نوشتهی مشترک دکتر عارفزاده و دامنه
فرمونبوردن: یا فرمونبَوِردِن عمل و اقدامی است که شخصی امر کسی را اجرا میکند و پیغام وی را به مقصد میرساند. نیز عملکردن کاری یدی به امر کسی. مثلاً بزرگترها به بچهها فرمون میدهند برو فلانی سره ماست بَخرین. روندهی این کار فردی فرمونشو است. کسی که حرف بزرگتر را گوش میکند و فرز است. آقننهها معمولاً به نوهها میگویند: اتّا مِسّه فرمون بَوِر!
هیچَنخیری: بیتوجهی. هیچانگاری. نادیدهگرفتن. محلنگذاشتن. پشت گوش انداختن. به حساب نیاوردن. بیتفاوتی. بیاعتنایی ، بیمحلی به شخص یا پشت پا انداختن خواهش یا دستور. تعریف جوادینسب
تِه چِمبه خَلهِ پِرزوره: سمبهات خیلی زور دارد.
تِرکُنِش: درد به صورت درد عمقی، درد و سوزش عمقی، درد نبض دار، درد پایدار و بیقرارکننده، تنش اندام، زنش عمقی اندام یا بدن، التهاب درد یا درد ملتهب هم میگویند
چله: نشستن. گره در کارافتادن. همچنین، گیرکردن. بنبست در کار. پیشنرفتن کار. سردرگمی در یک کار یا موضوع. کورگر. گرهافتادن در کار. مثلاً ون کار چله دکته! منظور دیرشدن امری است. چله مخفف چهل است به معنای دیرشدن هم هست.
چِلٌه: با لام مشدد: چله بزرگ از یکم دی تا دهم بهمن به مدت چهل روز است. چله کوچک از یازده تا سی بهمن به مدت بیست روز. چِلٌه: چهلهی اول و دوم زمستان که فصل را به جای سه ماه، در دو چهل و پنج روز تقسیم میکنند، گت چله، خُودچله. نیز دورهی چلیکماربودن زن زایمان کرده که باید چهل روز کمتر تکون بخورد و کار سنگین نکند.
لینگِلو: لینگ + لو. لگدمال. پایمال. دَمِتن چیزی. لگدکردن جایی. مثلاً رفتی باغدله همهجا را لینگلو نکانین؟! از مواردی که این واژه بکار برده میشه و البته افراد مسن بیشتر بکار میبرند در دیدن ورزش کشتی است. وقتی کشتیگیر حریف رو چابک خاک کند. میگویند: این همه ره لینگلو کانده. لینگلو برای نشاندادن برتری کامل و آشکار در رقابتها و دعواها هم هست.
جَمبوله: تجمع انبوه مردم یا حیوان به شکل خیلی نامنظم و درهمبرهم در جایی. مثلاً مردم در تکیهپیش جمبوله شدند، لابد دعوایی شده، بریم ببینیم چی شده؟! همین موجب هجوم عدهای دیگر میشود و جمبولگی میانجامد که گاه نفس آدم بالا نمیآد. بیشتر بخوانید ↓