به قلم دامنه. به نام خدا. کتابِ «روانکاوی و ادبیّات» نوشتۀ خانم حورا یاوری. با عنوان فرعی «دو متن، دو انسان، دو جهان؛ از بهرام گور تا راوی بوف کور. تهران: انتشارات سخن. چاپ اول ۱۳۸۷ در ۲۸۸ صفحه. چندی پیش، به «حاشیۀ» قم رفتم! دوراندیشی کردم در کیفم کتابی از «حورا یاوری» گذاشتم که اگر برنامه، باب طبع من نبود، گوشهای خیز بردارم و کتابم را بخوانم. نیمی چنین شد، و من هم رفتم زیر سایهی خنک درخت توت، گرفتم کتابِ «روانکاوی و ادبیّات» نوشتهی خوب و خواندنیِ خانم حورا را خواندم. کمی از آن را که برداشت کردهام، میگویم:
عکس از دامنه
۱. او در این کتاب -که در تصویر میبینید- «هفتپیکر» نظامی گنجوی و «بوفِ کور» صادق هدایت را مورد روانکاوی قرار داد.
۲. در هفتپیکر، داستان بهرام گور را تحلیل کرد و در بوفِ کور پیرمرد خِنزرپنزی را.
۳. میدانید که در هر دو کتابِ «هفتپیکر» و «بوفِ کور»، خواننده، گام در قلمرویی میگذارد که در آن، میانِ انسان و جهان و کیهان، فاصلهها از بین میرود و... .
۴. بهرام گور برای یافتن خود، به لایههای ژرفِ روان خود میرود و گورخر در کشاکش بهرام و روح ناآرام او، وی را به درون غار میبرَد تا از چندپارگی به آرامش و یگانگی برساند.
۵. کتابِ بوف کور (=جُغد) در گفتوگوی راوی -که یک نقاش است- با سایهاش میگذرد و تلاشی است که راوی برای شناساندن خودش با سایهاش میکند.
۶. البته در تحلیل روانکاوانهی حورا یاوری بهخوبی آشکار میشود، که هر متن به روی معناهای بیپایان باز است، پس وامیگذارم و میگذرم. فقط بگویم هر کس باید در جستجوی «خود» باشد، مانند «نخی که لایههای معنایی را به ساختار انسان» گره میزند. زیرا هر کس ممکن است چونان بهرام، با گورخرِ خود مواجه شود که او را به کشاکش درون بخواند و لایههای ژرف روح و روان. به قول حکیم خیّام:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و رُوبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
عکس بالای پست:
سیر رویدادهای زندگی بهرام
در ص ۱۳۲ کتاب. عکس از دامنه