qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۱۷۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

سیاستایران

از خُلقیات ایرانیان و مسئولان

شنبه آبان ۱۴۰۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. کافی‌ست به کسی درگوشی بگویی یه چیزی می‌خواهم بگویم به کسی نگویی؟! دیگر تمام است؛ با همین شرطی‌کردن قضیه، طرف را کاملاً تحریک کرده‌ای که نه فقط به «کسی»، تا می‌تواند به «هر کس و ناکسی» بگوید. دیگر به نیمروز نمی‌کشد که جِن و اِنس از آن قضیه باخبر می‌شوند؛ حتی تفسیرگر و تحلیلگر. خصوصاً که همه مسلح به انواع پیام‌رسان‌های داخلی و خارجی و گوشی‌های اندروید هم هستند! البته خُلق همه‌ی ایرانیان که این طور نیست، نسبی‌ست، معدود، و محدود.

 

اما مسئولان؛ مسئولان هر وقت دیده‌اید آمده‌اند و به ضرس قاطع (=قطعی، یقینی) گفته‌اند مرغ و مرغانه، شیر و پنیر، نون و نوشابه، قند و عسل و حتی زامیاد و زولبیا گران نمی‌شود، حتم بدانید که گران می‌شود، زیرا قول مسئولان -البته که به استثنای خادمان و خالصان- قول نیست، غال است! غال‌گذاشتن همیشگی مردم این مرز و بوم.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانلغتعکس

به داد زمین برسیم

پنجشنبه آبان ۱۴۰۰
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در محل ما داراب‌کلا، «کیاک» و «گوسفندکیاک» واژه‌ی بسیار پرمصرف است و دقیقتاً می‌دانند آن را کجا به کار ببرند. هم از جنبه‌ی طنزش و هم از نظر خاصیت مصرف گوسفندکیاک در کار کشاورزی و باغداری. اما در برخی از مناطق ایران مانند بعضی از مراتع دام مشکین‌شهر، چون درختی برای جمع‌آوری هیزم وجود ندارد تا با آتش آن پخت‌وپز کنند، راه جایگزین جالبی پیدا کردند؛ از جمع‌آوری پهِن و پشکِل‌های خشکیده‌ی گوسفندان که در مراتع چرا پخش است، برای آتش‌افروختن استفاده می‌کنند.
 
 
 
 
آقای جواد قارایی مستندساز «ایرانگرد» در برنامه‌ی از مشکین‌شهر استان اردبیل، خانواده‌ای از ایل شاهسوند را مورد پژوهش قرار داد که در یک صحنه‌ای زیبا، نحوه‌ی پختن چومبه (نوعی نان خوشمزه با روغن حیوانی و گردو و چاشنی‌های دیگر) با آتش پهِن گوسفند (گوسفندکیاک به زبان مازندرانی) نمایش داده شد. عکسی که مشاهده می‌شود از آن مستند به هنگام پخش انداختم.

 

لازم به ذکر است در ۱۶ آذر ۱۳۹۹ نیز، از مستندات ایرانگردی آقای جواد قارایی، مستندی دیگر دیده بودم که در پستی با عنوان آقا رحیم‌الله گالش تالش» اینجا متنی نوشته و منتشر کرده بودم.

 

نکته: به نفع زمین شد. باز صد رحمت به پهِن گوسفندان، که به دادِ جنگل و زمین و بوم‌زیست آمده تا درختی بُریده نشود. امان از آن دسته از انسان، که بی‌رحمانه درخت را از ریشه و بُن برمی‌افکنند تا به کامشان برسند.

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
روحانیتایرانتریبون

آقا و آقابزرگ و آقاجان

سه شنبه مهر ۱۴۰۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. گرچه «آقا» پیشوند و پسوندی عام بر سر اسم در فارسی‌ست برای مردان، اما کاربرد خاص آن در بوم‌زیست فراخ ایران، فراتر از یک پسوند و پیشوند ساده، بخشی لاینفک از فرهنگ و باور مذهبی مردم گردیده است. مثلاً اطلاق لفظ «آقابزرگ» برای صاحبِ «الذریعه» و کتاب‌شناس شهیر شیعه شیخ آقابزرگ تهرانی -البته اصالتاً گیلانی (منبع) و اسم اصلی‌اش محمدمحسن منزوی تهرانی- که این لفظ برای ایشان نشان عالمِ بزرگ بودن و علامت شأن و مقام دینی و جایگاه والایش نزد مردم بوده است. و یا مثلاً در محل ما داراب‌کلا، وقتی مردم از همدیگر می‌شنویدند و یا به همدیگر می‌گفتند آقا این را گفت. یا آقا را برای مجلس دعوت کردید. یا آقا شاهد عقد ما بود. و یا آقا خطبه‌ی ازدواج ما را خواند. یا آقا دارد می‌آید، منظور فقط و فقط «آقا» دارابکلایی بود؛ یعنی مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمدباقر دارابکلایی عالم پرهیزگار منطقه و امام‌جماعت و رئیس حوزه‌ی علمیه‌ی امام صادق ع روستای داراب‌کلا، که همچنان در پیشگاه مردم محل و حومه و حتی منطقه، قداست و وراستگی‌اش محفوظ مانده است.

 

 

 

آقابزرگ تهرانی

 

 

مرحوم آقا‌ دارابکلایی

 

نمی‌خواهم صبغه‌ی مقدس‌بودن بدهم و کسی را بی‌عیب و نقص معرفی کنم، نه. خواستم گفته باشم مردم متدین و حتی کمتر پایبند هم، به عالم باورع و باتقوا و زاهدپیشه‌ی محلات خود به چشم یک انسان بزرگ و ملجاء می‌دیدند که لفظ «آقابزرگ» و «آقا» و حتی لفظ صمیمی‌تر «آقاجان» (مثلاً برای مرحوم آقای کوهستانی در کوهسان و مرحوم آقای ایازی در رستم‌کلا) برای بروز حُب و ظهور تقدیس و تکریم به آنان اطلاق می‌گردید. امروزه پس از رحلت امام خمینی، در میان پاره‌ای از مردم برای آقای خامنه‌ای، ادای همین واژه و گاه با افزودن پیشوند «حضرت» بر سر آقا، مرسوم شده است: «حضرت آقا»، که من احتمال می‌دهم جهت  تألیف قلوب و برجسته‌سازی حُبّ و جایگاه رهبری چنین می‌گویند تا جنبه‌ی ولایی خود را آشکار کنند.

 

نکته: مردم باورمند، به علمای خردمند و از هر گونه آلودگیِ خانمان‌سوز ایمن، همآره احترام ژرف قائل بودند؛ این لازم می‌داشت روحانیت -که همواره و حتی هم‌اکنون خوبان و مرزبانان خُلّصِ آن، مظلوم مانده‌ و مورد هجوم بی‌رحمانه بوده‌اند- این فکر درستِ مردم را با پرهیز از دینار و دنیا و دربار و به قول یکی از اساتید محترم روحانی «حُطام» (=مال دنیوی) پاسداری می‌کردند تا دین و دَینِ دو سوی ماجرا محفوظ و اداءشده مانده باشد. آیا این زیبایی اعتقادی همچنان بر همین منهَج در حال پیشروی‌ست؟ من حقیقتاً اطلاع و ارزیابی دقیق ندارم.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانعکس

حرم مشهد به وسعت نقشه‌ی ایران

شنبه تیر ۱۴۰۰

بر اساس بینش شهید سلیمانی که ایران «حرم است»

 

حرم امام رضا (ع) به وسعت نقشه‌ی ایران

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانجهان، جامعه

روستای مارِشک مشهد

دوشنبه خرداد ۱۴۰۰

ایران‌گردی: به قلم دامنه

به نام خدا. مارِشک از بکرترین روستاهای خراسان رضوی در ٧۵ کیلومتری شمال غربی مشهد و در ارتفاع ١٧٧٠ متری از سطح دریا قرار دارد. این روستا هم اکنون حدود ٣٠٠ خانوار جمعیت دارد. جایی دیدنی در دل رشته کوه‌های «هزارمسجد». آقای «سید حمید اسعد فیض» مدیر مدرسه‌ی روستا در طول ١٣ سال زندگی در مارِشک، ابتکار جالبی صورت داد؛ یعنی کتابخانه‌ی سیّار روی خورجین الاغ که کتاب را در فصل‌های برفی سال، به درِ خانه‌ها می‌برد تا مردم مطالعه کنند.

 

 

روستای مارِشک مشهد

 

 

روستای مارِشک مشهد بر روی نقشه. عکس از دامنه

 

 

...

 

  

روستای مارِشک مشهد. کتابخانه‌ی سیّار روی خورجین الاغ

ابتکار «اسعد فیض» مدیر مدرسه‌ی روستای مارشک

عکس: دامنه از روی مستند

 

اطلاعات بیشتر: خلاصه‌ی نقلی با کمی ویرایش: مطالعه و روزنامه‌خوانی یکی از ویژگی‌های مردم مارِشک است. رفتن به مارشک از مشهد دو راه وجود دارد: یکی از سمت بولوار ٢٢ بهمن و جاده‌ی کلات و دیگری از سمت بولوار شاهنامه. شهروندانی که ساکن غرب مشهد هستند می توانند از سه راه فردوسی وارد بولوار شاهنامه شوند و از سمت راست آرامگاه فردوسی از روستای توس سفلی عبور کرده و وارد جاده آرد رضوی شوند. مارشک روستایی طبقاتی در دل دره‌ای سرسبز است با خانه‌هایی که حیاط هر کدام، بام خانه‌ی دیگری‌ست. (منبع)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
از امام دور افتاده‌اند
سیاستایرانجهان، جامعهانقلاب

از امام دور افتاده‌اند

جمعه خرداد ۱۴۰۰

به قلم دامنه:  ( ۱۴ / ۳ / ۱۴۰۰ ) به نام خدا. سلام. مردم مُستندهای زیادی در ذهن دارند که واقعاً برای‌شان عذاب‌آور شده است. از یک سو هرگز حاضر نیستند احدی کمترین آسیبی به انقلاب اسلامی بزند، ولی از سوی دیگر رفتارهایی را می‌بینند که دلِ خود را خالی‌شده و دردمندانه حس می‌کنند؛ به‌وضوح می‌بینند کم‌کم کسانی «مَسند»ها را اشغال کرده‌اند که آن را از جایگاه خدمت و صداقت، به پرتگاه نیرنگ و خیانت تبدیل کرده‌اند و به جای رسیدن به دادِ ملت، به دوروبری‌ها و هم‌پالگی‌ها و هم‌حزبی‌های خود رسیدند؛ چه اقتصادی، چه شغلی، چه رفاهی و چه امتیازات سیاسی. حال آن‌که در نگاه امام امت، هر کس در جمهوری اسلامی پست و مقامی هم می‌گیرد، باید به فکر تمام توده‌ی ملت و مخصوصاً زاغه‌نشین‌ها باشد.

 

حرم امام خمینی

رهبر کبیر انقلاب اسلامی

برخی‌ها -و از قضا اغلب‌شان- با دادنِ صدها وعده به مردم، تا از راه رسیدند، اول برای خود کیسه دوختند و سپس جیب کشور را زدند و آنگاه از زندگی انقلابی و ساده‌زیستی دست شستند و هر یک در خانه‌هایی مجلُل و باشکوهِ بالاشهر، با وسیع‌ترین و مدرن‌ترین امکانات و آسایش، سُکنا گزیدند. مردم تردیدی ندارند زندگی مسئولان با آن‌که فرصتِ کار اقتصادی شخصی ندارند و چندین سال است که به شغل‌های انتصابی و انتخابی چسبیده‌اند، اما در کمال تعجب از این رو به آن رو شده است. حتی آن طلبه‌های انقلابی دیروز انقلاب هم، که در شرح حال‌ها خوانده‌ایم از قدرتِ خرید سیب‌زمینی عاجز بوده‌اند، امروزه با بهترین امکانات بیت‌المال در مناصب حکومتی به مردم فخر می‌فروشد و معنا را به دنیا فروخته است.

 

اصلاً مردم از خود می‌پرسند چرا در جمهوری اسلامی که ندای مدرنِ معنوی برای جهان نو بوده است، این‌همه زمینه و بستر باید برای فساد و دزدی و خیانت و شکاف طبقاتی پدیدار شود و حتی در بدترین حالت، سطح زندگی مسئولان به مراتب از سطح زندگی مردم پیشی بگیرد و راحت‌تر از سایرین امرار معاش داشته باشند. مگر آنان فرصتِ اندوختن و انباشت دارند که این‌میزان از ملت جلو زده‌اند و بهترین ماشین‌ها، استخرها، خانه‌ها، درآمدها، خورد و خوراک‌ها، تحصیلات، تفریحات برای‌شان آماده و مهیا باشد؟!

 

در چنین وضعی، آیا آنان از امام خمینی رهبر مستضعفان جهان دور نیفتاده‌اند که فقط در نجف اشرف نزدیک ۱۴ سال با بادبزن دستی حصیری خود را در فصل داغ عراق، خنک نگه می‌داشت چون ضُعفای آنجا و ایران توان خرید کولر و وسایل خنک‌کننده نداشتند. نمی‌گویم باید با محرومیت زیست، اما چرا با آن‌که این فرصت ۴۲ ساله‌ی انقلاب برای مردم و مسئولان یک جور گذشت، زندگی آنان این‌همه از زندگی مسئولان عقب افتاده است. و وضع حال مسئولان در مقایسه با وضع حال مردم، این‌همه فرق کرده باشد. اسم این چیست؟ جز دورافتادن از مرام امام؟ سبقتی که مسئولان در سطح رفاه و همه‌جوره شاخص‌ها، از مردم گرفته‌اند، برای همه شک‌آور و بُهت‌آفرین گردیده است.

 

مردم مشاهدات زیادی دارند که حقیتاً برای‌شان دردآور است. به روشنی می‌بینند که چارچوب فکری و سیاسی امام فراموش شده است: قرار بود آنچه شاه می‌کرد، کسی در انقلاب تکرار نکند. قرار بود آنچه دربار شاه می‌کرد، دیگر در دولت پس از انقلاب دیده نشود. قرار بود آنچه خاندان شاه می‌کرد، هرگز در میان خاندان مسئولان ما رخ ندهد. قرار بود آنچه سیستم هزارفامیل رژیم شاه می‌کرد، برای همیشه از ایران رخت بربندد؛ گویا هزارفامیل که سهل است، کردند سه‌هزار فامیل. قرار بود میان ملت و حکومت هیچ مرزی جز قصد خدمت نباشد، اما نه فقط خدمت رخت بر بست بلکه اَشرافیت و رئیس‌شدن بر ملت و غارت بیت‌المال باب شده است. اگر زندگیِ توأم با رفاه و پُر آسایش زندگی‌یی متضاد با معنویت نیست -که نیست- چرا این امکان فقط باید برای مسئولان مقدور و شدنی باشد و ملت هیچ حظی از آن نبرَد و یا از قافله باز مانده باشد؟ آیا امروزه کسی به‌جرأت می‌تواند قسم یا رب بخورد از مسئولان با خاطری راحت دفاع کند و گواهی دهد زندگی و سیر حیات او، طیّبه و الگو است و وفق چارچوبِ زیست سیاسی و مکتبی امام رفتار می‌کند؟ حیف نیست جمهوری اسلامی با آن‌همه حسَنات که از وجَنات آن باریده و امید برای ایران و اسلام گردیده، این‌گونه به کسانی سپرده شود که آفت برای آن هستند و عذاب برای مردم و مانع برای توسعه‌ی دنیا و معنا و عُقبا؟

 

به‌یقین آنچه در بالا نوشتم، قید «عده‌ای» دارد، نه قید «همه». بوده و هستند هنوز کسانی که خالصانه و سالم برای مردم و انقلاب و اسلام کار کرده‌ و می‌کنند. به مناسبت سالگرد رحلت امام رهبر نویدبخش زندگی نو و معنوی تحریر شد. نام و مرام امام جاویدان که ساده و صادق و راسخ زیست و روسفید به ملکوت پر کشید.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانعکس

ساری در مسیر زیبایی

جمعه ارديبهشت ۱۴۰۰

عکس‌ها از: دکتر عارف‌زاده

جمعه ۳ / ۲ / ۱۴۰۰

کار زیبا در شهرها، جواب می‌دهد و می‌مانَد

 

    

 

نیمکت سایه درخت بومی ساری. نمدار درخت نایاب

 

    

 

توق، (داغداغان) . خونه‌ی دنج در کوچه‌ی بن‌بست

 

   

 

توق، (داغداغان)  .  درخت میولی، (ابریشم)

 

 

عکس‌ها از بوستان جدید شهر ساری. بین مازیار و بلوار ارتش

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دینعترتایرانجهان، جامعه

دو متن برای ماه رمضان

جمعه ارديبهشت ۱۴۰۰

(۱)

 

اگر دروغ بگی! دشمن مرتضی‌علی

پنج‌شنبه ۲ / ۲ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

به نام خدا. با سلام و احترام به همگان. یاد من هست، یاد شما هم آیا هست که از بزرگان، از هم‌بازی‌ها و از هم‌سن و سال‌های‌مان این را می‌شنیدیم که وسط حرف و بحث و کار با تمام اعتقاد و عشق می‌گفتند: اگر دروغ بگی! دشمن مرتضی‌علی.

 

این چه پیامی داشت؟ پیامش این بود علی (ع) در کانونِ دل ایرانیان قرار دارد و الگوی زندگی همگان بوده است. نام و مرام علی (ع) آشوب از دل می‌برَد و آرامش جانشینش می‌کند. پس در گذشته وقتی از کاری حذَر می‌دادند نام علی را به میان می‌آوردند تا اهمیت آن را صدچندان نشان دهند. زیرا از دیرباز برای ایرانی، دوستِ علی بودن، بالاترین افتخار و والاترین اعتقاد محسوب می‌شد. ازین‌رو اگر کسی سخنی می‌گفت و یا راویِ داستانی می‌شد و یار کاری را می‌کرد، برای اطمینان‌کردن به سخنش و اقدامش به او می‌گفتند: اگر دروغ بگی! دشمن مرتضی‌علی. یعنی چه زشت است دروغ‌بافی. و چه زشت‌تر است برای کسی که با ارتکاب دروغ و دغل، دشمن مرتضی‌علی گردد. آری؛ علی، معیارِ حق است. حق با علی است و علی با حق. و چه راست فرمود پیامبر خدا، خاتم‌الانبیا (ص) که: «علیٌّ مَعَ الحق والحقُّ مَعَ علی»

 

این ماه، ماه امام علی (ع) است. ازین‌رو فقط خواستم یاد یک فرهنگ خوب در میان ایرانیان کرده‌باشم و تجدید خاطراتی. از قضا، چند ماه پیش، خودم در «نماوا» دیده بودم که خانم مرضیه برومند در «هم‌رفیق» در وسط خاطره‌گویی، به فاطمه معتمدآریا به‌شوخی گفته بود: اگه دروغ بگی! دشمن مرتضی‌علی!

 

(۲)

 

تُطیلَ عُمری

پنج‌شنبه ۲ / ۲ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

به نام خدا. با سلام و احترام به همگان. در طول ماه رمضان یکی از دعاهایی که بر همگان، هم آشناست و هم خاطره‌انگیز، دعای زیبا و دلنشین «اللَّهم ارْزُقنی حَج بَیتک الحرام فی عامی هذا و فی کُل عام...» (منبع) است که در فرازهای آخرش از خدا این خواسته‌ی دلچسب را طلب می‌کنیم: تُطیلَ عُمری... یعنی: که عمرم را طولانى سازى.

 

طول عمر از نعمت‌های پروردگار است که نصیب می‌شود. ارزش طول‌عمر داشتن، فراوان است که دست‌کم سه تای آن این است که در کشتزار دنیا، ره‌توشه‌های بیشتری برای آخرت برگیریم و از زیبایی‌های خداداد آن لذت درستی ببریم. فرصت فراوان‌تری برای عبادت و عبودیت و خدمت به خلایق و نیز رشد ادب و اخلاق خود داشته باشیم و از همه مهم‌تر اگر خطاهایی داشتیم -که مسلماً موجودی ممکن‌الخطا چون انسان حتماً خطاها هم دارد و از ارتکاب آن مصون نیست- فرصت جبران‌کردن و انابه و بازگشتِ اثربخش داشته باشیم تا دست به نوسازی و پروریدن خود بزنیم.

 

نکته‌ای که در دعاهای مأثور (=نقل‌شده‌ی موثّق) وجود دارد این است مفاهیم و مضامین کاملی در اهمیت و ارزش انسان است؛ آن مقدار عظیم و عالی، که متن‌های حقوق بشری کشورهای مدعی مغرب‌زمین در برابر بار معنایی آن، تهی و دست‌خالی هستند. بشرِ سربه‌راه و دیندار و طالبِ خوبی‌ها و نیکی‌ها، در برابر این مفاهیم عالی دینی (که از قلب درخشنده‌ی ائمه‌ی اطهار (ع) درخشیدن گرفته) با رغبت و شوق زانوی ادب می‌زند و پند و اندرز می‌گیرد. آری؛ زیبایی و درخشندگی ماه مبارک رمضان یکی همین اُنس و گوشِ جان سپردن به دعاهای عالی و مطابق طبع و فطرت خداجوی انسانی‌ست.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
شرحی بر مستند سارِوُ
ایرانجهان، جامعه

شرحی بر مستند سارِوُ

سه شنبه فروردين ۱۴۰۰

شرحی بر سارِوُ

سه‌شنبه ۳۱ / ۱ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

 

عکس‌ها شامل: شامل صحنه‌های حضور سعید و عبدالله در جمع‌آوری نمک در نمکزار، فروش شتر به دلال گوشت و گریه‌ی شتر و سعید و عبدالله و وداع، حضور عبدالله و سعید در راز و نیاز لب تالاب با خدا برای طلبیدن آب و باران و علف و خار و نیز صحنه‌ی غمناک چهره‌ی گرفته‌ی سعید و عبدالله پس از فروش دو شتر به دلّال

 

   

 

به نام خدا. با سلام و احترام به همگان. سه هفته پیش چه خوشحال بودم که به تماشای «سارِوُ» بنشینم. نشستم؛ دو سانس هم دیدم و وقت خودم را هم هدررفته نیافتم که هیچ، بهره‌ور هم شدم، زیرا آموزنده، جذاب و پیام‌آور بود؛ از نهایت شوق و ذوق، عکس‌هایی هم از روی پخش، انداختم. این، روایت زندگی واقعی سعید و‌ عبدالله است؛ دو نوجوان ساربان در روستای «کجی» نهبندان در مرز افغانستان. اولی، شیعه است و دومی یعنی عبدالله، سُنی؛ اما تفاوت مذهب، به یُمنِ تساهل و تعامل، این دو ساربان را کنار هم نشاند و بین‌شان روابط و عشق بپا ساخت. «سارو»، -که همان ساربان در زبان محلی «کجی»ست- هم جایزه‌ی جشنواره‌ی داخلی را دارد، و هم جایزه‌ی پنجاهمین جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم رشد را. آن دو، شغل شُترداری را در روستایشان «کجی»، دوباره احیا کردند.

 

نمی‌دانم از کجایش بگویم، چون تمام زوایای آن زیبا و دربردارنده‌ی پیام بود و این کارم را سخت می‌کند که بگویم برجسته‌ترین دقیقه‌هایش کدامین است. لهجه‌ی شیرینی که در هنگام دیدن آن می‌شنوی، تو را متحد عبدالله و سعید می‌کند. وقتی می‌بینی در نمکزار، با کوش و تلاش و پابرهنه نمک استحصال می‌کنند تا از فروش آن خرج خانه را دربیاورند، هم دلشوره‌ی همدردی می‌گیری و هم درس عبرت کار و بی‌نیاز از اَغیار. دردناک‌ترین صحنه آنجاست که سعید و عبدالله ناظر بر فروش دو شُتر از ۷۰ نفر شتر خود به دلّال گوشت‌اند که با اشک غمِ جدایی آنان با شتر تنومندشده‌ی‌شان، چشمان تو هم -اگر اهل اشتعال‌بخشی به احساسات پاک خودت باشی- خیس می‌شود و گونه‌هایت جوی آب.

 

چیزی که خیلی جلوه می‌کند همت آن دو دوست است که حتی در بدترین شرائط خشکسالی و ترَک‌برداشتن زمین از فَرطِ بی‌بارانی، باز نیز مأیوس نیستند، آرام‌آرام، زمزمه بر لب، در لبِ تالاب پناه می‌بَرند، دامن آن زانو می‌زنند و با خدای خود با نرم‌ترین واژگان راز و نیاز می‌کنند و طلب تَرسالی و طراوت و علف و باران، ولو در حدِ روییدن خار در بیابان. والسلام. عکس بالا: مستند سارِوُ . عکس‌ها از دامنه از روی پخش مستند.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عترتایراناختصاصی

خاطره با امامزاده یاسر و ناصر

دوشنبه فروردين ۱۴۰۰

به قلم دامنه: به نام خدا. یکی از جاهای زیارتی مشهد مقدس، امامزاده «یاسر و ناصر» در روستای گلستانِ طرقبه‌ی مشهد مقدس است؛ ۵ کیلومتر آن سوی باغ وحش وکیل‌آباد، سمت غرب مشهد، در مسیر طرقبه. در مسافرت‌های زیارتی‌ام به حرم امام رضا (ع) چند باری به این دیدن و زیارت این دو امامزاده -که در کنار هم قرار دارند- رفته‌ام؛ چه با خانواده و خویشاوندان و چه با دوستان. از قضا خاطره‌ای هم دارم. در یکی از دفعات تشرّف، متصدیان بُقعه داشتند پول نذری داخل دو ضریح را تخلیه و در اتاق مجاور، شمارش و دسته‌بندی می‌کردند که از اعضای خانواده‌ی بنده و همراهانم خواستند در حضور و جمع آنها برای شمارش پول‌ها به آنها کمک کنند.  چنین کردند. دیدن و به یادآوردن آن صحنه -که توأم با شعَف و اشتیاق فراوان بود- برای من شیرین است. آن سال، مردم پول‌های نذری زیادی در داخل ضریح انداخته بودند و این نشان می‌داد مؤمنان به این امامزاده، توسل و باور داشته و به آن درگاه معنوی، حاجت می‌برند و دست نیاز به سوی پروردگار دراز می‌کنند و به واسطه‌ی آن دو، به درگاه خدا تمنا و استغاثه می‌برَند. گفتنی‌ست که «سید یاسر و سید ناصر» برادران امام رضا (ع) می‌باشند.

 

 

 

امامزاده یاسر و ناصر مشهد مقدس

 

 

بنا بر نقل «خادم مجازی» مدیر محترم «شوق زیارت» (اینجا) فردی کویتی به اسم «هاشم کمال» هزینه‌هاى ساخت و نصب ضریح این دو امامزاده را پرداختند. گویا وی در زیارت این مکان، نذری می‌کند که خیلی‌زود حاجتش برآورده‌ می‌شود و همین موجب می‌گردد که تمام هزینه‌هاى ضریح را بپردازد. زائران زیادی از کشورهای مختلف خصوصاً مسلمانان عرب منطقه، به زیارت این دو امامزاده شائق هستند و به سوی آن می‌شتابند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایران

چنشت

دوشنبه اسفند ۱۳۹۹

به قلم دامنه: به نام خدا. چِنِشت، آن هم چه چِنِشتی. همچنان پابرجا، در حفظ سنت‌های دیرپا و به‌جا. فقط کافی‌ست ۶۰ کیلومتر از بیرجند خراسان جنوبی به جنوب شرق بیرجند برانی، می‌رسی به چِنِشت؛ مابین بیرجند و سربیشه. (در نقشه مشخص است) مردمی با آداب و رسم‌های ویژه. مثلاً مانند پوشش زنان و دختران به «دامن پاچین‌‌دار، قبای بلند، روسری و سربند و شلیته‌های خراسانی». گونه‌گونی رنگ در لباس‌ چِنشتی‌ها موجب شده که روستا به «سرزمین رنگ‌ها» لقب گیرد.

 

چِنِشت هم به علت وجود ۴ رودخانه، چِنِشت (=چند شط) نامیده شده و هم به دلیل  هم وزن‌بودن با واژه‌ی «بهشت» چِنِشت را معادل بهشت می‌خوانند. چِنِشتِ بیرجند و سربیشه‌، ۲ غار دارد به نام‌های غار چنشت و غار چهل‌چاه، و یک امامزاده  (منبع) دارد به اسم سید حامد علوی -بنا بر نقلی از نوادگان امام باقر علیه‌السلام- که با بخشی از خاندان خود مشهور به «باقریه»، در حدود سال ۴۰۰ هجری قمری به چنشت آمده بودند.

 

 

چِنِشت

 

نقشه‌ی موقعیت جغرافیایی و راهی چنِشت

 

سه رسم چنشت را برمی‌شمُرم:  ۱. هیچ عکاس و فیلمبرداری هرگز اجازه ندارد از عروسی دختران این روستا تصویربرداری کند. این رسم خط قرمز شدید چنشتی‌هاست. ۲. هنگام عروسی که مراسم منحصر و ویژه است، یک پسر کنار داماد می‌ایستانند تا بر اساس باور دیرین‌شان، فرزند اول پسر باشد و در روز و روزگار عصای دست‌شان. ۳. داماد برای هزینه‌ی عروسی‌اش در هر صورتی باید تلاش و کار کند تا حاصل دسترنج خود را خرج عروسی کند و تن به قرض و کمک‌گرفتن از دیگران و اقوام ندهد. در واقع، پول مراسم عروسی الّا و لابُد باید محصولِ کار داماد باشد و از درآمدهای خود خانواده‌ی داماد. بس است و بگذرم و چه ایران زیبایی و چه ایرانیان دلربایی داریم.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
نقشه‌ی ۳۱ استان ایران
ایران

نقشه‌ی ۳۱ استان ایران

سه شنبه اسفند ۱۳۹۹

نقشه‌ی ایران و ۳۱ «استان» ایران

 

 

نقشه‌ی استان خراسان رضوی

 

 

نقشه‌ی استان قم

 

 

نقشه‌ی استان تهران

 

 

 

نقشه‌ی استان مازندران

بیشتر ببینید ↓

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب