آن روز در طبقهی دو
مؤسسهی اسرا بر دامنه چه گذشت؟
دامنه و آقای سید عمادی
مسئول پژوهشگاه اِسرا
گوش راست بلوار عمار، سایهای خدا گویا برام جا کرده بود! درنگ نکردم پارک کردم. ریموت را برداشتمُ دم در به نگهبان اِسرا گفتم حاج آقا به دامنه فقط نشست داد. با چه احترامی واردم داشت به طبقهی دوم مؤسسهی عظیم بینالمللی اِسرا. ریش حاج آقا سید عمادی چنان نرم، صورتش عینِ اِسبِه پنبه روشن! و طرز معانقهاش هم (=بوس از گردن به بالا) با درجهای بالایی منظم. از همان بلوار پیامبر اکرم ص این حال در من پیدا شده بود که او را امرو به آغوش کشم! گریز زنم بازم: من زبانم نمیچرخد بگم: پیامبر «اعظم»، برای من، وصف آن حضرتِ ختمی مرتبت فقط پیامبر «اکرم» میگنجد. اکرم، اوج است. این اکرم برای آن وجود مقدس هستی برازندهترین وصف است. زینرو بلوار پیامبر اعظم قم را به ذوق و عقیدهی خودم دائم میگویم: اکرم. بگذرم. پس، شست شروع شد. میشود برای قسمت بعد... دیدار و گفتوگویی که وقتی نوشتم معلوم میشود در آن طبقه بر دامنه چه گذشت؟ و از آن نِشست، بر دامنه چه نَشست؟ تا بعد. ناخاتمه دامنه.
جناب حجتالاسلام استاد سید عمادی سلام
اول کلام بازگو کنم سراسر دیدار امروزمان را به کتابت خواهم کشاند و در صحن و سایت دامنه انتشارش میدهم. در ثانی ملاقات با آخوند صاحب کمالات درهای دانش و ارزش را بر روی آدم مفتوح میکند. ثالث این است شما برای من یک روحانی به معنای حقیقی کلمهاید. کلام که از شما صادر میشود به تعبیر من از فیلتر پاکی نفْست رایحه میگیرد و بعد وارد ابزاری به اسم زبان میشود که به قول فیلسوف منتقد آمریکا نوام چامسکی عامل ارتباط میان فهمهاست. ملاقات با فقیهی چون حضرت مستطاب عالی که از نظر من جمع سه ضلع فقه، فلسفه و معنویتی، برای من تداعی ملاقات با خدا را دارد. چرا، چون آن روایت را تجلی میبخشد که با کسی دیدار و جلوس کنید که شما را یاد خدا برَد و داناییتان را مزید کند. درود استاد. ارادت دامنه.
کتاب سیرهی خضر نبی ع
نوشتهی حجت الاسلام سید کمالالدین عمادی
معرفی سیرهی خضر نبی
به قلم دامنهی دوم: ایشان حجت الاسلام سید کمال الدین عمادی درین اثر دست بر سر مسائل گران میگذارد.