تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

نوشته های اُنظُر ۶

   پروفایل اُنظُر

مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

متن‌های "سلمان صالحی" ، "رضیَ الله"، "اُنظُر" و سایرها در دامنه:

۳۹ ٪ شرکت ، ۶۱ ٪ ترک شرکت

چرا؟

نوشته ی اُنظُر : اد ! درست در روز هشت تیر ۱۴۰۳ روز برگزاری برگزیدن نهمین رئیس جمهور ایران با رأی مردم، روی تپه های عباس آباد، حکومت شیخ کاظم رجبی مشهور شده به «صدیقی» را فرستاد مصلا برای مردم پایتخت (مردم که چه عرض کنم یک تعداد اندک بر اساس سهمیه ی حضور اجباری و بعضاً نیز از روی اراده و اختیاری) خطبه سرایی کند و خطیب بی آنکه از کرده ی زشت خود شرمی داشته باشد، طلبکارانه به مردمی که به او اقتدا کردند پند و اندرز دهد و غدیر را یاد دهد. این واعظ غیر متّعظ! تریبون بیت المال را در کمال پررویی بگیرد و بگوید :

 

«غدیر یک روز نیست بلکه ... اهرم حرکت به سوی مبدا اعلا و مدل حکومت صالحان و حکمرانی است. وجود یک مرزبان و آگاه که مرزهای دین را زیر نظر دارد و کشور دین را از تهاجم و تعرض شیاطین حفظ می‌کند، لازم و ضروری است.»

 

کسی از صالحان! حرف می زند که خود مخفی مخفی انگشت مهر بر سند کلاه برداری بزرگ باغ هزار میلیاردی (زمین ۴۲۰۰ متری حوزه ی علمیه ی ازگل شمال تهران) زد. به نام کی؟ به نام دو پسرش و عروسش! بعد دید رسوا شد دست به انواع دروغ زد تا از آن برهد. آن گاه همین حکومت، روز رأی گیری، وی را می فرستد نماز جمعه ی پایتخت را اقامه کند! کسی که خودش پرونده ی فساد دارد و دادگاه قوه ی قضائیه و حتی دادگاه ویژه و انحصاری روحانیت کاری به کارش نداشته باشد، اما در عوض اگر از میان فرودستان و تهیدستان کسانی را که قسط وام بانک رباخوار را نتواند بپردازند به غل و زنجیر می برند و در زندان محبوس می کنند. این تبعیض آشکار و این فرستادن یک فرد کلاه بردار به نام شیخ کاظم به نمازجمعه را مردم معترض و منتقد و حتی معتقد به نظام و وفادار به انقلاب، چگونه باید تحمل کنند! قدرت باید دقیق فهم کند که چرا ۳۹ ٪ شرکت کردند و ۶۱ ٪ ترک شرکت. این چرا، هزارها جواب و علت دارد و یکی از آن چراها همین است که ملت رفتار مماشات قدرت با شیخ کاظم کلاه بردار را، می بیند و آن را بدترین دهن کجی به خود تلقی می کند. شهروندان وقتی جایی که قدرتِ رأی دارند، آنجاست برای برخورد قهری با حکومت، خودشان را محبور می بیند رأی را دریغ دارند تا پیام محکمی منتقل کنند. حکومت باید روزی این پیام های متعدد ملت را در دستگاه فاهمه ی خود هضم کند. همین روز هم یک نقل می گوید یکی از نامزدها پشت شیخ کاظم در همین هفته ی اخیر نمازجمعه بست. حال آنکه شعارش در رقابت، «مبارزه با فساد» بوده است. کدام درست است؟ مبارزه با فساد در سیستم؟؟ یا پیوست پشت نمازی که یک فرد کلاه بردار، پیش ایستاده است و در محراب رفته است! اُنظُر

چارچوب‌های فکری
مسعود پزشکیان و سعید جلیلی 
 

سه پیغام هشت تیر

پنح دسته ی مسئول این پیغام مردم

کاوش اُنظُر : دیروز عرض کردم ۳۹ ٪ شرکت کردند، ۶۱ ٪ ترک شرکت. هر دو کار، فعل سیاسی است. چه حضور، چه غیاب. این، چه پیغامی به دورن قدرت با خود حمل می کند؟ زیاد. اما سه تای آن عجالتاً این است:

 

یک : جناح راست که دُر دانه ی قدرت حساب می شوند از مجموع پنج نامزدی که روز میز، چینش کرد هم کمتر از انتخابات دوره ی دولت سیزده رأی آورد و هم نامزد اصلی اش یعنی آقای سعید جلیلی، از تنها نامزد جناج چپ مذهبی در عرصه ی رقابت یعنی آقای مسعود پزشکیان کمتر رأی آوورد و این برای حلقه ی افراطی و طرفداران "آتش به اختیار" او بشدت شکننده و از نظر روان، نوعی صدمه روحی و آشفتگی بود. این در حالی بود دو نامزد انصراف داده، که حتی از ترس یکی از دو تا (آقای سعید جلیلی یا آقای باقر قالیباف) معلوم هم نکرده بودند به نفع کدام یکی خارج شدند؛ تا لااقل بعد از پیروزی یکی از دو تا، حق!!! (سهم و پورسانت) خود را بگیرند. اما مردم می پرسند شورای نگهبان آن همه افراد را رد صلاحیت کرد، چرا این دو نامزد پوششی را دوباره این دوره آوورد، روی میز چینش گذاشت که حتی حجت اسلام مصطفی پورمحمدی برای آقای علیرضا زاکانی عنوان طعنی نامزد "پوشالی" را بکار برد و از نظر مالی هم خسارت زدند، گوئیا هر کدام  ۵٢٨ میلیارد تومان جمعاً بالای هزار میلیارد تومان حتی بیشتر از وقت بیت المال در تبلیغات و مناظرات سرقت کردند و حتی خیالشان هم نیست که چه زشتی یی صورت دادند. راست افراطی در حالی باخت که از سی اردیبهشت، وقتی دولت سیزده متصدی کابینه اش درگذشت، تمام این مدت را فضاسازی تبیلغاتی کرده بودند برای آن درگذشت و مراسم و حواشی اش. حتی چهلم آن درگذشت را سه روز زودتر در مصلی تهران برگزار کردند یعنی هفت تیر یک روز مانده به روز انتخابات. اما تمام تلاششان این شد جمع رأی سه نامزدشان از دوره ی سیزده، حدود پنج میلیون هم کمتر شد، در حالی که این سه سال بر تعداد واجدین شرائط رأی دادن نیز افزوده شد. پس پیغام نخست هشداری شدید به راست است که قدرت تماماً در هر سه قوه و تمام نهادهای حاکمیتی در اختیار تام دارد.

 

دو : جناح چپ که گرچه این بار افقی باز شد تا یک نامزد اصیل چپ مذهبی از فیلتر تنگ و بی حساب و کتاب شورای نگهبان عبور کند و انتخابات را رقابتی ببیند و توانست با دمیدن وجوب شرکت، نرخ مشارکت عمومی را مقداری بالاتر ببرد، و حتی نامزدش را از همه ی نامزدهای جناح راست پیش بیندازد و اول شود، اما باید پذیرا باشد که قدرت بسیجگری عمومی اش را از کف داده است. و تنها تعداد طرفداران خود را حفظ کرده است، نه افزوده تر. پس پیغام دوم به این جناح است که دست از تشتت درون جناحی باید بشویند و با منتقدان نظام و نیز نسل Z (مشهور به "زومر" ها؛ نسلی که از مادرزاد با گوشی و فضای مجازی سروکار دارد) رابطه اش را بروزتر کند. این جناح با آن که از ساختار قدرت بیرون انداخته شدند، اما باقی ماندگان آن در دایره ی قدرت، هنوز هم پیش مردم رأی ثابت خود را دارند. اما هر دو جناح باید پیغام را بگیرند که در شرائط رقابت برابر، هیچ کدام اکثریت مطلق و حتی نسبی نسبت به هم ندارند. مگر آن که بخش خاموش و آن لایه ی خاکستری به صورت هجومی وارد میدان شوند و به نفع یکی از دو جناح، دست به اقدام زنند. بدون قیاس، شبیه بناپارتیسم.

 

سه : به قدرت و حاکمیت پیغامش این است در بالاترین رقم و در بیشترین احساسی سازی فضای سیاسی، حتی دینی مردم (اشاره ام به آن درگذشت سی اردیبهشت است که راست و قدرت از آن به نفع خود خواست سود جویی کند که شکست خوردند) باز نیز دو سوم ملت واجد شرائط رأی، یعنی ۶۱ ٪ حاضر نشد حرف قدرت را گوش دهد و به ترک شرکت، پرداخت و نظر خود را ارحج دانست نه نظر قدرت را. این مردم، مال همین میهن و حتی مال همین انقلاب هستند که علیه ی شاه شکل گرفت و نظامش تشکیل شد. حتی آن ۳۹ ٪ هم که شرکت کردند رأی شان جور وا جور بود، یعنی این طور نبود قدرت و حاکمیت آن را برای خود تفسیر کند. پس پیغام این هر دو بخش مردم واجد رأی دهندگی (یعنی ۳۹ ٪ شرکت کننده، ۶۱ ٪ شرکت نکننده) این است اگر قاعده دموکراسی بر اکثریت است، این اصل را نادیده نینگارند که بی خیال و بی توجه به صف بندی سیاسی جامعه ی سیاسی دینی ایران، به رفتار خود با چنگ و دندان استدامت دهند. باید دست به تغییر نگرش کلان کشورداری  بزنند. البته می تواند به همان ۳۹ ٪ هم اکتفا بورزند و کافی بدانند ولی این، به نظر بنده عقلانیت و شریعت هر دو می گویند، نمی پاید.

 

به نظر بنده پنج دسته باید بیشتر به فکر پیغام هشت تیر باشند:

 

- مرجعیت که تعدادی از اعاظم آن حتی از بُعد دینی مردم را به مشارکت فرا خوانده بودند.

- احزاب که با همین ماست نیم بند فعالیت، باید دست به تغییر نگرش بزنند و علل را بجویند و در درمان آن همتی کنند در تذکر به قدرت کوتاهی بنمایند.

- روحانیت که تصدی تبلیغ مردم را بر دوش می کشد. باید برای تمام مردم طبیب روح و مبلغ رسالت باشد و تخشی قرآنی را رعایت کند.

- روشنفکران که باید دست به شناخت و تئوری پردازی بزنند حتی اگر قدرت به آن فعلاً تن در ندهد.

- خود قدرت و نهادهای حاکمیت که گوش شنوایی برای ملت خود باشند و سپس همزمان به مردم سایر ملل هم توجه ی سرنوشت ساز و غیورانه داشته باشند.

 

اُنظُر

تناسخ این سعید در آن سعید

کاوش اُنظُر : در پنج دقیقه ی پایانی، پزشکیان فوق العاده زبردستانه، خارق العادت کرد، یعنی کاری کرد که سعید دیشب در سعید آن دیرشب، متناسخ شد، رفت در روح آن سعید؛ که در آئین هندوئیسم چرخه ی زندگی دوباره در روح دیگری است. فقط یک «قندان» روی میز کم داشت که آن سعید پرتاب کرده بود بر خبرنگار زن کانادا و سرانجام در زندان جان سپرد و کانادا را از همان زمان رویارو با ایران انداخت. این سعید لحظه ای بطری آب به دست گرفت اما این قدر ادب داشت، عین قندان! پرت نکند بلکه قورت دهد از خشکی گلویش جلوگیری کند؛ چون بدجور به هم خورده بود. با آنکه خود در شش دقیقه ی وقت پایانی اش در کمال سکوت آقای مسعود پزشکیان و نپریدن در میان حرفش، حرفهایش را جمعبندی کرد و زد، ولی وقتی نوبت پنج دقیقه پایانی رقیبش فرا رسید، از سبک سخن مسعود پزشکیان یکسره دستپاچه شد. و ملت دقیق دید که چقدر در وسط حرف و وقت اختصاصی پایانی پزشکیان پرید و سازمان "سیما و صدا"ی برادرش وحید جلیلی (قائم مقام آقای پیمان جبلی) نیز گمان کرد اگر به سعید فرصت دهد تا همچنان توی حرف رقیبش بپرد، حتماً به پاستور می پرد. اما بر  عکس پزشکیان وی را به جایی کشاند که خود حتی ششتش حتی خبردار نمی شد! دچار تیک عصبی شد، زبان بدنش کاملاً نشان می داد از طبیعتش بیرون زد. و حرف هایی زد که نوعی اعتراف بود و پزشکیان آسان از وی زیرپا کشی کرد و تخلیه ی اطلاعاتی. عبور کنم.

 

باور دارم تقریباً خیلی از حامیان آقای سعید جلیلی، نه وی را می شناسند و نه سعید مرتضوی را که دیشب در سعید جلیلی در پنج دقیقه ی وقت پایانی حلول کرده بود! سعید مرتضوی را حالا خود حتماً الّالابد خواهید دانست که کی بود. از سوی بنده فقط اشاره می شود و رد. آقای سعید جلیلی متولد ۱۳۴۴ اغلب نیروهایش را از سه جای مهم نهادی دورش جمع کرد از خیلی وقت پیش، از دادستانی و ... و از ... . از سال هشتاد و شش به بعد. اوجش زمانی بود که حجت اسلام قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات اسبق با حکم آیت االله سید محمود هاشمی دادستان کل کشور شد و همزمان سعید مرتضوی دادستان تهران و سپس از هشتاد و به بعد در سمت معاون دادستان کل و پیشتر هم شخصی به اسم حجت اسلام علیزاده (گوئیا در اثر یک مرض درگذشت) از مشهد رفت تهران رئیس دادگستری شد و معاون سابق اداری و مالی آیت الله شاهرودی و نیز حجت اسلام حسین طائب (مشهور به مستعار حسین روحانی) معاونت اطلاعات سپاه را در دست داشت، بعد شد سازمان اطلاعات سپاه که امور داخلی ایران را در رصد این سازمان گذاشتند. عبور کنم. سعید جلیلی به تمام اینان وصل بوده است. از سعید مرتضوی هیمن قدر یاد آوردم که در قضیه ی جنایات کهریزک و بازداشت مردم در آن کانکس های آهنی داغ وسط کویر دست داشت که آن جنایت علیه ی دانشجویان و مردم معترض، لکه ی ننگ نظام ماند. او حتی آقای محمود شمش الواعظین روزنامه نگار را به دفترش برده بود؛ خنده خنده خنده، ولی سرآخر به اوین برد. خیلی از روزنامه را توقیف کرد که آقای میرحسین موسوی تعبیر «تعطیل فلّه ای» را بکار برده برد. خنده خنده خنده های هر دو سعید مانند هم است! این را بنده عیناً می داند. اما عبور کنم.

 

حالا این مردم هستند که چگونه می خواهند میان دو نامزد مجاز شورای نگهبان، دست به انتخاب بزنند. همه چیز به ملت ربط پیدا کرده است؛ که مختارند ایران را با رأی خود به کدام تفکر بسپارند. بنده وارد نمی شوم و به شعور ملت نمی شود دستور داد که به کی رأی داد. مگر گفته بودند به «ناطق» (حجت اسلام علی اکبر ناطق نوری) رأی دهید!! چه شده بود؟! مردم به طنز و طعنه و کنایه باب کرده بودند: بنوسید خاتمی!! بخوانید ناطق نوری!!! (درست یا نادرست این متلک سیاسی وقت را بنده نمی داند) این بدیهی است عقل خود را هرگز نباید به عقول مردم تحمیل کرد و حالا پخش شده است روحانی های مبلغ فرستادند به کشور که مردم را از پزشکیان بترسانند. رقابت قانونی برقرار است این که چرا حوزه (البته بخش افراطی آن) دست به این رفتار زد مردم خود بالاترین داورند. پس هر کدام را برگزینند، پاستور ساختمان سلمان رنگ و بوی خاص خود را خواهد گرفت. یا تفکر راست افراطی مصباحی یا تفکر چپ مذهبی. مردم هم دیدند که دیشب مناظره در حقیقت به تناسخ این سعید در آن سعید انجامیده بود. اُنظُر

 

 
 
 

چه خوب مناظره به تنافس منجر شد

کاوش اُنظُر : تنافس هدفش پیشی گرفتنی است و چقدر خوب که دیشب به تنافس می ماند تا به مناظره. و بنده بر تنافس باور دارم زیرا گفت و گوی دو سمت را به رغبت برای کسب پیشی گرفتن منتهی می کند و چه چیزی برای نامزد رقابت، (آنهم برای صندلی بالاترین مقام سیاسی در جهان دموکراتیک) بهتر و فوری تر از تلاش برای پیش افتادن از رقیب و راضی کردن مردم برای اخذ رأی.


چند عکس انتخاب کردم تا فضای متن با دیدن آن، عینی تر شود. از هر دو سمت، مطبوعات سعی کردند تیتری جانبدار بزنند. و ا ین رایج است و نشان پویایی رکن چهارم در دموکراسی؛ یعنی مطبوعات. به ترتیب الفبا و برتری رأی در دور نخست انتخابات: برای آقای مسعود پزشکیان از روزنامه «ستاره صبح» (که تیتر درشت زد) آووردم و برای آقای سعید جلیلی روزنامه «سراج» را که این مطبوعه هم تیتر درشت زد. یک عکس هم دونفره گذاشتم که نوعی هماوردی جدی میان آن دو را نشان می دهد و یک عکس هم از صحنه ای آووردم از آمار مورد استناد آقای مسعود پزشکیان از تورم بالای سه سال متوالی دولت سیزده که با واکنش آقای سعید جلیلی، مناظره را به سمت تنافس برد و بسیار جدی تر نموده بود. و بنده بسیار این روش تنافس را درست می دانم. غیر این عروسک گردانی خیمه شب بازی بیش نیست.


برای اینکه بحث بنده جهانی تر شود به چندین انتخابات در دموکراسی اروپا نیز در آغاز این نوشته ام دارم اشاره می کنم (که پیش از این نیز در داخل این مدرسه، دو تا نوشته ی مجزا در باره ی تصاحب احتمالی صندلی پارلمان اروپا توسط احزاب راستگرای کشورهای عضو که این روزها بیشتر دارد خود را نشان می دهد، ارائه داده بودم) حالا علاوه بر پارلمان اتحادیه ی اروپا، راستگراها در خود انتخابات داخلی کشورهای اروپا در حال پیروزی بر احزاب رقیب چپ و میانه هستند و یا حتی پیشی گرفتند و بزودی قدرت را در دست می گیرند. و این مسیر تازه و تند، که در اروپا دارد رخ می دهد، عمیقاً بر فضاها و سیاستها در ایران اثر جبری (نه احتمالی) خواهد گذاشت. تردیدی نیست.


اما نوشته ام در مورد دیدار و مصاف دو نامزد در دیشب:


تنها بنده نه، شاید بسیاری (اگر البته تعلق خاطر را یک آن گوشه بگذارند) بر این حرف باشند که آقای سعید جلیلی آن روی خود را بالا زد و حتی آنقدر در موقع صحبت چالشی و به وجه استفهامی آقای مسعود پزشکیان از ایشان، تیک صورت و چهره پیدا کرد و بی اختیار یا با ورق ور می رفت یا با بطری آب، که حتی می ماند بطری را بنوشد!! به تمام معنا: زبان بدن او او پر شده بود از استرس و فشار. همین او را از حالت تظاهرگری اش بیرون انداخت و آن لایه ی سایه ی پرورش یافته در مکتب خشونت و خودی / غیرخودی مصباحیون را، عین پیاز لاش خورده و هندوانه ی قاچ کرده، هویدا ساخت. اگر این لایه ی بیرون ریخته، بد است، که باید چاره کرد. ولی اگر چنین رفتاری که می کرد خوب است، پس حامیان محترمشان بروند امامزاده نذر بقا کنند. اگر امامزاده سراغ ندارند بیایند همین گرگان ما امامزاده عبدالله منتهی به پل و راه آهن و فرودگاه. بستنی سنتی هم دارند و حتی اگر نشد بروند "زیارت" اسم یک روستا در ناهارخوران در جنوب گرگان که از سر فساد دولت، تمام زمین های دو سمتش پر شده است از ویلا و کباب سرا. حالا نیاز به هیچ تحلیلی هم نیست، خود این قسمت صحبت آقای سعید جلیلی شخصیت وی را کامل از سایه به آفتاب آوورد. اگر این جملات خوب است، نوش باد بر حامیان محترمش. ولی اگر بد است، باید در درمان این درد چاره کرد. بنگیرید چی آقاسعید جیم گفته:

 

سین . جیم : "هنوز هیچ چیز نشده فریادهای شان علیه ی من بلند شده است؛ که می دانند من به حساب آنها خواهم رسید"


اُنظُر : در ادبیات عامه ی ایران اگر کسی به کسی بگوید من به حسابت خواهم رسید!! کاملاً طرف مقابل خواهد فهمید او دارد از چاله میدون حرف می زند و تهدید می کند!! آقای سین . جیم با این سبک گفتارش، هم نشان داد به وقتش ادب گویشی اش چاله میدانی می شود. و هم برملا کرد اهل تهدید و ارعاب علیه ی مخالفان و منتقدانش است. این بچه ی متولد سال چهل و چهار خیابان های مشهد، هنوز یاد نگرفته است چگونه حرف بزند. او پیش نیاز طی نکرده است! ولی دیشب به رقیبش می گوید تو سواد نداری! چون خودش تز دوره ی تحصیلی اش در محل تحصیلش در بزرگراه شهید مصطفی چمران آن گوشه ی سمت اتوبان در مدرسه ی !!! امام صادق (ع) با استاد راهنماهایش آقای حجت اسلام سید احمد علم الهدی بوده و آقای حجت اسلام محمد هادی عبد خدایی، هر سه مشهدی، خود را حتماً سواددار می پندارد! توی این مملکت هر کس از رانت برخودار بود، رفت فقط مدرک دکتری چسباند به پرونده ی حقوقی اش و پُز بیرونی اش.

 

سین . جیم : "به حساب شرکت های دولتی خواهم رسید؛ به حساب ولخرجی ها و اسراف‌ها و رانتخواری ها خواهم رسید"


اُنظُر : این آقای سین . جیم با این اعتراف ناخودآگاه اش، عملاً نشان داده است در دولت سیزده ولخرجی ها و اسراف‌ها و رانتخواری ها وجود داشته که کل کشور را پس در درگذشتش به مدت بیش از چهل روز به فضاسازی احساسی و مقدس سازی اش برده اند هنوز هم دارند سوء استفاده انتخاباتی از آن می کنند. چون از صدمات شرعی و اخلاقی هزینه های تریلیاردی بیت المال هیچ ابایی ندارند. مگر هزینه ی تبلیغ سیما و صدا به ازای هر ثانیه بیش از ۱۷۵ میلیون تومان نیست؟! با آن دو نامزد انصرافی، پوششی و حتی «پوشالی» به تعبیر آقای حجت اسلام پورمحمدی و به تعبیر بنده «فراری» که وقت برنامه های سیما و صدا برای لجن پراکنی ها بهره ی ضد اخلاقی گرفتند، چرا رد مال نمی کنند که هزاران میلیارد تومان در عمل سرقت کردند. همه ی اهل فن می گفتد دولت سیزده فشل ترین دولت بود و حالا این آقای سین . جیم هم قول داده با زبان تهدید که ولخرجی ها و اسراف‌ها و رانتخواری ها را چنین و چنان می کند پس فساد بوده ولی پنهانش می کنید. او خودش به مردم بگوید یازده سال دولت سایه را با کدام پول و در کدام ساعات کار و در کدام ساختمان بیت المال، تا این مدت طولانی تشکیل داده و به قول خودش زنبیل گذشته برای پاستور!! قبلاً نیز همین مسئله ی دولت سایه را بنده چندین بار گفتم، ولی هر بار شنیدم که اُنظُر شایعه می پراکند!!!

 

سین . جیم : "به مردم تکیه ندارند؛ ... شما مردم را باور ندارید"


اُنظُر : فقط یک پرسش: آقای سین . جیم شما همین مردم ۳۹ ٪ شرکت کننده را هم لشگربندی می کنید و نیمی از آنان را از اردوی دشمن و منحرف و با چندین اسم زشت می پندارید و آن ۶۱ ٪ که ترک شرکت کرد را حتماً اسم های دیگری می گذارید که زبان الکن و قاصر است از بیان آن. عبور کنم. کدام مردم؟ شماها که مردم را با تز شادروان آیت الله مصباح یزدی به خودی و غیرخودی تقسیم می کردید و هنوز هم می کنید و اسم هایی روی مردم می گذارید که از یک بچه خردسال هم بعید است چه رسد به شماها دُر دانه های نازپروده تنعُم قدرت!!!

 

سین . جیم : «من کسی نیستم که با مواجهه با اولین مشکل بهانه بیاورم و با اولین داد و هوار دست از مبارزه بکشم یا با اولین تشر و تهدید خارجی جا بزنم.»


اُنظُر : اعتراض مردم را داد و هوار نخوان آقای سین . جیم، بلکه حوار بخوان یعنی گفتار، بیان، مطالبه، داده، درخواست، انتقاد. نیز نگو در برابر حوار مردم، می ایستی. تو چه کاره ای در برابر مردم می ایستی؟!! امام مولا علی (ع) به مردم حق اعتراض داد. حتی در ادبیات دینی نصیحت ائمه ی مسلمین سزا و جایز است آن وقت توی میانسال برای مردم منتقد فساد و استبداد، خط و نشان می کشی!! اما در برابر تشر خارجی فرمودی جا نمی زنی. این عالی. نشان شهامتت است. قبول. اما مردم ضمن مقاومت و تاب آوری، راه گشایش را هم خواهانند. عبور کنم.


در مورد پزشکیان حرفی ندارم فقط یک حرفش را نقل می کنم که بنده هم در مورد دولت سایه از هزینه و پول و محل استقرار این دولت سایه طی یازده سال متوالی اشاره داشتم. و آقای پزشکیان هم حین بحث، به آقای سعید جلیلی گفت: «اول چه کسی به شما مأموریت داده با همه ی آنان برنامه بنویسید؟ پول را از کجا آورید؟ روش ارزیابی برنامه شان را بگویند؟ حرف هایی که آقای جلیلی می گویند مبنای علمی نیست.» اُنظُر

 

با باور به استثناء ...

نوشته ی اُنظُر :

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند خدا در درجه ی آخر زندگی شان حضور دارد، آن هم نه چندان مؤثر.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند پول با پیام برابر است. پول می گیرند و پیام می پراکنند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادندحتی عاشورا ماه ارتزاق شان است، نه ماه بیان دین.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند حتی نماز میت را هم برای پول و پاکت می خوانند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند تا پاکت نباشد منبر، بی منبر. منبر مخزن جیبشان شد، نه منبع بیان دین.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند دین در پای سیاست، هیچ زوری ندارد. زر و تزویر را بر دین می تازند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند به خردسالی خود باز می گردند، هر وقت لازمش دیدند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند رب یک حرف است، خودشان ربوبیت بالاتر از رب می ورزند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند دین را ملعبه ی قدرت می کنند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند از نماز صبح تا آخرین وقت شامگاهان، بیکارترین افرادند که صدها پست (حتی کپی پیست) می فرستند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند حتی تعقیبات نماز هم نزدشان "کشک" است، چون اصلاً معنی و مفهوم تعقیب را هم سر در نمی آورند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند دکتر عبدالکریم سروش (با بعضاً صدها حرف نادرست) درست در باره ی شان گفت: بر دین، سقف معیشت می زنند تا ارتزاق کنند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند حتی متن های نخوانده را بازانتشار دهند، ولو تهمت و دروغ و زشت باشد.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند در اخلاق در هر حوزه ی رفتاری، از همه ی مردم عقب ترند و بی جهت ردای تبلیغ بر تن پوشاندند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند برای جلوگیری از فکر مخالف خود، حتی به مواد و مفاد دین و آئین گستاخی کنند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند فقط خودشان حق دارند از منبع دین (قرآن و حدیث و تاریخ، حتی برادر قرآن یعنی نهج البلاغه) برای مردم بیان (البته لقلقه) کنند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند حسودترین و کینه توز ترین صنف نسبت به هر کسی اند که سوادی بیشتر از خودشان داشته باشند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند پول سهم امام (شهریه ی پولی حوزه) را بخورند، ولی با همان لقمه ی مفت، ارزان دروغ ببافند و اصول اخلاقی و دینی را زیر پا بگذارند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند آن لباس بر  تن شان زیادی می کند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند هر بار حاضرند خودشان را تا پای تقدس بخشی افراد فرومایه (غیرذاتی، نه ذاتی) در سیاست مفتضح کنند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند چیزی جز کذب و خشونت و اتهام زنی و عصبانیت گفتاری و ترور کلامی در بساط  ندارند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند درس اخلاق در حوزه خاموش شد یا اگر روشن است، برای اینان بی اثر است.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند سردمدار مذهب علیه ی مذهب اند که شادروان دکتر علی شریعتی سالیان دور هشدار داده بود.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند چاپلوس قدرت اند. وقت دفاع مقدس جا می خوردند و وقت تقسیم غنیمت (شغل و پست و مقام) از همه حاضرتر می شوند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند حتی اگر منع قانونی هم داشته باشند، وقت و ساعت کاری خود را صرف غلبه ی جناحی می کنند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند معطل ترین قشرند که تمام وقت از فرط بیکاری حاضرند با آبروی دین و انسان بازی کنند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند مصداق بارز شعر حافظ اند که در خلوت "آن کار دگر" می کنند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند بی سوادتر از آنند که تصور می شد؛ حتی بچگی شان بر پختگی شان صدها فرسنگ پیش است.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند از دین جز پوسته هیچی نمی فهمند، دین هم برای شان جایی برای خوراک و خور است، نه هیچ چیز دیگر.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند نمونه ی اعلای !!! تعبیر خانم "اوریانا فالاچی" اند؛ یعنی «جنگ؛ و دیگر هیچ».

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند حج، معراج، عرفان، خُلق عظیم، و ... برای شان فقط ظاهر است، باطن شان پر است از دغل و دروغ و درفش.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند هیچ شرائطی برای «روحانی» ماندن برای اجتماع ندارند. دچار فقد اخلاق و فقر دانش اند.

با باور به استثناء ، اینان نشان دادند ...  الی آخر...

