منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۱۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن در صحنه» ثبت شده است

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰
ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ * بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ
 
ص [صاد] سوگند به قرآن پندآموز
آرى کافران گرفتار حمیت [جاهلیت‏] و ستیزه‏ جویى‏ اند.

 

سوره صاد
ترجمۀ خرمشاهی
 
تفسیر علامه طباطبایی

 

صاد چشمه و نهرى است که از ساق عرش بیرون مى آید... در مجمع البـیـان از ابـن عـبـاس روایـت آورده کـه گـفـت: صاد یکى از اسم هاى خداست. و سپس ‍ اضافه کرده که این معنا از امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده. اولیـن نـمـازى کـه رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـلیـه و آله و سلّم) خواند نمازى بود که در آسمان در پیش روى خداى تبارک و تعالى در جلو عرش او خواند. و آن چنان بود که وقتى آن جـنـاب را بـه مـعـراج بـردنـد تـا جلو عرش بالا رفت. خداى تعالى به او فرمود: اى مـحـمـد! نـزدیک (صاد) بیا و محل سجده خود را بشوى و طاهر کن و براى پروردگارت نـمـاز بخوان. پس رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) به همان نقطه اى که خداى تـعـالى دسـتـورش داده بـود نـزدیـک شـده، وضـو گـرفـت و وضـویـش را کامل کرد... صـاد چشمه اى است که از یکى از ارکان عرش مى جوشد و آن را «آب حـیـوان» مى نامند. مـراد از ذکر، ذکر خداى تعالى و یادآورى اوست به توحیدش و به معارف حقى که از تـوحید او سرچشمه مى گیرد، مانند: معاد، نبوت و غیر آن دو. و کلمه عِزَّة به معناى امتناع و زیر بار نرفتن است. و کلمه شقاق به معناى مخالفت است. در مجمع البیان آمده که: اصل کلمه شِقاق به این معنا بوده که هر یک از دو طایفه مـخـالف هـم به طرفى بروند، و از همین باب است که مى گویند: فلانى شق عصا کرد، یعنى مخالفت نمود. و از سیاق برمى آید که جمله وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ سوگند باشد... ببینیم براى چه مـطـلبـى سـوگـنـد یـاد کـرده؟ آنـچـه از اعـراضـى کـه در جـمـله بـل الّذیـن کـفـروا فى عزة و شقاق است، برمى آید این است که: آن مطلب امرى است که مشرکین از قبول آن خوددارى مى کرده اند و عزّت و شقاق به خرج مى داده اند، و ملتهاى بیشمارى به خاطر امتناع از پذیرفتن آن هلاک گشته اند. از سـوى دیـگـر از ایـنـکـه بـعـد از ایـن سـوگـنـد و هـلاکـت مـلتـهـا، بـه مـنـذر بـودن رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـلیـه و آله و سلّم) و نـقـل سـخـنانى که کفّار علیه او گفتند، و دستوراتى که سران کفار در مقابل انِذار آن جناب به کفار داده اند مى پردازد، برمى آید آن مـطـلبى که به خاطر اثبات آن، سوگند خورده، چیزى نظیر (انک لمن المُرسلین) بـوده اسـت، چون علاوه بر قرائنى که گفتیم، در این سوره مکرر متعرض ‍ اِنذار آن جناب شده است... و معناى آیه مورد بحث این است که: من به قرآن که متضمّن ذکر و یـادآورى اسـت سـوگـند مى خورم که تو به طور قطع و یقین از انذار کنندگانى؛ بلکه آنهایى که کافر شدند، از قبول این معنا و پیروى تو امتناع ورزیدند و مخالفت کردند. المیزان.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ * وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ * وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ * وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ * إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِیرٌ * إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ.


و نابینا و بینا برابر نیست.  و نه تاریکى و روشنایى.‏ و نیز سایه و آتشباد. و [دل‏] زندگان و [دل‏] مردگان نیز برابر نیستند، بى‏ گمان خداوند هر کس را که بخواهد [پیام و پند خویش‏] مى ‏شنَواند، و تو شنواننده [پند و پیامى به‏] در گور خفتگان نیستى. تو نیستى مگر هشداردهنده ‏اى‏. ما تو را به حق، مژده ‏رسان و هشداردهنده فرستاده ‏ایم، و امتى نیست مگر آنکه در میان آنان هشداردهنده‏ اى بوده است.

 
 
سوره فاطر
ترجمه‌ی بهاءالدین خرمشاهی


تفسیر علامه


وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ. ظاهراً این جمله عطف باشد بر جمله (و الى اللّه المصیر) و در حقیقت تعلیلى است به صور ت تمثیل، تا بفهماند افرادى که خود را تزکیه کرده اند، با آنها که تکذیب مى کنند، یکسان نیستند...    وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ. در این آیه شریفه و آیه بعدش چند مرتبه حرف نفى (لا) تکرار شده، و منظور از آن تأکید نفى است.    وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ. کلمه حَرور _به طورى که گفته اند_ به معناى شدت حرارت آفتاب است. و بعضى دیگر گفته اند: حرور به معناى باد سموم است. بعضى هم گفته اند: سموم بادى است که در روز بوزد، و حرور بادى است که در شب و روز بوزد.   وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ...  این جمله عطف است بر جمله (و ما یستوى الاعمى و البصیر). و اگر کلمه (و ما یستوى) را در اینجا مجدداً آورد، با اینکه مى توانست مثل جمله قبلى بفرماید: (و لا الاحیاء و لا الاموات) براى این است که فاصله زیاد شده بود، ناگزیر (ما یستوى) را تکرار کرد تا معنا را در ذهن شنونده تجدید کند.



و این چند جمله پشت سر هم یعنى جمله (و ما یستوى الاعمى و البصیر) و (و لا الظلمات و لا النور)، و (و لا الظل و لا الحرور و (و ما یستوى الاحیاء و لا الاموات ) تمثیل هایى براى مؤمن و کافر است و مى خواهد تبعه و اثر اعمال این دو طایفه را شرح دهد.


و منظور از جمله: (ان اللّه یسمع من یشاء خدا مى شنواند هر که را بخواهد) مؤمن است، که قبلا مُرده بود، و خداى تعالى زنده اش کرد، و هدایت را به گوشش شنوانید، چون در نفس، استعداد آن را داشت، لذا دربارۀ مؤمن فرموده: (او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا) و اما منظور از این جمله رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) نیست؛ چون آن جناب وسیله هدایت است و هدایت هم همانا هدایت خدا است.


و مراد از جمله (وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ) اموات است یعنى کفارى هستند که خاصیت پذیرفتن هدایت را ندارند؛ چون دلهایشان مُهر خورده.


إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِیرٌ. این انحصار که مى فرماید: (تو بجز نذیر چیز دیگرى نیستى)، انحصار حقیقى نیست، بلکه انحصار نسبى است، و معنایش این است که: تو وظیفه اى به جز اِنذار خلق ندارى، و اما هدایت آنکه هدایت مى شود، و اضلال آنکه گمراه است و هدایت نمى پذیرد به خاطر اینکه خدا به کیفر اعمال زشتش گمراهش کرده، کار خداى سبحان است...


 إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ. مفاد این جمله آن طور که سیاق اقتضاء دارد، این است که: ما تو را فرستادیم، تا بشیر و نذیر باشى، و این کار ما کارى نوظهور و غریب نیست، براى اینکه هیچ امتى از اُمم گذشته نیست، مگر آنکه نذیرى در آنها بوده و گذشته، و این فرستادن بشیر و نذیر از سنت هاى جارى خدا است، که همواره در خلقتش جریان دارد.


و از ظاهر سیاق برمى آید که مراد از نذیر پیغمبرى است که از ناحیه خدا مبعوث شود. ولى بعضى از مفسرین نذیر را به مطلق کسانى تفسیر کرده اند که بشر را انذار مى کنند، چه پیغمبر باشد و چه عالمى از علماء لیکن این تفسیر خلاف ظاهر آیه است... المیزان.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰
عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ
یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ
 
هرکسی آنچه را [از خیر و شر]
یش فرستاده و بازپس نهاده بداند.
ای انسان! چه چیزی تو را به
پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است؟
 
سوره انفطار
ترجمۀ انصاریان
 
 
تفسیر علامه طباطبایی

مراد از علم نفس، علم تفصیلى است به آن اعمالى که در دنیا کرده، و این غیر از آن علمى است که بعد از منتشر شدن نامه اعمالش پیدا مى کند، چون آیات زیر [همین سوره] دلالت دارد بر اینکه انسان به اعمالى که کرده آگاه است... و مراد از نفس، جنس انسانها است، پس عمومیت را اِفاده مى کند. و مراد از آنچه مقدم و مؤخّر داشته، اعمالى است که خودش کرده، و سنت هایى است که براى بعد از مرگش باب کرده، حال چه سُنت خوب و چه سنت زشت، که بعد از مُردنش هر کس به آن سنت ها عمل کند ثواب و عِقاب را به حساب او نیز مى نویسند...یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ: این آیه شریفه انسان را مورد عِتاب [سرزنش، ملامت] قرار داده، سرزنش مى کند، و منظور از این انسان، افرادى هستند که مُنکر روز جزایند، چون دنبال این آیات فرموده: «کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ».  و معلوم است که تکذیب یوم الدین، کفر، و مستلزم انکار تشریع دین است، و این انکار هم مستلزم انکار ربوبیت خداى تعالى است، و اگر چنین شخصى را انسان خواند، براى این بود که حجت و یا شبیه حجتى باشد براى اینکه بفهماند نعمت هایى که در آیات بعد مى شمارد تمامیش براى تک تک انسانها نیست، بلکه مجموع آنها ثابت است براى تمام انسانها.

 
پس اینکه فرمود: یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم، استفهامى است توبیخى، که انسان را به صورت سؤال در برابر کفرانى مخصوص یعنى بدون عذر و بهانه مذمّت مى کند، و آن کفران مخصوص، کفران نعمت هاى ربّى است کریم... و معنایش این است که: اى انسان چه باعث شد به پروردگار کریمت که تو را آفرید، و اعضاء و قوایت را تسویه کرد، و در هر شکلى که خواست تو را ترکیب نمود، مغرور شوى؟... تو را به مقتضاى حکمت مُرکّب کرد از نر و ماده، سفید و سیاه، بلند و کوتاه، چاق و لاغر، قوى و ضعیف، و غیر اینها، و نیز مرکّبت کرد از اعضایى که در همه افراد هست، و در بین خود از یکدیگر متمایز است، نظیر دو دست، دو پا، دو چشم، سر و بدن، و استواى قامت، و امثال آن که همه اینها از مصادیق عدل در ترکیب اجزا با یکدیگر است، و یا به تعبیر آیه شریفه (لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم) احسَن تقویم است و همه به تدبیر ربّ کریم منتهى مى شود، و خود انسان در هیچ یک از آنها دخالتى ندارد. المیزان.
۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیرًا.

[و در دل گویند] ما فقط براى خشنودى خداوند شما را اِطعام مى‏ کنیم، از شما نه پاداشى مى‏ خواهیم، و نه سپاسى‏. ما از پروردگارمان در روزى که دژم و دشوار است، مى ‏ترسیم‏. سپس خداوند آنان را از شرّ آن روز در امان دارد و به ایشان تازگى و خرمى بنمایاند. و به آنان به خاطر شکیبى که ورزیده‏ اند بوستانى [بهشتى‏] و [جامه‏] ابریشم پاداش دهد.
 

(سوره انسان
ترجمۀ خرمشاهی
 

تفسیر علامه طباطبایی


کلمه وَجه به معناى آن روى هر چیز است... وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى خداى تعالى،... به عبارت جامع تر رحمت عامه او که قوام تمامى موجودات بدان است... بنابر این معناى اینکه عملى به خاطر وجه اللّه انجام شود این است که در انجام عمل این نتیجه منظور گردد که رحمت خداى تعالى و خشنودیش جلب شود... اینکه روز قیامت را عبوس شمرده از باب استعاره است، و مراد از عبوس بودن آن ظهور کمال شدت آن براى مُجرمین است، و کلمه قمطریر _به طورى که گفته اند_ به معناى دشوار و سخت است.  این آیه در مقام بیان علت سخنى است که از ایشان حکایت کرد، مى خواهد بفهماند چرا گفتند: انما نطعمکم لوجه الله... و اینکه اگر عمل مذکور خود را تنها و تنها به خاطر خدا انجام دادند، و عبودیت خود را براى خدا خالص کردند، براى این بود که از آن روز سخت و دشوار مى ترسیدند،... پس ترسشان هم از غیر او نیست، همچنان که امیدى هم به غیر او ندارند...


وقایه به معناى حفظ کردن و از اذیت جلوگیرى نمودن است... و کلمه نضره به معناى بهجت و خوش رویى، و کلمه سرور در مقابل اندوه است.  و معناى آیه این است که خداى تعالى ایشان را حفظ و شر آن روز را از ایشان منع کرد، و با بهجت و سرور با ایشان روبرو شد، پس ‍ این طایفه در آن روز خوشحال و مسرورند... منظور از صبر، صبرشان در برابر مصیبت، و در برابر اطاعت، و از معصیت است، چون این طایفه در زندگى دنیا به جز وجه پروردگارشان طلبى نداشتند، اراده او را بر خواست خود مقدم مى داشتند، در نتیجه در برابر آنچه او براى آنان مقدّر کرده بود، و هر مِحنت و مصیبتى که براى آنان خواسته بود صبر مى کردند،... هر چند که با خواست خودشان مخالف بود، و لذا خداى تعالى مشقّت و زحمتى را که در راه بندگى او تحمل کرده بودند به نعمت و راحت مبدّل کرد. المیزان.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ * وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ * إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ * یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ * قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ سَاهُونَ.

 

و قطعاً [روز] جزا واقع خواهد شد. و سوگند به آسمان که دارای اعتدال و زیبایی و آراستگی است؛ که شما [در رابطه با قرآن و حقایقی که قرآن با دلیل و برهان اثبات می کند] در گفتاری متناقض و گوناگون هستید. از قرآن [به باطل] منحرف می شود کسی که [از خیر و سعادت] منحرف شده است. مرگ بر دروغ پردازان [که بدون دلیل و به ناحق درباره قرآن و حقایقش سخن پراکنی می کنند]. همانان که در جهالتی عمیق و فراگیر در بی خبری و غفلتی سنگین فرو رفته اند!

سوره ذاریات

آیات شش تا یازده

 


 

تفسیر علامه طباطبایی

 

خلاصه ای از المیزان: کلمه دین به معناى مطلق جزا است، چه وعـده بـاشـد و چـه وعـیـد... و معناى مجموع کلام این است که: به چه و چه سـوگـنـد مـى خـورم کـه آنچه وعده داده شده اید.. یعنى آن وعده هایى که در قرآن هست و یا رسـول خـدا _صـلّى اللّه عـلیه و آله و سلّم_ به وسیله وحى به شما وعده مى دهد... صادق است، و روز جزاء آمدنى است.

 

والسماء ذات الحبک. کلمه حبک به معناى حسن و زینت است، و به معناى خلقت عادلانه نیز هست، و وقتى به حـبـیـکـه یـا حـبـاک جمع بسته مى شود معنایش طریقه یا طرایق است، یعنى آن خطها و راههایى که در هنگام وزش باد به روى آب پیدا مى شود...و بـنـا بـر مـعـنـایش چـنـیـن مـى شـود: به آسمانى که داراى خطوط است سوگند.

 

انکم لفى قول مختلف یوفک عنه من افک. قول مختلف سخن متناقضى را گویند که ابعاضش با یکدیگر نسازد، و یکدیگر را تکذیب کنند. و از آنجایى که زمینه کلام اثبات صدق قرآن و یا دعوت و یا صدق گفتار آن جناب در وعـده هـایـى اسـت کـه از مسأله بـعـث و جـزاء مـى دهـد، نـاگـزیـر مـراد از قـول مـخـتـلف... سخنان مختلفى است که کفار به منظور انکار آنچه قرآن اثبات مى کند مى زدند،... و معنایش این است که: منحرف مى شود از قـرآن و از ایـمـان بـه رسول خدا، هـر کـس کـه مـنـحـرف مـى شـود.

 

قتل الخراصون الذین هم فى غمره ساهون. اصل کلمه خرص عبارت است از سخنى که با گمان و تخمین و بدون علم زده شود، و چـون چنین سخنى در خطر این هست که دروغ در آن رخنه کرده باشد، لذا کذّاب دروغپرداز را هـم خـرّاص گفته اند. و اما اینکه منظور از خراصان چه کسانى هستند، از هر احتمالى بـه ذهـن نـزدیـک تـر ایـن احـتـمال است که بگوییم مراد همان کسانى هستند که بدون علم و بدون دلیل علمى در باره بعث و جزاء داورى مى کردند، و در آن از روى مظنّه و تخمین شک و تردید نموده، منکر آن مى شدند. و جمله قتل الخراصون نفرینى است بر آنان که کشته شوند. و این کنایه اى است از نـوعـى طـرد و مـحـروم کـردن کـسـى از رسـتـگـارى... کلمه غمره به طورى که راغب مى گوید: آب بسیار زیادى است که بستر خود را پوشانده باشد، یعنى ته آب پیدا نباشد. و این کلمه مـثلى شده است براى جهاتى که صاحبش را پوشانده باشد. و مراد از سهو -به طورى که گفته اند- مطلق غفلت است.  و معناى آیه با در نظر داشتن اینکه در وصف خراصون است، این است که: این خرّاصان در جهالتى عمیق قرار دارند، آنچنان جهل بر آنان احاطه دارد که از حقیقت آنچه به ایشان خبر مى دهند غافلند. المیزان

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

وَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِینَ

و یقیناً خدا کسانی را که ایمان آورده اند،

می شناسد و بی تردید منافقان را نیز می شناسد.

سوره‌ی عنکبوت- آیه‌ی۱۱ ترجمه‌ی انصاریان

 

 

ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِق‏: إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان؛ نشان منافق سه چیز است: ۱. سخن به دروغ بگوید. ۲. از وعده تخلف کند. ۳. در امانت خیانت نماید. (منبع)
 

...در آیه شریفه اشاره است به اینکه طائفه اى که مورد بحث در آیات سابق بودند، همان منافقینند، که ایمان آوردنشان در واقع مقیّد بود به اینکه دردِسرى برایشان ایجاد نکند، ولى در ظاهر وانمود مى کردند که ما در هر حال ایمان داریم، ولى سنت الهى بر امتحان اشخاص، کار خود را کرده، رسواشان ساخت، چون هیچ چیز جلوِ این سنت را نمى گیرد.

 

...آیه شریفه نمى خواهد بفرماید که نصرت خدا به ایشان رسید، بلکه مى فرماید: اهل نفاق مادام که اذیتى ندیده اند، دَم از اسلام مى زنند، همین که آزار دیدند به عقب برمى گردند، و اگر نصرتى از خدا به مؤمنین برسد، آنها [یعنی منافقان] نیز خود را جزو مسلمانان قلمداد کرده و براى اینکه از آن پیروزى سهمى ببرند، مى گویند: ما هم مسلمانیم، و با شماییم... المیزان

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. همانطوری که در این پست (اینجا) وعده کرده بودم تفسیر بیست جلدی فارسی المیزانِ علامه طباطبایی (1360_1281) در سال های گذشته، به صورت یک جلدی، با عنوان «برگزیدۀ المیزان» (انتشارات ذوی القُربی. 1390. تلخیص مصطفی شاکر و ترجمه و تدوینِ علی نریمانی در 1240 صفحه.) چاپ شده بود که اینک در این پست افتخار به معرفی این کتاب شریف دارم. باشد تا موجب تقویت روحیۀ تفسیرخوانی قرآن، توسط خوانندگان گردد. چهار نکته از آن را تقدیم می دارم:

 

 

برگزیدۀ المیزان

عکس از دامنه

 

در صفحه شصت و سه ذیلِ تفسیر آیه‌ی صد و هفتاد و یکم بقره (و مثل الذین کفروا کمثل الذى ینعق بما لا یسمع الا دعاء و نداء...) این نکته مهم آمده است: کلمه ینعق از نعیق است که به معناى آن نهیبى است که چوپان به گوسفندان مى زند تا از گله دور نشوند... مثَل تو اى پیامبر در دعوت کفار، مثل آن چوپانى است که دام خود را نهیب می زند سخن می گوید، اما گوسفندان تنها از او صدائى می شنوند و به گله بر می گردند. پس سخنان او را نمى فهمند.

 

در صفحه چهارصد و هفتاد یک در تفسیر آیه‌ی صد و دوزاده هود آمده است: کلمۀ استقامت به معنای طلب قیام و ظاهرشدن همۀ آثار و منافع آن چیز است، پس استقامت انسان در هر کار این است که از نفس خود بخواهد که در مورد آن کازِ مدّ نظر، اقدام نموده، و آن را به گونه ای اصلاح نماید که فساد و نقص در آن راه پیدا نکند.

 

در صفحه ذیل آیه‌ی چهل و پنج عنکبوت نوشته است: نماز به نحو اقتضاء از فحشا و منکر بازداری می کند. زیرا توجه به خدا انسان را از گناه کبیره بازمی دارد. از طرفی او را وادار می کند تا روح و بدن، خود متوجۀ ساحت باعظمت کبریایی خدا شود.

 

در صفحه در تفسیر آیه‌ی سزده مزّمل (و طعاما ذاغصه و عذابا الیما) گفته است:  کلمۀ غُصّه به معناى تردّد لقمه در حلق است، به طورى که خورنده نتواند به راحتى آن را فرو ببرد، یعنی طعامی گلوگیر و عذابی دردناک. و غُصه هم نظیر سکسکه است، که نمى گذارد طعام گوارا شود.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا * وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا * إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا* و آنان که شب را برای پروردگارشان با سجده و قیام به صبح می رسانند، و آنان که می گویند: پروردگارا! عذاب [دوزخ] را از ما بگردان که مسلماً عذاب آن پایدار و همیشگی است. قطعاً دوزخ بد قرارگاه و بد اقامت گاهی است. 

سوره فرقان

آیات شصت و چهار تا شصت و هفت

 

تفسیر علامه طباطبایی:

 

آیۀ شصت و سه این سوره، ویژگی های عباد رحمان در روز  است که در میان مردمند (در این پست: اینجا) و اما صفت مؤمنین در شب همان است که آیه بعدى بیان نموده مى فرماید: وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا. کلمه بیتوته به معناى اِدراک شب است -چه بخوابد یا نخوابد- و کلمه لِرَبِّهِم متعلق است به کلمه سُجَّدًا و دو کلمه سجد و قیام جمع ساجد و قائم است و مراد از این بیتوته در شب در حال سجده و حال ایستاده این است که: شب را به عبادت خدا به آخر مى رسانند، که یکى از مصادیق عبادتشان همان نماز است که هم افتادن به خاک، جزء آن است و هم به پا ایستادن... ممکن هم هست که مراد تهجُّد به نوافل شب باشد.

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا. کلمه غرام به معناى شدّت و مصیبتى است که دست از سر آدمى بر ندارد و همواره ملازم او باشد. بقیه الفاظ آیه روشن است. إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا. ضمیر در صدر آیه به کلمه جهنم بر مى گردد و دو کلمه مستقر و مُقام دو اسم مکان از استقرار و اقامت هستند. و بقیه الفاظ آیه روشن است. المیزان

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا

وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا

 

و بندگان رحمان کسانی اند که روی زمین با آرامش و فروتنی راه می روند، و هنگامی که نادانان آنان را طرف خطاب قرار می دهند [در پاسخشان] سخنانی مسالمت آمیز می گویند،

سوره فرقان

آیۀ شصت و سه

 

 

علامه طباطبایی

 

تفسیر علامه طباطبایی:

 

بعد از آنکه در آیه قبلى استکبار و خودخواهى کُفّار بر خداى سبحان و اهانتشان نسبت به اسم کریم و رحمان را ذکر کرد، در این آیه در مقابل آن رفتار، مؤمنین را ذکر مى کند که نه تنها به اسم رحمان اهانت نمى کنند، بلکه خود را بنده رحمان مى دانند همان رحمانى که کفار از لفظ آن گریزان بودند و نفرت داشتند.

 

در این آیه دو صفت از صفات ستوده مؤمنین را ذکر کرده، اول اینکه: الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا، مؤمنین کسانى هستند که روى زمین با وقار و فروتنى راه مى روند و هَوْن به طورى که راغب گفته به معناى تذلُّل و تواضع است. بنابراین، به نظر مى رسد که مقصود از راه رفتن در زمین نیز کنایه از زندگى کردنشان در بین مردم و معاشرتشان با آنان باشد.

 

پس مؤمنین، هم نسبت به خداى تعالى تواضع و تذلل دارند و هم نسبت به مردم چنینند، چون تواضع آنان مصنوعى نیست، واقعاً در اعماق دل، افتادگى و تواضع دارند و چون چنینند ناگزیر، نه نسبت به خدا استکبار مى ورزند و نه در زندگى مى خواهند که بر دیگران استعلاء کنند و بدون حق، دیگران را پائین تر از خود بدانند و هرگز براى به دست آوردن عزت موهومى که در دشمنان خدا مى بینند در برابر آنان خضوع و اظهار ذلت نمى کنند. پس خضوع و تذللشان در برابر مؤمنین است نه کفار و دشمنان خدا، البته این در صورتى است که به گفته راغب کلمۀ هَوْن به معناى تذلل باشد. و اما اگر آن را به معناى رِفق و مدارا بدانیم معناى آیه این مى شود که: مؤمنین در راه رفتنشان تکبر و تبختُر ندارند.

 

صفت دومى که براى مؤمنین آورده این است که، چون از جاهلان حرکات زشتى مشاهده مى کنند و یا سخنانى زشت و ناشى از جهل مى شنوند، پاسخى سالم مى دهند، و به سخنى سالم و خالى از لغو و گناه جواب مى گویند، شاهد اینکه کلمه سلام به این معنا است آیه لا یسمعون فیها لغوا و لا تاثیما الا قیلا سلاما سلاما مى باشد، پس حاصل و برگشت معناى این کلمه به این است که: بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل مقابله نمى کنند.  و این صفت، صفت عباد رحمان در روز است که در میان مردمند و اما صفت آنان در شب همان است که آیه بعدى بیان نموده... المیزان

 

دامنه: ویژگی مؤمنین در شب را در پست آینده می آورم ان شاء الله

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ*

وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ

 

قطعاً بدترین جُنبندگان نزد خدا، کرانِ [از شنیدن حق] و لالانِ [از گفتن حق] هستند که [کلام حق را] نمی اندیشند! اگر خدا [نسبت به پذیرفتن هدایت، شایستگی و] خیری در آنان می دید، یقیناً ایشان را شنوا [ی حقایق و معارف] می کرد، و اگر [با لجبازی و عنادی که فعلاً دارند] آنان را شنوا کند، باز اعراض کنان، روی [از حق] می گردانند.

 

سوره  انفال

آیۀ بیست و دو بیست و سه

 

علامه طباطبایی

 

تفسیر علامه طباطبایی: ...این دو آیه تعریض و مذمّت همان کفارى است که قبلا در باره آنان صحبت شد... : بدترین جنبندگانى که از انواع حیوانات در روى زمین در حرکتند همین کر و لال هایى هستند که تعقل نمى کنند، و این تعقل نکردنشان براى این است که راهى به سوى تلقى حق و قبول آن ندارند، چون زبان و گوش ندارند، پس در حقیقت کر و لالند.

 

سپس خداى تعالى سبب گرفتارى آنان را ذکر مى کند و مى فرماید که اگر به کرى و لالى دچار شدند و در نتیجه کلمه حق را نمى شنوند و به کلمه حق تکلم نمى کنند، و کوتاه سخن اگر خداوند نعمت شنوائى و قبول را به کلى از ایشان سلب کرد، براى این بود که در ایشان خیرى سراغ نداشته، و قطعاً اگر خیرى مى داشتند خداوند از آن خبر مى داشت، و چون چنین خیرى را در ایشان ندید موفق به شنیدن و پذیرفتنشان نکرد، و اگر با این حال نعمت شنوائى را به ایشان ارزانى مى داشت، از این نعمت استفاده نمى شد، و باز دعوت حق را نمى شنیدند و قبول نمى کردند، بلکه از آن روى برتافته و اِعراض مى کردند.

 

 

از اینجا معلوم مى شود که منظور از خیر در جملۀ «وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْرًا» حسن سریره این است که انسان را براى قبول حق و نقش بستن آن در دلش، آماده مى سازد، و همچنین معلوم مى شود که منظور از اینکه فرمود: «وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ» این اسماع روى تقدیرى است که چنین آمادگى و استعداد در دل مستقر نشده باشد، و اگر در این معنا دقت کنید دیگر این اشکال به نظرتان نمى رسد که اگر خداوند ایشان را اسماع نموده و قبول حق را روزیشان کند، آن خیر در ایشان پیدا مى شود، و دیگر وجهى براى روى برتافتن و اِعراضشان نمى ماند... المیزان

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ * وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ * قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ * قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی

 

بگو: من مأمورم که خدا را در حالی که ایمان و عبادت را برای او [از هر گونه شرکی] خالص می کنم، بپرستم. و مأمورم که [در این آیین از] نخستین تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] او باشم. بگو: اگر پروردگارم را نافرمانی کنم از عذاب روزی بزرگ می ترسم. بگو: فقط خدا را در حالی که ایمان و عبادتم را برای او [از هر گونه شرکی] خالص می کنم، می پرستم.

 

سوره زمر

آیه‌ی یازاده تا چهارده

 

علامه طباطبایی

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

در آیه مورد بحث مى خواهد بفرماید: به ایشان بگو آنچه من بر شما تلاوت کردم که باید خدا را بپرستم و دین خدا را خالص ‍ کنم، هر چند خطاب در آن متوجه من است، و لیـکـن بـایـد مـتوجه باشید که این صرفِ دعوت نیست که من فقط شنونده اى باشم و مأمور بـاشـم کـه خـطـاب خدا را به شما برسانم، و خودم هیچ وظیفه اى دیگر نداشته بـاشـم، بلکه من نیز مانند یک یکِ شما مأمورم او را عبادت نموده، دین را براى او خالص سـازم.

 

 

بـاز تـکـلیـف مـن بـه هـمـیـن جـا خـاتـمـه نـمـى یـابـد، بـلکـه مأمورم کـه قـبـل از هـمـه شـمـا در بـرابـر آنـچـه بـر مـن نـازل شـده تـسـلیـم باشم، و به همین جهت قبل از همه شما من تسلیم شده ام، و اینک بعد از تسلیم شدن خودم به شما ابلاغ مى کنم. آرى من از پروردگارم مى ترسم و او را به اخلاص مى پرستم، و به او ایمان آورده ام، چه اینکه شما ایمان بیاورید و یا نیاورید. پس دیگر طمعى به من نداشته باشید.

 

پس اینکه فرمود: قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ اشاره است به اینکه آن جناب در اطاعت دستور خدا به اخلاص در دین و داشتن دین خالص مانند سایر مردم است.

 

و جـمـله وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ اشـاره اسـت بـه ایـنکه در امرى که متوجه من شده زیادتى است بر امرى که مـتـوجـه هـمـه شـده اسـت، و آن زیـادتـى عـبـارت از ایـن اسـت کـه خـطـاب، قـبـل از شـمـا مـتـوجـۀ مـن شـده، و غـرَض از تـوجـه آن بـه مـن قبل از شما این است که من اولین کسى باشم که تسلیم این امر شده ام و به آن ایمان آورده ام...

 

قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ. مراد از نافرمانى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) نسبت به پروردگارش، به شهادت سیاق این است که: با امر او به این که دین را براى خداى اخلاص نماید، مخالفت ورزد. و مـراد از یـوم عـظـیـم روز قیامت است. و این آیه در حقیقت به منزله زمینه چینى براى آیه بعدى است.

 

قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی. این آیه تصریح دارد به اینکه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) امر پروردگار خود را اطاعت و اِمتثال کرده، بر خلاف آیه قبلى، که همین معنا را به طور کنایه مى رساند. در ایـن آیـه بـکـلى کـفّـار را مـأیـوس کـرده، و بـراى هـمـیشه از اینکه آن جناب در برابر خـواسـتـه هـایـشـان (کـه همان مخالفت با اوامر الهى است) روى خوش نشان دهد، نومیدشان ساخته است. و اگر کـلمـه اللّه را کـه از نـظـر تـرکـیـب بـنـدى کـلام، مفعول کلمه أَعْبُدُ است، و باید بعد از آن آمده باشد، جلوتر آورده، براى این است که انـحـصـار را افـاده کـند، و بفهماند که من تنها خدا را مى پرستم. و جمله مُخْلِصًا لَهُ دِینِی مـعـنـاى حـصـر را تأکید مـى کند. المیزان

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَآتَانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ.

 

گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید اگر من بر دلیلی روشن از سوی پروردگارم متّکی باشم و از سوی خود رحمتی به من عطا کرده باشد، چنانچه [در ابلاغ پیامش] از او نافرمانی کنم، چه کسی مرا [از عذابش] نجات می دهد؟ پس شما [در صورتی که خواسته های بی جایتان را بپذیرم] چیزی جز خسارت بر من نمی افزایید.

 

سوره هود

آیه‌ی شصت و سه

 

علامه طباطبایی

 
تفسیر علامه طباطبایی: «منظور از بیّنه، آیتى معجزه آسا است و مراد از رحمت، نبوت است... فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ این جمله جوابِ شرط یعنى جمله إِنْ کُنْتُ است و حاصل معناى آن شرط و این جواب این است که شما به من بگویید که اگر من از ناحیۀ خداى تعالى به آیتى معجزه آسا مؤید باشم که از صحت دعوتم خبر دهد و نیز اگر خداى تعالى رحمت و نعمت رسالت را به من ارزانى داشته و مرا مأمور تبلیغ آن رسالت کرده باشد و با این حال من امر او را عصیان ورزم و شما را در خواسته هاىی که دارید اطاعت کنم و با شما در آنچه از من می خواهید که همان ترک دعوت باشد، موافقت کنم چه کسى مرا از عذاب خدا نجات مى دهد؟!


 
فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ. این جمله به دلیل حرف (فاء) که در آغاز آن آمده تفریعى است بر جمله قبلى که در مقام ابطال دو دلیل مشرکین و موجه ساختن مخالفت جناب صالح (علیه السلام) و قیامش به امر دعوت بر سنتى غیر سنّت ملى آنان بود و با در نظر گرفتن اینکه این جمله تفریع بر آن است معناى مجموع دو جمله این مى شود که با پاسخ دندانشکنى که به شما دادم هر چه بیشتر بر ترکِ دعوتم و برگشتن به مرام شما و ملحق شدن به شما اصرار بورزید بیشتر در خسارت و زیان من اصرار ورزیده اید.» المیزان.