دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

مشخصات سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

۲۵۲۹ مطلب توسط «ابراهیم طالبی | دامنه دارابی» ثبت شده است

به قلم دامنه:  به نام خدا. سلام. جالب: جالب این است که در خبرهای روز جهان خواندم که یک جوان فلسطینی اسلحه‌ی یک سرباز رژیم دینی_نژادی اسرائیلی را هنگام تفتیش در اردوگاه «الفوارِ» جنوب «الخلیل» در کرانه‌ی باختری ربود. واقعاً چقدر شکننده است آدم در زادگاه خود هم مورد تفتیش عقیدتی و بدنی بشود؛ مثل این می‌مانَد که مثلا" به فرض داراب‌کلا، ساکنان مُرسم و اوسا را هر روز در مرز جغرافیایی خود در باریکه‌ی ورودی گردنه‌ی امامزاده علی‌اکبر، تفتیش کند که در چه در جیب و کیف دارند؟! و به کجا و با کی‌ها می‌روند؟! رژیم جعلی اسرائیل با مردم فلسطین، هر روز رفتاری چنین موهِن می‌کند.

 
 
جالب‌تر: جالب‌تر این شده است که اسرائیل از قطعنامه‌ی ضد ایرانی آژانس که با سرکردگی بدکردارترین کشورهای جهان پیشنهاد شد، «ستایش» کرد و نفتالی بنت، نخست‌وزیر حکومت دینی- نژادی یهودی مدعی شده: «چهره‌ی واقعی ایران» با این قطعنامه عیان شد. رژیمی که اوباش جهان را در خود جمع کرد و هر روز بر مردم دیار فلسطین ستم می‌کند و بنیادش بر مبنای دسیسه‌ی هفتاد و اندی سال پیشِ سرکردگان بدکردار همین کشورهای جهان است، برای یک ایران قوی که از همه‌ی کشورهای جهان تمدن‌دارتر و مداراگرتر است، تعیین تکلیف می‌کند.
 
جالب‌ترین: جالب‌ترین هم چنین است که جانبداران و ستایندگان اسرائیل در داخل و خارج ایران از سرِ استضعاف فکری و کم‌بُنیه‌بودن بینشی، جرم و جنایت این رژیم را نمی‌بینند و در هر زمینه‌ای می‌کوشند ایران را در بین مردم و حتی نزد جهانیان، بد نشان دهند. یعنی آیا از نظر اینان ایران باید موشک‌های خود را مانند کشورهایی که درین دام گرفتار شده بودند، منهدم کند و دانش موشکی خود را ببوسد و بالای طاقچه بگذارد؟! پس آموزه‌ی قرآن که در آیه‌ی ۶۰ انفال، مؤمنان و مردم را یاد می‌دهد و می‌گوید در برابر دسیسه‌ها "تُرهبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ" شوید چه می‌شود؟! یعنی آمادگى مقابله با دشمن خدا و دشمن خود تا به وسیله‌ی ابزار دفاعی روز، آنان را از کید و کینه و حمله ترسانیدن. اما این جماعت که دائم به نشر خبرهای بد نسبت به انقلاب اسلامی -ولو شایعه و مخلوط با ده‌ها دروغ- مشغول‌اند، یعنی آیا قائل‌اند طبق فشار غرب وحشی، نه آن غرب اندیشه‌ای، سپاه منحل شود و فقط ارتش برای کشور کافی است؟! مگر نمی‌دانند امروزه ارتش ایران هم مثل سپاه پاسداران ایران، نیرویی به‌شدت مکتبی و انقلابی و حامی آرمان انقلاب اسلامی گردیده است و حتی پیشتازتر؟
 
نکند اینان خواهان پذیرفتن نسخه‌ی دربستِ غرب، برای درمان مریضی‌ها و روان‌پریشی‌ها و خواسته‌های نفسانیاتی! خود هستند و مقار نمی‌آیند؟! و شاید تسلیم و به‌رنگ‌غرب درآمدن را دنبال می‌کنند و فعلاً آشکار نمی‌کنند؟! من کامل نمی‌دانم، اما خدا طبق آیه‌ی ۳۸ فاطر : «إِنَّهُ علیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» است. یعنی اوست که به‌درستی به افکار و اندیشه‌ی دل‌ها هم، کاملاً آگاه است. چه رسد به زبان‌ها و گفتارها و کردارها. بگذرم. عکس بالا روند تصرف زمین‌های فلسطین توسط صهیونیست‌ها را نشان می‌دهد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۶:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. ژاپن بر لکسوس سامانه‌ی "کمک به خروج ایمن" نصب کرده است که درب خودرو را به سنسور (=حسگر) نقطه‌کور خودرو، مرتبط می‌کند؛ مثل برخوردنکردن با دوچرخه‌ی پشتِ سر. یک راهکار انسان‌دوستی با هدف بازداری از تصادف؛ زیرا این سامانه به راننده و سرنشین لکسوس اخطار می‌دهد که  احتمال برخورد درب ماشین با دوچرخه سوار یا عابر پیاده  وجود دارد، ازین‌رو به صورت الکترونیکی مانع ازین اتفاق می‌شود. این سامانه علاوه برین، چه می‌کند؟ کمک می‌کند راننده بین خطوط برانَد، نور بالای خودرو، هوشمند روشن و خاموش شود، علائم جاده را ارزیابی می‌کند و به وسیله‌ی پیام‌های صوتی و چراغک‌های نشانگر، راننده و سرنشینان خودروی لکسوس را از بازکردن ناگهانی درب خودرو، باخبر می‌سازد. اگر به عکسی که (به نقل از عصر ایران) در بالا گذاشتم دقت شود، درک مطلب آسان می‌گردد.
 
 
 
 
خواستم گفته باشم:
 
۱. میان عابر و راننده، حقوق متقابل برقرار است؛ هر دو در برابر این حقوق، پاسخگوی اخلاقی هستند، نیز جوابگوی قانونی. رعایت آن، منجر به نظم و آسایش عمومی می‌شود.
 
۲. در قم و اخیراً در مشهد مقدس که بودم، دیده‌ام راه عبور دوچرخه با رنگ آبی در امتداد خیابان مشخص شده است و این به آمدوشدِ شهری کمک شایانی می‌کند.
 
۳. یادم نمی‌رود، هرگز، که زمانی در همین ایران ما حتی مدرن‌ها هم سر باز می‌زدند که کمربند ایمنی ببندند، اما زمان و اخلاق و مقررات بر آنان غلبه کرد و اینک هر یک از ما، تا نشستیم بر صندلی ماشین، ابتدا کمربند ایمنی بستیم.
 
۴. شاید نسل نو ندیده باشد، اما ما زیاد دیدیم و برخوردیم که یک زمانی راننده‌ها نه فقط در صندلی جلو، دو نفر سوار می‌کردند، که در کناردستِ سمتِ چپ خود هم، یک مسافر دیکر ولو چاق و گوشتی! می‌نشاندند، که هم راننده و هم او گویا به پهلوی همدیگر فرو می‌رفتند و روی یک باسن می‌نشستند؛ به قول محلی: ی وَر پَلو و وقتی هم در مقصد پیاده می‌شد تا هفتاد قدم می‌لنگید؛ لینگ به قول محلی پلَندر می‌گرفت.
 
۵. حتی اتوبنز وحدت گاراژ پیرزاده‌ی دروازه بابلِ ساری هم، وقتی مسافر سوار می‌کرد برای تهران، صندلی جلوِی، دو نفر می‌نشانید؛ من آن زمان از همین گاراژ گاه به تهران می‌آمدم. بنز دیزل که با گازوئیل کار می‌کرد و کیلومتراندازش هم خطی عمودی بود و صندلی‌اش راحت و گشاد.
 
۶. اینها به کنار، توی خط "سه‌راه - داراب‌کلا" که در اصل چهارراه است، نه سه‌راه، سواری کجا پیدا می‌شد، سه نفر کنار راننده‌ی نیسان و مزدا مُچاله‌شده سوار می‌شدند، ۵۰ و ۶۰ نفر دیگر پشت وانتش که روزهایی بارانی برزنت هم می‌کشیدند که آدم آن تَه از گند (چون گاه، گاله می‌دادند) و فشردگی (چون ازدحام بود و ماشین هم، کم) خفه می‌شد. وانت‌دارهایی خاطره‌آمیز، که گاه آنقدر به مسافرین مشکوک می‌شدند که نکند تکیه‌پیش که رسیدند کِره (=کرایه) ندهند، بینِ راه می‌زد گوشه، کرایه جمع می‌کرد و بعد راه می‌افتاد. شاید برخی از داشتنِ دو ذار کِره هم محروم بودند گاه. یا ماهرانه خَف می‌شدند و در می‌رفتند! خدا آن روز نمی‌آوُرد که لو می‌رفتند، تا غسالخانه‌پیش دنبال‌شان می‌کردند که کره‌تِه بده. محصل بودند و لابد کاتب‌های دوش چپ و راست آن را توی پرونده ننوشتند! تا پنج‌ذار و یک تومن را نمی‌گرفتند، ول‌کن نبودند. بگذرم. حالا لکسوس، لکسوس، آمد و با این‌همه آپشنش، فارسیِ آپشن چی هست این بنده نمی‌داند. خواستم بنویسم «لوازم جانبی ماشین» دیدیم این هر سه کلمه هم، فارسی نیست. فارسی چه زبان خوش‌مُدارایی‌ست؛ با همه‌ی لغات تا می‌کند و لغد (=لگد) هم نمی‌زند و سازگار می‌افتد.
 
۷. چند چیز دیگه هم مونده، که چون متنم طول کشیده، از خِرشَرش! (= خیر و شرّش) گذشتم.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۱۴۰۱ ، ۱۴:۴۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آرپی‌جی را به سمت لاستیک کامیون شلیک کرد که گازش را گرفته بود به طرفِ رزمندگان. کامیون متوقف شد. رفتیم سروقت خدمه‌اش. دیدیم ۶ نفرند. یکی از آنها تا ما را دید بلندبلند فریاد زد: شراب! شراب! به رگ غیرتم برخورد و داد زدم سرش: «نامرد! از ما شراب می‌خواهی؟!» همین‌که خواستم او را رگبار ببندم یکی از بسیجی‌ها که قبلاً معلم بود و عربی سرش می‌شد، مانع‌ام شد و گفت: این بیچاره آب می‌خواهد، نه شرابی که تو فکر می‌کنی. دست و پای هر ۶ بعثی را بستیم.

