متن نقلی: "عقاید دروزیها. دروزیها خود را «موحدون» یا معتقدان به یکتاپرستی مینامند و به آنها «بنیمعروف» نیز میگویند. گفته میشود که نام دروز از «نشتکین دروزی» گرفته شده است که از خلفای فاطمی مصر جدا شد و به لبنان گریخت تا در آنجا دعوت خود را گسترش دهد. دروزیها اعتقاد دارند که خداوند، یگانه و تنها حاکم ازلی جهان است. او منزه و فراتر از توصیف بندگانش است، زیرا به باور آنها عقل بشری قادر به درک عظمت صفات خداوند نیست. در بعضی منابع گفته شده که این طایفه در دوره خلفای فاطمی در قرن دهم میلادی از فرقه اسماعیلیه جدا شدهاند. اما برخی محققان آن را به خودی خود باوری مستقل میدانند. دروزیها یکی از قدیمیترین جوامع خاورمیانه محسوب میشوند. هیچکس نمیتواند به این دین روی آورد و کسانی که دین خود را ترک میکنند، هرگز نمیتوانند بازگردند. ازدواج با فرد غیر دروزی ممنوع است. آنها متون مقدس دارند، اما دسترسی به آنها محدود است و تنها تعداد کمی از دروزیها اجازه شرکت در مراسم مذهبی را دارند. آنها جزئیات اعتقادات یا اعمال مذهبی خود را به اشتراک نمیگذارند. به همین دلیل، اغلب به عنوان یک جامعه مرموز دیده میشوند. از نظر فرهنگی، زبانی و قومی، آنها عرب محسوب میشوند. اما اکثر دروزیها خود را در درجه اول دروزی و در درجه دوم عرب میدانند."
دروزیها دارای طبقهای از رجال دینی هستند که با عنوان «عقال» شناخته میشوند و رهبر آنها شیخ عقل نامیده میشود. آنها ترجیح میدهند با اعضای طایفه خود وصلت کنند و ازدواج آنها بر پایه رضایت و توافق طرفین، با حفظ حقوق دو طرف و برابری بین آنها، صورت میگیرد. چند همسری در این طایفه ممنوع است، و مبنای ازدواج شفافیت و صراحت است، بنابراین طرفین باید وضعیت سلامت جسمی و عقلی و روحی خود را بیان کنند. حق طلاق تنها در اختیار مردان نیست، بلکه زنان نیز میتوانند از شوهر خود جدا شوند
«بسم الله الرحمن الرحیم. در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت.
متن نقلی: در سال ۱۹۵۸، مائو تسهتونگ، رهبر چین، دستور داد که گنجشکها به عنوان یکی از "چهار آفت" به همراه موشها، مگسها و پشهها، از بین برده شوند. این کارزار بخشی از سیاست "یک گام بزرگ به جلو" بود، چون مائو معتقد بود گنجشکها غلات را میخورند و باعث ضرر به کشاورزان میشوند. اما در نهایت این کارزار منجر به عدم تعادل اکولوژیکی و قحطی بزرگ چین شد.
ضدیت بخشی از نظام با قبر و نام کوروش. نگارش ۲۰ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. آقای سید عزتالله ضرغامی رئیس پیشین رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در شبکهی پیامرسان «ایکس» توئیتر سابق مطلبی نوشت که دربردارندهی تحریف تاریخ است. عین حرف وی این است:
«توصیههای ملی و میهندوستانهی رهبر انقلاب امر جدیدی نیست»
اما تا جایی که من حافظهام قد میدهد، روزگاری -که آقای سید عطاءالله مهاجرانی وزیر ارشاد وقت جمهوری اسلامی ایران بود- برای سال تحویل نوروز مراسمی را در سرِ نماد قبر کوروش کبیر برگزار کرده بود تا سنت ایرانی در پایِ پایدارِ آن پادشاه دادگر ایران (که در قرآن مشهور شد به ذوالقرنین) تحویل و نو شود. اما از سمت حاکمیت مورد نکوهش قرار گرفت و آفاخامنهای با یک حرکت نمادین، شلمچهی جبههی نور را جایی برای تحویل سال برگزیده بود. بگذرم. موردی دیگری هم دارم که حتی باری درین مدرسه هم گفته بودم که در قم، شهرداری و شورای شهر به هیچ شعبهی زنجیرهای فروشگاه "افق کوروش" اجازه درج نام "کوروش" را بر روی تابلوی فروشگاههاش نمیدهد و در این شهر، روی تابلوها فقط نوشته شده است: "افق" و درج نام کوروش جلوِ آن ممنوع و مشمول جریمهی سنگین و حتی انحلال و تعطیلی است. قصدم داوری درین مورد نیست، نقل تاریخی اما باید از روایتی درست پیروی کند، نه دروغ و چاپلوس و سالوس.
خاطرهی دامنه. من و داش حمید عباسیان بیشتر روزا نون میگذاشتیم کشبِن میرفتیم انگوردار، نجیردار، توقدار، اناردار، حتی آغوزدار، همان چلهسر، نون با میوهها میخوردیم. کار همیشگی من و او بود؛ عین بِز سرِ دیوار و لملوار.
دستهایت را ببَر بالا، ببوسشان. نگارش ۱۶ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. خانم تونی موریسون، برندهی جایزهی نوبل ادبیات، بر دقت به جسم، توجه داده است. او برین نظر است که انسان باید جسمش را بسِتایَد. مثلاً میگوید:
دستهایت را بالا ببر و ببوسشان،
با آن، دیگران را لمس کن،
به هم بکوبشان.
صورتت را نوازش کن،
دهانت را دوست بدار،
این گوشت است،
گوشتی که نیاز به دوست داشتهشدن، دارد.
پشتت را دوست بدار،
که به تکیهگاه نیاز دارد؛
شانههایت را که به بازوان نیرومند محتاجاند.
گردنت را دوست بدار،
دستی بر آن بگذار،
بدان وقار ببخش،
نوازشش کن و بالایش بگیرش.
آن جگر تاریک و سیاه را دوست بدار،
و آن تپش و ضربان قلبت را نیز دوست بدار،
حتی بیش از چشمان و پاهای خستهات،
بیش از ریههایت که هنوز هوای آزاد را نچشیدهاند،
چرا که این، همان گنجینه است.
اگر دقت شود، دعای عرفه نیز، فرازهای آغازینش توجهدادن خیرهکننده به کارکرد نعمت اجزاء انسان است، تا به روح میرسد؛ که به نقل از کتاب شریف "المراقبات" ص ۴۳۵ میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، افضل است این دعای قشنگ امام حسین علیه السلام، تنها خوانده شود و خلوت. فردیخواندن، منجر به تمرکز و خلوص میشود. و آن عالٌم وارسته فعل مفرد به کار برد تا نشان دهد ادعیه را باید با خود و خدا، کُنج خلوت گُزید تا از گَزند ریا و نمایش امان باشد انسان. والسلام. جسمت را دوست بدار، چونان روح را.
سخنی موجز با برادر حسنزاده. نگارش ۱۲ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران یعنی برادر حسن حسنزاده دیروز ۱۱ ، ۴ ، ۱۴۰۴ گفت "اجازه نمیدهیم حتی یک مو از سر رهبر عزیزمان کم شود."
سلام برادر حسنزاده. بسیارخوب، خاب. نه نکوهیده، که ستوده است قصد قربت آن فرمانده. اما صحبت در میان ملت این است پس چرا نتوانستید آن شب ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ جان و پیکر و پا و تنِ پاره پاره شدهی آن تعداد فرماندهان ژنرال و زبده از سران سپاه و اطلاعات سپاه و ستاد کل نیروهای مسلح را از ترور یک شبه و آسان و به چشمبههم زدن، نجات دهید؟! و این جور بد، غافلگیر نشوید که در کام اسرائیل این چنین شَهدِ عسل نریزید تا در تاریخ جعلی آن نظام مصنوع، شیرینی نزند؟! و فکر ملت را به این حیرت به آج و واج نرسانید؟! کمی فکر کنید بعد جملهسازی را شروع نمایید.
تهدید، دیگر بالقوه نیست برادر، بالفعل شد، زندگی در تهران برای حکومتگران و مقامات آن، ناامن شد، بهشدت بیایمن. چه بدانی، چه ندانی. اما این را همه میدانند. اجرکم عندالله آقای فرمانده سپاه تهران. والسلام.
