تاریخ داخائو
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. فلکه فکرت (قسمت بیستم) بازداشت حفاظتی. من در این فلکه فکرت در مدرسۀ فکرت، «تاریخ داخائو» را بُرش میزنم، با نوشتن سه نکته، یک پیوست و یک تبصره:
نکتهی یکم: زندانیان را فلک میکردند و تاب میدادند و در دفاع از این کارشان میگفتند میخواستیم آزمایش کنیم که آیا ماهیچههای زندانی نیرو دارد یا نه؟ نکتهی دوم: از میان زندانیان برای ورماخت (=ارتش آلمان نازی) عضوگیری میکردند و تبهکاران میتوانستند عضو تیپ بدنام «دیرلهوانگر» شوند تا آزادی یابند. نکتهی سوم: طبق دستور هیتلر شهروندان را با عنوان «بازداشت حفاظتی» دستگیر میکردند. یعنی به هر کس که مشکوک بودند باید دستگیرش میکردند تا امنیت جامعه حفظ شود.
پیوست: من کتاب ۴۲۵ صفحهایی «تاریخ داخائو» نوشتهی پل بِربِن، ترجمهی جمشید ترابی را سال ۱۳۸۴ در یک مسافرت خواندم. کتابی تکاندهنده و دردناک. این اثر به اردوگاه و شکنجهگاه هراسانگیز میپردازد که توسط هیتلر در شهر داخائو در شمال غربی آلمان ایجاد شده بود؛ جایی بیاندازه مَخوف و هولناک که ۲۲۸هزار و سیصد نفر از مخالفان هیتلر (که بیشترشان از کمونیستهای سراسر جهان بودند) در آنجا محبوس گردیدند و بیش از ۵۰ هزار نفر از آنان به بدترین دَدمنشی نابود شدند. تبصره: غرب، تاریخ وحشتناکی دارد. شیفتگان و دلباختگان آن اما این تاریکیها را نادیده میانگارند و دست به تطهیر و تبلیغ آن میزنند!