به قلم دامنه. به نام خدا. در مثل معروف آمده: «صوفی اِبنالوقت است»؛ زیرا صوفی (=سالک) گذشته و آینده را فدای حال میکند و به همان لحظهای که در آن بسر میبرَد، غنیمت قائل است. ویلیام چیتیک در صفحهی ۸۵ کتابش با عنوان «در بارهی تصوُّف» بر این نظر است چون صوفی هر «آنی» بیمانند است، و هر لحظه «خود» نیز بینظیر است، به آنان اِبنالوقت میگویند. البته همین اِبنالوقتبودن در سیاست معنای دیگری دارد که معمولاً برای افراد فرصتطلب به کار میرود؛ یعنی کسانیکه روزبهروز، و حتی دَمبهدَم رنگ عوض میکنند! تا به نان و نوا برسند. یا مثلاً به خیال خود دل کسانی را به نفع خود فتح میکنند. صوفی را «اهلُالاَنفاس» نیز گفتهاند. چون صوفیان هر لحظه از «خود» را نفَسی نامیدهاند. مولوی در مثنوی دفتر اول بیت ۱۳۳ میگوید:
صوفی اِبنالوقت باشد ای رفیق
نیست فرداگفتن از شرطِ طریق
نکته: در برداشت عارفانه، فکرِ بینیازی از مددِ نبوی و این خیال و پندار که میدانم «چه کسی هستم»! عیبِ ویرانگر محسوب میشود. در آیهی ۸ مُزّمِّل تأکید رفته است که از همه بُریده شو و یکسره روی دل به او کن؛ به پروردگار متعال (=بلندمرتبه) و مهمتر اینکه در قرآن ۱۵ بار دستور آمده که خدا را یاد کنید.
متن آیه هشت مزمل: وَاذکُرِ اسمَ ربکَ وتَبتَّلْ إِلیهِ تَبتیلًا: ترجمهی انصاریان: نام پروردگارت را [به زبان حال و قال] یاد کن [و از غیر او قطع امید نما] و فقط دل بر او بند.