کتاب «۱۲ قانون زندگی»
این کتاب «۱۲ قانون زندگی» است، اثر جردن پیترسون. مشغولشم که تمامش کنم، کمی بعد، کمی از آن به صحن میریزم. آنچه مینویسم برداشت خودم ازین کتاب است، اگر نادرست نوشتم، گردنِ من، نه عُهدهی آقای پیترسون روانشناس بالینی اهل کانادا که بر «بودن» تأکید فراوان دارد، یعنی خود را ظهور دادن. اینک چهار فراز مینویسم:
وی معتقد است جستجوی یک هدفِ ارزشمند به صورت دستهجمعی، باعث ایجاد سلسلهمراتب میشود. و همین تعقیب اهداف است که عمدتاً به زندگی هدفی پایدار میبخشد. در واقع پیترسون دارد میگوید باید مراقب بود دُملِ ستمگری نیز از همین سلسلهمراتب، ممکن است سر باز کند. (ر.ک: ص ۳۲۳)
او معتقد است قابیل به خاطر طردشدنش خشمگین شد. و از همین رو، به مبارزه با خالق روی آوُرد. (ر.ک: ص ۲۰۴)
میگوید کسانی که در تکریم شخصیتها سخاوت! به خرج میدهند در واقع در وسوسهی قدرتِ تعقل خود هستند، نه ارزش واقعی تفکر. این کار، احتمال تغییر انسان را کند میکند و دیکتاتوری را به جای ایمانط جا میزند. (ر.ک: ص ۲۴۶)
کسانی که خود را ذات گناهآلود تصور میکنند، از نظر پیترسون خودآگاهی و غرورِ طبیعی خود را از بین میبرند و شخص دیگری را جایگزین اراده و آراء خود میکنند که از بینبَرندهی اعتمادبهنفْس است. به جای آن فرمول هم میدهد: با خداوند، دائم در باغ عدَن قدَم بزن. (ر.ک: ص ۱۰۰) ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ دامنه دارابی