به مناسبت ماه محرمالحرام و حرمت به امام حسین علیهالسلام و یاران، بر خودم لازم میدانم یک نکته هم بگویم این ایام حزن و ماتم آن امام مدفون به ارض کربلا و بینانگذار واقعهی سراسر انسانی و عرفانی و حماسی عاشورا:
مرحوم بدیعالزمان فروزانفر در تقریرات ص ۹۴ معتقد بود «در زمان پیامبر اکرم ص مردم متوجهی عمل بودند، نه سرگرم بحث و تفتیش عقیده!»
با این نقل قول خواستم بگویم: هان! همانا، امام حسین علیه السلام کوشید مردم عصرش را به عقیده و عمل برگردانَد، نه به تفتیش و تعقیب همدیگر و اجبار سَلیقه و اِعمال سُلطه. آن امام سیدالشهداء علیه السلام، مکتبش و مرامش و مرادش با عبادت و عرفه و عقل و عمل پر بود ، نه از حرف و صحبت صِرف و تفتیش مردم.
اَسرار دین مُبین را
جز به اعماقِ ضمیر خود مَبین
نگارش ۱۱ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در گنجور، قسمت اقبال لاهوری، شعر "چه باید کرد؟" بخش "اَسرار شریعت" این شاعر پاکسیرت غوغا بپا کرد. او با همان سی چهل بیت تمام عقاید انتقادی خود را گفت و با احیای تفکر دینی واقعی، دین را معرفی کرد. از نظر او دین در تظاهر و نمایش نیست، در ضمیر آدمیست:
ای که مینازی به قرآن عظیم
تا کجا در حجره میباشی مقیم
در جهان اَسرار دین را فاش کن
نکتهی شرع مُبین را فاش کن
کس نگردد در جهان محتاج کس
نکتهی شرع مُبین این است و بس
مکتب و مُلا، سخنها ساختند
مؤمنان این نکته را نشناختند
اقبال معتقد بود مؤمنان از گفتههای مُلایان فقط سخنهای جور و واجور و تظاهر در شرع و رفتارهای روبنایی، میشنوند، حال آنکه همان سخنان مُلایان ریاکار نیز، نه شرعپسند است، و نه به شناخت مؤمنان از دین مُبین میانجامد. دین مُلایان ظاهرگرا، دین قِشر (=پوستهی بیرونی) است، نه مغز (=لایهی درونی). ازینرو میگوید ای انسان دین را برو در اعماق ضمیرت ببین، نی از زبان لقّ و لَقلقهی زبان مُلایان که اول کمین پولاند و جیب مردم و آنگاه دروغ و دغل در منبرها. ملایان، البته خوبان هم در بینشان هست. مثل مرحوم استاد محمدرضا حکیمی که در ص ۳۱ "سرود جهشها" گفته بود: "عالمان دین در برابر همهی ستمها، تبعیضها، نارواییها، نابرابریها، گرسنگیها، محرومیتها مسئول میباشند". لذاست اقبال در دنبالهی شعرش میگوید:
فاش میخواهی اگر اَسرار دین
جز به اعماقِ ضمیر خود مَبین
گر نبینی، دین تو مجبوری است
اینچنین دین، از خدا مَهجوری است
یعنی اگر تو ای انسان دین را در ژرفای ضمیرت نبینی، بدان با اینگونه دین مجبوری و تظاهری، از خدای متعال، دوری و مهجور (=در هِجران). والسلام.
به مناسبت ماه محرمالحرام
و حرمت به امام حسین علیهالسلام و یاران.
متن نقلی از اسدالله علم در خاطراتش از سفر "اسحاق رابین" به ایران و روابط پنهانی شاه با اسرائیل: «... قرار بود امروز صبح شاه، اسحاق رابین، نخستوزیر اسرائیل را به حضور بپذیرد. من کلیهی ترتیبات لازم را دادم و ارتشبد نصیری را به استقبال او به فرودگاه فرستادم، و به گارد دستور دادم چطور او را بدون ایجاد سوءظن به کاخ بیاورد، و حتی خدمتکاری را که برای خدمتش انتخاب کردم آدمی بود که حماقتش حدوحصری نداشت و محال بود که بتواند اسحاق رابین را بشناسد. حتی احمقها هم گاهی به درد میخورند! به رغم ابراز علاقهی قبلی اسحاق رابین به دیدن من، خودم را نشان ندادم. اگر شاه میخواست که من آنجا باشم خودش به من میگفت...» اسدالله علم. گفتگوهای من با شاه. تهران، طرح نو، ج یک.
نگارش ۶ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی : معاویه حاکم بود؛ از پایتختش شام (=سوریه) بر مکه و مدینه و کوفه و بلاد دورتر فرمانروایی میکرد. اسلام توسط حکومت تبعیضی و تفسیری، بهشدت وارونه شده بود. سال ۶۰ هجرت، او مُرد. پسرش یزید، ازین سلسله بر اسلام و مسلمانان سلطه یافت. در مدینه، کسان فرمانبَرِ مطیعِ محضِ خود را سراغ امام حسین علیه السلام فرستاد که برای حکمرانی خود بر مردم، بیعت بستانَد. امام سیدالشهداء اباعبدالله علیه السلام، با شهامت، دست رد زد و در برابر جور یزید ایستاد. این حرکت امام حسین، آغاز یک واقعهی دلخراش اما عقیدهساز شد. ادامه برای متن بعد.
اما نتیجه تا این جا، این است، هر انسان -که امروزه شهروند نام دارد- آزاد است به حاکم بد و حکومت فاسد، دست رد بزند و جانش هم ایمن باید بماند. این جواز، از حرکت حسینی آقا حضرت سیدالشهداء، نشئت گرفت و راه آزادگان گردید تا بردهی حاکمان و بدسِگالان نگردند.
جا دارد یاد کنم از تازهترین کسانی که اینک نیستند و اسرائیل با بهره از اصل غافلگیری، به طرفةالعینی ترورشان کرد؛ ارقام آنان درشت است که نمیشود نام بُرد. تعدادیشان، از نزدیک بر من آشنا بودند. گویا میان دو حکومت، آتش، موقتا" متوقف شد و به «بس» بودنِ آتش تن دادند، شاید هم یک حالت مرموز برای قوسی دگر، باشد. البته آقاخامنهای در سخنی تصویرشدهی غیرزنده، در مورد آن طرف گفت که «در زیر ضربات جمهوری اسلامی، تقریباً از پا در آمد و لِه شد.» و این سخنش را باید کارشناسان دانشِ برآوُردِ استراتژیک، ارزیابی کنند و ملت را آگاهی واقعی دهند که "لِه"شدگی اسرائیل چیست و "تقریباً از پا در آمد" از نظر علوم نظامی و فرهنگ مخاصمه، به چه معناست. تسلیت به ایران برای ماه محرم و ترور نظامیان ارشد "نظام" و از دست دادن تعدادی زیاد از شهروندان بیگناه و غیرنظامی و دانشوران علم اتمی.
تیتر روزنانه
"عصر میهن" (۲۵ ، ۳ ، ۱۴۰۴)
گستره ی جغرافیایی جنگ اسرائیل با ایران که ساعت ۳ و اندی بامداد جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ (۱۳ ژوئن ۲۰۲۵) شروع شد. این پست فقط جمعآوری آشکار است از روایتهای مختلف، بدون ورود و داوری دامنه. در ادامه:
اسلامِ اسیر !!! نگارش ۲۱ ، ۳ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. خبر که دیشب پخش شد -چنانچه همین هم باشد و فاجعهآمیزتر ازین هم، نباشد- واقعاً دل ملت را میفِسُرَد. این که دولت پزشکیان دیروز فهمید آن دولت پیشین که در اثر سقوط، مُرد، به وزارت نفت دستور داده بود به حوزهی علمیهی شیخ غلامرضا قاسمیان و پروژهی با اسم مرکز قائمهی آقای آیت الله مصباح فلان میلیارد تومان پول تزریق کند.
تزریق میلیارها تومان پول
به حوزه علیمه به دستور دولت سیزده
تزریق کند که چه شود؟! عمامه بر سر طلبههای مظلوم و محتاج حتی نون، گذارند و بروند درون حکومت برای حاکمیت، فرمان ببَرند؛ زیرا حوزهی فرمانبَر نیاز دارد سیستم ولایت مطلقهی فقیه این نظام. و همین طلاب بدآموز مظلوم را راهی روستاها و محفلها کنند که عمر و عثمان و ابوبکر را ذم و لعن کنند و تنش میان مذاهب را تنشیتر سازند.
ملت وقتی درین شرائط تحریم و فشار، خود را به تابآوری اجباری عادت داد، حال بشنود میلیاردها تومان پول بیتالمال را آسان در حلقوم حوزه میکنند که به مذاهب بد و بیراه بار کنند، دستکم خشمش این است بگوید اسلامِ اسیرِ جمهوری اسلامیِ نوع آخوندی مستکبرانه، چه گروگان مظلومی گرفته است؛ چی را؟ دین مبین را. خدایا خودت خشم بر سر ستمگر بر اسلام نازل کن. اینان از دین زور و زر و تزویر میخرند و بیع می ستانند و سپس بیعت میکنند. بگذرم.
نقل و نقد و نکته
نوشتهی دامنه ۲۰ ، ۳ ، ۱۴۰۴
منتشره در بخش اعلان مدرسه فکرت شعبهی واتساپ
نقل: ترامپ دیشب گفت: "تلاش میکنیم با ایران به توافق برسیم تا ویرانی و مرگ رخ ندهد."
نقد: در دل این جمله دو پیام نهفته است: ۱. قبول فشار آمریکا به زبان خوش! ۲. در غیر این صورت، توسل به زور را رخ کشید که در حقوق بینالملل اسم دومش جنگ است و تهاجم با ارتش.
نکته: مشروعیت آن را ائتلاف همپیمانان یا اتخاذ جواز از شورای امنیت روشن میسازد. البته جنگهای بدون ائتلاف و بدون کسب مجوز هم، در جهان معمول است. مثل حملهی صدام حسین به ایران و سپس به کویت.
شش وجه در حرم مشهد
نگارش ۲۰ ، ۳ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
وجه اول ←
این است انسان در آن، به فکر نیستان میافتد و یادشان زیارت میکند. این یعنی پیوند عُلقهها.
وجه دوم ←
این است هر کجا اسکان کند آدم، قلبش اما سمت حرم رو میکند. این یعنی پیوند حُبها.
وجه سوم ←
این است سوغات خریدن، در ذهن رژه میرود. این یعنی پیوند دوستیها.
وجه چهارم ←
این است مغز، گرایش به معنویت پیدا میکند. این یعنی پیوند فرد با احَدیّت.
وجه پنجم ←
این است چون زیارت امام هشتم ع ارزش گزاردن شعائر مکه و مدینه را دارد، انسان، آن حین، مؤنس پیدا میکند به اسم منزّه امام رئوفِ ارض توس. این یعنی پیوند انسان با معصومان علیهم السلام.
وجه شسم ←
این است مشهد، شهر بازار و خرید نیست فقط، شهر بازاندیشی و توحید هم هست. این یعنی پیوند مادیت و معنویت.
دستکم سالی سه مرتبه من مشهد میروم. هر بار نوشونده از هر بار. بادُ بِرودُ پُز نیست این، تمیزدادن فرق مشهد با هر شهر دیگر است. مشهد، شهر نیست فقط، شهد شیرین است بر زنبوری چون عسل.
زائر مشهد در ۶ تا ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ ، دامنه
خاطرهی آیتالله
حسین وحید خراسانی
در بارهی حجت الاسلام اکبر رفسنجانی
متن نقلی: «آقای هاشمی را سالیان متمادی است که میشناسم؛ از همان اول انقلاب، وقتی آقای خمینی آمدند، من وقت خواستم که خدمت ایشان برسم. فوری وقت دادند و من به ملاقات ایشان رفتم. کنار آقای خمینی نشستم و روبروی ما آقای اشراقی داماد آقای خمینی نشسته بود. دیدم یک شیخ جوانی آمد و فردی را مطرح کرد و گفت این آقا خوب است والی (استاندار) اصفهان باشد و ایشان قبول کرد. چند دقیقه بعد آمد و فرد دیگری را به آقای خمینی معرفی کرد و گفت این آقا مناسب است استاندار فلان استان باشد. باز هم او تأیید کرد. دوباره آمد خدمت آقای خمینی و گفت آقای امامی کاشانی مناسب است مسئول مدرسه سپهسالار باشد. باز هم آقای خمینی قبول کرد. برای من عجیب بود. پیش خود گفتم این شیخ کیست که رهبر انقلاب اینهمه به او اعتماد دارد و حرف او را میپذیرد. رو کردم به آقای اشراقی و گفتم این شیخ کیست؟ او هم جواب داد ایشان آشیخ اکبر هاشمی رفسنجانی است»
کتاب «فی سبیلالله: فتوحات عرب و برپایی امپراتوری اسلامی» نوشته رابرت ج هویلند با ترجمه سامان سیدی. جدیدترین روایتهای رایج تقریبا" منحصرا" بر اساس منابع اولیهی مسلمانان بوده است که به طور خلاصه، تاریخ رستگاری بودند و با هدف نشان دادن این که خداوند اعراب را به عنوان وسیلهای برای گسترش اسلام در سراسر جهان برگزیده بود، نوشته شدهاند.
به قلم جلیل قربانی: درمانگری یک کسبوکار است و درمانگران هم کاسب و تاجر
۱- میانگین جهانی آزمایشها برای هر فرد بین یکونیم تا ۴ تست است. اما در ایران به طور میانگین در هر نسخه ۱۰ تست تجویز میشود. این عدد در تهران به ۱۵ تست میرسد.
۲- سالانه حدود ۵۰۰ میلیون تست در آزمایشگاههای کشور انجام میشود که سرلنه آزمایش برای هر ایرانی را به میانگین بیش از ۶ بار در سال آزمایش میرساند!
۳- حدود ۸۰۰۰ آزمایشگاه در کشور فعال است که نیمی از آنها دولتی و نیم دیگر خصوصی است. آزمایشگاههای دولتی فقط برای بیماران بستری در بیمارستانهاست.
۴- بیمهها خدمات آزمایشگاهی را پوشش نمیدهند. مردم باید ۳۰ درصد هزینهها را پرداخت کنند، اما در عمل بیش از ۷۰ درصد هزینه را میپردازند.
۵- بسیاری از آزمایشها غیرضروری است و پزشکان و درمانگران و آزمایشگاهها فقط برای منفعت مالی و جیببری، آنها را تجویز میکنند؛ بله، جیببری!
۶- تجویز بیش از حد آزمایش به دلیل زیر است:
- تنبلی درمانگران و تجویز آزمایش، بدون معاینه و گرفتن شرح حال،
- تکرار بیمورد و عدم رعایت فاصله برای تکرار آزمایش
- منفعت مالی آزمایشگاه و تحمیل هزینه به بیمار
پاسخ دامنه:
جناب جلیل سلام.و این متن بسیار مهم تو را میخواهم به مراکزی برسانم تا واقعاً از نقشم در کاستن این کار نکاهم. از جناب اسحاق آهنگر و آسید تقی شفیعی عموسیدهاشم میخواهم عین متن را به خانم دکتر عالیه زمانی برسانند. آقاقربانی بند ۵ متنت چنان تکاندهنده است کخ واقعاً به تعبیرم جنایت بشری است. بند یک، من واقعاً سالی فقط یک بار تست میدهم و شکر خدا یک تیم قرص هم در جیب ندارم. آن سه نتیجهی آخر بند ۶ عجیب علتیابیهایی کردی از دیاک خودرو هم عیبیابتر. دست مریزاد رفیق ازین پرداخت مهم مبهم میهن. دامنه
جواب آقای قربانی:
سلام آقاابراهیم، شب بهخیر. همین الان از درمانگاه و داروخانه آمدم، مادرخانم من مادر شهید و تحت پوشش بیمه تکمیلی بیمه دی است. تمام هزینه دارو درمان را بیمه تقبل کرده، دکترها بدون استثنا پول ویزیتشان را بیمار میگیرند. داروخانهچی بعد از پیچیدن نسخه، مرا به صندوق فرستاد، گفتم بیمه دی هستیم و نباید پول دارو بدهیم. بعد از نیم ساعت (!) برگشت و گفت تایید شد به سلامت. یعنی اگر نمیگفتم، پول دارو را از من میگرفت [و شاید هم از بیمه].