تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

بدبین و خوشبین

 

نقاشی بالا نامش «بدبین و خوشبین» است؛ اثر قرن نوزده، از ولادیمیر ماکوفسکی. یک نمونه از تفکر بدبین‌ها که برین باورند:

در ۵۵ سالگی، محل کار شما را حذف می‌کند.

در ۶۵ سالگی، جامعه شما را حذف می‌کند.

در ۷۵ سالگی، خانواده شما را حذف می‌کند.

در ۸۵ سالگی، زمان آرام‌آرام شما را حذف می‌کند.

یک نکته فقط: «آرتور شوپنهاور» فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم اساس حیات را مبتنی بر «نیرویی بی‌هدف» می‌دانست که جز ایجاد چرخه‌های «رنج و ملال» حاصل دیگری برای آدمی ندارد. فیلسوف بدبین یعن همین. دین راه انسان را نشان داد؛ باید با نوید به خود زندگی کرد، یأس، در اسلام ابطال شده است حتی به فتاوی برخی مراجع، حرام. دامنه دارابی

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2529
نظرهای رسیده
۱
در تاریخ : ۱۲ , ۱۴۰۳ شهریور . دید ۷۰
نظرات زیر این پست (۱)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نشان دادن نظر ها [ ۱ ] پنهان کردن نظر ها
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    سلام آقای طالبی 

    روز به خیر

    ✅ ترانه «در آستانه پیری» چاووشی را گوش کن؛ خیلی جالبه!

    شعر آن را برایت می‌فرستم

    جلیل قربانی

    👇👇

     

    در آستانه پیری

    شعر: حسین صفا

    آهنگساز و خواننده: محسن چاوشی

     

    در آستانهٔ پیری، 

    گلایه از شبِ دنیا

    بد است مردِ حسابی. 

     

    به احترام دیازپام

    بدون قِصه و بوسه، 

    تلاش کن که بخوابی.

     

    تو مثلِ بردهٔ خانه، 

    وبالِ گردن روزی

    کسی نگفت نباید، 

    که از نهاد بسوزی.

     

    تو آفتاب نبودی، 

    که بی‌دریغ بتابی,

    چه اسب‌ها که درونت، 

    به اهتزاز درآمد،

    به شِیهه عُمرِ گلویت، 

    کشان کشان به سر آمد.

     

    تو را که بست به گاری، 

    که روز مزد عذابی.

    لگد زدند به شیری، 

    که صبر غرش او بود،

    شکست یوزپلنگی، 

    که رام و آینه‌خو بود.

    و از فراز دهانی، 

    سقوط کرد عقابی.

     

    دلیر ماندی و نان را، 

    به خون زدی که نمیری،

    به هرزه پا ندواندی، 

    به‌جز دوندگی، آخر

    چه می‌رسد به جماعت، 

    جز آخوری و طنابی.

     

    شناسِ عالمی اما، 

    شناسنامه نداری،

    و دائم الغمی اما، 

    خودت ادامه نداری.

     

    غرور منقطع النسل، 

    عماره‌سازِ خرابی.

     

    تو برگزیده نبودی، 

    قبول کن که نبودی،

    قبول کن که رسولی، 

    بدونِ معجزه هستی.

     

    بلند مسئله هستی، 

    ولی بدونِ کتابی.

     

    دریچه‌ای که تپید و، 

    جهان کوچک ما را

    به نور خواند، گرفته‌ست، 

    بیا و زنده شو ای ماه

    که مثلِ فاتحه هر شب، 

    بر این دریچه بتابی.

     

    هزار ماهیِ تنها، 

    فدایِ آبی دریا.

    هزار بسته مسکّن، 

    فدایِ این غم برنا.

    هزار گَلهٔ درنا، 

    فدایِ وسعت آبی.

     

    گلایه از شب کوچک، 

    و نِق به شیوهٔ کودک

    بس است حزن مبارک.

     

    شبت بلند، غمت نیز

    غمت بخیر، شبت نیز، 

    شب است، مردِ حسابی!

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    سلام جناب آقا جلیل قربانی
    پس اگر جا دارد، خود آهنگ را هم بار بذار. ممنونم از استناد به شعر آقای حسین صفا، با آن‌که شاعری جوان است، اما مطرح است. جالب هم سُرود. آقا محسن چاووشی واقعاً خون آبادان در رگش هست، بیشترین درآمدهایش را برای رهایی زندانیان بدهکار یا گرفتار هزینه می‌کند، بارها و بارها. برم بالا بازم کامنت‌هایم را بنویسم.
سایت دامنه ی داراب کلا : فرهان پنجم