به قلم دامنه: بهنامخدا. سلام. اساساً مبارزین جهان دوگونه بودهاند: کسانیکه در میدان، کارزار میکردند؛ و کسانیکه در کناری، برگذار. اولیها اهل خطر و جانفشانی بودهاند، دومیها اهل احتیاط، ترس و نظارهنشینی. اما وقت تقسیم ارث که فرا میرسید دومیها ازهمه پیشتر و بیشتر بودند!
مثلاً به قول نویسندهی کتاب "عوامل و علل جنگ"، به معارضین مبارز عراقی در طول حکومت صدامحسین، معارضین خنادق (=خندقها) میگفتند و به معارضین مقیم اروپا و آمریکا، معارضین فنادق (=هُتلها).
متن نقلی: دکتر محمود سریع القلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی. «اکثریت مطلق مردم اروپا که ۵۰۸ میلیون نفر جمعیت دارد زندگی بسیار معمولی دارند: یک آپارتمان معمولی، یک اتومبیل معمولی، یک شغل معمولی و یک درآمد معمولی اما بسیار راضی و خوشحال هستند چون امنیت روانی دارند و در جوامعی با ثبات زندگی میکنند. نرخ تورم حدود دو درصد است و درآمد آن ها سالانه حدود ۸ درصد افزایش پیدا می کند، بنابراین احساس ثبات میکنند. فضای رسانهای ما عموما میگوید جهان در حال فروپاشی است و اقتصاد دنیا دچار بحرانهای ساختاری شده پس در چنین فضایی که مردم از اینکه یک شرکت هواپیمایی هندی در سال گذشته ۲۰۵ ایرباس تحویل گرفته بیخبرند و روشن است وقتی دو تا ایرباس به ما داده شود خیلی خوشحال میشوند!!
برای تامین زندگی ایدهآل برای ایرانیان باید اندیشههای حکمرانی اصلاح شود نه وزرای اقتصادی... . دولت آلمان، اقتصادی بالغ بر ۴ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی را مدیریت میکند اما مسئولین آلمانی همه ساعت پنج بعدازظهر از محل کار رفته و زندگی عادی خود را می کنند. تعداد جلسات مدیران بسیار محدود است چون اصولا چیز محرمانهای وجود ندارد که از مردم پنهان شود، مدیران آلمانی به سیستم و کشورشان وفادارند نه به ارادت به یک فرد... .» منبع
متن نقلی: «آیات ناسخ و منسوخ کدام اند؟ در تعداد آیات منسوخ اتفاق نظرى دیده نمى شود؛ بیشتر دانشمندان علوم قرآنى فقط هشت مورد را که بر نسخ آنها دلیل قطعى و اجماع وجود دارد پذیرفته اند. آیاتى که نسخ شده اند، عبارتند از:
آیه نجوا؛ سورۀ مجادله، آیه ۱۲: یـأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَـجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَینَ یدَىْ نَجْوَکُمْ صَدَقَهً. اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگاه با پیامبر خدا گفت و گوى محرمانه مى کنید، پیش از گفتوگوى محرمانه خود صدقه اى تقدیم بدارید. که به واسطه آیه بعد از آن نسخ گردیده است.
عدد مقاتلین؛ سورۀ انفال، آیه ۶۵: إِن یکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَـبِرُونَ یغْلِبُواْ مِاْئَتَینِ وَإِن یکُن مِّنکُم مِّاْئَهٌ یغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّیفْقَهُون. اگر از [میان] شما بیست تن، شکیبا باشند بر دویست تن چیره مى شوند، و اگر از شما یک صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز مى گردند، چرا که آنان قومى اند که نمى فهمند. این آیه نیز به واسطه آیه بعدش نسخ گردیده است.
آیه امتاع؛ سورۀ بقره، آیه ۲۴۰ .
آیه جزاى فحشا؛ سورۀ نساء، آیه ۱۵ و ۱۶ .
آیه توارث به ایمان؛ سورۀ انفال، آیه ۷۲ .
آیات صفح و عفو؛ سورۀ جاثیه، آیه ۱۴؛ سورۀ بقره، آیه ۱۰۹. که با آیه هاى سی و پنجم از سوره حج، و شصت و پنجم از سوره انفال و پانزدهم از سوره توبه نسخ شده است.
آیات معاهده؛ سورۀ نساء، آیه ۹۰ و ۹۲ ؛ سورۀ انفال، آیه ۷۲ .
آیات تدریجى بودن تشریع قتال.
ر . ک :
آیةالله محمدهادى معرف
التمهید فى علوم القرآن،
ج ۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۱۶
(منبع)
به قلم دامنه: به نام خدا. خَبط و حَبط از نیچه در ص ۱۲۷ کتاب "اکنون میان دو هیچ"، خوانده ام: "آن که روزی می خواهد آذرخشی برافروزد، باید که دیری ابر باشد." برخی با خود "معامله ی عصمت" می کنند و بی آن که به قول عنصرالمعالی "تن خود را بَعث" کنند تا بیاموزند، خود را آذرَخش می پندارند که باید بر خلق ببارند. همین رویکرد، اِعوجاج می آفریند و افراد _حتی فیلسوف را_ دچار خَبط (=خطا و غلط گویی) می کند که همه ی آنچه را پیش تر نگاشت، حَبط (= باطل و تباه) می سازد.
در اسلام، حبط اعمال، از بزرگترین بلیّه های عالمان و فیلسوفان است که همه چیز را می خواهند با دریچه عقل مادّی و محدود خود، تفسیر و تبیین کنند و مثلا" در یک رأی عجیب و غریب! همه ی شیعیان را نسبت به ائمه (ع) دشنامِ اشعری گری می دهند! زهی خیال باطل! برخی گویی "یک جعبهْ معلومات" شدند نه یک انسان عالم متعهّد. خیال می کنند هر "نوگرا"یی لزوماً "نوگو" و "نونویس" و "نواندیش" هم می شود! نه، هرگز.
خاطرهی شهید بهشتی: وقتی امام به قم رفته و در کوچهی استاد علامه طباطبایی ساکن شده بودند، همسایههای اطراف برای سهولت رفت و آمدهای مردم به محضر امام، خانهها را خالی کرده بودند. وقتی علامه طباطبایی نیز به امام گفته بود اگر لازم است ما هم تخلیه کنیم، امام فرموده بودند: همجواری شما برای ما مغتنم است.
داستان کوتاه: پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت میدونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت...
هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمینگیر نشدم ازش مراقبت میکنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او میگفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن! منبع
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آیةالله شهید سیدحسن مدرّس چندویژگی داشت که کمتر کسیست که اگر از آن باخبر باشد، درس و پندی نگیرد. سادهزیستی. سیاستدانی. ایراندوستی. دیانتداری. مردممداری. شجاعتپروی. استبدادستیزی. مشروطهخواهی و دریککلام مردیپارلمانی. آن بزرگمردشهید، طی چهاردوره نمایندگی مجلس شورا بر حقگویی و حقوقمردمی و مشروطهگرایی پای فشرد. اول برای حفظ میهن و حراست از مصلحت اسلام با دشمناش رضاخان رِفق و مدارا کرد. سپس وقتی دید آن شاه دورنگ، آن! میکند که نباید بکند، مبارزهی بیواهمه را با او آغاز کرد و دست از برملاکردن هویت پنهاننگهداشتهشدهی رضاخان نشُست. این مرد مردمی و خاکی و حامی مشروطهگرایی که در دولت سیدضیاءالدین طباطبائی (=مارمُهرهی انگلیس) به تبعید در قزوین محکوم شدبود، حالا در مقابله با خودسریهای رضاخان نیز، دستگیر و به شهر خواف تبعید مجدّد میگردد.
هفت سال در منطقهی خواف در تنهایی و دوری ماند و بعد به کاشمر منتقل شد و در ۱۰ آذر ۱۳۱۶ در کاشمر، توسط عوامل رضاخان به شهادت نائل آمد و اُسوهای از استبدادستیزان و سادهزیستان ایران شد. دو سخن نابش را در این روز ۱۰ آذر _که سالروز شهادت اوست_ تقدیم میدارم. البته با هزارآه و افسوس اعلان کنم: راه او، خیلیوقت است که گُم شدهاست! هم در میان حکومتگران و هم در میان مردممان و هم در پارلمان ایران. همان شهید مدرّسی که میگفت: "خداوند دو چیز را به من نداد یکی ترس و دیگری طمع، هرکس با مصالح ملی و امور مذهبی همراه باشد، من هم با او همراهم و اِلّا فلا». همان حسن مدرّس سادهزیست که فریاد برمیداشت: «فردی چون من که عمامهاش بالش و عبایش روانداز او است و به لبی نان قانع است هر کجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است».
توضیح دامنه: فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس، شاگرد و دستیار تئودور آدورنو، یکی از اعضای برجسته نسل دوم مکتب فرانکفورت، و استاد فلسفه در دانشگاه گوته فرانکفورت، اخیراً دربارۀ مسائل روز جامعه و جهان گفت و گویی انجام داده است. او گفته: «ترامپ در حال پایین بردن سطح سیاسی- فرهنگی آمریکاست.» دامنه به دلیل اهمیت سخنان این فیلسوف مخالفِ نظام سرمایه داری، ترجمۀ این گفت و گو را به خوانندگان دامنه ارائه می شود:
متن این گفتوگو
*بحثهای فراوانی درباره «زوال روشنفکری متعهد» وجود دارد. اما قبول دارید که این موضوعات به ندرت از سپهر روشنفکری فراتر میرود؟
بر اساس الگوی فرانسوی، از زولا تا سارتر و بوردیو، «حوزه عمومی» برای روشنفکری بسیار مهم است؛ هرچند ساختار شکننده آن متحمل فرایند شتابنده زوال خواهد بود. امروزه پرسش نوستالژیک «روشنفکران کجا رفتهاند؟» اهمیت خود را از دست داده است. اگر شما خوانندهای ندارید که افکارتان برای او نوشته شود، نمیتوانید «روشنفکر متعهد» هم داشته باشید.
*آیا اینترنت «سپهر عمومی» را (که رسانههای سنتی را پشتیبانی میکند) تقلیل داده است؟ و این امر، به نوبه خود، بر نقش اندیشمندان و فیلسوفان در جامعه تاثیر منفی گذاشته است؟
بله. بنابر نظر هاینریش هاینه، «پیکره روشنفکر» با پیکربندی کلاسیک سپهر عمومی آزاد بدست میآید؛ هرچند این امر، به مفروضات غیرمحتمل فرهنگی و اجتماعی وابسته است همچون وجود «ژورنالیسم هوشیار» که در آن روزنامههای مرجع و رسانههای گروهی قادر به هدایت توجه اکثریت به موضوعاتی هستند که با شکلگیری عقاید سیاسی ارتباط دارند؛ و نیز وجود «اجتماع مطالعهگری» که به سیاست علاقهمند است، تحصیلکرده است، به فرایند مناقشهآمیز تشکیل عقاید خو گرفته، و برای مطالعه مطبوعات باکیفیت و مستقل، زمان صرف میکند.
امروزه این زیرساختها دیگر دستنخورده نیست؛ البته تا جایی که میدانم این وضعیت، هنوز در کشورهایی مانند اسپانیا، فرانسه و آلمان وجود دارد. اما حتی در چنین کشورهایی هم، اثر متلاشیکننده اینترنت نقش رسانههای سنتی را بویژه برای نسلهای جوانتر تغییر داده است. حتی پیش از آنکه گرایشهای مرکزگریز و خُرد در رسانههای جدید پدیدار شوند، «تجاریسازی توجه عمومی» باعث به جریان انداختن فروپاشی سپهر عمومی شده بود. مثال آن، ایالات متحده و استفاده منحصر به فرد آن از شبکههای تلویزیونی خصوصی است.
اکنون ابزار تازه ارتباطات، الگوی بسیار موذیانهتری از تجاریسازی دارد که هدف آن به روشنی «هدایت توجه مصرفکننده» نیست، بلکه بهرهبرداری اقتصادی از مشخصات خصوصی کاربر است. آنان اطلاعات شخصی مشتریان را بدون اطلاعشان میدزدند تا آنان را، حتی با مقاصد سیاسی، مانند رسوایی اخیر فیسبوک، موثرتر مدیریت کنند
*آیا در نگاه شما، اینترنت به رغم مزایای آشکار آن، شکلی تازه از بیسوادی را اشاعه میدهد؟
منظور شما مشاجرههای پرخاشگرانه، حرفهای پوچ و دروغهای دونالد ترامپ در توییتهایش است؟ حتی نمیتوان گفت این فرد زیر سطح فرهنگی-سیاسی کشورش قرار دارد. ترامپ همواره در حال پایین بردن سطح سیاسی- فرهنگی کشورش است.
از زمانی که صفحات چاپی اختراع شد و همه را به یک خواننده بالقوه تبدیل کرد، سدهها طول کشید تا همه مردم توانستند بخوانند. اینترنت همه ما را به مولفان بالقوه بدل کرده و از این اتفاق تنها دو دهه گذشته است. شاید با گذشت زمان ما یاد بگیریم که شبکههای مجازی را با روشی متمدنانه مدیریت کنیم. اینترنت هماکنون میلیونها وضعیت مفید از خردهفرهنگها را بازگشوده که در آن اطلاعات قابل اعتماد و نظرات صحیح مبادله میشوند. نه فقط در تارنوشتهای علمی که آثار دانشگاهی توسط آنها توسعه مییابند، بلکه برای مثال تالارهای گفتوگوی بیماران مبتلا به یک بیماری نادر که میتوانند با دیگرانی در موقعیت مشابه ولی در قارهای دیگر نظرات و تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند. بیشتر بخوانید ↓
به قلم دامنه: وِن کَلّه خراب هسّه. به نام خدا. سلام. امروز دوست دیرینم جناب حسین جوادینسب، صبح زود در "مدرسهی فکرت" از پولپوتِ خمرهای سرخ کامبوج گفت. همان رهبر خودکامهی کمونیستهایی که میلیونمیلیون جُمجمهی مخالفانِ حکومتوحشتِ خود را بیجِمه (=بیپیراهن) کرد و بیجانوتن، در گودالها انداخت و از آنها برای کامروایی خود موزهی لذت! ساخت و بر پایهی آن، حُکمروایی سرکوبگر بیرحم برآراست! یادِ این افتادهام که قدیما توی همین روستایمان دارابکلا مادربزرگها (="گنّا" ها) و پدربزرگها (= "گتی" ها) ی ماها، گاهبهگاه به برخیها میگفتند: "وِل هاکون وِه رِه، وِن کَلّه خراب هسّه".
راستی، پولپوت که با آنهمه کُشتوکُشتار و کلّهی خراب، و عقل مخدوشش، به بادِ فنا رفته، امروزهروز در جهانِ بهغارترفتهی ستمدیدهی درحالِ احتضارِ قارّههای قدَرقُدرتِ قاتل، کِنه کَلّه خراب هسّه؟! من میگم ترامپ و اَعوانوانصارش. جهانخواران خود گردوخاک بپا میکنند، که مردم حقیقت را نبینند. مردم ستمدیدهی یمن را شبوروز با اسلحههای کارخانههای اروپا و آمریکا قتلعام میکنند، دَم بر نمیآورند، ولی برای قتل جمال قاشقچی _که اقدامی زشت بود_ دُم میجُنبانند. دنیا عجب، عجیب شدهاست!
از سعدی بگویم و ختم کلام:
حقیقت سرایی است آراسته
هوی و هوَس گرد برخاسته
نبینی که جایی که برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
۱- قهوهخانه در ایران در دوره صفویان تاسیس شد و در ابتدا محلی برای نوشیدن چای و خوردن ناهار و شام بود.
۲- امروزه قهوهخانه، کافه یا کافیشاپ جایی است که در آن نوشیدنی و وعدههای سبک غذا ساندویچ و پیتزا سرو میشود.
۳- بعدها کارهایی مانند اطلاعرسانی، نشر افکار و اخبار اجتماعی- اقتصادی و حتی سیاسی و سرگرمیهایی چون مدیحهسرایی، نقالی، شاهنامهخوانی، غزلخوانی، سخنوری و مشاعره و شعرخوانی و کتابخوانی به یاد شاعر یا نویسنده یا زمان خاص نیز در آن جایگاه پیدا کرد و این مکان به عنوان نهاد مهم از جهت فرهنگی معرفی شد.
۴- کافهها در جهان و ایران، گاهی اوقات به دلیل حضور مداوم چهرههای فرهنگی، علمی، ادبی و هنری، معروف شده و به عنوان پاتوق طرفداران و دوستداران آنها درآمده بودند.
۵- در زمانی نه چندان دور تاسیس یک رستوران تازه، کبابی تازه و بعدها قهوهخانه یا کافه تازه مدتها طول میکشید و هر محلهای به پاتوقهای اینچنین قدیمیاش شناخته میشد.
۶- امروزه میتوانید هر چند روز یک بار خبر تاسیس کافه یا رستوران یک چهره سرشناس آن هم بیشتر از اهالی سینما را بشنوید. حضور این سلبریتیها در هر کافهای از ابزارهای جلب مشتری است. این کافهها دیگر نه به خاطر حس خوبشان، بلکه به خاطر سلبریتیهایی که آنجا رفت و آمد میکنند، تبدیل به پاتوق میشوند.
۷- البته برخی از کافههایی که در شهرها در حال افزایش است، با انگیزهها و عنوانهایی مانند کافه کتابخوانی و نقد کتاب، کافه پخش و نقد فیلم، کافه گالری نمایش و فروش آثار هنری (نقاشی، مجسمهسازی و صنایع دستی)، کافه فکر، عرصه بازیهای فکری و در اغلب آنها با امکان پخش مسابقات ورزشی بهویژه فوتبال ملی و جهانی، تاسیس میشود و این ابزارها را برای جلب مشتری به کار میگیرند. مثلاً کافه آفرود، پاتوق علاقمندان به ماشینهای شاسی بلند خارج از جادههای معمولی هم تاسیس شده است.
۸- اگر بتوان ظرفیت مدیران فرهنگی و اجتماعی جامعه و جوانان و علاقمندان به فرهنگ در جامعه را تقویت کرد، در کنار کافههای بیروح که در مرحله سرگرمی باقی ماندند، رواج این نوع کافهها با گرایشهای نخبهگرایانه را باید به فال نیک گرفت و در ترویج آن کوشید.
پاسخ دامنه
سلام جناب جلیل قربانی
۱. معذرت که زحمت دادم.
۲. پربار برگشتی. آموزنده و یادگرفتنی.
۳. راهکار در بند هشتم نیز مهم است.
۴. از اینهمه اطلاعات و قدرت تحلیل آن دوست فرهیخته، لذت میبرم. ژان پل سارتر در کافه چه کرد و الان در کافه ها چه می کنند!
۵. برای من کلاس درس بود.
۶. بازهم به تناوب، از مفسّر تحلیلگر «مدرسۀ فکرت» تقاضای تحلیل، سوژه های دیگر، خواهم داشت. سالم و تندرست بمانید.
صدام حسین در حرم امام رضا (ع)
در زمان شاه پس از قرارداد الجزایر و رابطۀ شاه با عراق
عکس از دامنه، از کتاب دائرةالمعارف