دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

۲۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۰۸:۴۸

دربارۀ برجام و همه می‌دانند

دربارۀ برجام و همه می‌دانند

دربارۀ برجام و همه می دانند. توجه: من دو روز پیش ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ در اینجا با عنوان «شاه ذلیل‌الله بود، نه ما» به ملعنت و شرارت آمریکا پرداخته بودم. اینک این بحث: به قلم دامنه. به نام خدا. لابد می دانید «همه می دانند» اصغر فرهادی سازندۀ فیلم های «دربارۀ الی»، «گذشته»، «جدایی» و «فروشنده» در افتتاحیه جشنواره فیلم کن، دیشب اکران شد. فیلمی که او با دیدن پوسترهای ناپدیدشدنِ یک بچه در جنوب اسپانیا، به فکر ساختش افتاد و به نظرمی رسد این کار او نیز بدرخشد.

 

 

برجام و ذوق‌زدگی دکتر ظریف

در بالکن محل مذاکرات وین 

۲تیر ۱۳۹۴

 

فرهادی به لوموند گفت: دوست دارم پیش از یک پروژه، هیچ اطلاعاتی دربارۀ آن وجود نداشته باشد.... نیز گفت: فکر می کنم زنان مرموزتر هستند، شخصیت های غنی تری دارند و از ظرفیت های دراماتیک بیشتری برخوردارند. [ولی] ما دنبال یک مرد می گردیم؛ شاید دلیلش این باشد که خودم مرد هستم.» (منبع) خواستم با این مقدمه چندچیز را برای بستر بحث، آن هم به زبان ساده، ملموس و عامیانه، نه تحلیل آکادمیک و انتزاعی و ایدئالسیتی، آماده کنم: آنچه ترامپ دیشب نسبت به برجام انجام داد، بدتر از مفهوم ناپدیدشدن و آدم رُبایی در فیلم فرهادی ست. و برجام _که از دیدِ ملت پنهان نگه داشته شد و در یک دیپلماسی عجولانه به تصویب رسیده بود_ چیزی به مراتب عمیق تر از یک پروژه است؛ که کارگردانی چون فرهادی می گوید دوست ندارد اطلاعات فیلم هایش پیش از اکران لو برود. نیز این که، چه خانم اشتون، و چه فدریکا موگرینی دختر آقای فلاویو موگرینی، کارگردان و طراح صحنه ایتالیایی، با آن سابقۀ کمونیستی، مطابق فرمول فرهادی _که زنان مرموزتر هستند، شخصیت های غنی تری دارند و از ظرفیت های دراماتیک بیشتری برخوردارند_ نمی توانند دست کم گرفته شوند؛ زیرا آن ها با شیوه ها و شگردهای خنده و دوستی و سخن های اعتمادبرانگیز ظاهری، می توانند فریب را پیش ببرند و فرمول های جهان جاسوس محور را پیاده کنند. بگذرم؛ که دنیای سیاست، پیچیده تر از هر دنیایی ست.

 

 

اما مخمصۀ حسن روحانی؛ همه می دانید که چهارپایه ابزار دسترسی ست. مثلاً با آن لامپ را تعویض می کنند. با آن گردگیری می کنند. با آن به پشت بام می روند. با آن به آن چه در دسترس نیست؛ می رسند. با آن گچ کاری! و بتونه کاری! و رنگ آمیزی! می کنند. اگر یک پایه از چهارپایه بشکند یا در جای لقّی قرار گیرد، دیگر نه فقط ابزار نیست، بلکه شیء ایی بشدت خطرناک و مُهلک و براندازانه است. خروج آمریکا از برجام چنین حالتی بر برجام دارد.

 

برجام (=برنامۀ جامع  اقدام مشترک) نیز مثل یک چهارپایۀ دسترسی بود. دسترسی به دنیا. دسترسی به پول نفت. دسترسی به سرمایه گذاری داخلی و خارجی. دسترسی به روابط تخریب شدۀ جهانی. دسترسی به سیاست های خنثی سازی تحریم، دسترسی به آنچه با ولع و سادگی طراحی شده بود و اساساً دسترسی به آن چه دولتمرد محمدجواد ظریف و رئیس جمهور حسن روحانی خیال می کردند و تصوّراتش را داشته و هنوز دارند، ولی نرسیده اند.

 

 

این تیم حسن روحانی دیشب به حسن روحانی

احسنت احسنت می‌گفتند!

همانان که پیش‌تر، برای برجام

کف می‌زدند و آن را فتح می‌دانستند

 

دیشب حسن روحانی در پاسخ به دونالاد ترامپ گفت: «خوشحالم که یک موجود مزاحم از برجام خارج شده است» منبع. من از آقای حسن روحانی فقط یک پرسش می پرسم اگر آمریکا یک موجود مزاحم بوده، پس چرا با او مذاکره کرده اید و توافق با او در قالب برجام را یک پیروزی استراتژیک توصیف می نمودید؟ و وزیرخارجه ات آقای ظریف، از پشت پنجرۀ هتل وین، به علامت پیروزی به حالت شادمان و سرشار ازهیجان، دست تکان می داد و به قهقهه به خاطره فتح و غلبه! می خندید؟

 

به نظرم همۀ کسانی که برجام را به وجود آوردند، باید به ملت پاسخگو باشند. نیز به مردم بگویند چرا پیش از به پیش بردنِ سیاست منطقه ای و مسالمت سازی در خاورمیانه، به مدت دو سال وقت دولت خود را صرف مذاکره _آن هم با یک موجود مزاحم به نام آمریکای جهانخوار_ کرده اند؟

 

کار از ابتدا خراب بود. چراکه دولت آقای روحانی پیش از آن که در خاورمیانه دیپلماسی اش را به پیش ببرد و با همسایگان پرمسأله، تنش زدایی کند و فرمول دتانت را پیاده سازد، خوشبینانه به اروپا و آمریکا اعتماد نمود و به سمت ابرقدرت ها خیز برداشت. و شد آن چه مسلّم بوده است که می شود. معتقدم گرداب سوریه، تنش سعودیه، خدعۀ اسرائیلیه، مکر آمریکاییه، دودوزه بازی روسیه، سودورزی های زیرکانه و رندانۀ چینیه و از همه بدتر و پلیدتر کرشمه های اروپاییه، برجام را _که یک توافق سیاسی اما غیرحقوقی بین المللی لرزان و لغزان و به دور از چشم ملت بوده_ به این روز سیاه انداخته است.

 

یک نکته بگویم و به قول عرب ها خلاص؛ آمریکایی ها زرنگی کرده بودند برجام را به تصویب گنگره نرسانده بودند، تا آسان از آن بیرون روند، هر وقت که بخواهند! و ما اما خامی کرده بودیم و با فشار شورای نگهبان _که به نظرم می خواست به لحاظ شکلی مثلاً وظیفۀ ذاتی و نظارتی اش را ایفا کرده باشد_ برجام را به تصویب مجلس شورای اسلامی یعنی در وضع یک قانون رسمی، رسانده بودیم و تأیید شورای ۱۲ نفره نگهبان. برمی گردم به همان فیلم جدید اصغر فرهادی آیا «همه می دانند»؟ گرچه آمریکا می خواهد غلط و غلوطی بکند، ولی به فرمودۀ امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. تمام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۰۹:۴۴

شاه ذلیل‌الله بود، نه ما

به قلم دامنه. به نام خدا. اون شاه بود که خود را به تقلّب و فریب و دروغ و خودخواهی و حیله، «ظل الله» یعنی سایۀ خدا جازده و شعار سه گانۀ «خدا، شاه، میهن» را باب کرده بود و در برابر آمریکای امپریالیست و اسرائیل غاصب خون ریز، مطیع و خاضع و بله قربان گو بود. آری؛ شاه ذلیل الله! شده بود نه ظل الله. ما، فرزندان خمینی روح الله هستیم که کلیم الله وار در برابر سه طاغوت زر و زور و تزویر ایستاد و به قول مرحوم آیت الله اراکی «مجدّدالمذهب قرن» شد و به ما ایرانی ها و مسلمانان آزادیخواه منطقه حیات جدید بخشید.

 

 

عکس ماهواره ای ایران. بازنشر دامنه

عکس ایران

بازنشر دامنه

 

ما شاه و شاه پرست نیستم که در برابر زیاده طلبی و زورگویی های امپریالیسم جهانخوار و صهیونیسم انسانخوار؛ همانند شاه «ذلیل الله»، خوار و زبون باشیم. ما زبان داریم و توان. ما ضد استبداد بوده و هستیم و شاه را با شعارهای دینی، سیاسی، اخلاقی و ایرانی و با شیوۀ انقلابِ غیرمسلّحانه و بدون خون ریزی بیرون کرده ایم. ما ضد استعمار بوده و هستیم و ایران را هرگز زیر یوغ هیچ قدرت توسعه طلب و زرمند و زورمندی، تنها و بی یار و در امان خدا رها نگداشته ایم و همانند جان خویش از آن، به توکل و توحید و خداباوری محافظت نموده ایم. ما ضد استثمار بوده و هستیم و حاضر نیستم حتی لحظه ای از سوی هیچ ابرقدرتی دوشیده شویم؛ و حتی آنی حاضر نیستیم از سوی هیچ زمامدار جهانخواری به بیگاری و تسلیم، کشانده شویم.

 

ترامپ فاسد که سهله، اگر همه سلطان های جبّار جهان از قبرشان برخیزند و علیۀ ما حَوار کشند و رَجز بخوانند، بازهم ایرانیِ تسلیم ناپذیر هستیم. زیرا؛ ما اشک ریختۀ خونِ حسین بن علی _سلام الله علیهما_ و شاگرد عصر عزّت آفرین عاشوراییم. همین. قم. دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ فروردين ۱۳۹۷ ، ۰۹:۵۸

آیا باز رأی آری می دهیم؟

به قلم دامنه. به نام خدا. وقتی به تیتر روزنامۀ اطلاعات فروردین ماه سال پنجاه و هشت در عکس زیر خوب خیره می شویم؛ نتیجۀ درخشان رفراندوم مردمی (=همه پُرسی به قول داریوش آشوری) را می بینیم و عیدبودنِ دوازدهم فروردین را و نیز به زُباله دان افتادنِ رژیم منفور سلطنتی را. همان رأی بی نظیر، عجیب و تاریخی مردم ایران زمین، موجب شده بود تا امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ با پشتیبانی و بیعت و رضایت ملت، تأسیس رسمی نظام جمهوری اسلامی را اعلام نماید. اینک این پرسش را مطرح می کنم آیا بازهم رأی آری به جمهوری اسلامی (jomhori eslami) می دهیم؟ طی این چهل سال، نظام خدمات و حسنات بی شماری را به ثبت رسانده است. و از میهن و ملت و اسلام و ارزش ها دفاع نموده است. این برکت و نعمت را کفران نمی کنیم، اما همواره باید درخت سیاست و حکومت و قدرت را آفت زدایی کرد تا نپوکد و نپوسد و نیفتد. من پاسخم را به صراحت در هفت بند می نویسم و بقیه سخن را به خوانندگان شریف وامی گذارم:
 

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: پهنۀ حکومت لُعاب آخوندی نگیرد یعنی حق حاکمیت ملت محفوظ باشد نه صِنف خاص و جناح راست.

