تا معلم خود نیامد پای کار
پیبردن به نقش
آموزگاران بر اثر کرونا
پیش از اینها فکر میکردم دبیر
خانهای دارد در حد وزیر
آدمی باشد از جنس غرور
چهرهای بیگانه در حلّ امور
شغل او بس راحت و بیدردسر
کار او باشد مبرّا از خطر
سختی کارش بیان داستان
قصهی شیرین شاه باستان
مینشیند پشت میزی در کلاس
با ردیف انبیا گردد قیاس
محور کارش باشد یک کتاب
فصل تابستان بگیرد حقِّ خواب
در دل من حسرت بسیار بود
چون به ظاهر شاغلی بیکار بود
روز و شب درگیر بودم با خودم
کاش من هم یک معلم میشدم
سالها در ذهنم این تصویر بود
خوابهایم خالی از تعبیر بود
تا که یک روز کردم آهنگِ سفر
گشتم از این کرونا من باخبر
ویروس بیرحم چون دام بلا
کودک و پیرو جوان کرد مبتلا
یک جهان ازجمله ایران پای کار
تا کنند زنجیرهی ویروس مهار
لاجرَم تشکیل دادند یک ستاد
گشت تعطیل سازمان و هر نهاد
شد مجازی درس و مشق کودکان
خانهها شد مدرسه از بیم جان
دانشآموز از معلمها جدا
کشتی دریای علم بی ناخدا
در پی چاره شدند چندین وزیر
تا کنند جبران کار یک دبیر
با دو صد ترفند و ده ها ابتکار
در نبود زیر ساخت شد نابکار
آخرین تدبیر دولت «شاد» شد
شرکت سازندهاش آباد شد!!
شاد آمد در عمل بندی نبافت
باز هم محروم از هر زیر ساخت
در فضایی چون مجازی زود زود
روز و شب آرامش از مردم ربود
تا معلم خود نیامد پای کار
کس ندید در ریل آموزش قطار
گشت ثابت بر من و امثال من
کار هر کس نیست خرمن کوفتن
آنکه دارد کار آسان بندهام
از قضاوتهای خود شرمندهام
یک معلم در ردیف انبیاست
حال فهمیدم که این حرفی بجاست
حکمت ویروس این است در بیان
ارزش کار معلم کرد عیان
سُرایندهی شعر را نمیدانم