ری یا ولنجک! کدام یک؟
پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۸ ق.ظ
به قلم دامنه : به نام خدا. به نام خدا. سلام. اساساً لفظ «روحانیت» و «رُهبانیت» از کلیسا برخاسته است؛ که هنوز اسلام ظهور نکرده بود. کلیسا در قرون وسطی -یعنی از سال ۴۰۰ تا ۱۴۰۰ میلادی- نه فقط بر تمام اروپا حکومت میکرد و گاهبهگاه دست در دست امپراتوری هم میداد، بلکه تمام دین را در محاصرهی فهمِ تنگ و تاریک خود نگه میداشت و دانندهی متفاوت از فهم خود را، به صلیب میکشید.
اسلام اما، در آیهی ۷ سورهی آل عمران، از طریق وحی قرآن، بر مفهوم «راسِخُون» انگشت گذاشت، نه بر واژهی روحانیون. و راسخون را مترجمان سرشناس قرآن، به «استواران در دانش»، «چیرهدستان در بینش»، «ریشهداران در دانش» و نیز «اهل دانش» معنا کردهاند.
دو چیز در عالمان مذهبی برجستگی داشت و همین دو صفت سبب میگشت مردم به آنان به دیدهی «مرجع و محل رجوع» و افراد مورد وثوق بنگرند؛ یکی فضل و فهم و دانش و دیگری سلامتِ نفْس و سادهزیستی و وارستگی و بینش.
مباحثم در مدرسه فکرت
کافی بود امام خمینی با یک جملهی قصار از شاه تعریف میکرد! دیگر هرگز نه به حبس در قیطریه میرفت، نه از وطن اخراج میشد، نه ۱۴ سال در نجف سختی میکشید، و نه آرامش ظاهریاش درهم میریخت. اما امام برای کیان دین و میهن، شاه را بارها نصیحت کرد و سرآخر دید نمیشود، او را «مَردَک» خطاب کرد و با تمام قاطعیت گفت «شاه باید برود». امام در نجف اشرف، حتی کولر آبی نخرید و با بادبزن دستی و در زیرزمین خانهی اجارهایاش، تابستانهای سوزان را به فصل پاییز میرساند.
حالا برگردیم به ایران: یک زمانی، هر کس ری زندگی میکرد همه چیز داشت؛ چون ری، مهد تمدن بود و شهر تمکُّن. اما اینک هرچه از ری به سمت کولکچال و دربند و ولنجک به پای کوه و بلندیها! میروی، تفاخر و اشرافیت سوسو میزند و ری، چونان شهری برای بیچارهها و ندارها و ضُعفا و جوانانِ خُردهپا، کو؟ کو؟ میگوید.
مسئولان نظام و روحانیان سیاسی، در کجای تهران زندگی میکنند؟ که البته این واژه بهشدت توخالی شده، زیرا در اغلب موارد، هیچکس، نه تنها پاسخگو نیست، که نامش مسئول (=یعنی پاسخگو) باشد، بلکه به قول دارابکلاییها دَسّیبِخواه (=طلبکار پُررو) هم هست. اینکه روحانیت حقیقتاً دو گونه است هیچ تردیدی نیست: دستهای که خود را نباخته و مانند اَضعَف جامعه، ساده و سالم زندگی میکند. دستهای دیگر که خود را باختهاند و مانند شاهنشاهان زندگی میکنند و خانههای قارونی دارند و در منطقههای میلیاردی ساکناند. بگذرم.
جملهی پایانی: من با برادرم حیدر - که او را آشخ حیدر صدا میکنیم- بهشوخی میگفتم تو خودت یک عالِم لغتدانی. او هم بیمعطّلی و بهطنز و طعنه جواب میداد: آره عالمام! اما نا با عَین، با الف «آلَم»ام. آلَم همان گالِه (=نی) کنار بینجِسّون است که میتراشیدند و به جای حلَب و ایرانیت، خانههای روستایی مازندران را با آن سر میکردند. هان! همین! حال، حلبیآباد پیشکش! ری یا ولنجک! کدام یک؟
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/1017
۱۳۹۸/۰۷/۰۴