به قلم دامنه : به نام خدا. داغدارِ انسانِ خاڪسار. نه ملت، ڪه یڪ اُمت تو را دوست می‌داشت و در سراچه‌ی دلش می‌گذاشت. اخلاق تو، عرفان تو و چهره‌ی نافذ تو مردم را به وجودت اعتماد می‌بخشید و همین موجب می‌شد شجاعت و فرماندهی تو را غرور ملی خود تفسیر ڪنند و در فراق و شهادت تو خود را بی‌قرار و اشڪبار می‌دانند؛ ای انسانِ خاڪسار

 

بسیار بسیار مردم، حسرت دارند ڪاش در مسیر تشییع پیڪرت می‌بودند و روح نستوه تو را دربر بگیرند و با آرمان یڪتای تو پیمان غیرت و صلح و دفاع راسخ امضا ڪنند تا این‌بار بر ادامه‌ی شاهنامه‌ی حڪیم فردوسی، ورقی واقعی و اسطوره‌‌ای حقیقی بنگارند؛ ای قهرمان خاڪسار.

 

خواستم تا مشهد بشتابم ڪه در سایه‌ی تابوت مقدس‌ات پناه بگیرم و روحم را طعم عشق بمالم اما خدایم را شڪر می‌گزارم ڪه به قم می‌آیی. و ثانیه ثانیه می‌شمارم دوشنبه‌ی پس‌فردا فرا رسد ڪه پیڪر معطر غرقه و پاره‌پاره‌ات به شهر قیام برسد، به دیدارت در حرم بشتابم تا قلب شڪسته و دل فسُرده‌ام را با عطر وجودت تسڪین ببخشم و عهد ڪنم، در راه تو سرباز بمانم؛ ای مرد خاڪسار.


اینڪ درود می‌فرستم به آن دل‌های داغدار، به آن عقل‌های هوشیار، به آن روح‌های سالم و سلیم و غمدار ڪه در شهادت غریبانه‌ی تو، خود را عزادار می‌دانند و به روح پاڪ تو ادای احترام ڪردند و با آگاهی و بیداری، امپریالیسم را برای این جنایت و رذالت محڪوم ڪردند؛ ای مظهر فضیلت، ای مؤمن خاڪسار. ای سلیمانی سردار.

۱۴ دی ۱۳۹۸
ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/290