اما استثناء ، این است که هنوز هم هستند کسان از اینان که دین به دنیا آلوده نمی کنند، سیرت دین را پاس می دارند، بر صورت آن جولان نمی دهند و نان و نام از دین دشت نمی کنند و جیب، برای دین نستند، حبیب قلوب مؤمنین اند. اُنظُر

 
 
 
 
 

چهره ها چه گفتند؟

قسمت ( ۲۵ )

کاوش اُنظُر : آقای حبیب الله پیمان گفت  "دموکراسی شورایی باید جایگزین دموکراسی نمایندگی شود. "

 

اُنظُر : منظور آقای حبیب الله پیمان این است پایه ی حاکمیت کشور بر شوراها باشد. یعنی نماینده های مجلس نه از شهرها، بلکه از پایگاه کارگران، کشاورزان، بازاریان، دانشگاهیان، روحانیان، رانندگان و ... انتخاب شوند.

 

آقای ابراهیم اصغر زاده در مورد آن ۶۱ ٪ که شرکت انتخابات هشت تیر کردند گفت : زلزله ی ۱۰ ریشتری در سیاست ایران بود. وی که «رئیس کمیته ی سیاسی جبهه ی اصلاحات» است به خاطر همین زلزله ی سیاسی پیشنهاد داد: «اصلاح طلبان و اصولگراها باید مبانی و ساختار خود را بازسازی کنند.» او البته در یک گفت و گویی دیگر در مورد سؤالی که ازو پرسیده شده آقای مسعود پزشکیان پس از پیروزی چالش های سختی در مقابل خود دارد که به او اجازه ی فعالیت با وزرای مطلوبش را نمی دهند گفت «انرژی ای که ۶۰ درصد تحریمی ایجاد کرده، لرزه به اندام اصولگرایان انداخته است... من فکر می کنم دولت آینده ی آقای پزشکیان دولت پراگماتیسمی است. اگر منظور از پراگماتیسم بودن، اقدام هوشمندانه در نظر بگیریم، دولت پزشکیان یک دولت عملگرا است و از چهره های عملگرا نیز استفاده می‌کند. به قول آقای پزشکیان، عقل و علم را به کار می گیرند تا مشکلات را رفع کنند. در این صورت، جریان رادیکال و بنیادگرای شکست خورده، بعید است که قادر به مشکل آفرینی باشد. الان دوره ی خاتمی و روحانی نیست، الان یک قدرتی در جامعه شکل گرفته و موازنه ها به نفع جامعه بهم ریخته است.»

 

اُنظُر : منظور آقای ابراهیم اصغر زاده این است بر اساس روش پراگماتیستی (که مسئله ی پایه ای آن، مصلحت گرایی و واقع گرایی است) دولت پزشکیان دولتی بر پایه ی عقل و علم و عمل شکل می دهد. البته بنده می گوید مسیر سنگلاخ است، اما حاکمیت خود را به ظهور پزشکیان محتاج یافته است. نسخه ای که مجبورند آن را بپذیرند، زیرا بن بستی که دولت سیزده طی سال متوالی بر کشور پدید آوورده بود، در خلوت خودشان باور کرده بودند با این وضع نمی شود کشور را سر پا نگه داشت اما از روی غرور کاذب، اعتراف کردن علنی به ناکارامدی شیوه ی عقب مانده ی خودشان، سخت شان بوده است.

 

گویم گرچه مردم را در این دوره و این مرحله باید عصر شنبه (پس از اعلام نهایی شمارش آرا) قضاوت کرد، نه پیش داوری زودهنگام پیش از برگزاری. چونکه  آمار نظرسنجی دور دوم که دیروز ۱۵ تیر ۱۴۰۳ توسط چند مؤسسه ی مجزا صورت گرفته همگی از پیشتازی و برتری آقای مسعود پزشکیان بر آقای سعید جلیلی دارد. الّا یک نظرسنجی که از یک نهاد امنیتی تولید شده است که قائل است بر پیشی داشتن آقای سعید جلیلی بر آقای مسعود پزشکیان که این نظرسنجی به نظر بنده عملیات روانی است، نه نظرسنجی. تازه آن بقیه ی نظرسنجی هم از سوی مراکزی است که وابسته به جناح راست است اما از بیان و انتشار واقعیت نهراسیدند و دیروز پس از چند روز سانسور، بلاخره منتشر کردند که در عکس بالا آووردم. بنده هیچ قطعیتی روی نتیجه ی رأی پانزده تیر ندارم و این آمار نظرسنجی را هم جهت پیشنما مطرح کردم. اما تا حدی که بتوان مردم را حدس زد، پاستور مال پ شد، نه جیم. پ به تعبیر بنده چینی بند زن است برای رفوی ترَک هایی که بر چینی کشورداری کشور افتاد است ، نه حلب زن  برای آفتابه و جاجیم. اُنظُر

 

آقای محسن رنانی

آقای جعفر محمدی صاحب‌امتیاز "عصر ایران"

 نقد قدرت؛

شأن رسانه، شأن آخوند، شأن دانشمند

نوشته ی اُنظُر :

بنده اُنظُرم و خودم را (بی آن که فکر و عقاید دینی و منش های اجتماعی ام را فرو بگذارم) نماینده ی انتقال حرف های بخش خاکستری ایران می دانم که اینک در انتخابات دور اول و دور دوم برگزیدن آزاد نهمین رئیس‌جمهور کشور، مشخص شدند درصد زیادی از آنان، هم در داخل رأی دهندگان اند و هم در میان رأی ندهندگان. بنده همچنان قائلم تکلیف و حقم این است نقد قدرت را کارویژه ی خودم بدانم و از این پیشه بیرون نزنم. پس لازم دیدم حرف آقای جعفر محمدی صاحب‌امتیاز "عصر ایران" را درست بدانم که دیشب خطاب به آقای مسعود پزشکیان گفت: "شأن رسانه، نقد قدرت است" او برای اعضای تحریریه ی مرکزی «عصر ایران» مقررات نوشته بود که هیچ کدام در هیچ دولتی، هیچ پست و سمَتی را نباید بپذیرند و خود می گوید تا به حال «نپذیرفته اند و طبق مقررات داخلی این رسانه، از این به بعد نیز نمی توانند مسوولیت های دولتی و حکومتی بگیرند مگر این که قبل از آن، از عصر ایران جدا شوند. شأن رسانه، نقد قدرت است و این، با سهیم شدن در قدرت منافات دارد.»

 

پس؛ شأن اُنظُر هم، نقد قدرت است؛ چه آقای مسعود پزشکیان باشد و چه هر صاحب پستان. نیز سخن آقای محسن رنانی را هم درست می دانم که او هم خطاب به آقای مسعود پزشکیان، از شادروان نلسون ماندلا نوشت که :

 

«نلسون ماندلا وقتی پیروز شد، زندانبان هایی که در زندان روی او ادرار کرده بودند را هم به جشن ریاست جمهوری خود دعوت کرد. پیروزی واقعی این است.»

 

هم آقای جعفر محمدی و آقای محسن رنانی که هر دو حامی آقای مسعود پزشکیان بودند، خطاب به ایشان این سخن را بیان داشتند. یعنی هم حمایت کردند و هم از این به بعد هر وقت نیاز دیدند، نقد قدرت خواهند کرد. چرا روحانیت (منهای بعضاً استثناً) از چشم ملت افتاد؟!! چون این قاعده ی منطقی و عرفی را بلد نیست و حتی شرع را زیر پا گذاشت؛ یعنی نقد قدرت و نصیحت به حاکمان. مواظب رفتار خود هم نیست، یا هست ولی دارد زور می گوید، سهیم شدن شان در قدرت (همان ثروت) چشم آنان را بر نقد بست. اُنظُر.

 

    

چهره ها چه گفتند؟!

( ۲۶ )

کاوش اُنظُر :
آقای سپنتا نیکنام رئیس انجمن زرتشتیان یزد در در تبریکش به آقای مسعود پزشکیان سه جمله ی در خور تأملی گفت؛ دقت نیاز دارد:
 
«امیدوارم اهورامزدا به شما یاری برساند تا:
با صلح اندیشی و گفتگو، این کشور را از ‎جنگ
با رویکرد محیط زیستی و توجه به کارشناسان، این کشور را از ‎خشکسالی
و با انتخاب مسئولین نیک اندیش، راست گفتار و درست کردار، این کشور را از ‎دروغ، دور بدارید.»
 
 
اُنظُر : این یک دعایی در کتیبه های عهد هخامنشیان هم است که کوروش / داریوش آن را برای ایران خواسته بودند. آقای سپنتا نیکنام همه ی ما را به یاد آن روزش می اندازد که از سوی مردم شهر یزد شورای شهر شد ولی با آنکه به شورای نگهبان هیچ ربطی نداشت، در امر انتخابات شورا دخالت کرد و آیت الله محمد یزدی عضو وقت شورا نگهبان برای خود حق قائل شد با توسل به تسرّی نظارت استصوابی این فرد را به حکم دین زرتشتی داشتن!! لایق شورای شهر یزد ندانست که آن زمان بحث مفصلی روی این قضیه در گرفت که عبور می کنم. خسرانی که شورای نگهبان بر کشور و ملت زد، هیچ نهادی تا کنون نزد.
 
 
آقای محمد منان نماینده ی این دوره ی مجلس از شهر قم نیز حرف دیروزش خیلی سر و صدا کرد. او گفت:
 
«خدمت شورای محترم نگهبان عرض می‌کنم که نتیجه به دست آمده را بیش و پیش از همه، نتیجه اشتباه عجیب این دوستان در چینش سیاسی نامزدها می دانم! از قبل مشخص بود که اگر از یک طیف سیاسی فقط یک نفر را تأیید بفرمایند و عمدا" یا سهوا"، همه رأی های آن طیف را بر روی آن یک نفر متمرکز کنند (آن هم کسی که دارای رأی های قابل توجه قومیتی است) و صلاحیت همه ی نفرات دیگر آن طیف، حتی افراد به مراتب بابرنامه تر و متشخص تر را تأیید نفرمایند چه نتیجه ای حاصل خواهد شد! اینکه به راحتی و بدون عاقبت اندیشی، طی پنج شش روز، پشت میز و زیر باد کولر بنشینند و بدون تحلیل لازم، ترکیبی را در فرایندی غیر شفاف تحویل ما دهند که هیچ جوره، حتی با خون دل خوردن و دوندگی مستمرِ جوانان و طلبه‌های انقلابی زیر گرمای چهل پنجاه درجه هم نتوان درستش کرد انصاف نیست. به ما که قاعدتا" پاسخگو نیستند اما امیدوارم لااقل نزد خود بیندیشند که انصافا" اگر قرار بر مهندسی انتخابات (گرچه سهوا") به نفع دوستان اصلاح طلب بود آیا می شد چینش نامزدها را بهتر از این اعلام نمود؟! قطعا" خیر! انشاالله درس عبرتی بشود برای موارد آتی.»
 
 
اُنظُر : هیچ کس به حد این آقای محمد منان نتوانست شورای نگهبان را اینقدر نقدی مهندسی گونه کند. خودش چون شهرساز است، بلد است چگونه از پی، ساختمان شورای نگهبان را ویران کند و پودر سازد؛ با آنکه راستی است. او با این جمله اش که اعضای شورای نگهبان «طی پنج شش روز، پشت میز و زیر باد کولر بنشینند» و دست به چینش بزنند، کار این شورا را تمام کرد!! آقای محمد منان حتماً چون در آنجا یعنی شهر خودشان قم راحت تر با فقیهان دسترسی دارند این زیان را با آنان در میان بگذارند. عُقلا که بارها فریاد زدند کسی گوش نکرد. اُنظُر هم چندبن مرتبه در داخل مدرسه گفت و زبانش مو !!! در آوورد که شورای نگهبان، نگهبان نظام نیست، نگهبان هوس های جناحی خود است و ده ها بار بالاتر، نگهبان اسیر ضدیت هایش با جناح چپ است، زیرا در این شورا طی سی و پنج سال حتی یک فقیه غیر جناح راستی نیست، الآ اخیرا" آقای آیت الله علیرضا اعرافی که آخوندی پاک سرشت و فقیه یی دانا و با تقوا که جناحی نیست.
 
 
تردید نباید کرد کارهای بخش نظارتی این شورا، از هیچ حساب و کتاب پیروی نمی شود. ذوقی و تمایلی است. البته در این دوره یک سماحت کردند و یک نامزد جناح چپ مذهبی را روی میز جای دادند و تشکر هم شد چند بار از سوی اُنظُر، که ملت در یک رقابت آزاد و دو قطبی کامل، همان یک نفر را برگزید که پنج نفر در برابرش صف بسته بودند. و بدتر اینکه حتی آقای سردار اسماعیل قاآنی عضو سپاه و آقای حجت اسلام احمد مروی عضو نهاد حاکمیتی، هر دو رهبران قدس هم، علیه ی همان تک نامزد وارد گود سیاست آنهم در درون حرم مطهر امام هشتم (ع) شده بودند که آقای باقر قالیباف یا آقای سعید جلیلی را به نفع هم منصرف سازند تا نگذارند نامزد انگشت گذاشته ی شان! شکست در رأی بخورد. چون این دو نفر تخیّل باطل می کردند آن جمله ی مراسم روز چهارده خرداد که مطرح شده بود «جمع شوید یک رئیس جمهور خوب انتخاب کنید» به نفع یکی از همین دو فرد صادر شده است؛ ولی حالا دیگر سر هر دو نفر برای ورود غیرمجاز به سیاست، به سنگ خورده است. حال آنکه  این دو فرد با اعتبار و مطرح و مقبول که هر دو از بزرگان و پرهیزکاران و موجّهان ایران هستند گول خوردند و دارند افسوس هم می خورند. اولی یعنی آقا قاآنی سکان رهایی قدس بیت المقدس از چنگال اسرائیل در دستش است که باید وقت خود را تماماً صرف قدس و مقاومت کند نه اینکه پا شود بیاید مشهد پا درمیانی سیاسی جناحی کند و مانع از پیروزی رقیب شود و دومی یعنی آقا مروی سکان حرم هشتمین امام عزیز (ع) را و نیز پول های بی شمار و بی مالیات! قدس رضوی مشهد را (که بعضا" گوئیا می گویند مالیات ها می پردازد! خدای بلند مرتبه فقط می داند) در دست  دارد که الزاما" باید بی طرف می بود، اما... اما اما... عبور کنم. اُنظُر
 

مصطفی مهرآیین:وجه انسانی قانون اساسی به محاق رفته/ نظام پهلوی دین را استثمار کرده بود

نگرش آقای مهر آیین به آئین و دین

کاوش اُنظُر : خانم نسرین نیکنام با آقای مصطفی مهر آیین جامعه شناس گفتگویی در "دیدار" کرد که از نظر بنده بسیار بااهمیت است. بنده، اول مقداری از این مصاحبه ی تخصصی می گوید سپس نظرش را. او ابتدا اشاره داشت به دین در دوران پهلوی اول و دوم، که پهلوی وجه دینی را استثمار کرده بود، ولی برعکس پهلوی اول، در پهلوی دوم با برگزاری مراسم های دینی برخورد جدی نشد. اما در حال حاضر، «حاکمیت با برگزاری مراسم های دینی و مذهبی (عزا یا شاد) به مردم القا می کند که دین در همه جا اولویت دارد.»

 

اما مهر آیین سپس به این پرداخت که واقعیت قضیه اینطور نیست. از منظر وی این تفکر حاکم بر حاکمیت، «دائم به دنبال این است که به جامعه بگوید چه چیزی را ببینید، چه چیزی را نبیند، چه چیزی را بشنود، چه چیزی را نشنود.»

 

این جامعه شناس در پی و پیرامون موضوع، به صراحت گفته است ادامه ی این روند، جامعه را یک جامعه ی فرودست تبدیل می کند زیرا در نگاه فلسفی وی «جامعه ی معتدل جامعه ای است که هم مراسم تولد برگزار می کند، هم عروسی و در ماه های خاص، مراسم عزاداری و مذهبی برگزار کند، اما اگر حاکمیت بخواهد مدام مناسک دینی را پر رنگ تر کند، جامعه آن را نمی پذیرد.»

 

مهر آیین آنگاه در آخر تفسیری از جامعه ی ایران ارائه داد و نگاهش را به ایران دوخت «جامعه ی ایران، از گذشته ی تاریخی و انباشت، فرهنگی، عاطفی، احساسی و ... تغذیه می کند و اتفاقی که افتاده، این است این منابع در حال تخلیه شدن هستند... وجامعه تسلیم این شرایط نخواهد شد و برای خود راهی پیدا می کند.» پایان. اُنظُر

 

وقعاً دست کلیسای "کانتربری" را از رو بستید!!

اما نظر اُنظُر :  شاید گزارش وضعیت کشور روی این شاخص مورد نظر بر همگان آشکار باشد و یا حتی سران حکومت لایه های عمیق تر آن را علم پیدا کرده باشند اما بنده هم شهروند این مُلک حرفم این می باشد:

- دینی بودن مردم هرگز نمی تواند قضاوت شود چون بسیاری از مردم دین را در سینه ی خود نگه می دارند و از تظاهرش امتناع می کنند در حالی که در اعماق دل، باور مذهبی دارند و بر اعمال خود، بذر دین می کارند و در گفتار خود نیز طعم مذهب می زنند اما کسی از ظاهر آنان نمی تواند پی به باور مذهبی و خداپرستی شان ببرد.

 

- حکومت در مذهبی کردن مردم نه تنها سهمی نداشت، بلکه بسیاری را با فساد در سیستم و رفتار کج با مردم و عمومیت بخشی به اقلیت افراطی راست از خود راند و حتی می شود با درصدی مردد قائل شد تعدادی را به دین بدبین کرد. هر چند نمی شود هیچ فردی را بی دین لقب داد.

 

روحانیت (استثاءها جدا) نشان داد هیچ هم بلد نیست چگونه اصل اسلام را اول از خودش شروع کند بعد زبان برای مردم شود. خود در کردار کریه ترین کار را می کند اما همان سان می خواهد زبان دعوت و نصیحت و اندرز برای مردم بگشاید و مثلاً آنان را به راست هدایت کند. اینان خود ار صراط مستقیم افتادند ولی برای مردم زبان باز کردند. این تناقض را مردم باشعور ایران عین آینه دارند می بینند. آخوند بد بدترین شجره ی دین زادیی را در بستر جامعه غرس کرد و جای آخوند خوب را هم در میان مردم تنگ کرد و حتی راهش را نانجیبانه بست. اینان اول بروند خود را دیندار کنند سپس میان مردم ادای طبیب دل را در بیاورند. نه حکمت بلدند و نه طبایت. جای بوعلی ها و صدرالمتألهین ها بشدت خالی است هر چند آخوندهای درباری شاه هم با این دو عالم دین کینه داشتند چه رسد به بزک کرده های حوزه های علمیه که پول می گیرند تا مردم را به دین فرا بخوانند؛ یعنی اول خود، دنیایی و دیناری می شوند!! سپس می خواهند مردم را دینی کنند!! وقعاً دست کلیسای "کانتربری" را از رو بستید!!

 

- از نظر بنده ظاهرگرایی چهره ی نظام سیستم و آبروی نظام حوزه های علمیه را با این نوع آخوندها (که از شهید دکتر بهشتی و شهید آیت ا... مطهری دو نمونه ی اعلای روحانی گری، هیج بهره ای در خود ندارند) و سواد چندانی هم ندارند بشدت آسب زد و بر پیکر آن آفت و حشرات موذی انداخت. مردم امروزه از خود آنان (حکومت و روحانیت که دو ریل متحد و متوازی هم شده اند) دینی ترند. این حکومت و حاکمیت و قدرت و روحانیت است که نیازمند شده است از مردم دین تعلیم بگیرد نه بر عکس. از عاج بزنید پایین و خود را در قصر خیال و زور و زر نفت و سهم امام (علیه السلام) و تزویرهای ذوب شده محبوس نکنید. مردم بخوبی باخبرند چقدر ریا می فروشید و چقدر در خلوت خود دین دارید. ایران دیندار است، این حکومت است که از دین افتاده است (بخش هایش) اُنظُر. متنم پاکنویس نیست.

 

چهره ها چه گفتند؟! ( ۲۷ )

کاوش اُنظُر :

چهره : خانم هاجر چنارانی نماینده ی نیشابور و فیروزه در مجلس یازده (که نامزد انتخابات چهارده ریاست جمهوری نیز شده بود) یک وقت هایی گفته بود «فرزندان پنج هزار و چهارصد مسئول در خارج از کشور زندگی می کنند.»

 

اُنظُر : نمی دانم این آمار درست است یا کمتر و بیشتر. نیز نمی دانم آیا خانم هاجر چنارانی معلوم هم کرده که در این سه سالی دولت سیزده نیز کسانی!! از قدرت، بچه های خود را خارج نشین کرده اند یا نه؟ چون حامیان سیزده گفتند این سه سالی چنان کشورداری قشنگی شد که همه موظفند شبیه دولت سیزده شوند. این بنده فکاهی تا" پیشنهاد می دهد این بند را به بندهای قانون اساسی برچسب! بزنند تا قانون شود و همه به سیزده شباهت بورزند!!! عبور کنم. تا به حال سابقه نداشته حتی از سوی شاه که دولتی را دستور دهند شبیه یک دولت دیگر باشد. دولت ها را مردم انتخاب می کنند، پس هر دولتی با کابینه ای که می سازد شبیه خودش باید باشد نه کپی پیست یک دولت دیگر. پس این وسط انتخابات یعنی کشک؟ یعنی فقط عوض کردن یک فرد؟ یعنی صندلی ساختمان سلمان پاستور، پرَ؟ چرا آقای پزشکیان که در میان این همه رقابت آزاد، رئیس جمهور مردم شد باید و یاید و باید شبیه یکی دیگر باشد که درگذشت و حتی فرصت نداشت به نقدهایش جواب دهد. بهتر است هیچ کس در کار راهی که ملت انتخاب کرده است خط و نشان نکشد و پابند به قرارداد دموکراسی باشد که ذات آن گردش آزاد در قدرت است و همه سر وظایف قانونی خود قرار گیرند و گارد فراقانون نگیرند.

 

چهره : آقای عباس عبدی تحلیل کرد با این جملات که مستقیم نقل می شود: «پس هنگامی که بالگرد سقوط کرد و با توجه به تحلیل‌های قبلی خودم، بلافاصله این برداشت را داشتم که به‌طور قطع تغییر ریل سیاست در ایران آغاز خواهد شد. ولی نمی‌دانستم که این تغییر ریل صرفا از بالاست یا راه برای پایین نیز باز خواهد بود. تغییر ریل از بالا به این معنا بود که بنا بر مصحلت؛ انتخابات با یک سال تاخیر در ۱۴۰۴ برگزار شود و در این فاصله آقای مخبر عهده‌دار امور شوند و سیاست تغییر آغاز شود. شاید هم کسی به چنین تصمیمی اعتراض نمی‌کرد و آن معقول تلقی می شد. ولی به نظر می‌رسید که این تصمیم می‌توانست موجب ناپایداری بیشتر دولت شود و به همین دلیل اعلام مقام رهبری برای انجام انتخابات در موعد مقرر قانونی؛ برای برخی دور از انتظار بود. ولی باز هم با وجود اعلان انتخابات، امکان تغییر ریل همچنان به دو صورت محتمل بود. اول کاملا کنترل شده و دوم باز کردن دریچه ای برای حضور موثرتر مردم و نیروهای سیاسی. راه کنترل شده برای تغییر سیاست از طریق انتخابات، اجماع کلیت جناح حاکم بر فردی معیّن و در نهایت انجام انتخاباتی مشابه انتخابات ۱۴۰۰ و پیروزی فرد مورد نظر با فاصله ی مناسب از نفر دوم بود.»

 

اُنظُر : اما بنده درست در جهت خلاف تحلیل آقای عباس عبدی تحلیل داشتم. یعنی بر این نظر بودم علت برگزاری انتخابات طی همین چهل روز بدون هیچ تعلیق و تأخیری، برای آن بود که هم قانون و هم تفسیر سابق شورای نگهبان آن را تکلیف می کرد و هم بیشتر و اصلی تر با این هدف  بود که از فضاسازی مسئله ی «درگذشت» سوءاستفاده شود تا قدرت جابجا نشود و به دست یکی شبیه سیزده ای ها بیفتد. ولی ملت، در شگفتی نوین و شبیه دوم خرداد، راه دگر برگزید. عبور کنم. باید آموخت که ملت ایران دستورپذیر نیست. چه ناطق باشد و چه قالیباف. ملت راهش را هر بار خودش بلد است.  اُنظُر

 

  

انتخابات و انتقادات

کاوش اُنظُر : این دو (آقای پزشکیان و آقای اعرافی) دیدار و تصافح داشتند. در کجا؟ در داخل نشست شورای نگهبان. برق خوشحالی از این دیدار در صورت آیت الله اعرافی، مرا وا داشت تا بار دیگر به مسئله ی مهم کشور بپردازم. شورای نگهبان بدون هیچ وقفه باید زیر نقد و نظارت مردم باشد. به این علت که جدا از وظیفه ی اصلی اش در اعلام مغایرت نداشتن یا داشتن قوانین مصوب با شرع و قانون اساسی، یک کار اضافی به این شورا سپردند که کاملاً اشتباه بود و آن برعهده گذاشتن نظارت بر تمام چند انتخابات کشور (منهای شورای شهر و روستا) به این شورا است. کمتر پیش می آید ملت به شورای نگهبان بر سر بررسی قوانین گیر بدهد حتی بیشتر وقت ها منتظر می ماند این شورا چه نظری به قوانین دارد. یعنی بر کار آنان اعتبار و اهمیت قائل است. اما از زمانی که این شورا را موظف کردند کار انتخابات را نیز انجام دهد این تشکل حقوقی تبدیل شد به پایگاه سیاسی و کار سیاسی حتی در اغلب موارد جناحی. انتقادات به این شورا از همین زاویه نشئت گرفت چون کار سیاسی همیشه باید زیر تیغ نقد و انتقادات باشد. بری داشتنن این شورا از انتقاد، رفتاری غیر عقلانی و غیر شرعی است. هر نهادی که سیاسی شود باشد مورد نقد مردم قرار گیرد. از صدر تا ذیل.

 

تازگی حتی انتقاد از این شورا به جناح راست نیز سرایت کرد. مثلاً محمد منان نماینده ی شهر قم که گفته بود مقصر، این شورا است که طوری چینش کرد که آقای سعید جلیلی رأی نیاورد و افراد آن را به کسانی تشبیه کرد که زیر کولر باد می خورند و تصمیم نادرست می گیرند. وی باز نیز دیروز امید برد و گفت شورای نگهبان «ضمن شنیدن صدای دلسوزان، خود را از نقد مبرّا نداند و نسبت به اصلاح برخی فرایندهای اشتباه خود و تسریع در عملیاتی شدن «سیاستهای کلی انتخابات» ... اقدام عاجل، اطمینان‌بخش و قانع کننده نماید.» بنابراین این انتقادات هرگز توهین نیست بلکه بیان حقایق است و جمهوری اسلامی ساخته شد که مناسبات شاهنشاهی میان مردم و حکومت محو شود. نمی شود یک شورا را کار مهم سیاسی سپرد اما دهن مردم را دوخت. این که دیکتاتوری می شود. نعمت انتقاد از دستاوردهای انقلاب است. کسی حق ندارد این حق مردم را زائل سازد. انتخابات کنار خود انتقادات هم همراه دارد. این دو عین دو قلو کنار هم اند.

 

یک فکاهی: خیلی دلم آدم می خواهد پا شود برود قم این آقای محمد منان را دیدار کند که چه شهامتی در درون جناح راست خلق کرد. فقط یادش رفت شورای نگهبان تنها زیر باد کولر خنک نمی شود، گاه انتخابات در زمستان برگزار می شود که اتاق بررسی صلاحیت شورای نگهبان (به قول یک تحلیلگر کشور) گرم می شود و به تعبیر بنده شوفاژ روی درجه ی آخر می شود که زکام نشوند. عبور کنم. بنده از این شورا در این زمانه فقط آیت الله علیرضا اعرافی رهبر حوزه های علمیه ی ایران را نزدیک به عدالت می بیند. مابقی را افرادی کاملاً جناح راستی می داند و همین فعل، آنان را از عدل بیرون زد. اُنظُر

اُنظُر درین وسط بر این نظر است...

کاوش اُنظُر : بنده از خبرگزار دیدار دیدم که آقای اسفندیار عبداللهی با حجت اسلام آقای عبدالرحیم سلیمانی اردستانی بحثی صورت بندی کرده و وی را «استاد دانشگاه ادیان و مذاهب و عضو هیأت علمی دانشگاه مفید و عضو شورای مرکزی مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه ی قم» معرفی کرده و  نسخه ی متفاوت اسلامی دارد. وی نقل کرد که این روحانی گفت: « فهمی از قرآن دارم که هیچ تعارضی با نظام جدید حقوق بشری ندارد» این شیخ حوزه می گوید «اسلامی که من شناخته ام و به آن رسیده ام این اسلامی نیست که امروز رایج است. من با بسیاری از اسلام شناسان و فقیه ها، اشتراک لفظی دارم، نه اشتراک گفتمانی.» از نظر این روحانی «بزرگترین دستاورد پیامبر باطن یا همان عقل جمع،  اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است و بزرگترین دستاورد پیامبر ظاهر، قرآن است» و حتی ادامه می دهد که «اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، پیام اصلی قرآن در مورد بشر است.» و مهم این قسمت حرفش است که معقد است «یکی از دلایل بد کارکردی نظام جمهوری اسلامی» «کپی برداری ناقص از دستاورد‌های دو پیامبر ظاهری و باطنی» است.

 

اُنظُر درین وسط بر این نظر است که نمی داند دانشگاه مفید در کجای ایران جای و جایگاه دارد. فقط می داند یک مدرسه ی ابتدایی! را در بزرگراه چمران بالاتر از تونل توحید «دانشگاه امام صادق (ع)» می پندارند و کشور را در دولت سیزده به آنها و حرم رضوی سپرده بودند که کشور را به این روز نشاندند و حالا پس از درگذشت، مشغول ساختن «بت» هستند و بر وزن کلیسای قرون وسطی در حال قِدیس سازی. و بر دولت تازه ی ملت نیز از هر سو و جانب، تکلیف می کنند باید از سیزده پیروی کنی و حق نداری «چهارده»ی خودت و راه جدید ملت باشی!! بس هم نمی کنند از شیوه ی منحط و بدِ بت سازی و پیکرتراشی بدتر از آزر عموی حضرت خلیل الله ی نبی (ع)

 

اُنظُر درین وسط بر این نظر است که نمی داند دانشگاه ادیان و مذاهب چه صیغه ای است و در کدام جای و جایگاه قرار دارد. فقط می داند روزی آیت الله رضا استادی (نسخ شناش مشهور که زمانی خطبه می خواند در شهر قم که این آقای حجت اسلام آقای عبدالرحیم سلیمانی اردستانی می گوید از مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه ی قم است و حتماً در شهرشان قم با آقای آیت الله استادی حشر و نشر دارد) گفته بود ما دین را جمع نمی بندیم. دین دین است، مفرد است. ادیان چیه که جمع بستید؟! چرا اسم دانشگاه را گذاشتید "ادیان"؟! دین خدا یکی است، فقط اسلام. به مضمون نقل نوشتم. اما اُنظُر می گوید چرا اسم مذاهب؟ اسم مذاهب گذاشتند یا اِذهاب!!! یا تذهیب!! واقعاً اگر دانشگاه مذاهب، است، از مشهوران مذاهب جهان، استاد مدعوّ هم آووردند که کرسی تدریس به آنان بدهند؟! خصه برای هر دانشگاه آن است که اول به خودِ اسم خود خصال جوید. عبور کنم. نه دانشگاه امام صادق (ع) از خوی و خصه ی آن امام اندیشمند دانشمند فقیه پرور پیروی دارد و نه این دانشگاه مذاهب، آزاد است استادهای آزاداندیش جذب کند.

 

اما اُنظُر درین وسط بر این نظر است که می داند تشکل جناح چپی مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه ی قم همان شعبه ای است که در برابر تشکل جناح راستی جامعه ی مدرسین قم، خود یک بوته شده است؛ عین شکل گیری تشکل جناح چپی مجمع روحانیون مبارز تهران با آن فرمان (پس از کسب تکلیف حجت اسلام آقای محمدعلی انصاری) در برابر تشکل جناح راستی جامعه ی روحانیت مبارز تهران. این میان یک چیز مفقود است: روحانیون غیرمبارز هم آیا تشکل سیاسی دارند؟!! که وارث و میراثخوار انقلاب شدند که نه با شاه درافتاده بودند و نه در دفاع مقدس به جبهه رفتند؟!  عبور کنم. " احتمالاً دستاورد‌های دو پیامبر ظاهری و باطنی" به قول حجت اسلام آقای عبدالرحیم سلیمانی اردستانی ناقص کپی می شود که اشکال ها عین سلول های سرطانی سراسر بدن! را می گیرد. اُنظُر

 

پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند

کاوش اُنظُر : این دو (آقای مسعود پزشکیان و آقای محمدجواد ظریف) در آینده بر سر حداقل پنج مسئله به تضاد (ناهمسانی فکری) و تعارض (ناسازگاری عملی) می رسند. هر دو ایدئولوژیست هستند. پزشکیان با درونمایه ی سوسیالیستی و ظریف با درونمایه ی لیبرالیستی. اینکه دو نفر سوسیالیست اسلامی و لیبرالیست رنسانسی می توانند برای نجات ایران از قدرت گیری دو باره  ی اسلامیست های توده گرا (که این بار دور آقای سعید جلیلی حلقه زده بودند) ائتلافی زودهنگام کنند، نشان بلاهت نیست، اتفاقاً ناشی از عقلانیت مدرن است. اما در ایران به علت غلبه ی افکار عمومی بر ایده های ایدئولوژیست ها (صاحبان یا علاقمندان تئوری و نظریه) هر ائتلافی شکننده است و بر آن یورش های حکومتی می رود. با این مقدمه، به سراغ ایده ی بنده می روم که بر این نظر هستم پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند.

 

ریشه ی تضاد و تعارض آینده به ایدئولوژی سیاسی این دو باز خواهد گشت. که اکنون وقت باز کردن آن نیست. پنج علت دارم که پزشکیان به طرد ظریف می رسد. طرد را در هر دو ضلع بخوانید. یعنی هم دور داشتن ظریف از دولت چهارده و هم اختلاف فکری بر روی مسائل روز و راهبردی. بنده تفکر آقای محمدجواد ظریف را فعلاً در پنج مسئله مطرح می کنم که آتش آرام تضاد و تعارض از همین پنج محور گُر می گیرد. آنچه می نویسم شمّ بنده است، نه این که جایی نوشته شده باشد و یا جایی حرفی از  آقای ظریف درز کرده باشد. یعنی فکری که مرا به این مسائل می دوزد را مطرح می کنم اگر نادرست بود باید گذاشت به حساب نادرستی فکر تحلیلی بنده:

 

- آقای ظریف از دید بنده حامی فلسطین است از بعد اخلاق و حقوق، اما در تفکرش درگیری مقاومت و اسرائیل را بی فایده، حتی بی نتیجه و بالاتر، بد نتیجه می داند.

 

- آقای ظریف از دید بنده در صدد این است (فکرش هم همین است) ایران را مجبور کند منافع ملی خود را به اروپا و آمریکا پیوند بزند و با یک معامله ی شیرین و تلخ، حالت ملَس به حکومت و ملت بدهد. او ضد روس و منتقد چین است.

 

- آقای ظریف از دید بنده در مسائل روز ایران به طبقه ی متوسط نیمه متموّل برای پله های رشد تکیه و علاقه دارد و حاضر است افکار مذهبی خود را برای جذب آنان صیقل زند.

 

- آقای ظریف از دید بنده از حلقه ی روحانیت انقلابی آموزش نمی گیرد، او افکار پایه ای خود را جدا از تراوش ذهنی، بیشتر از الیت فکری (نخبگان دانشمند علوم جهانی) فرم می دهد.

 

- آقای ظریف از دید بنده به یک ایران توسعه گرا با اقتصاد سرمایه داری می اندیشد که کشوری تولیدکننده و صادر کننده ی کالا باشد که پول در بیاورد، نه صدور فکر و ایدئولوژی دینی. در واقع آقای «ظریف»، بطور ظریف، نقادانه ایران را در داخل، کشوری برای ایجاب ثبات حکومت خود می بیند؛ اما در خارج، کشوری مداخله گر برای براندازی حکومت های دیگران. و او این را خلاف منافع میان مدت و  درازمدت کشور می داند.

 

بنده تفکر آقای پزشکیان را متضاد با تفکر آقای ظریف در این محورها می دانم. جواد ظریف چه در ساختمان سلمان پاستور در نهاد ریاست جمهوری ایران بنشیند و چه فرضاً در  ساختمان ایران در نیویورک کاری که می کند   این است ایران را به جهان همپیوند کند و جهان را به ایران مایل. اضافه نکنم حرفم را قورت دادم: آقای ظریف فردی احساساتی و گرم است و مقداری زیادی خوشبین.  اُنظُر.

 

روزنامه عصر ایرانیان (۲۴ تیر ۱۴۰۳) 

روزنامه مردم سالاری (۲۴ تیر ۱۴۰۳)

بدهی بازمانده از دولت سیزده را تسویه

سه مسئله این روزهای ایران

کاوش اُنظُر : اگر به روزنامه های عصر ایرانیان و روزنامه مردم سالاری (۲۴ تیر ۱۴۰۳) چشم بدوزیم دو مسئله ی روز از آن در می آید که بخشی از افکار عمومی منتظر روشن شدن آن است. بنده مقداری به آن می پردازم:

 

پانزده سال پیش روزنامه ی «عصر ایرانیان» توسط آقای بیژن نوباوه راه افتاد. او مدتی در سازمان ملل خبرنگار سازمان سیما و صدا بود. روزنامه ی «عصر ایرانیان» با سایت «عصر ایران» آقای جعفر محمدی و مهرداد خدیر (مدیر مجله ی امید جوان و سایت رکنا) اشتباه نشود که متعلق به تفکر چپ است. اما روزنامه ی «عصر ایرانیان» که تمام این مدت تأسیس، هر بار از آقای سعید جلیلی خبر نشر داد و تیتر زد، در اصل و غیرمستقیم مال آقای سعید جلیلی است که خود اعتراف کرد یازده سال «دولت سایه» (در اصل باند پنهان برای سنگ اندازی علیه ی رقیبان) تشکیل داد تا به قدرت برسد، تا ریاست ایران را به دست گیرد که باز این بار با ورود مردم به صحنه ی صندوق دستش از این سودا کوتاه شد. او هنوز نیز سودای پاستور در سر می پرورد که این آرزو البته عیب نیست، منتها ملاک کسب رأی اکثریت است که تا به حال دو مرتبه یکی سال نود و دو و دیگری همین امسال نتواست کسب کند. کاری به این موارد ندارم. با عنوان خبر اول این روزنامه کار دارم. آقای سعید جلیلی کار خوبی می کند که می گوید وقت جواب به تهمت ها را ندارد. اما آقای سعید این وسط سه حرف است که جواب نیاز است :

 

یک : برخی از حرف ها تهمت نیست، شبهه و انتقاد است، آن ها را که عقل می گوید شرع می گوید  باید جواب داد. چون خودت آن را به پای مناظرات و میان مردم و حتی محافل درون جناحی کشانده بودی. دو : شما از میان این همه نیروها و حزب ها از امنیت کامل و استفاده از اموال بیت المال برخوردار بودی به قول خودت «دولت سایه» تشکیل دادی که البته با «دولت سایه» ی مرسوم درجهان از جمله انگلستان و در علم سیاست فرق دارد؛ نمی شود کسی سایه باشد بعد آفتاب بیاید و آنگاه نه برای کارهای در سایه، نه برای حرف های در آفتاب، جواب ندهد. این به نظر بنده به این می ماند که کسی خود را آنقدر وصل به قدرت حس کند که خود را به مردم پاسخگو نداند. سه : اگر واقعاً وقت نداری پس چرا همچنان به کارهایی از نوع سایه فعالی؟! فعال هم خواستی، باش. حق شماست که در صحنه باشید، اما به قول مرکز اسناد انقلاب اسلامی (که دیروز دعوتت کرد)حاضر شو تاریخ شفاهی دوره ی مسئولیت های خود را بگو تا در تاریخ ثبت شود. شفاف شدن البته برای کسی که می خواهد سایه زیست کند، دشوارترین کار است. اما روزی این ورق گشوده خواهد شد. چون بدان دورت اگر مأمور جمع اند، یقیناً «سرپل» !! و نیروی های «دوبل» هم هستند. عبور کنم. برایت آرزوی سلامتی و به شدن می کنم آقای "جانباز جنگ" محترم مملکت.

 

روزنامه مردم سالاری آقای مصطفی کواکبیان نیز ضمن اشاره ی مستقیم به بودجه ی مخفی و معماگونه ی دولت سایه ی آقای سعید جلیلی، به اف ای تی اف (Financial Action Task Force ) یعنی: «گروه ویژه اقدام مالی» پرداخت که فلسفه ی ظاهری آن کنترل جابجایی پول ها در جهان است که به قول خودشان کشورهایی که به تروریست ها از طریق بانکی پول پرداخت می کنند، شناسایی شوند و مقابله کنند. حالا بانک جهانی می گوید حتی اگر ایران به  گروه نوظهور بریکس (برگرفته ی حرف اول کشورهای مؤسس: برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی) و پیمان شانگهای، امید داشته باشد، باز تا به اف ای تی اف نپیوندد آش همان است، کاسه همان. یعنی هیچ تغییری برای حال ایران ندارد. یعنی همچنان آمریکا کنترل می کند که پولی به برای ایران واریز نشود یا پرداخت نگردد.

 

بنده احتمال می دهم حتی اگر روزی شنیدیم ایران کامل اف ای تی اف پیوست باز باور نمی شود کرد به حال بد تحریم علیه ی ایران اثر بگذرد. بر این نظر هستم تا زمانی که آمریکا به راهبرد امنیت ملی بیست و پنج سال آینده ی خود در مورد ایران (که سازمان های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا آن را تدوین کردند) پایبند باشد و دنبالش کند، ایران همچنان با تحریم و رویارویی اقتصادی آمریکا مواجه است و مذاکره با اروپا بی فایده و نوعی هدر دادن وقت و اتلاف فرصت است. ایران برای نجات اقتصادش و توسعه و تمدن سازی اش و حتی رفاه متوسط مردمش ضرورتاً برای میان مدت باید مستقیم با آمریکا وارد مذاکره ی بده و بستان شود. بنده اسمش را می گذارم: «بدهد - بگیرد : بگیرد - بدهد» بقیه همه حرف است. چین چرا چین شد؟ چون تئوری شئو پینگ این بود اول چهار اصل اقتصادی پیاده شود و وقتی چند دهه بعد قدرت یافت، شروع کند به سایر سیاست.

 

عکس نمودار را بنده به قضاوت نمی نشینم چون علم به این رشته و شعبه ندارم گرچه مایل به دانستن مسائل اقتصاد هستم. گویا گزارش ها نشان می دهد آقای مسعود پزشکیان حداقل طی ۴ سال آینده باید ۷۷۵ هزار میلیارد تومان بدهی بازمانده از دولت سیزده را تسویه کند. بالاتر این که آقای غلامرضا سلامی اقتصاددان گفت بدهی بیش از این رقم است. عبور کنم. اُنظُر.

 

پزشکیان عکسِ یکِ هفته‌نامه سیاسی سپاه

عصر بیانیه و سخنرانی جایش را

به پیاده سازی سیاست اقتصادی بخشیده

نوشته ی اُنظُر : مقصودم از این نوشته دو چیز است: یک : دولت ها در قوه ی مجریه حق تعیین راه دارند یا نه؟ دو : حرکت دولت قرار است به کدام سمت باشد؟ برای این دو مقصد، ناچار باید فشرده ای از محتوای مقاله ی پزشکیان در نشریه ی انگلیسی زبان "تهران تایمز" بنویسم. سپس با استناد به این محتوا (و آنچه در کشور جریان دارد) دست به برداشت و تحلیل بزنم. اکنون با فشرده ترین سبک، مقاله ی طولانی پزشکیان را می نویسم تا هر کسی حوصله ی مقالات مفصل را ندارد اگر خواست با همین چکیده پی از داستان ببرد.

 

آقای مسعود پزشکیان در همان آغاز پیام خود به جهان (اینجا)، به «تعهد مردم ایران به انتقال دموکراتیک قدرت حتی در شرایط دشوار» در ایران صحه گذاشت. بعد، از دولت خود یاد کرد که «قصد دارد سیاستی فرصت گرا را پیگیری کند» « با ایجاد «تعادل» در روابط با همه ی کشورها». بعد نوشت که کشورهای همسایه «نباید منابع ارزشمند خود را در جهت رقابت های فرسایشی، مسابقه ی تسلیحات هدر دهند» این در حالی است که به نظری وی «منطقه ی ما دیربازی است» که از چند بحران «رنج می برد» که بر اساس تز وی «از طریق ترویج صلح» و «مقابله با اسلام هراسی» می شود نقش ایفا کرد. او پس از شمارش چند کشور که باید با آنان سطح روابط را حفظ کرد از آمریکا خواست «از سوء محاسبات گذشته اش درس گرفته و سیاست جدیدی متناسب با آن اتخاذ نماید. تصمیم گیران در واشنگتن باید دریابند که سیاستی که مبنای آن قرار دادن کشورهای منطقه در مقابل یکدیگر باشد، نه در گذشته موفق بوده و نه در آینده موفق خواهد شد. آن‌ها باید حقیقت ایران را بپذیرند و از تشدید تنش های موجود پرهیز نمایند.» و سرانجام، مقاله ی  خود را با این جمله در مجله ی تهران تایمز به پایان برده: «مردم ایران به من یک مأموریت قوی داده اند تا با جدیت پیگیر تعامل سازنده در صحنه ی بین‌المللی -در حین پافشاری بر حقوق، عزت و نقش مستحق مان در منطقه و جهان - باشم.»

 

یک : دولت ها در قوه ی مجریه حق تعیین راه دارند یا نه؟

 

از نظر بنده در مقام کلان، نه. اگر قرار باشد فرد، راه انقلاب را بسازد، یک فرد بیشتر نبوده است؛ حضرت مؤسس انقلاب که از تبعید طولانی نجف برگشت و ده سال کشور را اداره کرد و در چهاردهم خرداد شصت و هشت به ارتحال رفت. بنابراین، بنا بر آنچه از مواضع و بیانات حکومت پس از دهه ی اول، بر می آید همیشه قرار بر این بوده است این انقلاب، «بی نام» ایشان «در هیچ جای جهان شناخته شده« نباشد؛ این یعنی راه انقلاب فقط همان راه است که مشخص شده است. نتیجه: هیچ دولتی از این حق برخودار نباید باشد راه ایجاد کند. چنین کاری هرج و مرج راهبردی ایجاد می کند و کشور را به سر در گمی می رساند. کوشش هر کس برای القای این که فلان دولت راه است و راه آن باید راه بقیه باشد حرف درستی نیست و با منطق انقلاب سازگار نیست که دولتی را مجبور کرد از دولتی دیگر تقلید و تبعیت داشته باشد. این یعنی انتخابات را از فلسفه ی اصلی اش بیرون بردن. راه انقلاب را قانون اساسی و حضرت مؤسس مشخص کرده است؛ اصول ثابت دارد و فرع های متغیر (که متغیرات نیز تابع منافع ملی و عقل جمعی است، نه اراده و تصمیم فردی)

 

دو : حرکت دولت قرار است به کدام سمت باشد؟

 

از مقاله ی آقای مسعود پزشکیان به جهان معلوم است وی بنا دارد سیاست «تمنا» را پیاده کند. سیاست «تمنا» از ساخته های ذهن خودم است. نیز قبلاً نیز گفته ام وی «چینی بند زنِ» ترَک های وارده بر چینی کشور و حاکمیت است. آن طور که بنده تشخیص داده او هفت تمنا قرار است بکند، که پایه ی تمنا به خاطر خطر ضعف در کشور است. یعنی الزام می بیند با چنین روشی، کشور را به حال عادی رشد و توسعه بازگرداند و مخمصه را پایان دهد:

 

تمنا از عرب های همسایه که کل منطقه در مسیر فرسایش و سبقت تسلحیات افتاده است.

تمنا از آمریکا که به نوعی پرنسیپ (قاعده ی شخصیتی) اخلاقی در سیاست است، نه پروسه ی سیاسی.

تمنا از روس که به نوعی در برابر فشار آمریکا بر ایران، تکیه بر پشتیبانی روسیه فرصت تلقی می شود.

تمنا از چین که فقط به مانور پیمان بیست و پنج ساله اکتفا نکند، در ایران سرمایه گذاری کند، اقتصادش را به ایران بدوزد، نه بدزدد.

تمنا از اروپا که به ترویج صلح وی اعتماد کنند و روش گشایش را در پیش بگیرند نه مسدود کردن گفتگو را.

تمنا از قدرت های فراگیر که جلوی اسرائیل را در سیاست کشتار در غزه بگیرند.

تمنا از مردم ایران که از «سیاست فرصت‌گرا» تز برآمده از خود پزشکیان پشتیبانی کنند تا تعامل را جایگزین تقابل کند.

 

بنده معتقد است سیاست، جایی برای تمنا باقی نگذاشته است. این علم، از واقع گرایی و منفعت خواهی آبشخور دارد، نه از هیچ چیز دیگر. عصر بیانیه و سخنرانی، جایش را به پیاده سازی سیاست اقتصادی بخشیده. نمی شود ایران روی موضع خود مستحکم و بدون تلورانس باشد، ولی از میز مقابلی که بنا بر جنگیدن (ولو فعلاً اقتصادی) دارد خواهش کند به ما اعتماد کن. قصد پزشکیان پرواز ایران به قله های علم است اما جهان خود برای خود منافع تعریف می کند. سیاست خارجی جای تضریب تعریف منافع است؛ هر کشوری بهتر از منافع خود تعریف دهد و هر بار از تغییر آن خوف نکند دستِ برتر دارد. تمنا خوب است، ولی نه در سیاست. اُنظُر.

پیوست: متن کامل مقاله ی مسعود پزشکیان رئیس جمهوری منتخب مردم که در نشریه ی تهران تایمز انتشار یافته در (اینجا)

اگر فرضاً امام حسین (ع)

به جمهوری اسلامی ایران دو سفیر بفرستد! ...

نوشته ی اُنظُر : فرض بگیریم اگر روح پیشوای آزادگان جهان حضرت امام حسین (ع) مثلاً مثلاً مثلاً دو سفیر مثل و مانندِ مسلم بن عقیل هاشمی و قیس بن مسهر صیداوی به جمهوری اسلامی ایران اعزام کند، این سفیران به مولا ابا عبدالله سید الشهدا (ع) چه گزارش می کنند؟! به نظر بنده جدا از چند و چندین کار خوب و حسنه، از بیشمار کار نادرست هم صرف نظر نمی کنند و در گزارش خود حتماً درج می کنند. بنده مخلوطی از کار درست و کار نادرست را خلاصه وار نام ببرم و عبور کنم:

 

این دو سفیر شک ندارم که دقیق می دانند امام ابا عبدالله الحسین (ع) هدفی جز این نداشت که امور امت را ترمیم کند و زخم عمیق حکومت جور و جبار را التیام دهد و چوب ستم را بر سر خود ستمگران فرو نشاند که با صراحت فرموده است «من برای اصلاح در امتِ جدّم محمد (ص) قیام کرده ام.» همان حدیث مهم و منسوب به آن حضرت اسوه ی حقیقت و واقعیت و صداقت :

 

«و أنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمه جدی صلی الله علیه و آله ، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و أبی علی بن أبی طالب علیه السلام»

 

«به درستی که من بیهوده ، گردنکش ، ستمگر و ظالم حرکت نکردم ، بلکه برای اصلاح در امت جدم محمد (ص ) حرکت کردم و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدم محمد (ص ) و پدرم علی بن ابی طالب (ع ) رفتار کنم.»

 

گزارش سفیر یک :  قدرت برتر را در اسلام فقاهت دیدند. پس فقیه را در رأس جامعه و نیز حکومت نهادند. از مرجعیت شیعه کاستند. ساختار حکومتی را  احتمال است که طبق روایت «و اَما مَن کان مِن الفقهاء...  » اخذ کردند و به همین خاطر در سر، اسلامی شدن مردم را دارند. درس اخلاق برای ملت برپا می کنند. به ارشاد خلق خیلی شائق هستند. اما بن بست ها مانع از پیشروی شده است. در این سیستم، کاتوتیک تر از پاپ ها، آنقدر خود را به «بصیرت» متصف کردند و آنچنان خویشتن را به ولاء و ولاءیی می شناسند، یک پا، خود از همه پیشوا تر و پیشرو تر هستند. آنان یرای آنکه قدرت دوم کشور که در دست قوه ی مجریه است به دست کسی دیگر از رقیبان فکری نیفتند در تازه ترین حرکت سیاسی اخیر با حرکت دادن عده ای زیاد از طلبه های حوزه ی علمیه به روستاها و شهرهای دور ایران (که از یک مسجد در جنوب شرق شهرشان قم یعنی جمکران تغذیه ی فکری و ... شده بودند) خواستند در آخرین دقایق رقابت آزاد و سالم، نظر مردم را در رأی آزاد، به سود فرد مورد دلخواه خود، تغییر دهند و حتی برخی از آنها خود را طرفدار امام حسین (ع) و «حسینیان» و مابقی را به فرد فاسق یعنی یزید و «یزیدیان» و حتی بدتر به جدّ فاسدترش «ابوسفیان» نسبت دادند. اما مردم به فردی به اسم مسعود پزشکیان رأی دادند که مردم را از او می ترساندند! بعضی از سران حکومتی، وقتی پرونده ی فساد داخل سیستم، به تعفن می آید و مردم بویش را می گیرند دست به حرکت های صوری و فریبنده می زنند که به خیال خود، ذهن مردم را از تعفُنات فساد، انصراف دهند. همین اینان البته به یک خال موی بیرون زده از شال دخترکان این مملکت (که البته باید هنجارپسند باشنند  همه) بسیار حساس هستند و ندای «وا اسلاما» سر می دهند. حق دارند!! چون تصور می کنند مردم از طریق خال مو، از مذهب زده می شوند، ولی از فساد و فریب و فجور در سیستم حرفی نمی زنند، چون بعضی شان جیره می گیرند همدستی می کنند و خود را ربّ مردم می پندارند. بدی و خوبی در این کشور مثل همه ی کشورها، وفور و کنار هم است اما چون این کشور از اسلام دم می زند، بیرون زدن بدی ها از شکاف ها، مردم را به سمت سؤالات کشانده است و ملت پاسخ ها را هم نیافته است. میان ملت و حکومت تقریباً سه نوع دسته پیش آمده است : منتقدان منصرف از مشارکت. منتقدان متعقد به مشارکت. معتقدان داخل در حکومت که در دسته ی آخری برخی خود را قلعه و دژ می پندارند و حتی تفتیش عقاید می کنند و مردم را کم دین و بی دین و بد دین معرفی می کنند. وقتی به دین خود آنان رجوع می شود دیده می شود جز چندین آتشپاره لغت های تهور و تهوع چیزی نیست.

 

گزارش سفیر دو : خیلی خوب است که این نظام پا در رکاب انقلاب اسلامی دارد که برگرفته از انقلاب عاشوراست. اما در ادامه وقتی متفکران مؤثر آن توسط تروریست های مذهبی ترور شدند مثل شهید مطهری و شهید بهشتی، نظام به سمت افرادی آدرس داده شد که هرگز آن دو متفکر این افراد را در فکر و روش قبول نداشتند. مثلاً برابرنهاد آیت ال... مطهری را کسی تصور کرده بودند که اصلاً و ابداً جایگزینی برای آن ایدئولوگ نبود و حتی شهید بهشتی آن شخص را در مدرسه ی حقانی، فردی «لجباز و ... » معرفی کرده بود. برای اثبات فکر اولیه ی انقلاب (که سپس در مرحله ی ثانیه بکلی رنگ باخت) این متن مطهری شهید، پیوست گزارش می شود:

 

پیوست: از کتاب  «ده گفتار» نویسنده : مطهری، مرتضی. جلد : یک، صفحه ی یکصد و یازده:

 

"اینکه گفتم‌ تقلید بر دو قسم است : ممنوع و مشروع ، مقصود از تقلید ممنوع تنها این‌ تقلید که تقلید کورکورانه از محیط و عادت آباء و اجداد است نیست، بلکه می‌خواهم بگویم‌ همان تقلید جاهل از عالم و رجوع عامی به فقیه بر دو قسم است : ممنوع و مشروع. اخیرا از بعضی مردم که در جستجوی مرجع تقلید هستند گاهی این کلمه را می شنوم که می گویند می گردیم کسی را پیدا کنیم که آنجا "سر بسپاریم". می خواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستور رسیده "سر سپردن" نیست، چشم‌ باز کردن و چشم بازداشتن است. تقلید اگر شکل "سر سپردن" پیدا کرد هزارها مفاسد پیدا می کند. در اینجا حدیث مفصلی که در این زمینه هست و نوشته ام، برای شما از رو می خوانم. جمله ی معروف «و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه» که از جمله سندهای تقلید و اجتهاد است جزء همین حدیث است و شیخ انصاری‌ درباره ی این حدیث می گوید : آثار صدق از آن نمایان است. این حدیث در ذیل این آیه کریمه است : « و منهم امیون لا یعلمون‌ الکتاب الا امانی و ان هم الا یظنون. این آیه در مقام مذمت عوام‌ و بی سوادان یهود است که از علما و پیشوایان دین خود پیروی و تقلید می‌کردند ، و دنباله ی آیاتی است که روش ناپسند علماء یهود را ذکر می کند. می‌فرماید یک عده آنها همان مردم بی سواد و نادان بودند که از کتاب آسمانی خود چیزی جز یک رشته خیالات و آرزوها نمی‌دانستند و دنبال گمان و وهم می‌رفتند... اینها ( مردم) نیز اگر در فقهاء خود ، اعمال خلاف ، تعصب شدید ، تزاحم بر سر دنیا ، طرفداری از طرفداران خود هر چند ناصالح باشند ، کوبیدن مخالفین خود هر چند مستحق احسان و نیکی‌ باشند ، اگر این اعمال را در آنها حس کنند و بازهم چشم خود را ببندند و از آنها پیروی کنند عیناً مانند همان عوام یهودند و مورد مذمت و ملامت‌ هستند ... پس معلوم می شود که تقلید ممدوح و مشروع "سر سپردن" و چشم بستن‌ نیست ، چشم باز کردن و مراقب بودن است و اگر نه ، مسؤلیت و شرکت در جرم است . "

امضاء : دو سفیر فرضی. پایان. اُنظُر

 

دختر دولت سیزده به دختر دولت چهارده گفته  دعا کن پدرت «عاقبت بخیر شود زیرا این مسیر فقه و تفکر دینی می‌خواهد.»

 

اختراعات و مسیر مردم

نوشته ی اُنظُر : میان اختراع ها که فارسی آن می شود آفریدن، با دین و سیاست رابطه است. در قرون جدید چندین اختراع مسیر مردم، حکومت و حتی گرایش به مذهب را دستخوش تغییر (تکامل یا تردید) کرده بود. مثل این اختراعات:

 

- اختراع میکروسکوپ قرن شانزده ی میلاد

- اختراع تلسکوپ قرن هفده ی میلاد

- اختراع دماسنج گالیله

- اختراع هواسنج توریچ لی شاگرد گالیله

- اختراع تخلیه ی هوای گریک قرن هفده ی میلاد

- اختراع لوگاریتم ناپیرو

- اختراع هندسه ی تحلیلی دکارت

- اختراع حساب دیفرانسیل نیوتون

- اختراع انتگرال لایپ نیتس

- اختراع اخیر هوش مصنوعی

 

همه ی اینها مسیر را عوض کردند و باز خواهند کرد. جوهانسن در عکس اخیراً در مورد هوش مصنوعی گفت «تکنولوژی بسیار سریع تر از نفوس شکننده ی ما انسان ها، پیشرفت می کند، و تأثیراتش را همه جا می بینید، به ویژه روی جوانان. این تکنولوژی مثل یک موج هزار فوتی است.»

 

مثالی مهم: چرا وزیر ارتباطات و مخابرات کشورها اکثراً از نسل نو است؟ چون قدیمی ها از فن و فنون و علوم پیشرفته ی نو عقب اند. مسیر آینده را نسل نو تغییر می دهد زیرا علم نو را می آموزد. نتیجه اش این است هیچ سد توان ایستادن در برابر اختراعات را ندارد. هر کشوری با علوم روز در افتد، عقب می افتد و خود را با سیل خروش نسل نو مواجه می بیند؛ بیش یا کم. اُنظُر

کفش سران است،

نه کفش شالیزار گالیکش

فکاهی اُنظُر :

ببین ببین! آقای شیخ احمد جنت! روی فرش با کفش است!

دیدن ندارد! کفش سران است برق می زند، نه چکمه ی شالیزار گالیکش که پر از لای و گل است. سرانی دارد دنیا، کفش سر مردم گذاشتند رفتند. عبور کنم. بقا گرفت! «ابقا»ی اخیر هم رویش. اُنظُر همان نوشته ی دیروزم را در بازتاب دوباره دهم بهتر است: یعننی متن  «اختراعات و مسیر مردم»

کاغذ میان سیاستمداران "کاغذپاره" نیست

کاوش اُنظُر : باید به یاد داشته باشد هر ایرانی که در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ یک طرف برجام یعنی ترامپ رسماً از برجام / برنامه ی جامع اقدام مشترک، منعقده در ۱۳۹۳ خارج شد و در آمریکا امضای ریاست جمهور، قانون است. تا اینجای که طبع ترامپ این بود؛ یک مقاطعه کار ساختمان بود که چنین شغلی گاه بر سر یک آجر چارک ممکن است کل معمار و کارفرما، کارگرها، مصالح ساختمان و سیمان و هر چه مربوط به ساختمان را یکباره از بیخ و بن بکند. اما همین ترامپ که یک شخصیت تزلزل مآب داشت، از یک کشور مترقی شرق، شینزو آبه نخست وزیر پیشین ژاپن را (او بعداً ترور شد) در خرداد سال ۱۳۹۸ در سفری رسمی و مهم و پر تشریفات به ایران فرستاد، اما یک کاغذ که همراه داشت، باز نشد. آن کاغذ چه بود؟! کاغذی که در عکس روی میز به زیر پای شینزو آبه بود ولی تغییر جا داد. خود آبه گفته بود : «من قصد دارم پیام رئیس جمهور آمریکا را به جنابعالی برسانم.» در پاسخ شنید: «ما در حسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم اما در خصوص آنچه از رئیس جمهور آمریکا نقل کردید، من شخص ترامپ را شایسته‌ی مبادله ی هیچ پیامی نم یدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.» این عکس در جهان نماد رد پیشنهاد مذاکره تلقی شد. فقط خواستم فضا را باز کنم. پایان. با ذکر این پیام که ترامپ فاسد بود اما مردم آمریکا  همین فاسد را  بر کاخ سفید نشاندند.  عبور کنم. اُنظُر

پیوست:

یک نمایش تاریخ:

قدرت به پس زدن کاغذ حساس است

خسرو پرویز پادشاه ساسان ایران، نامه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او را آتش زد، اما رسول الله در اوج آرامش هیچ کاری به او نداشت. حال اگر خسرو پرویز به محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کاغذ می فرستاد و پیغمبر خدا آن را مثلاً آتش می زد، خسرو پرویز حتی احتمال داشت سازوبرگ جنگ مهیا کند. پس؛ قدرت به پس زدن کاغذ حساس است. بستگی دارد دو سوی آن چه کسانی آرایش سیاسی بگیرند. برجام را بر روی اخبار پشت پرده باید تحلیل کرد که هنوز طبقه بندی آن مهر سرّی دارد. هر چند افکار عمومی باید تحلیل های خود را آزاد بیان کند چون سرنوشت خودش و نسل آتی اش به برخی از موضوعات و موضع ها بند است. حرف بنده : بنده روی برجام و کاغذ و اقدام های بعدی ترامپ هیچ نظری نمی دهم. نظر  دارم، اما پیش خودم.

 

آبادی ، عداوت ، دُکان

سه نوع خبر از افغانستان تا ایران

کاوش اُنظُر : این جلسه ی اعضای امارت اسلامی طالبان (یعنی طلبه ها ؛ آخوند ها) افغانستان دو تصویبنامه ی مهم داشت. یک : آبادی افغانستان.  دو : تقویت نهادهای تحصیلی و آموزشی افغانستان. چون اعتراف کردند به «نیروهای متخصص نیاز دارند» و قسمت با اهمیت تر آن این تصمیم بوده است که «این نیازمندی ها را باید از دانشگاه ها برطرف کنند». نمی دانم آیا هنوز بر آن عزم خود، جزم اند این طلاب که زنان و دختران (نیمی از جمعیت افغانستان) نباید درس بخوانند. اما در هر صورت، دو تصویب مهم داشت این نشست.

 

حجت اسلام سید احمد علم الهدی است. همین ابتدا بگویم به نظر شخص بنده این طرز (ایستادن بر سر منبر) بدعت و جسارت به شأن و تقدس منبر و همچنین اهانت به شأن مأمونین و اصل خطبه خوانی و نوعی تقلید از حکومت های آن دو دوره ی عباسی و اموی است که با تبختر به مقام سخن می ایستادند. آقای سید احمد علم الهدی هر طور شده پس از سه سال در دولت سیزده که سرآخر دامادش درگذشت و با رأی ملت آقای مسعود پزشکیان آمده بر سر قدرت، به آن اخلاق انتقادی خاص خودش در نماز جمعه بر گشت و این حُسن است که این افراد به حرف در می آیند. چون داریم که : «تُعرَفُ الاشیاءُ باَضدادها» !! فقط نمی دانم توی سه سالی دولت دامادش، چرا زبانش کار نمی کرد. بنده از این که ایشان دوباره به یاد زبانش افتاد متوجه ی ماورای سیاست هست و آن را فرصت شناخت می داند! او بر  پایه ی استنادش به یک متن "زیارت" که میان ملت قداست و کرامت دارد، درین نماز دیروزش در رواق داخلی حرم هشتمین امام (ع) گفته است : «روشن است تعابیر لعن بسیار بیشتر از سلام است و نشان می دهد عداوت ورزیدن با دشمن چه قدر اهمیت دارد.» و بعد چون شماری از اعضای «کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی» در آن نماز بودند این را از قلم نینداختند : «تأکید داریم برای متولی سیاست خارجی کسی را تأیید نکنند که بی توجه به آموزه های کربلا باشد و سیاست خارجی کشور را بر اساس وعده و نگاه دشمن ملت تنظیم کند.» تقبل الله آقای سید احمد علم الهدی.

 

آقای سعید جلیلی نیز روی «دولت سایه» هنوز قلم می زند که «قوی تر از گذشته دنبال خواهد شد.» این جنانباز جنگ که یک پا را پیش خدا هدیه گذاشت (تبارک الله) و با تک پا در سیاست حضور دارد (تقبل الله) توئیت زد (باید گفت ایکس کرد، چون توئیتر اسمش شد ایکس) که : «دولت سایه یک دکان نیست بلکه یک گفتمان  است» از نظر بنده حرف جذابی زد. فقط همان سه سؤالم (که چند هفته پیش در همین داخل به درخواست یک هم مدرسه ای مطرح کرده بودم) همچنان باقی است : یک : در کدام ساختمان و با چه تعداد نیرو و در کدام ساعت کاری، یازده سال «دولت سایه» ساخته است؟ البته که به سبک خاص خودش چون این سایه با آن سایه در علم سیاست خصوصا" دولت پارلمانی مشروطه پادشاهی انگلستان فرق دارد. دو : پول این یازده سال کار در سایه (در ادبیات سیاسی ایران شده : کارشکنی مخفی و بی پایه) را از کجا گرفته است؟ و تا الان چه مبلغی خرج کرده است؟ چون این جور مسائل که سایه نباید باشد، ملت حقش است خبر داشته باشد. سه : چرا این فضای سایه برای خودش و نیروهای اعزام!!! به سایه اش، مجاز و مهیا بوده و هست، اما برای سایر تفکرها یا حزب ها و یا محفل ها و حتی رقیب انتخاباتی بازنده، فراهم نبوده است؟ حتی اگر هم شکل می گرفت احتمال خطر جانی!! و حبس و حصر و اوین و زندان خاص کرج در بر می داشته است. بنده عبور کند.  اُنظُر

دو تا "جمهوری اسلامی" در ایران !!

کاوش اُنظُر : یک جمهوری اسلامی که پس از فرار شاه شکل گرفت که البته یک مبارز پیشرو "نهضت" شادروان مهدی بازرگان سخت پای فشرده بود بشود : «جمهوری دموکرتیک اسلامی» ولی حضرت مؤسس ره پیشوای "نهضت"، «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش» را پیش کشید. این جمهوری اسلامی، دچار فراز و فرود و همچنین خدمات و فساد شد و هم اکنون با نسل نو دست و پنجه نرم می کند که دفعشان کند؟! یا جذبشان. یا هضمشان می شود! نسل نو هم، فکرهای غریب و تزهای عجیب پیش روی خود می بیند و کسی را ندارند که آنها را به «ید واحده» برساند. ولی به هر حال به اصطلاح رایج ادبیات ایرانی: «موی دماغ» این جمهوری اسلامی تصور می شوند. عبور کنم. این نسل احتمال دارد حرف خود را آینده تقویت کند. بنده نمی داند آنان به چه جهت در حرکت هستند و به چه ایده ای می رسند، چون تشنگی خود را از مواد جهانی رفع می کنند و به منبع واحد حتی اگر مقدس و «یَعلو وَ لا یُعلی» وصف شده باشد، بسنده و پسنده ندارند؛ اما هر کدام از جنس مؤنث و جنس مذکر این نسل، در انبوه مطالبه ها و مبهوم ها و مجهول ها شناورند و به قول دانشمندان جامعه شناسی سیاسی که روشنفکران را «طبقه ی شناور» می دانند، اینان هم به نظر بنده نسلی شناورند. این جهت و آن جهت می روند، ولی برای قدرت در هر کشوری خطر محسوب می شوند؛ دیر یا زود. هم به قانون طبیعت و هم به تأیید وحی، نسل های هر بلادی، برای خود حق تعیین سرنوشت حس می کنند.

 

یک "جمهوری اسلامی" هم مال حجت اسلام مسیح مهاجری است که از اول تأسیس تا امروز تلذذ در "رأس" بودن را یکسره می چشد و هنوز عوَض و عِوض نشده است! هر روز "تولید" دارد و خودش یک پا حس «اولی الامر»ی به خود دارد. سیر این "جمهوری اسلامی"  خود یک آدرس جالب توجه از آن «جمهوری اسلامی» می دهد که پیمان داده بود حتی کلمه ای بیش و کم نشود! اگر کسی تاریخ "جمهوری اسلامی" را بخواهد بخواند یک ماده ی محوری آن همین "جمهوری اسلامی" آقای مسیح مهاجری است که زمانی نماینده ی مذهبی شهید دکتر بهشتی (تئوریسن مدبّر و قدرتمند انقلاب) در ژاپن بود. او دیروز در سرمقاله اش از سه تا دال گفت :

 

"دیدید که دولت سیزدهم جرّاحی کرد ولی چون چاقویش زنگ زده بود، این بدن بیمار دچار چنان تب شدیدی شد که تا نزدیکی های «انّا لله وَ انّا الیه راجعون» پیش رفت... سپس ادامه داد «در کشور ما از زمان دولت های نهم و دهم سه «دال» نهادینه شدند؛ دروغ، دغل و دزدی. اینها ام الفسادند و تا ریشه کن نشوند، هیچ دولتی نمی تواند مشکلات کشور را حل کند."

 

بنده در عوض چندین "دالِ" قشنگ که دالّ و مدلول !! باشد، ردیف می کند که  به دولت سیزده عطا می کنند حامیان محترم و متدین  و محکم آن:

 

گفتی شما آقا مسیح مهاجری دروغ، دغل و دزدی در عصر هشت ساله ی آقای محمود احمدی نژاد، نهادینه شد.

 

گویند حامیان دولت سیزده که در عصر سه ساله ی این دولت سیزده که:

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دلیر داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دستپاک داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دوستدار "ولی" داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دنباله رو «رهبر» داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دنیاگشته داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دلسوز داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دلخواه داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دفتر ننشین داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی با دکترین (تئوری پرداز) داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دل و دماغ دار داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دستورپذیر از سند بالادستی داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دستگیر فقیران داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دست و دل باز داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی درمانگر تورم داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دسیسه شناس داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دژبان نظام داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دست بوس عالمان داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دلار آور از راه دورزدن تحریم داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دردآشنا داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی درخو نظام ولایی داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی درخشان داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی داعیه دار مقاومت داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دانش و دانشمند داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دافعه در برابر لشکر "ابوسفیان" داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دارا داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دیدبان داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دولتمند داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دیدِ باز داشتند

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دانای عقل کل داشتند که کیهان حتی گفت او از آسمان! آمده بود و یک مداح هم خواب دید آن دنیا ظهور امام زمان (عج) مقدمه چینی دارد می شود!!

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دیدنی داشتند که همه باید در آینده این دولت را تقلید کنند و از سرمشق آن، مشق بنویسند!!!!!

 

گویند حامیان دولت سیزده دولتی دفاع از موشک داشتند (این عالی عالی بود) حجت اسلام آقای مسعود عالی تمجیدگر و منبری «دفتر» ها هم که عالی!!! حکومت مولا امام علی (ع) را از نظر وِلاء به پای منبر کشاند!

 

به قول آقای «باغ میشه»ی «زیر خاکی» : آقای مسیح مهاجری! «کووووجاییییی»؟! اُنظُر

 

صدای طنین انداز یک آخوند خوب

کاوش اُنظُر : یک خودروی نظامی ریو تصادف را صورت می دهد از صحنه می گریزد. شانزدهم شعبان بود. شیروان را رد کرده بود آمده بود روبروی امامزاده «جلیل» در آلاجوق بعد از قوچان. آخوند خوب در آن تصادف در دم جان سپرد. نوار منبرهایش در غالب خانه ها شنیده می شد؛ خانه ی ما، هم. آنقدر شهرت داشت که شخصیتی مرجع مانند آیت الله سید احمد خوانساری رحمت الله واسعه در مسجد "سید عزیزالله" ی تهران برای او ختم گرفت. آن آخوند خوب خود در یک نوار سخنرانی در سال ۱۳۴۷ روایت کرد یک درمانگاه در مشهد ساخت به اسم «حضرت رسول اکرم» (ص) و دستور داد «تزریق و پانسمان دختران از شش‌ سال به بالا به وسیله ی پزشکان زن انجام و معالجه پسر بچه‌های بالاتر از شش سال نیز تحت نظر پزشکان مرد و بدون دخالت زن صورت گیرد و برای قسمت امراض زنان هم یک نفر خانم دکتر را با ماهی ۶۰۰ تومان استخدام» کرد  و به او گفت:

 

«چنانچه با چادر به این درمانگاه تردد بکنید ماهی ۱۵۰ تومان به تو اضافه تر خواهم پرداخت.»

 

او کشته ی راه تبلیغ و خیرات، شیخ احمد کافی بود که اطلاعات ۳۱ تیر ۱۳۵۷ تیتر زده بود شیخ احمد کافی کشته شد. وصیت کرده بود یک نوار دعای ندبه در کنار جنازه اش بگذارند و آنگاه دفن کنند. البته ساواک جسد خونین این آخوند خوب را شبانه و مخفیانه بدون رعایت وصیت در باغ خواجه ربیع مشهد دفن و بتُن کرد. بنده رفتم. سمت شمالی مشهد است. وارد که می شوید سمت راست، یک اتاقک است، چند قبر دارد مال همین آخوند خوب و خاندانش است. یک خبرگزاری که متعلق به سازمان تبلیغات است وی را «شهید احمد کافی» نامیده است. بنده در این محدوده دخالت نمی کند. این نظام بعضاً دلبخواهانه لقب «شهید»!!  هبه می کند و از سوی دیگر برای برخی اجازه ی تشییع و مجلس ختم حتی نمی دهد. این بی عدالتی باید ترک شود. ستم حساب می آید.

 

روحت شاد و شادروان باد حجت اسلام شیخ احمد کافی، که به حد کافی صدای طنین انداز یک آخوند خوب در گوشم هنوز آشناست. چیزهایی ازو یاد گرفتیم از دین، از مسلمین، از ائمه (ع) و از انتظار که بشدت مهدوی بود. سی و شش مهدیه ساخته بود از جمله مهدیه ی تهران در خ. ولی عصر (عج) بالاتر از میدان راه آهن. البته تفکر مهدویت توسط تعدای کژاندیش (و برخی معدود از آخوندهای پولکی و پاکتی) مسئله ی موعود (عج) به افکاری غلط کشانده شد و محل درآمدی برای ارتزاق و معیشت؛ و به جای واقعیات و حقیقت های مسلّم در معارف ائمه (ع) به سراغ اوهام و خرافات و سرگرم کردن مردم با خواب و کرامات (منهای کرامت های علمای علیم) سوق برداشتند و مردم را به جای بیداری، به خواب نادانی و یا علوم عجیب می خواهند فرو ببرند. یقیناً نمی توانند. عبور کنم. اُنظُر.

از چین و جغد و مرغ

تا دانشگاه امام صادق (ع) حرف حق و رمز نسیم شمال

کاوش اُنظُر : تهران که نتوانست تمام گروه های فلسطینی را یکجا جمع کند! پکن جلو افتاد چهارده گروه فلسطینی را هم قسم کرد که هر چه زودتر «دولت وفاق ملی موقت» تشکیل دهند. در واقع اول «به اختلافات» پایان دهند. این گام پکن را «حسام بدران» مقام حماس،‌ مثبت و «یسرائیل کاتس» مقام اسرائیل منفی اعلام کرد. چونکه «اعلانیه ی پکن»، تشکیل دولت وفاق ملی برای اداره ی امور در غزه و کرانه باختری، نظارت بر بازسازی ها، فراهم کردن فضا برای برگزاری انتخابات» را تصریح کرد. وقتی تهران نتواند! باید دید پکن می تواند! چون تهران دو ماه پس از یک «درگذشت» سرگرم بازی مقدس سازی و سپس بردن آن فضاسازی، روی انتخابات بود که ملت آمد وسط، نامزدشان را از ورود به پاستور باز داشت و حالا آقای آقاسعید جلیلی جانباز یک پا قطع، (تقبل الله و فی سبیل الله) باز هم قول داد دولت سایه! را سایه دار تر می سازد! بسازد. امرر، امر سایه است! ولی رفتن به پاستور نصب نمی خواهد! رأی می خواهد که ملت داد این بار به یک کس دگر. یادش باشد در سایه که جمع می شوند در حفره، دانشجوهای دانشگاه «امام صادق»ی (ع) را یک بار دولت سیزده در کاری بشدت نادرست، یارگیری کرد، که تماماً به کشور آسیب زدند. مگر انقلاب از روز نخست، فقط بر ریش و پشم تکیه کرده بود؟! گفت هم تعهد و هم تخصص. ریش خوب است، ولی ریشه ی علمی هم باید باشد کنارس که کشور را سپرد به ریشو. ریش، ریشه دارش مهم است، نه ریشی که باب شد و شب به شب سبز می شود. مثلاً ریشوهای سازمان سیما و صدا که اندازه ی نوک چانه تا رُستنگاه ریش، از سی سانتی متر عبور کرده است. حتماً میز خبر می خواسته اند. عبور کنم.

 

جغد و مرغ را باید یک خط پرداخت، سریع رفت سراغ رمز نسیم شمال و حرف حقش. آمریکای ذاتاً تروریست بدذات! برای دلسوزی و نجابت یک نسل از هوهو (جغد بومی شمال غربی این کشور) تصمیم گرفت «بیش از ۴۵۰ هزار جغد را در کشورش از میان ببرد. چون می گویند!! جغد بومی در معرض تهدید جغدهای مهاجم! قرار گرفته اند. این دموکراسی پول محور، وقتی مردم بومی فلسطین توسط مهاجمین وحشت افکن اسرائیل، کشتار می شوند بمب های چند تنی می فرستد برای هر بمب افکن، ولی برای جغد هوهو می خواهد کشتار راه بیندازد! حقوق بشر کم بود، حقوق جغد اضافه شد. جغد پیشکش! ایران همان مرغ (عزا  و عروسی ها) را محافظت کند که از صد هزار تومان در هر کیلو عبور نکند. مردم این مرغ را هم نخورند دیگر باید مثل برخی از مذاهب نوظهور و یا گرایش های زیستی، علفخوار و گیاهخواری راه بیندازند؛ بادمجان بم، بامیه ی خوزستان، ذرت و نیشکر هفت تپه، گوجه ی هرمزگان، و شاه پسند (خربزه ی بومی علی آباد کتول و آزادشهر ما)در گرگان.

 

آخر اینکه تسنیم منتسب به سپاه (بفرما : متصل به سپاه) نقاشی فقر ایران را حالا شروع کرده که مرسدس بنز را کنار چرخ زباله نقاشی کرده. توی عکس دقت شود. این تبعیض ها از کی و توسط کدام نوع سیاست شروع شد را نمی گوید. سراغ روحانی گیلانی عصر مشروطه سید اشرف الدین مشهور به «نسیم شمال» باید رفت که شعر گفته بود اینطور: «اشرف الدین بنفشه می بوید // حرف حق را به رمز می گوید» اُنظُر

عکس از روزنو

شُعام ! و شام !

کاوش اُنظُر : اینان دبیرهای شُعام (شورای عالی امنیت ملی) هیچکدام شان در سرکوب جنبش دانشجویی کم نگذاشتند! احتمال دارد این پنج شُعامی ها یادشان به آن سخن مشهور «خدا لعنت کند آن دست هایی را که تلاش کرده‌ اند و می کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند.» هیچوقت نبوده. نقلش این است می شود خیلی دقتش کرد:

 

«بنده دلم میخواهد این جوانان ما شما دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتّی دانش‌آموزان مدارس - روی این ریزترین پدیده‌های سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کرده‌اند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند، مسائل سیاسی دنیا را نمیفهمند، جریانهای سیاسی دنیا را نمیفهمند و تحلیل درست ندارند. مگر چنین کشوری میتواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند!؟ بله؛ اگر حکومت استبدادی باشد، میشود. حکومتهای مستبد دنیا، صرفه‌شان به این است که مردم سیاسی نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند. اما حکومتی که میخواهد به دست مردم کارهای بزرگ را انجام دهد؛ نظام را میخواهد با قدرت بیپایان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام میداند، مگر مردمش - بخصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجویش - میتوانند غیر سیاسی باشند!؟ مگر میشود!؟ عالِمترین عالِمها و دانشمندترین دانشمندها را هم، اگر مغز و فهم سیاسی نداشته باشند، دشمن با یک آبنبات تُرش میتواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش کند، و در جهت اهداف خودش قرار دهد! این نکات ریز را، باید جوانان ما درک کنند.» (۱۳۷۲/۰۸/۱۲)

 

این سخن، حتی ذره ای در وسع تار مو، برای پنج شُعامی! گشاینده نبوده. به مردم هم حق را نمی گویند. شامی ها و ساواکی ها کتمان حق می کردند، شما پنج شُعامی ها چرا؟! به قول شادروان دکتر علی شریعتی همیشه ضابطه در کوره ی رابطه و حقیقت در کوره ی مصلحت ذوب می شده. حالا شده کار این شُعامی ها که به اسم امنیت هر چه خواستند سر جنبش دانشجویی آووردند. از نظر این هر پنج شُعامی، خیابان های ایران در سند جمهوری اسلامی است و بس!! تظاهرات هر کس خواست بکند باید حمایت! باشد، نه انتقاد یا اعتراض. و گرنه سرکوب و الا درفش. دانشجویان انگاری اگر خواستند تظاهرات کنند باید بروند مسقط ! یا کویت ! یا قطر یا اگر آنجاها نشد بروند توی قفس فریاد سر دهند، قفس سخت بود، بروند پشت درهای توالت با ماژیک خط خطی کنند، نه هیچ کار دگر! عبور کنم. "میدان تیان آنمن" الگوست! اُنظُر.

 

 

چهره ها

جهانی بنشسته در گوشه

نوشته ی اُنظُر : با برخی از آثار و مقالات این ادیب، فقیه و فیلسوف معاصر، این بنده به وادی حیرت می رفت و سپس به سوی شناخت دانش و ادبیات و دیانت. او بنیاد مهم و مؤثر «دایرة المعارف اسلامی» را پایه گذاری کرد. بنده با دو تا از شاگردان مشهورش آقای دکتر بهاء الدین خرمشاهی و آقای دکتر محمد جعفر یاحقی آشنا شد و آثارشان را می دید. این چهره در تأسیس «انجمن ترویج زبان و ادب فارسی» همت گماشت و همسرش خانم دکتر نوش آفرین انصاری نیز «دبیر شورای کتاب کودک» کشور است. او استاد مهدی محقق است کنار همسرش دکتر نوش آفرین انصاری. اینک این استاد 95 سال است دنیاست و دانش با او رو به رشد شد. به شعر «ادیب نیشابوری» شاعر بزرگ دشوارگوی معاصر :

 

به گوینده، گیتی برازنده است

که گیتی، به گویندگان زنده است

هر آنکس، ز دانش برد توشه ای

جهانی است، بنشسته در گوشه ای

 

و به شعر «ابن یمین»

 

هر آنکس به دانش شد آراسته

جهانی بود پر ز هر خواسته

 

بنده وقتی خانم «الهه آرانیان» گفتگوی کوتاهی که با خانم دکتر نوش‌آفرین انصاری، همسرش، صورت داد، خواندم، به فکر افتادم این چهره ی مهم ایران را مقداری معرفی کنم. کسانی که در دهه ی هفتاد به خواندن ماهنامه های مهم مأنوس بودند، خبر دارند متن های دکتر محقق آنسان آسان، با انسان اثر می کرد. ۴ ،، ۵ ،، ۱۴۰۳. اُنظُر.

 

ترور ترامپ و محو ایران از روی زمین! و لولو خورخورو

کاوش اُنظُر : یک تیراندازی در (۱۳ جولای ۲۰۲۴ ؛ ۲۳ تیر ۱۴۰۳) به روی دونالد ترامپ نامزد انتخابات آمریکا که آبان ماه آینده برگزار می شود، باعث شد او از این تیر در تیرماه، به سود خود در رقابت انتخاباتی میدانداری کند. اصولاً آمریکایی ها ملتی حساس به خود و با احساساتی بالا به مقامات خود هستند او هم در این میدان قصد بهره برداری تبلیغاتی دارد. و چه شیوه ای کارسازتر از دشمن تراشی! برای گرفتن رأی مردمی. به نقل از منابع مطبوعاتی انگاری او به تازگی گفت اگر آن ها یعنی ایران «مرا را ترور کنند که همیشه یک احتمال است، امیدوارم آمریکا ایران را از روی زمین محو کند.» او حتی رجزش را اینطور تمام کرد : «اگر چنین اتفاقی (یعنی محو ایران از روی زمین) رخ ندهد، رهبران آمریکا ترسو‌های بی اراده در نظر گرفته خواهند شد.» او پیشتر هم مدعی شده بود «پزشک بیمارستان، جان بدر بردن من را معجزه خواند!»

 

سه مسئله »

 

یک. سالهای پیش، دقیقش را از خبرگزار مهر درآوورده بنده (سوم آبان ماه سال ۶۶) که گاسپار واین برگر وزیر جنگ آمریکا در عصر رونالد ریگان گفته بود «امید می رود که ریشه ی توانایی ایران برای ادامه ی جنگ به سرعت خشک شود و در چنین وضعیتی در واقع ریشه ی موجودیت ملت ایران نیز به خشکی می گراید!»

 

دو. ایران همیشه می گفت اگر رابطه گرگی باشد و میشی، نمی شود رابطه باشد (به عکس روزنامه رسالت و جمهوری اسلامی نگاه شود) بنده نظرش این است باید از طریق مذاکره ی مستقیم به فهم مشترک رسید که از میان بردن ملت، ناممکن  و عبث است، راه عقل آن است کشورها با هم ارتباط داشته باشند حتی با واسطه. زبان به قول نوام چامسکی برای ارتباط ملت ها خلق شد. سپس به قول بنده برای گفتار میان انسان ها.

 

سه. در گرگان ما فاضل آباد یک دشمن اشباحی دارند که به آن می گویند لولو خورخورو. این لولو، ترساندن را در خیال کودک ها تازه تر و حرف گوش کن تر می کند. کشورها لولو خورخورو به هم نشان می دهند تا به پای میز بروند. اُنظُر

 

پیوست ها : گوشه ای از موضع گیری های امام در برابر امریکا در اینجا.

روزنامه‌ی رسالت (چاپ ۲۹ آبان ۶۷ ) و روزنامه جمهوری اسلامی (چاپ ۲۹ آبان ۶۷) درباره ی واکنش امام خمینی به درخواست کارتر نوشت: امام فرمودند: «همان گونه که بارها گفته ام رابطه ایران و آمریکا، رابطه گرگ و میش است و بین این دو آشتی نیست.

 

چهره ها چه گفتند؟!

آقای علی نصیریان به خود آقای پزشکیان یا فعالان ستادش (دقیق از جای صحبتش بنده خبر ندارد) گفت : «هنر آزاد است و باید بستر آزادتری در شرایط ایران ایجاد شود.»

 

نظر اُنظُر : آقای علی نصیریان مرد متفکر دنیای هنر ایران است. سوادش بالاست. متانت و دیانت دارد. با محیطی آلوده سروکار داشت اما آلوده نشد. با زیست پاک و تفکر ناب، سالم ماند. در هر فیلمی هم که ایفای نقش پرداخت از پس هنرمندی اش برآمده است. در سریال «شهرزاد» که آقای حسن فتحی ساخت و از طریق فلش و سی دی انتشار می یافت، در نقش «بزرگ آقا» بازی کرد که دیدن چهره اش و حرف هایش و فنونش انسان را به حیرت می انداخت. واقعاً یک سرمایه ی پاک و درستکار برای سیمنای ایران است. او محبوبیتش یک علتش به خاطر یکی بودن علم و عملش بوده است. فرم حرفایش و چشمانش زمان سخن گفتن، بیننده را محو و مجذوب خود می کند. اسناد زبان بدن است علی الخصوص زبان چشم نگاه. گفت هنر آزاد است و گفت باید بستر آزادتری ایجاد شود. درست گفت. مو درزش نمی رود. نه فقط هنر، که اوج خلاقیت انسان است، باید آزاد باشد که هر چه به تفکر و عقل و انتخاب و راه رشد انسان بستگی دارد باید آزاد باشد. وقتی بخواهند جای آزادی، چیزی دیگر بنشانند، مگر چیزی جز استبداد و مصلحت غلط، جانشین آزادی می شود. استبداد برای انسان بدترین متاع و دروغ ترین مصلحت است. آزادی وقتی غارت شود جایش استبداد یا مصلحت های کاذب بنشیند، دروغی و دورویی مملکت را از قافله ی تمدن عقب می اندازد و دور دورِ متملقان قدرت می شود که عین مور در لانه ی قدرت اند. مور کارش خوره است. می خورد و می جود و پوک و پوسیده می کند. پس؛ آقای علی نصیریان راست گفت و از روی صدق دادِ سخن داد. اُنظُر

 

یک حرف با آقای اسدا... بادامچیان

کاوش اُنظُر : آقای اسدا... بادامچیان (او دبیرکل حزب موتلفه ی اسلامی است) در گفتگویی با فراز (یک روزنامه ی اینترنیتی ایران است) شرکت کرد. به نقل «فراز» او گفت :

 

«در نماز جمعه بالاخره آزادی بیان یعنی همین. هم شعار می دهند و نظرشان را می گویند ... من اصلاً طرفدار این نوع بحث ها نیستم ... ولی ما هم باید درک کنیم که فضای آزادی می خواهیم یا نمی خواهیم. بالاخره در فضای آزاد که نمی شود دهن همه مردم را ببندید؛ یکی موافق است و یکی موافق نیست ... اگر می خواهیم این آزادی را حفظ کنیم، باید این مسائلش را تحمل بکنیم. اگر خیال کنیم که همه، به قول خودمان، دقیقاً منطبق با ضوابط و موازین اخلاقی، خوب حرف بزنند و همه با هم تعارف کنند، تحقق چنین چیزی سخت است. به قولی گفتند: بنی آدم اعضای یک پیکرند، ولی گاه گاهی به هم می پرند!»

 

بنده به آقای بادامچیان از "السابقون" مبارزون، عرض کوتاهی دارم. سخن شما بر فرض همه حق و این نقل فراز هم بر فرض همه راست. اگر فضای آزادی برای نماز جمعه خوان ها هر جمعه مساعد است که پایان یا اول یا وسط این آئین مذهبی شعار بدهند، چرا همین آزادی را برای مثلاً دانشگاه، سینما، تئاتر، کارخانه ها، احزاب، زنان، نسل نو و حیت چاپ برخی از کتاب ها را که ممنوع الانتشار شدند... بسته نگه می دارند. اصلاً بقیه ی جاها هیچ، اگر بر فرض در یکی از نماز جمعه های ایران، مثلاً بر فرض محال در دست جناح چپ باشد (که هرگز در هیج شهری چنین نیست) شعار اعتراضی به سیستم سیاسی بدهند، آنوقت همین حرف را می زنید که زده اید؟ عبور کنم. تقوا یک معنی اش این است آدم را در برخی کارها بازدار باشد. اُنظُر

 

قصد حکومت از فرستادن اجباری روحانیت به دو وزارت

کاوش اُنظُر : قصد حکومت، بنده محاسبه اش این است حداقل خواست سه هدف را دنبال کند : یک. انتقال علم دین به دانشجویان و دانش آموزان. دو. نفوذ معنوی بر دو وزارت. سه. مانع شدن از منحرف شدن. تقریباً در هر سه هدف، حکومت شکست خورده است؛ به سه دلیل حداقل. عرض می کنم :

 

دلیل نخست : حکومت از کجا اطمینان دارد حوزه خودش در صراط مستقیم است که از آن مرکز برای تربیت جاهای دیگر نیرو می گیرد تا ارشادگر و مرشد شود. امروزه یک جایی باید راه بیفتد که به خود حوزه (بعضاً حتماً، نه تماماً، اصلاً ابداً) درس ادب و تربیت و اخلاق و رواداری و علم روز و تسلط به مسائل نوپدید یاد بدهد. چنان مزاج تندی یافته اند که آدم خیال می کند رضوان درِ بهشت شده اند و خود را در جنت دیده اند و سایر افراد را به سوی دوزخ راهنمایی می کنند که بروید آنجا خلید آتش شوید.

 

دلیل دوم : اگر رسم شده است که حاکمیت این حکومت، به چهار وزرات  (اطلاعات - خارجه - ارتباطات - کشور) حساس است، که درست هم تا حدی هست، باید بیش از همه، به دو وزارت دیگر حساس می بود در این چهل و شش سال انقلاب و نظام. وزارت آموزش پرورش و در پی آن وزارت علوم. تاریخ این دو وزارت را اگر نگاه بیندازیم تاکنون بیش از هر وزارتخانه ای به خود وزیر دید. دو جایی که باید باثبات ترین وزارت و کمترین وزیر بود، برعکس شد، متزلزل و لغزان و فاقد افق روشن و هر بار دستخوش بدترین تغییر قوانین. این یعنی شکست تمام عیار حکومت در بخش نیروی انسانی سازی. (اصل پیشرفت ها و خدمت ها و اثرها در این میان جای انکار نیست ولی شکست در این دو جا بیش از اینهاست)

 

دلیل سوم : چقدر پول نفت که زیر اعماق کشور به بیرون آوورده می شود و خام و بدون فرآورده فروش می رود به دو وزارت آموزش پرورش و وزارت علوم داده شد؟! این دو وزارت می بایست بالاتری پول نفت (حتی نیمی از کل درآمد) را دریافت می کرد تا رفاه و توان معلمان و اساتید و محیط آموزش و امکانات تجربی و آزمایشگاهی و اردویی و سبک کار و منابع آموزشی آن در مطلوب ترین سطوح می شد. آنقدر پرت بود حکومت، حتی اردوگاه های تفریحی و آموزشی تربیتی این دو وزارت را هم مدتی طویل تسخیر می کرد. واقعاً حرف ملت این است آن همه پول نفت کجا رفت؟ سؤالی سریانی که نمی شود در آن را بست.

 

بنابراین قصد حکومت از فرستادن اجباری روحانیت به دو وزارت، بلاثر شده است. بنده هرگز نفی نمی کند خیلی از روحانیت روشن و دارای مشی آرامشبخش که به محیط دانشگاه گسیل شده بودند به خاطر تدابیر شخصی خود و مدارای وجودی شان و همچنی علم و ارزش فراوانشان، دلهای آن دو محیط را جذب هم کردند. اما واقعیت آن است با نظر داشتن همین استثنا هم، باز نیز حکومت شکست خورد. تا وزارت علوم و وزارت معلمان پر از پول خزانه ی ملی نشود، هر چه رشته کنند در اندک زمانی پشم می شود. برای نظامی که مدعی اسلامی شدن است حساس ترین جا، جایی است که فرزندان این کشور در آن تعلیم می بینند. حال آنکه کمترین بودجه را می گیرند. پول را کجا تقسیم می کنند. نمودارها را آدم می بیند، آتش می گیرد از اینهمه بی عدالتی بودجه ای و بی توجهی بینادی. کی این حکومت به سر عقل می آید خدای بلندمرتبه، بهتر خبر دارد و درون معلمان، بیشتر. اُنظُر.

 

چرا ترور هنیه در تهران؟ در قطر نه!

نوشته ی اُنظُر : با بالغ بر صد خبر از منبع داخل و خارج هنوز جزئیات قطعی بر بنده روشن نشد. عقل اقتضا دارد از اطراف خبر کناره گیری شود و ذهن به سراغ سؤالات برده شود.
 
در بادی امر سه نقطه ی تحریکی از این اقدام بیرون می زند که می خواهد ذهن ها را به سمت آن پیچ بزند :
 
- به قدرتِ افزار مدرن ترور، تا پیام دهد تهران لایه امنیتی اش نفوذپذیر است.
 
- به نفی قاعده های عرفی و توافقی جهان، که خبر برساند مهمان چه فرمانده جنگ حساب شود و چه مقام دیپلماتیک (که مصونیت بین المللی دارد) در خاک تهران زده خواهد شد.
 
- هنیه قطر زندگی می کرد، نه غزه یا کرانه، اما در قطر در طول این مدت ایمن بود، اما در تهران ترور شد. اقدام می خواهد پیام دهد تهران، محل اتاق جنگ ! است. خواست تهران را خوار کند و جنگ داخلی میان مقاومت پدید بیاورد.
 
 
اما سه ابهام آفرینی این اقدام :
 
اول - حفاظت هنیه در تهران عهده ی کدامیک از این سه جا بود : س.قد؟ یا ق.ثا؟ یا س.ان.مه؟ هر کدام از این سه مرکز بوده باشد، پاسخگو باقی ماندند، هم به ملت و هم جریان فلسطین. حتماً این خلأ را می دانند.
 
 
دوم - یک فقیه محترم و جاافتاده ی کشور که مدیر کل حوزه های علمیه ی ایران است و فقیه آینده دار شورای نگهبان محسوب می شود این اقدام را از نظر خود «تجاوز به حریم کشور ایران» تفسیر کرد؛ ایشان آیت ال... آقای اعرافی است. چنین تفسیری، آثار دفاع و مقابله بر جای می گذارد. شاید یکی از اصلی ترین قصد ترور در تهران کشاندن پای ایران به درگیری مستقیم تر است، زیرا در گوش کشورهای عربی خاورمیانه کار کردند که ایران برای امن نگه داشتن کشورش، محل تنازعات را به دورتر از مرز غربی خود در بین بلاد عربی برده است.
 
سوم - عامل یا عاملان ترور همزمان پنج مسئله را به هم ربط دادند : مذاکرات غزه، مذاکرات دولت نوپای ایران، انتخابات آمریکا، نقش واسط یک کشور همسایه، تنش و تفریق در جریان های مقاومت.
 
 
جدا از همه ی جزئیات خبر، که فعلاً بنده خبر چندان مطمئن ندارد، این اقدام ترور (از دور + از نزدیک، یا - از نزدیک) ضربه ی سخت امنیتی بر پیکر بازدارندگی تهران بود. عواقب آن، تک نقطه نیست، چندین نقطه دارد. مثلاً چرا روس با نفوذ اطلاعاتی اش تهران را مطلع نکرده است.
 
 
بی هیچ تردید عامل یا عاملان، این اقدام را فقط ترور نمی دانند، یک رویداد جنگی تجسم می کنند. باید دقت و قدرت دشمن را دقیق ارزیابی کرد. این رسم عقلی در جنگ و درگیری است. رسول اکرم صلوات الله عیون می فرستاد تا استعداد حقیقی دشمن را دقیقاً محاسبه کنند. می آمدند می گفتند نمی توانیم تعداد آنها را بشماریم. حضرت رهنمود دادند بروید ببینید شب چند شتر نحر می کنند. رفتند و برگشتند گفتند ۹ شتر نحر کردند. حضرت فرمود آنها ۹۰۰ نفرند. چون هر شتر غذای ۱۰۰ نفر است. که جمع آن می شود ۹۰۰ نفر نظامی، که به جنگ با پیامبر اکرم مهیا شده بودند. امروزه ۱۲ فناوری مدرن مخفی پدید آمده است که دستیابی به آن ورود به اقتصاد جهان و علم جهان را می طلبد. اُنظُر
 
جدا از تحلیل و بررسی بنده در بالا:
 
شخصاً به اسماعیل هنیه ابو العبد، شهید ماندگار مکتب اسلام و قبله ی قدس احترام و علاقه قائل بودم. برای روح زنده و زنده گر آن مرد جهاد و شهامت در راه مبارزه با اسرائیل (که از دید بنده کشور نیست، بلکه کشتارگاه است) برای طولانی مدت خودم را عزادارش و همواره غمخوار مبارزین راه قدس می بینم و سمت درست آنان ایستاده ام و چو رستگار شونده ای برتر از کسی که در راه قدس مقدس به آخرت پر بکشد و در دنیا ستم هیچ ستمگر کشتارکننده ای را امضا نزند و در برابرش از انسان و آزادی و دین و مردم مظلوم دفاع و جانبداری کند. اُنظُر
 

کاوش اُنظُر : مجلس قسامه !! است یا قسم؟

لایه خاکستری از همدیگه می پرسند ایران دست کی است؟

بنده به کهنسال ها احترام می گذارد اما صم بکم عمی نمی دانسته است دست کی است. اُنظُر

 

دو مسئله

مدرسه مهارت مذهبی ؟!

و جایگزینی جای یک فرد فاقد آداب قانونی و اخلاقی

اوش اُنظُر : اینکه آقای محمد جعفر قائم پناه  معاون اجرایی رئیس جمهور و سرپرست نهاد ریاست جمهوری شد، امری جدا، اما مهمش این است او جای یک فرد (فاقد آداب ادب و شخصی قانون گریز و دروغگوی فاحش از دولت سیزده) در این پست گذاشته شد. آقای میم . میم بر خلاف دستور منع آقای محمد مخبر از دخالت اعضای دولت در انتخابات، با نهایت بی اعتنابی به آقای مخبر در انتخابات دخالت مستقیم کرد. اول سعی کرد همراه آقای محمد مهدی اسماعیلی وزیر محترم و فرد وزین ارشاد، در محل ثبت نام ستاد انتخابات حاضر شود، سپس وقتی دید آقای اسماعیلی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد، تلاش جمعی کرد با نوشتن نامه و امضا از وزیرها و اشخاص نهاد، به شورای نگهبان حکم کند اسماعیلی را تأیید کند. پس از همه ی اینها که دید حاصلی ندارد، آقای سعید جلیلی جانباز محترم که یک پا را در فی سبیل الله داد و خدا قبول فرماید، وی را رئیس ستاد مرکزی خود کرد، دولت سایه هم حاضر شده بود خلاف قانونی رفتار کند. کسی را گذاشت بالای ستاد که هم حرف نهی قانونی آقای مخبر را گوش نکرد و هم مرکز سخن پراکنی در کشور علیه ی آقای قالیباف بود. آنان یقین پراکنده می کردند که جلیلی روی صندلی پاستور است و دولت سیزده را نمی گذارد پایان یافته ببینند !!! وی در یک بی ادبی آشکار حامیان آقای مسعود  پزشکیان را «پسماند» !!! تشبیه کرده بود. او در زمان دبیرکلی اش بر جامعه ی اسلامی دانشجویان، تنش آفرین فرد علیه ی دانشجویان جریان مقابل بود یاد طبرزدی یا یاد آورند اهل تاریخ انقلاب. در پیشوا هم کارش عیان شده بود. عبور کنم.

 

مدرسه ی مهارت مذهبی : آقای علی ساعت چی «نایب دبیر کانون قرآن و عترت» دانشگاه علامه طباطبایی نقل است که ارائه دهنده ی یک ایده !! شد. او گفت: دوره‌ ی آموزشی مهارت های پُرکاربرد مذهبی در دانشگاه علامه تشکیل می شود. به صورت «ترمیک و در دو سطح عمومی و تخصصی» که همزمان با «بازگشایی دانشگاه ها، دوره ی جدید مدرسه آغاز می شود.» از جمله ی این موارد «کلاس صدابرداری مذهبی به دلیل نیاز هنرجو به کار با دستگاه میکسر» می باشد. که به تشخیص مدرّس هر یک از موارد درسی، از سوی دفتر مهارت افزایی دانشگاه، گواهینامه ی هولوگرام دار» به فرد اعطا خواهد شد. فقط دو کلام حرف: در داخل دانشگاه، مدرسه؟!! آنهم چه درس هایی!! صدابرداری با میکسر. همین کم داشت نظام حتماً البته از دید تنگ نظر این نوع ایده پردازها. عبور کنم. اُنظُر

 

پاسخ اُنظُر : آقای « J . Q » سلام. قال الله الحکیم فی کتاب الکریم آیه‌ی ۶۸ یاسین : "نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ". اُنظُر

 

 

چند جمله جواب فکاهی کاوش اُنظُر : ۱۳ - ۵ - ۱۴۰۳

حجت اسلام سید احمد علم الهدی گفت «خونخواهی فقط از اسرائیل نیست. ما از آمریکا هم خونخواهی خواهیم کرد»

 

اُنظُر: «تا آخر می مانی دیگه» ؟! فرض اگر جنگ کنید !

اما در کل، نامسئولان ! اگر اینقدر جنگ طلب هستند چرا بیشتر در جاهای بخور بخور و نرم و گرم و خنک و یخ جا خوش کردند ! وقت جنگ ها چرا لباس فرم نمی پوشند بروند میدان جنگ برزمند ؟! بدون قیاس آدولف هیتلر وقتی نطق آتشین می کرد فردایش پیش گردان ها بود !!!

 

یک تشریح ضروری : بنده هر تقابلی با اسرائیل را در هر زمان از سوی هر یک از ملل برای نجات و کاستن رنج مردم فلسطین ساکن در کرانه و غزه و آواره در سایر نقاط جهان، حق طلبانه می داند. جواب به ترور اخیر، حداقل سه چیز نیاز دارد نقشه، پرهیز از جوزدگی، حدس میزان استعداد قوات دشمنان. در تحلیل بنده در همان صبح روز نخست ترور پنج ضلع هدف ترور در تهران را گفتم. باید هوشیار بود طبق راهبرد فریب اسرائیل وارد واکنش نشد. باید محاسبه شده و به دور از فشار احساسات واکنش را سنجید و صورت داد. کشاندن ایران به جنگ مستقیم، تله است. باید رفتار ضد فریب را فهمید و همان را رعایت کرد. روح هنیه آن شهید قبله ی قدس هم راضی به برخورد عقلانی و حسابشده است نه تحت تأثیر خطبه ها و سخنان حرّافان.

 

تبریک روزنامه خراسان در صفحه ی اول خود با انتشار یک آگهی رپرتاژ تبلیغاتی با جملات جدی اما در اصل طنزی به حجت اسلام سید احمد علم الهدی تبریک گفت، آنهم چی رو؟ انتخاب آقای مسعود پزشکیان را.

 

اُنظُر: چقدر واریز کرد آقای حیب رضا غفاریان مهم است نه متن رپرتاژ !!

اما در کل روزنامه خراسان حد روزنامه ی اطلاعات قدمت دارد. اصلی ترین پایگاه برای نشر افکار شادروان علی شریعتی بوده. در داخل انقلاب مستقل بود اما مدتی که آقای باقر قالیباف به قوه ی مقننه رفت و رئیس «خراسان» را در کادر تیم خود از راه دور جای داد و شاید وام برای آن چاق شد مجبور شد به عنوان روزنامه بدهکار حتی در رپرتاژ، به درآمد فکر کند تا اصل اخلاق حرفه ای خبر. خراسان از سه سال پیش تحت نفوذ آستان قدسی ها رفت.

 

خانم مریم محمدپور با آقای علی اصغر شفیعیان نشست مصاحبه برقرار کرد و از وی شنید که «مثلا برای وزارت ارشاد اسم ۱۰۳ نفر مطرح شد

 

اُنظُر : معده ی انسان به میزان غذایی که قورت می دهد بزرگ یا کوچک می شود.معده ی سیاست آقایون خیلی وقت خیلی بزرگ شده است

اما در کل آقای علی اصغر شفیعیان مدیر رسانه ی انصاف نیوز است سایت دوستان آقای مسعود پزشکیان که از زمان دهه ی نود رشد کرد.او اینک رئیس کمیته ی فضای مجازی دولت است

 

سازمان سیما و صدا اعلامیه داده «اظهار نظرهای برخی کارشناسان در برنامه های زنده» آن سازمان درباره ی «نحوه ی ترور شهید اسماعیل هنیه گمانه زنی شخصی آنها» بود. بعد ادامه داد «به اطلاع بینندگان» خود که «مراجع رسمی امنیتی در کشور هنوز اطلاعات بیشتری درباره ی این حادثه ی تروریستی در اختیار» قرار نداده اند.
 
اُنظُر : به روایت تاریخ !! سازمان سیما و صدا راستگوترین منبع در نظام است !!!
 
اما در کل از سر و روی این اعلامیه پیداست دستور اجباری صادر شده است این چند کلام را بگویند !! این شرکت شخصی خاص خواص سالهاست از وجاهت خبری افتاد شد آبشخور نون و جو چند متصل به آب کر برای اجرای ارکستر کر. اُنظُر.

 

انصاریان و متعلقات ایمان

کاوش اُنظُر : به نظر بنده این بحث حجت اسلام آقای حسین انصاریان بسیار واجد اهمیت است. ایشان متعلقات ایمان را پنج حقیقت دانستند : «خدا، قیامت، فرشتگان، انبیا و قرآن ... ، پیش از اسلام به جای قرآن کتاب های آسمانی دیگری بود که نازل شده ی پروردگار بود» ایشان ادامه داد که «مساجد و حسینیه ها باید از عالمان واجد شرایط برای سخنرانی دعوت کنند تا عمر مردم ضایع نشود ... عمر مردم را نباید به مسائلی که ریشه ی قرآنی ندارد ضایع و تباه کرد. اینگونه سخنرانان باید بدانند پیامبر می فرماید هر سخنرانی اگر متخصص قرآن و روایت نباشد و عمر مردم در پای منبر او، تباه شود او را در قیامت به دادگاه می برند و می گویند تو عمر این افراد را نابود کرده ای؛ در گذشته سخنرانان یا مجتهد بودند یا قریب الاجتهاد و دین شناس بودند و به شدت به عمر مردم اهمیت می دادند که مبادا عمر آنان را تباه شود. حتی آنان با وجود اینکه سخنرانان خوبی بودند و مفید صحبت می کردند اما بعد از سخنرانی از مردم حلالیت می خواستند ... سخنرانان قدیم برای رشد ایمان و خدمت به اخلاق مردم سخنرانی های پربار و ارزشمندی داشتند. امام صادق (ع) می فرماید "کسی که دین شناس نیست و برای شیعیان سخنرانی کند این فرد دزد است، ضرر چنین فردی از ارتش یزید بر شیعیان سنگین تر است؛ برخی سخنرانان به دین مردم ضربه می زنند.»

 

بنده .اُنظُر. این فکر درست شیخ سخنران بامرام آقا انصاریان را صحه می گذارد. فقط با یک فرق اسلام شناسی فقط از حوزه خوانده بدست نمی آید. چه بسا حوزه نرفته هایی اسلام را بهتر از حوزه دیده ها می شناسند و بدان عمل هم می کنند. آنقدر سراغ داریم که خود حوزه روی باسوادن حوزه چنگ انداختند. نه همه، بعضاً. مثلاً شادروان شیخ نعمت ا... صالحی نجف آبادی را به خاطر اجتهادات شجاعانه اش حرف های مفت می زدند. او آیت ا... بود، یک ملای در قواره ی بزرگ. از آیت ا... محمد علی گرامی هم ملاتر. آنقدر قوی و پخته، که با پژوهش قوی به سراغ نقد آثار شهید مطهری متفکر درجه ی بالای اسلام، می رفت و مطالبش را عالمانه و احترام آمیز اما بی تعارف نقادی می کرد. آن شخصیت، حرف های نوینی می زد اما حوزه، نه همه، بعضاً (که همیشه ی سال خلقی تنگ و خصلتی بی تاب دارند) به آن شخصیت بد و بیراه بار می کردند. چشم دیدنش را نداشتند؛ چون باسواد و شجاع در اجتهادات بود. یک باند محفلی این روند را شارژ می کرد. عبور کنم. به نقل شیخ انصاریان از بیان امام جعفر صادق (علیه السلام) "کسی که دین شناس نیست و برای شیعیان سخنرانی کند این فرد دزد است" و وقت مردم را پای صحبت های بی پایه ی خود می خورد و سرآخر با پاکت پر به خانه اش می رود. اصل با پاکت پول است، نه برکت حرف. یکی دو بار پاکت ندهند دیگر حوالی سخن هم نمی روند. ۱۴ /مرداد/ ۱۴۰۳ اُنظُر.

 

اخبار خودنوشت

نوشته ی اُنظُر : می گویند آقای محمد جواد ظریف اخبار خود را خودش به سبک خودنوشت در شبکه ی جهانی ایکس پخش می کند. مثلاً اینجور که شنبه پخش کرد : "سلام. شنبه، اولین روز کاری پس از دریافت حکم جدید بود. برای حفظ ارتباط با جامعه ی مدنی که از وظایف محوله است، چندین دیدار مفید داشتم." حتی شنیدم می خواهد "باشگاه توسعه گرایی" بزند. در این باره سه نظر دارد بنده که عرض می شود :

 

نظر یک بنده : بنده زمان دولت مشهور به تعدیل و سازندگی به "مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری رفته بودم. آن زمان مدتی حجت اسلام آقای سید محمد خوئینی رئیس مرکز استراتژیک بود ساختمانش در کوچه ی خارک نزدیک خیابان نوفل لوشاتو جنب کمی پایین تر از پارک دانشجو در چهار راه ولی عصر بود که آن مرکز هم به خیابان انقلاب راه داشت، هم به ولی عصر و هم به حافظ و رازی. حول و حوش سفارت های واتیکان، ایتالیا و فرانسه. اما حالا را نمی داند بنده که جای این مرکز در مرکز شهر تهران به سعدآباد رفته کنار کاخ های شاه و فرح یا به نیاوران برده شده بغل کاخ نیاوران سلطنت پهلوی و کنار مرکز راهبردی تشخیص مصلحت (مسلحت!!) نظام. عبور کنم.

 

نظر دو بنده : اخبار خودنوشت به زعم بنده شاید سه دلیل داشته باشد که این سبک را برگزیده : یک : اعتماد به اخبارنویسی سازمان سیما و صدا ندارد و یا می بیند خبرش دخل تصرف می شود. دو : سعی دارد تازه های خود را به روش پیامگذارها در شبکه ها که مشهور شده بودند به "توئیت بازها" در دسترس عموم قرار دهد. سه : به نظر بنده وی چون خود را در درجه ی اول یک چهره ی جهانی می داند و علاقه دارد فعل و انفعالات درون ایران را برای رساندن پیام اثرگذار به جهان و یا خبر از کارکردهایش را در سطح بین المللی مطرح کند، دست به این اقدام یا ابتکار زده است.

 

نظر سه بنده : نظر سه بنده : این روش نو حداقل یک عیب بزرگ دارد و شاید چند حسن. عیب عمده اش این است کسی که اخبار خود را خود پخش می کند ممکن است شاید قریب به یقین که عیوب امور خود را نبیند و یا بر وی مغفول بماند و شاید هم سانسور سازد. ۱۵ / مرداد / ۱۴۰۳ اُنظُر. پستم پاکنویس نیست.

 

خانم ،،شیخ حسینه،، گریخت

کاوش اُنظُر : انقلاب سریع و سه ماهه ی مردم بنگلادش علیه ی فامیل بازی و رفتارهای بسیار تبعیض آمیز در سیستم سیاسی، خانم ،،شیخ حسینه،، نخست وزیر بنگلادش را از داکا ،،پایتخت بنگلادش،، فراری داد. مردم معترض وقتی به گنابهبان (محل اقامت رسمی این خانم دیکتاتور) رفتند، دیدند او نیست. با یک هلی کوپتر به هند گریخت. این انقلاب با این سرعت نتیجه بخش از تازه ترین پدیده های تاریخ معاصر است. یک درس به جهان داد که مردم اگر بر سر تبعیض به صورت یکپارچه و عمومی وارد صحنه ی اعتراض پاک و شسته شوند نتیجه ی ثمربخش می گیرند. خانم ،،شیخ حسینه،، سرکوب کرد، کشت، زخمی کرد، حرف مردم را گوش نکرد ولی به خاطر این که اعتراض از دانشگاه داکا شروع و به تمام بنگلادش سرایت کرد، به انقلاب زودرس و نتیجه بخش منتهی شد. ثمره ی این انقلاب آیا حفظ خواهد شد یا نه بسته به میراث خواری در این سرزمین مسلمان خیز دارد. از سه عکس دختران بنگلاش مربوط به قبل است که داوطلب یادگیری زبان فارسی شدند. دانشگاه المصطفی (ص) ایران، در داکا شعبه دارد و مشخص نشد در این انقلاب چه موضعی گرفته است. بنده هنوز خبر ندارد. اُنظُر

 

ناهید ناهیدِ بنگلادش شد

نوشته ی اُنظُر : یک کمتر از سی سال سن، که در دانشگاه داکای بنگلادش رشته ی جامعه شناسی می خواند توانست در این کشور ۱۷۰ میلیون نفری یک زن دیکتاتور را که از خاندان مؤسس بنگلادش (شیخ مجیب الرحمان) بود به کمک یک جنبش دانشجویی متحد فراری دهد، خانم ،،شیخ حسینه،، نخست وزیر بنگلادش را که قریب ۱۵ سال یکسره در قدرت بود. دیروز نوشتم یک جنبش فوری علیه ی تبعیض و خویشاوند بازی در سیستم سیاسی بنگلادش بشدت در سراسر کشور عمومیت پیدا کرد و به انقلاب تبدیل شد. زیرا انقلاب حداقل دو صفت دارد : سریع و زیررو کننده. رأس آن هم یک جوان بود به اسم «ناهید اسلام» از پدری بافرهنگ که معلم بوده است.

 

پنج درس انقلاب ناهیدی بنگلادش به نظر بنده این است :

 

یک - جنبش باید پشتوانه ی تئوریک داشته باشد. مثلاً اعتراض به تبعض توسط حکومت در بنگلادش.

 

دو - یک فرد یا یک شورای شایسته در بالای جنبش باشد تا از مسیر مورد جنبش منحرف نشود مثل بنگلادش.

 

سه - جنبش باید خود را به عموم مردم پیوند بزند وگرنه ابتر می ماند.

 

چهار - چارچوب جنبش نباید شامل فراوانی شعارها شود، چون با انبوه شدن آن، راه را گم می کند و تحت نفوذ در می آید.

 

پنج - یک جنبش سالم از تله ی فریبکاران باید بدور باشد و خواست خود را بدون خرابکاری خشونت آمیز فریاد بکشد عین بنگلادش

 

به نظر بنده، آقای ،،ناهید اسلام،، سیاره ی ناهید بنگلادش شد (سرخ و زهره و نار مانند) و یک سرفصل نو برای کتاب تئوری های انقلاب جهان. اُنظُر.

 

از آیت ا... طالقانی به کجا فروکش شد!

کاوش اُنظُر : از شادروان آیت ا... سید محمود طالقانی، آن کوه اخلاص، به شادروان آیت ا... محمد تقی مصباح یزدی فروکش شد! سپس یک شیخ زمین حوزه علمیه خور، شیخ کاظم رجبی (صدیقی) تنزل داده شد و تازگی نیز به حجت اسلام غلام رضا فیاضی، نماینده ی خراسان شمالی در مجلس خبرگان تک جناحی رسید و کاسته و کاسته شد. آن افکار جهانی قله ی خلوص طالقانی، عالم عامل و زندان کشیده ی طاغوت را ذوب کردند، بعد آدرس دادند به افکار نه فقط ناجهانی، حتی تک جناحی خدشه دار آقای مصباح یزدی، که سر آخر چنان فکر بیگانه با انقلاب مردم ایران، مسخ شد در شیخ کاظم رجبی (صدیقی) نماز جمعه خوان شبیه دربار شاه، که فرجام نهایی اش این شد تا یک فرد درس خوان و هیأت مدیره موسسه ی آموزشی مصباح  یزدی  آقای  حجت اسلام غلام رضا فیاضی، شادروان دکتر علی شریعتی را «لعن» بگوید و حتی به نقل پایگاه های خبری مدعی شود دکتر شریعتی ،،یقینا" کافر است،، !!!

 

بنده سن شما آقای غلام رضا فیاضی را نمی داند چند سال است اما آن زمان شادروان شریعتی، شیعه را مفهوم سازی نوین می کرد و تئوریهای انقلاب علیه ی شاه را تدوین می ساخت، خیلی ها بودند در همان پستوهای بیت ها در حوزه ی قم شما، قایم می شدند که شهامت حتی حرف شین شاه را چیزی بگویند نداشتند، حتی می گفتند شاه ایران ،،تنها شاه شیعه،، جهان است. بعد که سفره ی انقلاب را این قبیل آخوندهای طمع ورز و عافیت طلب، پهن و رنگین و آسان و بخور بخور دیدند، همه انقُلّابی!! شدند. بنده در عوض لعن که ذات لسان امثال شماها شده است، برای شما حد یک جو شناخت درست اسلام آرزو می کند. خود را که هیچ، لااقل اسلام یَعلو و لا یُعلی علیه را از حبس فهم غلط خویش آزاد کنید!

 

همین سه روز اخیر خواندیم که آقای حجت اسلام روح ا... قرهی  (مدیر حوزه علمیه ی امام مهدی (عج) تهران (نفر میکروفون به دست در عکس) در مصاحبه ای در تعریف آقای ،،سین. جیم،، و آقای ،،عین. ز،،، دو نامزد ریاست جمهوری چهارده را با امام مولا علی (ع) و امام مجتبی (ع) مقایسه کرد!! که این دو نامزد، عین آن امامین معظمین ،،به دنبال گرفتن مسئولیت نیستند،، همین مایه ی طنز شد که حجت‌ اسلام سید محمد علی ابطحی به قرهی بگوید «به سواد و سابقه معظم له کار ندارم، ولی انصافاً خیلی پارچه برای عمامه مصرف کرده. عمامه به این بزرگی به مغز فشار می آورد و نتیجه اش می‌شود این حرف ها که زده.»

 

بنده یادمه هر چه علما ملاتر می شدند، عمامه شان کم حجم تر می شد و متراژش نازل تر؛ تا به مردم و وجدان خودشان پیام دهند علم، آنان را متواضع کرده است. به طرز جمله بندی آقای ابطحی دخالت نمی کند بنده. حتی به حرف آقای حجت اسلام روح ا... قرهی هم نظر ندارد بنده،  اما تا حدی آقاقرهی را می شناسد. گرگان نمی دانم آمد یا نه، اما ایشان در مقام نماز جماعت در نمازخانه هایی!!! از تهران، آی گریه می کرد و قنوت های عجیب و غریب زیاد داشت. دست او را محفل های آن جوری!! می گیرند می برند نمازخانه ها و روی صندلی می نشانند از وی موعظه! می شنوند. ولی بنده خبر ندارد چه جوری با وی حساب می کنند. بنده شنیده وی تقوا دارد. تقوا هم بدرد آدم می خورد. عبور کنم.  از آیت ا... طالقانی به کجا فروکش شد! اُنظُر.

 

مخابره‌ی خبر ظهور!

چه گفتند؟

کاوش اُنظُر :

 

خانم فاطمه اسد زاده در گفتگو با «شیرازه» که در شیراز مدیریت می شود، گفته «آرزویم مخابره ی خبر ظهور است».

 

اُنظُر : با آرزوی قبولی و برآوورده شدن این حاجت برای این خبرنگار شهر شیراز، یادش باشد آن روایت را هم کنار خبر خوبش (ظهور) پیوست کند که فقیه هایی هستند آن وقت حکم قتل حضرت حجت ولی عصر (عج) را پس از ظهور صادر می کنند. اینطور شنیده شده است که حضرت موعود امم را برخی از اینان حکم به قتل می دهند. بنده اما صحت و سقم این روایت را چندان نمی داند. خدای بلندمرتبه بهتر می داند. اُنظُر.

 

و

هدایتگری و تربیت انسان‌ها بزرگ‌ترین رسالت روحانیت است

سفره حضرت‌رقیه(س) به‌رسم محبت 

چهار جهت در چهار عکس

نوشته ی اُنظُر :

جهت یک : خیابان شادروان اخوان ثالث محله ی سجاد مشهد ما هر سال رسم معنوی مذهبی بپا می دارند، سفره ی حضرت رقیه (س) به رسم مذهب. واقعاً نگاه ارزشمند و حاجتمند به آثار قیام کربلاست. زنان ایران غالباً این رسم زیبا را احیا نگاه داشتند. توسل به دختر سه ساله ی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) از آئین مسلکی راستین مردم است.

 

جهت دو : حجت اسلام احمد مروی از مدرسه ی تابستانه ی دارالعلم به همت آستان قدس رضوی و حوزه ی علمیه ی خراسان، از کلاس درس ۵۰۰ طلبه از سراسر کشور در حرم امام هشتم (ع) گفت. این کلاس ها دوازده روزه است. وی استدلال کرد ،،کسب علم، دانش و معرفت در جوار مرقد شریف حضرت رضا (ع) در افزایش قدرت یادگیری و فهم معارف و علوم دینی تأثیر،، دارد. بنده نظرش این است اگر سمت و سوی جناحی نداشته باشد، که بعید است، اقدام نیکویی است.

 

جهت سه : هر چند که هجران، ثمر وصل بر آرَد ،،،، دهقانِ جهان کاش که این تخم نکِشتی. شیخ محمد حافظ در این بیت شعر (عکس از وبلاگ ضجرت ۱۸ مرداد ۱۴۰۳) از خدای بلندمرتبه با اسم استعار ،،دهقانِ جهان،، خواست که اگرچه هجر و دوری موجب وصال و نزدیکی می شود اما کاش چنین بذری در زمین قلب انسان کشت نمی شد که نخست یک دوره، دوری بکشد، سپس وصل شکل گیرد.

 

جهت چهار : روزنامه ی گلشن مهر که از گرگان ماست وقتی آیت ا... سید کاظم نورمفیدی مؤسس حوزه ی علمیه ی نور (کنار میدان آزادی گرگان) برای خبرگان داوطلب نشد به تعریف این شخصیت پرداخته بود یکی از آن این بود وقتی پیام مهم صادره از نجف را برای مقابله با شاه، به علما وقت گرگان و دشت ابلاغ کرد، دید اقبالی نشد! عبور کنم. اُنظُر

 

بمب بر سر مدرسه

کاوش اُنظُر : بمب های آمریکا با چنگال خونین اسرائیل بر سر مدرسه ی ،،التابعین الشریعه،، در باریکه ی غزه فرو ریخت بیش از صد نفر را قتل عام کرد. آقای جوزف بورل باغ اروپا فقط ،،وحشت،، ! کرد. خانم «ماریا زاخارووا»، سخنگوی خارجه ی روسیه صرفاً ،،شوکه،، ! شد.  آیت ا... سید علی سیستانی دفترش با جمله بندی ،،محکوم،، کرد. جهان امروز سالهاست ثروت و زورش در تصاحب غاصبین است. آن زمان که مرجع مذهبی دینی یک نیم خط صادر می کرد کاخ گلستان قاجاریه دود می شد و قلیان ها شکسته، فتوا روی سر مقدان می رفت، دیگر گذشته. یا شرطی بگویم منطقی تر است : آیا گذشته؟! ایران با تاجیکستان و شادروان سید عبدالله نوری سعیداف انقلابی رهبر روحانی اسلام‌ گرایان آنجا و دبیرکل حزب نهضت اسلامی مخالف دولتِ آقای ،،امامعلی رحمان،، آن کشور (که همچنان دوست ایران ماند) به چه رسیده بود؟! به ترجیح دولت بر نهضت. ارتباط منفعت بر نهضت. عبور کنم. اشاره بود. اسرائیل کشور نیست، جاپا است. جای پای نیروهای نظامی غرب. اول باید با غرب وارد شد سپس اسرائیل که دلیل برای بقا ندارد (بحران بقا) خود به خود محو است. آنان که باید به داد غزه می رسیدند پا می شدند می آمدند مشهد ما داخل حرم امام هشتم که مال تمام مردم ایران است دست جناح راستی می شدند و آقای باقر قالیباف را به نفع آقای سعید جلیلی یا این یکی را به نفع اون یکی شارژ کناره گیری می کردند ! که مثلاً آن پزشک رأی نیاورد ! شارژی که قانون ورود آنان را به سیاست بویژه سیاست بازی باز می داشت و منع نمود. اُنظُر

 

جنبش بنگلادش در دست یک اقتصاددان برنده جایزه صلح نوبل

نوشته ی اُنظُر : بنگلادش زمانی اسمش پاکستان شرقی بود. در بحبوحه ی جنگ دوم جهانی، انقلاب استقلال خواهی در شبه‌قاره ی هند راه افتاد. پاکستان از هند توسط محمدعلی جناح و سپس بنگلادش از پاکستان توسط شیخ مجیب الرحمان با عنوان جمهوری خلق بنگلادش (بنگال آزاد) مستقل شدند. اینک بنگلادش ناآرام است. آقای «محمد یونس» دولت موقت تشکیل داد. او اقتصاددان و برنده ی جایزه ی صلح نوبل است، یک بانکدار بنگلادشی که تزش بهبود وضعیت فقیران است. به همین خاطر وی «بانکدار فقرا» نام گرفت. او با درخواست مستقیم جنبش، نخست وزیر شد. آقای «ناهید اسلام» دانشجوی جامعه شناسی دانشگاه ،،داکا،، رهبر جوان جنبش دانشجویی علیه ی تبعیض سیستم سیاسی خانم ،،شیخ حَسینه،، (دختر شیخ مجیب الرحمان) گفته بود قصد دارند با ایجاد تغییرات بینادی در بنگلادش، این کشور را ،،دموکراتیک تر و عادلانه تر،، تبدیل کنند تا ،،هرگز به حکومت فاشیستی،، باز نگردد. مودی نخست وزیر غربگرای هند از «شیخ حَسینه» حمایت می کند تا بنگلادش را به وضع سابق برگرداند. در حالی که قوم ،،هندو‌،، فقط حدود هشت در صد از جمعیت مسلمان ۱۷۰ میلیون نفری بنگلادش را تشکیل می‌دهند. هند به پیرامون خود به عنوان حیاط خلوت امنیت می نگرد. جنبش بنگلادش حالا به دست یک اقتصاددان برنده جایزه صلح نوبل امانت داده شد، آیا می گذارند این انقلاب ثمر بگیرد. اُنظُر

چه گفتند؟

آقای علی اکبر چتری مدیر اداره ارشاد استان سمنان گفت : طرح تابستانی ،،هنر در مسجد،، با همکاری کانون های مساجد شهرستان مهدی شهر و کانون شهدای خطیرکوه، با تدریس آقای قربانعلی نبوی در مساجد سه روستای لرد، رودبار، کاورد برگزار شد.

 

اُنظُر : بنده کشاندن پای هنر به مسجد را بهترین رفتار برای تلطیف افکار می داند. از صدر اسلام، مسجد جای همگان برای آموختن همه جانبه بود. مثلاً آن داستان، که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مسجد شدند دیدند حضار چند جور دایره زدند همه را تشویق کردند ولی خود آن مقام شریف، در دایره ی کسانی نشستند که داشتند بحث علمی می کردند. این نشان می دهد درِ مسجد باید به روی افکار و علایق و هنرها و آموزش ها و عبادت ها و بحث و نظرها باز باشد و از بالا و مطابق میل و یا دستورالعمل نباشد، نوعی خلاقیت و اشتیاق در آن موج بزند. هر شهر یا هر دیار و ده و روستا، مردمی با هنرها و ذوق ها خاص دارد، مسجد محل تلاقی بروز هنرها و آموزش ها نیز باید باشد. بنده چند مثال می زند : آشناکردن مقدماتی با خط، نقاشی، فلیمنامه نویسی، تئاتر، تفسیر حدیث، علوم قرآنی، روزنامه نگاری، کتاب نویسی، فنون تعزیه خوانی، طراحی ساختمان، آذین خانه، چیدمان منزل، طرز تهیه ی غذاهای سالم، شناخت از گل و گیاه، حتی آگاهی دادن مردم به تئوری (فوت و فن های) ورزش های مهمی چون کشتی، تکواندو، اسب دوانی، تیراندازی، و همچنین اخبار جهانی.

 

میان وزیر و یک فرد مسکین !!

کاوش اُنظُر : حجت اسلام آقای احمد مروی مسئول حرم امام هشتم (ع) گفت : ،،هر کس به این بارگاه قدسی قدم می گذارد صرف نظر از دین، آیین، مذهب، نژاد و ملیت تنها یک شأن دارد و آن زائر امام رضا بودن است. ... میان وزیر و یک فرد مسکین تفاوتی در تکریم و خدمت رسانی نیست ... حرم مطهر امام رضا (ع) کانون وحدت است.،،

 

اُنظُر : ایدئولوژی این ادعا برابر است با مکتب آسمانی بلندمرتبه خدا، اما کمی آقای مروی به رواق ها سر بزند دقیقاً می فهمد حرفش از زمین تا هوا تفاوت درش است. سراغ برخی از تنش ها و اختلاف ها از یک رواق آنجا به کشور سرریز می کرد و همچنان می کند که خیلی ها حاضر به خواندن نماز در آن یک رواق سیاست زده نیستند و به جوار صحن ها و بست ها و درگاه ها برای خواندن نماز برای خدا پناه می برند. حرم امام هشتم (ع) را کانون سیاسی کاری کردند. عبور کنم. مردم مو به مو آن را می دانند ولی عمق و ارادت به زیارت را بر هر تمام این کارهای سخیف عده ای خاص در آنجا ترجیح می دهند و اعتنایی به آن برنامه بزک کرده نمی کنند. آقای مروی شما به مروت مشهوری نگذارید حرم شریف و آرامبخش و بالاترین محل معنویت ایرانیان یعنی جوار مرقد امام هشتم (ع) حتی اندازه ی یک ذره که فقط زیر نور آفتاب پیداست، شائبه به سیاسی کاری پیدا کند، چه رسد به خود سیاسی کاری. مردم شما را زمانی امین و راستگو می بینند که از بلندگوهای آن حرم حرف های جناحی و سیاست بازی آلوده نشنوند. به خودتان رحم نمی کنید به مکتب اسلام که چتر هر انسان خداجو و معنویت گرا است رحم کنید و گرنه یک عمر خرابکاری برای خود باقی می گذارید و روزی مثل همه ی زندگان زیر قبر می روید. در حرم زیر مدیریت شما و اشخاص آنجا آیا واقعاً میان وزیر و یک فرد مسکین !! فرق نمی گذارند ؟! اُنظُر.

چه گفتند ؟ !

کاوش اُنظُر :

با دادخواهی بیش از ۴۰۰ هزار نفر روز یکشنبه (۲۸ مرداد) هفته ی آینده دادگاه شکایت از آمریکا با موضوع (کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲) در شعبه ی ۵۵ امور بین الملل در شعبه ۵۵ برگزار خواهد شد.

 

نظر اُنظُر : آقای خسرو معتضد حفظی تاریخ می نویسد، حذفی را بنده نمی داند.

 

رکنا گزارش کرد از یک نقل که ترانه ی بوی گندم داریوش از منبر اثرش بیشتر بود.

 

نظر اُنظُر : کسانی که مسائل بلدند، می دانند آقای مهدی کلهر نقلش از کدام مقطع انقلاب بود و خاطره اش مربوط به کدام شخصیت.

 

فرمانده سپاه عاشورا آقای سردار اصغر عباس زاده در مورد ترور اخیر در تهران گزارش کرد مردم خواهان نشان دادن اقتدار ایران اسلامی به جهانیان هستند.

 

نظر اُنظُر : به مردم دوستی نظامیان ایران هیچ شکی ندارد بنده، اما چون مردم و خواسته ها نزد نظامی ها مهم اند، بنده خبر دارم خواسته های مردم ایران فراوان و در مسائل مختلف است. به آن خواسته ها هم باید توجه کرد.

 

درگذشت حاجیه «ستاره اکبری» مادر چهار شهید «عین الله، محمد شفیع، هدایت الله، نورالدین اکبری روستای شهیدآباد خرم بید استان فارس.

 

نظر اُنظُر : زمانی زیاد ایران را همین مادران شهید بیمه کرده بودند چون پای تابوت فرزندان و همسران خود، ملت را به ادامه ی پایداری در برابر جنگ تحمیلی فرا می خواندند و هرگز حرفی از خون شهیدان خود نمی زدند که کمترین گلایه از آن بیرون نخیزد، این روزها همان مادران به سن کهولت رسیدند و با سرمایه ی صبر و پایداری پای ایمان و ایران به دیار باقی می شتابند. خدای بلندمرتبه حتی از روح ملکوتی آنان خشنود و به عبارت قرآنی ،،راضی،، است. روح حاجیه ،، ستاره،، که خورشید حقیقت و استقامت ایران، همین مادران هستند، همچنان تابیدن داشته باشد.

شهید محمد شفیع اکبری ۲۱ خرداد سال ۶۰ در منطقه دارخوین

شهید هدایت ا... اکبری ۲۲ فروردین سال ۶۲ در منطقه عین خوش

شهید نورالدین اکبری ۲۶ اسفند سال ۶۳ در منطقه شرق دجله

شهید حاج عین ا... اکبری ۴ دی ماه سال ۶۵ در منطقه شلمچه

 

حجت اسلام مصطفی پورمحمدی گفت : باید روابط قدرت و مناسبات قدرت را بفهمی. جسارت مذاکره داشته باشی. در مذاکره لب، دهان و احساساتت نباید متشنج شود، نباید ضربان قلبت بالا رود، آرامش خود را حفظ کنی، تسلط بر مذاکره داشته باشی، صحنه را به دست گیری. باید با قدرتمندان و بزرگان دنیا نشست و برخاست داشته باشی و کشتی گرفته باشی تا بلد شوی.

 

نظر اُنظُر :  بنده از روبرو نیوز این حرف شیخ پورمحمدی را خوانده. آنچه بنده از کتاب های خاطرات سیاسی جهان خوانده است این بوده است میز مذاکرات را از افراد مهره و مارمهره می چیدند که توان غافل کردن و تخلیه داشته باشند. مثل سربازجوی سازمان «سیا» آمریکا که بعدها صدام را در زندان چندین جلسه بازجویی کرد. یک فکاهی در اندازم : حالا که آقای حجت اسلام مصطفی پورمحمدی هم مسبوق به اطلاعات است، هم مسبوق به دیدار و مذاکره با صدام، و هم مسبوق به نامزد و مناظره، و هم مسلح به ،،هفت تیر،، و حتی کشیدن آن در یک مورد مهم !!! پس عندالمطالبه ! میز مذاکره ی ایران را در دست بگیرد، حتماً کشتی بلد است و کنار لبش که کف نمی کند و به گفته ی خودش لب، دهان و احساساتش متشنج نمی شود !! که مثل مارمهره های خارجی ها ولوم صوت بالا پایین می برند و ارتعاش حنجره می زنند و خروسک گلو می گیرند. اُنظُر

 

روزنامه مواجهه اقتصادی (۳ ، ۶ ، ۱۴۰۳) سخن شیخ کاظم رجبی صدقی در نماز جمعه ۲ - ۶ - ۱۴۰۳ : «بزرگترین ارزش همآهنگی با ولایت فقیه است»

 اُنظُر : و نیز باغ ۱۰۰۰ و خورده ای میلیاردی حوزه ی علیمه ی ازگل !

حکومت دینی و حکومت مردمی

کاوش اُنظُر : در ایران دو فکر کم کم به تضاد تئوریک رسیدند. حکومتگران به شریعت سازی ایران باور پیدا کردند و تلاش شان این است احکام اسلام را در ایران پیاده کنند. در برابر، این فکر زاده شد از بین حکومت دینی ای که عاجز در از بین بردن فساد باشد و خود سیستم نیز فسادزا شده باشد، با حکومت مردمی ای که فرضاً دچار همین عیب شود، زیان اولی بر دین و دینداری غیر قابل مقایسه با اثرات دومی است. زیرا در دومی اصلاً داعیه ی پیاده سازی شریعت شعار نمی شود که ضعف و زور و فساد و دزدی سیاسی به حساب دین برود. با آن که تئوری دومی، تقریباً نشان از آن دارد که اکثریت بیشتری را دور خود جذب کرده است، اما طرفدران تئوری اولی حاضرند در مقام اقلیت، حکومت دینی خود را بر مردم داشته باشند. حتی حداقل نیمی از روحانیون نیز با این تئوری جور نیستند. بنده می داند که این تضاد، کار بزرگی را دارد در بستر جامعه رقم می زند. فوران خاموشی دارد، چون دو عامل فرهنگ مدارای ایرانی و اخلاقیات اسلامی بهترین نگه دار آتشین سازی جامعه عمل می کند و نمی گذارد سطح تضاد فوران کند.  اُنظُر بیم نمی ورزد که فکر خاکستری جامعه را به عنوان ناقل و کاوشگر وارد مدرسه فکرت کند.  ۲۷ شهریور ۱۴۰۳ اُنظُر.

پیوست: توضیح عصر ایران نسبت به این سخنان: اینجا.

 

چه گفتند ؟ !

کاوش اُنظُر : آقای حجت... شیخ محمد جعفر منتظری رئیس دیوان عالی ایران به پوشش مریم شبانی خانمی که از مجله ی "اندیشه ی پویا" نزد آقای پزشکیان طرح پرسش کرده بود وارد شد و گفت : ،،یک طلبه ای مثل بنده وظیفه دارد در هر زمان و هر مکان در صورت مشاهده مشکلات و ناهنجاری ها آن را متذکر شود. ؛؛

 

فرض مردم بپذیرند این مقام حکومتی خود را به قول خودش به عنوان طلبه ی دینی، فردی وظیفه شناس می داند و آنچه موضع گرفته است راستگویانه است؛ اما همین مردم ممکن است به سؤال ذهنی کشانده شوند که چرا همین شیخ، رئیس قضایی دیوان ایران نسبت به سایر مسائل که تیشه به ریشه ی دین می زند، خیال نمی کند یک طلبه ی دینی وظیفه مند است !! مگر آن عمامه به سر که منبر و محراب گریه می کند ولی در محضر اسناد، زمین حوزه ی علمیه را به اسم دو پسرش جعل کرده بود کم بزه مرتکب شده بود و از مریم شبانی هم کمتر ؟! شیخ کاظم را باز بردند بالای منبر و در صدر روضه خواند و در رساندند مصلی برای مردم باز هم چند جمعه خطبه خواند و به ملت تقوا !!! یاد دهد. اگر چهار خال موی زن نباید در انظار بیرون باشد و نباید هم باشد زمین خواری حوزه هم نباید باشد. اینجا طلبه ی وظیفه شناس ظاهر می شود ولی در آن مسئله چی ؟ ! کدام یک به اسلام بیشتر ضربه می زند !! چهار خال موی مریم شبانی حین سؤال پیدا بود یا آن عمامه به بسری که هم جعل کرد و هم دروغ گفت ؟!! عبور کنم. با رفتار دوگانه تیشه به ریشه ی دین نزنید. همین یک ذره کار را بکنید، طلبه ی دانا و باتقوا حساب می شوید. اُنظُر.

چه گفتند ؟ !

کاوش اُنظُر :  آقای حجت... دکتر شیخ حمید رضا شریعتمداری از دانشگاه ادیان و مذاهب گفت ،،اگر حوادث ده سال اخیر را در جهان اسلام بررسی کنیم می بینیم که بعد از اتفاقات مبارکی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ داد شاهد همگرایی جامعه اسلامی بودیم هرچند در دهه های اخیر ماجرای بیداری اسلامی که عمدتاً در کشورهای اهل سنت اتفاق افتاد باعث شد تا برخی از این آرمان ها به ثمر ننشیند و برخی عوامل باعث تندروی هایی در جهان اسلام شد و ما شاهد عوامل مضری در این راستا بودیم.،،

 

نظر اُنظُر : آقای شیخ حمید شریعتمداری سخنان درستی گفت. اما از نظر بنده  با مطالعات متمرکزی که درین مورد دارد، کشورهای جهان اسلام حداقل در سه موضوع تئوریک تنش ناتمام دارند : یکم : تفکر عرب ریشه در عشریه دارد، حتی عرب مسلمان هنوز نتوانسته از این ایده ی خویشاوندی فاصله بگیرد و مکتبی فکر کند. دوم : دو مذهب عمده ی دین اسلام (سنی ها و شیعه ها) به خاطر غلظت ایدئولوژیک، توان تقریب ندارند. در این میان علمای دو سمت بر عقاید خود پای فشاری دارند و در بیشتر موارد افراط گرایانه به لعن و قتل هم فکر می کنند. سوم : قضیه ی فلسطین دو جهت دهی دارد، خط پذیریش وضع موجود و خط مبارزه با این وضعیت. اولی حاضر می شود اسرائیل را در دنیای اسلام و خاک فلسطین بپذیرد و دومی در مقابل این تز، به دفع و دفن اسرائیل فکر می کند. این طرز فکر دو جهته، در درون خود فلسطین نیز موج می زند. اگر بر این سه سطح تنش، بنده بخواهد چهارمی را اضافه کند، عرب منطقه از سال های دور حاضر نیست غیرعرب بویژه ایران بر آنان چیره باشد. لذا جهان اسلام فاقد مقدمات موجده برای رسیدن به تفکر تقریب مذهبی و حتی پیوند دیپلماتیکی است. دسیسه ی عوامل خارج منطقه نیز نباید نادیده گرفته شود. از ایران و از کشورهای عرب، هر دو بلاد، تفکر تندرو مخلوط به جهالت و خرافه، عمده ترین امتناع توسعه یافتگی در خاورمیانه است.  ۲۸ شهر یور ۱۴۰۳ ؛  اُنظُر.

سمیر جعجع های جدید

کاوش اُنظُر : پیامبر صلوات الله علیه و آله گاه کارهای بسیار مهم را به بعد موکول می کردند. دعوت را. دفاع را. فتح را. فقط در ابلاغ بود که به عنوان فردی فرستاده ی خدا، حتی کوتاه ترین آیه را فروگذار نمی کردند. شادروان دکتر شریعتی از هر چیز زودرس در مسیر نهضت اسلامی، به عنوان ،،فاجعه،، یاد می کرد. شاید تا همین مقدار حرف بنده معلوم شده باشد. اگر بآسانی نشود به مردم کشوری کمک کرد، و یا بدتر آنان زیر آماج جدید بروند، بهتر است زمان را به وقت مغتنم موکول کرد. این ایده از منطق برخودار است و در سنت و سیره ی پیامبر صلوات الله وجود دارد. حتی حدیث اهتمام شرط و قید دارد. روزهایی در ایران برای برخورد قهرآمیز با رفتار خشن طالبان اول در کشتن خبرنگار اعزامی ایران به افغانستان، تندروها در ایران فقط یک قدم با لشکرکشی به مرزهای شرقی فاصله داشتند. بنده دقیق نمی دادند، اما به نظر می رسد شادروان حجت... آقای رفسنجانی مانع شده بود. سمیر جعجع های جدید، نه فقط در لایه های لبنان حتی شاید در شیارهای سیاست تهران نیز باشند. اُنظُر.

 

جنگ نوین

کاوش اُنظُر : به همان میزان که سطح روابط بین المللی پایین می آید و کشورها به هم به شکنندگی دیپلماتیک می رسند، سطح جنگ پلکانی به بالا می رود و ابزارهای آن پیچیده تر می شود. تنها راه کاستن تنش و جنگ، گفتگوی سیاسی _خصوصاً اقتصادی_ است که دروازه ی رابطه ی دیپلماتیک را به روی کشورها می گشاید. چین و آمریکا بیشترین اختلافات را دارند، حتی در اعتقادات و ایدئولوژی و فرهنگ عمومی، اما گفتگوی اقتصادی و رابطه ی تجاری آن دو را از جنگ با هم باز می دارد. در حقیقت درک و نیاز در اقتصاد و تجارت، بزرگترین عامل برای منافع ملی ظاهر می شود. هر کشوری اقتصاد خود را به نفع سیاست بتراشد، زیانکار است، در عوض هر کشوری سیاست خود را به نفع اقتصاد تراش بزند حتی جراحی بکند، سود می بیند و ملت خود را به آسودگی معنوی و مادی و امنیتی می رساند. جنگ نوین حاصل تشدید رقابت سیاسی است که به تنوع تسلحیات مخرب منجر شده است. جهان بار دیگر به تفکر خلع سلاح دهه ی هفتاد میلادی محتاج افتاده است. جهان از رهبران روشن و سیاستمداران بزرگ تهی شده است. با جنگ گرم و نوین نمی شود بقا را تضمین کرد، مخصوصاً وقتی کشورها به قدرت برابر می رسند که هیچکدام قادر به از میان برداشتن همدیگر نباشند. سودبخش ترین میز هر کشور، میز گفتگو است، چه در داخل چه در خارج. و اقتصاد و کار و کارگری و تولید و کشاورزی و تجارت جهانی برترین الگوی زیست انسانی است. اُنظُر.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2494
نظرهای رسیده
۲۲
در تاریخ : ۲۶ , ۱۴۰۳ تیر . دید ۴۶۵
نظرات زیر این پست (۲۲)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نشان دادن نظر ها [ ۲۲ ] پنهان کردن نظر ها
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر :
    آقای « J . Q » سلام. حکومت از سه جا نیروهای ویژه می گیرد:

    از همین دانشگاه امام صادق (ع)

    از مرکزهای شستشوی مغزی که در ساختمان هایی با اسم های مقدس آموزش می بینند خوانده شود دوره. عمده در همین مشهد نزدیک بنده.

    از مرکز تعلیم قوه ی قضا که قاضی ها را و حفاظتی ها را بازپروری می کنند.

    عبور کنم.
    آیت الله شادروان منتظری آن ساختمان را امانت به شادروان آیت الله کنی سپرده بود. عین دارالشفا در کنار فیضه ی قم که آن هم شده بود یک زمانی پاتوق آقای حداد عادل. قمی هایی که در آن شهر زیست می کنند از مای دور از قم عمیق تر از این اخبار خبر دارند. از شما تشکر می شود برای زحمت نظر نویسی برای پست هایی از بنده. اُنظُر
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    حاج بهرام اکبری لالیمی در نقد پست و شیوه‌ی نوشتارهای انظر:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    💗💗



    با عرض ادب و احترام به همه اساتید و بزرگواران در گروه 💗💗

    اما شیوه نگارش جناب انظر در این پیام ؛ ( آبادی ، عداوت ، دکان)💗💗

    1 – کلی گوئی : یکی از طرفندهای عملیات روانی است در حالی که در جزئیات اختلاف وجود دارد 💔

    2 – استهزاء و تمسخر : یکی از شیوه های تخریب فرد ، و یا گروه مخالف می باشد . از آیات قرآن در میابیم حوزه عملیات روانی استهزاء بسیار گسترده بود که سبب آزردگی و دلتنگی پیامبر می شد ، این شیوه بهترین کارآمدی را دارد ، هم لذت و سرگرمی است ، هم جنگ و مبارزه ، در این روش فقط چهره ظاهری آن که خنده و تفریح است دیده می شود ، و از چهره تخریبی آن در دراز مدت غافل می شویم .💗

    3 – تصویر سازی : ساختن تصویری مجازی از یک فرد که به جای واقعیت آن را باور کنند ، مثل تصویر سازی از ایران در رسانه های آمریکایی و غربی که در صدد است ایران را کشوری خشونت طلب جلوه دهد . این تاکتیک سابقه طولانی دارد ، مثلا ، آنقدر چهره امام علی علیه السلام را در نزد مردم شام مخدوش کرده بودند ، هنگامی که آن ها شنیدند حضرت در محراب مسجد شهید شده است ، گفتند ؛ مگر علی نماز هم می خواند.💗

    4 – چینش خبری : یعنی پشت سرهم قرار دادن چند خبر با هدف هدایت ذهن مخاطب .💗

    5 – نفی و اثبات : یعنی نفی دیگری برای اثبات خویش ، یا تحقیر دیگران برای بزرگ جلوه دادن خویش .💗

    6 – متقاعد سازی : موقعی شما به صورت آگاهانه از شوخی یا جوک برای تغییر شخصیت یک فرد استفاده می کنید.💗

    7 – شرطی سازی : یعنی ایجاد مجاورت بین دو پدیده نا همانند ، که بعد از ایجاد مجاورت ، به محض مواجهه با یکی از آن ها ، پدیده های دیگر در ذهن یاد آوری می شود.💗

    8 – اهریمن سازی : تلاش برای ایجاد تنفر نسبت به یک عقیده ، گروه ، یا کشور خاصی .💗

    9 – تخدیر : کاهش انگیزه افراد با حمله به عواطف آن ، مثال : مسئولین آن بالا نشسته اند،ویلاهای آنچنانی دارند،لذت دنیا را میبرند بعد شماها در میدان مبارزه در حال جنگ هستید و کشته میشوید. 💗



    10 – تکرار : ایجاد باور و تثبیت آن با بیان دفعات زیاد.💗

    شما هم می توانید روش های دیگری را در این نوع پیام ها مشاهده کنید.

    والسلام علیکم من التبع الهدی : بهرام اکبری لالیمی
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    آقا عیسی رمضانی محمد به انظر:
    عیسی رمضانی:
    علیکم السلام اُنظُر عزیز، از ابراز لطف شما بی نهایت سپاسگزارم اگر اجازه بفرمایید نکاتی را خدمتتان عرض کنم.
    نظام جمهوری اسلامی که شکل و قالب انفلاب اسلامی است هم به لحاظ محتوایی و هم از نظرشکلی تقدس دارد، نباید فراموش کنیم که این نظام جایگزین چه رژیمی شده است، اما اگر کسانی بی جنبه و ضعیف النفس به هردلیلی به مسند امور رسیدند و نه تنها نتوانستند اهداف انقلاب اسلامی را محقق کنند بلکه حریصانه و ناشیانه( این اصطلاح را توضیح خواهم داد) به سرمایه های این مملکت ورود کردند امر جدیدی نیست، و مسبوق به سابقه است .
    بنده بصورت نامنظم و نامستمر ( کم توفیقی از من است)مرقومه های حضرتعالی را می بینم و شما را استاد و صاحب نظر یافتم ، مستحضر هستید در زمان حضور و ظهور امام معصوم( علیه السلام) و حکومت تحت لوای مولا امیرالمؤمنین که همه ما برای الگو گیری و الگو دهی به حکومت ایشان ارجاع می دهیم، مگر از این دست اقدامت انجام نمی شد؟ آیا نعوذبالله مولا ناتوان بود یا نحوه اداره ایشان در بلاد اسلامی نقص داشت؟ به خوبی آگاه هستید که ظرفیت های فردی افراد و توان و قدرت مردمی و جامعه ،محدودیت های خاص خودش را دارد که باید آنرا درنظر داشت و کسانی که اصطلاحا خواص جامعه هستند و از روشنفکر ان محسوب می‌شوند در خصوص تبیین مسائل وظیفه سنگینی دارند.
    به نظرم این خوردن‌ها و بردندها و تصاحب کردن‌ها و نامسئولی ها( به تعبیر زیبای حضرتعالی )در کشور ما ، هر چند شایددر آن زمان محدود بود و به تدریج بیشترشد، از ریئس جمهوری شروع شد که لقب سردار به او دادند و ایشان هم اگر خوشبینانه در نظر بگیریم، ناشیانه( توضیحی که وعده دادم) فکر کردند برای خروج از فضای معنوی ناشی از جبهه و جنگ و ورود مردم و جامعه به زندگی عادی، لازم است راه رشد وپیشرفت( بخوانید توسعه ) را به هرصورت در پیش گرفت و بدون پیوست های فرهنگی و دینی و اخلاقی و...به سازندگی مملکت اقدام نمود، غافل ( درحالت خوشبینانه )از اینکه این راه حداکثر به ژاپن اسلامی منتهی می‌شود( گو اینکه اصطلاح ژاپن اسلامی را بارهاگفتندونوشتند) و با تأسف به آن هم نرسیدیم.
    بنده به یاد دارم همان رئیس جمهور ملقب به سردار دریک خطبه ای در نمازجمعه تهران از جبهه رفته ها و جنگاوران و آنهایی که در فضای جنگیدن نظامی بودند خواسته بود بیایند در صحنه اقتصاد و کشور را بسازند.
    رهبری معظم انقلاب در همان سالها خطر را احساس کردند و بارها و بارها و با شیوهای مختلف تذکر دادند و آگاهان جامعه هم عیوب و نواقص را برشمردند ولی همین سازندگان( سازندگی ها ) می گفتند سربالایی توسعه به نیمه راه رسیده است و نمی‌توان ماشین توسعه‌ رامتوقف کرد.
    اُنظُر گرامی چه می‌توان کرد وقتی رئیسان جمهور که آرای میلیونها رای دهندگان را پشت سر خود دارند و با لطایف الحیل و وعده و وعیدهای واقعی و غیر واقعی به این منصب می‌رسند و به این توجه و اقبال عمومی غرّه می‌شوند راه و مسیر خود را میروند و چه بسی نه تنها در خفا بلکه در علن هم به مخالفت با موضع گیریهای ولی فقیه و امام جامعه می پردازند؛ نمی گویم ماجرای حکمیت در جنگ صفین را فراموش کرده ایم ولی دعا می‌کنیم ان شاءالله خداوند همه مارا از غفلت نجات دهد.
    بنابراین نظام اسلامی ما با همه کم و کاستی های که دارد نزدیکتر حکومت به حکومت جهانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است به همین خاطر مقدس است.
    در شرایط مظلومیت( شمارا ارجاع می‌دهم به فرازهای آخردعای افتتاح، یعنی اللهم انّا نشکوالیک فقد نبیّنا و ......)نباید با طعنه و کنایه تقدس آنرا مخدوش وتضعیف کرد بلکه باید با روشنگری و جهاد تبیین آنرا تقویت نمود، این حداقل انتظار از باسوادان و آگاهان جامعه است . مرا ببخشید وقت شما را گرفتم. سالم و سربلند باشید 🙏🌹🌺
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    اُنظُر
    پاسخ اُنظُر به آقای عیسی رمضانی محمد:

    پاسخ اُنظُر : آقای « رمضانی دارابی » سلام. از نگاه پربار و همچنین از لطف مهربار شما بزرگوار بسیار متنعم شدم. بر خویشتن لازم دیدم از گفتار عالمانه و رفتار پرواپیشگانه ی آن مرد دانا تشکر فراوان کنم. شما در این پیام خود هم علم خود را نشر دادید و هم مهر خود را. پرداخت زکات در بخش دانش یعنی همین شیوه و همین خصلت. خدای بلندمرتبه شما فاضل بزرگ را به سایه ی سرمدی خود، انسانی مستدام و در نهایت استقامت و منطق همچنان نگه دارد. با متنت خیلی از افکارت منتشر شد و برای بنده نفع آفرید. اما نمی توانم از روی این مسئله عبوری بی تأمل کنم. فرمایش شما که نظام ایران «مقدس» است. اگر انگیزه در این کلمه این باشد نظام دارد ارزشها و امر خدا را پیاده می کند درست است. اما آیا از نظر شما واقعاً حقیقتاً شرعاً و عقلاً این نظام از مدتی دور دارد به همین مأموریت می رود؟! شما حقیقتاً اگر بر فرض جمعی صمیمی و رازمگو داشته باشید در آن بین خودتان ضعف های نظام را پیش هم به گلایه نمی نشینید؟! اگر نظام ایران «مقدس» است چگونه باید آن را نقد کرد حتی حق مخالفت با آن داشت؟ مگر چیزی مقدس را می شود نقد و چون و چرا کرد. یا لفظ مقدس را خوب متوجه نشدند که چیست؟ یا اگر شدند پس حتماً دلشان می خواهد مردم در همه حال کاری به نظام ند اشته باشند چون هر نقدی قدسیت نظام مخدوش می کند و برچسب ضدیت بر منتقد می خورد. اما بنده می گوید وقتی می شود بر نظام نقد وارد کرد چرا لفظ «مقدس»؟ مگر سیاست جای لفظ مقدس است. تا جایی که بنده از این لفظ خبر دارد یعنی منزه و بدور از ناپاکی. مثلاً کف سنگی و خاکی صحن های حرم امام هشتم (ع) و در و دیوارهای آنجا حتی مقدس است، چون حریم پاک و منزه و معنوی و قدسی است و انسان با آن به استعلا می رود. چطور یک شیخ با شگرد کلاهبردارها، زمین باغ هزارها میلیاردی حوزه ی ازگل تهران را به اسم پسرانش زد خودش هم سند را در محضر مهر زد، اما او به جای محاکمه و عزل و زندان، هنوز هم برای تهران نمازجمعه بلغور می کند و حتی امسال مسئولان "بیت" وی را روضه خوان یک شب محرم کردند در آن بیت. این کار نظام چه تقدسی دارد که یک کسی که با عمامه کلاهبرداری کرد باز هم ناصح مردم گردد؛ آنهم دعوت به تقوا و روضه برای عزا!!! از شما آقای « رمضانی دارابی » مرد دانای خبیر متشکر است بنده. پاسخم پاکنویس نیست. اُنظُر.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    اُنظُر
    پاسخ اُنظُر به آقای سید موسی صباغ:
    پاسخ اُنظُر به سید موسی صباغ :
    آقای « صباغ دارابی » سلام. ولی در گرگان ما دو دستگی بر محور طاهری و نورمفیدی می چرخید. هر دو در مجلس خبرگان بودند. هر دو هم عمامه ی مشکی یعنی از نسل سادات. هر دو طرفداران خود را داشتند. آیت الله سید حبیب ا.. طاهری از دنیا رفت و آیت ا... سید کاظم نورمفیدی در قید حیات است. شادروان نزدیک بود شهید بشود، چون شهریور ۱۳۶۰ توسط حرکت مسلحانه ی سراسری سازمان منافقین رجوی، ترور شده بود اما مجروح و جانباز ماند. هر دو عالم دینی، دو تا مدرسه ی مجزا و مجهز داشته و دارند حوزه ی علمیه امام صادق (ع) و حوزه ی نور در ابتدای ورودی گرگان از سمت کردکوی. اما مانند شهر شما، چماق از دو سو بالا نمی رفت. گاه میدان شهرداری آن سمتش که (به سمت روستای ناهار خوران و روستای زیارت می رود) بگومگو و هرج و مرج و گرد و خاک می شد. مطلب مهمتر این است که یک چیز در کشور ترویج شده بود و آن این بود بیشتر کسانی که از سد گزینش رد می شدند، راستی ها بودند. از بین راستی ها کسانی به جای چماق که عصایی آشکار است، توسل به گزارش نویسی می شدند و افراد محلات خود را از شغل و نان و معیشت و کار اداری دولتی و حتی کارگری شرکتی، و بدتر از همه از دانشجو شدن در دانشگاه می انداختند که از هزاران بار از چماق بدتر بود. دوره ی ساسانی ازین جور تبعیض ها زیاد بود. ارث رسیده بود؟؟؟ بنده خبر ندارد. گزینش آنقدر بد شده بود فرمان لغو و انحلال آن از بالا صادر شده بود. تاریخچه ی آن حتماً در دست اهل مطالعه هست و در ذهن روزنامه خوان ها وجود دارد. از تاریخ نویسی های شما محترم تشکر می شود. اُنظُر
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر به آقای عیسی رمضانی محمد:
    پاسخ اُنظُر : آقای « رمضانی دارابی » سلام. فهم سیاسی خوب شما گوارا باد بر شما. بنده بیرون از موضوع نرود. همان لفظ مقدس بر سر نظام را جواب می دهد. بنده از شما بهره می برد پس ذکر شکرش لازم است. شکراً خدا. تشکر آقا. مقدس چیزی هست که از محل قدس ناشی شده باشد. امامت ائمه ی پاک (ع) مقدس است. اما حکومت جمهوری اسلامی ایران چون توسط مردم تأسیس شده است مقدس نیست. چون ناشی از مردم است و مردم، مقدس نیستند. بنده های عادی خداوندند که بالقوه قابلیت تا قاب قوسین رفتن را حتی دارند حتی اگر آنجا هم بر فرض مثال با تحقق، رفتند باز نیز مقدس نمی شوند. نظام، موسسه ی انسانی است و نمی تواند مقدس محسوب شود. بر فرض به زبان و شعار مقدس هم بکنند نمی تواند از پس آن بر آیند.

    چند مثال می زند بنده:

    در دادگاه های جمهوری اسلامی ایران چه می گذرد؟
    برونداد آنان مقدس است؟

    نماز جمعه ها خود خطیب ها بعضاً بد زبان ترین افراد هستند.
    برونداد آنان مقدس است؟!


    دبیرهای تمام دوره ی شُعام کارهای سرکوب را امضا کردند.
    برونداد آنان مقدس است؟!


    مجلس شورا چندین دوره میان افراد دست به دست شد
    برونداد آنان مقدس است؟!


    شورای نگهبان صدها و بلکه هزارها انسان را بی آبرو کرد با روش غلط و دلبخواه
    برونداد آنان مقدس است؟!


    حق و حقوق مسلّم کارمندان و کارگران و معلمان و مدرسان را چاپیدند نداند
    برونداد آنان مقدس است؟!


    آنهمه از سوی دولت ها و نامسئولان تنخواه خوار اختلاس و فساد شد
    برونداد آنان مقدس است؟!


    مردم را از دانشگاه به خاطر گزارش محلی ها محروم و ممنوع کردند از بدو انقلاب تا بعد.
    برونداد آنان مقدس است؟!


    یک کسی نصب در تشخیص مصلحت شد که ریزترین رفتارش بزهکاری است و جِلف.
    برونداد آنان مقدس است؟!


    برونداد حکومت ها نمی تواند مقدس باشد چون مورد نقد و نظر ملت می تواند باشد. چیزی را مقدس می کنند یعنی در واقع دهن ملت را می بندند. مقدس اگر به خاطر خون شهیدان باشد بله. اما همان شهیدان الان اگر به صحنه ی نظام تشریف بیاورند از اینهمه زشتی در درون نظام توسط تنخواه خواران و مفسدان بی محاکمه به تعجب شدید می رسند و شاکی ترین شهروند می شوند. از شما مرد دانا و باتقوا معذرت از محضرت که وقت شریفت با نوشته ام مختل شد. اُنظُر. پاسخم پاکنویس نیست
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر به آقای عییسی ررمضانی :
    پاسخ اُنظُر : آقای « رمضانی دارابی » سلام. تمام اوقاتت خیر و برکت. بنده هم به تبعیت از شما مرد باخرد و آشنا به سیاست و اسلام، به این گفتگو خاتمه می دهد. بنده به هر چه که یقین داشته باشد مقدس و از امر قدسی خدای بلندمرتبه است، همواره حرمت می گذارد. خدا کند هر چه بیشتر ملل گیتی با قدسیات سروکار داشته باشند تا وضع انسان بِه شود و از بدی برهد. شما مهتر هستی و بنده علاقه یافته به شما مرد دانا. اُنظُر
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر :
    آقای « J . Q » سلام. توفیق گفتاری برای بنده است که نقاط نوشته های شما را اول ببینم و بعد روی آن فکر کنم. همین مایه ی خمیر نان بحث می شود. فرموده ی شما بر مفهوم ارزشی :وارسته: برای بعضی از روحانیت، مورد موافقت بنده است. چه بسا این بنده مثال های زیاد هم داشته باشد که می شود یقین کرد شما اسم آنان و رسم معنوی شان را بدانید. وارستگی منظورم است. چقدر شَدید جوان ها در آن دوره های دورتر تعلیمات از آنها می گرفتند. در مشهد ما شادروان آیت ا.. مروارید (و فرزندش آیت ا.. حاج آقا شیخ مهدی مروارید) در یزد شهید نماز و محراب صدوقی. در همدان سپس تبریز شهید نماز و محراب مدنی. در ساری شهر شما شادروان آیت ا.. خادم شریعه. در یزد بازم هم شادروان آیت ا... سید روح الله خاتمی. در اصفهان آیت ا... شادروان سید حسین موسوی مشهور به آیت ا... خادمی مظهر تهجد و تقوا که خیمه ی فیروزه ای در ماه محرم می زد. همه و همه وارسته های نهاد دینی صنف روحانیت بودند. اعلی الله مقامهم. اما چشم دیدن هم، هم در بین آنان بعضاً نیست. سلاح تکفیرشان از اسلحه ی خونبار جریان تکفیری (جنبش های مسلح برخی از اهل سنت ها که شیعه را بدعت می دانند و تکفیر می کنند و هر دین دیگر را با نگاه تکفیری می نگرند) قوی تر است. همین ساری شما روزگاری آقای حجت اسلام صدوقی را وحدت وجودی می دانستند و به کفرش می خواندند. ما اینجا در گرگان می شنیدیم. حتی در مرکز اجتهادشان قم، طلبه هایی خام را می فرستادند در خونه ی آیت ا... شادروان حسن زاده را می کوبیدند و حتی مستقیم به آن ثقل حوزه جسارت می کردند چرا فصوص الحکم ابن عربی را شرح می نویسی. آن شهر هو یا حو انداخته بودند آیت ا... حسین وحید خراسانی که از مرجعیت خودش داوطلب کنار رفت، مخالف عرفان ابن عربی است. می خواستند بین دو عالم مطرح آن شهر نقار بیفکنند. مثالی که از شأن نزول مفهوم :واعظ: برای دانشمند شهر آمل زدید شادروان اسماعیل جوادی آملی زدید یک حرکت علمی جالب توجه بود. نمی دانم شهر آمل را شناخت دارید. یک اسطوانه ی دارد نزدیک پل هوایی رود آمل مدفون است (یا منسوب به مدفون است چون نیمی از عمر شصت ساله ی خود را از آمل بیرون برده بود). ملا سید حیدر آملی بزرگ عارف و فقیه و صاحب آثار قدرتمند دین و عرفان که علامه حلی حوزه علمیه ی شهر حلّه نزدیک نجف را درک کرده بود. نظام ایران و صنف روحانیت حتی به همان یک تن سید حیدر آملی رحمت الله و رضوان الله تعالی علیه، پند گیرد بیمه ی دنیا و آخرت می شود. عبور کنم. دوستی نقد النقود او را برای ما نقل می نمود. عربی بلد بود. از آن جناب تشکر می شود که باب را دقیق و نظیف دق الباب می کنید و بنده هم با فتح باب شما، باب هایی مطح می نمایم. اُنظُر. پاسخم پاکنویس نیست
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر : آقای « J . Q » سلام و اوقات آن دوست فهیم مدرسه ای خیر و خوش باد. از اطلاعات تازه ات تشکر می شود. برای بنده نقل قول از دانشمند عصر حاضر استاد محمد علی موحد که خود فصوص را در برترین ادبیات فارسی تشریح کرده بسیار ذی قیمت بوده. خدا نگه دار تان. اُنظُر
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر :
    آقای « J . Q » سلام. دست سر اصل مطلب گذاشتید. خوشحالی اینه شما آقای « J . Q » به جای گشتن که این متن نویسنده اش کی است، گزاره هایت را بر متن وارد می کنید. احساس امنیت دست می دهد این روشت که دنبال نویسنده به گشت شبانه نمی پردازی. به زحمتی روی نوشته هایم متقبل می شوی شرمنده ام. در راستای بیانات شما چیزی را عرض کنم:

    سالی در زرتشت بودم. آن روز عصر جای مفرح برای استراحت نداشتم. از زرتشت شرقی که دو سمت خیابان ولی عصر است به کمی بالاتر خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) رفتم که بالاترش جام جم است. بطور کاملاً تصادفی یک فرد متنفذ که سالها دوست هم بودیم مرا دید. گفت اینجا چه می کنی؟ گفتم برای چه. گفت بریم دفترمان. گفتم کجاست؟ گفت توی فتحی شقاقی که شانس بنده همان حول و حوش بود. رفتیم. دفتر مدرنی داشت. گفت کارشناس تحلیلی تلویزیون می شوی؟ متعجب جواب دادم. بنده؟! نه. بنده نه. هم نابلدم هم تلویزیون باید تلون پیشه کنی. حرف شما آقای « J . Q » دقیق روی وسط سیبل بود. عین پرتابه ی تارت. به هر حال گفتم خودت حالا کجا کجاهایی؟ چون همیشه او چند جا پا می گذاشت. گفت حراست مجلس. اما اصل کارم در قوه است. گفتم قوه؟! جواب داد آره قوه. عبور کنم منظورش از قوه، شورای نگهبان بود. آخه او اهل مسعودیه ی تهران بود و بنده در گرگان. زبان هم را می فهمیدم. افسرهای شاه آن منطقه از گرگان زیادند. قوه منظورش حتماً چراغ قوه بود که شش فقیه و شش حقوق خوان در دست دارند با هزاران جاسوس که سیاسیون را پرونده دار کنند. و حتی فراقوه منظورش بود، که بر تمام قوه ها تلاش دارند حکومت برانند. عبور کنم. مگر ندیدیم آقای مسعود پزشکیان پس از رأی آووردن رفت سراغشان. در حالی که آنان باید طبق پروتکل می رفتند سراغ نفر اول رسمی کشور که ریاست کل کشور را بر عهده دارد اما "زیر کولر خنک" نشستند چونکه خود را حاکم بر حاکمان خیال می کنند. آن روز هم آیت ا... اعرافی مرد آینده دار کشور بشاش بود از دیدار پزشکیان. فکر کند بنده این مدیر کل حوزه علمیه که اخیراً نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری هم شده، رفته پیش آقای رستم مینیخانوف، رئیس جمهوری تاتارستان. اُنظُر. پاسخم پاکنویس نیست.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر :
    اقای «اهل قلم» سلام. تقریظ شما بر نوشته ی ناچیز بنده فضای روشنتری به بحث می بخشه. بنده را ضد روحانیت فرض نگیرید. این جمله ی شما در زیر:

    «همین روحانیون مورد خطاب انصاریان برای بنده دین و مذهب رو تا اینجا رساندند و از همه مهمتر بیشترین عمرشان را با مردم بودند و با مردم زندگی کردند»

    برای بنده گنگ است. شما مقام نقد را با مقام نفی آیا مخلوط نمی کنید؟ نفی هر چیزی بد است. مثلاً نفی روشنفکری. اما نقد برای ویراست افکار است، نه ویرانی آن.  از این که متن بنده در شرح تز شیخ انصاریان به شما برخورده، معذرت می خواهم از محضرت. نمی دانستم خودتان هم در کسوت هستید. فکاهی هم بزند بنده: روشنگر، بودید. روشنگر، می مانی حتماً تا آخر؟! اُنظُر
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر : آقای « J . Q » سلام. میسکر را با ذوق بالا تبدیل کردید. حل است. بنده اهل آهنگ هایی ام که میکس شده باشد، چون هم صدا در آن تلفیق است و هم آهنگ. روزی هم یک میکسر بتون آنهم کامیون ماک آمریکا در حومه ی دخانیات گرگان به ماشینم جفت شد ولی شانس خوب بنده، نمالید و الا مچاله می شد آهن پاره ی بنده. اما بعد از تشکر برای امضای نظر و توشیح آن، بنده مباحثه ی آقای «سید صباغ دارابی» با جنابعالی را کامل خواندم. مطالب عدیده ای در هر دو مباحثه جو وجود داشت. خوب هم بود چون مرور "گذشته" به گفته گروه جامی "چراغ آینده" است. حتما" کتابش را خواندید هم شما و هم آقای «سید صباغ». بذارید بنده هم بیام وسط بحث شما دو استاد مدرسه. با اجازه :

    شبی در یساقی نشست بپا شد. یساقی را اگر بلد نیستین شما و آقای «سید صباغ» از گلوگاه بیایی به سمت ما پس از کردکوی سمت راست یساقی است. روبرویش پمب بنزین دارد کمی آن طرف تر. آنجا بحث شد که فرمان تشکیل سازمان اطلاعات سپاه در وسط های دهه ی هشتاد و دستور تفکیک کار وزارت اطلاعات متمرکز در اطلاعات خارجی و سازمان اطلاعات سپاه متشکل از خارجی و داخلی (تمرکز روی داخلی) آیا به تسدید نفوذ منجر شده است یا به تسهیل نفوذ؟ بنده که مخم برای امور ساده هم نیست فقط استماع کردم. سخن شان مسموع بود یا نه هم نمی دانم. مسموع را بلدید شما. هر سخنی که ارزش و اعتبار شنیده شدن داشته باشد به آن مسموع می گویند. نه صرف شنیده ها. به عبارتی حرف های شنیدنی و محکم را مسموع می گویند. یعنی باید آن شنید. گوش کرد سپس بحث. بنده فقط یک چیز گفت : از زمانی که حجت اسلام آقای سید محمد خاتمی آقای حجت اسلام شیخ قربانعلی را کرد وزیر اطلاعات پدیداری نفوذ از "واجا"ی عصر حجت اسلام ع. ف آبادانی سرریز کرد. باری هم روزنامه ی «سلام» (که معلوم نبود این روزنامه مال چه مقامی بود و بر بنده ناشناخته مانده هنوز) دست به یک افشا زد که توی «قیف» شد و کوی دانشگاه سرکوب. این مقدار می داند بنده شادوان آیت الله مرجع منتظری به آقای خاتمی اعتراض کرده چرا راضی شدی دری وزیر اطلاعاتت شود. حتی نقل است گفته بود این دفتر مرا نمی توانسته بچرخاند. عبور کنم بعدها آقای حجت اسلام شیخ قربانعلی دری نجف آبادی را برای این که از پایتخت دورتر نگه دارند فرستادندش اراک امام جمعه گی کند. معلومت آمد چی گفت بنده؟ معلوماتت را نیفزوده مجهولاتش را که افزوده. کاش مجهولات بیشتر شود برای هر عبد و بنده. عین حکیم ابو ریحان بیرونی. اُنظُر. پاسخم پاکنویس نیست.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر :
    آقای « J . Q » سلام. شما وقتی به مسأله پرداختید بنده را به یاد این مورد اجتماعی انداختید هر گاه سطح دانایی ملتی از سطح سخنرانان آن جامعه جلو بزند، آن ملت می فهمد اثر سخن بی پایه ی آنان از اثر نفوذ قطرات .... بر برف نیز کمتر است! خیلی سال است نفوذ کلام خود را در بین مردم ایران از دست داده اند. سواد و شناخت شان به پایین ترین حد خود رسیده است. خدا به داد مکتب شیعه برسد که به دست کی ها سپرده شده است. از شما که در نظرات روی نوشته های مدرسه و برخی از متن های بنده، اطلاعات و نکات منتشر می فرمایی تشکر می شود. اُنظُر
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس
    پاسخ اُنظُر :
    آقای « J . Q » سلام. ببخشید اگر این پاسخ بنده زیاد طولانی می شود. اول جنابعالی را دعوت می کنم بیایید گرگان ما. برای این نظر شما یک قولاچ به شما بدهم. با پنیر بلغار یا صباح گنبد و گردوی گرد توسکستان یا بندر گز. قولاچ را حتماً می دانید، نونی گرد و قطور است که نانوایایی های گرگان ما پخت می کنند. خوشمزه است و گیرا و سیر کننده. اسم ها که فرمایش کردید به شخص آن جناب سفارش دوستانه می کند بنده یک سر بروید قم و یا اگر نشد بیایید مشهد مان تا با چشم خود ببینید مؤسسات مذهبی و سایر عین علف یا چمن، سبز شده است در سطح شهر. هر جا را تماشا کنی یک مؤسسه ی عریض و طویل می بینی که معلوم نیست آن تو چه دوری برپا است (دور یعنی کاری عبث به دور خود چرخیدن و به جایی نرسیدن شبیه آسیاب قدیم که با انرژی دو رأس اسب یا استر یا دو نفر شتر و اشتر صورت می گرفت) خروجی این مؤسسات در قریب نود و نه درصد مفت هم نمی ارزد. اما اسم الهادی حجت اسلام هادی غفاری باید بگوید بنده که دوره ی یکی از شیخ های وزیر اطلاعات این ،،مؤسسه ی الهادی،، در دماوند تهران (خیابان منتهی به چهار راه تهران پارس و میدان امام حسین (ع) تفتیش شده بود. شک کرده بودند هادی غفاری آنجا را اسلحه خانه کرده است ! عبور کنم. فکر می کردند او مثل اول انقلاب یک بلندگو دستی دارد و هنوز روی مینی بوس است !! آقای « J . Q » شما بهتر خبر دارید که اسم ها روی مؤسسه ها باید بامسمّی باشد اسم رهبران مذهبی را روی آن می گذارند ولی افکار حجری یک فرد را در آن تبلیغ و غوغاگری و اغواگری می کنند خیال می کنند اقناع گری می کنند. و در آخر اسم اشخاص: سجلّ احوال وقتی می رفتند خانه های مردم فامیلی انتخاب کنند می دیدند شغل اصلی و حرفه ی ذاتی آن خانواده به چی می خورد. همان را روی آن می گذاشتند. در بجنورد همسایه ای داشتیم. یک روز کسی آمد گفت آقای گله دار تشریف ندارد؟ زنگ می زنیم کسی نمی آید دم در. گفتیم: ،،گله دار،، ؟؟؟ اینجا گله دار نداریم. ایشان آقای مشعشع هستند. کاشف به عمل آمد او اسم خود را تغییر داده بود. از گله دار خودش به ما گفته بود حس حقارت می گیرد. کرده بود ،،مشعشع،، (نورانی، منور، تابان) ولی آیت ا... ها هم نامشان بعضاً این نیست که خوانده می شوند در میان عام. مثلاً آقای مؤمن نامش دانش زاده بود. آقای مصباح اسمش گیوه زاده بود. یا دکتر عبدالکریم سروش اسم کاملش ،،حسین حاج فرج دباغ،، است. یا حجت اسلام حسن روحانی فامیلی اش ،،فریدون،، بود. یا شیخ صادق خلخالی اسمش صادق صادقی گیوی بود. بنده گیو رفته است. پیچ ماقبل خلخال است از سمت جاده ی اسالم که می روند به خلخال در زیر شهر اردبیل. جواب بنده شد هردمبیل. اسم و فامیلی ها، آقای « J . Q » داستان مفصل دارد. مثلاً رضا نعلچگر تیم تاج. رضا رویگری خواننده ی الله الله. رضا سوخته سرایی کشتی و پرویز کیانی شناگر برجسته ی شنای مرده که کل خزر را شنا کرد. هر کدام اسم خاصی رویشان بود و علت خاص یا شغل یا محله یا شهرت و مشهوریت. شادروان کیانی باغ پلنگ گرگان بود. اُنظُر. پاسخم پاکنویس نیست
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    متن رسیده از انظر برای درج پاسخ به مطالب مدرسه

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    جوابهای انظر است: دامنه در رد یا تأیید آن نظری ندارد:

    [در پاسخ به Jalil Qurbany]
    نظر اُنظُر :
    هم مدرسه ای محترم آقای « J . Q » سلام.
    مقدمه عرض شود اول:
    معتقدند مصباحیون محترم که ولی فقیه را نباید نقد کرد.
    چون تصور می کنند به تضعیف نظام و اسلام می انجامد.
    فرض گیریم این قبول.