این یک : ↑

شب عملیات آزادسازی خرمشهر، مهتابِ آسمان، زمین را روشن داشت. همین، حرکت در شبِ رزمندگان را با مشکل مواجه کرد. ناگهان یک تکّه ابر سیاه مانند نقاب، مقابل مهتاب کشیده شد. به قدری هم تاریک شد که نفرِ بغل‌دستی دیده نمی‌شد. تازه علاوه برین، مدتی بعد توی آن داغی دشت خرمشهر، باران هم در شب حمله بارید و به دلشادی رزمنده‌ها انجامید. حالا شاید سه برداشت ازین قضیه شود: یکی بگوید این‌ها امداد غیبی است. دیگری بپّرد وسط و بگوید کشک و خرافه! است. سومی هم بیاد میدان بگوید: کارِ ″وجعلنا″ بود که رزمندگان حین عملیات زمزمه می‌کردند: وَجَعلنا مِن بَینِ اَیدِیهِم سَدًّا وَمِن خَلفِهِم سَدًّا فَاغشَیناهُم فَهُم لا یُبصِرون. همان آیه‌ی مشهور ۹ سوره‌ی یس.

اینم دو : ↑

قطب‌نما نداشتیم برای تعیین مسیر در شب‌های شناسایی اطلاعاتِ عملیات. ما بلدچی‌ها مجبور بودیم از نقطه‌ی آغاز، زیر لب قدم‌های‌مان را بشماریم: ۱ و ۲ و ۳ و ... وقتی عدد به ۱۰۰ می‌رسید، یک سنگریزه به جیب می‌انداختیم. بعد از بازگشت به مقر، سنگریزه‌ها را یکی یکی می‌شمردیم و مسافت را ازین راه، ثبت می‌کردیم. شب‌های بعد این کار را با دانه‌های تسبیح صورت می‌دادیم. حقیقتاً افزارآلات پیش‌کش غرب به صدام حد و عدد نداشت، بی‌شمار بود و متعدد. راستی! هر ۱۰۰ متر، می‌شود ۱۲۵ قدم.

و این نیز سه : ↑

متنی بود به قلم خودم با کمی دخل و تصرف از صفحات ۱۲۳ تا ۱۲۹ کتابِ خیلی‌خواندنی «وقتی مهتاب گم شد» از خاطرات دلکش «علی خوش‌لفظ» به تدوین حرفه‌ای و شیوای حمید حسام. تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳ چاپ سی‌وهشتم. هر کس رزمنده بود و به جبهه انس داشت از خواندن این کتاب لبریز از نشاط و اندیشه و حیرت می‌شود. من خوانده‌ام. ۶۵۱ صفحه است و با کاغذ کاهی سبُک که به صورت بالینی و آرام‌آرام می‌توان راحت روزی نیم ساعت ۵۰ صفحه را خواند. چون بسیار کشش دارد و نوین نگاشته شد. عکسی هم از آن انداختم و چندی پیش در این پست اینجا جانمایی کردم تا در ذهن و عین جا بیفتد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۶:۴۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یکم: از آلبر کامو فرانسوی ( ۱۹۱۳ – ۱۹۶۰) پرسیدند یا خود از خود پرسید که انقلابی کیست؟ پاسخ داد: "انقلابی کسی است که «نه» نمی‌گوید." دوم: از طالب آملی شعرهایی خوانده و خلاصه کرده بودم بسیار زیبا، در کتاب «زندگی و شعر طالب آملی» اثر آقای محمدرضا قنبری که اینجا جای نقل یک بیت ازوست:

"صعود مرتبه‌ی عشق را هبوطی نیست
کسی که او به فلک برده بر زمین نزند"

 

امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی

محمدرضاشاه و فرح دیبا

شرح سیاسی: هر دو جمله‌ی یکم و دوم را ازین‌رو تقدیم صحن کردم تا یاد انسان پارسا و انقلابی و عارف را در سالگرد وفاتش گرامی داشته باشم؛ یعنی امام خمینی رهبر انقلاب و نهضت درخشنده‌ای که میشل فوکو آن را به «روحِ جهانِ بی‌روح» تعبیر کرده بود. همان امامی که خیلی کوشید با تذکر و خیرخواهی و نصیحت، شاه را از افرادِ فاسد و ضد مذهب دربار، نجات دهد و وی را با جامعه‌ی دینی و عالمان و روشنفکران آشتی دهد، اما شاه گوش به حرف یک مرجع آگاه و شجاع نداد و با یکدندگی و لجاجت کارهای خودخواهانه‌ی خود را کرد و کار به جایی رسید که امام دیگر به جای گفتن: «ای شاه! ای شاهنشاه! ای اعلاحضرت!» رُک و راست گفتند: «ای مَردک!».

 

شاهی که به قول استاد محترمم آقای دکتر حسین بشیریه در ص ۱۲۲ کتاب «ایران؛ هویت، ملیت، و قومیت»، می‌خواست گفتمان سلطنت خود را بر سه پایه  بنا کند: زبان فارسی، نژاد آریایی و مذهب زرتشت به جای مذهب اسلام. اما از یک مرجع انقلابی و نترس، شکست خورد و به زباله‌دان تاریخ افتاد که گَندِ کارهای ضد اخلاقی، ضد اسلامی، ضد انسانی، ضد تمدنی او بی‌نهایت مشمئزکننده است؛ شخصیتی متزلزل و شاهی نامدارا که نه آقای طالقانی را -که میان همه‌جور افکار، یک آیت‌اللهی وجیه و مورد قبول بود- می‌توانست تحمل کند، نه آقای منتظری را و نه شهید خسرو گلسرخی را و نه هزاران آیت‌الله و مهندس و دانشجو و طلبه و اعضای مجاهد و مبارز سازمان‌هایی پیشرو و مسلح چون مجاهدین خلقِ وقت و سازمان چریک‌هایی فدایی را و نه حتی مردی از تبار و طبقه‌ی فرادست و بالای جامعه و حکومت یعنی مرحوم محمد مصدق را. و نه حتی ارتشی‌هایی با گرایش مذهبی را. این شاه، حقیتاً عین پدرش، نه مرد و جوانمرد، که به تعبیر درست امام «مَردک!» بود.

 

ایران با این دو شاه دست‌نشانده نه فقط عقب ماند از قافله‌ی رشد اقتصادی و توسعه سیاسی و رفاه اجتماعی، بلکه این دو پدر و پسر خودخواه، مردم را از آرمان نهضت مشروطه -که یکی از سیاسی‌ترین و مدرن‌ترین رفتار جامعه‌ی ایرانی در برابر حکومت شاهنشاهی قاجاری بود- به جدایی افکندند. تاریخ ازین دو قاتلِ علما و روشنفکران و مبارزان که به میانجی انگلیس و آمریکا به تاج و تخت رسیدند، نخواهد گذشت.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۶:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دو نکته بگویم به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و قیام مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا یاد امام که همانندی نه در معاصر، و نه در کل تاریخ اسلام و ایران ندارد و گیتی هم گمان کنم تا ظهور هرگز دگر چنین انسان بزرگ و اثرگذاری نزاید، گرچه تفکر امام قابل نقد‌ونظر می‌باشد زیرا آن فقیه و سیاستمدار خود قائل به مدخلیت عنصر زمان و مکان در اجتهاد و فهم دینی و سیاسی بود و همین تئوری مدرن و سنت‌واره‌ی وی، ممکن است آراء آن مجتهد و مرجع و حاکم دینی را به کنکاش و کاوش و نقد و ابرام برَد و این در تاریخ تشیّع جزو کمال اندیشه است نه نقص و نفی چهره. و نیز یادی کرده باشم از آن قیام تاریخی خونین که از مقدمه‌های مهم جرقه‌ی انقلاب علیه‌ی سلطنت دست‌نشانده‌ی پهلوی بود:

 
محمدرضاشاه پسر و جانشین سلطنت موروثی رضا میرپنج در دیدار با آیت‌الله شیخ روح‌الله کمالوند (روحانی موجه که همیشه به نمایندگی از آقای بروجردی با شاه مذاکرات می‌کرد) چنین گفته بود: "مطمئن باشید «خمینی» را نمی‌کُشیم تا امام‌زاده درست شود، ما او را در میان مردم لجن‌مال می‌کنیم."
 
اسدالله علَم -از نزدیکترین فرد در دربار به محمدرضاشاه- چند روز پس از سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ چنین تهدید کرده بود: "مُلّاها مانند «موش» در دست ما هستند."
 
بگذرم. از یادداشت‌های قدیمی من از صفحه‌ی ۹۱ کتاب تاریخی دائره‌المعارف مصوّر نوشته‌ی جعفر شیرعلی‌نیا.
 
اشاره: باز، شاه که یک حد و مرزی برای این امور قائل بود هرچند خائف و خائن بود؛ اما هستند در کشور کسانی که کار نکرده‌ی شاه در «لجن‌مال» کردنِ امام خمینی را می‌خواهند کامل کنند، اگرچه مانند بید از چنین رفتاری واهمه دارند، زیرا هنوز هم کاریزمای امام در قلوب وفاداران انقلاب اسلامی چنان انرژی متراکمی اندوخته دارد که اگر کسی کمترین اهانت و حرمت‌شکنی کند، واکنش خودجوش خودِ ملت چنین فرد و یا افرادی را پشیمان و انگشت‌به‌دهان می‌کند. نقد و نظر افکار امام خمینی آری؛ اهانت و هر گونه رفتار وهن‌آلود هرگز. اهل منطق، بهتر می‌بیند به نقد و نظر بپردازد البته با پشتوانه‌ی دانش و مطالعه.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ ، ۲۱:۰۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