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: همۀ مقامات در نظام از صدر تا ذیل، زِمامداری شان محدود و زمانمند و تحت نظارت باشد، نه مادام العمر و نامحدود و بی پاسخگو. چگونه می توان پذیرفت یک فرد چهل سال یعنی به اندازه عمر نظام، در یک شورای خاص، همچنان در قدرت بماند و به تاخت، بتازد!

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: هرگونه انحصار، سُلطه، اخلاق سلطنتی و شیوۀ ارباب رعیتی از چهره و تار و پود نظام محو گردد.

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: تعامل جهانی و مقاومت منطقی و شرعی باشد، نه تخاصُم منطقه ای و تضاد داخلی و دشمنی مَن درآوردی خاورمیانه ای.

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: خون و پیام شهیدان در رگ های نظام جاری باشد، نه پودر پوکِ میراثخواران و نااهلان و نابخردان و به تعبیر امام، خرمقدّسان.

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: نمازجمعه هایش، دولتی و دستوری؛ دانشگاه هایش، استبدادی؛ صداسیمایش، میلی و جناحی و باندی و شخصی؛ انتخابات های مردمی اش، نظارت استصوابی و تبعیض دیانتی و قومی و نژادی؛ مجلس شورای اسلامی اش، عصارۀ فضایلِ یک جمع و فردِ خاص؛ و در یک کلام فضای سیاسی فکری و اندیشه ای جامعه اش، شاغولی و بخش نامه ای نباشد. همین. والسّلام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ اسفند ۱۳۹۶ ، ۰۹:۲۶

فوکویاما از ایران چه گفت؟

هرساله در ماه فوریه «نشست جهانی حکومت» به میزبانی دولت امارات متحده عربی در دبی (Dubai) برگزار می‌شود. امسال فرانسیس فوکویاما نظریه‌پرداز 65ساله‌ی ژاپنی-آمریکایی و استاد علوم سیاسی دانشگاه استنفورد _که به خاطر نظریه‌ی خود درباره‌ی «پایان تاریخ» مشهور است_ از جمله سخنرانان این نشست ۳ روزه بود. بخش هایی سخنرانی وی می آید:

 

پاسخ دامنه: به نام خدا. از سخنان چاپلوسانۀ فوکویاما در تعریف و تمجید از کشورهای عرب منحط، مستبد، فاسد و عیّاش منطقه که بی شرمانه و مستانه با ترامپ رقص شمشیر می کنند و در عوض کوبیدنِ جمهوری اسلامی ایران و بزرگنمایی رخدادهای دی ماه 96 ایران، نشان می دهد پول بگیر رشوه بِستان و سخن بران، خوب برای دانشمندان هژمونی طلب غرب ازجمله در رأس شان فوکویاما، نافع است و عایداتی دارد.

 

 

متن فوکویاما: فوکویاما به «بازنویسی تاریخ: آینده‌ی حکمرانی جهانی و حکومت‌های شبکه‌ای» پرداخت. او اظهار نگرانی کرد که تغییر به سمت جهان چندقطبی، و حضور چین در رأس آن، بی‌ثبات‌کننده خواهد بود... مشکل بزرگ در حکمرانی جهانی این است که واقعیت اجتماعی بنیادین با سرعتی بسیار سریع در حال پیش‌روی و دگرگونی است و نهادها در حال تلاشند تا خود را با آن منطبق کنند. او ظهور پوپولیسم، مهاجرت، و فناوری را از جمله مصادیق این واقعیت دگرگون‌شونده دانست. فوکویاما ظهور پوپولیسم را «پاشنه آشیل بسیاری از دموکراسی‌ها» در غرب دانست، چرا که مردم احساس می‌کنند ارزشی برای نظام سیاسی ندارند.  او بزرگترین خطر برای نظم لیبرال جهانی را از درون کشورهای غربی دانست که احساسات پوپولیستی، ضد جهانی شدن، و مهاجرستیزی منجر به ایجاد طبقه‌ای از رهبران «قُلدر» در این کشورها شده است و آنها نهادهای کشورهایشان را تضعیف می‌کنند.

 

فوکویاما اظهار داشت «اسلام سیاسی» در خاورمیانه «مشکلاتی را حربه‌ی خود می‌کند که بر اثر مدرنیزاسیون برای هویت‌ها به وجود آمده است». فرانسیس فوکویاما به رخدادهای اخیر ایران نیز پرداخت: «در ایران، یک انقلاب اجتماعی زیر پوست جامعه در حال گسترش است. یک جمعیت جوان و تحصیل‌کرده وجود دارد، خصوصا در بین زنان، که با ساختار قدرت محافظه‌کار و روستایی که بر کشور حاکم است، سر سازگاری ندارد. ایران به سمت نوعی انفجار در حرکت است و من مطمئن نیستم نتیجه‌اش چه می‌شود، ولی وضعیت ایران وضعیت باثباتی نیست». فوکویاما آشفتگی‌های اخیر در ایران را تا حدی ناشی از عوامل آب و هوایی همچون خشک‌سالی و کمبود آب دانست، که اغلب خشونت به بار آورده است و با دیگر عوامل بحران‌زا تداخل پیدا کرده است. او اظهار داشت: «بسیاری از ناآرامی‌های اخیر ایران ریشه‌های محیط زیستی داشت. منابع آب زیرزمینی بیش از حد استفاده شده است که خشکسالی ایجاد کرده است. بسیاری از خشونت‌ها در جهان به خاطر تغییرات آب و هوایی است».

 

او در کنار تحلیل‌ خود از مسائل ناخوشایند جهانی، در گفتگو با «انور قرقاش» وزیر خارجه امارات گفت کشورهای حاشیه خلیج [فارس] نشان داده‌اند «امکان تاسیس مدل‌های اقتصادی و سیاسی معتبر بدون تاثیر نهادهای لیبرال دموکراسی غربی وجود دارد.» فوکویاما افزود: «خلیج [فارس] بخش «لیبرال» را خوب اخذ کرده است. هم امنیت دارد و هم سلطه‌ی قانون و حقوق مالکیت. و شاید نشان داده‌اند که جنبه‌ی دموکراسی آن قدر هم ضرورت ندارد. خلیج [فارس] هم‌اکنون به دنیا نشان می‌دهد که چطور چنین کاری ممکن است. مشکل جهان عرب این بوده است که قادر به تاسیس دولت‌های باثبات نبوده است.» او تونس را تنها دموکراسی دانست که از دل خیزش‌های بهار عربی ۲۰۱۱ بیرون آمده است، «ولی این کشور رونق اقتصادی به ارمغان نیاورده است. این دموکراسی فرو نخواهد پاشید ولی هم‌اکنون به تار مویی بند است». (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ اسفند ۱۳۹۶ ، ۰۷:۱۷

پاسخ به آیت الله مؤمن

بسم الله الرحمن الرحیم. دیروز در سایت ها خواندم «آیت الله دانش زاده قمی مشهور به محمد مؤمن» دربارۀ رهبری و رأی‌گیری ۱۴ خرداد، شصت و هشت خبرگان رهبری، نکاتی گفت (در زیر) چند نکته را در مقام پاسخ در اینجا می گویم:


یک: این که ایشان در صدد رفع شُبهه و تشکیک برآمد، جای خوشحالی دارد، چون نشان می دهد آنچه در جامعه میان مردم می چرخد در بالادستِ نظام بازخورد دارد.


دو: اما حرف های شان به نظرم به جای آن که به تقویت رهبری و جایگاه مهم رهبری بینجامد، ناخودآگاه به تضعیف کشانده شد. چطور؟ آیا شایسته است وی بگوید رهبری «مسلمان واقعی است و به هیچ کس هم باج نمی‌دهد». این تعریف است یا تضعیف؟


سه: این که آقای مؤمن گفت برخی از اعضای خبرگان چون «در آن زمان هنوز مرجعیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فعلیت نیافته بود، احتیاط کردند» در رأی ندادن به رهبری، باید بگویم آیا اساساً هیچ کس در نظام جمهوری اسلامی از این حقِّ قانونی برخوردار بوده است که بتواند شرط «مرجعیت» را در رأی گیری اولیه نادیده بگیرد؟ و یا درکل قادر بوده این شرط رهبری را از قانون اساسی حذف نماید؟


چهار: و آخر این که مگر شما خود نگفته اید «آیت الله خامنه‌ای در مشهد، تدریس مباحث فقه حکومتی داشته...» پس چرا می گویید «در آن زمان هنوز مرجعیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فعلیت نیافته بود»...ولی حدود چهل روز بعد در رأی‌گیری دوّم پس از رفراندوم اصلاح قانون اساسی (که شرط مرجعیت حذف شد)، این مسأله هم مرتفع شد»؟ اگر این گونه است که شما استدلال و تعلیل کرده اید؛ پس چرا جامعۀ مدرسین قم در آن اطلاعیۀ مشهور معرّفی هشت مرجع قم به پیشگاه مردم، برخلاف شما بر مرجعیتِ رهبری صحّه گذاشته است؟ شما اشتباه می کنی یا جامعۀ مدرسین قم!؟ پس؛ بهتر است آری بهتر است که در مقام توضیح به ملت به عنوان یک فقیه منصوب شورای نگهبان و عضو قبلی و فعلی مجلس خبرگان، بادقت بیشتر و باشفافیت بالا سخن بگویید. تمام.

ایران. اسفند.  توحید.

 

آیت‌الله مؤمن گفت: «در رأی گیری روز ۱۴ خرداد، شصت و هشت برخی به دلیل شبهه قانون اساسی که بر اساس آن می‌بایست رهبر از «مراجع تقلید» می‌بود و در آن زمان هنوز مرجعیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فعلیت نیافته بود، احتیاط کردند؛ ولی حدود چهل روز بعد در رأی‌گیری دوّم پس از رفراندوم اصلاح قانون اساسی (که شرط مرجعیت حذف شد)، این مسأله هم مرتفع شد و تعداد آرای ایشان خیلی بیشتر از قبل نیز شده بود. رهبری ایشان چیزی نبود که از قبل برای آن برنامه‌ریزی شده باشد؛ گویا خداوند ایشان را برای چنین موقعیتی نگه داشته و آماده کرده بود؛ اینکه آیت الله خامنه‌ای در مشهد، تدریس مباحث فقه حکومتی داشته باشد و بعد از انقلاب هم به عنوان نماینده‌ی حضرت امام(ره) در مناصب مختلف و حسّاس رشد کند و بعد به این منصب ریاست عالی برسد، عنایت الهی است... واقعا خداوند متعال بر این مردم لطف کرده که کسی را رهبر قرار داده که بزرگ شده اسلام و بزرگ شده‌ی نظام اسلامی است؛... آیت الله خامنه‌ای مسلمان واقعی است و به هیچ کس هم باج نمی‌دهد. (منیع) ، (منبع)
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ اسفند ۱۳۹۶ ، ۱۰:۱۵

زحمات امام را برباد میدهد

آیت الله جواد فاضل لنکرانی فرزند مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی، در مصاحبه‌ای تصویری که با سایت مباحثات انجام داده است، در خاطره‌ای نظر پدرش را درباره‌ی «محمود احمدی نژاد» بازگو کرده است: «آقای جنتی و آقای یزدی آمدند خدمت والد ما، آقای جنتی شروع کرد به تعریف کردن از [احمدی نژاد]؛ که آقا این چقدر متدین است، چقدر ساده زیست است… بعد پدر ما فرمودند که: «آقای جنتی! من با این آدم اختلاف شخصی ندارم و فکر نکنید که یک‌وقت من از این آقا چیزی خواستم، نداده و من به این دلیل ناراحتم؛ من از احدی از روسای جمهور و مسوولین نظام تا حالا چیزی نخواسته‌ام و نخواهم خواست. ولی من از شما تعجب می‌کنم! این چطور آدم متدینی است که در مقابل فتوای ۵ مرجع تقلید ایستاد؟ مگر آدم متدین می‌تواند در مقابل فتوای ۵ مرجع تقلید بیاستد؟»
 


بعد هم گفتند: «آقای جنتی! از اول انقلاب تا حالا که نزدیک ۳۰ سال است که می‌گذرد، این مقدار که از روی کار آمدن این آدم برای انقلاب من احساس خطر می‌کنم، تا به حال احساس خطر نکرده بودم. این آقا با اشخاص، با فاضل، بهجت، تبریزی با این اشخاص از مراجع مخالفت ندارد، بدانید شما! این آقا [محمود احمدی نژاد] با نهاد مرجعیت و روحانیت مخالف است.» بعد استدلال کردند، گفتند: «این آقا یک استدلالی دارد، استدلالش این است که من خودم مستقیم با امام زمان در ارتباطم و دیگر نیازی به نُوابش ندارم؛ مگر در صحبت‌هایش مساله‌ی ارتباط با امام زمان و این‌ها را مطرح نمی‌کرد؟! کسی که این ادعاهای واهی را دارد قطعا معتقد است که، ما دیگر به نوابش چه کار داریم! شما مسلم بدانید که این آدم و هم‎فکرانش به هیچ وجهی مرجعیت و روحانیت را قبول ندارد.» بعد فرمود: «من نیستم و شما هستید؛ امروز جلوی ماها ایستاد، این در آینده جلوی آقای خامنه‌ای خواهد ایستاد. کلاه سرتان گذاشته! این ولایت فقیه را قبول ندارد» البته در این عبارت کلاه سرتان گذاشته تردید دارم. ولی فرمودند که این ولایت فقیه را قبول ندارد. بعد فرمودند: «این آدم اگر بماند سر کار، تمام زحمات آقای خمینی را بر باد خواهد داد.» (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۵۹

نقداخلاقی از دولت دینی

به قلم شیخ باقر طالبی دارابی: نقد اخلاقی ملت از دولت دینی در ایران: به استناد تجریه، مطالعه و مشاهده میتوان گفت که رابطه دولت دینی و ملت در ایران سه مرحله را تجربه کرده  و میکند.

 

مرحله حمایت ملت از دولت دینی

مرحله نقد سیاسی ملت از دولت دینی

مرحله نقد اخلاقی ملت از دولت دینی

 

 

وقتی ملت (چه در قالب حرکتهای پراکنده خیابانی  یا در گعده های فامیلی و دوستانه و در گفتگوی های رایج کوچه و بازار و مهمتر از همه در شبکه های گسترده اجتماعی فضای مجازی) با کلام و کلیپ های دیداری و شنیداری موضع اخلاقی می گیرد و خود را سالم و سیستم را دچار بی عدالتی، بی انصافی، دروغ، اختلاس، دزدی، فساد اداری، فساد اخلاقی، دست بردن به بیت المال، تضییع حق الناس و حتی تضییع حق الله معرفی می کند؛ معنایش این است که بخش دوم ترکیب مفهوم «دولت-ملت» در ایران، از حمایت بی چون و چرا و حمایت همراه با نقد سیاسی، به سمت نقد اخلاقی کوچ کرده است و در این نقد اخلاقی هر نوع حمایت خود از سیستم سیاسی (دولت) را شریک شدن در «امر غیر اخلاقی» میداند. چنان که می توان این جمله را در همه جا شنید «به ما چه، خودشان کردند...» را شاهدی برای فرار از شریک شدن در این امر که «غیر اخلاقی» تلقی میشود ، دانست. به نظر من این مرحله سوم رابطه دولت ملت در ایران که بر نقد و «اعتراض اخلاقی» دولت و نظام استوار است:

 

اولاً، اصالت دارد و داخلی است و واقعیتی اجتماعی - دینی - سیاسی در میان همین « ملت » است.

 

ثانیاً، عوامل بیرونی البته بی تاثیر نیستند اما چون نقد اخلاقی است و حرکتهای بیرون از مرز با «اخلاق» که باور مردم مسلمان و شیعه ایران است، نسبتی ندارند، سعی می کنند ضمن دم زدن به آن، بعد اخلاقی آنرا نادیده بگیرند.

 

ثالثاً، مواجه با این بعد سوم واکنش «ملت» اگر قرار باشد با همان چهارچوب های مفهومی تغدیه شود و نسبت «توطئه»، «غرب زدگی»، «بی بصیرتی» و «فتنه» به آن داده شود، نه تنها راه حل نیست که بسیار خطرناک است. به نظر میرسد «آگاهی سیاسی» مسوولین موجب مواجهه متقاوت و مسولانه تر سیاسی امنیتی نسبت به این نقد ملت از دولت و نظام شده است اما شواهد نشان می دهد این مواجهه بر اساس یک «آگاهی اخلاقی» صورت نگرفته است و کسی از این مرحله  به عنوان «نقد اخلاقی» ملت از دولت و ترسیم یک رابطه «انتقادی اخلاق بنیاد» از سوی ملت، تلقی نکرده است.

 

رابعاً، به عنوان یک محقق در زمینه جامعه شناسی دین و فرهنگ که اهمیت «نقد اخلاقی» و قدرت آن برای بر هم زدن یک ساختار را میداند، در این باره هشدار می دهم مواجهه سیاسی- امنیتی با «نقد اخلاقی» شورش های رها شده از هر نوع «هنجار اجتماعی» حتی هنجارهای ملی و عرفی را بدنبال خواهد است. جرّاحی سریع و عمیق و دقیق و علمی غده «غیر اخلاقیات» در نظام بسیار ضروری است. یکی می گفت: من خوف از غیر اخلاقی شدن جامعه دارم . گفتمش فعلا مردم موضع اخلاقی گرفته اند و نگرانی نیست... باید البته بسیار هوشمندانه به «رأی درست» مردم در امور اخلاقی توجه کرد.

(برگرفته از وبلاگ ایشان: بوی خوش بهار نارنج)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۵۸

آیا این نامش خط امامه؟

توضیح و نکتۀ ضروری دامنه. به نام خدا. با آن که از حکمتِ این سخنرانی سردار سرلشکر قاسم سلیمانی در جمع راهپیمایان ۲۲ بهمن نود و شش کرمان هیچ سر در نمی آورم! و با برخی از مُفاد آن اساساً مخالفم و زاویۀ فکری دارم، اما با این وجود، این قسمت سخنرانی وی را جهت نقلِ نظر و ثبت در تاریخ، در دامنه ام پست می نمایم.

 

ضمن سلام خالصانه و آرزوی سلامتی و عزّت نفس همیشگی برای این سردار ضدِّ امپریالیسم حاج قاسم سلیمانی، ان شاء الله آن چه می گوییم و آن چه عمل می کنیم، همه و همه برای دفع کژی ها باشد و رفع و ارتفاع بخشی درستی ها. و نیز امید است همین فرصت سخنرانی کردن ها، برای همه ایرانی ها _از جمله جناح چپ که در این سخنرانی قاسم سلیمانی مورد نقد و کنایه و حمله قرار گرفته اند_ تمهید و آزاد باشد که آنان هم بتوانند حرف و دیدگاه خود را با تریبون های بیت المال با مردم در میان بگذارند تا مردم طبق الگوی قرآن [یعنی آیه های هفده و  هجده زُمر: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ]، همۀ سخن ها را آزادانه بشنوند و آزادانه بهترین آن را برگزینند. زیرا این انقلاب، مالِ هیچ کس و هیچ شخص و شخصیت و مقامی نیست، مال ملت است، مال به قول مشهور امام، ولی نعمتان. مال همۀ ایرانیان. پایان.

 

بوسۀ سردار سلیمانی بر پیشانی ابراهیم حاتمی کیا،
کارگردان فیلم «به وقت شام»دربارۀ داعش، عراق، شام (منبع)

 

متن نقلی: «سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: این روزها بحث خط امام و رهبری خیلی مطرح می شود و بسیاری افراد به حق یا به ناحق خود را در آن بستر قرار می دهند... اشکال ندارد اگر کسی تظاهر به یک چیز ارزشمندی بکند اما به شرطی که در پناه آن شی ارزشمند پنهان نشود... جهاد اکبر امام راحل (ره) یک جهاد اکبر نزدیک به امام معصوم بود و بنیانگذار انقلاب باب عشق و محبت را به جهاد اکبر اضافه کرد... امام خمینی (ره) همه باطل های درونی داخل کشور را قطع کرد و اجازه جوانه زدن به آن ها را نداد و حتی با باطل های جدیدی که در دوره اول انقلاب شروع به حرکت کردند با شدت مواجه شد.

 

وی با اشاره به اینکه بعضی امروز خرده می گیرند و خود را پیرو امام خمینی (ره) می دانند، گفت: شدتی که آن زمان امام در مقابل لیبرال ها، توده ای ها، مارکسیست ها و منافقین انجام داد حرکت عظیمی بود و اجازه اینکه هر باطلی سر برآورده و درون مزرعه اسلام رشد کند را نداد....

 

 

چرا برخی خُرده می گیرند در بیانات بلیغ و مهمی که کشتی بان و این سکان دار انقلاب انجام می دهد؟ امام را ندیدید؟ سخنان بلیغ، بلند، شمشیرگونه و شلاق گونه امام را بر علیه لیبرال ها و گروه های انحرافی نشنیدید؟... امام خمینی (ره) در مسیر خود کسانی را به یاری می طلبید یا پیشنهاد مساعدت آنها را می پذیرفت که جز رضای خدا نیت دیگری نداشتند...

 

 

برخی که دنبال نوعی ارتباط با آمریکا هستند باید با مشاهده کشورهایی نظیر مصر درس عبرت بگیرند... برخی برداشت غلط کرده و سخنانی به زبان جاری می کنند که ممکن است دلسوزانه هم باشد. آنها می گویند همانگونه که امام خمینی (ره) در قصه قطعنامه و آتش بس جام زهر را نوشید، امروز هم باید در مقابل آمریکا این کار را انجام دهند...

 

ما خرمن آتش و عبور ابراهیم وار ملت از دورن آتش را مشاهده کردیم امروز راه موفقیت ما در دو چیز است؛ پیروی از رهبر معظم انقلاب این حکیم وارسته و والامقام که همه وجودشان با وجود امام عجین شده است اولین راه است... متاسفم بعضی ها که نام پیروی از خط امام را بر خود می گذارند به جای نوشتن نامه سرگشاده خطاب به استکبار و دشمنان؛ نامه سرگشاده به ولیِ ایستاده در خط مقدم در مقابل دشمن، می نویسند. آیا این نامش خط امام است؟... من به برخی از کسانی که به نوعی در گوشه نشسته اند عرض می کنم امروز این توقع از شما نیست که بخواهید اسلام و ولی فقیه در مقابلِ گناه شما از شما عذرخواهی کند و شما نام خط امام را بر خود می گذارید؟... خط امام این است که آبرو را بر دست بگیرد و به خدمت او بروید؛ این بر آبروی شما می افزاید نه اینکه در گوشه ای کز کنید و بر علیه نظامی که امام تاسیس کرده و ۲۰۰ هزار نفر برای آن شهید شده اند پُز اپوزیسیون را بدهید این غلط است.

 

خیلی ها مانند کف آب بودند، تحمل نکردند و فرار کردند و رفتند؛ دیدم روزی کسی در همین سپاه تهران با تِز انقلابی به صورت همت سیلی زد امروز همان آدم مزدور آمریکا است در آمریکا بر علیه ملت ایران جاسوسی می کند... اگر بنیان اعتقادی کسی ضعیف باشد به اینجا می رسد، باید به خودمان هشدار داده و از خود مراقبت کرده و تعلقاتمان را زیر پای بگذاریم و در این صورت می توانیم به شهدا خدمت کنیم. (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۳:۱۵

انقلاب مارا به قاجاریه برد؟

سؤال جناب «۱۱۱» : سلام. به نظرتون انقلاب شما کردین؟ یا مجاهدین خلق؟ من سیاسی نیستم که زیاد نقد کنم فقط میتونم بگم ایران تا سال ۵۷ داشت از لحاظ همه از کشور های دیگر جلو میزد که این انقلاب ایران را به دوران قاجار بردش.

 

 

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. من هم سلام دارم به شما جناب «۱۱۱». همانطوری که در ذیل کامنت هایت در (اینجا) گفتم ان شاء الله این تبادل فکری موجب روشن گری شود. و اختلاف دیدگاه میان من و شما، موجب کدورت تان نگردد.

 

یک: واژۀ «شما»ی شما یعنی کی؟ من هم از ملت بودم و آن سال های اواخر  ۵۶ و  سراسر ۵۷ ، سنّم قد می داد و مزّۀ «مرگ بر شاه، مرگ بر شاه» را چشیده ام و در تظاهرات های ساری با جُثّۀ جوانی شرکت جُسته ام. پس انقلاب را ملت کرد نه دسته و گروه خاص.

 

دو: این که به حالت استفهامی گفتی «مجاهدین خلق» باید بگویم برخلاف دیدگاه شما این سازمانی که نام بردی هم در انقلاب علیۀ شاه دخیل بود. اما با انشعاب مرموز در آن _که به حتم ساواک در آن نقش داشت_ جنبۀ التقاطی و مارکسیستی پیدا کرد و با آرمان های اسلامی بنیانگذاران اولیه اش فاصله گرفت که داستانش مفصّل است. اضافه کنم متأسفانه در سال شصت دیده ایم که این سازمان با کمترین اختلاف با نظام، با همدستی سید ابوالحسن بنی صدر، دست به قیام مسلّحانه زد که می توانست خویشتنداری کند و رفتار مدنی پیشه سازد و اسحله هایش را به طبق فرمان امام تحویل ارتش دهد. ولی دیدیم سرانجام به عنوان سازمان تروریستی منافقین مشهور گشت و در کنار صدام حسین! با ملت ایران جنگید و حتی در تجاوز به خاک ایران، با آن رژیمِ سراسر ظلم و دیکتاتوری و جنایت، همکاری رزمی، اطلاعاتی، جاسوسی و آموزشی داشت و بدعاقبت شد.

 

سه: از شما بی حد و اندازه تعجّب کرده ام که گفته ای انقلاب ایران، کشور ما را به عصر قاجار! به عقب بُرد و شاه بخوبی داشت ایران را به جلو می بُرد و از کشورهای عرب منطقه پیش زد. با این که گفتی «من سیاسی نیستم که زیاد نقد کنم» ولی در همین چند جملۀ کوتاه، سه نظر کلی داده ای که در محیط های علمی به این گونه حرف های می گویند نظریه؛ که شما راحت صادر کرده ای. اما بعد؛ شاه، به خود و دربار و طبقۀ فرمانبَردارانش توجه داشت. فقر اما در تمام کشور بیداد می کرد. اگر دست به اصلاحات به سبک و دستور آمریکا زد، پُر از فساد بود. جای تبیین این بحث نیست، ولی دو مثال ملموس می زنم:

 

یک: همین دشت ناز تا گوهرباران میاندورود مگر مالِ برادرش نبود؟ که تمام مردم منطقه باید برایش بیگاری می کردند و مزد ناچیزی می گرفتند؟ (لَپِرپه رفتن مشهور شده بود) دو: همین جنگل دارابکلا در آن رژیم چقدر غارت و ویران شده بود؟ بگذرم. شاه، توهّم نوسازی داشت و از سوی دیگر، هر مخالفی را سرکوب و از زندگی ساقط می نمود.

 

من البته در پایان بگویم این انقلاب، طی این سی و نه سال با همۀ سختی ها، جنگ ها، تحریم ها و فشارها بازهم خدماتی به ملت و کشور کرده که انکار و کتمانِ آن بی انصافی بزرگی ست. این البته با آسیب ها و آفاتی که به آن دچار شده است، فرق دارد. می دانم برخی از روحانیون که حتی یک «مرگ بر شاه» هم نگفته بودند، حالا سوپرانقلابی! شده اند و دَم به دَم رجَز می خوانند. می دانم آن روحانیی که در دهۀ پنجاه -به روایتی- امام خمینی را تندرو! می خواند، پس از رحلت امام، میدان دار شد و تئوریسین انقلاب! خوانده می شود. می دانم میراثخواران، موقع ثمره دهی انقلاب حضور یافته اند و آن را مصادره نموده اند ولی در آن شب های دیجور ستمشاهی، در خانه ها زیرِ کُرسی های گرم و چرب شان لَمیده بودند. می دانم نظارت استصوابی، جمهوریت نظام را بشدّت خدشه دار کرده است. می دانم فساد و ثروت اندوزی و به قول مرحوم دکتر شریعتی زر و زور و تزویر، درخت تنومند انقلاب اسلامی را این روزها بدجوری آفت زده کرده است. می دانم حصر و انحصار دو بلای بزرگی است که انقلاب آزادیبخش ما به آن مبتلا شده است. می دانم... می دانم... می دانم... . ولی جناب «۱۱۱» بدان که با همۀ اینها، من هیچ گاه حتی ذرّه ای به حدّ دانۀ خردَل و به وزنِ هستۀ ارزَن از ثمرات و نعَمات و برکات انقلاب اسلامی را با رژیم سراسر استبداد و وحشت آفرین و شُومِ پهلوی های میرپنج و محمدرضا، عوض نمی کنم، چه برسد به قاجارهای بی لیاقت و خاک بر سر.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۰۸

امام، شاه، ملت

به قلم دامنه. به نام خدا. سه چهار جمله می گویم و می روم. سی و نه سال پیش در بهمن پنجاه و هفت، ملت بر شاهنشاه _که سال ها بر او و رژیم استبدادی اش شوریده بود_ پیروز شد. امام آمد و شاه رفت. گرچه ملت از تبعیض و فساد و فقر و انحصار و حصر، هنوز هم رنج می کشد، اما دست از دین و آرمان و هویتش نمی کشد. در زیر دو نمونه می گویم و بس است:

 

 

تیترِ عکس سه بُعدی «فاتح بر شاه، خمینی»

هفته‌نامۀ آلمانی «در اشپیگل» (منبع)

 

یک: با آن که این همه علیۀ حجاب زنان، هجمه می کنند و هیاهوهای هیچ، به راه می اندازند اما هنوز هم ملت باایمان و اهل غیرت ایران، به عفاف و حجاب اعتقاد راسخ دارد. به استناد یک نظرسنجی معتبر، میزان موافقان با الزام حجاب بیشتر از مخالفان است. حتی در بحث واکنش به بدحجابی نیز، اکثریت پاسخ دهندگان با بدحجابی (بی حجابی که جای خود دارد) مخالف اند، و مداخله هم نمی کنند. در تصویر بالا به نمودار پاسخ مردم به بدحجابی بسیار دقت کنید. (منبع)

 

 

این نشان می دهد ملت گرچه به لحاظ سیاسی منتقد وضع موجود حکومتداری و حکومت گران است، اما با اعتقاد دینی و عُرفی و تاریخی اش هرگز بازی و معامله نمی کند. ایرانی از هزاران سال پیش تا کنون، حجاب داشت و پوشش می کرد و با پوشیدگی رَه می پیمود. عُریانی و برهنگی و خودباختگی، شیوۀ زشت غربی و وارداتی ست و برای همیشه نزد ایرانی مذموم و کریه بوده و هست و خواهد بود.

 

 

 

دو: در تصویر بالا هم بازنشستگان را نشان می دهد (منبع) که فیش های حقوقی شان را در یک پارک تفریحی به رخ هم می کشند. اینان، چه از میزانِ دریافتی شان ناله داشته باشند و چه رضایت؛ هیچ گاه بدِ جمهوری اسلامی ایران را نمی خواهند و با تحمل همۀ سختی ها و مشکلات خصوصی شان و نیز مشاهدۀ انواع نابرابری ها، ناعدالتی ها و انحصارات قدرت و ثروت در سطوح بالای حکومتی، باز نیز از انقلاب اسلامی و آرمان های مندرج در قانون اساسی، در برابر هر نوع کژی های داخلی و دشمنی های خارجی دفاع می کنند. پس، مستدام باد انقلاب اسلامی؛ همان انقلابی که ملت با آن، شاه و شاهی و حکومت سلطنتی و ویژه خواری و درباریانِ آغشته به چاپلوسی و نیز ارادت سالاری و میراثخواری را واژگون کرد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۱۹

مشکل ملت چیه آقای جنتی؟

به قلم جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدای امر به صحبت های «آیت‌الله احمد جنتی» توجه فرمایید: «باید صدای اعتراض مردم را شنید... نظام امروز در دست ما است و دستاوردهای بسیار خوبی داشته است... نباید خود را از مردم جدا کرد؛ وضعیت معیشتی مردم بسیار بد است البته من وارد این حوزه نمی‌شوم چون کاری از دستم برنمی‌آید اما زمانی که غذا می‌خورم ناراحتم که چرا ما دستمانم به دهانمان می‌رسد ولی برخی دیگر از مردم این امکان را ندارند... مسئولان باید با وضع فقیرانه زندگی کنند تا فقرا از غُصه دق نکنند... ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که صدای اعتراض کسی بلند نشود؛ صدای اعتراضات باید بلند باشد اما باید طبق موازین قانونی صورت گیرد.» (منبع)


 

 مشکل این نیست که شما آقای جنتی می گویید. مشکل ملت، ریشه اش به همین دستبوسی هایی برمی گردد که نوکرانِ ملت را متوهّم ساخته است که بر مردم ریاست کنند نه خدمت. سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی _رییس سابق سازمان بسیج مستضعفین_ چرا باید بر دستان شما جناب «آیت الله جنتی» این گونه کُرنش مآبانه بوسه بزند؟ (منبع) ما انقلاب کرده ایم علیۀ دستبوسی ها، نه برای بازتولید شیوه های شاه و درباری ها. دستبوسی ها مالِ دورۀ حکومت معاویه و خصلت های باند ابوسفیان بود. محمد امین (ص) ما و علی عادل (ع) ما، هرگز چنین کارهای به دور از اسلام ناب محمدی و علوی را سزا نمی دانستند و بر هر بُت و شرک و کُرنشی می شوریدند. مشکل ملت، یکی خود شما هستید آقای جنتی، که به عمر انقلاب به پُست و مقام و قدرت چسبیده اید و با این کِبَر سنّ و ناتوانی جسمانی ات، چندین پست مهم حکومتی را در اختیار بلکه در اشغال خود گرفته اید. چرا باید به شما در این سن و سال این همه پست بدهند!؟ ولی جوان ها و دانشجویان و فارغ التحصیلان و دانشمندان این مملکت از بی توجهی مقامات انتصابی  و انتخابی، بروند در دوبی و ترکیه و اروپا و آمریکا و یا در همین تهران و حومه و حاشیه کارگری کنند و بیگاری؟

