تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : [در پاسخ به دامنه سه | ابراهیم طالبی دارابی] سلام ، استاد گرامی ، جناب طالبی عزیز، نظر بنده در باره اسلام اسیر. اسارت گرفتن اسلام !!! این جریان چقدر آشنا ست، و چه مظلوم است اسلام، بلی اگر اسلام اسیر اغیار نمی گردید، و بدست نا اهلان نمی افتاد، قرآن ناطق درکربلا ذبح نمی شد، ( کمتر از دو هفته ی دیگه به ... -
محمد عبدی سنهکوهی : با درود عجب هست اما عجیب نیست این عادت مالوف متواتره. 👀👁👀 -
شاکر طاهر خوش : شیخ شاکر طاهرخوش به دامنه در مدرسه فکرت شعبهی ایتا ۲۱ ، ۳ ، ۱۴۰۴ : با سلام و عرض ادب و احترام خدا برکت بدهد و بیشترش کند ما که حسود نیستیم 😁😁😁😂😂😁😁😂😁😁 -
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی : جناب جعفر سلام در همین روستای دارابکلا اگر دقت شود چند خانواده هست که تمام زِک و زای آنها در جاهای مختلف حکومت پُست و شُغل دولتی گرفتند و حتی یک تن بیکار و بیشغل در میانشان نیست، دستکم تمامیشان کاشته شدند در این جا و آن جای حکومت. رابطه جای ضابطه. سرسپردگی جانشین شایستگی. کسی که سرش را سپارَد به سیستم، ... -
ناشناس : علیکم السلام و رحمةالله وجه هفتم و هشتم در حرم مشهد👇 وجه هفتم : این است صله رحم من یا ثامن الحجج وجه هشتم : این است در جستجوی ولی زمان بودن یا ثامن الحجج! کجا روم دنبال ایشان؟راهمایم باش برای رسیدن. محل ما -
ناشناس : السلام استاد خاطرهای بود دل ریشکن اما من به چشم ندیدم فقط شنیدم بخشی از تاریخ رو خاطرات و زندگینامهها تشکیل میده تاریخ، فرهنگ و هویت مردم جامعه رو به رخ میکشه مثلا استاد در تاریخ ۱۸ /خرداد /۱۴۰۴ در شیروان تشریف داشتند و از آنجا عبور میکردند وقتی بیان داشتند آخرین میدان ، یعنی مسیرشان رفت بود ، برگشت ... -
ناشناس : با درود جناب آقا مدیر من این مطالب قمه ای شما را با دقت تر از بقیه متنها خواندم قمه و قمه زنی کاری ندارم کی حرام یا کی حلالش می داند اما هر چه هست من در کربلا زیاد شاهد انجام آن بودم در ایام ماضی الحق و والانصاف موجب هجو انسانیت هست تا چه رسد به دین و اسلام و عاشورا و محرم یک حرکت غیر عادی غیر عرفی و ... -
عیسی رمضانی محمد : دو پاسخ من به دو استاد محترم در مدرسه فکرت شعبهی ایتا ۱۷ ، ۳ ، ۱۴۰۴ ! ،، آشیخ محمدرضا احمدی سلام اعجاب چرا استاد؟ شاگردت هستم. باید متن مرا رفع ایراد کنی، از خود من که نباید تعجب رسی. گفتمان غالب خود را به آن که در اقلیت است غلبه میدهد چون تریبونها در دست این گفتمان است. گفتمان زمانی رایج است که پشتش طبق ... -
ناشناس : سلام جناب طالبی خاتمی، نماد بنبست در اجرای دموکراسی به سبک جمهوری اسلامی است؛ از جزئیات میگذرم، چون میترسم. جلیل قربانی -
ناشناس : ✍ رفیق فرهیخته و نکتهسنج، جناب آقا ابراهیم پیش از هر چیز از لطف، دقت نظر و همراهیتان با نوشتهام صمیمانه سپاسگزارم. از اینکه با نگاهی ژرف و مسئولانه، بر بخشی از حقیقت تلخ این روزگار انگشت نهادهاید، دلگرم و خرسندم. بله، متأسفانه آنچه اشاره کردید نه تنها واقعیتی تلخ، بلکه زخمی ماندگار بر پیکر جامعه ماست. ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- گوناگون
- مباحث دینی
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- آمریکا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
خرداد ۱۴۰۴
۱۹
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۱۹
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
فیلم انگل
به قلم دامنه : به نام خدا. برداشتهایم از فیلم «انگل». محصول ۲۰۱۹ ڪرهجنوبی. برنده جایزه نخل «ڪَن»، برنده ۴ جایزه اُسڪار و چند جایزهی دیگر. وقتی ازین همه امتیاز فیلم سردرآوردم، رفتم سراغش ببینم ڪه «انگل» مگه چه میخواهد بگوید. نشستم دیدم. فیلم ۲ساعتو۲دقیقه است اما بیننده را میخڪوب میڪند تا ثانیهای را از دست ندهد. به سراغ یڪ مسألهی جهانی میرود؛ زندگی سرمایهداران و بیچارگان، داراها و ندارها، ڪه دنیای سرمایهداری به این نڪبت و شڪاف بیرحمانهی طبقاتی دامن زده است. در واقع از نظر من، تمام حرف فیلم این است ڪه نظامهای سرمایهداری در اثر ثروت و رفاه و بیعاری، میان پولدارها و فقرا فاصله، تضاد، شڪاف، تنفّر و در نهایت حس تقابل خونین انداخته است.
یڪ خانوادهی بااستعداد چهارنفره (پدر،مادر، پسر،دختر) ڪه ڪارهایی با درآمد بسیار ناچیز دارند، مانند ساخت جعبه پیتزا، توزیع ڪیڪ تایوانی و... در یڪ زیرزمین ساختمانی قدیمی زندگی میڪنند، در اثر فلاڪت و فقر، خودبهخود وادار میشوند با شگردها و حیلههای حرفهایی وارد زندگی و خانهی مجلّل یڪ سرمایهدارِ ثروتمند مرفّه به نام آقای «پارڪ» شوند. اینطوری:
پسر برای تدریس خصوصی زبان انگلیسی به «داهیه» دخترِ آقای «پارڪ» به زندگیشان راه مییابد و دختر دلباختهی وی میشود و اسرار زندگیشان را فاش میڪند. پسر با یڪ حیلهی تازه به «داهیه» میگوید دخترعموی وی هنردرمانی وارد است و میتواند به برادر خردسال شما ڪمڪ ڪند تا از این بحران روحی خلاص شود. در حقیقت، دخترعمو همان خواهر پسره است ڪه از این طریق وارد خانهی «پارڪ» میشود. حالا این دختر با شگردِ بدنام ڪردن رانندهی «پارڪ» به اعتیاد ڪوڪائین، دسیسهچینی میڪند تا پدرش را رانندهی «پارڪ» ڪند، اما نمیگوید پدرش است، میگوید عمویش است ڪه به شیگاگو رفته است. پدر هم با این شگرد، وارد خانهی «پارڪ» میشود. و حالا پدر با دسیسهای دیگر باعث میشود زن خدمتڪار خانه، از آنجا اخراج شود و به جایش همسرش به عنوان مستخدم وارد زندگیشان شود. و شد، بیآنڪه ڪسی بفهمد. با چهار شگرد، این خانوادهی چهارنفرهی فقیر، بیآنڪه نسبت خود را لُو دهند، در خانهی «پارڪ» مشغول میشوند: معلم زبان، مربی هنردرمانی، راننده، خدمتڪار. از اینجا فیلم -ڪه بخش عمدهی آن در قالب ڪمدی تلخ پیش میرود_ شڪاف طبقاتی دونوع زندگی رفاه و راحت و مَلول و فلاڪتبار را به بیننده مینمایاند، ڪه مقصر اصلی آن نظام سرمایهداری بیرحم است و بیعدالتی محض.
من خودم در هنگام دیدن فیلم، بر این فلسفهی زیستی نقب پرسشگرانه زدم ڪه اساساً چگونه میشود یڪ تز اقتصادی را با امپراطوری رسانه، به عنوان تفڪری برتر، جهانی، قابل پیروی و حتی پایان تاریخ خواند، در صورتیڪه همین تز عامل اصلی فلاڪت و شڪاف میان دارا و ندار در درون ڪشورهای سرمایهداریست؟ تا آن حد ڪه «بونگ جون هو» در درون همان ڪره جنوبی پیدا میشود ڪه با این فهم تیز، به نقد عمیق و نفی چنین نظام ظالمانهای میرسد. «پارڪِ» سرمایهدار از طبقهی فرادست، برای آموزش دختر و پسر خردسالش، نیازمند دو معلم زبان و هنردرمانی شدهاست ڪه هر دو از طبقهی فرودست ڪره جنوبیاند. نشاندان واقعیتی به اسم دوگانهی فقر آموزشی و فقر اقتصادی. بگذرم.
فیلم بهخوبی و رسا میرساند ڪه در ڪره جنوبی هر خانهی مرفّهای، یڪ زیرزمین بتونی عمیق تودرتو دارد ڪه از ترس موشڪهای ڪره شمالی به عنوان پناهگاه در روز مبادا عمل میڪند. اما چون چنین حملهای فقط در حد تصوّر مانده است، این زیرزمینها -ڪه مانند سیاهچالههای تنگ و پیچدرپیچ و مَخوف در اعماق چندمتری بَرجها و خانههای باشڪوه و شیڪ پولدارهای ڪره جنوبی تعبیه شده است- به محلی برای زندگی مخفی بیچارگان و مستمندان تبدیل شده است؛ بیآنڪه صاحبان ثروتمند آن خانهها ازین قضیه خبردار باشند، اما فیلم «انگل» به روی بیننده پردهی این راز را برمیدارد و زندگی شڪنندهی دنیای سرمایهداری و بیچارگی را برملا میڪند. وقتی فیلم اتاقی شیڪ پر از انواع غذاهای بستهبندی شدهی مدرن را نشان میدهد، بیننده حیرت میڪند اما بلافاصله میفهمد اینهمه، برای سه سگ داخل خانه است ڪه از بچهها برایشان عزیزترند و در ناز و وفوری و نعمت. و من خرسندم ڪه انگل را از «شاتل» دیدم. چندجا دیالوگها اوج داشت ازجمله این جاها:
پس، آڪسفورد هم بخش جعل سند و مدرڪ دارد!
رفتار نمایشی داشتن به شڪل نابغهها رفتارڪردن است!
قلب انسان دروغ نمیگوید؛ نبض او این را میگوید!
میدونی چه نقشهای شڪست نمیخورَد؟ آن وقت ڪه هیچ نقشهای نداشته باشی. انسان نباید برای دیگران نقشه بڪشد!
وقتی زندگی زیر نظر ڪارآگاه میگذرد، ڪه جُرمی ڪنی!
پول هرچه اَخم و تَخم را از بین میبره!
حسابی ڪُفری شده! (شبیه همان جملهی رایج ایرانیان، وقتی داغ میڪنند میگویند مرا «ڪُفری» نڪن)