دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

نشانی
موضوع
بایگانی
پسندیده
نظر

۲۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دامنه کتاب» ثبت شده است

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله نوشتار روزانۀ من در مدرسۀ فکرت فهمیدنِ دین، عصری‌ست. سلام. دکتر سروش کتاب خوب و خواندنی دارد به اسم «حکمت و معیشت» که در آن نامه‌ی امام علی ع به امام حسن مجتبی ع را شرح و تفسیر کرده است. من، چاپ اول این کتاب را دارم؛ یعنی چاپ ۱۳۷۳ مؤسسه‌ی صراط. (عکس زیر) در چند جای این نامه -که البته پاره‌ای مورخان می‌گویند این نامه خطاب به فرزند دیگرش محمد‌بن‌حنفیه است- امام علی این‌گونه می‌گویند:

 

آن‌که از عدالت بگردید به ستم گرایید... یار به منزلت خویشاوند است... دوست کسی است که در نهان به آیینِ دوستی پایبند است... بسا نزدیک که از دور، دورتر است و بسا دور که از نزدیک، نزدیک‌تر... در دین تفقّه کن... در همه‌ی امور به خداوند پناهنده شو.

 

عکس ار دامنه

 

کمی شرح دهم و نکته بگویم: جدا از چند فراز سخن والای مولا، که دقت در آن اندیشه می‌آفریند و فکرت، باید بر این مسأله تأمل بورزیم وقتی امام علی به فرزندش توصیه می‌کنند برو دین را عمیقاً بفهم، منظور _به قول دکتر سروش_ «فقط فروع دین نیست». زیرا تفقُّه در دین و فهمیدنِ اسلام، عصری‌ست و نیز در طول زمان جاری و پویاست، نه ایستا. البته با در نظر داشتن امور ثابت و متغیر در دین که چندی قبل جناب حجت‌الاسلام آفاقی نیز آن را به‌درستی شرح داده بودند.

 

امام کاظم ع فرمودند «کسی که در دینش تفقّه نکند، خدای هیچ عملی را از او نمی‌پسندد.» به گفته‌ی سروش در صفحه‌ی ۳۶۲ کتاب، تفقّه در دین همچون طبابت و طبیعت‌شناسی و... مستمر و تکامل یابنده و عصری‌ست. پس؛ خلاصه کنم و بگویم ما هم، طرف خطابِ توصیه‌ی امام علی (ع) هستیم که فرمودند بروید و دین را بفهمید.

 

پاسخم به جناب حجت‌الاسلام سیدمصطفی دارابی: سلام. از شما دوست فاضلم ممنونم که بر نوشته‌ام نقد زدید. در آن پست، سخن از ثابت و متغیر هم کردم. محکمات و متشابهات قرآن هر کدام فهم و تفسیر خاص خود را دارد. اگر فهمِ دین، عصری و بر مبنای متقضیات زمان و مکان نباشد، دینداران در تدین متحیر و سرگردان می‌مانند. حقایق قرآن و دین بر خدا و اولیای الهی روشن است، اما بر سایرین باید کشف و تفسیر شود. مثال می‌زنم اگر فهم دین، معاصر و عصری نباشد «خیل» (=اسب) در آیه‌ی زیر که آیه‌ی ۸ انفال است، همان اسب گرفته می‌شود و در ظاهر آیه ماندن، جمود و رکود شکل می‌گیرد و دینداران به عصر حجَر رجعت می‌کنند. این آیه‌ی دفاع، خود بالاترین سند قرآن است که فهم دینی، باید عصری باشد و اینک به‌جای اسب‌های آماده، باید موشک و افزارآلات بازدارنده‌ی دیگر. داشت ایران راهبرد دفاعی‌اش جنگ نامتقارن است، طبق این آیه اگر عصری نیندیشیم، باید مانند مغولان و تاتار اسب جمع‌آوری کنیم! در پدافند غیرعامل نیز، باید طبق این آیه، به فکر دفاعِ عصری باشیم، نه تجهیز اسب و زین و شمشیر و خنجر و نیزه و کمان. قرآن و آموزه‌های اسلام نیاز به تفسیر دارد، همان‌طور که کسی به آزمایشگاه می‌رود و خون می‌دهد نتیجه‌ی آزمایشش نیاز به تفسیر و تحلیل دارد و طبق روزگار و پیشرفت زمان، داروی روز تجویز می‌گردد و درمان نوین‌.

 

عین آیه و ترجمه‌ی مرحوم فولاوند را برای استناد آورده‌ام: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ. و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌های آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان که شما نمى‌‏شناسیدشان و خدا آنان را مى‌شناسد بترسانید. منبع

 

در پایان از این بحثی که شکل دادید از شما تشکر می‌کنم جناب آقا سیدمصطفی. به‌یقین تردیدی نیست فردی که دست به فهم دین می‌زند باید در این امر علم، تخصص و قدرت تفکر داشته باشد و بر ابزار علمی مرتبط با آن، تسلط.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. چند نکته درباره‌ی کتاب «روح آیین پروتستان» نوشته‌ی «رابرت مک آفی براون» ترجمه‌ی فریبرز مجیدی. چاپ اول. ۱۳۸۲. در ۵۰۳ صفحه. مؤسسه‌ی نگاه معاصر.

 

او در صفحه‌ی ۳۹ بر این نظر است نخستین کار در برابر کسی که سخنانی نادرست نسبت به آیین شما می‌گوید این است که بکوشی «بدفهمی‌های او را» برطرف کنی.

 

او همچنین در صفحه‌ی ۳۰ نکته‌ای مهم‌تر بر قلم جاری ساخته و فکر افرادی را تقبیح نموده که به اثباتِ خطابودنِ آیین دیگران بیشتر علاقمندند تا به اثباتِ برحق بودنِ آیین خود.

 

عکس از دامنه

 

وی در صفحه‌ی ۴۳ معتقدبودن به رستگاری از طریق فیض الهی به معنی مخالف‌کردن با رستگاری از طریق اَعمال را مورد بررسی قرار می‌دهد.

 

در صفحه‌ی ۳۵ زبان معتبر دینی را زبان کتاب ها و مباحثات نمی‌داند بلکه زبان نماز و نیاش می‌داند. در صفحه‌ی ۱۴۵ بر این دست می‌گذارد که واقعیت فیض، واقعیت آزادی را نفی نمی‌کند.

 

نکته: من معتقدم بر آیین‌ها بسیار جفا رفته، هنوز نیز آیین‌ها گرفتار بدفهمی‌هاست و آموزه‌های راستین آن با بدفهمی‌ها آلوده است. به قول شهید مطهری، احیاء تفکر دینی لازم است. مانند جنبش فکری علامه اقبال لاهوری.

