شاهین فهمید بال دارد، پرواز کرد
شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۱۳ ق.ظ
داستان کوتاه. پادشاهی دو شاهین داشت. دید یکی پرواز نمیکند. کنجکاو شد. دستور داد کاری کنند شاهین پرواز کند. اما پزشکان دربار هیچکدام نتوانستند. روز بعد پادشاه دستور داد به همه مردم اعلام کنند هر کس شاهین را به پرواز درآورد، پاداش خوبی خواهد داشت. روز بعد پادشاه دید -شاهینی که پرواز نمیکرد- با چالاکی در باغ درحال پرواز است. دستور داد معجزهگر شاهین را نزدش بیاورند. درباریان، کشاورزی ساده را نزدش آوردند، گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟ کشاورز گفت: کار سادهای بود، فقط شاخهای را که شاهین روی آن نشسته بود بُریدم. شاهین فهمید بال دارد، پرواز کرد. خلاصه نویسیام از این: منبع
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/127
۱۳۹۸/۰۶/۲۳