به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. چرا مهار ایران ؟!! مسائل زیاد است پس فقط دو مسئله را مثال می‌زنم. انرژی داخلی و اتحاد خارجی.

 

یکم: انرژی داخلی و منطقه‌ای: کافی‌ست فقط بدانیم ذخیره‌ی انرژی نفتی خلیج فارس برای دهه‌های طولانی دوام دارد اما دیگر منابع نفتی در جهان دو تا سه دهه در آینده تمام می‌شود و تُهی. گاز هم جای خود دارد که ایران و روسیه و قطر بالاترین ذخایر گازی‌اند. ایران در خلیج فارس حداکثرِ ساحل را دارد؛ به طولی زیاد، آن هم در میان خلیج فارس از دهانه‌ی اروندرود تا دریای عمان در کرانه‌ی گواتر. و این یعنی "شاهین ترازو" شدنِ ایران درین جغرافیای سیاسی. برای همین موقعیت ممتاز است که ایران با فراستِ بی‌نظیر رهبری معظم از طریق اعزام جداگانه‌ی سپاه در خلیج فارس و اعزام ارتش در دریای عمان، امنیت و ثبات را برای پایداری و اِشراف ایجاد می‌کند. زیرا "بدون اغراق، خلیج فارس عامل حیات ایران است." (درین‌باره به کتاب جغرافیای عملیات ماندگار دفاع مقدس. نوشته‌ی: احمد پوراحمد رجوع شود.) بنابرین؛ آمریکا ازین مسئله باخبر است. برای آمریکا دست‌کم از سه جهت این منطقه دارای اهمیت راهبردی است:

 

از نظر اقتصادی، منبع عمده‌ی انرژی است و تسلط ایران بر آن برای آمریکا شکننده است.

از نظر خط دفاعی، لایه‌ی سوم دفاعی استراتژیک آمریکا (تئوری برژینسکی) محسوب می‌شود. خط دفاعی اول آمریکا، خودِ ایالات متحده‌ی آمریکا است. خط دفاعی دوم، اروپاست و خط دفاعی سوم هم، خلیج فارس است.

از نظر بازار فروش، عظمیم‌ترین منطقه‌ی دادوستد اسلحه است. درآمد آمریکا در درجه‌ی بالایی، به فروش اسلحه متکی است.

 

عکس از روی جلد کتاب: دامنه

کتاب جغرافیای عملیات ماندگار دفاع مقدس. نوشته‌ی: احمد پوراحمد


دوم: علاوه برین، اتحاد خارجی ایران هم، برای آمریکا دردسرساز تلقی می‌شود. بر اساس سیاست دائمی آن کشور "مشهور به سیاست سدّ نفوذ"، ایران در هیچ شرائطی نباید اهرم قدرت برای چین و روسیه گردد. اینک اتحاد ۲۵ساله‌ی منفک میان "ایران و چین" و "ایران و روسیه" که زمینه‌های آن هوشمندانه چیده شده است و نشان داده شد که جمهوری اسلامی ایران، مقتدر منطقه‌ی و یکی از چند قدرت برتر جهانی شده است، آمریکا را بیش از پیش به فکر چاره‌جویی انداخته است تا راهبرد "مهار ایران" را عمیق‌تر و مرموزانه‌تر به کار گیرد. از نظر بنده برنامه‌ی منحط و مُهلک با متن‌های چندپهلو و مشکل‌دارِ "برجام" دست‌پخت تلخ و شورِ دولت شیک‌پوش پیشین (=حجت الاسلام حسن روحانی و دکتر محمدجواد ظریف) نمونه‌ای از همین سیاست مهار بوده است.

بی‌جهت نیست وقتی اقدام علیه‌ی ایران، برای آمریکا این‌چنین سخت و سرافکنده شده است، روی به بلوای درونی آورَد. آنچه قصد بود، این بود که آشوب‌ها از حالت جزیره،جزیره (کوپّه کوپّه) و به شکل جیوه (=جمع‌شدن، متفرق‌شدن) شروع شود و سرانجام به اغتشاش زنجیره‌ی گستره‌ی کشوری بدل شود و در نتیجه فضای عام ایران را، آکنده از آن کنند. اما باسرافکندگی و علی‌رغم بارش‌های پی‌درپی دروغ‌های موذی لحظه‌ای، دیدند که شجره‌ی طیّبه‌ی انقلاب اسلامی ریشه‌دارتر از آن است که با این بادهای مصنوعی بلرزد و بیفتد و به تهییج مردم متدین بینجامد. اعتراض، حق خدادادی آدم‌هاست اما برای خود قواعد و اخلاق و هنجارها دارد و کانون آن، زبان و منطق است.

 

خدایا ما در جبهه‌ها، امدادهای غیبی تو را می‌دیدیم که در سخت‌ترین شرائط بغرنج بر روی رزمندگان باریدن می‌گرفت، اینک هم باور داریم هم همت مردم کارا است که همت نمودند به صحنه آمدند و هم امداد حضرت باری تعالی، موجب رفعت و استعلاء. الها! همآره بر ایران و انسان ببار. بارها گفته‌ام باز نیز می‌گویم: دو کارِ همیشگی نظام باید این باشد: خدمت و قدرت. این دو، توأمان، میزان است و عامل توازن. فقدِ هر یک خطرناک است. خدمت با قدرت. قدرت با خدمت. هر دو برای مردم.