عامّه تکلیف (بلوغ، قدرت، عقل و اختیار) آن را تخصیص زده اند. امیدوارم این نکته فقهی و فلسفی را از این برادر فقیه و فیلسوفشان بپذیرند و زمان و مکان را در اجتهاد دخیل بدانند.» (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ ، ۰۹:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به‌نام خدا. درگذشت دکتر پوران (فاطمه) شریعت‌رضوی، همسر مرحوم دکتر علی شریعتی و خواهرشهید مهدی شریعت رضوی _شهید ۱۶ آذر_ را گرامی‌ می‌دارم. قرار است پیکر روان‌شاد پوران شریعت‌رضوی در امامزاده عبدالله و در کنار مزار برادرش شهید مهدی شریعت‌ رضوی، و شهیدان: احمد قندچی و مصطفی بزرگ‌نیا، _سه دانشجوی شهید 16 آذر سال 32_ به خاک سپرده شود. یاد و نام این همسر مبارز و آگاه معلم انقلاب علی شریعتی _که جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ درگذشت_ در تاریخ ایران مانا می‌ماند. مطالبی از روان‌شاد پوران شریعت رضوی همسر گرانقدر مرحوم دکتر علی شریعتی، در اینجا می‌نویسم که بخشی از یادداشت‌های سال ۱۳۸۵ من است از کتابش "طرحی از یک زندگی" اثر فاخر آن زن مبارز و آگاه روزگار.

 

 

کتاب "طرحی از یک زند‌گی‌"


کتاب "طرحی از یک زند‌گی‌" نوشته‌ی زیبای پوران شریعت رضوی _این زن نام‌ور ایران زمین_ درباره‌ی زوایای زندگی شریعتی، بسیار خواندنی‌ست. بی این کتاب، شناخت ابعاد فکری و سلوک شریعتی کامل نمی‌گردد. پوران در صفحه‌ی ۱۲۶ این کتاب درباره‌ی شریعتی نوشت‌: "شب‌زنده‌داری پی‌درپی او _علی شریعتی_ موجب می‌شد که کلاس‌های درس‌اش دیرتر برگزار شود." در صفحه‌ی ۱۵۷ کتابش در حق شریعتی نوشت: "در مصر به دیدار اَهرام می‌رود و بر سر گور هزاران برده‌ی آفریقایی در زیر اهرام می‌رود نه بر سر گور فرعون‌ها." در صفحه‌ی ۱۶۹ کتابش نوشت: "علی، اگر کاغذی در دست نداشت، از پاکت سیگارش استفاده می‌کرد و رئوس مطالب را می‌نوشت... برخی از نیایش‌هایش را در شب‌های قدر بالبداهه گفته بود: مثل: خدایا! عقیده‌ی مرا از دست عُقده مصون بدار. "

 

پوران در صفحه‌ی ۲۰۹ نوشت: "رژیم به علی می‌گفت: بُت شده‌ای ولی خُردت خواهیم کرد و به لَجن‌زارت خواهیم کشید..." آری! باید اسَف خورد که بخشی کوچک از حوزه‌ی علمیه در آن زمان، همنوا با رژیم شاه، خیلی به شریعتی تاختند و البته هیچ قدرت و غولی نمی‌تواند دکتر شریعتی از دل ملت بزُداید. او با همه‌ی کتاب‌هایش ماند و می‌ماند. بُت هم نیست. یک متفکر بود و دارای افکار و آراء که می‌تواند نقد شود و نیز اِبرام و مورد اقبال. شریعتی هم روحانیت ساکت و شاه‌دوست را نقد می‌کرد و هم  روحانیت آگاه و مبارز را به‌خوبی معرفی می‌کرد. میان او و سیدعلی خامنه‌ای یک رفاقت صمیمانه و هم‌نگرشی برقرار بود. به‌همین خاطر یک روحانی شناخته شده که محفل خاص دارد در قم _که نامش را نمی‌برم_ علیه‌ی رهبری می‌گفت: آقای خامنه‌ای همان شریعتی‌ست، اما شریعتی معمّم (=عمامه‌به‌سر)

 

پوران در صفحه‌ی ۱۶۷ کتابش نوشت: "گروه‌های تحقیقاتی که علی پایه‌گذاری کرد در حسینه‌ی ارشاد: ۱. گروه تأتر ۲. گروه کودکان و نوجوانان ۳. گروه ادبیات ۴. گروه تحقیقات قرآن و نهج‌البلاغه". آری؛، دکتر شریعتی در مرکز یک حسینیه، به فکر کودکان هم بود. و نیز تعالیم نهج‌البلاغه و قرآن. او حتی با آن منزلت و اندیشه، کتابی برای کودکان نوشته بود: مثل کتاب: "کدو تنبل" و نیز کتاب "برای ما، برای شما، برای دیگران"

 

 

پوران در صفحه‌ی ۲۱۲ نوشت: "علی شریعتی می‌گفت: .... قلمم را شش‌دانگ وقف ایمان کرده‌ام." در صفحه‌ی ۲۰۳ نوشت: "علی در لباس خریدن بچه‌ها دخالت نمی‌کرد، اما اگر مُد روز و تقلیدی بود، دلخور می‌شد." پوران در صفحه‌ی ۱۰۳ کتابش نوشت: علی به هر قیمتی در جست‌وجوی خلوتی می‌گشت تا بتواند بنویسد.. پوران در صفحه‌ی ۱۵۸ کتابش نوشت: "علی خود در یکی از درس‌های خود در حسینیه ارشاد گفت: به همان اندازه که به "وِزوزیست"ها گوشم بدهکار نیست، چشم‌انتظار صاحب‌نظری هستم تا با انتقاد درست، عیبم را به من بنماید."
 

توضیح عکس بالا:


عنوان کتاب "برسد به دست پوران عزیزم..." که شریعتی در نامه‌هایش به همسرش روان‌شاد پوران شریعت رضوی می‌نوشت. عکس، دست و نیم‌رخ پوران را نشان می‌دهد؛ که کتاب با همین عنوان به خط سرخ، در دست اوست.

 

توضیح عکس بالا:

 

خانه‌موزۀ مرحوم دکتر علی شریعتی در تهران. اینجا اتاق مطالعه و زندگی و نماز و راز و نیاز دکتر علی شریعتی‌ بود. درود بر این سجّاده‌ی نماز بر کف اتاق، که عشق و عرفان و برابری را برای علی شریعتی باهم و هم‌جهت نگاه می‌داشت.

 

روح پوران شریعت رضوی و علی شریعتی شاد و جاویدان. آن دو برای بیداری علیه‌ی استبداد و واژگونی سلطنت و ستم‌شاهی نقش بزرگی داشتند. تاریخ، آنان را فراموش نمی‌کند، حتی اگر کسانی بخواهند آنان را از کتاب درسی و تاریخی این سرزمین محو کنند! عصر تفکر شریعتی البته تابع شرائط زمان است. هرگاه اوضاع گونه‌ای شود که آن آراء سیاسی شریعتی نیاز شود، عصر شریعتی هم پایان نمی‌یابد. از او هزاران صفحه، متن باقی‌ست. که هر کدام در جای خود، مهم است. ابوالفضل بیهقی هم بیش از ۴۰ جلد کتاب نوشت، ولی ۳۹تا گم شد! ولی هنوز هم میان ما هست با آن‌که یک کتابش باقی مانده‌است. به‌ نظر من، شریعتی بخش اصلی تاریخ انقلاب و جنبش بیداری بود. تئوریسین انقلاب و عامل حرکت و جهت.

 

 

