ماشه دارِ سیداسدالله
دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۲۹ ق.ظ
به قلم جناب یک دارابکلایی: با سلام. با تشکر از شما جناب دامنه که با یادآوری «ماشهدار» در این پست (اینجا) خاطرات ایام قدیم را زنده کردید. از این طریق خواستم هم یکی دیگر از کاربردهای ماشهدار را بیان کنم و یادی کنم از عزیزی که اولین استاد خواندنم بود. مرحوم آقای سید اسدالله حسینی، خدایش بیامرزاد. آن مرحوم معلم عم جزء بنده در ایام نونهالی و نوجوانی بود، هم در کلاسهای درس خود از شاگردان تنبل با ماشهدار پذیرایی میکردند! برایشان فرقی هم نمیکرد که خانم خانهدار باشی یا نونهالی. بنده هم چند باری مزهاش را چشیده بودم، البته نه زیاد چون قرآن آموز خوبی بودم! خواستم از آن استاد گرانمایه که حق زیادی به گردن من داشت یادی کرده باشم و طلب آمرزش و رحمت از پروردگار برای ایشان. با سپاس.
پاسخ دامنه
سلام بر شما جناب «یک دارابکلایی». همین اول، در صدرِ کلام بگویم خوب بود شما شاگرد مکتب قرآن مرحوم پدرم نبودی. چون او شاگردها را هم با ماشه دار می زد، هم به سقف به حالتِ سرتَه می بست. هم فلک می کرد و هم باید یک سنگ بزرگ از دَره دِله برای نوسازی دیوارمان می آوُرد. بله؛ ممنوم که بسیارخوب و دلپذیرانه به پست های دامنه توجه نشان می دهی و تکمله می نویسی که خود هم خاطره است و هم فرهنگ لغت دارابکلا. خدا رحمت کند مرحوم سید اسدالله حسینی را. من هم بیست و هشت آذر نود و پنج در وبلاگ دیگرم روحانیت دارابکلا (اینجا) درباره اش نوشته بودم. یادآوری شما بجا و بایسته بود.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/768
۱۳۹۶/۱۲/۲۸