مدرسه فکرت ۷۹
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت هفتاد و نهم
مسائل روز
چند خبر، چند نظر
به نام خدا. سلام
امروز یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱ از چهار روزنامه چهار خبر نقل میکنم و چهار نظرم را در.
خبر یکم : روزنامهی "آرمان امروز" وابسته به کارگزاران سازندگی و اعضای بیت مرحوم رفسنجانی نوشته: "اصولگراها به دنبال حذف «جمهوریت»"
نظر : لابد شما جناح اون وریها لاشهی دوم نظام یعنی «اسلامیت» را میخواهد قیجی کند! حراج انقلاب اسلامی!! یعنی این همه مفت و راحت و مجانی؟!
خبر دوم : روزنامه "آفتاب یزد" هم عکسی را تیتر زده و نوشته: محدودیت جدید طالبان برای دختران افغانستان؛ طالبان ثبت نام دختران را در آزمون سال آیندهی دانشگاه ممنوع کرده.
نظر : در عوض ایران از یک سو سهم زنان را در کنکور و رشتهها زیادتر کرده است و از سوی دیگر هنجارشکنی یک عده هم برای نشان دادن مو و آرایش خود غلیظتر شده است!
خبر سوم : روزنامه اطلاعات تیتر زده: سدهای تهران فقط چند هفته تا خشکی کامل فاصله دارند.
نظر : قابل توجهی آنانی که کنار استخر و سونای خود، لم میدادند و آب و برق نجومی مصرف میکردند و مثلا" میخواستند این انقلاب را به کمک چند چهرهی بوقلمونصفت و ملوّن! از بین ببرند.
خبر چهارم : روزنامه «مهد تمدن» نوشته : نیاز اورژانسی به ترمیم کابینه.
نظر: حجت الاسلام آق سید ابراهیم رئیسی آن قدر !! مأخوذ به حیا است که چندان رغبت به ترمیم نمیکند! او دولتش «دستور» است فقط. کردند، که هیچ. نکردند هم باز هم دستورا" در دستور.
یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه
سلام آقا مصطفی. رانتِ اطلاعات (=درآمد از راه فرصتطلبی) یعنی همین. آنان همواره خبر دارند کجای پایتخت و چه سرمایهای مستهلک (=نابود) نمیشود؛ لذا آوردههای مردم را به جای بردن به سمت تولید و سرمایهگذاری و اشتغال و دادن بازدهی پولی به مردم، وارد زمینخری و سوداگری میکنند. بانکها که محل پولهای امانی مردم است، به مردمی که پول میگذارند، ۸ درصد سود میدهد و همان پول را وقتی وام میدهد بالای ۲۴ درصد. خرسندم اساساً با هیچ بانکی تا به امروز سر و کار نداشتم و تنها کارم به بانک فقط جابجایی آنی است و بس. از دقت شما در برخی از موشکافیها سپاس. با ارادت: ابراهیم.
سلام مجدد جناب آقا مصطفی. صحیح میدانم استدلال و مثال شما. ذهن خلاق شما در بحث بسیار اثربخش است. در مطالعهی کتاب "چهل حدیث" یا همان «اربعین» امام خمینی ره در چند سال پیش، به قاعدهی قشنگی بر خورده بودم که در ذهنم همان زمان نقش بست. امام در آخرای کتابش فرموده بود:
"میسور با معسور ساقط نمیشود."
یعنی اگر چیزی شدنی شد، با سختی از گردن آدم بیرون نمیافتد. باید آن را به سرانجام رساند، ولو معسور (=سخت و با عُسر و حرَج) باشد. وقت نماز قم داخل شد و بیشتر نتوانستم بنویسم. ممنونم.
آقا سید اسحاق سلام. بنده هم به نوبهی خودم برای برادرت مرحوم آق سید حجت شفیعی، آرزوی غفران و رحمت الهی میکنم. حتماً روزهای حضورش در جبهه در اعمال صالحهاش نزد حضرت باری تعالی مؤثر است. یاد آن مرحوم در ایام ماه محرم هم از یاد ما نمیرود که همواره در مجالس و دستهروی عزاداریها حضور داشت.
نظر آق سید علیاصغر شفیعی دربارهی سید حجت در گروه هیئت رزمندگان اسلام دارابکلا: سلام. یاد و نام سلحشور بسیجی، دلاور خستگی ناپذیر سید حجت شفیعی دارابی که فرهنگ اصیل را با جهادی بی بدیل همراه کرده بود، گرامی باد. همسنگر در عملیات کربلای ۴ بودیم. اهل آداب و تمنا بود. عبادت مراجع را داشت. غذاخوردن ایشان هم طوری بود که عبادت بنظر می رسید . از تنهایی و غربت و جنگ نمی ترسید . کم حرف می زد اگر گفتاری داشت نکته بود. یادش با عمو یوسف و عمو حسن شفیعی و سید محمد اندیک همرزمان شادروان ما جاودانه باد. سید علیاصغر شفیعی دارابی.
سلام آشخ مالک. شکولی: ته معلومه سر سری فضاهای مجازی را اِشنی! یا تِه چش سو ندِنه. همون زیر تصویر اسامی را جناب آقا غلام یزدانی نوشت. باز هم کس دیگه بَنویسه؟! کمی وقت و دقت بذار برای متنهای دیگران!
جواب شیخ مالک: سلام علیکم جناب دامنه. بله بله درسته. تشکر. پیام بعدی را نگاه نکردم فقط عکس را دیدم ولی زیر نویس نبود. در ضمن اخیرا شنیدم بابابزرگ دو قلو شدی. به شما تبریک اندر تبریک میگویم. تکثیر نسل در این زمان واجب است. به جوانان تشویق کنید ۵ الی ۶ فرزند یا بیشتر بیاورند.
سلام دوباره جناب شیخ مالک. چرا اندِه کم؟ از مرحوم حاج آقا شیخ احمد آفاقی باید تعلیم گرفت؛ ۱۴ تا ! نا پنج شیش تا. راستی! خبر داشتم کجا رفته بودی، همان شب. ما را نائب بودی اونجا یا نا؟! تقبل الله.
انجیرخشکه خریدم یا سنگاره؟!
به نام خدا. سلام. چندی پیش انجیرخشکه خریده بودم یکونیم کیلو با مارک (=نشان) استهبان که از قطبهای انجیر ایران است. دیدم سنگاره! هم داره. عجب! آن هم سنگارههایی شبیه به انجیر، هم در اندازه و هم در رنگ. پیش خودم گفتم این ننگ، کارِ کشاورز و باغدار که اصلا" (یا تقریبا" اصلا") نیست، کار، کارِ یک عده (نه همه) دلّال است که فقط به پول بیشتر فکر میکنند؛ حالا از هر راهی که به جیب زنند. بگذرم. عکسی هم انداختم تا تشابه را برسانم.
دیده بودیم همه، هر یک از ما، غش در معاملات را که از خیارات برای ابطال خرید یکی همین است غش در کار باشد. مثل آب ریختن در شیر که با چشم قابل تشخیص نیست، ماست که بزنند معلوم میشود چنده اُه دَکاردنِه شیر دِله. یا سیبزمینی که وقتی کیسهای بخری و توی حیاط خالی کنی، میبینی به اندازهی پنجمِن لَوِه، خاک، خودشان چَپوندند توش. یا تعمیرگاه که شاید دست به موتور هم نزد و تسمهتایم عوض نکند ولی زنگ بزند بیا ماشینت آماده است. یا ه نه، عوض کرد اما جنس بُنجل گذاشت که سی روز بعد میبینی موتور، قفل کرد و سوپاپ کج شد و سرسیلندر باید وا شود که واشرسرسلیندر خودش کلی قیمت دارد، چه رسد به اُجرتِ چفت و بستش. یا کیوی که سرش گَتگَت و سفت ردیف میکنند و زیرش آشولاش که شکلش تازه است ولی وقتی قورتش دهی از سگلاش! گندش بیشتره. یا برنج -که قُوتِ غالب ایرانیها هم هست- در دست دلّالهای جیببُر ایمن نیست (خدا را شکر بنده برنج سال خودمان را از انسانی مؤمن و معتمد مورد وثوقم میخرم که نه فقط عالِم به حلال است که عامل به آن است) اما امان از بازار ایران که شده دلّالترین بازارهای جهان که یک مشت برنج طارم خوشعطر را توی کف دستش میگذارد و میگوید هَه کن و بو کن. او هم گاناهی! هَه میکند و بو میکند می بیند بَهبَه چه بویی. وقتی میخرد میبرَد دست کدبانوی خانه میدهد یکهو تا چلو و پلو درست نکرده، تیز میفهمد برنج قاطی! دارد. این قُماش توی کف بازار (شاید ماورای بازار) آبروی آن بازاریهای متدیّن و باانصاف را هم تخریب میکنند که در دستهی مُطفّفین نیستند که قرآن شدیدا" اخطار داده است. یا نخودمَمیج مشهد مقدس که وقتی میخری خیال میکنی مثل این پیدا نمیشود. میذاری پیش اونها که تا خبردار میشوند، میروند زُواردیدن! میبینی یکی تُرد است و ده تا نخود دیگر، سفتتر از فولاد. که طرف، رویش نمیشود از دهن در آورَد و بگذارَد کف پیشدستی، محکم با دندان آن را میشکُنَد و فردا اولین نوبتِ دندانپزشکی را هم میگیرد که یک پانسمانِ پیش از پُرکردنش، خودش کلی پول میخواهد.
آقا ، بانو شاید شما هم مثل منِ نگارندهی این متن بگویید که کی میشود تقلب از متن جامعهی ایران رخت بر بندد؟! و بار بَندلش را جمع کند و از این کشور کوچ کند و در هیچ کشوری هم راه داده نشود! بیشتر میشد مثال زد اما دیدم متنم از دو کف دست هم گذشت. به قول آهنگ شهاب مظفری: معذرت. شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
سلام جناب آقا خلیل شاه علی. در خودمونیترین جمله: دستت درد نکند. ذوق در آن به کار رفت. همواره در سلامت باشید و همچنان در سایهی توجهات اهل بیت علیهم السلام. از راه دور، دستِ اخلاص جناب عالی را میفشارم.
خاطرات جبهه و جنگ ( ۱۲۹ ) به نام خدا. سلام. اینک که فرخندهدههی فجر میآید یاد میکنم از مرد عرفان و عمل، مبارز در انقلاب و مدافع در دفاع مقدس شهید محمدباقر مهاجر رفیق پرواپیشهی ما. او زمانی توی شلمچه شهید شد؛ یعنی ۱۵ شهریور ۱۳۶۱ که بنده به اتفاق آقا سیدکاظم و حاج عباسعلی جبههی مریوان بودیم. اوائل انقلاب اتاقکی خلوت در کنج مغازهیشان داشت؛ محل مطالعه و بودنش بود؛ و دائم در آنجا. شاید همانجا خود را ساخت. باری در مسجد این خبر را فاش کردم و اینک باز، بازمیگویم. او گروه «پاسداران ولایت فقیه» را در محل مخفیانه تأسیس کرده بود با عضویت شهید حجت الاسلام سید جواد شفیعی. سید عسکری شفیعی. سید کاظم صباغ، سید تقی شفیعی و بنده. رمز ما در فضای عموم برای گردآمدن، «پوف» بود مخفف پاسداران ولایت فقیه. تا همین اواخر شعارهایی که بر دیوار نوشته بودیم یکی روی دیوار بخشیمحمد هنوز هم مانده بود. شهید محمدباقر از ناحیهی مادری (مرحوم حاجیه زهرا طالبی) فامیل ماست، از عموزادگان. از دوستدارانش بودم و از رفقاش. وصیتنامهاش محشره با کلیدواژههای ناب. مثل این واژهها: "فتح کربلا، نجف و قدس عزیز" ، "حکومت مطلق الهی" ، "حسین زمان" (منظورش امام خمینی ره بود) ، "خط سرخ شهادت" ، "شکست حتمی آمریکا" ، "با خداوند پیمان ببندم" ، "مخلص درگاه خداوند" نیز مثل این فراز: "خداوندا تو خود دانی که چه کسی را به لقای خویش راه دهی ولی تقاضا میکنم که دیر یا زود، فردا یا امروز، بصره یا بیتالمقدس، مرا که عشقی جز تو ندارم و جز تو نمیجویم به لقاء خویش برسانی". یادش همآره در یاد. ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
نظر سید علی اصغر: سلام رفیق شفیق من. شهید مهاجر فرماندهی می کرد منابع نیروی انسانی را . فعالیت سیاسی و اجتماعی اش به درگاه نخست وزیری شهید رجایی رسیده بود . بعبارتی فرااستانی عمل می کرد. توانایی ارائه تحلیل اوضاع را بیش از دیگران داشت. اهل مطالعه بود. برای اینکه در تدریس تحلیل فعال بود . کلاس های عقیدتی و سیاسی را اداره می کرد. با هم در کلاس کنگ فو ساری شرکت می کردیم که ایشان ادامه دادند و یک رزمی کار شده بودند. قدرت بدنی بسیار بالایی داشت. از نخبگان دوران خویش بود. باور دارم که چنانچه در قید حیات بودند حتما وزیر می شدند. یاد و نام ایشان جاودانه باد.
اسماعیل آفاقی در مورد شهید محمد باقر مهاجر زیر پست سید علی اصغر: روحش شاد. سلام.زمانه (همان عمرش) فرصت نداد تا مدتی از کسب معارفش بهره من شویم اما شهادتش شجاعت به دلها انداخت تا فرزند مرفهی و سرمایه داری که با عرق جبینش سری در جامع داشت فدای مکتب و عقیده دینش شد و باعث کوج شجاعانه جوانانی از دیار ما به سمت نبرد با مهاجمین و غاصبین سرزمین و عقیده دینی ما گردد.
سلام آق سید علیاصغر. از سینهی دردمندت ۱۰ جمله جوانه زد که هر ۱۰ جمله گویی یک دروازه است برای گشودن ابعاد شخصیتی شهید محمد باقر. ارزنده بود که این زوایا را اشاره کردی. دقتت را در ستودن حقایق برآمده از شخصیت وجودی آن شهید، میستایم. این شهیدان والامقام برای ما سرمایههای ناتماماند و چونان کوه یخچال، جان ما را آرام آرام، قطره قطره سیراب میکنند. میتوانم بگویم در معرفی شهید محمد باقر دلت دقیقاً منبع بیان شد و بر مدادت حکم راند و بنده واقفم برین خصالش که برشمردید و بر میزان رفاقت عمیق تو با او آگاهم و ناظر بودم. ارج میگذارم به این دید و دیده. درود.
نظر سید کاظم صباغ: سلام به آقای ابراهیم طالبی بزرگوار. خاطرات جبهه و نوشتار شما را فرصت کردم میخوانم و استفاده میبرم و ممنونم از فرصتی که هزینه میکنید در این گروه. امّا یک مسئله برایم پیش آمد اینکه، شما گروه پیروان ولایت فقیه را که توسط شهید مهاجر (درود خدا بر او باد) که پس از نشست و دیداری که با شهید حسین اقای بهرامی (سلام خدا بر او باد) داشت تشکیل داد را معرفی کردید. که بنده توفیق زیارت شما را در جلسات آن گروه نداشتم. و اعضای گروه را معرفی کردید. اسامی گروه: شهید بزرگوار محمد باقر مهاجر، شهید حجت الاسلام اقاسیدجواد شفیعی، اقای حاج سیدتقی شفیعی، آقای حاج عیسی رمضانی (محمد) آقای حاج خلیل درواری، آقای مهدی آهنگری (باجی حسین) آقای اکبر بابویه (معلم و برادرشهید) آقا حاج عسکری شفیعی، اقاموسی موسو و بنده که زحمت کشیدید نام بردید. شاید بنده اول نظری را در مشهد خواندم (سال ۵۸/۵۹ ممکنه شما در گروه بودید و بعد رفتید؟) بعد امدم مازندران، تابستان ۵۹ بود. که یک شب شهید مهاجر معظم و اقای حاج سید تقی شفیعی آمدنن خانه مان، دعوتم کردند رفتیم یک نشست داشتیم. گفتم برای چی این تشکیلات؟ شهید مهاجر بزرگوار گفتند شهید بهشتی فرمودند، نیروهای حزب اللهی میبایستی تشکیلاتی عمل کنند. که حضرت امام (ر) و انقلاب غریبند و نیروی پای کار و جانفدا میخواهند. قبول کردم. سلامتی شما و همه اعضای گروه را از خداوند مسئلت دارم.
سلام جناب آقا سیدکاظم، هم همسنگرم و هم رفیقم. جای گزاردنِ سپاس فراوان باقی گذاشتید که موضوع را عمق بخشیدید و وسیعتر آن را باز نمودید. بنده از تمام اسامی بیخبر بودم. اینک که حافظهی شما چه قدر هم عالی یاری کرد تمام و کمال به آن قطعهی تاریخ سیاسی محل پرداختی، بسیار شادمانم کردی. روایت شما از آن قضیه و اقدام سیاسی شهید محمدباقر را به اصل متنم، منضم میکنم تا ثبت شود و به فراموشی سپرده نگردد. حالیا، بسا درود بر شما رفیق قدیم و حال و آتی ما.
خاطره به قلم سید موسی صباغ دارابی: در کنار ابوفلفل ( کنار اروند رود سال ۶۵ ) دچار گرمازدگی شده بودم سردرد شدید. قبلش من دچار گرمازدگی شده بودم ، تو هوای شرجی ، طوری که بی حالی بهم دست داده بود که حتی نمیتونستم کورمازها (مگس) را از خودم دور کنم. آقا حجت شفیعی نگاهم میکرد هی کرکر میخندید میگفت کورماز وره بخوردنه. حتی این خاطره رو تا سال های بعد تعربف میکرد.بعد ۲۴ ساعت که دیگه داشتم تلف میشدم. توسط مرحوم اقا حجت و سید یوسف موسوی منو رسوندن اورژانس لشکر مازندران ، وضع منو که دیدن گفتن این باید سرم وصل بشه اینجا چیزی نداریم. منو با اون وضع پیاده بردن تو اورژانس سپاه قم. یه زیر زمینی که وقتی وارد شدم هوای خنک و سرد تو اون هوای گرما غیر قابل باور بود برام. بلافاصله دو تا سرم ۱ لیتری بهم وصل کردند بعد یه ساعت حالم خوب و خوب شد. حالا نوبت من بود که میگفتم چطوره.کورماز تره نخورنه . بمون تا ۲۴ ساعت بعد تو رو میبرم اورژانس. اما همزمان اقا سید اصغر شفیعی، عیسی رمضانی (مرتضی) هم دچار سر درد شدید و گرمازدگی شدند که با ماشین اینا رو بردند اورژانس. اما هر چی منتظر ماندیم برنگشتند. خبر آمد که وضعشان اونقدر بحرانی شده بود که با هلی کوپتر منتقل شدند به پشت جبهه. روز بعدش بنده به همراه مرحوم آقا یوسف رزاقی ، حسن صادقی ، آقا سید یوسف عازم فاو شدیم. رحمت خدا بر آقا یوسف و آقا حجت. خدا به آقا سید اصغر هم صبر و آرامش عنایت کند.
دامنه | : سلام آقا سید موسی. یک خاطرهی جذاب و تودرتو بود. برایم قابل لمس بود ازین جهت که آنجا را از نزدیک لمس کرده بودم. یادِ رفتگان، جاوید. جانِ ماندگان، سالم. اضافه پس از ارسال: این خاطرهی زیبایت را ثبت میکنم در دامنه. با اجازه.
سید موسی صباغ: سلام آقا ابراهیم. ممنونم از لطفت . ان شاا... خاطرات سال ۶۵ را سر فرصت خواهم نگاشت.
دامنه | : سلام مجدد آق سید موسای ما. به شدتِ هر چه تمامتر منتظرم. شکر خدا خاطرات سال ۶۱ و ۶۲ را با حضور ذهنی بسیار قوی و با قلم شیوا و پر از واژههای محلی نوشته بودی. بهیقین مابقی را هم خواهی توانست. در انتظار شمارگان آنم تا با دقت و ذوق بخوانم. ممنونم. درین خاطره هم واژهی کورماز را در بهترین جا وارد خاطره کردی. نمک متن بود و خندیدم. در واقع توان نداشتن حتی در رَماندنِ کورماز، نشان اوج بیحالی در گرمازدگیات بود که خواننده را متوجهی وضع وخیم رزمندگان کردی. تمجید میکنم.
پرسیدید: «اصلا ولایت فقیه یعنی چه؟»
پاسخم این است: همه چیز در همین دو لغت پنهان است: ولایت نشان سرپرستی امور دینی مردم است و فقیه هم علامت وجود علمِ دین در مجتهد میباشد. که قرآن هم در آیهی نفر (به سکون فاء) در سورهی توبه (۱۲۲) بدان حکم داد: "لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ". پس فقاهت و فقیه یک امر وارداتی یا بدعتی نیست در خود قرآن، نصّ شده است.
پرسیدید: «این نظریه از کجا سرچشمه میگیرد؟»
پاسخم این است: از درون خود فقه و علمای مجتهدی که به حکم عالم دین بودن، در سرنوشت مسلمین اهتمام میورزند و قائل به تولید محتوا برای مدیریت سیاسی هستند، سرچشمه گرفته. مرحوم محقق کرکی، مرحوم نراقی، امام خمینی ره چند نمونه از واضِعان این نظریهاند که فراتر از امور حسبیه به دخالت فقیه در امور مسلمین معتقدند. دخالت از نوع هدایت.
پرسیدید: «فرق آن با ولایت معصوم چیست؟»
پاسخم این است: هیچ فرقی در گسترهی مدیریت ندارد مگر در منزلت و عصمت. زیرا فقیه حامل علم معصوم ع است، اما معصوم ع علمش از دانش وهَبی و ورای غیب و مختار در دایرهی قدرت الهی.
پرسیدید: «چرا در کشور ما باید تصمیمات حول محور "ولایت فقیه"انجام میشود؟»
پاسخم این است: زیرا در همهپرسی اولیه، نوع سیستم سیاسی ایران «اسلامی» آمده است و در یک ساختار اسلامی، اُولی آن است کسی که به علم دین آگاه است و نزذ عامه عادل و افقه است، سیستم را رهبری کند، در واقع مردم اِشراف فقیه بر امور خود را صحه گذاشتند و رضامندی را اعلان کردند. پس وفا به پیمان و رأی مردم، یک اصل دینی است.
پرسیدید: «جایگاه مترادف با دیکتاتوری نیست؟ و با واژه دموکراسی منافات ندارد؟»
پاسخم این است: دموکراسی ناظر بر رأی عموم مردم است البته از اتفاق آراء تا اکثریت مطلق و نسبی آن. دیکتاتوری شائبهی فرمان از روی نفس است برای قلع و قمع کردن هر کس سر راه آن سد شود. از سوی دیگر دموکراسی زمانی به صحت، مقرون است که پول و نفوذ و سرویسهای اط در آن راه نداشته باشد. ملکهی عدل و علم دین در فقیه، مانع از ورود نفس در تصمیم است. دموکراسی البته جزوِ نوع حکومتهای معیوب است، هر چند بهتر از سایر انواع.
پرسیدید: «و چرا مردم ما انقلاب کردند؟»
پاسخم این است: دقیقترین علت این بود روحانیت و گروههای مرجع مبارز آن زمان، تشخیص داده بودند شاه تمام عنان و اختیار کشور را به دست آمریکا داده است و سیاستهایی که دارد اجرا میکند به محو آثار دینی و شیوع فرهنگ غربی منجر میشود و از سوی دیگر فقر و عقبماندگی هم رو به تزاید بود. نیز قریب به اتفاق عالمان دین، به دستور شاه در در زندان و تبعید به سر میبردند که مردم را رنجور مینمود.
پرسیدید: «آیا ما اهداف انقلاب رسیدیم؟»
پاسخم این است: همچنان به سوی اهداف میرویم. البته مانع، فساد، بیلیاقتی، تفکر حذف و انحصار برخی روحانیان و برخی امور بیرونی و ... در نرسیدن به آن دخیل است. و از نگاه من اهداف انقلاب، سیّال است، نه جامد و منجمد. لذا هر دوره باید مقتضیات در نظر گرفته شود. بنده جزوِ منتقدین درین بخش هستم اما خدمات انقلاب را بسیار شگفتانگیز میدانم.
پرسیدید: «و اینکه آینده این انقلاب را چه پیش بینی میکنید؟»
پاسخم این است: نمیدانم. اگر مانع مفقود شوند، انقلاب از طریق شایستگان علمی و دینی و پرهیزاندن سیاسیون از ایدهی یکدستی سیاستورزی، از ادامهی روند باز نمیمانَد، البته ممکن است بر سر راه رشد فزایندهی تمدنی ( اخص، تقلای نظامی و افزارآلات سرّی ) جنگی هم تدارک ببینند، که چون توان بسیجگری رهبری معظم، فوقالعاده بالا هست، و با یک فرمان یک خطی، میتواند چند میلیون آمادهبهدفاع وارد صحنه کند، رعب دارند ازین فاز و درافتادن زودهنگام با ایران. با ارادت: ابراهیم.
کوه، غار، درخت، آسمان
به نام خدا. سلام. کوه، غار، درخت، آسمان هر چهار تا محل اتصال روح انسان با عالَم بالا بوده است و اغلب منجر به الهام غیبی گردید. مثلا" از درخت کیهانی در ادبیات ملل یاد میشود که در روایات اسلامی ازین درخت با عنوان "طوبی" یاد شده است. خواستم بگویم در شهر خبری نیست، شهر رشد غلط در دل طبیعت است، هر چه هست در سر کوه، درون غار، روی درخت، زیر آسمان است. زمانی زمین با آسمان وصلت میکند که دل یک آدم لحظاتی از مادیات کنده شود و به معنویات سوق پیدا کند. به قول فردوسی: همه سر نهاده سوی آسمان / سوی کردگار مکان و زمان. ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
نظر مصطفی: سلام مجدد خدمت شما آقا ابراهیم گرامی. توضیحات شما بسیار عالی و برای بنده حاوی نکاتی بسیار ارزنده بود
آقا مصطفای محترم سلام. ابتدا ممنونم که مجموعه پاسخ کوتاهام مورد توجهی آن جناب قرار گرفت. البته ناگزیریم به پاسخ کوتاه، زیرا توی صحن، گنجایش جواب مفصل نیست. اما در امتداد این توضیحات تشریحی شما در پست پیوستی بعدیات، بنده متفاوت میاندیشم ضمن این که نکات جناب عالی را ارزنده و در ردیف نوشتههای مطالعهشدهات جای میدهم. متفاوت ازین نظر که من آیندهی جوامع را «حرکت خطی» نمیبینم. نیز قائل به "جبر تاریخی" نیستم. سادهتر بگویم: آنچه شما از آن ترسیم نمودهاید که به «توالی» (=پشتِ سر هم، تسلسل، پیاپی) شبیه است، باور ندارم. مثال میزنم تا فکر خودم را راحت برسانم:
آقا مصطفای گرامی سلام دوباره. پنهان ندارم از محضر شما استفاده میبرم. اما چون حرکت جوهری ملاصدرایی را مطرح کردید نیاز است توضیحی دهم. در این که جوهر اشیاء هم، علاوه بر اَعراض چهارگانه، دچار تحول میشود شکی نیست. اما تشخیص اینکه حرکت جوامع بشری عموماً دارای چه مشخصاتی است کار آسانی نیست. مثلاً حرکت جوهری قرمزشدن رنگ داخل شلیل طی یک فرایند چندماهه، پس از شکافتن آن موقع خوردن اثبات میشود و حتی مشاهده میشود و حتی بالاتر، مزهاش معلوم میگردد. و این حرکت جوهری شلیل در ایران و چین و پاناما و داردانل و هر جای دنیا، در ردیف هم است، اما برداشت از مراحل تاریخی بشری نمیتواند در همهجای جهان یکسان باشد. یک فیلسوف چینی اساساً ممکن این ترتیب تاریخی را برای خود گنگ بداند. پس وقتی چیزی تعمیمپذیر نباشد نمیشود آن را قطعی دانست. اما اصل بحث را بهتر روشن کردید و متوجهی برداشت شما شدهام. ممنونم.
اجرای نماز (که واحد آن رکعت است) یک توالی است؛ هم ورودیه دارد به اسم تکبیر و هم خروجیه دارد به نام سلام. مابین آن هم، به توالی و ترتیب و نظم باید قیام و قرائت و رکوع و سجود و تشهد بر جای آوُرد. اما تاریخ جوامع بشری این طور نیست که بگویم معلوم است بشر کدام سمت دارد میرود و حتماً باید برود. نظمی آهنین و قَسری برای جامعهی انسانی که همه وادار به آن شوند، در طبیعت و نظام آفریدگار نیست، خداوند سرنوشت را به خودشان واگذار و تفویض کرد تا حساب و کتاب عقلانی جلوه کند. البته میشود روند حرکت بشر را حدس زد ولی نمیتوان آن را ردیف برشمرد که شما برشماردی. مثال میزنم: امام علی ع پیشبینی کرده بودند روزی فرا میرسد مردم عین گورخر کپّل همدیگر را گاز میگیرند! خُب، وقوع آن باید حتمی باشد، چون امام ع علم راستینی دارد. اما کی و مال کدام زمان و مردم است معلوم نیست؛ چون جامعه از روی یک خط فرضی راه نمیپیماید. حتی توی جامعهی مؤمنان هم، چنین است. مثلا" ده فرمان خدا در آیههای ۱۵۱ تا ۱۵۴ انعام خلاصهی دیانت و حتی عصارهی اسلام است اما همه در نوسان هستیم که چگونه از پسِ عمل به آن بر آییم. زیاد شد جوابم. پوزش. از شما در شکلدهی به بحث تشکر خاص دارم.
سلام جناب آقا صدرالدین آفاقی. نظر شما دو بخش است، بخشی مربوط به صحیح و واردنبودنِ نقد بنده بر متن آقا مصطفی است، بخشی هم نقد خودتان بر متن آقا مصطفی. روی بخش دوم لابد خود ایشان پاسخ خواهند داد اما بخش مربوط به خودم باید عرض کنم، من نگرشم به ماجرای تاریخ همان است. البته موافقم که روی مراحل طی شدهی گذشته، میشود اسم و گذاشت که آن هم نامگذارییی اعتباری است. اما آینده را نمیتوان ردیف و اسمگذاری کرد. نگاه من همان است که در نقد گفتم. صاحبان تفسیر هم، آیهی ۵ قصص را بیشتر به تأویل میبَرند، تا تفسیر. من از «نُریدُ»ی خدا درین آیه، واقعاً علم قطعی ندارم که منظور چیست. برخی از مفسران شیعه آن را به حضرت مهدی موعود عج تأویل میکنند. اما قطعیت چیست؟! به نظرم غامض و متشابه است. در پایان بسیارممنونم از بیان دیدگاه شما که این «اِنقُلت»ها خود موجب گشایش فهم بیشتر است.
جناب حجت الاسلام حاج آقا شفیعی سلام علیکم. تقدیر از قدردانیتان از آقا مصطفی بابویه. حق هم بود تمجید شوند. البته از آن دسته مشاجرات (=بگومگو) که شجره است و پرثمره و صد البته مَیمون. بسی ممنون.
سلام جناب آقای مرآت. باور بفرما از دیرباز فکرم همین بود که آدم طرف مقابل بحث محترم، اما عقایدش برای خودش محترم است. اگر این گونه باشد هر عقیده را احترام کنیم پس چرا اسلام آمده عقاید غلط را از میان برده. استاد شهید مطهری هم در بحث مدارای مطلق منتسب به کوروش در فتوحات، بحثی دارد که با هر عقیدهی غلطی نمیشود از درِ حرمت وارد شد. با تشکر وافر که این بحث خوب را وارد صحن کردید.
شریف و شرافت و شرف
به نام خدا. سلام. امام جواد ع -که خجسته روز میلادش هست- سخنی قشنگ در باب شریف و شرف دارد:
"الشریفُ کلُّ الشریفِ مَن شرفُهُ عِلمُهُ."
یعنی: شریف به تماممعنا کسى است که دانشش مایهی شرف او گردد.
منبع: ( علم و حکمت، جلد ۱ ، صفحهی ۵۴ )
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
بارش فکری «جوادیه»!!! بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. سلام علیکم. فزاسیدن زادشب حضرت جواد الأئمه (ع)(که همراه شد با آغاز دهه مبارکه فجر انقلاب اسلامی بر همگان مبارک باد). به ذهنم رسید: در پرتو این دو واقعه مبارک و سراسر خیر و برکت، بارش فکری داشته باشیم، و از نقطه نظرهای عزیزان در پاسخ از پرسش پیش روی، استفاده کنیم. البته می پذیرم که پرسش مورد نظر، پرسابقه هست؛ ولی امیدوارم در این بارش فکری، به گفته ها و پاسخ های تازه ای دست یابیم. ان شاء الله؛ پرسش این است: امام صادق (ع) در خطاب به «زید شحّام» فرمود : «...خَلْقُنَا وَاحِدٌ وَ عِلْمُنَا وَاحِدٌ وَ فَضْلُنَا وَاحِدٌ وَ کُلُّنَا وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» : «آفرنش ما ائمه، یکی است، علم و دانش ما یکی است، فضیلت و برتری ما یکی است؛ و همه ما ها در نزد خداوند یکی هستیم»؛ این درحالیست که در روایات متعددی، از امام جواد (ع) به عنوان «بهترین مولود» یاد شده است؟؛ پرسش این است: با توجه به مفاد روایت اول، چگونه می توان از «جواد الأئمه» (ع) با وصف «خیر مولود» یاد نمود؟! حوزه علمیه قم: سیدحسین شفیعی دارابی.
جناب حجت الاسلام حاج آق سید حسین شفیعی دارابی سلام علیکم. با تبریک این روز مبارک و طلب شفا برای شما، پاسخ بنده در اجابت به «بارش فکری جوادیه» -که ابتکار و ذوق زیبایی از سوی شما بوده- ارائه میگردد: احتمال میدهم شاید منظور شما از طرح این پرسش «بارش فکری جوادیه» جریان واقفیه باشد که در امام هفتم حضرت موسای کاظم ع توقف کرده بودند و به ادامهی امامت توسط حضرت رضا ع عالم آل محمد ص باور نداشتند و دیرفرزنددار شدن آن امام رئوف ع هم، بر جهالت و دامنزدن واقفیه، افزوده بود که نداشتن فرزند دلیلی بر درستی اعتقاد هفتامامی است، زیرا امامت از طریق نسل خود امام قبلی، قابل دوامت است. ازینرو با تولد حضرت جواد امام محمد تقی ع تمام آن دسایس ابطال شد و جوادالائمه ع «خیر» خوانده شد. البته بنده احتمال دادهام، امید است پاسخ درستی به بارش فکری داده باشم. ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
جناب آق سید اسحاق سلام. درین شعری که سرودهاید اشارهات به «یارانِ گهوارهایِ امام» در وسط ابیات، جرقه میزند؛ درخشش جرقهی آن سخن امام ره در سال ۱۳۴۳ یا ۱۳۴۲ که رمزواره گفته بود یاران من در گهوارهاند. یعنی همین متولدین سال ۴۲ و ۴۳ و حتی ۴۱ و کمی این طرفتر و آن طرفتر. در واقع امام حدس میزد کمتر از دو دهه بعد، بنیاد سست رژیم پهلوی را برخواهد افکند، و افکند، به یاری همان یاران گهوارهای. سُرایش مناسبتی خوبی انجام دادید. داشت نظرگذاشتن زیر این پست شما یادم میرفت که به قول مرحوم حاج آقشیخ احمد آفاقی: «ناگه هون» یادم افتاد. یاد ایشان یاد که از حامیان قاطع انقلابیون در اوج انقلاب در پایینتکیه بودند. و برای شما هم سپاس.
جواب سید اسحاق شفیعی: سلام و وقت بخیر آقا ابراهیم بزرگوار ، الهی در توجهات امام عصر عج باشید ، ممنون که لطفِ شما بر ما افزون است، بله همانطور که اشاره فرمودید یارانِ گهواره ایِ امامِ راحل نسلی فعال و پیشرو در نهضت و دفاع مقدس بودند و اکنون نیز عقبه ی فکری و پشتیبانی فرهنگیِ جامعه را به دوش دارند و خیلی ها موردِ خطابِ ولایت که فرمودند اَینَ عَمار ها می توانند باشند ان شاء الله . تندرست باشید.
سلام جناب آقا شیخ مالک. این که «روزبرگ شیعه» حساب نمیآد، چون انقلاب متعلق به همهی مذاهب در ایران بود از اهل سنت تا ادیان رسمی الهی دیگر. حتی سایر گرایشهای سیاسی به مکتبهای سیاسی هم دخیل در مبارزه علیه رژیم پهلوی بودند. پس اصل انقلاب اختصاص به شیعه ندارد. در نقل خطبهی اسفند سال ۶۸ آقای خامنهای ( رهبر معظم) که بالا مستند کردهای هم خواست مردم مطرح شد نه فقط شیعه.
پست شعر شفیعی مازندارنی:
بیست و دو بهمن ، نماد آفتاب است
گوید که ملت دائما پا در رکاب است
گوید که سرزنده است آن پیر دلارام
خطّ کریمش، راه و رسم شیخ و شاب است
و ...
حاج آقا شفیعی مازندرانی سلام علیکم. مصرع دوم از بیت دوم، شیخ و شاب آوردید. آیا منظور، شباب (=جوان) است؟ اگر آری، البته برای آن که این راه و رسم همچنان میان پیر و جوان رایج باشد و رونده داشته باشد، کار بزرگ روشنگری نوین لازم دارد. مرحلهی تازهی پیش رو، محتاج ورود فکری همه است خاصه روحانیان صاحب فکر و خطابه.
جواب شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله. تذکر شیرینی است که حاکی از آن است که انقلابیون دیروز باید در میان انقلابیون امروز حضور پر رنگ تری داشته باشند البته مستحضرید که این حضور جلوه های مختلفی دارد از جمله اساتید جوان را به عنوان استاد در دانشگاه ها چه کسانی دارند حهت دهی و همراهی می کنند ؟ ....گاهی گفتم اصلا وقت ندارم به محل بروم یا چیزی در این جاها بنویسم گرچه سخن مبهم و سر بسته ای است که باید چنین باشد ولی واقعا کار بنده وقت بگیر است.اما شاب ، همان شباب است که آذر نوش در کتاب فرهنگ عربی فارسی بدان تصریح دارد ...رحمه الله علی ابویک و سلامه علیک شفیعی مازندرانی.
دامنه |: سلام مجدد دارم محضر استاد شفیعی مازندرانی. دقیقاً منظورم را دریافت کردهاید و اشارت درستی به ضرورت دیدارهای هم چهرهبهچهره و هم دورادور انقلابیون با هم، کردهاید. بله، متوجه شاب و شباب بودم، فقط خواستم گفته باشم نسل نو (شباب امروز) نیاز مبرمی به حضور روحانیون در میان خود دارد. باید هم چهرهها متنوع باشد. شانس ما این بود از اول شبابی خود از همان اوان انقلاب، با بسیاری از روحانیون محل -که الحمدلله همگان از افاضل و اساتید و شایستگان بوده و هستند- دمخور و بهرهبردار بودیم. از احسانی که به بنده و والدین بنده همواره میورزید فوق العاده ممنونم و متقابلاً همان دعا را برای بیتتان دارم. سُرودهای برای امام علی حضرت وصی ع بسُرایید. رباعی (چهارپاره) باشد، هنوز بهتر. باز هم عرض میکنم جوانان محل نباید از دیدار بار روحانیان دیار خود محروم باشند. زیان این غیاب سنگین است.
شیخ مالک رجبی: سلام و ارادت. بله درسته آقا ابراهیم منظورم این بود انقلاب بدست شیعه که در راس آن امام حکیم بود به ثمر نشست تا همه مذاهب از آن بهره مند میشوند
دامنه |: سلام دوباره استاد شیخ مالک دوست گرامی من. حالا درست شد. درود به روح پذیرندگی و فروتنی و توضیح حیّ و حاضری شما. شکراً مزیداً.
پاسخ حاج آق سید حسین شفیعی: سپاس و پوزش. بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. ایام فرخنده دهه مبارکه فجر را به همه عزیزان تبریک عرض می نمایم.داز فاضل گرانمایه حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای رجبی و از فرهیخته خوش قریحه جناب آقا ابراهیم و از معلم فهیم و خوش نگار جناب آقا سید موسی صباغ تشکر می کنم که به دعوت «بارش فکری جوادیه» پاسخ مثبت داده و مطالب تحلیلی_ حدیثی و تاریخی سودمندی را به نگارش در آورده اند؛ مصمم بودم در یکی دوروز اول و پس از مطالعه نگاشته های شما بزرگواران؛ نقطه نظر خویش را نیز ضمیمه کنم؛ اما تقدیر الهی براین تعلق گرفته که عصر پنجشنبه در بیمارستان امام علی بن ابی طالب علیه السلام بستری شوم تا مجددا صبح جمعه عمل نمایم؛ عذر بنده را پذیرا باشید؛ امید است در فرصت های بعدی (به شرط ادامه حیات و سلامت) به این همراهی مفتخر کردم. ان شاءالله (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی: ۱۱ رجب ۱۴۴۴ق_ ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ش).
دامنه |: سلام و دعای دست به آسمان بنده به محضر شما استاد حاج آقا سید حسین شفیعی که از بدو انقلاب یک نوع محبت متقابل و دوستییی پایدار میانمان حکمفرما بوده و هست. از پریشب که نتوانستید آن برنامهی «تالار امیران» حضور بیابید، تا دیشب و امروز، همچنان دغدغهی عمل جراحی شما را دارم و لحظه میشمارم که ازین عمل دوم با درمان و بهبودی خوشحالکننده بیرون آیید. از ذهنم این فکر خارج نمیشود که سلامتی کالبد به شما کامل بازگردد. حتی جمع این هیئت محترم هم در انتظار شفا و بهیابی شمایند. نگران مباشید استاد، خدا شافی کافی است.
اسمی بر هشت دولت
به نام خدا. سلام. از نگاه حُسنی، هشت دولت برای خود حسنات و خدمات قائل هستند که به هر حال طی این ۴۴ سال این ثمر (=بازدهی) را در کل برای نظام بر جای گذاشتند. هر کس خدمت کرد زهی سعادت. اما از منظرِ نگاه نقصی هم بر هشت دولت میشود اسمی نهاد؛ که بنده درین نوشتارم با روش چکیدهنویسی و تککلمهای چنین میکنم. کاری به سرانجامِ سرنوشتِ شخصی رئیسان دولت ندارم حتی در داوری هم وارد نمیشوم. البته مورّخان سیاسی لابد بخشی از آن کاستیها را به حساب دو رهبر نظام هم محاسبه میکنند که جایگاه آنان را تنفیذ یا تأیید نموده بودند. و اگر چنین خواهند نوشت حق آن است باید اخطارها و تذکرات پی در پی رهبرین به هشت دولت را هم شفاف بیان نمایند. بگذرم.
دولت آقای مهدی بازرگان > دولتِ خطا.
دولت آقای محمدعلی رجایی > دولتِ مکتب.
دولت آقای میرحسین موسوی > دولتِ خدمت.
دولت آقای اکبر رفسنجانی > دولتِ کلک.
دولت آقای سید محمد خاتمی > دولتِ حرف.
دولت آقای محمود احمدی نژاد > دولتِ دروغ.
دولت آقای حسن روحانی > دولتِ میز.
دولت آقای سید ابراهیم رئیسی > دولتِ دستور.
۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه
آق سید اسحاق سلام. در یکی از مصراع سرودید: "او پیِ یار و اخی و هم وصی" خواستم عرض کنم درین نیمبیت سه خصوصیت اصلی امام علی ع را که در آن حضرت انحصار الهامبخش دارد ردیف کردید که جایی برای تمجید باقی گذاشتید: حضوری که نیست به قول رایج صله داد، اما از دور: بارها آفرین و تحسین. زیرا اگر تمام خصوصیات حضرت امیرالمؤمنین ع را انکار کنند یا کتمان بدارند اما هرگز وصی بودن حضرت وصی ع را نخواهند توانست پنهان نمایند. من این نکته را از مرحوم علامه حسن حسن زاده آملی آموختم در گفتار و نوشتارشان. و شما وصایت را به زیرکی آوردید که زندهیاد دکتر علی شریعتی یکی از پایههای دین را همین وصایت (وصیبودن امام علی ع بعد از نبی ص) میداند که نقش خداوند متعال در انتخاب آن بارز است و رسول خدا ص آن را علنا" بیان کردند. خوشا به حال آنان در سراسر جهان که با قاعده و قرار مکتبی، در سمت شیعهی امام علی ع هستند و حق را در علی و علی را در حق میبینند. ممنونم ازین حُسن ذوقت. با ارادت: ابراهیم.
نظر سید موسی صباغ: سلام آق ابراهیم. اگر مقدور است از خدمات دولت میرحسین، کلک هاشمی، و دروغ احمدی نژاد را فهرست نمایید. ارادت.
دامنه |: سلام. به روی دیده آقا سید موسی: تا لحظات دیگر روانه میکنم صحن. جناب آقا سید موسی دوست دیرین من سلام. چشم. از سه دولت درخواستی شما، سه مورد از هر کدام ذکر میکنم با کمی شرح، چون توضیح مفصل از حوصلهی حضار بیرون است: اول عرض کنم که علم روانکاوی که بنده مدتی آن را خوانده و کار کردهام، میگوید یک دروغ با صدها دروغ دیگر راست نمیشود.
یکم:
آقای محمود احمدی نژاد ( دولت ۹ + ۱۰ ) در مورد دادن هزار متر زمین خانهباغی به تمام مردم ایران، به دروغ تکراری طی چند ماه متوالی متوسل شده بود که فاحشترین رفتار غیر اخلاقی بود و هرگز چنین دروغی راست در نیامد.
همو همچنین در قضیهی هولوکاست، با دروغ وارد ماجرا شد زیرا این جریان قرار بود توسط یکی از کشورهای محوری منطقه مطرح شود، ولی او از طریق فردی به اسم «امین» -که شاید !! مشکوک بود- با طرح عمدی این موضوع، فضاسازی جهانی علیهی ایران کرد و دروغش این نبود نتوانست اجماع علیهی صهیونیسم پدید آورَد. کارش غلط در آمد و بلد نبود. او حتی بخشی از سپاه هم دروغ گفت که آثار زیانباری بر سپاه باقی گذاشت.
او نیز، در بیت رهبری جوری دروغ میزد، چندی بعد نزد مراجع دروغی دیگر، آنگاه در میان باند خود باز نیز جورای دیگر. تکذیب بالای تکذیب که شگرد شده بود. اساس رفتار او بر دروغ بود و دولت خود را با همین دروغها اداره کرد. وزیر راه او که اساساً بافتش بر دروغ بود. نمونهاش منوریل قم که هنوز در بستر رودخانه میلیاردها دلار خاک میخورد و در حال نابودی است چرا؟ چون تز دکتری او این بود.
دوم:
آقای میرحسین موسوی با آوردن وزیران لایق از هر دو جناح چپ و راست، بنای کارش را بر رسیدگی به مایحتاج مردم گذاشت و از طریق سهمیهبندی و کوپن، نگذاشت خانهی هیچ نیازمندی خالی از روغن و پنیر و قند و برنج در درورهی بغرنج جنگ، شود.
همو در اوج جنگ و تحریم و کمبود دلار و فروش نفت، با وزرایی از هر دو فکر، چنان مدیریت منسجم و بیهیاهو کرد که مانع از فساد در بستر دولت و ادارات شد و خودش هم یک ورق پروندهی فساد اقتصادی نداشت.
او نیز، سیاست خارجی انقلابی دولت خود را از طریق آقای ولایتی معتمد رهبری معظم به خدمت قدرت قاهرهی نظام در آورد و ازین طریق ایران را در منطقه و جهان نمادی برای محور دولت حق، نشان داد و روابط گرمی با ایران شکل گرفته بود خصوصاً از طریق جبههی پایداری عرب. و با همین منش منطقی، بنای سیاست خدمت داخلی را ریخت و با ایجاد اعتماد بین دولت و ملت، رنج مردم را میکاست. تا حدی که وقتی بر سر آن تضاد فکری استعفاء داد بود امام تشرش زد و باز هم ترجیح داد در قدرت بماند، و این حرکت امام ره یعنی وجاهت او در خدمت.
سوم:
آقای حجت الاسلام مرحوم اکبر رفسنجانی دولتش را با کلک آغاز کرد چون گفت «کابینهی کاری» تشکیل میدهد اما کلک زد و کاملاً دولتی خودخواه و سیاسی شکل داده بود. با وزرایی مسئلهدار مثل حجتالاسلام عبدالله نوری و حجتالاسلام علی فلاحیان. که نوری کشور را به تنش سیاسی برد و فلاحیان به به رفتار امنیتی با مخالفان. حتی علیمحمد بشارتی وزیر کشور او هم غلو میکرد و کلک سیاسی دولت را لعاب میزد.
همو، قرارش با رهبری معظم این شده بود سیاست تعدیل اقتصادی را با پسزمینهی خطبههای نمازجمعه خودش -که عدالت بود- پیش ببرَد اما به رهبری کلک زد و با مثلثی از سه فرد لیبرال (۱ و ۲ و ۳) کشور را به غربزدگی سوق داد و آتش در خرمن نهادهای انقلابی انداخت.
او نیز، گفته بود با هزار فروشگاه زنجیرهای رفاه نخواهد گذاشت مردم جنس گران بخرند اما کلک زد و در نمازجمعه گفت مشکل ما گرانی نیست، بلکه ارزانی اجناس است و کشور را به سمت شکاف عمیق اجتماعی انداخت. او حتی به دوستانش در جامعهی روحانیت کلک زد و کار به جای باریک کشید و حجتالاسلام ناطق نوری با مثال مالزیکردن ایران بر سیاست وی تاخت، و حتی با او قهرآلود درافتاد. و باعث شد جناح راست که در نمازجمعه شعار «مخالفِ هاشمی، دشمن پیغمبر است» سر میداد را از صحن مصلا و از فریاد نمازگزاران محو کند.
بگذرم. اجابت و اطاعت بود به خواست شما که امر فرمودید نمونه بیاورم. سپاس مضاعف هم دارم از آن جناب. حرفهایی هم هست که در صحن نمیگویم. دأب من نیست. با ارادت: ابراهیم
پاسخ سید موسی صباغ : سلام صبح بخیر آقای طالبی بزرگوار. ممنونم از پاسختان . بر اطلاعاتم از روند کاری دولت ها افزون گردید. علی رغم انتقادی که به احمدی نژاد در بعضی از بخشها وارد است .اما معتقدم کارهای عمرانی راهسازی .مسکن ساخت سالن های ورزشی ،حایگاههای سوخت گاز دهک بندی و... فابل مقایسه با هیچ دولتی تیست.
سلام مجدد آق سید موسای بزرگوار. ممنونم از توجهی آن جناب. نیز خوشحالم دیدگاه شخصی خودتان را هم شفاف بیان داشتید. راضیام از مباحثهی صمیمانه با جناب عالی که سماحت و دقت دارید. درود.
شایستهکاری ( ۱ )
رو به قبله بخوابیم. جدا از مستحب شرعی، منظورم این است با این حالت خوابیدن، جهتِ جغرافیایی و گردش زمین، روی وضع و حال آدمِ در حال خواب، مؤثر میافتد و انسان، هم آرام میخوابد و هم از آشفتگی (به زیان محلی: خووِزه یعنی خوابزدگی) خلاص میشود. حتی شاید خوابهای خوش هم ببیند. علاوه بر آن، این حالت خوابیدن، موجب میشود سرچرخه نگیریم.
یک یادآوری: «شایستهکاری» عنوان یکی از نوشتههایم بوده است که سالهای پیشین مینوشتم و منتشر میکردم و اینک درین صحن قصد دارم ادامه بدهم. و اگر ممکن شد بنا دارم آن چندین قسمت پیشین را هم، به مرور درین صحن محترم، بازنشر دهم.
شایستهکاری ( ۲ )
زمانی که آبگوشت، پته، ماش، آش میخوریم یک لقمهی نون نرم را کنار سفره یا میز بگذاریم تا در پایان کار، توی ظرف غذا را با آن لقمهی آخری، حسابی پاک کرده و بخوریم و از هدررفتِ باقیماندهی برکت خدا ولو اندک، جلوگیری کنیم. شاید کاری ساده به نظر بیاید اما یک نشان از رفتار شایسته با نعمتهای آفریدگار بخشنده است حتی با این کارِ به ظاهر کوچکِ لیسیدنِ تَهِ کاسه؛ و به قول محلی: پاکبنِه کردن.
شایستهکاری ( ۳ )
چه خوب است هر چند وقت در مسجدهای مختلف شهر و روستا نیز نماز بگزاریم. مثلاً در دارابکلا، نمازگزاران دو مسجد، در یک رسم عالی و ممدوح، مرتب به همان مسجد مورد نظر خود میروند. اما گاه فرد به فراخور حال خود میتواند از مسجدجامع، باری به پایینمسجد برود و به نماز بپیوندد و باری هم فرد خود را از پایینمسجد به نماز مسجدجامع برساند. در قم خیلی از مسجدها رفتم و نماز خواندم. از آثار مرحوم علامه طباطبایی دریافتم هر جایی از زمین که نماز بگزاریم همان مکان، گواهی میدهد روز قیامت برایمان.
نظر حجتالاسلام شیخ محمد نجفی در مورد متن شایستهکاری ( ۳ ) : با سلام و درود در روز پدر بر پدر دوست گرامی، آقا ابراهیم طالبی، مرحوم حجة الاسلام آقا شیخ علی اکبر طالبی. سنت نماز گزاردن در مساجد مختلف از آموزههای دینی است. مرحوم ابوی هرگاه به قم میآمد، علاوه بر شرکت در نماز حرم و مدرسه فیضیه، در مساجد کوچک و بزرگ شرکت میکرد. مرحوم اخوی محترم با اون فولکس مدل قورباغهای به تعبیر خودمانی (گَل تله) و یا پژوی آخوندی (پژو ۵۰۴) هر روز و شب ایشون را سوار میکرد و به مسجد های مختلف میرفتیم. ماشالله قم آنقدر مسجد زیاد است که نمیتوان در تمام آنها نماز خواند. بنده نیز این سنت حسنه را در حد امکان انجام وظیفه میکنم. انشاءالله در چنین روزی در حرم مطهرش و در مولدش (کنار کعبه معظمه) باشیم. آمین یا رب العالمین.. یاعلی.
استاد و دوست دیرینم آقا نجفی سلام و بسی سپاس. ابتدا دلم مزه کرد نام پدرم را آوردید که بیاندازه دوستش داشتم و هنوزم دلتنگشم و گاه گریانش. اما بعد، خیلی خوب شد پیشنهاد بنده را در ردیف سنت رایج قرار دادید، ازین نظر محکمتر شدم. و چه هم خوشحالتر که یک بخش زیبا از زوایای زندگی معنوی ابویتان حضرت آیت الله آقا را برای ما باز کردید. این اخلاقیات سازنده باید بیان شود که ارزنده و معنابخش است. اون فولکسواگن (به سکون پشت سر هم لام و کاف و سین) یادم است هم اخویتان داشت و هم آقداداش من. و چه شیوهی مألوفهای هم بود رفتن به همدیگر به مساجد مختلفه. آقا از واژهی گل تله و پژو آخوندی که پشتش خمیده بود، لذت بردم. حالا گویا میگن سمند شده ماشین آخوند. ممنونم از بیان نظر و دعا و نیز یا علی گویی همیشگی آن دوست و استاد. سپاس.
آقا سید اسحاق سلام. در بیت ۱۳ ، شش صفت عالی از میان انبوه صفات بیپایان شامل عاقله، اندیشمند، پیشوا، اوتاد، متفکر و عارف را برای بانوی مکرم دین حضرت زینب س برشمردید که دست مریزاد عرض میکنم. طبع نظم آن جناب در کنار به کار گیری واژگان محوری زندگانی ایشان، درین سُرایش نموّی نمایان داشت. سپاس.
مسائل روز
نقدی بر دو بند از ۱۵ بند پیشنهاد آقای سید محمد خاتمی
به نام خدا. سلام. حجت الاسلام آقای سیدمحمد خاتمی دیروز دیدم که پانزده پیشنهاد داده تا به قول خودش راه را بگشاید زیرا قائل به این شده که "شیوهی اصلاح طلبی... دست کم به صخرهی ستَبرِ بُن بست" بر خورده ولی راه را درین دانسته که همه "بیلکنت زبان" و «با اتخاذ شیوههای مدنی خشونتپرهیز» به صدا در بیایند و با این جمله آن را ادامه داده: "من نیز برای مهار بحران و عبور از تنگناها آنچه را گفته و نوشتهام تکرار میکنم." که شامل ۱۵ پیشنهاد است. کاری به ۱۱ تای آن ندارم، روی ۲ تای آن فعلا" حرف دارم، یکی بند ۱۲ و دیگری بند ۱۴ است که نقل و سپس نقد میکنم:
بند ۱۲ این است: "بازگرداندن نیروهای نظامی به جایگاه و مسوولیت اصلی خود و جلوگیری از دخالت آنها در امر سیاسی و به خصوص درمان درد پر فساد جمع شدن ثروت، اطلاعات، اسلحه و اختیارات غیرقانونی و عدم پاسخگویی در یک جا است."
نقدم برین بند:
آقای سید محمد خاتمی اگر میخواهد برای آن نیروهای مورد نظر در بند ۱۲ تعیین تکلیف کند اول خود باید مُرّ قانون را رعایت کند زیرا قانون اساسی و قانون موضوعه مأموریتهایی حساس و حیاتی برای آنان در نظر گرفته و دستان آنان را تهی و کَتبسته و تماشاچی ندانسته و علاوه برین ولیفقیه نیز مستقیما" فرامین و دستورها و خط مشیء مشخص برای آنان ترسیم کرده و میکنند و به فراخور چرخش دسیسهها این موارد سیّال و غیرثابت است. احتمالا" جناب سید محمد خاتمی در خیال خود غرق است زیرا اگر توی همین پاییز اخیر ورود بسیج مظلوم به صحنهها نبود، بیتردید خودِ آقای خاتمی را آن قماش آشوب (که همه چیز را انکار میکردند و برای هیچ چیزی حتی مقدسات مسلّم هم، ارزش و حرمت قائل نمیشدند) از خانهی ویلاییاش در شمال عیاننشین تهران به کف خیابانها میآوردند و عینِ عصر آن روزِ دورهی مرحوم محمد مصدق، که آشوبگران یک سگ را به شکل مرحوم آیت الله سید محمود کاشانی یکی از رهبران مذهبی مطرح نهضت ملی درآورده بودند و در خیابانها میچرخاندند، وی را نیز از همان شمال تهران تا غرب تهران، به همان شکل فجیع و فضیح درمیآوردند. آقای خوشپوش و خوشنشین! اندازهی خود را ببین.
بند ۱۴ هم این است: "تغییر سیاست خارجی از دیپلماسی انزواگرا و ترسان به دیپلماسی فعال و شجاع و متکی به حمایت ملی."
نقدم برین بند:
آقای حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی گویا یادش رفته که دستکم در عراق و سوریه دو روحانی عضو مجمع روحانیون مبارز نقش کلیدی ایفا کرده بودند؛ مرحوم حجت الاسلام سید علی اکبر محتشمی در سوریه و لزوما" لبنان و ایجاد حزب الله و مرحوم حجت الاسلام سید محمود دعایی در عراق که سه جریان سیاسی انقلابی عراق را در حوزهی نجف در برابر حامیان "جدایی دین از سیاست" علَم میکرد و محصولش بعدها آشکار شد. حالا چرا نفوذ پرقدرت انقلاب اسلامی در منطقه را -که محیط امنیتی مسلمین و ماست- برنمیتابد؟! چرا کار "فعال و شجاعی" را که بزرگشهید انقلاب حضرت حاج قاسم بسط داد و اینک آقاقاآنی با تمام زیرکی آن را به درون خودِ اسرائیل غاصب برده است، در همان ردیفِ کارهای میدانی آقا محتشمی و آقا دعایی محسوب نمیکند؟! واقعا" ایران مقصر است؟! که کنار همجواران خود قرار دارد، یا نظام وحشی آمریکا؟ که ۹ هزار اندی کیلومتر راه پیمود و آمد دورتادور ما و تمام مسلمین، پایگاه نظامی زد؟! چرا کاری را که هم چپ در آن دخیل بوده و هم راست، حالا آن را تقبیح میکند؟ مگر امام ره همان نکردند با منطقه، که اینک رهبری معظم دارند میکنند؟ پس چرا امام و رهبر دومی را هجوم میکند، اما رهبر و امام اولی (ره) را سرپوش میگذارد؟
بگذرم. فقط بگویم مواظب باشیم همهی آنچه از چندی پیش همچنان در درون اسرائیل اتقاق میافتد، سربسته بگویم: به قاآنی باید خداقوت فرستاد. یک میلیون جوان از منطقه را مهیاداشتن و سرِ وقت از میان آنان به مأموریت فرستادن، یک قدرت مهیب برای ایران قوی است. دست مریزاد ایران. دشمن این را هدف گرفته. میدانم آسیب و آفات هم بر پیکرت ای شجرهی طیّبهی انقلاب اسلامی، وارد کردهاند از چپ و راست و هر فکر و جناح، اما ریشهات آبیاری است و ثمراتت بیشمار. امسال ۲۲ بهمن تظاهرات مردمی باز هم این آفات و آسیبها را میشُوید و تنهی تنومند تو را شکوهمندتر و سرفرازتر میکند.
| ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
متن مصطفی بابویه: به نام خدا. در پستهای قبلی عرض شد که با نظریات مختلفی که در اروپا(قرون وسطی و رنسانس) شکل گرفت آرام آرام نقطه پرگار از خداوند برداشته شد و بالتبع و بالطبع وجود آخرت هم کتمان شد چرا؟چون خدا و آخرت را نمیتوان در لوله آزمایش قرار داد. و چه کسی مبنای همه شناختها میباشد؟ انسان. پس اینجا محوریت هستی با انسان قرار گرفت (اومانیسم یا همان انسان خدایی). اما بعد: اینجا نظریه دیگری شکل گرفت بنام "لیبرالیسم"یعنی اصالت آزادی. خب اینجا نکته ای که پیش می آید این است که: آزادی مطلق خودش محدودیت بوجود میاورد. شاید بپرسید چطوری آزادی محدودیت می آورد؟ مثال عرض میکنم: شخصی دوست دارد و آزادی حکم میکند که در جمعی سیگار بکشد ولی دود سیگار بقیه را اذیت میکند; اینجا تکلیف چیست؟ اینجا مدرنیته میگه ببین اکثریت چه چیزی رو میپسنده! خب در جواب میگی پس آزادی شخصی چی میشه؟(پس آزادی مطلق هم خودش محدود کننده است) پس نظریه دیگه ای شکل گرفت بنام "دموکراسی"یعنی مبنای رأی اکثریت. حالا سوال دیگه ای شکل میگیره؟ اگر به دلایلی اکثریت اشتباه کنن چی میشه؟(قوم لوط) در اینجا نظریه دیگه ای بنام "پلورالیسم"یعنی تکثر گرایی عقیدتی و تکثر گرائی دینی در غرب شکل گرفت...(همانطور که مستحضرید بعضا تا چند هزار فرقه در مسیحیت وجود دارد) بعد از این تکثر گرایی دینی نظریه "لائیسیته "مطرح میشود یعنی جدایی دین از سیاست; حالا که هر کسی حرفی واسه خودش داره و گوناگونی و زیادت در عقیده و دین وجود داره نباید دین و عقاید و اخلاق در سیاست نقشی داشته باشد چون این تکثر بودن عقیده; ممکنه سیاست را خراب کند. نظریه دیگری شکل گرفت بنام"آتئیسم"یعنی نفی خدا و جنگ با خدا. آتئیستها معتقدند انسانها خودشان میتوانند قوانین رفتاری و اصول اخلاقی را وضع کنند، بنابراین هیچ نیازی به دین و مکاتب مذهبی که قانون اخلاقی وضع کنند، نیست. از جمله مشهورترین آتئیستها میتوان داروین و استیون هاوکینگ را نام برد. داروین معتقد بود که داستان آدم و حوا کاملاً ساختگی است و انسانها از نسل میمونها هستند که طی میلیونها سال تکامل پیدا کردهاند. و در نهایت در سالهای اخیر( ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰. م) "سِیتِنیسم" یعنی شیطان پرستی شکل گرفت و شیطان به عنوان موجودی مقدس پرستیده میشود. نظریات دیگری هم مطرح شد که بخاطر طولانی شدن عنوان نشد. چکیده تمام مسائل ارائه شده در بالا این است که: شیطان تا حدود زیادی به هدف خودش رسیده است و آن هدف این بود: ابلیس به خداوند عَرضه داشت: طوری انسان را اِغوا کنم که ; انسان تو را (خدا) پرستش نکنه که هیچ; کاری کنم انسان جلوی مَنِ شیطان سجده کنه. و در پایان این نکته خاطر نشان میشود که تمام این ایسم ها نتیجه سلطه و اُلیگارشی یهود و تورات تحریف شده بر دنیای غرب است. مصطفی.
سلام آقا مصطفی دوست کمتردیدهی من. خوب سیر کردید روند شکلگیری مکاتب سیاسی و فکری اروپا را. تحسینبرانگیز. بسیار مرحبا. آنان هزار سال حکومت و قدرت اربابان کلیسا در دین تحریفشدهی آلوده به مفاسد پاپها در کاتولیکها را معیارِ نقد خود قرار دادند و آنگاه برای رهایی از آن بند، فکر کردند ایدهی درستتری دادهاند. اما خود اروپایاییها سالهای بعد، حرف اندیشمندان و فیلسوفان خود را به هیچ گرفتند و فقط به عنوان ورقپاره به آن نگریستند و شروع کردند به جنگهای بسیارکشنده و ویرانگر و طولانی علیهی همدیگر. میلیونها انسان را خودشان کشتند که چه؟ که مرز و سرحداد خود را با نژاد خود مساوی و محصور کنند. اینک هم که اتحادیهی اروپا شدند در درون ضد همدیگرند. و به هم از روی تظاهر چهره میگشایند. بگذرم. بدبختتر آنانی در ایران هستند که آن افکار پوچ در اروپا را معیار و آرمان خود میکنند دچار خودباختگی و شیدازدگی دروغیناند. از شما بابت دانش به این علوم و پایش برای بررسی و نیز گرایش به فکرهای پاک دینی متشکرم. امید است صحن، صحبتهای شما را توجه کند.
پاسخ مصطفی بابویه: سلام خدمت شما آقا ابراهیم عزیز. خرسندم که نوشتار بنده مورد قبول شما واقع شد از اینکه نظرات خود را عنوان میکنید از شما ممنونم. بعضا بخاطر مشغولیتهای پیش آمده امکان حضور مستمر در فضای گروه از بنده سلب میشود از این بابت عذر تقصیر دارم. همانطور که مستحضرید: اساس و هدف هر دین و شریعتی رساندن شخصیت انسان به تعادل است(که این موضوع در روانشناسی هم موضوعیت دارد). افراط و تفریط سرآغاز هر انحرافی میباشد. اسلام دینِ اعتدال است و هنر انسان در این است که معتدل باشد و این اعتدال در رفتار و گفتار و حرکات فرد باید ظهور و بروز کند. مثلا اعتدال در امور فردی ;اعتدال در عبادت;اعتدال در سخن گفتن; اعتدال در راه رفتن; اعتدال در خوردن و آشامیدن; اعتدال در دنیاطلبی;اعتدال در خشم و غضب;اعتدال در ارضای غریزه جنسی; اعتدال در اقتصاد و...(کسانی از پُل صراط رد میشوند که به تعادل رسیده باشند) نیچه جنگ جهانی اول و دوم را پیش بینی کرده بود!؟ شاید بپرسید چطوری؟ جواب این است که: نیچه افراط و تفریطی که بر دنیای غرب و مسیحیت تحریف شده حاکم بود را حس میکرد و از آن بیزاری میجُست.و این افراط و تفریط باعث شده بود که غرب" جانب اعتدال" را از بدهد! در قرون وسطی و قبل از رنسانس مسیحیت دچار تساهل و تسامح (آسان گرفتن و سهل انگاری .کوتاه آمدن)افراطی شده بود. این تساهل و تسامح و کوتاه آمدن به حدی بود که مسیحیت تحریف شده; هر گونه دفاع از خود را محدود میکرد و این بی تعادلی افراطی باعث شد غرب از این طرف بوم بیفتد که نتیجه اش شد خشونتهای مشهود در دو جنگ جهانی اول و دوم. در باب. غریزه جنسی هم غرب به بی تعادلی رسید. کلیسا اجازه ازدواج را محدود کرده بود و مِیل جنسی به شدت سرکوب میشد(کشیشها و بعضا مردم عادی اجازه ازدواج نداشتند )که مشاهده میکنیم بعد از رنسانس و کنار زدن مسیحیت تحریف شده; حاصلش افتادن ;از این طرف بوم بود که نتیجه اش ولنگاری بی حد و حَصر در ارضای غریزه جنسی در دنیای غرب شد. در استفاده از فکر و عقل هم غرب دچار بی تعادلی بود. زمانی در اروپا اجازه تفکر از افراد سلب شد و تفتیش عقاید اَمری متداول بود. نمونه عینی گالیله بود که بخاطر اینکه گفت زمین به دور خورشید میچرخد نه خورشید به دور زمین; محکوم به اعدام شد. در برهه ای کنار زدن و نفی افراطی هر گونه فکر و اندیشه نتیجه اش شد"راسیونالیسم" یا عقلگرایی افراطی که از رنسانس آغاز و تا به حالا دنیای غرب به آن دچار شده است. این تکیه کردن افراطی و تفریطی به عقل و خِرَد بعنوان معیاری برای سنجش همه چیز = نتیجه اش شد بعضاً کتمان خدا و آخرت. در فیلمهای غربی هم تکیه به سه موضوع مشهود است: یک: شهوت دو: خشونت و غضب سه: و وَهم و خیال. ارادتمند مصطفی.
سلام و علیکم السلام جناب آقا مصطفای گرامی ما. کماکان از بیانات تحقیقشدهات لذت علمی میبرم. بیجهت نبود ویل دورانت کتاب لذات فلسفه را نوشت مرحوم زریاب خویی هم چه شیرین ترجمهاش کرد. آری؛ خواندن مباحث محکم و متین چه نقادی چه نظریهپردازی، لذات علمی بر انسان وارد میکند. نوشتههای جناب عالی برای من شهد دارد برای خواندن. ممنونم و مثالهای بایسته درین بسته فرستادید. درود دارم.
درگذشت مادر زندهیاد یوسف رزاقی
با یاد نام آفریدگارِ آفریدگان. سلام. بار دگر باید در غمِ غیاب یک مادر (درگذشتهی ۱۸ بهمن ۱۴۰۱) باشیم که در زندگیاش طعم تلخ درگذشت دو فرزندش را چشید؛ موسی که در نوجوانی بر اثر سوختگی دردناک درگذشت و زندهیاد یوسف رزاقی که در راه تهران برای خرید البسه و مایحتاچ نیازمندان برای توزیع در شب نوروز، در هجدهم اسفند ۱۳۸۳ در نزدکی فیروزکوه بر اثر یک تصادف دلخراش، مظلومانه و تنها جان باخت. این مادر برای ماها سالها مادری کرده، مهربانی نموده، بین ماها با یوسفش فرق نمینهاده. از نان تنوری بینظیرش تا سفرههای شام و ناهارهایش زیاد به ما خورانده؛ آن هم با اخلاقی راغب و چهرهی باز. دلم برای درد دوری دائمی این بانوی خوب، رنجدیده و بسیار زندهدل محلهی ما سوخت. اما چه باید گفت که قانونِ مرگ بر قبالهی سرنوشت همه دیده شده است. کما این که امام صادق ع میفرماید: "میان دنیا و آخرت هزار گردنه است که کوچکترین و آسانترین آنها مرگ است." حالا یوسف بیجبران ما، این هم مادرِ هجراندیدهی تو؛ آمده نزد تو بفرما. تسلیت دارم بر تمام تبار و تالی و باقییان ایشان. یاد «آقا» پدرِ یوسف -که ذاکر مطرح اهل بیت ع بود- را هم گرامی میدارم. | ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
رفیق و همسنگر شریفم جناب آقا سید کاظم سلام و عرض ادب و احترام. آقا برای آن دل ناآرام شما و بیتابیهای چندسالهی همسر گرامیتان (=دختر عموی عزیز ما) در فراق دردناکترین درد برای والدین -یعنی از دست دادن فرزند که جگر گوشه حساب میآیند- باز هم همدردی میکنم. یادم است آن سال یک نامهی مکتوب تسلیت با نهایت حس شراکت در اندوه، برایت نوشته بودم و درک میکردم چه تلاطمی وجودت را تکان میدهد. یاد سید باقرت که همنام عمویش شهید سید باقر صباغ بود، باز هم یاد باد. ابراهیم.
پاسخ جناب آقا سید کاظم صباغ: علیکمُ سلام و رحمت ا...آقا ابراهیم بزرگوار. تشکر میکنم از ابراز دوستی و محبت همیشگی شما و خانواده محترمتان، بله هنوز تسلیتنامه سال ۸۴ پیشم هست. انشاا... برای هیچکس، بویژه دوستان دوران مدرسه، و انقلاب و دفاع مقدس، هم محلیها چنین (از دست دادن جوان) حادثه ای پیش نیاید. انشاالله. سلام بنده و خانواده ام را به همسر وفادارت برسان. اتفاقاً عصر امروز جهت عرض تسلیت خدمت خانواده یوسف رزاقی و برادرانش رسیدم، در ادامه رفتیم پیش حاجی/ کربلایی رضا (پدر خانم دوست داشتنی شما) که ذکر و خیر خانواده شما هم شد. صلوات خدا بر روح پدر و مادر و برادر بزرگوارتان باد. سالم و سرزنده باشید. ارادت.
مجدد عرض سلام دارم رفیق شریف آق سید کاظم اولین همسنگرم در جنگ. باور بفرما هر گاه با تو رفیق شفیقم چهرهبهچهره میشوم آن غبار غم در وجودت را کاملاً لمس میکنم که برای جوان برومندت چهها میکشی. شکر خدا دل شما و دخترعموی نجیب من، مالال از امید و بردباری و سلامت نفسانی هست. برای محبتتان در تسلیت در منزل عمویوسف، بارها ممنون و برای زیارتقبول پیش حاجی رضای ما فراوان تشکر.
شهر ورزنه در جنوب شرقی استان اصفهان
مسائل جامعه
به نام خدا. سلام. جاهای مختلف ایران را رفتم و گشتم. نمیدانم چرا شهر ورزنه در جنوب شرقی استان اصفهان را هنوز نرفتم. شهری با زنانی سفیدپوش، چادر و چارقد سفید از جنس پنبهی زمینهای خودِِ ورزنه. اخیرا" که آقای محمد مقنیباشی مستندش را به ورزنه برد، چشماندازهای آن شهر را دیدم ازجمله این مادر محترم را. (عکسش را انداخته و بالا هم گذاشتم دو عکس از بین چهار عکس) او بسیار هنر داشت و فن بیان هم بلد بود. یکی از کارهای دستیاش بافت ضدِ چشمزخم است آن هم به شکل قلب. او از باوری میگوید که خود او و ورزنهایها بدان خو کردهاند؛ بافتِ قلب برای درهم کوبیدن افراد شورچشم. همآنانی که وقتی نظرشان به کسی یا چیزی میافتد زیان وارد میکنند و طرف را زمین میزنند. شاید در نظر کسانی این چیزها خرافه تلقی شود، ولی قرآن هم ر آیهی ۵۱ قلم صحبت از زخم چشم میکند آن هم در بارهی خود پیامبر اکرم ص:
«وَ اِن یَکادُ الَّذینَ کَفَروا لَیُزلِقُونَکَ بِاَبصارِهِم لَمَّا سَمِعُوا الذِّکر»
به ترجمهی حاج شیخ حسین انصاریان یعنی: «و کافران چون قرآن را شنیدند، نزدیک بود تو را با چشمانشان بلغزانند [و از پای درآورند].
حالا که تا اینجا آمدم حیف است خاطره نگویم: رفقا، همهساله یازدِهِم محرّم میرفتیم چلمردی جادهی استخرپشت خونهی آقای محمد کیانی. آن جا تعزیه و نذری پلا بود. ما معمولا"چند ساعتی خونهی جناب کیانی،هم نذری میخوردیم از عسل طبیعی تا اسبِهحلوا و پلا و انواع چیزمیزها. و هم بحث قرآنی و دینی و سیاسی میکردیم. روزی هم، بحث از آیهی ۵۱ قلم شد که مباحثهی خوبی در گرفته بود و حتی چالشی و داغ و زیبا، که مجبور شدیم به قم به یک روحانی محل، زنگ زدیم و نظر ایشان را هم درین باره جویا شده بودیم. خواستم با این پست بگویم باورها را بهآسانی نمیتوان از بین مردم منتفی نمود. و خاطره را هم از آن رو مطرح ساختم، تا گفته باشم هیچ کجا نمیگذاشتیم وقت ما هرز روَد؛ اصلا و ابدا.
| ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
گرفتن یادگاری از کتابخانهی "یادگار امام" قم
یادگاری آیا گرفتهاید؟ متن کامل در لینک بالا:
دامنه | : جناب حجت الاسلام شیخ مالک سلام. وقتی داشتم متن شما را -که عنوانی تهییجکننده و مناسب هم داشت- میخواندم که ببینم حرف شما درین متن نو چیست، در ذهنم این فکر چرخید که شما از کجا اطمینان دارید چنین روایاتی عینا" به آنچه در ایران رخ داد تطابق دارد؟! تا این که رسیدم به این جملهی فروتنانه و منطقیات که نوشتهاید: «هرچند که نمیتوان اذعان نمود که احادیث فوقالذکر به طور قطع، در رابطه با امام راحل و انقلاب اسلامی ایران، صادر شده است؛» خُب با جملهی تمامکنندهی بالایت، آن فکر پرسشی خودبهخود از سرم خارج شد. ولی باز وقتی ادامه دادم به پایینتر رسیدیم، دیدم وای! باز هم شیخ نکتهی ورای حرف بالایش گفت. آقا شیخ مالک شما حرف منطقی خود را پایینتر نقض کردید و علناً پس گرفتید و «روح الله» روایت را «اسم» تفسیر کردید و برای امام خمینی ره تأویل نمودید. ماندم چه کنم. بگذرم. ولی حق را ور ندهم و عرض کنم از هر گونه متنهای استدلالی و استنادی بسیار خوشم میآید.
نظر حجت الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی: دو عکس پروفایلت عالی بود. گویا یکی از شاگردان بزرگ دکتر سروش و دکتر علی شریعتی هستی. البته ببخشید جهت خنده گفتم. یوقتی بد برداشت نکنی. علوم از هر دانشمندی کسب کنیم اشکال ندارد.
سلام آشیخ مالک. خیلی هم خندیدم. ممنونم از حُسن خُلق آن جناب.
سلام جناب حجتالاسلام آق شیخ جواد آفاقی. حرف کشکولیام: فقط عکس؟! هر چند قشنگاید و سراسر گوش نشستهاید پس دقیق مطلع شدید. حرف «حضرت آقا» چه بوده.
حرف جدی من : لااقل یک تبیین و تحلیلی هم با قلم خود برای سخنان مهم رهبری معظم مینوشتید. فقط حسین شریعتمداری را در ماجراهای مملکتی میفرستی به صحن محترم؟ که بالاتر چند روز زودتر از شما، جناب آق سید موسی صباغ هم کپی آن را کامل گذاشته بود و جناب مدیر قاسم هم آن را در «هِدر» (=سربرگ) صحن سنجاق نموده بود. من که البته آن کپیها را هیچ نمیخوانم، اما اگر شما تبیین مینمودید با قلم خود این سخن رهبری معظم را که حضوراً شرفیاب شدید، لابد خواندن داشت.
شیخ مالک رجبی: سلام علیکم آقا ابراهیم اندیشمند. برداشت تفسیری بود به اسم روح الله و یک نظر بود با تحلیلی که انجام گرفت. با توجه به توضیحاتی که داده شد چون در طول تاریخ به اسم روح الله با اوصافی که برای امام راحل اتفاق افتاد نداشتیم..آیا شما سراغ دارید؟؟ منظورم فقط اسم روح الله. اعتقاد ما اینستکه امامان ما علم غیب دارند و به آینده خبر دارند.
دامنه |: سلام مجدد استاد شیخ مالک. بنده هم مانند خود شما به این پدیده مینگرم؛ نه میتوان تطبیق یقینی داد و نه میشود رد یقینی کرد. چون «مسلّم» گرفته بودید، حاشیه زدم. البته منظور شما را هم در سراسر متن خوب شما متوجه شدم. از پاسخ و توضیح مناسب جنابعالی ممنونم.
سلام تازهتر جناب شیخ مالک. این معنی از «مسلّم» تازه به گوشم رسیده! من تا به حال هر چه مسلّم میدیدم، یعنی قطعیت تام. اما شما به روی ما حرف تازهای گشودی استاد شیخ مالک. لابد «مسلّم» ما به «مسلّم» شما در حوزه فرق دارد! کشکولی نشه!
پاسخ شیخ مالک: بله درست گفتم. درجه کلمه یقین و یقینیات و قطعیت و قاطعیت از سلم و سلمنا و مسلم و مسلمات بالاتر است.
سلام مجدد استاد شیخ مالک. با این حساب در جواب شما، یعنی وقتی میگوییم حجاب متعارف زن و مرد از مسلّمات اسلام است، طبق تعریف شما یعنی یقینی نیست! و این استبعاد دارد. من چیز مسلّم و مسلّمات را از یقینیات میدانم.
شیخ جواد آفاقی: وعلیکم السلام. از لطف وعنایت جنابعالی درگذشته و در حال حاضر برخودار بوده وهستم. قریب ۱۲ سال که در تهران هستم هر سال درنوزدهم بهمن توفیق چنین دیداری باهمراهی همرزمانم در مجموعه نیروی هوایی وپدافند صورت گرفته است. و از زیباییهای دیدارها نوسخنی وعدم تکرار بسیاری از مطالب طی این سالها بوده وشور وشعف مستمعین برگرفته ازشدت اشتیاق به دیدار هرساله حقیقتا بیشتر بوده است. جمعیت حاضر در حسینیه چند صدم کارکنان حاضر در سطح تهران واحیانا استانها میباشند که شانس دیدار را داشته اند..چندفراز از سخنان رهبری معظم جلوه خاصی داشته است. حضور مستمر وحمایت ایشان از ارتش. ارتباط با بدنه ارتش از قبل از انقلاب. تفاوت ارتش شاهنشاهی با ارتش بعد از انقلاب. ومهمتر از همه ماندگاری روحیه انقلابی در بین احاد کارکنان ارتش تابه امروز. شاید اشاره ای بود به حوادث اخیر که از مجموعه ارتش وسایر نیروهای مسلح حتی درسطح سربازی آن سستی وخللی دیده نشد.ارتشی از اول انقلاب با غیرت بود وبرای مردم وانقلاب وحفظ دستاوردهای آن با غیرت ماند.....وهمچنین سخنان مبسوطی نسبت به دهه فجر داشته اند واشاره صریح آن به راهبرد دشمن ایجاد اختلاف ودو دستگی است وتاکتیک دشمن دروغ پردازی است. ونکته آخر اینکه وجود اختلاف وسلایق مختلف طبیعی است آنچه مهم است آنستکه تبدیل به گسل نشود....پایان مطلبم در باره سخنان آقا... اما درباره کپی ها.شایدسر مقاله متعددی را میخوانم. سلیقه شخصی خودم اینست مطلبی را که می پسندم دوست دارم دیگران هم بخوانند. در مشخص کردن نام مقاله نویس هم دوست نداشته وندارم انتحال رخ دهد. درمجموع از مطالب ایشان حداکثر سه موردکپی داشته ام. جدا عرض میکنم دراین سرمقاله ها آنچه برایم مهم است مطالب مستنداست نه اشعار به نویسنده گرچه نویسنده هم پیش مامحترم است. به احترام عزیزان مسوول در گروه اگر مخالفتی هم داشته باشند عمل میکنم. ارادت همچنان باقیست.
سلام دوباره استاد آشیخ جواد آقا آفاقی. برای من حضرت عالی رایحهی مرحوم زندهیاد حاجآقا آفاقی -عموزادهی معزز و محتشم مرحوم مادرم- را میدهید و حُسن خُلق شما و رفتار خلیق و جاذبتان مرا همواره دوستدارات نگه میدارد. نیز به قول محلی: مِره تِ جِه رحم انِه. توضیحات لازمی بود که فرمودید. هم چینش مهمانان را متوجه شدیم و هم اُمّهات سخنان رهبری معظم را از قلمتان. نکتهی مهمتر این که اشاره داشتید به «نوسخنی» در آن دیدار که با اینکه هر سال دیدار تاریخی آن سال مهم، تجدید میشود ولی سخنان هر بار نو و فرازی تازهتر است. در مورد کپی، دخالت نمیکنم، منظورم این است ما به خود قلم شما استاد گرامی ما محتاجیم. یعنی حیف است محروم باشیم از دیدگاه و نوشتههای خود حضرت عالی. وگرنه این صحن محترم با مدیریت مدیرهای محترم خیلی هم عادی و آزاد دارد پیش میرود و بنده هم نوشتههای قلمی اعضای شریف را میخوانم. بنده هم از لطف شما فامیل ارجمند و والامقامم ممنونم. با ارادت: ابراهیم.
جواب شیخ جواد آفاقی: سلام وارادت مجدد خداوند والده گرامیتان دختر عموی عزیز ما وابوی ارجمند واخوی مرحومتان را رحمت کند. در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی ع نائب الزیاره ودعاگوی همه مرحومین یادشده هستم.
دامنه |: محضرتان مجدد سلام علیکم. چه هم عالی شد صحن حضرت حسنی ع هستید و یاد والدین و اخوی ما نمودید و نیز دارید برای آنان ذکر خیر روانهی درگاه حضرت باریتعالی میکنید. خشنودم. عکسی هم اخیراً از قبر مرحوم ابویتان حضرت حاج آقا آفاقی در مزار دارابکلا انداخته بودم که جهت یادکرد آن روحانی وارسته که پیشوایی مذهبی برای ما در اوائل انقلاب تا پایان عمر بابرکتشان بودند، میگذارم:
راست: قبر پدربزرگ مادریمان مرحوم آق شیخ باقر آفاقی
چپ: قبر عموزادهی مادرمان مرحوم حجتالاسلام حاج آقا شیخ احمد آفاقی.
نظر سید موسی صباغ: سلام آق ابراهیم. در متن جوابیه شما به آقا شیخ جواد آفاقی ، نامی از بنده آوردین در ارتباط بارگزاری کپی از حسین شریعتمداری. خواستم عرض کنم که برای تحلیل مسائل روز و آنالیز افرادی که یه روزی بعنوان رئیس جمهور ، نخست وزیر ، وزیر ،نماینده مجلس و.... نیاز به اطلاعات و آگاهی و مطالعه و رصد اخبار و تحلیل داخلی و خارجی است. که بنده بی بهره هستم . و آقای حسین شریعتمداری رو انسان اگاه و اهل مطالعه و تحلیل های ایشون رو نزدیک به واقعیت میبینم. و به همین خاطر در گروه بارگزاری میکنم برای کسانی که علاقمند به مسائل روز و سیاسی هستند مطالعه فرمایند. و برداشت ها هم آزاد است. ملاک سنجش عملکرد و افکارشان وضعیت فعلی است. ارادت ویژه.
کم نگذارم و بگویم طبق سورهی مبارکهی عصر، تواصی به حق کردهای و نوشتهات در دستهی نصیحتهای نافع قرار دارد و غیرمعقول هم نیست و منبسط شدم وقتی دست به ارشاد من زدی. اما بگذار حرفم را بیرون بریزم و بعد از صد و پنجاه و اندی سال عمر! توی قبرم نبرم: شگفتزده نبودم آن زمان وقتی حضرت امام امت- سلام الله علیه- در چهارده خرداد شصت و هشت رحلت کرد، مرجع شرعیاتم را تغییر ندادم و مقلد شرعی فقیه عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی منتظری نشدم، یکی از علل باقیماندم بر تقلید از آن حضرت این بود آقای منتظری شرکت در نمازجمعه را در عصر غیبت حضرت موعود عج هم واجب میدانست. کاری ندارم که بر یازده نجاست هم، یک نجاست اضافه کرد و عرق آن فعل ویژه را نجس میدانست. بگذرم. حالا شما مرا به شرکت در نمازجمعهی سورک فرا میخوانی؟! کتمان باقی نگذارم اوائل انقلاب پیش خود حساب میکردیم، چون آقاخامنهای یا آقارفسنجانی سه هفته در میان نمازجمعه میخواندند از دارابکلا راه میافتادیم که برویم تهران نمازجمعه و برگردیم. اون زمان نام امامجمعهی آن روز را به خاطر جنگ و امنیت اعلان نمیکردند. حدسی (=اَطِر پِه) راه میافتادیم و گاراژ پیرزاده دروازه بابل ساری، اتوبنز وحدت سوار میشدیم و میآمدیم مستقیم خیابان انقلاب، دانشگاه تهران. یکدفعه یخ میشدیم چون از بالای جایگاه آقای وزیر شعار -که مرحوم شد و اسمش یادم رفت- مثلا" میگفت آیت الله موسوی اردبیلی تا دقایق دیگر برای ایراد خطبه وارد میشود. خیط برمیگشتیم. البته نمازجمعه را اقامه میکردیم. آق شیخ مالک ما را همین نمازجمعه پردیسان قم چرا فرا نمیخوانی و به سورک حواله میدهی؟! من به شرط کشکولی با شما در نمازجمعهی شهر سورک شرکت میکنم: یا به خودت یا بنده وقت دهند ایراداتم را به نحوهی برگزاری نمازجمعه در کشور و انتقاداتم را به محتوای نادرست اغلب خطیبان جمعه کشور که گاه به شکل و محتوای نمازجمعهی عربستان سعودی شباهت میزند، آزادانه مطرح کنم!!! اما بعد اگر شما آشیخ مالک و یا هر بزرگواری فکر میکند امامجمعه هر جا رفت و میرود و خواهد رفت را باید هَمطی فِرطّه فِرطّه هر کاجه پخش کرد، تا جوان و مردم را حالی کنید یک من ماست چقدر کره میدهد، بسمالله. لابد ارزیابیهای شما چون مرد میدانیتر هستی، به واقعیات جامعه نزدیک است. خالی نگذارم روی محتوای نمازجمعههای سورک داوری ندارم چون خبر از آن ندارم و از پیشداوری هم حذر دارم.
آقا مصطفای بابویهی ما سلام و بنده هم تقدیم احترام دارم. من هم با پیشنهاد عقلانی و قابل انتظار حضرت عالی موافقم. درست است حرف شما، بله؛ اساسا" چرا یکی از جاهای تولید محتوا، خود همین صحن رزمندگان نباشد که اینهمه اعضای متفکر و صاحب فکر و نظر و وارد در مسائل دارد. چه میشود نوشتههایی درین صحن از سوی اعضای فخیم و شریف نگاشته شود که هر کس راحت رغبت کند، نه فقط بخواند حتی اگر ترجیح داد متنی مفید است آن را به جاهای دیگر بفرستد. چرا همیشه این صحن جای دریافت کپیها باشد. چرا دارابکلا مرکز تولید محتوا برای سورک و میاندورود نباشد. مگر کم دارد؟ هرگز. البته چند بار روشن گفتم که بنده در کار مدیریت مدیران محترم این صحن محترم دخالتی نمیکنم. اگر صبح امروز به پیشگاه استاد حاج آقا شیج جواد آفاقی هم توقع و انتظار بردهام دلیلش این بوده ایشان از اعضای صاحب نظر این صحن هستند و از بیت عالِم بزرگ دین. پس خیلی بیراهه نیست اگر خواستم به قول استاد نجفی از رشحات قلمش بهره برگیریم. همین. از شما تشکر وافر دارم که مطلب را خوب پختید. درود.
استاد جناب نجفی سلام علیکم. دقیق تشخیص دادهاید؛ کار مرا راحت کردید عالیجناب. بلی، میخواهیم صحنی را شاهد باشیم که بیشتر پستهای ارسالی از اندوختههای خود اعضا شکل گرفته باشد. این کار جاذبهها و آثار خودش را دارد و از عوارض هم خالی است. مثلا" حتی در موضوع تسلیت به صاحبان مصیبت، وقتی کسی از قلم خودش استفاده میکند ولو در حد چند خط ساده و از دل برآمده، قلب صاحب آن مصیبت را فتح میکند. حالا همین تسلیت هم اگر فرضا" متنی کپی ازین سو و آن سو باشد، شاید آنچنان روح و قوت قلب نداشته باشد که بتواند اثر بگذارد. انگار متنی مرده و بی روح است.
دانشور محترم جناب آقاعیسی رفیق گرانقدرم سلام. با جملهی شما که فرمودید "چقدرهم جذاب می شود که اعضا محترم فقط تراوشات ذهنی خود را در باره مسائل مختلف، با دیگران به اشترک بگذارند" عمق درخواست مشخص شد. با باقی سخنان معقول شما مخالفتی ندارم. ارزیابی و انتظار شما هر دو درست است. من هم، نیاز ضروریتر را مد نظر گذاشتم وگرنه هر عضو محترم صحن، از حق پستگذاری برخوردار است و مدیریت مدیران محترم این صحن مفخّم هم، چنین فضایی مشاعد و سرشار از خلوص و دوستی را تمهید نمودهاند و مانع کسی نشدهاند. من فقط حاجت به کسانی بردهام که یقین دارم اگر وارد میدان تبیین شوند، هیچ کمی از آن کسانی ندارند که آن کپیها را نوشتهاند. از جملهی خودمونی شما که نوشتی: «فِک کامبه ناخواسته از یک دَس کف ویشتِر بَییه» لذت بردم و خندیدم. اگر چند متر هم مینوشتید رغبت داشتم نوشتههای شیوای شما را از ذهن و فکرم متأملانه عبور دهم. باید تشکر روانه کنم که دست به بیان نظر زدید و ما را از حضور خود مطلع کردید. روح آن مونس جان و جام شما شاد.
آقا مصطفی سلام. در عدالت، چه در مفهوم آن و چه در منظور آن، با بینش خوب شما همعقیده هستم. خیلی هم ردیف و در سنخ منطق، سخن میگویید. همه مهم بود؛ سخن امام علی ع اساس عدالت را مشخص کرد و سخن افلاطون هم هشدار است بر نظامات سیاسی بیاعتنا به عدالت که منجر به نابودی آن نوع حکومتها میشود، حتی چارهی کار را برای مواجه نشدن با انقلاباتِ زیر و زبَر کننده، در اجرای عدالت میداند. این طور بگویم که به قول استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری (نقل به مضمون)، هر چه عدلی است، شرعی است. و هر چه شرعی است عدلی. به قول استاد آقا نجفی دارابی: یا علی؛ که معیار عدل و عدالت و حقیقت امان علی ع است. شادمانیام تشدید میشود وقتی نوشتههای محققانهات در صحن محترم رزمندگان سو سو میزند. خدا قوت.
نظر سید علی اصغر: در پاسخ به آقا عیسی رمضانی دارابی: سلام مرد عرصه فرهنگ و دانش ، مهربان و مومن. نگارش تان پرفایده و دارای پیام خردمندانه است البته ادبیات مرتب هم دارد . باشکوه بودن در کمیت نیست در کیفیت است . چنانچه به تعداد انگشتان دست در مناظره مجازی برآیند و گروه شاهدباشد زیباتر از بار گزاری پست های است که انتقالش خیلی راحت است و تاثیر خیلی کمی دارد . اگر اعضای محترم گروه فقط کپی ارسال کند و پست جهنده بفرست چه زمانی خواهد توانست تحلیل محتوی کند و دیگران وارد مباحثه با ایشان شوند . مدیریت صمیمانه رزمندگان اسلام وارد محدودیت های فنی نشدند . بعبارتی قوانین وضع نکردند و اعلان نظرهای آقا اسماعیل آقایی هم بیشتر شخصی است تا مدیریتی ! بنابرین بنده شخصا درپی راهی هستم که باور آقا ابراهیم طالبی است و از نوشته های تاثیر گذار و کارشناسی و فنی اش درس می گیرم . انتظارم به پیوست انتظار آقا ابراهیم سنجاق شده است که انتظار داریم علما و اهل تحلیل و فعالین اجتماعی و سیاسی نوشته های خودشان را ارائه بدهند.
سید اندیشمند متدین من سلام. در آغاز بیآغازم که رفیق، قلب تپندهات را در اَعلیترین پمپاژ میخواهم. و غم قلوب عَطوف تو و زنعموی معززمان را در کمترین حد و بهانه. آقا، من به پیامرسانهای خارجی وصل نیستم و اساساً اهل نصب فیلترشکن در گوشیهایم ابداً نیستم، پس به آقا سید مهدی حسینی دوست گرامی و گرانقدر ما دسترسی ندارم. اگر ممکن و میسور بود بالاترین مراتب تسلیت مرا به آن جناب حتماً ابلاغ نما. استفاده کنم ازین پست، که بابت همباوری تو با بنده، در لای متن پاسخ متین و درخشندهای که به دوست دانشورم آقا عیسی رمضانی مرحوم محمد در چندین پست بالاتر، نوشتهاید، وافر تشکر دارم. در آخر باز هم اذعان کنم هیچ روز این روز و شبها نشده که تو در خاطرم حضور نداشته باشی. انگار یک روح ثانی در وجودم طلوع دارد. با تو غمناکم کما اینکه همهعمر با تو شاد. ابراهیم.
میان همه سلامها، این سلام، ویژه است، همانند سلام فرمانده،
سلام به تو و روزی که بذر تو در اوایل دهه چهل با فریادهای روح الله کاشته شد،
سلام به تو و روزهایی که در سالهای ۵۶ و ۵۷ سر از خاک برداشتی و با خروج دیو از کشور و ورود فرشته به تهران، در ۲۲ بهمن متولد شدی،
سلام به تو خونهایی که در آن سالها تو را آبیاری کردند تا در زیر پاهای جلادان و خیانتکاران نمانی و همانند نهالی نوپا آزادانه سر بر آوری،
سلام به تو و روزهایی که عشق و معنویت را در جبههها رقم زدی، جوانان برومند زیادی افتادند تا تو همچنان رشد کنی،
سلام به تو و روزهای سنگین قبول قطعنامه که دلها مکدَّر شد، اما باور به وعده های روح الله استوارتر شد و تو تنومندتر،
سلام به تو و آن هجومهای فرهنگی همه جانبه که با نام روابط و تبادل فرهنگی، در فکر شبیخون بودند،
سلام به تو و روزهای فتنه سال ۸۸ که فضا را غبارآلود کردند تا ما نه، بلکه تو را ناپیدا کنند، اما تو تناورتر شدی، هرس شدی، بارهای اضافه را پیاده کردی و نسل جدیدی را سوار واگنهای پر از امید خودت نمودی،
سلام به تو و روزهایی که نه سلاح، نه دیپلمات، نه چوب و چماق، بلکه هرزگی و برهنگی به جنگ با تو آمده بود، روزها و ماههایی که جنگ ترکیبی و جنگ شناختی دست در دست خواستند تو را از ریشه بکَنَند و تو را از هویت تهی کنند و ما مظلومیت تو را نظاره میکردیم، اما تو همچنان با لبخند و استواری تمام آنان را آگاه کردی و به راه خود ادامه دادی و امروز ۴۴ ساله شدی،
اما امروز، عده ای هنوز نمی دانند با خودشان چند چند هستند، نمیدانند با این همه آثاری که این انقلاب از خود به جای گذاشت، غدیری بمانند یا به سقیفه برگردند، گاهی غدیری هستند و گاهی سقیفه ای و گاهی نه غدیری و نه سقیفه ای، به قول قرآن، مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ. هنوز خیلی مانده تا راه را از بیراهه تشخیص دهند، کسانی که خودشان را کوچک می دانند، انقلاب را هم کوچک می بینند، بزرگ منشان، بزرگی انقلاب را به راحتی درک می کنند، فرق بین شعب ابیطالب و خیبر را درک نکردند و نمی دانند ما امروزه گرچه در دامنه در حال حرکتیم، اما در موضع جنگ خیبر هستیم، نه شعب ابیطالب... خیلی مانده تا درک کنند. یک زمانی می گفتند انقلاب چهل سالگی خود را نخواهد دید و عده ای هم در داخل نماینده جان بولتون شده بودند، اخیرا هم عده ای می گفتند نظام برف زمستان را نخواهد دید، اما یادشان رفته بود که انّ ربّک لبالمرصاد
ضد انقلابها آمدند و رفتند، حتی سوپر انقلابیهای پشیمان هم آمدند و رفتند، اما آنچه باقی ماند و انشاالله سالیان سال باقی خواهد ماند، "انقلاب" است و "انقلاب" است و "انقلاب". آیا این عظمت، این سربلندی، این درخت تناور و تنومند و باثمر، سلام ویژه نمی طلبد؟ امروز، به یاد ماندنی ترین روز تولد تو بود. انقلاب ما بر حق بود و آنچه حق باشد، جاودان خواهد ماند، ولو کره المشرکون.
استاد آقا احمدی سلام مجدد. اول از ایراد شروع کنم، سپس از سراسر درستی و راستی سخن آن جناب درین متن گیرا. ایراد این است اسمی که برای بذر آنگاه نهال و حالا شجرهی تنومند یعنی انقلاب اسلامی ایران برگزیدید نارسا است زیرا آن را فقط در مردان به تقلیل بردید و نوشتید: "مرد ۴۴ ساله" حال آن که این انقلاب حاصل جمع زن و مرد ایران است نه فقط مردان. بهتر میبود نام آن آدم ۴۴ ساله یا انسان ۴۴ ساله میگذاشتی و یا حتی فرد ۴۴ ساله که شمولیت داشت. مثل عنوان کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» نوشتهی آیت الله سید علی خامنهای -رهبری معظم- در پیش از انقلاب که منظور ۲۵۹ سال امامت ائمه علیهم السلام است که چون نور واحدند جمیعاً شدهاند انسان ۲۵۰ ساله که پس از این مدت سال امامت حضوری، عصر غیبت امام موعود عج آغاز شد.
اما بعد؛ متن مبتکرانهی شما ۱. هم بهخوبی نشان داد این انقلاب چگونه و با چه تفکر و مراحل دشواری سر از مرز پرگهر برافراشته ۲. هم تبیین کرد چگونه سرافرازانه یک جنگ لعنتی را ظفرمندانه پشت سر گذاشته، ۳. هم هجمههای بیرحمانه و غیرمنطقی خصومت عدهای مخاصمهجو با آن را برملا داشته ۴. هم در یک تعبیر جذاب و واقعگرایانه، مردّدین را در قالب "مُذَبْذَبِین" نمایان شاخته ۵. و هم تئوری خیبر را خوب جَلوه داده و از مَهابت شِعب ابی طالب بیرون انداخته. سلام بر این شجرهی طیبهی ۴۴ ساله که صاحبان قدرت باید بر اصلهای ثابت و اصلهای سیّال آن وفادار بمانند و کژراهه نروند و درود بر قلمت که آن را تحریر کرده. آقا احمدی پوزش دیر مجال یافتم که به آن بپردازم. متن شما هم را مجدد انگشتنشان کردم بالا.
متن آن در لینک بالا در دامنه
سلام جناب آقا مصطفی. چون فرمودی فرصت مباحثه نمیکنی و وقت آمدن به صحن محترم را نداری، بنده هم از پرداختن به بحث عقب نشستم. اما متون شما را که به فکر و مطالعه و قلم پژوهشگرانهات آراسته است، میخوانم. بگذرم.
سه خبر، سه نظر
به نام خدا. سلام
خبر یکم : کیهان نوشته: "تحریریه روزنامههای زنجیرهای یا شعبه رسانههای بیگانه؟!"
نظر : اساسا" از دیرباز با مواضع روزنامه کیهان مسئله دارم اما این تیتر کیهان برای این چند روزنامه -خصوصا" طی سالهای اخیر- دقیق بود. من هم شک ندارم عواملی خطرناک برای بیرون شدند.
خبر دوم : اعتماد منعکس ساخته: ولادیمیر پوتین اوکراین را «مناقشهای وجودی» علیهی غرب توصیف کرد.
نظر : از همان اولین روز ورود روسیه به این مسئله، در "مدرسه فکرت" نوشته بودم، این یک رویدادِ بیمانند است که دو اردوگاه غرب و شرق را به مَصاف هم میبرَد. تردیدی نیست این یک جنگ معمول نیست یک نبرد طبیعی و قسری است، یا همان «مناقشهی وجودی».
خبر سوم : اترک تیتر زده آیتالله جنتی گفته: "باید به داد مردم رسید" ... "هم دین ما و هم آرمانهای انقلاب و سنت و سیره پیامبر (ص) و ائمه به ما آموخته است که راضی نیستند حتی یکی از پیروان آنان گرسنه بماند. آنان مقید بودند که باید شکم مردم سیر باشد."
نظر : آیتالله شیخ احمد جنتی اگر خیلی راست میگوید با این کِبَر سِنّیاش، کنار بکشد و بگذارد کسانی وارد مدیریت کشور شوند که شایسته برای رسیدن به دادِ مردم باشند. این که کسی به میز قدرت بچسبد و حاضر نباشد آن را ترک کند، جزوِ آدابی نیست که سنت و سیره بر آن دست نهاده. شایسته کسی است که فکر و جسم درستی برای کار برای مردم داشته باشد و وقتی دید از دیدهی مردم افتاده داوطلب میزش را به شایستگان بسپُرد. | ۳ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی.
جناب آقای روخ فروز ذاکر محترم اهل بیت -علیهم السلام- سلام. در متن بالا -که گذاشتهاید- آموختیم میان قلب و اشتیاق و تقرّب، یک ربط وثیق و یک منطق محکم برقرار است. در متن پایین هم که گذاشتهاید دانستیم که از نظر امام خمینی ره هر چه عارفان والِه، در آثار قلمیشان در سالیان فراوان، گفتند، در «چند کلمهی مناجات شعبانیه» مندرج است. و این یعنی جامعبودن مناجات شعبانیه.
از حُسن انتخاب متنهای فاخر و دینی توسط ذوق و هوش شما شادمان و خشنودم.
جا دارد علاوه بر تقدیر و تجلیل حضوری که در دارابکلا رخ داد، درین صحن محترم هیئت هم، از شما قدردانی کنم که مجلس پسرعمهی عزیزم را با لحن گرم و بیان مسلط، گرم کرده بودید. مطالب در مصائب روضهی شما، معمولاً هم متقن است و هم به مَقتل نزدیک و خصوصاً هم خلاصه و عصارهواره هست. همینش خوب است جناب حاج اباذر.
همچنین از دوست گرامی خودم جناب آقاخلیل شاه علی هم تشکر فراوان دارم که با تسلط و دانایی، مراسم پسرعمهام را اداره کردند و شایستگی خود را در برگزاریهای اینچنین مراسمی، بروز دادند.
پاسخ روخ فروز: و علیکم السلام و رحمه الله و بر کاته. واقعیتش اینه از محضر اساتید قلم و شخصیتهای فرهیخته علی الخصوص حضرتعالی بسیار بهره میبریم و باعث افتخارماست در جمع خوبان باشیم.
پاسخ آقا خلیل شاه علی: با سلام خدمت عمو ابراهیم. ضمن عرض تسلیت دوباره به شما از بابت درگذشت پسر عمه عزیزتان. بله درست فرمودید سرور عزیزمان حاج اقای رخ فروز همیشه و در همه مراسمات که حضور داشتند .چه در انتخاب اشعار و چه در خواندن روضه های مستند مجالس رو پر بار و پر فیض کرده اند .خدا حفظشان کند و ماندگاری ایشان و نوایشان را از خدا وند منان خواهانیم. از بابت لطف و عنایتتان در مورد بنده هم از شما تشکر میکنم.الهی بمانی برای همیشه.
قدرت عقبراندن ایران را ندارد
اشاره: رفیق آق سید علی اصغر از من خواست روی متن "استراتژی غرب نسبت به ایران" نوشتهی جدید آقای دکتر محمود سریع القلم -که "مجمع فعالان اقتصادی " آن را چکیده کرد- نظرم را ارئه دهم. من با قبول و اطاعت از پیشنهاد این رفیق اندیشمندم، ابتدا سعی میکنم اصل نوشتهی آقای سریع القلم را به سبک روششناسی، "تحلیل محتوا" واقعی کنم، سپس نظرم را در پایان بگویم:
من تا جایی که با افکار سریع القلم آشنایم، او در صدد است به لحاظ نظریهپردازی، رفتار ایران با جهان را بر مبنای سه پایهی قدرت متعارف، ثروت انباشته و عقلانیت مدرن تنظیم کند. بنابرین با این نگاه، وقتی وارد تحلیل میشود سمت و سوی تحلیل را به این سه ضلع مثلث میرساند. او دولت فعلی حزب دموکرات آمریکا را با شاخص "تولید ناخالص داخلی ۲۵ تریلیون دلاری" بر راهبردی میبیند که باید تحولات جهانی را به سود آمریکا رهبری کند تا بتواند باز هم قدرت ۴ سالهی دوم را از حزب رقیب برُباید. لذا دولت جو بایدن از نظر وی بر پیادهسازی سیاستِ "برونسُپاری، بدون درگیری های درازمدت و سردردهای سیاسی"، دارد خود را مجدد تجدید قوا میکند، با تقسیم سه محور "استرالیا، کره جنوبی، ژاپن و هند در برابر چین" و " لهستان، آلمان، فرانسه، انگلستان و کشورهای اسکاندیناوی در برابر روسیه" ، "اسراییل و عربستان" هم برونسُپاری ایران را به عهده گرفته اند و خودِ واشنگتن این مجموعه را مدیریت و هماهنگی می کند.
به همین دلیل دولت فعلی آمریکا در برابر ایران، روش سیاسی Remote Control (=کنترل از راه دور) را ادامه میدهد چراکه بنیانهای این روش عبارتند از: "انزوای سیاسی، جلوگیری از سرمایه گذاری خارجی، افزایش نرخ تورم و منوطکردن عموم گشایشهای مالی به تایید وزارت خزانهداری."
سریع القلم سیاست آمریکا در برابر ایران را عین سیاست آن کشور با شوروی میداند که از نگاه آنان "یک سیستم خودمخرّب" بود که با "گذشتِ زمان" خودبهخود به انتها میرسید و نیازی به جنگ مستقیم نداشت. اینک، همان حالت را برای ایران قیاس میکند چون وی معتقد است "اروپا و آمریکا برداشت بسیار منفی از سیستم سیاسی و حاکمیت ایران" دارند و به بخش معارضین نظام امید بستهاند.
پس سریعالقلم نتیجه میگیرد: "اگر از تاریخ بیاموزیم، ایران نمیتواند در خاورمیانه به یک قدرتِ مسلط و پایدار سیاسی و نظامی تبدیل شود. خود سریع القلم در نظریههای روابط بین الملی خود، قبول دارد اولین اقدام یک کشور برای قدرتمندشدن و تأمین امنیت ملی، "صلح و تفاهم و سازگاری با همسایگان" است. و یک شناخث انتقادی هم دارد از سیر ۱۰۰ سالهی ایران، و آن این است که "از زمان مشروطه تا به حال، ایرانیان در مسیر توسعه و دموکراسی همچنان دورِ خود میچرخند."
اینک نظر بنده:
به نظر من آقای محمود سریع القلم شاید انگیزهاش این باشد سطح تخاصم نسبت به ایران را کاهش دهد. بیشتر از طریق تحریک سران حکومت در ایران جهت تغییر نگرش به کشورداری و جهانمداری. چون تماما" نگاهش به توسعه و رشد ایران است. از سوی دیگر برای او، اول ثروت کشور اصل است، سپس اگر زمانش رسید، مذهب. نیز تزش این است تمام سیاستگذاری کشوری باید از ریل عقلانیت عبور کند نه شرع و مذهب و نیز ترجیحات روحانیت به عنوان صنف مسلط. ضعف بزرگ وی اما دستکم این سه تاست:
۱. طرفهای مخاصم و مقابل ایران را زیادی بزرگ میکند،
۲. تمام رفتار غرب را بر هوش و عقل محاسبهگر میداند،
۳. آنان را همیشه فعال تصور میکند، نه منفعل.
در همین نوشتارش سعی کرده با دادن کُد، نظام ایران را سیستم خودمخرّب عین شوروی معرفی کند. و با نشانهگذاری و سربرگنویسی تحلیلی، خواننده را متوجهی این پیشبینی کند که ایران هم با گذر "زمان" ناخودآگاه عین حکومت کمونیستی پایان خود را امضاء میکند. که از نظر من این رفتار سریع القلم کریستالبینی سیاست غرب است و کِدربینی مطلق سیاست ایران. شاید علت این باشد او از بالاترین تصمیم در درون ساخت قدرت ایران، دچار فقر و فَقد اطلاعاتی (=به تعبیر کارلر ریموند پوپر) است. در مورد خاورمیانه درست است که آقای سریعالقلم تئوری و نظریات رایج را کشف کرده اما واقعیات چیزهای دیگری است که غرب خود واقف است ایران از حد یک قدرت بزرگ به یک قدرت با توانِ مداخلهگرانهی بازدارندهی بسیار ویرانگر و نابودکننده صعود کرده است. و آمریکا چون ازین سطح فزایندهی قدرت جهانی ایران مطلع شد، ترجیح داده سیاست امنیتی برونسُپاری ایران را از راه پرهیز از جنگ با ایران پی بگیرد.
از نظر من، به لحاظ سطح برخورد هم، غرب توان عقبراندن ایران را ندارد، مگر آن که بتواند طرفداران انقلاب اسلامی را خیلی راحت به جمع مرددین بیفزاید و فکر آنان را به نفع خود تسخیر نماید. و این علاوه است به آن سیاست پنهان آمریکا برای تأخُّر توسعه و روابط ایران با سیاست و اقتصاد جهان. ابراهیم طالبی دارابی.
نظر حجتالاسلام سید کمالالدین عمادی:
سلام و درود بر شما بزرگوار جناب دارابی . عیاد شعبانیه در ماه پیامبر اکرم ص بر شما و اهل تالار مبارک باد. از تحلیل واقع گرایانه حضرت عالی نسبت به دیدگاه جناب #سریع_القلم استفاده کردی. اما یک نکته در تحلیل های این دسته از سیاست اندیشان همیشه مغفول میشود. در تحلیل اینها پیوسته القاؤ می شود که در #سیاستگذاری #ریل_عقلانیت لزوما غیر از شرع و #مذهب (هر شرع و مذهب )است و سیاستگذاری در نظام جمهوری اسلامی لزوما مسیر غیر #عقلانیت را طی می کند. سخن این این نگاه در کدام محکمه علمی به اثبات رسید نگاه شریعت غیر از عقلانیت است. آیا واقعا #نظام_سرمایه داری حاکم بر غرب خصوصا آمریکا بر ریل عقلانیت است یا کاملا در مسیر مقابل آن است. این دسته از تحلیل دو اشکال عمده دارند و اولا اینکه توان فهم جمع بین #عقلانیت و #مذهب خصوصا مذهب اهل بیت علیهم السلام را ندارند. دوم این که ما هم قبول داریم باید بر ریل عقلانیت سیاستگذاری شود اما کی گفته فقط شما توان تشخیص عقلانیت را دارید دیگران ندارند. کسانی قدرت فهم بدیهی ترین مفاهیم عقلانیت که دعوت به ندای #فطرت است را ندارند و پیوسته در مقابل این عقلانیت مسلم جبهه دارند چگونه با این #خود_شیفتگی خود را تنها صاحب #فهم_عقلانیت می داند این همان خوی استکباری است که این دسته از اندیشمندان مخالف دین به معنای عام گرفتار هستند با تشکر از نکات ارزشمندی که فرمودی سبب نگارش ما را فراهم فرمودید. سید کمال الدین عمادی.
پاسخ: استاد بزرگوار حجتالاسلام حاج آقا سید عمادی سلام علیکم. مناسبتها و ادعیهها و اذکار شعبانیه بر شما نیز گوارا بادا. کمال تشکر روانهی شما میکنم که متن این شاگردتان را درخور دیدید. اتفاقاً نکات مهمتری هم افزودید.
بلی؛ مضافاً اینکه دگر اشکال آقای سریعالقلم -که این سالها تمام آثارش را هم خواندهام- این است به جای اقناع دست به القا میزند، درست عکس یکی از چند اصل مشهور در کتابش «عقل و توسعهیافتگی» که آنجا معتقد است همواره باید اقناع صورت داد نه القا و اغوا.
نیز اشتباه تحلیلی اخیرش این است، در تساوی موقعیت شوروی و جمهوری اسلامی ایران فعلی در نظر نمیگیرد مردم شوروی از تک حزبی آهنین تبری داشتند و میان حکومت و ملت فاصله افتاده بود اما نظام ایران در همین ۲۲ بهمن اخیر، مردم عظیمی را در خیابان دید که حاضر شدند تمام گرفتاری اقتصادی خود را نادید بگیرند و پای انقلاب باز هم امضای تأیید بزنند. دفاع عقلانی شما از شرع و بیان شرعی شما از عقل جالب بود و جای تبیین هم بود. با احترام و ارادت.
نظر سید علیاصغر: سلام رفیق بادقت و هوشمند من. اول اینکه ؛ تحلیل تو همواره برایم درس آموزنده ایست که شاگردان بادقت آنرا فرامی گیرد و بدلیل این ایام تمرکز ارائه استدلال از من ستانده است . دوم اینکه ؛ از برآوردن تمنای بنده کمال تشکر را دارم . الهی قلم و اندیشه ات برکت داشته باشد تا انگیزه های دینی و مذهبی را بیش از پیش افزون کند.
سلام رفیق دردمند اندیشمندم. امر کردید و اطاعت گردید. خرسندم موافق افتاد. دعای آخر تو هم برایم یک نوید و کردارسازی است. آنچه تو ازم بخواهی، اجابتش بر من سخت نیست، البته اگر در آن دانش داشته باشم. میآموزم باز مثل این پنجاه و اندی سال رفاقت. مثل همهی اوقاتت: دلت دانا، سرت جویا، جسمت پویا بادا.
شب چهل
سید جواد شفیعی
پسر سید علی اصغر
...
...
شیخ محمدرضا احمدی. جلیل قربانی
تشییع و مراسم دفن پسرعمهام،
رفیق همیشگی و همبازی کودکیام
آق سید محمدباقر شفیعی دارابی
پنج شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ همزمان با
(سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام)
انگاری به قول رفیق مشترکمان آق سید علی اصغر
از احرام حج برگشتی و حاجی شدی
آرام گرفتی پسرعمه ولی قلبهای همهی اعضای بیت و
بستگان و رفیقان و آشناییان را به خودت نزدیکتر کردی
حضور اخویاش
جناب جناب آق سید صادق در سردرگاه منزل آقا و عمهام
سپاس دوستان و مردم خوب دیار دارابکلا
و اطراف شهرها و روستاها
...
من. آق سید صادق.
آق سید علی. حسن آهنگر
منزل مرحوم آق سید باقر. ساری
من. پسرعمهام آق سید صادق
منزل مرحوم آق سید باقر. ساری
جناب جعفر مؤذن غلامی و
جناب حاج کبل سید محمد شفیعی حفظهما الله
که کار متبرک تدفین و تلقین انجام دادند
حضور اخویاش
جناب حجت الاسلام آق سید شفیعی دارابی
رفیق داغدار فرزندش آق سید علی اصغر
مرحوم آق سید محمدباقر شفیعی دارابی
پسرعمهام یادت از باد نرود هرگز
مرحوم آق سید محمدباقر شفیعی دارابی (پسرعمهام)
و دائیاش مرحوم شیخ علی اکیر طالبی دارابی (پدرم)
پسرعمهی عزیزم و بزرگوارم
حضرت حجت الاسلام آق سید شفیع شفیعی
پسرعمهی عزیزم آق سید صادق. مراسم تشییع
سید علی اصغر
...
دخترعمه ربابهی عزیزمان روز تشییع جنازه
سید علی اصغر در تشییع آق سید محمدباقر
حجت الاسلام حاج سید احمد آقا شفیعی
پسرعمهی آقا سید باقر اقامهی نماز میت
گریهی وداع آق سید صادق عزیز با آق سید باقر عزیز
روز تشییع
...
پس از دفن
تشییع پسرعمهی عزیزم
آق سید علی پسر آق سید صادق
در فراق غمبار عمویش زندهیاد سیدباقر
نشر عکس : دامنه
در کمال آرامش پرواز به دیار بقا
نماز میت به امامت حضرت
حجت الاسلام سید احمد آقا شفیعی دارابی
جعفر رجبی
...
اقامهی نماز میت
مراسم گور تلقین توسط
حاج کبل سید محمد شفیعی حفظه الله
روز تشییع جنازه
...
گلباران قبر آق سید محمد باقر شفیعی
عکاس این صحنه: حمیدرضا طالبی دارابی
گلباران قبر آق سید محمد باقر شفیعی
عکاس این صحنه: حمیدرضا طالبی دارابی
پسرعمهام آقا سید باقر در ماههای اخر زندگی
مراسم هفت
مرحوم آق سید محمد باقر شفیعی دارابی
عصر پنج شنبه | ۴ اسفند ۱۴۰۱ | مزار دارابکلا
نشر عکس: دامنه. عکاس: ام البنین دارابکلایی
...
...
...
...
...
گزارش از چهلم آق سید جواد و تشییع آق سید محمدباقر
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی
به نام خدا. سلام. لابد نخست عکسهایی که بالا گذاشتم را خواهی دید سپس اگر مایل بودی
نمای یکم:
یک جادهی برفی و کولاکی، مسافر را به تردید و تدبیر میکشانَد. همین بود که وقتی سید به من تلفن کرد برای دعوت، تأکید هم کرد "اگر برف بود انقلابی رفتار نکن." یعنی تن به خطر نزن و نیا. حالا من ماندهام با برف قبلِ قم تا گردنهی جاده افتَر و گردنهی گدوک و دو مجلس و مراسم مهم: تشییع جنازهی پسرعمهام آق سید محمدباقر شفیعی و چهلم پسر آق سید علیاصغر مرحوم آق سید جواد شفیعی؛ دو همسایه از عموزادگانِ هم. به هر حال تلفن کردیم منزل پسرعمهام حجت الاسلام آق سید شفیع شفیعی که ایشان را هم ببریم، که دیدیم ساعاتی پیشتر از ما راهی شد. خبردار شدیم شکر خدا تشییع افتاده روز جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱. ولی وسط راه خبر آمد تشییع به ساعت ۳ یا ۴ عصر پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ همزمان با سالروز شهادت جانسوز حضرت امام کاظم -علیه السلام- موکول شد. روی دوک گدوک بیقرار شدیم، اما دلگرمی داشتیم دستکم سرِ تشییع نرسیم، حتما″ تَهِ تشییع که میرسیم. به ورسک که رسیدیم گفتند تشییع شروع شد! چون پیکرش را در ملامجدین ساری شستشو دادند. کمی بعد فهمیدیم نماز میت هم برگزار و مراسم دفن تمام شد. وای! دیگر شروع شد حسرت و گریه که او را آخرین بار ندیدهایم. اویی که علاوه بر نذریهای عاشورا، برای روز تاسوعا در خونهی خواهرش سیده ربابه (جناب اصغر مهاجر) در اوسا هم، همهساله مشارکت و شرکت شائقانه داشت و رفقا مرتب هر تاسوعا، بیشتر از هر وقت وی را آنجا دیدار میکردیم. نمای دوم در ادامه:
نمای دوم :
خُب حسرتِ رسیدن به تشییع، نه فقط شامل ما شد بلکه بر دل خیلی کسان از فامیلان و مردم بامرام محل و حومه و شهر و دوردستها ماند. از پسرعمهام آق سید صادق پرسیدم چرا تعجیل شد تشییع؟ حتی محلیها هم نرسیدند برسند. پاسخ داد پیکرش پس از غسل در ساری، زود روانهی محل شد و از سوی دیگر نمیخواستیم فرزندان و همسرش، زیاد در انتظار زجردهندهی تشییع برای روز بعد یعنی جمعه به سر برَند. قانع شدم، اما آرام نه. نماز مغرب را خوانده، روانهی چهلم پسر آق سید علی اصغر شده که دیدم داغ دل رفیقم هنوز هم برای سید جواد عزیز دُردانهاش تازهتر شده. آغوشِ هم رفتیم و در گوش هم، سه چهار مورد، نجوا دادیم. بگذرم که وجودش در وجودم هست و شاید هم وجودم در وجودش. گرمی مجلس چهلم روح ما را نواخت. حضور رفیقمان جناب حجت الاسلام شیخ محمدرضا احمدی عضو همین صحن محترم -که از قم به بابل و از آنجا به مجلس چهلم آمد- رونق و حزن مجلس را افزوده بود. حالیا، سیدم را در چهرهای زیبا و درخشان و کاملا" معنوی و عرفانی دیدم. گمانم این است این مدت در وضع سوگ، خیلی با خدا خودمانی بوده. یکی یکی آمدند. چهلم را معمولا" طبق سنت رایج دارابکلا، هم خلاصهتر از سوم و هفتم منعقد میکنند و هم در خونهی صاحب عزا و همسایگان برقرار. از تنگِ سیدمله توی منزل آق سید، میهمانان (=بانوان و مردان) نشستند تا خونهی سیدین: آق سید محمد شفیعی و آق سید مجید شفیعی و خونهی آق سید حسین نوربخش و خونهی دخترعمهام سیده رقیه (جناب هادی آهنگر) که برنامهها شامل قرائت جزوات قرآن کریم بود و روضه و پذیرایی شام. برای مراسم روضه در چنین مجالسی به طور عمومی حرف دارم. بماند برای نمای سوم:
نمای سوم:
اساسا" معتقدم روحانییی که برای روضهی سوگواریها دعوت میشود، ترجیح آن است به معارف در دین بپردازد، نه به تحریک معایب در سیاست. اندرز ماوراء و معاد کند، نه مواردِ ماسوا. نیاز نیست آسمان و زمین بافَد. سزا هم نیست مردم مَدعوّ را به کشف دانایی خودش حالی و ریا کند. و نیز مجلس سوگ را آغشته به شوخی کند. این عیب وقتی تشدید میشود که آدم ببیند حرف توی دهنِ مردم هم دارد میگذارَد. حتی اگر کسانی از عالمان کشور از فلسفهی لقب «آیت الله» خالی هستند، باز هم نیازی نیست در یک مراس ماتم، نزد عموم مردم آنان را به طعنه و سُخره «آفتُ الله» !!! خطاب کرد. روحانیان، مواعظ را نباید به چیزی وهن، آلوده کنند. من اگر اقتضای مجالس اینچینی اجازه دهد معمولا" پای چنین منبریهایی که از زیِّ طلبگی بیرون میزنند، نمینشینم. بگذرم. چه شامی آق سید و بانوی مکرمش و همهی بستگان بیت شریفش تدارک دیدند، گوشتش را با سبزی جنگلی معطر، آغشتند و با رایحهی دلنشین آن، طبع و مزاج میهمانان را به خوبی مساعد خوردن، کردند. غذایی از سرِ سخاوت و به خوشمزگییی صدها بار برتر از رستوران "حاج حسن" ساری و "اکبر جوجه" گلوگاه و حتی ″حاج نائب″ تهران. مجلس تمام شد و همه رفتند. تنها نزدیک سی چهل نفر رفیقان و میهمانان فامیل آق سید، ماندند. ما هم همیشه هر جمعی که دست دهد آن را به یک نشست مباحثهای جدّی بدل میکنیم و نمیگذاریم اوقات که "چون ابر میگذرد" هدر روَد. از جمع خواستم گپگپه را -که چندتا چندتا داشتند پچ پچ میکردند- خاتمه دهند و یک بحثی شروع کنیم که همهی جمع بشنوند. پرسش نخست را آقای مهدی مقتدایی طرح کرد و پرسش دوم را بنده و سؤال سوم هم داشتم که طرح کنم دیدم ساعت از ۱۱ و اندی نیمهشب گذشت. در نمای چهارم میگویم.
نمای چهارم:
آقای مقتدایی موضوع گروه مولدسازی را مطرح کرد که دولت ۱۳ یعنی حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی آن را ایجاد کرد. پیشنهاد شد جناب آقای جلیل قربانی که تخصصش اقتصاد است و در سازمان مدیریت و برنامه مازندران هم، مقام مشاور، این قضیه را از نظر حقوقی و شکل قانونی و مقایسهی جهانی تشریح کند. آقاقربانی حرفهای ظاهر شد و گنگیِ موضوع را گرفت. یکی یکی وارد بحث شدند و هر یک، یا مثال زدند و یا دست به تحلیل. فکر کنم بحثی عایدی بود. و مقداری زوایای آن را از دید تشریحی یا انتقادی یا انتظاری و یا چشماندازی، روشن ساخت. پرسش دوم را بنده وسط آوردم. گفتم: ما رفقا در دههی دوم و سوم زندگیمان، به جشنهای عروسی و شادیهایمان سال به سال دعوت میشدیم، مثلاً یا عروسی سید علی اصغر میرفتیم، یا کمی بعد عروسی زندهیاد یوسف، بعد عروسی سید رسول و یا عروسی من و محمدحسین و حاج احمد و همینطور بشمار برو بالا. اما درین دو یا سه یا حتی چهار دههی اکنون و آیندهیمان، داریم به شرکت در مصائب و حزن و عزاهای همدیگر نزدیک و نزدیکتر میشویم، چه کنیم این آخرین پارههای عمرمان سالمتر و صحیحتر و معنویتر زندگی کنیم و زیاد غرق سیاسیات نشویم؟ روی این پرسشم هم مقداری بحث شد و گویی پرسشی نوین و کمیشیرین برای جمع بود. پرسش سومم که در آن نشست دست نداد مطرح کنم این بود که خدا به دندان نرم شیری کودکان پس از ریزش نوبت به نوبت، دندان جایگزین دائمی و سفت و سختتر میدهد، علت چیست همین دادنِ دندان، در دورهی کهنسالی به انسان داده نمیشود؟ آیا روی علت این حکمت عجیب خدا هیچ فکر کردهاید؟ برم روی نمای پنجم.
نمای پنجم:
خُب، پرسش ۵ چون آنجا طرح نشد روی آن بحث هم رخ نداد. باید بگذرم. خدا را شاکرم در مجلس سوگواری چهلم فرزند رفیق شفیقمان آقا سید به همراه همهی رفیقان، شرکت و در دیدار تسلای درگذشت پسرعمهام آقا سید محمد باقر نیز، نزد اخوان: حاج آقا سید شفیع و آقا سید صادق و خواهران و دامادان و نوادگان و بستگان، در منزل آن مرحوم در ساری حضور یافته و در مراسم سوم در مسجدجامع دارابکلا هم، متنی، درخورِ شایستگیها آن پسرعمهی مذهبی و دوستدار اهل بیت علیهم السلام و گشایشگر گرههای بیچارگان و نیازمندان ارائه کردم. و پایِ ادارهی خوب و مسلط مجلس سوم توسط جناب آقا خلیل شاه علی و مدیحهسرایی مُطنطن و پرطنین و متین جناب اباذر روخ فروز و روضهی خیلیمناسب و شیوای جناب حجت الاسلام سید احمد آقای شفیعی دارابی ایستادم. شاید درست نباشد اگر از همهی حاضرین در تسلا و در سوم و سایر مراسم و نیز چهلمی که آق سید علی اصغر برپا نمود، تشکر ویژه و وافر نکنم. شَکّرالله مساعیکم.
آخر حرفم چه خوب شعری باشد از آقای ابوالفضل زرویی نصرآباد:
رود، رود، رود، رود
رود گریهی جماعت کبود
در فراق آنکه رفت
در عزای آنکه بود
| ۴ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی
نظر حجتالاسلام محمدرضا احمدی: سلام جناب استاد طالبی عزیز. درگذشت پسرعمه تان را گرچه حضوری به شما تسلیت گفتم، اما با خواندن خصال نیک آن مرحوم، مجددا به شما و خاندان محترم تسلیت عرض میکنم، خداوند به بازماندگان صبر و اجر عنایت فرماید. حضور در محضر سید گرامی انجام وظیفه بود، حقیقتا خیلی دلم میخواست وضعیت جوی به گونه ای باشد که بتوانم به محضر سید بزرگوار برسم و حضوری به ایشان تسلیت بگویم، از آنجا که رنگ رخسار نشان میدهد از سر درون، سید را مردی متین، با فرهنگ و ادب، همراه با طمانینه یافتم که با اقتدا به مولا و جد خود، توانست این مصیبت بزرگ را هضم نماید. انسانهای فکور، صبورترند، و ایشان هم فکور هستند و هم صبور.
از نمای سوم شما چیزی نمی نویسم، اما تجربه خودم در امر تبلیغ به من میگوید باید دیدگاه اصیل برخاسته از قرآن و روایات را برای مردم توضیح داد، چرا که امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مردم زیباییهای سخنان ما را میشناختند، بدون شک از ما پیروی میکردند. وظیفه ما را این بیان مشخص کرده است.
عزیزان قدر یکدیگر بدانید
اجل سنگ است و آدم مثل شیشه
این بیت باید بیشتر ورد زبان ما باشد، چرا که به قول خودتان، به دهه ای از عمر رسیدیم که شرکت در عروسی های مختلف را به فرزندان و جوانان سپردیم و رفتن به مراسم عزا را خود برعهده گرفته ایم، انشاالله همگی عاقبت به خیر شویم، داشت یادم می رفت که سالروز ولادت آقا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و روز پاسدار را به شما و اعضای محترم گروه تبریک بگویم، اسعدالله ایامکم. محمدرضا احمدی.
جناب حجت الاسلام استاد احمدی دوست گرانمایهی من سلام. قوت قلب بود این پیام تجلیل از مقام شامخ رفیقم آق سید علی اصغر غمدیدهحال. برداشت درستی از شخصیت این دوست دوستداشتنیام صورت دادید. تعریف شما بیشائبه است و صدق در آن موج میزند. نیز از بیان نظر در مورد اصل تبلیغ و نوع متون منبررفتن، برای من جالب توجه بود. ازینکه مرا بایت یک روز یومالله لایق تبریک دانستی، از جناب عالی تشکر دارم. باید به امام امت ره تبریک گفت که با آن مقام الهی و معنوی و عرفانی و اخلاقی و سیاسی خود، فرموده بود: «ای کاش من یک پاسدار بودم.» که این سخن سرنوشتساز، کار پاسداران را در مراقبت از هوای نفس خود و پرهیختن از امور ممنوعه، شدیدتر میکند. بایت پسرعمهی عزیزم نیز، ازت سپاس بیکران میگزارم و نیز از حضور گرمابخشت در چهلم پسر سید علی اصغر.
سلام آق سید اسحاق. مصرع «همهی بنیان ظلم یکسر کنند» دارای مضامین بلند است. از دقتت در گزینش واژگان غنی خوشم میآید. یکسره کردن بنیاد ظلم کاری تمامنشدنی است، زیر شرّ پا به پای خیر خود را عدو نگه میدارد تا قیام قیامت. مهم این است اگر نتوانستیم بنیانهای ظالمین را یکسر (=نابود و منهدم) کنیم، دستکم کاری کنیم همهی ما وفاداران به اسلام مبین، که بیشتر از هر بار، به عدالت روی آوریم، در تمام امور عدالت، برادر و خواهر حقیقت است.
یکم : جان امام عصر عج
دوم : روح امام حسین ع
سوم : دَم حضرت عیسی مسیح ع
چهارم : رفعت حضرت ادریس ع
پنجم : ختم نبوت حضرت محمد مصطفی ص
شرحی اندک بر هر کدام: لازم است گفته آید این متن یک برداشت کاملا" شخصی بنده است که از فهم و دریافت خودم برآمده است. پس اگر قناسییی (=ناموزونی و کجی) در آن دیده شد اهل فن لابد از سر منفعت تذکر، تذکار خواهند داد:
۱. به نظرم جان امام عصر عج متوفّا نشده، تا باورمندان، حضور انتظاری داشته باشند و با امید راستین به ظهور، زندگی خود را در مدار دین نگه دارند. به عبارتی خدا سهمی از شأن لایزالی (=سرمدی و ابدی و دائمی) خود را موقتا" به جان امام مهدی موعود عج هم چشانیده تا مؤمنان دچار خلاء مذهبی نشوند. پیوندداشتن با امام زمان عج، به معنی قلمهزدن نهال هر مؤمن است به شجرهی جان آن امام غائب که خدا از سر حکمت، جان را ازو هنوز نسِتانده و برای بشریت امانت نهاده است. در ادبیات دینی، همه توصیه شدیم به انتظار و ظهور از روی عقیده توجه کنیم و نفسمان را با توسل به ذات مقدس آن امامِ دارای حیات موقتا" جاوید، تازهتر نماییم.
"از شُبهه هم نباید رنجید و همچنانکه مرحوم شهید مطهری خودش شُبهه و پاسخ آن را کشف میکرد، باید برای مواجهه با شبهه آماده شد."
آق سید حسین شفیعی: شادباش به ۳۶ پاسدار عزیز دارابکلا. بسم الله «الحفیظ» و «الحافظ». سلام علیکم. فرارسیدن سالروز ولادت سرور شهیدان، و امام پاسداران، حضرت ابی عبد الله الحسین (ع) را به همه عزیزان، تبریک میگویم. از جمله آورده های مهم فرهنگی معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) این است که چنین روزی بزرگ، به روز «پاسدار» نام گرفت؛ فرصت را غنیمت شمرده، طلوع مجدد این روز جاوید را به همه پاسداران ارجمند؛ بویژه به ۳۶ پاسدار عزیز دارابکلائی (که در ادامه شاهد ذکر نام و شهرتشان می باشید) صمیمانه تبریک میگویم؛ طبق لیستی که یکی از پاسداران عزیز دارابکلائی، در اختیارم قرار داد؛ و با لحاظ ترتیب حروف تهجی و حذف القاب و عناوین، نام و شهرت دارابکلائیهای عزیزی که بصورت رسمی موفق به عضویت در نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردیدند؛ و سالهای سال به مدال گرانسنگ «پاسدار» مفتخر شده اند؛ بدین شرح می باشد:
آقایان عزیز و ارجمند: ابراهیم آهنگری، ابراهیم طالبی دارابی؛ ابراهیم گلچین؛ احمد غلامی، اسماعیل آفاقی، اصغر آهنگری، تقی آهنگری، حجت رمضانی (پاسدار کمیته)، حسین آهنگر، حنظله کارگر، داود سلیمانی، سیدحسین شفیعی، سیدحسین عمادی، سیدحسن موسوی، سیدعلی اصغر عمادی، سید علی اکبر هاشمی، سیدمحمد حسینی، سید موسی موسوی (پاسدار کمیته انقلاب اسلامی)، سید یاسر موسوی، عبدالله رحیمی، علی اکبر دارابکلایی، علی چلویی، علی غلام نژاد، علی کارگر، صادق رمضانی، صفر قلی زاده، قاسم بابویه، قنبر جنگلبان، کمیل مختاری، مجتبی رمضانی، محمد مختاری، محمود رمضانی، مهدی رنجبر، مهدی رمضانی، موسی رمضانی، نبی طالبی.
در پایان، ضمن آرزوی موفقیت بیشتر و صحت و سلامتی برای تک تک این عزیزان؛ از فرصت پیش آمده استفاده می کنم و به روح مطهر سردار رشید اسلام حاج محمد حسین آهنگری؛ و نیز شهید عیسی ملائی و همچنین مرحوم سیدآقا پورصمد (ره) درود می فرستم؛ و برای همگان، بهره مندی از شفاعت آل الرسول (ص) را از درگاه خدای منان مسئلت دارم. آمین یا رب العالمین.( حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی: عصر اولین روز جمعه = سوم شعبان ۱۴۴۴ق // ۵ اسفند ۱۴۰۱ ش)
این فیلم کوتاه (در صحن رزمندگان) یک صحنهی معنوی است از بازگشت یک پدر شهید از حج خونین سال ۱۳۶۶ ، مرحوم طالب حاجی، پدر شهید محمد آهنگر دارابی. نمازی با وقار و طمأنینه در پایینمسجد دارابکلا به امامت حضرت آیت الله سید رضی شفیعی دارابی از مفاخر دیار روحانیپرور دارابکلا اقامه میشود و روحانیان و مؤمنان محل حضور دارند. حضرت مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ احمد آفاقی امام مسجد پایین، مرحوم حجتالاسلام حاج سید باقر رئیسی سجادی، مرحوم حجتالاسلام حاج سید مهدی شفیعی برادر حاج سید تقی. مرحوم شیخ حسین عموی شهابی من و نیز پدر شهید حسن رنجبر مرحوم حاج شعبان رنجبر -آن مرد خدا و وارسته و والِه درگاه حضرت کردگار- هم حاضرند.
سید موسی صباغ: سلام. اقا حجت رمضانی خداوند والده شما رو رحمت کنه که یادی از پدران متوفی در این تصویر شد. همچنین در صف اول تصویر مرحومین محمد اقا خیاط (مقتدایی) سیدمحمد صباغ (پدر شهیدصباغ) حاج نادر دباغیان هم دیده میشود. همه پدران اسمانی متعلق به گروه مورد رحمت و غفران الهی قرار گیرند. همچنین رحمت و مغفرت برای والده و برادر آق ابراهیم طالبی.
جناب آق سید موسی رفیق گرامی سلام. چقدر خوب شد شناسایی کردید. من نتوانستم همه را دقیق بجا بیاورم. روح پدر شریف شما را خدا رحمت کند که انسانی آرام و مظهر محبت بود به ماها. نیز مادر عزیزت را هم خدا بیامرزد که از مادران شهید عزیز دیار ماست و دهها بلکه صدها بار هنگام نماز رفتن به مسجد به او احترام کردهام و تعظیم. چقدر هم متین بود. ممنونم از والدین و اخوی حیدرم یاد و طلب مغفرت کردید. واقعا" حاضرین گفتم جمع عزیز مؤمنین بودند و یادشان گرامی.
جانبازان داراب کلا: حجت الاسلام سیدحسین شفیعی دارابی: شادباش به 41 جانباز عزیز و ارجمند دارابکلائی. بسم الله «االشافی». سلام علیکم. زاد روز ولادت حضرت باب الحوائج، عباس بن علی علیه السلام (ع) را به همه عزیزان، تبریک میگویم. در تقویم جمهوری اسلامی ایران، از چنین روز بزرگ، به عنوان روز «جانباز» نام گرفت؛ فرصت را غنیمت شمرده، فرارسیدن این روز سترگ را به همه جانبازان عزیز؛ بویژه به 43 ارجمند دارابکلائی (که در ادامه شاهد ذکر نام و شهرتشان می باشید) صمیمانه تبریک میگویم؛ براساس حروف تهجی و با حذف القاب و عناوین، نام و شهرت جانبازان سرفراز دارابکلائی که با همیاری چند تن از دوستان مورد شناسائی قرار گرفته اند، بدین شرح می باشد:
احمد آهنگری (فرزند حاج محمد)، احمد جمالی، احمد غلامی (فرزند حسین)، اسحاق علی شامیری، اسماعیل آهنگر (فرزند کاظم)، اسماعیل بابویه (فرزند محمدقلی) اسماعیل چلویی (فرزند حبیب)، اصغر غزلی، امیر رمضانی (فرزند محمد رضا)، باقر چلویی، حسین جوادی نسب، حسین رمضانی (فرزند ابراهیم)، حمید دارابی، رحمان آفاقی، رحمان چلویی، سید احمد صباغ، سید اسحاق شفیعی، سیدتقی شفیعی، سیدعبدالله هاشمی، سیدعلی اصغر موسوی، سیدکاظم صباغ، شعبان گرجی، عبدالله بابویه (فرزند اسماعیل)، عقیل آهنگر (فرزند حاج قنبر )، علی آهنگر (فرزند حاج رضا)، علی آهنگر (فرزند حسین) حسین جوادی نسب، حسینعلی چلویی، علیرضا چلویی، علی رمضانی (فرزند حاج حبیب الله)، علی کارگر، عیسی قاسمی (فرزند قاسم )، قاسم آهنگر (ف رزند ابراهیم)،قنبر جنگلبان، کاظم خراسانی، محمد گرجی، مسلم رمضانی، مهدی رمضانی (فرزند علی)، مهدی رمضانی (فرزند محمد حسین )، موسی رمضانی (محمد)، میرهادی موسوی، در پایان، ضمن آرزوی موفقیت بیشتر و صحت و سلامتی برای تک تک این عزیزان؛ از فرصت پیش آمده استفاده می کنم و به روح مطهر جانباز سر فراز محمد حسین آهنگری درود می فرستم؛ و برای همگان، ثبات قدم در رهروی از راه امام خمینی (ره) و پیروی از رهنمودهای مقام معظم رهبری؛ و نیز بهره مندی از شفاعت آل الرسول (ص) را از درگاه خدای منان مسئلت دارم. آمین یا رب العالمین. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی: عصر اولین روز شنبه = چهارم شعبان 1444ق// 6 اسفند 1401ش) تکمله اسامی جانبازان عزیز دارابکلائی. سلام علیکم. سالروز ولادت امام زین العابدین علیه السلام را تبریک می گویم. ظاهراً در ذکر نام جانبازان عزیز دارابکلایی نام برخی از بزرگواران درج نشده؛ یکی از منسوبین شهداء دارابکلائی این اسامی را افزوده است: آقایان: احمد دهقان؛احمد غلامی نژاد؛ سید عسگری شفیعی؛ قنبر رمضانی (فرزند مرحوم حاج حسین)؛ موسی در باری.
تعداد جانبازان داراب کلا:
تکمله بهتر از یکی از جانبازان ارجمند: بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت: سلام علیکم. یکی از جانبازان عزیز دارابکلائی، لیست پیش روی (که کاملتر از لیست های پیشین است) را برای اینجانب فرستاد؛ ضمن تشکر از این عزیز، از خود ایشان و دیگر بزرگوارانصاحبان اطلاعات بهتر وبیشتر و برخوردار از توان قلمی مناسب (آقا ابراهیم طالبی، آقا سید اسحاق شفیعی، آقا سید موسی صباغ و....)، تقاضا می کنم: برنامه ای برای ثبت این افتخار های عزیزان دارابکلائی (شهداء، جانبازان، رزمندگان، و... ) تدارک به بینید؛ این اطلاعات بسیار گرانسنگ و موجب افتخار دارابکلاء عزیز و... می باشد؛ خوف این می رود: زمان بگذرد، موفق به ثبت این امور نشویم:
سلام حاج آقا شفیعی حفظک الله ، اسامی تا اینجا تکمیل شده را که لیست امروزِ شما و چند نفرِ دیگر را بنده اضافه کردم را خدمت شما ارسال می دارم .
۱- حاج علی رمضانی ف حاج حبیب الله ۲- عبدالله بابویه ف اسماعیل ۳- مهدی رمضانی ف محمد حسین ۴- عیسی قاسمی ف قاسم ۵- حمید دارابی ف سید مصطفی ۶- حاج رحمان چلویی ۷- اسماعیل چلویی ف حبیب ۸- اسماعیل آهنگر ف کاظم ۹- اسحاقعلی شامیری ۱۰- سید اسحاق شفیعی ۱۱- سیدتقی شفیعی ۱۲- احمد جمالی ف محمد ۱۳- شعبان گرجی ۱۴- محمد گرجی ۱۵- باقر چلویی ۱۶- حسین جوادی نسب ۱۷- سید احمد صباغ ۱۸- مسلم رمضانی ۱۹- کاظم خراسانی ۲۰- اصغر غزلی ۲۱- اسماعیل بابویه ف محمدقلی ۲۲- میرهادی موسوی ۲۳- سیدعلی اصغر موسوی ۲۴- سیدعبدالله هاشمی ۲۵- قنبر جنگلبان ۲۶- علیرضا چلویی ۲۷- موسی رمضانی ف محمد ۲۸- حاج علی کارگر ۲۹- حاج علی چلویی ۳۰- مهدی رمضانی ف علی ۳۱- موسی رمضانی ف ۳۲- امیر رمضانی ف محمد رضا ۳۳- احمد آهنگر ف حاج قاسم ۳۴- حسین رمضانی ف ابراهیم ۳۵- قاسم آهنگر ف ابراهیم ۳۶- عقیل آهنگر ف حاج قنبر ۳۷- سیدکاظم صباغ ۳۸- علی آهنگر ف حاج رضا ۳۹- علی آهنگر ف حسین ۴۰- احمد غلامی ف حسین ۴۱- رحمان آفاقی ۴۲- سید خلیل هاشمی ف سید ولی ۴۳- اسماعیل اعتمادیان آزاده ۴۴- علیرضا طالبی آزاده ف اسدالله ۴۵- علی کارگر آزاده ۴۶- علی مقتدایی آزاده ۴۷- حسین رمضانی ف محمدرضا آزاده ۴۸- احمد غلامی نژاد ۴۹- ابراهیم طالبی ۵۰- احمد دهقان ۵۱- حسن صادقی ۵۲- سید عسکری شفیعی ۵۳- سید علی اکبر هاشمی ۵۴- قنبر رمضانی ۵۵- موسی درواری ۵۶- مرحوم محمد حسین آهنگری آزاده ۵۷- مرحوم مصطفی مومنی ۵۸- مرحوم سید حسن شفیعی ۵۹- مرحوم سید حجت ( مهدی ) شفیعی و ... .
حجت الاسلام سید عمادی: به به عجب روستای بابرکتی. سلام و درود بر جناب استاد شفیعی دارابی دام عزه و افاضاته. در یک روستا این همه انسانهای شریف و اصیل مایه افتخار و مباهات است. این حقیر یکی از مردان عرصه دیانت و جهاد را می شناسم که نام شریف او در این گروه می درخشد من قریب دو ماه در اهواز با این مرد بزرگ توفیق همراهی و همکاری داشتم. مومن متشرع بصیر شجاع اهل تهجد و فهم و درایت سیاسی ساده و زلال. آن مدتی که با وی همکاری داشتم از اهواز تا فاو در تردد بودیم از فاو خاطرات بسیار زیبا و دل انگیز دارم از بهترین دوران من در عرصه دفاع مقدس است من روحانی پایگاه مهم تداراکات شهید رجایی ره در اهواز بودم و ایشان یک پاسدار یکی از فرماندهان اما دارای روحانیت بسیار بالا اگر بخواهم خاطرات آن ایام زیبا را تقدیم موجب اطاله کلام و ملال خاطر میشود چون چنین گروهی وزین هر کدام از اعضای آن خود این گونه خاطرات بسیار دارند این پاسدار فهیم ولایی همان حاج علی آقا کارگر است که یکی از اساتید اخلاق من محسوب میشود خدایش سلامت دارد و عزیز. سید کمال الدین عمادی.
متن سید اسحاق شفیعی: لیست اسامیِ جانبازان روستای دارابکلا:
۱- حاج علی رمضانی ف حاج حبیب الله ۲- عبدالله بابویه ف اسماعیل ۳- مهدی رمضانی ف محمد حسین ۴- عیسی قاسمی ف قاسم ۵- حمید دارابی ف سید مصطفی ۶- حاج رحمان چلویی ۷- اسماعیل چلویی ف حبیب ۸- اسماعیل آهنگر ف کاظم ۹- اسحاقعلی شامیری ۱۰- سید اسحاق شفیعی ۱۱- سیدتقی شفیعی ۱۲- احمد جمالی ف محمد ۱۳- شعبان گرجی ۱۴- محمد گرجی ۱۵- باقر چلویی ۱۶- حسین جوادی نسب ۱۷- سید احمد صباغ ۱۸- مسلم رمضانی ۱۹- کاظم خراسانی ۲۰- اصغر غزلی ۲۱- اسماعیل بابویه ف محمدقلی ۲۲- میرهادی موسوی ۲۳- سیدعلی اصغر موسوی ۲۴- سیدعبدالله هاشمی ۲۵- قنبر جنگلبان ۲۶- علیرضا چلویی ۲۷- موسی رمضانی ف محمد ۲۸- حاج علی کارگر ۲۹- حاج علی چلویی ۳۰- مهدی رمضانی ف علی ۳۱- موسی رمضانی ف ۳۲- امیر رمضانی ف محمد رضا ۳۳- احمد آهنگر ف حاج قاسم ۳۴- حسین رمضانی ف ابراهیم ۳۵- قاسم آهنگر ف ابراهیم ۳۶- عقیل آهنگر ف حاج قنبر ۳۷- سیدکاظم صباغ ۳۸- علی آهنگر ف حاج رضا ۳۹- علی آهنگر ف حسین ۴۰- احمد غلامی ف حسین ۴۱- رحمان آفاقی ۴۲- سید خلیل هاشمی ف سید ولی ۴۳- اسماعیل اعتمادیان آزاده ۴۴- علیرضا طالبی آزاده ف اسدالله ۴۵- علی کارگر آزاده ۴۶- علی مقتدایی آزاده ۴۷- حسین رمضانی ف محمدرضا آزاده ۴۸- احمد غلامی نژاد ۴۹- ابراهیم طالبی ۵۰- احمد دهقان ۵۱- حسن صادقی ۵۲- سید عسکری شفیعی ۵۳- سید علی اکبر هاشمی ۵۴- قنبر رمضانی ۵۵- موسی درواری ۵۶- مرحوم محمد حسین آهنگری آزاده ۵۷- مرحوم مصطفی مومنی ۵۸- مرحوم سید حسن شفیعی ۵۹- سید حجت ( مهدی ) شفیعی ۶۰- شیخ محمد جوادی نسب و .....