جلیل قربانی
رادیو دو موج توشیبا
به قلم جلیل قربانی:
۱- من با ادعایی قاطع میگویم که تاکنون کسی را ندیدهام که به اندازه من به رادیو گوش کرده باشد. زمانی که در جبهه بودم، اولین خریدم یک رادیوی کوچک جیبی بود.
۲- از دوران نوجوانی، تمام برنامههای رادیو را در تمام ساعات شبانهروز گوش میدادم؛ از عباس شیرخدا قبل از ۶ صبح تا راه شب بعد از اخبار نیمه شب. از سر کنجکاوی، گاهی در فاصله اذان صبح تا طلوع آفتاب بیدار میشدم تا بشنوم که رادیو در آن ساعات چه برنامهای پخش میکند. بخشهایی از برنامههای رادیو را روی کاست ضبط کرده و نگه داشتهام؛ برنامه ادبی در انتهای شب یا راه شب، تقویم تاریخ و صبح جمعه با شما با صداهایی خاطرهانگیز.
۳- هنوز هم رادیو مهمترین سرگرمی داخل ماشین من است، اما برنامههای الان رادیو به نظر من «سَبُک در حد جِلف» شده است و چنگی به گوش و دل ما نمیزند.
۴- در نیمه اول دهه ۱۳۵۰ برادر بزرگم (حاج تقی) دبیرستانی بود و من در دوره دبستان بودم. برادرم فوتبالیست قابل و مشتری دائمی مجله هفتگی «دنیای ورزش» بود. او طرفدار پرسپولیس و من طرفدار تاج بودم.
۵- ما در آن زمان تلویزیون نداشتیم، یک رادیوی توشیبا در خانه داشتیم. من با این که در حد یک کارگر نبودم، اما باید در زمین کشاورزی حاضر میشدم، چون برادر بزرگم باید گزارش مستقیم بازیهای مهم فوتبال را از رادیو گوش میداد و من رادیو به دست در کنارشان بودم.
۶- تابستان سال ۱۳۵۲ من کلاس دوم دبستان را تمام کرده بودم و مهرماه باید میرفتم کلاس سوم. گزارش بازی معروف تاج و پرسپولیس در شهریور ۱۳۵۲ را که با حساب ۶ بر صفر به نفع پرسپولیس تمام شد، از همان رادیوی توشیبا گوش میکردیم.
۷- تمام صحنههای بازی را که احتمالاً با صدای شادروان عطا بهمنش بود در غروب آن روز غمانگیز در خانه قدیمیمان کاملاً در خاطرم هست. جالب اینجاست که به جز صفحات کهنه یکی دو مجله ورزشی، هیچ سندی از آن بازی در دست نیست. شاید من هم اینها را خواب دیدهام و الان خوابم را برای شما تعریف کردهام. پس شما هم داستان این بازی را باور نکنید!
۸- سال ۱۳۵۲ پدربزرگم از دنیا رفت و پدرم به دلیل پخش موسیقی، رادیو را تا یک سال در خانه روشن نکرد و آن را در پستوی اتاق صندوقخانه پنهان کرده بود. من برای بازی تاج و پرسپولیس در خرداد ۱۳۵۳ که با گل حسن روشن یک بر صفر به سود تاج تمام شده بود، در گوشه رختخواب اتاق پنهان شدم و گزارش بازی را گوش دادم. برادر بزرگم برای دیدن آن بازی به قهوهخانهای در فریدونکنار رفته بود که تلویزیون داشت و بازی را از آنجا تماشا کردند.