قلع و قمع مجمع روحانیون
متنهای نقلی صرفاً جهت اطلاع در اینجا منتشر میشود: بخشهایی از یادداشت سعید حجاریان: هنگام تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بحث از رابطه میان ملت و دولت به میان آمد. از آنجا که بنا بود این رابطه را در چارچوب نسبت امت و ولی فقیه تنظیم کنند بهناچار باید طرحی در میانداختند که رهبر توسط مردم تعیین شود اما به دلیل آنکه فقه شیعه ۱۲۰۰سال در فترت به سر میبرد و در حد فقه خصوصی باقی مانده بود این امکان فراهم نشد که از آن، فقه عمومی آن هم در حد قانون اساسی استخراج کنند.... لذا درخصوص رابطه مردم و رهبر از پایهایترین الگویی که در اختیار بود یعنی همان قواعد اوایل رسالههای عملیه که رابطه مجتهد و مقلد را تعیین میکرد، استفاده شد.
در رسالههای عملیه آمده است که فرد مکلف باید برای رتقوفتق امور جاری زندگیاش که از احکام خمسه شامل وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه خارج نیست مجتهدی را برگزیند و اگر خود استطاعت و قدرت تشخیص نداشت باید به اهل خبره (معمولا دو نفر) رجوع کند که آنان به وی بگویند در میان مراجع زمان، اعلم کیست و آنگاه فرد سائل مرجع خود را برگزیند. خبرگان قانون اساسی از این الگو گرتهبرداری کردند و آن را تعمیم دادند و چنانکه در قانون اساسی آمده است مردم برای تعیین رهبر، خبرگانی را انتخاب کرده و آن خبرگان به نیابت از مردم، رهبر را معرفی میکنند.
آقای [محمدتقی] مصباح یزدی درباره حکومت اسلامی میگویند: «در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن «رضایت ولایت فقیه» است ... اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود... ولی فقیه حق دارد و میتواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلا به رای مردم مراجعه نشود انتخاب کند... مشروعیت حکومت نه تنها تابع رای و رضایت ملت نیست، بلکه رای ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد.»
خبرویت اعضای مجلس خبرگان اول را مراجع تقلید تعیین کردند و از آن پس این کار به شورای نگهبان واگذار شده است. شورای نگهبان برای تعیین خبرویت کاندیداهای مجلس خبرگان مکانیسمی تعبیه کرده و امتحاناتی برگزار میکند که در آن از داوطلبان سوالات فقهی به صورت کتبی یا بعضا شفاهی پرسیده میشود و آنگاه برای ممتحنین احراز میشود که در افراد ملکه اجتهاد وجود دارد یا خیر.
از زمان برقراری آزمون اجتهاد، شبهات زیادی در میان خواص و عوام بهوجود آمد. فیالمثل زمانی گفته شد سوالات کتبی لو رفته است و بعضی آقایان از قبل به سوالات دسترسی داشتهاند. یا مثلا در دوره ای مشخص شد که ابوالزوجه نفر اول آزمون، طرّاح سوال بوده است. یا در موردی دیگر یکی از ائمه جمعه را برای امتحان دعوت کردند و صفحهای از مکاسب را مقابل وی گشودند و گفتند بخوان؛ آن فرد در همان اولین سطر عبارت «ان المعاطاه ...» را به سه سبک مرفوع و مجرور و منصوب خواند و یکی از ممتحنین خطاب به وی گفت: «بالاخره بفرمایید کدام تلفظ صحیح است؟» ایشان پاسخ داده بود: «من شما [ممتحنین] را دیدم و هول شدم» و سپس آقایان سخن وی را پذیرفتند و مجوز ورود وی به خبرگان را صادر کردند.
اما در همان زمان اعضای مجمع روحانیون مبارز را به کلی قلعوقمع کردند و فقط از کنار نام آقای سیدمحمد موسوی خوئینیها گذشتند؛ چراکه اجتهاد وی از قبل توسط امام تایید شده بود. در زمان اعلام نتایج گویا اعضای مجمع روحانیون در محل مجمع نشسته بودند که لیست تایید شدگان به آنجا میرسد. فردی که نتایج را آورده بود به ترتیب نامها را میخواند و پس از خواندن هر نام به سبک روضهخوانها میگوید: قَد قُتِل، قَد قُتِل. این قصه ادامه پیدا میکند تا اینکه به نام آقای خوئینیها میرسد و آنگاه روی به ایشان میکند و میگوید: عمه جان جز شما مردی در این خیام باقی نمانده است. البته در نهایت امر آقای خوئینیها هم از شرکت در انتخابات انصراف دادند.
واقعیت این است از زمانی که این آزمونها باب شده است عدهای که واقعا مجتهد هستند از ترس آبرو در آزمون شرکت نمیکنند؛ چراکه معتقدند شورای نگهبان عدهای را که به لحاظ سیاسی با آنها زاویه دارد با برچسب بیسوادی رد صلاحیت میکند و آنگاه افرادی که از فضلا هستند میان شاگردانشان شرمنده میشوند. (منبع)