 

چرا شما باید شغل مادام العمری داشته باشید؟ کجای اسلام و انقلاب نوشته شده است یک روحانی باید این همه پست و مقام داشته باشد؟ این در حالی ست که اکثریت مردم ایران از عملکرد و تفکرات و نظرات و دیدگاه های شخص شما و مانند شما ناراضی اند. چرا رضایت مردم برای شما مهم نیست و کنار نمی روید تا جا را برای گردش قدرت و اجرای عدالت باز کنید؟ آیا انقلاب کرده ایم که امثال شما روحانیون، این همه جاه و مقام و تریبون و آزادی عمل و نوا و رفاه داشته باشید؟ آن گاه ما چگونه باید دهانِ ضدانقلاب هایی را که شعار حکومت آخوندی! سر می دهند نه جمهوری اسلامی ببندیم؟ کمی به خود آیید و به قول و اعتراف خودتان «صدای اعتراض مردم» را بشنوید. اگر هم می گویی «غذا می‌خورم ناراحتم» می توانی مانند محرومان زندگی کنی. قدرت را ترک کن و به نقاط محروم در میان پابرهنگان بروید تا همدرد آنها شوید که خودت گفتی «تا فقرا از غُصه دق نکنند». فُقرا فقط با تبعیض و فسادی که درون حکومتگران می بینند، دارند دق می کنند نه از نداری و قرض و بی نانی و بی نوایی. چه می گویم! وقتی می دانم امام علی (ع) فرموده اند: «ما أکثَرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الاِعتِبارَ» چه بسیارند عبرت‌ها، و چه اندک است عبرت گرفتن. (غُرر الحکم و دُرر الکلم)

ایران. بهمن. توحید.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۴۱

خلیفه و اختلاس

به قلم دامنه. به نام خدا. غروب دیروز خواندن دو متن در سه منبع متفاوت، توجه ام را زیاد جلب کرده بود؛ الف. انتخاب. جماران. یکی این که در «الف» خواندم اختلاس در شرکت مدیریت اکتشاف و تولید وزارت نفت دولت حسن روحانی، از صد میلیارد تومان به دویست میلیارد تومان رسیده،... احتمال اینکه رقم خیلی بیشتر از این باشد هم وجود دارد... فرد اختلاس کننده که یک کارمند است... با توجه به 2 تابعیتی بودن،... بلافاصله به ترکیه فرار می کند...» (منبع)

 

اعضای مجمع تشخیص مصلحت

حرم امام خمینی

 

دوم این که در «انتخاب» و «جماران» خوانده بودم آیت‌الله سید محمود هاشمی شاهرودی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیروز در حرم امام خمینی گفت: «امام راحل، تعابیری مانند «خلیفه» را به کار نبردند و به عقلانیت و سیره عقلا اهتمام داشتند. (منبع)

 

و

پاسخ دامنه: به نام خدا. یک: دیگر حتی برای آنهایی هم که همیشه در سخنرانی های شان از گل و بلبل بودنِ مسیر طی شدۀ نظام راضی و خشنود بوده اند، گویی (البته شاید) ثابت شده باشد، که فساد و اختلاس، این دولت و آن دولت نمی شناسد. چه حسن روحانی باشد! چه محمود احمدی نژاد. ساختار وزارتخانه های پول ساز و نیز اساسِ دیوان سالاری نفوذپذیر، توصیه گرا و پارتی ساز جمهوری اسلامی، نیازمند تحول بنیادی و دگرگونی اساسی ست. درد جامعه همین است که چین کمونیستِ بی خدا، قاطعانه علیۀ فساد دولتی و حزبی ایستاده است؛ اما جمهوری اسلامی مماشات می کند و از کنارش راحت می گذرد. آیا از خشم متراکم شوندۀ ملت نمی هراسند!؟ بگذرم و درود وافر بفرستم به میرحسین موسوی که دولتش پاکِ پاک بود و خودش نیز مظهر پاکیزگی و خادِمیتِ ملت و مردم محروم  و مظلوم و مستضعف. دو: اما در مورد خبر دوم، ابتداء بگویم سایت جماران با آن که غروب دیروز عین جملۀ آقای شاهرودی و واژۀ «خلیفه» را درج کرده بود، امروز وقتی برای استنادکردن منبع این پست، رجوع کرده ام، با تعجب دیده ام، واژۀ «خلیفه» را سانسور کرده است: (اینجا). اما خوشبختانه سایت انتخاب، متن گزارش دیروزش را سانسور نکرد و دست نخورده باقی گذاشت. آری؛ این عبارت و دیدگاه آیت‌الله سید محمود هاشمی شاهرودی اساساً اشکال دارد. زیرا در اندیشۀ سیاسی شیعۀ امامیه (اثنی عشری) «خلیفه» هیچ وجهی ندارد. مهمتر از این، آن است که امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- حتی «ولی فقیه» یا «ولایت فقیه» را هم به رأی و رفراندم نگذاشته بودند چه برسد به خلیفه!! که به دور از نگرش شیعه و گرایش سیاسی و فکری ملت ایران است. نظریۀ ولایت فقیه، حتی در قانون اساسی اولیه هم نبوده، (مرحوم منتظری و دیگران آن را کوشیدند، گذاشتند) که شرحش مفصّله؛ چه رسد به عنوان خلیفه. اگر -بر فرض بعید و حتی ابعَد- امام خمینی، «خلیفه» را مطرح می کردند، ملت که تازه از شرّ شاه و شاهی گری خلاص و رها شده بود، آن را بشدّت ردّ می کرد. خدا البته بهتر می داند. دامنه حدسش را می زند!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۳۱

پاسخ سعید منتظری به اژه‌ای

پاسخ سعید منتظری فرزند مرحوم آیت‌الله العظمی حسینعلی منتظری، به حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه‌ای: «به نام خداوند عادل و منتقم. کلیپی کوتاه از آقای محسنی اژه‌ای توسط گروهی به نام «مستندساز قائم مقام» منتشر شده که در آن ادعا گردیده است: «در سال ۸۱ پس از بازداشت سعید منتظری و دیگران، او به مسائلی مانند جعل سند اعتراف کرد که در دفعات بازداشت قبلی آنها را به عهده نگرفته بود و…». اخیراً گروهی که خاستگاه و آبشخور افکار و آمالشان «معجزه‌ی هزاره‌ی سوم» و «جبهه‌ی پایداری» بوده و با بلندگوی «رمز عبور» ماهیتشان هویدا گشت، با بودجه‌ی نهادهای امنیتی نهال‌شان پرورش پیدا کرد و «تدلیسی» به نام «مستند قائم مقام» ساختند؛ و امروزه در ادامه‌ی همین پروژه، سایت و رسانه‌ای به همین نام را حساب شده و با پشتوانه‌ای قوی دائر نمودند. این‌ها به واژه‌ها هم رحم نکردند و با نهادن نام «مستند» بر دروغ‌ها و جعلیات خود خواستند که آن را موجّه نشان دهند و با اضافه کردن وصف «روایت بدون سانسور» هم آن را تحکیم بخشند، اما گویا آفتاب حقیقت در پشت ابرهای دروغ و تزویر نمی‌ماند و همه چیز دست به دست هم داده تا مشت آن‌ها را باز کند و هر روز خطا و خلافی از آنها سر می‌زند تا نشان دهد عیار مستند بودن‌شان چقدر است.

قم. بیت و نهم آذر هشتاد و هشت

تشییع جنازۀ فقیه نستوه و مبارز زجرکشیده

مرحوم آیت‌الله العظمی حسینعلی منتظری

 

گرچه عقل سلیم حکم می‌کند که در قبال ادعاهای بی اساسی که نزدیک به سی سال است از زمان وزارت آقای ری‌شهری به بعد مکرراً در کتابها و نشریات رانتی‌شان منتشر کرده‌اند و اخیراً هم … در کلیپ منتشر شده‌ توسط مستند سازان، همان‌ها را بر زبان رانده شده، سکوت اختیار کنم و پاسخ به آنها را به «یوم تبلی السرائر» واگذارم و استیصال و پای در گل ماندن‌شان را در قبال مردم مظلوم و ستم کشیده ایران به تماشا نشینم؛  اما درباره‌ی این مورد که مربوط به اینجانب است برای ثبت در تاریخ و روشن شدن افکار عمومی اعلام می‌دارم که: اولاً در تمام مدت ۳۲۵ روز زندان انفرادی در سلول‌های تنگ و تاریک اداره‌ی اطلاعات قم و زندان ۵۹ سپاه پاسداران و بند ۲۴۰ زندان اوین، علیرغم سؤالات و مشاجرات بی حدّ و حصر درباره‌ی موضوعات متفاوت، اصلاً و ابداً چنین سؤال و جوابی که مورد ادعا می‌باشد برای اینجانب پیش نیامد و ادعای ایشان خلاف واقع است؛ ثانیاً اینکه بیان کردند که برادر بزرگوارم نیز در آن ایام دستگیر شده‌اند اصلاٌ و ابداً چنین مساله‌ای نبوده است؛ ثالثاً در اظهارات آقای اژه‌ای به نحوی به شنونده القاء می‌شود که گویا بعد از رفع حصر مکرراً به حضور آیت الله منتظری رسیده است، درحالی که در آن زمان علیرغم اصرار ایشان چنین ملاقاتی صورت نگرفت و پدرم حاضر به پذیرفتن نشدند؛ رابعاً بازداشت اینجانب در سال ۷۹ بوده است نه سال ۸۱، و در ضمن فقط همین یکبار بوده نه آنگونه که مشارالیه با لفظ «دفعات بازداشت قبلی» بیان می‌کند. البته حمل به صحّت اظهارات ایشان مشغولیات فراوان و [بالا بودن] سن و احتمال [فراموشی] ایشان است که در جای جای صحبت چند دقیقه‌ای و در طریقه‌ی صحبت‌شان بخوبی نمایان است؛ و از جمله اینکه علاوه بر موارد قبل، شغل همکار و همفکر خودشان آقای درّی را هم به یاد نیاوردند و مابقی قضایا هم به همین روال. در پایان از حضرات مستندساز که به سبب نورچشمی بودن و حسب موقعیت شغلی‌شان به همه‌ی اسناد و مدارک و صفحات بازجویی‌های افراد دسترسی دارند و همچنین از آقای محسنی اژه‌ای … تقاضامندم متن اعترافات ادعایی را برای تنویر افکار عمومی منتشر نمایند. والسلام علی من اتبع الهدی  یازدهم بهمن ۱۳۹۶ – سعید منتظری.» (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۱:۲۸

چرا امام آمد؟

چرا امام آمد؟

نوشته های جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. چرا امام آمد؟ در آغاز دهۀ چهل، حاج آقا روح الله مشهور به «آقای خمینی» به دلیل حضور مقتدرانۀ مرجع عامه آیت الله العظمی سید حسین بروجردی در قم، یا در سکوت بود و یا در انزوا و درس و عرفان. با درگذشت ایشان در دهم نوروز سال چهل، کم کم نام «خمینی» بر سر زبان ها افتاد. طی سه سال، سه سخنرانی مهم علیۀ رژیم شاه کرد. سال 1342 شاه، «آقای خمینی» را در قیطریۀ تهران در حصر کرد. سپس به دلیل سخنرانی دیگرش در سال چهل و سه وی را از ایران به ترکیه تبعید کرد و پس از مدتی از آنجا به عراق و در اوج انقلاب در مهر ماه پنجاه و هفت، به روستای نوفل لوشاتو در فرانسه. تا این که پس از پانزده سال تبعید، پای امام خمینی به خاک وطن رسید.»

 

رهبر نهضت اسلامی در ترکیه تحریرالوسیله را نگاشتند. در نجف به درس و بحث پرداختند. و گه گاهی شاگردان و پیروان خود در ایران را با پیام های مخفی کتبی و شفاهی به مبارزه علیۀ شاه فرا می خواندند. کم کم در مدرسۀ شیخ انصاری نجف، بحث حکومت اسلامی -که گاهی با عنوان ولایت فقیه مخفیانه چاپ و توزیع می شد- را مطرح نمودند. صحبت های ایشان از طریق «نوار» به میان مبارزان راه می یافت. اعلامیه ها و عکس ها و نوارهایی که از سوی رژیم شاه جُرمی خطرناک محسوب می شد که اعدام، سرنوشتِ محتومِ دارندۀ آن بود. به همین دلیل انقلاب اسلامی ایران را «انقلاب نوار» هم نام داده اند که بعدها امام خمینی آن را «انقلاب نور» نامید.

 

با اوج گیری انقلاب توسط مردم در هفده شهریور پنجاه و هفت و پاییز و زمستان همان سال، با اِعمالِ نفوذ شاه بر رژیم عراق، آیت الله خمینی مهر پنجاه و هفت از عراق اخراج شد. سوریه و کویت وی را نپذیرفتند. فرانسه به ایشان اجازۀ اقامت داد. از این زمان به بعد، مبارزین و مردم «حاج آقا روح الله خمینی« را امام خمینی لقب دادند و لفظ «امام» در ایران -که همچنان باقی ماند- اشاره است به مقام و جایگاه رهبری نهضت و تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران.

 

در دی پنجاه و هفت شاه از ایران «دَر» رفت. امام که در فرانسه سیصد و سیزده مصاحبه و سخنرانی مهم کرده بودند و در آن تئوری های متعدد و وعده های فراوان به ملت داده بودند، به ایران آمدند. ده روز بعد، بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت پدیدار گشت و رژیم سلطنتی شاه، مفتضحانه به دست ملت سرنگون شد و بعد در دوازدهم  فروردین پنجاه و هشت «جمهوری اسلامی ایران» با رأی پرشور و شعور مردم، تأسیس و برقرار گردید. حال با این توضیح و شرح گذرا، سؤال این است چرا امام آمد؟ به نظر من امام اُمّت حداقل برای این اهداف به ایران آمد؛ امام برای این به ایران آمد که:

 

که بنیادِ شیوه های سلطنتی، شاه و شاهی گری بکلّی از پهنۀ کشور رخت بَربندد.

که هیچ کسی به خود جرأت ندهد بر ملت سیطره و ستم داشته باشد.

که هیچ مقام و پستِ دائم العمری و بدون پاسخگو نداشته باشیم.

که مردم حاکم بر سرنوشت خویش باشند.

که ملت، همۀ مقامات (به تعبیر امام، نوکران مردم) را بر پُست ها بکارند.

که دولت به ملت خدمت کند و ایرانِ آزاد را آباد سازد.

که هیچ دست اندرکاری، حق نداشته باشد دیکتاتوری پیشه کند.

که اسلام و ایران در کنار هم برای مردم آسایش و معنویت فراهم آورند.

که هیچ شرکی، پرستشی، کُرنشی و ستایشی جز توحید و خداپرستی شکل نگیرد.

که مردم با عمل مختارانه به احکام دین، به اوج کمال و تعالی نسبی برسند.

که تبعیض و فساد و دزدی و اختلاس و اَشرافیت نابود و فنا شود.

که روحانیت برای خود حقّ ویژه ای قائل نشود و مردم را رَمه نپندارد.

که «رأی ملت»، میزان باشد، نه به تفسیر ناروای آن روحانی، زینت و عاریت.

که آقازادگی، امتیازطلبی، جناح گرایی، حذف، حصر و ردّصلاحیت استصوابی نباشد.

که همه ایرانیان (شیعه، زرتشتی، مسیحی، سنی، کلیمی و ...) برای ایران تصمیم بگیرند.

که با رژیم استبدای، خائف و خائنِ شاه، تماماً فرق داشته باشیم.

که در یک کلام، زمینه ساز ظهور حضرت مهدی موعود (عجّ) باشیم.

ایران. بهمن ماه. توحید.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۲۹

ابطحی و اسم رمز

به قلم دامنه: به نام خدا. این حجت الاسلام سید محمد علی ابطحی ست. عضو مجمع روحانیون مبارز که رییس دفتر سید محمد خاتمی رئیس دولت مشهور به اصلاحات بود. او در برف بهمن نود و شش اتوبان قم-تهران گیر کرده بود. چند کلمه ای می گویم و از این شخص پرمسأله و حرّاف می گذرم. او اساساً هر جا گیر می کند حرف هایی! هم می زند. مثل آن حرف مُفتِ «اسم رمز» که نوعی دروغ بستن و مثلاً لودادنِ رفقا و همفکرانش در بحران هشتاد و هشت بود.

 


او نیز در بحران هشتاد و هشت -به دنبال دستگیری های عجیب و گسترۀ جناج چپ_ دستگیر، بازداشت، بازجویی، بر تنش لباس خالخالی و بر پایش دمپایی پوشانده شده بود. ولی او، طاقت نداشت و همان روزهای نخست، خیلی زود به حرف آمد. یا به حرف آمده شد. یا به حرفش آورده بودند. مصاحبۀ عجیب و غریبش در سیمای شخصی میلی عزت ضرغامی پخش شد. و شوی سیاسی آفرید و گفت: «تقلّب، اسم رمز ما بود». یعنی به عناصر اطلاعات خط داد، تقلبی نبود بلکه واژۀ تقلب ابزاری بود برای آنچه سال هشتاد و هشت رخ داد. آری؛ ابطحی برای خلاصی خود، با آن اعتراف سازی و اسم رمز بافی! به بقیه یاران و فعالان سیاسی دستگیر شدۀ در بند، چه کرد؟ شما بگویید چه کرد. او علاوه بر اوین، در برف اتوبان قم هم در بند شد. آنجا _در اوین_ اسم رمز بافت و از زنجیر، رها شد. اینجا _در اتوبان_ اسم جلاله گفت و زنجیر چرخ هم شاید بست، ولی رها نشد و شب را تا صبح پشت راه بندان و یخبندان ماند. کاش در اوین هم مثل اتوبان، در زنجیرچرخ روزگار می ماندی و سربلند می آمدی! و سرت را بلند! می داشتی مثل بهزاد نبوی؛ مردِ متدینِ مقاومِ تئوری های نظری و عملی. بگذرم از محمد علی ابطحی.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۵۹

نمازجمعۀ بی نرده

نوشته های جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. دیروز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، سه اتفاق در سه نمازجمعه شهرهای تهران، تبریز و مشهد رخ داد که هر کدام قابل تأمل است؛ من هم پیرامون آن چند نکته ای می گویم و فعلاً از آن رد می شوم.

 

یک: در تهران: حجت الاسلام سید احمد خاتمی در خطبه‌های نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ گفت: «به عنوان کسی که ۴۵ سال است طلبه هستم، به مردم می‌گویم که والله یک ریال از حقوق ماهانه طلاب که به آن «شهریه» می‌گویند، از بودجه کشور نیست؛ بلکه از وجوهات و سهم امام (عج) است که مردم می‌دهند.» (منبع)

 

دو: در مشهد: آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی در خطبه‌های نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ از استاندار درخواست کرد نرده های حایل میان مردم و مسؤولان را از نمازجمعه جمع آوری کنند. (منبع)

 

سه: در تبریز: حجت الاسلام آل هاشم، امام جمعه تبریز که دو هفته زودتر از آقای علم الهدی خواهان برداشتن نرده ها از نمازجمعه تبریز شده بود؛ در نمازجمعۀ این هفته ۶ بهمن ۱۳۹۶این سخن را عملی کرد و نمازجمعۀ بی نرده، برپا نمود که در عکس زیر نشان داده می شود.

 

 

سه نکته بر این سه سخن

 

یک - نیازی نیست آقای حجت الاسلام سید احمد خاتمی قسم جلاله بخورد. اتفاقاً سخن بر سر همین است چرا بودجۀ عظیمی که از خزانۀ دولت می گیرند را خرج مشکلات طلبه ها نمی کنند و شهریۀ زیر خط فقرشان را ارتقاء نمی دهند تا طلاب بزرگوار در تنگنای معیشتی مجبور باشند از زیِّ طلبگی خارج شوند و تن به کارهای مشقّت بار دیگری بدهند. هر چند به نظر برخی از مراجع، علما، و خصوصاً استاد شهید مرتضی مطهری، حوزه های شیعه _با تبار دیرین و فرخندۀ 1000 و اندی ساله_ برای حفظ هویت و استقلال فکری و آزادی اجتهاد و بیان نظرات سیاسی و فقهی، نباید به هیچ دولتی وابستگی مالی داشته باشند. پس، سخن آقای سید احمد خاتمی اساساً محل اشکال و ایراد است و نیازی به سوگند هم نیست که قرآن کریم سوگند خوردن های بی جهت را نهی نموده است.

 

دو - سالهاست خیراندیشان به نرده بندی و حصارکشی میان مردم و مسؤولان در نمازجمعه و جاهای خاص دیگر، اعتراض کردند و می کنند ولی هیچ اعتنایی نکردند. اساساً اگر نرده کشی ست چرا این نرده ها را در انتهای نمازجمعه نمی کشند که مردم در جلو بنشیند و خادمان ملت (دست اندرکاران) در ردیف های عقب تر؟ آیا ثوابی که می گویند ردیف های یک و دو و سه نماز دارد هرگز ردیف های بعدی ندارد، همیشه باید نصیب یقه سفیدان شود!؟ همین نرده کشی ها و حصارها و خصوصاً حصرها ملت را دلخور و منتقد و گاهی هم مأیوس کرده است. تبعیض های بی جهت که حتی در فرائض شرعی علیۀ بینوایان و مردم عادی روا می دارند!

 

سه - اگر واقعاً قرار شده است نمازجمعۀ بی نرده اقامه شود باید ردیف های جلو بر روی همۀ مردم نمازگزار باز باشد، نه این که باز هم خیال کنند هر کس شغل دولتی دارد، برتر و والاتر است و باید ردیف اول تا نهم و دهم بنشیند و الّا شأنش فرو می ریزد و پرستیژش ضایعه می گردد. طبق فرمول قرآن نزد خداوند، اَکرم کسی ست که تقوای بیشتری دارد نه شغل و مقام بالاتر: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.  ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است. (سوره حجرات آیه‌ی سیزده ترجمۀ شیخ حسین انصاریان)

 

پس؛ ابوالمشاغل ها، هی راه نیفتند بروند ردیف جلو را برای خود ملک طِلق کنند، آنها بروند ردیف های آخر نماز و در میان ملت (=ولی نعمت) جا بگیرند تا این تبعیض های مُهلک دورۀ اموی و تزها و شیوه های ناروای معاویه ای، و نیز فخر و تفاخر و خودنمایی و ریاکاری! از جمهوری اسلامی رخت بر بندد. ایران. هفت بهمن. توحید.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۵۸

قلع و قمع مجمع روحانیون

متن‌های نقلی صرفاً جهت اطلاع در اینجا منتشر می‌شود: بخش‌هایی از یادداشت سعید حجاریان: هنگام تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بحث از رابطه میان ملت و دولت به میان آمد. از آنجا که بنا بود این رابطه را در چارچوب نسبت امت و ولی فقیه تنظیم کنند به‌ناچار باید طرحی در می‌انداختند که رهبر توسط مردم تعیین شود اما به دلیل آنکه فقه شیعه ۱۲۰۰سال در فترت به سر می‌برد و در حد فقه خصوصی باقی مانده بود این امکان فراهم نشد که از آن، فقه عمومی آن هم در حد قانون اساسی استخراج کنند.... لذا درخصوص رابطه مردم و رهبر از پایه‌ای‌ترین الگویی که در اختیار بود یعنی همان قواعد اوایل رساله‌های عملیه که رابطه مجتهد و مقلد را تعیین می‌کرد، استفاده شد.

 

 

در رساله‌های عملیه آمده است که فرد مکلف باید برای رتق‌و‌فتق امور جاری زندگی‌‌اش که از احکام خمسه شامل وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه خارج نیست مجتهدی را برگزیند و اگر خود استطاعت و قدرت تشخیص نداشت باید به اهل خبره (معمولا دو نفر) رجوع کند که آنان به وی بگویند در میان مراجع زمان، اعلم کیست و آنگاه فرد سائل مرجع خود را برگزیند. خبرگان قانون اساسی از این الگو گرته‌برداری کردند و آن را تعمیم دادند و چنانکه در قانون اساسی آمده است مردم برای تعیین رهبر، خبرگانی را انتخاب کرده و آن خبرگان به نیابت از مردم، رهبر را معرفی می‌کنند.

 

آقای [محمدتقی] مصباح یزدی درباره حکومت اسلامی می‌گویند: «در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن «رضایت ولایت فقیه» است ... اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود... ولی فقیه حق دارد و می‌تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلا به رای مردم مراجعه نشود انتخاب کند... مشروعیت حکومت نه تنها تابع رای و رضایت ملت نیست، بلکه رای ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد.»

 

خبرویت اعضای مجلس خبرگان اول را مراجع تقلید تعیین کردند و از آن پس این کار به شورای نگهبان واگذار شده است. شورای نگهبان برای تعیین خبرویت کاندیداهای مجلس خبرگان مکانیسمی تعبیه کرده و امتحاناتی برگزار می‌کند که در آن از داوطلبان سوالات فقهی به صورت کتبی یا بعضا ‌شفاهی پرسیده می‌شود و آنگاه برای ممتحنین احراز می‌شود که در افراد ملکه اجتهاد وجود دارد یا خیر.

 

از زمان برقراری آزمون اجتهاد، شبهات زیادی در میان خواص و عوام به‌وجود آمد. فی‌المثل زمانی گفته‌ شد سوالات کتبی لو رفته است و بعضی آقایان از قبل به سوالات دسترسی داشته‌اند. یا مثلا در دوره ای مشخص شد که ابوالزوجه نفر اول آزمون، طرّاح سوال بوده است. یا در موردی دیگر یکی از ائمه جمعه را برای امتحان دعوت کردند و صفحه‌ای از مکاسب‌ را مقابل وی گشودند و گفتند بخوان؛ آن فرد در همان اولین سطر عبارت «ان المعاطاه ...» را به سه سبک مرفوع و مجرور و منصوب خواند و یکی از ممتحنین خطاب به وی گفت: «بالاخره بفرمایید کدام تلفظ صحیح است؟» ایشان پاسخ داده بود: «من شما [ممتحنین] را دیدم و هول شدم» و سپس آقایان سخن وی را پذیرفتند و مجوز ورود وی به خبرگان را صادر کردند.

 

 

اما در همان زمان اعضای مجمع روحانیون مبارز را به کلی قلع‌و‌قمع کردند و فقط از کنار نام آقای سیدمحمد موسوی‌ خوئینی‌ها گذشتند؛ چراکه اجتهاد وی از قبل توسط امام تایید شده بود. در زمان اعلام نتایج گویا اعضای مجمع روحانیون در محل مجمع نشسته بودند که لیست تایید شدگان به آنجا می‌رسد. فردی که نتایج را آورده بود به ترتیب نام‌ها را می‌خواند و پس از خواندن هر نام به سبک روضه‌خوان‌ها می‌گوید: قَد قُتِل، قَد قُتِل. این قصه ادامه پیدا می‌کند تا اینکه به نام آقای خوئینی‌ها می‌رسد و آنگاه روی به ایشان می‌کند و می‌گوید: عمه جان جز شما مردی در این خیام باقی نمانده است. البته در نهایت امر آقای خوئینی‌ها هم از شرکت در انتخابات انصراف دادند.

 

واقعیت این است از زمانی که این آزمون‌ها باب شده است عده‌ای که واقعا مجتهد هستند از ترس آبرو در آزمون شرکت نمی‌کنند؛ چراکه معتقدند شورای نگهبان عده‌ای را که به لحاظ سیاسی با آنها زاویه دارد با برچسب بیسوادی رد صلاحیت می‌کند و آنگاه افرادی که از فضلا هستند میان شاگردان‌شان شرمنده می‌شوند. (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۶ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۲۸

اجرای حدود را متوقف کنید

توضیح دامنه: به نام خدا. دامنه در سی‌ام دی ۱۳۹۶ در این پست اینجا، به موضوع قطع دست جوان بیست‌وهشت ساله (به علت بیست و یک فقره سرقت گوسفندان در چهار شهر استان های خراسان رضوی و جنوبی) در مشهد پرداخته بود. اخیراً مهدی نصیری (یار سابق حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان و افراطی امروز) نیز به این موضوع از زاویۀ دید خود پرداخته است که خواندش را مفید می دانم. زیرا آنان مدتها به عنوان حامیان دوآتشه نظام و صاحبان انقلاب! همۀ منتقدین را یا ملحد، یا ضدانقلاب و یا لیبرال و سکولار می خوانند و سعی نمودند آنان را از قطار انقلاب اخراج و پیاده کنند. نگرش جدید او در این باره، آن هم نسبت به احکام فقهی و اجرای حدود الهی جالب است. این متن به دلیل اهمیت و تغییر نگرش یک چهرۀ افزاطی جناح راست ارائه می گردد:

 

متن نقلی: «رسانه های دشمن و غربی از منظر حقوق بشری و از این زاویه که بریدن دست دزد اقدامی خشن و غیر انسانی است به اجرای این حکم تاخته اند.  بنده هم می خواهم با اجرای این حد الهی مخالفت و از آن اعلام انزجار کنم اما نه از زاویه نگاه غربی ها و دولتهای مدرن غربی...

 

مهدی نصیری

طلبۀ علوم دینی و سردبیر سابق کیهان

 

حدود الهی هر چند ظاهری خشن داشته باشد و اجرای در ملا عام آنها احساسات و عواطف عده از انسانها را فارغ از نگاه عقلانی آنها خدشه دار کند، سرشار از حکمت و مصلحت برای جوامع بشری و شرط لازم برای تحقق امنیت و عدالت اجتماعی است و از همین روست که امام کاظم علیه السلام فرمود: اجرای یک حد الهی  برای اهل زمین سودمندتر از باران چهل روزه است. (تهذیب الاحکام شیخ طوسی)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۷ دی ۱۳۹۶ ، ۱۸:۴۵

بودجۀ مذهبی نهادهای ایران

آمار پول های بیت المال ایران

فقط جهت اطلاع و مورد مطالعه

 

(منبع)

هشت هزار و یکصد میلیارد تومان

دامنه در این باره، داوری را به مخاطبین شریف وامی گذارد

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵ دی ۱۳۹۶ ، ۰۹:۰۴

روحانیت دارا

به قلم دامنه. به نام خدا. اخیراً درمانِ یک روحانیِ مقام ارشد نظام در آلمان، خبرساز شده است. در این باره دامنه چه دیدگاهی دارد؟ دامنه اساساً با روحانیت دارا، مرزبندی دارد. چون معتقد است روحانیت دارا نمی تواند شکل بگیرد؛ چرا؟ چون از وقتی که طلبه ای وارد حوزه علمیه می شود نه وقت کارِ اقتصادی دارد و نه گرایش مال اندوزی. نه مشی ثروت دارد، نه مشق زر و زیور. و نه اساساً از طبقۀ سرمایه دار و تیول دار برخاسته است. روحانیت از بدو ظهور تا کنون همیشه مانند محرومان و طبقۀ فرودستِ مسلمین، زندگی و ساده زیستی داشته است.




از فضلیت های درس آموز روحانیت و عالمان دینی یکی این بوده است که آنان همۀ هَمّ و غمِّ خود را مصروف اجتهاد، تهذیب نفس، ساده زیستی، همدردی با محرومان می ساخته اند و از طلبگی تا زعامت، هرگز از زیِّ طلبگی بیرون نمی رفته اند. و طلبگی نقطۀ اوجش قناعت و محرومیت بود. محرومیت نه به معنای گدابودن. بلکه به معنی دوری از مال، پرهیز از ثروت، جدایی از مقام، اجتناب از رفاه، و فاصله گیری از دارایی و و انشقاق از تمکُّنات مادی و زندگی اَشرافی. و همین ویژگی ها، روحانیت را شایشتۀ جلوداری و زعیم اُمت بودن، باقی نگه می داشته است.
 

در سرگذشت مراجع عظیم الشّان شیعه، علمای برجسته اسلام و روحانیون مبارز و وارسته بارها و بارها خوانده ایم آنها در طول طلبگی و مرجعیت به نون شب محتاج بودند و شب را با گرسنگی بر بالین می نهادند و سحرگاه به درگاه خدای باری تعالی ناله و ضجّه می بردند و هرگز دست تکدی به سوی کسی دراز نمی نمودند و عزّت نفس را با همین نداشتن ها به درجه ی اعلا می بردند. و بالاترین پولی که داشتند و با آن ارتزاق و امرار معاش می کردند همان پول مقدس مردمی شهریه امام زمان (عج) بود. و همین ویژگی ها آنان را پیشوا و اُسوه و مرجع نگه می داشت.
 

روحانیت ایران تا پیش از انقلاب، زندگی مشقّت باری داشت. شاه به آنها هم جسارت می کرد و هم بسیار سخت می گرفت و آزار و آوارگی می داد و نیز در زندان و شکنجه و تبعید و زیر دیدِ ساواک نگه می داشت. بنابراین روحانیت ایران هرگز دارا نبود. و افتخارش همین بود که دارا نیست. بلکه داناست. و ما مردم ایران با روحانیت آگاهِ وارسته پیوند تقلیدی و هم اندیشی داشتیم. هم از آنان پیروی می کردیم و هم با آنان به بحث و نقد می پرداختیم.

 
پس از استقرار جمهوری اسلامی، راه برخی از روحانیت از راهِ ساده زیستی و پرهیزگاری و همدردی با محرومان جدا شد. هر چند هنوز طلبه هایی هستند که توانِ خریدن یک خانه‌ی ۳۰ متری را هم ندارند و به سختی زندگی می‌کنند. اما در مقابل بسیاری از آنان به درجه ای از درآمد و امتیازات رسیده اند و همجنان می رسند که اگر بگویم دو تا سه خانۀ مجزّا و مجهّز دارند بیجا و گزاف نگفته ام. این رسم روحانیت نبوده و نیست. این نه جسارت است و نه اهانت بلکه حق مرزبندی ام با هر کسی است که روحانی ست، ولی داراست. و من با «دارا»ها از جنس روحانیت، مشکل عقیدتی و مَرامی دارم.  فعلاً به مصلحت از این بحث می گذرم.
 

اما در مورد آیت الله سید محمود شاهرودی (رئیس سابق مجلس اعلای کشور عراق. رئیس اسبق قوه قضائیه ایران. رئیس حل اختلاف قوا. و هم اینک رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) باید بگویم که یک سایت نوشته بر اساس اطلاعاتی که داریم، هزینه های درمان ایشان نه از منابع عمومی که توسط خود آیت الله سید محمود شاهرودی پرداخت شده است. (منبع). خود آیت الله سید محمود شاهرودی هم در این (منبع) موضوع درمانش را توضیح داده است.
 

دامنه دراین باره سه نکته می‌گوید و می‌گذرد:
 
 
۱. این که هر شهروندی -چه شاهرودی و چه بشاگردی- هر طور خواست زندگی کند حق اوست. هر طور خواست درمان شود حق اوست. هر جا خواست سلامتی اش را بازیابد حق اوست. هر مقدار خواست دارا باشد حق اوست. در این حرفی نیست. اما این خبر و حرکت نشان داد، در ایران روحانیت دارا هم وجود دارد که آنچنان توان مالی دارد که با هزینۀ خود حتی به آلمان هم می توانند بروند.

 
 
۲. اما برای من و شاید بسیاری دیگر این پرسش است که چگونه یک روحانی که بیشتر عمرش را در عراق با حزب مبارز اعلا به مبارزه با صدام گذرانده و یا در ایران در مصدر نظام بوده، این مقدار «دارا» است که هم در مشهد و هم در تهران در برترین بیمارستان ها خود را به درمان سپرده و در نهایت برای حفظ سلامتی خود حاضر شده به یک کشور مدرن و پپشرفته و مرفّه آلمان برود و آن گونه خبرساز شود و میان مردم ایران این همه گپ و گفت بپاخیزد.

 
 
۳. باز می آورم که معتقدم حقِّ حیات و شیوۀ زندگی هر کسی برای خودش محفوظ است، اما من و مانند من شاید فراوان باشیم که می توانیم آزادانه و آگاهانه با روحانیتِ دارا مرزبندی مطلق داشته باشیم و با روحانیتِ غیردارا همان پیوندِ مودّت تقلیدی و هم اندیشی محکم تاریخی را داشته باشیم و هرگز از هم نگُسلیم. روحانیتی که همچنان در زیّ طلبگی ست و خانه های کاهگلی اش مانند خانۀ گلی حضرت فاطمه زهرا _سلام الله علیها_ بر هر کاخی شرافت و برکت و عظمت دارد. به گفتۀ مرحوم دکتر علی شریعتی بازمی گردم که در نیایشی سروده بود: خدایا! به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همّت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزّت ببخش.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ دی ۱۳۹۶ ، ۰۸:۳۸

قلم و مسلسل

به قلم دامنه. به نام خدا. اسلام، دینِ مسلسل نیست، دینِ قلم است. دینِ دعوت است. دین منطق است و دینِ کتاب و برابری و برادری و گفتمان و صلح. اگر مسلسل هم دارد فقط برای صلح و آرامش است. برای دورنگه داشتن بشریت از هر نزاع است. و برای دفاع دین و اُمت در برابر کینه توزی ها. معلمانی در ایام جنگ به جماران رفته بودند. پارچه ای آورده بودند که بر روی آن نوشته بود: «اگر امام فرمان دهد قلم ها را مسلسل می کنیم». امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ در همان دیدار، بی هیچ تعارفی شعار معلمان را خطا دانستند و گفتند: «انقلاب ما برای این بود که مسلسل ها قلم شود، نه این که قلم ها مسلسل شود»

 

 

پس، برای حفظ اسلام و ایران و بازسازی نظام از هرگونه خدشه و غش، بیاییم شعارهای غلط را در دَم اصلاح کنیم. بیاییم مناسبت های مَن درآوردی را که عامل تنش و رخنۀ دشمن است کنار بگذاریم و 22 بهمن ها و روز قدس ها را که عامل انسجام ملی و عزت اسلامی ست پاس بداریم.

 

بیاییم آسیب های تئوریک نظام را که فرصت طلبان ضدّ امام آن را به نظام چسبانیده اند را شجاعانه آفت زُدایی کنیم. بیاییم چاکهایی را که فاسدان و رندان و میراث خواران پول پرست بر نظام وارد کردند را رفو کنیم. بیاییم همه قلم شویم تا مسلسل ها به هدف اصلی شلیک شوند نه به خودی و داخلی.

 

بیاییم با اصلاح معایب نظام و نوکری کردن مُفتخرانه به مردم و مستضعفان، گروهک تروریستی منافقین _این همدستان کثیف صدام و همداستان آلودۀ جوزُف استالین_ را از هر گونه یارگیری اُپورتونیستی و ضدِّ نظام سازی مردم و جوان های شناور، ناکام و نابود کنیم. این ممکن نیست مگر به این که قلم، خدای ناکرده مسلسل نشود، بلکه مسلسل، قلم گردد. ایران، پادگان نیست، ایران جامعه ای بزرگ و اندیشه ورز است. مسلسل هم که هست، و باید هم در حدّ ضرور باشد، برای صلح است و بس. این قلم و صاحب قلم است که باید جلودار جامعه باشد و پیش بَرندۀ مردم، نه تفنگ و تفنگداران. نه مسلسل و شلیک کنندگان مسلسل. لولۀ مسلسل، هرگز بر نوکِ قلم پیشی نداشته و ندارد. مسلسل، دنباله رُویِ قلم است؛ نه قلم، پیروِ مسلسل. امید است فهم شود. والسّلام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۹:۵۹

قضیۀ عزل آیت الله منتظری

آیت‌الله ابراهیم امینی نجف آبادی:«اما متأسفانه تلاش‌های امام به نتیجه نرسیدند و عملکردها و رویکردهایی که شدیداً به کیان نظام صدمه می‌زدند و عرصه را برای دخالت دشمنان مساعد می‌کرد، از جانب آقای منتظری ادامه پیدا کرد...


 

حضرت امام را به این نتیجه قطعی رساند که ایشان برای تصدی مسئولیت سنگین رهبری شایستگی لازم را ندارد و باید بیش از آنکه نظام خسارات جدی‌تری ببیند، ایشان را از مقامش عزل کنند و لذا در حالی که از تخریب حاصل عمر خود، به‌شدت آزُرده خاطر بودند و صدمه روحی سنگینی خوردند، اما قاطعانه ایستادند و آقای منتظری را به‌رغم علاقه‌ای که به ایشان داشتند، از مقام قائم مقامی رهبری عزل کردند.» مصاحبه با ماهنامۀ پاسدار اسلام. (منبع)


 
 
جواب دامنه

 
یک: من با آن که نسبت به این قطعۀ غامض تاریخ ایران پیش داوری نمی کنم، اما قبلاً در این پست «نقدی بر آیت الله خوئینی ها» (اینجا)، تا حدّی نکته هایی گفته ام. اینک با مشاهدۀ مصاحبۀ بسیارمفصّل آقای آیت‌الله ابراهیم امینی امام جمعه سابق قم با ماهنامۀ پاسدار اسلام، چند نکته ای بازگو می کنم. امید است موجب روشن تر شدنِ قضیه عزل شود.
 
دو: آقای آیت‌الله ابراهیم امینی عضو همان خبرگانی بود که رأی به رهبر آینده بودنِ آیت الله العظمی حسینعلی منتظری داد که اصطلاحاً از آن به عنوان «قائم مقام رهبری» یاد می شد. از ایشان می پرسم چگونه ممکن است بدون در نظر گرفتن رأی خبرگان ملت، رهبرِ آیندۀ منتخبِ خبرگان رهبری را فوری بدون تشریفات قانونی عزل کرد؟ پس آن همه رأی قریب به اتفاق نمایندگان ملت در مجلس خبرگان رهبری به مرحوم آقای منتظری چه می شود؟
 
 

 
سه: آقای آیت‌الله امینی بگویند مگر نصب و عزل رهبری بر عهدۀ مجلس خبرگان نبوده است؟ پس چرا خبرگان از آراء و نصب خود که جنبۀ مشروعیت سیاسی داشت، دفاع نکرد؟ و ان قُلتی نیاورد؟ به نظر شما مگر خبرگان ناظر و مُشرف و ناصب رهبری نیست؟ پس چرا عزلِ منتظری که حقِ قانونی آن مجلس بود _بر فرض اگر حق ایشان، عزل بود_ در آن مجلس صورت نگرفت و به رأی گذاشته نشد؟ امر بیّن این که، پس از جنگ همه قرار گذاشته بودند در چارچوب قانون باشند و به قانون بازگردند.
 
چهار: اگر من جای مصاحبه گران مجلۀ پاسدار اسلام بودم، از آقای امینی پرسش های مهمتری می پرسیدم. از جمله پرسش می کردم آیا رهبر مستقر نظام، حق دارد رهبرِ مستودع (بخوانید قائم مقام رهبری) را بنا به تصمیم فردی اش، برکنار و عزل کند؟ آقای امینی چرا در مصاحبۀ خود جملۀ «به‌شدت آزُرده خاطر بودند» را به امام نسبت داد و در این قضیۀ سرنوشت ساز ملت و حتی اُمت، چنین نسبتی را بکار برده است؟
 
پنج: نیز می پرسیدم آیا رهبر نظام با وصیت یا سفارشِ شفاهی می تواند رهبر آیندۀ کشور را تعیین کند؟ کما آن که خبرگان در سال 1368 وصایت امام را لحاظ کرد. نیز این را سؤال می کردم که عزل مرحوم منتظری به نوعی «وتو»ی رأی مجلس خبرگان نبود؟ اگر بود، چگونه خبرگان از منصوبِ خود دفاع ننمود؟ آیا خبرگان رهبری که ناظرِ کار رهبر نظام است نیز در این گونه تصمیم ها مثل ملت، باید مطیع رهبر باشد و اطاعت کند و از حریم و حوزۀ کارش صرف نظر نماید؟ مرز اطاعت از رهبری و نظارت بر رهبری چیست؟
 
نکتهٔ پایانی: من البته به لحاظ اندیشۀ سیاسی _فرای از این قضیۀ غامض عزل و مسائل داخلی_ معتقدم هیچ شخصی در اسلام اجازه ندارد برای ملت و برای رهبری آیندۀ ملت، تعیین تکلیف کند و یا وصیتنامۀ سیاسی بنویسد و همگان را به آن دعوت کند. ملت، طبق قرآن و عقل، خود حاکم بر سرنوشت خود است. دیروزییان نمی توانند برای فرداییان، حکم و وصیت کنند و سرنوشت ملتی را از پیش سفارش کنند. امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ به شاه و نظام طاغوت تشر انقلابی زده بودند، شاه به چه حقی برای نسل آینده، تعیین تکلیف می کند. یعنی هر نسلی خود برای خود رفراندوم می کند. والسّلام.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی