منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۳۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهره ها» ثبت شده است

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

توضیح دامنه: در این پست سه متن ارائه می‌شود: ۱. موضع‌گیری تازه‌ی حجت الاسلام سید محمدرضا مدرسی یزدی، یکی از شش فقیه منصوب رهبری در شورای نگهبان درباره‌ی قضیه‌ی زرتشتی منتخب شورای یزد. ۲. مقاله‌ی سیدعطاء الله مهاجرانی. ۳. پوستر امام خمینی درباره‌ی زرتشتیان:

 

 
۱

مدرسی یزدی: «این ارفاق نظام اسلامی به اقلیت‌هاست که اجازه داده برای خود نماینده ای داشته باشند... این ارفاقات در هیچ کجای دنیا مشابه ندارد...آن جوامعی که خود را سکولار می‌دانند، اجازه می‌دهند یک مسلمان نماینده شود؟... وقتی مصالح مسلمین مطرح است چرا باید یک اقلیت وارد شود؟... آیا در یک اتحادیه یک نانوا می‌تواند نماینده قصاب‌ها باشد؟... اقلیت‌ها خمس و زکات پرداخت نمی‌کنند... بعضی از آقایانی که خودشان را همه چیز می‌دانند، می‌خواهند در مقابل این ماجرا مقاومت کنند!؟» (منبع)

 

 

نکتۀ دامنه

 

مدرسی یزدی کیست؟ متولد ۱۳۳۴ شمسی‌ یزد. استاد مؤسسه‌‌ی «در راه‌ حق‌» وابسته به آیت‌الله مصباح یزدی. او، آیت‌الله العظمی یوسف صانعی را «مرجع بدعت‌گذار نامیده بود». سابقه‌ی سیاسی او فعالیت پس‌ از انقلاب‌ در کمیته‌ انقلاب اسلامی. نظارت‌ بر انتخابات‌ خبرگان‌ در یزد. و نهایتاً منصوب رهبری در شورای نگهبان (منبع)

 

 

۲

 

متن نقلی از سیدعطاءالله مهاجرانی: در نقدی به شورای نگهبان درباره‌ی «سپنتا نیکنام»، در وبلاگ خود نوشت: «باید دید چه اتفاقی افتاده است که ایمان و امان به سرعت برق، می‌رفت که فقیهان شورای نگهبان رسیدند. رأی شورای نگهبان باعث شد تا بار دیگر نگاهی به کتاب احکام السلطانیه امام ماوردی بیندازم. مآوردی که در سال ۴۵۰ هجری در گذشته است، فقیه درجه‌ی اول و مفسر ممتاز قران مجید- تفسیر النکت و العیون- و نظریه پرداز فقه حکومتی و سیاست است.

 

با تأسف بسیار بایست گفت، فقیهان شورای نگهبان ما حتا در قرن پنجم در زمان ماوردی یعنی هزار سال پیش هم زندگی نمی‌کنند؛ ماوردی از این فقیهان انگار هزار سال جلوتر است. در بخش دوم احکام السلطانیه بحثی در باره‌ی وزارت دارد. وزارت را به دو گونه‌ی وزارت تفویض و وزارت تنفیذ تقسیم می‌کند. در وزارت تنفیذ، مسلمان بودن شرط وزارت وزیر نیست. وزیر بایست کاردان و صادق و هوشمند و صریح و با تجربه بوده و اهل مال اندوزی و طمع ورزی نباشد و… اهل کتاب می‌توانند به عنوان وزیر تنفیذی انتخاب شوند.(۱)

 

 

ببینید، هزار سال پیش ما چنین میراثی از اندیشه و خردورزی و تساهل و اعتدال و انصاف داشته‌ایم که اهل کتاب می‌توانستند وزیر بشوند، اکنون به این شریعت شورای نگهبان رسیده‌ایم؛ شریعتی خارج از زمان و مکان و فضای زندگی این جهانی. اگر هم کسی بگوید این رأی غیر منصفانه، غیر عادلانه و بلکه غیر عقلانی ست می‌گویند علیه نظام سخن گفته‌ای!  بیّنه شورای نگهبان کدام است؟ تا لیهلک من هلک عن بینه! چرا این گونه مباحث و صورت جلسات شورا منتشر نمی‌شود؟ آسیب چنین رأی غیر عقلانی و بلکه مربوط به روزگار پارینه سنگی بیش از همه به دین و شریعت و نظام خواهد رسید. (۱): الماوردی، الاحکام السلطانیة، محقق احمد مبارک البغدادی، مکتبة دار ابن قتیبة کویت، ۱۴۰۹ ص: ۳۰ تا ۳۵» (منبع)

 

۳


 

پوستر امام خمینی درباره‌ی زرتشتیان: شما هم که زرتشتی‌ها هستید همیشه خدمتگزار این ملت این مملکت بودید باید به کار خودتان ادامه بدهید وحدت کلمه را حفظ کنید. صحیفۀ امام. ج ۶. ص ۱۹۲.

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

زمانی که نصرت‌الدوله وزیر بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدنِ دُزد، او را می‌گیرند.

 

آیت الله شهید سیدحسن مدرّس

عالِم دینی ساده زیست، سیاستمدار آگاه و شجاع

قهرمان آزاداندیشی و خردورزی که توسط دیکتاتور

مُستبدِّ کینه توز رضاخان میرپنج مشهور به رضا پالانی

پس از سالها تبعید در کاشمر، به شهادت رسید

 

مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم.  وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌آوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست. نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند. (منبع)

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

شرح دامنه: شهر یزد از دیرباز لقب «دارالعباده» گرفته و در پرورش شخصیت‌های ممتاز علمی و فقهی از سهمی سترگ برخوردار بوده است؛ اما همین شهر، با این پیشینة درخشان در گرایش قلبی به اسلام، قرن‌ها زیستگاه زرتشتیان ایران با همة نمادها و نیایش‌ها و میعادگاه‌های آنهاست. آقای دکتر دبستانی، نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی موارد متعددی از حسن سلوک آیت‌الله سیدروح الله خاتمی را در برابر زرتشتیان نقل کرده و درباره رحلت ایشان چنین خاطره‌ای را آورده است:

 

 

 

از راست:

لنکرانی، منتظری. مشکینی

سید روح الله خاتمی. مکارم شیرازی

 

«در مسافرتم به شریف‌آباد (اردکان)، به منزل شوهر خاله‌ام برای گرفتن کلید منزل رفتم. خاله در اولین برخورد گفت: دیدی یتیم شدیم! پرسیدم چه شده است؟ ایشان درگذشت آیت‌الله خاتمی را با تأثر بیان کرد و ادامه داد: او برای همه پدر بود. در حالی که اشک در چشمان خالة هفتاد ساله‌ام حلقه زده بود، گفت: به راستی دوباره یتیم شدیم.» (زاهد روشنفکر انتشارات خانه فرهنگ خاتمى (منبع)

 

 

نکتۀ دامنه

 

ساده بگویم موضع شش فقیه شورای نگهبان یک برکت بود؛ هیچ چیز به اندازۀ همین رأی عجیب علیهٔ هموطن زرتشتی یزد، ملت را به شناخت واقعی آنان نرسانید و هیچ کس به حدّ آقای آیت الله شیخ محمد یزدی، تفکر واقعی جناح راست را نزد مردم ایران نشناسانید. آنان که سکوت کرده اند، نزد خدا پاسخگو هستند. خدایا این شکاف، چه به موقع سر باز کرده است.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. در قسمت اول (اینجا) سه نکته از تفکرات و ویژگی های آیت الله العظمی سید علی سیستانی مرجع بزرگ شیعیان جهان را ارائه کرده بودم. اینک دنبالۀ آن را پی می گیرم:
 

قسمت دوم:

 

چهار - رویدادهای پیچیدۀ عراق پس از اشغال توسط آمریکا را بادقت و زیرکی تمام مدیریت کردند. و با نُسخۀ مرجعیت، علیۀ دیکتاتوری مُستبد پیروز شدند. هرگز نگذاشتند بدون برگزاری انتخابات، کسی بر عراق حکومت کند.

 

پنج - در پاسخ به سؤالات مختلف در زمان پس از سقوط صدام، همواره می گفتند آنچه اکثریت عراق بخواهند خواستۀ ما نیز همان است. (رک: آیت الله سیستانی و عراق جدید. ص ۱۴۸)

 

شش - ایشان هیچ گاه به حکومت ورود نکردند، اما از طریق مرجعیت (که عالی ترین نهادِ دینی مکتب شیعه است) ملت و حکومت را به اَحسن وجه و با مهربانی و عطوفت رهبری کرده و می کنند. در عراق نظریۀ «ولایت مطلقۀ فقیه» وجود ندارد، نهاد مرجعیت اُس و اساس حوزۀ نجف محسوب می شود و ایشان از طریق مرجعیت نفوذی بسیاربالا -حتی فراتر از قانون و ساختار سیاسی- در کل عراق و حتی بر منطقه دارند. در حقیقت ایشان از طریق مرجعیت رهبری می کنند نه به شیوۀ «ولایت فقیه».

 

هفت - آن مرجع خبیر بر حق ورود زنان و اقلیت های دینی و مذهبی به فعالیت های سیاسی و مسئولیت های اجتماعی و حکومتی تأکید کرده و می کنند. (همان: ص ۱۵۶)

 

هشت - در همان دورۀ انتقالی از طریق دفترشان به خبرنگار اشپیگل گفته بودند: «نیروهای اصلی سیاسی و اجتماعی در عراق به دنبال تشکیل حکومت دینی نیستند، بلکه در پی حکومتی اند که در آن آنچه از نظر مردم عراق اصول و مبانی دین محسوب می گردد محترم شمرده شوند. حکومتی که بر پایه کثرت گرایی، عدالت و مساوات استوار باشد.» (می توانید رجوع کنید به ص ۱۵۴ کتاب «آیت الله سیستانی و عراق جدید» نوشتۀ مسیح مهاجری) ادامه دارد...

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. تا به حال دربارۀ مرجعِ فقیه آیت الله العظمی سید علی سیستانی مطالب متعدّدی _فتوا، شرح حال، دیدگاه های ایشان_ منتشر کرده ام. بر روی این فقیه آگاه و بانفوذ و محبوب جهان اسلام مطالعات زیادی انجام داده ام. هم از سر شوق و علاقۀ شدیدم به ایشان و هم از روی دانش افزایی خویش و نیز هم برای پندآموزی از زندگی ساده زیستانۀ وی. در این پست می خواهم به زوایای دیگری از زندگی سراسر عزّت و عبرت این عالمِ زمانه (متولد 9 ربیع الثانی ۱۳۴۹ ه. قمری. مشهد)، بپردازم:

 

قسمت اول:

یک - به روایتِ دوست و دشمن، این روحانی را بآسانی نمی توان دور! زد؛ به عبارتی بهتر است بگویم نمی توان بر او چیزی را تحمیل نمود و فریبش داد. بسیار زیرک و هوشمند است. دلیلش را در بند دو بیابید.

 

دو - به تعبیر نویسندۀ کتاب «آیت الله سیستانی و عراق جدید» _که تا به حال از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ سه دیدار حضوری و گفت و گوی خصوصی در بیت ایشان با ایشان داشته_ این آیت الله، آیت اللهی «آینده نگر»، «باهوش»، «آگاه به مسائل روز»، «کنجکاو»، ضدِّ خرافات»، «سرزنده»، «روشن»، «پُرمطالعه»، «باخبر از همه چیز ایران»، «فوق العاده به روز»، «هوشمند»، «نفوذ فوق العاده در میان مردم عراق»، «مسلط به ترفندهای دشمن» است. (برگفته از ص ۴۱ تا ۱۳۴ کتاب نوشتۀ مسیح مهاجری. چاپ سوم، نشر روزنامۀ جمهوری اسلامی، ۱۳۹۰)

 

کتاب

«آیت الله سیستانی و عراق جدید»

عکس از دامنه

 

یادداشت‌های دامنه از کتاب

«آیت الله سیستانی و عراق جدید»

 

سه - کتاب موردِ اشاره، نوشتۀ حجة الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری را دوبار خواندم. چاپ اولش را که بهمن ۱۳۹۰ منتشر شد، در اردیبهشت ۱۳۹۲ خواندم و چاپ سومش را اخیراً در ۱۵ آبان ۱۳۹۶ خوانده و یادداشت برداری کرده ام. ماحصَلِ آن، هفت صفحه نکته برداری برجسته است که به چند نمونه از آن اشاره می کنم به صورت برداشتِ آزاد دامنه از کتاب: خانه اش کوچک، خشتی، گِلی در کوچه ای باریکِ در «شارع الرّسول» نجف، در ظاهر یک خانۀ معمولی ست، ولی تمام تشکیلات دولت عراق در همین خانه گِلین خلاصه می شود. (ر. ک: ص ۱۶ کتاب)


به آیت الله سیستانی عرض کردم: «ایران گرفتار خُرافات است». گفتند: «خودتان این وضع را به وجود آوردید. هی گفتید آقای بهاءالدینی اینطور است و آنطور است. هی کرامات گفتید. من خودم در قم بودم و این چیزها را می دانم و اینجا هم که هستم کتاب های زیادی می خوانم و... جمکران را آنطور بزرگ کرده اید و منبری ها آن حرف ها را می زنند». (ص ۹۶ تا ۷۱ کتاب) ادامه دارد...

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. همانطوری که مطّلع اید «دادستانی تهران، بر اساس شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر اقدام روزنامه کیهان بر خلاف سیاست های اصولی و بیّن جمهوری اسلامی ایران در مسائل و امنیت منطقه ای، این روزنامه را برای ٢ روز (شنبه و یکشنبه آینده) توقیف کرد.» منبع

 

چندکلمه روی این رویداد ارائه می کنم. تیمِ کیهان را می شناسم. از حسین شریعتمداری نماینده رهبری در مؤسّسۀ کیهان گرفته تا قلم به دستان ویژه شان را. آبشخورشان را نیز باخبرم. و نیز کارهایی که در طولِ این مدت طولانی _که کیهانِ بیت المال در اختیارشان قرار داده شد و گویی هِبه! گردید_ بی رحمانه علیۀ هر کس که می خواستند، نوشتند و همچنان می نویسند و به قول خودشان افشاگری و روشنگری می نمایند! کیهانی که همیشه تشویق! شد، حتی با بدترین نوشته هایش. کیهانی که همیشه خیال کرد «کل نظام» است و مظهر انقلابی گری. کیهانی که همیشه سعی کرد سخنان رهبری را «تفسیر» و بهتر است بگویم «تعبیر» کند. کیهانی که بلاخره دستورِ «آتش به اختیار» رهبری را آتش بیارِ معرکه تحریف و تأویل کرده است. دیشب وقتی باخبر شدم دو نهاد حاکمیتی نظام بلاخره با کیهان این گونه برخورد کردند، یاد عمر خیام افتادم و رباعی «گور»ش که به تفسیر برخی ها گور، «گُراز» است نه «گورخر»:

 

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

 

من _یک شهروند عادی ایرانی_ از توقیف هیچ روزنامه ای نه فقط دلشاد و موافق نیستم بلکه غِبطه و غُصه می خورم چرا حتی مارکسیست ها و نئومارکسیست ها _که دورترین نیروهای فکری به محیط مذهبی و مؤمنانۀ ایران اند_ در نظام جمهوری اسلامی روزنامه ای ندارند تا با نوشته های خود ما را از نوع نگاه های امروزی شان آگاه و باخبر سازند. وقتی مخالف فکری مجالی برای نوشتن و گفتن نداشته باشد ضرر اول را ما می کنیم که نمی دانم آنان به چه فکر می کنند. به قول شهید مطهری مارکسیست ها هم باید کُرسی تدریس در دانشگاه داشته باشند.

 

حسین شریعتمداری

نماینده رهبری در مؤسسه کیهان

 

به نظرم این کیهان نیست که باید توقیف شود، این «توپچی» های پشت صحنه آن مؤسّسه اند که باید از آنجا بیرون انداخته شوند و این بیت المالِ مردم، به نویسنده های متعادل و هواخواهِ آبرو و حیثیت ایران و اسلام واگذار گردد. این تیم چند نفرۀ افراطی کیهان به رهبری حسین شریعتمداری نمایندۀ رهبری در آنجا چرا باید بیت المال مردم را خرج افکار تند و غلط خود بکنند و تشویق هم بشوند؟ اگر خیلی شجاع اند بروند با پول و پشتیبانی همان هایی که حمایت شان می نمایند و بَه بَه و چَه چَه می کنند روزنامه ای تأسیس کنند و هر چه خواستند وا بگویند. چرا روزنامه عمومی را ابزار باند خود کرده اند!

 

کیهان نباید توقیف شود، باید این چندنفر قلم به دست که کیهانِ باسابقه را تسخیر و اشغال کرده اند، از آنجا رانده شوند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به مراجع قم و نجف می تاخت! کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که هرچه می خواست در بحران88 می نوشت. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به روشنفکران و نویسندگان و مشاهیر این مملکت _ولو مخالف فکری نظام_ و به هر منتقدی می تاخت و انگ و برچسب می چسباند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به اصلِ انسان و کرامت آدمیان حمله می کرد نه به منافع حکومت و اصلِ نظام.

 

تیتر کیهان. دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶

 

و کاش کیهان با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی توقیف دو روزه نمی شد بلکه با احساس مسئولیت نهادهای مذهبی حوزوی و حاکمیتی به دلیل جفا به مخالفان فکری و درنوردیدنِ مرزهای انسانیت، اخلاق و مُروّت توقیف و به افرادی بااِنصاف واگذار می شد. همه می دانیم و می دانند که کیهان یک مؤسّسۀ مصادره شدۀ طاغوت است، چه خوب! این سازه و ساختمان مصادره شد، ولی چه بد از سوی افرادی چون حسین شریعتمداری [چه فامیلی قشنگی: شریعت+ مدار+ بر مدار شریعت] وحسن شایانفر و ستون نویسان دستوری مصادره شد. آری؛ کیهان چه خوب! مصادره شد و چه بد! محاصره. منافع ملی و امنیت ملی مرزهای بسیار ظریفی دارد که هر لجظه نیاز به بازتعریف دارد چون هم جهان به سرعت در حال تغییر است و هم این دو این حوزه تحت تأثیر متغیّرهای زیادی ست. اینان کاش به جای جوزوف استالین! کمی هم اتو فون بیسمارک بخوانند تا فرق دیکتاتوری با توسعه یافتگی را فهم کنند. که من سه سال پیش در  آبان ۱۳۹۳در وبلاگ اولم دامنه داراب‌کلا (اینحا) نوشته بودم بیسمارک و سه رایش آلمان و رایش سوم هیتلری یعنی چه. حتماً یک بار دیگر مرور کنید، خواندن دارد. چون اساساً دامنه معتقد است داروغه و دروغ کنار یکدیگرند. داروغه، به دروغ نیاز دارد و دروغ، به داروغه.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

 

 

جناب دارتوکِن دارکوب با ارسال دومین قسمت نوشته‌اش

از دامنه پرسید چرا احمدی نژاد از چشِ جناح راست افتاد؟

وی از من خواسته دیدگاه شخص دامنه را بگویم.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». در قسمت اول نوشته یا همان پرسش های شما از دامنه یعنی اینجا، گفته بودم شما با شیوۀ مناسبی در دامنه ورود کرده ای. البته به شرط آن که خودت هم دیدگاه هایت را بنویسی و فقط پرسش نکنی. از نظر من پرسش شما وقتی دقیق پاسخ می گیرد که این سؤال را بدان بیفزاییم: چرا محمود احمدی‌نژاد در چشم جناح راست افتاد سپس برافتاد؟ خیلی خلاصه جوابم این است: اولین شورای شهر تهران منحل شده بود. کشور هم به روایت آن زمان «دوم خردادی» شده بود یعنی هشت سال کشور در دست سیدمحمد خاتمی و جناح چپ افتاده بود. هشت سال هم در دست هاشمی رفسنجانی. جناح راست خود را مغبون یافته بود. بنا به عللی دومین شورای شهر تهران به دست جناح راست افتاده بود و آنها هم محمود احمدی نژاد را شهردارتهران کردند. یواش یواش به مدَد یک جریان پشت پرده! که خود را «پاک دستان» و سپس «آبادگران» نامیدند، نام او هم نزد جناح راست بالا و بالاتر آمد. تا جایی وی را پیش بردند که یکباره «رجال» محسوب شد و نامزد ریاست جمهوری 1384 گردید.

 

کارزار به مرحله‌ی دوم کشید زیرا هم جناح چپ چند کاندیدا داشت: مثل دکتر مصطفی معین. شیخ مهدی کروبی. و هم جناح راست. او یعنی محمود احمدی نژاد با شمارش مجدد آرای استان اصفهان که تشکیک شده بود، نفر دوم شد که در نهایت در رقابت با هاشمی رفسنجانی _که آن زمان بشدت نزد مردم مورد انتقاد شدید بود و از وی به عنوان «اکبرشاه» یاد می شد_ به ریاست جمهوری رسید. جناح راست تمام قد و با همۀ توان و اعوان و انصارش و حتی شخصیت های مذهبی اش برای رهایی از پدیدۀ خاتمی به او روی آوَرد.

 

داستان غم انگیز آن هشت سال حُکمرانی مطلق او خصوصاً سخنان دروغ پردازنۀ عمدی او علیه انقلاب، جنگ و افراد در مناظره ها -که شوی ضرغامی و جریان پشت صحنه بود- و نیز بحران آفرینی هشتاد و هشت مفصل است. اندک اندک وقتی پدیده خاتمی فروکاست و کشور در بهت هشتاد و هشت فرو رفت، او با یارانی که دور و برش جمع کرده بود، دچار خودشیفتگی شد و با اندیشه های منحرفانه و خیال بافانه مشائی و مهدویت گرایی خرافی و مُضحک با مراجع تقلید و بخشی از جناح راست و سپاه و حتی با رهبری که وی را بسیار حمایت و هدایت و راهنمایی و تشکر می کردند و دولتش را از مشروطه تا دورۀ وی بهترین دولت نیز نامیدند، درافتاد. و سرنوشتش چنان شد که این روزها همه می دانیم. یک - ردِّصلاحیت توسط همان نهادی که هم وی را رجال دانستند، هم صالح و بلکه برخلاف قانون و اصل بی طرفی هم وی را اصلح و نظرکردۀ امام زمان (عجّ) خواندند. دو - پروندۀ قطور محاکمۀ وی و حلقه‌ی وی. سه - انتصاب مجدد وی در مجمع تشخیص مصلحت توسط رهبری که این روزها برخی از نمایندگان جناح راست حتی خواهان «اخراج» او از آن مجمع شدند. زیرا معتقدند پروندۀ قضایی و تخلّفات مالی دولتی وی و یارانش آن چنان سنگین است که کمترین حکمش می تواند انفصال از خدمات دولتی و حکومتی باشد. آری، غوره نشده مَویز شده بود. اما راست آیا درس می گیرد!؟ یا نه؟ به گمان من نه. خلاصۀ ماجرا، همین است که گفتم؛ اما مفصّل چیزهای فراوان و رازهایی ست که وقت می خواهد و حوصلۀ خوانندگان.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰
در سومین پرسش، جناب دارتوکِن دارکوب با ارائۀ یک پیام دربرگیرندۀ متن های منشترۀ دامنه دربارۀ اربعین، پرسیده: «سلام جناب اقای دامنه و خواننده های محترم دامنه. مگه گلییویچ دوگین که اقاشیخ مالک گفته (این پست: اینجا) فردی غربگرا وضد ایرانی نیست؟میشه توضیح بدید»
 

پاسخ دامنه
 
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». من در پاسخ جناب شیخ مالک در همان پست _که اشاره کرده ای_ به صورت غیرمستقیم نکاتی گفتم از جمله تأکید کردم که اربعین را نباید از فرهنگ عاشورا جدا کرد. نیز این خودجوشی را نباید دولتی کرد و حکومت آن را به جناح بندی تقلیل دهد. اما دوگین کیست؟ دوگین از دوستان محفلی بخش خاصی از جناح راست است که افرادی چون نادر طالب زاده به آن متّصل اند. (عکس زیر یک نمونه از جلسات دوگین میان آنها و روحانیون است در نشستی در اصفهان). دوگین رهبر و بنیانگذار «حزب اوراسیا» _حزب افراطی‌ترین ناسیونالیست‌های روس_ است.
 
 
 
آلکساندر گلییویچ دوگین.
نادر طالب زاده عضو «جمنا»
مجری برنامه راز. (منبع)


دوگین یک ناسیونالیست افراطی ست و بر عکس نظر شما، ضدّغرب است نه غربگرا. به عبارتی غرب ستیز است. و عجیب این او که ایران را «مقرّ مبارزه با مدرنیته» می داند. (منبع) دوگین در اسفند  ۱۳۹۴ به ایران آمد و با هماهنگی نادر طالب زاده به دیدار آیت الله میرباقری (رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم) رفت. او  خطاب میرباقری این چنین می گوید: «برای من، مدرنیته یعنی شیطان…. به عقیده من، نور و ظلمت یعنی سنت و مدرنیته. این چارچوب فکری من است و من ایران را به خاطر دفاع از سنت و جنگ با مدرنیته تحسین می‌کنم…. من در جوانی، ضدکمونیسم بودم، اما می‌دانم که لیبرالیسم حتی از کمونیسم هم بدتر است… مدرنیته، شیطان است. تمدن غرب، سرزمین پدری شیطان است…. دین دجال، علوم طبیعی، و ایدئولوژی لیبرال، یکی هستند… من با دیدگاه شما (ایت الله میرباقری) درباره لیبرال‌دموکراسی هم کاملاً موافق هستم. به عقیده من، لیبرالیسم، عصاره شیطان است… ما غرب را نه یک رقیب در دنیا، بلکه خودِ دجّال می‌دانیم. این یک عقیده آخرالزمانی و از علامت‌های آخرالزمان است…. مردم ما مردم عاقلی هستند، اما خواص ما، گناه‌کار [و بی‌ایمان] هستند: چه کمونیست باشند و چه لیبرال.» (منبع)

 
او همچنین گفت: «شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، به خاطر محافظه‌کار بودن و ضدغربی بودنش. اکثر اقدامات او در صحنه بین‌المللی هم به نظر من، درست و بجا بودند. من زمانی که او رئیس‌جمهور بود، به سفیر ایران در مسکو پیشنهاد دادم که یک کتاب درباره احمدی‌نژاد بنویسند… من خودم شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، چون لیبرال‌ها در روسیه از او متنفر هستند. البته به نظر من، «رهبر» بصیرت بیش‌تری دارد….. همین که ایران در آن زمان تحت تحریم قرار می‌گرفت، نشان می‌دهد که راه احمدی‌نژاد، راه درستی بوده است.» (منبع) فکر کنم همین مقدار آگاهی رسانی کافی باشد. ان شاء الله جناب دارتوکن دارکوب هم، فقط پرسش نپرسند! و خود نیز دست به قلم ببرند. بگذرم و خود دانند.
۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

متن نقلی: خاطره‌ی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطره‌ای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی می‌کردند، درخواست کردند که روضه‌ای بخواند. او هم روضه‌ی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می‌خواند و علامه هم استماع می‌کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

 

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود می‌زدند، این بیت را تکرار می‌کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می‌داد و من تفسیر المیزان را به او می‌دادم!

 

 

آیت الله علوی بروجردی می‌گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می‌شناسید؟! او شاعر هزل‌سرایی است! ایشان فرمودند: بله می‌شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع‌ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بی‌تفاوت باشد.

 

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه می‌بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه‌ی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. علی‌اشرف درویشیان. نامی آشنا. زاده‌ی ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه. از خانواده‌ای تهیدست. پدرش آهنگر. آموزگار کودکان روستاهای کرمانشاه. آشنا با بُغض‌ها، اندوه‌‌ها، فقر و نداری‌ها. شاگرد بنّا، زیر آفتاب سوزان خشت می‌زد، «سخت‌ترین شغل دنیا». بعد کارشناسی ارشد رشته‌ی علوم تربیتی را گذراند. به سوی سیاست رفت. دستگیر شد.  نخستین داستانش را در زندان نوشت، سال ۱۳۵۲.

 

باز هم نوشت. داستانِ «از این ولایت» را وقتی نوشت، باز هم روانه‌ی زندان شد. طی ۷ سال ۳ بار زندانی شد. زندان سیاسی شاه. از شغل معلمی محروم گشت. (منبع)

 

نام‌های مستعارش، «لطیف تلخستانی» و «علیجان درویش» بود که بر جلد کتاب می‌گذاشت تا نوشته‌هایش دچار منع چاپ! نشود و زیر تیغ سانسور زخمی نگردد. انقلاب که پیروز شد او هم با دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد، خودش گفت: «مردم آزادشان کردند.» (منبع)

 

کتاب‌های زیادی نوشت که شماره‌کردن آن وقت می‌برَد، از‌جمله دو کتاب در باره‌ی مرحوم صمد بهرنگی: «ص‍م‍د ج‍اودانه شد» و «یادمان صمد بهرنگی».

 

در دهه‌ی هفتاد در مجلاتی چون «آدینه» و «کارنامه» و «کِلْک» مطلب چاپ می‌کرد. آثار و نوشته‌هایش (چه نقد، چه داستان و چه پژوهش) همگی رویکردی سیاسی و اجتماعی دارد. نقل است که «آثار علی‌اشرف درویشیان هم در دوران حکومت پهلوی و هم در دوران حکومت جمهوری اسلامی دچار سانسور شد.»

 

او عضو کانون نویسندگان ایران بود. «قصه‌های بند» یکی از آثار مهم درویشیان است». مجموعه داستانی از سرنوشت زندانیان سال‌های قبل از انقلاب؛ آدم‌هایی با طرز تفکر و نگاه‌های متفاوت به زندگی و سیاست.

 

کتاب «قصه‌های بند»،‌ سند زنده‌ای از آدم‌ها، طرز تفکر و وضعیت طیف‌های گوناگون مردم است که به مبارزه و مقاومت، خواسته یا ناخواسته روی آورده‌اند. نگاه درویشیان به همه‌ی آن‌ها همدلانه است و گویا درصدد آن نیست تا با کاویدن روح آنان و افشای نقاط ضعف‌شان «زخمی بر زخمی بزند تا مبارزان راه آزادی را محکوم کند.» (منبع)

 

با بانویی به نام شهناز دارابیان ازدواج کرد که نویسنده بود و پژوهشگر ادبیات عامه. گلرنگ، بهرنگ، گلبرگ سه فرزند این زوج‌اند.

 

در باره‌ی «کتاب ظلم‌آباد» می گوید: «ظلم هیچ‌وقت برقرار نمیمانه. ... یعنی تا حالا به یک «علی‌اشرف درویشیان» برنخورده‌ای؟» (منبع)

 

«وقتی ناهار می‌خوریم ، ننه می‌گوید: آه خدا، کاش دو تا بال داشتم و الان می‌پریدم و این ماست و خیار را می بردم برای بچه‌هام. آخ الان توی آن خاک و خل چه می خورند؟ خدا کند مریض نشوند.» ننه نمی‌دانست که ما همان صبح زود پول مختصرمان را خرج می‌کردیم و تا عصر برای پول‌درآوردن به هر دری می‌زدیم. (کتاب فصل نان. علی‌اشرف درویشیان)

 

علی‌اشرف درویشیان بر عقاید خود ثابت‌قدم ماند و ۴ آبان ۱۳۹۶ با تحمّل طولانی رنج‌های بیماری و دیدنِ وفاداری مثال‌زدنی همسرش شهنار دارابیان، چشم از جهان بست. خدا رحمتش کناد.

 

نکته‌ی ۱ : شخصیت‌های ایرانی که سوسیالیست بودند، معمولاً از امام حسین -علیه‌السلام- الهام می‌گرفتند و از حقانیت و آموزه‌های مکتب حسینی توشه برمی‌داشتند و از «راه حسینی» -که سرآمدِ درگیری با ستمگری، و پشتیبانی از ستمدیدگی‌ست- دفاع می‌کردند و برای حضرت اباعبدالله الحسین -علیه‌السلام- حُرمت و قداست و تجلیل قائل بودند.

 

نکته‌ی ۲ : شخصاً کسانی را می‌شناسم که گرایش چپ مارکسیستی داشتند اما به عاشورا و حضرت سیدالشهداء (ع) ارزش و احترام فراوان قائل بودند و برای دادنِ غذاهای نذری روز عاشورا نیز شرکت شائقانه و ارادتمندانه داشتند. زیرا امام حسین (ع) را حقیقتاً آموزگار بشریت می‌دانستند.

(نوشتۀ آزاد دامنه از چند منبع ارجاع داده‌شده)

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی:
 
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام. سه درس از حضرت علامه حسن‌زاده آملی:
 
یک: سکوت خیلى مشکل است و خیلى ریاضت می خواهد، و چقدر زحمت می خواهد و چقدر کشیک نفس کشیدن می خواهد تا سکوت اختیار شود و تا حرف‏ها جمع و جور و غربال گردد تا هرزه‏ گو و هرزه خوار نباشد و روى حساب حرف بزند. سپس کم‏ کم می بینید که قلمش سنگین می شود و عبارت‏هاى او وزین می گردد. و لذا آدم ساکت و آرام که حرف نمی زند یک وقتى می بینید که به حرف درآمده هر جمله اش کتابى می شود و اگر دست به قلم شود و چیزى بنویسد باید نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح کنند. (منبع: شرح فصوص الحکم قیصری. علامه حسن زاده آملی)
 
 
دو: دست از تلاش و طلب بر نداریم. یوسف مى دانست درها بسته اند، اما به امید خدایش به سوی درهای بسته دوید و  درها برایش باز شد. اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند، به طرفشان بدو، چون خدای تو و یوسف یکیست. در پناه خدا باشید.

 
سه: از علامه حسن زاده پرسیدند: آدرس امام زمان (عج) کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟ ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه ۵۵ سوره قمر است. که می‌فرماید: فی ‌مقعد صدق عند ملیک مقتدر هر جا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغلکاری و فریبکاری نباشد، هر جا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند. کربلا : مالک رجبی. ۲۹ مهر ۱۳۹۶. نذر سلامتی امام زمان عج صلوات.
۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. چرا آیت ‌الله العظمی سیدعلی حسینی سیستانی این همه محبوب جهان اسلام و قلبی تپنده برای جهان تشیّع است؟ ایشان شخصیتی با ویژگی‌های معنوی و آرمانی ست که اهل ‌بیت ع بدان سفارش کرده‌اند. عالمی مخلص که نمادی آشکار برای تعبیر «عالم ربانی» و این سخن معصوم علیه‌ السّلام است: «جریان کار باید در دست عالمانی باشد که امانت‌دار حلال و حرام الهی هستند». چند مورد آداب درخشان ایشان که دانشگاه انسان سازی ست:

 

یکم: مطالعه فراوانی دارد، کتاب‌ها و دیدگاه‌های مختلف را پی می‌گیرد و انصاف و احترام به اندیشه دیگران در وجود ایشان موج می زند.

 

دوم: حلقه‌ های درس نجف به مباحثه‌ های داغ میان همدرسان یا میان استاد و شاگرد شهرت دارد. درس‌های آیت ‌الله سیستانی اما از جدال‌ های هدربخش به دور است. «ایشان در نقد سخن استادان خویش و دیدگاه‌های دیگران همواره از واژه‌هایی آمیخته‌ با ادب استفاده می‌کند، تا حتی اگر نظریات آنان سُستی نمایانی داشته باشد و نتوان از آن دفاع کرد، جایگاه و عظمت علما حفظ شود.» با رویی گشاده و روحیه‌ ای سرشار از روشنگری و راهنمایی با طلاب سخن می‌گوید و در برابر بحث های بی مورد، سکوت و خاموشی پیشه می سازد.

 

سوم: از خُلق و خوی نیکوی آیت ‌الله سیستانی یکی این است که در پایان وقت درس، همواره شاگردان را به پرسشگری و انتقاد تشویق می‌کند از او نقل است که به طلاب گفت: «باید بپرسید ،حتی اگر در باره شماره صفحه بحث خاصی باشد یا نام کتابی، تا به گفت‌ وگو با استاد و ارتباط علمی با وی خو بگیرید». شاگردان خود را به مقایسه بحث‌های خویش با پژوهش‌ های چاپ‌ شده و اطّلاع از نقاط ضعف و قوت آن وامی دارد و بر گرامی داشتن علما و پایبندی به رعایت ادب در نقد سخنان ایشان تأکید دارد و خود نیز اساتید خود را با احترام ویژه نام می‌برد.

 

چهارم: پارسایی دارد و نیز رویکردی پرهیزکارانه به رویدادها. گاه همین سکوت هایش برای منافع عمومی، و دم فرو بستن برای حفظ کیان اسلام و آسایش مردم، موجب می شود برخی از افراطیون به وی اهانت هم روا بدارند! اما آن مرجع عالیقدر این گونه اهانت ها را به جان می خرند تا به اساس دین لطمه ای وارد نشود. آیت ‌الله سیستانی همواره خود را پایبند به سکوت و آرامش و «پرهیز از این غوغاسالاری‌ ها» می‌دانند. «زهد و پارسایی ایشان در پوشاک ساده و خانه کوچک استیجاری و اثاثیه ناچیز برای زندگی، امری مثال‌ زدنی است.»

 

پنجم: به روایت یکی از شاگردانش «آیت ‌الله سیستانی تنها یک فقیه نیست، بلکه بزرگمردی فرهیخته و آگاه به اندیشه‌های معاصر و آشنا با دیدگاه‌های تمدنی گوناگون است که به زمینه‌های اقتصادی و سیاسی در معادلات جهانی نگاهی ژرف دارد و همسو با پیشرفت‌های نمایان بشری و اوضاع کنونی، نظریه‌های برجسته مدیریتی و اندیشه‌های اجتماعی تازه‌ای را ارائه داده است، به گونه‌ای که در نظر ایشان، «فتوا» کارکرد شایسته‌ای در نیل جامعه مسلمان به خیر و صلاح دارد.»

 

افتخار کنیم در عصری بسر می بریم که با نعمتی بزرگ و اُسوه ای حسنه و با قلب تپندۀ جهان تشیّع یعنی آقای سیستانی زندگی می کنیم. قدر این نعمت عُظما و بی مانند را بدانیم و او را بیشتر بشناسیم. دامنه از روزی که تأسیس شده است کوشیده است با پست های مختلف، خوانندگان شریف را با آن مرد بزرگ، محبوب دل ها، خبیر و آگاه، منزّه و وارسته بیشتر آشنا سازد.

برداشت آزاد از یکی از متن‌های

«سایت رسمی دفتر آقای سیستانی»

(اینجا)