دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

مشخصات سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

نوشته های سلمان صالحی

يكشنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۰۵ ق.ظ

مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

...    پروفایل سلمان صالحی: متن‌های "سلمان صالحی" و سایرها در دامنه:

سلمان صالحی هستم:

-۱- فکرهای خسته

صحن سلام و عرض ادب و احترام. هیچ با خود پیچ خورده‌اید که چرا اسلام در بسیاری از امور، اساسا" دستور ندارد؟! بلکه دستورش این است مردم، آزاد باشند و به قول صاحب «اسلام و مقتضیات زمان» (ص ۲۹۱) "به اصطلاح تکلیفی در آن امور نداشته باشند". جواب، جامعیتِ اسلام. درست شنیدند، آری؛ جامعیتِ اسلام باعث است همه‌جا دستور ندهد به بشر. فقط فکرهای خسته، چون خیلی خیلی خیلی آماده‌ی وسواسی‌شدن هستند، به این مسئله‌ی بارز اسلام، صدمه می‌زنند.

 

 

دین مقدس اسلام در هر حال -و حتی در حال حاضر- بیش از هر چیز دیگر، به قول صاحب «امدادهای غیبی در زندگی بشر» (ص ۵۱) از «ناحیه‌ی برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند، ضربه و صدمه می‌بیند». چرا؟ چون بدترین جدایی دین از هرچیزی، جداییِ دین و دانش است. فقط فکرهای خسته، تعادل بشری را برهم می‌زنند؛ یکی، دین را از دانش جدا می‌کند و دیگری، علم را از ایمان. هر دو اسمشان آسیب‌رسان است. من، "سلمان صالحی" هستم. آماده‌ام و آمده‌ام که فهمم را بنویسم. امروز دیروز و حتی فردا، به قول صاحب "هبوط در کویر" (نمی‌دانم کدام صفحه) «گرسنگیِ فکر» از «گرسنگیِ نان» می‌تواند فاجعه‌بخش‌تر باشد. و حالا من یا نمی‌نویسم!!! یا اگر می‌نویسم، پیاپی‌نویسِ صحنم. از چالش بر سرِ متنونم هم بیمی ندارم. چون بیمه‌ی عمرِ دین و دانشم. پس؛ تا چاپ‌های عصر و شب حتی شاید "وسط مَسط" بازنیز می‌آیم که اگر کسی را "دلتنگم" یافتم، دلگشادش!!! سازم. (۲۸ مرداد ۱۴۰۲) تمام قسمت ها در ادامه:

-۲- زندگی کورکورانه

سلمان صالحی هستم. صحن سلام و عرض ادب و احترام. مگه هدفِ فلسفه چیست؟ کسب معرفت و سپس داخل‌شدن به بصیرت در حقیقت. در حال حاضر بشر با این تقسیمات کلی (نه تمامی) دارد خود را برای زندگی هوشمندانه در برابر زندگی کورکورانه و مادیگرانه آماده می‌کند؛ بشرِ دین‌طلب و دنبال معنویت. که عبارتند از: ۱. متافیزیک؛ شامل حقایق انسان، طبیعت، خدا. ۲. شناخت‌شناسی؛ همان نظریه‌ی معرفت که پیِ چیستیِ شناختِ انسان درباره‌ی اشیاء است. ۳. منطق؛ قوانین استدلال‌ورزی و احتجاج عقل‌پسند و معتبر. ۴. اخلاقیات؛ مَحک‌های داوری اخلاقی. ۵. زیباشناسی؛ سروکار با زیبایی و جمالات. ۶. ارزش‌شناسی، یکی از پیشرفت‌های اخیر که بحث از ارزش می‌شود. علاوه بر این شش شاخه؛ با زیرشاخه‌هایی مثلِ فلسفه‌ی اجتماعی، روان‌شناسی همان علم‌ُالنفس، که در زمره‌ی علوم خاص است. من، سلمان صالحی این نوشته‌ام را وامدار دکتر خانم فرناز کرمانی ناظرزاده هستم (صفحات ۷۱ تا ۸۱) که مکتب‌های فلسفیِ ساتیش چاترجی را به فارسی برگردان کرده است. اینک درین نوشته، گفته‌ی اصلی من این است زندگی کورکورانه در سایه‌ی این نوع هدف‌گذاری، غروب می‌کند؛ زیرا به نظر من (البته در تطبیق با خیلی از فلسفه‌جویان) این است در گسترده‌ترین معنی و حتی از نظر لغت‌شناسی بهترین معنی فلسفه همان عشقِ به دانش است که کوریِ آدم را زائل و عقل و شرع و عشق و عقیده و عرفانش را از زوال می‌پَرّانَد. این "وسط مَسط" اگر کسی به وجود نفسش نپردازد، بداند تمام تلاش‌های بعدی او به‌کلی بلاوجه همان پوچ و عبَث می‌مانَد. این، برای چاپ عصر است، چون عصر فرصت من، استثنائاً امروز صرفِ کاری دگر است. پس، تا شب، چاپ بعدی می‌آید وسط.


-۳- شجره حتی برای شُتران

سلمان صالحی هستم. صحن سلام و عرض ادب و احترام. ببین که اَعراب به اَنسابِ دنیایی، چقدر اهمیت می‌دادند! برای حفظ نژاد حتی حاضر بودند دست به هر وسیله‌ای دراز کنند. آنان به قول صاحب «تقریرات فروزانفر» (ص ۳۹) برای اسب‌های اصیل و شُتران خود، شجَره می‌نوشتند. این رفتار، بعداز تهوُّر و دلاوریی که نسبت به شکست حکومت روم و ایران کسب کرده بودند، تشدیدتر شد. زیرا همان طور که شجاعت و دلیری را به‌نهایت در خود داشتند، باورشان شده بود نژاد و خون‌شان نیز از همه برتر است. آنقدر درین راه تاخت زدند که حتی نزدیکی سلمان فارسی (سلام الله علیه) به رسول الله (صلوات الله علیه و آله) موجب دلخوری آنان و برخی صحابه شده بود. اما اسلام، بر این تفاخر جاهلی خط بُطلان کشید و جای آن ملاکِ اَکرمیّت افراد در میزان اَتقیٰ‌بودن نشانْد. من بر این باورم اسلام از جای خوبی شروع کرد، اولین کارش این بود اوراق جاهلیت را بر دیوار کوبید؛ زیرا هیچ ضربه‌ای مُهلک‌تر از جهل و بدتر از آن، ندانستنِ ندانستن نیست. بشری که حتی پیام‌های محکم اسلام را در خودِ موطن وحی شنیده بود، باز سمت و سوی جاهلی خیز برداشته بود؛ تا حد عقبگرد که برای شُتران شجره و تبارنامه می‌نوشت! من، سلمان صالحی معتقدم نفیِ جاهلیت نژادی، عینِ «لا»ی «لا اله» در شعار لا اله الا الله است که باید بر مسلمان بی‌وقفه اثر گذارَد. یک خطر که امروزه ایران را تهدید می‌کند خُرده بر قوم عرب است که این هم جای خود همان خوی نژادی دارد؛ نه عرب‎ستیزی صحیج است و نه ایران‌ستیزی.

 


سلمان صالحی هستم -۴- وجهه‌ی اِدباری هر چیزی. صحن سلام و عرض ادب و احترام. همه‌ی ما شنیدیم که احادیثی کثیر سرمنشاء فساد را شیطان دانسته‌اند. این شیطان در عربی، همان شاطان در زبان عِبْری است که معنی دشمن می‌دهد. صاحب «قرآن‌شناسی، چاپ الَست» (ص ۴۲۲) اما، وِجهه‌ی اِدباری همان نگونساری هر چیزی را معنای موسّعی از شیطان می‌داند. حتی در نقل‌هایی آن را میکروب و آلودگی وصف کرده‌اند. این موجود همیشه می‌خواهد خود را در جلد دیگران بچسباند و کُرسی خدا را در دل بشر بشکند و خود بر تخت آدم سلطنت کند. من سلمان صالحی معتقدم شیطان موجودی جنگجوست و اِستتار بالایی بلد است. زیاد پیش آمده در گلاویز با شیطان شکست خوردم؛ هم به این خاطر که زورگویی قُلچماق! است و هم وقتی کسی را ضعیف و تحت تصرف، گیر آورَد فن نوین می‌زند و با ضربه‌ای فنی خاکش می‌کند. به قول صاحب «شاهنامه»: ″هر آن کو گذشت از رَهِ مردمی / ز دیوان شِمُر، نَشمُر ز آدمی″ اینک هر کس از رَهِ مردمی بگذرد، بداند به وِجهه‌ی اِدباری یعنی پشت و پا زدن به ملت و نگونساری خود دچار گردیده است. من باورم این است ملت ایران مقدسات را نه تنها احترام می‌گذارَد که اعتقاد هم بدان دارد. هزاران مثال برای این حرفم وجود دارد: نذری، زیارت، قدمگاه، خانقاه، پرده‌نشین بودن بانوان، میل کربلا، عظمت حرم امام رضا علیه السلام نزد تمام ایرانی‌ها نشانه‌ی پرشور این حقیقت است. حتی عرف‌هایی کهن داریم که عفت عمومی مرد و زن را نشان می‌دهد. مانند کوبه‌ی نازک و کم‌صدا در دروازه‌های قدیم که معنی‌اش این بود کسی که پشت در، در می‌زند زن است پس زن باید برود در را به رویش باز کند. و یا کوبه‌ی کلفت و بَم‌صدا که مال مردان بود. به‌هرحال، هر کس این «رَهِ مردمی» را تخریب کند به قول بهترین شاهنامه‌نویس ایران، باید او را نه در ردیف آدم، که در شِمارِ دَدان و دیوان شمُرد، البته نه در ذات، در سمِت و صِفت و حال.

 


سلمان صالحی هستم -۵- اَسلم و اِسلام. صحن سلام و عرض ادب و احترام. بدیهی می‌بینم که کسی این را نداند که اسلام یعنی حالتی در فرد تا هرگز نافرمانی خدای نکند. و ایمان هم، ثبت و ثبوت دین است در قلب فرد. به قول صاحب المیزان شریف (ص ۴۶۲ ج ۱) تمثیل اسلام و ایمان مانند کعبه است با حرم. حرم زمینی به مساحت ۴۸ و خورده‌ای هزار کیلومترمربع اطراف کعبه است که ممکن است کسی در حرم باشد، ولی در کعبه نباشد، اما کسی که در کعبه (کانون این سرزمین) است لزوما" در حرم هم هست. پس کسی که در ایمان است حتما" در اسلام است ولی فردی که در اسلام است ممکن است در ایمان نباشد. این که می‌گویند فلانی در زمره‌ی صُلَحا هست، یعنی همین. یعنی اِصطفاء همان برگزیدگی شامل حالش شده است. مانند حضرت خلیل ابراهیم نبی علیه السلام. داستان آزمون آن پیامبر عظیم‌الشأن به نظر من جاانداختن گفت‌وگو بین خدا و انسان است. پروردگار ممکن است هر آن از روی لطف خاص، در خلوت و سِرّ، سراغ هر بنده‌اش برود و وارد گفت‌وگو با او گردد. عین گفتگوی ابراهیم (ع)  و خدا. من سلمان صالحی معتقدم اسلام چهار مرتبه دارد: ۱) "قبول ظواهر اسلام امر + نهی" ۲) انقیاد قلبی به اعتقادات حَقّه بدون حُقه به اضافه اعمال صالحه ۳) مستقرشدن ایمان در نفسِ فرد که قوای حیوانی را مطیع و رام می‌کند؛ یعنی چنان زندگی می‌کند که می‌فهمد او هرگز خدا را نمی‌بیند، ولی خدایش او را همواره می‌بیند. ۴) مرتبه‌ی نهایی، نهایتِ بندگی است که همواره حقِ عبودیت را در برابر خداوند به جا آورَد، یعنی تسلیم صرف پروردگار گردیدن که به قول مفسران بزرگ اسلام "این مقام، نهایت مراحلِ اسلام است" که برخی آورده‌اند در این مرتبه "دوستان خدا، نه خوفی بر آنان است و نه اندوهگینی، بلکه همیشه ملازم تقوی، زندگی برمی‌گزینند. پس؛ معناى اَسلم این است «در راه اسلام، استقامت داشته باش". نیز این است دین خود را به وسیله‌ی توحید، خالص بگردان. بقره‌ی ۱۳۱ قرائت و قرین‌کردنش در این بحث و حرف، سند است: اِذ قالَ لَهُ رَبهُ اَسْلِمْ قالَ اَسلَمتُ لِرَبِّ العالَمینَ. ترجمه‌ی منظوم امید امجد از این آیه این است: زمانی که رَبّش بفرمود نیز / که تسلیم من باش دور از ستیز // بگفتا که تسلیم گشتم درست / به تو ای که هر عالَمی زانِ توست. این بود جمع و تفریق اَسلم و اِسلام.

 


سلمان صالحی هستم -۶- فرزندان اسلام و راه رشد جامعه. صحن سلام و عرض ادب و احترام. تا مقتضیات رشد جامعه فراهم نباشد، جامعه‌ی دینی هم شکل نمی‌گیرد. چنین جامعه‌ای به قول صاحب «الحیات» (ص ۱۲ راه خورشیدی) جامعه‌ای صرفاً «شعاری-شعائری» نیست، بلکه «جامعه‌ای است که در آن، وسائل رشد انسان باشد، و موانع نباشد.» من سلمان صالحی معتقدم هر گاه مقتضیات رشد، موجود و موانع رشد، مفقود باشد، آن زمان، زمانِ تعادل است. و آن تعادل و وُسطایی، موقعی شکل می‌گیرد که آن تعریف شگفتی‌ساز از زنده‌یاد علامه محمدرضا حکیمی نسبت به اسلام را لمس کرده باشیم؛ همان که گفت: اسلام، «کاستنِ حق هیچ انسانی را روا نمی‌دارد.» چرا؟ واقعاً چرا؟ جوابش نزد امام صادق علیه‌السلام است که هرچه شگفت‌انگیزتر، فرموده است: «مسلمانان، همه فرزندان اسلام‌اند.» با این توجه، میان فرزندان اسلام و راه رشد جامعه، رابطه برقرار است. برهم‌زدن این رابطه، همان کاستن از حقوق مردم است که اسلام آن را منع داشته است.

 


سلمان صالحی هستم -۷- رَه پیغمبر. صحن سلام و عرض ادب و احترام. رهاننده‌ی درست ما، دین و دانش است که همان رستگاری‌جُستن است. این دو دریچه که بازِ باز باشد، روح و روان نِژَند .همان پژمُرده. نمی‌گردد و فهم ویاز می‌گیرد. اگر تا این جای حرف من، مقبول بود کمی با هم به جلوتر برویم. یاد گرفتیم .همان آموختیم. از شاعرین و شارحین که تیرگی دل را باید با آبِ گفتارِ حضرت پیغمبر .صلّی اللّه علیه و آله. شست‌و‌شو کرد. این از مستمندی‌مان کم می‌کند. من .سلمان صالحی. معتقدم صاحب معظم "شاهنامه" (ص ۸ در ستایش پیغمبر) بهتر از هر پنداندازی، این راه را آبپاشی کرد و ارشادمان را نِسیان نداد: "و گر دل نخواهی که باشد نِژند / نخواهی که دایم بُوی مُستمند // به گفتارِ پیغمبرت راه جُوی / دل از تیرگی‌ها بدین‌آب شُوی" دلیل اگر قرض کنیم همان بیت صدرش که در بخش «اندرستایش» سُرود: "تو را دانش و دین رهانَد درُست / درِ رستگاری ببایدَت جُست". لولای درِ حقیقت، من مطمئنم همینی هست که حکیمِ سخن ابوالقاسم‌مان گفت؛ در پیمودن راه حضرت ابوالقاسم‌مان .صلّی اللّه علیه و آله. از صباح نسیم‌ساز فلَق تا مغربِ حسرت‌بخش شفَق، فقط می‌شود با رَه پیغمبرِ شفقت، آدرس سحر سراغ گرفت تا طلوع بیداری صبح روز واپسش را برای بازدیدِ دوباره و دوباره و دوباره و هرباره، باز دید.

 


سلمان صالحی هستم -۸- دو فاضل. صحن سلام و عرض ادب و احترام. روبرو شدن با قرآن و دین برای یادگرفتن آن کاری شبیه کشیدن چوب کبریت بر کاغذ آتش‌زنه‌ی قوطی است. تا بر سطحش نکِشی افروخته نمی‌شود. قرآن و دین منبع فضیلت‌اند، تا فاضل نشوی فضل و فضلیت را هم نمی‌فهمی. به قول صاحب تفسیر ابوالفتوح (ج ۱۰ ص ۲۹۱) دو فاضل وقتی همدیگر را دیدار می‌کنند مانند آتش‌زَنه عمل می‌کنند. تردیدی نشایَد که دو فاضل، سه فاضل، هر فاضل اگر با هم برای اکتساب دیدار کنند، هر چه این فاضل فایده رسانَد، بداند فاضل روبرو و یا فاضل‌های حاضر در دیدار، فیض می‌رسانند. دیدار انسان با قرآن چنین است. فضلت را بالا ببر، آن گاه ببین از مخزن فضیلت چه عظمتی می‌بینی. با دانش خود سراغ قرآن را گیر، قرآن به حد علم فرد، به او افاده می‌دهد. کم‌برخوردار، با قرآن و دین ملاقات کنی، کم‌برخوردار باقی می‌مانی. قرآن معجزه‌اش این است از خواننده‌اش هر چه بیشتر دانش می‌طلبد که بتواند درکش کند. این کتاب، جهل و جهالت و جاهل نمی‌خواهد. من .سلمان صالحی. معتقدم قرآن حیات دارد، می‌فهمد کسی که به او رجوع کرده با چه میزان سواد و فضل، توان توشه‌برداری دارد. روی همین اُس، معتقدم صاحب تفسیر ابوالفتوح (ص ۷۴ صاحب ″آشنایی با علوم قرآن″ همان .علی اصغر حلبی.) بی دلیل نبوده که گفته بود می‌توان «از سوره‌ی حمد ۱۰ هزار مسئله استخراج کرد». آیا این استخراج، فضل نمی‌خواهد؟ این جاست  که باید با فضل به اسلام و کتابش قرآن، رجوع کرد؛ چنین نباشد حتی یک مسئله هم از سوره‌ی حمد نصیب نمی‌شود چه که، کمِ کمِ کمِ کمِ آن، بالغ بر ده هزارتا به قول امام فخر رازی. دو فاضل شویم برای هم؛ که شود قابل درک شویم برای هم.


سلمان صالحی هستم -۹- گفتارها. صحن سلام و عرض ادب و احترام. گفتارها اگر نماینده‌ی عقل باشد، فلسفه است. قلب را نمایان کند، عرفان است. از تپه‌های احساسات سرازیر شود هنر است. از اعماق ابهام بجوشد سؤال است. فقط زبان را نمایندگی کند حکایات است. مسیر شک بپیماید اسمش جنون و جوانی! است. مملوّ از ایقان باشد حرف پیران است. جزمیت آن را احاطه کرده باشد سخن سطوت قدرت است. با کرشمه جاری شود مال نازکنندگان است. در جلگه‌ی عبوس و اخم بریزد دردِ قلب فقر است. به قول صاحب «عدل الهی» (ص ۷) "هر موجودی بر اساس استحقاق و کمالش، از خیر بهره‌مند می‌شود". و من .سلمان صالحی. معتقدم گفتارها سرگردان اَدا شود، تیره‌تار باشد، عقول را خسته سازد، دل را کدر کند، روح را بیازارد. روابط را مشوّش گرداند، آکنده از پیچش باشد، از برهان فراری باشد، نوسان زیاد پذیرد، بلند بیان شود ولی تهی از پیام باشد، همه و همه در دسته‌ی گفتارهایی بسته‌بندی می‌شوند که گفته و ادا می‌شوند اما فاقد پیغامند. پس گفتارها مثل رود که در گوشِ زمین می‌گوید و ستاره از شب می‌شنود باید گویا باشد در غیر این صورت از جنس گفتارند ولی پیغام ندارند. اسلام از روز زایش در مکتبی آراسته شد که تمام پیامش را در قالب قرآن و حدیث .همان اهمیت گفتار در وجود انسان. پیغام کرد. به هم پیغام که می‌کنیم با هنرِ آن را میزان کنیم. زیرا؛ یک: گفتارها تمامی تفسیرپذیرند. دو: تفسیرها تمامی گفتارند. سه: به قول صاحب «مرگ؛ آن گاه که بیاد» (ص ۱۹) "خداوند مفسّر انسان است". نتیجه این است: انسان با گفتار و تفسیر حیات دارد؛ گفتارش، نباید گرفته شود، نباید گرفتاری ایجاد کند. نباید کذب را نمایندگی کند؛ گفتار باید کردار صاحب گفتار و شنونده‌ی گفتار را رنگ‌آمیزی کند.


سلمان صالحی هستم -۱۰- تنبیه / تنزیه. صحن سلام و عرض ادب و احترام. این جا قصد این است از مقصود یک نظریه‌ی دینی و سیاسی، به اتفاق همدیگر آشناتر شویم. روح این تئوری را بد رسانده‌اند. شاید به این خاطر که هیچ توجهی .یا با هدف یا بی هدف. به توضیح مؤلف کتاب (ص ۶ چاپ ۸) «تنبه الامه و تنزیه الملّه» ننموده‌اند. تنبیه .همان آگاهی‌رسانی. در نگاه آیت الله نائینی این بود ملت اول ضرورت دارد شریعت اسلام را بداند. بعد از این، وقتِ تنزیه .همان پاکسازی. است که مقصود این بوده مردم از الحاد، زندقه، بدعت، سلطه، زور، تباهی، فساد اخلاقی و... پاک و تخلیه شود. صاحب تفسیر «پرتوی از قرآن» (در بسیاری از صفحه‌ها) جوانب این نظریه را .که خود ترجمه‌اش کرده. در تفسیرش جای داد. من .سلمان صالحی. معتقدم هم مؤلف و هم مترجم، این نظریه را مقدمه‌ای برای تأسیس حکومت دانسته‌اند تا جامعه‌ی شیعی برای ظهور امام زمان .عجل الله فرَجهُ الشریف. از آن استفاده کند. لااقل به دو خاطر: یکم. نظریه‌ی شیعه هیچ گاه با سلطنت قابل جمع نبود و نیست. دوم. دموکراسی تا وقت ظهور، در محدوده‌هایی از امور دینی و سیاسی، قابل تطبیق و تلفیق است. این را تدوین که کردم تا این را بگویم هر فرد یا حزب و حلَقات اندیشه و سیاست بخواهد پیش از تنبیه، به تنزیه خیز بردارد کار را خراب کرده است. سویه‌ی دیگرش این است پس از تنبیه اگر کسی یا حزبی یا جریانی مقابل تنزیه جامعه بایستد، بداند جامعه‌ای چرک و مختلط می‌خواهد. تنبیه به تنزیه بدهی دارد و تنزیه در رهنِ تنبیه است. با این نظریه دستِ ملت در دستِ دولت است و دست دولت در دست ملت. زور در میان نیست. طبق این نظریه، تأسیس، تأسیسی صحیح نیست اگر در آن ضروریات شریعت طرح نشود، و همچنین ملت و جامعه از عیب‌های خانمانسوز پاک نشود. من .سلمان صالحی. جانبدار تنبیهی-تنزیهی شدنِ سیاست و حکومتم.


سلمان صالحی هستم -۱۱- روح مذهب، نه صِرف لفظ. صحن سلام و عرض ادب و احترام. به زعامت دین درآمدن به این معنا نیست که خودِ مذهب غایت باشد. هرگز. مذهب کارش به وحدت رساندن انسان با آفریدگار است .همان متحدشدن آفریده با آفریدگار. اگر یک دینداری .در این جا مقصودم فرد مسلمان است. به جرگه‌ی ایمان داخل شده است و عقیده‌اش را مذهب شکل داده است، بخواهد مذهب را بین خود و دیگران حائل کند او به قول صاحب «۲۸ سال راه رفته» (ص ۱۲۲ با ترجمه‌ی  میترا کامی) از مقصد بازایستاده است. من .سلمان صالحی. به روح دین ایمان دارم، نه به لفظ صرف آن. مذهب را پله می‌دانم، نه پشت بام؛ نردبانی است بالابَر برای رساندنِ فردِ مذهبی به خداوندِ آورنده‌ی مذهب. مذهب حتی در لغت جایی برای رفتن است. نه ایستادن. راه می‌برَد نه این که در راه بنشانَد و بایستاند و توقف دهد. .همان هروَله حالتی بین دویدن و رفتن به مانند پویه در فارسی. دست دیندار را برمی‌دارد به دست خدا می‌دهد. این همان حرکت جوهری است که صاحب "شواهد ربوبیه» (صفحه صفحه) در «اسفار اربعه" آن را کاواند. چگونه سیب، سرخ می‌شود؟ کسی سرخ‌شدن سیب را نمی‌بیند جوهرش حرکت دارد به سرخی. مسلمان هم حرکتش در درون مذهب حرکت است برای توحیدی شدن.

 


سلمان صالحی هستم -۱۲- مُقام و مَقام. صحن سلام و عرض ادب و احترام. علم اخلاق انسان را در مسئله‌ی مهم مُقام راهنمایی می‌کند .همان مدتی اقامت‌کردن در فروتنی و فضیلت و فرزانگی. هر گاه انسان در مرحله‌ی مُقام، کسب اعتبار کرد ظفریافته عبور نماید، آن گاه به قول صاحب «تشبّه» (ص ۱۲۵ ترجمه‌ی سایه میثمی) مَقام وی تعیین می‌شود .همان منزلت و رُتبت. عارفان هم، چنین تبادلی را تعیین می‌کنند. هر از راه‌رسیده‌ای را به مرتبه‌ی بالاتر عرفان راه نمی‌دهند. باید ممارست کند تا گام در بالاتر گذارد. من .سلمان صالحی. معتقدم در جهان این رابطه‌ی اخلاقی بر هم خورده است. کسانی به مرتبه‌ی مَقامی، رسیده‌اند که در مرحله‌ی مُقام، لیاقت آن را نگذرانده‌اند. ساده‌ی آن این است: ثروت، نفوذ، باج، منفعت، تقلب، جایی برای فضیلت باقی نگذاشته است که اخلاق بتواند مرحله + مرتبه را در میان انسان‌ها عمومیت، ساق و ثمر دهد. تا مرحله و فضیلت‌ها طی نشده، مرتبه و درجه و مَقام پیشکش می‌شود. فساد جهان ریشه‌اش در همین به‌هم‌خوردن است.

 


سلمان صالحی هستم -۱۳- تر و تازه بودن شیعه. صحن سلام و عرض ادب و احترام. مذهب شیعه به گواهی بزرگانِ نمونه‌ی این مکتبِ حَقه، همواره تر و تازه است. یک دلیل مهمتر این قضیه این است که علمای شیعه به قول روانشاد بدیع‌الزمان (ص ۵۴ تاریخ ادبیات به کوشش سید محمد سیاقی) در هر دوره‌ای "می‌توانند استنباطی از شریعت بکنند و دین را نو و نوین نگه دارند". من .سلمان صالحی. معتقدم یک روی مذهب، عشق به خداوند است و تدیُّن در اصل تعبُّد از روی عشق‌ورزی است .همان روحانیت و معنویت مجود در مذهب. که عقل و احساس پاک را میزان می‌کند. پس: مجتهدین باید این زیبایی مذهب را در نظر داشته باشند و همیشه خودشان جامع‌الشرائط و مستنبط بمانند تا با نواندیشی و دقت در سنت، مقلدین را در داخل زمان و مطابق با مقضیات عصر، نگه دارد.

 


سلمان صالحی هستم -۱۴- اول فهم است سپس ایمان؟ یا اول ایمان آن گاه فهم؟ صحن سلام و عرض ادب و احترام. گویا لغت‌شناسان لفظ ایمان را ریشه در اَمان می‌زنند که عِبری‌ست نه عَربی. معنی آن همان اطمینان. به قول محمدمهدی فولادوند (ص ۴۱۹ قرآن‌شناسی) کسی که اِکراه می‌کند ایمان بیاورد در واقع "رفاه‌طلب است و می‌خواهد لگام‌گسیخته باشد" .همان به قول وی: "بی‌بندوبار و پریشانگرد". من .سلمان صالحی. معتقدم ایمان، جنسی تعبُّدگونه دارد اما به شناخت احتیاج مبرم می‌برَد وگرنه دوام و بنیان آن باقی نمی‌مانَد. مِثل آن مَثَل مشهور است: مُریدی به فوتی (=باد دهن) می‌آید و به فوتی می‌روَد. آگاهی رسانده شود این مطلب که "آگوستین قدیس" .از علماء و آباء کلسیای قرون وُسطا. نظرش دیگر بود؛ او می‌گفت اول ایمان آور، آن گاه بفهم. برخی می‌گویند نه، اول بفهم، سپس ایمان آور. من .سلمان صالحی. اما بینابینم. ایمان‌وفهم را زوج هم می‌بینم، تفکیک‌ناپذیرند. باهم پیش‌شان می‌برم. تمرین جدایی نمی‌دهم. جدا شوند کارِ آدم را می‌سازند. پس: فهم به انضمام ایمان. ایمان به انضمام فهم.

 


سلمان صالحی هستم -۱۵- فهم تسلسُل. صحن سلام و عرض ادب و احترام. آیات مانند دانه‌های تسبیح در نخِ قرآن جمع شده است، پس به فهم تسلسُل .همان درک پیوستگی. نیاز دارد. به قول شهید آیت الله محمد باقر صدر (صفحاتی از کتاب "سنت‌ها در قرآن" و ص ۲۹۵ "تفسیر تطبیقی") این پیوند عین علاقه عمل می‌کند، چندین علاقه. شش علاقه‌اش در فهم تسلسُل این است: علاقه‌ی مسبَب آیه‌ها نسبت به هم. علاقه‌ی اِستدراک. علاقه‌ی تعلیل. علاقه‌ی تشابه. علاقه‌ی تکمیل. علاقه‌ی تفریع. من .سلمان صالحی. معتقدم ابتدا باید در کشف پیام آیات، ذهن خود را به معانی عام‌ترِ الفاظ عرب تمرکز داد .همان نماندن در فهم تقلیدی لفظ‌های ظاهر عرب و فراتر رفتن از فهم ظاهری آن. سپس است که باید فهم تسلسُل را راه انداخت .همان پیوند دادن به ارتباط آیات با هم. مثالش این است: مثلا" لفظ حَنیف .در ۶۷ آل عمران. در معنای فراتر یعنی میل و گرایش که حضرت ابراهیم ع گراینده‌ای همیشگی به، حق بود. می‌توان تعبیر آن عالم قرآنی نوه‌ی آیت الله اراکی مرجع مرحوم (ص ۲۸۳ «قرآن‌شناسی») را این جا وارد کرد: "مطالعه‌ی مُرده" در خواندن قرآن، نه پایه‌ی حرکت دارد و نه مایه‌ی برکت. اینجاست که من .سلمان صالحی. باز نیز معتقدم با شیوه‌ی مُرده‌خوانی .همان بی‌روح و رغبت. قرآن در قلب رخنه نمی‌کند. پس این است که فهمِ تسلسُل لازم است .همان شش علاقه. با این عصاره که می‌نویسم: نسبت آیات را بشناسیم. لفظ‌های آیه‌ها را درکش کنیم. علت‌یاب را در ذهن روشن کنیم. اگر آیات تشابهات داشت بیرون آوریم. دست به تکمیل کار بزنیم. فرع آیات را کنار هم بچینیم. اینها که ردیف شد آیات هم نشانه می‌شود بر قلب.

 


سلمان صالحی هستم -۱۶- علامت تشخیص عقل و تمایل نفس. صحن سلام و عرض ادب و احترام. مطالعات اندکم بر من .سلمان صالحی. معلوم ساخت هوای نفس سه روزه فرو می‌نشیند. به قول حضرت محمد .صلّی اللّه علیه و آله. در معامله‌ی هر چیزی، سه روز خیار فسخ قائل شو. آن رسول اکرم در جایی هم هشدار بود بازار تختگاه شیطان است. من .سلمان صالحی. معتقدم پس آن حضرت از سه‌روزه‌بودن رفتار نفسی آگاه بودند. بی‌جهت نبود علمای علم اخلاق هشدار می‌داده‌اند که در تشخیص عقل صفت دوام حاکم است، اما تمایلات نفسانی گرچه تُند و تیز است اما بی‌دوام است. نتیجه: علامت میان تشخیص عقلی و تمایل نفسانی یک چیز است: وقتی چیزی در آدم سه روزه فرو ریخت، بداند آن نفس بوده، نه عقل.

 


سلمان صالحی هستم -۱۷- عیبِ وسعت قلمرو عصر عُمَر. صحن سلام و عرض ادب و احترام. حداقل سه دانشمند ایران .همان بدیع‌الزمان فروزانفر، عبدالحسین زرین‌کوب. شهید مرتضی مطهری. بر این حرفی که امروز دارم مطرح می‌کنم، سازِ سخن سر دادند که بسط و توسعه‌ی اسلام از نظر "فقط قلمرو"، به قول اینان "ناگهانی" بوده است و به نظر من .سلمان صالحی. غلط. یعنی در مدت ده سال و کمی بیش خلافت عُمَر، وسعت ممالک اسلامی چندین برابر شد و از جیحون تا مصر و از هند تا بحر احمر رسیده بود. همین جهانگشایی عمر بن خطاب، می‌توانست یک آسب بزرگ باشد، آسیب و آفت بر ساحت دین که آموزه‌هایش آموزش داده نشد در عوض فقط مساحتش زیاد شده بود. من .سلمان صالحی. معتقدم فضائل در دین در قملرو ممالک طلوع نمی‌کند، بلکه در فتح قلوب ملت‌ها تابان می‌گردد که نقشش بر عهده‌ی خبرگان دین است؛ اعم از فقیهان و دانشمندان. اگر نبودند علمای شهیر شیعه که شنیع‌ترین رفتارهای شاهان را به خود دیدند و بردباری نمودند، ولی دست از معرفی اسلام اصیل نکشیدند. و نیز بزرگان دین در حوزه‌ی مسلمین که مهارت و ممارست کردند دین را به آموزه‌های قرآنی آن، رفیق ساختند، اینک از اسلام فقط الف و سین و لام و الف و میمش مانده بود و بس. بقای امامت در فلسفه‌ی دیانت این است که نمی‌گذاشته است اسلام، بدقواره و بی‌دروپیکر و تک‌بعدی و خشک و غلط شود. ائمه‌ی معزز معصومِ (ع) شیعه، رشدِ بشر را تنظیم نگه می‌داشتند و به تنظیم خداوند حق‌تعالی منظم می‌نمودند و تفسیر و تفصیل می‌دادند. پس، عیبِ وسعت قلمرو عصر عُمَر این بود: جهان اسلام هر چه بزرگ و بزرگتر اما کارِ علمی و اخلاقی و معرفتی روی آن کردن هر چه کمتر و کوچک‌تر.

 


سلمان صالحی هستم -۱۸- انسانِ مرزبان. صحن سلام و عرض ادب و احترام. انسانِ معتقد، مرزبان عقیده‌اش هم هست و از آن مرزبانی می‌دهد. انسانِ مرزبان دارای سه صفت است: شناخت حقیقت، اتکا به خداوند جل جلاله، و اعتماد به نفس. صاحب «مرام جاودانه» (ص ۲۲) نظرش این است انسانِ بی‌رسالت "به هنگام سرشماری، یک تن به شمار می‌آید." شاید مقصودش این بوده باشد این تیپ انسان در شِمار آدم‌های دو چشم‌اند فقط. حال آن که به قول علامه حکیمی، انسانِ مرزبان باید وارد دنیای "شمار خرَد" شود. من. سلمان صالحی. معتقدم مرزبانی انسان معتقد، در چهار چیز جلوه می‌کند: یک. اِعلای حق. دو. فریادِ عدل. سه. توحیدِ صحیح. چهار. عدالتِ جامع. کسانی که در روزگاران .چه آن دوران چه این دوران. در مرزبانی عقیده فریاد حق و عدل شدند و سهمی برای خود نخریدند جاودانه شده‌اند. اینک اگر مقامات به اسم دین پُست‌ها را اشغال کردند و اشتغال می‌ورزند باید محصولات مرزبانان عقیده را پاسدار باشند وگرنه آن پُست پُست نیست بلکه به قول صاحب "جهش‌ها" (ص ۴۸ )  "دَکّه‌ی چپاول" است برای غارت اموال مردم.

 


سلمان صالحی هستم -۱۹- نیِ خودت را خالی دار. صحن سلام و عرض ادب و احترام. خاصیت نی این است که خالی باشد، پُر باشد، نه نغمه‌ای دارد و نه صوتی در آن قابل دمیدن است. به قول صاجب «سرشت و سرنوشت» (ص ۱۴۴) «نی، همان نفسِ ناطقه‌ی آدمی است.» این نفس، خالی است. من .سلمان صالحی. معتقدم اگر انسان خود را خالی و از بدی تخلیه نکند، نفخه‌ی الهی .به قول عالمان همیشه الی الابَد می‌وزد. در او دمیده می‌شود. تمام ماجراهای انسان یا فصل است یا وصل. اگر می‌خواهد به مبداء وصل باشد باید نی‌اش «خالی» باشد تا "صوتِ" هدایت بشنوَد. و خودش را از هر چه ناجور است تخلیه نماید که روح در وی دمیده شود الی الابد. مولوی بلخی حرف خود را از بشنو «از نی» شروع کرده است تا اهمیت صدا و صوت در گوش آدمی را برساند. از نظر قرآن، گوش مقدّم بر بصَر است: ان الله هو السیمع و البصیر. پس؛ نی خود را خالی دار تا بشنوی.

 


سلمان صالحی هستم -۲۰- زندگی آخرت در دنیا هم هست. صحن سلام و عرض ادب و احترام. خیلی گشتم که برای این ادعایم مستند جمع کنم. خوشبختانه چنین شد. صاحبان شهیر تفسیر، نظری دارند که غفلت یعنی آن اموری که نزد فرد حاضر است اما حجاب‌ها مانع دیدن است. مثلا" به قول صاحب "شیعه در اسلام" (ص ۱۴۳) «زندگی آخرت در دنیا هم هست.» اما افراد از آن غافل‌اند. من .سلمان صالحی. با دقت در منابع متوجه شدم یکی از عالمان ین، ۲۳ قاف را درین رابطه خطاب به رسول الله .صلّی اللّه علیه و علی آله. بسیار مهم می‌دانستند: لَقد کُنتَ فی غفلةٍ مِن هذا فکشَفنا عنکَ غِطاءکَ فبصرُکَ الیومَ حَدیدٌ. معنای آن عموما" این است: به او گفته می‌شود: این همان چیزی است که تو از آن غافل بودی، پس ما امروز پرده‌ی غفلت را کنار زدیم و دیدگانت امروز تیزبین و نافذ شده است) اشاره‌ی آیه به آن حقایقی‌ست که انسان در قیامت آن را به چشم خود می‌بیند و متوجه می‌شود همه‌ی این حقایق در دنیا هم در پیشِ چشمش بود، ولی به جهت اتکایی که به ظاهرِ زندگی داشت، از این حقایق غافل بود که خدای تعالی در رستاخیز پرده را از دیدگان کنار می‌زند، حقیقت امر روشن می‌شود. به قول مرحوم علامه آن روز افراد با "مشاهده‌ی عینی حقایق، حتی باطن امور را" هم درمی‌یابند. و دیده‌ی انسان مانند "آهنِ بُرّان تیزبین و نافذ شده و چیزهایی را می‌بیند که در دنیا نمی‌دید." سخن من .سلمان صالحی. سرِ این است که فقط ایقان موجب می‌شود مؤمن بر اثر ایمان هرگز آخرت را فراموش نکند. یک نمونه از ایقان و یقین همان حدیث امام صادق .علیه السلام. که آن امام عزیز "یؤمنون بالغیب" را فرمودند یعنی کسانی که به قیام قائم حضرت امام زمان .عج الله. ایمان داشته باشند و آن را حق بدانند. پس؛ زندگی آخرت در دنیا هم هست، فقط باید پرده‌ها را کنار زد. اعتقاد و ارادت به امام زمان عج یکی از آن حقایق است که مؤمن را قادر می‌کند از غفلت‌ها بیرون بزند و پرده‌ی حائل را بکشد.

 


سلمان صالحی هستم -۲۱- تعالیم جوهری تشیّع. صحن سلام و عرض ادب و احترام. کلا" تشیّع چون مکتب عدالت‌خواه بوده هیچ‌گاه از تشییع‌جنازه‌ی شهید فارع نشده است. شیعه بوده و شهادت. تشیّع بود و تشییع‌ شهید. این یعنی این مکتب همیشه مورد خشم ستمگران تاریخ یوده و خون حامیانش را می‌ریختند. حکومت در تشیّع ریشه در رفتار امام علی ع دارد. یک نمونه از رفتار آن امام (ص ۴۷ "مرامنامه") بهترین مثال این بحثم است: روزی به دخترش خطاب کرد: "آیا همه‌ی زنانی که از مدینه به کوفه آمده‌اند، امروز این‌چنین گردنبندی دارند، که تو می‌خواهی داشته باشی؟! ای دختر علی! مگذار شیطان بر تو مسلط شود." من. سلمان صالحی. معتقدم قرآنی که می‌شناسم به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد به وسیله‌ی قدرت، فواصل طبقاتی ایجاد کنند. مگر آن که قرآن را فقط برای تجوید و ترتیل و به قول صاحب «الحیات» (ص ۳۵) صرفا" "تحفیظ" خواست و داشت. حال آن که گوش به آیاتی مثل "ان الله یأمر باالعدل" (۹۰ نحل) و نیز "لیقوم الناسُ بالقسط" (۲۵ حدید) نداد. سرمایه‌داران مکه با قرآن از آن رو مشکل داشتند که به جامعه عدالت یاد می‌داد و جلوی ویژه‌خواری و طغیان‌محوری را می‌گرفت. به تعالیم جوهری تشیّع بازگردیم.

 


سلمان صالحی هستم -۲۲- توغُّل. صحن سلام و عرض ادب و احترام. در ادبیات عرب فرو رفتن در هر چیزی و در هر رشته‌ای را "توغُّل" می‌گویند. علمای علم و دین .زیاد دیدم در مطالعات و پژوهش‌ها. تأکید می‌ورزند در علوم انسانی باید در یک رشته توغُّل کرد و در آن فرو رفت تا فردی متوغّل بار آمد. من .سلمان صالحی. معتقدم انسان نه فقط در هر رشته، که در هر کاری مهمی باید "توغُّل" کنند تا رقاد و ترقی حاصل شود. مطالعات و کسب داناییِ آدم، باید، یک. هم عمومیت داشته باشد .همان گسترش موضوعی. به دلیل کشِش و کوشش ذهن بشری، دو.  هم باید "توغُّل"  صورت گیرد .همان به یک رشته‌ی مورد علاقه، مثلا" مباحث معنویت و عرفان، یا تاریخ و جغرافیا، یا سیاست و روانکاوی، و هر فاز دیگر فرو رفتن. غَور .همان گودی و فروشدن و دقیق‌شدن. هم می‌گویند. یکی از امتیازات بزرگ فقه شیعه این است فقیهان آن در هر کاری، خصوص در مسائل دین "توغُّل" می‌ورزند و این باعث می‌شود دین به‌آسانی در معرض بدعت و در خطر غلط نیفتد. علت این که مثلا" سه روز تشریق در حج هست، این است گوشت قربانی در آفتاب خشک شود. پیام سَمبولیک این مَنسَک این است مؤمن باید تشریق کند در تمام امورش، همان باید "توغُّل" کند  وفرو رود در مسائل. ترقی آدمی از همین حالتِ آدم برمی‌خیزد. خصوصا" در قرآن باید "توغُّل" داشت. مفسر بزرگ المیزان در طول چندین سال تمرکز و "توغُّل" روی قرآن، فقط روز عاشورا دست از کار و نوشتن می‌کشید. می‌گویند عارف زمانی که می‌خواهد در اوج عرفان فرو رود حالتی خاص به خود می‌گیرد و دست بر زانو می‌گذراد. زیرا زانو می‌گویند دبیرستانِ عارف است .همان محل درس و مدَرس. پس؛ توغُّل. توغُّل. توغُّل.

 


سلمان صالحی هستم -۲۳- چهار عنصر. صحن سلام و عرض ادب و احترام. شاعران وقتی از دین‌شناسان هم باشند عقیده را نیز به نظم درمی‌آورند. مثل همین بیدل دهلوی؛ که عبدالغفور آرزو در "انسان کامل از دیدگاه بیدل و حافظ" (ص ۱۷۹) از بیدل هم شعر سراغ داده و هم تطبیق چهار عنصر با اَسمای خدا. جل جلاله. بیدل هر یک از چهار عنصر حیات را در پرتو اسمی از اسامی خدا تبیین می‌نماید. این طور: آتش ==== اسم قابضِ خداوند. باد ==== اسم حیّ خداوند. آب ==== اسم مُحیی خداوند. خاک ==== اسم ممیت خداوند. من .سلمان صالحی. عین عارفان معتقدم "نور شد هر چه نار کرد صعود / نار غیر از هبوط نور نبود" و این از آن روست که "هر اَدا صد مقصد است اما اگر دل پی برَد / هر سخن صد معنی است، اما کجا فهمَد کس"

 


سلمان صالحی هستم -۲۴- دو گونه علم. صحن سلام و عرض ادب و احترام. به اعتبار و استناد اَخویِ قرآن .همان نهج‌البلاغه. (حکمت ۳۳۸) علم دو گونه است. علم فطری. علم اِکتسابی. تا این جا شاید برای شما اتفاقی نیفتاده باشد و بگویید خُب دو گونه باشد که باشد. بله؛ حالا ادامه‌ی سخن مولا ع را ببینیم: حضرت تأکید اکید دارد که علم اکتسابی .همان حاصل سعی و اندوزش. "اگر همآهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود." من .سلمان صالحی. مثل بانوی خوب ایران روانشاد پروین اعتصامی معتقدم: "هیزم سوخته شمعِ رَهِ منزل نشود / باید افروخت چراغی که ضیائی دارد" باید دانایی‌هایی کسب کرد و اندوخت که نفع معنوی و نور ضیاء مادی .هر دو تا. را تأمین کند. مثل علم قرآن. علم صنعت. علم اخلاق. علم روان. علم دین. علم هنر. علم نفس. علم جامعه‌شناسی. علم الهی. و صدها علم دیگر. خصوص علم معاد و معاش.


سلمان صالحی هستم -۲۵- چهار مرحله عرفان. صحن سلام و عرض ادب و احترام. اگر با آراء و آثار ابن سینا .همان بوعلی. آشنائیت داشته باشید ،عرفان از نظر وی را چهارمرحله‌ای خواهید یافت. صاحب "دفتر عقل و آیت عشق" (ص ۱۶۶ جلد اول) به این مسئله تأکید داده است. چهار مرحله را این طور تقسیم‌بندی می‌کنم: ۱. مرحله‌ی تفریق: یعنی جداسازی بین خود و هر چه خویشتنش را از خدا دور می‌نماید. ۲. مرحله‌ی نفض: یعنی پاک‌کردن دامان خود از هر آلودگیِ اشتغالِ به غیر خدا. ۳. مرحله‌ی ترک: یعنی ذات خود را به‌کلی رها سازد و به خدا گراید. ۴. رفض: یعنی تنها خدا را ببیند و غیر خدا را رها کند. من .سلمان صالحی. معتقدم یکی از عالی‌ترین منبع رساندن انسان به عرفان، قرآن است. زیرا تنها کتابی که لسانش بیانگر لسان فطرت انسان است، به قول صاحب المیزان (ص ضمیمه‌ی کتاب «شریعت در آینه‌ی معرفت» آیت الله جوادی آملی) قرآن است. مفسر المیزان در جاهایی از اندیشه‌هایش همواره رهنمود داده بود که انسان هر چه عمیق‌تر و دقیق‌تر با قرآن مأنوس‌تر شود گویی قرآن را آرام‌آرم "ترجمان و مبیّن هستی خود" می‌بیند. به سخن امام علی .علیه السلام. پایان می‌دهم: عارف از نظر آن حضرت (رجوع شود به: "میزان الحکمه‌"ی ری‌شهری ص ۱۵۹ جلد ۶) یعنی کسی که نفسِ خویش را شناخت و سپس آزادش ساخت و آن گاه آن را از هر چه غیر خدا باشد دور کرد و به هلاکتش افکنَد و پاک و مُبرّا داشت.

 


سلمان صالحی هستم -۲۶- بُت. صحن سلام و عرض ادب و احترام. ابتدا بدانیم قبیله‌ی بنی‌هاشم از تبار قریش اهل دَخیل بودند ولی عرب‌های دیگر اهل طرید. یعنی دست به طرد بقیه‌ی افراد می‌زدند و آنان را به قبیله‌ی خود راه نمی‌دادند اما بنی‌هاشم به‌راحتی دیگران را به عنوان دخیل .همان داخل‌شدن. راه می‌دادند. نژادپرستی در ذاتشان نبود. از عدنان پسر حضرت اسماعیل ع ۲۶ قبیله پدید آمده بود که همه‌ی آنها بت‌پرست شده‌اند فقط قبیله‌ی بنی‌هاشم حنیف بود. ولی درین طائفه هم به قول آقای مصطفی موسوی گرمارودی صاحب کتاب «میسیا» (ص ۸۷) کسانی بودند که از شراب و قمارکردن رویگران نبودند. تا این جا این را گفتم که من .سلمان صالحی. بگویم معتقدم بت‌پرستان در واقع خواسته‌های قلبی خود را می‌پرستند، چون می‌دانند از چوب و سنگ و جسمیات کاری ساخته نیست، پس خدای آنان شهوت و منافع آنهاست. جاهلیت در عرب خصوصا" عصر ظهور بعثتِ نبوت حضرت محمد رسول اکرم خدا .صلّی اللّه علیه و آله. آنقدر سست‌اندیش بود که مثلا" میان عرب حجاز برای مهریه‌ی زن، «بند شلوارِ مرد» را مَهر قرار می‌دادند! از این به بعد پایان متنم با جمله‌ی پرسشی جهت درگیرسازی ذهنی ترک می‌کنم: پس؛ بُت و بُت‌پرستایی فلسفه‌اش چه بود؟

 


سلمان صالحی هستم -۲۷- هفت صفت. صحن سلام و عرض ادب و احترام. فرقه‌ها وقتی مطالعه شوند یک حُسنش این است قرایب فکری آشکار می‌شود. مثلا" اسماعیله، نبیان .علی نبینا و آله و علیهم السلام. را برتر از مردم می‌دانند چون از هفت صفت برخوردارند. به روایتِ اثر تحقیقی «اسماعیله» مرکز مذاهب (ص ۸۰) شامل این هفت تا: علم. عدل. عفت. جود. شجاعت. صدق. رحمت. من .سلمان صالحی. معتقدم لزوم نبوت حداقل به خاطر هشت علت است: ضرورتِ ارتباط با عالَم روحانی. ضرورتِ شکوفایی سرشتِ سعادت‌طلبان. ضرورتِ مهارکردن قوای نفسانی، ضرورتِ خروج عقل بالقوه به بالفعل .همان شکوفایی فکر. ضرورتِ پرورش فطرت خداجویی. افاضه‌ی وجود که به معنای آن است باید پیامبری مبعوث شود که رهنمای خرَد در طریق خدا شود و عامل فیض به عالم خاکی گردد. گفتم پایان متنم با جمله‌ی پرسشی جهت درگیرسازی ذهنی آرایش می‌شود: پس؛ خروج عقل بالقوه به بالفعل آیا به این علت نیست که انسان تحت برنامه‌ی تعلیم و تهذیب قرار گیرد و دانشش را رنگ سرشت زنَد و از گنجینه‌ی شرف و حکمت خود بیرون نیفتد؟

 


سلمان صالحی هستم -۲۸- چهار مرتبه‌ی معرفت. صحن سلام و ادب و احترام. معرفت چهار رُتبه دارد: یا معرفتِ عقلی است. یا معرفت سُنتی. یا معرفت نظری. یا معرفت شهودی. عقلی، مرتبه‌ی اهل خوف است. سُنتی .همان پیروی از سنت پیامبر صلوات الله. مالِ مؤمنان موحدّ است. نظری، مرتبه‌ی خَواص است و شهودی نیز مرتبه‌ی اهل ذکر. صاحب مرموزات (ص ۵۵) می‌گوید خلاصه‌ی موجودات و زُبده‌ی کائنات، اهل این معرفت‌اند یعنی مقام خاص الخاص که منبع‌شان شهود .همان درون‌الهام. است.من. سلمان صالحی. معتقدم چون اِدراکات انسان پنچ چیز است با برداشتم از نظر حُکمای حکیم و علیم: (عقل. دل. سِرّ. روح. خُفی) بنابراین، نظر انسان باید مؤیّد باشد به نورِ ایمان و تکیه‌داده‌شده به انبیاء .علی نبینا و آله و علیهم السلام.. و شرط آن "خوف" است که موجب می‌شود انسان به اوامر و نواهی شرعِ خدا .همان تشریعات الهی. قیام کند؛ زیرا در غیر این صورت به قول رازی: نظر عقل او از آلایشِ "هوا و طبیعت" پاک نمی‌شود. تمام اینها وابسته است به سیر پله‌ای. برمی‌شمارم با من بیایید: بشنو تا بدانی > بدان تا بکنی > بکن تا بروی > برو تا برسی > برس تا بیابی > بیاب تا گُم مَشوی > گُم شو تا یافته شوی > یافته گرد تا بشناسی > بشناس تا دوست داری > دوست دار تا دوست شوی. آخر قانون خلقت گردِ چرخ دوست‌داشتن می‌چرخد. پایان متنم با جمله‌ی پرسشی جهتِ درگیرسازی ذهنی ترک می‌شود: پس؛ انسان طی چهار مرتبه‌ی معرفت، به کجا می‌خواهد پلّه رَوی کند؟

 


سلمان صالحی هستم -۲۹- امانتِ خدا نزد انسان. صحن سلام و عرض ادب و احترام. هیچ آیا به خودت گفته‌ای قرآن .همان مرکز معنای جهان. چرا انسان را "امین الهی" خوانده است و می‌خواهد؟ سِرّ مسئله این است نمی‌گوید هم، که امانت چیه که به انسان سپرده شده. چرا نمی‌گوید؟! چرا؟ صاحب "انسان‌شناسی قرآن " (ص ۶۷) قائل است چون که قرآن می‌خواهد "افکار را برانگیزاند تا بیشتر تأمل کند که امانت خدا چیست؟" من .سلمان صالحی. معتقدم .البته به مدد عالمان دین. در امانت دو مسئله‌ی مهمتر وجود دارد: یک: چیزی رازآلود از خدا به انسان سپُرده شد. دو: برای این امانت، بازگشت هم هست که باید امانت به سلامت به خدا بازگردد. ریشه‌اش نشئت دارد به این که انسان پیوند فطری با خدا دارد و دین هم حد نهایت، در فطرت و سرشت انسان هست. پایان، پرسشگرانه جهت درگیرسازی ذهنی، متن را ترک می‌کنم: پس؛ چرا و تا چه مدت امانت به صورت رازآلود به انسان سپُرده شد و امانت چه چیزهایی می‌تواند پیش هر فرد باشد؟


سلمان صالحی هستم -۳۰- مراتب اعلای سه‌گانه‌ی آدمی. صحن سلام ادب احترام. صاحب مشکات‌الانوار (ص ۱۹۶ منطق و معرفت غزالی، اثر دینانی: تصویر الصاقی) مراتب اعلای سه‌گانه‌ی آدمی را در "تعریف، تسدید، تأیید" می‌داند که اگر من .سلمان صالحی. بخواهم ساده‌ترش سازم، می‌شود این: >> فکر و قول و فعل انسان باید موزون و موحّدانه باشد. علت دارد. علتش این است: چون مراتب سه‌گانه‌ی انسان در عالَم ملکوت و علوا اندازه‌گیری می‌گردد. حتی یک گیاه نباتی هم برای کمال خود نیازمند این نوع مراتب است. حرکت انسانی هم در فکر و قول و فعل (=عمل) نیازمند حُسن عنایت خداوند است که با سه روش "تعریف، تسدید، تأیید" الهی محقق می‌شود. به قول دکتر دینانی به صورت "حق، صدق، خیر". می‌توانم این طور ارائه کنم: انسان باید معرفت به خداوند پیدا کند و سپس خود را با شرع تطبیق دهد و بعد ایمان و طاعت ورزد و در نتییجه تأیید الهی خود را بگیرد. ورگرنه مسیرش تسدید .همان سد و بسته. می‌شود. متنم را با جمله‌ای پرسشی ترک می‌کنم: پس؛ چرا باید انسان فکر و قول و فعل او تأییدیه‌ی الهی بگیرد؟

 


سلمان صالحی هستم -۳۱- حزب خدا. صحن سلام ادب احترام. صاحب کشف الاسرار (ص ۵۱۱) نقل کرده است روزی حضرت داود .علیٰ نبینا و آله و علیه السلام. پرسید خدایا حزب خدا کیانند؟ فرمود: ۱. چشم پوشان از گناه، ۲. پاک دلان، ۳. دستیاران مردم. من .سلمان صالحی. معتقدم کسانی که از مردم دستْ گیری می کنند حقیقتا" در «حزب خدا» عضوند. یک علت این است از عارفان و عالمان به یاد دارم که مکرر در مکرر گفتند عافیت آن است که امروز .همان دنیا. مردم از دست و زبان تو در سلامت باشند و فردا .همان آخرت. تو از دعویٖ و شکایت شان در امان. چقدر آسان؛ همین می شود شرط عضویت در حزب خدا. متنم را با جمله‌ای پرسشی ترک می‌کنم: چرا دستِ یاری و دستْ گیری مردم، یکی از اصول عضویت در «حزب خدا» است؟

 


سلمان صالحی: سلمان صالحی هستم -۳۲- کدام تفکر درباره‌ی امامت صحیح است؟ صحن سلام ادب احترام. مسئله‌ی امامت از عقاید مرکزی امامت‌گرایان است. مانند شیعه. اسماعیله. زیدیه. واقفیه و ... . اما اسماعلیه شش نوع امام قائل‌اند ( ص ۱۱۱ تا ۱۳۵ کتاب اسماعیله مرکز ادیان) ۱. امامِ مقیم .همان کسی که تعلیم و تربیت و پاسداری رسول ناطق دست اوست. ۲. امامِ اساس .همان کسی که علوم تأویل و اَسرار بواطن دست اوست. ۳. امامِ مُتمّ .همان هفتمین امام هر دوره‌ی هزارساله، هزاره‌ها. ۴. امامِ مستقر .همان امامی که امامت از فرزندان او ادامه می‌یاید. ۵. امامِ مستودع .همان کسی که تمام خصوصیت امامت را داراست ولی امامت از نسل او ادامه نمی یاید. ۶. امام دوره ی سِتر .همان وقت غیب که همه‌چیز نهان است و پیروان به موعود چشم دوخته‌اند. کلا" امامت در نگاه این فرقه، قطب آسمان‌ها و زمین است. من .سلمان صالحی. معتقدم شیعه‌ی امامیه .همان دوازده امامی. بهترین نوع اعتقاد به امامت است که رأسش امام علی .علیه السلام. است. اوست که مانع از غُلوّ در میان مؤمنان برای امامان شد و مسیر اسلام را معتدل تفسیر کرد و به عدل انداخت. امامت در این مکتب یعنی معصومی که خود در پیش .همان میدان. است و به عنوان انسانِ کامل دارای عصمت کامل و عامل، پیروان را به جلو می‌برَد وآنان را به ترقی معنوی و عبادی و سیاسی، تلاقی می‌دهد و از بدعت پرهیز دارد. متنم را با جمله‌ای پرسشی ترک می‌کنم: چرا امامت در مرکز عقیده ی شیعیان قرار دارد و بی آن باورها مختل است؟

 


سلمان صالحی هستم -۳۳- ماهیت انتظار. صحن سلام ادب احترام. به قول صاحب "امدادهای غیبی" (ص پنجاه و هشت تا شصت و  یک) انتظار امام زمان .عجل الله. «نوید بزرگ» است. این انتظار محتاج شناخت است. من .سلمان صالحی. معتقدم اگر شناخت صحیح صورت نگیرد انتظار، ویرانگر می‌شود و و نوعی اباحیگر. برداشتی که از نظریه‌های علمای شیعه دارم این است که مشخصات انتظار باید این روند را طی کند > خوش بینی به آینده ی بشر. پیروزی صلاح و تقوا بر اختناق و دجل. حکومت جهانی معنوی. عمران تمام زمین. بلوغ بشر به خردمندی کامل‌تر. بهره ی حداکثری از مواهب زمین. برقرار مساوات و توزیع ثروت میان انسان ها. منتفی شدن کامل مفاسد اخلاقی. ختم جنگ و فتَن و ترقی صلح و مُحبت جای مِحنت. سازگاری انسان با طبیعت. اینها بخشی از آثار ظهور است، اگر رخ دهد. من .سلمان صالحی. حتی گاه احتمال می‌دهم اگر رفتار بشر همینی که هست باشد و بدتر از یای هم ممکن است شود، کار آینده ی بشر خراب‌تر شود و  ظهور هم که امری آتی و آینده ای است، به قیامت موکول گردد چون رأی خدا طبق سنت بداء تغییر می‌کند و زمین احتمالا" ظهور را نمی بیند. متنم را با جمله‌ای پرسشی ترک می‌کنم: چرا انتظار ظهور موعود، هم سازنده می‌تواند باشد و تحرک‌آفرین و هم ویرانگر و فلج‌کننده و بازدارنده و نهایتا" منع ظهور؟

 

یک توضیح اخلاقی: آن سری سی و سه قسمت بحث دینی .که در این مدرسه ارائه داده و در گفتار آخرش «ماهیت انتظار» امام زمان عجل الله را مطرح نموده بودم. تمام شد. اخلاق ایجاب می کرد پایان موقت آن سری بحث را اعلام نمایم. سری جدید بحث های من، سیاسی است در سی و سه قسمت.

 

سلمان صالحی می نویسد: ۱. کدام عوامل در تولید «گفتمان» مؤثرند؟ باسمه تعالی. سلام و احترام. حداقل هفت عامل از همه دخیل تر هستند : فضای فرهنگی مردم آن نسل. ذهنیت زمانه ی جامعه ی آن روز. ساختارهای سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیکی آن روز قدرت. روابط میان طبقات و ساختارها همزمان در آن زمان. شکاف های خُفته و فعال و نیمه فعال آن روزها. سطوح مطالبات و صف بندی گروهی. حال، هر گفتمان به عنوان ایدئولوژی سیاسی یا دینی قدرت را تصاحب کند، گفتمان خود "غالب" را ساخته و بقیه ی گفتمان ها را "رقیب" یا "حریف" خود می کند و ستیزش مدنی اجتماعی بخشی لاینفک مَصاف گفتمان ها است. ایدئولوژی خود گفتمانی است برای عمل سیاسی.< ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ >

 

سلمان صالحی می نویسد: ۲. عمده موانع توسعه یافتگی چه می تواند باشد؟ باسمه تعالی. سلام و احترام. قدرت، با خود دو چیز می آورد: نفوذ و سلطه. نمونه: آمریکا. این دولت در نگاه خود به کشورها، حاضر به تقسیم روابط نیست. می شود رجوع شود به کتاب "عقلانیت و آینده توسعه یافتگی در ایران" (ص ۲۷۳) نقش مخرّب آمریکا در اصل باید به عنوان یک نیروی مزاحمِ توسعه یافتگی حساب بیاید. در کنار آن، عمده مشکل، افکار افراد نیست، بلکه شخصیت پرورش نیافته آنان است. به محض این که کسی مدیرکل می‌شود ابتدا به فکر معاش خود می افتد که چگونه سیستم را بدوشد و اگر نشد بدُزدد. فکر فساد در سر جوانه می دهد تا فکر فلاح. همین طمع، به عنوان عامل، عمل می کند که نمی گذارد در کشور فکر به فعل در آید. زیرا این چینین رویکردی به جایگاه شغلی، باعث می شود مدیرکل به فکر دافعه بیفتد، تا جاذبه که شایستگان را از دور و بر خود بیرون اندازد تا راحت فکر فساد خود را بسترسازی کند. این نوع نگرش سیاسی، سیستم را فلج می کند. اگر هفت اصل توسعه را مهم بدانیم این مورد .فکر فسادپروری. عامل و مانع اصلیِ مسئله ی توسعه است. هفت اصل که تقریبا" روی آن اجماع است: توانایی فکری. انسجام هیأت حاکمه. گرایش به علم. نظم. آرامش اجتماعی. نظام قانونی. آموزش کشور. در مورد فضای آرامش باید گفت بیشتر احزاب کشور به ایجاد تنش به سود خود فکر می کنند. وقتی در جامعه، مذهب قوی است نیروهای سیاسی آن نمی توانند افکار عرفی و وارداتی را جایگزین شرع کنند و این، عمده موانع توسعه یافتگی در محیط می شود. در واقع سدِ اصلی توسعه، عواملی نامأنوس از گروه ها هستند که به شرع در کشور مذهبی، بی اعتنا هستند و نظام را مطابق بین الملل می خواهند، نه شرع و شرائط مذهب آن مردم.

 

سلمان صالحی می نویسد: ۳. نه شتاب، نه کُندی. باسمه تعالی. سلام و احترام. کشورداری بر پایه‌ی نه شتاب، نه کُندی پیش می‌رود. رسم است در سیاست که بذر را بپاش، دِرو را صد سال بعد کن. کشور توسط عوامل قدرت اسیر تقدّم و تأخّرهای فراوان بوده است. با این که ایران در خط نخست کشورهای در حال توسعه بوده است اما دولتمردان آن، خط توسعه را به جای الگوگیری درونزا به فرمول های آزمون و خطای برونزا سوق داده بودند که شکست آن هزینه های بیشماری بر سیستم و مردم وارد کرده است. کُندی زیاد و شتاب بی مورد، آفت کشورداری است. شاید یک لایه از بهره گیری از حکمت ۳۸۳ نهج البلاغه ی امام علی .علیه السلام. این می تواند باشد که در نظام ایران سال های زیاد، بلاهت .همان کم عقلی. ورزیدند و فرصت بی شمارِ ساختنِ نظام و کشور را به تنش بین خود سوزانده اند. حکمت این است: «از ابلهى است پیش از توانابودن شتابیدن، و پس از فرصت داشتن، درنگ ورزیدن." درنگ و کُندی زیاد و شتاب و تعجیل های عجیبِ آقایان سیاست .که بعضا" لباس دین هم به تن داشتند. کشور را داشت به دهن اروپا می بُرد. کی شود که به خود آیند و رشد و توسعه را درونزا نگه دارند. کشورهای به قول خودشان مرکز، هرگز کشورهای پیرامون را در رقابت، فرصت برابر نمی دهند هر چند شعار اروپا و آمریکا دموکراسی است که ذات این نوع سیستم فرصتِ یکسان برای همگان است اما آنان صرفا" شعارش را می دهند. پس: شتاب پیش از آن که شرائط موجود شود و سستی هنگامی که فرصت فراهم است، از بدترین نوع عقب ماندگی سیاسی و اجتماعی است. دولت های ایران به مردم از این نظر، بدهی سنگین دارند و تلفات هنگفت به بار آوردند ولی نپرداختند و نمی پردازند و پاسخگو نیستند.

 

سلمان صالحی می نویسد: ۴. زبان غلط روشنفکران! باسمه تعالی. سلام و احترام. مهمترین مانع بر سرِ رشد روشنفکری این بوده و هست که در زبانِ مخصوص به خود، محبوس بوده و هستند. این نوع زبان و ادبیات تنها فایده اش این است که به قول یکی از منتقدان مشهور ایران "به دردِ محافل خودشان می خورد» (رجوع شود به "صدای عدالت" : ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۱) برای نمونه می توانم از دهه ی شصت میلادی فرانسه مثال ذکر کنم که روشنفکری مهم مثل ژان پُل سارتر .از حرف ر تا رِ آخر هر سه را با سکون تلفظ کنید. به دلیل کشتار مردم الجزایر به دست ارتش فرانسه، در خیابان پاریس می نشست و با زیان اعتراض می گفت این ملت را نکشید از بین نبرید این کارها غلط است استعمار بد است. اما همین سارتر وقتی در قهوه خانه ها تبادل فکر می کرد و یا در آثار خود سخن می گفت از گفتار ساده دست می شست و از زبان سخت استفاده می کرد و مردم از آن نمی فهمیدند و هنوز هم کتابش را وقتی می خوانی دیر متوجه می شویم چه می گوید. روشنفکر ایرانی هم، شاید خیال کند هر چه سخت تر بنویسد، باسوادتر پنداشته می شود، حال آن که جامعه وقتی سخن کسی را درک نکند او را دَک .همان دفع. می کند. شالوده ی سادگی گفتار در حضرت امام .رحمت الله. بهترین نمونه برای ارتباط با مردم بود. آن رهبر بزرگ ایران طوری ادای سخن می کرد که کم سوادترین مردم کوره ده هم می فهمید چه می گوید. اما روشنفکرها خیال می کنند چنانچه ساده بنویسند کم سواد حساب می شوند. شاعر چه ناب آمد میدان: دنیا چو یکی حُباب، آن هم چه حُباب / نی بر سرِ آب، بلکه بر روی سَراب. روشنفکرها اغلب سرِ سَراب بِسَر می برند! و زبان ملت را اصلا" بلد نیستند. زبانِ روشنفکران، غلط است.

 

سلمان صالحی می نویسد: ۵. انسان درجه ی یک و درجه ی دو نداریم. باسمه تعالی. سلام و احترام. ۱۶ بهمن ۱۳۷۷ آیت الله مرحوم مصباح بحثی را به فضای ایران وارد کرد که بر روی آن در آن زمان مناقشات سنگینی صورت پذیرفت. در نقل سخنان ایشان بیشتر مواقع ناملایمتی می کردند اما حرف وی اغلب با چارچوب قانون اساسی تعارض داشت. در این زمینه او معتقد بود هر چند انسان درجه ی یک و درجه ی دو نداریم ولی دنباله اش می گفت «اما همه ی حقوق و تکالیف منشاء اش انسانیت مشترک نیست» معنی سخنش این است تمام مردم در مسائل اجتماعی از لحاظ حقوق و تکالیف شان مساوی نیستند. از نظر آقای مصباح مخالفین این دیدگاه مغالطه می کنند که چون انسان درجه ی یک و درجه ی دو نداریم پس تمام مردم باید از حقوق یکسان در جامعه برخوردار باشند و "بتوانند به طرز نمونه با هر عقیده و ایدئولوژی رئیس جمهور شوند". من .سلمان صالحی. در نوشته های خود گشتم که ببینم آیا آیت الله شهید مطهری هم همین دیدگاه را دارد. گویا بین این دو آیت الله تفاریق فراوان است اما اشتراک فکر هم هست و نمی شود آن را نادیده گرفت شهید مطهری مبنایش این بود "در هر زمان یک دین حق وجود دارد و بس" (ص ۲۷۵ تا ۲۷۷ م.آ. مرتضی مطهری) و به همین دلیل می گفت "این اندیشه که میان برخی از مدعیان روشنفکری اخیرا" رایج شده است که می گویند: همه ی ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسان هستند اندیشه ی نادرستی است." بین این مبانی و حرف زیربنایی استاد دانشگاه مطهری و آن سخن روبنایی استاد حوزه مصباح ربط وجود دارد. تا قسمت آتی... . (چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۲)

 

سلمان صالحی می نویسد: ۶. حتی پیامبر .صلّی اللّه علیه و آله. به علوم عرف توجه نشان می دادند. باسمه تعالی. سلام و احترام. روزی آن پیامبر خدا .صدها سلام بی انتها بر آن مقتدا. فرمودند : و اَنتُم ادری بشؤون دنیاکم. شما به امور دنیای تان از من مطلع تر هستید. نمی دانم و نمی توانم حدیث شناس باشم اما غَرضم از طرح این نقل این است رسول خدا به فکر و علم مردم توجه نشان می دادند. گفته ی بالا مربوط به واقعه ای هست که پیامبر روزی بر سر راهی با گروهی مواجه شدند که مشغول تلقیح نخل های شان بودند. از آنان پرسیدند چه می کنید؟ جواب دادند: داریم نخل های مان را بارور می سازیم تا ثمَر دهد. فرمودند: این کار را نکنید. وقتی آنها تلقیح را رها کردند ولی نخل ها آن سال خرما نداد نتیجه را به پیامبر اطلاع دادند. آن پیغمبر دین .صلّی اللّه علیه و آله. در آنجا بود  این مطلب بالا را فرمودند. من .سلمان صالحی. معتقدم این مورد .چه درست باشد حدیث چه نباشد. چنین خصالی را از اخلاق نیکوی رسول خدا می دانم که تمام کمالات تمام انبیا و اولیا را یکجا دارند و در مکارم اخلاق پیشتازند. پس این رفتار محمدی در سیاست و حکومت هم بار خود را می گذارد .همان ملاک حرف مردم. البته منطبق بر دین، یا لااقل اگر متساو دین نیست، متضاد دین نبودن. بله که حتی پیامبر .صلّی اللّه علیه و آله. به علوم عرف توجه نشان می دادند. تا قسمت آتی... .

 

پاورقی نقلی در باب حدیث انتم اعلم بامور دنیاکم بدون تصرف:

 

عین نقل >>>> "برخی از اهل سنت برای اثبات مدعای خود در نظام شورایی، به حدیثی از پیامبر تمسک کرده اند که فرمود: «شما به امور دنیای خود آگاه ترید.» آنها می گویند که مضمون این حدیث، عام است و همه امور دنیوی، از جمله تعیین خلافت را دربرمی گیرد.

 

نقد


۱. حدیث سند معتبری ندارد.


۲. حدیث درباره امور جزئی دنیوی است، نه درباره خلافت و امامت. از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسشی شده و حضرت، مردم را به متخصصان از خودشان ارجاع داده است.


سیوطی در الدرالمنثور، از امام علی (ع) نقل می کند که فرمود: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: اگر امری بعد از شما پیش آمد که در قرآن مطلبی درباره آن نازل نشده و از جانب شما نیز مطلبی درباره آن نرسیده باشد، چه باید کرد؟ پیامبر فرمود: «دین داران امت را جمع کنید. آن موضوع را به شورا بگذارید و به رأی یک نفر اکتفا نکنید.» (۱) ابن عبدالبر این حدیث را از مالک، ثابت نمی شمارد (۲) و دارقطنی هم می گوید حدیث صحیح نیست.


۳. در این حدیث اشاره شده است حکم هر مسئله ای را که در قرآن و سنت نیست، به شورا بگذارید. حال چه کسی می گوید حکم امامت در قرآن و سنت نیامده است؟ درحالی که در آیات و روایات فراوانی، امر خلافت و حکومت، امری الهی معرفی شده و خدا و رسولش، جانشینان را که تا روز قیامت دوازده نفرند، مشخص کرده اند.

 

ارجاعات:

۱. درالمنثور، ج ۷، ص ۳۵۷.

۲. نک: ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج ۳، ص ۷۸.

 

سلمان صالحی می نویسد: ۷. از سیّد رضی .رحمهُ الله. بیاموزیم؟ باسمه تعالی. سلام و احترام. از مرحوم حجت الاسلام علی دوانی در کتابش سید رضی مؤلف نهج البلاغه (ص ۱۰۱) دیده بودم سال ۱۳۸۵، که گفته بود .تقریبا" این گونه. که به سیّد رضی .رحمهُ الله. اعتراض کردند که چرا یک کافر را مرثیه گفتی؟ جواب داد: من فضلِ و کمال او را ستودم نه دینش را. من .سلمان صالحی. معتقدم سیّد رضی .رحمهُ الله. حق داشت ابو اسحاق صابئی را که منکر شرایع و شریعت و شرع بود تجلیل کند، روشش را اعتقاد دارم. او .ابو اسحاق. وقتی مُرد با این که این گونه فکر داشت اما سیّد رضی وی را با قصیده‌ای ستود. در رثای آن منکر شرایع شعر آورد. شخصا" عقایدم این است انسان باید عبد باشد و معبد داشته باشد که همان مسجد و یا هر عبادتگاه دیگر است، اما فضل هیچ دانشمندی را نباید منکر شد هر چند او منکر شرع شود. سیّد رضی خصال شیعه را بروز داد.

 

سلمان صالحی می نویسد: ۸. فقط اسلام خالص. باسمه تعالی. سلام و احترام. کافی است برای درک محتوای اسلامِ خالص دست به تطبیق برخی معتقدات فرقه ها زد. این را ببینید >>> برخی معتقداتِ صوفی ها چنین است ۱. رهبانیت. یعنی ترک دنیا و لذّات طبیعی آن. ۲. فقر. از مراحل رسیدن به مقام درویشی. ۳. عشریه. پرداخت پول پیروان به قطب .همان یک دهم. مقابلِ یک پنجم .خمس. در شیعه دوازده امام. ۴. خانقاه. محلی برای ایراد اَوراد وُرد ذکر. مرحله ی شام اولین خانقاهی. ۵. اِسقاط تکلیف. در مقام سیر و سلوک الزامی برای ادای واجباتی چون نماز نیست! برداشت شان از آیه ی ۹۹ حجر وَ اعبُد رَبَّکَ حَتی یأتیکَ الیقینُ.۶. قطب. قطب به جای امام، اولیا منحصر به دوازده معصوم .علیهم السلام. نیست  مَراشد نیز در سلسله ی مراتب شیخ نیز قطب اند. ۷. برتری قطب بر انبیای خدا و همرُتبگی با خدا. قائل شدن مقام در حد عصمت برای قطب. ۸. انواع اَذکار. ۹. تغییر جهت قبله .همان کج کردن کعبه به سوی خود قطب. ۱۰. عبادت موزون. سماع و رقص عبادی با آلات موسیقی. ۱۱. شَطحیات .همان جملات کفرآلود. طرز گفتار اَقطاب صوفیه .همان قطب های دارویش. مانند عبارت "سبحانی ما اعظم شأنی". حالا بنگرید مکتب سهله ی حضرت پیامبر .صلّی اللّه علیه و آله. و راه سالم و ساده ی اهل بیت .علیهم السلام. را.

 

سلمان صالحی می نویسد: ۹. خاموشی و کناره گیری. باسمه تعالی. سلام و احترام. از امام رضا .علیه السلام. روایت شده است "زمانی‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌، عافیت‌ ده جزء است‌، که‌ نُه جزء آن‌ در کناره‌گیری‌ از مردم‌ و یک‌ جزء آن‌ در خاموشی‌ است‌. بر دوست گرامی خودم خادم الرضا آقای "کاوه توفیقی" قدر می گذارم که مرا میهمان ضیافت حرم امام رضا .علیه السلام. کردند و غذایی ناب خوراندند. غذایی که هنوز کامم را گرم نگاه داشت. هیچ غذایی به غذای اهل عصمت .علیهم السلام. نمی رسد. کنار ائمه ی اطهار که باشی حتی گرسنه هم می مانی اما سرِ وقت سیرَت می کنند و سِیرت و سِرشتت را می سازند. غم سالگشت شهادت امروز را به صاحب عقاید و مرامم آقا امام زمان .عجل الله تعالی فرجه الشریف. تسلیت می دهم که غم درد پدرشان را در حال به سوگ نشستن اند. ای امام غائب که از هر حاضری حاضرتری مای غائب را پیش خود حاضر کن.


سلمان صالحی می نویسد: ۱۰. ما مأمور به معموریم ؛ دیو زود بیرون نمی رود. باسمه تعالی. سلام و احترام. دین آمده روان ما را معمور کند .معمور همان آبادان و عمران، متضادِ مخروب و ویران. از دو عالِم دو چیز آموختم. یکی این. (می شود مراجعه شود به مجله ی هفت آسمان شماره ی ۲ تابستان ۱۳۷۸) و از سوی دیگر دیو زود بیرون نمی رود، یعنی نمی شود آسان فرشته آید و دیو را بیرون بیندازد. تازه فرشته با اراده ی خود نمی آید، اول باید دیو را با قاطعیت از دل و درون و کشتزارِ خود بیرون انداخت تا جای فرودِ فرشته باز باشد. آنچه نوشتم بینش من .سلمان صالحی. است که در مجموع از این دو عالِم یاد گرفتم. اینک جمله ی هدف این است: همان طور که دین معمور می کند، جکومت و سیاست هم .که قدرت را در یدِ خود می‌گیرد. باید محیط مردم را معمور کند. فرشته را مردم با بیرون انداختنِ دیو در این سرزمینِ بزرگ، فرود آوردند، وقت، وقتِ آبادان کردن نظام و ایران است اینک. دین دعوتش عام است، پس سیاست و حکومت در ایران هم باید دعوت عام دهد ،مگر آنانی را که خیانت و جنایت و جرایم کرده و اصرار دارند نظام را برای یک آلترناتیوِ .همان جایگزین. وابسته به خطِ سلطه، واژگون یا وارونه و یا از درون، پوک کنند.

 

سلمان صالحی می نویسد: -۱۱- سرشت تلخ بشر. باسمه تعالی. سلام و احترام. آیزایا برلین کتابی نوشت با نام «سرشت تلخ بشر» که توسط خانم لی لا سازگار ترجمه شد. برلین برای آن چهل سال از عمرش را گذاشت. محور کتاب «زندگی» است. اول اندیشه های اغلب فیلسوفان سیاسی را مطالعه کرد و بعد آن را نوشت. از نظر برلین دموکراسی هم در حق اقلیت ظلم می کند زیرا دموکراسی الزاما" کثرت گرا نیست. خود او نسبی گرا و کثرت گرا و طرفدار آزادی و برابری بود. وی راه حل واحد و جامع برای حل تمام مسائل بشر قائل نبود یعنی می گفت راه واحد و یکسان وجود ندارد. در حقیقت می خواست بگوید هر ملتی راه رشد و توسعه ی خود را درونزا جست و جو کند و نسخه های تجویزی و دیکته ای راه خطایی است.

 

سلمان صالحی می نویسد: ۱۲. سه انقلاب قرن. باسمه تعالی. سلام و احترام. مارک آلموند .همان مدرّس مهم تاریخ نوین در دانشگاه آکسفورد. به این نتیجه رسیده بود که سه انقلاب قرن بیستم .شوروی، چین، ایران. در حرکتِ تاریخ و تغییر چهره ی جهان تأثر اساسی گذاشته اند. برای بیشتر دانستن به آرشیو روزنامه ایران .ششم اسفند هفتاد و شش. صفحه ی هفتم رجوع شود. روشن است که حرکتِ تاریخ یعنی تاریخ به مثابه ی یک پیکره ی واحد و یک ارگانیسم زنده است. (ر.ک: علیرضا ملایی توانی. مطالعات تاریخ فرهنگی، سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۷) منظور مارک آلموند از دیدِ من .سلمان صالحی. این است چکایشِ یک رخداد نامتعارف مانند انقلاب اسلامی .یا حتی مثلا" یک وقوع پدیده‌ی بد مثل ویروس کرونا کووید. همیشه در زمره ی رویدادهای اثربخش است که می تواند بر حرکت تاریخ اثر بگذارد و "حتی مسیر و جهت حرکت تاریخ جهان را تغییر دهد." و انقلاب اسلامی ایران چنین است. حرمت این انقلاب کمِ کمِ کم در سه چیز است: تولید محتوای علمی و فنی برای جهان. دفع فساد و فاسد از حدود آن. منسجم سازی پیکره ی جامعه با دین و هویت فارسی و معنویت اخلاقی.

 

سلمان صالحی می نویسد: ۱۳. مذهب فرمان عقب نشینی نمی‌دهد. باسمه تعالی. سلام و احترام. لنین می گفت مذاهب همگی مردم را تخدیر می کنند و در برابر حقوق از دست رفته ی شان فرمان عقب نشینی می دهند!!! نه. این مذهب که لنین از آن حرف زد، مذهب دستخوش تغییر کلیسا بود که اربایان کلیسا هزار سال قرون وسطی را رهبری می کردند. بد هم رهبری می کردند. اسلام که امام علی .علیه السلام. آن را معرفی کرده و پیامبر اکرم .صلّی اللّه علیه و آله. آورنده ی آن بودند هرگز فرمان عقب نشینی نمی‌دهد که مظلوم حقوقش را نستانَد. لنین اگر نمی مِّرد و مومیایی نمی شد اینک با دیدن انقلاب اسلامی و جنبش های مذهبی را می دید حرفش را پس می گرفت.

 

سلمان صالحی می نویسد: - ۱۴ - کوخ و کاخ. باسمه تعالی. سلام و احترام. کارل مارکس .شهیر آلمانی مدفون لندن. روزی به شاگردانش گفت: «انسان نمی تواند در کاخ و در کوخ یک گونه فکر کند.» باید در جواب مارکس بگویم درست گفتی آقای کارل. خوشبختانه رسول مکتب اسلام .صلّی اللّه علیه و آله. هنوز به مقام رسالت برانگیخته نشده بود نیز، اهل کاخ نبود، در کوخ بود .همان غار حرا رفت و شد داشت. دین اسلام و حکومت آن، مقرّش در اصل مسجد است. کاخ و قصر و قیصر ندارد. خادم ملت دارد. ولایت هم اگر دارد از فقاهت اجازه دارد با نیابت از امامت معصومین .علیهم السلام. حکومت و رهبری می کند. اسلام  برای کاخ، از درون کوخ بر معیار حق سخن می گوید و به تغییر و تحول و ترقی و توسعه جامعه و انسان صحه می گذارد.

 

سلمان صالحی می نویسد: - ۱۵ - انسان از کدام ناحیه ی خدا آفریده شد؟ باسمه تعالی. سلام و احترام. خدا از حقیقتِ رحمت خود انسان را ساخت. که صاحب کتاب «شرح جنود عقل و جهل» (ص ۲۳۲ و ۲۴۰)  انسان صورت رحمت الهیه است. یعنی خلق انسان از اسم رحمان خداست. و رحمت و عطوفت و رأفت و اَمثال آن از جِلوه های اسم های جمالیه ی خداست. خدا به حیوان مطلقا" و به انسان بالخصوص رحمت کرده. نظام عالَم وجود کاملا" بر پایه ی رحمت بنا نهاده شده است. اگر این رحمت و مهر و محبت گرفته شود، رشته ی حیات فردی و اجتماعی گسیخته می گردد. با این عطوفت است حیوان از ایلاد .همان تولید مثل. خود حراست و انسان از عائله ی خویش مراقبت می کند. خدای عادل با این رحمت، مملکت .همان گیتی. خود را حفظ می کند.

 

سلمان صالحی می نویسد: - ۱۶ - برگرد حوزه. باسمه تعالی. سلام و احترام. امام .رحمت الله. به یک نامه از آیت الله مطهری در فروردین ۱۳۴۷ پاسخ غمگینی داده بودند؛ چون از دوری وی از حوزه ها بسیار تأسف خورده بودند. رجوع شود به کتاب تارخی "هفت هزار رور" (ص ۳۳۱) در آن پاسخ، از برخی مشکلات .که حوزه و روحانیت را با آسیب و تفکرات دوری از سیاست و امام زمانی شدنِ انحرافی افراطی مواجه کرده بود. اظهاراتی شد. همین باعث شده بود امام از آقای مطهری بخواهد "تا با انتخاب اشخاص خبیر" به مشکلاتِ حوزه و طلبه های علمیه رسیدگی نماید. این خواسته ی امام از مطهری یعنی: برگرد حوزه. کاشکی مرتضی مطهری آن آیت الله ی متفکر اسلام و مغز مترقی مسلمین در ابتدای انقلاب به صدر نظام نمی رفت و رئیس مخفی شورای انقلاب نمی شد و بر می گشت حوزه .یا مشهد یا قم فرقی نمی کرد. تا تفکرات و ترقیات در حوزه را سامان می داد؛ همان مطهری که روزگاری مقاله ی "مسأله ی حجاب" او و مقالات وی در مجله ی "روز زن" و کنفرانسش درارائه ی متن "مشکلات اساسی سازمان روحانیت"، دشمنان فکری اش را بر سوی شلیک به مغزش برده بود. زیاد زود در سیبلِ شلیک تبانی تروریست قرار گرفت و شاخَک های حسودان میدان عقیده و عُقده را تیز نموده بود و در فرجام "شهید" اندیشه و خرَد شد بی آن که مجالی برای وی پس از انقلاب گذاشته باشند. تروری که خسارتش هیچ وقت جبران نشد حتی جایگزینی برای وی پیدا نشد. بماند که محفلی دامن می زد و یم زند کسی حوزه ی قم پیدا شد که گویی !! مطهری دوم است و عین او تئوریسین اسلام. اما، همه، یک مشت حرف مانده بود و حرف. حربه نگرفت و لاف! هرگز باور نشد. بد نگذرد بهتر نیست سلمان .من. حرف را به بیت بیاویزم بیتی از از غزل بیست و هفتِ حافظ که پیش می آید زبان حال اشخاص شود .هر بار یا هر برهه و یا هر چند صد روز یک مرتبه. : «آخر به چه گویم هست از خود خبرم، چون نیست - وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم، چون هست». پس؛ درست می بود اگر بر می گشت به کجا؟1 به همان حوزه و بحث و درسش تا آدم می ساخت. به محمد و آل محمد صلوات این میلاد و ایلاد و ایلاف و ائتلاف و انقلاب و اتحاد.

 

سلمان صالحی می نویسد: - ۱۷ - مُرداب و کرم. باسمه تعالی. سلام و احترام. برتولت برشت گفت: «مُرداب ها  را بخشکانید، کرم ها خود محکوم به نابودی اند.» نه، آقای برشت ما مسلمین نه مُرداب خشک می کنیم و نه کرم می کشیم ما از آئین محمدی ص آموختیم حتی برگِ درخت در هنگام جنگ هم بر زمین نیندازیم چه رسد ریشه را بزنیم و شاخه ببُرّانیم. حتی ضرب المثَلی هم شده است در برخی مناطق ایران مثل منطقه ی گرکان و دشت و خطه ی خزر که اگر کسی کسی را اذیت کند یه او می گیوند: کرم نکُش. یعنی موذی و آزارسان نباش. نه، برشت این برای ما برشته و رشته نمی شود. رشته ی مسلمانی، بی آزاری است حتی به مور و ملخ. یک شعر از دفتر سوم مثنوی معنوی مولوی به این می چسبانم کافی باشد شاید: «آب کم جو تشنگی آور بدست / تا بجوشد آب از بالا و پَست»

 

سلمان صالحی می نویسد: - ۱۸ - آقازادگی!!!. باسمه تعالی. سلام و احترام. اولین بار آقازاده را آقای علی ربیعی .همان «عباد» از مسئولان وقتِ وزارت اطلاعات و از مشاوران حجت الاسلام سید محمد خاتمی. در سرمقاله ی روزنامه ی "کار و کارگر" بکار برد. او در ارگان خانه ی کارگر .همان روزنامه ی "کار و کارگر" از شکل گیری طبقه ی جدیدی سخن گفته بود که در پناه بزرگان مذهب و زیر سایه ی مشهوران سیاست برای کسب موقعیت های اقتصادی خیز برداشته و سرگرم سود می شوند. می توان رجوع داشت به: "تاریخ آقازاده ها" ماهنانه ی "همشهر" (بهمن ۱۳۸۰ ص ص ۲ و ۹) من. سلمان صالحی. عرض کنم مفهوم آقازاده در فرهنگ سیاسی ایران معادل «شاهزاده» و «شازّه» است.  این قسمت بحثم را از آن رو آوردم که همین پنج روز پیش آقای «محمد رستمی صفا» مالک گروه صنعتی رستمی صفا را گرفتند .همان ابَربدهکارِ بانک. وقتی هم در این پرونده عمیق شدند، دیدند هیچ بانکی از وی شکایت حتی نکرد!!! که بیش از ۲۰ هزار میلیارد تومان به شبکه بانکی کشور بدهی!!! دارد و دو تا "آقازاده" هم از لای همین پرونده دستگیر شدند؛ فرزندان حجت‌الاسلام محمد مصدقی .معاون اول قوه قضاییه. که یک قاضی قبلی قوه ی قضائیه، شبکه ی فساد تشکیل داده بود و دو فرزند این حجت‌الاسلام محمد مصدق کهنموئی تبریزی .شاگرد حوزه ی دو آیت الله العظمای مشهور مرحوم چون میرزا جواد تبریزی و محمد فاضل لنکرانی، قاضی دادگاه ویژه روحانیت و  شاغل در سازمان قضایی نیروهای مسلح. را به باند فساد خود، جذب کرده بود. انقلاب اسلامی اگر می خواهد صدر باشد و صادر شود و سرمایه ی اسلام و ایران بماند باید فاسدان را رصد و ریشه ی آقازادگی را بخشکانَد و آقازادگانی!!! را که از موقعیت پدر یا پدربزرگ یا مادر و پدرزن و مادرزن!!! خود برای منفعت شخص کیسه می دوزند را، سرجای خود بشنانَد و الّا همان کار و باند فسادی که اشرف پهلوی .خواهر بزرگه ی محمدرضا شاه پهلوی. در درون حاکمیت سلطنتی موروثی رضاخانی سوادکوهی آلاشتی شکل داده بود، توسط این آقازادگان، در کنار سیستم تعمیق می شود و افراد زیادی را آلوده و تحمیق می کنند. برگردم به مطلب: آقازادگی، سر بر آوردنِ شکل هرزِ طبقه ی جدیدی از قدرت فاسد است که در پناه پدران مذهبی و زیر سایه ی پدران و منتسبان و منتخبان و منصوبانِ دولتمرد  با حاکمیت، برای موقعیت های اقتصادی شخصی خویش و خویشاندان سود پارو می کنند. می توان گفت: جیب مردم را در واقع سرقت می نمایند. این جیب بُر های مدرن و  ریش و تسبیح دار را باید اول به ادب و تربیت و سپس به مجازات اشدّ رساند.

 

مشهدی رُبابه

ای نام تو بهترین سرآغاز

سلام و احترام. برخی .در پایتخت یا مشهد. خواستند سید جمیله علم الهدی دختر حجت الاسلام سید احمد علم الهدی ، همسر حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی را «بانوی اول» !!! کنند، بازارشان نگرفت. یک رزمنده ی جنگ آمد وارد بحث شد و گفت مشهدی رُبابه مادر من بانوی اول بود که وقتی بعد از اسارت ۸ ساله برگشتم، به استقبالم نیامد و نشست کنار مشهدی‌ عالَم .مادر مفقود الاثر اکبر دانشی. که یک وقت دلش نشکند. سین. صاد : گشتی برای کشف (۱)

 

شیخْ صادق

ای نام تو بهترین سرآغاز. سلام و احترام. حجت الاسلام صادق لاریجانی .که به علت رد صلاحیت برادرش علی لاریجانی. اعتبارنامه ی حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی را امضا نکرده بود، در این هفته لب گشود و در درس خارج فقه خود به او گفت: «یکی که راجع به همه‌ چیز حرف می‌زند، می‌گوید باید خون گریه کنم اگر این حرف [نامه مجمع تشخیص مصلحت به رهبری انقلاب] درست باشد... چرا آنقدر دروغ می‌گویید؟ کسی که ردای پیغمبر پوشیده است، باید دروغ بگوید؟ سین. صاد : گشتی برای کشف (۲)

 

الهام ملک‌زاده

ای نام تو بهترین سرآغاز. سلام و احترام. خانم الهام ملک‌زاده .بانوی پژوهشگر کشور. گفته متاسفانه اگر بخواهیم به شاگردان امروز، راه و رسم پژوهش را بیاموزیم، یا چنان خسته ی زندگی هستند که رغبت و شوقی ندارند یا نگاهی کاسبکارانه به مقوله ی پژوهش و تحقیق دارند. آموزش ها‌ هم امتیازمحور شده که دیگر جایی برای تلاش دانشجو با هدف کسب معرفت باقی نمی‌گذارد. در چنین فضایی، تنها معیار دانشجو، تولید و تحویل کار به هر قیمتی است؛ .حتی کپی برداری از مطالب مختلف و کارهای قبلی دانشجویان. تا با کمترین تلاش و به ساده‌ترین روش ممکن امتیاز کسب کنند و به قولی خرِ خود را از پُل بگذرانند. در حالی که پژوهش ها باید محتوای بدیع داشته باشند و قادر به رفع خلاء های علمی موجود باشند و یا اینکه ارزش افزوده ی علمی ایجاد کنند. سین. صاد : گشتی برای کشف ( ۳ )

 

درس خارج در حوزه یعنی چه؟

بار پروردگارا. سلاما. تدریس درس های حوزه ی علمیه در مقدمات و سطح از روی کتاب است ولی در درس خارج، استادِ مجتهد یا حتی مرجع تقلید از روی متن کتاب تدریس نمی کند، بلکه خارج از متن کتاب، نظرات فقهی و اصولی خود را در موضوع منتخب درس می دهد به همین خاطر می گویند درسِ خارج. چون خارج از متن کتاب تدریس می کند. البته به این معنی نیست که در درس خارج، استاد به کتاب های فقهی، اصولی و حدیثی استناد نمی کند. هر استاد خارج، برای خود مبنا دارد و منابع و مآخذ را در نظر می گیرد. مرحله ی مقدمات و سطح، «کتاب محور» است. مرحله ی خارج، «استاد محور» و «موضوع محور» است. پایان. سین. صاد خدابنده.

 

تجویز نسخه برای سیاستمداران یعنی چه؟

بار پروردگارا. سلاما. چند روز پیش آقای حسین هرسیج <رئیس دانشگاه اصفهان> گفته بود چالش‌های موجود را باید از طریق روش‌های علمی مورد بررسی قرار داد و در ادامه با بررسی و در نهایت تجویز نسخه برای سیاستمداران فعالیت شود و خود را نباید جدای از سرنوشت کشور بدانیم و انتظار ما و جامعه از دانشمندان این است به حل معضلات کمک کنند. بنده <خدابنده> با این تز و شیوه موافق هستم. به چهار علت: یک > اتخاد روش علمی در برابر چالش ها را مطرح کرد. دو > انتقال بررسی با تهیه ی یک نسخه ی تجویزی به سیاستمداران را دست گذاشت. سه > دانشمندان را طبقه ی شناور فرض نکرد که هر ور در نوسان باشند! برای آنان حضور در سرنوشت کشور قائل شد. و این که مشخص کرد باید در حل معضلات کشور فکرِ کمک کردن در سر داشت که می شود علت چهار. پایان. سین. صاد خدابنده.

 

با چه کسی می توان سخن گفت؟!

بار پروردگارا. سلاما. امام‌علی ‹علیه السلام› در حدیثی به همین مسئله جوابی داد که می تواند بالاترین جواب به این سؤال حساب آید. چون که معلوم ساخت با چه کسی نباید سخن گفت. و همین مشخص می سازد که با چه کسی باید سخن گفت.
 
اِحذَر کَلامَ مَن لا یَفهَمُ عَنکَ؛ فَإِنَّهُ یُضجِرُکَ.
 
«معنی آن این است: از سخن گفتن به آن کسی که گفتارت را نمى فهمد، پرهیز کن، که تو را سختْ رنج خواهد داد.»
 
پس، اگر کسی نمی خواهد به ستوه در بیاید با چنین کسانی درِ سخن باز نسازد. پایان. سین. صاد خدابنده.
 

چپ یعنی چه؟

هر جریان فکری که دارای این چند ویژگی باشد در اصطلاح سیاسی چپ محسوب می شود. نسبت به مسائل روز واکنش قاطع نشان دهد. نسبت به مسائل فکری کنش فعالانه بروز دهد. اگر دینی است عقل و نقل را با هم بخواهد. در جای خود دست به قیام بزند و چریک شود. سازشکاری را کنار بگذارد. پیرو محض نباشد. تفکر انتقادی داشته باشد. با دولت های زورمحور جهان به مخالفت برخیزد. فلسطینی بماند و با اسرائیل در هر شرائط مخالف باشد و آن را نامشروع بداند. آمریکا را شرّ جهان بداند. تقریبا" تفکر سوسیالیستی داشته باشد. نظام سرمایه داری را سیستم چپاولی بداند. مقلدمحور نشود. شرع و عقل را با تفسیر واحد نخواهد. سیّال بودن فهم را قبول دارد. در گرایش دینی روی متن فکر می کند، نه روی گوینده ی متن. در اغلب مسائل حاد، تندرو باشد، نه کُندرو. حتی اگر سیصد و چهارده نفر بودند دست به میارزه بزند که فیدل کاسترو و اِرنستو چه گوارا با همین عدد، انقلاب کوبا را از کوه ها رهبری کردند و پیروز شدند. چهره های روشنفکر مترقی را قبول داشته باشد. با چهره های دولتمرد نظام های سرمایه داری عمیقا بستیزد. روی اقتصاد، به مساوات و عدالت و توزیع عمومی توجه کند. مردم را در هر جا کمک کند. درآمد خزانه ی ملی را برای عموم بداند. از ملی شدن بسیاری از امور دفاع کند. در نهضت های آزادی بخش جهان حضور یاید. همیشه در پی تغییر باشد و چندین مورد دیگر. در آخر خالی نگذارم در مجلس انقلاب فرانسه، سمت چپ پارلمان نیروهای انقلابی می نشستند و مواضع تند و تیز نسبت به فساد داشتند و سمت راست آن نیروهای محافظه کار می نشسند که هموراه خواهان حفظ وضع موجود بودند. واژه چپ و راست از آن پارلمان وارد ادبیات سیاسی جهان شد. منظور بنده از چپ در ایران این جریانی که خود را اصلاح‌طلبان نام گذاشت نیست. چپ به معنای وسیع آن است. مثلا" درین قاعده که ترسیم کردم: شهید چمران، شهید حاج قاسم، شهید بهشتی، مرحوم منتظری، آیت الله آقای خامنه ای مظاهر مهم چپ در ایران هستند. و مرحوم رفسنجانی، مرحوم مصباح یزدی، مرحوم مهدوری کنی، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، آیت الله جوادی آملی از مهمترین مظاهر راست. پایان. سینصاد خدابنده.

 

امیر رمضانی در پاسخ به سینصاد خدابنده: درود جناب سینصاد. سلمان صالحی قدیم. این شد بحث روز. خط و ربط شناسی. هم علت تشکیل چپ و راست را گفتی و هم تاریخش را شناساندی. و هم اندیشه اش را واکاوی کردی. وقتی قلم میرقصد روح خواننده جلا می یابد. پرفروغ باشید.

 

به نام خداوند. پاسخ خدابنده: سلام به شما آقای امیر علی دارابی. خود بنده خدابنده نمی دانستم متن من مورد توجه ی آن بزرگوار مدرسه قرار می گیرد که بر بنده به درستی استادی می کند. در عبارات کوتاه شما مفهوم محکمی خوابیده است. مثل خط و ربط. واکاو. رقص قلم. جلاء روح. جای تشکر بی کران باقی گذاشتی استاد دارابی.

 

شرّتر از شیطان کیست؟!

امام موسی صدر یک زمانی در لبنان که بود پیش از ربوده شدن، اسرائیل را این طور به مردم شناسنده بود:  "ما اسرائیل را شر مطلق می دانیم. در دنیا هیچ چیز بدتر از اسرائیل نیست. اگر اسرائیل و شیطان با یکدیگر بجنگند، ما در کنار شیطان می ایستیم. اگر اسرائیل با کمونیسم بجنگد، ما در کنار کمونیسم می ایستیم. اگر اسرائیل با جناح راست بجنگد، ما در کنار جناح راست می ایستیم. این است معنای اسرائیل که شر مطلق است. من شخصاً در حد مطالعات و باورهایم هیچ نهادی را خطرناک تر از اسرائیل نمی شناسم." پایان. سینصاد خدابنده.

 

انواع قارون ها

آقای «حسین مفیدی‌فر» شعری گفته بود

که قارون ها  را با هم مقایسه کرده بود:

قارون شده بد به عصرِ موسای کلیم

چون بر فُقرا نکرده بخشش زر و سیم

قارونِ زمانِ ما که ملعون تر از اوست

چون خورده هم از خزانه هم مالِ یتیم

پایان. سینصاد خدابنده. ادامه دارد... .

 

شرافتمند کیست؟

امام علی .علیه السلام. فرمودند:

الشریفُ کُلُّ الشریفِ مَن شَرَّفَهُ عِلمُهُ.

شرافتمند به تمام معنا کسی است که علمش او را شریف گردانیده باشد.

کتاب کشف الغمّة ۳ / ۱۴۰

 

از نظر بنده .خدابنده. علم، عمل را رونق می دهد و عمل، علم را رمَق می بخشد. این دو کنار هم فرد و جامعه و جهان را می سازند، البته اگر در واقع امر افراد بخواهند خودسازی کنند و اخلاق را وارد افکار خود نمایند؛ وگرنه جهان به علت واگرایی و پوچ اندیشی انسان، رنگ رنج و بوی تعفُّن به خود می گیرد و زندگی پر از گناه می شود و آن وقت است که از علم و عمل هیچ کاری بر نمی آید. انسان وقتی نخواهد بر جاده ی حق بپیماید حتماً خود و محیط را آلوده خواهد ساخت. که اغلب، ساخت. پس شرافتمند کیست؟ همانی که امام علی .علیه السلام. فرمود: آن کس که علمش او را شریف گردانیده باشد. پایان. سینصاد. خدابنده. ( )

 

چهل روز عبادت و ریاضت

یک بار نماز صبح قضا و فوت شود

کدام یک مهم است؟

دوست من آقای کاوه توفیقی خادم الرضا نقل کرد در سایتش که عصاره ی آن را این طور خلاصه کردم: مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی .معروف به نخودکی. در وصیت خود به فرزندش گفته بود: «اگر آدمی ۴۰ روز به ریاضت و عبادت بپردازد، ولی ۱ بار نماز صبح، از او فوت شود، نتیجه ی آن ۴۰ روز عبادت بی ارزش .نابود. خواهد شد. پایان. اینجا. سینصاد. خدابنده. اینجا + اینجا

 
سردار حسین معروفی

مرام و مکتب حاج قاسم سلیمانی چه بود؟

با یاد خداوند و سلام به خوانندگان محترم. برادرِ پاسدار  حسین معروفی معاون هماهنگ کننده‌ی سازمان بسیج مستضعفین در گردهمایی مسئولین "تعلیم‌ و تربیت استان ها و شهرستان های کشور" گفتاری داشت که بنده .خدابنده. آن را مهم دیدم. آقای معروفی ۴۰ سال با حاج قاسم رفیق بود. برداشتم از گفتارش را ارائه می دهم. آقای معروفی فردی متفکر است.
 
برای شناخت مکتب حاج قاسم، اول باید خود او را بشناسیم. یک خاطره تا متوجه شوید که او کیست. ۲۷ سال پیش در کرمان در منزلش روبرویم دو زانو نشست گفت: حسین! من از خدا دو چیز خواستم؛ اول اینکه خدایا اگر بخواهم به انقلابت خدمت کنم باید خودم را وقف کنم. سپس انگشت اشاره را روی شقیقه ی سرش گذاشت و گفت از خدا خواستم خدایا آن قدر به من مَشغله بده که من فکرِ گناه هم نکنم.
 
 
مکتب حاج قاسم دارای ۵ گذشت و ۵ مؤلفه اعتقادی است:
 
اولین: گذشت از گناه است. او بشدت مراقب حفظ آبروی مؤمنین و نیروهایش بود.
 
دومین: گذشت از خود است. با هیچ کس با عنوان و درجه صحبت نمی کرد.
 
سومین: گذشت از مال است. یک ریال و یک دلار حق مأموریت نگرفته.
 
چهارمین: گذشت از آبرو است. فرزندان برخی از شهدا شاخص، سال ۸۸ از مسیر حق داشتند خارج می شدند. حاج‌قاسم چندین جلسه برای اینها گذاشت قانع نشدند؛ آنها را به ملاقات رهبری حتی به ملاقات سید حسن نصرالله برد تا اینکه نگذارد یک نفر هم از نظام و انقلاب فاصله بگیرد.
 
پنجمین: گذشت از جان است. حاج‌قاسم در جواب خبرنگاری که می‌گوید دشمنان گفته اند می خواهند شما را هدف قرار دهند می خندد و می گوید: اتفاقا من ۳۸ سال است دنبال چنین لحظه‌ای هستم و در کوه و بیابان و صحرا دنبال آن می گردم.
 
 

مؤلّفه های مکتب حاج قاسم

اولین: نظام انقلابی گری بود. سیاسی کاری نمی کرد. آنقدر فرا جناحی عمل می کرد برخی تصور می کردند به جناح مقابل تعلق دارد.
 
دومین: نظام ولایتی بود. منتظر فرمان، سخن و فتوا نبود بلکه با معرفتی که داشت می فهمید «ولی فقیه» او چه می خواهد.
 
سومین: نظام سیاسی بود. سیاسی کاری نمی کرد، روی اصول می اندیشید تمرکزش بر منافع ملی بود.
 
چهارمین: رفاقت می‌کرد نه رقابت؛ دستگیری می کرد نه مچ گیری؛ کسی را هُل نمی داد که خودش به جایی برسد.
 
پنجمین: شخصیت تقریبی داشت. او نگاه اهل‌سنت را به ما شیعیان عوض کرد.
 
پس؛ در مکتب حاج‌قاسم سه ضلع اندیشه، فرصت و مردم دیده می شود. اندیشه ی زیبا، عمل زیبا را می‌ سازد.
 
سینصاد: او با علم و عمل، مغناطیس معنوی میدان بود و همین همّت و حَمیّت و محبّت، همه را به او جذب و جانبدار می ساخت.
 
پایان. سینصاد. خدابنده
 
سینصاد خدابنده: مشهد چگونه باید اداره شود؟ با یاد خداوند و سلام به خوانندگان محترم. آستان نیوز حرم رضوی خبری داد که به نظر بنده .خدابنده. اهمیت دارد. چون هر یک از ما حداقل سالی یک بار مشهد مشرف می شویم. خبرش این است که حجت الاسلام آقای احمد مروی .مسئول حرم امام هشتم علیه السلام. گفت هویت مشهد وابسته به وجود مقدس حضرت رضا .ع. است؛ لذا باید از این هویت صیانت کرد. در تبلیغات تجاری به ویژه صدا و سیما نباید به گونه ای عمل کند که هویت امام رضایی شهر مشهد تحت شعاع قرار بگیرد. وی ادامه داد فضا آرایی های شهر مشهد باید به گونه ای باشد که ضمن نشاط و شادابی، احساس معنویت و قداست شهر را به بیننده منتقل کند و وقتی زایری وارد مشهد شد احساس نشاط با رنگ و بوی امام رضایی داشته باشد. به نظر می رسد شهر مشهد هر سال میزبان حدود ۳۰ میلیون زائر است؛ گاه در مناسبت‌های مذهبی طی ۷ روز یا کمتر و بیشتر .مثل شهادت امام رضا. تا ۱۰ میلیون نفر به این شهر مقدس مشرف می‌شوند. لذا با این حرف آقای مروی موافق هستم و خیلی ضرورت دارد چنین ایده ای آنجا پیاده شود و نباید گذاشت محیط مشهد با طرح های بیهوده و مشکوک، از فضای معنوی و مذهبی بیرون رود. شاید هم دستی در کار باشد که با مشهد مثل اندولس رفتار شود. همان بلا که سر مردم اندولس اسپانیا آورده بودند و مسلمین را با روش فساد و شراب از راه به در برده بودند پایان : ۱۵ / ۹ / ۱۴۰۲ سینصاد. خدابنده
 

موافق این حرف رهبر معظم نیستم

با یاد خداوند و سلام به خوانندگان محترم. بنده -خدابنده- با این سخن رهبر معظم کشور که در دیدار مردم خوزستان و کرمان دیروز ۲ دی ۱۴۰۲ در باره ی انتخابات گفتند "مشکلات با «مشارکت بالا» برطرف می شود" موافق نیستم. یعنی این گزاره را صحیح نمی دانم. اول این که مشارکت انتخاباتی باید طبیعی، در حد عادی و کاملا آرام باشد. مشارکت بالا، علامت جوزدگی و هیجانی ماندن مردم است. دو دیگر این که اگر بر مبنای سخن رهبر معظم مشکلات کشور با مشارکت بالا برطرف می شود، پس چرا در دو دوره ی متوالی حجت الاسلام سید محمد خاتمی مشکلات کشور نه تنها برطرف نشد حتی کم نگردید بلکه علاوه بر این هر روز افزوده شد و به قهقرا رفت .یا برده شد. حتی تفاخر به رأی رسم هر روز آنان شد. از نظر بنده، میان «مشکلات» و «مشارکت بالا» و «برطرف شدن» چندان رابطه‌ای .که دخیل در متغیرهای وابسته و مستقل باشد. نمی بینم. پایان : ۳ / ۱۰ / ۱۴۰۲ سینصاد. خدابنده.
 
نظر حجت الاسلام احمدی: سلام بر سینصاد. خدابنده. لابد با این ضرب المثل هم موافق نیستید که دست بالای دست بسیار است. آن چه که رهبر انقلاب فرمودند، به معنای فلسفی و تلازم عقلی نیست، به نحوی که اگر این اتفاق بیافتد، آن اتفاق هم خواهد افتاد، بلکه مشارکت بالا می‌تواند وجهه انتخابات را مثبت نشان داده و نشانه ای از رضایت عمومی باشد. اساسا مشارکت بالا در انتخابات مطلوب هست، نیست؟
 
جواب سینصاد خدابنده: حاج آقا احمدی سلام علیکم جمله ی شما این است: «مشارکت بالا می‌تواند وجهه انتخابات را مثبت نشان داده و نشانه ای از رضایت عمومی باشد» جمله ی رهبر معظم کشور این است: "مشکلات با «مشارکت بالا» برطرف می شود". بنده با این نظر در جمله ی رهبر معظم موافق نیستم چون گزاره ی صحیحی نیست. اما گزاره ی شما از چیزی دیگر صحبت می کند که بنده موافقش هستم. یکی «وجهه انتخابات» دومی «نشانه ای از رضایت عمومی». که هر دو، حرف درستی است. اما این که مشارکت بالا لزوما مشکلات را حل کند، چنین نیست. تجربه ی کشور هم ثابت کرده است. انتخابات یک رفتار اختیاری است و حتی اگر ۹۹ درصد هم شرکت کنند ربطی به برطرف کردن مشکلات کشور ندارد. مشکلات کشور لیاقت در دانش، توانایی در فهم اقتصاد و به کارگیری صاحبان فن و دانش و کاربلدی سیاسی و فسادستیزی واقعی نیاز دارد. با تشکر. سینصاد خدابنده 
 
 
شیخ‌احمدی: ممنون از توضیح‌تان، اما حرف من از تلازم عقلی بود که از سخنان ایشان برداشت نمی‌شود. به نظر شما، اگر از رهبر بپرسید بین مشارکت بالا و رفع مشکلات چه رابطه‌ای وجود دارد، چه جواب خواهد داد؟ تلازم عقلی؟ عرفی؟ عدم تلازم؟ شکرا مزیدا. می‌توانیم بگوییم مشارکت بالا پشتوانه حل مشکلات هم می‌تواند باشد؟
 
صدرالدین‌ آفاقی: با سلام خدمت استاد گرامی: آنچه که رهبری معظم بدان اشاره دارند ریشه در نهج البلاغه دارد که امام علی علیه السلام میفرمایند: ( یدالله مع الجماعه) 
آیا اینجا امام معصوم منظورشان اینست که یدالله با هر نوع جماعتی است؟ طبیعتا خیر. بلکه جماعتی که همراه و متحد در مسیر الله باشند.  بنظر بنده این بیان مقام معظم رهبری نیز از این سنخ است. مشارکت بالا عامل رفع مشکلات است ولی درصورتی این امر تحقق می یابد که منتخبین حاصل از آن مشارکت بالا درجهت خواسته های حقیقی مشارکت کنندگان قدم بردارند. چون شما از دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی مثال آوردید و بیان داشتید چرا علیرغم مشارکت بالا مشکلات برطرف نشد باید عرض کنم به این دلیل بود که مشارکت کنندگان برای رهایی از سیاستهای اقتصادی دولت هاشمی که ناطق نوری را مصداق ادامه دهنده راه هاشمی میدانستند به دامان خاتمی پناه بردند ولی در عمل اکثر وزرای  کلیدی انتخابی شان همان دولتمردان آقای هاشمی بودند و درنتیجه رفع ریشه ای  مشکلات صورت نگرفت .
 
Shafiey51 سعید: باسلام درود یک- در هنگام خواندن این مطلب ناخود آگاه این ایه به ذهنم امد "بخوانید مرا تا اجابت کنم شما رو " البته تفسیرش با علمای حاضر در مدرسه است است. علم من ناقص است در این زمینه . برداشت ساده این است که برای اجابت شدن حتما مشروط به اعمالی است . شاید این است که برخی از ما میگوییم چرا هرچه دعا می کنیم نتیجه نمیگیریم .( شاید برداشت من اشتباه باشد تصحیح نماییند ) دو به نظر میرسد از نظر مقام رهبری :مشارکت بالا یکی از ابزار مهم است برای رسیدن به نتیجه نهایی . و این یک پشتوانه است برای فردی که امور را بدست میگرد . لذا نباید برداشت ساده نمود "لزوما با بالا رفتن مشارکت مشکلات حل خواهد شد". . اگرچه برخی باور دارند مشارکت مهم نیست حتی اگر 5 درصد هم شرکت نمایند . البته تئوری "کیفیت ارجح است بر کمیت " نیز خواهان دارد . البته این نظریه نیز در برخی از اصلاح طلبان نیز مشاهده می شود. سه هر دولتی دارای نقاط قوت و ضعفی می باشد و هیچ دولتی مطلق نیست . سیاه سفید نگاه کردن نه تنها کمکی نخواهد کرد بلکه نتیجه معکوس خواهد شد . سوالی که پیش میاد این است قرار بود دولت اقای خاتمی چه کاری را انجام دهد و انجام نداده است و چه شعارهای داده است که به شعارهایش عمل ننموده است . حداقل بیایید با زبان اماری و شاخص ها بیان نمایید در کدام مورد به قهقرا رفت . در زمینه تورم- شاخص رشد اقتصادی – سطح رفاه اجتماعی . ناترازی اقتصادی , سلامت اجتماعی , سلامت روانی , مشارکت اجتماعی , مطالبه گری و.... ذخیره ارزی و اسیبهای اجتماعی , کاهش باور های مذهبی و.....لطفا دولتها را مقاییسه نمایید. " خاتمی نه شر مطلق است نه خیر مطلق" مانا باشید
 
سینصاد خدابنده: حاج آقا احمدی سلام علیکم. بنده دقیق نمی دانم شما بر چه اساسی این جمله ی مطلق و بدون قید و شرط در سخنان اخیر رهبری معظم نظام را حمل بر این می کنید که تلازم در آن وجود ندارد، حال آن که جمله ی «مشکلات با مشارکت بالا برطرف می شود» یک جمله ای است که مستقیم رفع مشکلات را مستلزم «مشارکت بالا» دانست. پرسیدید: «به نظر شما، اگر از رهبر بپرسید بین مشارکت بالا و رفع مشکلات چه رابطه‌ای وجود دارد، چه جواب خواهد داد؟ تلازم عقلی؟ عرفی؟ عدم تلازم؟» گمان کنم منظور رهبری معظم تلازم ساختاری باشد. یعنی مشارکت بالا به نفع ساختار سیاسی است. و الّا بنده همچنان جمله ی "مشکلات با مشارکت بالا برطرف می شود" را گزاره ی صحیحی نمی دانم. با تشکر از شما.
 
آقای شفیعی سلام علیکم. چند جمله ی جنابعالی صحیح است و مورد قبول. در عراق نرخ مشارکت بسیار بالاست حتی هجومی و نجومی. ولی این دولت فاقد کمترین لیاقت برای برطرف کردن مشکلات است. اصلا نمی شود این کشور را در دسته بندی رتبه بندی جهانی جای داد. حداقل پنج شهر بزرگ مذهبی این کشور را اگر ایران با پول مردم این طور کمی رونق نمی داد باید الان هنوز هم آنجا با گاری دستی مسافر جابجا می کرد. ارزش های حرف رهبری معظم نظام تردیدی درش ندارم، سخن من ولی جای دیگری است .همان برطرف شدن مشکلات. مگر شورای شهر تهران در دوره حجت الاسلام سید محمد خاتمی با مشارکت بسیار بالا ایجاد نشد؟ آنها در شورا چه مشکلی از تهران را حل کرده بودند؟ شورا را محل کنگره حزبی ساخته بودند و دیدیم چگونه منحل هم شدند. پس عندالزوم میان از میان رفتن مشکلات و مشارکت بالا رابطه برقرار نیست. بحث من این نیست مشارکت چه باشد، حرفم عدم رابطه میان این دو متغیر است. با تشکر از شما.
 
آقای آفاقی سلام علیکم ارزش نوشته ی شما را قابل انکار نمی دانم. مسئله این است بنده میان مشارکت بالا و لزوم برطرف شدن مشکلات، ربط نمی بینم. مثال های دیگر می زنم: مثال یک : آقای بنی صدر بالای ۱۰ میلیون رأی آورده بود. ولی آن مشارکت بالا در حمایت از او مشکلات را حل نکرد بلکه او کشور را به سمت نابودی هدایت می کرد حتی در جنگ .که جنبه ی ملی و حثیتی هم داشت. مشکلات را بیشتر می ساخت. مثال دو : مجلس ششم با مشارکت بالا شکل گرفت اما بدترین مجلس از نظر برطرف کردن مشکلات شده بود. شده بود بازیچه ی یک مشت ماجراجو. سر آخر هم با رفتار مضحک و مسخره، به حالت دسته جمعی استعفا دادند و مجلس را گروگان حزبی خود کردند و عین بچه آن جا را حزبکده کرده بودند. مثال سه : دولت ۹ .همان «هاله ی نور». دولت ۱۰ را ساخت. یعنی وزارت کشورش در سال ۸۸ برای «هاله ی نور» بالای ۲۴ میلیون رأی اعلام کرد. که بنده چون دادگاه آن هنوز تشکیل نشد به آن مشکوک هستم. فعلا حرف بنده آن مسئله نیست منظور بنده این است آن اعلام رسمی مشارکت بالا، هرگز مشکلات را برطرف نکرد. زیرا «هاله ی نور» با میدان دادن به سه قلم همجنس (بقایی مشایی رحیمی) کشور را به بالاترین تنش رساند و حتی با رهبری معظم، دچار تضاد و رویارویی شد و سعی داشت مردم را به حضرت آقا به سمت بدبینی ببرد . متلاطم شدن کشور به حدی شده بود که آیت الله مصباح از «هاله ی نور» برائت کرد. مثال چهار : چین بیش از هفتاد سال با حزب کمونیست رهبری می شود و اصلا انتخابات و مشارکت مردم ندارد اما بر مشکلات کشور فائق آمد و حالا از آمریکا هم سبقت زد. یعنی مشارکت و مشکلات متلازم هم نیستند. مثال پنج : آمریکای لاتین بالاترین مشارکت را دارند اما مشکلات را برطرف نکردند. بنده نافی ارزش این مسئله و نیز نوشته ی شما نیستم که مردم دخیل در رأی باشند، بلکه حرف بنده .خدابنده. این است میان مشارکت بالا و از بین رفتن مشکلات، استلزام وجود ندارد. شما حتی یک کتاب در ارزش مشارکت بالا بنویس و هزاران ویژگی خوب برای آن در نظر بگیر، بنده آن را قبول دارم، اما میان مشارکت و مشکلات ربط نیست. با تشکر از شما.
 
آقای آفاقی سلام علیکم. از ناحیه ی ولایت پذیری سخن می گویی و این موضع ات ارزشمند و شایسته است. اما مسئله روی رابطه میان برطرف شدن مشکلات کشور با مشارکت بالا است که بنده .خدابنده. آن را بی ربط می دانم. اینک وقت آن رسیده است یک مثال پایانی بزنم و این گفتگوی خوب را از سوی خود پایان بدهم. خود حضرت آقا رهبر معظم نظام، پس از رحلت حضرت امام رضوان الله در خرداد ۱۳۶۸ با تقریبا ۱۰۰% رأی موافق اعضای خبرگان رهبری، به رهبری کشور انتخاب شدند. (فکر می کنم یک یا دو عضو رأی موافق ندادند دقیق اطلاع ندارم) و این رأی خبره های مردم در آن زمان، تقریبا ۱۰۰% موافق، یعنی مشارکتی فوق العاده بالا و شگفت آور در تعیین جانشینی امام. اما مشکلات مردم و کشور حل نشد. یعنی ربط ندارد. رهبر معظم .به اعتقاد بنده. عبد صالح خداوند هم است و سالم و خردمند زندگی کرده است. مشکلات از طبیعیات آفرینش است و ربط به مشارکت ندارد. حضرت امام را عموم مردم قبول داشتند اما مشکلات بزرگی کشور را فرا گرفته بود. حتی رسول خدا صلوات الله را تقریبا همه ی مدینه قبول داشتند اما مشکلات پشت مشکلات برای مدینه پیش می آمد. پس رأی موافق و مشارکت بالا، دخلی علمی و اعتباری در متغیری به اسم «مشکلات» ندارد. کشور از راه درایت، عقل، اتکای به شرع، دانش، تعامل و در جایش تقابل .همان جبهه ی مقاومت. و فسادستیزی در هر مرتبه ای و با هر شخص و سازمان و نهادی پیش می رود و انتخابات در شکل متعارف .یعنی مشارکت نسبی و در حدود ۳۰% حضور. نشان آرامش و عادی بودن آن کشور است. مشارکت بالا و هجومی و نجومی مثلا ۷۰% حضور. علامت هیجانی بودن و احساساتی شدن و حتی عوامانه و پوپولیستی کشور است. از بیانات شما آقای آفاقی محترمانه تشکر می کنم و خندانم که پشتیبان رهبر معظم و نظام ظاهر می شوید و موضعگیری مقلدانه و حامیانه از مقام رهبری معظم دارید. خیلی ارزشمند هم است. حرف بنده از روی سیاسی و موضگیری نیست، بحث علمی این گزاره بوده است. بررسی بنده روی گزاره است، نه گزاره گذار. ۶ / ۱۰ / ۱۴۰۲ پایان. سینصاد خدابنده.
 

چرا نمی بینید؟

با سلام و احترام به خوانندگان. حجت الاسلام علی صفایی مشهور به «عین . صاد» خدا رحمتش کند می گفت «معجزه؛ طبیعت نامأنوس است و طبیعت؛ معجزه‌ی مأنوس». قرآن هم از انسان می پرسد چرا نمی بینید؟ افلا تُبصرون... . بنده .سینصاد خدابنده. از حرف عین صاد این را می فهمم که معجزه با آن که برای اثبات حقانیت است اما انسان آن را نامأنوس می بیند. بله باید طبیعت را دید و معجزه را هم فهمید. ۹ / ۱۱ / ۱۴۰۲ دوشنبه. سینصاد خدابنده.

 

امام آمد تا چه کند؟

سلام و احترام خوانندگان محترم. اول باید دانست امام چرا رفت؟ تا بشود کشف کرد چرا آمد؟ رفت برای این که شاه ایشان را برانداز می دانست. پس سه جا تبعید شد قونیه ی ترکیه. نجف اشرف. نوفْل لوشاتوی فرانسه. شاه اطمینان پیدا کرد با تبعید رهبر نهضت، تمام بساط مخالفت را می تواند برچیند. شاه اشتباه مرتکب شد زیرا امام در بیرون مرز بهتر توانست هدایت انقلابیون را در داخل و خارج به دست گیرد و در ملت نفوذ کاریزماتیک پیدا کند. اما چرا امام آمد پاسخش گسترده و مفصل و پیچیده است. می شود چهار کار را چاره جویی امام برای کشور دانست که موجب ثبات و برپایی نظام جایگزین سلطنت شد: از یک مرجع تقلید شگفت آور بود با آن که مشروعیت سیاسی شرعی خود و روحانیت را راحت می توانست به فقه و سنت نسبت دهد و خود را از آراء انتخابات راحت کند ولی چنین نکرد و بر انتخابات در نظام اسلامی بی اندازه دست گذاشت. مردم با این تفکر امام خود را قدرتمند و کاره فرض کردند و به شور و شوق آمدند و وقتی انتخابات می شد به خود می بالیدند که حق رأی دارند و می توانند آدم های سیاست را خود تعیین کنند. مریضی قلبی امام سبب خیر شد که از قم هجرت کند و در جماران مستقر شوند، روستایی در شمال تهران بیخ کوه های البرز. همین حضور در پایتخت توانست نقش امام را در حکومت برجسته تر کند و نظارت بر امور را روشن تر. با دستور اول که روحانیون رئیس جمهور نشوند پای دانشگاهیان غیرروحانی را به میدان باز کرد. همین مورد اعتماد آنان را به امام برانگیخت. و حتی باعث شود هویت وابسته ی برخی از این سیاسیون هویدا شود. از طریق قائم مقام رهبری آیت الله منتظری موقعیت امام در قم مستحکم شد زیرا آقای منتظری در بین مردم محبوبیت اعلا داشت و مردمی بسیار امام را از طریق پشتیبانی منتظری دوست می داشتند. این نشان می داد امام نقش مهمی برای آقا منتظری قائل هست و این اعتماد چنان بالا بود که با حکم خود منتظری را پس از آیت الله طالقانی امام جمعه ی تهران کرد مقامی در حد بالاترین جایگاه مقدس در نظام. بنا بر این از نگاه بنده .سینصاد خدابنده. امام آمد تا هر چه رنگ و تز سلطنت داشت از بین ببرد تا از بازتولید آن جلوگیری کند. اصل حرکت امام و انقلاب همین بود تا کشور به فرهنگ اسلام در آید و احکام دین در زیر طاق گرد نگیرد. آن روز که امام آمد مردم شادترین شادمانی عمر خود را دیدند مثل روزی که حضرت محمد .صلوات الله علیه و آله و سلم. از مکه به یثرب هجرت کرد. ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ : پنجشنبه. سینصاد خدابنده.

 

طرف جمهوری اسلامی؟

یا

طرفدار جمهوری اسلامی؟

سلام و احترام خوانندگان محترم. بنده .سینصاد خدابنده. نه طرفدار جمهوری اسلامی ایران که طرف جمهوری اسلامی ایران هستم. طرفدار به آنی اطلاق می شود که بیرون گود باشد و دست به حمایت و طرفداری بزند مانند تماشاگر کُشتی یا تکواندو که سالن می نشیند و از تیم یا فرد قهرمان و نزدیک به قهرمانی خود پشتیبانی می کند. اما طرف، یعنی شامل آنی که در درون خود ماجرا قرار دارد و نه به این طرف و نه به آن طرف می لغزد و یا می چرخد. این است که می گویم طرف جمهوری اسلامی هستم، نه طرفدار. چنانچه امام رضوان الله تعالی، رهبر معظم نظام، رزمندگان، مردم انقلابی و انسان های علمی و شخصیت های مستقل و سایر اقشار و صنوف خود را در درون جمهوری اسلامی حس می کنند، نه بیرون. این یعنی طرف جمهوری اسلامی، نه طرفدار آن. عین جبهه که این سوی خاکریز طرف خودی است و آن سوی خاکریز، طرف مقابل. ملت ایران این سوی خاکریز یعنی در طرف جمهوری اسلامی ایران ایستاده است و ۴۵ سال برای آن همت کرده است و اینک در آغاز سالگرد پیروزی انقلاب، اراده کرده است بر ۴۶ ساله شدن آن هم قاطع بایستد تا عمر این نظام را به قرن و بلکه قرن ها مقارن کند. خدا کند که انقلاب اسلامی توسط جمهوری اسلامی ایران بارور شود و تئوری ها و هدف های آن پیاده شود. نقص ها همه جای دنیا هست، مهم فسادها است که باید ریشه کنی آن جدی شود. شهیدان را در اذهان و اعمال مان امامت داشته باشیم. ۱۴ / ۱۱ / ۱۴۰۲ شنبه. سینصاد خدابنده.

 

آبرو چیست؟

سلام و احترام به خوانندگان محترم. بر این نظرم آبرو که آن را عِرض هم می نامند تمام بانک اطلاعاتی هر آدم است که فقط روان او آن را می داند و آن کسی که رازدار او است. شاید اگر بگویم عجیب ترین ذخیره ای که در بانک راز هر فرد وجود دارد، آبرو هست حرف نادرستی نزده باشم. ریختن آبرو بدترین خبر برای هر فرد است. کوشش همه این است آبروی خود با چنگ و دندان حفاظت کند. آبرو هم حیثت و شخصیت هر انسان است و هم اَسرار و اشتباهاتی که مرتکب شده است. شرع فروریختن آن را نهی نموده است. بنده .سینصاد خدابنده. فکر می کنم اسلام به خاطر مواظبت از شأن انسان از آبروریزی به شدیدترین وجه ممکن پرهیز داد و ریختن آن در بیان معصوم .ع. از چندین بار شکستن حرمت کعبه، معصیت بیشتری دارد. هیچ کس حاضر نیست قفل بانک اطلاعات آبرویش دستبرد بخورد و پیش مردم افشا شود. شاید در موضوع عصمت و معصیت هم این بنده در آینده متنی نوشت. ۱۵ بهمن  ۱۴۰۲ یکشنبه. سینصاد خدابنده.
 
 
نظر محمد تقی آهنگر: سلام. بر سینصاد  صباح النور متن های شما رو دنبال می کنم از جمله همین متن که دو نکته نظرم رو جلب کرد  یکی : ابرو که ترور شخصیت از ترور شخص مهم تر محسوب میشه و دیگری بانک راز در ادامه مطالب خوبتان یاد ایه  ۵ سوره یوسف افتام گرچه مربوط به خانواده است اما یک پیام کلی دارد اون اینکه همواره در زندگی فردی ویا اجتماعی مواردی از اطلاعات وجود دارد باز گو کردن ان موجب حسادت دیگران ویا سوء استفاده آنها می شود در این موارد باز گو کردن راز زمینه سازی برای شیطان است تا بدین وسیله افراد را علیه یکدیگر به کار می گیرد موجب بروز خصومت ، حسادت ، کینه ورفتار های  ناپسند دیگر گردد حتی باید بین دوستان وخویشان مراعات گردد تا چه رسد به دشمن ، البته در روایات انتشار خبر واطلاعات حساس موجب بهره برداری وسوء استفاده قرار می گیرد گناه شمردن اون هم در حد کفر به جهت طولانی نشدن متن ادرس روایات در این خصوص رجوع به اصول کافی ج ۲ ص ۳۷ فصلی به نام باب الاذاعه . ارادت.

 

آقای دارابی سلام به شما. بنده مثل شما گفتارهای خودتان را دنبال می کنم. پیام های ارزشمند در نوشته های تان جاسازی می کنید. خدا را شکر که این سری دسته بسته های نوشتاری بنده مورد توجه ی آن بزرگوار واقع شد. ادامه ی متن را با حسن سلیقه کاوش کردی و خوب در آمد. مخصوصاً وقتی روایت به آن می دوزید. قابل استفاده است. با احترام. سینصاد خدابنده.

 

گذشته آیا به آدم فشار می آورد؟

سلام و احترام به خوانندگان محترم. باورم این است جواب این سؤال هم بله است، هم خیر. گذشته به نظر می رسد نزد هر کسی زورش بیشتر از حال و آینده است. حال، در حالِ وقوع است. یعنی دارد تازه طی می شود. مثل همین امروز و همین ساعت که کسی ارزیابی و داوری قطعی از آن نمی تواند داشته باشد. پس فشاری به آدم نمی آورد. آینده هم فقط برای هر فرد یا تصور است، یا آرزو است، یا  وحشت است و یا بیشتر شاید مزمزه ی خیالی حس یک آدم خوشبخت. اما وقتی صحبت از گذشته می شود همه .البته اگر کسی فراموشی به زبان علمی آلزایمر نگرفته باشد. به طور یکسان از آن اطلاعات دارند. عین فیلم بر پرده ی سینما یا تارنما و یا سیما. اینجاست که سؤال "گذشته آیا به آدم فشار می آورد؟" برای هر فرد مسئله می شود. بنده .سینصاد خدابنده. لیست می کنم که کجاها فشار بر هر فرد بیشتر است: آنجا که به این فکر کشانده شود در گذشته محبت را از کسی یا کسانی شدیداً دریغ کرده باشد. آنجا که به این فکر کشانده شود در گذشته می بایست کسی یا کسانی را کمک می کرد، ولی نکرد. آنجا که به این فکر کشانده شود در گذشته. مطالعه عمومی، دین شناشی و عبادت را آنطور که باید انجام می داد، کاستی کرده است. آنجا که به این فکر کشانده شود در گذشته برای هدف شومی حیثیت کسی را لطمه زده است آنجا که به این فکر کشانده شود در گذشته عشق در عقل خود نریخته است، نه به خدا عاشق شد و نه به مخلوق خدا. آنجا که به این فکر کشانده شود در گذشته. هیچ به عمر خود سر و سامان نداده است و وقتش را گذران و رایگان، از سن و سال خود عبور داده است. همین سؤال ها را می شود از جمهوری اسلامی ایران کرد در این دهه ی قشنگ و دلچسب فجر، که برای ملت در آن سال سخت، ظفر آورده است. حالا از اینها گذشته، آیا واقعاً گذشته بر بنده .سینصاد خدابنده. فشار می آورد؟ هیچ کس مُجاز نمی باشد بی جهت خود را افشا کند. دین رحمت حضرت محمد بن عبدالله حضرت خاتم انبیاء .صلی الله علیه و اله و سلّم. که شب مبعوث شدنش فرا رسیده است، اجازه نمی دهد انسان گناه و خطا و کرده و بزه و بدی و زشتی خود را نزد کسی وا کند و پرده را کنار بزند. اصلاَ و ابداً زیرا شرع برای هر انسان، راهکار داده است، اسمش «جبرانِ مافات» است. یعنی آنچه از عمل ما فوت شده است و در آن کاستی ورزیدیم، جبران شود.  ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ یکشنبه. سینصاد خدابنده.

 

پیوست: متنی از "آئین رحمت" سایت معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی دفتر مرجع  آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی با عنوان "راههای درمان «ناامیدی» از درگاه الهی": "انسان چه کند تا از رحمت الهی ناامید نگردد؟ برای مقابله با «ناامیدی» و «یأس» از «مغفرت الهی» چندین عامل مؤثّر وجود دارند که مهمترین آنها عبارتند از: ۱. توجّه به رحمت و مغفرت الهی: این گونه از تأمل و تفکر، جایگاه الطاف پنهان و پیدای ذات مقدس الهی را برای آدمی روشن می کند و شایسته نبودن یأس از درگاهش را برجسته تر می نماید و گشوده بودن در توبه و استغفار را نوید می دهد. ۲. به تاخیر نیانداختن توبه و استغفار: لازم است آدمی بعد از معصیت به سرعت از آن توبه کند و با ابراز پشیمانی از آن عمل ناشایست، خواستار رحمت و مغفرت الهی باشد. این توبه باید بازگشتی حقیقی و از اعماق جان آدمی به سوی خداوند باشد نه صرفا لقلقه زبان. ۳. جبران مافات بعداز توبه: آدمی باید تا آنجا که در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خویش برچیند و اگر حقوق از دست رفته اى در این میان قابل جبران است، جبران نماید. ۴. مداومت بر توبه و عمل صالح: استقرار در مسیر توبه ملزوماتی دارد که یکی از مهم ترین آنها «مداومت» بر اعمال صالح و خداپسندانه و پرکاری و عمل گرایی مثبت در مسیر سازندگی روح و خدمت به خلق است. 5- الگوگیری از صبر و خستگی ناپذیری انبیاء و اولیاء و مردان الهی: مطالعه و اندیشیدن در زندگی سراسر صبر و توکّل انبیاء و اولیای الهی، تحمّل مسیر بازگشت به آغوش رحمت الهی را بسیار آسان می نماید."

 

آخرین حدیث شیعه

سلام و احترام به خوانندگان محترم. آخرین حدیث توقیع دست نوشته ی به خط امام زمان عج بود که برای مردم منتشر شده بود که در آن آمده است:

 

«از میان شیعیانم کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده خواهند کرد. آگاه باشید که هر کس... ادعای مشاهده کند، چنین کسی دروغ می‌گوید و افترا می‌زند.»

 

 مراد از «ادعای مشاهده» به نظر می‌رسد این باشد که اگر کسی اعلام کند من امام زمان عج را می‌بینم. یا بگوید با او ارتباط دارم. یا مدعی شود نائبش هستم و از جانب آن امام عج برای شیعیان حامل پیغام هستم، چنین کسی به حکم این نوشته ی حضرت ولی عصر .عجل الله تعالی فرجه الشریف. دروغگوست. در حقیقت آخرین حدیث شیعه پیامی رسا و ارزشمند و هشداردهنده است که فرد شیعه خردمندانه و تابع قرآن و عترت زندگی کند و گول این جور بازارگرمی ها را نخورد.. سلام بر آقای حاضر و زنده حضرت امام مهدی صاحب زمان. (ر.ک: منبع) پنج شنبه ۱۰ / ۱۲ / ۱۴۰۲ سلمان صالحی

 

تحلیلی بر شکست آقای شیخ صادق لاریجانی

سلام و احترام به خوانندگان محترم. این شکست به نظر بنده .سلمان صالحی. در درجه ی نخست واکنش منفی و برائت محکم مردم شمال به وی است که اثرات سوء کشف پرونده‌ی فساد و رشوه گیری رئیس دفترش آقای اکبر طبری در وی سرریز کرد. پرهیز مردم مازندران از رأی به حجت الاسلام صادق لاریجانی حاوی این پیام است که در شاخص های گزینش نامزد خبرگان، ملاک اصلی مردم، اجتهاد و سواد و شهرت فرد نیست، بلکه پرهیزکاری است. شکست وی در واقع شکست از تقوا و ورع یک نامزد جدید دیگر است که نزد مردم به عنوان یک روحانی بی شیله پیله شناخته شد یعنی امام جمعه ی شهر ساری. مردم شمال یک انسان متقی را بر یک فرد مشهورتر برتری بخشیدند و این علامت علاقه ی مردم به روحانیتی است که حاشیه نداشته باشد. از سوی دیگر اعراض از آقای صادق لاریجانی را می توان اعتراض مردم شمال به نحوه ی عملکرد وی در پست خود چه قوه ی قضایی و چه مجمع تشخیص و چه شورای نگهبان محسوب داشت. این شکست کاملا آشکار کرد مردم از افراد مسئله دار فاصله می گیرند حتی اگر آن فرد از جناح اصولگرا باشد. با آن که بیشترین مشارکت این دوره از آن جناح اصولگرا بود اما این عامل مهم، مانع مردم نشد که یک نامزد شاخص جناح راست را از رفتن به مجلس خبرگان رهبری باز ندارند. آنان با رأی به امام جمعه ی ساری که چهره ی جدید این دوره ی ششم خبرگان است مانع از ورود حجت الاسلام صادق لاریجانی به مجلس خبرگان شدند. حرکت سیاسی مردم شمال علیه ی شیخ لاریجان به یک نماد سیاسی در انتخابات ۱۱ اسفند تبدیل شد و شاید مهمترین خبر این دوره باشد. شنبه. ۱۲ / ۱۲ / ۱۴۰۲ : سلمان صالحی.

 

فرق سه تا رأی

سلام و احترام به خوانندگان محترم. ۱) این «برگه ی رأی» از استان فارس است توی انتخابات مجلس دوازدهم و خبرگان ششم. یک نمونه از رأی هایی که باطله محسوب می شود ولی حرف و چند گلایه ی گرونی شهروند رویش است. به هر حال حکومت باید از این قسم شهروندها تشکر کند چون هم آمده است پای انتخابات و به حفظ نظام توجه کرد و هم گلایه ها را بر روی برگه ی آراء انتقال داده است. ۲) یک رأی هم آرای سفید بوده است که آقای احمد وحیدی وزیر کشور گزارش رسمی داده است این قسم رأی ۵ درصد بوده است. این نوع رأی باطله نیست، در آمار آرای مأخوذه حساب می آید. شهروند در این جور رأی پایبند به انقلاب است اما دلش نمی خواهد به کسی که قبولش ندارد رأی بدهد. سفید از دسته رأی های مثبت است و نوعی از انتخاب در بینش سیاسی شهروندان است. ۳) نوع بعدی رأی با ذکر نام یا کد نامزد است، که باعث می شود یک کاندیدا بر کاندیداهای رقیب پیروز شود. این روش رأی، معمولاً مال کسانی است که یا خود با نامزد موافق است و وی را می شناسد و اعتماد می کند و یا به لیست های جناح های سیاسی و یا گواهی افراد معتمد و عادل، تکیه می کند و به فرد داوطلب رأی آری می دهد .چهارشنبه ۱۶ / ۱۲ / ۱۴۰۲ سلمان صالحی.

 

نظر سلمان صالحی: حاج آقا شفیعی دارابی روحانی محترم عرض سلام و احترام دارم. مو لای درز این متن نمی رود، سه مرتبه نوشته را مطالعه کردم، اما فقط به عنوان یک مستشکل، یک طرح مسئله صورت می دهم. محاسبه ی نفْس چون در مرز محاکمه جای دارد، دادگاه حساب می‌آید که انگار آدم باید در آن مَحکمه دست به دفاع بزند تا تبرئه شود یا هم اگر محکوم شد، پیش از حبس و مجازات، دوست می دارد عفو گردد یا حداقل مورد تخفیف قرار گیرد. به نظر حاج آقا شفیعی چنین محاسبه ی نفسی منجر به یأس نمی شود که انسان را پریشان حال می‌کند. دیدم خیلی ها را که اکثراً راه افراط رفته اند. به جای این که اهل رجاء شوند و از محاسبه نفس برگردند، خود را دل خوف مخفی ساخته و دامن سرخوردگی می اندازند و اسلام را بد متوجه می شوند و شروع می کنند به انجام ریاضت و سختی دادن به خود و زندگی خود. ۴ / ۱ / ۱۴۰۳ با تقدیم ادب: سلمان صالحی.

 

جواب حجت‌الاسلام آق سید حسین شفیعی دارابی: جناب آقا سلمان صالحی (نویسنده خوش قریحه) سلام علیک. بسیار سپاسگزارم. پرسشی کلیدی را مطرح نموده اید. اوقات صبحم از قبل برنامه ریزی شده ولی سعی می کنم تاشب پاسخی بنویسم. اجمالا: محاسبه نفس همانند سایر دستورات الهی؛ آداب و شرایط خاصی دارد که بی تردید با رعایت آنها؛ بروز یاسی مطرح نخواهد بود؛ فراز پایانی مذکور در متن روایت نقل شده از امام کاظم (ع) دقت شود؛ به خوبی روشن است که آن بزرگوار چه پیشنهاد مناسبی برای در امان ماندن از برای خانمان‌سوز «یأس»؛ ارایه داده آند. ضمنا عرض کنم: آنچه بنده نوشته ام؛ فقط ناظر به اهمیت محاسبه نفس و فراگیر بودن آن بوده است؛ قطعا مباحث فراوان دیگری نیز پیرامون آن مطرح است؛ که آداب و شرایط مربوط به آن؛ بخشی از آنها را تشکیل میدهد. موفق باشید

 

سلمان صالحی: سلام و تقدیم مجدد احترام. جای خوشوقتی است حاج آقا قرار گذاشتند بیشتر روی این طرح موضوع پرسشی، وقت بگذارند. جواب شما را به انتظار می نشینم. برنامه ریزی خودتان را داشته باشید حاج آقا شفیعی. صبر می ورزیم تا برسین. همین مختصر را هم درست فرمودید. منظورتان را گرفتم. در یک معنا چنین انحرافی به این جهت مطرح شد که افراد به جای خودآزمایی، به خودآزاری پرتاب می شوند. به جای تقویت رفتار محاسبه ی نفس دچار گریبانگیری و مؤاخذه ی نفس می شوند. معذرت و متشکر هستم لطف ورزیدین به بنده. ۴ / ۱ / ۱۴۰۳ با تقدیم ادب: سلمان صالحی.

 

ح. آ. س. ح. ش. د به دامنه: سلام علیک. صبح جنابعالی به خیر این آقای سلمان صالحی کیست؟ چون برای پاسخ دهی به پرسشی که طرح نموده؛ شناخت او لازم است. موفق باشید.

 

جواب دامنه ۱ : سلام استاد بزرگوار. اوقات به خیر و شادابی. معرفی نشود اُولیٰ است. چون خود نمی‌خواهد مشخص و شناخته‌شده باشد. اما اطمینان می‌دهم به شما که فردی اهل مذهب، انقلاب و امین کشور است و به روحانیت بسیار نزدیک و باورمند است. به شما هم خیلی نزدیک و علاقه‌مند است و از نیکی‌ها و دانش‌هایت دقیقاً مطلع و خشنود است. ۴ فروردین ۱۴۰۳ . با ارادت: ابراهیم.

 

حاج سید حسین شفیعی دارابی: نسیمهای «رمضانیه» : ۱۴۴۵ق/۳_ ۱۴۰۲ش(پنج) ضرورت پرهیز از «یأس» به وقت «محاسبه نفس» (قسمت اول) بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم. پس از بارگذاری مطلب پیشین (: «ضرورت محاسبه نفس= خودآزمائی)؛ عزیزی؛ پس از نوشتن این جمله «مو، لایِ درز این متن نمی رود، سه مرتبه نوشته را مطالعه کردم»؛ به طرح پرسشی کاربردی پرداخت؛ و در بخشی از آن چنین نگاشت: «....دیدم خیلی ها را که اکثراً راه افراط رفته اند. به جای این که اهل رجاء شوند و از محاسبه نفس برگردند، خود را دل خوف، مخفی ساخته و دامن سرخوردگی می اندازند و اسلام را بد متوجه می شوند و شروع می کنند به انجام ریاضت و سختی دادن به خود و زندگی خود»!!! در پاسخ به این پرسش کلیدی می گویم: ۱) بین دو مسئله بنیادین «محاسبه نفس» و «خوف و رجاء»، ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد؛ در واقع، اولی از دل دومی جوانه می زند؛ یعنی کسیکه اهل «خوف و رجاء»، باشد، به «محاسبه نفس»، روی میآورد؛ به تعبیر دیگر: از نشانه های بارز اهل خوف و رجاء، محاسبه نفس خواهد بود؛ دو: پیوستگی بین «خوف» و رجاء»، مقتضی اینست که در عرصه محاسبه نفس، هم حفظ «رجاء» و امید وار بودنضرورت دارد و هم پرهیز از «یأس» و نا امیدی. ۲) امام خمینی (ره) در ضمن حدیث ۱۴ (حدیث خوف و رجاء) از  کتاب ارزشمند «چهل حدیث»، به طرح این بحث پرداخته است که در علم اخلاق این پرسش مطرح است که: رابطه بین «خوف» و «رجاء» چگونه است؟؛ ایشان به سه نظریه اشاره می کند؛ برخی گویند: باید ضریب «رجاء» بیشتر باشد؛ دسته ای دیگر بر این باورند: لازم است ضریب «خوف»، افزون باشد؛ اما دیدگاه صحیح در نزد اهل معرفت اینست، که وضعیت «خوف» و «رجاء» همانند وضعیت دو کفه ترازو می باشد؛ ترازوی سالم و سود بخش و قابل اعتماد، ترازوئی است که هیچ یک از دو کفه اش، بر دیگری برتری نداشته باشد؛ باید هم پایه و هم طراز باشند؛ نتیجه سخن اینکه: خوف بیش از رجاء، موجب یاس و ریاضت غلط و... می شود؛ و رجاء خارج از مرز شرعی نیز موجب غرور و بی باکی و حتی آلوده شدن به ولنگاری خواهد شد (آنچه ذکر نمودم، عصاره گفتار امام رحمه الله و نقل به معنی می باشد و نه عین عبارت آن عبد صالح)؛ ۴) واقعیات موجود در عرصه های زندگی فردی و اجتماعی حاکی از این است که جمع بسیاری، در دل بستن به «رجاء»، راه افراط را در پیش گرفتند و بی باکانه از ارتکاب هیچ عمل زشتی ابائی ندارند؛ و می گویند «خداوند ارحم الراحمین است»؛ طرح شعار غلط «اسلام رحمانی» (رحمانی افراطی) رایج در عرصه های مجازی، معلول همین دیدگاه و شیوه غلط می باشد؛ و جمعی دیگر هم تنها بازگو کننده عذاب و قهاریت و انتقام الهی و تاریکی و فشار قبر و ... را بهانه قرار داده؛ و به ریاضت های نادرست و غیر مشروع روی میآورند؛ و از حلال خدا هم گریزان هستند؛ و عُزلت و زندگی دور از جامعه و شیوه «صَمت» افراطی و... را پیشه خود قرار داده اند؛ حتی ازدواج و کار و تلاش در مزرعه و محل تجارت و... را مصداقی از دنیا طلبی میدانند؛ در حالیکه، منش اهلبیت (ع) و سبک زندگی اولیاء حقیقی الهی، نه این است و نه آن؛  ۵) امام علی (ع) برای پرهیز دادن بندگان الهی از گرفتار شدن به دو راه انحرافی مورد اشاره در بند پیشین؛ در پرتو خطبه 16 نهج البلاغه ضمن بیان نشانه هاى راست، مردم را به پیمودن آن و دورى گزیدن از طُرُق انحرافى دعوت نموده و چنین فرمود: «اَلَیمینُ وَ الشَّمالُ مَضَلَّة، وَ الطَّریقُ الْوُسْطى هِىَ الْجادَّةُ» : «انحراف به راست و چپ سبب گمراهى و ضلالت است و راه میانه و مستقیم، جاده وسیع [الهى] است)؛ دو نکته سودمند: یک) فراز مذکور در سخن امیر مومنان (ع) اشاره به همان مسأله معروفى است که مى گوییم راه مستقیم به سوى هدف، یک راه بیش نیست و در دو طرف آن هزاران راه انحرافى و جود دارد که انسان را به گمراهى مى کشاند؛ همچنانکه در نمازهایمان به درگاه ربوبی عرضه میداریم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ». (و تعجب است از افرادی همانند جناب دکتر سروش، که با نوشتن کتاب «صراط های مستقیم»، در پی ترویج پندارهای باطل خود که ریشه در باور به «پلورالیسم دینی» دارد می پردازند)؛ دو) امام علی (ع) در ادامه گفتارش به معرفی جاده میانه معتدل و مستقیم پرداخته، و چنین فرموده است : «عَلَیْها باقِی الْکِتابِ وَ آثارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْها مَنْفَذُ السُّنَّةِ، وَ اِلَیْها مَصیرُ الْعاقِبَةِ» : «قرآن مجید کتاب جاویدان الهى و آثار نبوّت در همین مسیر و بر همین طریق است و نیز راه ورود به سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از همین جاست و پایان کار نیز به آن منتهى مى شود».(حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی// شنبه شب ۴ فروردین ۱۴۰۳ ش_ ۱۲ ماه رمضان ۱۴۴۵ق).


سلمان صالحی:  حضور حاج آقا شفیعی دارابی فاضل قدَر مدرسه فکرت عرض سلام و احترام. چگونه می شود از خیر این مقال قوی عالی جناب گذشت حال آن که نوشته نوعی اسلام شناسی است و دریچه ی نور را به روی خواننده باز کرده است. بنده .سلمان صالحی. تنها جواب نگرفتم، بلکه پای درس شما نشستم و درست از بینش دینی شما در این موضوع بغرنج، مطلع شدم. هر گاه ببینم یک عالم دین نگرش های عقلانی و دیندارانه به مسائل دارد و توان بیان آن موضوع را با قلم یا زبان مسلطش، دارا هست، نزد خودم محترمش می دارم. توقع بنده برطرف شد، چون با منطق و ادبیات محکم و استوار، میان خوف و رجاء ایده پردازی کردید. ایده ی بنده کفه ی ترازو است که در گفتار آن جناب حرفش رفت. اسلام رحمانی حرکت سیاسی بیش نیست، زیرا معتقدان به آن چون راحت طلب هستند و دنبال بی خیالی و آسودگی می گردند، شعار یک بُعدی رحمانی را در گفتار غلط خودشان جای می دهند. کسی یک ذره از قرآن سر در آورد می فهمد اسلام جمع میان همه ی ابعاد در حیات است. وقتی یک پشه با اراده ی پروردگار به ابزار قدرت مسلح است، چطور می توان مدعی شد اسلام فقط رحمان است و جای کشیدن شمشیر، خود را غلاف می کند. اگر این بود پس چرا امام امیر المؤمنین حضرت علی علیه السلام شمشیر می زد، خطبه می خواند، کار در نخلستان می کرد، جهاد و جنگ شرکت شجاعانه می کرد. چشم فتنه را در می آورد. بی پایه بودن شعار فقط اسلام رحمانی داریم، بدیهی تر از آن است که آدم بخواهد برای پاسخ این سست فکری افراد، وقت صرف کند. بنده هم مانند شما حاج آقا شفیعی دارابی هیچ صراطی را کنار «صراط مستقیم» که خداوند تبارک و تعالی الهام کرده است قرار نمی دهم. آن فرد هم با نشاندن دیگر صراط ها خواست التقاط و تکثر غلط پدید بیاورد که بازارش نگرفت و گرم نشد. آن «معرفت» است به قول مولوی بلخ عین آینه از آسمان به زمین افتاد دست هر انسان افتاد تا با آن آینه خدا را ببنید یک تمثیل بلیغ در عرفان آن شاعر بزرگ. دین که صراط های دلبخواه بشری نیست. تأویل تمثیل آینه ی معرفت به صراط ها اگر نشان کج سلیقگی آن فرد نباشد، حتماً علامت التقاطش است. استفاده داشت طرح مسئله ی خودآزمایی و خودآزاری. زیرا به این تشخیص رسیدم در محضر شما معلومات زیاد است و به آسانی می توان چیزها آموخت. با احترام: سلمان صالحی.

 

ضربه زن - ضربه گیر

نوشته‌ی معاون مدرسه: با سلام و احترام به خوانندگان محترم. آقای کاظم صدیقی .که شاید دیگر کراهت داشته باشد به وی حجت اسلام و شیخ گفت. منعزل است .همان خود به خود برکنار شدن. چون اهانتی به عمامه و عبا و نعلین کرد که آن بی ادبان در اغشتاش ها وقتی در اوج وقاحت عمامه از سر روحانی ها بر زمین می انداختند، چنین وهنی به آن نکرده بودند. در ماشین، چهار یا دو نقطه است که اسمش ضربه گیر است. نمی گذارد دست انداز و چاله چوله های جاده و کوچه و اتوبان، به اسکلت خودرو ضربه بزند. خود مثل پیشاهنگ ها ضربه ها را به جان می خرند و ماشین را در جلوبندی و سیستم تعلیق، حفظ می کنند تا سرنشین از نرم بودن خودرو  لذت و حظ ببرند. اما آقای کاظم صدیقی (شیخی که هم بر تخت نمازجمعه ی پایتخت، مردم را با حال بُکای ظاهری متعجب می کرد و هم حوزه ی علمیه ازگل در شمال تهران را اداره می ساخت و البته اداره اش !!! ساخته بود) به همراه جواد عزیزی امین خود و محمد مهدی صدیقی و محمد حسین صدیقی پسران خود و خانم «رضوانه قوام» عروس خود ضربه گیر که نشدند هیچ، بدتر ضربه زن شدند و با آبروی روحانیت، با آبروی مقام اخلاقی امامت جمعه، با آبروی نظام، با آبروی علم اخلاق و خطابه، و با آبروی طلبه های بی گناه و پاکباخته ی متلمذ خود خیلی زشت بازی کردند. شرکتی درست می کند با اسم مقدس «قائم» .که شیعه برای این لفظ الهی حاضر است جان شیرینش را فدا کند. و شروع می کند به خوردن!!! زمین و باغ و سند زدن به اسم خود و پسران، با حربه ی فریبنده ای به اسم «حوزه علمیه» که بر روی آن هم نام معتبر و مورد احترام ملت یعنی امام خمینی ره می گذارد. مگر عثمان بن حُنیف استاندار و والی منصوب امام امیرالمؤمنین علی .علیه السلام. در بصره چه کرده بود که آن حضرت فوری بدون در نظرگردن آن همه سابقه ی صحابه بودن ش، عزلش ساخته بود. فقط سر سفره ی اَعیان و پولداران رفته بود و آن لحظه مستضعان و مستمندان عصرش را فراموش کرده بود. همین. اینان که از خلاء ها و حفره ها .که داخل هر نظام سیاسی دنیا معمولا رخ می دهد. این جوری مردم را فریب می دهند تا به نان و نوا برسند، به جای آن که ضربه گیر هجوم به خیمه ی انقلاب .ولایت فقیه. شوند، ضربه زن نظام و ولایت نائب حضرت حجت عج الله تعالی الشریف شدند. این دسته آدم هایی که خود را با ظاهرگرایی و گریان گری! به انقلاب چسبانده اند، نه لایق اند، نه مُحق و نه لاحق. اینان خود به خود با این فساد و فریب و دغلی، منعزلند. ۹  / ۱ /  ۱۴۰۳ ، آخر.

 

بازتاب های متن "ضربه زن - ضربه گیر" معاون مدرسه:

امیر رمضانی: سلام. موافقم.

 

پ : با احترام سلام تقدیم می شود ... از موافقت شما تشکر می شود.

 

شیخ مالک رجبی به سلمان صالحی: سلام علیکم عبادات شما قبول درگاه حق. شما معاون مدرسه هستی ولی شما را نمیشناسم. فکر نکنم اینطور که شدیداً به حاج آقا صدیقی حمله میکنید درست باشد و قطعا هم درست نیست و در پیشگاه خداوند باید جواب پس بدهیم حواسمون جمع باشه که در عموم یک انسان مومن را نکوبیم و او را با خاک یکسان نکنیم خدا نمیگذرد بهر حال متنهای قبل و الان همچنان بر خرد کردن این روحانی بی بدیل که دشمن داره از ۴ مسئاله اقتصادی سو استفاده میکند و مردم را نسبت به یک روحانی ارزشمند بد بین میکند متاسفانه یکی از مشکلات یک مومن همین سادگی و بی آلایشی است که در قضایای مهم بخاطر مصالحی یا سکوت میکند و یا اقدام میکند و آنهم برای خدا.‌‌.. ای کاش مومنی که در مسائل سیاسی و اقتصادی کار بلد نیست ورود نکند چرا که دشمن در کمین نشسته است از همین عنصر مومن که همه ی زندگیش را برای خدا قرار داده داره سوژه یی را بر می‌گزیند و بر ضد روحانیت معظم و معزز و روحانیت عالم عامل بشوراند و روحانیت در سطح جامعه را لکه دار کند این رفتارها چیز جدیدی نیست چرا که با پیغمبر اشرف مخلوقات هم یک عده دشمنان قد علم کردند و او را ساحر و جادوگر و مجنون ووو... نسبت دادند و این آیه قرآن است.‌ بزرگواری که شما را نمی‌شناسم حواست را جمع کنید وقتی قلم میزنی زود قضاوت نکنید چون شما رو در رو یا حضوری با جناب حجت الاسلام صدیقی ننشستی و هیچ اطلاع ازش ندارید تا دفاع ایشان را برای خودش بشنوی که اصل داستان چی بوده لهذا سکوت را اختیار کنید دهن را ببندید قلم پرانی نکنید تا مشمول گناهان کبیره نشوید. مغز کلام اینست که بنده هرکس خواستند بر ضد حاج آقا صدیقی چیزی بگویند قبول ندارم و بطور کلی ایشان را یک شخصیت سالم میدانم. ارادتمند مالک رجبی دارابی ۹ فروردین ۱۴۰۳ ه ش.

 

 پ : با احترام سلام تقدیم می شود... سال ها از دوستان شنیده شد طلاب دین درسی دارند با اسم تجزیه و ترکیب. احتمال نمی دهم طلبه ها عبارت های فارسی را هم ببرند به دستگاه فاهمه ی ترکیب و تجزیه. با علم به این شنیده، انتظار می رود آیا می شود این جمله ی امر و حکمی شما خطاب به نویسنده ی متن ضربه زن - ضربه گیر که گفته شد «دهن را ببن...» تجزیه و ترکیب شود تا حداقل از این ادبیات سیراب شد.

 

امیر رمضانی: درود جناب شیخ مالک. ما هم ظن خوبی داریم. اگر دوست داری اسنادی را که فلان و بهمان در گروههای تلگرامی پخش کردند که نام و کد ملی و نام پدر و آدرس و مبلغ معامله و ادرس ملک مورد معامله در آن هست را برای شما ارسال کنم. تا شما به این اعتراض مشروع تاخت نکنی. بهتر آنست که جناب صدیقی با عذر خواهی از مومنین آنچه شد را بگوید و قضییه را تمام کند. به شکاف بین نیروهای انقلاب ادامه ندهد.

 

شیخ مالک رجبی به امیر رمضانی: سلام آقا امیر خالوچه. اطلاعات را خبر دارم لازم نیست اسناد را ارسال کنید منظورم چیز دیگر است. تخریب شاخ دم ندارد ولی ما در فضای مجازی رعایت احتیاط در قلم زنی داشته باشیم. الان مسجدم دعاگو هستم خدا نگهدار.

 

امیر رمضانی به شیخ مالک رجبی: درود بر شما. اجازه بده اعتراض از سمت نیروهای انقلابی باشه. تا خودمان را اصلاح کنیم. وگرنه دشمنان هم آبرو میبرند. هم ناسزا میگویند. هم بین مردم و‌حکومت شکاف ایجاد میکنند و... عباداتان مقبول درگاه حق. پر فروغ باشید.

 

موسی رمضانی شابا در تأیید متن سلمان صالحی: نردبان این جهان ماه و منیست / عاقبت این نردبان افتادنیست  // هر که لاجرم بالاتر نشست/ استخوانش سخت تر خواهد شکست

 

پ : با احترام سلام تقدیم می شود ... جای این شعر که زیرکانه توسط شما انتخاب شد جایش همینجا بود انصافاً. بدون قیاس در نسخه ی اصلی مولوی حتی آمده است ابله تر است:

هر که بالاتر روَد ابلَه‌ترست

که استخوان او بتر خواهد شکست

 

^ توضیح : اصل شعر مولوی در گنجور این است

 

نردبان خلق این ما و منیست

عاقبت زین نردبان افتادنیست

 

هر که بالاتر رود ابله‌ترست

که استخوان او بتر خواهد شکست

 

مصطفی بابویه دارابی به سلمان صالحی: سلام و احترامی هم عرض میکنم به جناب معاون مدرسه و مدیر محترم مدرسه ی فکرت آقا ابراهیم طالبی عزیز.‌.. نوشتار شما حاوی نکاتی بود که دوستان دیگر ذیل این نوشتار مطالبی ذکر فرمودند... بنده هم در مورد اتفاقاتِ حواشی جناب کاظم صدیقی نظراتی دارم که به فراخور اعلام خواهم نمود... اما پرسشی هم در این ارتباط از شما عزیز محترم‌ دارم... ریشه های بروز این دست اتفاقات (حواشی جناب کاظم صدیقی) چیست؟ و برای خشکاندن این ریشه ها چه باید کرد؟

 

پ : با احترام سلام تقدیم می شود ... ریشه و شاخه زیاد است. برای این فرد که دغلکاری کرد علت اصلی این است احساس مصونیت آهنین می کرد. او چند بار نمازجمعه خوانده باشد راقم بی خبر شده است از آمارش . بر فرض پنجاه بار هم خوانده باشد یعنی صد بار در هر دو خطبه به مردم پای خطبه و مخاطبان تلویزیون «اوصیکُم عِباد اللّه بتقوى الله» گفت که ساده ترین ترجمه ی تقوا نیرویی در آدم است که توجه اش را نمی گذارد به کارهای خلاف اخلاق دوخته شود. اما این فرد با آن عمامه و رفتار ظاهرگرایانه و گول زننده این توصیه ی دعوت بندگان خدا به تقوا را پشت گوش انداخت و معلوم ساخت اوصیکُم... لقلقه ی زبان بیش نبود. یکی دیگر این است این جور روحانی های تظاهری تغابُن را با تجوید غلیظ برای مردم می خوانند خود اما از زیان و دغا و نیرنگ اصلاً خوف ندارند. به این دو تا عامل می شود دو پدیده ی بد اضافه کرد یکی قوه ی محکمه ی تبعیض گرا و دیوان سالاری کرمو و پوسیده و برخی جاها هم آخوندزده.

 

محمد تقی آهنگر دارابی به سلمان صالحی: سلام بر معاون محترم مدرسه چند نکته در راستای متن ارسالی تان یکی اینکه سال گذشته در همین گروه مدیر محترم تحلیلی کوتا از اقای صدیقی داشتن با جریان پیش امده ی فعلی تحلیل مستدل ومنطقی به نظر می رسد و دیگری دست روی نکته خوبی گذاشته ای تطبیق الان حکمرانی جامعه و دوران حضرت امیر (ع) با اشاره به نامه ی امام به عثمان بن حنیف و،،،،،،،، وبا اشنایی کمی از سوابق گذشته ی ایت الله صدیقی چه به گفته برخی دوستان وچه در گروه های مجازی خوندم  انتظاری جز این نیست البته از منظر دیگر بخواهیم به این جریان نگاه سیاسی داشته باشیم حذف امثال صدیقی پیش بینی شده بود ،،،،،، امید انست درس عبرتی برای همگان باشد هر چند عبرت ها زیاداند و عبرت گیرندگان کم در اخر کلام : قلبی که از ترس خدا لرزان است همواره پایدار و با اطمینان باد.

 

پ :با احترام سلام تقدیم می شود ... حکمرانی به شیوه ی علوی شاقّ است و در طاقت هر کارگزاری نیست اما چون حضرت امیرالمؤمنین امام علی .علیه السلام. مسیر و جاده را نشان داد، می شود رفتار حضرت را شیوه نامه ی مملکت شیعه کرد و از صراط علوی بیرون نیفتاد. هر کجا پا گذاشته شد یاد داده شد میان علوم و عالم دین رابطه ی علم و عمل است. این شخص با این سالوسی و تلوّن توی فقط یک فقره معامله ی سراسر فریب، این رابطه را در خود منحل ساخت. اگر بلَغ مابلَغ .همان تا انتها. این فساد پیش رود و رسیدگی شود شاید به سرنخ هایی مفسده آمیزتری برسند که جامعه ی روحانیت را به شوک فرو خواهد برد. یک چیز هم این قسمت پاسخ، داده شود خوب است. آن دهن فرد است که دستگاه زور می تواند بر آن لجام  .چانه بند. بزند مگر بر فهم فرد هم ممکن است لگام زد!!! هیهات.

 

سید یاسر موسوی دارابی به سلمان صالحی: سلام دوست عزیز عرض ادب و احترام. این متن شما را الان دیدم. خواستم بگم خدا از گناهان شما بگذرد با این تحلیل های آب دوغ خیاری و... اتهام ایشون هنوز اثبات نشده. چطور با ضرس قاطع هنوز خلافش ثابت نشده انگ و برچسب می‌زنید؟

 

منبع عکس

آغازی بر یک پایان

با سلام و احترام به خوانندگان محترم

پدیدآورنده ی آن شهید آقا سید مرتضی‌ آوینی است. کانون کتاب، مبانی حکومت دینی و نظام ولایت فقیه، خصوصاً تقابل سیاسی غالب در تمدن متجدد غرب  را در بر می گیرد. بشارت نیز مانند همیشه در این قلم آوینی وجود دارد. یعنی معتقد است در هجمه ی کسانی که غرب معیارشان است با تمدن نوین اسلامی، این تمدّن مدرن و ملحد غرب است که باخت خود را خواهد دید. دلیلی که آوینی پیش می کشد این است انقلاب اسلامی ایران دلالتی تأویلی بر سپری شدن عصر تمدن غرب است. پس، بشارت می دهد وضع فرارسیدن موعود مطلوب .همان انسانِ در انتظارِ امیدوار. با انقلاب امام خمینی ره نزدیک است. نبرد نظریه ها از همین دلالتی تأویلی آوینی سرچشمه می گیرد. او انقلاب را عامل فروپاشی غرب پیش بینی کرده بود. ولی در برابر، غرب باورها در صدد این هستند انقلاب ایران را با حداقل با سه روش فساد اخلاقی، تشکیک در بنیادهای فکری دینی و تلقین درستکاری تمدن غربی، دچار سراسیمگی کنند و مسأله ی موعود را موهوم جا بزنند. ۱۰ / ۱ / ۱۴۰۳ ، آخر.

 

معاون مدرسه به حجت الاسلام سید حسین شفیعی:
پ :با احترام سلام تقدیم می شود
... می شود این سفارشی که در نوشته ی ارسالی مطرح شده است در دستور کار قرار داده شود و عبور کرد. حرمت به مقام شریف تر، حرکت در اخلاق دارد. حتماً، چشم. حرف حاء در حُنیف حرکت پیش گرفته است نه نقطه ی خ. پس عثمان بن حُنیف درست املاء شده است بر وزن مّصغّرکننده ی فُعَیل. پس از این شرح مختصر:

از قلم انداخته نشود که گفته شد خداوند تبارک و تعالی «نه تنها بر اعمال ما بلکه از نیت های درونیمان نیز آگاه است؛» اطمینان داده می‌شود نیّت راقم چه در این پاسخ و چه در متن «ضربه زن - ضربه گیر» هر دو موقعیت، نیتی بر شالوده ی ترس از خدا بود. همین ترسیدن از خدا، ایجاب داشت مفسده و فساد افشاشده ی متوجه ی آقای کاظم صدیقی و حلقات وی در جهاد تبیین .فرمان تعالی بخشی مقام معظم رهبری خطاب به آحاد مردم ایران بدون استثناء. از قلم و بیان نیفتد. حال که مقامی شریف تر مثل شما شخصیت بزرگتر نسبت به اعضا، این طور خواسته است، بهتر دیده می شود عبور کرد. اگر در این راه جهاد تببین، خدای بزرگ و وجدان پاک نظرش این بوده باشد انسان در برابر آلودگی برخی آخوندهای ضربه زن به نظام و اسلام و ایران و انسان، نمی باید سکوت نموده باشد، مسئولیت این شفارش به عبور و سکوت و نظاره کردن فساد و چیزی نگفتن در برابر آن، متوجه ی سفارش کننده است. از صلاح و مصلحت بینی در نوشته‌ی شما تشکر و احترام می شود.

 

به حجت رمضانی: پ : با احترام سلام تقدیم می شود... یک «چه راحت ...» جا افتاده است. یا جا داده شد و آن این است چه راحت یک فرد در جایگاه شغل انتصابی مذهبی، خود با دست دسیسه ی خود یا جهل و طمع خود، به لباس مقدس پیامبر خدا .صلوات الله علیه و آله و سلّم. آسیب زده است و خیلی آفت و لَک رسانده است.

حجت رمضانی: سلام جناب معاون خوادِرِه معرفی هاکن تا کار به جای باریک نکشیه

 

پ : با احترام سلام تقدیم می شود ... آن داروغه ها هستند برای دیگران خط و نشان می کشند! نکند سحر نون شیرمال نصیب شده است این طوری زبان از گره باز گردیده شد. مرغابی را مگر از آب می شود ترساند؟!

 

امیر رمضانی: درود جناب معاون . بنده این سفارش را گوش میکنم ولی در مقابل اسناد و مدارک متقن سرخم نمیکنم . چون به پایه های حکومت حتمن ضربه میزند . پر فروغ باشید .در خبرها اومد که جناب صدیقی از امامت جمعه ی تهران . .. شدند و در مراسم دانشگاه امام صادق هم شرکت داده نمیشوند . حال این دو خبر را پیگیر هستیم و اگر بود و شد دگر جای اما و اگر نمی ماند.

 

چند بند معاون مدرسه به امیر رمضانی: پ : با احترام سلام تقدیم می شود ... سفارش چون از سمت یک شریف است و جایگاه خطبه ی نمازجمعه ی ساری در اختیارش گذاشته شد و هزاران منبر برای سید الشهداء حضرت ابا عبدالله الحسین.علیه السلام. روضه و مصیبت و نواحی سر داد، جای ردکردن نداشت. این که آورده شد دست به انتخابی زده شد که در آن سر خم نشود، یک عمل علوی است. تشکر می‌شود از شما. چنان چه با تبانی های حیله گرانه ی اخیر یک عمامه به سرِ دچار دنیازدگی، مماشات شود، هستند بسیاری از متدین های پیرو مقام معظم رهبری و حامی انقلاب اسلامی، که شاید دیگر در پیچ های پرتگاه، سرخورده شوند و خود را کنار بکشند. خدا نیارد روزی را باز نیز نظام .استنثنائاً. فساد و فاسد را آغوش کشد و با هم در آمیزند و به ریش مردم و مؤمنین ریشخند بزنند! راه، آن روز، راه نو می‌شود. خدا نکند. خدا نکند که نظام، منافع عام را هزینه ی آبروی آبکی! فاسدان ریشو ! کند. این صحن نشد، هست محیط هایی که آسان می توان روش حضرت علی .علیه السلام. در مبارزه محکم با فاسدان درون حاکمیت را، روی سِن آورد. از اراده ی ضد فسادت، ستایش می شود ۱۰ / ۱ / ۱۴۰۳.

 

پ : با احترام سلام تقدیم می شود ... این خبر بارها پیچیده شد سال ها پیش که در شیراز یا شیرگاه یک نفر که چند دانه نارنج از کف خیابان شهر کند، او را به دست عدالت سپردند و جریمه و محکومیت بریدند. حتی اگر این مسأله صورت نگرفته باشد، اصل موضوع نشان می دهد جامعه به داد، بیداد، دادستان، دادگاه، دادیار شاخکی حسّاس نشان داده و می دهد. دقت ذوب شود: فقط چند عدد نارنج!

 

پ : با احترام سلام تقدیم می شو ... حالاست که باید القاب دهندگان کیلویی که به این فرد نمازجمعه خونی .که آلوده به بدترین پرونده شد. لقب «آیت الله» داده بودند، نادم شوند که بی جهت و مفت به افراد لقب هدیه نکنند. نه حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی آیت الله بود که بی خود اطرافیان به او این عنوان را داده بودند و نه این فرد که سرِ زبان مردم افتاده است. خداوند متعال و مهربان برخی مواقع در دنیا سراغ آلودگان می رود که عبرت در جامعه منتشر شود.

 

پ : با احترام سلام تقدیم می شود ... برگشت این شخص به مراسم نمازجمعه یا حتی شب های قدر، بازتاب شکننده ای روی دست نظام می گذارد. شب های متعلق به امام عادل امیر المؤمنین حضرت علی.علیه السلام. مردم مؤمن، خیلی به یاد فسادستیزی آن حضرت هستند. ولی اگر خدای ناکرده بشنوند این شخص، باز هم راهش را هموار ساختند به آن سمت منبر و بلندگو و نصیحت و دستور! به نظر می رسد خیلی اشمئزاز صورت دهند.

 

چگونه غلام حلیم می تواند باشد؟

به صافات آیات ۱۰۱ و ۱۰۲ رسیدم سؤالی سنگین مرا فرا گرفت. کوشیدم آن فرا بگیرم. به خلیل الله (ع) مژده داده شد پسری بسیارناشتاب به او داده خواهد شد: فبشّرناه بغُلامٍ حَلیمٍ. بلافاصله در آیه ی بعد تکمیل کرد وقتی به حد کار و کوشش رسید به پسرکش گفت ای پسرکم ذبحت می کنم: فلمّا بَلَغَ مَعَهُ السّعی قا یا بُنَیّ... . سؤال از همین نقطه مرا در برگرفت. چگونه غلام .یعنی همان پسرکِ کوچک. حلیم .یعنی ناشتاب و شکیب. می تواند شود در صورتی که در آیه ی دنباله، با قطعیت خبر داد وقتی به رشد رسید خبر ذبح به او داده شد. این یعنی اسماعیل (ع) هنوز خیلی کوچک بود و این با حلیم بودن متضاد می افتد. یا حلیم معنایی جز این دارد. یا دانش آن چنانی ندارم هضمش کنم. اگر این جمع، از این گنگ و ابهام خبر دارد، خبر برساند. این حدس البته هنگام تدبر در سرم جوانه زد که چون ذبح حتماً با جزع و فزع همراه است، خداوند خالق ذبیح الله (ع) را خود با حکمت و تقدیرش، لای نهایتِ حلم و خویشتنداری پروراند که هنگام آزمودن آن رؤیای ذبح در منا، زِمام امر خود را با برترین صبّاری به دست خدا بسپارد و بی باک سر صحنه پیش پدرش مهیا شود. این شد که حلم از نوجوانی در وی نهادینه شد. ۱۰ / ۱ / ۱۴۰۳ شب قدر  ۱۹ رمضان. آخر.

 

پ به مصطفی بابویه: با احترام سلام تقدیم می شود ... به آن چهار علت ریشه ی رشد و نمو فساد که ذکرش رفت این علت پنجم هم لیست شود فاسدان چون پشتگرم حامیان خام هستند خود را مستظهر به آنان می دانند مثل دکتر مصدق که چنان غرور دستش داده بود فساد سیاسی حزب توده را بو نکشید که نهضت را به فروپاشی کشانده بودند اخطاری که آیت الله کاشانی چند بار به او داد اما مصدق بی اعتنا از کنارش گذشت و آخرسر گریبانگیر شد و واژگون گردید. تا خامان به نقل قرآن خامدان خمودان پشت فاسدان را می گیرند آنان خود را مضطرّ نمی پندارند به فسادشان با حیله ی جدیدتر جلو می برند. «اذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَمُ». اگر عالِم فاسد شود، جهان فاسد می‌شود. به نقل از امام امت ره در این باره دقت شود:

 

«و این روحانیون هستند که باید قدر این مسائل را بدانند. روحانی اگر درست شد همه چیز درست می‌شود و اگر - خدای نخواسته - فاسد شد، فَسَدَ الْعالَمُ... این مسئله، واقعیتی است. من در جوانی در بعضی از بلاد گاهی در ایام تابستان می‌رفتم و بعضی جاها را می‌دیدم که مردم همه خوبند. [شهر] محلات را - محلاتی که نزدیک خمین است - می‌دیدم که مردم چقدر متدین و خوبند. بعد وقتی که انسان متوجه می‌شد می‌دید که عالم آنجا مرد خوبی است. یکی - دو تا عالِم خوب بودند، مردم به تبع آنها خوب می‌شدند. هر جا عالِم خوب باشد اصلاح می‌کند مسائل را، البته عالم عاقل متدین. و اگر - خدای نخواسته - انحرافی در این قشر پیدا بشود، انحراف سرایت می‌کند، مردم نظرشان به این جمعیت است، می‌بینند چه می‌کند. از این جهت، الآن یک مسئولیت بزرگی به دوش همه ماها هست؛ همه ائمه جمعه، همه ائمه جماعت و همه علمای بلاد؛ یعنی، خدا دیگر عذر را برداشته است. اگر ما در چند سال پیش از این عذر داشتیم که خوب با سرنیزه که ما نمی‌توانیم مقابله کنیم، یک کلمه بگوییم حبس است، اینها خوب، یک عذر بود. امروز دیگر تمام عذرها منقطع شده است؛ یعنی، خدا حجت را بر ماها تمام کرده است. نمی‌توانیم بگوییم که ما نکردیم چون نمی‌توانستیم. الآن همه شما توانایی دارید که هر کدام در محیط خودتان، آن محیط را اصلاح کنید. به اصلاح خودتان، و با تفاهم با مردم و تفاهم با مسئولین امور می‌توانید اصلاح کنید مسائل را.

 

پ به امیر رمضانی: با احترام سلام تقدیم می شود ... این نوشته ات از تمام متن های نوشته شده ی این راقم، نوشته ی شما بهتر و قوی تر است.

 

پ حجت رمضانی : با احترام سلام تقدیم می شود ... نمی شود با یک قیچی تمام دادگاه های انقلاب و عمومی و ویژه روحانیت را بد انگاشت اما تمام آنها در برابر دادگاه وجدان عمومی و افکار عامه ی مردم به یک خال هم نمی ارزد. بالاترین دادگاه عادل اگر مردم دست به موضع برحق بزنند و نهراسند دادگاه وجدان عمومی است. امشب قرآن بر سر می شود که چه شود؟ که از یک طرف قارون و هامان و فرعون نو خلق نشوند و حکومت پیرو سیره ی علوی مانع از رشد این فساد شود و از سوی دیگر دل هر مؤمن به سمت پروردگار پر بکشد و بار معنوی و مذهبی و عبادی توشه گیرد تا معاشش را به معاد جوش بزند.

 

بدتر از صیحه بر سرِ ثمود

مقام معظم رهبری اخیراً نکته گویی های باظرافت داشتند مثل این دو تا نکته ی بلیغ که فکر باید کرد منظور از این بیان در این زمان از چه حکمت تبعیت دارد. فرمودند

 

«امروز تأثیر رسانه ها در عقب راندن دشمن، بیشتر از موشک و پهپاد است... رسانه‌ی شعر باید انتقال دهنده پیام دین و اخلاق، تمدن و ایرانی‌گری باشد.» با این توجه نمی شود بهترین سخنان مقام معظم رهبری را شنید ولی بر سر آن صحبحت و بحث نکرد. شاید راقم این نوشته توانسته باشد این دو سخن را حلاجی شناختی کند. به شکل زیر :

 

پیام در رسانه و مقاله از موشک و پهپاد بالاتر است چون که پشت موشک و پهپاد فقط خرج انفجاری است برای تار و مار کردن به موقع دشمن مسلح، اما پشت رسانه، تفکر و تئوری وجود دارد که در کسری از زمان می شود با آن مسیر حمله ی دشمن را مسدود ساخت و خاکریز زد. اگر قدرت رسانه نبود با یقین تمام می شود گفت کلاهبردارهای زبان بازی که مضحکه ی عام و خاص شده یا می شوند همچنان سرپوش بر سر ماجرا می زنند اما رسانه ی مردم با همین گوشی های کوچک که اندازه ی آن از یک پای انسان تجاوز نمی کند بلایی بر سر کلاهبردار پرحیله و حربه، آورد که صیحه بر سر ثمود نیاورده بود.

 

ولی شعر که اَنفاس پاک و مسیحایی مقام معظم رهبری قلبی لهُ الفدا از عنفوانِ جوانی از آن جوانه ها گرفته، باید وارد تمام   ابعاد وجودی انسان ایرانی شود. به دو علت. اول به این خاطر ایران با شعر شناخته شد که در آن دین موج زد. آئین مطرح شد. سلوک تعیین گشت و در یک عبارت هویت و معنویت پیکربندی گردید. دوم به این علت که در یک بیت شعر می شود اندازه ی یک جهان حرف  چینش کرد. اینک آخر متن، تنها دو نمونه شعر از حضرت سعدی صاحب گلستان و بوستان و دیوان ایران نوشته می شود یکی در رفتار و دیگری در دفاع تا بلندای آن در گوش شعردوستان بانگ جرس اندازد و هر دو نکته ی مقام معظم رهبری شاهد شعر پیدا کند. 

 

علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد

دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز

وگرنه سیل چو بگرفت، سد نشاید بست

 

""""""

 

نادان همه جا با همه کس آمیزد
چون غرقه به هر چه دید دست آویزد
با مردمِ زشت نام همراه مباش
کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد

 

هر کس با دیگ سیاه !!! همنوایی و هم صحبتی کند سعدی می گوید عین او سیاهی از او بر خواهد خاست.  ۱۱ / ۱ / ۱۴۰۳ ، آخر.

 

پاسخ‌های معاون مدرسه:

پ آق سید حسین شفیعی: با احترام سلام تقدیم می شود ... تذکر مورد نظر وارد است برای هر کسی که بخواهد خَلط مبحث کند. آن متن راقم اما بری بود از این خَلطی. فراموش نشده است یکی از نوشته های گفتار شما در این مدرسه چند ماه پیش از دید گذشت. یک لغت مهمی اتخاذ شده بود در آن نوشته به نام حُطام که در بیشنش من جذاب افتاد این واژه. این لغت واقعاً برازنده ی دنیاپرستان است که عین موش انبار زیرزمینی می سازند از چشم مردم در امان باشد. خُب راقم هم وقتی دید شخص کاظم صدیقی عملی پنهانی صورت داد که با حُطام مو نمی زد، وارد جهاد تبیین شد. بله شما سفارش به ترک این ماجرا کردید که از سوی بنده راغباً اطاعت شده بود با طوع. توضیحاتی که حالا زحمت شد نوشتید برای حقیر مسموع و قابل قبول است.

 

پ به مصطفی بابویه: با احترام سلام تقدیم می شود... راست قامت در این جهاد تبیین که امر تأکیدی مقام معظم رهبری به تک تک شهروندان ایران است پا عقب نگذار که بینش شما روشن شد بر راقم که شدیداً بالا و استوار است و بی پایه و اساس گفتار نداری. دعاگو می شود این بنده برای این طور قلمی که راه سوم را ادامه می دهد. نه تند نه کُند. روی میزان.

 

پ به امیر رمضانی: با احترام سلام تقدیم می شود ... انگار آمده بود در نوشتار دیروزت سر خم نمی شود. چرا فیصله؟ این شخص در دادگاه افکار عمومی حکمش را گرفت، خلع لباس. چون به عدل در دادگاه نمی شود دل خوش کرد. دادگاه ویژه روحانیت که سید حجت الاسلام رئیسی رئیسش ... شاید شجیع باشد مقابل ضعفایی از طلاب! اما به دانه درشت که رسد معلوم نیست کار چه تبانی به خود می گیرد و گره در گره می گردد.

 

پ به سید سعید شفیعی: با احترام سلام تقدیم می شود ... یک افشاگری سرراست اگر وارد ماجرا نمی شد مگر پنهان کاری عیان می شد. توبه ی کلاهبردار زمانی نصوح است که وقتی خود خبر داشت تجاهر کرد معترفانه خود را جلو می انداخت. داشت مخفی مخفی ادامه می داد اما رسوایی موجب شد زبان به روغن لفظ دروغ عذرخواهی چرب شود. لباس پیامبر خدا صلوات الله علیه وآله وسلم اصلاً برای کلاه بر داشتن مردم و اموال مسلمین و مردم نیست.

 

پ  به شفیعی مازندرانی: با احترام سلام تقدیم می شود ... بهتر و خداپسندانه تر آن بود ابتدا ماجرا در شعر می آمد سپس جای نصیحت و حذر مخاطبان جا داشت. بهتر نیز این بود خود روحانیت پیشتاز می شد چانه ی کاظم صدیقی را برای رفتار کریه اش می گرفت آن سان که موسی کلیم علیه السلام وقتی از سینا برگشت و گوساله پرستی را دید چانه ی اخوی اش هارون علیه السلام را سخت فشرد. درین شعر شجاعت برخورد با بزهکار مفقود است. کاش وقتی هر روحانی از هر جناح فاسد می شود و یا سمت فساد می رود همه ی روحانیت منسجم علیه ی آن فرد قیام لِلّه کند.

 

پ به شیخ محمد بابویه : با احترام سلام تقدیم می شود ... می شود این طور برداشت شود نظر شما این است حضرت اسماعیل علیه السلام پیش از رشد و کوشش ذاتی حلیم آفریده شد. آیا این طور است نظرت؟ یهود البته می گوید ذبیح الله مورد رؤیای حضرت خلیل الله علیه السلام، اسحاق علیه السلام فرزند ساره است نه اسماعیل علیه السلام فرزند هاجر. زحمتت مورد تمجید است. خدا به قلم قرآنی هر انسان، باز نیز مضاعف جوهر دیانت و توشه ی آخرت عطا کند تا در ضیافت قرآن جامه ی تقوا برش کند و بر تن پوشد.

 

سید یاسر موسوی به معاون مدرسه : سلام آقای ... نماز و روزه تان مقبول درگاه احدیت  انشاءالله با قاطعیت میگم جنابعالی در این ماجرا  ناخواسته همراه با دشمنان بیرونی که اسمش میذارید جهاد تبیین دارین بزرگترین ضربه را به نظام می‌زنید با این قضاوت کردن تحلیل های آبکی و آلوده سازی افکار عمومی و دست بردار هم نیستید بنا بر گفته آقای صدیقی غفلتی صورت پذیرفت اما این حجم از دروغ و تهمت های پشت سر هم و رگباری شما به جناب صدیقی عمیقا قلب هر انسان عاقل با تقوایی را به درد می آورد.

 

حسین طالبی داوود به سید یاسر موسوی: انشاالله که غفلت بوده باشه! کلا دشمنان باعث اینگونه غفلت ها هستن! ولی بهتر هست لااقل برای همه افرادی که برای این نظام و مملکت زحمت کشیده اند هرجا کم کاری صورت گرفته از واژه ی غفلت استفاده کنیم نه فقط برای افراد موافق افکار ما! نظام بزرگترین ضربه را از فقر ودروغگویی میخوره! سعی کنیم با مردم روراست باشیم.چرا هر تحلیل مخالف نظر شما آبکیست ولی تحلیل های شما.

 

معاون مدرسه: پ به سید سعید شفیعی: با احترام سلام تقدیم می شود... حتی با نام فامیلی اش که «صدیقی» است بد کرده است چه رسد به عمامه و عبایش. دیگر «صدیقی» نباید صداش کرد! در لباس پیامیر خدا صلوات الله علیه وآله وسلم توی همین مدت اندک چندین دروغ زد. این هم که پخش کردی جمله ها نیست ، مجامله! است و فریب دیگر و قِسر در رفتن. نظام با او سازش کند، حامیان خود را از دست می دهد.

 

پ به حجت رمضانی: با احترام سلام تقدیم می شود ... فرق نمی کند چه حجت الاسلام احمد منتظری باشد که با اتهام پخش یک مصاحبه به رادیو بیبیسی از طرف دادگاه ویژه روحانیت بازداشت شد و محکوم گردید. چه کاظم صدیقی که در اوج بیداد در غزه و کشتار مسلمین، عفن پرونده اش مشام را خفه کرد. اگر دادگاه در گرفتن فوری احمد منتظری فقط برای یک نوار آن همه انقلابی! رفتار کرد! اما در برابر کاظم صدیقی ... ! مردم را با نهج البلاغه و مفاتیح و رساله هر سه باید تبلیغ کرد. گمان می رود مثل کاظم صدیقی ها جرئت نمی کنند نهج‌ البلاغه به مردم بگویند، چون آن وقت باید پاسخگوی فساد روز در داخل حکومت خود هم باشند.

 

پ به سید سعید شفیعی: با احترام سلام تقدیم می شود ... خود حوزه ای ها یک بُز دارند به اسم اَخفش! داستانش مفصل است. اخفش هر چه می کرد بُزش همان می کرد. وقتی ملت در برابر فساد چه مُلا چه مُکلّا، و چه «....» تاجر لاستیک، چه مهدی هاشمی پسر بدکار حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی نمی خواهد بز اخفش باشد، یعنی خواستار عدالت ورزی حکومت علیه ی بیت المال خواران است. با عذرخواهی مگر شیره مالیده می شود سر ملت. این شخص باید نموری زندان اوین را بکشد تا بداند فساد و فاسد در هر مقام و مرتبه ای که باشد، با عبوسی نظام مواجه می شود.

 

قاسم بابویه دارابی به معاون: آقای معاون سلام چون خودت برای ما شناخته شده نیستی نمی توانیم حرفت را باور کنیم لاعقل خودت را معرفی کن تا ببینیم از کدام طیف یا گروهی هستی که اینگونه قضاوت سریع انجام میدهید شاید آدم عصبی هم باشی که یواش یواش داری از کوره در می ری صبر میکنیم شاید تا ان موقع آخر دق هم بکنی ما منتظر می مانیم تا روز دادگاه هر حکمی صادر شود تابع قوانین هستیم هر حکمی صادر شود حامی نظام هستیم باور ما این است این نظام دریاست خودش اشغال را کنار میزند

 

بی نشان ربانی: عن علی ع ، : اِنَّ الحقّ لایعرف بالرِّجال ، اِعرِفِ الحقَّ تعرفَ اهله سید بزرگوار و عزیز آقا یاسر سلام علیکم  اگر ما فرمایش شما را بپذیریم این اتفاق غفلتا افتاده تبعات این غفلت سنجیده شده ؟ شخصیت حقوقی طرف ، ملاک سنجش قرار می‌گیرد نه شخصیت حقیقی و روایت مولی علی ع جهت مصداق موضوع باید مورد توجه قرار گیرد.  ملتمس دعا

 

قاسم بابویه دارابی: آقا یاسر سلام چرا نا خواسته یقین داشته باش خواسته.

 

علی چلویی: اقاابرهیم سلام حالت خوبه عزیز میشه معاون داشته باشد مدرسه اما شاگرد نشناسد لطف کن معرفی فرما

 

قاسم دارابی: سلام حاجی فکر کنم آقا مدیر رفت مسافرت مدرسه از دستش در رفت طرف هاشمی با آن همه خیانت هنوز حجت الاسلام هست فکر کنم هنوز کسانی هستند که جای شهید و جلاد را عوض کنند مدیر فکر کنم نتوانست دستور داد معاون عملی کنه که خودش سکوت کرده از قدیم گفتن سکوت علائم رضایت هستش فعلا منتظر باش تا آقا مدیر برگرده.

 

پیشنهادی از پرهیز ادامه تنازع پیش آمده!!!

 

بسم الله العلیم الحکیم. معاون محترم (که ظاهراً بنا ندارید پرده داری کنید) سلام علیک نماز و روزه تان قبول باشه. فکر می کنم به اندازه کافی در این موضوع صحبت شد. حتی اگر همان معاون سابق باشید؛ با این نوشته های پیاپی خویش؛ بخش اعظمی از دوره غیبت خود در گروه را هم جبران کرده اید. همگان هم از نیت خیرخواهانه جنابعالی مطلع شده آند؛ و یافتند که با بقیه اعضاء؛ در اصل ناخوشایندی قضیه هم نظرید؛ بحث در مورد شیوه برخورد با ان می باشد؛ که در این زمینه هم طرفین اظهار نظر کرده اند؛ ادامه دادن این وضعیت به مصلحت طرفین نیست؛ از پاره ای از نوشته ها برمی‌آید صاحبان برخی از آنها؛ بدشان نمی‌آید که جنابعالی این تنازع را ادامه دهید؛ احساسم این است کم کم به سمت اهانت و نسبت های نادرست و به کار گیری تعابیری دون شأن انسان های مومن و انقلابی پیش می روید؛ بنده همانند دیگر خیرخواهان نمی‌گویم عصبانی شده آید و یا... ولی خود شاهدی که غالب دوستان ادامه این شیوه را تحسین نمیکنند؛ امید است در ایام خوش معنوی رمضانیه و گرفتن قبولی دهه دوم ماه رمضان و در آستانه ورود موفقیت آمیز به دهه سوم این ماه عزیز؛ اندکی روی پیشنهاد داده شده تامل کنید و تصمیمی مناسب بگیرید. در همراهی و پاسخ مثبت دادن به تشویق نامرئی برخی برای ادامه این شیوه گفتمان نیز تامل کنید. معتقدم ادامه این شیوه برخورد؛ صبغه خیرخواهی جنابعالی را خدشه دار می کنه. و دوست ندارم این ذهنیت برای دیگران تثبیت شده تلقی شود. ملتمس دعا می باشم. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی// عصر روز شنبه ۱۹ ماه رمضان ۱۴۴۵ق_ ۱۱ فروردین ۱۴۰۳ش)

 

پ به آق سید حسین شفیعی: با احترام سلام تقدیم می شود ... اگر حق این است که به پیشنهاد صائب شما این حقیر از این ماجرا حرفی نگوید و ادامه ندهد، با بالاترین رضایت اطاعت می شود. زیرا تکلیف از عهده ی این راقم ساقط شد. برای شخص شما بیشترین ارزش قائلم. انگار یک مراد به یک مرید فرمود خاموش. چشم. تصور این که این بنده آنی است که شما تطبیق دادید فلان معاون در سال های پیش است، نه چنین نیست. آن شخص اصلاً در مدرسه نیست. به گفته ی متنی از آقای «بی نشان» در بالا، ملاک این است حق، شاخص دین باشد نه شخص. بنده به اندازه ی پر کاه هم از سفارش شما برنیاشفتم. راحت و آسان می گویم: چشم. آنچه مرا وادار ساخت از نظام و انقلاب در برابر اشخاص و فُسّاد بپا خیزم، همان حُطام است که در بیانات شما خیلی درخشان نشست. ۱۱ / ۱ / ۱۴۰۳ ، آخر.

 

شفیعی مازندرانی ریپلای به ،، ،، :السلام علیکم و رحمه الله ----آقا ابراهیم عزیز بهتر میداند که مجرم شناسی کار هرکسی نیست اهلش باید نظر بدهند و محاکمه اش کندد و البته پس از اثبات جرم باید پدرش را در آورد ولی بعضی بدون اثبات مساله ای هنوز نمی دانند سر چه کسی را دارند می تراشند او را بهانه قرار داد ه به زمین و زمان فحاشی می کند آیا جرم اثبات نشده را برسم موج سواری می توان محاکمه کرد؟ حالا که طرف خودش تا حدی به خطایش اعتراف کردهمان افراد حالا شدن طرفدار اوشده و به موج سواری جدید روی آوردند. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا. منظور خاصی در کار نبود و اشخاص خاصی مد نظر نیستند به نظرم آمد که تذکری کلی بدهم.

 

،،،،، سه نوع سیاست در جمهوری اسلامی ،،،،،

،،،،، نیکان سلام ،،،،، سیاست نخست نظام ایران سد کردن ستیزگی اسرائیل با اسلام است. در متن های انقلاب (از کتاب ها گرفته تا دیوارها) اصل پایه ای نهضت و انقلاب با روگرفت از تزهای حضرت امام، سرنگونی استبداد سلطنت و ایستادن در برابر اسرائیل بود. اما اندک اندک کسانی صدر قدرت نشستند که تصور کردند این سیاست نمی تواند ایران را به توسعه و ثروت و درآمد برساند. سپس، از درون نیروهای انقلاب (اصیل و دخیل) سه نوع تفکر مختلف و متعارض بیرون زد و وقتی نیروهای خود را به قدرت رساندند سه شکل دولت تشکیل دادند. دولت های تقابلی، دولت های تعاملی، دولت های بینابینی. بدون داوری و پیشداروی (یا دادن نمره ی رد یا قبولی) هر سه نوع دولت را صرفاً اسم می برم:

 

دسته ی اول دولت های تقابلی

مثل کابینه ی میرحسین موسوی و کابینه ی محمود احمدی نژاد که هر دو دولت در برابر غرب، سیاست تقابلی و ایستادگی پیشه کرده بودند. این که آیا میرحسین موسوی اگر دوباره در سال های اخیر به تشکیل کابینه دست می یافت سیاست تقابلی با غرب را ادامه می داد، برای بنده امری قابل وضوح است زیرا تز «توهم توطئه» را رد کرده بود. یعنی فکر کسانی را که خیال می کنند توطئه توسط غرب علیه ی ایران و اسلام، توهم بیش نیست. میرحسین موسوی همچنان به واقعی بودن توطئه اعتقاد داشت. بعد فضا که به هم ریخت این جریان بایکوت شد و جامعه چندان خبر ندارد آیا فکرهای چرخشی جایگزین شد یا میرحسین موسوی هنوز مثل گذشته غرب ستیز است.


دسته ی دوم دولت های تعاملی

مثل کابینه ی مهدی بازرگان، کابینه ی هاشمی رفسنجانی، کابینه ی سید محمد خاتمی، حسن روحانی. این چهار دولت در درون نظام دست به خَرق عادت زدند و سعی کردن از تضاد فکری در داخل ایران به سود خود تئوری های سازش و صلح با غرب تولید کنند. این چهار دولت، خلاف چارچوب نظام می خواستند بین خود و آمریکا آشتی برقرار کنند. تصور اصلی آنان این بود غرب به ایران اعتماد می کند اگر ایران راه خود به سمت سازش و تعامل تغییر دهد. هر چهار دولت، شعار محوری داشتند تا از میزان غرب ستیزی ایران بکاهند و جایش رابطه و داد و ستد بکارند. این چهار دولت در اصل از واقعیت و ماهیت غرب دچار خوش بینی افراطی شده بودند.


دسته ی سوم دولت های بینابینی
فعلاً مثل کابینه ی سید ابراهیم رئیسی. این دولت تا اینجای کار (که هنوز سر کار است) نه چنان شعار تقابلی سر داده است و نه چنان سازشی و تعاملی. به نظر می رسد در اعماق دلش، بد ندارد غرب را به خود نرم و رام کند اما از بداقبالی این کابینه این بوده اسرائیل سیاست کشتار را تشدید کرده و اوضاع منطقه را متشنج ساخته است و غرب نیز به خاطر یک برنامه ی صوری نزدیکی نیم بند با ایران از طریق سند ضعیف و شکننده ای به اسم برجام، سیاست یک گام به پیش یک گام به پس در پیش گرفته است. به خاطر همین دو عامل، رئیسی دولتش را روی رویدادهای مورد وقوع یا در حال وقوع تنظیم می کند که پیچ و مهره ی آن به فراخور فشارها شل و سفت می شود و بین ستیز و سازش در نوسان است. به نظر می رسد این دولت دلش می خواهد اقتصاد را به تعادل با غرب سر و سامان دهد اما ایدئولوژی غرب ستیزی رئیسی باعث می شود به غرب اعتماد نورزد.

 

کارشناسی کار: غرب با ایران سه مسأله دارد: یکی مسئله ی یهودیان و اسرائیل. دومی حضور ایران در منطقه. سومی تضاد روابط میان ایران و آمریکا. غرب با این سه محور، قصد دارد ایران را از ایدئولوژی اش جدا کند و ایران هم به خاطر وجود رهبری معظم و آینده نگر و سیاست دان، دست دشمن را دقیق می خواند و آنان را در پیشروی بر تغییر ذائقه ی انقلاب، ناکام می گذارد. برجام برای غرب یک عملیات کودتایی نرم برای دستبرد به ماهیت انقلاب ایران بود. شاید روزی سندهای خیانت این خوش بینی ها به معامله با غرب افشا شود که حق مردم است خدمت یا خیانت در سیاست را بدانند.
ساعت هشت و پنجاه هشت دوازده فروردین هزار چهارصد سه

عضو مدرسه ی فکرت : ایرانشهر . امضا : رضیَ الله.

 

آق سید حسین: آقا حجت عزیز؛ سلام علیک؛ ممنونم. ولی مفاد شعر درج شده مناسب با سکوت و یا... آقا ابراهیم نمیدانم؛ او و همه و یا دست کم غالب اعضای گروه؛ اگر تشخیص دادیم که باید سخن حق را گفت؛ برای از دست دادن سر سبز و جان سالم؛ نه تنها هراسی نداریم بلکه عاشق هم هستیم؛ ولی باید مواظب باشیم که حضورمان در اینگونه عرصه ها؛ آراسته با سوز دینداری و لحاظ مصلحت جامعه و نظام اسلامی و با پرهیز از بازی در زمین دشمن باشد.

 

به آق سید حسین شفیعی: جواب و نظر : باسمه تعالی... سلام حاج آقا. عبارت آخر نوشتار شما کنجکاوم کرد. اشاره ی سربسته داشتید به پاره ای چالش ها و انتظار بردید حضار جلسات بیشتر شود. این دو مورد یک عارضه ی فراگیر است. بسیار لازم بود این جور مسائل اجتماعی و مذهبی را مورد توجه قرار دهید. چندی قبل عضوی از مدرسه ی فکرت (با حساب کاربری «مصطفی») خاطرات خود را که جاهای مختلف ایران رفته بود در این مدرسه انتشار داد. ایشان شاهد آورده بود از خودِ دو تا چشمانش، که مسجدها به قلّت و کمبود شنوندگان و مستمعان کرام، دچار شده اند و از گرگان و سمت جنوب مثال های عینی زد. در زیر ادامه ی حرفم را مطرح می کنم.  باید منتظر بمانیم چالش های مورد اشاره ی حاج آقا چه مواردی است. اما به نظر می رسد یکی از عوامل دخیل در نیامدن به پای سخنرانی سخنرانان، مشغولیات جایگزین است که رونق بیشتری به فرد می دهد. دومین عامل به نظر من این است در بیرون مسجد روابط افراد با یکدیگر دستخوش مسائل مختلف است. این باعث رویگردانی افراد و استنکاف از رفتن به مسجد می شود. سطح سخن سخنرانان را می توان فرض سوم گرفت. فکر کنم باید روی این معضل فراگیر فکر اساسی کرد. از نوشتارهای شما بزرگواران بهره می برم. معذرت وقت و لحظه را از حضرت عالی گرفتم. ایرانشهر. امضا : رضیَ الله.

 

،،،،، دو فرق شکافته ،،،،،

،،،،، نیکان سلام ،،،،، دو فرق است که توسط شمشیر جهل شکافته شد. هر دو جهل از درون دینداری قشری بیرون زد. فرق امام علی علیه السلام توسط شمشیر دیندارهای دنباله رو خوارج افراطی شکافت و فرق امام حسین علیه السلام توسط دیندارهای دنبال دنیا و دینار و تصاحب منصب های اموی مضروب شد و این مقدار هم قانع نشدند از قفاع سر آن حضرت را بریدند. همین دو شمشیر بر فرق سر دو امام محبوب شیعیان دلیل محکمی است که در برابر شمشیر جهل و کسب قدرت و مقام، باید تجهیز بود و در وقت خود دست به دفع خطر کرد. شب احیا شب شناخت دین، شب تشخیص قشری گری، شب آشنایی با خود برای خداپرستی و شب دانستن و علم آموختن و دعا و درون گرایی است. // رضیَ الله.

 

،،،،، از میان سخنان مولا علی علیه السلام امام عدالت‌خواهان ،،،،،

امام علی علیه السلام در صفت دنیا فرموده است:

«می فریبد و زیان می رساند و می گذرد.»

 

امام علی علیه السلام در مورد مستحبات زیان آور فرمودند:

« زمانى که مستحبّات به واجبات زیان بزند مستحبات را رها کنید.»

 

امام علی همچنین در مورد محاسبه ی نفس خود فرمودند:

«کسى که خود را محاسبه کرد سود بُرد، و هر که از خود بى خبر ماند زیان دید»

 

مولای پرهیزکاران در مورد اهل دنیا نیز هشدار دادند:

«اهل دنیا، چون کاروانى هستند که آنان را مى برند در حالى که در خواب هستند.»

 

امام پارسایان حضرت مولی الموحدین علی علیه السلام در مورد حرام و حلال و زاهد واقعی این سخن را فرمود که بسیار اهمیت دارد:

«زاهد در دنیا کسی است که حرام بر صبرش غلبه نکند و حلال از شکرش باز ندارد.»

 

و نیز این سخن امام امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام در مورد ضیاع ضایعه کردن وقت و فرصت، بسیار تأمل برانگیز است:

«تباه نمودن فرصت، اندوه است»

// رضیَ الله.


به متن شیخ مالک رجبی: سلام

انتخاب از داخل همین متن شما :

«مثَل من [امام علی (ع) پس از خوردن ضربت شمشیر ابن ملجم در محراب مسجد کوفه] مثل کسی [قارب صحرانشین] است که در یک شب ظلمانی آب پیدا کرده باشد.»

// رضیَ الله.


به متن شفیعی مازندرانی سلام

انتخاب از داخل همین متن شما :

«در سطح داخلی گنبد مولا علی (ع) در نجف نوشته شده است»

 

در کعبه شد پدید و به محراب شد شهید
نازم به حُسن مطلع و حُسن ختام تو

// رضیَ الله.


،،،،، هزار و یک غلط ،،،،،

نیکان سلام ،،،،، . دیشب قدر پیش پای سخن نوار علامه محمد تقی جعفری (اعلی اللهُ مقامهُ) نشستم. ساده صحبت می کرد. مثل شکر شیرین حرف می زد. لهجه ی ترک عین قهوه ی ترک به لفظ هایش طعم می نشاند. دقت که کردم شنیدم با همین جمله ی یادداشتی ام به جمع مستمعینش گفت اگر هزار علت برای تصحیح و توجیه یک غلط بیاورید، می شود هزار و یک غلط. پس چه خوب است به همان یک غلط بسنده کرد. یعنی یک غلط با هزارها غلط دیگر محو نمی شود بهتر است همان مسیر صداقت را رفت.   ۱۳ / ۱ / ۱۴۰۳ // رضیَ الله.

 

،،،، سرِ دِرهم ،،،،،

نیکان سلام ،،،،، خلاصه شب شد و کوفه وقت دفن. در خود کوفه که پیکر امام مؤمنان علی (ع) را به خاک نسپردند، بردند دورتر از شهر کوفه، در جایی به اسم نجف (که نیزار و شورزار بود کنار دریایچه ی شور) دفن کردند. فرقی نمی کرد برای مولا علی (ع) چون آن فرق شکافته با قلبی شکسته از دنیا خلاص شده بود و در حقیقت در عالَم برتر کنار آن روح پهلوشکسته حضرت بانوی معصوم فاطمه (علیها سلامها) پهلو گرفت. فاطمه ای که خود با قلبی ترکیده، پهلویش را شکستند و در غیاب پدرش پیامبر خدا (ص) به شهادتش رساندند. آن عزیزی که هنوز از قبرش هیچ کس آدرسی ندارد. چه علی چه فاطمه و چه حسین (سلام خداوند به آن هر سه تن) یا سری شکافته و بُریده داشتند و یا پهلویی شکسته.

 

چه کسانی با آن مقدّسان (که پیروان فدای شان می رفتند) به چنین جُرمی تن دادند؟ اسکندر مقدومی لشکر نکشیده بود! یأجوج و مأجوج هم سر نرسیده بوددند، سر ببُرند. کی بود پس؟ سه خلیفه ی مدعی مسلمین. آن که پهلوی زهرای هُدی را شکست، عمر بن خطّاب بود. آن که فرق علی مولا را شکافت، معاویة بن ابی سفیان و جُنود جهل او بود و آن که سرِ حسین اباعبدلله را از پشت گردن قطع کرد یزید بن معاویه فرد شراب نوش بود. هر سه خلیفه فامیل و نزدیک هم.

 

تمام تاریخ اسلام و مسلمین از این وارونگی دین و دینداران جاهل پر از اوراق دردناک است. و امشب بیش از همه کس امام ولی عصر (عج) است که در شام شهادت و دفن مولای متقیان امام عارفان و حاکم عدالتگر بی همتای جهان عزادار است و نوحه می خواند و از خدا خواهان برطرف کردن جهل و خرافه از میان مسلمانان است. همراه حضرت صاحب (عج) عزاداریم برای امام مولا علی (ع). به ذکر یک نوحه از رضا هلالی که این را دارد با خود: سرِ دِرهم، آقا سر تو را دَرهم کردند.

 

نجف و کربلا هشتاد کیلومتر از هم مسافت دارند. اما قبر علی مولا و حسین اباعبدلله و دو دست مقطوع عزیز عباس بن مولا، این مسافت را حس نمی کنند، کنار هم اند بدون حتی یک تار مو فاصله. حتی بی فاصله با قبر نامعلوم بانو پهلوشکسته فاطمه زهرا. // رضیَ الله.

 

،،،،، پیش پایه ی ترور در ارتش اسرائیل ،،،،،

هر عملیات نظامی بر پایه ی اطلاعات نظامی استوار است. پس یا جمع آوری اطلاعات داشت، یا به کسب خبر لو داده شده، اعتماد کامل کرد فوری از بلندی جولان (که چند دهه پیش از سوریه تصرف کرد) با فانتوم ۳۵ فوق پیشرفته ی ساخت و تحویل آمریکا از راه دور بدون آن که وارد خاک سوریه شود، از هوا تا ۵ تا موشک شلیک کرد به جایی که منابع پولکی یا جاسوس هایش خبر رساندند افراد مورد اصابت رأس ساعت ۵ عصر در محل ساختمان سفیر ایران در دمشق، پیش سفیر نشست « .... سرّی » دارند. پس، پیش پایه ی ترور در ارتش اسرائیل جمع آوری اطلاعات و یا خرید منبع خبر موثق و مدقّق است. ۱۴ / ۱ / ۱۴۰۳ ، سلام ،،،،، . // رضیَ الله.

 

،،،،، اسرائیل خریدار و فروشنده ی اطلاعات ،،،،،

برای اسرائیل خرید اطلاعات نظامی از خرید همه ی اطلاعات های سیاسی، صنعتی، اجتماعی، جغرافیایی و... بیشتر اهمیت دارد، چون که بعد از ۷۰ سال تأسیسش همچنان خود را در آماده باش ارتش قرار داده است. هنوز نتوانسته است با آسودگی، کشورهای همجوار و دولت های منطقه ی خاورمیانه را همسود خود سازد. می داند پایه ی حکومت این نظامِ پوشالی کاشته شده ی غرب، همچنان لرزان و سست و رو به تردید است. روی همین هراس، موجودیت خود را در ساختن ارتش با ساز و برگ سلاح های فوق پیشرفته بنا کرده است.

 

در حالی که جهان کشتن انسان را در ظاهر امر بر نمی تابد اما اسرائیل بر حسب ایدئولوژی تحریفی یهود، ریختن خون هر کسی غیر یهود در ارض موعود را عبادت و ثواب می داند و حتی حکم شرعی خدا و از این قبیل کشتارها لذت هم می برد.

 

کودک های فلسطین را عمدی می کشد چون شرع فقه تحریفی یهود بر اساس فتاوای فقهای تلمود (مجموعه فتواهای علمای یهود بر حسب تفسیر و اجتهاد از تورات، از آغاز یهودیت تا امروز) کودک فلسطینی را دشمن بالقوه ی قوم یهود قلمداد می کنند. لذا پندار ارتش شان این است اگر هر چه زودتر آنان را نکشند، فردا به چریک مقاومت (دشمن بالفعل) تبدیل می شوند.

 

کار اسرائیل الگوبرداری از رفتار فرعون در کشتار کودک های پسر در آن دوران فرعون های مصر بود که طفلی به اسم موسی روی همین اصل به فرمان خدا از سوی مادرش در رود نیل افکنده شد تا در دامن حضرت آسیه (آن زن مؤمنه همسر فرعون وقت مصر که قرآن او را از زنان برتر عالم نام برده) بزرگ و سرانجام نبی و رسولِ قوم یهود شود.

 

 اسرائیل از موسی شدنِ کودکان فلسطینی، سخت هراس دارد زیرا حضرت موسی (ع) با سه استکبار همزمان به نبرد برخاسته بود: استکبار اقتصادی، استکبار سیاسی، استکبار عقیدتی و این الگوگیری جوانان مبارز فلسطینی از حرکت حضرت موسی (ع) موجب ترس در دل اسرائیل شده است.

 

به هر حال اسرائیل چون حکومتی شکننده روی خاک دیگران بنا کرده، خود را هر زمان خریدار و فروشنده ی اطلاعات می داند و برای آن حکومت، خبرگیری اطلاعات نظامی، از آب و هوا ضروری تر است، زیرا نفسش به آن بند است.

 

زدن با فانتوم مدرن ۳۵ به محل نشست افراد مأمور مهم ایران در محل ساختمان سیاسی سفیر، آن هم دقیق و سرِ ساعت وعده و از راه بسیار دور (تپه‌های جولان در مرز سوریه) حاکی از همین خرید و فروش اطلاعات قابل وثوق است. فروش و خریدی که عملیات نظامی اسرائیل را حتمی و بدون معطلی، اجرایی و الزامی و حیاتی می کند. ۱۴ / ۱ / ۱۴۰۳ سلام ،،،،، // رضیَ الله.

 

،،،،، اسرائیل با حمله به ساختمان سفیر ایران چه قصدهایی دارد؟ ،،،،،

گمان می رود احتمالاً لااقل در کوتاه مدت قصد دارد چنین برنامه ای را در سر داشته باشد:

 

احتمال ۱) به جهان نشان دهد با ایران درگیر است چون نظامیان ارشد این کشور در مرز اسرائیل علیه ی موجودت اسرائیل مشغول هستند.

 

احتمال ۲) به ایران شاخ و شانه بکشد مهیای افزودن سطح تنش خود با هر کشور بیرون از مرز خود است. تا افکار جهان را از سرزنش کشتار داخلی، به دفاع مشروع! در خارج از مزرهای خود منحرف کند و جو بد علیه ی خود را بکاهد و یا به سمت دختالتگری! ایران در بیرون از مرزهایش انصراف دهد.

 

احتمال ۳) چون مطمئن است ایران از کشانیده شدن مستقیم خود در جنگ با اسرائیل ابا می کند، زدن نیروهای ارشد میدان (به تعبیر خودشان سرٍ میدان داران) را برای ارتش خود فرصت می داند.

 

احتمال ۴) چنان در داخل از نحوه ی بد رفتار ارتش در غزه دچار سرزنش و محکومت جهانی شده است، که برای برونرفت از این بحران فزاینده که به هفت ماه جنگ وحشت کشانیده شده، نیاز دارد پایان کار جنگ را با چند حرکت نظامی چشمگیر متصل کند. تا هم جو داخلی را کم فشارتر کند و هم جو جهانی نسبت به وحشت آفرینی ارتشش در غزه را با این حرکات نمایشی و خبرساز، سرپوش بزند.

 

احتمال ۵) این است بنا دارد رسماً ایران را به پای جنگ مستقیم با اسرائیل ببرد تا اوضاع بد داخلی اسرائیل در سایر کشورها نیز سرایت کند و جنگ همه علیه ی همه ی توماس هابزی شروع شود. ۱۴ / ۱ / ۱۴۰۳ . سلام ،،،،، // رضیَ الله.

 

،،،،، شلیک دقیق = اطلاعات دقیق ،،،،،

وقتی شلیک دقیق بود یعنی اطلاعات دقیق بود. این می تواند دو علت پشتش باشد:

 

یا خائنین درین معامله حضور داشتند افراد و ساعت نشست و تعداد آن و لحظه ی حضور حتمی آنان را در مکان مشخص با اطلاعات موثق به سرویس جاسوسی اسرائیل فروختند.

 

یا دستگاه جمع آوری اطلاعات اسرائیل، اِشراف رصد پیمایشی اش دقیق عمل کرد و ارتش را در اجرای عملیات نظامی ترور از دور بر روی بلندی جولان توسط شلیک فانتوم ۳۵ کمک کرد.

 

این که یوآف گالانت وزیر جنگ اسرائیل مستقیم این عملیات را تا آخرین ثانیه های شلیک هماهنگ می کرد نشان از قطعی بودن خبر اطلاعات بود.

 

پس؛ اطلاعات در کنار عملیات چنان دقیق بود شلیک را سرِ وقت بر سر ساختمان پرتاب کرد عین لحظه شلیک اتوماتیک در آبسرد بر سر ماشین دانشمند نخبه ی هسته ی دکتر فخری زاده که بر حسب اطلاعات داده ها، توسط جوخه‌ی ترور اسرائیل شهید شد.

 

میان داده و نهاده همواره باید طبق تز تالکوت پارسونز تعادل برقرار باشد تا بازخورد مثبت بماند نه منفی. میان داده (اطلاعات جمع آوری شده یا خیانت در فروش اطلاعات فوق سرّی ایران) و نهاده (تصمیم سریع اسرائیل در اجرای عملیات نظامی با جنگنده ی مطمئن پروازِ هوایی از راه دور) دقیق تعادل برقرار بود.

 

لذا شلیک هیچ خطایی نداشت و سر صحنه فرود آمد. اما آیا اصل این شلیک هم برای آینده ی این روزهای اسرائیل خطا بود یا درست، باید روزهای پیش رو را کاوید و دید ایران چگونه وارد بازی می شود و یا میدان را با شیوه ای که خود بلد است (و دشمن از کشف و حدس آن گیج است) صف آرایی می کند. تا اینجای کار، هم شلیک دقیق بود و هم اطلاعات، دقیق. سلام ،،،،، // رضیَ الله.

 

،،،،، با این خبر، چه شب قدر قشنگی شد امشب ،،،،،

«سلوان صباح متی مومیکا» همان مسیحی افراطی که بارها در سوئد قرآن مجید را سوزانده بود و به صفحات آن جسارت نیز کرده بود، به جهنم واصل شد. او توسط نیروهای مخفی! که از خود ردی باقی نگذاشتند در آپارتمانش به درَک واصل شد. آنان پس از کشتن این هتّاک قرآن، نامه ای روی جسدش گذاشتند که در آن آمده است:

 

«پیام خدا این است که کسانی که کتاب من را قبول ندارند رها کنید اما کسانی را که به من و کتاب من بی‌احترامی می‌کنند زنده بر روی زمین نگذارید.»

 

چه شب قدر قشنگی شد امشب، با این خبر شادی بخش. شب های قدر در اصل، شب سُرور و نشاط و انبساط بنده پیش ربّ است، اما چون شهادت امام مولا علی علیه السلام توسط جاهلان متنسک روزگارش در شب ۲۱ اتفاق افتاد، شیعه از آن پس، در شب قدر خود را محزون گذاشت تا ابد. سلام ،،،،، امضا // رضیَ الله.

 

،،،،، اسرائیل ریز اطلاعات افراد مورد اصابت را داشت ،،،،،

دقیق می دانست سردار محمدرضا زاهدی با مستعار «حسن مهدوی» در بیروت زندگی می کند و آن روز غروب به سوریه برای نشست به ساختمان سفیر رفته است و حتی خبر داشت او فرمانده ی «نیرو‌های قسمت ۲۰۰۰» و «اداره کمک به لبنان» (قسمت ۲۲۵۰) در دمشق است. وقتی از او اسم می بردند می گفتند سرمنشاء «قاچاق مهمات و سلاح به داخل لبنان». زمان حمله و شلیک موشک از فانتوم ۳۵ نیز سرویس جاسوسی اسرائیل باخبر بود او با چند مقام ارشد گروه جهاد اسلامی فلسطین نشست سرّی دارد. شاید بتوان گفت حرکت اسرائیل یک نوع اعتراض به دیدار سران مقاومت با مقام معظم رهبری در سه روز پیش از این شلیک بود. به همین خاطر منابع رسانه ای اسرائیل این حمله را «انفجاری استراتژیک» توصیف کردند که جلوی یک حرکت نظامی احتمالی مقاومت را گرفت. اسرائیل ممکن است بهانه کند ساختمان کناری سفارت در اختیار دیپلمات ها نبود، در تصرف سپاه! بود. یعنی با این توجیه عملیات خود را با هدف اصابت به مقر نظامی های ایران جا بزند. جنگ نیابتی در خود صدها تار و هزاران پود دارد، باید گره بلد بود تا این تار و پود را به هم گره زد و به پل دست یافت. دست اسرائیل را باید خواند؛ مهمترین راهبردش عصبانی سازی ایران و منطقه ای کردن جنگ است. چون در غزه جز باخت هیچی به دست نیاورد پس نیاز دارد با اصابت قرار دادن سران مقاومت فضای داخل ایران را دچار چالش دو قطبی کند، زیرا منتقدان  حکومت ایران در داخل احتمال دارد از شنیدن اصابت موشک به فرماندهان خط مقدم مقاومت ذوق زده شوند. سلام ،،،،، ایرانشهر. امضا // رضیَ الله.

 

،،،،، نگفت فقط «محمدٌ رسول اللَّهِ»

بلکه در دنباله گفت: وَ الّذینَ مَعَهُ ،،،،،

وقتی قرآن گفت نه فقط «محمدٌ رسول اللَّهِ» بلکه  وَالّذینَ مَعَهُ چنین و چنان هستند؛ این یعنی هم محمد و هم کسانی که همراه اویند (پیروان محمد) هر دو «اشِدَّاءُ علَی الکُفَّار» می باشند و هر دو «رُحَماءُ بَینَهُم» هستند. با مراجعه با تفاسیر دانسته می شود محمد (صلوات الله) و پیروانش دو صفت متضادِ «شدت و رحمت را با هم آمیخته اند.» یعنی در برابر کفّار حربی نیرومند و سرسخت اند و در میان خودشان مهربانند با هم.

 

پس کسانی که وَالّذینَ مَعَهُ را نادیده می گیرند، در حقیقت می خواهند شدت عمل را فقط به پیامبر (ص) نسبت بدهند، پیروان را از آن بیرون ببرند. اینان در ادامه ی آیه، به لفظ رُحَماءُ چنان می چسبند که انگار اَشِدَّاءُ از وحی نیست! به چنین افراد باید گفت شما بر سر دادن شعار صوری «اسلام رحمانی»، خود را از آمیختگی دو صفت متضاد بیرون می برید که نشان دهید اهل مثلاً صلح و مهربانی هستید، اما خبر ندارید با همین خطا، اول از همه، به همین آیه ی قرآن خشم کردید و خشونت ورزیدید و آن را با خشم و عصبیت از دایره ی اعتقادات خود کنار گذاشتید. این آیه ( ۲۹ / فتح) ولی می فرماید هم محمد رسول الله و هم پیروانی که با او هستند (به دین او باور کردند) صفت رحمانی دارند و صفت سختگیری در برابر دشمن را با هم دارند. هر کدام در جای خود. شما بر تفریق این آیه، نیمی از اسلام را به روی عقیده ی خود بستید و در عوض نیمی دیگر را هم در ظاهر چسبیده اید و شعار رحمانی سر داده اید اما در جای خود، خودتان بدترین خشونت و سختگیری را با هر کس و هر چیز مرتکب شده و می شوید. هدف بنده از طرح این آیه این بوده هیچ کس حق ندارد آیه را با رأی خودخواهانه ی خود شخم بزند و یک گوشه اش را بگیرید و گوشه ی اصلی دیگرش را گوشه بگذارد. خشن تر از این رفتار نداریم که کسی مسلمان باشد ولی آیه را تقسیم کند. سلام ،،،،، امضا. // رضیَ الله.

 

،،،، اسرائیل آیا نتیجه هم گرفت؟ ،،،،،

اسرائیل سعی کرد افکار را متوجه ی یک ساختمان کنار سفارت ایران در سوریه کند ساختمانی که در ظاهر هر چند کنسولگری و محل اسکان و در اختیار سفیر نام گرفت اما در واقع می دانست یک مرکز پوششی فرماندهی علمیات های نیروی قدس سپاه است. بنا بر این خواست:

 

۱) با اصابت قرار دادن عمدی آن در درجه ی اول سعی کند افکار جهان را از غزه ی در حال نسل کشی، به ایرانی - اسرائیلی سازی نبرد نظامی منحرف کند.

 

۲) میزان قدرت ایران را سنجش کند که در تز مقام معظم رهبری آمده است یکی بزنی ده تا می خوری.

 

۳) در گرماگرم بحران غزه، از شکار رأس های میدان و رؤسای مقاومت دست بر ندارد، زیرا بنیاد ارتش اسرائیل بر ترور سازمان یافته، بنا شده است.

 

۴) در داخل ایران میان انقلابیان و منتقدان دوگانکی رفتاری و گفتاری ایجاد کند. حداقل این دو حرف را وارد کند یک سو بگویند چرا واکنش نشان نمی دهد و آن سو بگوید اصلاً کار ایران در سوریه چی هست چرا بیرون نمی آید. چنین بحثی هر دو به سود اسرائیل است.

 

۵) ثابت کند ایران هر کجای منطقه پا بگذارد اسرائیل آن کشور را منطقه ی نبرد و جنگ با خود تلقی می کند. با این راهبرد کشورها را از نزدیکی با ایران به تردید و ترس بیفکند.

 

۶) خواست با این جسارت وحشت اصابت، در ایران این تنش شکل بگیرد حالا که جواب اسرائیل را توان نداری بدهی!! چرا از سوریه بیرون نمی آیی و خیال مردم ایران را راحت نمی کنی.

 

۷) این کار را صورت دهد که یقین دارد ایران برای واکنش به اصابت موشک به مقر سپاه قدس، سعی می کند پایگاه های آمریکا را حمله ی نظامی کند و با این اقدام، پای آمریکا به جنگ باز می شود و فشار شکست و بی آبرویی اسرائیل غزه از سر ارتش و دولت افراطی اسرائیل کمتر گردد.

 

۸) نشان دهد دست برتر را دارد و همزمان خواهان گشودن چند جبهه جنگ است چون موجودیت و مشروعیت رژیم زیر سؤال رفت با این کار نبرد خود ایدئولوژیک تر کند. خصوصاً با ایران که دشمن درجه ی یک آن است. ۱۵ / ۱ / ۱۴۰۳ ، سلام ،،،،، امضا // رضیَ الله.

 

،،،،، انسان های ایران فعلاً این گونه اند ،،،،،

یا انسان های رساله ای اند. زندگی خود را فقط با مسئله محوری مرجع تقلید پیش می برند.


یا انسان های  مفاتیحی اند. بنای زندگی خود را بر اجرای دستورالعمل های مو به موی کتاب مقتبس شیخ عباس قمی (اعلی اللهُ مقامهُ) گذاشته اند.


یا انسان های  قرآنی اند. خیلی کوشش دارند از زیر نص و امر و نهی قرآن بیرون نیفتند.


یا انسان های  عترتی اند. فقط دنبال روایت از چهارده معصوم (ع) می گردند تا همان را پیاده کنند.


یا انسان های  عرفانی اند. جرقه های معرفتی دل خودشان را ملاک قرار دادند و همان فهم و وصول به حق را خداپرستی می دانند.


یا انسان های  عقلانی اند. فقط می بینند عقل و علم به آنان چه دیکته می کند این دسته به دیکتاتوری عقل و علم مطیع شدند.


یا انسان های  لااُبالی اند. هیچی را به باور خود تبدیل نمی کنند اما منکر هم نیستند.


یا انسان های لااَدری اند. این دسته نه تن به شرع می دهند و هیچ عقیده ی وحیانی را قبول دارند. رأی های خود و خواسته های دوستان خود را قبول دارد و دور خدا را خط کشیدند.


یا انسان های تکاملی اند. به هر چیز در جای خود ارزش رجوع قائل اند. هم عقل هم شرع هم عترت هم قرآن و هم رساله. این دسته معجونی اند و مشتاقی و مستوری.

سلام ،،،،، امضا . ایرانشهر // رضیَ الله.

 

پاسخ به درخواست این نوشته ی سید سعید شفیعی: البته بدون انتظار نمره

۱) زیرساخت دانشگاه های معتبر در ایران

۲) رشد دانش پزشکی و مهندسی تجهیزات پزشکی

۳) بسترسازی دانش بینان ها

۴) ایجاد بنیاد نخبگان

۵) ترقی در هنر و فیلم سازی

۷) اعتبار به مدرک تحصیلی در جذب پرسنل و شغل

۸) حمایت از تولید با شعار محوری چند ساله ی مقام معظم رهبری

۹) وضع قوانین به نفع رشد علمی

 

در حقیقت کسانی که ترجیح دادند خارج بروند تحت تأثیر پرستیژ تحصیل در غرب این کار را کردند. این انگیزه بد نیست اما چندان فرقی با تحصیل در داخل ندارد. چون تا به حال درخشان ظاهر نشدند با آن که در خارج درس خواندند.

سلام ،،،،، امضا // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما امیر رمضانی: «آخه خیلی زور زدند که ۱۴۰۲ افزایش قیمت بنزین نداریم.» واقعیت: بنزین باید هر سال پلکانی رشد قیمتی می داشت. این که هر دولت خیال کند قیمت را دست نزند محبوب می ماند، خسارت به اصل منابع ملی می زند. اگر هر سال اندک اندک قیمت تغییر کند، دیگر فشار یک باره وارد نمی شود که شوک ایجاد کند. حفظ قیمت ثابت بنزین، عوام فریبی هر دولت بوده است که بتواند به مردم بگوید دولت من قیمت ها را کنترل کرده است. حال آن که با این که بنزین ثابت ماند قیمت ها بی مهار بالا رفت و جیب مردم از پول بی ارزش، خالی تر شد. سلام ،،،،، // رضیَ الله.
 
شیخ محمد غلامی: محفل در کشور نزدیک به چهل میلیون ببینده دارد و در خارج از کشور نیز مورد استقبال بسیاری از قرآن دوستان قرار گرفته است. تهران، محمد جواد غلامی دارابی.
 
 
انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «[برنامه ی شبکه سه موقع افطار با نام] محفل در کشور نزدیک به چهل میلیون ببینده دارد» رأی: عجیبه!!! سخن: آمار ۴۰ میلیون نفر تماشاگر این برنامه (که بخشی زیاد از مردم در مسافرت بودند و احتمال تلویزیون دیدن شان کم بود) از کجا در آمد؟! سلام ،،،،، // رضیَ الله.
 
انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «تلویزیون در خانه است اما تلوبیون در جیب مردم... آمار از خبرگزاری فارس است»
رأی: پس باید واحد شمارش را گفت «بار» نه «نفر». چون ممکن است یک نفر چندین بار بازدید کند. پس ۴۰ میلیون نفر محفل را می بینند غلط است. اگر هم این آمار درست باشد و دستکاری نباشد، بازدید باید گفت، نه نفر. آمار خبرگزاری فارس هم مثل خبرهایش بلوف بیشتر است تا حقیقت.
سخن: از شما بعید بود ۴۰ میلیون بیننده برای یک برنامه قائل باشی آن هم توی روزهای مسافرت نوروز.
سلام ،،،،، // رضیَ الله.
 
انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «استبعادی در خبر فارس نمی بینم... ضمنا اتهام بدون سند به یک خبرگزاری محترم رو هرگز نمی پسندم»
رأی: این که به یک خبرگزاری (که در آن بخشی از نیروهای عملیات روانی نقش هدفمند و البته لازم و ضروری، دارند) این چنین اعتماد می شود، نشان خوش بین بودن روحیات فرد است. خوش بین بودن نیز عیب نیست. یک حالت در وجود فرد است که اقتضائات و موقعیت‌هایش وی را وادار می کند خوش بین باشد یا نباشد.
 سخن: ایرادی نمی بینم که به خبر جایی چون «فارس» وثوق دارید و رجاء واثق. سلام ،،،،، امضا // رضیَ الله.
 
انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «اتهام بدون سند به یک خبرگزاری محترم رو هرگز نمی پسندم» بسیار خوب برای انتخاب شما حق قائلم اما یک نمونه از همین امروز می آورم: «خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، علیرضا زاکانی شهردار تهران امروز (چهارشنبه، ۱۵ فروردین) گفت: «در مورد ساخت مسجد در پارک قیطریه قرار نیست حتی یک درخت قطع شود.»
 
این را فارس پوشش داد تا به مردم اطمینان دهد ۱) ساخت مسجد در پارک قیطریه ضرورت دارد ۲) هیچ درخت بابت ساخت این مسجد بریده نمی شود. دقیق مشخص است خبرگزاری فارس دارد یک دروغ را در قالب خبر می پیچید. نیز اگر این کار توسط شهردار دوره ی آن جناح بود، فارس طوری دیگر وارد می شد. اشکال ندارد اگر کسی به فارس اعتماد داشته باشد یا نداشته باشد. این حق برای هر دو طرف محفوظ است. سلام ،،،،، // رضیَ الله.

 

،،،،، اینها اینجا چه می کنند؟ ،،،،،

اینان باید در جایگاه ردیف متهم در دادگاه بودند، نه اینجا «بیت» در ردیف جای ویژه ی دیدارِ ویژه ی ۱۵ / ۱ / ۱۴۰۳ سران نظام. لااقل یک یک ربعی می گذاشتند روضه نیز می خواندند! و حرّافی هم رویش!

مردم از دیدنشان در این جایگاه خاص! چه فکر می کنند واقعاً خدا می داند.

وقُل ربِّ انزِلنی مُنزَلًا مبارکًا وانتَ خیرُ المُنزِلین.

و بگو پروردگارا مرا در جایى پربرکت فرود آور [که] تو نیکترین مهمان‏نوازانى

۲۹ / مؤمنون.

صَدَق اللهُ العلیُّ العظیم

مردم. مردم. مردم.

سلام  ،،،،، امضا // رضیَ الله.

 

آق سید حسین شفیعی: سلام علیکم. اخیرا در گروه تغییر نام و رد گم کنی و... زیاد شد. به ظن قوی نه اهل ایرانشهری (به مفهوم خاص کلمه) مطرح است و نه معاون مدرسه و نه....!!!!! بلکه گویش برخی از کلمات و پاره ای از جملات و... حاکی از این است که نگارنده؛ خودی خودی و... است. شکر الله مساعیه.

 

در پاسخ به آق سید حسین شفیعی دارابی: انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «...حاکی از این است که نگارنده؛ خودی خودی و... است. شکّر الله مَساعیه» جواب: احترام کثیر و تشکربه رسم شما به حد: «کُرور کُرور».

رأی: و اذْ تَاذَّنَ ربُّکُم لَئِن شَکَرتُم لَازیدَنَّکُم.

ترجمه برای عموم : و (باز به خاطر آرید) وقتی که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما می‌افزایم.

۲۳ / سوره ابراهیم

سلام ،،،،، امضا.  ایرانشهر // رضیَ الله.

 

حجت رمضانی: سلام چون رضی الله فقط از آیه های قران برای بیشتر پاسخ ها استفاده می کنند واین بسیار خوبه ، ولی ازاحادیث ائمه استفاده نمی کنند فکر کنم ازبرادران اهل سنت باشه و اونم از ناصبی ها. فکرک نم آقا ابراهیم دردست اینها اسیره وآنها از اکانت ایشان دارند این پیام ها را می گذارند،اگرغیر این هست پس آقا ابراهیم از۸فروردین تا الان چرا رویت نشده.

 

آق سید حسین شفیعی دارابی: سلام آقا حجت این بنده خدا که خودی هست را به اهل سنت بودن منتسب نکنید

 

روزی به استقبال «نه غزه، نه لبنان» رفتن

روزی هم به «بیت» مقام معظم رهبری رفتن

این روحانی سید محمد علی ابطحی دفتردار سید محمد خاتمی نیز دیروز «بیت» بود. شاید سرِ عقل آمده باشد که نباید بیشتر از این، با مقام معظم رهبری گریز از مرکز کرد و دامن برای اوباش و برانداز باز کرد. اگر این را فهمیده باشد (که خیلی از وی بعید است) باید همین فهم را به همفکران خود که به غرب پلکیدند انتقال دهد. نمی شود پای صحبت امام مولا علی علیه السلام نشست اما شام را با معاویه خورد. به رفتار خود صدّیقیت ببخش آقای ابطحی، نه سرِ زبان ها افتادن.

روزی به استقبال «نه غزه، نه لبنان» می رفتین! که غلط کاری بود.

حالا روزی هم به «بیت» مقام معظم رهبری می روین، که این درست کاری است.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «...رضی الله فکر کنم از برادران اهل سنت باشه و اونم از ناصبی ها»

رأی: در مقام گردآوری اطلاعات، وقت بیشتر باید گذاشت تا در دام پیشداوری زودرس نیفتاد. تشکر می شود از شوخی یا جدّیت.

سخن: ناصب یعنی جنگ طلب. ناصبی کسی است که دشنام به امام مولا علی علیه السلام می دهد و با اهلبیت (ع) دشمن است و می خواهد همیشه با آنان ستیزه کند.

«..انَّمَا یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ اهلَ البیتِ وَ یُطهِّرکُم تَطهیرا»

یعنی : این است و جز این نیست که خداوند اراده کرده است که رجس را از شما خاندان پیامبراکرم دور سازد و شما را به نهایت درجه پاک و مطهر گرداند.

۳۳ / احزاب

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

حجت رمضانی: سلام آقای ابطحی توبه کرده. سلام حاج آقا  شفیعی صبح زیبای شما بخیر وسلامتی گفتم شاید زیرپا گشی نتیجه بده ولی اصلا نه ایشون به این نون ماست تو تله نمی افته. آرزوی سلامتی برای جناب عالی دارم.

 

شیخ محمد غلامی: سلام. جناب رضی الله. چرا گفتگوها رو حذف می کنید؟ لا تحزن ان الله معنا...

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «چرا گفتگوها رو حذف می کنید؟»

رأی: آن در غار ثور بود که رسول الله (ص) به «صَاحبِه» گفتند: نترس خدا با ماست: مَعَنا. آن هم زمان هجرت به مدینه.
آیه چهل / توبه

سخن: اما اینجا دیگر درون غار ثور نیست، درون انقلاب (ثور) است، مصونین آهنین هم که مال خواص است. باید «کاف. راء. صدیقی» باشی که کارَت نداشته باشند!!! جایگاه ویژه بنشانند!!!

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

،،،،، روحانیت آیا اغذیه و میوه می خرد؟ ،،،،،

چرا. می خرند. مگر می شود به طعام توجه نکنند. اما وقتی می بینند گران است و خیلی در نوسان و هر بار بالاتر از قبل. با سه گزینه روی میز وجدان خود مواجه می شوند:


گلایه را بکشانند به بستر جامعه
این کار را نمی کنند، چون هر چه باعث تضعیف نظام باشد از آن می گریزند.

 

بگویند نه گران نیست
 این کار را هم نمی کنند، چون یقین دارند قشر ندارِ جامعه هر روز با این کمبود پول و گرانی کالا (خصوصاً اغذیه و میوه) مواجه است.

 

سکوت کنند
بله، این کار را می کنند، چون اگر زبان به نقد و انتقاد باز کنند ممکن است بشنوند خودتان مصدر کار هستید، آن وقت خودتان هم می نالید؟!

 

رأی: هیچ قشری به حد روحانیت در این برهه و بحبوبه مظلومتر نیست. هم باید کنار حقیقت بایستد و هم باید توجیه یا سکوت کند. کلاً خشم خود را فرو بخورد. عین استخوان در گلو شدند. خدایا روحانیت ما را از این فشار سنگین میان حکومت و جامعه خلاصی ببخش. آمین.


سلام ،،،،، امضاء . ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما :

«میگم چرا گفتگوها رو حذف می کنید؟»

رأی: به آن « چهل میلیون» «بازدید »برنامه ی محفل افطار شبکه ی سه که به جای «بار و مرتبه» می گویید «نفر و ببیننده» تا عدد تعداد داده شود زیاد بودن مخاطب، آیا آمار بیشتری هم اضافه کرد باز نیز «فارس» شما؟!!! سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

شیخ محمد غلامی : بنده این آمار رو به نقل از خبرگزاری فارس نقل کردم همین ، صحت و سقم مطلب هم با خبرگزاری فارس است. جناب رضی الله و به عبارت دیگر معاون محترم مدرسه و ...

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «بنده این آمار رو به نقل از خبرگزاری فارس نقل کردم جناب رضی الله» رأی: الان بیان کامل شد. چون نقل می تواند صرفاً نقلِ نقل باشد، نه صحت آن نقل. اینک پذیرفته شد. بدانیم «فارس» آمارساز است!!! سخن: هم سخن شدن با شما مفید به فایده بود. تشکر می شود. سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «آقای ابطحی توبه کرده»

رأی: در خود «بیت» توبه کرد؟ بودید آن لحظه ی توبه؟!

سخن: خداوند متعال خود توّاب است و توبه پذیر بندگانش.

تُوبُوا اِلَى اللهِ

به سوى خدا توبه کنید.

۸ / تحریم

سلام ،،،،، امضا. // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «حق گویان ترسی به دل راه ندارند»

رأی: بسیار آیه ی انسان ساز را برگزیدید. تشکر ویژه می شود. مفسران این آیه را عامل ورود ملائکه برای الهامات انسان می دانند چون فعل مخاطب مضارع را بکار گرفت که دال بر استمرار بی وقفه است. البته اگر استقامت کند. پیش شرطش هم باور به خدا است که ربی جز پروردگار عالمیان نگیرند. سلام ،،،،، امضا. // رضیَ الله.

 

قاسم بابویه: آقای رمضانی سلام فکر کنم رضی الله دیگه قاطی کرده سر به سرش نزارید.

 

حجت رمضانی: سلام سردار وره بَوِر میدان صبگاه دِ دور سینه خیز بَوِر اون وقت هارشیم جرات کانده اینطوری بنویسه.

 

قاسم بابویه: خلاصه این مدیر یه روزی پیدا ونه با همینتی شونه شه پشت سر نشنه باید ونه عکسه به کلانتری هادیم تا وه ره پیدا هاکانن

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما :

«وره بَوِر... دِ دور سینه خیز بَوِر... هارشیم...»

رأی: دعانویس هستید؟ این کلمات مال کدام زبانه؟ این زبان اسپانیولی است؟ شما خارجی بلدید؟

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

صدرالدین: اگر توبه امری است درخفا پس چرا مهم است برایتان که آیا شاهد و گواهی بر توبه  بوده یا خیر.

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما :

«چرا مهم است برایتان که آیا شاهد و گواهی بر توبه بوده یا خیر.»

رأی: بله در خفای خفای نزد خدای متعال مهربان توبه صیغه می شود. چون این عضو محترم از قول خودش گفت آقای ابطحی توبه کرد، باید پرسید اگر توبه مخفی است و در خفا، ایشان چطور خبردار شدند از توبه ی ابطحی. چندین سال است از سال ۸۸ که اینان می گویند کیهان باید توبه کند، نه اصلاح طلبان! از این نظر پرسش شد. از شما هم تشکر که یادآوری قرآنی اخلاقی کردید اصل توبه را که برترین فرهنگ اسلام است.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

شیخ ربانی: سلام علی رضی الله و دامت برکاته ، واقعا خوب آمدی عزیز که :  خدایا روحانیت ما را از این فشار سنگین ،،،اینگونه احساس همدردی !!! مشخصه درد را متوجه هستید پس بر سه وجه یمکن : یا بسلامتی خودت روحانی،، یا پدرت روحانی بوده یا برادران، ،، عزیز ، آخه چرا رضی الله!!!! متوجه هستید افکار نسبت به اشتهار کلمه یا کلام بیشتر حساس هستند تا معنی لغوی آن. همیشه مستدام، ،،

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما :

«چرا رضی الله!!!!... افکار نسبت به اشتهار کلمه یا کلام بیشتر حساس هستند»

رأی: خشنودی خدا اصل است، سایر خشنودان در طول خشنودی خدا قرار دارند. این آیه ی با این مهمی، نباید به خاطر تکّه کلام یکی از فِرَق، نزد سایر مذاهب فراموش شود. مهم این که آخر آن، ترس از رب العالمین ملاک شد که اگر کسی آن را فاقد بود در هر مقام و مرتبه که باشد، رضیَ اللهُ، بر او صدق ندارد.

لِمَن خَشِی ربَّه

۸ / بینه

سخن: شکر می شود که مفاد متن بر ذایقه ی شما نشست و موافق افتاد. درک می کنم که سنگین ترین فشار بر روحانیت فشاری است که از سر مصالح عامه، نه بتواند حقیقت را پوست کنده بگوید چون موجب خالی شدن دل مردم می شود و نه هم طاقت بیاورد راست را تا کی با مردم نگوید که میان مردم ایمان قوام دارد و دین باقی می ماند. شما اگر به روحانیت ارتباط داشته باشید حتماً حرف مرا راست می دانید. روحانیت از همه بیشتر باخبرتر است چون درون دل مردم زیست می کند، ولی چاره ندارد که حرف خود را برای صلاح بالاتر فرو بخورد. میان دو فشار درگیر است روحانیت. انشاءالله اجر این تحمل بار امانت را نصیب ببرد. تشکر می شود که روی زوایه ی اصلی نوشته، روزنه باز کردید. دوستان من، بیشتر روحانی هستند با زندگی طلبگی و وارستگی آنان عمیقاً آشنام. سلام ،،،،، امضا. // رضیَ الله.

 

 

،،،،، نظام آفرینش و روز قدس ،،،،،

اعتقاد مسلمانان این است در نظام آفرینش، صواب و خطا میان مردم جریان می یابد. برای صواب، خداوند متعال ثواب در نظر گرفته است و برای خطا، جزا و مجازات. معتقدم شرکت در روز قدس فردا جمعه ۱۷ فروردین، یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین کار انسان است. شاید انسان اگر فردا به این یوم الله استثنایی بی اعتنایی کند مورد مؤاخذه ی خدا قرار گیرد و زندگی اش را غضب فرا گیرد. مردمی تنها و محاصره شده و گرسنه و ایستاده روی عقیده ی برحق خود و روی خاک خود مورد شدیدترین وحشت و دهشت قرار گرفتند، رفتن به خیابان های ایران و جهان برای پیمان بستن با آن مردم نمونه و مقاوم در فلسطین، برترین فضلیت در کار فرداست. نظام آفرینش خطا خواهد نوشت بر کسی که فردا فلسطین را حتی در حد فریاد فراموش کند. خطا خواهد بود کسی رختخواب بخواد و جمعه به صحنه نیاید. من که باشم سخن بگویم. از امام امت نقل کنم:
 

«آنهایی که اسلام را خلاصه می کنند در اینکه بخورند و بخوابند و یک نمازی بخوانند و یک روزه ای بگیرند و در گرفتاری این ملت، در گرفتاری این جامعه دخالت نکنند، به حسب روایت رسول اکرم، اینها مُسلِم نیستند؛ کسی که اهتمام به امور مسلمین ندارد، در صحنه خودشان نیستند، آنهایی که در صحنه هستند آنها را انتقاد می کنند. صحیفه ی امام، ج ۱۴، ص ۵۲۷ - ۵۲۸»

 

آزادی قدس قبله ی خدا عین آزادی خرمشهر است برای ما.

سلام ،،،،، امضا ایرانشهر // رضیَ الله.

 

به بی نشان: اما پاسخ علت و چرایی رضیَ الله که آن حضرت انسان بزرگوار ازم پرسیدید:

۱) در بیوگرافی ام داخل پروفایلم محور عقیده ام را از قبل روشن ساختم. رجوع شود به حساب و اکانت.

۲) امام هشتم (علیه السلام) به رضا و رضی مشهور شدند. 

۳) مهمتر این که پرچم مبارزه زیر لوای امام هشتم (علیه السلام) در طول تاریخ و از زمان خود آن حضرت رئفت (ع) شعار «رضی و رضیَ الله» بود و این نشانه ی مشخصی بود که پیروان تا امام هفتم وقف نکردند و واقفیه نشدند بلکه با امام هشتم به امامیه رسیدند.

۴) در ایران هر پرچم غیر از امام رضی و رضا عالم آل محمد (صلوات الله علیه وآله وسلم) نزد علمای دین رسمیت نداشت. رضیَ الله علاوه بر آیه، رسم امام هشتمی است که وجود مرا آن امام که نه مهمان بلکه میزبان ایرانیان هستند، پر ساخته است.

خدایا زیارت امام هشتم رضی آل رسول لله را به موالات شامل حال همه کن.

وقت گران شما انسان شریف را زیاد گرفتم، مرا ببخش حضرت.

سلام ،،،،، امضا.// رضیَ الله.

 

بی نشان: و سلام من القلبی الی قلبک یا رضی الله. که به عشق ( امام رئوف ) همه جای وطن ایرانشهر توست) و به دلم برات شد عرض کنم. همیشه مستدام با مرام.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما : «به عشق (امام رئوف ) همه جای وطن ایرانشهر»

رأی: قلب حرفم را فتح کردید؛ حضرت انسان شرافتمند. بله دقیق تمرکز کردید به «شهر شهادت» (مشهد) که ایرانشهر واقعی است؛ علیه آلاف تحیة و الثنا. هزاران بار درود خدا بر شما انسان والا و عاشقان کوی رضا، امام عالم آل محمد صلوات الله علیه و آله علیهم اجمعین.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.


،،،،، کشور نیست، رژیم بی شناسنامه است،،،،،

این رژیم شناسنامه ندارد، ولی با زور، دنبال شناسایی بیشتر است. باید مُهر ابطال زد بر این شناسنامه ی جعل شده. اسرائیل سؤءاستفاده قرن به دست زورگویان است که با جنگ جهانی دوم، خاک دیگران را به نام یهودهای دروغین سند زدند. کلاً جعل سند چه اسرائیل تولید کند، و چه هر مؤسسه ی تقلبی منگوله‌دار دیگر، کاری در ردیف دورزدن خدا از صحنه ی زندگی است. اسرائیلِ بی شناسنامه، محوشدنی است و برای این رژیم المُثنی هم چاپ نمی شود. آری، اسرائیل اصلاً کشور نیست، رژیمی بی شناسنامه و دست نشانده است. پیش به سوی فتح قبله ی اول با الگوگیری از فتح مسجدجامع خرمشهر خونین شهر. حضور توی خیابان ها در روز قدس فردا، پیامی رسا و سرفرازانه به فلسطین است (که در خط مقدم جبهه ی ایستادگی، از خود با تمام وحشت آفرینی هایی که رژیم فاسد و رو به فروپاشی اسرائیل ایجاد کرده است) قهرمان ساخت. برقرار است فلسطین و آزاد خواهد شد به وقت ضرور. میان انتظار فرَج (عج) و بازپس گیری قدس شریف، یک حال مشترک حکمفرماست: انتظار و برنامه ی ظهور و ظفر. سلام ،،،،، امضا . ایرانشهر // رضیَ الله.

 

حضور کاظم صدیقی در نماز جمعه امروز تهران (عکس)

،،،،، باز هم ردیف ویژه!!! ،،،،،

هر ردیف ویژه!!! خواست بنشیند، چه در «بیت» و چه در «نمازجمعه» روز قدس دیروز ( ۱۷ / ۱ / ۱۴۰۳ ) ، بنشیند، مهمتر اما این است روزی در محکمه هم، در ردیف ویژه ی متهم بنشیند تا مشخص شود نظام سیاسی منتسب به شیعه، میان هیچ کس در رسیدگی به جُرم و جعل تبعیض نمی گذارد. و حتی روحانیت مظلوم و صبور (که در درون دل، از این جور جَور برائت دارد و زجر می کشد) خود را نزد مردم مأجور و خلاص ببیند. من چشمم ولی روی سردار پاسدار محمدحسین زیبایی‌نژاد با مستعار «حسین نجات» زوم شده است که آن سوتر ملبس به سرتیپی سپاه نشسته است. معاون سابق سازمان اطلاعات سپاه و معاون فعلی قرارگاه ثارالله تهران. قرارگاه مهمی که مسئول اول حفظ امنیت پایتخت و سرکوب به موقع ضدامنیت تهران است. سلام ،،،،، امضا . ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما مصطفی بابویه:

«یمن برای اینکه عربستان را به زانو دربیاورد آرامکو را هدف قرار داد!»

رأی: دست بر سر اتفاقی خیلی مهم گذاشته اید که رفتار معمول عقب نشینی در جنگ ها است. عین شلیک ناو وینسنس آمریکا به سمت هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس در دفاع مقدس که ختم جنگ را رقم زد.

سخن: اسرائیل هدفش رهایی از چنگ مقاومت قهرمانانه غزه است. منتهی دنبال یک اتفاقی خاص می گردد که شکستش را بعد از هفت ماه وحشت، پوشش بزند. آن اتفاق در راه است !!

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما سید کریم حسینی:

«عضو لشکرقدس... با تمام وجود در راهپیمائی روز قدس شرکت می کنیم.»

رأی: با توجه به ساعت ارسال این نوشته ی شما که پس از پایان تظاهرات بود در ساعت ′′۵۸ : ′۱۲، باید فعل مضارع «می کنیم» را با فعل ماضی نقلی «کرده ایم» می نوشتید.

سخن: این شد که انگار کمی دست انداز افتاد روی متن شما از سوی اعضا.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین عکس شما قاسم بابویه در دوربین حمزه طالبی:

رأی: این علامت چیست؟ چند سال پیش باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا دستش را با همین نشانه (البته در آنجا دو انگشت به سمت بالا) به شیطان پرست ها نشان داده بود که هنوز معلوم نیست خواست بگوید با اوناست یا نه. البته در این عکس، این شخص که اینجا نشسته است، اتفاقی انگشتانش این حالت در آمده است و خودش خبر ندارد که چه نماد انگشتش ساخته است. سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

تکمیل رأی: یعنی اگر نماد دو انگشت دست این گونه رو به بالا باشد علامت شیطان پرستان است. که این فرد در این عکس البته روحش خبر نداشته است دستش خودبه خود نماد ساخته است. عکاس گویا مهارت شکار و صید داشته است. به نظر می رسد عکاس باید حرفه ای باشد و در این کار فردی خبره و باتجربه. با معذرت اگر مجبور شده است این بنده، عکس این شخصیت را وارو کند. سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما سید سعید شفیعی در نقد پناهیان که برای پیامبر ص «گوشت تلخ» بکار برد :

«نمیشد... واژه مناسبتری... بکار میبرد»

رأی: جمله ی شما را خواندم. وقتی به کسی زیاد تریبون عموم، حاتم طایی کنند، همین می شود. هر منبر نیازمند سه برابر وقت خودِ منبر، مطالعه و تعمق لازم دارد. فضلای باتقوا این رسم را رعایت می کنن. اما اینها (که لیست خاص محافل هستند) شب و روز در حال سخنرانی هستند و تمام وقت در حال نصحیت امت! پس، لفّاظی های آنان قابل اغماض!!!! است.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

،،،،، سیب زمینی پس چی؟!!! ،،،،،

شورای بیکار! و آمر و فرمان دهنده! «انقلاب فرهنگی» دستور داد:

 

۳۱ فروردین هر سال را روز گندم و نان

۲۰ اردیبهشت هر سال را روز گل محمدی و گلاب

۳۱ مرداد هر سال را  روز عسل

۲۵ شهریور هر سال را روز خرما

۵ آبان هر سال را روز زعفران

۷ آبان هر سال را روز انار

۴ آذر هر سال را روز زیتون

در تقویم رسمی کشور ثبت کنند.

نظریه !!! : سیب زمینی یادشان رفت. اگر این شورای «فرّ» «هنگ»ی ۲۶ مهر هر سال را هم که «روز جهانی ریشه کنی فقر» است روز سیب زمینی ثبت می کرد، هنوز خوش ذوق تر نشان داده می شده است! چون میان سیب زمینی و فقر، آخرین رابطه ی فلاکت است. این میوه ی سرخ کردنی و آب پز اگر از میان ملل محو شد، دیگر فقر مطلقِ مطلق می شود!

سلام ،،،،، امضا . ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما آق سید حسین شفیعی: «خودم در زمان دولت جناب خاتمی، در شیروان خراسان شاهد مخالفت رسمی فرماندار وقت، با آتش زدن پرچم آمریکا، بوده ام»

رأی: این جمله ی شاهدیه ی شما یک حقیقت بزرگ تاریخی را در تخته ی اعلانات مدرسه نشاند. خیلی خوب بود. راستی پیمایی بود در بیانات آن جناب. موافق مفاد متن تان می باشم. اجرتان برای این افشای حقیقت، نزد خداوند متعال.

سخن: امشب ۲۷ رمضان به عبارتی شب قدر است. سال ها دورتر شنیدم شادروان آیت الله مشکینی (اعلی الله مقامه الشریف) شب ۲۷ را هم احیا می گرفت. شما که در آن شهر مجتهدان ساکن هستید ما را در این شب قدر احتمالی دعا فرمایین. سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما :

«متاسفانه فایل بارگزاری شده برای بنده باز نشده تا بدانم او چه گفت؟؛ ولی با فرض ارتکاب اشتباه؛ آیا شریعت مقدس به ما اجازه میدهد که اینگونه ....؛ آیا این انصاف است؟»

رأی: نقد شما بالای سرم جا دارد. اما بنده در پست جناب «@shafiey51» روی فایل نظر ندادم. در اول رأی به ایشان نوشتم: «جمله ی شما را خواندم» که روی فایل ورود نکنم. آنچه در آن رأی نوشتم مبتنی بر همان جمله ی ایشان بود. اصلاً آن پست، فایل فیلم نبود، فقط تصویر یک صحنه بود از روی فایل.

 

سخن: ایراد وارد کردن بر رفتار کسی دال بر نادیده انگاشتن سایر وجوه آن فرد نیست. این فرد (آقای علیرضا پناهیان) خود یکی از هتّاکان شماره یک در ایجاد دوئیت در جامعه است.

نگاه: شما محسنات خود را برای سایران در نظر نگیرید. قضیه ی ماکارونی و خونه در تهران چرا شکل گرفته بود چون واعظ غیرمتّعظ سه ضربه ی همزمان می زند. هم به خود آسیب می زند، هم به دیندار و هم به دین.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

عین کامل پست بنده به جناب «@shafiey51» زیر آن عکس حجت الاسلام علیرضا پناهیان و البته روی جمله ی پست گذار این بود:

«انتخاب از داخل همین نوشته ی شما :

«نمیشد... واژه مناسبتری... بکار میبرد»

رأی: جمله ی شما را خواندم. وقتی به کسی زیاد تریبون عموم، حاتم طایی کنند، همین می شود. هر منبر نیازمند سه برابر وقت خودِ منبر، مطالعه و تعمق لازم دارد. فضلای باتقوا این رسم را رعایت می کنن. اما اینها (که لیست خاص محافل هستند) شب و روز در حال سخنرانی هستند و تمام وقت در حال نصحیت امت! پس، لفّاظی های آنان قابل اغماض!!!! است.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.»

پس؛ خوشحالم خواهید کرد اگر عیب نوشته ی مرا عیناً بفرمایید کجایش بود؟ اگر این اندازه نشود به یک روحانی که همه جا تریبون عموم و بیت المال دستش هست، نقد و ایراد وارد کرد پس «آزادی نقد و نظر» چه تعریفی به خود می گیرد. با تشکر فراوان از شما حضرت بزرگوار و محترم.

 

از شتابزدگی گریزان باشیم!!!!

بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. حضرت مدیر (البته به ظن قوی) سلام علیک. 

۱) بس است؛ از پس پرده برون آی؛ برخی از اعضای محترم دچار حیرت شدند؛

۲) ضمن احترام به جناب آقای پناهیان عزیز و دیگر خطبای فعال در عرصه رسانه  کشوری؛ حدود ۱۵ سال قبل در ایام فاطمیه در شیراز منبر می رفتم؛ سخنران ثابت جلسه بودم ولی مداحان تغییر می کردند؛ شبی مداح جلسه جناب آقای حاج صادق آهنگران بود؛ ادب و تواضع و تقید به نماز جماعت و اول وقتش با دیگران قابل مقایسه نبود؛ به وقت استراحت در منزل میزبان مطالب زیادی بین ما رد و بدل شد؛ از جمله معترضانه گفتم: مردم به ما می‌گویند : «حوزه غیر از این چهار و یا پنج نفر ندارد»؛ چرا شما در هیبت رزمندگان از دیگران استفاده نمی کنید؟؛ در پاسخ گفت: اعتراض وارد است؛ به خود بنده هم این اعتراض منتقل شد؛

۳) اما وقتیکه نگاه می کنم می بینم در جناب آقای پناهیان یک ویژگی‌هایی و جود دارد که در دیگران نیست و یا اندک است؛

۴) از شخص فهیمی همانند حضرت عالی انتظار نداشتم به جهت آن همه خدمات این شخص؛ در جوی کم آب راه افتاده؛ حرکت کنید و اینگونه همه نقاط مثبت او را تا دیده بگیرید؛ متاسفانه فایل بارگزاری شده برای بنده باز نشده تا بدانم او چه گفت؟؛ ولی با فرض ارتکاب اشتباه؛ آیا شریعت مقدس به ما اجازه میدهد که اینگونه ....؛ آیا این انصاف است؟؛ هنر این نیست که به جهت یک اشتباه؛ طرف را اینگونه....؛ هنر در سخن نگفتن نیست؛ هنر این نیست که کنار «گود» به ایستیم و بگوییم «لنگش کن»؛

 ۵) از همه گذشته با وجود شیطنت های عرصه مجازی؛ و رواج خیانت ها از طریق فتوشاپ و تقطیع گفتار و صدا گذاری و... ؛ آیا احتمال نمی‌دهی که شیطنتی در کار باشد؟؛ آیا می توان در روزهای پایانی ماه رمضان و پس از لیالی قدر؛ اینگونه در مسیر موج جوی به راه افتاده حرکت نمود؟؛ آیا احتمال نمی‌دهی که اینگونه اقدامات همان موج پیدا و پنهان علیه روحانیون تاثیر گذار در جامعه باشد؟؛ آیا واقعا ناشران این کلیپ ها دلشان برای رسول الله (ص) می تپد؛ و از به کار بردن یک تعبیر غلط غیر عمدی در حق این بزرگوار؛ ناراحت هستند؟؛ یا اقدامات مصداقیست از «کلمه حق یراد بها الباطل؟!!!؛ اگر دلشان برای رسول الله (ص) می سوزد چرا در قبال قرآن سوزی و همه اهانت ها به رسول خدا (ص) سکوت کرده اند؟ به هرحال؛ شتاب در کار خوب است ولی شتابزدگی؛ خوب نیست؛ کیاست حضرتعالی می طلبد که سنجیده تر و پخته تر عمل کنید. همه ما مواظب باشیم در روزهای پایانی ماه رمضان؛ از گردونه «مرحومین» در ماه رمضان خارج نشویم و در حلقه «محرومین» از رحمت رمضانیه الهی قرار نگیریم. (حوزه علمیه قم سید حسین شفیعی دارابی: عصر شنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲۵ ماه رمضان ۱۴۴۵ق)

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما :

«حدود ۱۵ سال قبل در ایام فاطمیه در شیراز منبر می رفتم؛ سخنران ثابت جلسه بودم ولی مداحان تغییر می کردند؛ شبی مداح جلسه جناب آقای حاج صادق آهنگران بود؛ ادب و تواضع و تقید به نماز جماعت و اول وقتش با دیگران قابل مقایسه نبود؛ به وقت استراحت در منزل میزبان مطالب زیادی بین ما رد و بدل شد؛ از جمله معترضانه گفتم: مردم به ما می‌گویند : «حوزه غیر از این چهار و یا پنج نفر ندارد»؛ چرا شما در هیبت رزمندگان از دیگران استفاده نمی کنید؟؛ در پاسخ گفت: اعتراض وارد است؛ به خود بنده هم این اعتراض منتقل شد؛»

 

رأی: خاطره ی دلچسبی بود. از آن حضرت حوزه ی قم تشکر می شود از خاطرات اثربخش خود ما را شریک می سازد. برای من ارزش زیادی داشت این تاریخ شفاهی شما. جناب برادر پرهیزکار و مجاهد فی الله حاج صادق آهنگران (که الحق و الانصاف عین فامیلی اش صدق و راستی می ورزد) حرف دل ما را زد. واقعاً مردم حوصله شون از تریبون به دست های یکسان مثل این چند تا دوره گرد (به معنای یک جا در تبلیغ نبودن، نه آن معنی دیگر) سر رفته است. هر شبکه بزنند هر ساعت و وقت و بی وقت این چند چهره ی ثابت با حرف های ملال آور هستند و بس.

نگاه: از ذوق زیبای شما در آوردن بجای خاطره، به جان ما خیلی لذت می آید.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما آق سید حسین:

«حضرت مدیر (البته به ظن قوی) سلام علیک. ۱) بس است؛ از پس پرده برون آی؛ برخی از اعضای محترم دچار حیرت شدند؛»

رأی: ولا تَقْفُ ما لَیْسَ لَک بهِ عِلم

ترجمه برای عموم، نه شما که مفسر قرآن هستی : و (ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن.

۳۶ / اسرا

سخن: اما بنده ارادت ویژه دارد به شما. گستاخی تلقی نشود این پست جواب. علاقه ی به روحانیت و باتقواها در گوشت و پوست بنده جاری است.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما شیخ مالک رجبی:

«جناب رضی الله درباره استاد پناهیان و لاتقف مالیس لک به علم»

رأی: اگر علم نداشتم در مورد این شخص، به روی چشم، دنبال نمی کنم.

سخن: اما این روحانی منبری، شاید برای شما در فن خطابه، استاد فن باشد و از تدریس وی بیاموزید، اما این تیپ آخوند از چشم مردم خیلی وقت است که افتادند، از بس فقط حرف مفت زدند و در پشت آن «کار دگر» کرده و می کنند.

نگاه: از نصایح شما تشکر می شود.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما شیخ مالک رجبی:

«برادر ایرانشهری... درباره استاد پناهیان»

رأی: سبک گفتار این فرد باعث فراری جوانان شده است. این شخص تماماً «دافعه» است، جز برای اطرافیان خود (که براش حورا می کشند) جاذبه است. این قبیل آخوند آسیب و آفت هستند. روحانی باید منش شهید مطهری، شهید بهشتی، مقام معظم رهبری، آیت الله مشکینی، و شهید فضل الله محلاتی را دنبال کند.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

انتخاب از داخل همین نوشته ی شما صدر آفاقی:

«ظاهرا شما تا همه روحانیون را خلع لباس نکنید دست بردار نیستید!!»

رأی: روحانیت داریم تا روحانیت. یک سری شان معاد را به معاش چسب نزدند پس منزه هستند. یک سری معاش را از معاد منفصل کردند. پس مرفه هستند. .آخوند منزه را هر کس خلع لباس کند نفرین نوع ابی لهب! نصیبش. ولی آخوند مرفه ی لفّاظ را هر که دنباله روی کرد، خَسْف (چاله ی قعر آمیز) قارون پیشِ پایش!

سخن: از شما برای این طنز فاخر تشکر می شود. آن فیلم برخط هم دل بنده را جذب امام هشتم علیه السلام کرد. باز نیز دوبله تشکر.

سلام ،،،،، امضا. ایرانشهر // رضیَ الله.

 

گزینش شش متن

چاله میدونی

هر آخوند در بالای منبر الفاظ چاله میدونی استفاده کند، او آخوند نیست. هنرپیشه ی «مارمولک» کمال تبریزی است که در کسوت روحانی فیلم بازی می کند. دهن این جور آخوندها عادت کرد به الفاظ «گُنده لات» ها. دست خودشان نیست. فکر می کنند منبر را با چنین الفاظی زینت می دهند. خدایا شرّ این جور منبری های پولکی را از سر روحانیت مظلوم بکن که زبان اعتراض و اعراض خود ازین سبک سخنران ها، برای مصالح بالاتر نگه می دارند.

 

 فَهَل مِن مُدکِر

پس آیا پند گیرنده ای هست؟ خداوند متعال مهربان هم دنبال پند گیرنده می گردد. فَهَل مِن مُدکِر. که پنج بار عیناً در قمر تکرار شده است؛ در آیه های (۱۷ و ۲۲ و ۳۲ و ۴۰ و ۵۱) تفسیرگران قرآن المیزان، این را علامت دعوت عمومی به تذکر یافتن بوسیله ی قرآن می دانند. چون قرآن چیستان نیست، پیچیدگی هم ندارد به سادگی سخن را انتقال می دهد. روی همین اساسا قرآن حکمت بالغه است یعنی آن حکمتی که «کامل باشد» و نیز از «ناحیه ی خودش نقصى و از جهت اثرش کمبودى» نداشته باشد. و قرآن از هر نظر چنین است. مثلاً دنیا در نظر قرآن چیز خیلی خوبی است حتی در منظر پیامبر خدا (ص) مزرعه ی آخرت است اما برخی از خطیب ها با آن که خود بیشترین دنیازدگی را دارند، ولی با ریاکاری و دروغ و فریب و شائبه مردم را به آن بدبین می کنند، انگار این قرآن نیست که فرموده ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخِرةِ حسنه. دنیا که بد نیست؛ دنیازدگی است که بد است. مَذمّت دنیا کاری در پایه و اساس، غلط است. مَذمّت کنندکان دروغین (در هر کسوت)، خود توسط خداوند متعال در همین دنیا به خاک مَذَلِّت نشانده می شوند تا پند برای پندگیرندگان گردد. به قول حجت الاسلام شیخ ناصر رفیعی محمدی روحانی باپروا و سخنران شایسته ی جلسات مذهبی ایران، در همین دنیا هست که این همه خوبی ها و فضیلت ها شکل می گیرد. این همه پیامبران در آن زندگی کردند و قرآن در همین دنیا نازل شده است. پس باور نکنید کسی را دنیا را می کوبد ولی پشت سر از دنیازده ترین ها است.

 

بدزبان ها در صدا و سیما

البته خود صدا و سیما در جاهایی، لانه ی فساد بوده است خصوصاً در اختیار گذاشتن شبکه ها به هنرمندان فاسد. اما برخی از کارهای سطح ملی دارد. با این وجود، ضرورت اخراج شیخ های بدزبان و دهن دریده که آنجا را لانه ی دریدگی های خود ساخته اند، بر بسیاری از شهروندان پوشیده نیست. این جور آخوندهای حرّاف و بدزبان و پولکی! به درد همان محفل های خود می خورند و پاکت های حاومی ارقام میلیونی. بروند محفل های خود هر چه خواستند بکنند، حتی در زشت ترین دریدگی به «خُلُقٍ عَظِیمٍ» هم درشتی نمایند! اما فضای بیت المال مردم در صدا و سیما جای افرادی دهان چاک نیست که هر لغتی را به معصومین (علیهم السلام) بار کنند. در مدرسه هم به نظر می رسد هر کس از بی ادبی اخیر آن فرد، حمایت کند و دامن بزند و دست به توجیه بزند، سرسپردگی بخرج دهد اعضا را بفریبد، باید توسط مدیریت آن مشمول مقررات مدرسه شود. باید از این فرد هتاک برای استخدام این لفظ زشت برای پیامبر خدا (صلوات الله علیه و آله وسلم) و امام امیر المؤمنین مولا علی (علیه السلام) برائت صورت گیرد نه به لطائف الحیَل توجیه و ماست مالی.

 

برائت از شیخ بدزبان

برائت عمیق خودم را از بد زبانی اخیر فردی به اسم «علیرضا پناهیان» به ساحت قدسی رسول خدا (ص) و وصی ایشان امیر مؤمنان امام علی علیه السلام اعلام می دارم. آن عمامه و عبای مقدس پیامبر خدا (صلوات الله علیه و آله وسلم) بر سر و تن او حیف بادا. حیف بادا. از خدای متعال و قادر می خواهم او را در همین دنیا متوجه ی افراطی گری های خودش بکند تا به راه راست هدایت شود و دست از گفتارهای سست‌پایه و بی ادبی های پرشمار بر دارد.

 

برائت از شیخ مدعی جعل

همچنین عمیقأ برائت می جویم درین ماه مبارک رمضان (ماه رابطه ی صاف و روراستِ بنده با خدا) از فردی به اسم «کاظم رجبی صدیقی» که با آن که با انگشتِ خود مُهر کرد بر سند نقل و انتقال اموال عمومی حوزه اُزگُل به اسم رسمی خود و فرزندان خود با بازرس کردن عروسش، مدعی شده است، امضای او جعل کردند و بعد دید بد شد گفت غفلت شد.آن محتَضر و در حال جان کَندن است که وُرّاث متقلب کارش، انگشت مُهر او را جعل می کنند تا به ارث برسند. نوبَر بود در محضر دفتر اسناد رسمی هم انگشت کسی را می برند جعل می کنند؟! امان از فریب در لباس قدسی پیامبر خدا (ص) و امان از حرام خوری ها. در یک دعای عام: خدایا ایران را باز نیز از سه چیز «خشکسالی، جنگ و دروغ» حفظ کن. خدایا جمهوری اسلامی را از کامروایان و مالِ حرام خوران و حرّافان و مرفّه هان بی درد! نجات ده!

 

به گفته بنگر، نه به گوینده ی آن

امام على علیه السلام: اُنظُر اِلى ما قالَ و لاتَنظُر اِلى مَن قالَ. به گفته بنگر، نه به گوینده ی آن. منبع.

۲۰ / ۱ / ۱۴۰۳ ،  پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

آق سید حسین شفیعی دارابی:  [در پاسخ به ،، ،،] نیم نگاهی به ناسازگاری ادعای دلدادگی به رسول الله (ص) با هتاکی و اهانت به دیگران!!!! بسم الله العلیم الحکیم. سلام علیک. قبول باشه. امیدوارم در روزهای پایانی روزه داری؛ حسابی به موفقیت در کنترل قلم و زبان دست یافته باشی !!!!؛ لابد حضرتعالی کلیپ و فایل خاصی را در اختیار داری؛ که اینگونه بر آشفته شدی و خود اجازه میدهید که به دیگران؛ هرآنچه دل تنگ میخواهد نسبت میدهی؛ و به بهانه حفظ حرمت نبوی و امام معصوم (ع)؛ به دیگر اعضای گروه که خلاف نظرت نظر داده اند؛ به خود جرات اهانت و تهمت میدهید. کدامیک از دوستان مخالف جنابعالی با لطایف الحیل در پی توجیه برآمدند؟؛ چرا به جای بحث منطقی و علمی،به اتهام و اهانت روی اآوردی؟ آیا شیوه بحث منطقی اینست؟؛ آیا هرکسی که موافق نظرت نظر دهد؛ خوب است؟؛ اینکه روحیه انسان مومن خیر خواه نیست؟؛ آرزومندم در روز قیامت هم بتوانید از این شیوه اتهام زنی و استفاده از تعابیر رکیک گذشته و حال خویش (دوره گرد؛ دهن دریده/ لطایف الحیل/ ماست مالی و....) نسبت به مخالفین خود دفاع کنید. چون همان پیامبری که جنابعالی به بهانه دفاع از آن بزرگوار اینگونه به خود اجازه اهانت به دیگران میدهی؛ برای  آبروی مومن حرمت قائل است و...؛ و بنده ماندم این چه شیوه برخوردی است که از خود به نمایش گذاشته ای؟!!!. ظاهرا مخالفان جنابعالی جرمشان این است تسلیم خواسته جنابعالی نمی شوند و همین هم موجب گردید تا ضریب عصبانیتت افزایش یابد و از مسیر حق خارج شوید و از به کار گیری تعابیر نا خوشایند در حق مخالف ایده خود دریغ نورزید. به قدری در عرصه کنترل را از دست داده آید که حتی برخی از موافقان هم کشیدن ترمز را پیشنهاد داده اند؛ احتمالا همین هم اثر گذار نباشد. امیدوارم عاقبت به خیر شویم. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی عصر روز یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲۷ ماه رمضان ۱۴۴۵ق)

 

صدرالدین: سلام. استخدام لغات موهن از جانب شما در جهت نشان دادن زشتی بکارگیری لغاتی از سوی افراد دیگر در شان جنابعالی نیست که موعظه از قرآن بارگزاری می کنید. دیروز عده ای را دوره گرد خطاب کردید و انتظار داشتید بقیه به معنای منفی اش ننگرند و امروز عده ای را دهن دریده و .... بدون اینکه به ایرادات وارده بپردازید خود را برحق میپندارید و انتظار دارید بقیه هم گوش به فرمان عقاید شما باشند تا مبادا مشمول قهر مدیر گردند! بنظرم آنچه که شما را وادار به واکنش میکند حق جویی و حق خواهی نیست  چون اگر اینگونه بود به موضوع میپرداختید و زبان به تهدید نمی گشادید.

 

سید سعید شفیعی: حال در این مدرسه براساس برداشت های اینجانب و نشانگان  دریافتی حاکی از این است   مدیر , معاون , سین صاد ,  ایرانشهر رضی الله همه در یک راستا می باشند و اینکه به چه علت فرد تلاش دارد در  نقش های متفاوت ظاهر گردد. الله اعلم.

 


واعظ دروغ پرداز

نفر راست شیخ احمد پناهیان نه، کنارش برادرش علیرضا پناهیان، شیخ محفلی افراطی، اخیراً دروغ بزرگ به امام امت نسبت داده است. این واعظ گفتارگرا و کردارگریز مدعی شد امام خمینی در زمان تبعید در عراق در سال ۱۳۴۳ از شهید مهدی عراقی مهمترین معتمد مبارز صنف بازار تهران خواسته بود پیامی به طیب حاج رضایی ببرد تا با جمع کردن افراد دور و بر خود، سالگرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را نگذارند فراموش شود. حال آن که طیب حاج رضائی در میدان تیر پادگان حشمتیه در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۴۲ پنج ماه بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ توسط شاه اعدام شد و به شهادت رسید. حال ببیند این واعظ سوادش چقدر است. بنده یقین واثق دارم این واعظ!!! نه فقط از اسلام سر در نمی آورد، حتی تاریخ معاصر را هم به حد دبیرستانی بلد نیست. خدایا شرّ افراد دروغ پرداز را از محیط منبر مقدس ایران کوتاه کن و تریبون های مذهب را به دست صاحب صلاحیتان پرهیرکار ساده زیست صادق بسپار. ان شاء الله باز بزرگواری (آ. س) نیاید وسط ما را هول قیامت!!!! دهد و گویا خود از قیامت خود با توشه ای مشحون و مثبت مطمئن است!!! فکاهی تلقی شده است!!!

پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

یک واکنش غیرتمندانه

حجت الاسلام محمد عندلیب همدانی استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در واکنش به سخنان توهین آمیز آن واعظ بدزبان (علیرضا پناهیان) در مورد پیامبر خدا (ص) و حضرت علی (ع) نوشت:

متن نقل می شود عیناً :

بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیم

اهانت یا تحلیل تاریخی؟

فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم  وَلَو کُنتَ فَظًّا غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِکَ  فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِی الأَمرِ  فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلینَ

پناه به خداوند می برم از هتاکی و بی ادبی و جسارت به ساحت مقدس نبی رحمت و محضر مبارک امیرالمؤمنین ( علیهماالسلام)

لقب گوشت تلخ سزاوار خود این گویندهٔ  جسور است.

حمایت از چنین شخصی حمایت از جسارت  به مقدس ترین مقدسات است

محمد عندلیب همدانی

 

صدرالدین آفاقی به آق سید حسین علیه ی اُنظر... : «استاد معظم با درود فراوان : کاملا مشخص است افرادی که حتی حاضر به شنیدن سخن طرف مقابل نیستند و پیشاپیش خود را از شنیدن نقد دیگران مبرا میدانند و امر به معروف و نهی از منکر را برنمی تابند و تاب شنیدن توصیه به تذکار هول قیامت را ندارند سخن گفتن با آنها بیفایده است. کسی که از پاسخگویی به یک سوال عاجز است چه جای احتجاج با او؟ کسی که چشم را بر واقعیات می بندد و خود را درگیر موهومات میکند و دیگران را با همین دلایل واهی قضاوت مینماید درحالیکه از پاسخ به یک سوال در می ماند مشخص است که صداقت ندارد. اینها فقط کافی است به یک سوال پاسخ دهند که نسبت آنها با عدالت سخت علی علیه السلام که باعث عدم نفوذ سواستفاده کنندگانی همچون طلحه و زبیر میشود چیست؟ اگر افراد اینچنینی با این تفاسیر علی علیه السلام را گوشت تلخ معرفی کنند که منظور سخنران هم همین بوده است ایا واقعیت تاریخی نیست؟

 

آق سید حسین : سلام علیکم. بدون قصد اهانت به کسی و یا قصد پاسخ دهی به برخی از نوشته های آلوده به...؛ و فقط به نیت اینکه مواظب دست های نامرئی دیگر اندیشان باشیم؛ این نوشته را بار گذاری کنم؛ البته معاون مدرسه؛ و یا رضی الله و انظر متقال و یا مدیر مدرسه به کمک هم آیند؛ بار گذاری این نوشته را خلاف آئین نامه تلقی کنند و بدین بهانه بلافاصله در جهت حذفش اقدام کنند؛ که اگر این تصمیم عملیاتی شود؛ جای گله نیست.

 

این جناب فرزند مرحوم آیت الله عندلیب همدانی (مولف کتاب «ثار الله») است. از مروجان اندیشه جناب هاشمی رفسنجانی و از دوستان علوی بروجردی و مسیح مهاجر و... می باشد. در نوشته های قبلی خود نیز نوشتم «کلمه حق یراد بها الباطل»؛ چند روز قبل نیز نوشتم که از این پس چهره های ... را رو می کنند. بنده مطمئن هستم این موج به پناهیان و... ختم نمیشود. بلا تشبیه افرادی بودند که به بهانه دفاع از پیامبر اسلام (ص)؛ علی (ع) را خانه نشین کردند؛ دفاع از پیامبر (ع) بهانه بود؛ هدف خانه نشین کردن امام علی (ع) بود

 

اُنظُر اِلی ما قالَ در جواب سید حسین شفیعی: پاسخ کوتاه به عضو محترم آقای سید حسین شفیعی دارابی

بسم الله الرحمن الرحیم

شما از اینکه حق شاگری را پیش استاد خودت آقای «حجت الاسلام علیرضا پناهیان» به جا می آوری، کار پسندیده می کنی. به هر حال حتماً پیشش درس حوزه و اجتهاد خواندی و یا در کلاس های تدریس منبر و خطابه اش شرکت کردید و از وی چیزهای زیاد و حتی اسلام شناسی و یا تفسیر آموختی، و اینک هم به رسم ادب پاس استادِ خودت را نگه می داری. اما برای بنده این فرد یک مبتدی بیش نیست. در برابر احدی از هتاکان هم کوتاه نمی آیم. اخص کسی به اهلبیت عصمت علیهم السلام کمتری درشتی مرتکب شود. حرفی دیگری ندارم. فی امان الله. ۱۹ / ۱ / ۱۴۰۳ . پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

شیخ علی اکبر دارابکلایی به اُنظر: سلام علیکم شایسته است رعایت کنید جناب حضرت حجت الاسلام و المسلمین دکتر شفیعی شاگرد آقای پناهیان نبود بلکه خودش صاحب کرسی چندین ساله سطح عالی حوزه علمیه قم و استاد برجسته جامعه المصطفی قم هستند و نیز در کسوت امام جمعه موقت مرکز استان مازندران ساری هستند آنچه شما نقد میکنید و می تازید یک طرفه است نقد پذیر هم باشید این صفت کنشگران راه حق هستند متاسفانه در ادبیات شما تخریب صاحبان اندیشه و تفکر ارزشها به وفور مشهود است اما تهی از بیان نقشه های استعماری و نفوذ بیگانگان .دین اسلام سرشار از اندیشه و تفکر صحیح و رعایت حق و عدالت درباره دیگران است.

 

آق سید حسین شفیعی دارابی به اُنظُر: شگفتی از دروغی آشکار!!!! بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. سلام علیک ای کاش این مطلب را نمی نوشتی تا شاید با ضریبی هرچند پایین می توانستم به صداقتت پایبند باشم و به خودم می قبولاندم که با آن نوشته هایت؛ قصد خیر داری و نه تخریب؛ و واقعا مدافع دلداده به اهل بیت (ع) هستید و در زمین دشمن بازی نمی کنی؛ اما وقتیکه دیدم خطاب به بنده با قاطعیت نوشتی : «به هرحال حتما!!!! پیشش درس حوزه و اجتهاد خواندی ویا ...»!!!؛ همه خوشبینی هایم نسبت به جنابعالی بر باد رفت؛ جنابعالی با چه وجه شرعی نوشتی «حتما....»؛ بنده در تمام عمرم؛ تنها یکبار ایشان را در یک جلسه دیده ام؛ آیا با نوشتن این جمله دروغ صد در صدی؛ به بنده حق میدهی که دلسوزیهایت برای اهل بیت را نیز دروغین تلقی کنم؟؛ آیا با مشاهده این دروغ فاحش در نوشته ات؛ می توانم به سایر بخشهای از نوشته ات اعتماد کنم؟؛ آیا حق دارم بگویم دست کم ندانسته در زمین دشمن بازی می کنی؟؛ مگر اولین نوشته بنده را در این ماجرا نخوانده اید؟؛ مگر بنده دومین فرد معترض در این گروه به جناب آقای پناهیان نبوده ام؟؛ مگر بارها در این چند روزه در نوشته ام نخوانده اید؛ اشتباه بودن یک تعبیر با شیوه برخورد با آن باید حساب شده باشد؛ چون به بهانه (و شاید با سوء  استفاده از) حدیث بلند علوی «انظر الی ما قال؛ و لاتنظر الی من قال»؛ شهامت نداری که از پس پرده برون آیی و همانند موافقان و مخالفان خود؛ با نام رسمی و شناسنامه ای خود به مخالفت با سخنان دیگران به پردازی؛ بنده نمیدانم سن و سالت چند و چون است؛ اما به ظن قوی؛ زمان شنیده شدن سخنان اهانت آمیز و خلاف شرع جنابان: سید محمد خاتمی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی نسبت به اهلبیت (ع) و آموزه های دینی را شنیده و یا خوانده اید؛ از باب یادآوری به نمونه های اشاره می کنم: ۱) جناب خاتمی در ایام تبلیغات انتخاباتی در سخنرانی خود در زاهدان گفته بود: «کلمه «مولی» در جمله نبوی «من کنت مولاه ...»؛ به معنی دوستی است و نه ولی و حاکم و امام؛ ۲) جناب هاشمی رفسنجانی گفته بود : « علی بن ابیطالب هم وقتیکه دید مردم...»؛ او با این جملاتش مرز بین مقبولیت و مشروعیت را نادیده گرفته بود؛ ۳) جناب حسن روحانی (و احتمالا جناب خاتمی) گفته بود «امام قابل نقد است و ...»؛  آیا تا کنون؛ آهی در این راستا سر داده اید؟؛ کجا؟؛ در چه نوشته و مجله ای؟ سخن بنده این است: موج علیه جناب پناهیان و....؛ موجی طبیعی نیست؛ حساب شده؛ سازماندهی شده است؛ اعتقاد به حرمت والای نبوی و امام علی (ع) بهانه هست؛ اصلا هدف؛ دفاع از ساحت قدسی این بزرگواران نیست؛ هدف این است بدین بهانه بتوانند هر روحانی تاثیر گذار در جامعه و مدافع رهبری را تخریب کنند؛ البته ممکن است افرادی ساده لوح هم دنبال این موج حرکت کنند؛ چه زیبا فرمود رهبر حکیم و فرزانه : «بصیرت به این است که آدم بداند کجا باید سخن بگوید و کجا باید سکوت کند»؛ در تاریخ دیدیم به بهانه دفاع از پیامبر (ص) به دختر رسول الله (ص) هم رحم نکردند؛ به همین بهانه؛ علی بن ابی طالب (ع) را خانه نشین کرده اند؛ تاریخ در حال تکرار است؛ باید هشیارانه عمل نمود؛  باورمان شود که وضعیت مه آلود فعلی؛ همان است که امام علی (ع) در قبال شعار «لا حکم الا لله» گروه خوارج بی بصیرت؛ فرمود «کلمه حق یراد بها الباطل؛ پس بدان که چه‌گونه و به چه انگیزه به دفاع از اهلبیت (ع) می پردازی؛ امید وارم؛ آلوده به زنگار «جهل مرکب نباشی»؛  چون در آن صورت بر اساس حدیث شریف نبوی؛ کمر رسول الله (ص) را می شکنید؛ چه زیبا فرمود معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران؛ آنجا که فرمود :  «باید آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایی که می خواهند‏‎ ‎‏اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته جوان اند. مطلع‏‎ ‎‏نیستند از مسائل. جاهل متنسک از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که: دو طایفه‏‎ ‎‏هستند که کمر مرا می شکنند: یکیشان عالم متهتک‏ است، یکیشان جاهل متنسک‏‎ ‎‏است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را می شکند. جاهلی که نداند قانون اسلام چیست و‏‎ ‎‏پیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت می کند. این از آنهایی است که‏‎ ‎‏پیغمبر فرموده است که کمر مرا می شکند» (صحیفه امام؛ ج۱۱؛ ص۳۱۴) (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی؛ شام یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲۷ ماه رمضان ۱۴۴۵ق)

 

شیخ مهدی دارابی‌نیا به آق سید حسین شفیعی دارابی: انظرالی ماقال ولاتنظر الی من قال.

 

آق سید حسین شفیعی دارابی شیخ مهدی دارابی‌نیا: سلام علیک ممنونم قبلش اصلاح نمودم ولی از تذکرات استقبال می کنم.

 

یک واکنش غیورانه ی دیگر

حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان به دریدگی اخیر علیرضا پناهیان علیه ی پیامبر (صلوات الله علیه و آله وسلم) و امام مولا علی علیه السلام) روی منبر، واکنش غیورانه نشان دادند: عین متن از روی نوار:

 

«استغفرالله؛ ناسزایی از این بالاتر هم بود که به پیامبر و امیرالمومنین گفته شود؟ توجیهات روز بعد هم یک قِران ارزش ندارد، چون دفاع از خود بوده نه از امیرالمومنین. بلد نیستید روی منبر پیامبر ننشینید ولله قسم حرام است بر شما…»

 

مرحبا به این رفتار حاج شیخ حسین انصاریان. تأسف بار است رفتار کسانی که مقلدانه پشت سرِ پناهیانِ هتاکِ بددهن صف کشیدند و مشغول توجیهات سست و مضحک هستند. خدایا ایران مؤمن را از دست یک سری آخوند پاکتی های حراف بی عمل نجات ده. پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

شخ جواد افاقی به اُنظُر: سلام. بنده هم نمیدانم با چه انظری پاسخم را  می‌نگارم. برادر محترم مطالب ومنسوبات وحکم راندن وقضاوتتان راخواندم. البته ازاینکه بدون محکمه ووکیل مدافع وتشریفات لازم قانونی خودتان را حق به جانب میدانید. و در ماه توبه و استغفار و در ماه مبارک رمضان و در سحرگاهان مطالبی را به یک انسان و نه یک شخصیت حقیقی تاثیر گزار نسبت میدهید جای شکوه نیست. چون در طول تاریخ که سراغ داریم بوده اند که چنین کرده اند. و مصداقهای کم نظیر تاریخ که مااکثر العبر واقل الاعتبار هم کم نیست. لااقل برید سراغ کسانی که وقتی در مقابل انبوهی از این نوع هجمات قرار میگیرد شاید زبان و علمی برای این نوع ایجاد ذهنیتهای منفی نداشته باشند ‌.در مثال مناقشه نیست. بنده هم درصدد دفاع همه جانبه از مواضع کلی ایشان (پناهیان) نیستم. ولی این نوع رفتارهای سراسیمه بی هیچ را هم نمیپسندم. دوران پرافتخار انقلاب ما بزرگ شخصیتهایی بوده اند که همچون مرادشان در برابر هجمات ناجوانمردانه متهتکین سبک مغز کینه توز قرار گرفته اند ولی امروزه میبینم وقتی غبارها کنار رفت مشخص شد. عیارها چقدر متفاوت است. البته چه خوب خواهد بود درآن وقت با صداقت اشتباهات و غفلت ها اذعان و رسما اعلام شود. آری قدرزر زرگر شناسد‌‌‌.... حاج علیرضا پناهیان تو برنامه سحر امروز گفت: "حاج آقای انصاریان نمیدونستند اون تعبیر در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان حسودان بوده نه تعبیر من" فقط به اون کسایی که رفتند پیش حاج آقای انصاریان و دو به هم زنی کردن میتونم بگم: "خیلی نامردید...اول در حق مولا و بعد در حق شیعیان مولا"

 

سید کمال الدین عمادی. بسمه تعالی. از مواضع تهمت اجتناب کنیم وَ قَالَ علی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ اَلتُّهَمَةِ فَلاَ یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ اَلظَّنَّ. / نهج‌البلاغه/ باب حکمت اگر در نقد از سخنان جناب پناهیان ،در توصیف ناصواب از امیر المومنین علیه السلام گناهی تقصیری از منتقدان سرزده باشد،(البته حساب مغرضان جداست ) بعید نیست که در همه ی آن گناهان و قصور و تقصیرها، شخص آقای ایشان هم، سهیم باشد : اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنْ دَخَلَ مَوْضِعاً مِنْ مَوَاضِعِ اَلتُّهَمَةِ فَاتُّهِمَ فَلاَ یَلُومَنَّ إِلاَّ نَفْسَهُ. امالی صدوق، ج۱، ص۴۹۷ انشاءالله خدای منان از اینکه ایشان با جناب حجت الاسلام والمسلمین انصاریان که از سر دلسوزی انتقاد کرده بود نه غرض ورزی ، دیدار و گفتگو کردند سپس در صدا و سیما رسماً عذر خواهی کردند از این لغزش ایشان و لغزش همه کسانی که در نقد افراط کردند را ببخشاید و دلهای مومنان را بهم نزدیک بفرمائید حقیقتا اقدام ایشان در دیدار با شیخ حسین انصاریان قابل تحسین است البته برای مغرضان خودی هم دعا می کنیم خدا آنان را هدایت کند اما برای مغرضان عنود بهایی و صهیونیستی لعن و نفرین مسالت داریم انشاءالله با پیروزی قریب الوقوع ملت مظلوم غزه بر جنایت پیشگان صهیونیست این کدورت ها فراموش شود. ۲۰ /۱  / ۱۴۰۳ سید کمال الدین عمادی.

 

شیخ مالک رجبی: سلام علیکم. احسنت به حجت‌الاسلام استاد پناهیان که رفت پیش شیخ حسین تا مسأله رو حل کنه و احسنت که امروز تو برنامه از ساحت اهل‌بیت، جامعه روحانیت و مؤمنین بابت دلگیر شدنشون عذرخواهی کرد.

 

و

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2362
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴۰۲/۱۱/۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

تریبون دارابکلا

مدرسه فکرت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">