در کوچهی فقر
در کوچهی فقر گوشهای حاصل کن
وز کشتِ حیات خوشهای حاصل کن
در کهنهرباطِ دَهر غافل منشین
راهی پیش است توشهای حاصل کن
برداشت به قلم دامنه: من ازین شعر اینگونه برداشت دارم؛ درین رباعی عرفانی، میان سه قافیهی هدفمندِ گوشه، خوشه و توشه ربط معنوی و ارتباط زیستی حاکم است. گوشهنشینی برای غنیشدن در معرفت به خداوند یکتا. خوشهچینی در اثر این معرفت از حیات و دنیا. و توشهبرگیری برای دستخالی نرفتن در پیشگاه معاد و رستاخیز و خدا.
و این هر سه عرصه، از دیدِ تیزِ عُبید زاکانی به مصرع سوم وابسته است که در «رباط» روزگار باید رفت تا عمر را به غفلت سر نکرد. همان عبارت مشهور نبوی (ص) : دنیا به مثابهی مزرعهی آخرت؛ که عُبید با تعبیر «راهی پیش است» آن را بیان کرده است. زیرا درین جهانبینی الهی، راه، بُنبست نیست، مسدود نیست. پوچ نیست. عبَث (=بیهود) نیست. بازی نیست. بلکه باز است. غایت دارد. و در پیش. و آینده. به معنی خواهدآمد. و ما «رونده» و درراه و راهی به سوی آن.
لغت: رباط یعنی عبادتگاه، از واژهی ربط برای رابطه با خدا، محل استراحت کاروانها، خانقاه. در ایران، خصوصاً خراسان و بهویژه در مسیرِ منتهی به مشهد مقدس، رباطهای زیادی داشت و هنوز نیز نام برخی از محلات با پیشوند رباط است. مثل رباطخیل. عُبید زاکانی نیز در این شعر، تمامِ جهان را به «کهنهرباطِ دَهر» تشبیه کرده است. بگذرم.
نکته: این رباعی زاکانی میتواند معادل این باشد که دنیا، سرای یأس و عُزلت و نومیدی نیست، اینجا محلِ آبادانی و توشهبرگیری و شادمانی و خودسازی و خداپرستیست.
در پست «شرحی بر رباعی ۲۵ عُبید زاکانی» عُبید و آثارش را معرفی کردهبودم