پوران در صفحه‌ی ۶۱ نوشت: "علی در سال ورود به فرانسه _۱۹۵۹_ بحران اشغال الجزایر توسط فرانسه را می‌بیند و به جمع مبارزان در الجزایر می‌پیوند." یعنی شریعتی با این حرکت، مبارزه‌ علیه‌ی استبداد شاهی را با مبارزه علیه‌ی استعمار غرب پیوند می‌زند. پوران در صفحه‌ی ۷۷ کتابش نوشت: علی در سال ۱۳۴۱ با خواندن کتاب "دوزخیان روی زمین" اثر فرانتس فانون، نویسنده‌ی انقلابی الجزایر، سخت تحت تأثیر قرار گرفت." آری! این‌چنین بود برادر. که این را وقتی اهرام ثلاثه‌ی مصر را دیده بود، در همنوایی با بردگان سیاه، نوشت و سخن گفت، که در زیر اهرام پس از سال‌ها کار و بیگاری و بردگی مدفون شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ، ۰۹:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی و توضیحی: روزنامۀ همدلی ۲۶ دی ۱۳۹۷ نوشت: «ایرانی‌ها روزانه ۸۰۰۰ کیلومتر سیگار می‌کشند.» یعنی به اندازۀ فاصلۀ ایران تا کشور آرژانتین. «عبدالرحمان رستمیان» معاون اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی تهران در نشست خبری با رسانه ها اعلام کرد: «در برهۀ زمانی 10 سال، مصرف سیگار از 2هزار تُن به 15هزار تُن رسیده است. که فاجعه است و ضرورت دارد راه‌های عدم دسترسی مردم به دخانیات را اجرایی کنیم.«

 

«چند ماه پیش نیز دبیرکل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران با بیان اینکه سالانه بین ۵۰ تا ۶۰ میلیارد نخ سیگار در ایران مصرف می شود، خرج روزانه سیگار و قلیان در کشور را بیش از ۳۰ میلیارد تومان اعلام کرد.»

 

 

روزنامۀ همدلی

 

«با وجود این که تبلیغات دخانیات به‌صورت مستقیم و غیر مستقیم در کشور ممنوع است، اما سیگار یکی از مواردی است که متاسفانه از سوی برخی فیلمسازان و از طریق رسانه‌ای‌ تاثیرگذار مانند سینما تبلیغ می‌شود. وی تصریح کرد: سیگار کشیدن واقعی در فیلم و سریال منجر به تبلیغ این پدیده شُوم در جامعه خواهد شد زیرا نوجوانان و جوانان به بازیگرها و بازیکن‌ها علاقه‌مند و حرکات آنان را تقلید می‌کنند... طبق گفته پزشکان در دود سیگار متجاوز از چهار هزار نوع ماده سمی وجود دارد که تعدادی از آنها سرطان زاست.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۱۳۹۷ ، ۰۶:۰۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به‌ نام‌ خدا. بحث ۱۰۰ مدرسه فکرت: این پرسش جناب شیخ‌عسکر رمضانی دارابی‌ست که برای بحث‌ونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود: «سرَک کشیدن به زندگی دیگران از نظر شما چیست و چه بدی‌ هایی دارد؟»

 

پاسخم به بحث ۱۰۰
 

قسمت اول. سلام. سپاس از جناب شیخ‌عسکر که این بحث را برای مباحثه به مدرسه‌ی فکرت آوردند. سرَک‌کشیدن، آفت بزرگ جوامع بوده و هست. در مجالس _خصوصاً در عزاداری‌ها_ اساساً اهل سکوت هستم، نه حرف و گپ با بغل‌دستی‌ها. شبی از شب‌ها، در تکیه‌ی بالا ،منتظر ماندیم تا دسته‌ها از مزار بازگردند. یکی، کنارم نشست و شروع کرد به گپ‌زدن از اختلافاتی که با یکی از فامیل‌هایش داشت... درجا با حالت کمی‌تند و نیمه‌خشم، گفتم: "آقا... من اساساً اهل گوش‌کردنِ اخبار خانوادگی نیستم. نگید، گوش نمی‌دم."

 

سرَک کشیدن


بلی؛ یک راه مبارزه با سرَک‌کشیدن، مقابله با سرَک‌کِش است. رُک بگوییم: گوش نمی‌دم. ذهن، نباید تَلنبار اخبار خصوصی افراد و حرف‌های بی‌پایه و اساس شود. مگر کسی خود بخواهد ذهنش، مغازه‌ی سِمساری باشد!


قسمت دوم: سرَک‌کِش‌ها بیشتر از این‌گونه جست‌وجو‌گریی‌ها (=به زبان دارابکلایی‌ها چِک‌پِرسی‌ها) آغاز می‌کنند: چقدر حقوق می‌گیری؟ کجا کار می‌کنی؟ چه‌کار می‌کنی؟ آدرس محل‌کار شما کجاست؟ پس‌انداز هم برات می‌ماند؟ از کدام مغازه خرید می‌کنی؟ چک بانکی هم داری؟ کدام بانک؟ چندتا خونه داری؟ بچه‌هات چه‌کار می‌کنند؟ شنیدم باغ خریدی؟ شنیدی فلانی برای پسرش ماشین خرید؟ فهمیدم رفتی خواستگاری، ولی اَرِه (=بلی) ندادند؟ اصلاً دیار (=معلوم) نیستی، فکر کنم رفته بودی خارج. تِه‌ فشار روی چنده؟ بالا یا کم؟ قند هم داری؟ چرا دستت شُونِش می‌زند؟ آزمایش دادی؟ جواب چی بود؟ چربی داری؟ چی‌ شده اون روز جلوی بیمارستان بودی؟ بازار چی خرید کردی؟ راستی یک شام منو دعوت نمی‌کنی؟ دیشب خونه‌تون چندتا ماشین پارک بود؟ کی بودند؟ رفتند؟


قسمت سوم: اگر با سرَک‌کِش‌ها مواجه شدید این داستان واقعی‌ام را می‌نمایانم: نوجوان که بودم، تیم‌جار توتون را با آب‌پاش حلبی، آب می‌دادم تا نوج زنَد و برای نشاء آماده گردد. روزهای زیادی دیدم دو لِسک (=حلزون) شاخ‌به‌شاخِ هم، همآورد می‌طلبند. خوب و کنجکاوانه نگاه‌شان می‌کردم، بی‌آنکه چوب‌سیخ را بر تن‌شان فرو کنم، که همیشه توتون‌کاران از این‌کارها می‌کردند. می‌دیدم یکی از لسک‌ها _که زیرک‌تر و آینده‌اندیش‌تر بود_ راهش را زیرکانه کج می‌کرد، میان‌بُر می‌زد و به خود را با ولع به نوج بوته‌ی (=پی‌زا) توتون می‌رساند و شروع می‌کرد به جویدن و زندگی خود را استمرار بخشیدن، بدون جنگ و درآویختن و شاخ‌به‌شاخ شدن. نکته آن است، سرَک‌کِش را اگر در دیدارها دیدید، راه‌تان را کج کنید و به چِک‌پِرسی‌های او اعتنایی نکنید. این‌گونه اگر کنید، راه نفوذ او را سدّ می‌کنید مگر آن‌که خود فرد هم از سرَک‌کشیدن دیگران خوش می‌شود.

 


قسمت چهارم: سرَک‌کِش‌ها به یک انقسام گویا دو دسته‌اند: ۱. عادت به این رفتار دارند. ۲. مأمور به این کارند. هر دو عیب و آفت است. حریم خصوصی افراد، مرز اخلاقی‌ست که نباید از طریق چِک‌پِرسی‌ها درنوردیده شود. این‌گونه آدم‌ها اغلب، با همین شیوه، یک‌کلاغ صدکلاغ هم می‌کنند. اگر اطلاعاتی که گرفته‌اند، هیجان نداشت، آن را با چسباندن شایعه‌ها و رنگ‌ولعاب دادن‌ها و حتی وَهم و خیالات و فرض‌های پوچ، شنیدنی‌تر می‌سازند تا در شنونده، اشتیاق و بلوای ذهنی بیافرینند. حتی اگر شده با اسکورت دروغ.

 


اساساً این تیپ افراد از اطلاعات نداشتن از دیگران، خود را بشدّت و حدّت در رنج و عذاب می‌بینند، ازاین‌رو به تعبیر قرآن در آیه‌ی ۱۲ سوره‌ی حُجرات، دست به تجسّس امور مردم و تک‌تک افراد و آحاد می‌زنند تا چیزی را به‌قول خود کشف کنند، حال آن که قرآن کریم در این آیه آن را بشدّت نهی کرده‌است:

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ.

 

ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها [در حقّ مردم] بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است، و [در اموری که مردم پنهان ماندنش را خواهانند] تفحُّص و پی جویی نکنید، و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ بی تردید [از این کار] نفرت دارید، و از خدا پروا کنید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.

 

قسمت پنجم: این‌گونه افراد چِک‌پِرسی‌کُنِ سرَک‌کِش، اغلب، چند قصد دارند که من برمی‌شمارم:

۱. از روی رگ سادگی‌شان، شخصیتی کاذب یافتند و پُرس‌وجوگر بار آمدند تا خوراک ذهنی روزانه‌ی‌شان را تا شب فراهم کنند و فردا از رخت‌خواب برخیزند و باز سراغ یکی دیگر بروند و این روند زشت‌شان را ادامه می‌دهند تا بعد از ۱۲۰ سال عمر پر برگ و بار! در سنگ غسّال‌خانه شسته و سِدر و کافور شوند.

 

۲. از روی دو به‌‌هم‌زنی دست به سرک‌کشیدن می‌زنند. اول شکارشان را پیدا می‌کنند و شروع می‌کنند به اطلاعات گیری از خودش، از اطرافیانش، از دوستانش، از دشمنانش و از هرکس که خیال می‌کنند چیزکی از او می‌دانند. آنان خسته نمی‌شوند، چون خُلق‌شان با همین خصّت خو گرفته‌است و می‌خواهند میان او و هم‌پایگان‌اش دویّت و نقار افکنَند.

 

خدا نکند سرک‌کش فردی را بیابد که رگ سادگی‌اش عود کرده‌ باشد، جیک‌وپیگ زندگی‌اش را در‌می‌آورد تا بتواند تیرش را به چلّه‌ی کمانِ کینه و عدوات بگذارد و پرتاب کند.

 

۳. از روی وقت‌گذرانی و بطالت سرَک می‌کشند، که این‌هم، بدگونه آفتی‌ست.

 

۴. از روی کنجکاوی بی‌جا، شوق دانستن از امور همگان دارند. دل‌شان به تنگنایی می‌رسد اگر از احوال شخصیه‌ی مردم چیزی ندانند. دق می‌کنند یک روز در امور مردم سرک‌کش و به‌عبارتی فضول‌باش! نباشند.

 

۵. نیز این تیپ افراد سرک‌کش، خودبزرگ بینی خود را در داشتنِ اطلاعات وفور از امور دیگران می‌دانند و خودشان را سرگرم این گیرندگی‌ها و آنتن‌دهی‌ها می‌کنند تا به نان و نوا برسند.

 

۶. مواظب باشید، دون‌پاشی، مرموزترین شیوه‌ی اطلاعات گیری و سرک‌کشیدن است. مثل دون پاشیدن پای مرغان، که همه با ولَع پَر می‌زنند برای آن، که اگر دام باشد، _که هست_ به‌دام می‌افتند.

 

نکته: اساساً گرفتن اطلاعات، یک راهش این است کسی را گیر بیندازی که از دادن اطلاعات خود فخر می‌کند و اگر چیزی نگوید خیال می‌کند، از سوی طرف مقابل فردی کم‌مایه، کم‌جنبه، و کم‌خرَد است.

 

قسمت ششم: در قسمت ششم جواب، گفتم دون‌پاشی. شیوه‌ی دون‌پاشی بدین‌گونه است: سرَک‌کِش در شیوه‌ی دون‌پاش، ابتدا خود را با لطایف‌الحیَل (=ظاهرسازانه‌ترین فریب) به شما نزدیک می‌کند، اول چندخبر فرعی و کم‌اثر، از خود می‌گوید. کم‌کم شما را تحریک می‌کند. شما احساس حقارت می‌کنی که انگار نزد او چیزی نمی‌دانی، و چیزی برای فخر و مباهات نمی‌گویی، از همین نقطه‌ی دون‌پاشی، خودت ناخودآگاه شروع به چینه‌کردن می‌کنی. یعنی بسیارآسان، تخلیه می‌شوی. خیال می‌کنی خود را نزد آن سرک‌کش، فردی بزرگ، مایه‌دار و دانا معرفی کرده‌ای، حال آن‌که درواقع، تخلیه‌ی اطلاعاتی شده‌ای، ولی خبر نداری!

 

نکته: هیچ‌گاه، فکر نکنید اگر کمتر گفتی، کم‌سوادتر و یا کم‌مایه‌دارتری. نشت اطلاعات از همین نقطه‌ی باریک، آغاز می‌شود؛ که خیال می‌کنی اگر نگویی، شخصیت‌ات فرو می‌پاشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۱۳۹۷ ، ۰۸:۳۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: «حجت الاسلام علی مظفری _رئیس کل دادگستری خراسان رضوی_ گفت: ما در نظام جمهوری اسلامی به نمایندگی از امام زمان (عج) و به نمایندگی از خدا در امور مردم دخالت می کنیم... اگر فردی در زمان طاغوت در زندان بود، حبسش از مجازات اخروی او کم نمی کرد اما امروز اگر این تحمل کیفر یا قصاص و شلاق و دیگر احکام توسط حکام اسلامی و شرعی انجام می شوند یکی از آثار اخروی آن برای محکومان این است که این مجازات در آخرت از آنها برداشته می شود... این موضوع دینی در اسناد اهل سنت و شیعه آمده است و تحمل کیفر برای خاطیان در حکومت اسلامی کار معنوی و ذخیره آخرت خواهد بود.» (منبع)

 

 

نکتۀ دامنه

 

به نام خدا. اگر جملۀ حجةالاسلام علی مظفری همانی‌ست که در متن نقلی آمده‌است، سخنی نادرست است. همۀ دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی از سوی ملّت به آن مَنصب‌‌ها گذاشته شده‌اند. هیچ‌کس خود را بی‌جهت نمایندۀ خدا و امام زمان (عج) نداند. ولی نعمتانِ این نظام، مردم‌اند، مسئولان، تماماً خادم‌اند، نه مَخدوم و حاکم. حتی رهبری در نظام جمهوری اسلامی که از ناحیۀ مردم و قانون اساسی به قدرت می‌رسد، اقتدار و نافذبودنِ حاکمیتش، ناشی از رأی باواسطه، رضایت و بیعت مردم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۱۳۹۷ ، ۰۹:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

صدام حسین در حرم امام رضا (ع)

در زمان شاه پس از قرارداد الجزایر و رابطۀ شاه با عراق

عکس از دامنه، از کتاب دائرةالمعارف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۱۳۹۷ ، ۰۶:۰۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به‌نام‌خدا. سلام. اساساً مبارزین جهان دوگونه‌ بوده‌اند: کسانی‌که در میدان‌، کارزار می‌کردند؛ و کسانی‌که در کناری، برگذار. اولی‌ها اهل خطر و جان‌فشانی‌ بوده‌اند، دومی‌ها اهل احتیاط، ترس و نظاره‌نشینی. اما وقت تقسیم ارث که فرا می‌رسید دومی‌ها ازهمه پیش‌تر و بیشتر بودند!


مثلاً به قول نویسنده‌ی کتاب "عوامل و علل جنگ"، به معارضین مبارز عراقی در طول حکومت صدام‌حسین، معارضین خنادق (=خندق‌ها) می‌گفتند و به معارضین مقیم اروپا و آمریکا، معارضین فنادق (=هُتل‌ها).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۱۳۹۷ ، ۰۹:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: دکتر محمود سریع القلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی. «اکثریت مطلق مردم اروپا که ۵۰۸ میلیون نفر جمعیت دارد زندگی بسیار معمولی دارند: یک آپارتمان معمولی، یک اتومبیل معمولی، یک شغل معمولی و یک درآمد معمولی اما بسیار راضی و خوشحال هستند چون امنیت روانی دارند و در جوامعی با ثبات زندگی می‌کنند. نرخ تورم حدود دو درصد است و درآمد آن ها سالانه حدود ۸ درصد افزایش پیدا می کند، بنابراین احساس ثبات می‌کنند. فضای رسانه‌ای ما عموما می‌گوید جهان در حال فروپاشی ‌است و اقتصاد دنیا دچار بحران‌های ساختاری شده‌ پس در چنین فضایی که مردم از اینکه یک شرکت هواپیمایی هندی در سال گذشته ۲۰۵ ایرباس تحویل گرفته بی‌خبرند و روشن است وقتی دو تا ایرباس به ما داده شود خیلی خوشحال می‌شوند!!

 

برای تامین زندگی ایده‌آل برای ایرانیان باید اندیشه‌های حکمرانی اصلاح شود نه وزرای اقتصادی... . دولت آلمان، اقتصادی بالغ بر ۴ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی را مدیریت میکند اما مسئولین آلمانی همه ساعت پنج بعدازظهر از محل کار رفته و زندگی عادی خود را می کنند. تعداد جلسات مدیران بسیار محدود است چون اصولا چیز محرمانه‌ای وجود ندارد که از مردم پنهان شود، مدیران آلمانی به سیستم و کشورشان وفادارند نه به ارادت به یک فرد... .» منبع

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۱۳۹۷ ، ۰۶:۱۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به‌ نام‌ خدا. سلام. چنان‌چه می‌دانید شعار انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹) برابری، برادری، آزادی‌ بود. اما این شعار استراتژیک (=راهبُردی) مردم فرانسه، مانند ارثیه تقسیم شد و هر جناحی به یک بند از آن شعار تمرکز کرد و خود را مالک انحصاری‌اش حساب کرد: لیبرال‌ها خود را وارث شعار آزادی جا زدند. سوسیالیست‌ها به شعار برابری بند کردند. کاتولیک‌های‌محافظه‌کار وارث شعار برادری شدند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۱۳۹۷ ، ۰۶:۱۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: «آیات ناسخ و منسوخ کدام اند؟ در تعداد آیات منسوخ اتفاق نظرى دیده نمى شود؛ بیشتر دانشمندان علوم قرآنى فقط هشت مورد را که بر نسخ آنها دلیل قطعى و اجماع وجود دارد پذیرفته اند. آیاتى که نسخ شده اند، عبارتند از:


آیه نجوا؛ سورۀ مجادله، آیه ۱۲: یـأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَـجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَینَ یدَىْ نَجْوَکُمْ صَدَقَهً. اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگاه با پیامبر خدا گفت و گوى محرمانه مى کنید، پیش از گفتوگوى محرمانه خود صدقه اى تقدیم بدارید. که به واسطه آیه بعد از آن نسخ گردیده است.

 

عدد مقاتلین؛ سورۀ انفال، آیه ۶۵: إِن یکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَـبِرُونَ یغْلِبُواْ مِاْئَتَینِ وَإِن یکُن مِّنکُم مِّاْئَهٌ یغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّیفْقَهُون. اگر از [میان] شما بیست تن، شکیبا باشند بر دویست تن چیره مى شوند، و اگر از شما یک صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز مى گردند، چرا که آنان قومى اند که نمى فهمند. این آیه نیز به واسطه آیه بعدش نسخ گردیده است.


 آیه امتاع؛ سورۀ بقره، آیه ۲۴۰ .


آیه جزاى فحشا؛ سورۀ نساء، آیه ۱۵ و ۱۶ .


آیه توارث به ایمان؛ سورۀ انفال، آیه ۷۲ .


آیات صفح و عفو؛ سورۀ جاثیه، آیه ۱۴؛ سورۀ بقره، آیه ۱۰۹. که با آیه هاى سی و پنجم از سوره حج، و شصت و پنجم از سوره انفال و پانزدهم از سوره توبه نسخ شده است.


آیات معاهده؛ سورۀ نساء، آیه ۹۰ و ۹۲ ؛ سورۀ انفال، آیه ۷۲ .


آیات تدریجى بودن تشریع قتال.

 

ر . ک :

آیةالله محمدهادى معرف

التمهید فى علوم القرآن،

ج ۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۱۶

(منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۱۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. خَبط و حَبط از نیچه در ص ۱۲۷ کتاب "اکنون میان دو هیچ"، خوانده ام: "آن که روزی می خواهد آذرخشی برافروزد، باید که دیری ابر باشد." برخی با خود "معامله ی عصمت" می کنند و بی آن که به قول عنصرالمعالی "تن خود را بَعث" کنند تا بیاموزند، خود را آذرَخش می پندارند که باید بر خلق ببارند. همین رویکرد، اِعوجاج می آفریند و افراد _حتی فیلسوف را_ دچار خَبط (=خطا و غلط گویی)  می کند که همه ی آنچه را پیش تر نگاشت، حَبط (= باطل و تباه) می سازد.

 

در اسلام، حبط اعمال، از بزرگترین بلیّه های عالمان و فیلسوفان است که همه چیز را می خواهند با دریچه عقل مادّی و محدود خود، تفسیر و تبیین کنند و مثلا" در یک رأی عجیب و غریب! همه ی شیعیان را نسبت به ائمه (ع) دشنامِ اشعری گری می دهند! زهی خیال باطل! برخی گویی "یک جعبهْ معلومات" شدند نه یک انسان عالم متعهّد. خیال می کنند هر "نوگرا"یی لزوماً "نوگو" و "نونویس" و "نواندیش" هم می شود! نه، هرگز.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۷:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

خاطره‌ی شهید بهشتی: وقتی امام به قم رفته و در کوچه‌ی استاد علامه طباطبایی ساکن شده بودند، همسایه‌های اطراف برای سهولت رفت و آمدهای مردم به محضر امام، خانه‌ها را خالی کرده بودند. وقتی علامه طباطبایی نیز به امام گفته بود اگر لازم است ما هم تخلیه کنیم، امام فرموده بودند: همجواری شما برای ما مغتنم است.

سیره‌ی امام خمینی

ج ۵ ، ص ۴۵ ، چاپ سوم ، ۱۳۸۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۱۳۹۷ ، ۱۱:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

داستان کوتاه: پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت...

 

 

هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمین‌گیر نشدم ازش مراقبت می‌کنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او می‌گفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن! منبع

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۱۳۹۷ ، ۱۰:۴۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آیة‌الله شهید سیدحسن مدرّس چندویژگی داشت که کمتر کسی‌ست که اگر از آن باخبر باشد، درس و پندی نگیرد. ساده‌زیستی. سیاست‌دانی. ایران‌دوستی. دیانت‌داری. مردم‌مداری. شجاعت‌پروی. استبدادستیزی. مشروطه‌خواهی و دریک‌کلام مردی‌پارلمانی. آن بزرگ‌مردشهید، طی چهاردوره نمایندگی مجلس شورا بر حق‌گویی و حقوق‌مردمی و مشروطه‌گرایی پای‌ فشرد. اول برای حفظ میهن و حراست از مصلحت اسلام با دشمن‌اش رضاخان رِفق و مدارا کرد. سپس وقتی دید آن شاه دورنگ، آن! می‌کند که نباید بکند، مبارز‌ه‌ی بی‌واهمه را با او آغاز کرد و دست از برملاکردن هویت پنهان‌نگه‌داشته‌شده‌ی رضاخان نشُست. این مرد مردمی و خاکی و حامی مشروطه‌گرایی که در دولت سیدضیاءالدین طباطبائی (=مارمُهره‌ی انگلیس) به تبعید در قزوین محکوم شدبود، حالا در مقابله با خودسری‌های رضاخان نیز، دستگیر و به شهر خواف تبعید مجدّد می‌گردد.

 

هفت سال در منطقه‌ی خواف در تنهایی و دوری ماند و بعد به کاشمر منتقل شد و در ۱۰ آذر ۱۳۱۶ در کاشمر، توسط عوامل رضاخان به شهادت نائل آمد و اُسوه‌ای از استبدادستیزان و ساده‌زیستان ایران شد. دو سخن نابش را در این روز  ۱۰ آذر _که سالروز شهادت اوست_ تقدیم می‌دارم. البته با هزارآه‌ و افسوس اعلان کنم: راه او، خیلی‌وقت است که گُم شده‌است! هم در میان حکومت‌گران و هم در میان مردم‌مان و هم در پارلمان ایران. همان شهید مدرّسی که می‌گفت: "خداوند دو چیز را به من نداد یکی ترس و دیگری طمع، هرکس با مصالح ملی و امور مذهبی همراه باشد، من هم با او همراهم و اِلّا فلا». همان حسن مدرّس ساده‌زیست که فریاد برمی‌داشت: «فردی چون من که عمامه‌اش بالش و عبایش روانداز او است و به لبی نان قانع است هر کجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است».

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی