دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

۳۳۱ مطلب با موضوع «گوناگون» ثبت شده است

۰۶ آذر ۱۳۹۸ ، ۰۹:۴۴

همزیستی با خویشتنِ خویش

یک توضیح ضروری: من سه‌شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۸، در بارۀ یکی از کتاب‌های پروفسور «فضل‌الله رضا» فرزند شیخ اسدالله رضا و برادر دکتر عنایت‌الله رضا متن زیر را نوشته و در این وبلاگم منتشر کرده بودم. اخیراً با رفقا در مشهد که بودم باخبر شدم ایشان به رحمت خدا پیوستند. ازاین‌رو، علاوه بر گرامی‌داشت و احترام به مقام علمی، اخلاق، دینی و خدمات ایشان و طلبِ عُلوّ درجات نزد پروردگار مهربان برای آن مرحوم، متن گذشته‌ام با عنوان «همزیستی با خویشتنِ خویش» را با افزودن این توضیح و یک پیوست، دوباره بازنشر می‌دهم. روح این «چهره‌ی ماندگار» شاد باد:

 

به قلم دامنه. به نام خدا. این کتابی که در زیر مطابق سلسله‌نویسی‌هایم در معرفی کتاب‌ها می‌نویسم، و معرفی می‌کنم، «برگِ بی‌برگی» نوشته‌ی پروفسور «فضل‌الله رضا» (Fazlollah Reza) است. با این مشخصّات: تهران: صدای معاصر، ۱۳۸۰، چاپ اول (در ۴۰۰ صفحه). طبق روال دامنه، چهار نکته از آن را می‌نویسم:

 

پروفسور رضا

 

کتاب «برگِ بی‌برگی» نوشته‌ی پروفسور فضل‌الله رضا. تهران: صدای معاصر، ۱۳۸۰، چاپ اول (۴۰۰ صفحه).

عکس از دامنه

یک: در ص ۱۱ می‌گوید: آدمی وقتی غرقِ در جزئیاتِ زندگی بَهیمی [حیوانی، جانوری، دامی] بشود، اصول حیات انسانی و درخشش آفتاب‌ها را دیگر نمی‌بیند. پروفسور «فضل‌الله رضا» در صفحۀ 124 کتاب، آسیب‌شناسانه، گلایه می‌کند که «روش‌های تبلیغاتی، مؤثرتر از ماهیت هنر شده است!»

 

دو: در ص ۷۱ می‌گوید: به حساب پنجاه سال پیشِ فرهنگ ایرانی خودمان، در جستجوی مشاهیر علم بودم. بعدها متوجه شدم که این‌گونه اندیشه‌ها، ته ماندۀ بُت‌پرستی شرقی خودم است.

 

سه: در ص ۱۰۶ آمده‌است: «من به سلیقۀ خودم، در کتاب‌های آسمانی و رهنمودهای عرفانی و شاهکارهای فرهنگی دنبالِ آرامش درون، تزکیۀ نفس، مدارا با دیگران و همزیستی با خویشتنِ خویش می‌گردم.» 

 

چهار: در ص ۱۱۷ نوشته است: «سیاستمداران صاحب زر و زور پس از فرار از کشورهای‌شان، در زیر چتر دولتمردان غرب، زندگانی مرفّه و نو به دست آوردند.»

پایان. ۱۱ تیر ۱۳۹۸، قم. دامنه

 

پیوست و نقل: او که زادهٔ ۱۰ دی ۱۲۹۳ رشت بود، در  ۲۸ آبان ۱۳۹۸ در سن ۱۰۵ سالگی در اتاوای کانادا درگذشت. پروفسور فضل الله رضا از پایه‌گذاران نظریه اطلاعات و مخابرات بود. او بر این نظر بود که: «در چنین روزگاری اگر بخواهیم روی کره زمین، قومی به نام ایرانی وجود زنده و پایدار داشته باشد، باید فرهنگ سنتی آن قوم را پیوسته پاسداری کنیم. مهم‌ترین عاملی که قوم ایرانی را از دیگر اقوام برجسته می‌سازد، فرهنگ ملی ایران است."  او ادامه می‌دهد: "زبان فارسی یعنی همین فارسی آمیخته به عربی که در هزار سال ورزیده و نیرومند شده است، در مرکز فرهنگ ملی جای دارد. اگر امروز از یکی از کهکشان‌ها با ما تماس بگیرند وبخواهند که به شتاب یک روز فقط دو کتاب نمونه که معرف شخصیت ملی ما باشد برایشان بفرستیم، بنده گمان دارم که شاهنامه فردوسی و مثنوی جلال الدین رومی را می‌توان اختیار کرد. اگر جای چانه‌بافی بود. بوستان و گلستان را هم به آن‌ها پیوست می‌کنیم."

 

پروفسور رضا معتقد بود: "جوان ایرانی باید واقعیت را ببیند. جوانان نباید خرد و مایوس شوند. آن‌ها یک عرصه باز دارند و آن اِشراف به معارف ایرانی، اسلامی و جهانی است. جوانان ما باید اعتماد به نفس پیدا کنند و خود باخته نباشند و بدانند که ما وارث یک میراث قزهنگی و علمی بسیار غنی هستیم.

 

او در مقاله‌ای که اواخر اسفند ۱۳۹۰ روزنامه شرق منتشر کرد، در مورد آینده ایران نوشته بود: "ایران سرشار از منابع طبیعی است و نژادی برومند و مردمی فرهنگ‌پذیر و هوشمند دارد. اکثر ایرانی‌ها به فرهنگ و مردم این سرزمین مهر فراوان دارند و حتی عشق می‌ورزند. برگزیدگان ما، مردمی خلاق و پژوهنده و سازنده‌اند، که می‌توانند مانند زمان‌های باستان، با دنیا مراوده و گفتگو و مدارا داشته باشند و فرهنگ اصیل ایران را در پرتو بینش و گزینش جلا بدهند و به روز کنند و آن را زنده و پویا نگه دارند. خلاصه، ایرانی در معنا بزرگ از نو بسازند: «فلک را سقف بشکافند و طرحی نو در اندازند.» پروفسور رضا ادامه می‌دهد: "امید است، جوانان آینده‌نگر، برنامه‌های پیشرفت ایران را با سودمندی‌های دانش و فناوری مجهز کنند و به کار ببندند. اما والِه و شیدای اسباب‌بازی‌ها و بازار لوکس و اژد‌های آز و اهریمنی نشوند. "»

خلاصۀ زندگینامۀ

مرحوم فضل‌الله رضا در: اینجا

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۸ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۰:۵۱

انواع بی‌ادبی در کشورها

انواع بی‌ادبی در کشورها

متن نقلی: برای برخی افراد مسافرت به معنای استراحت‌کردن و دورشدن از فشار‌های کاری است، برای برخی دیگر به معنای تجربه و دیدن چیز‌های جدید است. در هر حال باید بدانیم که هنگام دیدن‌کردن از یک مکان جدید، یک فرهنگ جدید، آدم‌های متفاوت و به طور کلی زندگی متفاوت، چیز‌هایی هست که نباید انجام دهیم. اگر می‌خواهیم مهمان‌های خوبی باشیم، باید با آداب مناسب کشور میزبان آشنا شویم.

 

در روسیه دسته گلی با تعداد گل زوج ندهید. در روسیه و کشور‌های اروپای شرقی، دادن دسته‌گل با تعداد زوج توهین‌آمیز و ناشایست به حساب می‌آید. عدد زوج فقط در مراسم خاکسپاری داده می‌شود، بنابراین اگر نمی‌خواهید به کسی توهین کنید، دسته گلی با تعداد فرد بدهید.

 

در چین از ارتباط چشمی پرهیز کنید. در چین، تماس چشمی نشانه بی‌احترامی است. چینی‌ها وقتی از کسی عصبانی هستند این کار را می‌کنند، بنابراین اگر می‌خواهید مهمان خوبی باشید، این کار را نکنید.

 

 در تایلند به هیچ وجه به اعضای خانواده سلطنتی بی احترامی نکنید.. جحتی جوک‌ساختن درباره آن‌ها ممکن است شما را دچار دردسر کند. از همه مهمتر، پا گذاشتن پولشان جرم به حساب می‌آید و با شما مثل یک مجرم رفتار می‌شود.

 

در نروژ درباره رفتن به کلیسا حرف نزنید. در نروز از کسی نپرسید که آیا به کلیسا می‌رود یا نه. فقط درصد بسیار کمی از جمعیت نروژ به کلیسا می‌روند، بنابراین اینکه به روی آن‌ها بیاورید بی‌ادبی به شمار می‌آید و بهتر است درباره آن حرف نزنید.

 

در هند با کفش وارد خانه‌ها و معابد هندی نشوید. در هند وقتی می‌خواهید وارد معبد یا خانه کسی شوید باید کفش هایتان را درآورید.
 
 
در آلمان تولد کسی را زود تبریک نگویید. آلمانی‌ها در این مورد خرافاتی هستند، چون معتقدند اگر این کار را کنید همه چیز خراب می‌شود. بنابراین در آلمان تولد کسی را پیشاپیش تبریک نگویید، چون آن‌ها را از بدشانسی می‌ترسانید.
 
 
ذر سنگاپور حیوان خانگی ممنوع است. این یکی مهم است. برخی نژاد‌های سگ خطرناک، مثل پیت بول، آکیتا، توسا و ... در سنگاپور ممنوع هستند. در مورد سایر نژاد‌های سگ هم قوانین بسیار بسیار سختگیرانه و حساسی وجود دارد؛ بنابراین اگر می‌خواهید با سگتان دور دنیا سفر کنید، سنگاپور را از فهرست خود حذف کنید.
 
 
در آمریکا بی‌توجه از خیابان رد نشوید. در ایالات متحده رد شدن از خیابان با بی‌توجهی غیرقانونی است، حتی اگر خیابان کاملا خالی باشد. محتاط باشید تا خودتان را به دردسر نیندازید و از خط عابر پیاده استفاده کنید.
 
 
در فرانسه فقط بخشی از غذا را در رستوران‌ها نخورید. فرانسوی‌ها درست مثل زبانشان به غذا‌های خود هم افتخار می‌کنند؛ بنابراین سفارش فقط یک غذا، از نظرشان بی‌ادبی است. علاوه بر این، اگر غذا ته ظرفتان بماند، توهین به سرآشپز به حساب می‌آید، به جای این کار، باید غذا را برگردانید.
 
 
در سوئیس اشیای تیز هدیه ندهید. در سوئیس (همچنین آلمان، برزیل و مصر) دادن اشیای تیز به عنوان هدیه کار درستی نیست و به معنای پایان ارتباط یا دوستی است. برای این کار یک سکه را با نوارچسب روی چاقو بچسبانید، بنابراین گیرنده هدیه می‌تواند سکه را به عنوان پول آن به شما برگرداند.
 
 
در شیلی هرگز با دست غذا نخورید. غذاخوردن با دست در مکان‌های عمومی شیلی بسیار بی‌ادبی است، حتی سیب زمینی سرخ کرده! نکته مهم دیگری که درباره آداب غذا خوردن در شیلی باید بدانید این است که همیشه باید دست‌های خود را بالای میز نگه دارید و مچ دست‌ها روی لبه میز باشند.
 
 
در ژاپن سمت اشتباه پله‌برقی نایستید. ژاپن آداب خاصی برای استفاده از پله‌برقی دارد. اگر نمی‌خواهید مزاحم مردم محلی شوید، بهتر است در اوزاکا در سمت راست پله برقی بایستید و در توکیو در سمت چپ آن! منبع
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم «یک دارابکلایی» : با سلام. با سپاس از اینکه به این نکات [پست ۷۳۴۴: اینجا] اهمیت می‌دهید که نشان دهنده اهمیت دادن به مخاطبتان است. من هم برای دوستانی که از رایانه استفاده می‌کنند این نکته را بیان می‌کنم. اگر از کلیدهای ترکیبی Ctrl+Shift و ۲ استفاده کنند می‌توانند نیم‌فاصله ایجاد کنند. به این صورت که بعد از تایپ قسمت اول کلیدهای Ctrl و Shift را با هم فشرده و سپس کلید ۲ را بفشارند. پس از رها کردن آنها وقتی قسمت دوم کلمه تایپ می‌شود نیم‌فاصله ایجاد شده و به قسمت قبلی می‌چسبد. همچنین دوستان بدانند که بین هر کلمه با کلمه بعد باید یک فاصله قرار گیرد، اما علاماتی مثل نقطه، ویرگول، نقطه ویرگول و نقل‌قول به کلمه قبلی می‌چسبد و با کلمه بعد یک فاصله دارد. علامت پرانتز نیز به کلمات داخل پرانتز می‌چسبد و یک فاصله با کلمات خارج آن دارد. البته بسیاری از خوانندگان به این مسایل آشنا هستند. با سپاس.

 

پاسخ دامنه: به نام خدا. سلام بر شما جناب «یک دارابکلایی». از این‌که جناب‌عالی نیز به این امور دقت و توجه فرمودی، موجب خرسندی‌ست. شما به بخش واژگان محلی در دامنه نیز علاقه‌مندی نشان می‌دهی. از نکاتی که بر این فنّ افزودی ممنونم؛ زیرا با این زحمت و نگارش، به خوانندگان خود هم احترام قائل شدی و هم آموزشی ارزانی داشتی. درود.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۸:۵۸

آموزش فن نیم‌فاصله در تایپ

آموزش فن نیم‌فاصله در تایپ

به قلم دامنه: به نام خدا. همان‌طور که می‌دانید امروزه تایپ‌کردن در گوشی‌های لمسی به‌ علت وجود پیام‌رسان‌ها و حضور افراد در پهنه‌ی تبادل فکر و پیام، به عنوان یک کار همیشگی و اساسی درآمده است. من یک فن زیبانویسی و درست‌نویسی با صفحه‌کلید گوشی را -که کاربرد آن نشان اهمیت‌دادن، فرد به ادبیات فارسی است- بر روی عکس که از صفحه‌کلید تبلت خودم انداختم، به علاقه‌مندان می‌آموزم:

 

۱. به آن دگمه‌ای که در سمت راستِ «دگمه‌ دراز خط فاصله» قرار دارد توجه کنید، که با خط سبز دورش دایره کشیدم. این دگمه‌ی صفحه‌کلید، کار مهمی برعهده دارد. هرگاه خواستید کلمات مرکّب و ترکیبی تایپ کنید، بعد از کلمه‌ی اول، ابتدا بر روی این دگمه ضربه بزنید و بی‌آن‌که دستتان به دگمه‌ی خط فاصله بخورد، کلمه‌ای بعدی را تایپ کنید. فقط با همین کار ساده، شما دوکلمه‌ای را که باید طبق آداب ادبیات فارسی به صورت ترکیبی و بدون فاصله‌از‌هم نوشته شوند، به‌خوبی ترکیبی تایپ کرده‌اید.

 

۲. همچنین برخی از افعال که را که حرف‌های کمکی دارند، با این دگمه، با فعل خود ترکیب می‌شوند. با چند مثال حُسن چنین تایپی را که با دگمۀ «نیم‌فاصله» ایجاد می‌شود، نشان می‌دهم. مثال‌ها:

 

۱. حماسه‌سازان. که اگر این دگمه را نزنید با فاصله نوشته می‌شد، یعنی این‌گونه: حماسه سازان.

 

۲. گرامی‌دوستم. که واژگان گرامی‌دوست باهم ترکیب است. نه به هم چسبیدند، و نه از هم جدایند.

 

۳. سیس‌تَلی. لَم‌تَلی. نارنج‌دارتَلی. کِرات‌دارتَلی. ماهی‌تَلی. تِش‌هلی‌تَلی. شال‌دندون‌تَلی. همه‌ی اینها که واژگان مازندرانی است، به کمک همین دگمه، این‌گونه ترکیبی تایپ شدند.

 

۴. واژگونه‌سازی؛ که واژۀ ترکیبی است.

 

۵. به اندازه‌ی هسته‌ی خرما. یای نسبت به دو کلمه‌ی اندازه و هسته به‌زیبایی ترکیب شد.

 

۶. بقیه‌ی مثال‌ها را اگر به همین نوشته‌ی من در همین متن دقت شودد، واژگان ترکیب‌نوشته را خواهی دید. البته شما خوانندگان شریف بلد بودید، من فقط شرح دادم و تأکید کردم. پوزش.

 

نکته: اگر کمی حوصله بخریم و هنر و ذوق را به آن آغشته کنیم، ادبیات فارسی هرگز در لابه‌لای پیام‌رسان‌ها منهدم نمی‌شود.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۸:۵۴

باور سِتان مردم مَباش

به قلم دامنه: به نام خدا. از تبریز تا نیریز؛ از بجنورد تا بروجرد. باورسِتان مَباش. اگر خواستی باورِ افراد -به‌ویژه جوانان- را بسِتانی، هیچ فکر کرده‌ای جای آن، چه می‌گذاری؟ می‌دانی آنان را با خالی‌کردن عقیده، دچار خلاء کرده‌ای؟ و با این بی‌رحمی غیراخلاقی‌ات، ساختمان وجودی‌شان را در معرض خطر قرار داده‌ای؟ شمایی که از تبریز تا نیریز؛ و از بجنورد تا بروجرد می‌تلاشی که ایمان و علایق دینی باورمندان جامعه را در هر موقعیت و فرصتی که تحصیل کردی، متلاشی کنی، بدان که به بدترین نوعِ تلاش، مشغولی؛ بلکه مشغولیت شیطانی یافته‌ای. و خودت یا تغافل می‌کنی، یا مأمور مخفی شیطانِ درون و شیاطین بیرونی شده‌ای، و خودت از آن خبر نداری که مفت و مجانی، رایگان با بندگانِ خداوند می‌ستیزی.

 

بنابراین اگر بر فرض به حکم عقل خود و به یُمن آزادی و حتی به خاطر احساس شخصی، می‌خواهی چنین کنی، اول باید از افکار خود خبر داشته باشی که چقدر می‌ارزد، آیا درست و موزون است، تا چه حد خودت به آن یقین و اطمینان داری. و نیز بدانی آنچه از باور دیگران می‌رُبایی، به ازای آن چه می‌نِشانی. اگر چنین کاری را بی‌محابا و بی‌رحمانه و بی‌«مفاصاحساب» می‌کنی، یقین کن در حال تخریب هم خود و هم دیگرانی.

 

آری با شما بودم، ایرانی؛ از تبریز تا نیریز؛ و از بجنورد تا بروجرد. فرقی نمی‌کند تخریب یک ساختمان بلند با دینامیک، با تخریب باورهای دینی یک جوان با بمب تردیدافکنی و بی‌باورسازی. ایمان، از نظر من سیمان اجتماعی است، آن را به‌آسانی از ایمان‌ورزان نگیر و مثل خودت پُرخلاء و بی‌دغدغه مَساز.

 

نکته: اگر می‌بینید پیامبر خاتم (ص) که معدن رحمت است و مخزن مکارم اخلاق، اول سراغ باور زورمندان و زرمندان و بُت‌خواهان رفته بود، دلیلش این بود، می‌خواست بر جای آن باورهای جاهلیت، باور اسلام بنشاند که دین رحمت و سهله و عقل و خرد و صلح و مخالف هرگونه زور و زر و تزویر است. درود خدا بر محمد رسول‌الله (ص) که باور برتر بر باورهای آغشته و منحرف و تحریف‌شده نشاند و راه رستگاری به روی بشریت گشود و توحید و یگانه‌پرستی و عشق به پرورگار و خدمت به خلق را جا انداخت. و  سلام بر حضرت امام صادق (ع) که پیشوایی اندیشمند برای تبیین مکتب مسلمین و رهبری خردمند برای شیعیان بوده است. میلاد دو دُرِّ ایمان و اسلام بر پیروان خجسته باد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۰:۰۵

پول؛ همه‌چیزِ برخی‌ها

 قلم دامنه. به نام خدا. برای بعضی‌ها همه چیز این متاع است: پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول.

 

نکته: من که در باره‌ی پول‌ نکته‌دانی بلد نیستم، بگذرم و فقط بگویم پول از نظر من حسِ توان و تقسیم وقت و بخت به انسان می‌بخشد، اما همه‌چیز او اگر پول شود، در دست‌یابی به زندگی پاکیزه، به زبان شیرین محلی، بُور (=خیط) می‌شود؛ یعنی ناکام می‌ماند. دو بیت از شاعر هزارجریب آقای عباس قاسمی که زبانِ حال پول با صاحبِ پول است می‌نویسم:


دین و شرف و خداپرستی
با یادِ من از زمین برَستی

...

ای صاحبِ من مَشو اسیرم
من آفتِ هر رفیق و دینم

(منبع شعر)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۵:۵۳

غار دموستنسی

غار دموستنسی
به قلم دامنه: به نام خدا. تپّه چاله (قسمت ۵) سلسله نوشتارم در مدرسۀ فکرت. خیلی‌خیلی، شرم داشت. در سخن، نارسا و در پیکر نحیف و بدقواره بود؛ یتیم و کم‌رو. همین، موجب شد ارث پدری‌اش را غاصبین، به حیله و دغل و نیرنگ به چنگ آورند. وکلای سخنور -که قدرت کلام داشتند و سِحر بیان- با سفسطه و نفوذ در تاروپود جامعه دخل و تصرّف می‌کردند و حق ضعیف را به نفع غنی در دادگاه‌ها قربانی می‌ساختند؛ او را نیز از حقوقش محروم نمودند.

 

اما او در صدد برآمد تا نارسایی زبان و ضعف گفتارش را از خود بزُداید. تا با توانایی و صلابت، به حق خود دست یابد و از قِبل همین اراده، به سخنورترین سخنوران جهان تبدیل شود. او سر به صحرا، دل به کوهستان و تن به غار داد و حتی برای یک سخنرانی‌اش «هفت سال کار کرد». در دشت و کوه و دمَن برای انبوهی از جمعیت ذهنی و خیالی‌اش سخنرانی کرد. به حفره‌ای که در دل صخره‌های سخت، ساخت رفت و در غارِ خودساخته، خود را بازسازی نمود؛ غاری تنگ، باریک و به حدی کوچک که به‌زور در آن جا می‌شد. بر کناره‌ها، دیواره‌ها و سقف و جداره‌های آن «تیغ‌ها و خارها و میخ‌ها و سیخ‌ها» گذاشت تا هنگام تمرین سخنرانی به حالت ایستاده، دست و سر و تن و شانه و گردنش بی‌قواره حرکت نکند؛ و اگر کرد، با خوردن به تیغ و میخ و سیخ بفهمد و حرکاتش را موزون و همآهنگ سازد. آری؛ این «دموستنسِ» ضعیف بود که شده بود خطیب بزرگ. و با این عزم و اراده بر سوفیست‌ها غلبه کرد که با ابزار سخن و وکالت ناحق، خود را نیرومندان جامعه جا می‌زدند و شب را روز و روز را شب نشان می‌دادند! و حق و حقوق مردم را به کام اغنیا و زرمندان و زورمندان بالا می‌کشیدند.

 

حاشیه: آنچه امروز درین تپّه چاله‌ی پنجم، به سبک تحلیلی و تفسیری نوشتم، در ایام شَباب و جوانی -که خوراکم کتاب بود و عاشق خودنویس پارکر آمریکایی بودم- داستان دموستنس را از کتاب «تشیّع صفوی و تشیّع علوی» مرحوم دکتر علی شریعتی آموخته و در دفتر یادداشتم با پارکر ریزنویسِ نقره‌ای‌رنگم، خلاصه‌وار نوشته بودم؛ که از آن یادگارِ ماندگارم، عکسی انداختم و در زیر منعکس می‌کنم.


نکته: آری؛ گاه به غارِ دموستنسی باید رفت؛ به‌ویژه وقتی در جامعه و جهانی گرفتاری که عده‌ای، جزء به چپاول و چاپیدن و چاپوکردن، تقلّای دیگری ندارند؛ زیرا اگر نجُنبی چاپیده می‌شوی و چاپوچی‌ها چونان سوفسطائیان راهزنِ دَله‌ای‌اند؛ که فقط دلیری، دَلگی‌شان را خنثی و دست‌کم، کم می‌کند. بگذرم. غار دموستنسی. عکس بالا: متن خطی‌ام در ایام جوانی.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۷:۵۷

آیا با خود گفت‌وگو داری؟

آیا با خود گفت‌وگو داری؟

پرسش بحث ۱۳۲ مدرسۀ فکرت: آیا با خودت حرف می‌زنی؟ این پدیده‌ی رفتار درونی را چگونه تحلیل می‌کنی؟ آیا آنچه با خودت، در خلوت گپ می‌زنی قابل نقل و علنی‌شدن است که پند باشد و هشدار و اشتراک تجربه‌ی فردی؟ این موضوع برای گفت‌وگو در مدرسۀ فکرت سنجاق می‌شود.

 

پاسخم به بحث ۱۳۲:

 

به قلم دامنه: به نام خدا. ۱.تمام پاسخ جناب سید علی‌اصغر به مبحث ۱۳۲ (اینجا) مورد قبول من هم هست. ازین‌رو، آن جواب، جواب مرا تکمیل می‌کند. ۲. اساساً یکی از باورهای من همیشه این بوده که انسانِ توانا و دانا کسی می‌تواند باشد که قدرتِ تنهایی را داشته باشد. او با آن‌که مدنی‌الطبع است، اما به‌عمد می‌بایست برای خود، ساعات تنهابودن تنظیم کند. این ساعات تنهایی، حتی اگر به ماه و هفته‌ها هم کشید، باز نیز توانِ با خودبودن را به جان‌ودل بخرد و خویشتنِ خویش را بیآراید و فکر و اندیشه‌اش را سامان ببخشد. همین قدرت مرموز بشری، سبب می‌شود گفت‌وگو با خود شکل عقلانی، خردورزانه و ارزشمندانه بگیرد و بُن‌بست‌ها را باز کند و گره‌ها را بگشاید. زیرا فکر و تفکر، خاستگاه‌ و رُستنگاه‌اش تمرکز و خلوتِ با خود است.

 

 

۳. کسی را سراغ داشتم -که البته اینک در بستر بیماری‌ست- وقتی از قضای حاجت -به تعبیر رُک‌تر مُستراح- بازمی‌گشت، می‌گفت: یافتم، پیدا کردم. او، همان‌لحظه که نوعی خلوت خاص است، هم زور می‌زد و هم فکر می‌کرد، ازین‌رو پیدا می‌کرد؛ پیچیدگی‌های ذهنش را باز می‌نمود و دست‌به‌کار می‌شد و نقشه‌اش را می‌ساخت. با خود حرف می‌زد و مُنتج به نتیجه می‌شد. این را گفتم تا گفته باشم، شاید بسیاری چنین باشند؛ حالا چه مستراح (=که راحت‌شدن معنی می‌دهد) چه بازداشتگاه، چه سلولِ انفراد، و چه بر بالای تخت و زیر لحاف و چه بر پشت فرمون.

 

۴. از نظر کاربردی نیز گپ با خود مفید است. در واقع چنین حالتی نشان می‌دهد فرد از نظر منطقی و اخلاقی پیش از دیگران، اول خود را مخاطبِ نوید و یا نهیب خود کرده است. این‌که زرتشت در سخن سه‌پاره‌ای خود، یک پاره را به پندار نیک سپرده است، به برداشت من از یک جنبه همین گپ با خود است که هدفی برای ساختن و پاکسازی و پاکیزگی درون و پرهیز از تیرگی و تیره‌دیدن دیگران است.

 

۵. از نظر من با خود حرف‌زدن، جنبه‌ی ارتکاز نیز دارد؛ یعنی ثابت‌شدن و ملکه‌شدن ذهنی و رفتاری. حتی گاه از آن گریزی نیست؛ لابُد این حالت دست‌کم یک‌بار، به‌یک‌بارگی در شما رخ داده که با انگشتت پِسِّه و بِشکَن زدی و زمزمه‌وار گفتی: آها، همینه. شک ندارم که اینه. بریم که دیره. همین بِشکَن‌زدن اختیاری یا غیراختیاری، و گفتن چنین جملاتی، گپ با خود است که در سرِ انگشتانت بازتاب یافت.

 

۶. به لحاظ عرفانی که این گپ با خود، به حدِّ یک هستی ابعاد و پهنا و درازا دارد. پیامبر ما -صلوات الله- به غار می‌رفت، انبیاء آسمانی (ع) به صحرا و بِئر (=چاه‌‌مانند) می‌رفتند و یا در چوپانی ندا و منادا داشتند، بودا بر تنه‌ی درخت رفت و عارفان درستکار به خَلْسه و صحو و محو. بگذرم. تمام این رفتارها قدرت انسان است برای کشف، کسب و اکتساب و ارتکاز. هم اجتماع و هم انفراد؛ هر دو لازم است.

 

۷. درین‌باره سخن فراوان دارم، اما دو کف دست برای مدرسه‌ی فکرت کفایت دارد. و همین را بگویم چنین حالتی از نظر من، نرمش فکر است، پاییدن خود است، بازسازی اغلاط و خراب‌کاری‌هاست، بازآموزی اندیشه‌هاست، آشتی با قهری خویش است، و نیز به قول قشنگ سید علی‌اصغر: «صمیمیت با خویشتن». و در یک کلمه، سمفونیِ رقص دل است و بزم قلب و رمزگشایی از رمزینه‌های عقل. پس، با خود گپ بزنیم. گرم و نرم و نُرم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
مداین صالح و دروازهٔ مکّه در جدّه
 
 
متن نقلی: «شهر تاریخی مداین صالح. دومین شهر بزرگ نبطی‌ها. مردمانی که در عربستان قدیم و درهٔ اردن زندگی می‌کردند تا در سال ۱۰۶ میلادی این امپراطوری تحت سلطهٔ رومی‌ها قرار گرفت. اکنون در بقایای آن گورستان وسیع باستانی با ۱۳۰ قبر و محراب‌های دوران پیش از اسلام و تعدادی خانه‌های خشتی و سازه‌های خاکی وجود دارد که مکان زندگی ساکنان شهر بوده است. مداین صالح در سال ۲۰۰۸ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد.»دروازهٔ مکّه در شهر باستانی جدّه. در قرن هفتم میلادی، جدّه هم بندر اصلی واقع در اقیانوس هند برای مبادلات تجاری بود و هم محل ورود زائران مسلمان که از طریق دریا خود را برای زیارت به شهر مقدس مکّه می‌رساندند. (منبع)
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۷:۴۷

قارّه‌ی غروب

به قلم دامنه: به نام خدا. اروپا نامی‌ست که سامی‌ها (=مردم خاورمیانه، شامل عِبری‌ها، عرب‌ها، آشوری‌ها) آن را گذاشتند که به معنی غروب است و نیز شاید معادل غُروبا. که امروزه ما از آن مغرب‌زمین یاد می‌کنیم. همان‌گونه که اروپایی‌ها از منطقه‌ی ما به نام خاورمیانه (=شرق الاوسط، شرق میانه و وسط) نام می‌برند که رهبری تأکید کردند به جای خاورمیانه گفته شود «غرب آسیا».
 

اروپا که ۵۰ کشور را در خود جای داده، قاره‌ایی کوچک، اما پرجمعیت است. حرف من از همینجا آغاز می‌شود. چرا قاره‌ای به این کوچکی این‌همه کشور کوچک و کم‌وسعت دارد؟ جواب‌های زیادی می‌توان داد اما دمِ دست‌ترین پاسخ من این است چون بر سر هویت، قومیت، زبان، تاریخ خود باهم نبردهای سنگین کردند و در مدتی کوتاه خون‌های همدیگر را ریخته‌اند تا مرز و جغرافیا و سرزمین معیّن برای خود دست‌وپا کنند. حتی آتش دو جنگ جهانی ویرانگر و هولناک از همین قاره آغاز شده بود و به سایر جهان زبانه کشید. هنوز هم در آن قاره، اختلافات بالقوه وجود دارد که ممکن است روزی آنان را به ستیزه و جنگ بکشاند. گرچه فعلاً خویشتنداری دارند. نمونه‌اش یوگسلاوی که به ۷ کشور کوچک تبدیل شد.

 

بنابراین؛ اروپا با آن‌که اتحادیه اروپا را شکل داده، اما هرگز ایالات متحده اروپا نشده؛ و هنوز نیز یک فرانسوی خود را عاقل‌تر از آلمانی می‌داند. یک آلمانی خود را نژاده‌تر از انگلیسی. و یک انگلیسی خود را خردمندتر از ایتالیایی. و یک ایتالیایی خود را تاریخی‌تر از تمام اروپایی. و یک یونانی خود را فلسفی‌تر و متمدن‌تر از همگان می‌داند. اگر بخشی از ما درین مدرسه تقریباً ۱۵ سال سن خود را بزرگتر می‌دیدیم، دست‌کم جنگ مَخوف جهانی دوم و قحطی‌های مُهلک آن را حس می‌کردیم. بگذرم. 

 

اگر ایران را بلند کنی و بر قاره‌ی اروپا پهن کنی چندین کشور را در بر می‌گیرد. یعنی وسعت ایران تقریباً به‌اندازه‌ی ۱۷ درصد کل خاک اروپاست. (این رقم را حدسی نوشتم) آن‌وقت اروپا به علت برتری در اقتصاد می‌خواهد برای ما خط و نشان بکشد!

 

نکته‌ی تحلیلی: اینک اروپا که بر اساس انقلاب سیاسی ۱۷۸۹ فرانسه، بر مبنای انقلاب صنعتی انگلستان، بر پایه‌ی مصلحت صلح جمعی، بر وفق عقلانیت رنسانس و نیز به موازات اصلاحات عصر روشنگری خود را رهبری می‌کند و به پیش می‌رود و صاحب برند و سرمایه و اقتصاد و تئورهای دلربا ! شده است، می‌خواهد بر تحولات جهان و امور بین‌الملل دخالت داشته باشد تا هم قدرت خود را در چانه‌زنی‌ها مواظبت کند و هم محیط بین‌الملل را بازاری آرام برای خرید کالاهای گران خود نگه دارد.

 

آنان همچنان یک کوشش طاقت‌فرسا هم دارند که ایران را از روند بیداری ملت‌ها و نفوذ منطقه‌ای حذف کنند. اما هنوز نتوانسته‌اند. یک دلیل عمده‌اش این است ملت‌هایی از منطقه با دل و جان حاضرند برای ایران و اسلام فداکاری کنند و تن به خفّت پادشاهی و سلسله‌ی «آل»های فاسد ندهند. سخن فراوان است، مجال اندک.

 

نظر سید علی اصغر شفیعی دارابی: سلام. از تحلیل و تبیین و تفسیر جدید مغرب زمین کما فی السابق خوشه چیده ام و روانی انتقال تحلیل بر کام دیدگاه سیاسی ام  نشست . تاریخ اروپا و طبع ماهیت را در دو موضوع مورد نظر خیلی زیبا تدوین نمودی که همه اروپا را تعریف نمودید.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۷:۴۶

سه عکس، سه نگرش

 
 
ته سیگاری جمع‌آوری‌شده از سواحل کیش
چه هنری! باقی می‌گذارند. (منبع)
 
 
 
 
روستای «سرآقاسید»، روستایی تاریخی
واقع در چهارمحال و بختیاری که
 از جنوب به استان اصفهان و از غرب
به خوزستان می‌رسد.یقین ندارم،
اما گمان دارم این رنگ‌های رنگارنگ خانه‌های‌شان
 از رنگ‌های طبیعی باشد، نه شیمیایی. (منبع)
 
 
 
 
عکس ارسالی حمید عباسیان. زیبا و فریبا و دلربا.
وقتی به چهره‌ی تک‌تک آن گُل‌ها مکث و درنگ می‌کنی
هر کدام‌شان آن حیوانات صحرای کنیا
 و رودزیا را می‌مانند که دس‌بِراز
 (=بلندشدن روی دو پا) می‌شوند و دشمن را می‌پایند
و وقتی حسِّ تهدید و خطر کردند
به سرعت باد به پناه لانه می‌خیزند. بگذرم.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۷:۲۷

سلیمانی، سیدحسن، شهید مغنیه

 
 
قاسم سلیمانی
سید حسن نصرالله و شهید عماد مغنیه
در اتاق عملیات ضاحیه لبنان
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
ما خیل بندگانیم ما را تو می‌شناسی
شعری از رهبری
 
ما خیل بندگانیم ما را تو می‌شناسی
هر چند بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی
ویرانه‌ئیم و در دل گنجی ز راز داریم
با آنکه بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسی
با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش
بیگانه با کسانیم ما را تو می‌شناسی
آیینه‌ایم و هرچند لب بسته‌ایم از خلق
بس رازها که دانیم ما را تو می‌شناسی
از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسی
از ظن خویش هرکس، از ما فسانه‌ها گفت
چون نای بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی
در ما صفای طفلی، نفْسُرد از هیاهو
گلزار بی‌خزانیم ما را تو می‌شناسی
 
آیینه‌سان برابر گوییم هرچه گوییم
یک‌رو و یک‌زبانیم ما را تو می‌شناسی
خط نگه نویسد حال درون ما را
در چشم خود نهانیم ما را تو می‌شناسی
لب بسته چون حکیمان، سرخوش چو کودکانیم
هم پیر و هم جوانیم ما را تو می‌شناسی
با دُرد و صافِ گیتی، گه سرخوشی است گه غم
ما دُرد غم کشانیم ما را تو می‌شناسی
از وادی خموشی راهی به نیک‌روزی است
ما روزبه، از آنیم ما را تو می‌شناسی
کس راز غیر از ما، نشنید بس «امینیم»
بهر کسان امانیم ما را تو می‌شناسی
 
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۹:۲۲

مجسمۀ ریۀ انسان

مجسمه‌ای از ریه انسان برای توجه دادن به موضوع آلودگی هوا در لندن/ گاردین

توجه‌دادن به هوای پاک

مجسمه‌ی ریه‌ی انسان در لندن

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۸:۱۸

کو کو ، هو هو

آیت الله حسن حسن زاده آملی

 
آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی می‌گوید: «الهی به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده. الهی همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد. الهی همه گویند بده، حسن گوید: بگیر. الهی! همه برهان توحید خواهند و حسن دلیل تکثیر. الهی! اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو را دارم؟ الهی در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو. الهی هر چه بیشتر دانستم نادان تر شدم بر نادانی ام بیفزا! الهی گروهی کو کو گویند و حسن هو هو. الهی خنک آن کس که وقف تو شد. الهی همه از مردن می ترسند و حسن از زیستن که این کاشتن و آن درویدن. الهی شب پره را در شب پرواز باشد و حسن را نباشد. الهی خوشا آنان که همواره بر بساط قرب تو آرمیده اند. الهی خوشا آنان که در جوانی شکسته شدند که پیری خود شکستگی است. پندهای حکیمانه؛ ص 63. (منبع)
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ مهر ۱۳۹۸ ، ۱۰:۴۸

دست مریزاد یعنی چه؟

متن نقلی : می‌دانیم که این تعبیر معادل عبارت «دستت درد نکند (نکنه)» به‌کار‌ می‌رود. در منابع مکتوب و مجازی در توضیح آن آورده‌اند « دستانت دچار لرزش مباد». در «فرهنگ بزرگ سخن» (به سرپرستی استاد دکتر حسن انوری) که ماحصل چند سده سنت لغت‌نامه‌نویسی فارسی‌زبانان و اثر ارجمندی است، ذیل « مریزاد» با ارجاع به « دست‌مریزاد» در همان فرهنگ آمده: « دچار لرزش و کاستی نباشد».

 
در «پارسی‌ویکی» آمده:« منظور این است که دست تو دچار بیماری نشود به‌گونه‌ای که با گرفتار‌شدن به بیماری دچار لرزش شوی و چیزها از دستت بریزد...».
 
 
برداشت‌ه‍ای نادرست‌تری نیز از این تعبیر شده‌است. در « ویکی‌واژه» آمده: «دست شما آزار نبیند. دست شما از آزار دور باد». حتی برخی این تعبیر را به‌صورت «دست‌مریضاد» (در معنای «مریض مباد») می‌نویسند.
 
 
اما در این تعبیر، « ریختن» در معنای پوسیده‌شدن و تجزیه‌شدن (به‌ویژه در خاک گور) به ‌کا‌ر رفته‌است. این مصدر به‌صورت «ریزیدن» نیز در متون کهن کاربرد فراوان داشته و صفت‌های مفعولی‌شان نیز («ریخته» و « ریزیده») به‌ویژه در تفاسیر کهن آمده‌است.
 
 
سعدی در گلستان می‌گوید:«یکی از ملوک خراسان محمود سبکتگین را به‌ خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته ‌بود و خاک‌ شده مگر چشمان او...» (چاپ استاد یوسفی، انتشارات خوارزمی، ص۵۹). گاه این تعبیر را هنگامی که تن کسی بالای دار می‌ماند و می‌پوسید نیز به کار می‌بردند. در بیتی از غزلی منتسب به حافظ (در لغت‌نامهه‌ی دهخدا به‌سبب نامشخص‌بودن شاعر نشانهٔ (؟) آمده) نیز آمده:
 
بنازیم دستی که انگور چید
مریزاد پایی که درهم فشرد
 
که مصرع دوم اشاره دارد به فشردن و لگد‌مال‌کردن انگور در حوض (چَرخُشت) برای تهیهٔ شراب که تفصیل آن به‌ویژه در شعر منوچهری خواندنی است. دهخدا در توضیح یادآور شده «کلمهٔ تحسین باشد استادان پیشه‌ور و ارباب صنایع را» که بیانگر سبب وجود واژهٔ « دست» در این عبارت است. باید گفت مریزاد در این تعبیر فعل دعایی برای سپاسگزاری از کسی است که کاری برای کسی کرده و یا محبتی از او دیده شده است. معنای کنایی این تعبیر « انشاءالله زنده باشی» است. درست شبیه تعبیر «تن‌درست باشی/ باشید». (منبع)
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۸:۲۸

مواد غذایی نفّاخ و ضد نفخ

مواد غذایی نفّاخ و ضد نفخ

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۷ شهریور ۱۳۹۸ ، ۰۹:۵۱

سباء، مونالیزای قرن

 

 

 

توضیح دامنه: این دختر، «سباء» است که سه سال پیش از چنگ جنگجویان داعش فرار کرد و خود را نجات داد. به علت لبخند تلخی که در گریه اش نمایان بود، وی را «مونالیزای موصل» یا «مونالیزای قرن» خوانده اند؛ همان تابلوی مشهور «مونالیزا» اثر مشهور لئوناردو داوینچی. عکس دوم را نیز «الفهداوی» -همان عکاسی که «سباء» را با آن حالت ترس و وحشت و گریه ثبت کرده بود- پس از آزادی موصل از اشغالگران داعش، از چهره ی این دختربچه که «مونالیزای قرن» نام گرفت، انداخته است. به امید رهایی و آزادگی تمامی انسان های ستمدیده و مظلوم زمین.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۶ شهریور ۱۳۹۸ ، ۰۸:۵۱

خواص کشک خشک

متن نقلی : محمدرضا حاجی حیدری متخصص طب سنتی درباره فواید کله جوش گفت: کله جوش یکی از غذا‌های ساده، سنتی و نسبتا ارزان است که ماده اصلی تشکیل دهنده آن کشک است و در طب سنتی کشک دارای مزاج سرد و خشک است. البته باید گفت هضم کشک خصوصا برای افرادی که معده سردی دارند کمی سنگین است. ولی وقتی به صورت کله جوش استفاده می‌شود با سیستم گوارش سازگار‌تر می‌شود.

 
او افزود: کله جوش غذایی ارزان است که در مناطق مختلف کشور با روش‌های متفاوتی تهیه می‌شود. یکی از روش‌های ساده آن که بیشتر به کله جوش اصفهان مشهور شده که ابتدا پیاز را در روغن تفت می‌دهند سپس آب وکشک را نیز اضافه می‌کنند. البته می‌توان کشمش و مغز گردو و نعناع خشک را نیز به آن اضافه کرد.
 
ماده مغذی و اصلی کله جوش که با نام کشک شناخته شده است. دارای مزاج سرد و خشک بوده و دیر هضم و نفاخ محسوب می‌شود، اما زمانی که به صورت کله جوش سرو می‌شود سردی، دیر هضم بودن و نفاخی آن اصلاح و تعدیل می‌شود که برای سرد مزاجان، معده‌های سرد و بلغمی نیز مناسب است. حاجی حیدری با اشاره به فواید کشک خشک اظهار کرد: یکی دیگر از مزیت‌های کشک ماندگاری طولانی آن نسبت به سایر لبنیات مانند شیر و ماست است.
 
حاجی حیدری در پایان اظهار کرد: کشک خشک را می‌توان به مدت طولانی در دمای معمولی نگهداری کرد و افرادی که با خوردن شیر دچار مشکلات گوارشی از قبیل دل پیچه و اسهال می‌شوند می‌توانند از کله جوش به عنوان یک وعده غذایی که جانشین مناسبی برای تامین مواد مورد نیاز بدن از جمله کلسیم می‌باشد استفاده کنند. (منبع)
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ شهریور ۱۳۹۸ ، ۰۸:۳۸

سنگ قبر آیت‌الله نخودکی

 
 
سنگ قبر مرحوم آیت الله نخودکی
حرم امام رضا (ع). ارسالی مسعود دارابکلایی مشهد
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ مرداد ۱۳۹۸ ، ۰۹:۱۱

خاطره با طالقانی و منتظری

به قلم دامنه: به نام خدا. درین روزهای حُزن محرّم، یاد دو عالم مبارز را گرامی می‌دارم؛ یعنی مرحومان: آیت‌الله سید محمود طالقانی و آیت‌الله العظمی حسینعلی منتظری که با الهام از فرهنگ عاشورا و آموزه‌های امام حسین -علیه السلام- با شاه و ستمشاهی مبارزه کردند و زندان و حبس و شکنجه‌ها را لمس نمودند. حجت‌الاسلام احمد منتظری در مصاحبه‌ای، خاطره‌ی دیدار با آیت‌الله طالقانی و منتظری در زندان را این‌گونه می‌گوید که عیناً نقل می‌شود:

 

«تاریخ و ساعت ملاقات آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری در یک روز و یک ساعت بود؛ دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها. وسط زندان اوین چادری زده بودند و اطراف آن نیمکت بود. یک طرف ما می‌نشستیم و طرف دیگر خانواده‌ی آقای طالقانی. آقای منتظری با یک پیرهن شلوار و تند‌تند می‌آمد اما آقای طالقانی با عبا و عمامه می‌آمد و با طُمأنینه قدم برمی‌داشت. این مقایسه برای ما خیلی جالب بود: یکی خاکی و دیگری پُر اُبهت.» منبع

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۰ مرداد ۱۳۹۸ ، ۰۸:۵۶

گر از هر باد چون بیدی بلرزی

به قلم دامنه

به نام خدا

کاه و کوه

گر از هر باد چون بیدی بلرزی
اگر کوهی شَوی، کاهی نیَرزی

 

یعنی چنانچه در برابر بادها -دشمنان، دسیسه‌گران، حسودان و بدسِگالان- مانند بید، لرزه بر اندامت بیفتد، کوه هم اگر باشی، به پَرِ کاه نمی‌ارزی! نکته بگویم: حکیم بزرگمهر، چون قدرتِ روحی و مقاوم داشت در برابر «کَسری» چون کوهی ستَبر و سخت ایستاد و نگذاشت پادشاه، مردم را به جُرمِ مَزدکی‌شدن، از بین ببرد. او گفت «من از تاریکی کُفر به روشنایی آمدم و از روشنایی به تاریکی باز نروَم.» او خود به حبس رفت، شکنجه شد، کُشته شد، مُثله و تکّه‌پاره شد، اما مثلِ بید نشد، آشفته نشد، سرآسیمه نشد، نلرزید، نهراسید، و تن به ترس و خفّت و ذلّت نداد. روحش شاد. شهید دکتر مصطفی چمران نیز، که به قول امام «شرف را بیمه کرد» یک کوه ستَبر بود، و یک انسان نستوه (=ناخسته)، که از ایمان و ایران، با صلابت و عرفان دفاع کرد. یادش که فخر ایران بود، همآره یاد باد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی