دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

پست شده در جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۷۰۴
ساعت پست : ۰۹:۴۹
مشخصات پست

ریش و ریشۀ داعش

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

هفت درس داعش در خاورمیانه. مصاحبۀ بسیارخواندنی با قدیر نصری استاد دانشگاه خوارزمی. دامنه، خواندن این پست را توصیه و تأکید می کند: متن نقلی: هفت درس استراتژیک داعش برای خاورمیانه: «شفقنا- حدود چهار سال پیش، داعش که ظهور کرد موجی از روایت‌های شورانگیز و عمیق محافل علمی – سیاسی را فراگرفت؛ در همان اوان کار یک محقق اندیشه سیاسی کاربردی سخنی گفت خلاف موج غالب! او گفت: خوف از داعش به زودی فروکش خواهد کرد! و داعش به دلیل زمان‌پریشی فکری به گروهی تبهکار تقلیل خواهد یافت.

 

قدیر نصری بعدها در گفت وگویی با شفقنا تصریح کرد: داعش نه دفن خواهد شد و نه دولت! اکنون و در پی حذف میدانی داعش به سراغ این استاد دانشگاه خوارزمی رفته و از او در باب روندهای فکری آینده می‌پرسیم و مشخصاً روی این پرسش تأکید داریم که به جای روایت و توصیف گذشته، بر تخمین آینده متمرکز بمانیم لذا، شاه‌بیت گفت وگوی شفقنا با مدیر گروه روندهای فکری این است که فکر داعشی در چه وضعی به سر می‌برد؟ آیا این اندیشه دفن شد؟ اگر پاسخ منفی است این فکر چگونه و در چه مواقع و کجاها به عمل بدل خواهد شد؟ آنچه در چه می‌خوانید گفتگوی شفقنا با قدیر نصری است:»

 

قدیر نصری

استاد دانشگاه خوارزمی

محقق اندیشه سیاسی کاربردی

مدیرگروه روندهای فکری

 

آیا می‌توانیم از دوران پساداعش سخن بگوییم؟ یعنی واقعا داعش از بین رفته است؟

نصری: پاسخ متعارفی که این روزها می‌خوانیم این است که داعش از لحاظ میدانی از بین رفته است ولی فکر داعشی هنوز زنده است! من می‌خواهم به سیاق دیگری پاسخ دهم: می‌دانید داعش در عرصه فکر حداقل چهار ابتکار فکری یا اصطلاحاً ابداع اندیشه‌ای داشت که به نظرم هنوز برای عده‌ای جذابند:

 

اولین ابتکار فکری داعش، احیای لفظ توحید و اجتناب از تفرق مذهبی بود، اینان هیچکدام از مذاهب اربعه (مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی) را قبول نداشتند. موضع‌شان در قبال تشیع، تصوف، زیدی‌ها و پیروان سایر ادیان مشخص بود. به باور اینان می‌توان با احیای سلف صالح و نفی اقوال مجتهدان و بدعت مفسران، امت واحده را احیا کرد و عظمت از دست رفته مسلمین را باز یافت.

 

دومین ابتکار فکری داعش، واجب عینی (نه کفایی) خواندن امر به معروف و نهی از منکر در قالب جهاد جهانی بود. داعش این کار را با جاهلی خواندن اکثر جهانیان – بخصوص شیعیان – و تکفیر جمیع ملل و نحل انجام می‌داد اینان به خلاف امواج پیشین جنبش‌های اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دینی را واجب کفایی نمی‌شمردند و بر ضروری، فوری و عینی و وجوب این کار تأکید می‌کردند.

 

سومین ابتکار فکری داعش، اجتهاد آزاد، آسان و عملگرا بودن در مقابل اجتهاد محصور (به فقها)، پر تکلف و انتزاعی بود. البته چنین جدالی در قرون پیشین هم سابقه داشت اما داعش، اصل فتوا، حکم و رأی را در حد رویه‌ای آنارشیستی، فروکاست و ساده کرد. طبق این روال سهل‌گیرانه، احکامی در باب بیعت، عضوگیری، عملیات، مجازات، تکفیر و انتحار صادر شد که سابقه نداشت.  اجتماعی‌سازی اجتهاد، ابتکار نظری – عملی مهمی بود که از سوی داعش اجرا شد.

 

چهارمین ابتکار نظری داعش که به نظرم استراتژیک بود جایگزینی خیزش – شورش و تحرک به جای اتصال به سلاطین، محافظه‌کاری و اطاعت از امرا بود. می‌دانید که در فقه و عقبه نظری جنبش‌های اسلام‌گرا و اسلامی، اصل تغلب و استیلا جایگاه محکم و مستحکمی داشته است. طبق این اصل، حکام و امیرانی که نظم و امنیت ملی را برقرار کرده‌اند و کارآمد هستند لازم الأطاعت هستند و طغیان علیه آنها مجاز نیست. از نگاه داعش، هیچیک از حکام حاکم بر بلاد اسلامی، واجب الأطاعت نیستند و همگی نامشروع هستند و باید به زیر کشیده شوند.

با این وصف می‌خواهید بگویید که عصر پساداعش نرسیده و داعش هنوز زنده است؟ این که خلاف سخن قبلی شماست! 

نصری: ببینید در علوم انسانی بر خلاف علوم مهندسی و فنی نمی‌توان حرکت‌ها را مرحله‌بندی دقیق کرد. کافیه نگاهی به گذشته داشته باشید: بعد از رحلت رسول مکرم اسلام، دو جریان به موازات هم رشد کردند: جریان نص‌گرا و جریان عقل‌گرا که به تفسیر عقلانی نص علاقه داشت. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۷۰۴
ساعت پست : ۰۹:۴۹
دنبال کننده

ریش و ریشۀ داعش

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ریش و ریشۀ داعش

هفت درس داعش در خاورمیانه. مصاحبۀ بسیارخواندنی با قدیر نصری استاد دانشگاه خوارزمی. دامنه، خواندن این پست را توصیه و تأکید می کند: متن نقلی: هفت درس استراتژیک داعش برای خاورمیانه: «شفقنا- حدود چهار سال پیش، داعش که ظهور کرد موجی از روایت‌های شورانگیز و عمیق محافل علمی – سیاسی را فراگرفت؛ در همان اوان کار یک محقق اندیشه سیاسی کاربردی سخنی گفت خلاف موج غالب! او گفت: خوف از داعش به زودی فروکش خواهد کرد! و داعش به دلیل زمان‌پریشی فکری به گروهی تبهکار تقلیل خواهد یافت.

 

قدیر نصری بعدها در گفت وگویی با شفقنا تصریح کرد: داعش نه دفن خواهد شد و نه دولت! اکنون و در پی حذف میدانی داعش به سراغ این استاد دانشگاه خوارزمی رفته و از او در باب روندهای فکری آینده می‌پرسیم و مشخصاً روی این پرسش تأکید داریم که به جای روایت و توصیف گذشته، بر تخمین آینده متمرکز بمانیم لذا، شاه‌بیت گفت وگوی شفقنا با مدیر گروه روندهای فکری این است که فکر داعشی در چه وضعی به سر می‌برد؟ آیا این اندیشه دفن شد؟ اگر پاسخ منفی است این فکر چگونه و در چه مواقع و کجاها به عمل بدل خواهد شد؟ آنچه در چه می‌خوانید گفتگوی شفقنا با قدیر نصری است:»

 

قدیر نصری

استاد دانشگاه خوارزمی

محقق اندیشه سیاسی کاربردی

مدیرگروه روندهای فکری

 

آیا می‌توانیم از دوران پساداعش سخن بگوییم؟ یعنی واقعا داعش از بین رفته است؟

نصری: پاسخ متعارفی که این روزها می‌خوانیم این است که داعش از لحاظ میدانی از بین رفته است ولی فکر داعشی هنوز زنده است! من می‌خواهم به سیاق دیگری پاسخ دهم: می‌دانید داعش در عرصه فکر حداقل چهار ابتکار فکری یا اصطلاحاً ابداع اندیشه‌ای داشت که به نظرم هنوز برای عده‌ای جذابند:

 

اولین ابتکار فکری داعش، احیای لفظ توحید و اجتناب از تفرق مذهبی بود، اینان هیچکدام از مذاهب اربعه (مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی) را قبول نداشتند. موضع‌شان در قبال تشیع، تصوف، زیدی‌ها و پیروان سایر ادیان مشخص بود. به باور اینان می‌توان با احیای سلف صالح و نفی اقوال مجتهدان و بدعت مفسران، امت واحده را احیا کرد و عظمت از دست رفته مسلمین را باز یافت.

 

دومین ابتکار فکری داعش، واجب عینی (نه کفایی) خواندن امر به معروف و نهی از منکر در قالب جهاد جهانی بود. داعش این کار را با جاهلی خواندن اکثر جهانیان – بخصوص شیعیان – و تکفیر جمیع ملل و نحل انجام می‌داد اینان به خلاف امواج پیشین جنبش‌های اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دینی را واجب کفایی نمی‌شمردند و بر ضروری، فوری و عینی و وجوب این کار تأکید می‌کردند.

 

سومین ابتکار فکری داعش، اجتهاد آزاد، آسان و عملگرا بودن در مقابل اجتهاد محصور (به فقها)، پر تکلف و انتزاعی بود. البته چنین جدالی در قرون پیشین هم سابقه داشت اما داعش، اصل فتوا، حکم و رأی را در حد رویه‌ای آنارشیستی، فروکاست و ساده کرد. طبق این روال سهل‌گیرانه، احکامی در باب بیعت، عضوگیری، عملیات، مجازات، تکفیر و انتحار صادر شد که سابقه نداشت.  اجتماعی‌سازی اجتهاد، ابتکار نظری – عملی مهمی بود که از سوی داعش اجرا شد.

 

چهارمین ابتکار نظری داعش که به نظرم استراتژیک بود جایگزینی خیزش – شورش و تحرک به جای اتصال به سلاطین، محافظه‌کاری و اطاعت از امرا بود. می‌دانید که در فقه و عقبه نظری جنبش‌های اسلام‌گرا و اسلامی، اصل تغلب و استیلا جایگاه محکم و مستحکمی داشته است. طبق این اصل، حکام و امیرانی که نظم و امنیت ملی را برقرار کرده‌اند و کارآمد هستند لازم الأطاعت هستند و طغیان علیه آنها مجاز نیست. از نگاه داعش، هیچیک از حکام حاکم بر بلاد اسلامی، واجب الأطاعت نیستند و همگی نامشروع هستند و باید به زیر کشیده شوند.

با این وصف می‌خواهید بگویید که عصر پساداعش نرسیده و داعش هنوز زنده است؟ این که خلاف سخن قبلی شماست! 

نصری: ببینید در علوم انسانی بر خلاف علوم مهندسی و فنی نمی‌توان حرکت‌ها را مرحله‌بندی دقیق کرد. کافیه نگاهی به گذشته داشته باشید: بعد از رحلت رسول مکرم اسلام، دو جریان به موازات هم رشد کردند: جریان نص‌گرا و جریان عقل‌گرا که به تفسیر عقلانی نص علاقه داشت. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

هفت درس داعش در خاورمیانه. مصاحبۀ بسیارخواندنی با قدیر نصری استاد دانشگاه خوارزمی. دامنه، خواندن این پست را توصیه و تأکید می کند: متن نقلی: هفت درس استراتژیک داعش برای خاورمیانه: «شفقنا- حدود چهار سال پیش، داعش که ظهور کرد موجی از روایت‌های شورانگیز و عمیق محافل علمی – سیاسی را فراگرفت؛ در همان اوان کار یک محقق اندیشه سیاسی کاربردی سخنی گفت خلاف موج غالب! او گفت: خوف از داعش به زودی فروکش خواهد کرد! و داعش به دلیل زمان‌پریشی فکری به گروهی تبهکار تقلیل خواهد یافت.

 

قدیر نصری بعدها در گفت وگویی با شفقنا تصریح کرد: داعش نه دفن خواهد شد و نه دولت! اکنون و در پی حذف میدانی داعش به سراغ این استاد دانشگاه خوارزمی رفته و از او در باب روندهای فکری آینده می‌پرسیم و مشخصاً روی این پرسش تأکید داریم که به جای روایت و توصیف گذشته، بر تخمین آینده متمرکز بمانیم لذا، شاه‌بیت گفت وگوی شفقنا با مدیر گروه روندهای فکری این است که فکر داعشی در چه وضعی به سر می‌برد؟ آیا این اندیشه دفن شد؟ اگر پاسخ منفی است این فکر چگونه و در چه مواقع و کجاها به عمل بدل خواهد شد؟ آنچه در چه می‌خوانید گفتگوی شفقنا با قدیر نصری است:»

 

قدیر نصری

استاد دانشگاه خوارزمی

محقق اندیشه سیاسی کاربردی

مدیرگروه روندهای فکری

 

آیا می‌توانیم از دوران پساداعش سخن بگوییم؟ یعنی واقعا داعش از بین رفته است؟

نصری: پاسخ متعارفی که این روزها می‌خوانیم این است که داعش از لحاظ میدانی از بین رفته است ولی فکر داعشی هنوز زنده است! من می‌خواهم به سیاق دیگری پاسخ دهم: می‌دانید داعش در عرصه فکر حداقل چهار ابتکار فکری یا اصطلاحاً ابداع اندیشه‌ای داشت که به نظرم هنوز برای عده‌ای جذابند:

 

اولین ابتکار فکری داعش، احیای لفظ توحید و اجتناب از تفرق مذهبی بود، اینان هیچکدام از مذاهب اربعه (مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی) را قبول نداشتند. موضع‌شان در قبال تشیع، تصوف، زیدی‌ها و پیروان سایر ادیان مشخص بود. به باور اینان می‌توان با احیای سلف صالح و نفی اقوال مجتهدان و بدعت مفسران، امت واحده را احیا کرد و عظمت از دست رفته مسلمین را باز یافت.

 

دومین ابتکار فکری داعش، واجب عینی (نه کفایی) خواندن امر به معروف و نهی از منکر در قالب جهاد جهانی بود. داعش این کار را با جاهلی خواندن اکثر جهانیان – بخصوص شیعیان – و تکفیر جمیع ملل و نحل انجام می‌داد اینان به خلاف امواج پیشین جنبش‌های اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دینی را واجب کفایی نمی‌شمردند و بر ضروری، فوری و عینی و وجوب این کار تأکید می‌کردند.

 

سومین ابتکار فکری داعش، اجتهاد آزاد، آسان و عملگرا بودن در مقابل اجتهاد محصور (به فقها)، پر تکلف و انتزاعی بود. البته چنین جدالی در قرون پیشین هم سابقه داشت اما داعش، اصل فتوا، حکم و رأی را در حد رویه‌ای آنارشیستی، فروکاست و ساده کرد. طبق این روال سهل‌گیرانه، احکامی در باب بیعت، عضوگیری، عملیات، مجازات، تکفیر و انتحار صادر شد که سابقه نداشت.  اجتماعی‌سازی اجتهاد، ابتکار نظری – عملی مهمی بود که از سوی داعش اجرا شد.

 

چهارمین ابتکار نظری داعش که به نظرم استراتژیک بود جایگزینی خیزش – شورش و تحرک به جای اتصال به سلاطین، محافظه‌کاری و اطاعت از امرا بود. می‌دانید که در فقه و عقبه نظری جنبش‌های اسلام‌گرا و اسلامی، اصل تغلب و استیلا جایگاه محکم و مستحکمی داشته است. طبق این اصل، حکام و امیرانی که نظم و امنیت ملی را برقرار کرده‌اند و کارآمد هستند لازم الأطاعت هستند و طغیان علیه آنها مجاز نیست. از نگاه داعش، هیچیک از حکام حاکم بر بلاد اسلامی، واجب الأطاعت نیستند و همگی نامشروع هستند و باید به زیر کشیده شوند.

با این وصف می‌خواهید بگویید که عصر پساداعش نرسیده و داعش هنوز زنده است؟ این که خلاف سخن قبلی شماست! 

نصری: ببینید در علوم انسانی بر خلاف علوم مهندسی و فنی نمی‌توان حرکت‌ها را مرحله‌بندی دقیق کرد. کافیه نگاهی به گذشته داشته باشید: بعد از رحلت رسول مکرم اسلام، دو جریان به موازات هم رشد کردند: جریان نص‌گرا و جریان عقل‌گرا که به تفسیر عقلانی نص علاقه داشت. بیشتر بخوانید ↓

حدود سیصد چهارصد سال بعد که جهان اسلام ولایت اندلس را از دست داد و ایران و شام و عراق به دست مغولان افتاد، موج دوم سلفیسم رونق گرفت که رهبر بلامنازع و نافذ آن تقی الدین ابن تیمیه بود که دهها کتاب و رساله نوشت در تحریم تقلید (از غیر سلف) و گشودن باب اجتهاد.

 

البته نباید فراموش کرد این اجتهاد، اجتهاد مبتنی بر عقل و درایت عقلانی در شرع نبود نوعی ارجاع مداوم به نص و سنجش صحت هر حکم جدید با ارجاع به سنت صحابه و صورت متن یا نص بود. یعنی وقتی که نص و سنت حکم صریح به سنگسار یا اجرای حدود می‌داد تأملات فلسفی، صوفیانه، اعتزالی و عقلانی، نوعی کفر و شرک و بدعت شمرده می‌شدند. موج سوم سلفی‌گری، پانصد سال بعد از ابن تیمیه و در سال ۱۱۴۳ هجری با محوریت محمد بن عبدالوهاب حنبلی صورت گرفت که نوعی احیای آموزه‌های ابن تیمیه بود. این موج، تنها تمایزی که داشت برخورداری از امکانات خاندان سعودی و ضدیت مضاعف با شیعیان بود. داعش را می‌توان موج چهارم سلفی‌گری نامید که با پارادایم خلافت وارد میدان شد و قصد داشت خلیفه واحد را در بلاد اسلامی احیا و جایگزین دولت‌های سکولار، وابسته و به تعبیر آنها منحرف و مشرک و کافر نماید.

 

همان طور که میبینید اصل فکر طی ۱۲۰۰ سال اخیر به قوت خود باقیست فقط مظاهر آن فرق کرده است. یعنی می‌توان گفت که امواج مختلف سلفیسم همگی تقریباً در اندیشه اصلاح با ارجاع به صدر اسلام و نفی تقلید (از فقهای زمان) و فتح باب اجتهاد، یکسان بوده‌اند و این جریان همواره مداومت داشته است.

 

بنابراین می‌توان گفت موجی دیگر که آوانگارد آن داعش بوده، سر رسید و باید منتظر موجی دیگر بود درسته؟

نصری: احسنت! باید دید آیا زمینه‌های تولید موج همچنان به قوت خود باقیست یا از بین رفته است. مثلا ابن تیمیه، حملات مغول و پایان خلافت و تار و مار شدن بغداد و دمشق به دست مغولان را به دو چیز نسبت می‌داد: انحراف و تکثر در جبهه مسلمین به اضافه قاطعیت اقدامات مهم و مداوم مغولان در تحمیل موضع خود. او که خودش مستقیماً ضربه مغولان را درک کرد مواضع قاطع، مصمم و وحدت‌گرا را اتخاذ کرد یعنی مذاهب گوناگون اسلامی را نامشروع و نادرست تلقی کرد. محمد بن عبدالوهاب، محمد المقدسی، ابی‌بکر ناجی، ابوبکر بغدادی و دیگر چهره‌های سلفیسم تکفیری به همین شکل.

 

از نگاه تئوریسین‌های داعش (در کتاب‌هایی مانند اداره التوحش، فقه الجهاد و …) دلیل ضعف مسلمین این است که اولاً اختلاف و افتراق، جهان اسلام را فراگرفته است. ثانیاً دولت‌هایی که وابسته به غرب هستند مرزهای دست‌ساخت استعمارگران را نگهبانی می‌کنند و بلاد اسلامی بین دهها دولت تقسیم شده است. ثالثاً به جای احکام شریعت، مجموعه قوانین و آیین‌هایی وضع شده که نتیجه همگی زوال و زبونی مسلمین است.

 

یعنی داعش گروهی رهایی‌بخش و خیرخواه است که می‌خواهد احیای مجد و عظمت اسلام کند؟

نصری: ادعای داعش اینگونه بود. در طول تاریخ افراد و گروههای فراوانی چنین ادعایی کرده‌اند، اما ناکام مانده و وضع را از آنچه که بود بدتر کرده‌اند. شما الان وضع عراق، سوریه، افغانستان، لیبی و حتی مصر را ببینید. اینان به نام اسلام و احیای شریعت عملاً دین را به الگویی مخوف و رعب‌آور تبدیل کرده‌اند.

 

آینده مشخص داعش را به ما توضیح می‌دهید؟

نصری: ببینید داعش به صورت سازمانی حدود ۳۰ الی ۴۰ هزار عضو فعال داشت. اما دهها هزار نفر به خاظر ترس، کسب درآمد و … با این گروه همکاری کردند. واقعیت این است که به خلاف شعار بسیاری رسانه‌ها، همه این افراد کشته نشده‌اند. هواداران داعش که در واقع طراح عملیات، پشتیبان خلافت و حامی مالی – فنی بودند اصلا وارد قلمرو خلافت اسلامی داعش نشده بودند که نابود شوند.

 

 
برادر حاج قاسم سلیمانی
 

اما نهادها و پایگاه‌های تمرکز نیروی داعش در شهرها کاملا منهدم شده و به دست نیروهای عراقی – سوری افتاده است. با این وصف، من فکر می‌کنم طی سال‌های آینده، نیروهای وفادار به داعش دورانی از تفرق و بلاتکلیفی را طی خواهند کرد. آنان اکنون روانه قبایل وفادار (بیعت کردگان با خلیفه)، روستاهای معارض (با حکومت بغداد و علویان سوری)، ترکیه و حتی غرب شده‌اند. حلقه اصلی رهبری داعش هنوز زنده است. بلوک جنگ‌طلب آمریکا نیز مایل به حل و فصل بحران نیست. پدیده داعش، خدمات شایانی به اسلحه‌فروشان غربی کرده است که موضوع این گفتگو نیست.

 

ابراهیم عواد ابراهیم البدری مشهور

به ابوبکر بغدادی که خود را خلیفه خواند

 

فی‌المجموع می‌توانم اینگونه خلاصه کنم که داعش در اصل در تحقق ایده خلافت ناکام ماند و به دلیل ناتوانی در جلب شناسایی بین‌المللی و مخصوصاً به دلیل همسویی بی‌سابقه نیروهای ضد داعش، متلاشی و متفرق شد. اما این خوشه‌های متفرق داعش، طی دو یا سه سال آینده در چهار حوزه زیر فعال خواهند بود:

 

یک، انجام عملیات‌های ضربتی، پر قدرت و غیر متمرکز در اقصی نقاط جهان اسلام با هدف خودابرازی. دو، تمرکز نیرو در مناطقی از جهان اسلام که دولت فرومانده، شکننده و نفوذ پذیر دارند. به نظرم نقاطی مانند افغانستان، آسیای مرکزی و بخش‌هایی از عراق و لیبی و تونس و یمن، اینگونه‌اند. سه، جذب نیروهای گروههای جهادی دیگر مانند طالبان و القاعده و تصاحب امکانات و پایگاه‌های آنها چهار، تأسیس دولت مجازی و سازماندهی نیرو، کسب دانش‌های جدید و سلاح‌های مؤثرتر به منظور آمادگی عملیات و برنامه‌های دیگری در هر منطقه‌ای که مساعد باشد.

 

ممکن است جنگ نیابتی دیگری در لبنان و یمن و افعانستان شروع کنند!؟

نصری: در لبنان که بعید می‌دانم. حزب الله لبنان تجربه و روحیه مناسبی کسب کرده است، مگر اینکه اسرائیل و عربستان سعودی همکاری کنند و نیروهای حزب الله را لطمه بزنند. بدترین سناریو این است که پول عربستان، اطلاعات استراتژیک اسرائیل و یارگیری زمینی داعش (از بین سلفی‌های فلسطینی مقیم لبنان و مجاهدین اجاره‌ای) دست به دست هم بدهند و حزب الله را آسیب بزنند که البته بعید می‌دانم.

 

دیگر اقلیت‌های این کشور اصلا خواهان تکرار تجربه وحشتناک سوریه در لبنان نیستند. خود حریری هم عمیقا نگران چنین شرایطی است. یک نگرانی مشترک، عربستان و اسرائیل را با یکدیگر نزدیک ساخته و آن این است که اسرائیلی‌ها، سعودی‌ها را توجیه کرده‌اند که ایران با کمک حوثی‌ها در جنوب عربستان با سعودی‌ها همان کاری را خواهند کرد که با اسرائیل و از طریق جنوب لبنان می‌کنند! این اضطراب با موفقیت ایران در عراق و سوریه، مضاعف شده است. از این رو، آن دو قدرت در آینده تلاش خواهند کرد ایده همه علیه ایران و بازی بدون ایران و بر ضد ایران را محقق کنند.

 

پس این رویارویی در عراق و یمن ادامه خواهد یافت، مخصوصاً که عراق در آستانه انتخابات و پاکسازی کشور از عناصر داعش است؟!

نصری: ببینید، نباید فراموش کنید که داعش یک پدیده عراقی است نه سوری. آن چه باعث تمرکز داعش در سوریه شد ناآرامی‌های این کشور و نیز همراهی ترکیه با داعش در ابتدای کار بود. یعنی وقتی که اعضای داعش از مرزهای سوریه – ترکیه روانه جنوب این کشور شدند در میانه راه بدین جمع‌بندی رسیدند که بعثی‌های عراق، قبایل ناراضی عراق و استان‌های سنی‌نشین متحدان خوبی هستند.

 

می‌دانید که در ابتدای کار، کردهای عراق و شخص مسعود بارزانی داعش را عارضه‌ای عربی می‌دانست و ظهور داعش را فرصتی برای تثبیت ایده کردستان مستقل می‌دید. پس داعش در عراق عقبه دارد و حذف آن در این کشور منوط به حل بحران مشروعیت دولت مرکزی  و جذب نیروهای مطرود و مغضوب است.


یعنی بر این باور هستند که داعش در عراق زنده است؟

نصری: داعش در عراق پراکنده است. داستان داعش در عراق مانند داستان مردی است که خانه‌اش آتش گرفته، عده‌ای کمک کرده‌اند تا این آتش خاموش شود. اما کانون تولید آتش از بین نرفته است. آنچه داعش را می‌تواند شناسایی و منکوب کند ارتش مقتدر، توسعه عادلانه و ساز و کار حقوقی تولید امید است. یعنی ارتش ترسو و مأیوس، سیاست‌های فرقه‌ای و سازوکارهای قبیله‌ای و هیجانی موجب ظهور معترضین در قالب داعش یا امثال آن خواهد شد.

 

دامنه: چهره های سران و فرماندهان

اصلی داعش را اینجا ببینید که اکثراً چچنی اند

و علت این که روس در سوریه تا این مقدار به جنگ ورود کرد مشخص است

 

تفاوت عراق با یمن در این است که ساختار رانتی عراق موجب وسوسه اپوزیسیون از یک طرف و اقتدارگرایی حکومت مرکزی از سوی دیگر می‌شود. یعنی در یمن یا در افغانستان، حکومت کردن قدری دشوار هم هست چون نفت مفت و وسوسه‌انگیزی نیست و حکمرانی جذابیت چندانی ندارد که به خاطر آن بشود جانفشانی کرد. داعش به رغم ادعاهای الهیاتی، عطش شدیدی به رانت حاصل از نفت و سیطره بر بغداد را داشت و مطمئن باشید اگر برخی قدرت‌های بزرگ رضایت می‌دادند داعش الان در سه یا چهار استان غربی عراق کشور شده بود. بی‌تدبیری و بدشانسی داعشیان آن بود که تأسیس کشور مورد نظرشان ، نفع هیچکس را تأمین نمی‌کرد بلکه به زیان بسیاری هم بود.

 

در کل و به عنوان آخرین سؤال، تجربه داعش چه درس‌هایی داشت؟

نصری: سؤال بسیار خوبی است. من فکر می‌کنم آغاز و افول داعش حداقل هفت درس استراتژیک برای جامعه و دولتمردان خاورمیانه داشت: اول این که طرد، حذف و اخراج عده‌ای از کریدورهای قدرت، موجب کین‌توزی، انتقام و اقدام انتحاری می‌شود. جذب، امیدبخشی و عدالت‌ورزی کیفی، اصول اولیه در دوران ما هستند.

 

درس دوم این است که داعش موفق شد با جذب زنان، کودکان و بعثی‌ها و قبایل، انسجام عراق و سوریه را متلاشی کند. این رویه داعش در تروریسم، بسیار قابل توجه است.

 

درس سوم به ابداعات و ایده‌های نوین داعش در جنگ شهری و غیرمتقارن است که با عملیات انتحاری، گردان‌های انغماسی و جهاد جهانی میسر شد. نظام توجیه دینی نبرد از سوی داعش، حکایت از ایدئولوژی جهاد و ضرورت تولید ارزش‌های ملی دارد.

 

 

جلّاد فرانسوی عضو داعش

(=دولت اسلامی عراق و شام)

 

نکته چهارم به خطرات ناشی از همسویی آسیب‌پذیری‌های داخلی با تهدید خارجی مربوط است. این همسویی یک تلاشی و انهدام تمام‌عیار رژیم و تمامیت ارضی است.

 

درس پنجم، اهمیت جنگ روانی و جنگ هوایی است. بی‌تردید اگر داعش مجهز به فناوری‌های جنگ هوایی بود، نتیجه نبرد احتمالاً متفاوت بود.

 

ششمین نکته استراتژیک، مداخله قدرت‌های معارض و متنوع است. با دخالت قدرت‌های پرتعداد و دارای منافع و ملاحظات متعارض، پیروزی قاطع و زودهنگام به دست نمی‌آید.

 

درس هفتم حاصله از تجربه داعش، اهمیت همسویی گفتمانی در کسب نتیجه است. طبق این قاعده پاشنه آشیل داعش این بود که از حیث فکری – آرمانی زمان‌پریش بود یعنی این گروه دنباله تحقق ارزش‌هایی بود که با وجدان جهانی همسو نبود. دفاع این گروه از اصل بردگی، فروش زنان و دختران، نمایش خشونت، اُرتدکس دینی، دشمن دیدن همگان  و نفی کلیت تمدن مدرن، آن را به گروهی تبهکار و ماجراجو و کین‌توز تقلیل داد و به مخالفان داعش مشروعیت بخشید.» (منبع)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
ریش و ریشۀ داعش

ریش و ریشۀ داعش

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ریش و ریشۀ داعش

هفت درس داعش در خاورمیانه. مصاحبۀ بسیارخواندنی با قدیر نصری استاد دانشگاه خوارزمی. دامنه، خواندن این پست را توصیه و تأکید می کند: متن نقلی: هفت درس استراتژیک داعش برای خاورمیانه: «شفقنا- حدود چهار سال پیش، داعش که ظهور کرد موجی از روایت‌های شورانگیز و عمیق محافل علمی – سیاسی را فراگرفت؛ در همان اوان کار یک محقق اندیشه سیاسی کاربردی سخنی گفت خلاف موج غالب! او گفت: خوف از داعش به زودی فروکش خواهد کرد! و داعش به دلیل زمان‌پریشی فکری به گروهی تبهکار تقلیل خواهد یافت.

 

قدیر نصری بعدها در گفت وگویی با شفقنا تصریح کرد: داعش نه دفن خواهد شد و نه دولت! اکنون و در پی حذف میدانی داعش به سراغ این استاد دانشگاه خوارزمی رفته و از او در باب روندهای فکری آینده می‌پرسیم و مشخصاً روی این پرسش تأکید داریم که به جای روایت و توصیف گذشته، بر تخمین آینده متمرکز بمانیم لذا، شاه‌بیت گفت وگوی شفقنا با مدیر گروه روندهای فکری این است که فکر داعشی در چه وضعی به سر می‌برد؟ آیا این اندیشه دفن شد؟ اگر پاسخ منفی است این فکر چگونه و در چه مواقع و کجاها به عمل بدل خواهد شد؟ آنچه در چه می‌خوانید گفتگوی شفقنا با قدیر نصری است:»

 

قدیر نصری

استاد دانشگاه خوارزمی

محقق اندیشه سیاسی کاربردی

مدیرگروه روندهای فکری

 

آیا می‌توانیم از دوران پساداعش سخن بگوییم؟ یعنی واقعا داعش از بین رفته است؟

نصری: پاسخ متعارفی که این روزها می‌خوانیم این است که داعش از لحاظ میدانی از بین رفته است ولی فکر داعشی هنوز زنده است! من می‌خواهم به سیاق دیگری پاسخ دهم: می‌دانید داعش در عرصه فکر حداقل چهار ابتکار فکری یا اصطلاحاً ابداع اندیشه‌ای داشت که به نظرم هنوز برای عده‌ای جذابند:

 

اولین ابتکار فکری داعش، احیای لفظ توحید و اجتناب از تفرق مذهبی بود، اینان هیچکدام از مذاهب اربعه (مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی) را قبول نداشتند. موضع‌شان در قبال تشیع، تصوف، زیدی‌ها و پیروان سایر ادیان مشخص بود. به باور اینان می‌توان با احیای سلف صالح و نفی اقوال مجتهدان و بدعت مفسران، امت واحده را احیا کرد و عظمت از دست رفته مسلمین را باز یافت.

 

دومین ابتکار فکری داعش، واجب عینی (نه کفایی) خواندن امر به معروف و نهی از منکر در قالب جهاد جهانی بود. داعش این کار را با جاهلی خواندن اکثر جهانیان – بخصوص شیعیان – و تکفیر جمیع ملل و نحل انجام می‌داد اینان به خلاف امواج پیشین جنبش‌های اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دینی را واجب کفایی نمی‌شمردند و بر ضروری، فوری و عینی و وجوب این کار تأکید می‌کردند.

 

سومین ابتکار فکری داعش، اجتهاد آزاد، آسان و عملگرا بودن در مقابل اجتهاد محصور (به فقها)، پر تکلف و انتزاعی بود. البته چنین جدالی در قرون پیشین هم سابقه داشت اما داعش، اصل فتوا، حکم و رأی را در حد رویه‌ای آنارشیستی، فروکاست و ساده کرد. طبق این روال سهل‌گیرانه، احکامی در باب بیعت، عضوگیری، عملیات، مجازات، تکفیر و انتحار صادر شد که سابقه نداشت.  اجتماعی‌سازی اجتهاد، ابتکار نظری – عملی مهمی بود که از سوی داعش اجرا شد.

 

چهارمین ابتکار نظری داعش که به نظرم استراتژیک بود جایگزینی خیزش – شورش و تحرک به جای اتصال به سلاطین، محافظه‌کاری و اطاعت از امرا بود. می‌دانید که در فقه و عقبه نظری جنبش‌های اسلام‌گرا و اسلامی، اصل تغلب و استیلا جایگاه محکم و مستحکمی داشته است. طبق این اصل، حکام و امیرانی که نظم و امنیت ملی را برقرار کرده‌اند و کارآمد هستند لازم الأطاعت هستند و طغیان علیه آنها مجاز نیست. از نگاه داعش، هیچیک از حکام حاکم بر بلاد اسلامی، واجب الأطاعت نیستند و همگی نامشروع هستند و باید به زیر کشیده شوند.

با این وصف می‌خواهید بگویید که عصر پساداعش نرسیده و داعش هنوز زنده است؟ این که خلاف سخن قبلی شماست! 

نصری: ببینید در علوم انسانی بر خلاف علوم مهندسی و فنی نمی‌توان حرکت‌ها را مرحله‌بندی دقیق کرد. کافیه نگاهی به گذشته داشته باشید: بعد از رحلت رسول مکرم اسلام، دو جریان به موازات هم رشد کردند: جریان نص‌گرا و جریان عقل‌گرا که به تفسیر عقلانی نص علاقه داشت. بیشتر بخوانید ↓

هفت درس داعش در خاورمیانه. مصاحبۀ بسیارخواندنی با قدیر نصری استاد دانشگاه خوارزمی. دامنه، خواندن این پست را توصیه و تأکید می کند: متن نقلی: هفت درس استراتژیک داعش برای خاورمیانه: «شفقنا- حدود چهار سال پیش، داعش که ظهور کرد موجی از روایت‌های شورانگیز و عمیق محافل علمی – سیاسی را فراگرفت؛ در همان اوان کار یک محقق اندیشه سیاسی کاربردی سخنی گفت خلاف موج غالب! او گفت: خوف از داعش به زودی فروکش خواهد کرد! و داعش به دلیل زمان‌پریشی فکری به گروهی تبهکار تقلیل خواهد یافت.

 

قدیر نصری بعدها در گفت وگویی با شفقنا تصریح کرد: داعش نه دفن خواهد شد و نه دولت! اکنون و در پی حذف میدانی داعش به سراغ این استاد دانشگاه خوارزمی رفته و از او در باب روندهای فکری آینده می‌پرسیم و مشخصاً روی این پرسش تأکید داریم که به جای روایت و توصیف گذشته، بر تخمین آینده متمرکز بمانیم لذا، شاه‌بیت گفت وگوی شفقنا با مدیر گروه روندهای فکری این است که فکر داعشی در چه وضعی به سر می‌برد؟ آیا این اندیشه دفن شد؟ اگر پاسخ منفی است این فکر چگونه و در چه مواقع و کجاها به عمل بدل خواهد شد؟ آنچه در چه می‌خوانید گفتگوی شفقنا با قدیر نصری است:»

 

قدیر نصری

استاد دانشگاه خوارزمی

محقق اندیشه سیاسی کاربردی

مدیرگروه روندهای فکری

 

آیا می‌توانیم از دوران پساداعش سخن بگوییم؟ یعنی واقعا داعش از بین رفته است؟

نصری: پاسخ متعارفی که این روزها می‌خوانیم این است که داعش از لحاظ میدانی از بین رفته است ولی فکر داعشی هنوز زنده است! من می‌خواهم به سیاق دیگری پاسخ دهم: می‌دانید داعش در عرصه فکر حداقل چهار ابتکار فکری یا اصطلاحاً ابداع اندیشه‌ای داشت که به نظرم هنوز برای عده‌ای جذابند:

 

اولین ابتکار فکری داعش، احیای لفظ توحید و اجتناب از تفرق مذهبی بود، اینان هیچکدام از مذاهب اربعه (مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی) را قبول نداشتند. موضع‌شان در قبال تشیع، تصوف، زیدی‌ها و پیروان سایر ادیان مشخص بود. به باور اینان می‌توان با احیای سلف صالح و نفی اقوال مجتهدان و بدعت مفسران، امت واحده را احیا کرد و عظمت از دست رفته مسلمین را باز یافت.

 

دومین ابتکار فکری داعش، واجب عینی (نه کفایی) خواندن امر به معروف و نهی از منکر در قالب جهاد جهانی بود. داعش این کار را با جاهلی خواندن اکثر جهانیان – بخصوص شیعیان – و تکفیر جمیع ملل و نحل انجام می‌داد اینان به خلاف امواج پیشین جنبش‌های اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دینی را واجب کفایی نمی‌شمردند و بر ضروری، فوری و عینی و وجوب این کار تأکید می‌کردند.

 

سومین ابتکار فکری داعش، اجتهاد آزاد، آسان و عملگرا بودن در مقابل اجتهاد محصور (به فقها)، پر تکلف و انتزاعی بود. البته چنین جدالی در قرون پیشین هم سابقه داشت اما داعش، اصل فتوا، حکم و رأی را در حد رویه‌ای آنارشیستی، فروکاست و ساده کرد. طبق این روال سهل‌گیرانه، احکامی در باب بیعت، عضوگیری، عملیات، مجازات، تکفیر و انتحار صادر شد که سابقه نداشت.  اجتماعی‌سازی اجتهاد، ابتکار نظری – عملی مهمی بود که از سوی داعش اجرا شد.

 

چهارمین ابتکار نظری داعش که به نظرم استراتژیک بود جایگزینی خیزش – شورش و تحرک به جای اتصال به سلاطین، محافظه‌کاری و اطاعت از امرا بود. می‌دانید که در فقه و عقبه نظری جنبش‌های اسلام‌گرا و اسلامی، اصل تغلب و استیلا جایگاه محکم و مستحکمی داشته است. طبق این اصل، حکام و امیرانی که نظم و امنیت ملی را برقرار کرده‌اند و کارآمد هستند لازم الأطاعت هستند و طغیان علیه آنها مجاز نیست. از نگاه داعش، هیچیک از حکام حاکم بر بلاد اسلامی، واجب الأطاعت نیستند و همگی نامشروع هستند و باید به زیر کشیده شوند.

با این وصف می‌خواهید بگویید که عصر پساداعش نرسیده و داعش هنوز زنده است؟ این که خلاف سخن قبلی شماست! 

نصری: ببینید در علوم انسانی بر خلاف علوم مهندسی و فنی نمی‌توان حرکت‌ها را مرحله‌بندی دقیق کرد. کافیه نگاهی به گذشته داشته باشید: بعد از رحلت رسول مکرم اسلام، دو جریان به موازات هم رشد کردند: جریان نص‌گرا و جریان عقل‌گرا که به تفسیر عقلانی نص علاقه داشت. بیشتر بخوانید ↓

حدود سیصد چهارصد سال بعد که جهان اسلام ولایت اندلس را از دست داد و ایران و شام و عراق به دست مغولان افتاد، موج دوم سلفیسم رونق گرفت که رهبر بلامنازع و نافذ آن تقی الدین ابن تیمیه بود که دهها کتاب و رساله نوشت در تحریم تقلید (از غیر سلف) و گشودن باب اجتهاد.

 

البته نباید فراموش کرد این اجتهاد، اجتهاد مبتنی بر عقل و درایت عقلانی در شرع نبود نوعی ارجاع مداوم به نص و سنجش صحت هر حکم جدید با ارجاع به سنت صحابه و صورت متن یا نص بود. یعنی وقتی که نص و سنت حکم صریح به سنگسار یا اجرای حدود می‌داد تأملات فلسفی، صوفیانه، اعتزالی و عقلانی، نوعی کفر و شرک و بدعت شمرده می‌شدند. موج سوم سلفی‌گری، پانصد سال بعد از ابن تیمیه و در سال ۱۱۴۳ هجری با محوریت محمد بن عبدالوهاب حنبلی صورت گرفت که نوعی احیای آموزه‌های ابن تیمیه بود. این موج، تنها تمایزی که داشت برخورداری از امکانات خاندان سعودی و ضدیت مضاعف با شیعیان بود. داعش را می‌توان موج چهارم سلفی‌گری نامید که با پارادایم خلافت وارد میدان شد و قصد داشت خلیفه واحد را در بلاد اسلامی احیا و جایگزین دولت‌های سکولار، وابسته و به تعبیر آنها منحرف و مشرک و کافر نماید.

 

همان طور که میبینید اصل فکر طی ۱۲۰۰ سال اخیر به قوت خود باقیست فقط مظاهر آن فرق کرده است. یعنی می‌توان گفت که امواج مختلف سلفیسم همگی تقریباً در اندیشه اصلاح با ارجاع به صدر اسلام و نفی تقلید (از فقهای زمان) و فتح باب اجتهاد، یکسان بوده‌اند و این جریان همواره مداومت داشته است.

 

بنابراین می‌توان گفت موجی دیگر که آوانگارد آن داعش بوده، سر رسید و باید منتظر موجی دیگر بود درسته؟

نصری: احسنت! باید دید آیا زمینه‌های تولید موج همچنان به قوت خود باقیست یا از بین رفته است. مثلا ابن تیمیه، حملات مغول و پایان خلافت و تار و مار شدن بغداد و دمشق به دست مغولان را به دو چیز نسبت می‌داد: انحراف و تکثر در جبهه مسلمین به اضافه قاطعیت اقدامات مهم و مداوم مغولان در تحمیل موضع خود. او که خودش مستقیماً ضربه مغولان را درک کرد مواضع قاطع، مصمم و وحدت‌گرا را اتخاذ کرد یعنی مذاهب گوناگون اسلامی را نامشروع و نادرست تلقی کرد. محمد بن عبدالوهاب، محمد المقدسی، ابی‌بکر ناجی، ابوبکر بغدادی و دیگر چهره‌های سلفیسم تکفیری به همین شکل.

 

از نگاه تئوریسین‌های داعش (در کتاب‌هایی مانند اداره التوحش، فقه الجهاد و …) دلیل ضعف مسلمین این است که اولاً اختلاف و افتراق، جهان اسلام را فراگرفته است. ثانیاً دولت‌هایی که وابسته به غرب هستند مرزهای دست‌ساخت استعمارگران را نگهبانی می‌کنند و بلاد اسلامی بین دهها دولت تقسیم شده است. ثالثاً به جای احکام شریعت، مجموعه قوانین و آیین‌هایی وضع شده که نتیجه همگی زوال و زبونی مسلمین است.

 

یعنی داعش گروهی رهایی‌بخش و خیرخواه است که می‌خواهد احیای مجد و عظمت اسلام کند؟

نصری: ادعای داعش اینگونه بود. در طول تاریخ افراد و گروههای فراوانی چنین ادعایی کرده‌اند، اما ناکام مانده و وضع را از آنچه که بود بدتر کرده‌اند. شما الان وضع عراق، سوریه، افغانستان، لیبی و حتی مصر را ببینید. اینان به نام اسلام و احیای شریعت عملاً دین را به الگویی مخوف و رعب‌آور تبدیل کرده‌اند.

 

آینده مشخص داعش را به ما توضیح می‌دهید؟

نصری: ببینید داعش به صورت سازمانی حدود ۳۰ الی ۴۰ هزار عضو فعال داشت. اما دهها هزار نفر به خاظر ترس، کسب درآمد و … با این گروه همکاری کردند. واقعیت این است که به خلاف شعار بسیاری رسانه‌ها، همه این افراد کشته نشده‌اند. هواداران داعش که در واقع طراح عملیات، پشتیبان خلافت و حامی مالی – فنی بودند اصلا وارد قلمرو خلافت اسلامی داعش نشده بودند که نابود شوند.

 

 
برادر حاج قاسم سلیمانی
 

اما نهادها و پایگاه‌های تمرکز نیروی داعش در شهرها کاملا منهدم شده و به دست نیروهای عراقی – سوری افتاده است. با این وصف، من فکر می‌کنم طی سال‌های آینده، نیروهای وفادار به داعش دورانی از تفرق و بلاتکلیفی را طی خواهند کرد. آنان اکنون روانه قبایل وفادار (بیعت کردگان با خلیفه)، روستاهای معارض (با حکومت بغداد و علویان سوری)، ترکیه و حتی غرب شده‌اند. حلقه اصلی رهبری داعش هنوز زنده است. بلوک جنگ‌طلب آمریکا نیز مایل به حل و فصل بحران نیست. پدیده داعش، خدمات شایانی به اسلحه‌فروشان غربی کرده است که موضوع این گفتگو نیست.

 

ابراهیم عواد ابراهیم البدری مشهور

به ابوبکر بغدادی که خود را خلیفه خواند

 

فی‌المجموع می‌توانم اینگونه خلاصه کنم که داعش در اصل در تحقق ایده خلافت ناکام ماند و به دلیل ناتوانی در جلب شناسایی بین‌المللی و مخصوصاً به دلیل همسویی بی‌سابقه نیروهای ضد داعش، متلاشی و متفرق شد. اما این خوشه‌های متفرق داعش، طی دو یا سه سال آینده در چهار حوزه زیر فعال خواهند بود:

 

یک، انجام عملیات‌های ضربتی، پر قدرت و غیر متمرکز در اقصی نقاط جهان اسلام با هدف خودابرازی. دو، تمرکز نیرو در مناطقی از جهان اسلام که دولت فرومانده، شکننده و نفوذ پذیر دارند. به نظرم نقاطی مانند افغانستان، آسیای مرکزی و بخش‌هایی از عراق و لیبی و تونس و یمن، اینگونه‌اند. سه، جذب نیروهای گروههای جهادی دیگر مانند طالبان و القاعده و تصاحب امکانات و پایگاه‌های آنها چهار، تأسیس دولت مجازی و سازماندهی نیرو، کسب دانش‌های جدید و سلاح‌های مؤثرتر به منظور آمادگی عملیات و برنامه‌های دیگری در هر منطقه‌ای که مساعد باشد.

 

ممکن است جنگ نیابتی دیگری در لبنان و یمن و افعانستان شروع کنند!؟

نصری: در لبنان که بعید می‌دانم. حزب الله لبنان تجربه و روحیه مناسبی کسب کرده است، مگر اینکه اسرائیل و عربستان سعودی همکاری کنند و نیروهای حزب الله را لطمه بزنند. بدترین سناریو این است که پول عربستان، اطلاعات استراتژیک اسرائیل و یارگیری زمینی داعش (از بین سلفی‌های فلسطینی مقیم لبنان و مجاهدین اجاره‌ای) دست به دست هم بدهند و حزب الله را آسیب بزنند که البته بعید می‌دانم.

 

دیگر اقلیت‌های این کشور اصلا خواهان تکرار تجربه وحشتناک سوریه در لبنان نیستند. خود حریری هم عمیقا نگران چنین شرایطی است. یک نگرانی مشترک، عربستان و اسرائیل را با یکدیگر نزدیک ساخته و آن این است که اسرائیلی‌ها، سعودی‌ها را توجیه کرده‌اند که ایران با کمک حوثی‌ها در جنوب عربستان با سعودی‌ها همان کاری را خواهند کرد که با اسرائیل و از طریق جنوب لبنان می‌کنند! این اضطراب با موفقیت ایران در عراق و سوریه، مضاعف شده است. از این رو، آن دو قدرت در آینده تلاش خواهند کرد ایده همه علیه ایران و بازی بدون ایران و بر ضد ایران را محقق کنند.

 

پس این رویارویی در عراق و یمن ادامه خواهد یافت، مخصوصاً که عراق در آستانه انتخابات و پاکسازی کشور از عناصر داعش است؟!

نصری: ببینید، نباید فراموش کنید که داعش یک پدیده عراقی است نه سوری. آن چه باعث تمرکز داعش در سوریه شد ناآرامی‌های این کشور و نیز همراهی ترکیه با داعش در ابتدای کار بود. یعنی وقتی که اعضای داعش از مرزهای سوریه – ترکیه روانه جنوب این کشور شدند در میانه راه بدین جمع‌بندی رسیدند که بعثی‌های عراق، قبایل ناراضی عراق و استان‌های سنی‌نشین متحدان خوبی هستند.

 

می‌دانید که در ابتدای کار، کردهای عراق و شخص مسعود بارزانی داعش را عارضه‌ای عربی می‌دانست و ظهور داعش را فرصتی برای تثبیت ایده کردستان مستقل می‌دید. پس داعش در عراق عقبه دارد و حذف آن در این کشور منوط به حل بحران مشروعیت دولت مرکزی  و جذب نیروهای مطرود و مغضوب است.


یعنی بر این باور هستند که داعش در عراق زنده است؟

نصری: داعش در عراق پراکنده است. داستان داعش در عراق مانند داستان مردی است که خانه‌اش آتش گرفته، عده‌ای کمک کرده‌اند تا این آتش خاموش شود. اما کانون تولید آتش از بین نرفته است. آنچه داعش را می‌تواند شناسایی و منکوب کند ارتش مقتدر، توسعه عادلانه و ساز و کار حقوقی تولید امید است. یعنی ارتش ترسو و مأیوس، سیاست‌های فرقه‌ای و سازوکارهای قبیله‌ای و هیجانی موجب ظهور معترضین در قالب داعش یا امثال آن خواهد شد.

 

دامنه: چهره های سران و فرماندهان

اصلی داعش را اینجا ببینید که اکثراً چچنی اند

و علت این که روس در سوریه تا این مقدار به جنگ ورود کرد مشخص است

 

تفاوت عراق با یمن در این است که ساختار رانتی عراق موجب وسوسه اپوزیسیون از یک طرف و اقتدارگرایی حکومت مرکزی از سوی دیگر می‌شود. یعنی در یمن یا در افغانستان، حکومت کردن قدری دشوار هم هست چون نفت مفت و وسوسه‌انگیزی نیست و حکمرانی جذابیت چندانی ندارد که به خاطر آن بشود جانفشانی کرد. داعش به رغم ادعاهای الهیاتی، عطش شدیدی به رانت حاصل از نفت و سیطره بر بغداد را داشت و مطمئن باشید اگر برخی قدرت‌های بزرگ رضایت می‌دادند داعش الان در سه یا چهار استان غربی عراق کشور شده بود. بی‌تدبیری و بدشانسی داعشیان آن بود که تأسیس کشور مورد نظرشان ، نفع هیچکس را تأمین نمی‌کرد بلکه به زیان بسیاری هم بود.

 

در کل و به عنوان آخرین سؤال، تجربه داعش چه درس‌هایی داشت؟

نصری: سؤال بسیار خوبی است. من فکر می‌کنم آغاز و افول داعش حداقل هفت درس استراتژیک برای جامعه و دولتمردان خاورمیانه داشت: اول این که طرد، حذف و اخراج عده‌ای از کریدورهای قدرت، موجب کین‌توزی، انتقام و اقدام انتحاری می‌شود. جذب، امیدبخشی و عدالت‌ورزی کیفی، اصول اولیه در دوران ما هستند.

 

درس دوم این است که داعش موفق شد با جذب زنان، کودکان و بعثی‌ها و قبایل، انسجام عراق و سوریه را متلاشی کند. این رویه داعش در تروریسم، بسیار قابل توجه است.

 

درس سوم به ابداعات و ایده‌های نوین داعش در جنگ شهری و غیرمتقارن است که با عملیات انتحاری، گردان‌های انغماسی و جهاد جهانی میسر شد. نظام توجیه دینی نبرد از سوی داعش، حکایت از ایدئولوژی جهاد و ضرورت تولید ارزش‌های ملی دارد.

 

 

جلّاد فرانسوی عضو داعش

(=دولت اسلامی عراق و شام)

 

نکته چهارم به خطرات ناشی از همسویی آسیب‌پذیری‌های داخلی با تهدید خارجی مربوط است. این همسویی یک تلاشی و انهدام تمام‌عیار رژیم و تمامیت ارضی است.

 

درس پنجم، اهمیت جنگ روانی و جنگ هوایی است. بی‌تردید اگر داعش مجهز به فناوری‌های جنگ هوایی بود، نتیجه نبرد احتمالاً متفاوت بود.

 

ششمین نکته استراتژیک، مداخله قدرت‌های معارض و متنوع است. با دخالت قدرت‌های پرتعداد و دارای منافع و ملاحظات متعارض، پیروزی قاطع و زودهنگام به دست نمی‌آید.

 

درس هفتم حاصله از تجربه داعش، اهمیت همسویی گفتمانی در کسب نتیجه است. طبق این قاعده پاشنه آشیل داعش این بود که از حیث فکری – آرمانی زمان‌پریش بود یعنی این گروه دنباله تحقق ارزش‌هایی بود که با وجدان جهانی همسو نبود. دفاع این گروه از اصل بردگی، فروش زنان و دختران، نمایش خشونت، اُرتدکس دینی، دشمن دیدن همگان  و نفی کلیت تمدن مدرن، آن را به گروهی تبهکار و ماجراجو و کین‌توز تقلیل داد و به مخالفان داعش مشروعیت بخشید.» (منبع)

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۱۴۹۳
ساعت پست : ۰۸:۰۸
مشخصات پست

دیو چاه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا.  دِو چا، دِب چا این مباحث لُغت محلی، آنچنان برای من و برخی از خوانندگان شریف دامنه، که به آداب و رسوم و فرهنگ بومی علاقه و توجه نشان می دهند، دارای اهمیت و ارزش ویژه ایی است که لازم دیدم برای حراست از آن وبلاگی پشتیبان نیز راه اندازی کنم با رویکردِ تفسیر واژه ها، جاها، مثَل ها، باورها و خاطره ها: (اینجا) بارها برخی ها به من شفاهی و یا پیام کوتاه و کامنت خصوصی و عمومی رسانده اند که سلسله مباحث فرهنگ لغت دارابکلا را بسیار می پسندند. ممنونم.

 

یکی از هفت خان

رستم و کشتن دیو و اژدها

 

اما دِو چا، یا دِب چا چیست؟ دیو (هیولای افسانه ای و اساطیری) در زبان دارابکلایی ها می شکند و به دِو و دِب تبدیل می شود. چا بدونِ تلفّظ هاء نیز همان چاه است. یعنی در آن قسمت یال شمالی روستای دارابکلا گودال عمیقی حفر است (نمی دانم چاه، طبیعی ست یا کَنده کاری) که از قدیم، دارابکلایی ها به آن می گفتند دِو چاه. و برای این که بچه ها را بترسانند، می گفتند حوالی اش نروید، اژدها شما را می بلعد و می برد تَهِ چاه پیش اژدها. نیز قصه ها برای آن بافته اند که اینجا جای نقلش نیست. آن یال شمالی دارابکلا در سمت روستای اسرم را به سمت چپ ادامۀ مسیر دهید، به «دِو چاه» در نزدیکی جادۀ بین المللی ساری_مشهد، میان مزارع دارابکلا و روستای اَسرم می رسید که بر بلندای آن گودالی عمیق حفر شده است که به آن دِو چا (=دیو چاه) می گویند. هم هولناک است و هم کمتر کسی جرأت دارد به تنهایی در آن مکان حضور یاید. گویی حسّی می گوید تو را می خورَد.

 

اساساً در تاریخ بشر حقیقت و اساطیر با هم پیش آمدند. بشر هم در طلبِ حقیقت است و واقعیت را جستجو می کند و هم در پی اساطیر است و افسانه و خیال را می خواهد. کتاب «علی، حقیقتی بر گونۀ اساطیر» دکتر شریعتی نمایان ساز این است شیعه امام علی (ع) را دارد که بر پیشانیِ اساطیر دروغین مهر ابطال می زند. البته تخیّل خوب، بخش جدانشدنی بشر بوده و هست. مهم آن است، خیالات، به خُرافات و خُزعبلات سنجاق نشود که بدجوری انسان را بَداعتقاد می سازد و نیز خالی بند و حرّاف و ورّاج.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۲
پست شده در پنجشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۱۴۹۳
ساعت پست : ۰۸:۰۸
دنبال کننده

دیو چاه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دیو چاه

به قلم دامنه. به نام خدا.  دِو چا، دِب چا این مباحث لُغت محلی، آنچنان برای من و برخی از خوانندگان شریف دامنه، که به آداب و رسوم و فرهنگ بومی علاقه و توجه نشان می دهند، دارای اهمیت و ارزش ویژه ایی است که لازم دیدم برای حراست از آن وبلاگی پشتیبان نیز راه اندازی کنم با رویکردِ تفسیر واژه ها، جاها، مثَل ها، باورها و خاطره ها: (اینجا) بارها برخی ها به من شفاهی و یا پیام کوتاه و کامنت خصوصی و عمومی رسانده اند که سلسله مباحث فرهنگ لغت دارابکلا را بسیار می پسندند. ممنونم.

 

یکی از هفت خان

رستم و کشتن دیو و اژدها

 

اما دِو چا، یا دِب چا چیست؟ دیو (هیولای افسانه ای و اساطیری) در زبان دارابکلایی ها می شکند و به دِو و دِب تبدیل می شود. چا بدونِ تلفّظ هاء نیز همان چاه است. یعنی در آن قسمت یال شمالی روستای دارابکلا گودال عمیقی حفر است (نمی دانم چاه، طبیعی ست یا کَنده کاری) که از قدیم، دارابکلایی ها به آن می گفتند دِو چاه. و برای این که بچه ها را بترسانند، می گفتند حوالی اش نروید، اژدها شما را می بلعد و می برد تَهِ چاه پیش اژدها. نیز قصه ها برای آن بافته اند که اینجا جای نقلش نیست. آن یال شمالی دارابکلا در سمت روستای اسرم را به سمت چپ ادامۀ مسیر دهید، به «دِو چاه» در نزدیکی جادۀ بین المللی ساری_مشهد، میان مزارع دارابکلا و روستای اَسرم می رسید که بر بلندای آن گودالی عمیق حفر شده است که به آن دِو چا (=دیو چاه) می گویند. هم هولناک است و هم کمتر کسی جرأت دارد به تنهایی در آن مکان حضور یاید. گویی حسّی می گوید تو را می خورَد.

 

اساساً در تاریخ بشر حقیقت و اساطیر با هم پیش آمدند. بشر هم در طلبِ حقیقت است و واقعیت را جستجو می کند و هم در پی اساطیر است و افسانه و خیال را می خواهد. کتاب «علی، حقیقتی بر گونۀ اساطیر» دکتر شریعتی نمایان ساز این است شیعه امام علی (ع) را دارد که بر پیشانیِ اساطیر دروغین مهر ابطال می زند. البته تخیّل خوب، بخش جدانشدنی بشر بوده و هست. مهم آن است، خیالات، به خُرافات و خُزعبلات سنجاق نشود که بدجوری انسان را بَداعتقاد می سازد و نیز خالی بند و حرّاف و ورّاج.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا.  دِو چا، دِب چا این مباحث لُغت محلی، آنچنان برای من و برخی از خوانندگان شریف دامنه، که به آداب و رسوم و فرهنگ بومی علاقه و توجه نشان می دهند، دارای اهمیت و ارزش ویژه ایی است که لازم دیدم برای حراست از آن وبلاگی پشتیبان نیز راه اندازی کنم با رویکردِ تفسیر واژه ها، جاها، مثَل ها، باورها و خاطره ها: (اینجا) بارها برخی ها به من شفاهی و یا پیام کوتاه و کامنت خصوصی و عمومی رسانده اند که سلسله مباحث فرهنگ لغت دارابکلا را بسیار می پسندند. ممنونم.

 

یکی از هفت خان

رستم و کشتن دیو و اژدها

 

اما دِو چا، یا دِب چا چیست؟ دیو (هیولای افسانه ای و اساطیری) در زبان دارابکلایی ها می شکند و به دِو و دِب تبدیل می شود. چا بدونِ تلفّظ هاء نیز همان چاه است. یعنی در آن قسمت یال شمالی روستای دارابکلا گودال عمیقی حفر است (نمی دانم چاه، طبیعی ست یا کَنده کاری) که از قدیم، دارابکلایی ها به آن می گفتند دِو چاه. و برای این که بچه ها را بترسانند، می گفتند حوالی اش نروید، اژدها شما را می بلعد و می برد تَهِ چاه پیش اژدها. نیز قصه ها برای آن بافته اند که اینجا جای نقلش نیست. آن یال شمالی دارابکلا در سمت روستای اسرم را به سمت چپ ادامۀ مسیر دهید، به «دِو چاه» در نزدیکی جادۀ بین المللی ساری_مشهد، میان مزارع دارابکلا و روستای اَسرم می رسید که بر بلندای آن گودالی عمیق حفر شده است که به آن دِو چا (=دیو چاه) می گویند. هم هولناک است و هم کمتر کسی جرأت دارد به تنهایی در آن مکان حضور یاید. گویی حسّی می گوید تو را می خورَد.

 

اساساً در تاریخ بشر حقیقت و اساطیر با هم پیش آمدند. بشر هم در طلبِ حقیقت است و واقعیت را جستجو می کند و هم در پی اساطیر است و افسانه و خیال را می خواهد. کتاب «علی، حقیقتی بر گونۀ اساطیر» دکتر شریعتی نمایان ساز این است شیعه امام علی (ع) را دارد که بر پیشانیِ اساطیر دروغین مهر ابطال می زند. البته تخیّل خوب، بخش جدانشدنی بشر بوده و هست. مهم آن است، خیالات، به خُرافات و خُزعبلات سنجاق نشود که بدجوری انسان را بَداعتقاد می سازد و نیز خالی بند و حرّاف و ورّاج.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۲
دیو چاه

دیو چاه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دیو چاه

به قلم دامنه. به نام خدا.  دِو چا، دِب چا این مباحث لُغت محلی، آنچنان برای من و برخی از خوانندگان شریف دامنه، که به آداب و رسوم و فرهنگ بومی علاقه و توجه نشان می دهند، دارای اهمیت و ارزش ویژه ایی است که لازم دیدم برای حراست از آن وبلاگی پشتیبان نیز راه اندازی کنم با رویکردِ تفسیر واژه ها، جاها، مثَل ها، باورها و خاطره ها: (اینجا) بارها برخی ها به من شفاهی و یا پیام کوتاه و کامنت خصوصی و عمومی رسانده اند که سلسله مباحث فرهنگ لغت دارابکلا را بسیار می پسندند. ممنونم.

 

یکی از هفت خان

رستم و کشتن دیو و اژدها

 

اما دِو چا، یا دِب چا چیست؟ دیو (هیولای افسانه ای و اساطیری) در زبان دارابکلایی ها می شکند و به دِو و دِب تبدیل می شود. چا بدونِ تلفّظ هاء نیز همان چاه است. یعنی در آن قسمت یال شمالی روستای دارابکلا گودال عمیقی حفر است (نمی دانم چاه، طبیعی ست یا کَنده کاری) که از قدیم، دارابکلایی ها به آن می گفتند دِو چاه. و برای این که بچه ها را بترسانند، می گفتند حوالی اش نروید، اژدها شما را می بلعد و می برد تَهِ چاه پیش اژدها. نیز قصه ها برای آن بافته اند که اینجا جای نقلش نیست. آن یال شمالی دارابکلا در سمت روستای اسرم را به سمت چپ ادامۀ مسیر دهید، به «دِو چاه» در نزدیکی جادۀ بین المللی ساری_مشهد، میان مزارع دارابکلا و روستای اَسرم می رسید که بر بلندای آن گودالی عمیق حفر شده است که به آن دِو چا (=دیو چاه) می گویند. هم هولناک است و هم کمتر کسی جرأت دارد به تنهایی در آن مکان حضور یاید. گویی حسّی می گوید تو را می خورَد.

 

اساساً در تاریخ بشر حقیقت و اساطیر با هم پیش آمدند. بشر هم در طلبِ حقیقت است و واقعیت را جستجو می کند و هم در پی اساطیر است و افسانه و خیال را می خواهد. کتاب «علی، حقیقتی بر گونۀ اساطیر» دکتر شریعتی نمایان ساز این است شیعه امام علی (ع) را دارد که بر پیشانیِ اساطیر دروغین مهر ابطال می زند. البته تخیّل خوب، بخش جدانشدنی بشر بوده و هست. مهم آن است، خیالات، به خُرافات و خُزعبلات سنجاق نشود که بدجوری انسان را بَداعتقاد می سازد و نیز خالی بند و حرّاف و ورّاج.

به قلم دامنه. به نام خدا.  دِو چا، دِب چا این مباحث لُغت محلی، آنچنان برای من و برخی از خوانندگان شریف دامنه، که به آداب و رسوم و فرهنگ بومی علاقه و توجه نشان می دهند، دارای اهمیت و ارزش ویژه ایی است که لازم دیدم برای حراست از آن وبلاگی پشتیبان نیز راه اندازی کنم با رویکردِ تفسیر واژه ها، جاها، مثَل ها، باورها و خاطره ها: (اینجا) بارها برخی ها به من شفاهی و یا پیام کوتاه و کامنت خصوصی و عمومی رسانده اند که سلسله مباحث فرهنگ لغت دارابکلا را بسیار می پسندند. ممنونم.

 

یکی از هفت خان

رستم و کشتن دیو و اژدها

 

اما دِو چا، یا دِب چا چیست؟ دیو (هیولای افسانه ای و اساطیری) در زبان دارابکلایی ها می شکند و به دِو و دِب تبدیل می شود. چا بدونِ تلفّظ هاء نیز همان چاه است. یعنی در آن قسمت یال شمالی روستای دارابکلا گودال عمیقی حفر است (نمی دانم چاه، طبیعی ست یا کَنده کاری) که از قدیم، دارابکلایی ها به آن می گفتند دِو چاه. و برای این که بچه ها را بترسانند، می گفتند حوالی اش نروید، اژدها شما را می بلعد و می برد تَهِ چاه پیش اژدها. نیز قصه ها برای آن بافته اند که اینجا جای نقلش نیست. آن یال شمالی دارابکلا در سمت روستای اسرم را به سمت چپ ادامۀ مسیر دهید، به «دِو چاه» در نزدیکی جادۀ بین المللی ساری_مشهد، میان مزارع دارابکلا و روستای اَسرم می رسید که بر بلندای آن گودالی عمیق حفر شده است که به آن دِو چا (=دیو چاه) می گویند. هم هولناک است و هم کمتر کسی جرأت دارد به تنهایی در آن مکان حضور یاید. گویی حسّی می گوید تو را می خورَد.

 

اساساً در تاریخ بشر حقیقت و اساطیر با هم پیش آمدند. بشر هم در طلبِ حقیقت است و واقعیت را جستجو می کند و هم در پی اساطیر است و افسانه و خیال را می خواهد. کتاب «علی، حقیقتی بر گونۀ اساطیر» دکتر شریعتی نمایان ساز این است شیعه امام علی (ع) را دارد که بر پیشانیِ اساطیر دروغین مهر ابطال می زند. البته تخیّل خوب، بخش جدانشدنی بشر بوده و هست. مهم آن است، خیالات، به خُرافات و خُزعبلات سنجاق نشود که بدجوری انسان را بَداعتقاد می سازد و نیز خالی بند و حرّاف و ورّاج.

Notes ۲
پست شده در سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۳۷۷
ساعت پست : ۱۰:۰۰
مشخصات پست

حشدالشعبی پیرو سیستانی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در بارۀ آیة الله العظمی سیستانی. نیروهای الحَشد الشعبی (=بسیج مردمی عراق) دلسپرده و فرمانبَر مرجع بزرگ شیعیان جهان، حضرت آیة الله العظمی سید علی سیستانی اند. عکس آن مرجع دانشمند روشن ضمیر، فقیه آگاه و دلسوز جامعۀ مسلمین بر سینۀ یک رزمندۀ حشد الشعبی عراقی در تلعفر عراق، علامت روشنی برای این اقتداء و پیروی آگاهانه است. آقای سیستانی شخصیت بزرگ و کم نظیری ست که جهان شیعه به وجودشان افتخار می کند که چنین انسان والایی، مرجعیت شیعه را بدرستی پاسبانی می کند و نمی گذارد خدشه ای بر آن وارد گردد. با آرزوی سلامتی و بقای عمر پربرکت برای آن مرجع شجاع عالیقدر و توفیق بیشتر برای رزمندگان غیور جهان اسلام و همۀ آزادگان و مبارزان برحق جهان.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۳۷۷
ساعت پست : ۱۰:۰۰
دنبال کننده

حشدالشعبی پیرو سیستانی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حشدالشعبی پیرو سیستانی

به قلم دامنه. به نام خدا. در بارۀ آیة الله العظمی سیستانی. نیروهای الحَشد الشعبی (=بسیج مردمی عراق) دلسپرده و فرمانبَر مرجع بزرگ شیعیان جهان، حضرت آیة الله العظمی سید علی سیستانی اند. عکس آن مرجع دانشمند روشن ضمیر، فقیه آگاه و دلسوز جامعۀ مسلمین بر سینۀ یک رزمندۀ حشد الشعبی عراقی در تلعفر عراق، علامت روشنی برای این اقتداء و پیروی آگاهانه است. آقای سیستانی شخصیت بزرگ و کم نظیری ست که جهان شیعه به وجودشان افتخار می کند که چنین انسان والایی، مرجعیت شیعه را بدرستی پاسبانی می کند و نمی گذارد خدشه ای بر آن وارد گردد. با آرزوی سلامتی و بقای عمر پربرکت برای آن مرجع شجاع عالیقدر و توفیق بیشتر برای رزمندگان غیور جهان اسلام و همۀ آزادگان و مبارزان برحق جهان.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در بارۀ آیة الله العظمی سیستانی. نیروهای الحَشد الشعبی (=بسیج مردمی عراق) دلسپرده و فرمانبَر مرجع بزرگ شیعیان جهان، حضرت آیة الله العظمی سید علی سیستانی اند. عکس آن مرجع دانشمند روشن ضمیر، فقیه آگاه و دلسوز جامعۀ مسلمین بر سینۀ یک رزمندۀ حشد الشعبی عراقی در تلعفر عراق، علامت روشنی برای این اقتداء و پیروی آگاهانه است. آقای سیستانی شخصیت بزرگ و کم نظیری ست که جهان شیعه به وجودشان افتخار می کند که چنین انسان والایی، مرجعیت شیعه را بدرستی پاسبانی می کند و نمی گذارد خدشه ای بر آن وارد گردد. با آرزوی سلامتی و بقای عمر پربرکت برای آن مرجع شجاع عالیقدر و توفیق بیشتر برای رزمندگان غیور جهان اسلام و همۀ آزادگان و مبارزان برحق جهان.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
حشدالشعبی پیرو سیستانی

حشدالشعبی پیرو سیستانی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حشدالشعبی پیرو سیستانی

به قلم دامنه. به نام خدا. در بارۀ آیة الله العظمی سیستانی. نیروهای الحَشد الشعبی (=بسیج مردمی عراق) دلسپرده و فرمانبَر مرجع بزرگ شیعیان جهان، حضرت آیة الله العظمی سید علی سیستانی اند. عکس آن مرجع دانشمند روشن ضمیر، فقیه آگاه و دلسوز جامعۀ مسلمین بر سینۀ یک رزمندۀ حشد الشعبی عراقی در تلعفر عراق، علامت روشنی برای این اقتداء و پیروی آگاهانه است. آقای سیستانی شخصیت بزرگ و کم نظیری ست که جهان شیعه به وجودشان افتخار می کند که چنین انسان والایی، مرجعیت شیعه را بدرستی پاسبانی می کند و نمی گذارد خدشه ای بر آن وارد گردد. با آرزوی سلامتی و بقای عمر پربرکت برای آن مرجع شجاع عالیقدر و توفیق بیشتر برای رزمندگان غیور جهان اسلام و همۀ آزادگان و مبارزان برحق جهان.

به قلم دامنه. به نام خدا. در بارۀ آیة الله العظمی سیستانی. نیروهای الحَشد الشعبی (=بسیج مردمی عراق) دلسپرده و فرمانبَر مرجع بزرگ شیعیان جهان، حضرت آیة الله العظمی سید علی سیستانی اند. عکس آن مرجع دانشمند روشن ضمیر، فقیه آگاه و دلسوز جامعۀ مسلمین بر سینۀ یک رزمندۀ حشد الشعبی عراقی در تلعفر عراق، علامت روشنی برای این اقتداء و پیروی آگاهانه است. آقای سیستانی شخصیت بزرگ و کم نظیری ست که جهان شیعه به وجودشان افتخار می کند که چنین انسان والایی، مرجعیت شیعه را بدرستی پاسبانی می کند و نمی گذارد خدشه ای بر آن وارد گردد. با آرزوی سلامتی و بقای عمر پربرکت برای آن مرجع شجاع عالیقدر و توفیق بیشتر برای رزمندگان غیور جهان اسلام و همۀ آزادگان و مبارزان برحق جهان.

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۶۱۷
ساعت پست : ۰۹:۲۹
مشخصات پست

کاتسا چیست؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. کاتسا (تحریم آمریکا علیۀ سپاه) قانون مصوّب آمریکاست به منظور مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم‌ها. طراحش «باب کروکر» رئیس کمیته روابط خارجی ست. محوریت اصلی‌ آن مقابله با «ثبات زُدای ایران»؛ به تعبیر آنان. به انضمام تحریم علیۀ دو کشور روسیه و کره شمالی.
 
 
چهارم مرداد ۱۳۹۶ با ۴۱۹ رأی موافق و تنها با سه رأی مخالف، در کنگره به تصویب رسید. مطابق قانون «کاتسا» مسئولان سپاه پاسداران و مرتبطان آنها از 9 آبان 1396 مورد تحریم قرار گرفتند و طبق یکی از بندها، سپاه پاسدارن در ردیف «سازمان‌های تروریستی»، مورد تحریم قرار گرفت. نیز به بهانۀ «مشارکت در برنامه موشکی، مسائل حقوق بشری، نقض قوانین تحریمی، و نیز در راستای اجرای قانون کاتسا.» و آزمایشات موشکی.
 
افراد حقیقی و حقوقی سپاه در زیر
از ۹ آبان ۱۳۹۶ مورد تحریم آمریکا قرارگرفتند
و اموال و پول های آنان در آمریکا مسدود می شود:
 
افراد حقیقی سپاه پاسداران:
 
علی‌اکبر احمدیان، عبدالله عراقی، پرویز فتاح، احمد فروزنده، محمد حجازی، محمد علی جعفری، محمدرضا نقدی، رستم قاسمی، مرتضی رضایی، سید یحیی رحیم صفوی، حسین سلامی، حجت الاسلام حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه.
 
 
 

مؤسسات و شرکت های حقوقی سپاه:

 

دانشگاه علوم پزشکی بقیة‌الله (عج)، نیروی مقاومت بسیج، بنیاد تعاون سپاه، شرکت فناوری آب‌های عمیق، موسسه مهندسی فاطر، قرارگاه سازندگی قائم، قرب کربلا، قرب نوح، شرکت حرا، دانشگاه امام حسین (ع)، موسسه مهندسین مشاور ایمن سازان، شرکت صنعتی دریایی ایران (صدرا)، سازمان جهاد خودکفایی نیروی هوافضای سپاه، نیروی هوافضای سپاه، فرماندهی موشکی الغدیر سپاه، سازمان جهاد خودکفایی سپاه، قرارگاه سازندگی نوح، موسسه مکین، بانک مهر، شرکت سرمایه‌گذاری مهر اقتصادی ایرانیان، موسسه عمران ساحل، شرکت اورینتال اویل کیش،  موسسه راه ساحل، موسسه رهاب، موسسه مهندسین مشاور ساحل، شرکت مهندسی نفت و گاز سپانیر، شرکت مهندسی سپاسد، شرکت تهران گسترش، شرکت تایدواتر خاورمیانه. (منبع)

 

لازم به ذکر است «هیثر نوئرت»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در نشست خبری روز سه‌شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶ در واکنش به سخنان سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران که روز سه شنبه گفته بود «مقام معظم رهبری برای موشکهای ایران سقف دو هزار کیلومتر را تعیین کرده‌اند» گفت: خُب دو هزار کیلومتر بُرد واقعاً زیادی است. این قطعاً کشورهای دیگر که از متحدان ما نیز هستند را در برد موشکهای آنها قرار می‌دهد.:» منبع
 
 
 
این آن لحظه‌ی خاص!! برجام محمدجواد ظریف
در وین اطریش است که با ذوق‌زدگی تصویب برجام!
را به علامت پیروزی! نشان می‌دهد
که سایت مشرق مجدداً آن را به‌طعنه منعکس کرد
 
 
 
مسیر موشک سپاه به سوی داعش در جنگ سوریه
 
 
تتمّه
 
این بود مختصر توضیح دامنه به نقل از منابع داخلی، دربارۀ «کاتسا» (مشهور به مادر تحریم ها) که پس از برجام اعمال شد برجام» [یعنی: برنامه جامع اقدام مشترک] (به انگلیسی: Joint Comprehensive Plan of Action) «یک توافق جامع بر سر برنامه هسته‌ای ایران است که به دنبال تفاهم هسته‌ای لوزان، در سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ (شامل چین، فرانسه، روسیه، پادشاهی متحد بریتانیا، پادشاهی متحد بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و آلمان) منعقد شد.»
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۶۱۷
ساعت پست : ۰۹:۲۹
دنبال کننده

کاتسا چیست؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کاتسا چیست؟
به قلم دامنه. به نام خدا. کاتسا (تحریم آمریکا علیۀ سپاه) قانون مصوّب آمریکاست به منظور مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم‌ها. طراحش «باب کروکر» رئیس کمیته روابط خارجی ست. محوریت اصلی‌ آن مقابله با «ثبات زُدای ایران»؛ به تعبیر آنان. به انضمام تحریم علیۀ دو کشور روسیه و کره شمالی.
 
 
چهارم مرداد ۱۳۹۶ با ۴۱۹ رأی موافق و تنها با سه رأی مخالف، در کنگره به تصویب رسید. مطابق قانون «کاتسا» مسئولان سپاه پاسداران و مرتبطان آنها از 9 آبان 1396 مورد تحریم قرار گرفتند و طبق یکی از بندها، سپاه پاسدارن در ردیف «سازمان‌های تروریستی»، مورد تحریم قرار گرفت. نیز به بهانۀ «مشارکت در برنامه موشکی، مسائل حقوق بشری، نقض قوانین تحریمی، و نیز در راستای اجرای قانون کاتسا.» و آزمایشات موشکی.
 
افراد حقیقی و حقوقی سپاه در زیر
از ۹ آبان ۱۳۹۶ مورد تحریم آمریکا قرارگرفتند
و اموال و پول های آنان در آمریکا مسدود می شود:
 
افراد حقیقی سپاه پاسداران:
 
علی‌اکبر احمدیان، عبدالله عراقی، پرویز فتاح، احمد فروزنده، محمد حجازی، محمد علی جعفری، محمدرضا نقدی، رستم قاسمی، مرتضی رضایی، سید یحیی رحیم صفوی، حسین سلامی، حجت الاسلام حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه.
 
 
 

مؤسسات و شرکت های حقوقی سپاه:

 

دانشگاه علوم پزشکی بقیة‌الله (عج)، نیروی مقاومت بسیج، بنیاد تعاون سپاه، شرکت فناوری آب‌های عمیق، موسسه مهندسی فاطر، قرارگاه سازندگی قائم، قرب کربلا، قرب نوح، شرکت حرا، دانشگاه امام حسین (ع)، موسسه مهندسین مشاور ایمن سازان، شرکت صنعتی دریایی ایران (صدرا)، سازمان جهاد خودکفایی نیروی هوافضای سپاه، نیروی هوافضای سپاه، فرماندهی موشکی الغدیر سپاه، سازمان جهاد خودکفایی سپاه، قرارگاه سازندگی نوح، موسسه مکین، بانک مهر، شرکت سرمایه‌گذاری مهر اقتصادی ایرانیان، موسسه عمران ساحل، شرکت اورینتال اویل کیش،  موسسه راه ساحل، موسسه رهاب، موسسه مهندسین مشاور ساحل، شرکت مهندسی نفت و گاز سپانیر، شرکت مهندسی سپاسد، شرکت تهران گسترش، شرکت تایدواتر خاورمیانه. (منبع)

 

لازم به ذکر است «هیثر نوئرت»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در نشست خبری روز سه‌شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶ در واکنش به سخنان سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران که روز سه شنبه گفته بود «مقام معظم رهبری برای موشکهای ایران سقف دو هزار کیلومتر را تعیین کرده‌اند» گفت: خُب دو هزار کیلومتر بُرد واقعاً زیادی است. این قطعاً کشورهای دیگر که از متحدان ما نیز هستند را در برد موشکهای آنها قرار می‌دهد.:» منبع
 
 
 
این آن لحظه‌ی خاص!! برجام محمدجواد ظریف
در وین اطریش است که با ذوق‌زدگی تصویب برجام!
را به علامت پیروزی! نشان می‌دهد
که سایت مشرق مجدداً آن را به‌طعنه منعکس کرد
 
 
 
مسیر موشک سپاه به سوی داعش در جنگ سوریه
 
 
تتمّه
 
این بود مختصر توضیح دامنه به نقل از منابع داخلی، دربارۀ «کاتسا» (مشهور به مادر تحریم ها) که پس از برجام اعمال شد برجام» [یعنی: برنامه جامع اقدام مشترک] (به انگلیسی: Joint Comprehensive Plan of Action) «یک توافق جامع بر سر برنامه هسته‌ای ایران است که به دنبال تفاهم هسته‌ای لوزان، در سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ (شامل چین، فرانسه، روسیه، پادشاهی متحد بریتانیا، پادشاهی متحد بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و آلمان) منعقد شد.»
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. کاتسا (تحریم آمریکا علیۀ سپاه) قانون مصوّب آمریکاست به منظور مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم‌ها. طراحش «باب کروکر» رئیس کمیته روابط خارجی ست. محوریت اصلی‌ آن مقابله با «ثبات زُدای ایران»؛ به تعبیر آنان. به انضمام تحریم علیۀ دو کشور روسیه و کره شمالی.
 
 
چهارم مرداد ۱۳۹۶ با ۴۱۹ رأی موافق و تنها با سه رأی مخالف، در کنگره به تصویب رسید. مطابق قانون «کاتسا» مسئولان سپاه پاسداران و مرتبطان آنها از 9 آبان 1396 مورد تحریم قرار گرفتند و طبق یکی از بندها، سپاه پاسدارن در ردیف «سازمان‌های تروریستی»، مورد تحریم قرار گرفت. نیز به بهانۀ «مشارکت در برنامه موشکی، مسائل حقوق بشری، نقض قوانین تحریمی، و نیز در راستای اجرای قانون کاتسا.» و آزمایشات موشکی.
 
افراد حقیقی و حقوقی سپاه در زیر
از ۹ آبان ۱۳۹۶ مورد تحریم آمریکا قرارگرفتند
و اموال و پول های آنان در آمریکا مسدود می شود:
 
افراد حقیقی سپاه پاسداران:
 
علی‌اکبر احمدیان، عبدالله عراقی، پرویز فتاح، احمد فروزنده، محمد حجازی، محمد علی جعفری، محمدرضا نقدی، رستم قاسمی، مرتضی رضایی، سید یحیی رحیم صفوی، حسین سلامی، حجت الاسلام حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه.
 
 
 

مؤسسات و شرکت های حقوقی سپاه:

 

دانشگاه علوم پزشکی بقیة‌الله (عج)، نیروی مقاومت بسیج، بنیاد تعاون سپاه، شرکت فناوری آب‌های عمیق، موسسه مهندسی فاطر، قرارگاه سازندگی قائم، قرب کربلا، قرب نوح، شرکت حرا، دانشگاه امام حسین (ع)، موسسه مهندسین مشاور ایمن سازان، شرکت صنعتی دریایی ایران (صدرا)، سازمان جهاد خودکفایی نیروی هوافضای سپاه، نیروی هوافضای سپاه، فرماندهی موشکی الغدیر سپاه، سازمان جهاد خودکفایی سپاه، قرارگاه سازندگی نوح، موسسه مکین، بانک مهر، شرکت سرمایه‌گذاری مهر اقتصادی ایرانیان، موسسه عمران ساحل، شرکت اورینتال اویل کیش،  موسسه راه ساحل، موسسه رهاب، موسسه مهندسین مشاور ساحل، شرکت مهندسی نفت و گاز سپانیر، شرکت مهندسی سپاسد، شرکت تهران گسترش، شرکت تایدواتر خاورمیانه. (منبع)

 

لازم به ذکر است «هیثر نوئرت»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در نشست خبری روز سه‌شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶ در واکنش به سخنان سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران که روز سه شنبه گفته بود «مقام معظم رهبری برای موشکهای ایران سقف دو هزار کیلومتر را تعیین کرده‌اند» گفت: خُب دو هزار کیلومتر بُرد واقعاً زیادی است. این قطعاً کشورهای دیگر که از متحدان ما نیز هستند را در برد موشکهای آنها قرار می‌دهد.:» منبع
 
 
 
این آن لحظه‌ی خاص!! برجام محمدجواد ظریف
در وین اطریش است که با ذوق‌زدگی تصویب برجام!
را به علامت پیروزی! نشان می‌دهد
که سایت مشرق مجدداً آن را به‌طعنه منعکس کرد
 
 
 
مسیر موشک سپاه به سوی داعش در جنگ سوریه
 
 
تتمّه
 
این بود مختصر توضیح دامنه به نقل از منابع داخلی، دربارۀ «کاتسا» (مشهور به مادر تحریم ها) که پس از برجام اعمال شد برجام» [یعنی: برنامه جامع اقدام مشترک] (به انگلیسی: Joint Comprehensive Plan of Action) «یک توافق جامع بر سر برنامه هسته‌ای ایران است که به دنبال تفاهم هسته‌ای لوزان، در سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ (شامل چین، فرانسه، روسیه، پادشاهی متحد بریتانیا، پادشاهی متحد بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و آلمان) منعقد شد.»
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
کاتسا چیست؟

کاتسا چیست؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کاتسا چیست؟
به قلم دامنه. به نام خدا. کاتسا (تحریم آمریکا علیۀ سپاه) قانون مصوّب آمریکاست به منظور مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم‌ها. طراحش «باب کروکر» رئیس کمیته روابط خارجی ست. محوریت اصلی‌ آن مقابله با «ثبات زُدای ایران»؛ به تعبیر آنان. به انضمام تحریم علیۀ دو کشور روسیه و کره شمالی.
 
 
چهارم مرداد ۱۳۹۶ با ۴۱۹ رأی موافق و تنها با سه رأی مخالف، در کنگره به تصویب رسید. مطابق قانون «کاتسا» مسئولان سپاه پاسداران و مرتبطان آنها از 9 آبان 1396 مورد تحریم قرار گرفتند و طبق یکی از بندها، سپاه پاسدارن در ردیف «سازمان‌های تروریستی»، مورد تحریم قرار گرفت. نیز به بهانۀ «مشارکت در برنامه موشکی، مسائل حقوق بشری، نقض قوانین تحریمی، و نیز در راستای اجرای قانون کاتسا.» و آزمایشات موشکی.
 
افراد حقیقی و حقوقی سپاه در زیر
از ۹ آبان ۱۳۹۶ مورد تحریم آمریکا قرارگرفتند
و اموال و پول های آنان در آمریکا مسدود می شود:
 
افراد حقیقی سپاه پاسداران:
 
علی‌اکبر احمدیان، عبدالله عراقی، پرویز فتاح، احمد فروزنده، محمد حجازی، محمد علی جعفری، محمدرضا نقدی، رستم قاسمی، مرتضی رضایی، سید یحیی رحیم صفوی، حسین سلامی، حجت الاسلام حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه.
 
 
 

مؤسسات و شرکت های حقوقی سپاه:

 

دانشگاه علوم پزشکی بقیة‌الله (عج)، نیروی مقاومت بسیج، بنیاد تعاون سپاه، شرکت فناوری آب‌های عمیق، موسسه مهندسی فاطر، قرارگاه سازندگی قائم، قرب کربلا، قرب نوح، شرکت حرا، دانشگاه امام حسین (ع)، موسسه مهندسین مشاور ایمن سازان، شرکت صنعتی دریایی ایران (صدرا)، سازمان جهاد خودکفایی نیروی هوافضای سپاه، نیروی هوافضای سپاه، فرماندهی موشکی الغدیر سپاه، سازمان جهاد خودکفایی سپاه، قرارگاه سازندگی نوح، موسسه مکین، بانک مهر، شرکت سرمایه‌گذاری مهر اقتصادی ایرانیان، موسسه عمران ساحل، شرکت اورینتال اویل کیش،  موسسه راه ساحل، موسسه رهاب، موسسه مهندسین مشاور ساحل، شرکت مهندسی نفت و گاز سپانیر، شرکت مهندسی سپاسد، شرکت تهران گسترش، شرکت تایدواتر خاورمیانه. (منبع)

 

لازم به ذکر است «هیثر نوئرت»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در نشست خبری روز سه‌شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶ در واکنش به سخنان سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران که روز سه شنبه گفته بود «مقام معظم رهبری برای موشکهای ایران سقف دو هزار کیلومتر را تعیین کرده‌اند» گفت: خُب دو هزار کیلومتر بُرد واقعاً زیادی است. این قطعاً کشورهای دیگر که از متحدان ما نیز هستند را در برد موشکهای آنها قرار می‌دهد.:» منبع
 
 
 
این آن لحظه‌ی خاص!! برجام محمدجواد ظریف
در وین اطریش است که با ذوق‌زدگی تصویب برجام!
را به علامت پیروزی! نشان می‌دهد
که سایت مشرق مجدداً آن را به‌طعنه منعکس کرد
 
 
 
مسیر موشک سپاه به سوی داعش در جنگ سوریه
 
 
تتمّه
 
این بود مختصر توضیح دامنه به نقل از منابع داخلی، دربارۀ «کاتسا» (مشهور به مادر تحریم ها) که پس از برجام اعمال شد برجام» [یعنی: برنامه جامع اقدام مشترک] (به انگلیسی: Joint Comprehensive Plan of Action) «یک توافق جامع بر سر برنامه هسته‌ای ایران است که به دنبال تفاهم هسته‌ای لوزان، در سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ (شامل چین، فرانسه، روسیه، پادشاهی متحد بریتانیا، پادشاهی متحد بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و آلمان) منعقد شد.»
به قلم دامنه. به نام خدا. کاتسا (تحریم آمریکا علیۀ سپاه) قانون مصوّب آمریکاست به منظور مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم‌ها. طراحش «باب کروکر» رئیس کمیته روابط خارجی ست. محوریت اصلی‌ آن مقابله با «ثبات زُدای ایران»؛ به تعبیر آنان. به انضمام تحریم علیۀ دو کشور روسیه و کره شمالی.
 
 
چهارم مرداد ۱۳۹۶ با ۴۱۹ رأی موافق و تنها با سه رأی مخالف، در کنگره به تصویب رسید. مطابق قانون «کاتسا» مسئولان سپاه پاسداران و مرتبطان آنها از 9 آبان 1396 مورد تحریم قرار گرفتند و طبق یکی از بندها، سپاه پاسدارن در ردیف «سازمان‌های تروریستی»، مورد تحریم قرار گرفت. نیز به بهانۀ «مشارکت در برنامه موشکی، مسائل حقوق بشری، نقض قوانین تحریمی، و نیز در راستای اجرای قانون کاتسا.» و آزمایشات موشکی.
 
افراد حقیقی و حقوقی سپاه در زیر
از ۹ آبان ۱۳۹۶ مورد تحریم آمریکا قرارگرفتند
و اموال و پول های آنان در آمریکا مسدود می شود:
 
افراد حقیقی سپاه پاسداران:
 
علی‌اکبر احمدیان، عبدالله عراقی، پرویز فتاح، احمد فروزنده، محمد حجازی، محمد علی جعفری، محمدرضا نقدی، رستم قاسمی، مرتضی رضایی، سید یحیی رحیم صفوی، حسین سلامی، حجت الاسلام حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه.
 
 
 

مؤسسات و شرکت های حقوقی سپاه:

 

دانشگاه علوم پزشکی بقیة‌الله (عج)، نیروی مقاومت بسیج، بنیاد تعاون سپاه، شرکت فناوری آب‌های عمیق، موسسه مهندسی فاطر، قرارگاه سازندگی قائم، قرب کربلا، قرب نوح، شرکت حرا، دانشگاه امام حسین (ع)، موسسه مهندسین مشاور ایمن سازان، شرکت صنعتی دریایی ایران (صدرا)، سازمان جهاد خودکفایی نیروی هوافضای سپاه، نیروی هوافضای سپاه، فرماندهی موشکی الغدیر سپاه، سازمان جهاد خودکفایی سپاه، قرارگاه سازندگی نوح، موسسه مکین، بانک مهر، شرکت سرمایه‌گذاری مهر اقتصادی ایرانیان، موسسه عمران ساحل، شرکت اورینتال اویل کیش،  موسسه راه ساحل، موسسه رهاب، موسسه مهندسین مشاور ساحل، شرکت مهندسی نفت و گاز سپانیر، شرکت مهندسی سپاسد، شرکت تهران گسترش، شرکت تایدواتر خاورمیانه. (منبع)

 

لازم به ذکر است «هیثر نوئرت»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در نشست خبری روز سه‌شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶ در واکنش به سخنان سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران که روز سه شنبه گفته بود «مقام معظم رهبری برای موشکهای ایران سقف دو هزار کیلومتر را تعیین کرده‌اند» گفت: خُب دو هزار کیلومتر بُرد واقعاً زیادی است. این قطعاً کشورهای دیگر که از متحدان ما نیز هستند را در برد موشکهای آنها قرار می‌دهد.:» منبع
 
 
 
این آن لحظه‌ی خاص!! برجام محمدجواد ظریف
در وین اطریش است که با ذوق‌زدگی تصویب برجام!
را به علامت پیروزی! نشان می‌دهد
که سایت مشرق مجدداً آن را به‌طعنه منعکس کرد
 
 
 
مسیر موشک سپاه به سوی داعش در جنگ سوریه
 
 
تتمّه
 
این بود مختصر توضیح دامنه به نقل از منابع داخلی، دربارۀ «کاتسا» (مشهور به مادر تحریم ها) که پس از برجام اعمال شد برجام» [یعنی: برنامه جامع اقدام مشترک] (به انگلیسی: Joint Comprehensive Plan of Action) «یک توافق جامع بر سر برنامه هسته‌ای ایران است که به دنبال تفاهم هسته‌ای لوزان، در سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ (شامل چین، فرانسه، روسیه، پادشاهی متحد بریتانیا، پادشاهی متحد بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و آلمان) منعقد شد.»
Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۵۵۲
ساعت پست : ۰۸:۱۹
مشخصات پست

خلافتِ خشونت

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. آنچه در این پست بسیارمهم و ضروری می نویسم از حافظه ام است، لذا اگر خطایی دیده شد، پیشاپیش پوزش می طلبم. نیاز است کمی به عقب برگردیم. پیامبر اسلام (ص) رحلت کردند. دو تفکّر شکل گرفت: امامت و خلافت. اولی شیعیان شدند و دومی سُنیان. سُنّی ها حرف از خلافت زدند یعنی جانشین پیامبر و شیعه ها به امامت علی علیه السّلام تا ۲۵ سال برای حفظ وحدت اُمت و مکتب، سکوت کردند. اما سُنی های صحابه تا سه خلیفه _عبدالله بن ابی قحافه ملقّب به ابوبکر. عمربن خطّاب. عثمان بن عَفّان_ پیش رفتند و در چهارمین انتخاب مجبور شدند به علی بن ابی طالب رجوع کردند که امامت آن امیر مؤمنان و معصومین پس از آن بر شیعه حجت و عیان بوده و هست. داستانش مفصل و بُغرنج است که مشهور شده است به خُلفای راشدین یعنی راهِ راست یافتۀدیندار.

 

۱. امامت با ۱۱ امام (ع) با انواع سختی‌ها و محرومیت‌ها و شهادت‌ها، به سالِ ۲۵۵ هجری قمری در سامرّای عراق رسید، یعنی میلاد امام دوازدهم مهدی موعود (عجّ) که سرانجام به مشیت خداوند، به غیبت (امامتِ پنهان امام زمان) ختم شد:

 

غیبتِ صُغرا _که هفتاد سال به درازا کشید_ و غیبت کبرا _که از سال ۳۲۹ قمری (۹۴۰ میلادی) تا آخرالزّمان به طول می انجامد_ و شیعه در این دورۀ طولانی که از ۱۰۰۰ سال هم گذشته است، از طریقِ مرجعیت به پیش آمده است و همچنان این نهاد به عنوان بالاترین نهاد متولّی دین و دیانت در عصر انتظار استمرار دارد تا ظهور حضرت موعود (عجّ) شکل بگیرد. شیعه در ایران البته در یک بُرهه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر شاهنشاه ملقّب به آریامهر در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، نظریۀ «ولایت مطلقۀ فقیه» را در اندیشه سیاسی و حکومت داری وارد کرد و جمهوری اسلامی را با برگزاری رفراندم و با آرای نزدیک به ۱۰۰% مردم تأسیس نمود که همچنان ادامه دارد.

 

ریشِ بی‌ریشه

سرآخر خنجر و شمشیر می‌شه

 

پرچم و نماد داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

۲. اما خلافت؛ در زمانی که امام علی (ع) با بیعتِ آزادانه مردمی به حکومت پرداخت و در حال ادامۀ کار بودند، با سه جنگ تحمیلی جمَل، صفین، نهروان (=ناکثین، قاسطین، مارقین) مواجه شدند که در نهایت با حربه و حیلۀ حکَمیت، خلافت به معاویه واگذار شد. بعد به یزید. و سپس تا بیش از ۱۰۰ سال میانِ نسل امویان -عموزادگان رقیبِ پیامبر اسلام- مانند دست انبُه چرخید و چرخید تا با انقراض این نسلِ ملعونه، به نسل عباسیان فرزندان عبّاس (عموزادگان رفیقِ پیامبر اسلام) رسید که هر دو نسل خلافت را به خون و خون ریزی و قساوت و شمشیر و تجاوز و اشغال و تصرّف سرزمین های مجاور آلودند و خود نیز به اضمحلال رسیدند.

 

 

اما اندیشۀ خلافت، همچنان امتداد یافت اول به مصر رفت و خللفای فاطمی بر جهان اسلام حکومت راندند و با انواع دگرگونی ها به دولت عثمانی -ترکیه سابق- ختم شد و با فروپاشی آن خلافت عظیم در جنگ جهانی دوم، جهان اسلام _خصوصاً خاورمیانه_ عملاً تکّه تکّه شد و رژیم های محلی و خاندانی و آل ها _آل سعود. آل نهیان. آل قابوس. آل خلیفه. آل هاشم اُردن هاشمی و... با توطئه انگلیسی ها سربرآوردند.

 

وقتی مکتب کمونیسم در شوروی به دولت رسید قوام یافت و در اروپای شرقی گسترش یافت، غرب با آن به جنگ سرد رسید. رقابتی که منجر شده بود به دو بلوک شرق و غرب. تا این که اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ارتش سرخ مُسکو به افغانستان لشکر کشید و کشور را به اشغال در آورد. غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا از این توسعه طلبی شوروی کمونیستی وحشت کرد و با اندیشۀ مرموز و احساس برانگیزِ مقابله با بی خدایی و الحاد کمونیستی، بخشی از مسلمانان منطقۀ خاورمیانه را برای جلوگیری از نفوذ و گسترش شوروی به آب های گرم اقیانوس هند تجهیز و مسلح و سازماندهی کرد. نبردها از آن زمان به بعد بی امان در جایی جای افغانستان علیۀ شوروی ادامه یافت. تا آن که کمونیسم در درون شوروی به بُن بست رسید و گلاسنوست و پروستریکای میخائیل گورپاجف _یعنی اصلاحات سیاسی و اصلاحات اقتصادی_ هم نتوانست آن رژیم را حفظ کند.

 

کمونیسم به موزه ها رفت؛ حادثه بزرگ قرن که جهان را بشدّت تکان داده بود. و این لشکر مسلّح عظیمی که غرب از میان مسلمانانِ مثلاً سلحشور و غیور! در برابر شوروی ساخته بود، شروع کردند به روی آوری به حکومت کردن. آنان چون سُنی بودند به اندیشۀ خلافت رجوع کردند یعنی جایی برای جایگزن شدن پیغمبر.

 

اول طالبان شکل گرفت و مُلاعمر را در افغانستان به خلافت رساند که سرانجام دولت شان توسط جرج بوش های پدر و پسر نابود شد و طالبان بازهم به بیابان برگشت و بخش های وسیعی از افغانستان را همچنان در تصرف خود دارد. کمی بعد یا همزمان با طالبان، القاعده شکل گرفت که اُسامه بن لادن شاهزادۀ میلیاردر سعودی و ایمن الظواهری تحصیلکردۀ الازهر مصر آن را راه انداختند که بازهم توسط آمریکای باراک اوباما مثلاً نابود شدند. و در نهایت از آن تفکر افراطی و از آن افراد چندین میلیتی (از چچن آسیا گرفته تا خودِ مَنهتن آمریکا) داعش شکل گرفت. دال: یعنی دولت. الف: یعنی اسلامی. عین: یعنی عراق. شین: یعنی شام نام قدیم سوریه.

 

 

با فروپاشی دیکتاتوری صدام حسین باز هم توسط آمریکا، عراق سرزمینی مستعد برای آن لشکر تجهیز شده با تفکر خلافت شد. کمی بعد در سال ۲۰۱۰ بهار عربی -در ایران به آن می‌گفته و می گویند بیداری اسلامی- از تونس آغاز شد و سراسر خاورمیانه و بخش وسیع شمال آفریقای مسلمان را فراگرفت. اغلب دیکتاتورهای منطقه به زیر کشیده شدند. امواج عظیم آن از هفت هشت سال پیش سوریۀ بعثی را نیز دربرگرفت. جنگ داخلی شکل گرفت و داعش (با ترکیبی عجیب از چندین گروه مسلح مسلمان از میلیت های گوناگون جهان) بر تمام خاک سوریه به جز دمشق مسلط شد و خلافت خودخوانده عراق و شام را اعلان کرد.

 

تا این که در روز ۲۹ آبان ۱۳۹۶ سردار حاج قاسم سلیمانی از البوکمال سوریه نامه ای به رهبری نوشت (منبع نامه: اینجا) و اعلام کرد: «حقیر به عنوان سرباز مکلّف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می کنم.»

 

آیا داعش هم مانند طالبان که دولت را از دست داد و به بیابان شتافت، به بیابان می شتابد یا اساساً منتفی می شود. به نظرم آنچه در خاورمیانه و لانۀ آل سعود می گذرد حاکی از حیات باقی گذاری روح داعشی گری ست ولو آن که جسمش مضمحل گشته است. پیشنهاد می کنم با خواندن دقیق و چندبارۀ مُفاد همین نامه با ادبیات زیبای سردار سلیمانی و محتوای بسیارعمیق و اشارات و اَمثله های به کار رفته در آن، که ایدئولوژی و عملکرد این خلافتِ خشونت را به روشنی برملا می سازد، بر خطرات بروز این گونه تفکر ارتجاعی در بلاد اسلامی مطّلع شوید. ان شاء الله روزی فرا رسد که ریش از ریشه خط بگیرد نه از قَمه و دِشنه. پایان.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶
بازدید ها : ۵۵۲
ساعت پست : ۰۸:۱۹
دنبال کننده

خلافتِ خشونت

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خلافتِ خشونت

به قلم دامنه. به نام خدا. آنچه در این پست بسیارمهم و ضروری می نویسم از حافظه ام است، لذا اگر خطایی دیده شد، پیشاپیش پوزش می طلبم. نیاز است کمی به عقب برگردیم. پیامبر اسلام (ص) رحلت کردند. دو تفکّر شکل گرفت: امامت و خلافت. اولی شیعیان شدند و دومی سُنیان. سُنّی ها حرف از خلافت زدند یعنی جانشین پیامبر و شیعه ها به امامت علی علیه السّلام تا ۲۵ سال برای حفظ وحدت اُمت و مکتب، سکوت کردند. اما سُنی های صحابه تا سه خلیفه _عبدالله بن ابی قحافه ملقّب به ابوبکر. عمربن خطّاب. عثمان بن عَفّان_ پیش رفتند و در چهارمین انتخاب مجبور شدند به علی بن ابی طالب رجوع کردند که امامت آن امیر مؤمنان و معصومین پس از آن بر شیعه حجت و عیان بوده و هست. داستانش مفصل و بُغرنج است که مشهور شده است به خُلفای راشدین یعنی راهِ راست یافتۀدیندار.

 

۱. امامت با ۱۱ امام (ع) با انواع سختی‌ها و محرومیت‌ها و شهادت‌ها، به سالِ ۲۵۵ هجری قمری در سامرّای عراق رسید، یعنی میلاد امام دوازدهم مهدی موعود (عجّ) که سرانجام به مشیت خداوند، به غیبت (امامتِ پنهان امام زمان) ختم شد:

 

غیبتِ صُغرا _که هفتاد سال به درازا کشید_ و غیبت کبرا _که از سال ۳۲۹ قمری (۹۴۰ میلادی) تا آخرالزّمان به طول می انجامد_ و شیعه در این دورۀ طولانی که از ۱۰۰۰ سال هم گذشته است، از طریقِ مرجعیت به پیش آمده است و همچنان این نهاد به عنوان بالاترین نهاد متولّی دین و دیانت در عصر انتظار استمرار دارد تا ظهور حضرت موعود (عجّ) شکل بگیرد. شیعه در ایران البته در یک بُرهه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر شاهنشاه ملقّب به آریامهر در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، نظریۀ «ولایت مطلقۀ فقیه» را در اندیشه سیاسی و حکومت داری وارد کرد و جمهوری اسلامی را با برگزاری رفراندم و با آرای نزدیک به ۱۰۰% مردم تأسیس نمود که همچنان ادامه دارد.

 

ریشِ بی‌ریشه

سرآخر خنجر و شمشیر می‌شه

 

پرچم و نماد داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

۲. اما خلافت؛ در زمانی که امام علی (ع) با بیعتِ آزادانه مردمی به حکومت پرداخت و در حال ادامۀ کار بودند، با سه جنگ تحمیلی جمَل، صفین، نهروان (=ناکثین، قاسطین، مارقین) مواجه شدند که در نهایت با حربه و حیلۀ حکَمیت، خلافت به معاویه واگذار شد. بعد به یزید. و سپس تا بیش از ۱۰۰ سال میانِ نسل امویان -عموزادگان رقیبِ پیامبر اسلام- مانند دست انبُه چرخید و چرخید تا با انقراض این نسلِ ملعونه، به نسل عباسیان فرزندان عبّاس (عموزادگان رفیقِ پیامبر اسلام) رسید که هر دو نسل خلافت را به خون و خون ریزی و قساوت و شمشیر و تجاوز و اشغال و تصرّف سرزمین های مجاور آلودند و خود نیز به اضمحلال رسیدند.

 

 

اما اندیشۀ خلافت، همچنان امتداد یافت اول به مصر رفت و خللفای فاطمی بر جهان اسلام حکومت راندند و با انواع دگرگونی ها به دولت عثمانی -ترکیه سابق- ختم شد و با فروپاشی آن خلافت عظیم در جنگ جهانی دوم، جهان اسلام _خصوصاً خاورمیانه_ عملاً تکّه تکّه شد و رژیم های محلی و خاندانی و آل ها _آل سعود. آل نهیان. آل قابوس. آل خلیفه. آل هاشم اُردن هاشمی و... با توطئه انگلیسی ها سربرآوردند.

 

وقتی مکتب کمونیسم در شوروی به دولت رسید قوام یافت و در اروپای شرقی گسترش یافت، غرب با آن به جنگ سرد رسید. رقابتی که منجر شده بود به دو بلوک شرق و غرب. تا این که اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ارتش سرخ مُسکو به افغانستان لشکر کشید و کشور را به اشغال در آورد. غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا از این توسعه طلبی شوروی کمونیستی وحشت کرد و با اندیشۀ مرموز و احساس برانگیزِ مقابله با بی خدایی و الحاد کمونیستی، بخشی از مسلمانان منطقۀ خاورمیانه را برای جلوگیری از نفوذ و گسترش شوروی به آب های گرم اقیانوس هند تجهیز و مسلح و سازماندهی کرد. نبردها از آن زمان به بعد بی امان در جایی جای افغانستان علیۀ شوروی ادامه یافت. تا آن که کمونیسم در درون شوروی به بُن بست رسید و گلاسنوست و پروستریکای میخائیل گورپاجف _یعنی اصلاحات سیاسی و اصلاحات اقتصادی_ هم نتوانست آن رژیم را حفظ کند.

 

کمونیسم به موزه ها رفت؛ حادثه بزرگ قرن که جهان را بشدّت تکان داده بود. و این لشکر مسلّح عظیمی که غرب از میان مسلمانانِ مثلاً سلحشور و غیور! در برابر شوروی ساخته بود، شروع کردند به روی آوری به حکومت کردن. آنان چون سُنی بودند به اندیشۀ خلافت رجوع کردند یعنی جایی برای جایگزن شدن پیغمبر.

 

اول طالبان شکل گرفت و مُلاعمر را در افغانستان به خلافت رساند که سرانجام دولت شان توسط جرج بوش های پدر و پسر نابود شد و طالبان بازهم به بیابان برگشت و بخش های وسیعی از افغانستان را همچنان در تصرف خود دارد. کمی بعد یا همزمان با طالبان، القاعده شکل گرفت که اُسامه بن لادن شاهزادۀ میلیاردر سعودی و ایمن الظواهری تحصیلکردۀ الازهر مصر آن را راه انداختند که بازهم توسط آمریکای باراک اوباما مثلاً نابود شدند. و در نهایت از آن تفکر افراطی و از آن افراد چندین میلیتی (از چچن آسیا گرفته تا خودِ مَنهتن آمریکا) داعش شکل گرفت. دال: یعنی دولت. الف: یعنی اسلامی. عین: یعنی عراق. شین: یعنی شام نام قدیم سوریه.

 

 

با فروپاشی دیکتاتوری صدام حسین باز هم توسط آمریکا، عراق سرزمینی مستعد برای آن لشکر تجهیز شده با تفکر خلافت شد. کمی بعد در سال ۲۰۱۰ بهار عربی -در ایران به آن می‌گفته و می گویند بیداری اسلامی- از تونس آغاز شد و سراسر خاورمیانه و بخش وسیع شمال آفریقای مسلمان را فراگرفت. اغلب دیکتاتورهای منطقه به زیر کشیده شدند. امواج عظیم آن از هفت هشت سال پیش سوریۀ بعثی را نیز دربرگرفت. جنگ داخلی شکل گرفت و داعش (با ترکیبی عجیب از چندین گروه مسلح مسلمان از میلیت های گوناگون جهان) بر تمام خاک سوریه به جز دمشق مسلط شد و خلافت خودخوانده عراق و شام را اعلان کرد.

 

تا این که در روز ۲۹ آبان ۱۳۹۶ سردار حاج قاسم سلیمانی از البوکمال سوریه نامه ای به رهبری نوشت (منبع نامه: اینجا) و اعلام کرد: «حقیر به عنوان سرباز مکلّف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می کنم.»

 

آیا داعش هم مانند طالبان که دولت را از دست داد و به بیابان شتافت، به بیابان می شتابد یا اساساً منتفی می شود. به نظرم آنچه در خاورمیانه و لانۀ آل سعود می گذرد حاکی از حیات باقی گذاری روح داعشی گری ست ولو آن که جسمش مضمحل گشته است. پیشنهاد می کنم با خواندن دقیق و چندبارۀ مُفاد همین نامه با ادبیات زیبای سردار سلیمانی و محتوای بسیارعمیق و اشارات و اَمثله های به کار رفته در آن، که ایدئولوژی و عملکرد این خلافتِ خشونت را به روشنی برملا می سازد، بر خطرات بروز این گونه تفکر ارتجاعی در بلاد اسلامی مطّلع شوید. ان شاء الله روزی فرا رسد که ریش از ریشه خط بگیرد نه از قَمه و دِشنه. پایان.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. آنچه در این پست بسیارمهم و ضروری می نویسم از حافظه ام است، لذا اگر خطایی دیده شد، پیشاپیش پوزش می طلبم. نیاز است کمی به عقب برگردیم. پیامبر اسلام (ص) رحلت کردند. دو تفکّر شکل گرفت: امامت و خلافت. اولی شیعیان شدند و دومی سُنیان. سُنّی ها حرف از خلافت زدند یعنی جانشین پیامبر و شیعه ها به امامت علی علیه السّلام تا ۲۵ سال برای حفظ وحدت اُمت و مکتب، سکوت کردند. اما سُنی های صحابه تا سه خلیفه _عبدالله بن ابی قحافه ملقّب به ابوبکر. عمربن خطّاب. عثمان بن عَفّان_ پیش رفتند و در چهارمین انتخاب مجبور شدند به علی بن ابی طالب رجوع کردند که امامت آن امیر مؤمنان و معصومین پس از آن بر شیعه حجت و عیان بوده و هست. داستانش مفصل و بُغرنج است که مشهور شده است به خُلفای راشدین یعنی راهِ راست یافتۀدیندار.

 

۱. امامت با ۱۱ امام (ع) با انواع سختی‌ها و محرومیت‌ها و شهادت‌ها، به سالِ ۲۵۵ هجری قمری در سامرّای عراق رسید، یعنی میلاد امام دوازدهم مهدی موعود (عجّ) که سرانجام به مشیت خداوند، به غیبت (امامتِ پنهان امام زمان) ختم شد:

 

غیبتِ صُغرا _که هفتاد سال به درازا کشید_ و غیبت کبرا _که از سال ۳۲۹ قمری (۹۴۰ میلادی) تا آخرالزّمان به طول می انجامد_ و شیعه در این دورۀ طولانی که از ۱۰۰۰ سال هم گذشته است، از طریقِ مرجعیت به پیش آمده است و همچنان این نهاد به عنوان بالاترین نهاد متولّی دین و دیانت در عصر انتظار استمرار دارد تا ظهور حضرت موعود (عجّ) شکل بگیرد. شیعه در ایران البته در یک بُرهه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر شاهنشاه ملقّب به آریامهر در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، نظریۀ «ولایت مطلقۀ فقیه» را در اندیشه سیاسی و حکومت داری وارد کرد و جمهوری اسلامی را با برگزاری رفراندم و با آرای نزدیک به ۱۰۰% مردم تأسیس نمود که همچنان ادامه دارد.

 

ریشِ بی‌ریشه

سرآخر خنجر و شمشیر می‌شه

 

پرچم و نماد داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

۲. اما خلافت؛ در زمانی که امام علی (ع) با بیعتِ آزادانه مردمی به حکومت پرداخت و در حال ادامۀ کار بودند، با سه جنگ تحمیلی جمَل، صفین، نهروان (=ناکثین، قاسطین، مارقین) مواجه شدند که در نهایت با حربه و حیلۀ حکَمیت، خلافت به معاویه واگذار شد. بعد به یزید. و سپس تا بیش از ۱۰۰ سال میانِ نسل امویان -عموزادگان رقیبِ پیامبر اسلام- مانند دست انبُه چرخید و چرخید تا با انقراض این نسلِ ملعونه، به نسل عباسیان فرزندان عبّاس (عموزادگان رفیقِ پیامبر اسلام) رسید که هر دو نسل خلافت را به خون و خون ریزی و قساوت و شمشیر و تجاوز و اشغال و تصرّف سرزمین های مجاور آلودند و خود نیز به اضمحلال رسیدند.

 

 

اما اندیشۀ خلافت، همچنان امتداد یافت اول به مصر رفت و خللفای فاطمی بر جهان اسلام حکومت راندند و با انواع دگرگونی ها به دولت عثمانی -ترکیه سابق- ختم شد و با فروپاشی آن خلافت عظیم در جنگ جهانی دوم، جهان اسلام _خصوصاً خاورمیانه_ عملاً تکّه تکّه شد و رژیم های محلی و خاندانی و آل ها _آل سعود. آل نهیان. آل قابوس. آل خلیفه. آل هاشم اُردن هاشمی و... با توطئه انگلیسی ها سربرآوردند.

 

وقتی مکتب کمونیسم در شوروی به دولت رسید قوام یافت و در اروپای شرقی گسترش یافت، غرب با آن به جنگ سرد رسید. رقابتی که منجر شده بود به دو بلوک شرق و غرب. تا این که اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ارتش سرخ مُسکو به افغانستان لشکر کشید و کشور را به اشغال در آورد. غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا از این توسعه طلبی شوروی کمونیستی وحشت کرد و با اندیشۀ مرموز و احساس برانگیزِ مقابله با بی خدایی و الحاد کمونیستی، بخشی از مسلمانان منطقۀ خاورمیانه را برای جلوگیری از نفوذ و گسترش شوروی به آب های گرم اقیانوس هند تجهیز و مسلح و سازماندهی کرد. نبردها از آن زمان به بعد بی امان در جایی جای افغانستان علیۀ شوروی ادامه یافت. تا آن که کمونیسم در درون شوروی به بُن بست رسید و گلاسنوست و پروستریکای میخائیل گورپاجف _یعنی اصلاحات سیاسی و اصلاحات اقتصادی_ هم نتوانست آن رژیم را حفظ کند.

 

کمونیسم به موزه ها رفت؛ حادثه بزرگ قرن که جهان را بشدّت تکان داده بود. و این لشکر مسلّح عظیمی که غرب از میان مسلمانانِ مثلاً سلحشور و غیور! در برابر شوروی ساخته بود، شروع کردند به روی آوری به حکومت کردن. آنان چون سُنی بودند به اندیشۀ خلافت رجوع کردند یعنی جایی برای جایگزن شدن پیغمبر.

 

اول طالبان شکل گرفت و مُلاعمر را در افغانستان به خلافت رساند که سرانجام دولت شان توسط جرج بوش های پدر و پسر نابود شد و طالبان بازهم به بیابان برگشت و بخش های وسیعی از افغانستان را همچنان در تصرف خود دارد. کمی بعد یا همزمان با طالبان، القاعده شکل گرفت که اُسامه بن لادن شاهزادۀ میلیاردر سعودی و ایمن الظواهری تحصیلکردۀ الازهر مصر آن را راه انداختند که بازهم توسط آمریکای باراک اوباما مثلاً نابود شدند. و در نهایت از آن تفکر افراطی و از آن افراد چندین میلیتی (از چچن آسیا گرفته تا خودِ مَنهتن آمریکا) داعش شکل گرفت. دال: یعنی دولت. الف: یعنی اسلامی. عین: یعنی عراق. شین: یعنی شام نام قدیم سوریه.

 

 

با فروپاشی دیکتاتوری صدام حسین باز هم توسط آمریکا، عراق سرزمینی مستعد برای آن لشکر تجهیز شده با تفکر خلافت شد. کمی بعد در سال ۲۰۱۰ بهار عربی -در ایران به آن می‌گفته و می گویند بیداری اسلامی- از تونس آغاز شد و سراسر خاورمیانه و بخش وسیع شمال آفریقای مسلمان را فراگرفت. اغلب دیکتاتورهای منطقه به زیر کشیده شدند. امواج عظیم آن از هفت هشت سال پیش سوریۀ بعثی را نیز دربرگرفت. جنگ داخلی شکل گرفت و داعش (با ترکیبی عجیب از چندین گروه مسلح مسلمان از میلیت های گوناگون جهان) بر تمام خاک سوریه به جز دمشق مسلط شد و خلافت خودخوانده عراق و شام را اعلان کرد.

 

تا این که در روز ۲۹ آبان ۱۳۹۶ سردار حاج قاسم سلیمانی از البوکمال سوریه نامه ای به رهبری نوشت (منبع نامه: اینجا) و اعلام کرد: «حقیر به عنوان سرباز مکلّف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می کنم.»

 

آیا داعش هم مانند طالبان که دولت را از دست داد و به بیابان شتافت، به بیابان می شتابد یا اساساً منتفی می شود. به نظرم آنچه در خاورمیانه و لانۀ آل سعود می گذرد حاکی از حیات باقی گذاری روح داعشی گری ست ولو آن که جسمش مضمحل گشته است. پیشنهاد می کنم با خواندن دقیق و چندبارۀ مُفاد همین نامه با ادبیات زیبای سردار سلیمانی و محتوای بسیارعمیق و اشارات و اَمثله های به کار رفته در آن، که ایدئولوژی و عملکرد این خلافتِ خشونت را به روشنی برملا می سازد، بر خطرات بروز این گونه تفکر ارتجاعی در بلاد اسلامی مطّلع شوید. ان شاء الله روزی فرا رسد که ریش از ریشه خط بگیرد نه از قَمه و دِشنه. پایان.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
خلافتِ خشونت

خلافتِ خشونت

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خلافتِ خشونت

به قلم دامنه. به نام خدا. آنچه در این پست بسیارمهم و ضروری می نویسم از حافظه ام است، لذا اگر خطایی دیده شد، پیشاپیش پوزش می طلبم. نیاز است کمی به عقب برگردیم. پیامبر اسلام (ص) رحلت کردند. دو تفکّر شکل گرفت: امامت و خلافت. اولی شیعیان شدند و دومی سُنیان. سُنّی ها حرف از خلافت زدند یعنی جانشین پیامبر و شیعه ها به امامت علی علیه السّلام تا ۲۵ سال برای حفظ وحدت اُمت و مکتب، سکوت کردند. اما سُنی های صحابه تا سه خلیفه _عبدالله بن ابی قحافه ملقّب به ابوبکر. عمربن خطّاب. عثمان بن عَفّان_ پیش رفتند و در چهارمین انتخاب مجبور شدند به علی بن ابی طالب رجوع کردند که امامت آن امیر مؤمنان و معصومین پس از آن بر شیعه حجت و عیان بوده و هست. داستانش مفصل و بُغرنج است که مشهور شده است به خُلفای راشدین یعنی راهِ راست یافتۀدیندار.

 

۱. امامت با ۱۱ امام (ع) با انواع سختی‌ها و محرومیت‌ها و شهادت‌ها، به سالِ ۲۵۵ هجری قمری در سامرّای عراق رسید، یعنی میلاد امام دوازدهم مهدی موعود (عجّ) که سرانجام به مشیت خداوند، به غیبت (امامتِ پنهان امام زمان) ختم شد:

 

غیبتِ صُغرا _که هفتاد سال به درازا کشید_ و غیبت کبرا _که از سال ۳۲۹ قمری (۹۴۰ میلادی) تا آخرالزّمان به طول می انجامد_ و شیعه در این دورۀ طولانی که از ۱۰۰۰ سال هم گذشته است، از طریقِ مرجعیت به پیش آمده است و همچنان این نهاد به عنوان بالاترین نهاد متولّی دین و دیانت در عصر انتظار استمرار دارد تا ظهور حضرت موعود (عجّ) شکل بگیرد. شیعه در ایران البته در یک بُرهه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر شاهنشاه ملقّب به آریامهر در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، نظریۀ «ولایت مطلقۀ فقیه» را در اندیشه سیاسی و حکومت داری وارد کرد و جمهوری اسلامی را با برگزاری رفراندم و با آرای نزدیک به ۱۰۰% مردم تأسیس نمود که همچنان ادامه دارد.

 

ریشِ بی‌ریشه

سرآخر خنجر و شمشیر می‌شه

 

پرچم و نماد داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

۲. اما خلافت؛ در زمانی که امام علی (ع) با بیعتِ آزادانه مردمی به حکومت پرداخت و در حال ادامۀ کار بودند، با سه جنگ تحمیلی جمَل، صفین، نهروان (=ناکثین، قاسطین، مارقین) مواجه شدند که در نهایت با حربه و حیلۀ حکَمیت، خلافت به معاویه واگذار شد. بعد به یزید. و سپس تا بیش از ۱۰۰ سال میانِ نسل امویان -عموزادگان رقیبِ پیامبر اسلام- مانند دست انبُه چرخید و چرخید تا با انقراض این نسلِ ملعونه، به نسل عباسیان فرزندان عبّاس (عموزادگان رفیقِ پیامبر اسلام) رسید که هر دو نسل خلافت را به خون و خون ریزی و قساوت و شمشیر و تجاوز و اشغال و تصرّف سرزمین های مجاور آلودند و خود نیز به اضمحلال رسیدند.

 

 

اما اندیشۀ خلافت، همچنان امتداد یافت اول به مصر رفت و خللفای فاطمی بر جهان اسلام حکومت راندند و با انواع دگرگونی ها به دولت عثمانی -ترکیه سابق- ختم شد و با فروپاشی آن خلافت عظیم در جنگ جهانی دوم، جهان اسلام _خصوصاً خاورمیانه_ عملاً تکّه تکّه شد و رژیم های محلی و خاندانی و آل ها _آل سعود. آل نهیان. آل قابوس. آل خلیفه. آل هاشم اُردن هاشمی و... با توطئه انگلیسی ها سربرآوردند.

 

وقتی مکتب کمونیسم در شوروی به دولت رسید قوام یافت و در اروپای شرقی گسترش یافت، غرب با آن به جنگ سرد رسید. رقابتی که منجر شده بود به دو بلوک شرق و غرب. تا این که اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ارتش سرخ مُسکو به افغانستان لشکر کشید و کشور را به اشغال در آورد. غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا از این توسعه طلبی شوروی کمونیستی وحشت کرد و با اندیشۀ مرموز و احساس برانگیزِ مقابله با بی خدایی و الحاد کمونیستی، بخشی از مسلمانان منطقۀ خاورمیانه را برای جلوگیری از نفوذ و گسترش شوروی به آب های گرم اقیانوس هند تجهیز و مسلح و سازماندهی کرد. نبردها از آن زمان به بعد بی امان در جایی جای افغانستان علیۀ شوروی ادامه یافت. تا آن که کمونیسم در درون شوروی به بُن بست رسید و گلاسنوست و پروستریکای میخائیل گورپاجف _یعنی اصلاحات سیاسی و اصلاحات اقتصادی_ هم نتوانست آن رژیم را حفظ کند.

 

کمونیسم به موزه ها رفت؛ حادثه بزرگ قرن که جهان را بشدّت تکان داده بود. و این لشکر مسلّح عظیمی که غرب از میان مسلمانانِ مثلاً سلحشور و غیور! در برابر شوروی ساخته بود، شروع کردند به روی آوری به حکومت کردن. آنان چون سُنی بودند به اندیشۀ خلافت رجوع کردند یعنی جایی برای جایگزن شدن پیغمبر.

 

اول طالبان شکل گرفت و مُلاعمر را در افغانستان به خلافت رساند که سرانجام دولت شان توسط جرج بوش های پدر و پسر نابود شد و طالبان بازهم به بیابان برگشت و بخش های وسیعی از افغانستان را همچنان در تصرف خود دارد. کمی بعد یا همزمان با طالبان، القاعده شکل گرفت که اُسامه بن لادن شاهزادۀ میلیاردر سعودی و ایمن الظواهری تحصیلکردۀ الازهر مصر آن را راه انداختند که بازهم توسط آمریکای باراک اوباما مثلاً نابود شدند. و در نهایت از آن تفکر افراطی و از آن افراد چندین میلیتی (از چچن آسیا گرفته تا خودِ مَنهتن آمریکا) داعش شکل گرفت. دال: یعنی دولت. الف: یعنی اسلامی. عین: یعنی عراق. شین: یعنی شام نام قدیم سوریه.

 

 

با فروپاشی دیکتاتوری صدام حسین باز هم توسط آمریکا، عراق سرزمینی مستعد برای آن لشکر تجهیز شده با تفکر خلافت شد. کمی بعد در سال ۲۰۱۰ بهار عربی -در ایران به آن می‌گفته و می گویند بیداری اسلامی- از تونس آغاز شد و سراسر خاورمیانه و بخش وسیع شمال آفریقای مسلمان را فراگرفت. اغلب دیکتاتورهای منطقه به زیر کشیده شدند. امواج عظیم آن از هفت هشت سال پیش سوریۀ بعثی را نیز دربرگرفت. جنگ داخلی شکل گرفت و داعش (با ترکیبی عجیب از چندین گروه مسلح مسلمان از میلیت های گوناگون جهان) بر تمام خاک سوریه به جز دمشق مسلط شد و خلافت خودخوانده عراق و شام را اعلان کرد.

 

تا این که در روز ۲۹ آبان ۱۳۹۶ سردار حاج قاسم سلیمانی از البوکمال سوریه نامه ای به رهبری نوشت (منبع نامه: اینجا) و اعلام کرد: «حقیر به عنوان سرباز مکلّف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می کنم.»

 

آیا داعش هم مانند طالبان که دولت را از دست داد و به بیابان شتافت، به بیابان می شتابد یا اساساً منتفی می شود. به نظرم آنچه در خاورمیانه و لانۀ آل سعود می گذرد حاکی از حیات باقی گذاری روح داعشی گری ست ولو آن که جسمش مضمحل گشته است. پیشنهاد می کنم با خواندن دقیق و چندبارۀ مُفاد همین نامه با ادبیات زیبای سردار سلیمانی و محتوای بسیارعمیق و اشارات و اَمثله های به کار رفته در آن، که ایدئولوژی و عملکرد این خلافتِ خشونت را به روشنی برملا می سازد، بر خطرات بروز این گونه تفکر ارتجاعی در بلاد اسلامی مطّلع شوید. ان شاء الله روزی فرا رسد که ریش از ریشه خط بگیرد نه از قَمه و دِشنه. پایان.

به قلم دامنه. به نام خدا. آنچه در این پست بسیارمهم و ضروری می نویسم از حافظه ام است، لذا اگر خطایی دیده شد، پیشاپیش پوزش می طلبم. نیاز است کمی به عقب برگردیم. پیامبر اسلام (ص) رحلت کردند. دو تفکّر شکل گرفت: امامت و خلافت. اولی شیعیان شدند و دومی سُنیان. سُنّی ها حرف از خلافت زدند یعنی جانشین پیامبر و شیعه ها به امامت علی علیه السّلام تا ۲۵ سال برای حفظ وحدت اُمت و مکتب، سکوت کردند. اما سُنی های صحابه تا سه خلیفه _عبدالله بن ابی قحافه ملقّب به ابوبکر. عمربن خطّاب. عثمان بن عَفّان_ پیش رفتند و در چهارمین انتخاب مجبور شدند به علی بن ابی طالب رجوع کردند که امامت آن امیر مؤمنان و معصومین پس از آن بر شیعه حجت و عیان بوده و هست. داستانش مفصل و بُغرنج است که مشهور شده است به خُلفای راشدین یعنی راهِ راست یافتۀدیندار.

 

۱. امامت با ۱۱ امام (ع) با انواع سختی‌ها و محرومیت‌ها و شهادت‌ها، به سالِ ۲۵۵ هجری قمری در سامرّای عراق رسید، یعنی میلاد امام دوازدهم مهدی موعود (عجّ) که سرانجام به مشیت خداوند، به غیبت (امامتِ پنهان امام زمان) ختم شد:

 

غیبتِ صُغرا _که هفتاد سال به درازا کشید_ و غیبت کبرا _که از سال ۳۲۹ قمری (۹۴۰ میلادی) تا آخرالزّمان به طول می انجامد_ و شیعه در این دورۀ طولانی که از ۱۰۰۰ سال هم گذشته است، از طریقِ مرجعیت به پیش آمده است و همچنان این نهاد به عنوان بالاترین نهاد متولّی دین و دیانت در عصر انتظار استمرار دارد تا ظهور حضرت موعود (عجّ) شکل بگیرد. شیعه در ایران البته در یک بُرهه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر شاهنشاه ملقّب به آریامهر در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، نظریۀ «ولایت مطلقۀ فقیه» را در اندیشه سیاسی و حکومت داری وارد کرد و جمهوری اسلامی را با برگزاری رفراندم و با آرای نزدیک به ۱۰۰% مردم تأسیس نمود که همچنان ادامه دارد.

 

ریشِ بی‌ریشه

سرآخر خنجر و شمشیر می‌شه

 

پرچم و نماد داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

۲. اما خلافت؛ در زمانی که امام علی (ع) با بیعتِ آزادانه مردمی به حکومت پرداخت و در حال ادامۀ کار بودند، با سه جنگ تحمیلی جمَل، صفین، نهروان (=ناکثین، قاسطین، مارقین) مواجه شدند که در نهایت با حربه و حیلۀ حکَمیت، خلافت به معاویه واگذار شد. بعد به یزید. و سپس تا بیش از ۱۰۰ سال میانِ نسل امویان -عموزادگان رقیبِ پیامبر اسلام- مانند دست انبُه چرخید و چرخید تا با انقراض این نسلِ ملعونه، به نسل عباسیان فرزندان عبّاس (عموزادگان رفیقِ پیامبر اسلام) رسید که هر دو نسل خلافت را به خون و خون ریزی و قساوت و شمشیر و تجاوز و اشغال و تصرّف سرزمین های مجاور آلودند و خود نیز به اضمحلال رسیدند.

 

 

اما اندیشۀ خلافت، همچنان امتداد یافت اول به مصر رفت و خللفای فاطمی بر جهان اسلام حکومت راندند و با انواع دگرگونی ها به دولت عثمانی -ترکیه سابق- ختم شد و با فروپاشی آن خلافت عظیم در جنگ جهانی دوم، جهان اسلام _خصوصاً خاورمیانه_ عملاً تکّه تکّه شد و رژیم های محلی و خاندانی و آل ها _آل سعود. آل نهیان. آل قابوس. آل خلیفه. آل هاشم اُردن هاشمی و... با توطئه انگلیسی ها سربرآوردند.

 

وقتی مکتب کمونیسم در شوروی به دولت رسید قوام یافت و در اروپای شرقی گسترش یافت، غرب با آن به جنگ سرد رسید. رقابتی که منجر شده بود به دو بلوک شرق و غرب. تا این که اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ارتش سرخ مُسکو به افغانستان لشکر کشید و کشور را به اشغال در آورد. غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا از این توسعه طلبی شوروی کمونیستی وحشت کرد و با اندیشۀ مرموز و احساس برانگیزِ مقابله با بی خدایی و الحاد کمونیستی، بخشی از مسلمانان منطقۀ خاورمیانه را برای جلوگیری از نفوذ و گسترش شوروی به آب های گرم اقیانوس هند تجهیز و مسلح و سازماندهی کرد. نبردها از آن زمان به بعد بی امان در جایی جای افغانستان علیۀ شوروی ادامه یافت. تا آن که کمونیسم در درون شوروی به بُن بست رسید و گلاسنوست و پروستریکای میخائیل گورپاجف _یعنی اصلاحات سیاسی و اصلاحات اقتصادی_ هم نتوانست آن رژیم را حفظ کند.

 

کمونیسم به موزه ها رفت؛ حادثه بزرگ قرن که جهان را بشدّت تکان داده بود. و این لشکر مسلّح عظیمی که غرب از میان مسلمانانِ مثلاً سلحشور و غیور! در برابر شوروی ساخته بود، شروع کردند به روی آوری به حکومت کردن. آنان چون سُنی بودند به اندیشۀ خلافت رجوع کردند یعنی جایی برای جایگزن شدن پیغمبر.

 

اول طالبان شکل گرفت و مُلاعمر را در افغانستان به خلافت رساند که سرانجام دولت شان توسط جرج بوش های پدر و پسر نابود شد و طالبان بازهم به بیابان برگشت و بخش های وسیعی از افغانستان را همچنان در تصرف خود دارد. کمی بعد یا همزمان با طالبان، القاعده شکل گرفت که اُسامه بن لادن شاهزادۀ میلیاردر سعودی و ایمن الظواهری تحصیلکردۀ الازهر مصر آن را راه انداختند که بازهم توسط آمریکای باراک اوباما مثلاً نابود شدند. و در نهایت از آن تفکر افراطی و از آن افراد چندین میلیتی (از چچن آسیا گرفته تا خودِ مَنهتن آمریکا) داعش شکل گرفت. دال: یعنی دولت. الف: یعنی اسلامی. عین: یعنی عراق. شین: یعنی شام نام قدیم سوریه.

 

 

با فروپاشی دیکتاتوری صدام حسین باز هم توسط آمریکا، عراق سرزمینی مستعد برای آن لشکر تجهیز شده با تفکر خلافت شد. کمی بعد در سال ۲۰۱۰ بهار عربی -در ایران به آن می‌گفته و می گویند بیداری اسلامی- از تونس آغاز شد و سراسر خاورمیانه و بخش وسیع شمال آفریقای مسلمان را فراگرفت. اغلب دیکتاتورهای منطقه به زیر کشیده شدند. امواج عظیم آن از هفت هشت سال پیش سوریۀ بعثی را نیز دربرگرفت. جنگ داخلی شکل گرفت و داعش (با ترکیبی عجیب از چندین گروه مسلح مسلمان از میلیت های گوناگون جهان) بر تمام خاک سوریه به جز دمشق مسلط شد و خلافت خودخوانده عراق و شام را اعلان کرد.

 

تا این که در روز ۲۹ آبان ۱۳۹۶ سردار حاج قاسم سلیمانی از البوکمال سوریه نامه ای به رهبری نوشت (منبع نامه: اینجا) و اعلام کرد: «حقیر به عنوان سرباز مکلّف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می کنم.»

 

آیا داعش هم مانند طالبان که دولت را از دست داد و به بیابان شتافت، به بیابان می شتابد یا اساساً منتفی می شود. به نظرم آنچه در خاورمیانه و لانۀ آل سعود می گذرد حاکی از حیات باقی گذاری روح داعشی گری ست ولو آن که جسمش مضمحل گشته است. پیشنهاد می کنم با خواندن دقیق و چندبارۀ مُفاد همین نامه با ادبیات زیبای سردار سلیمانی و محتوای بسیارعمیق و اشارات و اَمثله های به کار رفته در آن، که ایدئولوژی و عملکرد این خلافتِ خشونت را به روشنی برملا می سازد، بر خطرات بروز این گونه تفکر ارتجاعی در بلاد اسلامی مطّلع شوید. ان شاء الله روزی فرا رسد که ریش از ریشه خط بگیرد نه از قَمه و دِشنه. پایان.

Notes ۰
پست شده در سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۲۳۷۴
ساعت پست : ۰۶:۵۹
مشخصات پست

زینبیون، فاطمیون، حیدریون

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. این پست را از روی درد و دردمندی می نویسم. حالا دیگر زمانی فرارسیده که رسانۀ رسمی ایران _صداوسیما_  سه واژۀ سرّی و امنیتی را علناً به کار می گیرد: زینبیون، فاطمیون، حیدریون. سه جریان مقاومت سازماندهی شده در جهان اسلام. اولی برای پاکستانی ها. دومی از آنِ افغان ها. و سومی از سوری ها. بعلاوه حشدالشعبی و جنبش نُجبای عراقی ها.

 

زینبیون

 

فاطمیون

 

حشدالشعبی

 

حیدریون. نُجبا

 

پرچم داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

روزگاری ساموئیل هانتینگتون در نظریۀ «جنگ تمدّن ها» _که کتاب هم شد به صورت انبوه پخش گردید_ نوشته بود از میان چند تمدن جهانی، سه تمدن به رویارویی باهم می انجامد. کنفوسیوس. اسلام. مسیحیت. ولی برخلاف پیش بینی وی، خون ریزی در خاورمیانه جای جنگ تمدن ها را موقتاً اشغال کرده است. به تعبیر من، به جای رویارویی سه تمدن، یک تمدن به نزاع درونی کشانده شد. و یقین است حداقل دو کشور مغرب زمین در این توطئه دستی آلوده و مخفی دارند: انگلیس، آمریکا و جوجۀ پروریدۀ شان نظام دینی یهودی شان رژیم حعلی و غاصب اسرائیل.

 

خلاصه بنویسم و در سه نکته فقط. زیرا، درازنویسی ها در این نوع موضوع ها خواننده ندارد و یا کم دارد:

۱. ریشه‌های فکری داعش نشان می دهد که باید خردِجمعی جهانی مسلمانان شکل بگیرد و این دُمل چرکین خبیث را به گونه ایی اساسی جرّاحی کند. تا افراطی گری هست، طالبان و القاعده و سپس داعش های جدیدی شکل می گیرد.

 

۲. شکل‌گیری زینبیون، فاطمیون، حیدریون به عنوان جبهۀ مقاومت در دو جنگِ نزاع های خونین داخلی سوریه و نزاع های خونین داخلی عراق، نتیجه و بازتاب عمکردِ غلط و خطرناک همان دو کشور مغرب زمین است که برای چپاول جهان، نیازمند فروش اسلحه اند. و چه بهتر که خون مسلمان ها ریخته شود و نظام جعلی اسرائیل خوش برقصد و خوب بدرخشد!

 

۳. آرزو و آرمان من و شاید بیشُمار انسان های فکور این بوده در موطِن پیامبران الهی یعنی خاورمیانه -که بر اساس مصوبّه ای به استناد سخن رهبری رسانه های رسمی باید به جای این لفظ «غرب آسیا» را به کار ببرند- احزابی قدرتمند با تفکراتِ توسعه یافته و با اعضای دانشمند و نظریه پرداز شکل بگیرد و این قطعۀ مهم کُره زمین را نُمادی از رشد، توسعه، تمدن، علم و دستآوردهای نوین سازد، حیف که نزاع ها و افراطی گرهای دینی و تکفیری و متصلّبانه و خشک، جایی برای این کار -فعلاً- نگذاشته است و بخشی از جهان اسلام را دچار بحران عظیم و ویرانی هولناک کرده است.

 

ضمن خداقوت به همۀ کسانی که برای مَجد و احیای اسلام و قرآن و سیرۀ مهربانانۀ معصومین (ع) می‌کوشند، خصوصاً به سردار حقیقی مقاومت حاج قاسم سلیمانی که در نامۀ امروزش به رهبری خود را «سرباز مکلّف شده‌ی» رهبری خوانده است (منبع نامه: اینجا)؛ امید است روزی زینبیون، فاطمیون، حیدریون و... از این شرّ و از این شَرورهای بی ریشه خلاصی یابند و به جای آموزش واجب و ضرور در پادگان ها، در دانشگاه ها و حوزه ها و مراکز علمی قدم گذارند و کام تشنۀ مسلمانان و جهانیان را سیراب نمایند و بدین طریق اسلام عزیر را بازهم در تمدن و آبادانی و معنویت ها و اخلاق نگاه دارند. چراکه غرب بسیاربسیار می کوشد و می جُنبد که ما را همچنان در نبرد باهم مشغول سازد. چیزی که معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی در «مذهب علیۀ مذهب» گفت که خود اینک در جوارِ حرم حضرت زینب (س) به امانت دفن است و از این همه مصائب و بلیّه ها در بلاد اسلام و مسلمین در رنج و عذاب.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۲۳۷۴
ساعت پست : ۰۶:۵۹
دنبال کننده

زینبیون، فاطمیون، حیدریون

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
زینبیون، فاطمیون، حیدریون

به قلم دامنه. به نام خدا. این پست را از روی درد و دردمندی می نویسم. حالا دیگر زمانی فرارسیده که رسانۀ رسمی ایران _صداوسیما_  سه واژۀ سرّی و امنیتی را علناً به کار می گیرد: زینبیون، فاطمیون، حیدریون. سه جریان مقاومت سازماندهی شده در جهان اسلام. اولی برای پاکستانی ها. دومی از آنِ افغان ها. و سومی از سوری ها. بعلاوه حشدالشعبی و جنبش نُجبای عراقی ها.

 

زینبیون

 

فاطمیون

 

حشدالشعبی

 

حیدریون. نُجبا

 

پرچم داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

روزگاری ساموئیل هانتینگتون در نظریۀ «جنگ تمدّن ها» _که کتاب هم شد به صورت انبوه پخش گردید_ نوشته بود از میان چند تمدن جهانی، سه تمدن به رویارویی باهم می انجامد. کنفوسیوس. اسلام. مسیحیت. ولی برخلاف پیش بینی وی، خون ریزی در خاورمیانه جای جنگ تمدن ها را موقتاً اشغال کرده است. به تعبیر من، به جای رویارویی سه تمدن، یک تمدن به نزاع درونی کشانده شد. و یقین است حداقل دو کشور مغرب زمین در این توطئه دستی آلوده و مخفی دارند: انگلیس، آمریکا و جوجۀ پروریدۀ شان نظام دینی یهودی شان رژیم حعلی و غاصب اسرائیل.

 

خلاصه بنویسم و در سه نکته فقط. زیرا، درازنویسی ها در این نوع موضوع ها خواننده ندارد و یا کم دارد:

۱. ریشه‌های فکری داعش نشان می دهد که باید خردِجمعی جهانی مسلمانان شکل بگیرد و این دُمل چرکین خبیث را به گونه ایی اساسی جرّاحی کند. تا افراطی گری هست، طالبان و القاعده و سپس داعش های جدیدی شکل می گیرد.

 

۲. شکل‌گیری زینبیون، فاطمیون، حیدریون به عنوان جبهۀ مقاومت در دو جنگِ نزاع های خونین داخلی سوریه و نزاع های خونین داخلی عراق، نتیجه و بازتاب عمکردِ غلط و خطرناک همان دو کشور مغرب زمین است که برای چپاول جهان، نیازمند فروش اسلحه اند. و چه بهتر که خون مسلمان ها ریخته شود و نظام جعلی اسرائیل خوش برقصد و خوب بدرخشد!

 

۳. آرزو و آرمان من و شاید بیشُمار انسان های فکور این بوده در موطِن پیامبران الهی یعنی خاورمیانه -که بر اساس مصوبّه ای به استناد سخن رهبری رسانه های رسمی باید به جای این لفظ «غرب آسیا» را به کار ببرند- احزابی قدرتمند با تفکراتِ توسعه یافته و با اعضای دانشمند و نظریه پرداز شکل بگیرد و این قطعۀ مهم کُره زمین را نُمادی از رشد، توسعه، تمدن، علم و دستآوردهای نوین سازد، حیف که نزاع ها و افراطی گرهای دینی و تکفیری و متصلّبانه و خشک، جایی برای این کار -فعلاً- نگذاشته است و بخشی از جهان اسلام را دچار بحران عظیم و ویرانی هولناک کرده است.

 

ضمن خداقوت به همۀ کسانی که برای مَجد و احیای اسلام و قرآن و سیرۀ مهربانانۀ معصومین (ع) می‌کوشند، خصوصاً به سردار حقیقی مقاومت حاج قاسم سلیمانی که در نامۀ امروزش به رهبری خود را «سرباز مکلّف شده‌ی» رهبری خوانده است (منبع نامه: اینجا)؛ امید است روزی زینبیون، فاطمیون، حیدریون و... از این شرّ و از این شَرورهای بی ریشه خلاصی یابند و به جای آموزش واجب و ضرور در پادگان ها، در دانشگاه ها و حوزه ها و مراکز علمی قدم گذارند و کام تشنۀ مسلمانان و جهانیان را سیراب نمایند و بدین طریق اسلام عزیر را بازهم در تمدن و آبادانی و معنویت ها و اخلاق نگاه دارند. چراکه غرب بسیاربسیار می کوشد و می جُنبد که ما را همچنان در نبرد باهم مشغول سازد. چیزی که معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی در «مذهب علیۀ مذهب» گفت که خود اینک در جوارِ حرم حضرت زینب (س) به امانت دفن است و از این همه مصائب و بلیّه ها در بلاد اسلام و مسلمین در رنج و عذاب.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. این پست را از روی درد و دردمندی می نویسم. حالا دیگر زمانی فرارسیده که رسانۀ رسمی ایران _صداوسیما_  سه واژۀ سرّی و امنیتی را علناً به کار می گیرد: زینبیون، فاطمیون، حیدریون. سه جریان مقاومت سازماندهی شده در جهان اسلام. اولی برای پاکستانی ها. دومی از آنِ افغان ها. و سومی از سوری ها. بعلاوه حشدالشعبی و جنبش نُجبای عراقی ها.

 

زینبیون

 

فاطمیون

 

حشدالشعبی

 

حیدریون. نُجبا

 

پرچم داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

روزگاری ساموئیل هانتینگتون در نظریۀ «جنگ تمدّن ها» _که کتاب هم شد به صورت انبوه پخش گردید_ نوشته بود از میان چند تمدن جهانی، سه تمدن به رویارویی باهم می انجامد. کنفوسیوس. اسلام. مسیحیت. ولی برخلاف پیش بینی وی، خون ریزی در خاورمیانه جای جنگ تمدن ها را موقتاً اشغال کرده است. به تعبیر من، به جای رویارویی سه تمدن، یک تمدن به نزاع درونی کشانده شد. و یقین است حداقل دو کشور مغرب زمین در این توطئه دستی آلوده و مخفی دارند: انگلیس، آمریکا و جوجۀ پروریدۀ شان نظام دینی یهودی شان رژیم حعلی و غاصب اسرائیل.

 

خلاصه بنویسم و در سه نکته فقط. زیرا، درازنویسی ها در این نوع موضوع ها خواننده ندارد و یا کم دارد:

۱. ریشه‌های فکری داعش نشان می دهد که باید خردِجمعی جهانی مسلمانان شکل بگیرد و این دُمل چرکین خبیث را به گونه ایی اساسی جرّاحی کند. تا افراطی گری هست، طالبان و القاعده و سپس داعش های جدیدی شکل می گیرد.

 

۲. شکل‌گیری زینبیون، فاطمیون، حیدریون به عنوان جبهۀ مقاومت در دو جنگِ نزاع های خونین داخلی سوریه و نزاع های خونین داخلی عراق، نتیجه و بازتاب عمکردِ غلط و خطرناک همان دو کشور مغرب زمین است که برای چپاول جهان، نیازمند فروش اسلحه اند. و چه بهتر که خون مسلمان ها ریخته شود و نظام جعلی اسرائیل خوش برقصد و خوب بدرخشد!

 

۳. آرزو و آرمان من و شاید بیشُمار انسان های فکور این بوده در موطِن پیامبران الهی یعنی خاورمیانه -که بر اساس مصوبّه ای به استناد سخن رهبری رسانه های رسمی باید به جای این لفظ «غرب آسیا» را به کار ببرند- احزابی قدرتمند با تفکراتِ توسعه یافته و با اعضای دانشمند و نظریه پرداز شکل بگیرد و این قطعۀ مهم کُره زمین را نُمادی از رشد، توسعه، تمدن، علم و دستآوردهای نوین سازد، حیف که نزاع ها و افراطی گرهای دینی و تکفیری و متصلّبانه و خشک، جایی برای این کار -فعلاً- نگذاشته است و بخشی از جهان اسلام را دچار بحران عظیم و ویرانی هولناک کرده است.

 

ضمن خداقوت به همۀ کسانی که برای مَجد و احیای اسلام و قرآن و سیرۀ مهربانانۀ معصومین (ع) می‌کوشند، خصوصاً به سردار حقیقی مقاومت حاج قاسم سلیمانی که در نامۀ امروزش به رهبری خود را «سرباز مکلّف شده‌ی» رهبری خوانده است (منبع نامه: اینجا)؛ امید است روزی زینبیون، فاطمیون، حیدریون و... از این شرّ و از این شَرورهای بی ریشه خلاصی یابند و به جای آموزش واجب و ضرور در پادگان ها، در دانشگاه ها و حوزه ها و مراکز علمی قدم گذارند و کام تشنۀ مسلمانان و جهانیان را سیراب نمایند و بدین طریق اسلام عزیر را بازهم در تمدن و آبادانی و معنویت ها و اخلاق نگاه دارند. چراکه غرب بسیاربسیار می کوشد و می جُنبد که ما را همچنان در نبرد باهم مشغول سازد. چیزی که معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی در «مذهب علیۀ مذهب» گفت که خود اینک در جوارِ حرم حضرت زینب (س) به امانت دفن است و از این همه مصائب و بلیّه ها در بلاد اسلام و مسلمین در رنج و عذاب.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
زینبیون، فاطمیون، حیدریون

زینبیون، فاطمیون، حیدریون

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
زینبیون، فاطمیون، حیدریون

به قلم دامنه. به نام خدا. این پست را از روی درد و دردمندی می نویسم. حالا دیگر زمانی فرارسیده که رسانۀ رسمی ایران _صداوسیما_  سه واژۀ سرّی و امنیتی را علناً به کار می گیرد: زینبیون، فاطمیون، حیدریون. سه جریان مقاومت سازماندهی شده در جهان اسلام. اولی برای پاکستانی ها. دومی از آنِ افغان ها. و سومی از سوری ها. بعلاوه حشدالشعبی و جنبش نُجبای عراقی ها.

 

زینبیون

 

فاطمیون

 

حشدالشعبی

 

حیدریون. نُجبا

 

پرچم داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

روزگاری ساموئیل هانتینگتون در نظریۀ «جنگ تمدّن ها» _که کتاب هم شد به صورت انبوه پخش گردید_ نوشته بود از میان چند تمدن جهانی، سه تمدن به رویارویی باهم می انجامد. کنفوسیوس. اسلام. مسیحیت. ولی برخلاف پیش بینی وی، خون ریزی در خاورمیانه جای جنگ تمدن ها را موقتاً اشغال کرده است. به تعبیر من، به جای رویارویی سه تمدن، یک تمدن به نزاع درونی کشانده شد. و یقین است حداقل دو کشور مغرب زمین در این توطئه دستی آلوده و مخفی دارند: انگلیس، آمریکا و جوجۀ پروریدۀ شان نظام دینی یهودی شان رژیم حعلی و غاصب اسرائیل.

 

خلاصه بنویسم و در سه نکته فقط. زیرا، درازنویسی ها در این نوع موضوع ها خواننده ندارد و یا کم دارد:

۱. ریشه‌های فکری داعش نشان می دهد که باید خردِجمعی جهانی مسلمانان شکل بگیرد و این دُمل چرکین خبیث را به گونه ایی اساسی جرّاحی کند. تا افراطی گری هست، طالبان و القاعده و سپس داعش های جدیدی شکل می گیرد.

 

۲. شکل‌گیری زینبیون، فاطمیون، حیدریون به عنوان جبهۀ مقاومت در دو جنگِ نزاع های خونین داخلی سوریه و نزاع های خونین داخلی عراق، نتیجه و بازتاب عمکردِ غلط و خطرناک همان دو کشور مغرب زمین است که برای چپاول جهان، نیازمند فروش اسلحه اند. و چه بهتر که خون مسلمان ها ریخته شود و نظام جعلی اسرائیل خوش برقصد و خوب بدرخشد!

 

۳. آرزو و آرمان من و شاید بیشُمار انسان های فکور این بوده در موطِن پیامبران الهی یعنی خاورمیانه -که بر اساس مصوبّه ای به استناد سخن رهبری رسانه های رسمی باید به جای این لفظ «غرب آسیا» را به کار ببرند- احزابی قدرتمند با تفکراتِ توسعه یافته و با اعضای دانشمند و نظریه پرداز شکل بگیرد و این قطعۀ مهم کُره زمین را نُمادی از رشد، توسعه، تمدن، علم و دستآوردهای نوین سازد، حیف که نزاع ها و افراطی گرهای دینی و تکفیری و متصلّبانه و خشک، جایی برای این کار -فعلاً- نگذاشته است و بخشی از جهان اسلام را دچار بحران عظیم و ویرانی هولناک کرده است.

 

ضمن خداقوت به همۀ کسانی که برای مَجد و احیای اسلام و قرآن و سیرۀ مهربانانۀ معصومین (ع) می‌کوشند، خصوصاً به سردار حقیقی مقاومت حاج قاسم سلیمانی که در نامۀ امروزش به رهبری خود را «سرباز مکلّف شده‌ی» رهبری خوانده است (منبع نامه: اینجا)؛ امید است روزی زینبیون، فاطمیون، حیدریون و... از این شرّ و از این شَرورهای بی ریشه خلاصی یابند و به جای آموزش واجب و ضرور در پادگان ها، در دانشگاه ها و حوزه ها و مراکز علمی قدم گذارند و کام تشنۀ مسلمانان و جهانیان را سیراب نمایند و بدین طریق اسلام عزیر را بازهم در تمدن و آبادانی و معنویت ها و اخلاق نگاه دارند. چراکه غرب بسیاربسیار می کوشد و می جُنبد که ما را همچنان در نبرد باهم مشغول سازد. چیزی که معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی در «مذهب علیۀ مذهب» گفت که خود اینک در جوارِ حرم حضرت زینب (س) به امانت دفن است و از این همه مصائب و بلیّه ها در بلاد اسلام و مسلمین در رنج و عذاب.

به قلم دامنه. به نام خدا. این پست را از روی درد و دردمندی می نویسم. حالا دیگر زمانی فرارسیده که رسانۀ رسمی ایران _صداوسیما_  سه واژۀ سرّی و امنیتی را علناً به کار می گیرد: زینبیون، فاطمیون، حیدریون. سه جریان مقاومت سازماندهی شده در جهان اسلام. اولی برای پاکستانی ها. دومی از آنِ افغان ها. و سومی از سوری ها. بعلاوه حشدالشعبی و جنبش نُجبای عراقی ها.

 

زینبیون

 

فاطمیون

 

حشدالشعبی

 

حیدریون. نُجبا

 

پرچم داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)

 

روزگاری ساموئیل هانتینگتون در نظریۀ «جنگ تمدّن ها» _که کتاب هم شد به صورت انبوه پخش گردید_ نوشته بود از میان چند تمدن جهانی، سه تمدن به رویارویی باهم می انجامد. کنفوسیوس. اسلام. مسیحیت. ولی برخلاف پیش بینی وی، خون ریزی در خاورمیانه جای جنگ تمدن ها را موقتاً اشغال کرده است. به تعبیر من، به جای رویارویی سه تمدن، یک تمدن به نزاع درونی کشانده شد. و یقین است حداقل دو کشور مغرب زمین در این توطئه دستی آلوده و مخفی دارند: انگلیس، آمریکا و جوجۀ پروریدۀ شان نظام دینی یهودی شان رژیم حعلی و غاصب اسرائیل.

 

خلاصه بنویسم و در سه نکته فقط. زیرا، درازنویسی ها در این نوع موضوع ها خواننده ندارد و یا کم دارد:

۱. ریشه‌های فکری داعش نشان می دهد که باید خردِجمعی جهانی مسلمانان شکل بگیرد و این دُمل چرکین خبیث را به گونه ایی اساسی جرّاحی کند. تا افراطی گری هست، طالبان و القاعده و سپس داعش های جدیدی شکل می گیرد.

 

۲. شکل‌گیری زینبیون، فاطمیون، حیدریون به عنوان جبهۀ مقاومت در دو جنگِ نزاع های خونین داخلی سوریه و نزاع های خونین داخلی عراق، نتیجه و بازتاب عمکردِ غلط و خطرناک همان دو کشور مغرب زمین است که برای چپاول جهان، نیازمند فروش اسلحه اند. و چه بهتر که خون مسلمان ها ریخته شود و نظام جعلی اسرائیل خوش برقصد و خوب بدرخشد!

 

۳. آرزو و آرمان من و شاید بیشُمار انسان های فکور این بوده در موطِن پیامبران الهی یعنی خاورمیانه -که بر اساس مصوبّه ای به استناد سخن رهبری رسانه های رسمی باید به جای این لفظ «غرب آسیا» را به کار ببرند- احزابی قدرتمند با تفکراتِ توسعه یافته و با اعضای دانشمند و نظریه پرداز شکل بگیرد و این قطعۀ مهم کُره زمین را نُمادی از رشد، توسعه، تمدن، علم و دستآوردهای نوین سازد، حیف که نزاع ها و افراطی گرهای دینی و تکفیری و متصلّبانه و خشک، جایی برای این کار -فعلاً- نگذاشته است و بخشی از جهان اسلام را دچار بحران عظیم و ویرانی هولناک کرده است.

 

ضمن خداقوت به همۀ کسانی که برای مَجد و احیای اسلام و قرآن و سیرۀ مهربانانۀ معصومین (ع) می‌کوشند، خصوصاً به سردار حقیقی مقاومت حاج قاسم سلیمانی که در نامۀ امروزش به رهبری خود را «سرباز مکلّف شده‌ی» رهبری خوانده است (منبع نامه: اینجا)؛ امید است روزی زینبیون، فاطمیون، حیدریون و... از این شرّ و از این شَرورهای بی ریشه خلاصی یابند و به جای آموزش واجب و ضرور در پادگان ها، در دانشگاه ها و حوزه ها و مراکز علمی قدم گذارند و کام تشنۀ مسلمانان و جهانیان را سیراب نمایند و بدین طریق اسلام عزیر را بازهم در تمدن و آبادانی و معنویت ها و اخلاق نگاه دارند. چراکه غرب بسیاربسیار می کوشد و می جُنبد که ما را همچنان در نبرد باهم مشغول سازد. چیزی که معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی در «مذهب علیۀ مذهب» گفت که خود اینک در جوارِ حرم حضرت زینب (س) به امانت دفن است و از این همه مصائب و بلیّه ها در بلاد اسلام و مسلمین در رنج و عذاب.

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۵۰۴
ساعت پست : ۱۰:۲۸
مشخصات پست

توقیف دو روزه‌ی کیهان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. همانطوری که مطّلع اید «دادستانی تهران، بر اساس شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر اقدام روزنامه کیهان بر خلاف سیاست های اصولی و بیّن جمهوری اسلامی ایران در مسائل و امنیت منطقه ای، این روزنامه را برای ٢ روز (شنبه و یکشنبه آینده) توقیف کرد.» منبع

 

چندکلمه روی این رویداد ارائه می کنم. تیمِ کیهان را می شناسم. از حسین شریعتمداری نماینده رهبری در مؤسّسۀ کیهان گرفته تا قلم به دستان ویژه شان را. آبشخورشان را نیز باخبرم. و نیز کارهایی که در طولِ این مدت طولانی _که کیهانِ بیت المال در اختیارشان قرار داده شد و گویی هِبه! گردید_ بی رحمانه علیۀ هر کس که می خواستند، نوشتند و همچنان می نویسند و به قول خودشان افشاگری و روشنگری می نمایند! کیهانی که همیشه تشویق! شد، حتی با بدترین نوشته هایش. کیهانی که همیشه خیال کرد «کل نظام» است و مظهر انقلابی گری. کیهانی که همیشه سعی کرد سخنان رهبری را «تفسیر» و بهتر است بگویم «تعبیر» کند. کیهانی که بلاخره دستورِ «آتش به اختیار» رهبری را آتش بیارِ معرکه تحریف و تأویل کرده است. دیشب وقتی باخبر شدم دو نهاد حاکمیتی نظام بلاخره با کیهان این گونه برخورد کردند، یاد عمر خیام افتادم و رباعی «گور»ش که به تفسیر برخی ها گور، «گُراز» است نه «گورخر»:

 

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

 

من _یک شهروند عادی ایرانی_ از توقیف هیچ روزنامه ای نه فقط دلشاد و موافق نیستم بلکه غِبطه و غُصه می خورم چرا حتی مارکسیست ها و نئومارکسیست ها _که دورترین نیروهای فکری به محیط مذهبی و مؤمنانۀ ایران اند_ در نظام جمهوری اسلامی روزنامه ای ندارند تا با نوشته های خود ما را از نوع نگاه های امروزی شان آگاه و باخبر سازند. وقتی مخالف فکری مجالی برای نوشتن و گفتن نداشته باشد ضرر اول را ما می کنیم که نمی دانم آنان به چه فکر می کنند. به قول شهید مطهری مارکسیست ها هم باید کُرسی تدریس در دانشگاه داشته باشند.

 

حسین شریعتمداری

نماینده رهبری در مؤسسه کیهان

 

به نظرم این کیهان نیست که باید توقیف شود، این «توپچی» های پشت صحنه آن مؤسّسه اند که باید از آنجا بیرون انداخته شوند و این بیت المالِ مردم، به نویسنده های متعادل و هواخواهِ آبرو و حیثیت ایران و اسلام واگذار گردد. این تیم چند نفرۀ افراطی کیهان به رهبری حسین شریعتمداری نمایندۀ رهبری در آنجا چرا باید بیت المال مردم را خرج افکار تند و غلط خود بکنند و تشویق هم بشوند؟ اگر خیلی شجاع اند بروند با پول و پشتیبانی همان هایی که حمایت شان می نمایند و بَه بَه و چَه چَه می کنند روزنامه ای تأسیس کنند و هر چه خواستند وا بگویند. چرا روزنامه عمومی را ابزار باند خود کرده اند!

 

کیهان نباید توقیف شود، باید این چندنفر قلم به دست که کیهانِ باسابقه را تسخیر و اشغال کرده اند، از آنجا رانده شوند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به مراجع قم و نجف می تاخت! کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که هرچه می خواست در بحران88 می نوشت. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به روشنفکران و نویسندگان و مشاهیر این مملکت _ولو مخالف فکری نظام_ و به هر منتقدی می تاخت و انگ و برچسب می چسباند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به اصلِ انسان و کرامت آدمیان حمله می کرد نه به منافع حکومت و اصلِ نظام.

 

تیتر کیهان. دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶

 

و کاش کیهان با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی توقیف دو روزه نمی شد بلکه با احساس مسئولیت نهادهای مذهبی حوزوی و حاکمیتی به دلیل جفا به مخالفان فکری و درنوردیدنِ مرزهای انسانیت، اخلاق و مُروّت توقیف و به افرادی بااِنصاف واگذار می شد. همه می دانیم و می دانند که کیهان یک مؤسّسۀ مصادره شدۀ طاغوت است، چه خوب! این سازه و ساختمان مصادره شد، ولی چه بد از سوی افرادی چون حسین شریعتمداری [چه فامیلی قشنگی: شریعت+ مدار+ بر مدار شریعت] وحسن شایانفر و ستون نویسان دستوری مصادره شد. آری؛ کیهان چه خوب! مصادره شد و چه بد! محاصره. منافع ملی و امنیت ملی مرزهای بسیار ظریفی دارد که هر لجظه نیاز به بازتعریف دارد چون هم جهان به سرعت در حال تغییر است و هم این دو این حوزه تحت تأثیر متغیّرهای زیادی ست. اینان کاش به جای جوزوف استالین! کمی هم اتو فون بیسمارک بخوانند تا فرق دیکتاتوری با توسعه یافتگی را فهم کنند. که من سه سال پیش در  آبان ۱۳۹۳در وبلاگ اولم دامنه داراب‌کلا (اینحا) نوشته بودم بیسمارک و سه رایش آلمان و رایش سوم هیتلری یعنی چه. حتماً یک بار دیگر مرور کنید، خواندن دارد. چون اساساً دامنه معتقد است داروغه و دروغ کنار یکدیگرند. داروغه، به دروغ نیاز دارد و دروغ، به داروغه.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۵۰۴
ساعت پست : ۱۰:۲۸
دنبال کننده

توقیف دو روزه‌ی کیهان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
توقیف دو روزه‌ی کیهان

به قلم دامنه. به نام خدا. همانطوری که مطّلع اید «دادستانی تهران، بر اساس شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر اقدام روزنامه کیهان بر خلاف سیاست های اصولی و بیّن جمهوری اسلامی ایران در مسائل و امنیت منطقه ای، این روزنامه را برای ٢ روز (شنبه و یکشنبه آینده) توقیف کرد.» منبع

 

چندکلمه روی این رویداد ارائه می کنم. تیمِ کیهان را می شناسم. از حسین شریعتمداری نماینده رهبری در مؤسّسۀ کیهان گرفته تا قلم به دستان ویژه شان را. آبشخورشان را نیز باخبرم. و نیز کارهایی که در طولِ این مدت طولانی _که کیهانِ بیت المال در اختیارشان قرار داده شد و گویی هِبه! گردید_ بی رحمانه علیۀ هر کس که می خواستند، نوشتند و همچنان می نویسند و به قول خودشان افشاگری و روشنگری می نمایند! کیهانی که همیشه تشویق! شد، حتی با بدترین نوشته هایش. کیهانی که همیشه خیال کرد «کل نظام» است و مظهر انقلابی گری. کیهانی که همیشه سعی کرد سخنان رهبری را «تفسیر» و بهتر است بگویم «تعبیر» کند. کیهانی که بلاخره دستورِ «آتش به اختیار» رهبری را آتش بیارِ معرکه تحریف و تأویل کرده است. دیشب وقتی باخبر شدم دو نهاد حاکمیتی نظام بلاخره با کیهان این گونه برخورد کردند، یاد عمر خیام افتادم و رباعی «گور»ش که به تفسیر برخی ها گور، «گُراز» است نه «گورخر»:

 

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

 

من _یک شهروند عادی ایرانی_ از توقیف هیچ روزنامه ای نه فقط دلشاد و موافق نیستم بلکه غِبطه و غُصه می خورم چرا حتی مارکسیست ها و نئومارکسیست ها _که دورترین نیروهای فکری به محیط مذهبی و مؤمنانۀ ایران اند_ در نظام جمهوری اسلامی روزنامه ای ندارند تا با نوشته های خود ما را از نوع نگاه های امروزی شان آگاه و باخبر سازند. وقتی مخالف فکری مجالی برای نوشتن و گفتن نداشته باشد ضرر اول را ما می کنیم که نمی دانم آنان به چه فکر می کنند. به قول شهید مطهری مارکسیست ها هم باید کُرسی تدریس در دانشگاه داشته باشند.

 

حسین شریعتمداری

نماینده رهبری در مؤسسه کیهان

 

به نظرم این کیهان نیست که باید توقیف شود، این «توپچی» های پشت صحنه آن مؤسّسه اند که باید از آنجا بیرون انداخته شوند و این بیت المالِ مردم، به نویسنده های متعادل و هواخواهِ آبرو و حیثیت ایران و اسلام واگذار گردد. این تیم چند نفرۀ افراطی کیهان به رهبری حسین شریعتمداری نمایندۀ رهبری در آنجا چرا باید بیت المال مردم را خرج افکار تند و غلط خود بکنند و تشویق هم بشوند؟ اگر خیلی شجاع اند بروند با پول و پشتیبانی همان هایی که حمایت شان می نمایند و بَه بَه و چَه چَه می کنند روزنامه ای تأسیس کنند و هر چه خواستند وا بگویند. چرا روزنامه عمومی را ابزار باند خود کرده اند!

 

کیهان نباید توقیف شود، باید این چندنفر قلم به دست که کیهانِ باسابقه را تسخیر و اشغال کرده اند، از آنجا رانده شوند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به مراجع قم و نجف می تاخت! کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که هرچه می خواست در بحران88 می نوشت. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به روشنفکران و نویسندگان و مشاهیر این مملکت _ولو مخالف فکری نظام_ و به هر منتقدی می تاخت و انگ و برچسب می چسباند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به اصلِ انسان و کرامت آدمیان حمله می کرد نه به منافع حکومت و اصلِ نظام.

 

تیتر کیهان. دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶

 

و کاش کیهان با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی توقیف دو روزه نمی شد بلکه با احساس مسئولیت نهادهای مذهبی حوزوی و حاکمیتی به دلیل جفا به مخالفان فکری و درنوردیدنِ مرزهای انسانیت، اخلاق و مُروّت توقیف و به افرادی بااِنصاف واگذار می شد. همه می دانیم و می دانند که کیهان یک مؤسّسۀ مصادره شدۀ طاغوت است، چه خوب! این سازه و ساختمان مصادره شد، ولی چه بد از سوی افرادی چون حسین شریعتمداری [چه فامیلی قشنگی: شریعت+ مدار+ بر مدار شریعت] وحسن شایانفر و ستون نویسان دستوری مصادره شد. آری؛ کیهان چه خوب! مصادره شد و چه بد! محاصره. منافع ملی و امنیت ملی مرزهای بسیار ظریفی دارد که هر لجظه نیاز به بازتعریف دارد چون هم جهان به سرعت در حال تغییر است و هم این دو این حوزه تحت تأثیر متغیّرهای زیادی ست. اینان کاش به جای جوزوف استالین! کمی هم اتو فون بیسمارک بخوانند تا فرق دیکتاتوری با توسعه یافتگی را فهم کنند. که من سه سال پیش در  آبان ۱۳۹۳در وبلاگ اولم دامنه داراب‌کلا (اینحا) نوشته بودم بیسمارک و سه رایش آلمان و رایش سوم هیتلری یعنی چه. حتماً یک بار دیگر مرور کنید، خواندن دارد. چون اساساً دامنه معتقد است داروغه و دروغ کنار یکدیگرند. داروغه، به دروغ نیاز دارد و دروغ، به داروغه.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. همانطوری که مطّلع اید «دادستانی تهران، بر اساس شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر اقدام روزنامه کیهان بر خلاف سیاست های اصولی و بیّن جمهوری اسلامی ایران در مسائل و امنیت منطقه ای، این روزنامه را برای ٢ روز (شنبه و یکشنبه آینده) توقیف کرد.» منبع

 

چندکلمه روی این رویداد ارائه می کنم. تیمِ کیهان را می شناسم. از حسین شریعتمداری نماینده رهبری در مؤسّسۀ کیهان گرفته تا قلم به دستان ویژه شان را. آبشخورشان را نیز باخبرم. و نیز کارهایی که در طولِ این مدت طولانی _که کیهانِ بیت المال در اختیارشان قرار داده شد و گویی هِبه! گردید_ بی رحمانه علیۀ هر کس که می خواستند، نوشتند و همچنان می نویسند و به قول خودشان افشاگری و روشنگری می نمایند! کیهانی که همیشه تشویق! شد، حتی با بدترین نوشته هایش. کیهانی که همیشه خیال کرد «کل نظام» است و مظهر انقلابی گری. کیهانی که همیشه سعی کرد سخنان رهبری را «تفسیر» و بهتر است بگویم «تعبیر» کند. کیهانی که بلاخره دستورِ «آتش به اختیار» رهبری را آتش بیارِ معرکه تحریف و تأویل کرده است. دیشب وقتی باخبر شدم دو نهاد حاکمیتی نظام بلاخره با کیهان این گونه برخورد کردند، یاد عمر خیام افتادم و رباعی «گور»ش که به تفسیر برخی ها گور، «گُراز» است نه «گورخر»:

 

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

 

من _یک شهروند عادی ایرانی_ از توقیف هیچ روزنامه ای نه فقط دلشاد و موافق نیستم بلکه غِبطه و غُصه می خورم چرا حتی مارکسیست ها و نئومارکسیست ها _که دورترین نیروهای فکری به محیط مذهبی و مؤمنانۀ ایران اند_ در نظام جمهوری اسلامی روزنامه ای ندارند تا با نوشته های خود ما را از نوع نگاه های امروزی شان آگاه و باخبر سازند. وقتی مخالف فکری مجالی برای نوشتن و گفتن نداشته باشد ضرر اول را ما می کنیم که نمی دانم آنان به چه فکر می کنند. به قول شهید مطهری مارکسیست ها هم باید کُرسی تدریس در دانشگاه داشته باشند.

 

حسین شریعتمداری

نماینده رهبری در مؤسسه کیهان

 

به نظرم این کیهان نیست که باید توقیف شود، این «توپچی» های پشت صحنه آن مؤسّسه اند که باید از آنجا بیرون انداخته شوند و این بیت المالِ مردم، به نویسنده های متعادل و هواخواهِ آبرو و حیثیت ایران و اسلام واگذار گردد. این تیم چند نفرۀ افراطی کیهان به رهبری حسین شریعتمداری نمایندۀ رهبری در آنجا چرا باید بیت المال مردم را خرج افکار تند و غلط خود بکنند و تشویق هم بشوند؟ اگر خیلی شجاع اند بروند با پول و پشتیبانی همان هایی که حمایت شان می نمایند و بَه بَه و چَه چَه می کنند روزنامه ای تأسیس کنند و هر چه خواستند وا بگویند. چرا روزنامه عمومی را ابزار باند خود کرده اند!

 

کیهان نباید توقیف شود، باید این چندنفر قلم به دست که کیهانِ باسابقه را تسخیر و اشغال کرده اند، از آنجا رانده شوند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به مراجع قم و نجف می تاخت! کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که هرچه می خواست در بحران88 می نوشت. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به روشنفکران و نویسندگان و مشاهیر این مملکت _ولو مخالف فکری نظام_ و به هر منتقدی می تاخت و انگ و برچسب می چسباند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به اصلِ انسان و کرامت آدمیان حمله می کرد نه به منافع حکومت و اصلِ نظام.

 

تیتر کیهان. دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶

 

و کاش کیهان با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی توقیف دو روزه نمی شد بلکه با احساس مسئولیت نهادهای مذهبی حوزوی و حاکمیتی به دلیل جفا به مخالفان فکری و درنوردیدنِ مرزهای انسانیت، اخلاق و مُروّت توقیف و به افرادی بااِنصاف واگذار می شد. همه می دانیم و می دانند که کیهان یک مؤسّسۀ مصادره شدۀ طاغوت است، چه خوب! این سازه و ساختمان مصادره شد، ولی چه بد از سوی افرادی چون حسین شریعتمداری [چه فامیلی قشنگی: شریعت+ مدار+ بر مدار شریعت] وحسن شایانفر و ستون نویسان دستوری مصادره شد. آری؛ کیهان چه خوب! مصادره شد و چه بد! محاصره. منافع ملی و امنیت ملی مرزهای بسیار ظریفی دارد که هر لجظه نیاز به بازتعریف دارد چون هم جهان به سرعت در حال تغییر است و هم این دو این حوزه تحت تأثیر متغیّرهای زیادی ست. اینان کاش به جای جوزوف استالین! کمی هم اتو فون بیسمارک بخوانند تا فرق دیکتاتوری با توسعه یافتگی را فهم کنند. که من سه سال پیش در  آبان ۱۳۹۳در وبلاگ اولم دامنه داراب‌کلا (اینحا) نوشته بودم بیسمارک و سه رایش آلمان و رایش سوم هیتلری یعنی چه. حتماً یک بار دیگر مرور کنید، خواندن دارد. چون اساساً دامنه معتقد است داروغه و دروغ کنار یکدیگرند. داروغه، به دروغ نیاز دارد و دروغ، به داروغه.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
توقیف دو روزه‌ی کیهان

توقیف دو روزه‌ی کیهان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
توقیف دو روزه‌ی کیهان

به قلم دامنه. به نام خدا. همانطوری که مطّلع اید «دادستانی تهران، بر اساس شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر اقدام روزنامه کیهان بر خلاف سیاست های اصولی و بیّن جمهوری اسلامی ایران در مسائل و امنیت منطقه ای، این روزنامه را برای ٢ روز (شنبه و یکشنبه آینده) توقیف کرد.» منبع

 

چندکلمه روی این رویداد ارائه می کنم. تیمِ کیهان را می شناسم. از حسین شریعتمداری نماینده رهبری در مؤسّسۀ کیهان گرفته تا قلم به دستان ویژه شان را. آبشخورشان را نیز باخبرم. و نیز کارهایی که در طولِ این مدت طولانی _که کیهانِ بیت المال در اختیارشان قرار داده شد و گویی هِبه! گردید_ بی رحمانه علیۀ هر کس که می خواستند، نوشتند و همچنان می نویسند و به قول خودشان افشاگری و روشنگری می نمایند! کیهانی که همیشه تشویق! شد، حتی با بدترین نوشته هایش. کیهانی که همیشه خیال کرد «کل نظام» است و مظهر انقلابی گری. کیهانی که همیشه سعی کرد سخنان رهبری را «تفسیر» و بهتر است بگویم «تعبیر» کند. کیهانی که بلاخره دستورِ «آتش به اختیار» رهبری را آتش بیارِ معرکه تحریف و تأویل کرده است. دیشب وقتی باخبر شدم دو نهاد حاکمیتی نظام بلاخره با کیهان این گونه برخورد کردند، یاد عمر خیام افتادم و رباعی «گور»ش که به تفسیر برخی ها گور، «گُراز» است نه «گورخر»:

 

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

 

من _یک شهروند عادی ایرانی_ از توقیف هیچ روزنامه ای نه فقط دلشاد و موافق نیستم بلکه غِبطه و غُصه می خورم چرا حتی مارکسیست ها و نئومارکسیست ها _که دورترین نیروهای فکری به محیط مذهبی و مؤمنانۀ ایران اند_ در نظام جمهوری اسلامی روزنامه ای ندارند تا با نوشته های خود ما را از نوع نگاه های امروزی شان آگاه و باخبر سازند. وقتی مخالف فکری مجالی برای نوشتن و گفتن نداشته باشد ضرر اول را ما می کنیم که نمی دانم آنان به چه فکر می کنند. به قول شهید مطهری مارکسیست ها هم باید کُرسی تدریس در دانشگاه داشته باشند.

 

حسین شریعتمداری

نماینده رهبری در مؤسسه کیهان

 

به نظرم این کیهان نیست که باید توقیف شود، این «توپچی» های پشت صحنه آن مؤسّسه اند که باید از آنجا بیرون انداخته شوند و این بیت المالِ مردم، به نویسنده های متعادل و هواخواهِ آبرو و حیثیت ایران و اسلام واگذار گردد. این تیم چند نفرۀ افراطی کیهان به رهبری حسین شریعتمداری نمایندۀ رهبری در آنجا چرا باید بیت المال مردم را خرج افکار تند و غلط خود بکنند و تشویق هم بشوند؟ اگر خیلی شجاع اند بروند با پول و پشتیبانی همان هایی که حمایت شان می نمایند و بَه بَه و چَه چَه می کنند روزنامه ای تأسیس کنند و هر چه خواستند وا بگویند. چرا روزنامه عمومی را ابزار باند خود کرده اند!

 

کیهان نباید توقیف شود، باید این چندنفر قلم به دست که کیهانِ باسابقه را تسخیر و اشغال کرده اند، از آنجا رانده شوند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به مراجع قم و نجف می تاخت! کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که هرچه می خواست در بحران88 می نوشت. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به روشنفکران و نویسندگان و مشاهیر این مملکت _ولو مخالف فکری نظام_ و به هر منتقدی می تاخت و انگ و برچسب می چسباند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به اصلِ انسان و کرامت آدمیان حمله می کرد نه به منافع حکومت و اصلِ نظام.

 

تیتر کیهان. دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶

 

و کاش کیهان با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی توقیف دو روزه نمی شد بلکه با احساس مسئولیت نهادهای مذهبی حوزوی و حاکمیتی به دلیل جفا به مخالفان فکری و درنوردیدنِ مرزهای انسانیت، اخلاق و مُروّت توقیف و به افرادی بااِنصاف واگذار می شد. همه می دانیم و می دانند که کیهان یک مؤسّسۀ مصادره شدۀ طاغوت است، چه خوب! این سازه و ساختمان مصادره شد، ولی چه بد از سوی افرادی چون حسین شریعتمداری [چه فامیلی قشنگی: شریعت+ مدار+ بر مدار شریعت] وحسن شایانفر و ستون نویسان دستوری مصادره شد. آری؛ کیهان چه خوب! مصادره شد و چه بد! محاصره. منافع ملی و امنیت ملی مرزهای بسیار ظریفی دارد که هر لجظه نیاز به بازتعریف دارد چون هم جهان به سرعت در حال تغییر است و هم این دو این حوزه تحت تأثیر متغیّرهای زیادی ست. اینان کاش به جای جوزوف استالین! کمی هم اتو فون بیسمارک بخوانند تا فرق دیکتاتوری با توسعه یافتگی را فهم کنند. که من سه سال پیش در  آبان ۱۳۹۳در وبلاگ اولم دامنه داراب‌کلا (اینحا) نوشته بودم بیسمارک و سه رایش آلمان و رایش سوم هیتلری یعنی چه. حتماً یک بار دیگر مرور کنید، خواندن دارد. چون اساساً دامنه معتقد است داروغه و دروغ کنار یکدیگرند. داروغه، به دروغ نیاز دارد و دروغ، به داروغه.

به قلم دامنه. به نام خدا. همانطوری که مطّلع اید «دادستانی تهران، بر اساس شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر اقدام روزنامه کیهان بر خلاف سیاست های اصولی و بیّن جمهوری اسلامی ایران در مسائل و امنیت منطقه ای، این روزنامه را برای ٢ روز (شنبه و یکشنبه آینده) توقیف کرد.» منبع

 

چندکلمه روی این رویداد ارائه می کنم. تیمِ کیهان را می شناسم. از حسین شریعتمداری نماینده رهبری در مؤسّسۀ کیهان گرفته تا قلم به دستان ویژه شان را. آبشخورشان را نیز باخبرم. و نیز کارهایی که در طولِ این مدت طولانی _که کیهانِ بیت المال در اختیارشان قرار داده شد و گویی هِبه! گردید_ بی رحمانه علیۀ هر کس که می خواستند، نوشتند و همچنان می نویسند و به قول خودشان افشاگری و روشنگری می نمایند! کیهانی که همیشه تشویق! شد، حتی با بدترین نوشته هایش. کیهانی که همیشه خیال کرد «کل نظام» است و مظهر انقلابی گری. کیهانی که همیشه سعی کرد سخنان رهبری را «تفسیر» و بهتر است بگویم «تعبیر» کند. کیهانی که بلاخره دستورِ «آتش به اختیار» رهبری را آتش بیارِ معرکه تحریف و تأویل کرده است. دیشب وقتی باخبر شدم دو نهاد حاکمیتی نظام بلاخره با کیهان این گونه برخورد کردند، یاد عمر خیام افتادم و رباعی «گور»ش که به تفسیر برخی ها گور، «گُراز» است نه «گورخر»:

 

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

 

من _یک شهروند عادی ایرانی_ از توقیف هیچ روزنامه ای نه فقط دلشاد و موافق نیستم بلکه غِبطه و غُصه می خورم چرا حتی مارکسیست ها و نئومارکسیست ها _که دورترین نیروهای فکری به محیط مذهبی و مؤمنانۀ ایران اند_ در نظام جمهوری اسلامی روزنامه ای ندارند تا با نوشته های خود ما را از نوع نگاه های امروزی شان آگاه و باخبر سازند. وقتی مخالف فکری مجالی برای نوشتن و گفتن نداشته باشد ضرر اول را ما می کنیم که نمی دانم آنان به چه فکر می کنند. به قول شهید مطهری مارکسیست ها هم باید کُرسی تدریس در دانشگاه داشته باشند.

 

حسین شریعتمداری

نماینده رهبری در مؤسسه کیهان

 

به نظرم این کیهان نیست که باید توقیف شود، این «توپچی» های پشت صحنه آن مؤسّسه اند که باید از آنجا بیرون انداخته شوند و این بیت المالِ مردم، به نویسنده های متعادل و هواخواهِ آبرو و حیثیت ایران و اسلام واگذار گردد. این تیم چند نفرۀ افراطی کیهان به رهبری حسین شریعتمداری نمایندۀ رهبری در آنجا چرا باید بیت المال مردم را خرج افکار تند و غلط خود بکنند و تشویق هم بشوند؟ اگر خیلی شجاع اند بروند با پول و پشتیبانی همان هایی که حمایت شان می نمایند و بَه بَه و چَه چَه می کنند روزنامه ای تأسیس کنند و هر چه خواستند وا بگویند. چرا روزنامه عمومی را ابزار باند خود کرده اند!

 

کیهان نباید توقیف شود، باید این چندنفر قلم به دست که کیهانِ باسابقه را تسخیر و اشغال کرده اند، از آنجا رانده شوند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به مراجع قم و نجف می تاخت! کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که هرچه می خواست در بحران88 می نوشت. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به روشنفکران و نویسندگان و مشاهیر این مملکت _ولو مخالف فکری نظام_ و به هر منتقدی می تاخت و انگ و برچسب می چسباند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به اصلِ انسان و کرامت آدمیان حمله می کرد نه به منافع حکومت و اصلِ نظام.

 

تیتر کیهان. دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶

 

و کاش کیهان با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی توقیف دو روزه نمی شد بلکه با احساس مسئولیت نهادهای مذهبی حوزوی و حاکمیتی به دلیل جفا به مخالفان فکری و درنوردیدنِ مرزهای انسانیت، اخلاق و مُروّت توقیف و به افرادی بااِنصاف واگذار می شد. همه می دانیم و می دانند که کیهان یک مؤسّسۀ مصادره شدۀ طاغوت است، چه خوب! این سازه و ساختمان مصادره شد، ولی چه بد از سوی افرادی چون حسین شریعتمداری [چه فامیلی قشنگی: شریعت+ مدار+ بر مدار شریعت] وحسن شایانفر و ستون نویسان دستوری مصادره شد. آری؛ کیهان چه خوب! مصادره شد و چه بد! محاصره. منافع ملی و امنیت ملی مرزهای بسیار ظریفی دارد که هر لجظه نیاز به بازتعریف دارد چون هم جهان به سرعت در حال تغییر است و هم این دو این حوزه تحت تأثیر متغیّرهای زیادی ست. اینان کاش به جای جوزوف استالین! کمی هم اتو فون بیسمارک بخوانند تا فرق دیکتاتوری با توسعه یافتگی را فهم کنند. که من سه سال پیش در  آبان ۱۳۹۳در وبلاگ اولم دامنه داراب‌کلا (اینحا) نوشته بودم بیسمارک و سه رایش آلمان و رایش سوم هیتلری یعنی چه. حتماً یک بار دیگر مرور کنید، خواندن دارد. چون اساساً دامنه معتقد است داروغه و دروغ کنار یکدیگرند. داروغه، به دروغ نیاز دارد و دروغ، به داروغه.

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۱۱۱۶
ساعت پست : ۰۲:۵۸
مشخصات پست

آلکساندر دوگین روسی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
در سومین پرسش، جناب دارتوکِن دارکوب با ارائۀ یک پیام دربرگیرندۀ متن های منشترۀ دامنه دربارۀ اربعین، پرسیده: «سلام جناب اقای دامنه و خواننده های محترم دامنه. مگه گلییویچ دوگین که اقاشیخ مالک گفته (این پست: اینجا) فردی غربگرا وضد ایرانی نیست؟میشه توضیح بدید»
 

پاسخ دامنه
 
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». من در پاسخ جناب شیخ مالک در همان پست _که اشاره کرده ای_ به صورت غیرمستقیم نکاتی گفتم از جمله تأکید کردم که اربعین را نباید از فرهنگ عاشورا جدا کرد. نیز این خودجوشی را نباید دولتی کرد و حکومت آن را به جناح بندی تقلیل دهد. اما دوگین کیست؟ دوگین از دوستان محفلی بخش خاصی از جناح راست است که افرادی چون نادر طالب زاده به آن متّصل اند. (عکس زیر یک نمونه از جلسات دوگین میان آنها و روحانیون است در نشستی در اصفهان). دوگین رهبر و بنیانگذار «حزب اوراسیا» _حزب افراطی‌ترین ناسیونالیست‌های روس_ است.
 
 
 
آلکساندر گلییویچ دوگین.
نادر طالب زاده عضو «جمنا»
مجری برنامه راز. (منبع)


دوگین یک ناسیونالیست افراطی ست و بر عکس نظر شما، ضدّغرب است نه غربگرا. به عبارتی غرب ستیز است. و عجیب این او که ایران را «مقرّ مبارزه با مدرنیته» می داند. (منبع) دوگین در اسفند  ۱۳۹۴ به ایران آمد و با هماهنگی نادر طالب زاده به دیدار آیت الله میرباقری (رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم) رفت. او  خطاب میرباقری این چنین می گوید: «برای من، مدرنیته یعنی شیطان…. به عقیده من، نور و ظلمت یعنی سنت و مدرنیته. این چارچوب فکری من است و من ایران را به خاطر دفاع از سنت و جنگ با مدرنیته تحسین می‌کنم…. من در جوانی، ضدکمونیسم بودم، اما می‌دانم که لیبرالیسم حتی از کمونیسم هم بدتر است… مدرنیته، شیطان است. تمدن غرب، سرزمین پدری شیطان است…. دین دجال، علوم طبیعی، و ایدئولوژی لیبرال، یکی هستند… من با دیدگاه شما (ایت الله میرباقری) درباره لیبرال‌دموکراسی هم کاملاً موافق هستم. به عقیده من، لیبرالیسم، عصاره شیطان است… ما غرب را نه یک رقیب در دنیا، بلکه خودِ دجّال می‌دانیم. این یک عقیده آخرالزمانی و از علامت‌های آخرالزمان است…. مردم ما مردم عاقلی هستند، اما خواص ما، گناه‌کار [و بی‌ایمان] هستند: چه کمونیست باشند و چه لیبرال.» (منبع)

 
او همچنین گفت: «شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، به خاطر محافظه‌کار بودن و ضدغربی بودنش. اکثر اقدامات او در صحنه بین‌المللی هم به نظر من، درست و بجا بودند. من زمانی که او رئیس‌جمهور بود، به سفیر ایران در مسکو پیشنهاد دادم که یک کتاب درباره احمدی‌نژاد بنویسند… من خودم شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، چون لیبرال‌ها در روسیه از او متنفر هستند. البته به نظر من، «رهبر» بصیرت بیش‌تری دارد….. همین که ایران در آن زمان تحت تحریم قرار می‌گرفت، نشان می‌دهد که راه احمدی‌نژاد، راه درستی بوده است.» (منبع) فکر کنم همین مقدار آگاهی رسانی کافی باشد. ان شاء الله جناب دارتوکن دارکوب هم، فقط پرسش نپرسند! و خود نیز دست به قلم ببرند. بگذرم و خود دانند.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۱۱۱۶
ساعت پست : ۰۲:۵۸
دنبال کننده

آلکساندر دوگین روسی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آلکساندر دوگین روسی
در سومین پرسش، جناب دارتوکِن دارکوب با ارائۀ یک پیام دربرگیرندۀ متن های منشترۀ دامنه دربارۀ اربعین، پرسیده: «سلام جناب اقای دامنه و خواننده های محترم دامنه. مگه گلییویچ دوگین که اقاشیخ مالک گفته (این پست: اینجا) فردی غربگرا وضد ایرانی نیست؟میشه توضیح بدید»
 

پاسخ دامنه
 
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». من در پاسخ جناب شیخ مالک در همان پست _که اشاره کرده ای_ به صورت غیرمستقیم نکاتی گفتم از جمله تأکید کردم که اربعین را نباید از فرهنگ عاشورا جدا کرد. نیز این خودجوشی را نباید دولتی کرد و حکومت آن را به جناح بندی تقلیل دهد. اما دوگین کیست؟ دوگین از دوستان محفلی بخش خاصی از جناح راست است که افرادی چون نادر طالب زاده به آن متّصل اند. (عکس زیر یک نمونه از جلسات دوگین میان آنها و روحانیون است در نشستی در اصفهان). دوگین رهبر و بنیانگذار «حزب اوراسیا» _حزب افراطی‌ترین ناسیونالیست‌های روس_ است.
 
 
 
آلکساندر گلییویچ دوگین.
نادر طالب زاده عضو «جمنا»
مجری برنامه راز. (منبع)


دوگین یک ناسیونالیست افراطی ست و بر عکس نظر شما، ضدّغرب است نه غربگرا. به عبارتی غرب ستیز است. و عجیب این او که ایران را «مقرّ مبارزه با مدرنیته» می داند. (منبع) دوگین در اسفند  ۱۳۹۴ به ایران آمد و با هماهنگی نادر طالب زاده به دیدار آیت الله میرباقری (رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم) رفت. او  خطاب میرباقری این چنین می گوید: «برای من، مدرنیته یعنی شیطان…. به عقیده من، نور و ظلمت یعنی سنت و مدرنیته. این چارچوب فکری من است و من ایران را به خاطر دفاع از سنت و جنگ با مدرنیته تحسین می‌کنم…. من در جوانی، ضدکمونیسم بودم، اما می‌دانم که لیبرالیسم حتی از کمونیسم هم بدتر است… مدرنیته، شیطان است. تمدن غرب، سرزمین پدری شیطان است…. دین دجال، علوم طبیعی، و ایدئولوژی لیبرال، یکی هستند… من با دیدگاه شما (ایت الله میرباقری) درباره لیبرال‌دموکراسی هم کاملاً موافق هستم. به عقیده من، لیبرالیسم، عصاره شیطان است… ما غرب را نه یک رقیب در دنیا، بلکه خودِ دجّال می‌دانیم. این یک عقیده آخرالزمانی و از علامت‌های آخرالزمان است…. مردم ما مردم عاقلی هستند، اما خواص ما، گناه‌کار [و بی‌ایمان] هستند: چه کمونیست باشند و چه لیبرال.» (منبع)

 
او همچنین گفت: «شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، به خاطر محافظه‌کار بودن و ضدغربی بودنش. اکثر اقدامات او در صحنه بین‌المللی هم به نظر من، درست و بجا بودند. من زمانی که او رئیس‌جمهور بود، به سفیر ایران در مسکو پیشنهاد دادم که یک کتاب درباره احمدی‌نژاد بنویسند… من خودم شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، چون لیبرال‌ها در روسیه از او متنفر هستند. البته به نظر من، «رهبر» بصیرت بیش‌تری دارد….. همین که ایران در آن زمان تحت تحریم قرار می‌گرفت، نشان می‌دهد که راه احمدی‌نژاد، راه درستی بوده است.» (منبع) فکر کنم همین مقدار آگاهی رسانی کافی باشد. ان شاء الله جناب دارتوکن دارکوب هم، فقط پرسش نپرسند! و خود نیز دست به قلم ببرند. بگذرم و خود دانند.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
در سومین پرسش، جناب دارتوکِن دارکوب با ارائۀ یک پیام دربرگیرندۀ متن های منشترۀ دامنه دربارۀ اربعین، پرسیده: «سلام جناب اقای دامنه و خواننده های محترم دامنه. مگه گلییویچ دوگین که اقاشیخ مالک گفته (این پست: اینجا) فردی غربگرا وضد ایرانی نیست؟میشه توضیح بدید»
 

پاسخ دامنه
 
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». من در پاسخ جناب شیخ مالک در همان پست _که اشاره کرده ای_ به صورت غیرمستقیم نکاتی گفتم از جمله تأکید کردم که اربعین را نباید از فرهنگ عاشورا جدا کرد. نیز این خودجوشی را نباید دولتی کرد و حکومت آن را به جناح بندی تقلیل دهد. اما دوگین کیست؟ دوگین از دوستان محفلی بخش خاصی از جناح راست است که افرادی چون نادر طالب زاده به آن متّصل اند. (عکس زیر یک نمونه از جلسات دوگین میان آنها و روحانیون است در نشستی در اصفهان). دوگین رهبر و بنیانگذار «حزب اوراسیا» _حزب افراطی‌ترین ناسیونالیست‌های روس_ است.
 
 
 
آلکساندر گلییویچ دوگین.
نادر طالب زاده عضو «جمنا»
مجری برنامه راز. (منبع)


دوگین یک ناسیونالیست افراطی ست و بر عکس نظر شما، ضدّغرب است نه غربگرا. به عبارتی غرب ستیز است. و عجیب این او که ایران را «مقرّ مبارزه با مدرنیته» می داند. (منبع) دوگین در اسفند  ۱۳۹۴ به ایران آمد و با هماهنگی نادر طالب زاده به دیدار آیت الله میرباقری (رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم) رفت. او  خطاب میرباقری این چنین می گوید: «برای من، مدرنیته یعنی شیطان…. به عقیده من، نور و ظلمت یعنی سنت و مدرنیته. این چارچوب فکری من است و من ایران را به خاطر دفاع از سنت و جنگ با مدرنیته تحسین می‌کنم…. من در جوانی، ضدکمونیسم بودم، اما می‌دانم که لیبرالیسم حتی از کمونیسم هم بدتر است… مدرنیته، شیطان است. تمدن غرب، سرزمین پدری شیطان است…. دین دجال، علوم طبیعی، و ایدئولوژی لیبرال، یکی هستند… من با دیدگاه شما (ایت الله میرباقری) درباره لیبرال‌دموکراسی هم کاملاً موافق هستم. به عقیده من، لیبرالیسم، عصاره شیطان است… ما غرب را نه یک رقیب در دنیا، بلکه خودِ دجّال می‌دانیم. این یک عقیده آخرالزمانی و از علامت‌های آخرالزمان است…. مردم ما مردم عاقلی هستند، اما خواص ما، گناه‌کار [و بی‌ایمان] هستند: چه کمونیست باشند و چه لیبرال.» (منبع)

 
او همچنین گفت: «شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، به خاطر محافظه‌کار بودن و ضدغربی بودنش. اکثر اقدامات او در صحنه بین‌المللی هم به نظر من، درست و بجا بودند. من زمانی که او رئیس‌جمهور بود، به سفیر ایران در مسکو پیشنهاد دادم که یک کتاب درباره احمدی‌نژاد بنویسند… من خودم شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، چون لیبرال‌ها در روسیه از او متنفر هستند. البته به نظر من، «رهبر» بصیرت بیش‌تری دارد….. همین که ایران در آن زمان تحت تحریم قرار می‌گرفت، نشان می‌دهد که راه احمدی‌نژاد، راه درستی بوده است.» (منبع) فکر کنم همین مقدار آگاهی رسانی کافی باشد. ان شاء الله جناب دارتوکن دارکوب هم، فقط پرسش نپرسند! و خود نیز دست به قلم ببرند. بگذرم و خود دانند.
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
آلکساندر دوگین روسی

آلکساندر دوگین روسی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آلکساندر دوگین روسی
در سومین پرسش، جناب دارتوکِن دارکوب با ارائۀ یک پیام دربرگیرندۀ متن های منشترۀ دامنه دربارۀ اربعین، پرسیده: «سلام جناب اقای دامنه و خواننده های محترم دامنه. مگه گلییویچ دوگین که اقاشیخ مالک گفته (این پست: اینجا) فردی غربگرا وضد ایرانی نیست؟میشه توضیح بدید»
 

پاسخ دامنه
 
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». من در پاسخ جناب شیخ مالک در همان پست _که اشاره کرده ای_ به صورت غیرمستقیم نکاتی گفتم از جمله تأکید کردم که اربعین را نباید از فرهنگ عاشورا جدا کرد. نیز این خودجوشی را نباید دولتی کرد و حکومت آن را به جناح بندی تقلیل دهد. اما دوگین کیست؟ دوگین از دوستان محفلی بخش خاصی از جناح راست است که افرادی چون نادر طالب زاده به آن متّصل اند. (عکس زیر یک نمونه از جلسات دوگین میان آنها و روحانیون است در نشستی در اصفهان). دوگین رهبر و بنیانگذار «حزب اوراسیا» _حزب افراطی‌ترین ناسیونالیست‌های روس_ است.
 
 
 
آلکساندر گلییویچ دوگین.
نادر طالب زاده عضو «جمنا»
مجری برنامه راز. (منبع)


دوگین یک ناسیونالیست افراطی ست و بر عکس نظر شما، ضدّغرب است نه غربگرا. به عبارتی غرب ستیز است. و عجیب این او که ایران را «مقرّ مبارزه با مدرنیته» می داند. (منبع) دوگین در اسفند  ۱۳۹۴ به ایران آمد و با هماهنگی نادر طالب زاده به دیدار آیت الله میرباقری (رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم) رفت. او  خطاب میرباقری این چنین می گوید: «برای من، مدرنیته یعنی شیطان…. به عقیده من، نور و ظلمت یعنی سنت و مدرنیته. این چارچوب فکری من است و من ایران را به خاطر دفاع از سنت و جنگ با مدرنیته تحسین می‌کنم…. من در جوانی، ضدکمونیسم بودم، اما می‌دانم که لیبرالیسم حتی از کمونیسم هم بدتر است… مدرنیته، شیطان است. تمدن غرب، سرزمین پدری شیطان است…. دین دجال، علوم طبیعی، و ایدئولوژی لیبرال، یکی هستند… من با دیدگاه شما (ایت الله میرباقری) درباره لیبرال‌دموکراسی هم کاملاً موافق هستم. به عقیده من، لیبرالیسم، عصاره شیطان است… ما غرب را نه یک رقیب در دنیا، بلکه خودِ دجّال می‌دانیم. این یک عقیده آخرالزمانی و از علامت‌های آخرالزمان است…. مردم ما مردم عاقلی هستند، اما خواص ما، گناه‌کار [و بی‌ایمان] هستند: چه کمونیست باشند و چه لیبرال.» (منبع)

 
او همچنین گفت: «شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، به خاطر محافظه‌کار بودن و ضدغربی بودنش. اکثر اقدامات او در صحنه بین‌المللی هم به نظر من، درست و بجا بودند. من زمانی که او رئیس‌جمهور بود، به سفیر ایران در مسکو پیشنهاد دادم که یک کتاب درباره احمدی‌نژاد بنویسند… من خودم شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، چون لیبرال‌ها در روسیه از او متنفر هستند. البته به نظر من، «رهبر» بصیرت بیش‌تری دارد….. همین که ایران در آن زمان تحت تحریم قرار می‌گرفت، نشان می‌دهد که راه احمدی‌نژاد، راه درستی بوده است.» (منبع) فکر کنم همین مقدار آگاهی رسانی کافی باشد. ان شاء الله جناب دارتوکن دارکوب هم، فقط پرسش نپرسند! و خود نیز دست به قلم ببرند. بگذرم و خود دانند.
در سومین پرسش، جناب دارتوکِن دارکوب با ارائۀ یک پیام دربرگیرندۀ متن های منشترۀ دامنه دربارۀ اربعین، پرسیده: «سلام جناب اقای دامنه و خواننده های محترم دامنه. مگه گلییویچ دوگین که اقاشیخ مالک گفته (این پست: اینجا) فردی غربگرا وضد ایرانی نیست؟میشه توضیح بدید»
 

پاسخ دامنه
 
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». من در پاسخ جناب شیخ مالک در همان پست _که اشاره کرده ای_ به صورت غیرمستقیم نکاتی گفتم از جمله تأکید کردم که اربعین را نباید از فرهنگ عاشورا جدا کرد. نیز این خودجوشی را نباید دولتی کرد و حکومت آن را به جناح بندی تقلیل دهد. اما دوگین کیست؟ دوگین از دوستان محفلی بخش خاصی از جناح راست است که افرادی چون نادر طالب زاده به آن متّصل اند. (عکس زیر یک نمونه از جلسات دوگین میان آنها و روحانیون است در نشستی در اصفهان). دوگین رهبر و بنیانگذار «حزب اوراسیا» _حزب افراطی‌ترین ناسیونالیست‌های روس_ است.
 
 
 
آلکساندر گلییویچ دوگین.
نادر طالب زاده عضو «جمنا»
مجری برنامه راز. (منبع)


دوگین یک ناسیونالیست افراطی ست و بر عکس نظر شما، ضدّغرب است نه غربگرا. به عبارتی غرب ستیز است. و عجیب این او که ایران را «مقرّ مبارزه با مدرنیته» می داند. (منبع) دوگین در اسفند  ۱۳۹۴ به ایران آمد و با هماهنگی نادر طالب زاده به دیدار آیت الله میرباقری (رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم) رفت. او  خطاب میرباقری این چنین می گوید: «برای من، مدرنیته یعنی شیطان…. به عقیده من، نور و ظلمت یعنی سنت و مدرنیته. این چارچوب فکری من است و من ایران را به خاطر دفاع از سنت و جنگ با مدرنیته تحسین می‌کنم…. من در جوانی، ضدکمونیسم بودم، اما می‌دانم که لیبرالیسم حتی از کمونیسم هم بدتر است… مدرنیته، شیطان است. تمدن غرب، سرزمین پدری شیطان است…. دین دجال، علوم طبیعی، و ایدئولوژی لیبرال، یکی هستند… من با دیدگاه شما (ایت الله میرباقری) درباره لیبرال‌دموکراسی هم کاملاً موافق هستم. به عقیده من، لیبرالیسم، عصاره شیطان است… ما غرب را نه یک رقیب در دنیا، بلکه خودِ دجّال می‌دانیم. این یک عقیده آخرالزمانی و از علامت‌های آخرالزمان است…. مردم ما مردم عاقلی هستند، اما خواص ما، گناه‌کار [و بی‌ایمان] هستند: چه کمونیست باشند و چه لیبرال.» (منبع)

 
او همچنین گفت: «شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، به خاطر محافظه‌کار بودن و ضدغربی بودنش. اکثر اقدامات او در صحنه بین‌المللی هم به نظر من، درست و بجا بودند. من زمانی که او رئیس‌جمهور بود، به سفیر ایران در مسکو پیشنهاد دادم که یک کتاب درباره احمدی‌نژاد بنویسند… من خودم شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، چون لیبرال‌ها در روسیه از او متنفر هستند. البته به نظر من، «رهبر» بصیرت بیش‌تری دارد….. همین که ایران در آن زمان تحت تحریم قرار می‌گرفت، نشان می‌دهد که راه احمدی‌نژاد، راه درستی بوده است.» (منبع) فکر کنم همین مقدار آگاهی رسانی کافی باشد. ان شاء الله جناب دارتوکن دارکوب هم، فقط پرسش نپرسند! و خود نیز دست به قلم ببرند. بگذرم و خود دانند.
Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۱۰۸۷
ساعت پست : ۱۲:۳۹
مشخصات پست

المیزان و یک بیتِ ایرج میرزا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

متن نقلی: خاطره‌ی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطره‌ای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی می‌کردند، درخواست کردند که روضه‌ای بخواند. او هم روضه‌ی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می‌خواند و علامه هم استماع می‌کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

 

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود می‌زدند، این بیت را تکرار می‌کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می‌داد و من تفسیر المیزان را به او می‌دادم!

 

 

آیت الله علوی بروجردی می‌گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می‌شناسید؟! او شاعر هزل‌سرایی است! ایشان فرمودند: بله می‌شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع‌ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بی‌تفاوت باشد.

 

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه می‌بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه‌ی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۱۰۸۷
ساعت پست : ۱۲:۳۹
دنبال کننده

المیزان و یک بیتِ ایرج میرزا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
المیزان و یک بیتِ ایرج میرزا

متن نقلی: خاطره‌ی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطره‌ای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی می‌کردند، درخواست کردند که روضه‌ای بخواند. او هم روضه‌ی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می‌خواند و علامه هم استماع می‌کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

 

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود می‌زدند، این بیت را تکرار می‌کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می‌داد و من تفسیر المیزان را به او می‌دادم!

 

 

آیت الله علوی بروجردی می‌گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می‌شناسید؟! او شاعر هزل‌سرایی است! ایشان فرمودند: بله می‌شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع‌ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بی‌تفاوت باشد.

 

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه می‌بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه‌ی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

متن نقلی: خاطره‌ی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطره‌ای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی می‌کردند، درخواست کردند که روضه‌ای بخواند. او هم روضه‌ی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می‌خواند و علامه هم استماع می‌کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

 

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود می‌زدند، این بیت را تکرار می‌کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می‌داد و من تفسیر المیزان را به او می‌دادم!

 

 

آیت الله علوی بروجردی می‌گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می‌شناسید؟! او شاعر هزل‌سرایی است! ایشان فرمودند: بله می‌شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع‌ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بی‌تفاوت باشد.

 

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه می‌بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه‌ی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
المیزان و یک بیتِ ایرج میرزا

المیزان و یک بیتِ ایرج میرزا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
المیزان و یک بیتِ ایرج میرزا

متن نقلی: خاطره‌ی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطره‌ای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی می‌کردند، درخواست کردند که روضه‌ای بخواند. او هم روضه‌ی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می‌خواند و علامه هم استماع می‌کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

 

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود می‌زدند، این بیت را تکرار می‌کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می‌داد و من تفسیر المیزان را به او می‌دادم!

 

 

آیت الله علوی بروجردی می‌گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می‌شناسید؟! او شاعر هزل‌سرایی است! ایشان فرمودند: بله می‌شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع‌ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بی‌تفاوت باشد.

 

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه می‌بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه‌ی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع

متن نقلی: خاطره‌ی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطره‌ای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی می‌کردند، درخواست کردند که روضه‌ای بخواند. او هم روضه‌ی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می‌خواند و علامه هم استماع می‌کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

 

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود می‌زدند، این بیت را تکرار می‌کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می‌داد و من تفسیر المیزان را به او می‌دادم!

 

 

آیت الله علوی بروجردی می‌گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می‌شناسید؟! او شاعر هزل‌سرایی است! ایشان فرمودند: بله می‌شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع‌ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بی‌تفاوت باشد.

 

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه می‌بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه‌ی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع

Notes ۰
پست شده در شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۷۵۸
ساعت پست : ۰۹:۲۹
مشخصات پست

علی‌اشرف درویشیان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. علی‌اشرف درویشیان. نامی آشنا. زاده‌ی ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه. از خانواده‌ای تهیدست. پدرش آهنگر. آموزگار کودکان روستاهای کرمانشاه. آشنا با بُغض‌ها، اندوه‌‌ها، فقر و نداری‌ها. شاگرد بنّا، زیر آفتاب سوزان خشت می‌زد، «سخت‌ترین شغل دنیا». بعد کارشناسی ارشد رشته‌ی علوم تربیتی را گذراند. به سوی سیاست رفت. دستگیر شد.  نخستین داستانش را در زندان نوشت، سال ۱۳۵۲.

 

باز هم نوشت. داستانِ «از این ولایت» را وقتی نوشت، باز هم روانه‌ی زندان شد. طی ۷ سال ۳ بار زندانی شد. زندان سیاسی شاه. از شغل معلمی محروم گشت. (منبع)

 

نام‌های مستعارش، «لطیف تلخستانی» و «علیجان درویش» بود که بر جلد کتاب می‌گذاشت تا نوشته‌هایش دچار منع چاپ! نشود و زیر تیغ سانسور زخمی نگردد. انقلاب که پیروز شد او هم با دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد، خودش گفت: «مردم آزادشان کردند.» (منبع)

 

کتاب‌های زیادی نوشت که شماره‌کردن آن وقت می‌برَد، از‌جمله دو کتاب در باره‌ی مرحوم صمد بهرنگی: «ص‍م‍د ج‍اودانه شد» و «یادمان صمد بهرنگی».

 

در دهه‌ی هفتاد در مجلاتی چون «آدینه» و «کارنامه» و «کِلْک» مطلب چاپ می‌کرد. آثار و نوشته‌هایش (چه نقد، چه داستان و چه پژوهش) همگی رویکردی سیاسی و اجتماعی دارد. نقل است که «آثار علی‌اشرف درویشیان هم در دوران حکومت پهلوی و هم در دوران حکومت جمهوری اسلامی دچار سانسور شد.»

 

او عضو کانون نویسندگان ایران بود. «قصه‌های بند» یکی از آثار مهم درویشیان است». مجموعه داستانی از سرنوشت زندانیان سال‌های قبل از انقلاب؛ آدم‌هایی با طرز تفکر و نگاه‌های متفاوت به زندگی و سیاست.

 

کتاب «قصه‌های بند»،‌ سند زنده‌ای از آدم‌ها، طرز تفکر و وضعیت طیف‌های گوناگون مردم است که به مبارزه و مقاومت، خواسته یا ناخواسته روی آورده‌اند. نگاه درویشیان به همه‌ی آن‌ها همدلانه است و گویا درصدد آن نیست تا با کاویدن روح آنان و افشای نقاط ضعف‌شان «زخمی بر زخمی بزند تا مبارزان راه آزادی را محکوم کند.» (منبع)

 

با بانویی به نام شهناز دارابیان ازدواج کرد که نویسنده بود و پژوهشگر ادبیات عامه. گلرنگ، بهرنگ، گلبرگ سه فرزند این زوج‌اند.

 

در باره‌ی «کتاب ظلم‌آباد» می گوید: «ظلم هیچ‌وقت برقرار نمیمانه. ... یعنی تا حالا به یک «علی‌اشرف درویشیان» برنخورده‌ای؟» (منبع)

 

«وقتی ناهار می‌خوریم ، ننه می‌گوید: آه خدا، کاش دو تا بال داشتم و الان می‌پریدم و این ماست و خیار را می بردم برای بچه‌هام. آخ الان توی آن خاک و خل چه می خورند؟ خدا کند مریض نشوند.» ننه نمی‌دانست که ما همان صبح زود پول مختصرمان را خرج می‌کردیم و تا عصر برای پول‌درآوردن به هر دری می‌زدیم. (کتاب فصل نان. علی‌اشرف درویشیان)

 

علی‌اشرف درویشیان بر عقاید خود ثابت‌قدم ماند و ۴ آبان ۱۳۹۶ با تحمّل طولانی رنج‌های بیماری و دیدنِ وفاداری مثال‌زدنی همسرش شهنار دارابیان، چشم از جهان بست. خدا رحمتش کناد.

 

نکته‌ی ۱ : شخصیت‌های ایرانی که سوسیالیست بودند، معمولاً از امام حسین -علیه‌السلام- الهام می‌گرفتند و از حقانیت و آموزه‌های مکتب حسینی توشه برمی‌داشتند و از «راه حسینی» -که سرآمدِ درگیری با ستمگری، و پشتیبانی از ستمدیدگی‌ست- دفاع می‌کردند و برای حضرت اباعبدالله الحسین -علیه‌السلام- حُرمت و قداست و تجلیل قائل بودند.

 

نکته‌ی ۲ : شخصاً کسانی را می‌شناسم که گرایش چپ مارکسیستی داشتند اما به عاشورا و حضرت سیدالشهداء (ع) ارزش و احترام فراوان قائل بودند و برای دادنِ غذاهای نذری روز عاشورا نیز شرکت شائقانه و ارادتمندانه داشتند. زیرا امام حسین (ع) را حقیقتاً آموزگار بشریت می‌دانستند.

(نوشتۀ آزاد دامنه از چند منبع ارجاع داده‌شده)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶
بازدید ها : ۷۵۸
ساعت پست : ۰۹:۲۹
دنبال کننده

علی‌اشرف درویشیان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
علی‌اشرف درویشیان

به قلم دامنه. به نام خدا. علی‌اشرف درویشیان. نامی آشنا. زاده‌ی ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه. از خانواده‌ای تهیدست. پدرش آهنگر. آموزگار کودکان روستاهای کرمانشاه. آشنا با بُغض‌ها، اندوه‌‌ها، فقر و نداری‌ها. شاگرد بنّا، زیر آفتاب سوزان خشت می‌زد، «سخت‌ترین شغل دنیا». بعد کارشناسی ارشد رشته‌ی علوم تربیتی را گذراند. به سوی سیاست رفت. دستگیر شد.  نخستین داستانش را در زندان نوشت، سال ۱۳۵۲.

 

باز هم نوشت. داستانِ «از این ولایت» را وقتی نوشت، باز هم روانه‌ی زندان شد. طی ۷ سال ۳ بار زندانی شد. زندان سیاسی شاه. از شغل معلمی محروم گشت. (منبع)

 

نام‌های مستعارش، «لطیف تلخستانی» و «علیجان درویش» بود که بر جلد کتاب می‌گذاشت تا نوشته‌هایش دچار منع چاپ! نشود و زیر تیغ سانسور زخمی نگردد. انقلاب که پیروز شد او هم با دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد، خودش گفت: «مردم آزادشان کردند.» (منبع)

 

کتاب‌های زیادی نوشت که شماره‌کردن آن وقت می‌برَد، از‌جمله دو کتاب در باره‌ی مرحوم صمد بهرنگی: «ص‍م‍د ج‍اودانه شد» و «یادمان صمد بهرنگی».

 

در دهه‌ی هفتاد در مجلاتی چون «آدینه» و «کارنامه» و «کِلْک» مطلب چاپ می‌کرد. آثار و نوشته‌هایش (چه نقد، چه داستان و چه پژوهش) همگی رویکردی سیاسی و اجتماعی دارد. نقل است که «آثار علی‌اشرف درویشیان هم در دوران حکومت پهلوی و هم در دوران حکومت جمهوری اسلامی دچار سانسور شد.»

 

او عضو کانون نویسندگان ایران بود. «قصه‌های بند» یکی از آثار مهم درویشیان است». مجموعه داستانی از سرنوشت زندانیان سال‌های قبل از انقلاب؛ آدم‌هایی با طرز تفکر و نگاه‌های متفاوت به زندگی و سیاست.

 

کتاب «قصه‌های بند»،‌ سند زنده‌ای از آدم‌ها، طرز تفکر و وضعیت طیف‌های گوناگون مردم است که به مبارزه و مقاومت، خواسته یا ناخواسته روی آورده‌اند. نگاه درویشیان به همه‌ی آن‌ها همدلانه است و گویا درصدد آن نیست تا با کاویدن روح آنان و افشای نقاط ضعف‌شان «زخمی بر زخمی بزند تا مبارزان راه آزادی را محکوم کند.» (منبع)

 

با بانویی به نام شهناز دارابیان ازدواج کرد که نویسنده بود و پژوهشگر ادبیات عامه. گلرنگ، بهرنگ، گلبرگ سه فرزند این زوج‌اند.

 

در باره‌ی «کتاب ظلم‌آباد» می گوید: «ظلم هیچ‌وقت برقرار نمیمانه. ... یعنی تا حالا به یک «علی‌اشرف درویشیان» برنخورده‌ای؟» (منبع)

 

«وقتی ناهار می‌خوریم ، ننه می‌گوید: آه خدا، کاش دو تا بال داشتم و الان می‌پریدم و این ماست و خیار را می بردم برای بچه‌هام. آخ الان توی آن خاک و خل چه می خورند؟ خدا کند مریض نشوند.» ننه نمی‌دانست که ما همان صبح زود پول مختصرمان را خرج می‌کردیم و تا عصر برای پول‌درآوردن به هر دری می‌زدیم. (کتاب فصل نان. علی‌اشرف درویشیان)

 

علی‌اشرف درویشیان بر عقاید خود ثابت‌قدم ماند و ۴ آبان ۱۳۹۶ با تحمّل طولانی رنج‌های بیماری و دیدنِ وفاداری مثال‌زدنی همسرش شهنار دارابیان، چشم از جهان بست. خدا رحمتش کناد.

 

نکته‌ی ۱ : شخصیت‌های ایرانی که سوسیالیست بودند، معمولاً از امام حسین -علیه‌السلام- الهام می‌گرفتند و از حقانیت و آموزه‌های مکتب حسینی توشه برمی‌داشتند و از «راه حسینی» -که سرآمدِ درگیری با ستمگری، و پشتیبانی از ستمدیدگی‌ست- دفاع می‌کردند و برای حضرت اباعبدالله الحسین -علیه‌السلام- حُرمت و قداست و تجلیل قائل بودند.

 

نکته‌ی ۲ : شخصاً کسانی را می‌شناسم که گرایش چپ مارکسیستی داشتند اما به عاشورا و حضرت سیدالشهداء (ع) ارزش و احترام فراوان قائل بودند و برای دادنِ غذاهای نذری روز عاشورا نیز شرکت شائقانه و ارادتمندانه داشتند. زیرا امام حسین (ع) را حقیقتاً آموزگار بشریت می‌دانستند.

(نوشتۀ آزاد دامنه از چند منبع ارجاع داده‌شده)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. علی‌اشرف درویشیان. نامی آشنا. زاده‌ی ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه. از خانواده‌ای تهیدست. پدرش آهنگر. آموزگار کودکان روستاهای کرمانشاه. آشنا با بُغض‌ها، اندوه‌‌ها، فقر و نداری‌ها. شاگرد بنّا، زیر آفتاب سوزان خشت می‌زد، «سخت‌ترین شغل دنیا». بعد کارشناسی ارشد رشته‌ی علوم تربیتی را گذراند. به سوی سیاست رفت. دستگیر شد.  نخستین داستانش را در زندان نوشت، سال ۱۳۵۲.

 

باز هم نوشت. داستانِ «از این ولایت» را وقتی نوشت، باز هم روانه‌ی زندان شد. طی ۷ سال ۳ بار زندانی شد. زندان سیاسی شاه. از شغل معلمی محروم گشت. (منبع)

 

نام‌های مستعارش، «لطیف تلخستانی» و «علیجان درویش» بود که بر جلد کتاب می‌گذاشت تا نوشته‌هایش دچار منع چاپ! نشود و زیر تیغ سانسور زخمی نگردد. انقلاب که پیروز شد او هم با دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد، خودش گفت: «مردم آزادشان کردند.» (منبع)

 

کتاب‌های زیادی نوشت که شماره‌کردن آن وقت می‌برَد، از‌جمله دو کتاب در باره‌ی مرحوم صمد بهرنگی: «ص‍م‍د ج‍اودانه شد» و «یادمان صمد بهرنگی».

 

در دهه‌ی هفتاد در مجلاتی چون «آدینه» و «کارنامه» و «کِلْک» مطلب چاپ می‌کرد. آثار و نوشته‌هایش (چه نقد، چه داستان و چه پژوهش) همگی رویکردی سیاسی و اجتماعی دارد. نقل است که «آثار علی‌اشرف درویشیان هم در دوران حکومت پهلوی و هم در دوران حکومت جمهوری اسلامی دچار سانسور شد.»

 

او عضو کانون نویسندگان ایران بود. «قصه‌های بند» یکی از آثار مهم درویشیان است». مجموعه داستانی از سرنوشت زندانیان سال‌های قبل از انقلاب؛ آدم‌هایی با طرز تفکر و نگاه‌های متفاوت به زندگی و سیاست.

 

کتاب «قصه‌های بند»،‌ سند زنده‌ای از آدم‌ها، طرز تفکر و وضعیت طیف‌های گوناگون مردم است که به مبارزه و مقاومت، خواسته یا ناخواسته روی آورده‌اند. نگاه درویشیان به همه‌ی آن‌ها همدلانه است و گویا درصدد آن نیست تا با کاویدن روح آنان و افشای نقاط ضعف‌شان «زخمی بر زخمی بزند تا مبارزان راه آزادی را محکوم کند.» (منبع)

 

با بانویی به نام شهناز دارابیان ازدواج کرد که نویسنده بود و پژوهشگر ادبیات عامه. گلرنگ، بهرنگ، گلبرگ سه فرزند این زوج‌اند.

 

در باره‌ی «کتاب ظلم‌آباد» می گوید: «ظلم هیچ‌وقت برقرار نمیمانه. ... یعنی تا حالا به یک «علی‌اشرف درویشیان» برنخورده‌ای؟» (منبع)

 

«وقتی ناهار می‌خوریم ، ننه می‌گوید: آه خدا، کاش دو تا بال داشتم و الان می‌پریدم و این ماست و خیار را می بردم برای بچه‌هام. آخ الان توی آن خاک و خل چه می خورند؟ خدا کند مریض نشوند.» ننه نمی‌دانست که ما همان صبح زود پول مختصرمان را خرج می‌کردیم و تا عصر برای پول‌درآوردن به هر دری می‌زدیم. (کتاب فصل نان. علی‌اشرف درویشیان)

 

علی‌اشرف درویشیان بر عقاید خود ثابت‌قدم ماند و ۴ آبان ۱۳۹۶ با تحمّل طولانی رنج‌های بیماری و دیدنِ وفاداری مثال‌زدنی همسرش شهنار دارابیان، چشم از جهان بست. خدا رحمتش کناد.

 

نکته‌ی ۱ : شخصیت‌های ایرانی که سوسیالیست بودند، معمولاً از امام حسین -علیه‌السلام- الهام می‌گرفتند و از حقانیت و آموزه‌های مکتب حسینی توشه برمی‌داشتند و از «راه حسینی» -که سرآمدِ درگیری با ستمگری، و پشتیبانی از ستمدیدگی‌ست- دفاع می‌کردند و برای حضرت اباعبدالله الحسین -علیه‌السلام- حُرمت و قداست و تجلیل قائل بودند.

 

نکته‌ی ۲ : شخصاً کسانی را می‌شناسم که گرایش چپ مارکسیستی داشتند اما به عاشورا و حضرت سیدالشهداء (ع) ارزش و احترام فراوان قائل بودند و برای دادنِ غذاهای نذری روز عاشورا نیز شرکت شائقانه و ارادتمندانه داشتند. زیرا امام حسین (ع) را حقیقتاً آموزگار بشریت می‌دانستند.

(نوشتۀ آزاد دامنه از چند منبع ارجاع داده‌شده)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
علی‌اشرف درویشیان

علی‌اشرف درویشیان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
علی‌اشرف درویشیان

به قلم دامنه. به نام خدا. علی‌اشرف درویشیان. نامی آشنا. زاده‌ی ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه. از خانواده‌ای تهیدست. پدرش آهنگر. آموزگار کودکان روستاهای کرمانشاه. آشنا با بُغض‌ها، اندوه‌‌ها، فقر و نداری‌ها. شاگرد بنّا، زیر آفتاب سوزان خشت می‌زد، «سخت‌ترین شغل دنیا». بعد کارشناسی ارشد رشته‌ی علوم تربیتی را گذراند. به سوی سیاست رفت. دستگیر شد.  نخستین داستانش را در زندان نوشت، سال ۱۳۵۲.

 

باز هم نوشت. داستانِ «از این ولایت» را وقتی نوشت، باز هم روانه‌ی زندان شد. طی ۷ سال ۳ بار زندانی شد. زندان سیاسی شاه. از شغل معلمی محروم گشت. (منبع)

 

نام‌های مستعارش، «لطیف تلخستانی» و «علیجان درویش» بود که بر جلد کتاب می‌گذاشت تا نوشته‌هایش دچار منع چاپ! نشود و زیر تیغ سانسور زخمی نگردد. انقلاب که پیروز شد او هم با دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد، خودش گفت: «مردم آزادشان کردند.» (منبع)

 

کتاب‌های زیادی نوشت که شماره‌کردن آن وقت می‌برَد، از‌جمله دو کتاب در باره‌ی مرحوم صمد بهرنگی: «ص‍م‍د ج‍اودانه شد» و «یادمان صمد بهرنگی».

 

در دهه‌ی هفتاد در مجلاتی چون «آدینه» و «کارنامه» و «کِلْک» مطلب چاپ می‌کرد. آثار و نوشته‌هایش (چه نقد، چه داستان و چه پژوهش) همگی رویکردی سیاسی و اجتماعی دارد. نقل است که «آثار علی‌اشرف درویشیان هم در دوران حکومت پهلوی و هم در دوران حکومت جمهوری اسلامی دچار سانسور شد.»

 

او عضو کانون نویسندگان ایران بود. «قصه‌های بند» یکی از آثار مهم درویشیان است». مجموعه داستانی از سرنوشت زندانیان سال‌های قبل از انقلاب؛ آدم‌هایی با طرز تفکر و نگاه‌های متفاوت به زندگی و سیاست.

 

کتاب «قصه‌های بند»،‌ سند زنده‌ای از آدم‌ها، طرز تفکر و وضعیت طیف‌های گوناگون مردم است که به مبارزه و مقاومت، خواسته یا ناخواسته روی آورده‌اند. نگاه درویشیان به همه‌ی آن‌ها همدلانه است و گویا درصدد آن نیست تا با کاویدن روح آنان و افشای نقاط ضعف‌شان «زخمی بر زخمی بزند تا مبارزان راه آزادی را محکوم کند.» (منبع)

 

با بانویی به نام شهناز دارابیان ازدواج کرد که نویسنده بود و پژوهشگر ادبیات عامه. گلرنگ، بهرنگ، گلبرگ سه فرزند این زوج‌اند.

 

در باره‌ی «کتاب ظلم‌آباد» می گوید: «ظلم هیچ‌وقت برقرار نمیمانه. ... یعنی تا حالا به یک «علی‌اشرف درویشیان» برنخورده‌ای؟» (منبع)

 

«وقتی ناهار می‌خوریم ، ننه می‌گوید: آه خدا، کاش دو تا بال داشتم و الان می‌پریدم و این ماست و خیار را می بردم برای بچه‌هام. آخ الان توی آن خاک و خل چه می خورند؟ خدا کند مریض نشوند.» ننه نمی‌دانست که ما همان صبح زود پول مختصرمان را خرج می‌کردیم و تا عصر برای پول‌درآوردن به هر دری می‌زدیم. (کتاب فصل نان. علی‌اشرف درویشیان)

 

علی‌اشرف درویشیان بر عقاید خود ثابت‌قدم ماند و ۴ آبان ۱۳۹۶ با تحمّل طولانی رنج‌های بیماری و دیدنِ وفاداری مثال‌زدنی همسرش شهنار دارابیان، چشم از جهان بست. خدا رحمتش کناد.

 

نکته‌ی ۱ : شخصیت‌های ایرانی که سوسیالیست بودند، معمولاً از امام حسین -علیه‌السلام- الهام می‌گرفتند و از حقانیت و آموزه‌های مکتب حسینی توشه برمی‌داشتند و از «راه حسینی» -که سرآمدِ درگیری با ستمگری، و پشتیبانی از ستمدیدگی‌ست- دفاع می‌کردند و برای حضرت اباعبدالله الحسین -علیه‌السلام- حُرمت و قداست و تجلیل قائل بودند.

 

نکته‌ی ۲ : شخصاً کسانی را می‌شناسم که گرایش چپ مارکسیستی داشتند اما به عاشورا و حضرت سیدالشهداء (ع) ارزش و احترام فراوان قائل بودند و برای دادنِ غذاهای نذری روز عاشورا نیز شرکت شائقانه و ارادتمندانه داشتند. زیرا امام حسین (ع) را حقیقتاً آموزگار بشریت می‌دانستند.

(نوشتۀ آزاد دامنه از چند منبع ارجاع داده‌شده)

به قلم دامنه. به نام خدا. علی‌اشرف درویشیان. نامی آشنا. زاده‌ی ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه. از خانواده‌ای تهیدست. پدرش آهنگر. آموزگار کودکان روستاهای کرمانشاه. آشنا با بُغض‌ها، اندوه‌‌ها، فقر و نداری‌ها. شاگرد بنّا، زیر آفتاب سوزان خشت می‌زد، «سخت‌ترین شغل دنیا». بعد کارشناسی ارشد رشته‌ی علوم تربیتی را گذراند. به سوی سیاست رفت. دستگیر شد.  نخستین داستانش را در زندان نوشت، سال ۱۳۵۲.

 

باز هم نوشت. داستانِ «از این ولایت» را وقتی نوشت، باز هم روانه‌ی زندان شد. طی ۷ سال ۳ بار زندانی شد. زندان سیاسی شاه. از شغل معلمی محروم گشت. (منبع)

 

نام‌های مستعارش، «لطیف تلخستانی» و «علیجان درویش» بود که بر جلد کتاب می‌گذاشت تا نوشته‌هایش دچار منع چاپ! نشود و زیر تیغ سانسور زخمی نگردد. انقلاب که پیروز شد او هم با دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد، خودش گفت: «مردم آزادشان کردند.» (منبع)

 

کتاب‌های زیادی نوشت که شماره‌کردن آن وقت می‌برَد، از‌جمله دو کتاب در باره‌ی مرحوم صمد بهرنگی: «ص‍م‍د ج‍اودانه شد» و «یادمان صمد بهرنگی».

 

در دهه‌ی هفتاد در مجلاتی چون «آدینه» و «کارنامه» و «کِلْک» مطلب چاپ می‌کرد. آثار و نوشته‌هایش (چه نقد، چه داستان و چه پژوهش) همگی رویکردی سیاسی و اجتماعی دارد. نقل است که «آثار علی‌اشرف درویشیان هم در دوران حکومت پهلوی و هم در دوران حکومت جمهوری اسلامی دچار سانسور شد.»

 

او عضو کانون نویسندگان ایران بود. «قصه‌های بند» یکی از آثار مهم درویشیان است». مجموعه داستانی از سرنوشت زندانیان سال‌های قبل از انقلاب؛ آدم‌هایی با طرز تفکر و نگاه‌های متفاوت به زندگی و سیاست.

 

کتاب «قصه‌های بند»،‌ سند زنده‌ای از آدم‌ها، طرز تفکر و وضعیت طیف‌های گوناگون مردم است که به مبارزه و مقاومت، خواسته یا ناخواسته روی آورده‌اند. نگاه درویشیان به همه‌ی آن‌ها همدلانه است و گویا درصدد آن نیست تا با کاویدن روح آنان و افشای نقاط ضعف‌شان «زخمی بر زخمی بزند تا مبارزان راه آزادی را محکوم کند.» (منبع)

 

با بانویی به نام شهناز دارابیان ازدواج کرد که نویسنده بود و پژوهشگر ادبیات عامه. گلرنگ، بهرنگ، گلبرگ سه فرزند این زوج‌اند.

 

در باره‌ی «کتاب ظلم‌آباد» می گوید: «ظلم هیچ‌وقت برقرار نمیمانه. ... یعنی تا حالا به یک «علی‌اشرف درویشیان» برنخورده‌ای؟» (منبع)

 

«وقتی ناهار می‌خوریم ، ننه می‌گوید: آه خدا، کاش دو تا بال داشتم و الان می‌پریدم و این ماست و خیار را می بردم برای بچه‌هام. آخ الان توی آن خاک و خل چه می خورند؟ خدا کند مریض نشوند.» ننه نمی‌دانست که ما همان صبح زود پول مختصرمان را خرج می‌کردیم و تا عصر برای پول‌درآوردن به هر دری می‌زدیم. (کتاب فصل نان. علی‌اشرف درویشیان)

 

علی‌اشرف درویشیان بر عقاید خود ثابت‌قدم ماند و ۴ آبان ۱۳۹۶ با تحمّل طولانی رنج‌های بیماری و دیدنِ وفاداری مثال‌زدنی همسرش شهنار دارابیان، چشم از جهان بست. خدا رحمتش کناد.

 

نکته‌ی ۱ : شخصیت‌های ایرانی که سوسیالیست بودند، معمولاً از امام حسین -علیه‌السلام- الهام می‌گرفتند و از حقانیت و آموزه‌های مکتب حسینی توشه برمی‌داشتند و از «راه حسینی» -که سرآمدِ درگیری با ستمگری، و پشتیبانی از ستمدیدگی‌ست- دفاع می‌کردند و برای حضرت اباعبدالله الحسین -علیه‌السلام- حُرمت و قداست و تجلیل قائل بودند.

 

نکته‌ی ۲ : شخصاً کسانی را می‌شناسم که گرایش چپ مارکسیستی داشتند اما به عاشورا و حضرت سیدالشهداء (ع) ارزش و احترام فراوان قائل بودند و برای دادنِ غذاهای نذری روز عاشورا نیز شرکت شائقانه و ارادتمندانه داشتند. زیرا امام حسین (ع) را حقیقتاً آموزگار بشریت می‌دانستند.

(نوشتۀ آزاد دامنه از چند منبع ارجاع داده‌شده)

Notes ۱
پست شده در يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
بازدید ها : ۴۲۱
ساعت پست : ۰۹:۵۷
مشخصات پست

روح القوانین چه می گوید؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
روح القوانین چه می گوید؟
به قلم دامنه: به نام خدا. روح القوانین نوشته‌ی بارون دو مونتسکیو از کتاب های مشهوری ست که از آن در تنظیم ساختار حکومت ها و اداره کشورها و دولت‌ها استفاده شده است. او انقلاب، شورش و خونریزی را ناکارآمد می دانست و به جای آن بر قانون تأکید داشت. روح و عصارۀ کتاب روح القوانین، میانه‌روی در سیاست است نیز تفکیک قوا. روحانیان مسیحی فرانسه «روح‌القوانین» را بی‌ارزش می دانستند. اما مونتسکیو در کتابش اظهار کرد، بشریت بسی بیشتر توانایی میانه‌روی دارد تا افراط گرایی. مونتسکیو در «روح‌القوانین» در تعریف ماهیت استبداد مثال جالبی دارد، او می‌گوید: «وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می‌خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می‌کنند، این است ماهیتِ استبداد»  (منبع این نقل: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷).
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
بازدید ها : ۴۲۱
ساعت پست : ۰۹:۵۷
دنبال کننده

روح القوانین چه می گوید؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
روح القوانین چه می گوید؟
به قلم دامنه: به نام خدا. روح القوانین نوشته‌ی بارون دو مونتسکیو از کتاب های مشهوری ست که از آن در تنظیم ساختار حکومت ها و اداره کشورها و دولت‌ها استفاده شده است. او انقلاب، شورش و خونریزی را ناکارآمد می دانست و به جای آن بر قانون تأکید داشت. روح و عصارۀ کتاب روح القوانین، میانه‌روی در سیاست است نیز تفکیک قوا. روحانیان مسیحی فرانسه «روح‌القوانین» را بی‌ارزش می دانستند. اما مونتسکیو در کتابش اظهار کرد، بشریت بسی بیشتر توانایی میانه‌روی دارد تا افراط گرایی. مونتسکیو در «روح‌القوانین» در تعریف ماهیت استبداد مثال جالبی دارد، او می‌گوید: «وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می‌خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می‌کنند، این است ماهیتِ استبداد»  (منبع این نقل: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷).
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. روح القوانین نوشته‌ی بارون دو مونتسکیو از کتاب های مشهوری ست که از آن در تنظیم ساختار حکومت ها و اداره کشورها و دولت‌ها استفاده شده است. او انقلاب، شورش و خونریزی را ناکارآمد می دانست و به جای آن بر قانون تأکید داشت. روح و عصارۀ کتاب روح القوانین، میانه‌روی در سیاست است نیز تفکیک قوا. روحانیان مسیحی فرانسه «روح‌القوانین» را بی‌ارزش می دانستند. اما مونتسکیو در کتابش اظهار کرد، بشریت بسی بیشتر توانایی میانه‌روی دارد تا افراط گرایی. مونتسکیو در «روح‌القوانین» در تعریف ماهیت استبداد مثال جالبی دارد، او می‌گوید: «وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می‌خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می‌کنند، این است ماهیتِ استبداد»  (منبع این نقل: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷).
دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
روح القوانین چه می گوید؟

روح القوانین چه می گوید؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
روح القوانین چه می گوید؟
به قلم دامنه: به نام خدا. روح القوانین نوشته‌ی بارون دو مونتسکیو از کتاب های مشهوری ست که از آن در تنظیم ساختار حکومت ها و اداره کشورها و دولت‌ها استفاده شده است. او انقلاب، شورش و خونریزی را ناکارآمد می دانست و به جای آن بر قانون تأکید داشت. روح و عصارۀ کتاب روح القوانین، میانه‌روی در سیاست است نیز تفکیک قوا. روحانیان مسیحی فرانسه «روح‌القوانین» را بی‌ارزش می دانستند. اما مونتسکیو در کتابش اظهار کرد، بشریت بسی بیشتر توانایی میانه‌روی دارد تا افراط گرایی. مونتسکیو در «روح‌القوانین» در تعریف ماهیت استبداد مثال جالبی دارد، او می‌گوید: «وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می‌خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می‌کنند، این است ماهیتِ استبداد»  (منبع این نقل: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷).
به قلم دامنه: به نام خدا. روح القوانین نوشته‌ی بارون دو مونتسکیو از کتاب های مشهوری ست که از آن در تنظیم ساختار حکومت ها و اداره کشورها و دولت‌ها استفاده شده است. او انقلاب، شورش و خونریزی را ناکارآمد می دانست و به جای آن بر قانون تأکید داشت. روح و عصارۀ کتاب روح القوانین، میانه‌روی در سیاست است نیز تفکیک قوا. روحانیان مسیحی فرانسه «روح‌القوانین» را بی‌ارزش می دانستند. اما مونتسکیو در کتابش اظهار کرد، بشریت بسی بیشتر توانایی میانه‌روی دارد تا افراط گرایی. مونتسکیو در «روح‌القوانین» در تعریف ماهیت استبداد مثال جالبی دارد، او می‌گوید: «وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می‌خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می‌کنند، این است ماهیتِ استبداد»  (منبع این نقل: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷).
Notes ۰