متن نقلی از مرحوم آیت‌الله محمدعلی (مختار) امینیان لنگرودی: از شخصیت بزرگی شنیدم که روزی آیة‏الله‏ شیخ جعفر شوشتری (ره) با جمعی از تُجّار و مؤمنین، در کاروانسرایی نشسته بودند. مردم مسائل مذهبی را از ایشان می‌‏پرسیدند و شیخ پاسخ می‌‏داد. ناگاه دیدند به‌یک‌باره حال شیخ دگرگون شده، شروع به گریستن کرد. همه‌ی حاضران تعجب کردند که گریه‌ی ایشان برای چیست. سرانجام یک نفر پرسید: آقا گریه‌ی شما برای چیست؟ ایشان با دست به گوشه‏‌ای اشاره کرد که در آنجا الاغی بود و تازه بار آن را به زمین گذاشته بودند. سپس گفت: این الاغ را ببینید! من او را نگاه می‏‌کردم؛ دیدم پس از بارگیری به من نگاه می‏‌کند و با نگاه خود به من می‏‌گوید: ای شیخ! ای عالم و ای انسان! دیدی من چگونه بارم را به سلامت به منزل رساندم، آیا تو هم بار خویش را، یعنی بار امانت را سالم به منزل رسانیدی؟ گریه‏‌ام برای این است که یک حیوان چگونه می‌‏تواند با سربلندی بارش را به منزل برساند؛ اما من که انسان هستم، نتوانم و در نتیجه، پیش مولایم سرشکسته هستم.
 
| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2028