آگاهی نسبت به جهل و اجبارمان
به قلم دامنه : به نام خدا. چندیپیش متن مصاحبهی آقای یورگن هابرماس را در یکی از منابع خبری خواندم. بهتر از من میدانید که او فیلسوف مارکسیست آلمان است و منتقد سرسخت مدرنیته به سبک لیبرالیسم. در صدارت آقای سیدمحمد خاتمی به ایران هم آمده بود. او این روزها که بحران عالمگیر را مشاهده کرده، سخنان مهمی گفته که برداشت آزاد و تفسیرم را ارائه میکنم:
او این روزها را بهگونهای میبیند که در ذهنش رژه میروند و صفبهصف میگذرند و همین موجب شده که «جوامع پیچیده» را «دائماً با ناامنیهای بزرگی» روبرو ببیند. او این وضع فعلی جهان را «ناامنی اگزیستانسیالیستی یا وجودی» میخوانَد که «همزمان در سطح جهانی، ذهنِ افراد و رسانهها را درگیر» خود ساخته است.
لابُد خوانندگان فکرت میدانند یکی از حالات در اگزیستانسیالیسم، وضع آدمی در حالت لبریز از لرز درونی و روحیست.
هابرماس درین مصاحبهی تازهاش (منبع) پس از توجهدادن مخاطب به وضعوحالِ جهان، به این نتیجه میرسد که تنها یک چیز را میتوان گفت و آن اینکه: «هیچگاه تا به امروز، ما چنین آگاهی نسبت به جهل و اجبارمان در شرایط زندگیِ تحت شرایط نامعلوم نداشتهایم.»
او آنگاه به عنوان یک فیلسوف مارکسیست، -که من احتمال میدهم متافیزیک و ماوراء و معنویت در وی اثر تازهای گذاشتهاست- میگوید: «به آنچه که میتوانیم از گفتمانِ بینِ اعتقاد و دانش بیاموزیم، علاقه دارم.»
در حقیقت این فیلسوف مادّی و منتقد روزگار، از پیوند اعتقاد و دانش سخن میگوید که در نگاه وی، در درون این گفتمان، آموزه و آموختن نهفته است. و این، باور نوین این فیلسوف حالوحاضر جهان است که میتواند اثری تازه بر شنوندگان او بگذارد. بگذرم.