عکس روی جلد و متن از دامنه

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. صفحه‌های ۵۸ و ۵۹ کتاب «وقتی مهتاب گم شد» خاطرات «علی خوش‌لفظ» به تدوین حمید حسام. تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳ تقدیم پیروان غیور و غیرخجل امام رضا ع. من چاپ بیست‌وهشتم این اثر مهم را دارم و عکسی ازین انداختم در همین دو صفحه، او، از یک ارتشی مکتبی در سال ۱۳۶۰ در جبهه‌ی «پایگاه راه خون» مریوان یاد می‌کند که چه معرفت و مَودتی به امام رضا ع در سر و دل داشت. همه‌ی وجودش عشق امام رضا ع بود. درود بر او و هر زائر و عاشق کوی رضا. روح امام رضا ع حتی به کسانی که نسبت به ایشان بی‌تفاوت هم شدند، نظر رحمت و لطف و رأفت دارند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ ، ۲۳:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. این که فیلم «عنکبوت مقدس» -که در اردن ساخته شد و به کن رفت و باقی ماجرا- امری جدا، اما این که مشهد مقدس را (به خاطر کار خودسرانه‌ی سعید حنایی که از ۷ مرداد ۱۳۷۹ تا مردادماه ۱۳۸۰، دست به کشتن ۱۶ نفر زد و سپس محاکمه و اعدام شد و اسم کارش را هم مقدس خوانده بود) به تار عنکبوت تشبیه کرد و مرکز تار را هم حرم امام رضای رئوف ع قرار داد، ریشه در حَقد و عقده و هجمه‌ای دارد که جدیداً دنیای جدید، برخی آدم‌ها را به سمت و سوی ضد مذهبی هول داده است؛ و اینان هم از هول حلیم افتاده‌اند توی دیگ و نمی‌دانند در همین دنیا در حال جزغاله‌اند و زندگی‌شان تار و تیره‌تر از آن است که تظاهر می‌کنند و ریا می‌فروشند.

 

پوستر فیلم موهن «عنکبوت مقدس»

شرم‌آور این است گویا حجت‌الاسلام سید محمدعلی ابطحی رئیس دفتر وقت ریاست‌جمهوری عصر حکمرانی حجت‌الاسلام سید محمد خاتمی به تمجید فیلم پرداخت. من به عنوان شیعه و شیفته‌ی امام رضا ع به هر کسی که پشت این کار کثیف قرار داشته اعلان می‌کنم، حمله به اعیان و عرصه‌ی مذهب، نه فقط به تخریب این مَشاهد مشرّفه نمی‌انجامد، بلکه شیفتگان آن امام رئوف را ژرف‌تر از قبل به آیین راستین اهل بیت ع وفادارتر می‌سازد. شاید خواسته باشند بگویند این مذهب است که به جان انسان رحم ندارد، اما آنان بدانند مَخوف‌ترین کشتارها در طول تاریخ کار کسانی بوده که خود را به مَصاف مذهب و ایمان مردم برده‌اند. کار کثیف یک فرد در قتل، چه ربطی به دین و آیین دارد. اسلام آیینی راستین است که باید و نبایدهای آن، همه از روی حکمت و دلالت و در اوج منطق و در نیل به حقیقت است. من به امام رضایم تا ابد پایبندم و صحن و سرای آن را حریم مقدس عقیده و عشق خودم می‌دانم و هیچ رِجس و پلیدی هم، آن حریم پاک را آلوده نخواهد کرد. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۷:۵۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

جلیل قربانی

 

رادیو دو موج توشیبا
به قلم جلیل قربانی:
 
۱- من با ادعایی قاطع می‌گویم که تاکنون کسی را ندیده‌ام که به اندازه من به رادیو گوش کرده باشد. زمانی که در جبهه بودم، اولین خریدم یک رادیوی کوچک جیبی بود.
 
۲- از دوران‌ نوجوانی، تمام برنامه‌های رادیو را در تمام ساعات شبانه‌روز گوش می‌دادم؛ از عباس شیرخدا قبل از ۶ صبح تا راه شب بعد از اخبار نیمه شب. از سر کنجکاوی، گاهی در فاصله اذان صبح تا طلوع آفتاب بیدار می‌شدم تا بشنوم که رادیو در آن ساعات چه برنامه‌ای پخش می‌کند. بخش‌هایی از برنامه‌های رادیو را روی کاست ضبط کرده و نگه داشته‌ام؛ برنامه ادبی در انتهای شب یا راه شب، تقویم تاریخ و صبح جمعه با شما با صداهایی خاطره‌انگیز.
 
۳- هنوز هم رادیو مهمترین سرگرمی داخل ماشین من است، اما برنامه‌های الان رادیو به نظر من «سَبُک در حد جِلف» شده است و چنگی به گوش و دل ما نمی‌زند.
 
۴- در نیمه اول دهه ۱۳۵۰ برادر بزرگم (حاج تقی) دبیرستانی بود و من در دوره دبستان بودم. برادرم فوتبالیست قابل و مشتری دائمی مجله هفتگی «دنیای ورزش» بود. او طرفدار پرسپولیس و من طرفدار تاج بودم.
 
۵- ما در آن زمان تلویزیون نداشتیم، یک رادیوی توشیبا در خانه داشتیم. من با این که در حد یک کارگر نبودم، اما باید در زمین کشاورزی حاضر می‌شدم، چون برادر بزرگم باید گزارش مستقیم بازی‌های مهم فوتبال را از رادیو گوش می‌داد و من رادیو به دست در کنارشان بودم.
 
۶- تابستان سال ۱۳۵۲ من کلاس دوم دبستان را تمام کرده بودم و مهرماه باید می‌رفتم کلاس سوم. گزارش بازی معروف تاج و پرسپولیس در شهریور ۱۳۵۲ را که با حساب ۶ بر صفر به نفع پرسپولیس تمام شد، از همان رادیوی توشیبا گوش می‌کردیم.
 
۷- تمام صحنه‌های بازی را که احتمالاً با صدای شادروان عطا بهمنش بود در غروب آن روز غم‌انگیز در خانه قدیمی‌مان کاملاً در خاطرم هست. جالب این‌جاست که به جز صفحات کهنه یکی دو مجله ورزشی، هیچ سندی از آن بازی در دست نیست. شاید من هم اینها را خواب دیده‌ام و الان خوابم را برای شما تعریف کرده‌ام. پس شما هم داستان این بازی را باور نکنید!
 
۸- سال ۱۳۵۲ پدربزرگم از دنیا رفت و پدرم به دلیل پخش موسیقی، رادیو را تا یک سال در خانه روشن نکرد و آن را در پستوی اتاق صندوق‌خانه پنهان کرده بود. من برای بازی تاج و پرسپولیس در خرداد ۱۳۵۳ که با گل حسن روشن یک بر صفر به سود تاج تمام شده بود، در گوشه رختخواب اتاق پنهان شدم و گزارش بازی را گوش دادم. برادر بزرگم برای دیدن آن بازی به قهوه‌خانه‌ای در فریدونکنار رفته بود که تلویزیون داشت و بازی را از آنجا تماشا کردند.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۱۴۰۱ ، ۱۷:۰۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
زیارت حرم رضوی خرداد ۱۴۰۱

 

 

یک نماد از یک زائر در آستانه‌ی تشرف به زیارت حرم رضوی

 

...

 عکس اول: مشهد مقدس. ۳ خرداد ۱۴۰۱ ، صحن جامع رضوی

از راست: سید علی‌اصغر شفیعی دارابی. حسن آهنگر دارابی

حاج احمد آهنگر. دامنه. حاج سید رسول هاشمی. جعفر رجبی

 
سلام و احترام و عرض ادب. در مشهد مقدس در جوار حرم معنوی و آرامش‌بخش امام رئوف، عالم آل محمد ص، حضرت رضا ع دعاگوی خواستاران و خاطرخواهان بودیم. خیلی‌ها یکی ازین سه کشش پرقدرت را -که در خاطر اهل معنا به جاذبه‌ی زمین پهلو می‌زند- در زندگی‌شان حس کرده‌اند؛ آن هم در آستانه‌ی درِ سه حرم تا پیش از رسیدن به خودِ صحن حرم: یکی حرم امام علی ع. دیگری حرم امام حسین ع در وسط بین‌الحرمین و  صدالبته کنار تلّ زینبیه. و سومی حرم امام رئوف ع که بیتوته‌ی معنویِ همیشگی ایرانیان وفادار به آئین الهی به حساب می‌آید. مشهد که هستی زمان بر عقربه‌ی ساعت نمی‌چرخد، بل بر مدار دل و دلدار و دلداده و دلباخته می‌چرخد. چه قشنگ است این گردش به دور خورشید معنای ایران، که به دلباختگی دائمی‌ات می‌کشانَد. هتل که بودیم، حرم ما را دست‌کم سه بار در شب و روز به خود می‌کشاند. سیرِ حرم که می‌شدیم، هتل ما را به سوی خود می‌سِتانْد و اینک که خانه‌ایم و یا اداره و باغ و راه و گذرگاه، این حرم و هتل هر دُوَند که ما را به سمت خود می‌رُبایند. بگذرم. دامنه.
 
امروز در سالروز شهادت پیشوای صادق ع دو سخن از آن امام هُمام هدیه می‌کنم:
 
«چه زشت است برای کسی که میل و رغبتی در او باشد که او را خوار کند.»  «کسی که دنیایش را برای آخرت خویش یا آخرتش را برای دنیای خود ترک کند از ما نیست.»
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۹:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

یار ناپایدار دوست مدار

دوستی را نشاید این غدّار

نیک و بد چون همی بباید مُرد

خنُک آنکس که گوی نیکی بُرد

سعدی. مقدمه‌ی گلستان

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ، ۰۸:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. امام رضا ع به فعالیت آشکار روی آورد. اولین مسافرتش به بصره بود. از مدینه به بصره رفت تا مستقیم با پایگاه‌های مردمی خود دیدار کند و درباره‌ی کارها با آن‌ها به گفت‌وگو بپردازد. عادت حضرت این بود اول نماینده به آن منطقه گسیل می‌داشت تا مردم را از ورود امام آگاه کند. درین مسافرت‌ها با گروه‌های بزرگ مردم، اجتماع برپا می‌کرد و درباره‌ی مسائل ازجمله امامت صحبت می‌کرد. آنان را وامی‌داشت تا از وی پرسش کنند. با دانشمندان منطقه چه مسلمان و چه غیرمسلمان ملاقات و مناظره می‌نمود. این گفت‌وشنودها توسط محمدبن عیسی تقطینی گردآوری می‌شد که امام به هجده هزار مسئله پاسخ گفتند. توسعه‌دادن پایگاه فکری و معنوی تشیّع از اقدامات اساسی امام رضا ع بود. به طوری‌که نفوذ مکتب امام علی ع در دل مؤمنان در دوره‌ی ایشان افزایش یافته بود. توده‌ی مردم محو شخصیت امام رضا ع می‌شدند طوری‌که وقتی چشم مردم به امام می‌افتاد اشک شوق از دیدگان‌شان روان می‌شد. از بعد از امام رضا ع تا امام حسن عسکری ع مردم همگی آنان را  فرزندان رضا ع می‌شناختند و به این نام می‌خواندند. از یادداشت‌های قدیمی بنده از منابع مختلف.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ، ۱۱:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزنامه‌ی اترک -که در بجنورد (خراسان شمالی) چاپ می‌شود- امروز ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ کاریکاتور آقای عباس ناصری را تیتر اول تمام نیم‌صفحه‌ی خود کرد و همین موجب شد گزارش آن را بادقت مطالعه کنم که ببینم مسئله از چه ریشه گرفته؟ در آن، این نکات بیشتر سوسو می‌زد: هزینه‌ی یک تُن روغن بسته‌بندی‌شده ٨۵٠ دلار است اما در خارج از مرزها فقط قیمت خام آن ٢۵٠٠ دلار است! و اشاره داشته در حالی که نیاز استان سیستان و بلوچستان حدود ۵ هزار تن روغن است، این استان تا آخر بهمن ۱۴۰۰ حدود ۵۰ هزار تن روغن دریافت کرده است، یعنی ۱۰ برابر بیشتر از نیاز. و این درباره‌ی شش استان دیگر مرزی نیز مشهود است. اترک نوشته بررسی‌ها نشان می‌دهد ۶ استان مرزی نیاز به حدود ۳۵ هزار تن روغن داشته اما ۹۳ هزار تن به این استان‌ها روغن تزریق شده است. و این یعنی مقدمه‌ی قاچاق روغن به بیرون مرزها. با این دیباچه که خیلی هم تفصیلی و فنی بود و بنده چکیده‌اش کرده‌ام، اترک چنین آورده که «بسیاری از فروشگاه‌ها قیمت‌های قبلی را مخدوش کرده» بنابرین با هر قیمتی که می‌خواهند، به مردم می‌فروشند. مثلاً قیمت مصوب روغن ۹۰۰ گرمی، ۱۵ هزار و ۵۰۰ تومان است، اما به روایت اترک «تا ۲۵ هزار تومان» هم به مردم فروخته می‌شود.

 

خواستم بگویم روی دولت تازه‌کار، به زودیِ زود نمی‌شود داوری داشت باید زمان بگذرد تا بتوان منطقی سیاست و عملکرد آن را نقد کرد. اینک گویا اینان می‌خواهند اقتصاد معیشتی را اساساً «جراحی» کنند و چون جراحی بدون تزریق بی‌حسی، دردش حس می‌شود، لذا مردم هنوز سیاست اقتصادی نوین دولت سیزده تست و اجرا نشده، دست به داوری (انتقاد / اعتقاد) می‌زنند؛ علت روشن است: برای منتقدین نیاز به ارزانی و برخورد با گرانی و برای معتقدین هم حمایت از کسی که از سرِ روکم‌کنی به وی رأی دادند. هر چند روزگاری رئیس دولت مشهور به «سازندگی» خطبه خوانده بود مشکل ایران، ارزانی است، نه گرانی! که چپ از همان جا، گریبان مرحوم رفسنجانی را با «عصر ما» و «سلام» گرفت که این دو هفته‌نامه و روزنامه پس از گوشه‌گیری صغیر چپ از قدرت از فردای مجلس چهارم (که من اسمش را نمی‌گذارم استبداد صغیر!!! توسط رفسنجانی که کشور را زیر سلطه‌ی خود می‌خواست و بس)، با پا پیش‌گذاشتن آقایان به ترتیب: بهزاد نبوی و آیت‌الله سیدمحمد موسوی خوئینی، کور سو که نه، شعله برانگیخته بود. اینک باز نیز گویا مسئله این شده مشکل کشور، ارزانی است؟ یا گرانی؟ کدام یک؟! من اقتصاد بلد نیستم. بگذرم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ، ۱۱:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
 
۱۶ ⟨ ۲ ⟨ ۱۴۰۱

شقایق باکّله‌جار روستای داراب‌کلا، میاندورود، ساری، مازندران، ایران. عکاس: مهدی ملایی دارابی. نشر عکس: دامنه. این عکس جذّاب جذبم کرد. آقامهدی چه‌خوب بلد است. سلام و سپاس و دست هرگز مریزد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ ، ۰۸:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

عکس از جلیل قربانی

نمونه‌دست‌نوشته‌ی جلیل قربانی

قضیه‌ی نان و طنز عمران صلاحی

 

یادداشت‌های روزانه‌ام در دهه‌ی ۷۰ و ۸۰

 
دعوای سه نوع نانِ سنتی، فانتزی و ماشینی در دهه‌ی هشتاد. یک نمونه مباحثه میان جناب قربانی و بنده در مدرسه بر سر سنت و مدرنیته: من هم مثالی ساده در تأیید فرمایش شما بزنم آقای قربانی: «نان رضوی» مشهد و تندیرنون مازندران و سایر بلاد ایران هر دو نون هستند، یکی مکانیزه، دیگر دستی سنتی. پختن هر دو، آزاد و مخیّرانه است و خوردن هر دو هم آزاد و  مخیّرانه. بستگی به انتخاب هر فرد دارد. سنتی بخورد یا صنعتی. باگت یا سنگک. آقای قربانی در پاسخ بنده نمونه‌دست‌نوشته‌ی خود را در صحن مدرسه فکرت رسانده که عکسش در بالا درج شد. قضیه‌ی دعوای سه نوع نان و طنز مرحوم عمران صلاحی (۱ اسفند ۱۳۲۵ / ۱۱ مهر ۱۳۸۵). پاسخ دادم: چقدر مناسب و خاطره‌انگیز. سبک کار ما با هم چه شباهت‌هایی دارد. بنده هم دفتریادداشت‌های زیادی نوشتم که یک نمونه را از دهه‌ی ۷۰ و ... عکسی انداختم و بالا منعکس کردم. همه‌جای این دو ورقه خواندنی‌ست جناب قربانی. و قربانی جواب نوشت: «من هفت تا تقویم (سررسید) یادداشت دارم!» و من دیگه روم نشد بنویسم: اما من از  ۱۹ یادداشت در سررسید هم گذشت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ ، ۱۲:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

متن نقلی: از آقای فرزاد قائمی استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد: نخستین ویژگی عطار، بی‌تعلقی او به دربار و نظام‌های سیاسی معاصر اوست... عطار به هیچکدام از دربارها پا نگذاشته، هیچ کتابی را به نام ممدوحی منتشر نکرده و هیچ شعری را به نام صاحب مقامی تخلص نکرده است‌. وجه دیگر ایجاد درِ قصه‌گویی است. در مجموع مثنوی‌های عطار هزاران حکایت و داستان وجود دارد. نکته دیگری، توانایی تاثیرگذاری بر مخاطب عام است، حکایات در زبان عطار بسیار ساده‌تر بیان شده که این سادگی در عین تاویل‌پذیری و ظرفیت بالای معنایی، شعر عطار را از دیگر شاعران ادبیات تمثیلی و تعلیمی ممتاز می‌کند. آثار عطار را می‌توان به چهار بخش تقسیم کرد که مهمترین بخش آثارش مثنوی‌های اوست. از میان این مثنوی‌ها بیشتر منطق‌الطیر و تا حدی اسرارنامه شناخته شده و دو مثنوی دیگر او یعنی الهی‌نامه و مصیبت‌نامه کمتر مورد توجه قرار گرفته، درحالی‌که ظرفیت بسیار زیادی برای تاثیرگذاری بر مخاطب دارد. بخش دوم آثار عطار غزلیات، قصاید و رباعیات اوست که در دیوان او قرار گرفته و این آثار نیز از مثنوی‌های او کمتر شناخته شده است. بخش سوم آثار عطار مجموعه رباعیاتی موسوم به مختارنامه که به عطار منسوب است. بخش چهارم آثار عطار نیز مربوط به تذکره منثور تذکرةالاولیاء است که اگرچه شناخته شده است اما یک ویژگی کمتر شناخته شده این اثر، گرایشی است که عطار به اهل‌بیت (ع) دارد. عطار نیشابوری هم در تذکرةالاولیاء از حضرت علی (ع) و دیگر اهل‌بیت (ع) در مقام سالکان کامل یاد می‌کند و هم اشعار بسیاری در فضیلت حضرت علی و حسنین (ع) سروده که این اشعار در دیوان، منطق‌الطیر، الهی‌نامه، اسرارنامه و مصیبت‌نامه به صورت فراوان آمده است. این بخش از اشعار عطار و گرایش و ارادت او به اهل‌بیت (ع)، با وجود  تعلقش به اهل‌سنت، زمینه‌ای در اندیشه و آثار او به وجود آورده که مورد توجه و تتبع پژوهشگران قرار نگرفته است. برخی پژوهشگران مانند رسول جعفریان عطار را در شمار بخشی از شاعران اهل تسنن یاد می‌کند که از آن‌ها به عنوان تسنن دوازده امامی یاد می‌کنند. این تعبیر نشان می‌دهد که عطار سرسلسله‌ی شاعران و اندیشمندانی است که زمینه را برای گسترش تشیع در قرن‌های بعد فراهم کرده است. منبع

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ ، ۱۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی