دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

چَخ‌دَسّی

به قلم دامنه. به نام خدا. چَخ دَسّی. چَخ دَسّی (=چرخ دستی) هم لغت است، هم خاطره و هم عصای دست جوان های آن روزگار پرحادثه. برای ما در آن دورۀ قشنگ بچّگی ها، این چَخ دَسّی ها از مِرسدِس بنز آلمان هم گران تر! و دوست داشتنی تر بود. چند لاشه تخته بود، دو راسته چوب، چند میخ، یک تکّه ریسمان و نیز سه بلبرینگ (=Ball bearing) کارکردۀ مُستعمل. یعنی چرخنده ای که ما را دورتادور روستا و نِسوم (جنگل) می چرخاند؛ بلبرینگ ها را از کَتل کَش دارها، کامیون دارها، از اینوَر و آنوَرها، از این و از آن ها به رایگان و مُفت می گرفتیم. چه می کردند جوان های روستای دارابکلا با این چَخ دَسّی ها؟

 

این کارها را: در هر لیزتپه سر، سُرسُره بازی می کردند. هیمه (=هیزم) می آوردند. توتون و گندم و آفتابگردون بارش می کردند. علف و خال (=شاخه های نَرمه درختان) برای بُزی و گو و گوسفند می آوردند. برخی هم دُکّان و فرمون و مأموریت! با آن می رفتند که قند و روغن و خربزه و پنبه تیم و آدامس خروس نشان بارش کنند به خونه ها بیاورند و چهارشاهی از پدرمادر بگیرند. برخی ها هم با آن سوارکاری می دادند و انواع بازی. حتی برخی ها وقتی می خواستند جول غورزم و قارت خیل و مصیّب رَف بِن، اوولی (=شنا و آب تنی) برن، با همین چخ دسّی می رفتند. اساساً برترین ابزار بچه های آن دوره ها بود. اگر بگم نوموزه بازی! هم با چَخ دَسّی می رفتند، زیاد بلوف! نزده ام. هر کسی سعی می نمود بهتر از دیگری چَخ دَسّی بسازد و مانور تفاخُر بدهد. بگذرم که این وسیله، از وسائط نقلیه ی اصلی محل و محلّه و کوچه پس کوچه های روستای ما و اوسا و مُرسم و شاید هم جامخانه و اَسرم و پیله کو و کیاپی و لالیم و انجیرنسُوم بود.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/9
۰ عدد کامنت برای این مطلب ثبت شده است
نظر (۰)
. . . this page doesn't have any comments yet
نظرات خود را در زیر بنویسید:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">