اِفتاب مار بُرده
به قلم جناب یک دارابکلایی: اِفتاب مار بُرده. با سلام. شما همه چیز را در مورد اصطلاحِ [عَرِق چارکِل شُوونِه] (اینجا) تمام و کمال بیان کردهاید و جایی برای حرف من نمانده. دوست داشتم در اینجا از یک اصطلاح تشبیهی بسیار زیبا یاد کنم که از بس تکراری شده کسی به زیبایی آن چندان توجه نمیکند و آن اصطلاح «اِفتاب مار بُرده» هست. این اصطلاح معادل فارسی «آفتاب غروب کرده» است اما بسیار زیباتر و شاعرانهتر از شکل فارسی آن.
صحنۀ قبل از اِفتاب مار بُوره
غروبگاه دارابکلا. عکاس: جناب یک دوست
در ترجمه لفظ به لفظ «اِفتاب مار بُرده» یعنی خورشید در دامن مادر خود که مغرب یا همان زمین است -زمین مادر Mother Earth- فرو رفته است. خلق چنین اصطلاح خیالانگیزی برای یک اتفاق تکراری هر روزه نشانی است از روح لطیف و رقیق قوم خالق آن. پیشنهاد برای اصطلاح بعدی: «گت کال آقوز بی دله»
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام بر شما جناب «یک دارابکلایی». ۱.به من خیلی خوشحالی دست داده است وقتی این گونه، به استقبال فرهنگ لغت دارابکلا آمده ای. هم ارائۀ نظر به پست لغتی من می کنی و هم خود لغت و اصلاحی محلی را شرح. و این اوج تعامل است. پس از این پس بکوب بریم جلو، یک لغت و شرحش از تو یکی هم از دامنه. ۲. خیلی جالب و هنردوستانه، و تا حدی هم عرفان گونه، لغت_اصطلاحِ «اِفتاب مار بُرده» را شرح کردی. و تَحشیه و بهتر است بگویم تذهیب نمودی. برای من معادل یابی شما برای «مار» یعنی مادر، جالب بود. معلومه روی الفاظ، دقت داری. من هم الفاظ را خیلی دوست دارم خصوصاً «صرف» در ادبیات عرب را که اقیانوسی ست برای طلبه ها، جهت شناخت بیشر حرف و کلمه و اَفعال. ۳. من پیشنهادت را می پذیرم که فرمودی: «گت کال آقوز بی دله» را در نوبت بعدی لغت دارابکلا بگذارم و شرحش کنم. من هم برای شما یک پیشنهاد دارم: متمنّی ام شما «وِن لامیزه رِه میس دینگِن» را برای لغت آتی ات، شرح کنید. ممنون و سپاس و در اِبتهاج.