هجوم ملخها به ایران
به قلم دامنه. به نام خدا. میدانید که اخیراً فضای ایران مورد هجوم ملخهای آفریقایی قرار گرفت. این ملخها را باید کُشت؟ یا نه، راه دیگری باید جُست؟ من این پرسش را در «مدرسۀ فکرت» به عنوان بحث ۱۲۷ سنجاق کردم که پاسخم من این است:
۱. در ادبیات دینی و در بیان شاعران بزرگ ایران، نیازُردنِ مور و جانداران، یک سفارش بازدارندهی اکید است. و اذیت و آزار، جُرم است. و جُرم در لغت یعنی کَندهشدن انسان از فطرتِ خدادادِ خویش. جُرم را اگر مثالسازی کنم، تا بهتر فهم شود، مثلِ کندنِ سیب از آن قسمت چونِ نازکِ سرش.
۲. اما در همین ادبیات دینی و بیان عالمان آمده اگر حشرهای، خزندهای و درّندهای مُوذی (=اذیتکننده) شد، میشود با آن مقابله کرد. البته مقابله فقط، هَدم نیست. میتوان از علوم مدد جُست.
۳. مبارزه با ملخهای هجومآورنده هم، تابع اقتضای محیط و بومزیست است. ملخها در واقع رزق هستند، رزقِ حیوانات دیگر. چون بشر با اشتهاءهای کاذب و فریبنده، اکوسیستم را مورد هجوم و دستبرد قرار داد، این چرخهی منظّم و طبیعی برهم خورد. اگر مثلاً تالابهای کشور خشک نمیشدند، پرندگان تکثیر میشدند، این ملخها بهترین خوراک برای زاد و ولد میشد و محیط، از نشاط و آواز و پرواز و جَست و خیزِ جُنبدگان، دیدنیتر و شگفتآمیزتر میگردید.
۴. دوستم سیدمیثم بهدرستی گفت که میتوان ملخها را صید کرد و به مرغها خوراند. بلی؛ این روش به چرخهی حیات را کمک می کند. زیرا این همه ملخ خود، یک خوراک رایگان طبیعت، برای دام و طیور است. حیف که طبیعت در اثر ظلم و تعدّی بشر، در تعَب است.
۵. شاید اگر امروزهروز، بشر در علم و دانش پیشتازتر میبود، از همین ملخها در راه تولیدات علمی بهره میجُست. ارادهی جُستن، به راههای جایگزین کمک میکند تا علم رشید شود و بشر در تسخیر و مسخّرکردن که قرآن فرمان داده است، رشدیابندهتر.