qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۱۸۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گوناگون» ثبت شده است

طَفرۀ سوسیالیسم تخیّلی
سیاستگوناگونجهان، جامعه

طَفرۀ سوسیالیسم تخیّلی

شنبه شهریور ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. ضمن سلام، این سخن جالب توجه و آموزشی را از یادداشت های سال های گذشته ام از ص ۳۱ کتاب «قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفۀ تاریخ» اثر استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری به صورت بردداشت آزاد می نویسم. ایشان طفره روی در میان سوسیالیست ها را این گونه شرح داده اند:

 

فلاسفه «طَفره» را مطرح کردند. یعنی عبور از نقطه ای به نقطه ایی دیگر بدونِ عبور از یکی از راه هایی که آن ها را به یکدیگر متّصل می کند. پس طفره مانند این است که نُطفۀ انسان قبل از عبور از مرحلۀ جنینی به مرحلۀ تولد برسد...

 

شهید مطهری برای طفره یک مثال سیاسی می زند و شرح می دهد: یا به عبارتی عبور از فئودالیسم به سوسیالیسم بدون عبور از کاپیتالیسم. که امر محال است. این معنی طفره رفتن! مثلاً برخی از سوسیالیست ها بدون توجه به جبر تاریخ و تسلسُل منطقی حَلقات تاریخ می خواستند سوسیالیسم را پایه گذاری کنند که به آنها سوسیالیست های ایده آلیست و سوسیالیسم آنها را سوسیالیسم تخیّلی نامیدند. یعنی بر خلاف سوسیالیسم  مارکسیسم که بر شناخت تسلسل منطقی حلقه های تاریخ [فئودالیسم، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم] مبتنی است.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دینگوناگون

لُقَطه چیست؟

پنجشنبه شهریور ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. این مطلب را از علامه طباطبایی یاد گرفته و خوانده‌ام. اینک در اینجا می‌نویسم. ایشان در ص ۲۸۷ کتاب «تعالیم اسلام» نوشته‌اند: «هر مالی که پیدا شود و صاحبش معلوم نباشد «لُقَطه» نامیده می‌شود. ۱. مالی که یافته می‌شود و صاحبش معلوم نیست اگر در قیمت، از یک مثقال نقره و کمتر باشد، بی‌مانع می‌توان برداشت و تصرُّف نمود. ۲. اگر مالی در ویرانه‌ها که سکَنه‌ی آن منقرض شده‌اند، یا در بیغوله‌ها و زمین‌های بایر بی‌مالک پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد. ۳. اگر حیوان بی‌صاحب پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد. ۴. اگر بچه‌ی بی‌صاحب در سر راه یافته شود، به همه‌ی  مسلمانان واجب کفایی‌ست که او را برداشته و بزرگش کنند. ۵. اگر مال دزدی به عنوان امانت به کسی سپرده شود، حکم «لُقَطه» را دارد و باید به مالک اصلی آن تسلیم شود و نمی‌توان به دزد تحویل داد.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگون

تعطیلی جلسات علامه و کُربَن

چهارشنبه شهریور ۱۳۹۷

چگونه جلسات علامه طباطبایی و هانری کُربَن

د ر اوائل انقلاب توسط عده‌ای به تعطیلی کشانده شد؟

این دو صفحه برملا می‌کند:

 

 

کتاب سرشت و سرنوشت. ص ۲۴۸ و ۲۴۹

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعهکویریات

زندگی اتکالی چیست؟

سه شنبه شهریور ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. چندی پیش کتاب «تعالیم اسلام» علامه سید محمدحسین طباطبایی را می خواندم. سراسر کتاب خواندنی ست. برای کویریات دامنه این قسمت کتاب را یادداشت کرده ام و به اشتراک می گذارم. زندگی اتّکالی؛ که اگر جنبۀ سیاسی و حکومتی پیدا کند به خواری جامعه می انجامد. مثل وابستگی در نظام نژادی بنی امیه، که افراد را با سکّه و درهم و دینار زبون می کردند. و با وعدۀ پُست و مقام دیانت افراد را لکّه دار می ساختند. تا حدی که از علی (ع) می بُریدند به جرگه ی معاویه می پیوستند. بدین ترتیب، من امروز برای این پست دامنه، این فراز مهم کتاب را برگزیده ام و می نویسم. که اگر چنین زندگی یی، شیوع پیدا کند، مَضارّ و زیان هایش برای جامعۀ مسلمین زیاد و خطرناک است. مرحوم علامه طباطبایی در ص ۱۷۹ کتاب «تعالیم اسلام» می نویسد:

 

«زندگی اتکالی (وابسته) یعنی به امید و پشتیبانی دیگران زیستن، در حقیقت از دست دادنِ افتخار انسان و شرافت و استقلال و آزادی و منشاء همه گونه بزه و زشت کاری های اجتماعی است که از خواری و پستی، سرچشمه می گیرد. کسی که به امید دیگران نشسته چشم به دست این و آن می دوزد، در حقیقت اراده و شعور خود را در این راه می فروشد. باید تملُّق کند. باید هر چه بخواهند و بگویند _حق یا باطل، زشت یا زیبا_ انجام دهد. به هر عار و ننگی تن در دهد، بیگانه پرستی کند. به هر ستم و ناروایی راضی شود. و بالاخره همۀ حدود و مقرّرات انسانی را به هیچ شمُرد.

 

سؤال (=درخواستِ کمک) در غیر حالتِ ضرورت، در اسلام حرام است و مساعدت مال فقرا، که جزء مقررات اسلامی است، شامل حال فقرایی است که مزد کارشان با مخارج شان برابری نمی کند، یا از کار بازمانده اند و نیازمند واقعی هستند.»

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
حکایت عقاب و کلاغ
شعر، داستان

حکایت عقاب و کلاغ

جمعه شهریور ۱۳۹۷

متن وارده به دامنه: عقابی در بلندای قلۀ رفیعی لانه داشت. عقاب به پایان عمرش نزدیک شده بود، اما نمی خواست بمیرد. (متوسط عمر عقاب ۳۰ سال و متوسط عمر کلاغ ۳۰۰ سال است). به یاد آورد که پدرش از پدرش که او هم از پدرش شنیده بود که: در پایین قُلّه، کلاغی لانه دارد. چهار نسل از خانواده ی عقاب ها این کلاغ را دیده بودند اما کلاغ هنوز به نیمه ی عمر خود نیز نرسیده بود! عقاب در دلش به کلاغ حسادت کرد؛ تصمیم گرفت به نزد کلاغ برود و راز عمر طولانی وی را جستجو کند. بنابراین بال گشود و در آسمان به پرواز درآمد. شکوه و عظمت عقاب بر کسی پوشیده نبود. با پروازش در زمین هیاهویی شد. پرندگان با حسرتی آمیخته با ترس به لای درختان گریختند، خرگوش ها و آهوان سراسیمه به دل جنگل پناه بردند. به لانه ی کلاغ رسید؛ کلاغ با وحشت و تعجّب به وی نگریست! چه امری این افتخار را نصیب او کرده بود؟! عقاب داستان را برای کلاغ گفت و از او خواست تا راز عمر طولانیش را برای وی فاش کند. کلاغ گفت که: این کار را خواهد کرد و به او یاد خواهد داد آنچه خود انجام داده است تا عمر طولانی به دست آورد؛ پس باید عقاب از این پس با او زندگی کند و دَمخور او شوَد و عقاب پذیرفت! اما زندگی کلاغ کاملا متفاوت با زندگی او بود. عقاب که همیشه در اوج آسمان جا داشت و غذایش گوشت تازه و آب چشمه ساران کوهسار بود. دید که کلاغ چگونه دزدی می کند، چگونه تحقیر می شود، چگونه از پسمانده ها و لاشه ها غذا می خورد و ازآب لجن، سیراب می شود... او در یکروز زندگی با کلاغ همه ی اینها را تجربه کرد. در همان روز اول، عقاب زندگی خود را به یاد آورد و دانست که: زندگی و فرمانروایی کوتاه خود در بلندای آسمان را، هرگز با زندگی طولانی در نِکبت زمین، عوض نخواهد کرد، حتی اگر عمرش فقط یکروز باشد. عمر کوتاه با عزّت بِه از عمر طولانی با خِفَّت است. بیشتر بخوانید ↓

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
شعر، داستان

با خدا نسبتی دارید!

چهارشنبه شهریور ۱۳۹۷

هوا، سرد و برفی بود. پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد. با نگاهش، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد،... خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.

 

خانم گفت: «آهای، آقا پسر!» پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد. پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: «شما خدا هستید؟» خانم گفت: «نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!» پسر گفت: «آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!» (منبع)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
شعر، داستان

گرانترین ابزار شیطان چیست؟

شنبه مرداد ۱۳۹۷

داستان کوتاه: «گویند روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.

 

کسی از او پرسید: «این وسیله چیست؟» شیطان پاسخ داد: «این نومیدی از توانایی‌های خود و رحمت خدا است.» آن مرد با حیرت گفت: «چرا این قدر گران است؟» شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: «چون این مؤثرترین وسیله‌ی من است. هرگاه سایر ابزارم بی‌اثر می‌شوند، فقط با این وسیله می‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، می‌توانم با او هر آنچه می‌خواهم بکنم. من این وسیله را در مورد تمامی انسان‌ها به کار برده‌ام. به همین دلیل این قدر کهنه است!» منبع

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگون

دیالکتیک چیست؟

يكشنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. با سلام و تسلیت سالروز شهادت امام جواد _علیه السّلام_ من این متن را، که از روی کتاب قیام و انقلاب مهدی نوشته آیت الله مرتضی نظر مطهری برداشت آزاد، کرده ام؛ ارائه می کنم؛ تا در این روز حُزن، به فرق های مهم زندگی معنوی و فطری با زندگی مادی و ابزاری دقت داشته باشیم. موضوعی که امامان ما بر تقویت و تبیین آن کوشیده اند:

 

هراکلیت در ۲۵۰۰ سال پیش گفته بود: «نزاع، مادرِ پیشرفت هاست». این است دیالکتیک طبیعت: طبق شیوۀ دیالکتیکی، مانند مارکسیست ها، طبیعت هدفدار نیست و کمال خود را جستجو نمی کند! بلکه به سوی انهدامِ خویش تمایل دارد. ولی چون آن انهدام نیز به نوبۀ خود به انهدام خویش تمایل دارد و هر نفی کننده به سوی نفی کنندۀ خود گرایش دارد (=تز، آنتی تز، سنتز)، لذا قهراً و جبراً تکامل رخ می دهد. این است دیالکتیک طبیعت.

 

علاوه بر قضیۀ دیالکتیک طبیعت، برخی، تحولات تکاملی تاریخ را نیز از زاویۀ انقلابِ اَضداد _دیالکتیک_ به یکدیگر توجیه می کنند. یعنی معتقدند که طبیعت _که تاریخ جزئی از آن است_ در حرکت و تکاپوی دائم است و نیز دارای همبستگی میان اجزاء است. و نیز جدال درونی اشیاء رو به تزایُد است: تز، آنتی تز، سنتز. یعنی از نظر دیالکتیکی جامعه یک تکاپوی اضداد است (=بخوانید نزاع) که همواره هر حادثه به ضدِ خودش و او به ضدِّ ضدِّ تبدیل می شود و تکامل رخ نمی دهد. چون در بینش دیالکتیکی، همۀ ارزش های اجتماعی، تابع و وابسته به ابزار تولید است، لذا آن را بینش ابزاری می نامند.

 

خلاصه ماتریالیسم این است که تاریخ ماهیت و طبیعت مادّی دارد و وجودِ دیالکتیکی. از نظر آنها کشمکش و جدال میان اشیاء و افراد و جامعه به سود نیروهای نو و شکست نیروهای کهنه پایان می یابد. (=جدال نو با کهنه) و این نو هم، باز کهنه می شود و جامعه دچار بن بست و تضاد می شود و ضرورت دگرگونی پیدا می شود و همین طور ادامه می یابد تا... .

 

«دیالکتیک سکولارسازی

درباره‌ عقل و دین»

 

اما در بینش فطری، حرکت انسان به سوی کمالات است. از نوع حرکت دینامیکی است نه مکانیکی. این است که انسان باید «پرورش» داده شود، نه این که «ساخته» می شود. یعنی؛ بر خلاف بینش ابزاری، طبیعتِ تاریخ نه مادّی محض که مانند انسان طبیعتی مُزدَوج است از مادّه و معنی. به عبارتی در بینش فطری، تضاد درونی در فرد موجود است که میان جنبۀ زمینی و ماورائی اوست: روح + تن.

میل جان اندر حیات و در حی است

زانک جانِ لامکان اصل وی است

 

میل جان در حکمت است و در علوم

میل تن در باغ و راغ است و کروم

 

میل جان اندر ترّقی و شرف

میل تن در کسب و اسباب علف

مولوی

 

این است نبرد درونی انسان که آن را نبرد میان عقل و نفس می خوانند. قرآن، نبرد انسانِ باایمان با انسانِ مادّه پرست را تأیید می کند؛ در داستان هابیل و قابیل، نبرد، نبردِ میان میان ایمان و مادّه گرایی ست، نه نبرد طبقاتی و ابزاری، «نبرد آرمانی» به معنی خودآگاهی اجتماعی، ریشۀ فطری دارد نه ریشۀ طبقاتی (=در بینش مادّیون) و پرتو ایمان، در انسان رشد می کند. برای دانستن بیشتر می توان این (منبع) را مطالعه کرد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونایران

صُوفیه و صَفویّه

شنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. صوفی‌گری -پشمینه‌پوشان- در حقیقت، یڪ جنبش اعتراضی علیه‌ی علما، روحانیون و دانش‌آموختگان مسلمانی بود ڪه از نظر صوفیان، بیش از آن‌ڪه به مڪتب اسلام علاقمند باشند به قدرت سیاسی می‌اندیشیدند؛ و یا به حاڪمیت و حڪومت چسبیده بودند. بر خلاف علما، صوفی‌ها خداوند را بر مبنای قادر متعال ادراڪ نمی‌ڪنند بلڪه او را بر حسب عشق درڪ می‌نمایند.

 

صوفیه اساساً نهضت بود؛ نهضتی عرفانی ڪه محدودیت‌های مذهب رسمی را برای اتحاد با خدا با حقیقت‌های غائی، نفی می‌ڪرد. غربی‌ها عمدتاً در معرفی صوفی‌ها، اشتباه می‌ڪردند، آنها خیال می‌نمودند اینان همان دراویشان چرخان هستند ڪه با چرخیدن -سماع- به حالت خَلسه دست می‌یابند. از جمله ڪسانی ڪه تحت تأثیر صوفیه بودند، می توان به حافظ و مولوی اشاره نمود. مولوی می‌گفت:

 

چو چرخم من، چو ماهم من، چو شمعم من ز تاب تو
همه عقلم، همه عشقم، همه جانم به جان تو

(گنجور: غزل ۲۱۶۶ دیوان شمس)

 

صُوفیه بعدها به «حیدر» رسید، حاڪم فرقه‌ی صَفویّه. حیدر توانسته بود به عنوان یڪ آدم هوشیار؛ پرچم تسنّن را از ایران پایین بڪشد و پرچم تشیّع را بر فراز سلسله‌ی صفویه به اهتزاز درآورَد ڪه می‌دانیم این خاندان با ایران و اسلام و مڪتب شیعه چه ڪرد. بلڪه چه‌ها ڪرد! بعد از ڪشته‌شدن «حیدر» و «علی» -پسرش- رهبری فرقه‌ی صفویه به «اسماعیل» ۷ ساله! واگذار شد ڪه فرقه را به سلسله‌ی شاهی رساند. (منبع)

 

اسماعیل ۱۲ساله، ڪه در رشت مخفی شده بود (=به قول امروزی‌ها در آب نمڪ! خوابانده شده بود) بعدها به عنوان شاه سلسله‌ی صفویه، پادشاهی مذهبی دنیوی‌اش را اعلام ڪرد. شاهی ڪه پیروانش وی را «خدای زنده» می‌دانستند، یعنی «تجسید خدا».

 

اسماعیل را «شاهِ نظرڪرده» می‌دانستند. خودِ شاه‌اسماعیل ڪه خود را «راز خداوند» می‌خواند، نیز، بعدها چنان حسّ قدرت و استیلا به او دسته داده بود ڪه دعوی اُلوهیت! ڪرد. ڪاری اغفال‌گر، ڪه جدّش -حیدر- هم می‌ڪرد: خواب‌نمای حضرت علی (ع) شدن! ڪه آن حضرت در خواب به او گفت به امر حڪومت فراخوانده شده‌ای. و به همین‌خاطر سرِ قبایل تُرڪ، دستار سرخی با ۱۲ ترَگ نهاده بود ڪه هر ترَگ نشانگر یڪی از امامان شیعه بود! ڪه دشمنان او، آن ها را به تحقیر «قزلباش» می‌خواندند یعنی سُرخ‌سَر. شعار آنها این بود:

ما چاڪران حسینیم و این دورانِ ماست
در اخلاص ما بندگانِ امامیم
نام ما «فدایی» و لقب ما «شهید» است

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونمرجعیت

آیت‌الله سید مرتضی علم‌الهدی

جمعه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. یکی از مشاهیر شیعه سید مرتضی علم الهدی -متوفّای ۴۳۶ قمری- است. آن عالم بزرگ اسلام نخستی کسی بود که دربارۀ علمِ اصول آرائی ابراز داشته است. او برادر «سید رضی» -متوفّای ۴۰۶ قمری- است که جامع‌کننده‌ی نهج البلاغه امام علی (ع) است. معروف‌ترین کتاب سید مرتضی «الذریعه» است. او شاگرد شیخ مفید و شیخ مفید شاگرد شیخ صدوق  -مدفون در شهری ری- بود.

آشنایی با علوم قرآنی. علی اصغر حلبی

چاپ ششم. تهران. انتشارات اساطیر

( ۱۳۷۹ . ص ۲۰۹)

 

 

ابوالقاسم علی بن الحسین معروف به سید مرتضی و علم الهدی، رجب ۳۵۵ قمری در بغداد زاده شد. پدرش -حسین موسوی- منصَب رسیدگی به کار و زندگی سادات دودمان ابوطالب و مسؤولیت نظارت بر دیوان مظالم و سرپرستی زائران خانه خدا را که از منصب‌های مهم آن روز بود_ به عهده داشت. پدربزرگش ابراهیم مجاب بود که از نوادگان حضرت امام کاظم ع است.

 

اضافه کنم «اصول فقه»، علمى است که در آن از قواعدى بحث مى‌شود که نتیجه آن‌ها در استنباط حکم شرعى مورد استفاده مجتهد قرار مى‌گیرد. از این رو علم اصول فقه نسبت به علم فقه، علمى ابزارى است که فقیه به وسیله آن مى‌تواند احکام شرعى فرعى را از منابع آن‌ها یعنى کتاب، سنّت، اجماع و عقل استنباط کند. منبع

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانجهان، جامعه

شاهان می‌روند اما عالمان می‌مانند

چهارشنبه مرداد ۱۳۹۷
به قلم دامنه. به نام خدا. در رُمان «مردی در تبعید ابَدی» (اینجا معرفی کردم) که بر اساس زندگی ملاصدرا (Mulla Sadra) توسط زنده‌یاد نادر ابراهیمی نوشته شد؛ مطلبی‌ست که من بر اساس آن نکته، این پست را نوشتم. سلاطین می‌آیند و می‌روَند. شاه پیِ شاه. از ارث تا کودتا. فرهیختگان و عالمان اما، می‌آیند و می‌مانند. فرهیختگانی آفریننده؛ چون حکیم ملاصدا، علامه محمدحسین فضل‌الله، از آنجا می‌مانند که می‌سازند. اما بدا که رسم چنان بوده است تاریخ به اسم شاهان نافرهیخته مُسمّا شود. به همین سبب است که اکثر آثار و اَبینه‌ی تاریخی نام سلاطین را بر خود دارند، نه نام سازندگان را. حتی اغلب کتاب‌های ناب اهل ادب و علم و هنر و حکمت نیز ناگزیر به شاهان پیشکش شده است که در تمام عمرشان با علم و حکمت و هنر و دانش و ارزش و فخر و عزت جنگیده‌اند! اگر صفحه‌ی اِهداییه‌ی کتاب شریف معراج‌السعاده ملا احمد نراقی را -که خلاصه و ترجمه‌ی فارسی کتاب عربی جامع‌السعادات پدرش ملا مهدی نراقی‌ست- بنگرید این شیوه را می‌بینید. البته شاید هم با این شیوه و تقیه می‌خواستند آثار دینی چاپ و نشر شود و توسط حُکّام ممنوع و منع نگردد. بگذرم، آری؛ آنان مجبور بوده‌اند چنین کنند، اگر نمی‌کردند شاهان مستبد آثارشان را محو و ناپدید می‌کردند. این بود چند ورق از تاریخ غمِ این سرزمین.
۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعه

هوتک چیست؟

جمعه تیر ۱۳۹۷

به شرح دامنه. به نام خدا. اول بگویم هوتک چیست؟ هوتک گودالِ روبازی ست که آب جمع شده در آن، سهم مشترک، میان حیوان و انسان است که بسیار آلوده  و انباشته از زالو و باکتری هاست. اکثر مردم منطقه زابل، دچار بیماری‌های تنفُّسی سِل، تنگی نفس و ... هستند. هیچ کارخانه و کارگاهی در آن منطقه و حومه وجود ندارد. دختران منطقۀ زابل زیر سنِّ ۱۵ سال مجبور به ازدواج هستند، حتی در ۹ سالگی نیز شوهر داده می شوند. و کودکان از گرسنگی جانی برای درس خواندن ندارند.

 

 

مشکل سوءتغذیه نیز بیداد می کند و برخی دانش‌آموزان بدون صبحانه به مدرسه می روند و تا ظهر چیزی برای خوردن ندارند. به طوری که عزیز سارانی (نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استان‌ها و عضو شورای شهرستان زابل) صریحاً به عصر ایران گفت: «اینجا [منطقۀ زابل] شرایط وحشتناک است.»

 

مردم منطقۀ سیستان برای امرار معاش، به استان‌های دیگر همچون استان گلستان، خراسان جنوبی و یزد مهاجرت می‌کنند و بیچاره، دربه‌در و آواره استان‌های دیگر می‌شوند. نمی‌توان دقیقا گفت چه میزان از روستاها تخلیه شده‌اند اما در اطراف شهرستانِ هیرمند، منطقۀ قرقری و نیمروز _در نزدیکی دریاچه خشک شده هامون_ تقریباً از جمعیت خالی است. مردمان منطقه بلوچستان و چابهار برای مصرف آب از هوتک استفاده می‌کنند. آب این گودال‌ها به شدت آلوده است. اخیراً یکی از روستاییان به دلیل مصرف این آب، زالویی در گلویش گیر کرده بود. پزشکان مجبور شدند با عمل جراحی زالو را از گلویش بیرون آورند.

 

نمی دانم بگذرم با بگویم! بله؛ می گویم چون سخن حق را باید گفت، دستاوردهای انقلاب می دانیم خیلی زیاد است و منکرین آن باید خیلی بی انصاف باشند که آن همه را نادیده بگیرند و انکارش کنند؛ ولی، اما، زیرا، به خدا سوگند که رسیدن به دردهای مُزمن محرومان و رفع نیازهای ضعیفان و تهیدستان، اُسّ و اساس و فلسفۀ اصلی انقلاب ایران بوده است.  مردم را در فقر و بدبختی و ناداری تنها نگذارید! ای دولتِ خسته ای وزرای پا به سن گذاشته. ایران فقط تهران نیست. از عذاب خدا بهراسید و جامۀ کار بپوشید نه لبّاده های شیک و گشاد و نه پیراهن آخوندی سفید و موهای بزَک کرده.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی