۲۸
آذر ۱۴۰۴
نگارش چاپ شب دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۲۸ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : من بنای بر بررسی افکار آقای شیخ عبدالرحیم سلیمانی اردستانی ندارم اما کمی دستگاه فکری او را میگویم. اساساً کسانی که در دانشگاه مفید قم (که بنای بر اراده و ثروت آقای سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و تدبیر مهندسی میرحسین موسوی پا گرفت) حضور داشته و دارند، معمولاً قدرت به آنان اگر پنجه نیندازد، روی خوش هم نشان نمیدهد. حوزهی قم هم پر هستند از عمامهبهسرهای کمتحمل و کجخُلق که هیچ فکر مخالف و منتقدی را تاب نمیآورند و از کوره در میروند و به جای نقد نظر، به نفی نفَر و نفی بلَد میپردازند. اردستانی هم که "مفید" بود و "ادیان". او از "فرمانروایی مطلق فقه" رویگردان است و به جای آن تز دیگری دارد. مجتهد هم که هست که در حوزه یعنی کسی که از چاه فکر، آزاد است آب تئوری بالا بکشد و و جانش از سوی رقیبها در خطر نیفتد. او به تز الهیات "پاننبرگ" یعنی «تاریخیبودن دین» باور دارد که تز "دفاع از حقیقت تاریخی" نام دارد، اما به قول آقای علیرضا نجفی به «رودلف بولتمان» هم رجوع دارد که فیلسوفی آلمانی است که تزش اسطورهزدایی از کتابهای مقدس است. اردستانی پیشنهادش این است "لازم نیست دین را دور بیندازید" او بُرسِ دست گرفت تا با «الهیات سیستماتیک» و «نقد تاریخی» گرد و غبار نشسته بر سر و تن دین را پاک کند. او معتقد است دین "با علم و عقل نمیجنگد، بلکه به آنها معنا میبخشد." به روایتی اردستانی دیدگاهاش این است "نسل فردا خریدار تعبُد نیست؛ خریدار معناست. خریدارِ دینی است که وقتی آن را میپذیرد، مجبور نباشد عقلش را پشتِ در بگذارد." اردستانی در حال "معماریِ چنین دینی" بوده است. به تعبیر علیرضا نجفی، شیخ اردستانی "دین و مدرنیته را نه به عنوان دو دشمن، بلکه به عنوان دو بال برای پرواز انسان"، در کنار هم میبیند. اردستانی گذار از «فقه» به «الهیات سیستماتیک» را دنبال میکند که" پیامدهای آن تا قلب احکام عملی و سبک زندگی دینداران نفوذ میکند." بنا بر نقلی "الهیات سیستماتیک در بینش اردستانی "دانشی عقلمحور، کلنگر و معناگرا" است و تیغ تیز نقد او بر پیکرهی فقه سنتی -که در طول تاریخ دچار «تورم» شده و با جداشدن از ریشههای کلامی و اخلاقی خود، به ماشینی برای تولید فتوا تبدیل گشته است- موجب موجی از کجخُلقی متعصّبین شده است. این جملهی جنجالی اوست که خشم در سنتگرایان پدید آورد: «در فقه صدها حکم داریم که خلاف عقل و قرآن است». دستگاه فکری اردستانی دستگاه، عقل و عدالت است که فیلترهای نهایی نام دارد. مثلاً او میپرسد: "چگونه خدایی که انسان را آزاد و مختار آفریده (اصل کلامی) و اصل «لا اکراه فیالدین» را در قرآن وضع کرده (اصل وحیانی)، میتواند دستور به قتل کسی بدهد که عقیدهاش تغییر کرده است؟!" روشن سازم من به مناظرههای اردستانی وارد نمیشوم و نیز به حاکمیت ملت قائلم نه هیچ چیزی دیگر که اردستانی آن را الهیات نام نهاد. مردم حاکم بر حاکمان هستند. دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم، برای مردم.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/2760
۱۴۰۴/۰۹/۲۸