نوشته‌ی دیگرم از این کتاب در اینجا

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. فلکه فکرت (۲۶). قلندریّه. از کتاب «قلندریّه در تاریخ: دگردیسی‌های یک ایدئولوژی» نوشتۀ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی. (چاپ سوم ۱۳۸۷. در ۶۵۶ صفحه از انتشارات سخن) می‌توانم این‌گونه گزارش بگذارم تا اگر نتوانستید کتاب را بخوانید دست‌کم اساس آن را باخبر باشید:

 

همه و همه، قلندر را شخص فرض کرده‌اند حال آن‌که قلندر تا قرن هفتم اسمِ مکان بوده است و افرادِ منسوب به آن مکان را «قلندری» می‌گفته‌اند و قلندر خود جایی بوده است مثل مسجد یا میخانه یا مدرسه. (صفحۀ ۳۷ و ۳۸)

 

از نظر کدکنی جنبش قلندریّه یک جنبش چندساحتی است. با یک نگاه منشوری می‌توان در آن رنگ‌های بیشماری دید: از مزدک‌گرایی و آیین‌های ایرانیِ کهن گرفته تا راه و رسم جوانمردی و عیّاری و فتوّت، از عناصری از آیین خرّم‌دینان تا اندیشه‌هایی از گنوستیسیسم [=اعتقاد به ثنَویت] و عرفان اسلامی در صورتِ مکتب ملامتیانِ نیشابور تا گرایش‌های قرمطیانه و شیعی و حروفی و اهل حق. تصویری متناقض از مردمی که از یک سوی با ثروت‌های بزرگ و تعدّد زوجات و نظام برده‌داری و قتل نفس و تباه‌کردن طبیعت و آلودنِ محیط زیست مخالف‌اند و از سوی دیگر و در دورانی دیگر، به تعبیر کدکنی «جز دریوزگی و گدایی کاری ازیشان دیده نمی‌شود.». (صفحۀ ۱۳)

 

عکس از دامنه

 

کدکنی در این کتاب اثبات کرد آیین قلندری یک آیین ایرانی‌گرای اسرارآمیز است که در طول تاریخ قرن‌های چهارم و پنجم و ششم که نامش هست و نشانش ناپیداست، در شکل پنهانی، به فعّالیت خود می‌پرداخته است. (صفحۀ ۶۲)

 

به روایت شفیعی کدکنی _که از سوی استاد مرحوم بدیع‌الزمان فروزانفر به این پژوهش سفارش شده بود_ نخست اسناد و اشارات، دربارۀ قلندریه، از تصوفِ خراسان آغاز شده و با ظهور قطب‌الدین حیدر زاوگیِ خراسانی و مهاجرت حیدریانِ پیروِ او به آسیای صغیر [آناتولی تا شمال مدیترانه و شمال آفریقا] و عراق و سپس شام و آنگاه مصر و شمالِ آفریقا، شاخه‌های قلندریان حیدری در بخش عظیمی از جهان اسلام پراکنده می‌شوند. (صفحۀ ۱۹۰) بی‌گمان در بعضی از ادوار تاریخی، اینان در نگاه کدکنی «مردمی دریوزگر و بی‌آبرو و منکر تمامِ ارزش‌های اخلاقی بوده‌اند و در ادواری، صاحبان اصول و قواعدی در اندیشه و نگاه به هستی.»

 

نکته: در ایران دو جریان فکری «سلامت» و «ملامت» وجود داشت. از درون مذهب ملامت، جریان قلندری و شاخه‌های عجیب و غریب‌اش سرچشمه گرفته و حتی تا الحاد و انکار همه‌ی ارزش‌های دینی پیش تاخته چون دچار افراط در ایران‌گرایی و قومیت و فرهنگ محلی شده بود.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: «به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، کتاب «إنّ مع الصبر نصراً»، خاطرات خودگفتۀ رهبر معظم انقلاب به‌زبان عربی است که از سوی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به‌تازگی منتشر شده است. تمرکز عمده خاطرات نقل‌شده در این کتاب، بر دوران مبارزات معظم‌له در سال‌های پیش از انقلاب، دستگیری و زندانی شدنشان در زندان‌های شاه است؛ هرچند خاطراتی از دوران کودکی ایشان نیز نقل شده است.

 

این اثر همزمان با چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در کشور لبنان رونمایی و توزیع شد. ذکر خاطرات از زبان ایشان بر اهمیت کتاب افزوده و سبب استقبال گسترده در کشور لبنان شده است؛ به‌طوری که طی سه روز پس از رونمایی، چاپ نخست این اثر که در پنج هزار نسخه منتشر شده بود، به اتمام رسید... قرار است بنا به درخواست عراقی‌ها، توزیع این اثر در بازار کتاب این کشور نیز آغاز شود. از سوی دیگر، عرب‌زبان‌های ایران نیز متقاضی دریافت کتاب بوده‌اند که قرار است در این مناطق نیز توزیع شود. (منبع)

 

 

عکس روی جلد کتاب

 

دو نقل از این کتاب

 

جاذبۀ شهید نواب صفوی: «در واقع، از وقتی چشمم به این مرد افتاد، دیدم با تمام احساسم مجذوب اویم و از ژرفنای قلبم دوستش دارم. در این سفر، گروهی از فدائیان اسلام نوّاب را همراهی می‌کردند که بیشترشان جوان بودند.»

 

عقاب ... عقاب، ... گرفتیمش!:  «هنگام خداحافظی به فرزندان گفته شد: پدرتان عازم سفر است. من گفتم لازم نیست دروغ گفته شود، و واقع قضیه را به بچه‌ها گفتم. وقتی از خانه بیرون آمدم، دیدم خانه در محاصره‌ عدّه‌ دیگری از افراد است. اتومبیلی را به داخل کوچه باریکی که خانه در آن واقع بود، آوردند. این اتومبیل یک جیپ معمولی بود. بدون آنکه چشمم را ببندند، مرا در اتومبیل نشاندند. یکی از آنها پشت بیسیم تکرار می‌کرد: عقاب ... عقاب ... عقاب، ... گرفتیمش ... گرفتیمش!» ترجمه‌ی فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» با عنوان «خون دلی که لعل شد» برای اولین بار از سوی انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شد. (منبع)

 

توضیح: قرار است ترجمه فارسی این اثر تا پایان سال منتشر شده و برای اولین‌بار در نمایشگاه کتاب سال آینده توزیع شود. ارائه تصاویری جدید، از جمله ویژگی‌های نسخه فارسی این اثر خواهد بود. (منبع)

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

​​​​​مقایسه‌ی عرفان و فلسفه

در نگاه حسن‌زاده علامه حسن زاده آملی:

 


فلسفه حرف می‌آورد

و عرفان سکوت

 

آن عقل را بال و پر می‌دهد

و این عقل را بال و پر می‌کند.


آن نور است و این نار.


آن درسی بود و این در سینه.


از آن دلشاد شوی و از این دلدار.


از آن خداجو شوی و از این خداخو.


آن به خدا کشانَد و این به خدا رسانَد.


آن راه است و این مقصد.


آن شجر است و این ثمر.


آن فخر است و این فقر.


آن کجا و این کجا.

 

هزار و یک نکته
نوشته‌ی علامه حسن حسن‌زاده آملی‏

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. طی دو ماه گذشته کتاب های زیر را از کتابخانۀ یادگار امام قم امانت گرفته و خوانده‌ام. ضمن تشکر از دست‌اندرکاران بزرگوار این کتابخانۀ غنی عمومی، خصوصاً جناب آقای یوسفی، چند نکته از این کتاب ها می نگارم:

 

در کتاب «درآمدی بر علم اصول» نوشتۀ عین.صاد (مرحوم حجت‌الاسلام شیخ علی صفایی) علم اصول به زبان تحلیلی و به سبک نوشتاری ویژۀ وی، مورد بررسی قرار گرفت.

 

در کتاب «قلندر و قلعه» نوشتۀ سید یحیی یثربی داستان زندگی شیخ اشراق حکیم شهاب الدین یحیی سُهروردی بررسی شد. در ص ۲۳۵ این کتاب از زبان شیخ اشراق آمده است:

 

از صخره شدم بالا،

در هر گام، دنیایی تنهاتر، زیباتر!

و ندا آمد: بالاتر، بالاتر!

 

   

«درآمدی بر علم اصول»    «قلندر و قلعه»

 

در کتاب «میبدی» نوشتۀ مریم صفاری سرگذشت صاحب تفسیر کشف الاسرار شاگرد خواجه عبدالله انصاری پیر هرات بحث شده است. در آنجا یک حکایت آمده است که در زمان انوشیروان ساسانی، ریسمانی از خیابان به کاخ وصل بود که مردم اگر شکایت داشتند آن را می کشیدند. این ریسمان شکایت البته نمی دانم راست است یا فقط روایت؟

 

کتاب «حکیم میبدی»

 

در کتاب «دین و دولت در عهد ساسانی» نوشتۀ دکتر شیرین بیانی آمده است: «ساسانیان از طریق دین به حکومت رسیدند و در آخر کار نیز با حربۀ دین نابود شدند.»

 

در «گذرنامۀ روح من» نوشتۀ نقی سلیمانی شعری نقل کنم و بگذرم:

 

کمر کوه کم است از کمر مور اینجا

ناامید از درِ رحمت مَشو ای باده پرست

 

    گذرنامه ی روح من

«دین و دولت»     «گذرنامۀ روح من»

 

در کتاب «ایران؛ هویت، ملیت، قومیت» نوشتۀ دکتر حمید احمدی از قول دکتر حسین بشیریه آمده است که انواع ناسیونالیسم در عصر مدرن در پی برجسته سازی بخشی از هویت چندبخشی و چندپارۀ مردم برآمدند و خصلت موزائیک‌گونۀ هویت های اجتماعی را انکار کرده اند. خالص سازی هویت جزئی از پروژه های ایدئولوژیک بوده است.

 

در کتاب «علاءالدولۀ سمنانی» نوشتۀ کاظم احمدی وایقانی این نکته را می آورم: آدمی می تواند مخاطب پیام های غیبی باشد و با خداوند جهان آفرین می تواند رابطه برقرار کند. (ص ۱۱)

 

   

«ایران؛ هویت، قومیت»    «علاءالدولۀ سمنانی»

 

در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» اثر مرحوم جلال آل احمد خوانده‌ام که او در ص ۲۶ می‌گوید روشنفکر قادر به درک زودرَس از وقایع اجتماعی... است.

 

در کتاب «دائرةالمعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی» نوشتۀ جعفر شیرعلی نیا این نکته در صفحه‌ی ۱۳۸ حائز اهمیت است: در نجف «مصطفی به امام خمینی می گفت امشب در خانه زیارت نامه بخوانید. امام گفت: مصطفی این روح عوامانه را از من نگیر.»

 

    

«روشنفکران»   «دائرةالمعارف مصوّر»

 

در کتاب «تاریخ فلسفۀ اسلامی» اثر هانری کُربن ترجمۀ دکتر سید جواد طباطبایی، این نکته ی صفحه‌ی ۱۱ توجه ام را زیاد جلب کرده بود که آمده است: اندیشمندان اسلامی جهان را نه در تحوّل در خط مستقم و عرضی بلکه در قوس صعود مورد توجه قرار می دهند. گذشته نه در پشتِ سرِ ما که بلکه «زیر پاهای ما» قرار دارد.

 

   

«تعالیم اسلام»      «تاریخ فلسفۀ اسلامی»

 

مرحوم آیت الله علامه طباطبایی در کتاب «تعالیم اسلام» که به کوشش حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی تدوین شده است در ص ۳۲می گوید: «عقاید دینی مانند نیروی مخفی در دل انسان جای دارد و او را در همه حال همراهی می کند و وی را از رذایل اخلاقی بازداشته و به فضائل وادار می کند.» نیز در ص ۳۹ می‌فرماید: «جامعه ای که به دین پایبند نباشد، واقع بینی و روشنفکری را از دست می دهد.»

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. کتاب «راه خورشیدی» نوشته‌ی محمد اسفندیاری‌ست از انتشارات «دلیل ما». این کتاب ۴۷۲ صفحه‌ای درباره‌ی افکار و آثار استاد محمدرضا حکیمی‌ست به قلمی شیوا و رسا و مستند و پربار. من، این کتاب را کامل خوانده‌ام. چهار نکته از آن را مطابق معمول اینجا می‌نویسم:

 

 

ص ۲۸ : محمدرضا حکیمی با رضایت استادش آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی از حوزه و لباس روحانیت بیرون آمد.

 

ص ۴۰۴ : استاد حکیمی می‌گوید: دین برای همه است و همه جا و همیشه؛ اما همه و همه جا و همیشه یک گونه نیستند، پس یک نوع عَرضه هم برای آن سودمند نتواند بود؛ پس عَرضه‌ها را باید تطبیق کرده، نه معروض را.

 

عکس از دامنه

 

ص ۱۲۹ : ... این است که اسلام به منظور تصحیح حیات فردی، به امر تربیت می‌پردازد و به منظور تصحیح حیات اجتماعی، به امر سیاست.

 

ص ۳۲ : محمدرضا حکیمی که یکی از نمایندگان مکتب تفکیک است، به جای آن که «مرجع تقلید» عامه شوند «مرجع تحقیق» جوانان شدند و هزاران جوان جویای راه را، راه، نشان داد.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. از کتاب «آیینۀ صدق و صفا» تدوین آیت الله رضا استادی، به نقل از آیت الله العظمی محمدعلی اراکی چهار نکته را می‌نویسم:

 

با آمدنِ آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم، آقای میرسیدعلی یثربی کاشانی گفته بود که الآن خداوند نجف را به قم منتقل کرده است. ص ۱۱ .

 

عکس از دامنه

 

عَمرو عاص، امام علی _علیه السّلام_ را دُرّ و طلای مصفّا و بی غلّ و غش می دانست و می گفت: «علی دُرّ و طلای مُصفّا است و تمام مردم همگی خاک اند»... ولی همین عَمرو عاص که علی را این همه می شناخت، پشت سر معاویه و وزیر و همه کاره‌اش بود! ص ۱۳۶ .

 

خدا ما را از اصحاب قال قرار ندهد، اصحاب حال، قرار دهد. ص ۱۲۹ .

 

در تحقّق اسلام علاوه بر علم، اعتقاد قلبی جنانی و تن به زیرِ بار دادن، [=تعبّد] و قبولی معلوم خود معتبر است . این امری است وراء علم و وراء شهادت به لِسان و آن عقد قلب است. متمّم اسلام همان تن به زیر بار دادن و قبول کردن و عقد قلب نمودن است. ص ۲۳۶ .

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. در اوایل انقلاب، روزی شهید مطهری به احسان نراقی گفت می‌خواهد به همراه بهشتی و بازرگان به قم برود و از امام بخواهد که حاکم شرع آیت‌الله صادق خلخالی را عزل کند. رفتند و این کار را کردند. ولی روز بعد موسی خیابانی نفر دوم پس از مسعود رجوی، که خودش در زندان قصر چند اتاق داشت و پرونده‌ها را معمولاً برای اعدام به وسیله‌ی خلخالی آماده می‌کرد، گروهی را جمع کرد و به همراه چند اتوبوس به قم رفت و پشت منزل امام تحصّن کرد، تا توانست با کمک سیداحمدآقا، خلخالی دوباره بازگردد.

 

«Ehsan Naraghi»

 

دو ماه بعد، مهندس بازرگان به قم رفت و دوباره فرمان عزل خلخالی را گرفت. در این موقع، حزب توده هم آقای شیخ صادق خلخالی را کاندیدای مجلس کرد. اگر روزنامه‌های حزب توده مرور شود، مشخص است که تنها سازمانی که برای توده‌ای‌ها اعتبار واقعی داشت، دادگاه انقلاب بود.

 

رجوع شود به کتاب آن حکایت‌ها

گفتگوی هرموز کی با احسان نراقی

جلد ۱. ص ۲۹

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. در کتاب خاطرات ماندگار، این گفتۀ شهید مظلوم بهشتی توجه ام را جلب کرد که ایشان چقدر به آزادی بهاء می دادند. آزادی را «بزرگترین ویژگی چشمگیر جهانی» انقلاب اسلامی می داند و نقل می کند روزی «یکی از مارکسیست های چکسلواکی آمده بود می گفت ما فکر می کردیم دیکتاتوری نعلین و عمامه جانشین دیکتاتوری چکمه و تاج می شود، اما دیدیم که چنین اتفاقی هم نیفتاد»

 

عکس از دامنه

 

از نظر شهید بهشتی «آزادی همۀ اسلام نیست، آزادی از مسائل مهم بشری است و از ارکان اسلام، ولی همۀ اسلام نیست.» [ص ۲۶۴ خاطرات ماندرگار]  بنابراین ایشان معتقد بود: «انسان‌ها باید بتوانند که آزاد بیندیشند، انتقاد کنند و تصمیم بگیرند.» زیرا از نگاه شهید بهشتی که در سخنرانی سال ۱۳۵۲ با موضوع برخورد اسلام با آراء و عقاید دیگران ایراد کرد: «هر انسانی یک کتاب سربسته است که اوراق این کتاب با اوراق کتاب انسان دیگر تفاوت بسیار دارد.» [ص ۷۲ خاطرات ماندرگار] او حتی در مقایسۀامام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- با شهید مطهری معتقد است: «امام از مرحوم آقای مطهری وسیع النظرتر است». [همان، ص ۶۴] روحشان شاد.

 

خاطره‌ی شهید بهشتی

 

به قلم دامنه. به نام خدا. شهید مظلوم آیت الله بهشتی در کتاب «خاطرات ماندگار؛ از زندگی شهید بهشتی» -که به کوشش مرتضی نظری تدوین شده است- خاطره ای آموزنده می گوید. خلاصه‌اش را  با برداشت آزاد، در این پست می‌نویسم:

 

هفت نفر یزدی بودند که در راهِ رفتن به یزد، با دو تا دزد مواجه می شوند. دو تا دزد، هر هفت نفر را غارت می‌کنند و بر آنان غلبه می‌یابند. آنان وقتی به شهر یزد رسیدند، مورد پرسش و سرزنش واقع می شوند؛ که پاسخ می دهند: درست است که ما هفت تا بودیم و آنها دو تا. ولی ما هفت تا بودیم "تنها" ولی آنها دو تا بودند "همراه". بعد شهید بهشتی از این داستان، این درس را می‌دهد: "حالا این یک واقعیت است، عده‌ای می‌خواهند شما هفت تا باشید تنها! هفت میلیون باشید تنها! تا چند همراه بیایند هرچه دارید بگیرند و ببرند." (ص ۲۶۲)

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. در اجابت به درخواست یکی از اعضای مدرسۀ فکرت، برداشت خودم را از نظریه ی قبض و بسط تئوریک شریعت دکتر سروش، در مدرسه ی فکرت و گروه های تلگرامی روستای دارابکلا و منطقه ارائه می کنم:


۱_ همیشه باید از الفاظ آغاز کرد. اگر به نظر من، جای قبض و بسط، دو واژه فارسی متضاد "تنگ و گشاد" را بگذاریم، بخش بزرگی از نظریه، دانسته و روشن می شود. پس؛ این نظریه در پی این است چگونه فهم دینی تنگ و گشاد می شود؟


۲_ سروش معتقد است قوّت فکر هرکسی، ناشی از شوق اوست. لذا میزان و زاویه ی دید هر فرد در معرفت و دینداری تأثیر دارد. او تفاوت دینداریِ عامیانه و عالمانه را مثال می زند که بر هاضمه‌ی عوام، کثیری از معانی و فهم، گران است.


۳_ این نظریه مکانیسم "فهم دینی" را معین می کند. فهم و معرفت در هر عصری هندسه ای دارد و به اعتقاد سروش فهم دین هم، همیشه عصری ست و قبض یا بسط دارد. به تعبیر من تنگ و گشاد می شود.

 

۴_ سروش در جای جای نظریه اش، نام چندین نام آور را می آورد و با مثال از آنها دیدگاه اش را تبیین می کند. مثلا" دکتر شریعتی و شهید مطهری را دو دیندار عصر خود می نامد و می گوید دین هر کس از این دو شخصیت، فهم اوست از شریعت، چنانچه علم هر کس فهم اوست از طبیعت.


۵_ فهم دین عصری ست؛ ولی از نظر سروش _در صفحه ی ۳۶۱ کتاب_ این معنا فرسنگ ها فاصله دارد با این سخن عامیانه که حقیقت نسْبی و عصری است.

 

«Abdolkarim Soroush»


۶_ این نظریه قائل است هیچ فهمی از دین نیست که به معرفت بیرونی متّکی نباشد. البته این فهم به تصریح خود سروش باید روشمند و از سر تدبّر و خضوع باشد نه بُوالهوَسی و دل سپردن به کج دلان و نورسیدگان.


۷_ از نظر سروش آگاهی های پیشینی، بر آگاهی های پَسینی سه نوع تأثیر می گذارد: تأیید و اثبات، رد و ابطال، تغییر دایره ی معنا، همان قبض یا بسط.


۸_ در یک عبارت دیگر بگویم سروش بر درک عصری از دین، _که صامت است ولی بی زبان نیست_ تأکید دارد. دو مثال بلیغ می زند یکی اسلام اهل حدیث که علامه مجلسی را نمونه ای از آن می شمارد. دیگری اسلام اهل حکمت. و او علامه طباطبایی را نمادی از آن معرفی می کند که از نظر سروش این دو نگرش، نشان از دو فهم متفاوت از اسلام می دهد. همان قرائت های مختلف که سروش در جای دیگر از آن بحث کرده است.


۹_ سروش در کل بر این نظر است؛ ذهنِ خالی، هیچ کار نمی کند و برای شکار حقیقت، ذهن را باید هرچه تواناتر، غنی تر و مسأله دارتر ساخت. زیرا سروش این را مفروض می گیرد که "دانایی بیشتر، بینایی بیشتر به همراه می آورد". بینایی در معنای بینش. او به صراحت می گوید فقیه عصرِ خود بودن، با شناخت جدید جامعه، انسان و طبیعت میسّر است.


۱۰_ خلاصه این که قبض و بسط، نظریه ی تکامل معرفت دینی است. این نظریه به سیَلان فهم دینی و تحول شریعت شناسی باور دارد. و از تأثیر علوم دیگر بر فهم دینی صحبت به میان می آورد. حتی اثر خوردن یک حبّه قند بر میزان قند خون فقیه  ودانشمند را هم از نظر دور نمی دارد.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم رضا ادبی فیروزجایی: کتاب اقتدار گرایی ایرانی در عهد پهلوی تحقیقی تاریخی درباره دوره پهلوی نیست و از یک زاویه خاص به بررسی عملکرد پهلوی ها پرداخته است: نظام مدیریت۰ تصمیم سازی و پیامدهای انها. دکتر محمود سریع القلم نویسنده کتاب، پس از طرح چارچوب نظری طی دو فصل به رابطه میان تحولات و نظام تصمیم سازی در دوره پهلوی اول و دوم پرداخته است.

 

عکس از دامنه


این کتاب به موضوع توسعه یافتگی ایران می پردازد و مشاهدات و تحقیقات نویسنده طی سه دهه را در قالب داده های دوره پهلوی به آزمون میگذارد. فصل اول: چارچوب نظری. فصل دوم: از رضا خان به رضا شاه. فصل  سوم: محمد رضا پهلوی: از ولیعهدی بیست و دو ساله تا شاه شاهان. فصل چهارم: نتیجه گیری. دکتر محمود سریع القلم: «طی تحقیقات برای تدوین کتابِ در حال اتمام خود، «اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی،» به امثال این نقل قول و نقل قول­ هایی مشابه بسیار برخورد کرده­ ام. از منظر یک دانشجوی علوم انسانی، این سئوال به کرّات مطرح می­ شود: چرا تاریخ ما تکه تکه است؟ چرا در هر دوره، سیاست­ ها و اندیشه ­هایی در تناقض کامل با دوره قبل دیده می ­شود؟ چرا امتداد نداریم؟ چرا منحنی رفتاری ما در این حدّ، فراز و نشیب دارد؟» (منبع)

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. تازگی کتابی با عنوان "زندگی و شعر طالب آملی" نوشته ی محمدرضا قنبری، به دستم رسیده و با ولع خواندمش. حیفم آمد جمع بندی ام را _که از این کتاب نوشته ام_ در گروه های تلگرامی روستای دارابکلا و منطقه به اشتراک نگذارم. در این پست، به صورت فشرده سید محمد بن عبدالله آملی متخلّص به طالب آملی و مشهور به طالبا، شاعر شیعی قرن ۱۱ هجری را معرفی می کنم:

 

کتاب زندگی و شعر طالب آملی. عکس از دامنه


در عصر صفویه می زیست. هم روزگار صائب بود. از آمل مازندران به کاشان رفت. سپس در هندوستان در دربار پادشاه مغولی نورالدین محمد، مقیم گردید و محبوب وی شد. اشعار فراوان، دلکش و بسیارمتنوع سرود. بیش از چهل سال عمر کرد و در فتح پور یکی از شهرهای هند مدفون شد. او دارای فراز و فرودهای زیادی بود. بدنی بسیار لاغر و نحیف داشت. از بیماری طاقت فرسا، اَحوَل (دوبین) بودن چشمش، و از روزگار، عشق و افیونی شدن، شِکوه ی سختی داشت. گاه عشق را می ستود، گاه آن را بشدت می کوبید. شرع را بر عقل ترجیح می داد، ولی گاه از حد می گذشت و خود را گناهکار می دانست و دهان آلوده؛ و بسیار توبه می کرد. در مدح امام رضا (ع) شعری دل انگیز گفت. پاره ای تذکره نویسان ضمن تعریف اشعارش، و تمجید از توانایی شعرگویی اش، وی را "مجنون" هم نامیده اند.

 


سه بیت جداگانه از دیوان طالب برگزیدم و در اینجا منعکس می کنم:

 


۱_ در مدح و ذمّ عشق این بیت را می آورم:

 

کارفرمای تو عشق است یقین دان "طالب"
که طَلاح تو ازو بلکه فساد تو ازوست


(توضیح: طَلاح متضادّ صلاح است)

 


۲_ در ترجیح شرع بر عقل این بیت طالب، عالی ست:


کم فروغِ خرَد گیر و نورِ شرع پذیر
که آفتاب شریعت بِه از ستاره ی عقل

 


۳_ در ناخرسندی از روزگار این بیت او از نظر من غوغا می کند:

 

نارسا بَختم ولیکن همّتم کوتاه نیست
اوجِ عَنقا گیرم اَر بالِ مگس باشد مرا

 

(توضیح: عنقا، مرغی افسانه ای ست؛ بلندپرواز و بلندآشیانه)

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. آقای قادر فاضلی در کتاب خود «آب و سراب» به نقد و بررسی افکار دکتر عبدالکریم سروش می‌پردازد. در این کتاب متن‌های مختلف آقای دکتر عبدالکریم سروش از جمله «طوطی و زنبور» و «بشر و بشیر» و نیز «رؤیای رسولانه» نقّادی شده است. من در این پست، به گوشه‌ای از آن اشاره می‌کنم.

 

عکس از دامنه

 

نویسنده‌ی کتاب می‌گوید برخی دست می‌گذارند روی این مسأله که پیامبر  (ص) خود یک بشر است. اما دنباله‌ی آن را نمی‌گویند ولی بر او وحی می‌شود: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ...» [آیه‌ی ۱۱۰ کهف] یعنی: بگو: جز این نیست که من هم بشری مانند شمایم که به من وحی می‌شود. (ر‌ک: ص ۱۵ و ۱۶ کتاب)

 

وی در نقد آقای سروش معتقد است اگر بنا بود که وحی از خودِ پیامبر بجوشد، دیگر انتظار معنی نداشت... پیامبران روزها و هفته‌ها منتظر نزول وحی می‌شدند. قادر فاضلی همچنین بر این نظر است سروش در ابیات مولوی استفاده‌ی ابزاری کرده است. و می‌گوید: «که نمی‌دانم از جهالت او سرچشمه می‌گیرد یا از شیطنت او» مثل این بیت مثنوی: «من نخواهم دایه مادر خوش‌تر است ...» که سروش اول و آخر این ابیات را زد و در آخر مقاله‌ی «بشر و بشیر» از آن سوء‌استفاده کرد. (ص ۲۴ و ۲۵ آب و سراب)

 

 

ناقد معتقد است که حالات مخصوص بین پیامبر و خدای او هرگز بشری نیست حتی مَلک هم ظرفیت تحمّل آن را ندارد. پیامبر _صلّى ‌الله‌ علیه‌ و‌ آله و سلّم_ یک جنبه‌ی حقیقت بشری دارد و یک جنبه‌ی حقیقت ازلی. جنبه‌ی بشری پیامبر از خاک است و بر خاک فرو می‌رود ولی جنبه‌ی ازلی او فوق افلاک است و به ماورای افلاک می‌رود.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلمان اولین مسلمان ایرانی ست که رسول خدا ص فرمودند: «سلمان از ما اهل بیت است». سلمان (=روزبه فرزند فَروخ) اصالتاً اصفهانی بوده، اهل جَیّ (=لقب قدیم اصفهان و اکنون نام دهستانی از توابع اصفهان) که بعد به کازرون هجرت کرد. و برای نجات خود از روزگار به شام و سپس حجاز گریخت و نزد رسول خدا (ص) شرف یاب شد و اسلام را با رغبت و انتخاب پذیرفت.

 

عکس از دامنه

 

سلمان فارسی (=ابوعبدالله) آنقدر محبوب شد که مشاور حضرت زهرا (س) و رازدار آن بانوی عزیز شد. و پیرو و شیعۀ خالص امام علی (ع) بود. در قضیۀ بیعت پس از رحلت پیامبر (ص) حامی و مطیع امام علی (ع) بود. و سه روز پس از دفن پیکر پاک و مطهر رسول خدا (ص)، خطابه‌ای در فضای غمبار مدینه در دفاع از علی (ع) کرد و گفت:

 

«شما حقیقت را می دانید اما بدان عمل نکردید!»؛ «اگر علی را از دست دادید، علم و دانش انسانی را از دست داده اید و انسانیت را به انکار و فراموشی سپرده اید» و نیز گفت: «اما شما ای مردم! سنت بنی اسرائیل را پیش گرفته اید و از مَجرای حق به خطا رفتید» و اعلان کرد: «مولای ما علی، پیشوای روسفیدان و امام صادقان و صالحان می باشد.»

 

بارگاه حضرت سلمان فارسی

 

راه و رسم سلمان، برنامۀ قرآن بود. او حتی مفسّر قرآن بود. هم خودسازی داشت و هم دیگرسازی و جامعه سازی. وقتی استاندار مدائن هم شد و چند سال در آن مقام ماند تا درگذشت، از سهمیۀ 5هزار درهمی خود، مصرف نمی کرد و آن را به تهیدستان و محرومان انفاق می نمود و خود، از طریق «زنبیل بافی» زندگی شخصی اش را تأمین می کرد.

 

 

همچو سلمان در مسلمانی بکوش

ای مسلمان! تا که سَلمانت کنند

شعر از سید عباس جوهری

خزائن الاشعار ص ۲۸

 

سلمان بیش از ۲۵۰ سال عمر کرد. او را اَفقه، اعلَم، و لقمان حکیم خوانده اند و حتی به بخشی از «علوم غیبی» دست یافته بود. در احادیث زیادی، سلمان، آگاه به «علم اول و آخر» و «دانای به حوادث و وقایع» معرفی شده است. حتی پیامبر (ص) فرمود:

 

«از سلمان اطاعت کنید»

 

سلمان خود، خویش را «فرزند اسلام» می خواند. و به احکام دو کتاب آسمانی انجیل و قرآن دانا بود. به سخن پیامبر (ص) : «در قلب سلمان علمی است که می تواند از وقایع و حوادث آینده آگاه گردد.» رسول الله ص سلمان را «محدّث اُمّت من» نامید. و محدّث یعنی کسی که آنچه از نظر مردم پنهان است و بدان احتیاج دارند، خبر می دهد. و علم سلمان به فرموده رسول خدا (ص) از علم ایشان سرچشمه گرفته است. سلمان از «متوسّمین» (=هوشیاران) بوده است که در قرآن آمده است.

 

سلمان پاک در طول استانداری اش در مدائن، به کاخ سفید (کوشک سفید) نرفت در بازار، دُکّانی را برگزید تا مردم بآسانی دسترسی به حاکم داشته باشند. او علاوه بر استانداری، نمازجماعت و نماز جمعه و تفسیر قرآن نیز برگزار می کرد. سلمان که صاحب کرامات بود، پس از سالها خدمت به اسلام و مسلمانان و محرومان، در هشتم ماه صفرالمظفّر ۳۵ هجری در اوایل حکومت خلافت امام علی (ع) که هنوز به کوفه نیامده بودند، در مدائن (=واقع در شرق دجله بالای کوفه) درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد و بارگاه آن حضرت، هنوز باقی است. درود بر این صحابی بزرگ.

 

برای شناخت بیشتر به کتاب «سلمان فارسی استاندار مدائن» نوشته‌ی حجت الاسلام احمد صادقی اردستانی از انتشارات بوستان کتاب قم، مراجعه شود. من این متن را با مطالعه‌ی این کتاب و صورت «برداشت آزاد» نوشته‌ام.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. اگر فرصت کرده اید کتاب «روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تا کنون» دورۀ پنج جلدی را مطالعه کنید. این کتاب، تدوین مرکز مطالعات و پژوهش های راهبردی ست که من چاپ سوم ،۱۳۹۴، آن را از کتابخانۀ یادگار قم، امانت گرفته و خوانده ام. مجموعاً ۹۵۰ صفحه است. مطالب پرباری دارد. در این پست، پنج ویژگی مشترک تمدن مشرق زمین و یک نکته را بر مبنای این کتاب می‌نویسم:

 

 

  

 

عکس از دامنه

 

 

«روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تا کنون»

 

  

 

عکس از دامنه

 

پنج ویژگی مشترک تمدن مشرق زمین: ۱. اعتقاد به خدا یا خدایان. ۲. اعتقاد به معاد. ۳. احترام به طبیعت. ۴. عدم شکل گیری نظام برده داری عمیق و مسلّط. ۵. نگاه دینی و الهی به سیاست. یعنی مأمورِ خدا دانستن پادشاهان و مشروعیت بخشی دینی به آنان. (ص ۴۳ و۴۴) در نگاه دینی، تاریخ با پیامبران شروع می شود... حضرت آدم (ع)  اولین انسان، نبی الهی است و مؤسس اولین تمدن بشری... اما کسی که منشاء انسان را حیوان می داند این موضوع را درک نمی کند و داروینیسم اجتماعی را اعتقاد دارد... یعنی نظریه‌ی ترقّی تاریخی. (ص ۱۳)

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. چهار نکته از دو کتاب «انسان در قرآن» «انسان شناسی قرآنی» اثر شهید مطهری را به اشتراک می گذارم: علم، جهان آگاهی می دهد و ایمان، خودآگاهی. ولی انسان هم باید خودآگاه باشد و هم جهان آگاه. (انسان در قرآن ص۵۷) غرب با جهان آگاهی اش، خودفراموش شد. گاندی: غرب کارهایی می کند که مِلل دیگر آن را قدرت خدا می داند، ولی غربی از یک چیز عاجز است، تأمّل در باطن خویش. (انسان در قرآن ص۵۷)

 

جان نباشد جز خبر در آزمون

هر که را افزون خبر جانش فزون

جان ما از جان حیوان بیشتر

از چه زان رو که فزون دارد خبر

(مولوی دفتر دوم)

 

در قرآن سیر در آفاق و سیر در انفُس مقارن یکدیگر است. (انسان شناسی قرآنی ص۱۷۲) خوف برای انسان حکم سائق را دارد و رجاء، حکمِ قائد را. سائق یعنی چوبی که حیوان را از پشت سر می رانَد. قائد یعنی جلوکشی، اَفسار حیوان را از جلو می کشند تا حرکت کند. (انسان شناسی قرآنی ص ۹۸)

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. این کتابی ست که در اصل من نوشته ام: «اندیشۀ سیاسی آیت الله مطهری». اما داستان دارد. (آثار دامنه: اینجا) تمام مراحل این کتاب را من تهیه کردم: از طرح تحقیق (=پروپوزال) گرفته تا فیش برداری از منابع و تألیف نهایی و تایپ و ارائه برای ارزیابی و چاپ که یک سال به طول انجامیده بود. نسخه ی خطی اش در بایگانی شخصی ام موجود است و حتی بعدها با تکمیل و افزودن، آن را به پایان نامه ام در مقطع فوق لیسانس علوم سیاسی با عنوان «تأثیر اندیشه ها و نظریات سیاسی شهید مطهری بر گفتمان اِحیاء و اصلاح»، تبدیل کرده ام و در سال ۱۳۷۵ با نمرۀ عالی نوزده و نیم از آن دفاع کرده ام.

 

 

اما به دلیل تغییر و تحول در مرکز مطالعات و تحقیقات و انتصاب مسئول جدید برای پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام، نوع نگرش ایشان و مسئولان جدید، موجب شد تحقیق و پژوهش و متن تدوین شده ی من با زیر و زبَر شدن، به این وضع در آید و در سال ۱۳۸۱ با عنوان «به کوشش نجف لک زایی» در ۲۷۹ صفحه، چاپ و توزیع شود. بگذرم. خدا قبول فرماید. مهم، خدمت فرهنگی کردن است، نه نام و نشان. من به همۀ آنان درود می فرستم.

 

 

 

کتاب اندیشۀ سیاسی آیت الله مطهری

 

 

عکس از دامنه

 

در این سند که مقدمۀ کتاب آمده است؛ دوست فاضل و بزرگوارم جناب حجت الاسلام نجف لک‌زایی با بزرگواری و کمال اخلاقی شان، از من -ابراهیم طالبی دارابی- نام برده اند. از ایشان بابت این حق گویی ممنونم. والسّلام. قم. دامنه.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در کتاب «انسان‌شناسی قرآنی» اثر استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری مطلبی مهم دربارۀ نماز است که حیفم آمد در ایام محرم الحرام، ماه حُزن و پیام و عشق بازی با خدای متعال، به اشتراک نگذارم. من چند صفحه ی این اثر بسیارمهم را خلاصه کرده و در اینجا می نویسم. ایشان می گوید:

 

نماز ظهر عاشورا

به امامت امام حسین (ع) و یاران باوفا

 

انسان نماز می خواند نه برای این که خدا فراموش نکند که چنین بنده ای دارد، بلکه برای آن که  بنده فراموش نکند که خدا دارد و بنده است... یک نکته این است که در نماز این فایده و اثر بار است که به پا دارندۀ سایر مقررات است... [چون] نماز انسان را از کار بد باز می دارد. شهید مطهری همچنین می گوید: در روایات ما آمده که نماز فقط به آن اندازه قبول است که حضور قلب در آن باشد... هر اندازه [حضور قلب] نباشد گرچه تکلیف ساقط شده ولی دیگر اثر را ندارد... نمازِ بدونِ حضور قلب نمازِ دورانداختنی است، عقوبت ندارد ولی هیچ و پوچ است.

 

ایشان همچنین می‌گوید: حدیث داریم که نوافل از آن جهت مستحب شده است که غفلت های نمازهای فریضه را جبران کند. و در ادامۀ همین بحث نماز، سخن بسیارلطیفی از شهید ثانی (فقیه عالی مقام) می آورَد از کتاب اسرار الصلوة وی که فوق العاده دلنشین و اثرگذار است. مطهری از آن فقیه چنین می گوید: تعبیر این مرد فقیه عالی مقام این است که «الصّلاةُ بابُ الذّکر». نماز دروازۀ ذکر است. «والذّکرُ بابُ الکشف» و یاد خدا دروازۀ مکاشفه است. و «والکشفُ بابُ الفَوز الاکبَر» و مکاشفه دروازۀ بزرگترین رستگاری هاست. (رسائل شهید ثانی، چاپ قدیم. ص ۱۰۵)

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. ضمن سلام، این سخن جالب توجه و آموزشی را از یادداشت های سال های گذشته ام از ص ۳۱ کتاب «قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفۀ تاریخ» اثر استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری به صورت بردداشت آزاد می نویسم. ایشان طفره روی در میان سوسیالیست ها را این گونه شرح داده اند:

 

فلاسفه «طَفره» را مطرح کردند. یعنی عبور از نقطه ای به نقطه ایی دیگر بدونِ عبور از یکی از راه هایی که آن ها را به یکدیگر متّصل می کند. پس طفره مانند این است که نُطفۀ انسان قبل از عبور از مرحلۀ جنینی به مرحلۀ تولد برسد...

 

شهید مطهری برای طفره یک مثال سیاسی می زند و شرح می دهد: یا به عبارتی عبور از فئودالیسم به سوسیالیسم بدون عبور از کاپیتالیسم. که امر محال است. این معنی طفره رفتن! مثلاً برخی از سوسیالیست ها بدون توجه به جبر تاریخ و تسلسُل منطقی حَلقات تاریخ می خواستند سوسیالیسم را پایه گذاری کنند که به آنها سوسیالیست های ایده آلیست و سوسیالیسم آنها را سوسیالیسم تخیّلی نامیدند. یعنی بر خلاف سوسیالیسم  مارکسیسم که بر شناخت تسلسل منطقی حلقه های تاریخ [فئودالیسم، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم] مبتنی است.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. اخیراً کتاب "سرشت و سرنوشت" را خواندم. که گفتگوی کریم فیضی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی ست، (انتشارات روزنامه اطلاعات. در ۴۳۲ صفحه) من مطابق همیشگی، چهارنکته از کتاب را به اشتراک می گذارم تا فرهنگ کتابخوانی و کتاب دوستی در این بمباران عجیب و غریب فضای مَجازی فراموش نشود.

 

در ص ۲۹۳ : راهِ بسط انسان از نظر من افزایش دادن به تفکر است. خوب فکرکردن. هر اندازه کسی خوب فکر کند، انبساط بهتری پیدا خواهد کرد... تضیُّق فکری [=تنگ نظری] عالَم انسان را تنگ می کند.

 

توضیح دامنه: مقابل بسط و انبساط، قَبض و انقباض و گرفتگی ست، که انسان خود هم نمی داند چرا دچار گرفتگی و قبض می شود. به قول دکتر دینانی صدها علت ناشناخته وجود دارد که بشر از آن سردرنمی آورد که چرا گاهی به گرفتگی مبتلا می شود.

 

ص ۳۷ : انسان محدوده ای ندارد... هر اندازه برود، راه برای سیر انسان باز است... پایانی برای سیر معنوی انسان متصوّر نیست.

 

عکس از دامنه

 

ص ۵۱ خوانده ام "ما مثل کتابی هستیم که به صورت مرتّب ورق می خوریم... تا ورق های کتاب مان تمام شود."

 

در ص ۲۰۳ : دیندار واقعی کیست؟ کسی که ارتباطش با خداوند درست برقرار شده باشد و نسبت به خدا به مرحله ی معرفت و آگاهی رسیده باشد. کسی که صادقانه به مرحله ی معرفت برسد او دیندار واقعی است... دین ارتباط با خداست.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در کتاب "سرشت و سرنوشت" گفتگوی کریم فیضی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، ص ۴۱ و ۴۲ خوانده بودم که هر موجودی تا آخر به حکم ماهیت و به حکم «عینِ ثابت» عمل می کند تنها انسان است که معلوم نیست چیست. دکتر دینانی برای این مسأله، مثال می زند و می گوید این که قرآن می گوید برادران یوسف  گفتند: «قد اَکله الذئب: گرگ ها یوسف را خوردند» چندان مجاز نیست چون برادران یوسف گُرگ بودند و نیازی به گرگ بیابان نبود. ظاهر انسانی داشتند و گرگ ها در باطنِ آنها بود.

(ﮔﺮﮒ ﺩﺭ ﺍﺳﺎﻃﻴﺮ ﺗـرﻛﺎﻥ)

 

بسیاری از انسان ها صورت انسانی دارند و باطن گرگی. این است که به حسب روایات ما، همه به صورت انسان محشور نمی شوند... طبق آیات و روایات ما «یوم تبلی السّرایر» روزی است که پرده ی صورت کنار می رود... پرده ها عقب می رود... نقاب ها برداشته می شود و خیلی از انسان ها گرگ محشور می شوند و دیگر صورت انسانی ندارند، عده ای هم به صورت فرشته، و عده ای هم صورت انسانی دارند. بنابراین از نظر دینانی وجود انسان قاهر بر ماهیت انسان است که هم می تواند بالاتر از فرشته شود و هم می تواند پست تر از گرگ. شرح عکس بالا: ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻫﻠﻲ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ! ﺍﻣﺎ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩی ﺣﺘی ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺳﺮ ﺧﻢ ﻓﺮﻭﺩ ﻧﻤﻲ‌ﺁﻭﺭﻧﺪ !

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی