دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

پست شده در يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۱
بازدید ها : ۵۷۳
ساعت پست : ۰۱:۳۷
مشخصات پست

کاکایی و آنسو فاتی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
 
 
بالا: کاکایی‌های سرسیاه
پایین: (Ansu Fati) آنسو فاتی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم من می‌خواستم امروز فقط از کاکایی‌های سفید و سرسیاه بگویم که در تالاب ۱۳۸ هکتاری استیل بندر آستارا می‌زیَند و با آسودگی از سخت‌پوستان، نرم‌تنان، حشرات، ماهیان، گاه هم از لاشه‌ی حیوانات، و نیز میوه‌ها و مواد گیاهی می‌خورند و پَر می‌زنند و بر شاخسارها می‌نشینند و می‌خوانند و می‌خوابند. اما دیدم «فاتی»ی بارسلونا یعنی "آنسو فاتی" چه‌زیبا گفته که «از یک خانواده‌ی مسلمان» است و خود نیز «پایبند به اسلام». این شماره‌ی ۱۰ آبی اناری پوش تیم بارسلونا جمله‌ی معنوی‌یی فرموده که دل مینویی مرا ربوده؛ این جمله: «به خاطر مصدومیت‌هایم زیاد نماز خواندم و از خداوند درخواست کمک کردم. همواره به خانواده‌ام فکر می‌کنم و در آخر به خودم می‌پردازم.» فاتی، از خانواده‌ی فقیری بود از کشور آفریقایی گینه بیسائو. زندگی‌ی سختی داشتند. راهی اسپانیا شدند و در سویا ساکن گردیدند. اینک چه سربلندانه می‌گوید: «رؤیایم بازگشت به گینه و کمک‌کردن به فرزندان کشورم است.» در روز میلاد امام مجتبی ع درین سو درود بی‌عدد بر کاکایی‌های سفید و سرسیاه ایران و در آن سو به «آنسو فاتی» سیاهِ مسلمانِ آفریقا. مسلمان نمازخوان که از طریق نماز، دست به درخواست می‌زند از حضرت ربّ. من ازین جمله‌ی وی برداشت عرفانی می‌کنم. بگذرم.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۱
بازدید ها : ۵۷۳
ساعت پست : ۰۱:۳۷
دنبال کننده

کاکایی و آنسو فاتی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کاکایی و آنسو فاتی
 
 
بالا: کاکایی‌های سرسیاه
پایین: (Ansu Fati) آنسو فاتی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم من می‌خواستم امروز فقط از کاکایی‌های سفید و سرسیاه بگویم که در تالاب ۱۳۸ هکتاری استیل بندر آستارا می‌زیَند و با آسودگی از سخت‌پوستان، نرم‌تنان، حشرات، ماهیان، گاه هم از لاشه‌ی حیوانات، و نیز میوه‌ها و مواد گیاهی می‌خورند و پَر می‌زنند و بر شاخسارها می‌نشینند و می‌خوانند و می‌خوابند. اما دیدم «فاتی»ی بارسلونا یعنی "آنسو فاتی" چه‌زیبا گفته که «از یک خانواده‌ی مسلمان» است و خود نیز «پایبند به اسلام». این شماره‌ی ۱۰ آبی اناری پوش تیم بارسلونا جمله‌ی معنوی‌یی فرموده که دل مینویی مرا ربوده؛ این جمله: «به خاطر مصدومیت‌هایم زیاد نماز خواندم و از خداوند درخواست کمک کردم. همواره به خانواده‌ام فکر می‌کنم و در آخر به خودم می‌پردازم.» فاتی، از خانواده‌ی فقیری بود از کشور آفریقایی گینه بیسائو. زندگی‌ی سختی داشتند. راهی اسپانیا شدند و در سویا ساکن گردیدند. اینک چه سربلندانه می‌گوید: «رؤیایم بازگشت به گینه و کمک‌کردن به فرزندان کشورم است.» در روز میلاد امام مجتبی ع درین سو درود بی‌عدد بر کاکایی‌های سفید و سرسیاه ایران و در آن سو به «آنسو فاتی» سیاهِ مسلمانِ آفریقا. مسلمان نمازخوان که از طریق نماز، دست به درخواست می‌زند از حضرت ربّ. من ازین جمله‌ی وی برداشت عرفانی می‌کنم. بگذرم.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
 
 
بالا: کاکایی‌های سرسیاه
پایین: (Ansu Fati) آنسو فاتی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم من می‌خواستم امروز فقط از کاکایی‌های سفید و سرسیاه بگویم که در تالاب ۱۳۸ هکتاری استیل بندر آستارا می‌زیَند و با آسودگی از سخت‌پوستان، نرم‌تنان، حشرات، ماهیان، گاه هم از لاشه‌ی حیوانات، و نیز میوه‌ها و مواد گیاهی می‌خورند و پَر می‌زنند و بر شاخسارها می‌نشینند و می‌خوانند و می‌خوابند. اما دیدم «فاتی»ی بارسلونا یعنی "آنسو فاتی" چه‌زیبا گفته که «از یک خانواده‌ی مسلمان» است و خود نیز «پایبند به اسلام». این شماره‌ی ۱۰ آبی اناری پوش تیم بارسلونا جمله‌ی معنوی‌یی فرموده که دل مینویی مرا ربوده؛ این جمله: «به خاطر مصدومیت‌هایم زیاد نماز خواندم و از خداوند درخواست کمک کردم. همواره به خانواده‌ام فکر می‌کنم و در آخر به خودم می‌پردازم.» فاتی، از خانواده‌ی فقیری بود از کشور آفریقایی گینه بیسائو. زندگی‌ی سختی داشتند. راهی اسپانیا شدند و در سویا ساکن گردیدند. اینک چه سربلندانه می‌گوید: «رؤیایم بازگشت به گینه و کمک‌کردن به فرزندان کشورم است.» در روز میلاد امام مجتبی ع درین سو درود بی‌عدد بر کاکایی‌های سفید و سرسیاه ایران و در آن سو به «آنسو فاتی» سیاهِ مسلمانِ آفریقا. مسلمان نمازخوان که از طریق نماز، دست به درخواست می‌زند از حضرت ربّ. من ازین جمله‌ی وی برداشت عرفانی می‌کنم. بگذرم.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
کاکایی و آنسو فاتی

کاکایی و آنسو فاتی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کاکایی و آنسو فاتی
 
 
بالا: کاکایی‌های سرسیاه
پایین: (Ansu Fati) آنسو فاتی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم من می‌خواستم امروز فقط از کاکایی‌های سفید و سرسیاه بگویم که در تالاب ۱۳۸ هکتاری استیل بندر آستارا می‌زیَند و با آسودگی از سخت‌پوستان، نرم‌تنان، حشرات، ماهیان، گاه هم از لاشه‌ی حیوانات، و نیز میوه‌ها و مواد گیاهی می‌خورند و پَر می‌زنند و بر شاخسارها می‌نشینند و می‌خوانند و می‌خوابند. اما دیدم «فاتی»ی بارسلونا یعنی "آنسو فاتی" چه‌زیبا گفته که «از یک خانواده‌ی مسلمان» است و خود نیز «پایبند به اسلام». این شماره‌ی ۱۰ آبی اناری پوش تیم بارسلونا جمله‌ی معنوی‌یی فرموده که دل مینویی مرا ربوده؛ این جمله: «به خاطر مصدومیت‌هایم زیاد نماز خواندم و از خداوند درخواست کمک کردم. همواره به خانواده‌ام فکر می‌کنم و در آخر به خودم می‌پردازم.» فاتی، از خانواده‌ی فقیری بود از کشور آفریقایی گینه بیسائو. زندگی‌ی سختی داشتند. راهی اسپانیا شدند و در سویا ساکن گردیدند. اینک چه سربلندانه می‌گوید: «رؤیایم بازگشت به گینه و کمک‌کردن به فرزندان کشورم است.» در روز میلاد امام مجتبی ع درین سو درود بی‌عدد بر کاکایی‌های سفید و سرسیاه ایران و در آن سو به «آنسو فاتی» سیاهِ مسلمانِ آفریقا. مسلمان نمازخوان که از طریق نماز، دست به درخواست می‌زند از حضرت ربّ. من ازین جمله‌ی وی برداشت عرفانی می‌کنم. بگذرم.
 
 
بالا: کاکایی‌های سرسیاه
پایین: (Ansu Fati) آنسو فاتی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم من می‌خواستم امروز فقط از کاکایی‌های سفید و سرسیاه بگویم که در تالاب ۱۳۸ هکتاری استیل بندر آستارا می‌زیَند و با آسودگی از سخت‌پوستان، نرم‌تنان، حشرات، ماهیان، گاه هم از لاشه‌ی حیوانات، و نیز میوه‌ها و مواد گیاهی می‌خورند و پَر می‌زنند و بر شاخسارها می‌نشینند و می‌خوانند و می‌خوابند. اما دیدم «فاتی»ی بارسلونا یعنی "آنسو فاتی" چه‌زیبا گفته که «از یک خانواده‌ی مسلمان» است و خود نیز «پایبند به اسلام». این شماره‌ی ۱۰ آبی اناری پوش تیم بارسلونا جمله‌ی معنوی‌یی فرموده که دل مینویی مرا ربوده؛ این جمله: «به خاطر مصدومیت‌هایم زیاد نماز خواندم و از خداوند درخواست کمک کردم. همواره به خانواده‌ام فکر می‌کنم و در آخر به خودم می‌پردازم.» فاتی، از خانواده‌ی فقیری بود از کشور آفریقایی گینه بیسائو. زندگی‌ی سختی داشتند. راهی اسپانیا شدند و در سویا ساکن گردیدند. اینک چه سربلندانه می‌گوید: «رؤیایم بازگشت به گینه و کمک‌کردن به فرزندان کشورم است.» در روز میلاد امام مجتبی ع درین سو درود بی‌عدد بر کاکایی‌های سفید و سرسیاه ایران و در آن سو به «آنسو فاتی» سیاهِ مسلمانِ آفریقا. مسلمان نمازخوان که از طریق نماز، دست به درخواست می‌زند از حضرت ربّ. من ازین جمله‌ی وی برداشت عرفانی می‌کنم. بگذرم.
Notes ۱
پست شده در پنجشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۱
بازدید ها : ۶۲۰
ساعت پست : ۰۱:۴۶
مشخصات پست

آقای دعایی دست نبوس!

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

فیلم صحنه اینجا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی چندی پیش -نمی‌دانم روز بود یا شب- تلاش کرد دستِ آقای حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی را ببوسد. کجا هم نمی‌دانم. به گفته‌ی آقای مهرداد خدیر عصر ایران، توی ضیافت افطاری. خُب، ستوده این بوده جناب رئیسی نگذاشته جناب دعایی دستش را ببوسه. این سید لابد صلاح آن سید ندیده که دست‌بوسیِ قدرت راه بیندازه. اساساً رفتار بوسیدن و لیسیدن دستِ قدرت، از بُن، کار خطایی است. عاطفی و علقه‌ی طرفینی هم اگر بوده باشد، توی خلوت خودتان باید باشد، نه در معرض دیدِ ملت. آقای دعایی کرمانی که رسانه‌ی بیت‌المال روزنامه‌ی اطلاعات از اول انقلاب تا اکنون هنوز هم مطلق در دست اوست! بهتر است حرف ملت را نمایندگی کند، نه این‌که بخواهد بکوشد دستِ آقای رئیسی نوغانی مشهدی را ببوسد به هر سور و ساز و نیّت. که گویا به قول خدیر، «نافرجام» مانده است. آری؛ آقای دعایی! حرفِ ملت بهتر از دستِ قدرت است. بوسه بر فهم ملت و حرف ملت بزنید که هم وفا به انقلاب کرده و هم خود را بر بقای آن فدا. کمی؛ فقط کمی علوی باشیم جناب دعایی. بگذرم.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۳
پست شده در پنجشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۱
بازدید ها : ۶۲۰
ساعت پست : ۰۱:۴۶
دنبال کننده

آقای دعایی دست نبوس!

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آقای دعایی دست نبوس!

فیلم صحنه اینجا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی چندی پیش -نمی‌دانم روز بود یا شب- تلاش کرد دستِ آقای حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی را ببوسد. کجا هم نمی‌دانم. به گفته‌ی آقای مهرداد خدیر عصر ایران، توی ضیافت افطاری. خُب، ستوده این بوده جناب رئیسی نگذاشته جناب دعایی دستش را ببوسه. این سید لابد صلاح آن سید ندیده که دست‌بوسیِ قدرت راه بیندازه. اساساً رفتار بوسیدن و لیسیدن دستِ قدرت، از بُن، کار خطایی است. عاطفی و علقه‌ی طرفینی هم اگر بوده باشد، توی خلوت خودتان باید باشد، نه در معرض دیدِ ملت. آقای دعایی کرمانی که رسانه‌ی بیت‌المال روزنامه‌ی اطلاعات از اول انقلاب تا اکنون هنوز هم مطلق در دست اوست! بهتر است حرف ملت را نمایندگی کند، نه این‌که بخواهد بکوشد دستِ آقای رئیسی نوغانی مشهدی را ببوسد به هر سور و ساز و نیّت. که گویا به قول خدیر، «نافرجام» مانده است. آری؛ آقای دعایی! حرفِ ملت بهتر از دستِ قدرت است. بوسه بر فهم ملت و حرف ملت بزنید که هم وفا به انقلاب کرده و هم خود را بر بقای آن فدا. کمی؛ فقط کمی علوی باشیم جناب دعایی. بگذرم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

فیلم صحنه اینجا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی چندی پیش -نمی‌دانم روز بود یا شب- تلاش کرد دستِ آقای حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی را ببوسد. کجا هم نمی‌دانم. به گفته‌ی آقای مهرداد خدیر عصر ایران، توی ضیافت افطاری. خُب، ستوده این بوده جناب رئیسی نگذاشته جناب دعایی دستش را ببوسه. این سید لابد صلاح آن سید ندیده که دست‌بوسیِ قدرت راه بیندازه. اساساً رفتار بوسیدن و لیسیدن دستِ قدرت، از بُن، کار خطایی است. عاطفی و علقه‌ی طرفینی هم اگر بوده باشد، توی خلوت خودتان باید باشد، نه در معرض دیدِ ملت. آقای دعایی کرمانی که رسانه‌ی بیت‌المال روزنامه‌ی اطلاعات از اول انقلاب تا اکنون هنوز هم مطلق در دست اوست! بهتر است حرف ملت را نمایندگی کند، نه این‌که بخواهد بکوشد دستِ آقای رئیسی نوغانی مشهدی را ببوسد به هر سور و ساز و نیّت. که گویا به قول خدیر، «نافرجام» مانده است. آری؛ آقای دعایی! حرفِ ملت بهتر از دستِ قدرت است. بوسه بر فهم ملت و حرف ملت بزنید که هم وفا به انقلاب کرده و هم خود را بر بقای آن فدا. کمی؛ فقط کمی علوی باشیم جناب دعایی. بگذرم.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۳
آقای دعایی دست نبوس!

آقای دعایی دست نبوس!

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آقای دعایی دست نبوس!

فیلم صحنه اینجا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی چندی پیش -نمی‌دانم روز بود یا شب- تلاش کرد دستِ آقای حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی را ببوسد. کجا هم نمی‌دانم. به گفته‌ی آقای مهرداد خدیر عصر ایران، توی ضیافت افطاری. خُب، ستوده این بوده جناب رئیسی نگذاشته جناب دعایی دستش را ببوسه. این سید لابد صلاح آن سید ندیده که دست‌بوسیِ قدرت راه بیندازه. اساساً رفتار بوسیدن و لیسیدن دستِ قدرت، از بُن، کار خطایی است. عاطفی و علقه‌ی طرفینی هم اگر بوده باشد، توی خلوت خودتان باید باشد، نه در معرض دیدِ ملت. آقای دعایی کرمانی که رسانه‌ی بیت‌المال روزنامه‌ی اطلاعات از اول انقلاب تا اکنون هنوز هم مطلق در دست اوست! بهتر است حرف ملت را نمایندگی کند، نه این‌که بخواهد بکوشد دستِ آقای رئیسی نوغانی مشهدی را ببوسد به هر سور و ساز و نیّت. که گویا به قول خدیر، «نافرجام» مانده است. آری؛ آقای دعایی! حرفِ ملت بهتر از دستِ قدرت است. بوسه بر فهم ملت و حرف ملت بزنید که هم وفا به انقلاب کرده و هم خود را بر بقای آن فدا. کمی؛ فقط کمی علوی باشیم جناب دعایی. بگذرم.

فیلم صحنه اینجا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی چندی پیش -نمی‌دانم روز بود یا شب- تلاش کرد دستِ آقای حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی را ببوسد. کجا هم نمی‌دانم. به گفته‌ی آقای مهرداد خدیر عصر ایران، توی ضیافت افطاری. خُب، ستوده این بوده جناب رئیسی نگذاشته جناب دعایی دستش را ببوسه. این سید لابد صلاح آن سید ندیده که دست‌بوسیِ قدرت راه بیندازه. اساساً رفتار بوسیدن و لیسیدن دستِ قدرت، از بُن، کار خطایی است. عاطفی و علقه‌ی طرفینی هم اگر بوده باشد، توی خلوت خودتان باید باشد، نه در معرض دیدِ ملت. آقای دعایی کرمانی که رسانه‌ی بیت‌المال روزنامه‌ی اطلاعات از اول انقلاب تا اکنون هنوز هم مطلق در دست اوست! بهتر است حرف ملت را نمایندگی کند، نه این‌که بخواهد بکوشد دستِ آقای رئیسی نوغانی مشهدی را ببوسد به هر سور و ساز و نیّت. که گویا به قول خدیر، «نافرجام» مانده است. آری؛ آقای دعایی! حرفِ ملت بهتر از دستِ قدرت است. بوسه بر فهم ملت و حرف ملت بزنید که هم وفا به انقلاب کرده و هم خود را بر بقای آن فدا. کمی؛ فقط کمی علوی باشیم جناب دعایی. بگذرم.

Notes ۳
پست شده در جمعه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۱
بازدید ها : ۲۱۲
ساعت پست : ۰۲:۳۴
مشخصات پست

درباره‌ی سید محمدعلی پنجعلی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای سید محمدعلی پنجعلی که در پرسپولیس توپ می‌زد و مدافع ستَبر تیم ملی بود و من همواره از متانت و ادب ذاتی وی به شگفت می‌آمدم و در خاطره‌ی من انسانی خوشنام و خلیق و ارزشی مانده است، دیشب توی چهل‌تیکه در گفت‌وگوی آقای محمدرضا علی‌مردانی با وی، چقدر آرام و متین و گزیده‌گو بود و از ریا و روده‌درازی به‌دور. نمی‌دانم باشگاه و آن مردِ شهیر شهرش «علی‌آقا» بَرو تأثیر، صدور کرده یا خودآگاهی داشته و برنامه‌ی خودسازی معرفتی. هرچه‌هست، خیلی بر دل نشست؛ نشسته بود، باز نیز نشست. کجایش جالب‌تر بود؟ دو جا. این‌جوری می‌نویسم فشرده: وقتی تیم، چین بود او برای خرید به بازار رفت. برای برگشت به اردوی تیم، پولِ کرایه نماند. سرِ خیابان چشم‌به‌راه منتظر ماند. دید از دور گاریِ چوبی می‌آید. نزدیک که شد، دید آقای مهدی فنونی‌زاده و آقای احمدرضا عابدزاده و بقیه پشت گاری‌اند و پیرمرد چینی آنان را به سمت محل اردو می‌برَد به کسبِ کرایه. ایستاد. به طنز و اما به وجهِ جِدّ گفت: شرم نمی‌کنید این پیرمرد شما را حمل می‌کند؟! پیرمرد را فرستاد پشت گاری و فنونی‌زاده را -که به تعبیر محلی ما هَش‌قد بود و رشید و تنومند- کشاند پایین و طنابِ کِشنده‌ی گاری را انداخت گردنش و خودش هم رفت پشت گاری نشست و حالا فنونی‌زاده و دِ بِدو. چقدر اخلاقی. چقدر درس.
 
 
گفتم دو جا جالب‌تر بود و حالا دومی: پایانِ کار حرکت قشنگ این بود که برای حُسنِ انجام کار، یک درخت به اسم آقاسیدِ پنجعلی باید کاشته شود. آن هم چه درختی؛ درختِ اُرس با تنه‌ای مستحکم و بدنه‌ای پایدار که بیش از ۳ هزار سال عمر می‌کند و شوربختانه توسط انسان، این گونه‌ی نادر گیاهی ایرانی به وضع انقراض دچار شده است. چرا باید کاری کند انسان که هر کجا پا نگذاشته، آنجا سالم‌تر مانده. از بس تخریبگر بار آمده. مرحبا به آقاسید محمدعلی پنجعلی. درودِ بی‌عدد داری. منِ غیرفوتبالی هم، وقتی تو، توی زمین بازی ملی بودی، لذت می‌بردم جناب پنجعلی، که نه خط مدافع می‌دانم چیست، و نه خط حمله، و نه حتی ارنج و هافبک! و بازی‌گردان. بی‌علت نبود موقع اعزام به جبهه، بسیجی می‌شدی و به جبهه هم می‌شتافتی سیّدِ خیر و خوبی، آقای پنجعلی که از ثروت‌های انسانی این مرز و بومی، در جبهه هم با بعثی به دفاع برخاسته بودی، ای پنجعلی، ای ایرانی. بگذرم!
جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۴. دامنه
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در جمعه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۱
بازدید ها : ۲۱۲
ساعت پست : ۰۲:۳۴
دنبال کننده

درباره‌ی سید محمدعلی پنجعلی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
درباره‌ی سید محمدعلی پنجعلی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای سید محمدعلی پنجعلی که در پرسپولیس توپ می‌زد و مدافع ستَبر تیم ملی بود و من همواره از متانت و ادب ذاتی وی به شگفت می‌آمدم و در خاطره‌ی من انسانی خوشنام و خلیق و ارزشی مانده است، دیشب توی چهل‌تیکه در گفت‌وگوی آقای محمدرضا علی‌مردانی با وی، چقدر آرام و متین و گزیده‌گو بود و از ریا و روده‌درازی به‌دور. نمی‌دانم باشگاه و آن مردِ شهیر شهرش «علی‌آقا» بَرو تأثیر، صدور کرده یا خودآگاهی داشته و برنامه‌ی خودسازی معرفتی. هرچه‌هست، خیلی بر دل نشست؛ نشسته بود، باز نیز نشست. کجایش جالب‌تر بود؟ دو جا. این‌جوری می‌نویسم فشرده: وقتی تیم، چین بود او برای خرید به بازار رفت. برای برگشت به اردوی تیم، پولِ کرایه نماند. سرِ خیابان چشم‌به‌راه منتظر ماند. دید از دور گاریِ چوبی می‌آید. نزدیک که شد، دید آقای مهدی فنونی‌زاده و آقای احمدرضا عابدزاده و بقیه پشت گاری‌اند و پیرمرد چینی آنان را به سمت محل اردو می‌برَد به کسبِ کرایه. ایستاد. به طنز و اما به وجهِ جِدّ گفت: شرم نمی‌کنید این پیرمرد شما را حمل می‌کند؟! پیرمرد را فرستاد پشت گاری و فنونی‌زاده را -که به تعبیر محلی ما هَش‌قد بود و رشید و تنومند- کشاند پایین و طنابِ کِشنده‌ی گاری را انداخت گردنش و خودش هم رفت پشت گاری نشست و حالا فنونی‌زاده و دِ بِدو. چقدر اخلاقی. چقدر درس.
 
 
گفتم دو جا جالب‌تر بود و حالا دومی: پایانِ کار حرکت قشنگ این بود که برای حُسنِ انجام کار، یک درخت به اسم آقاسیدِ پنجعلی باید کاشته شود. آن هم چه درختی؛ درختِ اُرس با تنه‌ای مستحکم و بدنه‌ای پایدار که بیش از ۳ هزار سال عمر می‌کند و شوربختانه توسط انسان، این گونه‌ی نادر گیاهی ایرانی به وضع انقراض دچار شده است. چرا باید کاری کند انسان که هر کجا پا نگذاشته، آنجا سالم‌تر مانده. از بس تخریبگر بار آمده. مرحبا به آقاسید محمدعلی پنجعلی. درودِ بی‌عدد داری. منِ غیرفوتبالی هم، وقتی تو، توی زمین بازی ملی بودی، لذت می‌بردم جناب پنجعلی، که نه خط مدافع می‌دانم چیست، و نه خط حمله، و نه حتی ارنج و هافبک! و بازی‌گردان. بی‌علت نبود موقع اعزام به جبهه، بسیجی می‌شدی و به جبهه هم می‌شتافتی سیّدِ خیر و خوبی، آقای پنجعلی که از ثروت‌های انسانی این مرز و بومی، در جبهه هم با بعثی به دفاع برخاسته بودی، ای پنجعلی، ای ایرانی. بگذرم!
جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۴. دامنه
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای سید محمدعلی پنجعلی که در پرسپولیس توپ می‌زد و مدافع ستَبر تیم ملی بود و من همواره از متانت و ادب ذاتی وی به شگفت می‌آمدم و در خاطره‌ی من انسانی خوشنام و خلیق و ارزشی مانده است، دیشب توی چهل‌تیکه در گفت‌وگوی آقای محمدرضا علی‌مردانی با وی، چقدر آرام و متین و گزیده‌گو بود و از ریا و روده‌درازی به‌دور. نمی‌دانم باشگاه و آن مردِ شهیر شهرش «علی‌آقا» بَرو تأثیر، صدور کرده یا خودآگاهی داشته و برنامه‌ی خودسازی معرفتی. هرچه‌هست، خیلی بر دل نشست؛ نشسته بود، باز نیز نشست. کجایش جالب‌تر بود؟ دو جا. این‌جوری می‌نویسم فشرده: وقتی تیم، چین بود او برای خرید به بازار رفت. برای برگشت به اردوی تیم، پولِ کرایه نماند. سرِ خیابان چشم‌به‌راه منتظر ماند. دید از دور گاریِ چوبی می‌آید. نزدیک که شد، دید آقای مهدی فنونی‌زاده و آقای احمدرضا عابدزاده و بقیه پشت گاری‌اند و پیرمرد چینی آنان را به سمت محل اردو می‌برَد به کسبِ کرایه. ایستاد. به طنز و اما به وجهِ جِدّ گفت: شرم نمی‌کنید این پیرمرد شما را حمل می‌کند؟! پیرمرد را فرستاد پشت گاری و فنونی‌زاده را -که به تعبیر محلی ما هَش‌قد بود و رشید و تنومند- کشاند پایین و طنابِ کِشنده‌ی گاری را انداخت گردنش و خودش هم رفت پشت گاری نشست و حالا فنونی‌زاده و دِ بِدو. چقدر اخلاقی. چقدر درس.
 
 
گفتم دو جا جالب‌تر بود و حالا دومی: پایانِ کار حرکت قشنگ این بود که برای حُسنِ انجام کار، یک درخت به اسم آقاسیدِ پنجعلی باید کاشته شود. آن هم چه درختی؛ درختِ اُرس با تنه‌ای مستحکم و بدنه‌ای پایدار که بیش از ۳ هزار سال عمر می‌کند و شوربختانه توسط انسان، این گونه‌ی نادر گیاهی ایرانی به وضع انقراض دچار شده است. چرا باید کاری کند انسان که هر کجا پا نگذاشته، آنجا سالم‌تر مانده. از بس تخریبگر بار آمده. مرحبا به آقاسید محمدعلی پنجعلی. درودِ بی‌عدد داری. منِ غیرفوتبالی هم، وقتی تو، توی زمین بازی ملی بودی، لذت می‌بردم جناب پنجعلی، که نه خط مدافع می‌دانم چیست، و نه خط حمله، و نه حتی ارنج و هافبک! و بازی‌گردان. بی‌علت نبود موقع اعزام به جبهه، بسیجی می‌شدی و به جبهه هم می‌شتافتی سیّدِ خیر و خوبی، آقای پنجعلی که از ثروت‌های انسانی این مرز و بومی، در جبهه هم با بعثی به دفاع برخاسته بودی، ای پنجعلی، ای ایرانی. بگذرم!
جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۴. دامنه
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
درباره‌ی سید محمدعلی پنجعلی

درباره‌ی سید محمدعلی پنجعلی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
درباره‌ی سید محمدعلی پنجعلی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای سید محمدعلی پنجعلی که در پرسپولیس توپ می‌زد و مدافع ستَبر تیم ملی بود و من همواره از متانت و ادب ذاتی وی به شگفت می‌آمدم و در خاطره‌ی من انسانی خوشنام و خلیق و ارزشی مانده است، دیشب توی چهل‌تیکه در گفت‌وگوی آقای محمدرضا علی‌مردانی با وی، چقدر آرام و متین و گزیده‌گو بود و از ریا و روده‌درازی به‌دور. نمی‌دانم باشگاه و آن مردِ شهیر شهرش «علی‌آقا» بَرو تأثیر، صدور کرده یا خودآگاهی داشته و برنامه‌ی خودسازی معرفتی. هرچه‌هست، خیلی بر دل نشست؛ نشسته بود، باز نیز نشست. کجایش جالب‌تر بود؟ دو جا. این‌جوری می‌نویسم فشرده: وقتی تیم، چین بود او برای خرید به بازار رفت. برای برگشت به اردوی تیم، پولِ کرایه نماند. سرِ خیابان چشم‌به‌راه منتظر ماند. دید از دور گاریِ چوبی می‌آید. نزدیک که شد، دید آقای مهدی فنونی‌زاده و آقای احمدرضا عابدزاده و بقیه پشت گاری‌اند و پیرمرد چینی آنان را به سمت محل اردو می‌برَد به کسبِ کرایه. ایستاد. به طنز و اما به وجهِ جِدّ گفت: شرم نمی‌کنید این پیرمرد شما را حمل می‌کند؟! پیرمرد را فرستاد پشت گاری و فنونی‌زاده را -که به تعبیر محلی ما هَش‌قد بود و رشید و تنومند- کشاند پایین و طنابِ کِشنده‌ی گاری را انداخت گردنش و خودش هم رفت پشت گاری نشست و حالا فنونی‌زاده و دِ بِدو. چقدر اخلاقی. چقدر درس.
 
 
گفتم دو جا جالب‌تر بود و حالا دومی: پایانِ کار حرکت قشنگ این بود که برای حُسنِ انجام کار، یک درخت به اسم آقاسیدِ پنجعلی باید کاشته شود. آن هم چه درختی؛ درختِ اُرس با تنه‌ای مستحکم و بدنه‌ای پایدار که بیش از ۳ هزار سال عمر می‌کند و شوربختانه توسط انسان، این گونه‌ی نادر گیاهی ایرانی به وضع انقراض دچار شده است. چرا باید کاری کند انسان که هر کجا پا نگذاشته، آنجا سالم‌تر مانده. از بس تخریبگر بار آمده. مرحبا به آقاسید محمدعلی پنجعلی. درودِ بی‌عدد داری. منِ غیرفوتبالی هم، وقتی تو، توی زمین بازی ملی بودی، لذت می‌بردم جناب پنجعلی، که نه خط مدافع می‌دانم چیست، و نه خط حمله، و نه حتی ارنج و هافبک! و بازی‌گردان. بی‌علت نبود موقع اعزام به جبهه، بسیجی می‌شدی و به جبهه هم می‌شتافتی سیّدِ خیر و خوبی، آقای پنجعلی که از ثروت‌های انسانی این مرز و بومی، در جبهه هم با بعثی به دفاع برخاسته بودی، ای پنجعلی، ای ایرانی. بگذرم!
جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۴. دامنه
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای سید محمدعلی پنجعلی که در پرسپولیس توپ می‌زد و مدافع ستَبر تیم ملی بود و من همواره از متانت و ادب ذاتی وی به شگفت می‌آمدم و در خاطره‌ی من انسانی خوشنام و خلیق و ارزشی مانده است، دیشب توی چهل‌تیکه در گفت‌وگوی آقای محمدرضا علی‌مردانی با وی، چقدر آرام و متین و گزیده‌گو بود و از ریا و روده‌درازی به‌دور. نمی‌دانم باشگاه و آن مردِ شهیر شهرش «علی‌آقا» بَرو تأثیر، صدور کرده یا خودآگاهی داشته و برنامه‌ی خودسازی معرفتی. هرچه‌هست، خیلی بر دل نشست؛ نشسته بود، باز نیز نشست. کجایش جالب‌تر بود؟ دو جا. این‌جوری می‌نویسم فشرده: وقتی تیم، چین بود او برای خرید به بازار رفت. برای برگشت به اردوی تیم، پولِ کرایه نماند. سرِ خیابان چشم‌به‌راه منتظر ماند. دید از دور گاریِ چوبی می‌آید. نزدیک که شد، دید آقای مهدی فنونی‌زاده و آقای احمدرضا عابدزاده و بقیه پشت گاری‌اند و پیرمرد چینی آنان را به سمت محل اردو می‌برَد به کسبِ کرایه. ایستاد. به طنز و اما به وجهِ جِدّ گفت: شرم نمی‌کنید این پیرمرد شما را حمل می‌کند؟! پیرمرد را فرستاد پشت گاری و فنونی‌زاده را -که به تعبیر محلی ما هَش‌قد بود و رشید و تنومند- کشاند پایین و طنابِ کِشنده‌ی گاری را انداخت گردنش و خودش هم رفت پشت گاری نشست و حالا فنونی‌زاده و دِ بِدو. چقدر اخلاقی. چقدر درس.
 
 
گفتم دو جا جالب‌تر بود و حالا دومی: پایانِ کار حرکت قشنگ این بود که برای حُسنِ انجام کار، یک درخت به اسم آقاسیدِ پنجعلی باید کاشته شود. آن هم چه درختی؛ درختِ اُرس با تنه‌ای مستحکم و بدنه‌ای پایدار که بیش از ۳ هزار سال عمر می‌کند و شوربختانه توسط انسان، این گونه‌ی نادر گیاهی ایرانی به وضع انقراض دچار شده است. چرا باید کاری کند انسان که هر کجا پا نگذاشته، آنجا سالم‌تر مانده. از بس تخریبگر بار آمده. مرحبا به آقاسید محمدعلی پنجعلی. درودِ بی‌عدد داری. منِ غیرفوتبالی هم، وقتی تو، توی زمین بازی ملی بودی، لذت می‌بردم جناب پنجعلی، که نه خط مدافع می‌دانم چیست، و نه خط حمله، و نه حتی ارنج و هافبک! و بازی‌گردان. بی‌علت نبود موقع اعزام به جبهه، بسیجی می‌شدی و به جبهه هم می‌شتافتی سیّدِ خیر و خوبی، آقای پنجعلی که از ثروت‌های انسانی این مرز و بومی، در جبهه هم با بعثی به دفاع برخاسته بودی، ای پنجعلی، ای ایرانی. بگذرم!
جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۴. دامنه
Notes ۰
پست شده در شنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۱
بازدید ها : ۱۱۲۳
ساعت پست : ۱۰:۵۴
مشخصات پست

زبان علمی و زبان ادبی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. می‌خواهم تفاوت زبان علمی و زبان ادبی را بگویم. امید است مفید و سودمند افتد. این پست بحث من در سال نود و هفت:

 

زبان علمی: نثری‌ست یکسره پیام‌رسان. هدف آن رساندن معنا و پیغام به خواننده است. مقصودی جز انتقال معنا ندارد. و هرگز مخاطب را متوقّف در واژگان و تعبیرات و آرایه‌های ادبی نمی‌کند. مثال می‌زنم: ماهیت انقلاب، همیشه پس از پیروزی روشن می‌شود.

 

 

زبان ادبی: این نثر یا نظم ادبی تنها ابزارِ پیام نیست و هدف از آن فقط و فقط رسانیدن پیغام به خواننده نمی‌باشد. به‌همین‌خاطر مخاطب خود را در خود نگه می‌دارد و توجه‌اش را به واژگان و ترکیبات جلب می‌کند. زبان ادبی سرشار از آرایه‌ها، زیورها، ابهام‌ها، ایهام‌ها، صُوَر خیال، کنایات و اشارات و ... است. مثال می‌زنم: اگر من مثلا" از شما بپرسم چه آرزو دارید؟ شما احیانا" جواب دهید: ریختنِ همه‌ی احساس‌ها، در بِرکه‌ی روح، با یک سَمفونی ... در واقع شما از زبان ادبی مایه گرفته‌ای و مخاطب را با زیبایی به پیام و واژگان -هر دو- دعوت کرده‌ای.

 

در یک عبارت کوتاه بگویم، زبان ادبی، رقصِ کلمات است و زبان علمی راه‌رفتن با کلمات. و هر دو در زبان فارسی بی‌اندازه کاربرد، لذّت و جایگاه دارد. سعی کنیم در پیام‌رسانی‌ها از زبان علمی استفاده کنیم و در موضوعات خاص، از زبان ادبی. و ارزش هر دو سبک را در جای خود نگهبان باشیم تا زبان فارسی همچنان شیرین بماند. با دو، سه جمله به زبان ادبی از بیان استاد محمدرضا حکیمی در "صفحه‌ی ۱۱ فریاد روزها" این پست را به پایان می‌برم:


می‌خواهم صبح باشم، چشمِ بازَِ هستی
می‌خواهم عشق باشم، فروغِ نگاه‌ها
می‌خواهم شعر باشم، اشکِ سخن‌ها
می‌خواهم غزل باشم، سخنِ اشک‌ها

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در شنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۱
بازدید ها : ۱۱۲۳
ساعت پست : ۱۰:۵۴
دنبال کننده

زبان علمی و زبان ادبی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
زبان علمی و زبان ادبی

به قلم دامنه: به نام خدا. می‌خواهم تفاوت زبان علمی و زبان ادبی را بگویم. امید است مفید و سودمند افتد. این پست بحث من در سال نود و هفت:

 

زبان علمی: نثری‌ست یکسره پیام‌رسان. هدف آن رساندن معنا و پیغام به خواننده است. مقصودی جز انتقال معنا ندارد. و هرگز مخاطب را متوقّف در واژگان و تعبیرات و آرایه‌های ادبی نمی‌کند. مثال می‌زنم: ماهیت انقلاب، همیشه پس از پیروزی روشن می‌شود.

 

 

زبان ادبی: این نثر یا نظم ادبی تنها ابزارِ پیام نیست و هدف از آن فقط و فقط رسانیدن پیغام به خواننده نمی‌باشد. به‌همین‌خاطر مخاطب خود را در خود نگه می‌دارد و توجه‌اش را به واژگان و ترکیبات جلب می‌کند. زبان ادبی سرشار از آرایه‌ها، زیورها، ابهام‌ها، ایهام‌ها، صُوَر خیال، کنایات و اشارات و ... است. مثال می‌زنم: اگر من مثلا" از شما بپرسم چه آرزو دارید؟ شما احیانا" جواب دهید: ریختنِ همه‌ی احساس‌ها، در بِرکه‌ی روح، با یک سَمفونی ... در واقع شما از زبان ادبی مایه گرفته‌ای و مخاطب را با زیبایی به پیام و واژگان -هر دو- دعوت کرده‌ای.

 

در یک عبارت کوتاه بگویم، زبان ادبی، رقصِ کلمات است و زبان علمی راه‌رفتن با کلمات. و هر دو در زبان فارسی بی‌اندازه کاربرد، لذّت و جایگاه دارد. سعی کنیم در پیام‌رسانی‌ها از زبان علمی استفاده کنیم و در موضوعات خاص، از زبان ادبی. و ارزش هر دو سبک را در جای خود نگهبان باشیم تا زبان فارسی همچنان شیرین بماند. با دو، سه جمله به زبان ادبی از بیان استاد محمدرضا حکیمی در "صفحه‌ی ۱۱ فریاد روزها" این پست را به پایان می‌برم:


می‌خواهم صبح باشم، چشمِ بازَِ هستی
می‌خواهم عشق باشم، فروغِ نگاه‌ها
می‌خواهم شعر باشم، اشکِ سخن‌ها
می‌خواهم غزل باشم، سخنِ اشک‌ها

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. می‌خواهم تفاوت زبان علمی و زبان ادبی را بگویم. امید است مفید و سودمند افتد. این پست بحث من در سال نود و هفت:

 

زبان علمی: نثری‌ست یکسره پیام‌رسان. هدف آن رساندن معنا و پیغام به خواننده است. مقصودی جز انتقال معنا ندارد. و هرگز مخاطب را متوقّف در واژگان و تعبیرات و آرایه‌های ادبی نمی‌کند. مثال می‌زنم: ماهیت انقلاب، همیشه پس از پیروزی روشن می‌شود.

 

 

زبان ادبی: این نثر یا نظم ادبی تنها ابزارِ پیام نیست و هدف از آن فقط و فقط رسانیدن پیغام به خواننده نمی‌باشد. به‌همین‌خاطر مخاطب خود را در خود نگه می‌دارد و توجه‌اش را به واژگان و ترکیبات جلب می‌کند. زبان ادبی سرشار از آرایه‌ها، زیورها، ابهام‌ها، ایهام‌ها، صُوَر خیال، کنایات و اشارات و ... است. مثال می‌زنم: اگر من مثلا" از شما بپرسم چه آرزو دارید؟ شما احیانا" جواب دهید: ریختنِ همه‌ی احساس‌ها، در بِرکه‌ی روح، با یک سَمفونی ... در واقع شما از زبان ادبی مایه گرفته‌ای و مخاطب را با زیبایی به پیام و واژگان -هر دو- دعوت کرده‌ای.

 

در یک عبارت کوتاه بگویم، زبان ادبی، رقصِ کلمات است و زبان علمی راه‌رفتن با کلمات. و هر دو در زبان فارسی بی‌اندازه کاربرد، لذّت و جایگاه دارد. سعی کنیم در پیام‌رسانی‌ها از زبان علمی استفاده کنیم و در موضوعات خاص، از زبان ادبی. و ارزش هر دو سبک را در جای خود نگهبان باشیم تا زبان فارسی همچنان شیرین بماند. با دو، سه جمله به زبان ادبی از بیان استاد محمدرضا حکیمی در "صفحه‌ی ۱۱ فریاد روزها" این پست را به پایان می‌برم:


می‌خواهم صبح باشم، چشمِ بازَِ هستی
می‌خواهم عشق باشم، فروغِ نگاه‌ها
می‌خواهم شعر باشم، اشکِ سخن‌ها
می‌خواهم غزل باشم، سخنِ اشک‌ها

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
زبان علمی و زبان ادبی

زبان علمی و زبان ادبی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
زبان علمی و زبان ادبی

به قلم دامنه: به نام خدا. می‌خواهم تفاوت زبان علمی و زبان ادبی را بگویم. امید است مفید و سودمند افتد. این پست بحث من در سال نود و هفت:

 

زبان علمی: نثری‌ست یکسره پیام‌رسان. هدف آن رساندن معنا و پیغام به خواننده است. مقصودی جز انتقال معنا ندارد. و هرگز مخاطب را متوقّف در واژگان و تعبیرات و آرایه‌های ادبی نمی‌کند. مثال می‌زنم: ماهیت انقلاب، همیشه پس از پیروزی روشن می‌شود.

 

 

زبان ادبی: این نثر یا نظم ادبی تنها ابزارِ پیام نیست و هدف از آن فقط و فقط رسانیدن پیغام به خواننده نمی‌باشد. به‌همین‌خاطر مخاطب خود را در خود نگه می‌دارد و توجه‌اش را به واژگان و ترکیبات جلب می‌کند. زبان ادبی سرشار از آرایه‌ها، زیورها، ابهام‌ها، ایهام‌ها، صُوَر خیال، کنایات و اشارات و ... است. مثال می‌زنم: اگر من مثلا" از شما بپرسم چه آرزو دارید؟ شما احیانا" جواب دهید: ریختنِ همه‌ی احساس‌ها، در بِرکه‌ی روح، با یک سَمفونی ... در واقع شما از زبان ادبی مایه گرفته‌ای و مخاطب را با زیبایی به پیام و واژگان -هر دو- دعوت کرده‌ای.

 

در یک عبارت کوتاه بگویم، زبان ادبی، رقصِ کلمات است و زبان علمی راه‌رفتن با کلمات. و هر دو در زبان فارسی بی‌اندازه کاربرد، لذّت و جایگاه دارد. سعی کنیم در پیام‌رسانی‌ها از زبان علمی استفاده کنیم و در موضوعات خاص، از زبان ادبی. و ارزش هر دو سبک را در جای خود نگهبان باشیم تا زبان فارسی همچنان شیرین بماند. با دو، سه جمله به زبان ادبی از بیان استاد محمدرضا حکیمی در "صفحه‌ی ۱۱ فریاد روزها" این پست را به پایان می‌برم:


می‌خواهم صبح باشم، چشمِ بازَِ هستی
می‌خواهم عشق باشم، فروغِ نگاه‌ها
می‌خواهم شعر باشم، اشکِ سخن‌ها
می‌خواهم غزل باشم، سخنِ اشک‌ها

به قلم دامنه: به نام خدا. می‌خواهم تفاوت زبان علمی و زبان ادبی را بگویم. امید است مفید و سودمند افتد. این پست بحث من در سال نود و هفت:

 

زبان علمی: نثری‌ست یکسره پیام‌رسان. هدف آن رساندن معنا و پیغام به خواننده است. مقصودی جز انتقال معنا ندارد. و هرگز مخاطب را متوقّف در واژگان و تعبیرات و آرایه‌های ادبی نمی‌کند. مثال می‌زنم: ماهیت انقلاب، همیشه پس از پیروزی روشن می‌شود.

 

 

زبان ادبی: این نثر یا نظم ادبی تنها ابزارِ پیام نیست و هدف از آن فقط و فقط رسانیدن پیغام به خواننده نمی‌باشد. به‌همین‌خاطر مخاطب خود را در خود نگه می‌دارد و توجه‌اش را به واژگان و ترکیبات جلب می‌کند. زبان ادبی سرشار از آرایه‌ها، زیورها، ابهام‌ها، ایهام‌ها، صُوَر خیال، کنایات و اشارات و ... است. مثال می‌زنم: اگر من مثلا" از شما بپرسم چه آرزو دارید؟ شما احیانا" جواب دهید: ریختنِ همه‌ی احساس‌ها، در بِرکه‌ی روح، با یک سَمفونی ... در واقع شما از زبان ادبی مایه گرفته‌ای و مخاطب را با زیبایی به پیام و واژگان -هر دو- دعوت کرده‌ای.

 

در یک عبارت کوتاه بگویم، زبان ادبی، رقصِ کلمات است و زبان علمی راه‌رفتن با کلمات. و هر دو در زبان فارسی بی‌اندازه کاربرد، لذّت و جایگاه دارد. سعی کنیم در پیام‌رسانی‌ها از زبان علمی استفاده کنیم و در موضوعات خاص، از زبان ادبی. و ارزش هر دو سبک را در جای خود نگهبان باشیم تا زبان فارسی همچنان شیرین بماند. با دو، سه جمله به زبان ادبی از بیان استاد محمدرضا حکیمی در "صفحه‌ی ۱۱ فریاد روزها" این پست را به پایان می‌برم:


می‌خواهم صبح باشم، چشمِ بازَِ هستی
می‌خواهم عشق باشم، فروغِ نگاه‌ها
می‌خواهم شعر باشم، اشکِ سخن‌ها
می‌خواهم غزل باشم، سخنِ اشک‌ها

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۶۷
ساعت پست : ۱۱:۵۹
مشخصات پست

چهار چهره‌ی سپاهی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

 

 

از چپ: شهید حسن طهرانی‌مقدم، شهید احمد کاظمی

سردار محمدحسین باقری افشردی، سردار امیرعلی حاجی‌زاده

 

شرحی بر چهار چهره‌ی والای بالا

 یاد آن روزهای دهه‌ی ۶۰ به خیر که ما بسیجی‌ها به سپاهی‌ها «برادر» صدا می‌کردیم، نه «سردار». هیچ مفهومی در فضای سپاهی، جای واژه‌ی برادر را نمی‌گیرد. با دو چهره ازین چهار چهره‌ی بزرگ سپاهی، روزی و روزگاری دیدارها برقرار بود، اما دو دیگر توفیق دیدن بر من نبود. یادِ دو تن به خیر و یاد دو تن دیگر به خاطر. بازنشر عکس سایت دامنه.

 

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۶۷
ساعت پست : ۱۱:۵۹
دنبال کننده

چهار چهره‌ی سپاهی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
چهار چهره‌ی سپاهی

 

 

 

از چپ: شهید حسن طهرانی‌مقدم، شهید احمد کاظمی

سردار محمدحسین باقری افشردی، سردار امیرعلی حاجی‌زاده

 

شرحی بر چهار چهره‌ی والای بالا

 یاد آن روزهای دهه‌ی ۶۰ به خیر که ما بسیجی‌ها به سپاهی‌ها «برادر» صدا می‌کردیم، نه «سردار». هیچ مفهومی در فضای سپاهی، جای واژه‌ی برادر را نمی‌گیرد. با دو چهره ازین چهار چهره‌ی بزرگ سپاهی، روزی و روزگاری دیدارها برقرار بود، اما دو دیگر توفیق دیدن بر من نبود. یادِ دو تن به خیر و یاد دو تن دیگر به خاطر. بازنشر عکس سایت دامنه.

 

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

 

 

از چپ: شهید حسن طهرانی‌مقدم، شهید احمد کاظمی

سردار محمدحسین باقری افشردی، سردار امیرعلی حاجی‌زاده

 

شرحی بر چهار چهره‌ی والای بالا

 یاد آن روزهای دهه‌ی ۶۰ به خیر که ما بسیجی‌ها به سپاهی‌ها «برادر» صدا می‌کردیم، نه «سردار». هیچ مفهومی در فضای سپاهی، جای واژه‌ی برادر را نمی‌گیرد. با دو چهره ازین چهار چهره‌ی بزرگ سپاهی، روزی و روزگاری دیدارها برقرار بود، اما دو دیگر توفیق دیدن بر من نبود. یادِ دو تن به خیر و یاد دو تن دیگر به خاطر. بازنشر عکس سایت دامنه.

 

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
چهار چهره‌ی سپاهی

چهار چهره‌ی سپاهی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
چهار چهره‌ی سپاهی

 

 

 

از چپ: شهید حسن طهرانی‌مقدم، شهید احمد کاظمی

سردار محمدحسین باقری افشردی، سردار امیرعلی حاجی‌زاده

 

شرحی بر چهار چهره‌ی والای بالا

 یاد آن روزهای دهه‌ی ۶۰ به خیر که ما بسیجی‌ها به سپاهی‌ها «برادر» صدا می‌کردیم، نه «سردار». هیچ مفهومی در فضای سپاهی، جای واژه‌ی برادر را نمی‌گیرد. با دو چهره ازین چهار چهره‌ی بزرگ سپاهی، روزی و روزگاری دیدارها برقرار بود، اما دو دیگر توفیق دیدن بر من نبود. یادِ دو تن به خیر و یاد دو تن دیگر به خاطر. بازنشر عکس سایت دامنه.

 

 

 

 

از چپ: شهید حسن طهرانی‌مقدم، شهید احمد کاظمی

سردار محمدحسین باقری افشردی، سردار امیرعلی حاجی‌زاده

 

شرحی بر چهار چهره‌ی والای بالا

 یاد آن روزهای دهه‌ی ۶۰ به خیر که ما بسیجی‌ها به سپاهی‌ها «برادر» صدا می‌کردیم، نه «سردار». هیچ مفهومی در فضای سپاهی، جای واژه‌ی برادر را نمی‌گیرد. با دو چهره ازین چهار چهره‌ی بزرگ سپاهی، روزی و روزگاری دیدارها برقرار بود، اما دو دیگر توفیق دیدن بر من نبود. یادِ دو تن به خیر و یاد دو تن دیگر به خاطر. بازنشر عکس سایت دامنه.

 

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۰
بازدید ها : ۷۴۷
ساعت پست : ۱۰:۴۰
مشخصات پست

پول و ثروت و خیر

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

پست ۸۰۹۱ : خداوند در قرآن از ثروت تعبیر به «خیر» می‌کند:

 

کُتبَ علیکم اذا حضَر احدکُم الموت انْ ترکَ خیرًا الوصِیة

لِلوالدین والاقربین بالمعروفِ حقًّا على المتَّقین

آیه‌ی ۱۸۰ بقره

 

چون ثروت و پول فی حدّ ذاته بد نیست... بلکه بسته‌شدنِ انسان به ثروت (حُبّ الخیر) بد است. گرچه پول و ثروت از نظر قرآن خیر است، اما خیرِ مطلق خداست. لذا انسان باید حبّ به خدا که مطلق است، داشته باشد. منبع: شهید آیت‌الله مرتضی مطهری. تفسیر سوره‌ی عادیات.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در يكشنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۰
بازدید ها : ۷۴۷
ساعت پست : ۱۰:۴۰
دنبال کننده

پول و ثروت و خیر

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
پول و ثروت و خیر

پست ۸۰۹۱ : خداوند در قرآن از ثروت تعبیر به «خیر» می‌کند:

 

کُتبَ علیکم اذا حضَر احدکُم الموت انْ ترکَ خیرًا الوصِیة

لِلوالدین والاقربین بالمعروفِ حقًّا على المتَّقین

آیه‌ی ۱۸۰ بقره

 

چون ثروت و پول فی حدّ ذاته بد نیست... بلکه بسته‌شدنِ انسان به ثروت (حُبّ الخیر) بد است. گرچه پول و ثروت از نظر قرآن خیر است، اما خیرِ مطلق خداست. لذا انسان باید حبّ به خدا که مطلق است، داشته باشد. منبع: شهید آیت‌الله مرتضی مطهری. تفسیر سوره‌ی عادیات.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

پست ۸۰۹۱ : خداوند در قرآن از ثروت تعبیر به «خیر» می‌کند:

 

کُتبَ علیکم اذا حضَر احدکُم الموت انْ ترکَ خیرًا الوصِیة

لِلوالدین والاقربین بالمعروفِ حقًّا على المتَّقین

آیه‌ی ۱۸۰ بقره

 

چون ثروت و پول فی حدّ ذاته بد نیست... بلکه بسته‌شدنِ انسان به ثروت (حُبّ الخیر) بد است. گرچه پول و ثروت از نظر قرآن خیر است، اما خیرِ مطلق خداست. لذا انسان باید حبّ به خدا که مطلق است، داشته باشد. منبع: شهید آیت‌الله مرتضی مطهری. تفسیر سوره‌ی عادیات.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پول و ثروت و خیر

پول و ثروت و خیر

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
پول و ثروت و خیر

پست ۸۰۹۱ : خداوند در قرآن از ثروت تعبیر به «خیر» می‌کند:

 

کُتبَ علیکم اذا حضَر احدکُم الموت انْ ترکَ خیرًا الوصِیة

لِلوالدین والاقربین بالمعروفِ حقًّا على المتَّقین

آیه‌ی ۱۸۰ بقره

 

چون ثروت و پول فی حدّ ذاته بد نیست... بلکه بسته‌شدنِ انسان به ثروت (حُبّ الخیر) بد است. گرچه پول و ثروت از نظر قرآن خیر است، اما خیرِ مطلق خداست. لذا انسان باید حبّ به خدا که مطلق است، داشته باشد. منبع: شهید آیت‌الله مرتضی مطهری. تفسیر سوره‌ی عادیات.

پست ۸۰۹۱ : خداوند در قرآن از ثروت تعبیر به «خیر» می‌کند:

 

کُتبَ علیکم اذا حضَر احدکُم الموت انْ ترکَ خیرًا الوصِیة

لِلوالدین والاقربین بالمعروفِ حقًّا على المتَّقین

آیه‌ی ۱۸۰ بقره

 

چون ثروت و پول فی حدّ ذاته بد نیست... بلکه بسته‌شدنِ انسان به ثروت (حُبّ الخیر) بد است. گرچه پول و ثروت از نظر قرآن خیر است، اما خیرِ مطلق خداست. لذا انسان باید حبّ به خدا که مطلق است، داشته باشد. منبع: شهید آیت‌الله مرتضی مطهری. تفسیر سوره‌ی عادیات.

Notes ۰
پست شده در شنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۰
بازدید ها : ۳۵۲
ساعت پست : ۰۶:۳۵
مشخصات پست

چگونگی شکنجه حجت‌الاسلام هادی غفاری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

تکان‌دهنده؛ به نقل از حجت‌الاسلام هادی غفاری: آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد... خدا را گواه می‌گیرم که ضربات کابل آن‌چنان رگ‌های پای من را پاره‌پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می‌سوزد... افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهارنظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، به طوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین‌افکن می‌شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده‌اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته‌ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم. هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه‌ها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان می‌کنیم. آن‌ها ندیده‌اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمی‌شود، چون انسان را می‌کشد. سوزاندن پا‌ها با اتوی داغ را ندیدند و نمی‌دانند چیست. کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت می‌رسید. حسینی شکنجه‌گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پا‌های من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من می‌ایستاد تا چرک‌ها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج می‌شود. از پدرم می‌خواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من می‌دادند و می‌گفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع می‌کردم آن چنان مرا کتک می‌زنند که پدرم به من می‌گفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!. در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم می‌زدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه‌ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه‌ی خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است. «ازغندی» سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (غفاری دهانش را باز می‌کند و می‌گوید) این‌ها که می‌بینید دندان‌های من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر می کنند. منبع.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۳
پست شده در شنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۰
بازدید ها : ۳۵۲
ساعت پست : ۰۶:۳۵
دنبال کننده

چگونگی شکنجه حجت‌الاسلام هادی غفاری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
چگونگی شکنجه حجت‌الاسلام هادی غفاری

تکان‌دهنده؛ به نقل از حجت‌الاسلام هادی غفاری: آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد... خدا را گواه می‌گیرم که ضربات کابل آن‌چنان رگ‌های پای من را پاره‌پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می‌سوزد... افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهارنظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، به طوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین‌افکن می‌شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده‌اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته‌ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم. هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه‌ها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان می‌کنیم. آن‌ها ندیده‌اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمی‌شود، چون انسان را می‌کشد. سوزاندن پا‌ها با اتوی داغ را ندیدند و نمی‌دانند چیست. کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت می‌رسید. حسینی شکنجه‌گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پا‌های من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من می‌ایستاد تا چرک‌ها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج می‌شود. از پدرم می‌خواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من می‌دادند و می‌گفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع می‌کردم آن چنان مرا کتک می‌زنند که پدرم به من می‌گفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!. در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم می‌زدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه‌ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه‌ی خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است. «ازغندی» سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (غفاری دهانش را باز می‌کند و می‌گوید) این‌ها که می‌بینید دندان‌های من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر می کنند. منبع.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

تکان‌دهنده؛ به نقل از حجت‌الاسلام هادی غفاری: آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد... خدا را گواه می‌گیرم که ضربات کابل آن‌چنان رگ‌های پای من را پاره‌پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می‌سوزد... افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهارنظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، به طوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین‌افکن می‌شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده‌اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته‌ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم. هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه‌ها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان می‌کنیم. آن‌ها ندیده‌اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمی‌شود، چون انسان را می‌کشد. سوزاندن پا‌ها با اتوی داغ را ندیدند و نمی‌دانند چیست. کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت می‌رسید. حسینی شکنجه‌گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پا‌های من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من می‌ایستاد تا چرک‌ها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج می‌شود. از پدرم می‌خواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من می‌دادند و می‌گفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع می‌کردم آن چنان مرا کتک می‌زنند که پدرم به من می‌گفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!. در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم می‌زدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه‌ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه‌ی خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است. «ازغندی» سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (غفاری دهانش را باز می‌کند و می‌گوید) این‌ها که می‌بینید دندان‌های من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر می کنند. منبع.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۳
چگونگی شکنجه حجت‌الاسلام هادی غفاری

چگونگی شکنجه حجت‌الاسلام هادی غفاری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
چگونگی شکنجه حجت‌الاسلام هادی غفاری

تکان‌دهنده؛ به نقل از حجت‌الاسلام هادی غفاری: آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد... خدا را گواه می‌گیرم که ضربات کابل آن‌چنان رگ‌های پای من را پاره‌پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می‌سوزد... افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهارنظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، به طوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین‌افکن می‌شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده‌اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته‌ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم. هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه‌ها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان می‌کنیم. آن‌ها ندیده‌اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمی‌شود، چون انسان را می‌کشد. سوزاندن پا‌ها با اتوی داغ را ندیدند و نمی‌دانند چیست. کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت می‌رسید. حسینی شکنجه‌گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پا‌های من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من می‌ایستاد تا چرک‌ها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج می‌شود. از پدرم می‌خواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من می‌دادند و می‌گفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع می‌کردم آن چنان مرا کتک می‌زنند که پدرم به من می‌گفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!. در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم می‌زدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه‌ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه‌ی خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است. «ازغندی» سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (غفاری دهانش را باز می‌کند و می‌گوید) این‌ها که می‌بینید دندان‌های من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر می کنند. منبع.

تکان‌دهنده؛ به نقل از حجت‌الاسلام هادی غفاری: آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد... خدا را گواه می‌گیرم که ضربات کابل آن‌چنان رگ‌های پای من را پاره‌پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می‌سوزد... افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهارنظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، به طوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین‌افکن می‌شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده‌اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته‌ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم. هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه‌ها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان می‌کنیم. آن‌ها ندیده‌اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمی‌شود، چون انسان را می‌کشد. سوزاندن پا‌ها با اتوی داغ را ندیدند و نمی‌دانند چیست. کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت می‌رسید. حسینی شکنجه‌گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پا‌های من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من می‌ایستاد تا چرک‌ها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج می‌شود. از پدرم می‌خواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من می‌دادند و می‌گفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع می‌کردم آن چنان مرا کتک می‌زنند که پدرم به من می‌گفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!. در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم می‌زدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه‌ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه‌ی خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است. «ازغندی» سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (غفاری دهانش را باز می‌کند و می‌گوید) این‌ها که می‌بینید دندان‌های من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر می کنند. منبع.

Notes ۳
پست شده در جمعه, ۲۲ بهمن ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۱۱
ساعت پست : ۰۷:۳۲
مشخصات پست

تاراج ایران توسط شاه و خاندان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

متن نقلی به تنظیم دامنه: در آیین واگذاری صدوسیزده‌هزارمین سند املاک غصب‌شده از سوی خاندان پهلوی به مردم، مطرح شد: ۴۴ هزار فقره املاک و سند از سوی خاندان پهلوی غصب شده است و اموال مردم را بدون پرداخت ریالی تصاحب کردند. درآمد رضاخان از اجاره‌ی املاک در ۸۰ سال قبل، ۷۰ میلیارد تومان بود و از مجموع ۴۴ هزار فقره، فقط ۲ هزار و ۱۰۰ فقره آبادی بوده است. ... برخی از خودروها در دنیا بی‌نظیر هستند و سه کارخانه جمع شده بودند تا برای پسر چندساله‌ی شاه ملعون، خودرو تولید کنند. آقای سید پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی پرده برداشته که برخی از قطعات خودرو رضاشاه از طلا بوده است. هیچ‌کدام از موزه‌ها در کشور مصادره نشد و همه‌ی آن در دست میراث فرهنگی قرار دارد و خاندان پهلوی تمام تابلوها و فرش‌های نفیس را تصاحب کرده بودند.. در حال حاضر همه اموال و خودروها حفظ و بازسازی شده است... شناسنامهی شاه، فرح و ... در اختیار بنیاد مستضعفان قرار دارد... آن‌ها تصور می‌کردند که دوباره برمی گردند، ولی پول‌های زیادی را از کشور خارج کردند و برآورد ما این است که آن‌ها ۱۰۰ میلیارد دلار پول از کشور خارج کردند.. ۳۵ هزار هکتار از اموال غصب شده به دست خاندان پهلوی به مردم واگذار شده است. هنر جمهوری اسلامی این است که اموال غصب شده را به مردم برگردانده است. منبع.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در جمعه, ۲۲ بهمن ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۱۱
ساعت پست : ۰۷:۳۲
دنبال کننده

تاراج ایران توسط شاه و خاندان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تاراج ایران توسط شاه و خاندان

متن نقلی به تنظیم دامنه: در آیین واگذاری صدوسیزده‌هزارمین سند املاک غصب‌شده از سوی خاندان پهلوی به مردم، مطرح شد: ۴۴ هزار فقره املاک و سند از سوی خاندان پهلوی غصب شده است و اموال مردم را بدون پرداخت ریالی تصاحب کردند. درآمد رضاخان از اجاره‌ی املاک در ۸۰ سال قبل، ۷۰ میلیارد تومان بود و از مجموع ۴۴ هزار فقره، فقط ۲ هزار و ۱۰۰ فقره آبادی بوده است. ... برخی از خودروها در دنیا بی‌نظیر هستند و سه کارخانه جمع شده بودند تا برای پسر چندساله‌ی شاه ملعون، خودرو تولید کنند. آقای سید پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی پرده برداشته که برخی از قطعات خودرو رضاشاه از طلا بوده است. هیچ‌کدام از موزه‌ها در کشور مصادره نشد و همه‌ی آن در دست میراث فرهنگی قرار دارد و خاندان پهلوی تمام تابلوها و فرش‌های نفیس را تصاحب کرده بودند.. در حال حاضر همه اموال و خودروها حفظ و بازسازی شده است... شناسنامهی شاه، فرح و ... در اختیار بنیاد مستضعفان قرار دارد... آن‌ها تصور می‌کردند که دوباره برمی گردند، ولی پول‌های زیادی را از کشور خارج کردند و برآورد ما این است که آن‌ها ۱۰۰ میلیارد دلار پول از کشور خارج کردند.. ۳۵ هزار هکتار از اموال غصب شده به دست خاندان پهلوی به مردم واگذار شده است. هنر جمهوری اسلامی این است که اموال غصب شده را به مردم برگردانده است. منبع.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

متن نقلی به تنظیم دامنه: در آیین واگذاری صدوسیزده‌هزارمین سند املاک غصب‌شده از سوی خاندان پهلوی به مردم، مطرح شد: ۴۴ هزار فقره املاک و سند از سوی خاندان پهلوی غصب شده است و اموال مردم را بدون پرداخت ریالی تصاحب کردند. درآمد رضاخان از اجاره‌ی املاک در ۸۰ سال قبل، ۷۰ میلیارد تومان بود و از مجموع ۴۴ هزار فقره، فقط ۲ هزار و ۱۰۰ فقره آبادی بوده است. ... برخی از خودروها در دنیا بی‌نظیر هستند و سه کارخانه جمع شده بودند تا برای پسر چندساله‌ی شاه ملعون، خودرو تولید کنند. آقای سید پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی پرده برداشته که برخی از قطعات خودرو رضاشاه از طلا بوده است. هیچ‌کدام از موزه‌ها در کشور مصادره نشد و همه‌ی آن در دست میراث فرهنگی قرار دارد و خاندان پهلوی تمام تابلوها و فرش‌های نفیس را تصاحب کرده بودند.. در حال حاضر همه اموال و خودروها حفظ و بازسازی شده است... شناسنامهی شاه، فرح و ... در اختیار بنیاد مستضعفان قرار دارد... آن‌ها تصور می‌کردند که دوباره برمی گردند، ولی پول‌های زیادی را از کشور خارج کردند و برآورد ما این است که آن‌ها ۱۰۰ میلیارد دلار پول از کشور خارج کردند.. ۳۵ هزار هکتار از اموال غصب شده به دست خاندان پهلوی به مردم واگذار شده است. هنر جمهوری اسلامی این است که اموال غصب شده را به مردم برگردانده است. منبع.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
تاراج ایران توسط شاه و خاندان

تاراج ایران توسط شاه و خاندان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تاراج ایران توسط شاه و خاندان

متن نقلی به تنظیم دامنه: در آیین واگذاری صدوسیزده‌هزارمین سند املاک غصب‌شده از سوی خاندان پهلوی به مردم، مطرح شد: ۴۴ هزار فقره املاک و سند از سوی خاندان پهلوی غصب شده است و اموال مردم را بدون پرداخت ریالی تصاحب کردند. درآمد رضاخان از اجاره‌ی املاک در ۸۰ سال قبل، ۷۰ میلیارد تومان بود و از مجموع ۴۴ هزار فقره، فقط ۲ هزار و ۱۰۰ فقره آبادی بوده است. ... برخی از خودروها در دنیا بی‌نظیر هستند و سه کارخانه جمع شده بودند تا برای پسر چندساله‌ی شاه ملعون، خودرو تولید کنند. آقای سید پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی پرده برداشته که برخی از قطعات خودرو رضاشاه از طلا بوده است. هیچ‌کدام از موزه‌ها در کشور مصادره نشد و همه‌ی آن در دست میراث فرهنگی قرار دارد و خاندان پهلوی تمام تابلوها و فرش‌های نفیس را تصاحب کرده بودند.. در حال حاضر همه اموال و خودروها حفظ و بازسازی شده است... شناسنامهی شاه، فرح و ... در اختیار بنیاد مستضعفان قرار دارد... آن‌ها تصور می‌کردند که دوباره برمی گردند، ولی پول‌های زیادی را از کشور خارج کردند و برآورد ما این است که آن‌ها ۱۰۰ میلیارد دلار پول از کشور خارج کردند.. ۳۵ هزار هکتار از اموال غصب شده به دست خاندان پهلوی به مردم واگذار شده است. هنر جمهوری اسلامی این است که اموال غصب شده را به مردم برگردانده است. منبع.

متن نقلی به تنظیم دامنه: در آیین واگذاری صدوسیزده‌هزارمین سند املاک غصب‌شده از سوی خاندان پهلوی به مردم، مطرح شد: ۴۴ هزار فقره املاک و سند از سوی خاندان پهلوی غصب شده است و اموال مردم را بدون پرداخت ریالی تصاحب کردند. درآمد رضاخان از اجاره‌ی املاک در ۸۰ سال قبل، ۷۰ میلیارد تومان بود و از مجموع ۴۴ هزار فقره، فقط ۲ هزار و ۱۰۰ فقره آبادی بوده است. ... برخی از خودروها در دنیا بی‌نظیر هستند و سه کارخانه جمع شده بودند تا برای پسر چندساله‌ی شاه ملعون، خودرو تولید کنند. آقای سید پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی پرده برداشته که برخی از قطعات خودرو رضاشاه از طلا بوده است. هیچ‌کدام از موزه‌ها در کشور مصادره نشد و همه‌ی آن در دست میراث فرهنگی قرار دارد و خاندان پهلوی تمام تابلوها و فرش‌های نفیس را تصاحب کرده بودند.. در حال حاضر همه اموال و خودروها حفظ و بازسازی شده است... شناسنامهی شاه، فرح و ... در اختیار بنیاد مستضعفان قرار دارد... آن‌ها تصور می‌کردند که دوباره برمی گردند، ولی پول‌های زیادی را از کشور خارج کردند و برآورد ما این است که آن‌ها ۱۰۰ میلیارد دلار پول از کشور خارج کردند.. ۳۵ هزار هکتار از اموال غصب شده به دست خاندان پهلوی به مردم واگذار شده است. هنر جمهوری اسلامی این است که اموال غصب شده را به مردم برگردانده است. منبع.

Notes ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۰
بازدید ها : ۱۲۵۲
ساعت پست : ۱۰:۵۸
مشخصات پست

تُوتِم چیست؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

شریعتی

توتم پرستی

اثر دکتر علی شریعتی

 

هر کسی تُوتِمی دارد که با آن عشق می‌ورزد، دوست می‌دارد، می‌پرستد، می‌نالد، دعا می‌کند، می‌گرید، اشک می‌ریزد، انتظار می‌کشد، صبر می‌کند، اخلاص می‌ورزد، ارزش می‌نهد، درد می‌کشد، رنج می‌برد، ایثار می‌کند، می‌گدازد.»

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی

 

لازم به توضیح است تُوتِم در لغتنامه‌ی معین یعنی «چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.... این کلمه از زبان قبایل سرخپوست گرفته شده است. این قبائل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله‌ی خود مورد توجه قرار می‌دهند و آنرا توتم قبیله‌ی خود می‌خوانند. توتمیسم اشاره به همین است.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۰
بازدید ها : ۱۲۵۲
ساعت پست : ۱۰:۵۸
دنبال کننده

تُوتِم چیست؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تُوتِم چیست؟

شریعتی

توتم پرستی

اثر دکتر علی شریعتی

 

هر کسی تُوتِمی دارد که با آن عشق می‌ورزد، دوست می‌دارد، می‌پرستد، می‌نالد، دعا می‌کند، می‌گرید، اشک می‌ریزد، انتظار می‌کشد، صبر می‌کند، اخلاص می‌ورزد، ارزش می‌نهد، درد می‌کشد، رنج می‌برد، ایثار می‌کند، می‌گدازد.»

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی

 

لازم به توضیح است تُوتِم در لغتنامه‌ی معین یعنی «چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.... این کلمه از زبان قبایل سرخپوست گرفته شده است. این قبائل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله‌ی خود مورد توجه قرار می‌دهند و آنرا توتم قبیله‌ی خود می‌خوانند. توتمیسم اشاره به همین است.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

شریعتی

توتم پرستی

اثر دکتر علی شریعتی

 

هر کسی تُوتِمی دارد که با آن عشق می‌ورزد، دوست می‌دارد، می‌پرستد، می‌نالد، دعا می‌کند، می‌گرید، اشک می‌ریزد، انتظار می‌کشد، صبر می‌کند، اخلاص می‌ورزد، ارزش می‌نهد، درد می‌کشد، رنج می‌برد، ایثار می‌کند، می‌گدازد.»

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی

 

لازم به توضیح است تُوتِم در لغتنامه‌ی معین یعنی «چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.... این کلمه از زبان قبایل سرخپوست گرفته شده است. این قبائل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله‌ی خود مورد توجه قرار می‌دهند و آنرا توتم قبیله‌ی خود می‌خوانند. توتمیسم اشاره به همین است.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
تُوتِم چیست؟

تُوتِم چیست؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تُوتِم چیست؟

شریعتی

توتم پرستی

اثر دکتر علی شریعتی

 

هر کسی تُوتِمی دارد که با آن عشق می‌ورزد، دوست می‌دارد، می‌پرستد، می‌نالد، دعا می‌کند، می‌گرید، اشک می‌ریزد، انتظار می‌کشد، صبر می‌کند، اخلاص می‌ورزد، ارزش می‌نهد، درد می‌کشد، رنج می‌برد، ایثار می‌کند، می‌گدازد.»

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی

 

لازم به توضیح است تُوتِم در لغتنامه‌ی معین یعنی «چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.... این کلمه از زبان قبایل سرخپوست گرفته شده است. این قبائل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله‌ی خود مورد توجه قرار می‌دهند و آنرا توتم قبیله‌ی خود می‌خوانند. توتمیسم اشاره به همین است.

شریعتی

توتم پرستی

اثر دکتر علی شریعتی

 

هر کسی تُوتِمی دارد که با آن عشق می‌ورزد، دوست می‌دارد، می‌پرستد، می‌نالد، دعا می‌کند، می‌گرید، اشک می‌ریزد، انتظار می‌کشد، صبر می‌کند، اخلاص می‌ورزد، ارزش می‌نهد، درد می‌کشد، رنج می‌برد، ایثار می‌کند، می‌گدازد.»

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی

 

لازم به توضیح است تُوتِم در لغتنامه‌ی معین یعنی «چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.... این کلمه از زبان قبایل سرخپوست گرفته شده است. این قبائل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله‌ی خود مورد توجه قرار می‌دهند و آنرا توتم قبیله‌ی خود می‌خوانند. توتمیسم اشاره به همین است.

Notes ۱
پست شده در يكشنبه, ۲۶ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۸۸
ساعت پست : ۰۷:۳۹
مشخصات پست

سه مغز انسان و مسئله‌ی بازاریابی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دکتر صادق ولی‌نژاد: منطق و احساس از منظر بازاریابی. بازاریابی عصبی (نورو مارکتینگ)، بازاریابی مبتنی بر شناخت ذهن مشتریان به کمک علم اعصاب است. بر اساس علم اعصاب مغز به سه دسته «مغز قدیم»، «مغز میانی» و « مغز جدید» تقسیم می شوند.
 
دکتر صادق ولی‌نژاد
 
مغز قدیم: همان فعالیتهای خودکار و ناخودآگاه هستند که در میان همه موجودات مشترک و با ادامه بقا و حفظ حیات در ارتباط است. مثلاً جسمی به طرف چشم پرتاب می شود و ناخودآگاه دست به سمت چشم می رود.
 
مغز میانی:  احساسات در آن پردازش می شوند و مثل کودکی بازیگوش به دنبال شادی، لذت و حس خوب است و به سراغ هر کاری می رود که در لحظه برایش لذت بخش‌تر باشد و به نتایج حاصل از کار، توجهی ندارد. از کارهای تکراری فراری است.
 
مغز جدید: بر خلاف مغز میانی، همه چیز را بصورت کاملاً منطقی مورد بررسی قرار می دهد. خواندن، حرف زدن، تفکر و برنامه ریزی توسط این قسمت انجام می گیرد.
 
نکته: جالب است که بدانیم که بیشترین حجم پردازش در مغز قدیم و مغز میانی و در ضمیر ناخودآگاه ما اتفاق می افتد و تنها قسمت کوچکی از پردازش مغزی که از آن آگاه هستیم، در مغز جدید رخ می دهد.
 
مثال: شما همزمان با رانندگی، به مشاجره امروز با مدیر خود فکر می کنید. مغز قدیم در حال رانندگی است، مغز میانی احساس ناراحتی می کند، مغز جدید در حال یادآوری اتفاق است.
 

توضیح بیشتر:

 
مغز قدیم: در برخی کتابها به «مغز خزنده» هم تعبیر شده است. در اصطلاح «پدرخوانده قدرتمند» نیز گفته می شود.
 
مغز میانی: به « مغز احساسی» و «مغز هیجانی» و « مغز عاطفی» نیز شناخته می شود.
 
مغز جدید: از واژگانی چون «مغز منطقی» یا «مغز عقلایی» برای این واژه استفاده می شود.
 
نتیجه گیری: از منظر علم بازاریابی و عصب شناسی، انسانهای هوشمند در اغلب موارد «احساسی» تصمیم می گیرند و سپس به صورت «منطقی» این تصمیمات را برای خود توجیه می کنند.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در يكشنبه, ۲۶ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۸۸
ساعت پست : ۰۷:۳۹
دنبال کننده

سه مغز انسان و مسئله‌ی بازاریابی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
سه مغز انسان و مسئله‌ی بازاریابی
به قلم دکتر صادق ولی‌نژاد: منطق و احساس از منظر بازاریابی. بازاریابی عصبی (نورو مارکتینگ)، بازاریابی مبتنی بر شناخت ذهن مشتریان به کمک علم اعصاب است. بر اساس علم اعصاب مغز به سه دسته «مغز قدیم»، «مغز میانی» و « مغز جدید» تقسیم می شوند.
 
دکتر صادق ولی‌نژاد
 
مغز قدیم: همان فعالیتهای خودکار و ناخودآگاه هستند که در میان همه موجودات مشترک و با ادامه بقا و حفظ حیات در ارتباط است. مثلاً جسمی به طرف چشم پرتاب می شود و ناخودآگاه دست به سمت چشم می رود.
 
مغز میانی:  احساسات در آن پردازش می شوند و مثل کودکی بازیگوش به دنبال شادی، لذت و حس خوب است و به سراغ هر کاری می رود که در لحظه برایش لذت بخش‌تر باشد و به نتایج حاصل از کار، توجهی ندارد. از کارهای تکراری فراری است.
 
مغز جدید: بر خلاف مغز میانی، همه چیز را بصورت کاملاً منطقی مورد بررسی قرار می دهد. خواندن، حرف زدن، تفکر و برنامه ریزی توسط این قسمت انجام می گیرد.
 
نکته: جالب است که بدانیم که بیشترین حجم پردازش در مغز قدیم و مغز میانی و در ضمیر ناخودآگاه ما اتفاق می افتد و تنها قسمت کوچکی از پردازش مغزی که از آن آگاه هستیم، در مغز جدید رخ می دهد.
 
مثال: شما همزمان با رانندگی، به مشاجره امروز با مدیر خود فکر می کنید. مغز قدیم در حال رانندگی است، مغز میانی احساس ناراحتی می کند، مغز جدید در حال یادآوری اتفاق است.
 

توضیح بیشتر:

 
مغز قدیم: در برخی کتابها به «مغز خزنده» هم تعبیر شده است. در اصطلاح «پدرخوانده قدرتمند» نیز گفته می شود.
 
مغز میانی: به « مغز احساسی» و «مغز هیجانی» و « مغز عاطفی» نیز شناخته می شود.
 
مغز جدید: از واژگانی چون «مغز منطقی» یا «مغز عقلایی» برای این واژه استفاده می شود.
 
نتیجه گیری: از منظر علم بازاریابی و عصب شناسی، انسانهای هوشمند در اغلب موارد «احساسی» تصمیم می گیرند و سپس به صورت «منطقی» این تصمیمات را برای خود توجیه می کنند.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دکتر صادق ولی‌نژاد: منطق و احساس از منظر بازاریابی. بازاریابی عصبی (نورو مارکتینگ)، بازاریابی مبتنی بر شناخت ذهن مشتریان به کمک علم اعصاب است. بر اساس علم اعصاب مغز به سه دسته «مغز قدیم»، «مغز میانی» و « مغز جدید» تقسیم می شوند.
 
دکتر صادق ولی‌نژاد
 
مغز قدیم: همان فعالیتهای خودکار و ناخودآگاه هستند که در میان همه موجودات مشترک و با ادامه بقا و حفظ حیات در ارتباط است. مثلاً جسمی به طرف چشم پرتاب می شود و ناخودآگاه دست به سمت چشم می رود.
 
مغز میانی:  احساسات در آن پردازش می شوند و مثل کودکی بازیگوش به دنبال شادی، لذت و حس خوب است و به سراغ هر کاری می رود که در لحظه برایش لذت بخش‌تر باشد و به نتایج حاصل از کار، توجهی ندارد. از کارهای تکراری فراری است.
 
مغز جدید: بر خلاف مغز میانی، همه چیز را بصورت کاملاً منطقی مورد بررسی قرار می دهد. خواندن، حرف زدن، تفکر و برنامه ریزی توسط این قسمت انجام می گیرد.
 
نکته: جالب است که بدانیم که بیشترین حجم پردازش در مغز قدیم و مغز میانی و در ضمیر ناخودآگاه ما اتفاق می افتد و تنها قسمت کوچکی از پردازش مغزی که از آن آگاه هستیم، در مغز جدید رخ می دهد.
 
مثال: شما همزمان با رانندگی، به مشاجره امروز با مدیر خود فکر می کنید. مغز قدیم در حال رانندگی است، مغز میانی احساس ناراحتی می کند، مغز جدید در حال یادآوری اتفاق است.
 

توضیح بیشتر:

 
مغز قدیم: در برخی کتابها به «مغز خزنده» هم تعبیر شده است. در اصطلاح «پدرخوانده قدرتمند» نیز گفته می شود.
 
مغز میانی: به « مغز احساسی» و «مغز هیجانی» و « مغز عاطفی» نیز شناخته می شود.
 
مغز جدید: از واژگانی چون «مغز منطقی» یا «مغز عقلایی» برای این واژه استفاده می شود.
 
نتیجه گیری: از منظر علم بازاریابی و عصب شناسی، انسانهای هوشمند در اغلب موارد «احساسی» تصمیم می گیرند و سپس به صورت «منطقی» این تصمیمات را برای خود توجیه می کنند.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
سه مغز انسان و مسئله‌ی بازاریابی

سه مغز انسان و مسئله‌ی بازاریابی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
سه مغز انسان و مسئله‌ی بازاریابی
به قلم دکتر صادق ولی‌نژاد: منطق و احساس از منظر بازاریابی. بازاریابی عصبی (نورو مارکتینگ)، بازاریابی مبتنی بر شناخت ذهن مشتریان به کمک علم اعصاب است. بر اساس علم اعصاب مغز به سه دسته «مغز قدیم»، «مغز میانی» و « مغز جدید» تقسیم می شوند.
 
دکتر صادق ولی‌نژاد
 
مغز قدیم: همان فعالیتهای خودکار و ناخودآگاه هستند که در میان همه موجودات مشترک و با ادامه بقا و حفظ حیات در ارتباط است. مثلاً جسمی به طرف چشم پرتاب می شود و ناخودآگاه دست به سمت چشم می رود.
 
مغز میانی:  احساسات در آن پردازش می شوند و مثل کودکی بازیگوش به دنبال شادی، لذت و حس خوب است و به سراغ هر کاری می رود که در لحظه برایش لذت بخش‌تر باشد و به نتایج حاصل از کار، توجهی ندارد. از کارهای تکراری فراری است.
 
مغز جدید: بر خلاف مغز میانی، همه چیز را بصورت کاملاً منطقی مورد بررسی قرار می دهد. خواندن، حرف زدن، تفکر و برنامه ریزی توسط این قسمت انجام می گیرد.
 
نکته: جالب است که بدانیم که بیشترین حجم پردازش در مغز قدیم و مغز میانی و در ضمیر ناخودآگاه ما اتفاق می افتد و تنها قسمت کوچکی از پردازش مغزی که از آن آگاه هستیم، در مغز جدید رخ می دهد.
 
مثال: شما همزمان با رانندگی، به مشاجره امروز با مدیر خود فکر می کنید. مغز قدیم در حال رانندگی است، مغز میانی احساس ناراحتی می کند، مغز جدید در حال یادآوری اتفاق است.
 

توضیح بیشتر:

 
مغز قدیم: در برخی کتابها به «مغز خزنده» هم تعبیر شده است. در اصطلاح «پدرخوانده قدرتمند» نیز گفته می شود.
 
مغز میانی: به « مغز احساسی» و «مغز هیجانی» و « مغز عاطفی» نیز شناخته می شود.
 
مغز جدید: از واژگانی چون «مغز منطقی» یا «مغز عقلایی» برای این واژه استفاده می شود.
 
نتیجه گیری: از منظر علم بازاریابی و عصب شناسی، انسانهای هوشمند در اغلب موارد «احساسی» تصمیم می گیرند و سپس به صورت «منطقی» این تصمیمات را برای خود توجیه می کنند.
به قلم دکتر صادق ولی‌نژاد: منطق و احساس از منظر بازاریابی. بازاریابی عصبی (نورو مارکتینگ)، بازاریابی مبتنی بر شناخت ذهن مشتریان به کمک علم اعصاب است. بر اساس علم اعصاب مغز به سه دسته «مغز قدیم»، «مغز میانی» و « مغز جدید» تقسیم می شوند.
 
دکتر صادق ولی‌نژاد
 
مغز قدیم: همان فعالیتهای خودکار و ناخودآگاه هستند که در میان همه موجودات مشترک و با ادامه بقا و حفظ حیات در ارتباط است. مثلاً جسمی به طرف چشم پرتاب می شود و ناخودآگاه دست به سمت چشم می رود.
 
مغز میانی:  احساسات در آن پردازش می شوند و مثل کودکی بازیگوش به دنبال شادی، لذت و حس خوب است و به سراغ هر کاری می رود که در لحظه برایش لذت بخش‌تر باشد و به نتایج حاصل از کار، توجهی ندارد. از کارهای تکراری فراری است.
 
مغز جدید: بر خلاف مغز میانی، همه چیز را بصورت کاملاً منطقی مورد بررسی قرار می دهد. خواندن، حرف زدن، تفکر و برنامه ریزی توسط این قسمت انجام می گیرد.
 
نکته: جالب است که بدانیم که بیشترین حجم پردازش در مغز قدیم و مغز میانی و در ضمیر ناخودآگاه ما اتفاق می افتد و تنها قسمت کوچکی از پردازش مغزی که از آن آگاه هستیم، در مغز جدید رخ می دهد.
 
مثال: شما همزمان با رانندگی، به مشاجره امروز با مدیر خود فکر می کنید. مغز قدیم در حال رانندگی است، مغز میانی احساس ناراحتی می کند، مغز جدید در حال یادآوری اتفاق است.
 

توضیح بیشتر:

 
مغز قدیم: در برخی کتابها به «مغز خزنده» هم تعبیر شده است. در اصطلاح «پدرخوانده قدرتمند» نیز گفته می شود.
 
مغز میانی: به « مغز احساسی» و «مغز هیجانی» و « مغز عاطفی» نیز شناخته می شود.
 
مغز جدید: از واژگانی چون «مغز منطقی» یا «مغز عقلایی» برای این واژه استفاده می شود.
 
نتیجه گیری: از منظر علم بازاریابی و عصب شناسی، انسانهای هوشمند در اغلب موارد «احساسی» تصمیم می گیرند و سپس به صورت «منطقی» این تصمیمات را برای خود توجیه می کنند.
Notes ۱
پست شده در سه شنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۵۴۰
ساعت پست : ۰۱:۱۳
مشخصات پست

شعری از ادیب‌الممالک فراهانی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

 

ادیب‌الممالک فراهانی:
 

جاسوس پسِ پرده پیِ راز نهفتن

 

قاضی همه‌جا در طلِب رشوه‌گرفتن

 

واعظ به فسون‌گفتن و افسانه‌شنُفتن

 

نه وقت شنُفتن ماند نه موقع گفتن

 

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در سه شنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۵۴۰
ساعت پست : ۰۱:۱۳
دنبال کننده

شعری از ادیب‌الممالک فراهانی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شعری از ادیب‌الممالک فراهانی

 

 

ادیب‌الممالک فراهانی:
 

جاسوس پسِ پرده پیِ راز نهفتن

 

قاضی همه‌جا در طلِب رشوه‌گرفتن

 

واعظ به فسون‌گفتن و افسانه‌شنُفتن

 

نه وقت شنُفتن ماند نه موقع گفتن

 

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

 

ادیب‌الممالک فراهانی:
 

جاسوس پسِ پرده پیِ راز نهفتن

 

قاضی همه‌جا در طلِب رشوه‌گرفتن

 

واعظ به فسون‌گفتن و افسانه‌شنُفتن

 

نه وقت شنُفتن ماند نه موقع گفتن

 

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
شعری از ادیب‌الممالک فراهانی

شعری از ادیب‌الممالک فراهانی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شعری از ادیب‌الممالک فراهانی

 

 

ادیب‌الممالک فراهانی:
 

جاسوس پسِ پرده پیِ راز نهفتن

 

قاضی همه‌جا در طلِب رشوه‌گرفتن

 

واعظ به فسون‌گفتن و افسانه‌شنُفتن

 

نه وقت شنُفتن ماند نه موقع گفتن

 

 

 

ادیب‌الممالک فراهانی:
 

جاسوس پسِ پرده پیِ راز نهفتن

 

قاضی همه‌جا در طلِب رشوه‌گرفتن

 

واعظ به فسون‌گفتن و افسانه‌شنُفتن

 

نه وقت شنُفتن ماند نه موقع گفتن

 

Notes ۱
پست شده در دوشنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۴۴۱
ساعت پست : ۰۵:۱۸
مشخصات پست

عقل گردی عقل را دانی کمال

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
عقل گردی عقل را دانی کمال

 

عقل گردی عقل را دانی کمال
عشق گردی عشق را بینی جمال
مولوی محمد بلخی

 

به مناسب دومین سال شهادت سرباز شهید حاج قاسم

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. درین روزگار اخیر کمتر کسی به اندازه‌ی حاج قاسم سلیمانی سهم عقل و حق عشق را ادا می‌نمود. به وقت عقل، تماماً عقلانیت را به خدمت می‌گرفت و به وقت عشق، کمال عشق را گرامی می‌داشت. عقل او و عشق او دو خط موازی پیمایشش بود و آن شهید رشید، خوب این راه را پیمود و به لقای معبود نائل شد. حقا که او در دل حکومت می‌کرد و بسا که از نهاد ایرانیِ اهل مروت، بیرون نبود و در قلب مسلمین و مستضعفین مأوا گزید. روحش همآره شاد که به قول مولوی اگر روزگاری عقل می‌شد، عقل را راه کمالش می‌ساخت و اگر به عشق مالامال می‌گردید، عشق را به صراط جمالش می‌آراست.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در دوشنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۴۴۱
ساعت پست : ۰۵:۱۸
دنبال کننده

عقل گردی عقل را دانی کمال

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
عقل گردی عقل را دانی کمال

 

عقل گردی عقل را دانی کمال
عشق گردی عشق را بینی جمال
مولوی محمد بلخی

 

به مناسب دومین سال شهادت سرباز شهید حاج قاسم

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. درین روزگار اخیر کمتر کسی به اندازه‌ی حاج قاسم سلیمانی سهم عقل و حق عشق را ادا می‌نمود. به وقت عقل، تماماً عقلانیت را به خدمت می‌گرفت و به وقت عشق، کمال عشق را گرامی می‌داشت. عقل او و عشق او دو خط موازی پیمایشش بود و آن شهید رشید، خوب این راه را پیمود و به لقای معبود نائل شد. حقا که او در دل حکومت می‌کرد و بسا که از نهاد ایرانیِ اهل مروت، بیرون نبود و در قلب مسلمین و مستضعفین مأوا گزید. روحش همآره شاد که به قول مولوی اگر روزگاری عقل می‌شد، عقل را راه کمالش می‌ساخت و اگر به عشق مالامال می‌گردید، عشق را به صراط جمالش می‌آراست.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

عقل گردی عقل را دانی کمال
عشق گردی عشق را بینی جمال
مولوی محمد بلخی

 

به مناسب دومین سال شهادت سرباز شهید حاج قاسم

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. درین روزگار اخیر کمتر کسی به اندازه‌ی حاج قاسم سلیمانی سهم عقل و حق عشق را ادا می‌نمود. به وقت عقل، تماماً عقلانیت را به خدمت می‌گرفت و به وقت عشق، کمال عشق را گرامی می‌داشت. عقل او و عشق او دو خط موازی پیمایشش بود و آن شهید رشید، خوب این راه را پیمود و به لقای معبود نائل شد. حقا که او در دل حکومت می‌کرد و بسا که از نهاد ایرانیِ اهل مروت، بیرون نبود و در قلب مسلمین و مستضعفین مأوا گزید. روحش همآره شاد که به قول مولوی اگر روزگاری عقل می‌شد، عقل را راه کمالش می‌ساخت و اگر به عشق مالامال می‌گردید، عشق را به صراط جمالش می‌آراست.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
عقل گردی عقل را دانی کمال

عقل گردی عقل را دانی کمال

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
عقل گردی عقل را دانی کمال

 

عقل گردی عقل را دانی کمال
عشق گردی عشق را بینی جمال
مولوی محمد بلخی

 

به مناسب دومین سال شهادت سرباز شهید حاج قاسم

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. درین روزگار اخیر کمتر کسی به اندازه‌ی حاج قاسم سلیمانی سهم عقل و حق عشق را ادا می‌نمود. به وقت عقل، تماماً عقلانیت را به خدمت می‌گرفت و به وقت عشق، کمال عشق را گرامی می‌داشت. عقل او و عشق او دو خط موازی پیمایشش بود و آن شهید رشید، خوب این راه را پیمود و به لقای معبود نائل شد. حقا که او در دل حکومت می‌کرد و بسا که از نهاد ایرانیِ اهل مروت، بیرون نبود و در قلب مسلمین و مستضعفین مأوا گزید. روحش همآره شاد که به قول مولوی اگر روزگاری عقل می‌شد، عقل را راه کمالش می‌ساخت و اگر به عشق مالامال می‌گردید، عشق را به صراط جمالش می‌آراست.

 

عقل گردی عقل را دانی کمال
عشق گردی عشق را بینی جمال
مولوی محمد بلخی

 

به مناسب دومین سال شهادت سرباز شهید حاج قاسم

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. درین روزگار اخیر کمتر کسی به اندازه‌ی حاج قاسم سلیمانی سهم عقل و حق عشق را ادا می‌نمود. به وقت عقل، تماماً عقلانیت را به خدمت می‌گرفت و به وقت عشق، کمال عشق را گرامی می‌داشت. عقل او و عشق او دو خط موازی پیمایشش بود و آن شهید رشید، خوب این راه را پیمود و به لقای معبود نائل شد. حقا که او در دل حکومت می‌کرد و بسا که از نهاد ایرانیِ اهل مروت، بیرون نبود و در قلب مسلمین و مستضعفین مأوا گزید. روحش همآره شاد که به قول مولوی اگر روزگاری عقل می‌شد، عقل را راه کمالش می‌ساخت و اگر به عشق مالامال می‌گردید، عشق را به صراط جمالش می‌آراست.

Notes ۱
پست شده در شنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۳۷۴
ساعت پست : ۰۶:۰۵
مشخصات پست

قرآن قانون اساسی مسلمین

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قرآن قانون اساسی مسلمین

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قرآن مرز ندارد. در «کارنامه‌‌ی اسلام» از قرآن به عنوان «مرکز جامعه‌ی اسلامی» نکته‌ای وجود دارد که بسا خوب است در آستانه‌ی سالگرد شهید حاج قاسم از آن یادی کنم. زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب در صفحه‌ی ۳۰ این اثر گراسنگ نوشته است: «قرآن که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود و نه نژادی، نه شرقی در کار بود و نه غربی، قانون اساسی است.»

این عبارات را نوشتم تا گفته باشم شهید والامقام حاج قاسم زندگی سراسر نمونه‌ی خود را به گونه‌ای پیمود که جز قرآن و محتوای اسلام چیزی در آن ارجحیت نداشت. از همان روزی که از طریق سه‌چند جمله‌ی فریادگر مرحوم دکتر علی شریعتی با اسم امام خمینی آشنا شد، تا روزی که «جمهوری اسلامی را حرم» خواند و برای حفظ سرحداد آن و نجات جان انسان و ستمدیدگان، در منطقه‌ی توطئه‌خیز مسلمین دست به فرماندهی رشیدانه و اخلاص‌گرانه زد و توانست بنیاد یک تفکر خشن و دولتی باطل به اسم جعلی خلافت داعش را از ریشه برکنَد، همه و همه ناشی از دستورالعمل‌هایی بود که از همین قرآنِ بدون مرز برگرفته بود. قاسم حقیقتاً چونان قرآن مسلمین، انسانی بدون مرز برای جهان اسلام بود. نامش جاویدان است و روحش شادمان. عکس بالا: صحنه‌ی نماز‌خواندنِ حاج‌ قاسم وسط کاخ کرملین

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در شنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۳۷۴
ساعت پست : ۰۶:۰۵
دنبال کننده

قرآن قانون اساسی مسلمین

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قرآن قانون اساسی مسلمین

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قرآن مرز ندارد. در «کارنامه‌‌ی اسلام» از قرآن به عنوان «مرکز جامعه‌ی اسلامی» نکته‌ای وجود دارد که بسا خوب است در آستانه‌ی سالگرد شهید حاج قاسم از آن یادی کنم. زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب در صفحه‌ی ۳۰ این اثر گراسنگ نوشته است: «قرآن که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود و نه نژادی، نه شرقی در کار بود و نه غربی، قانون اساسی است.»

این عبارات را نوشتم تا گفته باشم شهید والامقام حاج قاسم زندگی سراسر نمونه‌ی خود را به گونه‌ای پیمود که جز قرآن و محتوای اسلام چیزی در آن ارجحیت نداشت. از همان روزی که از طریق سه‌چند جمله‌ی فریادگر مرحوم دکتر علی شریعتی با اسم امام خمینی آشنا شد، تا روزی که «جمهوری اسلامی را حرم» خواند و برای حفظ سرحداد آن و نجات جان انسان و ستمدیدگان، در منطقه‌ی توطئه‌خیز مسلمین دست به فرماندهی رشیدانه و اخلاص‌گرانه زد و توانست بنیاد یک تفکر خشن و دولتی باطل به اسم جعلی خلافت داعش را از ریشه برکنَد، همه و همه ناشی از دستورالعمل‌هایی بود که از همین قرآنِ بدون مرز برگرفته بود. قاسم حقیقتاً چونان قرآن مسلمین، انسانی بدون مرز برای جهان اسلام بود. نامش جاویدان است و روحش شادمان. عکس بالا: صحنه‌ی نماز‌خواندنِ حاج‌ قاسم وسط کاخ کرملین

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قرآن مرز ندارد. در «کارنامه‌‌ی اسلام» از قرآن به عنوان «مرکز جامعه‌ی اسلامی» نکته‌ای وجود دارد که بسا خوب است در آستانه‌ی سالگرد شهید حاج قاسم از آن یادی کنم. زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب در صفحه‌ی ۳۰ این اثر گراسنگ نوشته است: «قرآن که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود و نه نژادی، نه شرقی در کار بود و نه غربی، قانون اساسی است.»

این عبارات را نوشتم تا گفته باشم شهید والامقام حاج قاسم زندگی سراسر نمونه‌ی خود را به گونه‌ای پیمود که جز قرآن و محتوای اسلام چیزی در آن ارجحیت نداشت. از همان روزی که از طریق سه‌چند جمله‌ی فریادگر مرحوم دکتر علی شریعتی با اسم امام خمینی آشنا شد، تا روزی که «جمهوری اسلامی را حرم» خواند و برای حفظ سرحداد آن و نجات جان انسان و ستمدیدگان، در منطقه‌ی توطئه‌خیز مسلمین دست به فرماندهی رشیدانه و اخلاص‌گرانه زد و توانست بنیاد یک تفکر خشن و دولتی باطل به اسم جعلی خلافت داعش را از ریشه برکنَد، همه و همه ناشی از دستورالعمل‌هایی بود که از همین قرآنِ بدون مرز برگرفته بود. قاسم حقیقتاً چونان قرآن مسلمین، انسانی بدون مرز برای جهان اسلام بود. نامش جاویدان است و روحش شادمان. عکس بالا: صحنه‌ی نماز‌خواندنِ حاج‌ قاسم وسط کاخ کرملین

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
قرآن قانون اساسی مسلمین

قرآن قانون اساسی مسلمین

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قرآن قانون اساسی مسلمین

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قرآن مرز ندارد. در «کارنامه‌‌ی اسلام» از قرآن به عنوان «مرکز جامعه‌ی اسلامی» نکته‌ای وجود دارد که بسا خوب است در آستانه‌ی سالگرد شهید حاج قاسم از آن یادی کنم. زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب در صفحه‌ی ۳۰ این اثر گراسنگ نوشته است: «قرآن که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود و نه نژادی، نه شرقی در کار بود و نه غربی، قانون اساسی است.»

این عبارات را نوشتم تا گفته باشم شهید والامقام حاج قاسم زندگی سراسر نمونه‌ی خود را به گونه‌ای پیمود که جز قرآن و محتوای اسلام چیزی در آن ارجحیت نداشت. از همان روزی که از طریق سه‌چند جمله‌ی فریادگر مرحوم دکتر علی شریعتی با اسم امام خمینی آشنا شد، تا روزی که «جمهوری اسلامی را حرم» خواند و برای حفظ سرحداد آن و نجات جان انسان و ستمدیدگان، در منطقه‌ی توطئه‌خیز مسلمین دست به فرماندهی رشیدانه و اخلاص‌گرانه زد و توانست بنیاد یک تفکر خشن و دولتی باطل به اسم جعلی خلافت داعش را از ریشه برکنَد، همه و همه ناشی از دستورالعمل‌هایی بود که از همین قرآنِ بدون مرز برگرفته بود. قاسم حقیقتاً چونان قرآن مسلمین، انسانی بدون مرز برای جهان اسلام بود. نامش جاویدان است و روحش شادمان. عکس بالا: صحنه‌ی نماز‌خواندنِ حاج‌ قاسم وسط کاخ کرملین

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قرآن مرز ندارد. در «کارنامه‌‌ی اسلام» از قرآن به عنوان «مرکز جامعه‌ی اسلامی» نکته‌ای وجود دارد که بسا خوب است در آستانه‌ی سالگرد شهید حاج قاسم از آن یادی کنم. زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب در صفحه‌ی ۳۰ این اثر گراسنگ نوشته است: «قرآن که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود و نه نژادی، نه شرقی در کار بود و نه غربی، قانون اساسی است.»

این عبارات را نوشتم تا گفته باشم شهید والامقام حاج قاسم زندگی سراسر نمونه‌ی خود را به گونه‌ای پیمود که جز قرآن و محتوای اسلام چیزی در آن ارجحیت نداشت. از همان روزی که از طریق سه‌چند جمله‌ی فریادگر مرحوم دکتر علی شریعتی با اسم امام خمینی آشنا شد، تا روزی که «جمهوری اسلامی را حرم» خواند و برای حفظ سرحداد آن و نجات جان انسان و ستمدیدگان، در منطقه‌ی توطئه‌خیز مسلمین دست به فرماندهی رشیدانه و اخلاص‌گرانه زد و توانست بنیاد یک تفکر خشن و دولتی باطل به اسم جعلی خلافت داعش را از ریشه برکنَد، همه و همه ناشی از دستورالعمل‌هایی بود که از همین قرآنِ بدون مرز برگرفته بود. قاسم حقیقتاً چونان قرآن مسلمین، انسانی بدون مرز برای جهان اسلام بود. نامش جاویدان است و روحش شادمان. عکس بالا: صحنه‌ی نماز‌خواندنِ حاج‌ قاسم وسط کاخ کرملین

Notes ۱
پست شده در جمعه, ۱۰ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۹۲
ساعت پست : ۰۶:۴۰
مشخصات پست

نماز از نظر مولوی محمد بلخی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از این نماز غرَض آن بود که من با تو حدیث دردِ فراق تو بازگذارم وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم. ص ۱۳۸ کتاب آشنایی با مولوی.

 

نماز حاج قاسم سلیمانی

و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه 

 

درنگُنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایى است قعرش ناپدید

 

ناگفته نگذارم هنگامی به این صفحه‌ی کتاب آقای محمود نامنی رسیده و این نظر مولوی را خوانده بودم، همان سال، ذهنم به دو شخصیت ممتاز در نماز رفت: امام خمینی و حاج قاسم سلیمانی. هر دو، نماز را در اوج عشق اقامه می‌کردند و در کمال زیبایی و اتصال. مثلاً امام با شمد بر دوش در اوج درد در بیمارستان قلب تهران و شهید حاج قاسم سلیمانی با چفیه‌ی رزم بر گردن در اوج نبرد در میدان.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در جمعه, ۱۰ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۹۲
ساعت پست : ۰۶:۴۰
دنبال کننده

نماز از نظر مولوی محمد بلخی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نماز از نظر مولوی محمد بلخی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از این نماز غرَض آن بود که من با تو حدیث دردِ فراق تو بازگذارم وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم. ص ۱۳۸ کتاب آشنایی با مولوی.

 

نماز حاج قاسم سلیمانی

و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه 

 

درنگُنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایى است قعرش ناپدید

 

ناگفته نگذارم هنگامی به این صفحه‌ی کتاب آقای محمود نامنی رسیده و این نظر مولوی را خوانده بودم، همان سال، ذهنم به دو شخصیت ممتاز در نماز رفت: امام خمینی و حاج قاسم سلیمانی. هر دو، نماز را در اوج عشق اقامه می‌کردند و در کمال زیبایی و اتصال. مثلاً امام با شمد بر دوش در اوج درد در بیمارستان قلب تهران و شهید حاج قاسم سلیمانی با چفیه‌ی رزم بر گردن در اوج نبرد در میدان.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از این نماز غرَض آن بود که من با تو حدیث دردِ فراق تو بازگذارم وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم. ص ۱۳۸ کتاب آشنایی با مولوی.

 

نماز حاج قاسم سلیمانی

و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه 

 

درنگُنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایى است قعرش ناپدید

 

ناگفته نگذارم هنگامی به این صفحه‌ی کتاب آقای محمود نامنی رسیده و این نظر مولوی را خوانده بودم، همان سال، ذهنم به دو شخصیت ممتاز در نماز رفت: امام خمینی و حاج قاسم سلیمانی. هر دو، نماز را در اوج عشق اقامه می‌کردند و در کمال زیبایی و اتصال. مثلاً امام با شمد بر دوش در اوج درد در بیمارستان قلب تهران و شهید حاج قاسم سلیمانی با چفیه‌ی رزم بر گردن در اوج نبرد در میدان.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
نماز از نظر مولوی محمد بلخی

نماز از نظر مولوی محمد بلخی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نماز از نظر مولوی محمد بلخی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از این نماز غرَض آن بود که من با تو حدیث دردِ فراق تو بازگذارم وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم. ص ۱۳۸ کتاب آشنایی با مولوی.

 

نماز حاج قاسم سلیمانی

و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه 

 

درنگُنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایى است قعرش ناپدید

 

ناگفته نگذارم هنگامی به این صفحه‌ی کتاب آقای محمود نامنی رسیده و این نظر مولوی را خوانده بودم، همان سال، ذهنم به دو شخصیت ممتاز در نماز رفت: امام خمینی و حاج قاسم سلیمانی. هر دو، نماز را در اوج عشق اقامه می‌کردند و در کمال زیبایی و اتصال. مثلاً امام با شمد بر دوش در اوج درد در بیمارستان قلب تهران و شهید حاج قاسم سلیمانی با چفیه‌ی رزم بر گردن در اوج نبرد در میدان.

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از این نماز غرَض آن بود که من با تو حدیث دردِ فراق تو بازگذارم وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم. ص ۱۳۸ کتاب آشنایی با مولوی.

 

نماز حاج قاسم سلیمانی

و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه 

 

درنگُنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایى است قعرش ناپدید

 

ناگفته نگذارم هنگامی به این صفحه‌ی کتاب آقای محمود نامنی رسیده و این نظر مولوی را خوانده بودم، همان سال، ذهنم به دو شخصیت ممتاز در نماز رفت: امام خمینی و حاج قاسم سلیمانی. هر دو، نماز را در اوج عشق اقامه می‌کردند و در کمال زیبایی و اتصال. مثلاً امام با شمد بر دوش در اوج درد در بیمارستان قلب تهران و شهید حاج قاسم سلیمانی با چفیه‌ی رزم بر گردن در اوج نبرد در میدان.

Notes ۱
پست شده در پنجشنبه, ۹ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۴۰
ساعت پست : ۰۷:۱۰
مشخصات پست

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. در صفحه‌ی چهارده‌ی کتاب «نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه‌ی فردوسی، خمسه‌ی نظامی و منطق‌الطیر عطار». نوشته‌ی دکتر حمیرا زمرّدی (که ۲۷ تیر ۱۳۹۸ معرفی کرده بودم) خوانده‌ام حکیم نظامی در «خردنامه»‌اش می‌گوید:

 

هست درین دایره‌ی لاجورد

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

 

 

خواستم بگویم شهید حاج قاسم سلیمانی یک نمونه‌ی برجسته و تما‌م‌عیار از نماد چنین مرد در دایره‌ی لاجورد و گنبد دوّار است. به عبارتی دیگر به نقل از زمرّدی در کلیّت مذهبی آنچه در بالا و بلندی‌هاست، نمودار اصل متعالی و برتر است. مثل آسمان، کوه، آفتاب، و نیز اینک حاج قاسم سلیمانی. همان شهید رشیدی که چون آسمان و آفتاب در بالا و بلندی‌هاست و نمونه‌ای از تعالی و برتری.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در پنجشنبه, ۹ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۴۰
ساعت پست : ۰۷:۱۰
دنبال کننده

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. در صفحه‌ی چهارده‌ی کتاب «نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه‌ی فردوسی، خمسه‌ی نظامی و منطق‌الطیر عطار». نوشته‌ی دکتر حمیرا زمرّدی (که ۲۷ تیر ۱۳۹۸ معرفی کرده بودم) خوانده‌ام حکیم نظامی در «خردنامه»‌اش می‌گوید:

 

هست درین دایره‌ی لاجورد

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

 

 

خواستم بگویم شهید حاج قاسم سلیمانی یک نمونه‌ی برجسته و تما‌م‌عیار از نماد چنین مرد در دایره‌ی لاجورد و گنبد دوّار است. به عبارتی دیگر به نقل از زمرّدی در کلیّت مذهبی آنچه در بالا و بلندی‌هاست، نمودار اصل متعالی و برتر است. مثل آسمان، کوه، آفتاب، و نیز اینک حاج قاسم سلیمانی. همان شهید رشیدی که چون آسمان و آفتاب در بالا و بلندی‌هاست و نمونه‌ای از تعالی و برتری.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. در صفحه‌ی چهارده‌ی کتاب «نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه‌ی فردوسی، خمسه‌ی نظامی و منطق‌الطیر عطار». نوشته‌ی دکتر حمیرا زمرّدی (که ۲۷ تیر ۱۳۹۸ معرفی کرده بودم) خوانده‌ام حکیم نظامی در «خردنامه»‌اش می‌گوید:

 

هست درین دایره‌ی لاجورد

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

 

 

خواستم بگویم شهید حاج قاسم سلیمانی یک نمونه‌ی برجسته و تما‌م‌عیار از نماد چنین مرد در دایره‌ی لاجورد و گنبد دوّار است. به عبارتی دیگر به نقل از زمرّدی در کلیّت مذهبی آنچه در بالا و بلندی‌هاست، نمودار اصل متعالی و برتر است. مثل آسمان، کوه، آفتاب، و نیز اینک حاج قاسم سلیمانی. همان شهید رشیدی که چون آسمان و آفتاب در بالا و بلندی‌هاست و نمونه‌ای از تعالی و برتری.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. در صفحه‌ی چهارده‌ی کتاب «نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه‌ی فردوسی، خمسه‌ی نظامی و منطق‌الطیر عطار». نوشته‌ی دکتر حمیرا زمرّدی (که ۲۷ تیر ۱۳۹۸ معرفی کرده بودم) خوانده‌ام حکیم نظامی در «خردنامه»‌اش می‌گوید:

 

هست درین دایره‌ی لاجورد

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

 

 

خواستم بگویم شهید حاج قاسم سلیمانی یک نمونه‌ی برجسته و تما‌م‌عیار از نماد چنین مرد در دایره‌ی لاجورد و گنبد دوّار است. به عبارتی دیگر به نقل از زمرّدی در کلیّت مذهبی آنچه در بالا و بلندی‌هاست، نمودار اصل متعالی و برتر است. مثل آسمان، کوه، آفتاب، و نیز اینک حاج قاسم سلیمانی. همان شهید رشیدی که چون آسمان و آفتاب در بالا و بلندی‌هاست و نمونه‌ای از تعالی و برتری.

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. در صفحه‌ی چهارده‌ی کتاب «نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه‌ی فردوسی، خمسه‌ی نظامی و منطق‌الطیر عطار». نوشته‌ی دکتر حمیرا زمرّدی (که ۲۷ تیر ۱۳۹۸ معرفی کرده بودم) خوانده‌ام حکیم نظامی در «خردنامه»‌اش می‌گوید:

 

هست درین دایره‌ی لاجورد

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

 

 

خواستم بگویم شهید حاج قاسم سلیمانی یک نمونه‌ی برجسته و تما‌م‌عیار از نماد چنین مرد در دایره‌ی لاجورد و گنبد دوّار است. به عبارتی دیگر به نقل از زمرّدی در کلیّت مذهبی آنچه در بالا و بلندی‌هاست، نمودار اصل متعالی و برتر است. مثل آسمان، کوه، آفتاب، و نیز اینک حاج قاسم سلیمانی. همان شهید رشیدی که چون آسمان و آفتاب در بالا و بلندی‌هاست و نمونه‌ای از تعالی و برتری.

Notes ۱
پست شده در چهارشنبه, ۸ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۰۶
ساعت پست : ۰۶:۱۳
مشخصات پست

حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»
متن نقلی: از  سردار حسین معروفی فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان، فرمانده سابق سپاه نینوای استان گلستان، فرمانده اسبق سپاه سلمان استان سیستان و بلوچستان. او گفت روزی از زبان حاج قاسم شنید که به او گفت از خدا خواستم به من آنچنان مَشغله‌ای بدهد که فرصت فکرِ گناه هم به سرم نزند.آری؛ آن بزرگ‌مرد خودِ گناه که نه، حتی از فکرِ گناه هم می‌خواست پرهیز داشته باشد. نیز گفت: فضائل حاج قاسم را بگوییم، نه مشاغل و مناصب و درجات و عناوین و القاب را. آری؛ فضیلت‌های حاج قاسم چنان آموزنده و فراوان است که ما را از مشغول‌کردن به زوایای ظاهری آن شخصت کم‌نظیر بازمی‌دارد. و همچنین گفت حاج قاسم را دست‌یافتنی کنیم، نه دست‌نیافتنی. یعنی طوری از او سخن نگوییم که جامعه باورش سخت شود و مانندِ او شدن برایش دشوار. به‌راستی شهید حاج قاسم سلیمانی نماد رستگاری است که به قول آقای افشین علا در منظومه‌ی ۲۰۰ بیتی «سربازنامه»: «شوکتِ فارس را جهانی کرد». عکس حاج قاسم در بالا: چند ساعت پیش از شهادت قبل از سفر به عراق.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۸ دی ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۰۶
ساعت پست : ۰۶:۱۳
دنبال کننده

حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»
متن نقلی: از  سردار حسین معروفی فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان، فرمانده سابق سپاه نینوای استان گلستان، فرمانده اسبق سپاه سلمان استان سیستان و بلوچستان. او گفت روزی از زبان حاج قاسم شنید که به او گفت از خدا خواستم به من آنچنان مَشغله‌ای بدهد که فرصت فکرِ گناه هم به سرم نزند.آری؛ آن بزرگ‌مرد خودِ گناه که نه، حتی از فکرِ گناه هم می‌خواست پرهیز داشته باشد. نیز گفت: فضائل حاج قاسم را بگوییم، نه مشاغل و مناصب و درجات و عناوین و القاب را. آری؛ فضیلت‌های حاج قاسم چنان آموزنده و فراوان است که ما را از مشغول‌کردن به زوایای ظاهری آن شخصت کم‌نظیر بازمی‌دارد. و همچنین گفت حاج قاسم را دست‌یافتنی کنیم، نه دست‌نیافتنی. یعنی طوری از او سخن نگوییم که جامعه باورش سخت شود و مانندِ او شدن برایش دشوار. به‌راستی شهید حاج قاسم سلیمانی نماد رستگاری است که به قول آقای افشین علا در منظومه‌ی ۲۰۰ بیتی «سربازنامه»: «شوکتِ فارس را جهانی کرد». عکس حاج قاسم در بالا: چند ساعت پیش از شهادت قبل از سفر به عراق.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
متن نقلی: از  سردار حسین معروفی فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان، فرمانده سابق سپاه نینوای استان گلستان، فرمانده اسبق سپاه سلمان استان سیستان و بلوچستان. او گفت روزی از زبان حاج قاسم شنید که به او گفت از خدا خواستم به من آنچنان مَشغله‌ای بدهد که فرصت فکرِ گناه هم به سرم نزند.آری؛ آن بزرگ‌مرد خودِ گناه که نه، حتی از فکرِ گناه هم می‌خواست پرهیز داشته باشد. نیز گفت: فضائل حاج قاسم را بگوییم، نه مشاغل و مناصب و درجات و عناوین و القاب را. آری؛ فضیلت‌های حاج قاسم چنان آموزنده و فراوان است که ما را از مشغول‌کردن به زوایای ظاهری آن شخصت کم‌نظیر بازمی‌دارد. و همچنین گفت حاج قاسم را دست‌یافتنی کنیم، نه دست‌نیافتنی. یعنی طوری از او سخن نگوییم که جامعه باورش سخت شود و مانندِ او شدن برایش دشوار. به‌راستی شهید حاج قاسم سلیمانی نماد رستگاری است که به قول آقای افشین علا در منظومه‌ی ۲۰۰ بیتی «سربازنامه»: «شوکتِ فارس را جهانی کرد». عکس حاج قاسم در بالا: چند ساعت پیش از شهادت قبل از سفر به عراق.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»

حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»
متن نقلی: از  سردار حسین معروفی فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان، فرمانده سابق سپاه نینوای استان گلستان، فرمانده اسبق سپاه سلمان استان سیستان و بلوچستان. او گفت روزی از زبان حاج قاسم شنید که به او گفت از خدا خواستم به من آنچنان مَشغله‌ای بدهد که فرصت فکرِ گناه هم به سرم نزند.آری؛ آن بزرگ‌مرد خودِ گناه که نه، حتی از فکرِ گناه هم می‌خواست پرهیز داشته باشد. نیز گفت: فضائل حاج قاسم را بگوییم، نه مشاغل و مناصب و درجات و عناوین و القاب را. آری؛ فضیلت‌های حاج قاسم چنان آموزنده و فراوان است که ما را از مشغول‌کردن به زوایای ظاهری آن شخصت کم‌نظیر بازمی‌دارد. و همچنین گفت حاج قاسم را دست‌یافتنی کنیم، نه دست‌نیافتنی. یعنی طوری از او سخن نگوییم که جامعه باورش سخت شود و مانندِ او شدن برایش دشوار. به‌راستی شهید حاج قاسم سلیمانی نماد رستگاری است که به قول آقای افشین علا در منظومه‌ی ۲۰۰ بیتی «سربازنامه»: «شوکتِ فارس را جهانی کرد». عکس حاج قاسم در بالا: چند ساعت پیش از شهادت قبل از سفر به عراق.
متن نقلی: از  سردار حسین معروفی فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان، فرمانده سابق سپاه نینوای استان گلستان، فرمانده اسبق سپاه سلمان استان سیستان و بلوچستان. او گفت روزی از زبان حاج قاسم شنید که به او گفت از خدا خواستم به من آنچنان مَشغله‌ای بدهد که فرصت فکرِ گناه هم به سرم نزند.آری؛ آن بزرگ‌مرد خودِ گناه که نه، حتی از فکرِ گناه هم می‌خواست پرهیز داشته باشد. نیز گفت: فضائل حاج قاسم را بگوییم، نه مشاغل و مناصب و درجات و عناوین و القاب را. آری؛ فضیلت‌های حاج قاسم چنان آموزنده و فراوان است که ما را از مشغول‌کردن به زوایای ظاهری آن شخصت کم‌نظیر بازمی‌دارد. و همچنین گفت حاج قاسم را دست‌یافتنی کنیم، نه دست‌نیافتنی. یعنی طوری از او سخن نگوییم که جامعه باورش سخت شود و مانندِ او شدن برایش دشوار. به‌راستی شهید حاج قاسم سلیمانی نماد رستگاری است که به قول آقای افشین علا در منظومه‌ی ۲۰۰ بیتی «سربازنامه»: «شوکتِ فارس را جهانی کرد». عکس حاج قاسم در بالا: چند ساعت پیش از شهادت قبل از سفر به عراق.
Notes ۰
پست شده در شنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۰
بازدید ها : ۵۶۲
ساعت پست : ۰۷:۵۹
مشخصات پست

سقراطِ خراسان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. به گمانم سقراطِ خراسان را می‌شناسید. بلی؛ درست حدس زده‌اید: مرحوم استاد محمدتقی شریعتی، پدر مرحوم دکتر علی شریعتی. علامه محمدرضا حکیمی در "تفسیر آفتاب" صفحه‌ی ۲۱۸، پدر دکتر شریعتی را "سقراطِ خراسان" نامید.

 

 

دو نکته از آن مرد مزینان و سقراط خردمندِ خراسان -که در حُجره‌ی ۱۷۳ صحن آزادی حرم رضوی مدفون است- یاد می‌کنم: او معتقد بود اگر عرب جاهلی گرفتار بُت‌هایی چون لات و عُزّی و منات بوده، ما گرفتار چه بُت‌هایی هستیم؟! هر یک از ما چند بُت! برای خود ساخته‌ایم. او همچنین بر این نظر بود که یتیم فقط "پدرمُرده" نیست! کسی که فاقدِ علم، فاقدِ دین و فاقد ایمان باشد نیز "یتیم" است.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۲
پست شده در شنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۰
بازدید ها : ۵۶۲
ساعت پست : ۰۷:۵۹
دنبال کننده

سقراطِ خراسان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
سقراطِ خراسان

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. به گمانم سقراطِ خراسان را می‌شناسید. بلی؛ درست حدس زده‌اید: مرحوم استاد محمدتقی شریعتی، پدر مرحوم دکتر علی شریعتی. علامه محمدرضا حکیمی در "تفسیر آفتاب" صفحه‌ی ۲۱۸، پدر دکتر شریعتی را "سقراطِ خراسان" نامید.

 

 

دو نکته از آن مرد مزینان و سقراط خردمندِ خراسان -که در حُجره‌ی ۱۷۳ صحن آزادی حرم رضوی مدفون است- یاد می‌کنم: او معتقد بود اگر عرب جاهلی گرفتار بُت‌هایی چون لات و عُزّی و منات بوده، ما گرفتار چه بُت‌هایی هستیم؟! هر یک از ما چند بُت! برای خود ساخته‌ایم. او همچنین بر این نظر بود که یتیم فقط "پدرمُرده" نیست! کسی که فاقدِ علم، فاقدِ دین و فاقد ایمان باشد نیز "یتیم" است.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. به گمانم سقراطِ خراسان را می‌شناسید. بلی؛ درست حدس زده‌اید: مرحوم استاد محمدتقی شریعتی، پدر مرحوم دکتر علی شریعتی. علامه محمدرضا حکیمی در "تفسیر آفتاب" صفحه‌ی ۲۱۸، پدر دکتر شریعتی را "سقراطِ خراسان" نامید.

 

 

دو نکته از آن مرد مزینان و سقراط خردمندِ خراسان -که در حُجره‌ی ۱۷۳ صحن آزادی حرم رضوی مدفون است- یاد می‌کنم: او معتقد بود اگر عرب جاهلی گرفتار بُت‌هایی چون لات و عُزّی و منات بوده، ما گرفتار چه بُت‌هایی هستیم؟! هر یک از ما چند بُت! برای خود ساخته‌ایم. او همچنین بر این نظر بود که یتیم فقط "پدرمُرده" نیست! کسی که فاقدِ علم، فاقدِ دین و فاقد ایمان باشد نیز "یتیم" است.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۲
سقراطِ خراسان

سقراطِ خراسان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
سقراطِ خراسان

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. به گمانم سقراطِ خراسان را می‌شناسید. بلی؛ درست حدس زده‌اید: مرحوم استاد محمدتقی شریعتی، پدر مرحوم دکتر علی شریعتی. علامه محمدرضا حکیمی در "تفسیر آفتاب" صفحه‌ی ۲۱۸، پدر دکتر شریعتی را "سقراطِ خراسان" نامید.

 

 

دو نکته از آن مرد مزینان و سقراط خردمندِ خراسان -که در حُجره‌ی ۱۷۳ صحن آزادی حرم رضوی مدفون است- یاد می‌کنم: او معتقد بود اگر عرب جاهلی گرفتار بُت‌هایی چون لات و عُزّی و منات بوده، ما گرفتار چه بُت‌هایی هستیم؟! هر یک از ما چند بُت! برای خود ساخته‌ایم. او همچنین بر این نظر بود که یتیم فقط "پدرمُرده" نیست! کسی که فاقدِ علم، فاقدِ دین و فاقد ایمان باشد نیز "یتیم" است.

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. به گمانم سقراطِ خراسان را می‌شناسید. بلی؛ درست حدس زده‌اید: مرحوم استاد محمدتقی شریعتی، پدر مرحوم دکتر علی شریعتی. علامه محمدرضا حکیمی در "تفسیر آفتاب" صفحه‌ی ۲۱۸، پدر دکتر شریعتی را "سقراطِ خراسان" نامید.

 

 

دو نکته از آن مرد مزینان و سقراط خردمندِ خراسان -که در حُجره‌ی ۱۷۳ صحن آزادی حرم رضوی مدفون است- یاد می‌کنم: او معتقد بود اگر عرب جاهلی گرفتار بُت‌هایی چون لات و عُزّی و منات بوده، ما گرفتار چه بُت‌هایی هستیم؟! هر یک از ما چند بُت! برای خود ساخته‌ایم. او همچنین بر این نظر بود که یتیم فقط "پدرمُرده" نیست! کسی که فاقدِ علم، فاقدِ دین و فاقد ایمان باشد نیز "یتیم" است.

Notes ۲
پست شده در جمعه, ۱۲ آذر ۱۴۰۰
بازدید ها : ۴۷۴
ساعت پست : ۰۷:۳۹
مشخصات پست

از نظر دکتر شریعتی چه بر سر قرآن آوردند؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
متن نقلی: از مرحوم دکتر علی شریعتی ( ۲ آذر ۱۳۱۲ - ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ ) به مناسبت سالروز تولدش در ۲ آذرماه: «قرآن کتابی است که با نام «خدا» آغاز می‌شود و با نام «مردم» پایان می‌پذیرد. کتابی «آسمانی» است اما بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می‌پندارند و بی‌ایمانان امروز قیاس می‌کنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال. کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره‌اش از مسائل انسانی گرفته شده، و بیش از ۳۰ سوره‌اش از پدیده‌های مادی، و تنها ۲ سوره‌اش از عبادات، آن هم حج و نماز. کتابی است که نخستین پیامش «خواندن» است، و افتخارِ خدایش به «تعلیم انسان با قلم»، آن هم در جامعه‌ای و در قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت اصلاً مطرح نیست.
 
 
این کتاب از آن روزی که به حیله‌ی دشمن و به جهل دوست، لایش را بستند، لایه‌اش مصرف پیدا کرد. وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت. و از آن‌هنگام که این کتاب را -که «خواندنی» نام دارد- دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب‌کشی به کار رفت، (کلمه‌ی قرآن، از ریشه‌ی قرائت، به معنای خواندنی) از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از این کتاب، نخواستند، وسیله‌ی شفای امراض جسمی، چون درد کمر و بادِ شانه و … شد.» مرحوم دکتر علی شریعتی، برگرفته از سخنرانی و کتاب «پدر، مادر، ما متّهمیم» مجموعه‌آثار ۲۲.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در جمعه, ۱۲ آذر ۱۴۰۰
بازدید ها : ۴۷۴
ساعت پست : ۰۷:۳۹
دنبال کننده

از نظر دکتر شریعتی چه بر سر قرآن آوردند؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
از نظر دکتر شریعتی چه بر سر قرآن آوردند؟
متن نقلی: از مرحوم دکتر علی شریعتی ( ۲ آذر ۱۳۱۲ - ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ ) به مناسبت سالروز تولدش در ۲ آذرماه: «قرآن کتابی است که با نام «خدا» آغاز می‌شود و با نام «مردم» پایان می‌پذیرد. کتابی «آسمانی» است اما بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می‌پندارند و بی‌ایمانان امروز قیاس می‌کنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال. کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره‌اش از مسائل انسانی گرفته شده، و بیش از ۳۰ سوره‌اش از پدیده‌های مادی، و تنها ۲ سوره‌اش از عبادات، آن هم حج و نماز. کتابی است که نخستین پیامش «خواندن» است، و افتخارِ خدایش به «تعلیم انسان با قلم»، آن هم در جامعه‌ای و در قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت اصلاً مطرح نیست.
 
 
این کتاب از آن روزی که به حیله‌ی دشمن و به جهل دوست، لایش را بستند، لایه‌اش مصرف پیدا کرد. وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت. و از آن‌هنگام که این کتاب را -که «خواندنی» نام دارد- دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب‌کشی به کار رفت، (کلمه‌ی قرآن، از ریشه‌ی قرائت، به معنای خواندنی) از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از این کتاب، نخواستند، وسیله‌ی شفای امراض جسمی، چون درد کمر و بادِ شانه و … شد.» مرحوم دکتر علی شریعتی، برگرفته از سخنرانی و کتاب «پدر، مادر، ما متّهمیم» مجموعه‌آثار ۲۲.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
متن نقلی: از مرحوم دکتر علی شریعتی ( ۲ آذر ۱۳۱۲ - ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ ) به مناسبت سالروز تولدش در ۲ آذرماه: «قرآن کتابی است که با نام «خدا» آغاز می‌شود و با نام «مردم» پایان می‌پذیرد. کتابی «آسمانی» است اما بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می‌پندارند و بی‌ایمانان امروز قیاس می‌کنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال. کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره‌اش از مسائل انسانی گرفته شده، و بیش از ۳۰ سوره‌اش از پدیده‌های مادی، و تنها ۲ سوره‌اش از عبادات، آن هم حج و نماز. کتابی است که نخستین پیامش «خواندن» است، و افتخارِ خدایش به «تعلیم انسان با قلم»، آن هم در جامعه‌ای و در قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت اصلاً مطرح نیست.
 
 
این کتاب از آن روزی که به حیله‌ی دشمن و به جهل دوست، لایش را بستند، لایه‌اش مصرف پیدا کرد. وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت. و از آن‌هنگام که این کتاب را -که «خواندنی» نام دارد- دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب‌کشی به کار رفت، (کلمه‌ی قرآن، از ریشه‌ی قرائت، به معنای خواندنی) از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از این کتاب، نخواستند، وسیله‌ی شفای امراض جسمی، چون درد کمر و بادِ شانه و … شد.» مرحوم دکتر علی شریعتی، برگرفته از سخنرانی و کتاب «پدر، مادر، ما متّهمیم» مجموعه‌آثار ۲۲.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
از نظر دکتر شریعتی چه بر سر قرآن آوردند؟

از نظر دکتر شریعتی چه بر سر قرآن آوردند؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
از نظر دکتر شریعتی چه بر سر قرآن آوردند؟
متن نقلی: از مرحوم دکتر علی شریعتی ( ۲ آذر ۱۳۱۲ - ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ ) به مناسبت سالروز تولدش در ۲ آذرماه: «قرآن کتابی است که با نام «خدا» آغاز می‌شود و با نام «مردم» پایان می‌پذیرد. کتابی «آسمانی» است اما بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می‌پندارند و بی‌ایمانان امروز قیاس می‌کنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال. کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره‌اش از مسائل انسانی گرفته شده، و بیش از ۳۰ سوره‌اش از پدیده‌های مادی، و تنها ۲ سوره‌اش از عبادات، آن هم حج و نماز. کتابی است که نخستین پیامش «خواندن» است، و افتخارِ خدایش به «تعلیم انسان با قلم»، آن هم در جامعه‌ای و در قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت اصلاً مطرح نیست.
 
 
این کتاب از آن روزی که به حیله‌ی دشمن و به جهل دوست، لایش را بستند، لایه‌اش مصرف پیدا کرد. وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت. و از آن‌هنگام که این کتاب را -که «خواندنی» نام دارد- دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب‌کشی به کار رفت، (کلمه‌ی قرآن، از ریشه‌ی قرائت، به معنای خواندنی) از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از این کتاب، نخواستند، وسیله‌ی شفای امراض جسمی، چون درد کمر و بادِ شانه و … شد.» مرحوم دکتر علی شریعتی، برگرفته از سخنرانی و کتاب «پدر، مادر، ما متّهمیم» مجموعه‌آثار ۲۲.
متن نقلی: از مرحوم دکتر علی شریعتی ( ۲ آذر ۱۳۱۲ - ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ ) به مناسبت سالروز تولدش در ۲ آذرماه: «قرآن کتابی است که با نام «خدا» آغاز می‌شود و با نام «مردم» پایان می‌پذیرد. کتابی «آسمانی» است اما بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می‌پندارند و بی‌ایمانان امروز قیاس می‌کنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال. کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره‌اش از مسائل انسانی گرفته شده، و بیش از ۳۰ سوره‌اش از پدیده‌های مادی، و تنها ۲ سوره‌اش از عبادات، آن هم حج و نماز. کتابی است که نخستین پیامش «خواندن» است، و افتخارِ خدایش به «تعلیم انسان با قلم»، آن هم در جامعه‌ای و در قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت اصلاً مطرح نیست.
 
 
این کتاب از آن روزی که به حیله‌ی دشمن و به جهل دوست، لایش را بستند، لایه‌اش مصرف پیدا کرد. وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت. و از آن‌هنگام که این کتاب را -که «خواندنی» نام دارد- دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب‌کشی به کار رفت، (کلمه‌ی قرآن، از ریشه‌ی قرائت، به معنای خواندنی) از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از این کتاب، نخواستند، وسیله‌ی شفای امراض جسمی، چون درد کمر و بادِ شانه و … شد.» مرحوم دکتر علی شریعتی، برگرفته از سخنرانی و کتاب «پدر، مادر، ما متّهمیم» مجموعه‌آثار ۲۲.
Notes ۱
پست شده در يكشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۸۰
ساعت پست : ۰۸:۲۵
مشخصات پست

رضاخان و صاحب روزنامه طوفان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بی‌خبر نیستیم که از یک سو شعرهای فرخی را به همدیگر هدیه می‌کنند و از سوی دیگر از رضاخان دفاع، مذاق تندِ این شاه تاب حتی یک حرف را نداشت چه رسد به شنیدنِ یک‌جمله انتقاد. زنده‌یاد محمد فرخی یزدی (۱۲۶۷ - ۱۳۱۸) با روزنامه‌اش «طوفان» به‌ویژه با شعرهایش مشهور شده بود. یک دفعه به خاطر یک انتقاد، فقط یک انتقاد به سلطنت همایونی! شاهنشاهی، ۲۷ ماه به زندان محکوم شد که سرانجام در ۲۴ مهر ماه ۱۳۱۸ با آمپول! پزشک احمدی در حمام بیمارستان زندان شهربانی به قتل رسید. حالا چطور می‌شود هم فرخی را می‌خواهند و هم تطهیرکردن رضاخان را. قاتل و مقتول را باهم دوست دارند! اصلاً این قابل جمع هست؟ خیر؛ اصلاوابدا. جمع نقیضین محال است. نمی‌شود انسان و غیرانسان! را کنار هم گذاشت.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در يكشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۸۰
ساعت پست : ۰۸:۲۵
دنبال کننده

رضاخان و صاحب روزنامه طوفان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
رضاخان و صاحب روزنامه طوفان
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بی‌خبر نیستیم که از یک سو شعرهای فرخی را به همدیگر هدیه می‌کنند و از سوی دیگر از رضاخان دفاع، مذاق تندِ این شاه تاب حتی یک حرف را نداشت چه رسد به شنیدنِ یک‌جمله انتقاد. زنده‌یاد محمد فرخی یزدی (۱۲۶۷ - ۱۳۱۸) با روزنامه‌اش «طوفان» به‌ویژه با شعرهایش مشهور شده بود. یک دفعه به خاطر یک انتقاد، فقط یک انتقاد به سلطنت همایونی! شاهنشاهی، ۲۷ ماه به زندان محکوم شد که سرانجام در ۲۴ مهر ماه ۱۳۱۸ با آمپول! پزشک احمدی در حمام بیمارستان زندان شهربانی به قتل رسید. حالا چطور می‌شود هم فرخی را می‌خواهند و هم تطهیرکردن رضاخان را. قاتل و مقتول را باهم دوست دارند! اصلاً این قابل جمع هست؟ خیر؛ اصلاوابدا. جمع نقیضین محال است. نمی‌شود انسان و غیرانسان! را کنار هم گذاشت.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بی‌خبر نیستیم که از یک سو شعرهای فرخی را به همدیگر هدیه می‌کنند و از سوی دیگر از رضاخان دفاع، مذاق تندِ این شاه تاب حتی یک حرف را نداشت چه رسد به شنیدنِ یک‌جمله انتقاد. زنده‌یاد محمد فرخی یزدی (۱۲۶۷ - ۱۳۱۸) با روزنامه‌اش «طوفان» به‌ویژه با شعرهایش مشهور شده بود. یک دفعه به خاطر یک انتقاد، فقط یک انتقاد به سلطنت همایونی! شاهنشاهی، ۲۷ ماه به زندان محکوم شد که سرانجام در ۲۴ مهر ماه ۱۳۱۸ با آمپول! پزشک احمدی در حمام بیمارستان زندان شهربانی به قتل رسید. حالا چطور می‌شود هم فرخی را می‌خواهند و هم تطهیرکردن رضاخان را. قاتل و مقتول را باهم دوست دارند! اصلاً این قابل جمع هست؟ خیر؛ اصلاوابدا. جمع نقیضین محال است. نمی‌شود انسان و غیرانسان! را کنار هم گذاشت.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
رضاخان و صاحب روزنامه طوفان

رضاخان و صاحب روزنامه طوفان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
رضاخان و صاحب روزنامه طوفان
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بی‌خبر نیستیم که از یک سو شعرهای فرخی را به همدیگر هدیه می‌کنند و از سوی دیگر از رضاخان دفاع، مذاق تندِ این شاه تاب حتی یک حرف را نداشت چه رسد به شنیدنِ یک‌جمله انتقاد. زنده‌یاد محمد فرخی یزدی (۱۲۶۷ - ۱۳۱۸) با روزنامه‌اش «طوفان» به‌ویژه با شعرهایش مشهور شده بود. یک دفعه به خاطر یک انتقاد، فقط یک انتقاد به سلطنت همایونی! شاهنشاهی، ۲۷ ماه به زندان محکوم شد که سرانجام در ۲۴ مهر ماه ۱۳۱۸ با آمپول! پزشک احمدی در حمام بیمارستان زندان شهربانی به قتل رسید. حالا چطور می‌شود هم فرخی را می‌خواهند و هم تطهیرکردن رضاخان را. قاتل و مقتول را باهم دوست دارند! اصلاً این قابل جمع هست؟ خیر؛ اصلاوابدا. جمع نقیضین محال است. نمی‌شود انسان و غیرانسان! را کنار هم گذاشت.
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بی‌خبر نیستیم که از یک سو شعرهای فرخی را به همدیگر هدیه می‌کنند و از سوی دیگر از رضاخان دفاع، مذاق تندِ این شاه تاب حتی یک حرف را نداشت چه رسد به شنیدنِ یک‌جمله انتقاد. زنده‌یاد محمد فرخی یزدی (۱۲۶۷ - ۱۳۱۸) با روزنامه‌اش «طوفان» به‌ویژه با شعرهایش مشهور شده بود. یک دفعه به خاطر یک انتقاد، فقط یک انتقاد به سلطنت همایونی! شاهنشاهی، ۲۷ ماه به زندان محکوم شد که سرانجام در ۲۴ مهر ماه ۱۳۱۸ با آمپول! پزشک احمدی در حمام بیمارستان زندان شهربانی به قتل رسید. حالا چطور می‌شود هم فرخی را می‌خواهند و هم تطهیرکردن رضاخان را. قاتل و مقتول را باهم دوست دارند! اصلاً این قابل جمع هست؟ خیر؛ اصلاوابدا. جمع نقیضین محال است. نمی‌شود انسان و غیرانسان! را کنار هم گذاشت.
Notes ۱
پست شده در شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۳۰
ساعت پست : ۰۸:۱۲
مشخصات پست

ذی‌نفوذان!

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. شاید همه شنیده باشیم که از یک شرکت پتروشیمی که بیشتر سهامش «به وزارت کار و صندوق بازنشستگی» تعلق دارد فیش‌های دریافت حقوق «۸۰، ۱۲۰ و ۱۵۰ و حتی بالای ۲۰۰» میلیون تومانی به بیرون درز کرده است. منبع این در حالی است که آمار منابع رسمی حکایت از آن دارد خانوارهای فقیر ایران «از نصف خانوارهای کشور» دارد عبور می‌کند. برای هر فردی که پیام انقلاب را درک کرده باشد، این روند نه فقط فاجعه که فساد مخرّب است مثل آنچه در «دربار» رخ می‌داد. راستی چرا بعضاً هر یک از ما هنوز هم علاقه داریم در کشور و منطقه و شهر و دیار بازهم مثل طاغوت «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» باشند و گره از کار بگشایند؟! همین «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» اغلب ریشه‌ی این‌همه شاخ‌وبرگ‌های فسادند. مگر پیش خود نمی‌گوییم فلانی خوب بُرش داره؟ معنی این حرف چه می‌تواند باشد، جز ضابطه‌مند نبودن سیسم دیوانسالار کشور و عادت ما به افراد قدَر و بانفوذ؟! سامان، اساس مدیریت سیاسی است، اما گویا همچنان نفع عده‌ای غیر این است چون از ایجاد سامان زیان می‌بینند. ازین روست که وقتی وضع، نابسامان باشد، سود بیشتری می‌کنند و سهم زیادتری به جیب می‌زنند.
 
 
اما بعد، بد نیست این را هم بنویسم که دیروز آقای دکتر موسی حقانی معاون پژوهش مؤسسه‌ی مطالعات تاریخ ایران با موضوع «سبک‌شناسی علمای معاصر شیعه در فعالیت سیاسی» گفت «آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای تارک دنیا بودند به این معناکه زاهد و بی‌رغبت به دنیا بودند...» اما نه «به‌معنای ترک حیات اجتماعی» و مدیر گروه اَنساب بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی نیز ضمن تجلیل گفت: «در حقیقت ما وامدار حیات آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای هستیم؛ چراکه فرزندی چون رهبر معظم انقلاب آیت‌الله‌ سید علی خامنه‌ای را در دامان خود پرورش دادند.» منبع این دو و چند نفر دیگر در تالار موزه‌ی قرآن حرم مطهر رضوی که نشستِ «پیش‌همایش بزرگداشت آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای» برگزار شد، دادِ سخن دادند.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۳۰
ساعت پست : ۰۸:۱۲
دنبال کننده

ذی‌نفوذان!

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ذی‌نفوذان!
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. شاید همه شنیده باشیم که از یک شرکت پتروشیمی که بیشتر سهامش «به وزارت کار و صندوق بازنشستگی» تعلق دارد فیش‌های دریافت حقوق «۸۰، ۱۲۰ و ۱۵۰ و حتی بالای ۲۰۰» میلیون تومانی به بیرون درز کرده است. منبع این در حالی است که آمار منابع رسمی حکایت از آن دارد خانوارهای فقیر ایران «از نصف خانوارهای کشور» دارد عبور می‌کند. برای هر فردی که پیام انقلاب را درک کرده باشد، این روند نه فقط فاجعه که فساد مخرّب است مثل آنچه در «دربار» رخ می‌داد. راستی چرا بعضاً هر یک از ما هنوز هم علاقه داریم در کشور و منطقه و شهر و دیار بازهم مثل طاغوت «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» باشند و گره از کار بگشایند؟! همین «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» اغلب ریشه‌ی این‌همه شاخ‌وبرگ‌های فسادند. مگر پیش خود نمی‌گوییم فلانی خوب بُرش داره؟ معنی این حرف چه می‌تواند باشد، جز ضابطه‌مند نبودن سیسم دیوانسالار کشور و عادت ما به افراد قدَر و بانفوذ؟! سامان، اساس مدیریت سیاسی است، اما گویا همچنان نفع عده‌ای غیر این است چون از ایجاد سامان زیان می‌بینند. ازین روست که وقتی وضع، نابسامان باشد، سود بیشتری می‌کنند و سهم زیادتری به جیب می‌زنند.
 
 
اما بعد، بد نیست این را هم بنویسم که دیروز آقای دکتر موسی حقانی معاون پژوهش مؤسسه‌ی مطالعات تاریخ ایران با موضوع «سبک‌شناسی علمای معاصر شیعه در فعالیت سیاسی» گفت «آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای تارک دنیا بودند به این معناکه زاهد و بی‌رغبت به دنیا بودند...» اما نه «به‌معنای ترک حیات اجتماعی» و مدیر گروه اَنساب بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی نیز ضمن تجلیل گفت: «در حقیقت ما وامدار حیات آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای هستیم؛ چراکه فرزندی چون رهبر معظم انقلاب آیت‌الله‌ سید علی خامنه‌ای را در دامان خود پرورش دادند.» منبع این دو و چند نفر دیگر در تالار موزه‌ی قرآن حرم مطهر رضوی که نشستِ «پیش‌همایش بزرگداشت آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای» برگزار شد، دادِ سخن دادند.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. شاید همه شنیده باشیم که از یک شرکت پتروشیمی که بیشتر سهامش «به وزارت کار و صندوق بازنشستگی» تعلق دارد فیش‌های دریافت حقوق «۸۰، ۱۲۰ و ۱۵۰ و حتی بالای ۲۰۰» میلیون تومانی به بیرون درز کرده است. منبع این در حالی است که آمار منابع رسمی حکایت از آن دارد خانوارهای فقیر ایران «از نصف خانوارهای کشور» دارد عبور می‌کند. برای هر فردی که پیام انقلاب را درک کرده باشد، این روند نه فقط فاجعه که فساد مخرّب است مثل آنچه در «دربار» رخ می‌داد. راستی چرا بعضاً هر یک از ما هنوز هم علاقه داریم در کشور و منطقه و شهر و دیار بازهم مثل طاغوت «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» باشند و گره از کار بگشایند؟! همین «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» اغلب ریشه‌ی این‌همه شاخ‌وبرگ‌های فسادند. مگر پیش خود نمی‌گوییم فلانی خوب بُرش داره؟ معنی این حرف چه می‌تواند باشد، جز ضابطه‌مند نبودن سیسم دیوانسالار کشور و عادت ما به افراد قدَر و بانفوذ؟! سامان، اساس مدیریت سیاسی است، اما گویا همچنان نفع عده‌ای غیر این است چون از ایجاد سامان زیان می‌بینند. ازین روست که وقتی وضع، نابسامان باشد، سود بیشتری می‌کنند و سهم زیادتری به جیب می‌زنند.
 
 
اما بعد، بد نیست این را هم بنویسم که دیروز آقای دکتر موسی حقانی معاون پژوهش مؤسسه‌ی مطالعات تاریخ ایران با موضوع «سبک‌شناسی علمای معاصر شیعه در فعالیت سیاسی» گفت «آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای تارک دنیا بودند به این معناکه زاهد و بی‌رغبت به دنیا بودند...» اما نه «به‌معنای ترک حیات اجتماعی» و مدیر گروه اَنساب بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی نیز ضمن تجلیل گفت: «در حقیقت ما وامدار حیات آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای هستیم؛ چراکه فرزندی چون رهبر معظم انقلاب آیت‌الله‌ سید علی خامنه‌ای را در دامان خود پرورش دادند.» منبع این دو و چند نفر دیگر در تالار موزه‌ی قرآن حرم مطهر رضوی که نشستِ «پیش‌همایش بزرگداشت آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای» برگزار شد، دادِ سخن دادند.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
ذی‌نفوذان!

ذی‌نفوذان!

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ذی‌نفوذان!
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. شاید همه شنیده باشیم که از یک شرکت پتروشیمی که بیشتر سهامش «به وزارت کار و صندوق بازنشستگی» تعلق دارد فیش‌های دریافت حقوق «۸۰، ۱۲۰ و ۱۵۰ و حتی بالای ۲۰۰» میلیون تومانی به بیرون درز کرده است. منبع این در حالی است که آمار منابع رسمی حکایت از آن دارد خانوارهای فقیر ایران «از نصف خانوارهای کشور» دارد عبور می‌کند. برای هر فردی که پیام انقلاب را درک کرده باشد، این روند نه فقط فاجعه که فساد مخرّب است مثل آنچه در «دربار» رخ می‌داد. راستی چرا بعضاً هر یک از ما هنوز هم علاقه داریم در کشور و منطقه و شهر و دیار بازهم مثل طاغوت «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» باشند و گره از کار بگشایند؟! همین «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» اغلب ریشه‌ی این‌همه شاخ‌وبرگ‌های فسادند. مگر پیش خود نمی‌گوییم فلانی خوب بُرش داره؟ معنی این حرف چه می‌تواند باشد، جز ضابطه‌مند نبودن سیسم دیوانسالار کشور و عادت ما به افراد قدَر و بانفوذ؟! سامان، اساس مدیریت سیاسی است، اما گویا همچنان نفع عده‌ای غیر این است چون از ایجاد سامان زیان می‌بینند. ازین روست که وقتی وضع، نابسامان باشد، سود بیشتری می‌کنند و سهم زیادتری به جیب می‌زنند.
 
 
اما بعد، بد نیست این را هم بنویسم که دیروز آقای دکتر موسی حقانی معاون پژوهش مؤسسه‌ی مطالعات تاریخ ایران با موضوع «سبک‌شناسی علمای معاصر شیعه در فعالیت سیاسی» گفت «آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای تارک دنیا بودند به این معناکه زاهد و بی‌رغبت به دنیا بودند...» اما نه «به‌معنای ترک حیات اجتماعی» و مدیر گروه اَنساب بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی نیز ضمن تجلیل گفت: «در حقیقت ما وامدار حیات آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای هستیم؛ چراکه فرزندی چون رهبر معظم انقلاب آیت‌الله‌ سید علی خامنه‌ای را در دامان خود پرورش دادند.» منبع این دو و چند نفر دیگر در تالار موزه‌ی قرآن حرم مطهر رضوی که نشستِ «پیش‌همایش بزرگداشت آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای» برگزار شد، دادِ سخن دادند.
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. شاید همه شنیده باشیم که از یک شرکت پتروشیمی که بیشتر سهامش «به وزارت کار و صندوق بازنشستگی» تعلق دارد فیش‌های دریافت حقوق «۸۰، ۱۲۰ و ۱۵۰ و حتی بالای ۲۰۰» میلیون تومانی به بیرون درز کرده است. منبع این در حالی است که آمار منابع رسمی حکایت از آن دارد خانوارهای فقیر ایران «از نصف خانوارهای کشور» دارد عبور می‌کند. برای هر فردی که پیام انقلاب را درک کرده باشد، این روند نه فقط فاجعه که فساد مخرّب است مثل آنچه در «دربار» رخ می‌داد. راستی چرا بعضاً هر یک از ما هنوز هم علاقه داریم در کشور و منطقه و شهر و دیار بازهم مثل طاغوت «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» باشند و گره از کار بگشایند؟! همین «صاحب‌منصبان ذی‌نفوذ» اغلب ریشه‌ی این‌همه شاخ‌وبرگ‌های فسادند. مگر پیش خود نمی‌گوییم فلانی خوب بُرش داره؟ معنی این حرف چه می‌تواند باشد، جز ضابطه‌مند نبودن سیسم دیوانسالار کشور و عادت ما به افراد قدَر و بانفوذ؟! سامان، اساس مدیریت سیاسی است، اما گویا همچنان نفع عده‌ای غیر این است چون از ایجاد سامان زیان می‌بینند. ازین روست که وقتی وضع، نابسامان باشد، سود بیشتری می‌کنند و سهم زیادتری به جیب می‌زنند.
 
 
اما بعد، بد نیست این را هم بنویسم که دیروز آقای دکتر موسی حقانی معاون پژوهش مؤسسه‌ی مطالعات تاریخ ایران با موضوع «سبک‌شناسی علمای معاصر شیعه در فعالیت سیاسی» گفت «آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای تارک دنیا بودند به این معناکه زاهد و بی‌رغبت به دنیا بودند...» اما نه «به‌معنای ترک حیات اجتماعی» و مدیر گروه اَنساب بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی نیز ضمن تجلیل گفت: «در حقیقت ما وامدار حیات آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای هستیم؛ چراکه فرزندی چون رهبر معظم انقلاب آیت‌الله‌ سید علی خامنه‌ای را در دامان خود پرورش دادند.» منبع این دو و چند نفر دیگر در تالار موزه‌ی قرآن حرم مطهر رضوی که نشستِ «پیش‌همایش بزرگداشت آیت‌الله حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای» برگزار شد، دادِ سخن دادند.
Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۰
بازدید ها : ۱۳۷
ساعت پست : ۰۶:۰۹
مشخصات پست

روزی که این فرد مشاور کروبی یود

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

دامنه: تاریخ این صحنه را از حجت الاسلام مهدی کروبی با این فرد فراموش نمی‌کند؛ گویا مشاور کروبی بود و در روزنامه‌های نزدیک به او می‌نوشت و حتی گویا خبرنگاری هم می‌کرد در مجلس. البته این جور چیزها از افراد قابل پیش‌بینی نیست. اما.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۰
بازدید ها : ۱۳۷
ساعت پست : ۰۶:۰۹
دنبال کننده

روزی که این فرد مشاور کروبی یود

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
روزی که این فرد مشاور کروبی یود

 

دامنه: تاریخ این صحنه را از حجت الاسلام مهدی کروبی با این فرد فراموش نمی‌کند؛ گویا مشاور کروبی بود و در روزنامه‌های نزدیک به او می‌نوشت و حتی گویا خبرنگاری هم می‌کرد در مجلس. البته این جور چیزها از افراد قابل پیش‌بینی نیست. اما.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

دامنه: تاریخ این صحنه را از حجت الاسلام مهدی کروبی با این فرد فراموش نمی‌کند؛ گویا مشاور کروبی بود و در روزنامه‌های نزدیک به او می‌نوشت و حتی گویا خبرنگاری هم می‌کرد در مجلس. البته این جور چیزها از افراد قابل پیش‌بینی نیست. اما.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
روزی که این فرد مشاور کروبی یود

روزی که این فرد مشاور کروبی یود

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
روزی که این فرد مشاور کروبی یود

 

دامنه: تاریخ این صحنه را از حجت الاسلام مهدی کروبی با این فرد فراموش نمی‌کند؛ گویا مشاور کروبی بود و در روزنامه‌های نزدیک به او می‌نوشت و حتی گویا خبرنگاری هم می‌کرد در مجلس. البته این جور چیزها از افراد قابل پیش‌بینی نیست. اما.

 

دامنه: تاریخ این صحنه را از حجت الاسلام مهدی کروبی با این فرد فراموش نمی‌کند؛ گویا مشاور کروبی بود و در روزنامه‌های نزدیک به او می‌نوشت و حتی گویا خبرنگاری هم می‌کرد در مجلس. البته این جور چیزها از افراد قابل پیش‌بینی نیست. اما.

Notes ۰
پست شده در شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۱۸
ساعت پست : ۱۱:۲۹
مشخصات پست

دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
متن نقلی با تنظیم و ویرایش دامنه: «امکان دارد این مطلب مطرح شود که ما نظامی دینی هستیم، بنابراین نمی‌توانیم به عقاید غیردینی اجازه‌ی فعالیت دهیم. این منطق معیوب و استدلال اشتباهی است. برای این‌که نظام دینی ما که از نظام پیامبر اکرم(ص) مؤمن‌تر نیست. ایشان نظامی شورایی برقرار ساختند و وقتی در اقلیت قرار می‌گرفتند و مخالفین (و «منافقین») با تصمیماتشان مخالفت می‌ورزیدند و همچنین کسانی که دین دیگری داشتند مانند یهودیان و ..، همه آزاد و شهروند بودند و البته همه وظیفه هم داشتند که از امنیت شهر محافظت کنند. یعنی همه‌ی شهروندان می‌توانستند به شرط حفظ امنیت و آزادی شهر، عقیده و دین خود را داشته باشند. بنابراین در طول تاریخ اسلام وجود داشتند کسانی که علیه‌ی نبوت صحبت کرده‌اند، برای نمونه زکریای رازی. و یا علیه‌ی دین و دینداران می‌سروده‌اند مانند ابوالعلاء معری، و آزاد بوده‌اند! تنوع فکری و فرهنگی همواره وجود داشته است. افرادی با ادیان دیگر در خلافت‌های اسلامی نه تنها وجود و حضور فعالیت داشته‌اند که وزیر و وکیل می‌شده‌اند و... . هرچند که البته در دوره‌هایی هم مانند دوره‌ی «محنه»(شکنجه و اختناق)، عدم تساهل و تعصب‌ها و تحجرها و تعصیب و سرکوب عقیدتی نیز بوده است. بنابراین هیچ توجیهی ندارد که یک عده بگویند حال که اسم نظام دینی است، مثلاً ما نباید احزاب چپ و آزادیخواه و ملی غیرمذهبی داشته باشیم! بنیانگذار نظام، در پاریس اعلام کردند که حتی احزاب مارکسیستی آزادند و... مرحوم آقای مطهری نیز چنین اعتقادی داشته‌اند؛ و چطور یک استاد دانشگاه مارکسیست مانند زنده‌یاد آریان‌پور که در زمان شاه در دانشگاه الهیات تدریس داشت، دیگر نتواند آزادانه در دانشگاه‌های ما تدریس کند؟!
 
 
چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ این مساله دو علت بیرونی و درونی داشت. دلیل درونی‌اش به خاطر همان سنت دیرین استبدادی ۲۵۰۰ ساله‌ی کشور ماست که عرض شد. ما ۲۵۰۰ سال در نظام‌های شاهنشاهی و خلافت‌ها و سلطنت‌های مطلقه بسر برده‌ایم که درست است با فرازوفرودهایی از درجه‌ی آزادی عقیدتی و سیاسی مواجه بوده (مثلاً تفاوت هخامنشیان و ساسانیان در امر دینی)، اما شرایط به‌گونه‌ای بوده که مستشرقین آن‌را «استبداد شرقی» و شیوه‌ی تولید آسیایی و..، خوانده‌اند که تحلیلی ذات‌انگارانه و در بررسی پاره‌ای از این پدیده بی‌پایه است، اما به هر حال، هم در زمینه‌ی دینی تعصب و تحجر و خرافه را مخلوط کرده‌ایم و هم در زمینه‌ی سیاسی که سیاست «شلاق خلاق» و دار و درفش استبداد و آداب جباریت و..، به‌شکل نهادینه و سنتی و حتی ساختاری و ناخودآگاه وجود داشته است. و متاسفانه وقتی که جامعه به بحران و تنش کشیده می‌شود، این مسائل بروز بیشتر پیدا می‌کند و تکرار می‌شود. برای نمونه، پس از مشروطه، با این‌که این انقلاب می‌خواست دست به اصلاحات اساسی بزند اما به علت همین ضعف‌های ساختاری و عادت‌شده شکست خورد و سرانجام رضاخانی برخاست...، دوباره سنت سلطنت بازمی‌گردد و به دیکتاتوری ۲۰ ساله می‌انجامد.
 
دوره‌ای که [اکنون] در درون آن قرار گرفته‌ایم، بسیار تعیین‌کننده است. به‌نظرم وارد فاز سرنوشت‌ساز نهایی برای کشور شده‌ایم. به‌گونه‌ای که یا وارد یک راه‌حل اصلاح‌گرایانه‌ی ساختاری برای برون‌رفت از وضع فعلی می‌شویم یا همه چیز به‌معنای بدِ کلمه از هم می‌پاشد و احتمال آن‌که سرنوشتی ناگوار نظیر آنچه در برخی کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، سوریه، یمن و..،  پیش آید وجود دارد. بنابراین در اینجا روشنفکران و جامعه‌ی مدنی باید به خط مشی‌ای مسئولانه عمل کنند و متحد و همسو، مطالباتی روشن، عملی و علمی داشته باشند و راه‌حل‌هایی درست را در همه‌ی زمینه‌ها از واکسیناسیون گرفته تا مسائل حیاتی حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی ارائه کنند.» منبع

 

نظر دامنه: متن‌های نقلی درین درگاه صرفاً به معنای اطلاع‌رسانی است. ازین‌که آقای دکتر احسان شریعتی جانبدار عدالت است و پشت آزادی ایستاده و افکاری از جنس مردم و مستضعفین زمین دارد تردیدی ندارم و حتی آنچه در این مصاحبه با سایت جماران گفته از سر دغدغه سر داده. بی‌آن‌که به محتوای آن ورود کنم فقط نکته‌ام را جهت اشاره به سرنوشت شوم یک جریان سیاسی مسلح می‌گویم و رد می‌شوم و آن این است: همان‌طور که تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مخلوطی از مارکسیسم و ... ، هویت این سازمان را کم‌کم مخدوش و برملا ساخت و نهایتاً به سمت جریان ترور و نفاق و حتی همدستی با صدام و سرسپردگی به اروپا و آمریکا برد و از دایره‌ی انقلاب اسلامی بیرونشان انداخت، اینک بخشی از جریان چپ (نه البته تمام آن) نیز -که اسم خود را «اصلاح‌طلب» گذاشته‌اند- احتمال می‌دهم با تغییر ایدئولوژیکی که دارند صورت می‌دهند (بلکه ممکن است داده باشند) و در خلوت و خفا پوست می‌اندازند، هم‌سرنوشت با کسانی شوند که در صدر انقلاب نمک خوردند ولی نمکدان شکُندند و سرانجام در آغوش دیکتاتوری مثل صدام‌حسین افتادند و با افزارآلات جنگی او به جنگ با ملت و میهن آمدند. بگذرم و بگویم همان‌طور که آقای احسان شریعتی گفته مطالبات باید روشن، علمی و عملی باشد و نیز به قول وی با خط مشیء مسئولانه و متحد و همسو و راه‌حل‌هایی درست. درین میان، نقش دشمن در آسیب‌زدن به انقلاب نیز، نباید نادیده انگاشته شود و چون کبک سر زیر برف کرد. باید با خلوص و روراستی کوشید تا بر خدمات و حسَنات بسیار فراوان انقلاب، از طریق دوام خدمت و حضور همگانی و مبارزه‌ی سه وجهی با «فساد و فقر و تبعیض» و دفع یا تقلیل تمام گونه‌های آفت و آسیب، همچنان افزوده شود.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۰
بازدید ها : ۲۱۸
ساعت پست : ۱۱:۲۹
دنبال کننده

دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران
متن نقلی با تنظیم و ویرایش دامنه: «امکان دارد این مطلب مطرح شود که ما نظامی دینی هستیم، بنابراین نمی‌توانیم به عقاید غیردینی اجازه‌ی فعالیت دهیم. این منطق معیوب و استدلال اشتباهی است. برای این‌که نظام دینی ما که از نظام پیامبر اکرم(ص) مؤمن‌تر نیست. ایشان نظامی شورایی برقرار ساختند و وقتی در اقلیت قرار می‌گرفتند و مخالفین (و «منافقین») با تصمیماتشان مخالفت می‌ورزیدند و همچنین کسانی که دین دیگری داشتند مانند یهودیان و ..، همه آزاد و شهروند بودند و البته همه وظیفه هم داشتند که از امنیت شهر محافظت کنند. یعنی همه‌ی شهروندان می‌توانستند به شرط حفظ امنیت و آزادی شهر، عقیده و دین خود را داشته باشند. بنابراین در طول تاریخ اسلام وجود داشتند کسانی که علیه‌ی نبوت صحبت کرده‌اند، برای نمونه زکریای رازی. و یا علیه‌ی دین و دینداران می‌سروده‌اند مانند ابوالعلاء معری، و آزاد بوده‌اند! تنوع فکری و فرهنگی همواره وجود داشته است. افرادی با ادیان دیگر در خلافت‌های اسلامی نه تنها وجود و حضور فعالیت داشته‌اند که وزیر و وکیل می‌شده‌اند و... . هرچند که البته در دوره‌هایی هم مانند دوره‌ی «محنه»(شکنجه و اختناق)، عدم تساهل و تعصب‌ها و تحجرها و تعصیب و سرکوب عقیدتی نیز بوده است. بنابراین هیچ توجیهی ندارد که یک عده بگویند حال که اسم نظام دینی است، مثلاً ما نباید احزاب چپ و آزادیخواه و ملی غیرمذهبی داشته باشیم! بنیانگذار نظام، در پاریس اعلام کردند که حتی احزاب مارکسیستی آزادند و... مرحوم آقای مطهری نیز چنین اعتقادی داشته‌اند؛ و چطور یک استاد دانشگاه مارکسیست مانند زنده‌یاد آریان‌پور که در زمان شاه در دانشگاه الهیات تدریس داشت، دیگر نتواند آزادانه در دانشگاه‌های ما تدریس کند؟!
 
 
چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ این مساله دو علت بیرونی و درونی داشت. دلیل درونی‌اش به خاطر همان سنت دیرین استبدادی ۲۵۰۰ ساله‌ی کشور ماست که عرض شد. ما ۲۵۰۰ سال در نظام‌های شاهنشاهی و خلافت‌ها و سلطنت‌های مطلقه بسر برده‌ایم که درست است با فرازوفرودهایی از درجه‌ی آزادی عقیدتی و سیاسی مواجه بوده (مثلاً تفاوت هخامنشیان و ساسانیان در امر دینی)، اما شرایط به‌گونه‌ای بوده که مستشرقین آن‌را «استبداد شرقی» و شیوه‌ی تولید آسیایی و..، خوانده‌اند که تحلیلی ذات‌انگارانه و در بررسی پاره‌ای از این پدیده بی‌پایه است، اما به هر حال، هم در زمینه‌ی دینی تعصب و تحجر و خرافه را مخلوط کرده‌ایم و هم در زمینه‌ی سیاسی که سیاست «شلاق خلاق» و دار و درفش استبداد و آداب جباریت و..، به‌شکل نهادینه و سنتی و حتی ساختاری و ناخودآگاه وجود داشته است. و متاسفانه وقتی که جامعه به بحران و تنش کشیده می‌شود، این مسائل بروز بیشتر پیدا می‌کند و تکرار می‌شود. برای نمونه، پس از مشروطه، با این‌که این انقلاب می‌خواست دست به اصلاحات اساسی بزند اما به علت همین ضعف‌های ساختاری و عادت‌شده شکست خورد و سرانجام رضاخانی برخاست...، دوباره سنت سلطنت بازمی‌گردد و به دیکتاتوری ۲۰ ساله می‌انجامد.
 
دوره‌ای که [اکنون] در درون آن قرار گرفته‌ایم، بسیار تعیین‌کننده است. به‌نظرم وارد فاز سرنوشت‌ساز نهایی برای کشور شده‌ایم. به‌گونه‌ای که یا وارد یک راه‌حل اصلاح‌گرایانه‌ی ساختاری برای برون‌رفت از وضع فعلی می‌شویم یا همه چیز به‌معنای بدِ کلمه از هم می‌پاشد و احتمال آن‌که سرنوشتی ناگوار نظیر آنچه در برخی کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، سوریه، یمن و..،  پیش آید وجود دارد. بنابراین در اینجا روشنفکران و جامعه‌ی مدنی باید به خط مشی‌ای مسئولانه عمل کنند و متحد و همسو، مطالباتی روشن، عملی و علمی داشته باشند و راه‌حل‌هایی درست را در همه‌ی زمینه‌ها از واکسیناسیون گرفته تا مسائل حیاتی حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی ارائه کنند.» منبع

 

نظر دامنه: متن‌های نقلی درین درگاه صرفاً به معنای اطلاع‌رسانی است. ازین‌که آقای دکتر احسان شریعتی جانبدار عدالت است و پشت آزادی ایستاده و افکاری از جنس مردم و مستضعفین زمین دارد تردیدی ندارم و حتی آنچه در این مصاحبه با سایت جماران گفته از سر دغدغه سر داده. بی‌آن‌که به محتوای آن ورود کنم فقط نکته‌ام را جهت اشاره به سرنوشت شوم یک جریان سیاسی مسلح می‌گویم و رد می‌شوم و آن این است: همان‌طور که تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مخلوطی از مارکسیسم و ... ، هویت این سازمان را کم‌کم مخدوش و برملا ساخت و نهایتاً به سمت جریان ترور و نفاق و حتی همدستی با صدام و سرسپردگی به اروپا و آمریکا برد و از دایره‌ی انقلاب اسلامی بیرونشان انداخت، اینک بخشی از جریان چپ (نه البته تمام آن) نیز -که اسم خود را «اصلاح‌طلب» گذاشته‌اند- احتمال می‌دهم با تغییر ایدئولوژیکی که دارند صورت می‌دهند (بلکه ممکن است داده باشند) و در خلوت و خفا پوست می‌اندازند، هم‌سرنوشت با کسانی شوند که در صدر انقلاب نمک خوردند ولی نمکدان شکُندند و سرانجام در آغوش دیکتاتوری مثل صدام‌حسین افتادند و با افزارآلات جنگی او به جنگ با ملت و میهن آمدند. بگذرم و بگویم همان‌طور که آقای احسان شریعتی گفته مطالبات باید روشن، علمی و عملی باشد و نیز به قول وی با خط مشیء مسئولانه و متحد و همسو و راه‌حل‌هایی درست. درین میان، نقش دشمن در آسیب‌زدن به انقلاب نیز، نباید نادیده انگاشته شود و چون کبک سر زیر برف کرد. باید با خلوص و روراستی کوشید تا بر خدمات و حسَنات بسیار فراوان انقلاب، از طریق دوام خدمت و حضور همگانی و مبارزه‌ی سه وجهی با «فساد و فقر و تبعیض» و دفع یا تقلیل تمام گونه‌های آفت و آسیب، همچنان افزوده شود.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
متن نقلی با تنظیم و ویرایش دامنه: «امکان دارد این مطلب مطرح شود که ما نظامی دینی هستیم، بنابراین نمی‌توانیم به عقاید غیردینی اجازه‌ی فعالیت دهیم. این منطق معیوب و استدلال اشتباهی است. برای این‌که نظام دینی ما که از نظام پیامبر اکرم(ص) مؤمن‌تر نیست. ایشان نظامی شورایی برقرار ساختند و وقتی در اقلیت قرار می‌گرفتند و مخالفین (و «منافقین») با تصمیماتشان مخالفت می‌ورزیدند و همچنین کسانی که دین دیگری داشتند مانند یهودیان و ..، همه آزاد و شهروند بودند و البته همه وظیفه هم داشتند که از امنیت شهر محافظت کنند. یعنی همه‌ی شهروندان می‌توانستند به شرط حفظ امنیت و آزادی شهر، عقیده و دین خود را داشته باشند. بنابراین در طول تاریخ اسلام وجود داشتند کسانی که علیه‌ی نبوت صحبت کرده‌اند، برای نمونه زکریای رازی. و یا علیه‌ی دین و دینداران می‌سروده‌اند مانند ابوالعلاء معری، و آزاد بوده‌اند! تنوع فکری و فرهنگی همواره وجود داشته است. افرادی با ادیان دیگر در خلافت‌های اسلامی نه تنها وجود و حضور فعالیت داشته‌اند که وزیر و وکیل می‌شده‌اند و... . هرچند که البته در دوره‌هایی هم مانند دوره‌ی «محنه»(شکنجه و اختناق)، عدم تساهل و تعصب‌ها و تحجرها و تعصیب و سرکوب عقیدتی نیز بوده است. بنابراین هیچ توجیهی ندارد که یک عده بگویند حال که اسم نظام دینی است، مثلاً ما نباید احزاب چپ و آزادیخواه و ملی غیرمذهبی داشته باشیم! بنیانگذار نظام، در پاریس اعلام کردند که حتی احزاب مارکسیستی آزادند و... مرحوم آقای مطهری نیز چنین اعتقادی داشته‌اند؛ و چطور یک استاد دانشگاه مارکسیست مانند زنده‌یاد آریان‌پور که در زمان شاه در دانشگاه الهیات تدریس داشت، دیگر نتواند آزادانه در دانشگاه‌های ما تدریس کند؟!
 
 
چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ این مساله دو علت بیرونی و درونی داشت. دلیل درونی‌اش به خاطر همان سنت دیرین استبدادی ۲۵۰۰ ساله‌ی کشور ماست که عرض شد. ما ۲۵۰۰ سال در نظام‌های شاهنشاهی و خلافت‌ها و سلطنت‌های مطلقه بسر برده‌ایم که درست است با فرازوفرودهایی از درجه‌ی آزادی عقیدتی و سیاسی مواجه بوده (مثلاً تفاوت هخامنشیان و ساسانیان در امر دینی)، اما شرایط به‌گونه‌ای بوده که مستشرقین آن‌را «استبداد شرقی» و شیوه‌ی تولید آسیایی و..، خوانده‌اند که تحلیلی ذات‌انگارانه و در بررسی پاره‌ای از این پدیده بی‌پایه است، اما به هر حال، هم در زمینه‌ی دینی تعصب و تحجر و خرافه را مخلوط کرده‌ایم و هم در زمینه‌ی سیاسی که سیاست «شلاق خلاق» و دار و درفش استبداد و آداب جباریت و..، به‌شکل نهادینه و سنتی و حتی ساختاری و ناخودآگاه وجود داشته است. و متاسفانه وقتی که جامعه به بحران و تنش کشیده می‌شود، این مسائل بروز بیشتر پیدا می‌کند و تکرار می‌شود. برای نمونه، پس از مشروطه، با این‌که این انقلاب می‌خواست دست به اصلاحات اساسی بزند اما به علت همین ضعف‌های ساختاری و عادت‌شده شکست خورد و سرانجام رضاخانی برخاست...، دوباره سنت سلطنت بازمی‌گردد و به دیکتاتوری ۲۰ ساله می‌انجامد.
 
دوره‌ای که [اکنون] در درون آن قرار گرفته‌ایم، بسیار تعیین‌کننده است. به‌نظرم وارد فاز سرنوشت‌ساز نهایی برای کشور شده‌ایم. به‌گونه‌ای که یا وارد یک راه‌حل اصلاح‌گرایانه‌ی ساختاری برای برون‌رفت از وضع فعلی می‌شویم یا همه چیز به‌معنای بدِ کلمه از هم می‌پاشد و احتمال آن‌که سرنوشتی ناگوار نظیر آنچه در برخی کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، سوریه، یمن و..،  پیش آید وجود دارد. بنابراین در اینجا روشنفکران و جامعه‌ی مدنی باید به خط مشی‌ای مسئولانه عمل کنند و متحد و همسو، مطالباتی روشن، عملی و علمی داشته باشند و راه‌حل‌هایی درست را در همه‌ی زمینه‌ها از واکسیناسیون گرفته تا مسائل حیاتی حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی ارائه کنند.» منبع

 

نظر دامنه: متن‌های نقلی درین درگاه صرفاً به معنای اطلاع‌رسانی است. ازین‌که آقای دکتر احسان شریعتی جانبدار عدالت است و پشت آزادی ایستاده و افکاری از جنس مردم و مستضعفین زمین دارد تردیدی ندارم و حتی آنچه در این مصاحبه با سایت جماران گفته از سر دغدغه سر داده. بی‌آن‌که به محتوای آن ورود کنم فقط نکته‌ام را جهت اشاره به سرنوشت شوم یک جریان سیاسی مسلح می‌گویم و رد می‌شوم و آن این است: همان‌طور که تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مخلوطی از مارکسیسم و ... ، هویت این سازمان را کم‌کم مخدوش و برملا ساخت و نهایتاً به سمت جریان ترور و نفاق و حتی همدستی با صدام و سرسپردگی به اروپا و آمریکا برد و از دایره‌ی انقلاب اسلامی بیرونشان انداخت، اینک بخشی از جریان چپ (نه البته تمام آن) نیز -که اسم خود را «اصلاح‌طلب» گذاشته‌اند- احتمال می‌دهم با تغییر ایدئولوژیکی که دارند صورت می‌دهند (بلکه ممکن است داده باشند) و در خلوت و خفا پوست می‌اندازند، هم‌سرنوشت با کسانی شوند که در صدر انقلاب نمک خوردند ولی نمکدان شکُندند و سرانجام در آغوش دیکتاتوری مثل صدام‌حسین افتادند و با افزارآلات جنگی او به جنگ با ملت و میهن آمدند. بگذرم و بگویم همان‌طور که آقای احسان شریعتی گفته مطالبات باید روشن، علمی و عملی باشد و نیز به قول وی با خط مشیء مسئولانه و متحد و همسو و راه‌حل‌هایی درست. درین میان، نقش دشمن در آسیب‌زدن به انقلاب نیز، نباید نادیده انگاشته شود و چون کبک سر زیر برف کرد. باید با خلوص و روراستی کوشید تا بر خدمات و حسَنات بسیار فراوان انقلاب، از طریق دوام خدمت و حضور همگانی و مبارزه‌ی سه وجهی با «فساد و فقر و تبعیض» و دفع یا تقلیل تمام گونه‌های آفت و آسیب، همچنان افزوده شود.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران

دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران
متن نقلی با تنظیم و ویرایش دامنه: «امکان دارد این مطلب مطرح شود که ما نظامی دینی هستیم، بنابراین نمی‌توانیم به عقاید غیردینی اجازه‌ی فعالیت دهیم. این منطق معیوب و استدلال اشتباهی است. برای این‌که نظام دینی ما که از نظام پیامبر اکرم(ص) مؤمن‌تر نیست. ایشان نظامی شورایی برقرار ساختند و وقتی در اقلیت قرار می‌گرفتند و مخالفین (و «منافقین») با تصمیماتشان مخالفت می‌ورزیدند و همچنین کسانی که دین دیگری داشتند مانند یهودیان و ..، همه آزاد و شهروند بودند و البته همه وظیفه هم داشتند که از امنیت شهر محافظت کنند. یعنی همه‌ی شهروندان می‌توانستند به شرط حفظ امنیت و آزادی شهر، عقیده و دین خود را داشته باشند. بنابراین در طول تاریخ اسلام وجود داشتند کسانی که علیه‌ی نبوت صحبت کرده‌اند، برای نمونه زکریای رازی. و یا علیه‌ی دین و دینداران می‌سروده‌اند مانند ابوالعلاء معری، و آزاد بوده‌اند! تنوع فکری و فرهنگی همواره وجود داشته است. افرادی با ادیان دیگر در خلافت‌های اسلامی نه تنها وجود و حضور فعالیت داشته‌اند که وزیر و وکیل می‌شده‌اند و... . هرچند که البته در دوره‌هایی هم مانند دوره‌ی «محنه»(شکنجه و اختناق)، عدم تساهل و تعصب‌ها و تحجرها و تعصیب و سرکوب عقیدتی نیز بوده است. بنابراین هیچ توجیهی ندارد که یک عده بگویند حال که اسم نظام دینی است، مثلاً ما نباید احزاب چپ و آزادیخواه و ملی غیرمذهبی داشته باشیم! بنیانگذار نظام، در پاریس اعلام کردند که حتی احزاب مارکسیستی آزادند و... مرحوم آقای مطهری نیز چنین اعتقادی داشته‌اند؛ و چطور یک استاد دانشگاه مارکسیست مانند زنده‌یاد آریان‌پور که در زمان شاه در دانشگاه الهیات تدریس داشت، دیگر نتواند آزادانه در دانشگاه‌های ما تدریس کند؟!
 
 
چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ این مساله دو علت بیرونی و درونی داشت. دلیل درونی‌اش به خاطر همان سنت دیرین استبدادی ۲۵۰۰ ساله‌ی کشور ماست که عرض شد. ما ۲۵۰۰ سال در نظام‌های شاهنشاهی و خلافت‌ها و سلطنت‌های مطلقه بسر برده‌ایم که درست است با فرازوفرودهایی از درجه‌ی آزادی عقیدتی و سیاسی مواجه بوده (مثلاً تفاوت هخامنشیان و ساسانیان در امر دینی)، اما شرایط به‌گونه‌ای بوده که مستشرقین آن‌را «استبداد شرقی» و شیوه‌ی تولید آسیایی و..، خوانده‌اند که تحلیلی ذات‌انگارانه و در بررسی پاره‌ای از این پدیده بی‌پایه است، اما به هر حال، هم در زمینه‌ی دینی تعصب و تحجر و خرافه را مخلوط کرده‌ایم و هم در زمینه‌ی سیاسی که سیاست «شلاق خلاق» و دار و درفش استبداد و آداب جباریت و..، به‌شکل نهادینه و سنتی و حتی ساختاری و ناخودآگاه وجود داشته است. و متاسفانه وقتی که جامعه به بحران و تنش کشیده می‌شود، این مسائل بروز بیشتر پیدا می‌کند و تکرار می‌شود. برای نمونه، پس از مشروطه، با این‌که این انقلاب می‌خواست دست به اصلاحات اساسی بزند اما به علت همین ضعف‌های ساختاری و عادت‌شده شکست خورد و سرانجام رضاخانی برخاست...، دوباره سنت سلطنت بازمی‌گردد و به دیکتاتوری ۲۰ ساله می‌انجامد.
 
دوره‌ای که [اکنون] در درون آن قرار گرفته‌ایم، بسیار تعیین‌کننده است. به‌نظرم وارد فاز سرنوشت‌ساز نهایی برای کشور شده‌ایم. به‌گونه‌ای که یا وارد یک راه‌حل اصلاح‌گرایانه‌ی ساختاری برای برون‌رفت از وضع فعلی می‌شویم یا همه چیز به‌معنای بدِ کلمه از هم می‌پاشد و احتمال آن‌که سرنوشتی ناگوار نظیر آنچه در برخی کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، سوریه، یمن و..،  پیش آید وجود دارد. بنابراین در اینجا روشنفکران و جامعه‌ی مدنی باید به خط مشی‌ای مسئولانه عمل کنند و متحد و همسو، مطالباتی روشن، عملی و علمی داشته باشند و راه‌حل‌هایی درست را در همه‌ی زمینه‌ها از واکسیناسیون گرفته تا مسائل حیاتی حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی ارائه کنند.» منبع

 

نظر دامنه: متن‌های نقلی درین درگاه صرفاً به معنای اطلاع‌رسانی است. ازین‌که آقای دکتر احسان شریعتی جانبدار عدالت است و پشت آزادی ایستاده و افکاری از جنس مردم و مستضعفین زمین دارد تردیدی ندارم و حتی آنچه در این مصاحبه با سایت جماران گفته از سر دغدغه سر داده. بی‌آن‌که به محتوای آن ورود کنم فقط نکته‌ام را جهت اشاره به سرنوشت شوم یک جریان سیاسی مسلح می‌گویم و رد می‌شوم و آن این است: همان‌طور که تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مخلوطی از مارکسیسم و ... ، هویت این سازمان را کم‌کم مخدوش و برملا ساخت و نهایتاً به سمت جریان ترور و نفاق و حتی همدستی با صدام و سرسپردگی به اروپا و آمریکا برد و از دایره‌ی انقلاب اسلامی بیرونشان انداخت، اینک بخشی از جریان چپ (نه البته تمام آن) نیز -که اسم خود را «اصلاح‌طلب» گذاشته‌اند- احتمال می‌دهم با تغییر ایدئولوژیکی که دارند صورت می‌دهند (بلکه ممکن است داده باشند) و در خلوت و خفا پوست می‌اندازند، هم‌سرنوشت با کسانی شوند که در صدر انقلاب نمک خوردند ولی نمکدان شکُندند و سرانجام در آغوش دیکتاتوری مثل صدام‌حسین افتادند و با افزارآلات جنگی او به جنگ با ملت و میهن آمدند. بگذرم و بگویم همان‌طور که آقای احسان شریعتی گفته مطالبات باید روشن، علمی و عملی باشد و نیز به قول وی با خط مشیء مسئولانه و متحد و همسو و راه‌حل‌هایی درست. درین میان، نقش دشمن در آسیب‌زدن به انقلاب نیز، نباید نادیده انگاشته شود و چون کبک سر زیر برف کرد. باید با خلوص و روراستی کوشید تا بر خدمات و حسَنات بسیار فراوان انقلاب، از طریق دوام خدمت و حضور همگانی و مبارزه‌ی سه وجهی با «فساد و فقر و تبعیض» و دفع یا تقلیل تمام گونه‌های آفت و آسیب، همچنان افزوده شود.

متن نقلی با تنظیم و ویرایش دامنه: «امکان دارد این مطلب مطرح شود که ما نظامی دینی هستیم، بنابراین نمی‌توانیم به عقاید غیردینی اجازه‌ی فعالیت دهیم. این منطق معیوب و استدلال اشتباهی است. برای این‌که نظام دینی ما که از نظام پیامبر اکرم(ص) مؤمن‌تر نیست. ایشان نظامی شورایی برقرار ساختند و وقتی در اقلیت قرار می‌گرفتند و مخالفین (و «منافقین») با تصمیماتشان مخالفت می‌ورزیدند و همچنین کسانی که دین دیگری داشتند مانند یهودیان و ..، همه آزاد و شهروند بودند و البته همه وظیفه هم داشتند که از امنیت شهر محافظت کنند. یعنی همه‌ی شهروندان می‌توانستند به شرط حفظ امنیت و آزادی شهر، عقیده و دین خود را داشته باشند. بنابراین در طول تاریخ اسلام وجود داشتند کسانی که علیه‌ی نبوت صحبت کرده‌اند، برای نمونه زکریای رازی. و یا علیه‌ی دین و دینداران می‌سروده‌اند مانند ابوالعلاء معری، و آزاد بوده‌اند! تنوع فکری و فرهنگی همواره وجود داشته است. افرادی با ادیان دیگر در خلافت‌های اسلامی نه تنها وجود و حضور فعالیت داشته‌اند که وزیر و وکیل می‌شده‌اند و... . هرچند که البته در دوره‌هایی هم مانند دوره‌ی «محنه»(شکنجه و اختناق)، عدم تساهل و تعصب‌ها و تحجرها و تعصیب و سرکوب عقیدتی نیز بوده است. بنابراین هیچ توجیهی ندارد که یک عده بگویند حال که اسم نظام دینی است، مثلاً ما نباید احزاب چپ و آزادیخواه و ملی غیرمذهبی داشته باشیم! بنیانگذار نظام، در پاریس اعلام کردند که حتی احزاب مارکسیستی آزادند و... مرحوم آقای مطهری نیز چنین اعتقادی داشته‌اند؛ و چطور یک استاد دانشگاه مارکسیست مانند زنده‌یاد آریان‌پور که در زمان شاه در دانشگاه الهیات تدریس داشت، دیگر نتواند آزادانه در دانشگاه‌های ما تدریس کند؟!
 
 
چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ این مساله دو علت بیرونی و درونی داشت. دلیل درونی‌اش به خاطر همان سنت دیرین استبدادی ۲۵۰۰ ساله‌ی کشور ماست که عرض شد. ما ۲۵۰۰ سال در نظام‌های شاهنشاهی و خلافت‌ها و سلطنت‌های مطلقه بسر برده‌ایم که درست است با فرازوفرودهایی از درجه‌ی آزادی عقیدتی و سیاسی مواجه بوده (مثلاً تفاوت هخامنشیان و ساسانیان در امر دینی)، اما شرایط به‌گونه‌ای بوده که مستشرقین آن‌را «استبداد شرقی» و شیوه‌ی تولید آسیایی و..، خوانده‌اند که تحلیلی ذات‌انگارانه و در بررسی پاره‌ای از این پدیده بی‌پایه است، اما به هر حال، هم در زمینه‌ی دینی تعصب و تحجر و خرافه را مخلوط کرده‌ایم و هم در زمینه‌ی سیاسی که سیاست «شلاق خلاق» و دار و درفش استبداد و آداب جباریت و..، به‌شکل نهادینه و سنتی و حتی ساختاری و ناخودآگاه وجود داشته است. و متاسفانه وقتی که جامعه به بحران و تنش کشیده می‌شود، این مسائل بروز بیشتر پیدا می‌کند و تکرار می‌شود. برای نمونه، پس از مشروطه، با این‌که این انقلاب می‌خواست دست به اصلاحات اساسی بزند اما به علت همین ضعف‌های ساختاری و عادت‌شده شکست خورد و سرانجام رضاخانی برخاست...، دوباره سنت سلطنت بازمی‌گردد و به دیکتاتوری ۲۰ ساله می‌انجامد.
 
دوره‌ای که [اکنون] در درون آن قرار گرفته‌ایم، بسیار تعیین‌کننده است. به‌نظرم وارد فاز سرنوشت‌ساز نهایی برای کشور شده‌ایم. به‌گونه‌ای که یا وارد یک راه‌حل اصلاح‌گرایانه‌ی ساختاری برای برون‌رفت از وضع فعلی می‌شویم یا همه چیز به‌معنای بدِ کلمه از هم می‌پاشد و احتمال آن‌که سرنوشتی ناگوار نظیر آنچه در برخی کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، سوریه، یمن و..،  پیش آید وجود دارد. بنابراین در اینجا روشنفکران و جامعه‌ی مدنی باید به خط مشی‌ای مسئولانه عمل کنند و متحد و همسو، مطالباتی روشن، عملی و علمی داشته باشند و راه‌حل‌هایی درست را در همه‌ی زمینه‌ها از واکسیناسیون گرفته تا مسائل حیاتی حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی ارائه کنند.» منبع

 

نظر دامنه: متن‌های نقلی درین درگاه صرفاً به معنای اطلاع‌رسانی است. ازین‌که آقای دکتر احسان شریعتی جانبدار عدالت است و پشت آزادی ایستاده و افکاری از جنس مردم و مستضعفین زمین دارد تردیدی ندارم و حتی آنچه در این مصاحبه با سایت جماران گفته از سر دغدغه سر داده. بی‌آن‌که به محتوای آن ورود کنم فقط نکته‌ام را جهت اشاره به سرنوشت شوم یک جریان سیاسی مسلح می‌گویم و رد می‌شوم و آن این است: همان‌طور که تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مخلوطی از مارکسیسم و ... ، هویت این سازمان را کم‌کم مخدوش و برملا ساخت و نهایتاً به سمت جریان ترور و نفاق و حتی همدستی با صدام و سرسپردگی به اروپا و آمریکا برد و از دایره‌ی انقلاب اسلامی بیرونشان انداخت، اینک بخشی از جریان چپ (نه البته تمام آن) نیز -که اسم خود را «اصلاح‌طلب» گذاشته‌اند- احتمال می‌دهم با تغییر ایدئولوژیکی که دارند صورت می‌دهند (بلکه ممکن است داده باشند) و در خلوت و خفا پوست می‌اندازند، هم‌سرنوشت با کسانی شوند که در صدر انقلاب نمک خوردند ولی نمکدان شکُندند و سرانجام در آغوش دیکتاتوری مثل صدام‌حسین افتادند و با افزارآلات جنگی او به جنگ با ملت و میهن آمدند. بگذرم و بگویم همان‌طور که آقای احسان شریعتی گفته مطالبات باید روشن، علمی و عملی باشد و نیز به قول وی با خط مشیء مسئولانه و متحد و همسو و راه‌حل‌هایی درست. درین میان، نقش دشمن در آسیب‌زدن به انقلاب نیز، نباید نادیده انگاشته شود و چون کبک سر زیر برف کرد. باید با خلوص و روراستی کوشید تا بر خدمات و حسَنات بسیار فراوان انقلاب، از طریق دوام خدمت و حضور همگانی و مبارزه‌ی سه وجهی با «فساد و فقر و تبعیض» و دفع یا تقلیل تمام گونه‌های آفت و آسیب، همچنان افزوده شود.

Notes ۱