    بعد معتقدند همین مصباحیون محترم که دولت سیزده را هم نباید نقد کرد.
    چون این دولت نظرکرده و مالِ ولی فقیه بوده است که نقدش، تضعیف ولی فقیه است.
    فرض گیریم این نیز قبول و اینان قدیس سازی خود را ادامه دهند...

    مهم حالا اما اینجاست که اینان یعنی مصباحیون محترم که تازگی مقلد و پیرو و تابع محض و سرسپرده ی آقای سیعد جلیلی شدند (که قبلاً گوش به فرمان آقای محمود احمدی نژاد شده بودند حتی خود آقای شادروان آیت الله محمدتقی مصباح) تازه به اصل سیاست ورزی واقعی و رئال باز گشتند؛ یعنی نقد قدرت. نقد دولت. نقد حکومت. نقد حاکمیت. آقای محمد منان نماینده ی شهر خودشان در قم که آن شهر خودشان را مذهبی و نمونه تلقی می کنند نماینده ی جناح راستی شهرشان گفت مقصر شورای نگهبان است که پزشکیان را تأیید و در برابرش پنج نفر را چید. او حتی گفت شورای نگهبان جای نرم و زیر باد کولر چنین و چنان کردند.

    این وضع نقد را باید نعمت دانست که تازه فهمیدند قدرت و قدرتمندان و حاکمان و دولت و دلتمردان و قضاوت و قاضیان را و وکالت مجلس و وکیلان را باید نقد کرد. این کار اینان که به نقد دولت آقای پزشکیان روی آوردند یک نعمت است چون خود پزشکیان فردی نقاد بود و باید نقد دیگران را بشنود و مانند دو دولت سیزده و دوازده نشود که گوشی به نقد نداشتند. یکی خود را نظرکرده و دیگری خود را تافته ی جدابافته فکر می کرد. اینک مصباحیون محترم جناح دیرپای راست تازه در راه درست قرار گرفتند که قلم نقد در دست گرفتند.

    بنده گویم: این قلم شما مهم است آن را محکم بگیرید و بر لوله ی آن در نقد قدرت و دولت و حتی نقد خود آقای پزشکیان هر روز جوهر بریزید و نقد بی رحم داشته باشید. بی رحم در ادبیات سیاسی نقد یعنی بی تعارف. بی سانسور.

    اما کیهان. این کیهان این سه سال به فکاهی: دق کرد از بس تعریف کرد از سیزده. آخه کیهان اخلاق حرفه ای اش توپ و توپخانه است که در میدان توپخانه مشق می کند! بنده آقای محمد ایمانی را می شناسم. اورکت پوشِ قد بلندِ صورت پهن را. برای او مستقیم ریل و جاده و پل زدند از کیهان به جایی که باید گمنام باشند و نیز جایی که از ورود به سیاست و تحزب منع شده اند. مداد آقای محمد ایمانی متدین و متقی و البته دستوری نویس!! دست خودش است، ولی مدادتراشش دست آن سه تا جاست. اونا براش تیز می کنند. عبور کنم. ما در گرگان وقتی می رویم پیست اسب دوانی آق قلا مسابقه تماشا می کنیم که بلیت و بلیطش رانتی شده است!!! با چشم خود با همراهانم که در معیت مرا می پذیرفتند، می دیدیم اسب ترکمن را زین کردند ولی یادشان رفت چهار سُم آن را نعل کنند تا چهار نعل بتازد.

    آقای « J . Q » نویسنده ی کوتاه نویس داخل مدرسه، نمی دانم فرق کیهان با اطلاعات را می دانی یا نه. باید بدانی. احتمالاً. کیهان را بگذار آزاد آزاد باشد. چون دست خودش نیست دست دیگران است در دست اصحاب کیهان. اینان تازه جان گرفتند. باید گذاشت توپ های شان را پرتاب کنند، این سه سالی کیهان هلاک (اشاره است به کسانی که در پنبه زار دشت گرگان از شدت کار عرق می کنند) شد که نتوانست حتی یک تیتر نقد، زیر چاپ ببرد. دنیای شان تازه طلوع کرد و شُش شان تازه دمیده شده. بگذار آنچه بلدند رو کنند. بنده هم دو روز پس از شمارش قطعی آراء آمدم نوشتم پزشکیان را باید نقد کرد زیرا خودش اهل این راه است. دولتی که نقد نشود بدرد کلیسای قرون وسطی می خورد نه اسلام علوی. اُنظُر. پستم پاکنویس نیست.

    پاسخ اُنظُر :
    آقای بهرام هم مدرسه ای محترم سلام
    از شما تشکر فراوان می شود که بنده را نصیحت کرده اید. بنده در گرگان هم با عالمان شیعه حشر و نشر دارد و هم علمای سنی مذهب را می شناسد که برای مردم هم کیش خود مرجعیت دارند و با شیعیان پیوستگی و اتحاد و الفت دارند. شیعیان بیشترین احترام را برای آنان قائل اند. چون انسانیت اصل اولیه است و مذهب مانع از هیچ محبتی میان مردم نیست بلکه مذهب مؤید راه محبت است خصوصاً مذهب شیعه که پایه اش بر حب به اهلبیت علیهم السلام بافته شد. نصیحت شما بسیار ارزشمند بود. در ضمن بنده هیچ وقت مصباحیون را به طالبان نسبت ندادم. این حرف شما به بنده نمی چسبد. معذرت. بنده منتقد روحانیونی هستم مثل امام جمعه ی شهر روحانی ها در قم آقای حجت اسلام سید محمد سعیدی که روز رأی گیری در پانزده تیر امسال نمازجمعه خواند و با دخالت غیر موجه و خارج از نزاکت اخلاقی در بحث انتخابات و درست در روز برگزاری رأی، علیه ی یک سمت خطبه خواند و حتی پای زیارت شریف "عاشورا" را کشاند وسط. و او حتی بر متون مقدس هم رحم نکرد آن را خرج نیت بد خود کرد. یک سمت را اسلام امام حسین توصیف کرد و سمت دیگر (مشخص است سمت پزشکیان را) اسلام یزیدیان. از جمله حرف هایش این بوده است:

    «برای آنکه در پیچ‌های تاریخی، راه امام حسین (ع) را گُم نکنیم، باید به منابعی مانند زیارت عاشورا مراجعه نماییم... زیارت عاشورا، زیارت عجیبی است، به ما نشان می‌دهد که با دو اسلام حسینی و یزیدی و اسلام سکوت و ذلت و اسلام قیام و عزت همچنین اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی روبه‌رو هستیم.... اگر تفاوت بین این دو اسلام را بدانیم، امروز نمی‌توانیم در امر سرنوشت‌ساز انتخابات بی‌تفاوت باشیم."

    آنگاه شما بر بنده امر می کنی این طور روحانیت تقدیس گر قدرت و حرّاف علیه ی ملت را حرف نقد نزنم. این توصیه ی شما را چگونه هضم کنم آقای بهرام؟! معذرت مرا بپذیر که اگر با نوشته هایم خدای ناکرده گره می افتد بر اَبروانت. اُنظُر. پستم پاکنویس نیست.

    [در پاسخ به حجت الاسلام سیدکمال الدین عمادی]
    نظر اُنظُر : یک کمالیه هم به آقای سید کمال عمادی روحانی باتقوای مدرسه عرض کنم پایان دهم که در مدرسه متن مهمی نوشت و جایش بود تشکر شود از شخص ایشان. این جمله اش :

    «ایرانیان با هر تفکر سیاسی و جناحی دل در گرو امام حسین علیه السلام دارند لذا رئیس جمهور منتخب ایران که خود از دلباختگان فرهنگ عاشورایی است بعد از این پیروزی مهم با وجود حساسیت سنگین که به دلیل دو مرحله ای بود اما ایشان از طرفداران خود خواسته است به احترام ماه محرم ماه عزای حسین علیه السلام از جشن پیروزی صرف نظر کنند»

    سلام آقای سید کمال عمادی. به همین خاطر باید از آن مقام محترم مدرسه انتظار ببرم چرا پس، آن قسمت از بیانات جمعه ی اخیر امام جمعه ی شهرتان قم حجت اسلام سید محمد سعیدی را (که درست در روز پانزده تیر روز رأی گیری از مردم) علیه ی رقیب مطرح کرد محکوم یا نقد و بررسی نمی کنید که یک طرف را حسینیان و سمت دیگر را یزیدیان توصیف کرد. حال آنکه در خود شهر شما قم مردم به آقای پزشکیان حدود صد و هشتاد هزار رأی دادند (آمار دقیق را ندارم) این تعداد رأی در قم شما یعنی این مقدار نعوذ بالله قم یزدی دارد؟؟؟!!! با کمال تشکر که از طریق نقد منطقی بر فرانسه مسئله ی مهم داخلی ایران را با زبان تلویح روشن ساختید و بنده می فهمد چرا صراحت نمی ورزی. این هم درایت شما را نمایان می سازد. اُنظُر

    [در پاسخ به بهرام اکبری لالیمی]
    نظر اُنظُر : آقای بهرام اکبریان سلام. از ادخال سرور آن بزرگوار به بنده هم بهجت دست داد. از محبت ورزی شما درس می آموزم. تشکر می کنم. خدا را هم برای این مکاتبه ی دو جانبه ی دوستانه ی خیرخواهانه ی روشنگرانه شکر می کنم. تن درست داشته باشید. اُنظُر

    پاسخ اُنظُر :
    هم مدرسه ای محترم آقای « J . Q » سلام. واقعاً غلط گیر قابلی هستید. یک حرف ی از میان لفظ یزید افتاد و جابجا شد و چقدر هم معنی را دگرگون کرد و چه میزان شما این را دست مایه ی طنز کردید. تشکر می شود از این تیزدیدی شما. توضیح شما خود قوی ترین ویرایش بود. اُنظُر.

    جواب حجت الاسلام سید کمال الدین عمادی به انظر: علیکم السلام والرحمه تشکر و سپاس ضمن عرض تسلیت ایام غمبار عزای سالار شهیدان حسین بن علی سلام الله علیهما گمان این است که پاسخ فرمایش خود در خاتمه بیان فرموده اید سعی می کنم به این حدیث نورانی مولایمان امیر المومنین علیه السلام عمل کنم لابد للعاقل من ثلاث ان ینظر شأنه و یعرف زمانه و یحفظ لسانه سعی می کنم سخن به اندازه خودم و مناسب زمان و مکان بزنم به همین نمی آیم نقد امام جمعه قم را در گروه فکرت بنویسم مگر برای شهرت یا... از طرفی یادم نمی آید امام جمعه قم چنین نکته ای گفته باشد برایم ارسال کنید مجددا جهت اطلاع بخوانم.

    [در پاسخ به حجت اسلام سیدکمال الدین عمادی]
    پاسخ اُنظُر : آقای کمال الدین عمادی سید و سادات محتشم و محترم سلام. در مورد نشانی سخن امام جمعه ی قم. در شهر شما قم دسترسی به خود امام جمعه باید آسان باشد و حتی منبع و منابع در قم شما فراوان و راحت است. با ین وجود اطاعت امر می شود. بنویسد در موتور. هر موتوری که دارید بنده موتور مرورگر کیوی نصب هستم. خطبه در منبه مورد نظر تاریخ انتشارش: ۱۷:۰۹ - ۱۵-۰۴-۱۴۰۳ می باشد. این عبارت را سرچ کنید : عصر ایران راهکار مهم تر از مذاکره، خنثی سازی تحریم است


    ولی تلویح : قبول است. به همین خاطر عرایضی دارم در تتمیم سخن درست تان.

    این بنده قبول دارد که گاه باید همان بود که شما بزرگوار در حال پیمودن هستید.

    این بنده قبول دارد که آخوند عاقل داریم و آخوند جاهل.

    این بنده قبول دارد که آخوند عاقل می داند از دست عامی تکفیر نمی شود از خود آخوند جاهل گزیده می شود.

    این بنده قبول دارد که عامی سلاح تکفیر ندارد، تکفیر اسلحه ی همیشه پُر آخوند جاهل است.

    این بنده قبول دارد که آقای عمادی سید و سادات و روحانی سلیم النفس مدرسه جریده می رود زیرا

    دقیقاً می داند "که گذرگاه عافیت تنگ" است

    از قدیم فقیه جاهل فقیه عالم را تخریب و تکفیر می کرد الی الابد روال همین است

    چون آخوند عاقل حتی در دفاع از حق خود هم زبان به هتک نمی گشاید

    همه ا در خود فرو می برد تا به اصل اتحاد میان اسلام و مسلمین جرح وارد نشود.

    امروزه بیش از همه به جای اتحاد میان مسلمین باید اول اتحاد میان اسلام و مسلمین را دقت کرد. باز نیز حتماً بر متن بنده امعان خواهید کرد. تشکر می شود و احترام. اُنظُر. پاسخم پاکنویس نیست. در زیر بخشی از خطبه می آید.

    حجت اسلام سید محمد سعیدی در خطبه های این هفته نماز جمعه ی قم با توجه به فرارسیدن ماه محرم بیان کرد:

    «عاشورا بهترین مدرسه ولایت است... عاشورا تنها صحنه ای است که در آن، ۲ قطبی ولایت خدا و ولایت طاغوت کاملا محرز و مشخص است... برای آنکه در پیچ های تاریخی، راه امام حسین (ع) را گُم نکنیم، باید به منابعی مانند زیارت عاشورا مراجعه نماییم... زیارت عاشورا، زیارت عجیبی است، به ما نشان می دهد که با دو اسلام حسینی و یزیدی و اسلام سکوت و ذلت و اسلام قیام و عزت همچنین اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی رو به رو هستیم. اگر تفاوت بین این دو اسلام را بدانیم، امروز نمی‌توانیم در امر سرنوشت ساز انتخابات بی تفاوت باشیم.»

    پاسخ اُنظُر : هم مدرسه ای محترم آقای « J . Q » سلام. هر بار ملت وارد انتخابات می شود می خواهد راه را خود انتخاب کند. هیچ کس بر راه جدید ملت نمی تواند راه کسی دیگر را تحمیل کند. راه این دولت چهارده راه کسی نیست. چه خوب هم شده است انتقاد و نقد بر این دولت هنوز تشکیل نشده شروع شده است. واقعاً آزادی چقدر زیباست. پزشیکیان آنقدر باید نقد شود که پولاد از آهن بیرون بیاید و اگر بلد نبود کار کند چدن شود. او به تعبیر بنده چینی بند زن است و این نظام هزاران ترَک خورده به چینی بند زن نیاز داشت. نقد این دولت به عقل جمعی رشد می دهد. بد، نقد نکردن قدرت است که فاسد می شود. خوب، نقد کردن قدرت است که خصه این است حداقل فساد رشد نمی کند. البته توضیح بنده در علم شما موجود است. اُنظُر


    پاسخ اُنظُر : آقای « J . Q » سلام. بنده روی همه ی هفت جمله ی شما، دقت و وقت خرج کردم، خلاصه یی بود از یک رویداد تکان دهنده در کشور توسط شخص شما. اول : بنده نیز یک ماه قبل در تحلیلی نوشته بودم انتخابات چهاردهمین دوره برگزیدن ریاست کشور، یک زلزله ی ریشتر بالا از نوع دوم خردادی است؛ به این معنی که جناح حاکم تخیل کرد و حتی اطمینان یافت آن حرف روز چهارده خرداد : «جمع شوید یک رئیس جمهور خوب انتخاب کنید» به سود آنان صادر شده است. اما خبر نداشتند این تصورشان نادرست است و خیال شان هم سوخت. این را برای اثبات این حرفم آووردم پای بحث، که عرض داشته باشم دولت پزشکیان به قول آقای احمد زیدآبادی ادامه ی هیچ دولتی نیست، دولت اول پزشکیان است. دوم اما : از "محراب و خلوت" در شعر شاعر شوریده صلا سر دادید. آقای « J . Q » بیش از این سال ها است که خلوت و جلوت سران فرق کرده بود و هنوز کو. سوم : شبیه کردن افراد صدر اسلام میانه ی اسلام با افراد در ایران معاصر و اکنون، کاری سابقه دار در تاریخ مسلمانان است. این سیل بند نمی آید، سیل بند هم ندارد. آب پشت این سد هم از مرداب هم بد بو تر شده است. همین پزشکیان را بشمار از حالا تا چند سال بعد (البته اگر بود و ماند) چه اسم هایی سر این فرد می گذارند. از بک کتاب هم فراتر می رود. اما در جمله ی چهار شما : حاکمیت اول گرد فرد می رود که ربوده نشود و بگوید با هم هستیم بعد که مردم سرگرم شدند شروع می کنند به فازهای نامرئی پروژه ها از رخنه ای ها در حفره ها. پنج : فقط باید آمریکا را از شاخ، به سمت زبان و گوش برد. نمی شود شاخ را با زبان پاسخ داد. با شاخ هم نمی شود آن شاخ را شکست. البته آمریکا اطمینان دارد ایران با روس از سر تاکتیک دوست است. برای آمریکا یک ایران ضد روس یا حتی بدون روس برترین گزینه است. پس پزشکیان از همین شکاف راهبردش را پیش می برد. باید دید آمریکا چقدر سود می دهد و چقدر حاضرش سود بگیرد. گمان کنم ر سر مقاومت، جمهوری اسلامی موقتاً معامله می کند چون مستقیم شرم داشت، حالا با اسم پزشکیان آزمایش می کند. (تشخیص شخصی بنده است نمی دانم چقدر راست در می آید) تشکر از شما برای بیان نظر زیر نوشته ی بنده. جمله بندی شما منهای درستی دستوری، از فضای کشوری خبرها می رساند.. اُنظُر. پاسخم پاکنویس نیست.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    جواب های رسیده از انظر به اعضا:

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    پاسخ ها از انظر است، نه دامنه:
    [در پاسخ به اهل قلم] پاسخ اُنظُر : سلام آقای « اهل قلم ». از اینکه به نوشته ی ناچیز بنده چشم دوختی، از شما تشکر فراوان می شود. نوید شما در نوپردازی های بنده به قطع و یقین اثر می گذارد. از سفارشات خیرخواه شما بخوبی پاسبانی می کند. خُرمدل و جاویداثر باشید و روز عظیم عاشورا بر شما و تمامی هم مدرسه ای ها روز شناسایی دوباره ی اسلام برای خردمندانه و عارفانه و جهادانه و عبادانه و مهرورزانه نگریستن به دین باشد. اُنظُر

    [در پاسخ به امیر رمضانی]
    پاسخ اُنظُر : آقای « داراب استاد » سلام. سؤال را در برابر سؤال، تهاتر می کند بنده. شما بفرما اگر به هیأت ها نمی رفت به یاد کدام شخص می انداختدت؟ ما این ورتان گرگان، وقتی عسل طبیعی طبعی می خوام بخرم می روم قله شاهکوه سمت جاده مجن. اونجا مردم می گویند اگر دختر دم بخت داری مراقب حرف زدنت در خیابان و پیش عام باش. اما وقتی پسر دم استخدام داری مواظب حرف زدنت در پیش خاص و عام باش. شما شامه ی تیزی داری به روایت همین داخلی های مدرسه که با شما گفتار دارند و گفتمان پیش می کشند. عبور کنم. اُنظُر


    [در پاسخ به جلیل قربانی]
    پاسخ اُنظُر :  آقای « J . Q » سلام. از اطلاعات عمومی ارائه شده توسط شما تشکر فراوان می شود. بگذارید بنده شفاف نشود. عذر مرا پذیرایی حتماً. اما برای نوشتن این کامنت خوشحالم که نوشته ام از دقت شما مایه ی بیشتری گرفت. اُنظُر


    در جواب آقای سید محمد موسوی دارابی
    پاسخ اُنظُر : آقای « سید موسویان » سلام. چون که از «نوش عسل و نیش زنبور» جمله ساختیی مرا به یاد حکیم نظامی گنجوی شاعر عشق و عقیده انداختی که شعری وزین و اعتقادی ساخته :

    مرا زیت و زنبوره در کیش هست
    چو زنبور هم نوش و هم نیش است

    اما اشاره داشتی «مباحثه چند ۱۰ ساعته» داخل مدرسه. بنده آن زمان مباحثه در مدرسه سر صحنه نیست به همین خاطر «چند ۱۰ ساعته» ی شما هم مدرسه ای را صبح روز پس از بحث، می خواند. چندی روستای نوده ملک (از گرگان ما به سمت مشهد باید حدود چهارده کیلومتر بیرون رفت نرسیده به تقی آباد سمت چپ) بحثی بود هر کس یک خاطره گفت. یک شیخ هم بود. او خاطره ی مدرسه ی حکیم نظامی شهر شیخ ها در قم را گفت. این طور گفت روزی آقای شیخ احمد جنتی توی همان دبیرستان حکیم نظامی خطبه ی جمعه خواند و تعبیری بکار برد که کشور را تا مدتی به سر و صدا برد. تقریباً این طوری گفت می روند می گردند توی خاک و خاشاک سخنان و نامه های ... را پیدا می کنند. او البته بعد عذرخواهی کرد که چنین کلماتی بر زبان آوورد. شهامت اشتباه داشت. ضرب المثل ها آقای « سید موسویان » درست گفتی در جامعه ی ما کارایی دارد و کمتر کسی از استفاده ی آن ناراحت می شود. چون رسوم مهمی در تمدن و فرهنگ و ادب ایران محسوب می شود و عصاره است. تشکر می شود از شما آقا «سید موسویان» و آقای «داراب استاد» که نوشته های هر دو را مشاهده می کنم در داخل مدرسه.  اُنظُر

    پاسخ اُنظُر : آقای « بهرام » سلام. فکاهی فکر کنم کارسازتر است برای آن استاد یا مدرس یا حاج آقا یا دکتر. نمی دانم کدامیک از این شخصیت ها هستی. مهم ولی متن است، نه تن. شما به خاطر همین عمق بخشی به مبحث ها نشان می دهی آدم مغز و باسوادی هستی. مغز دانش آموختگانی که پیشت اعزام می شوند  را پس خیلی پاک شستشتو بدهید حاج آقای مهربان و دانشمند متعالم. عبور کنم.

    اما فکاهی :
    فکاهی اول : شما آقا امنیه هستین؟!! باشین! مهم فکر شما است که باید بخوانم، نه فرد شما که احترامت می کنم قلباً و خالصاً.

    فکاهی دوم :  در دُکّان شما آقای «بهرام» چه «گفتمان» بر پاست. آدم کیف می کند به این همه سواد در سوادِ  اعظم!

    پاسخ اُنظُر : آقای « J . Q » سلام. پاورقی های شما زیر متن های بنده خود یک فصل به کتاب افزوده می کند. همین دانشگاه امام صادق (ع) را  به امارت اسلامی افغان های محترم و دوست و همسایه ی ایران هدیه کنند و آنجا را عین ایران بسازند!! برای منبر هم که امام سجاد (ع) نقل تاریخ کردید درست است. آن امام (ع) به آن منبر نگفت منبر؛ با زیر سؤال بردن محفل و دربار و دفتر یزید، از منبر حکومت یزید "چوبه" یاد کرد که بگوید منبر فی نفسه قدسیت ندارد باید دید این منبر کجا قرار دارد و کی بالای آن به مردم سخن، صلا می دهد. نکته پرداز محترم تشکر می شود از شما. اُنظُر

    پاسخ اُنظُر : آقای سید «  S .  Mo . Mu .  Da  » سلام. معذرت می خواهم. بله درسته در دستگاه بنده اسم شما همین درج است که مخفف آن را ردیف کردم. قصد اسائه به ساحت شخص و شخصیت شما نبود. عذر. ولی مرا با لفظ گرِکان بردید به گرِکان اراک. یاد روستای مهاجران انداخت. که سالی برای رفتن به بوئین زهرا از این جاده با جمعی از گرکان عبور کردیم. بنده با این یادآوری کنایه ای سنگین شما یاد  ملا آخوند کتاب آقای مهاجرانی سید عطاء افتادم که آخوند قابل اقتدا بود نه آخوند ستوده گر قدرت. نیز مرا با این لفظ گرِکان بردی به نشست استیضاح همین آقای اهل مهاجران که زکام شده بود و تب شدید و دکتر هم نبود، مادرش یا مادر بزرگش به وی شیرِ خَر داد خوب شد. خودش گفت این شیر را خورد. خر از مظلومترین حیوانات روی زمین است که هر کس می خواهد این مخلوق خدا را دست بیندازد. حال آن که حیوان الاغ کار می کند و در خدمت بشر است. جایی مرسدس بنز اثر ندارد ولی این حیوان عین جت حرکت می کند خصوصاً وقتی با کاری که می کند قاطر پدید می آورد که قاطر هنوز هم کوه‌نوردتر است. تشکر می شود از شما که زیر متن بنده نکات خوب می گویی. اُنظُر


    پاسخ اُنظُر : آقای « J . Q » سلام. باز هم پانوشت، پانوشتی به شعر با حرف مکرر «د» که مرا به یاد روایت یا حدیث برابری مردم از رسول خدا (ص) برده ای که توصیه می کردند به این سخن که در دنیا مانندی ندارد این سخن : النّاسُ سَواءٌ کاَسنانِ المُشطِ. از شما بسیار تشکر. روایت چون مشخص بود فارسی آن را برای اعضای مدرسه نیاووردم. محول می شود به بیان و سنان و زبان و کیان خود شما. شما حتماً مُشط یا مَشط (شانه) دارید آقای « J . Q » که با اَسنان  (دندانه های) آن زُلف و گیسو شانه زنید! از قلم نیندازم دیروز صبح در جواب به نظر شما غفلتاً حرف «آ» از سرِ ( آقای « J . Q » سلام ) افتاده بود. معذرت. اُنظُر
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    جواب هایی که از انظر رسیده:

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    پاسخ اُنظُر : یک عضو محترم با مستعار «SA» عکس مقایسه ی گرایش دو نامزد (در این پست بنده) را مورد سئوال قرار داد. بنده هیچ ورودی به اصل عکس نکردم. حتی شاخص هایی را که دو نامزد را با آن سنجیده شدند، مورد ارزیابی قرار ندادم و بالاتر هیچ قضاوتی هم روی این که کدام نامزد درین شاخص ها بهتر می اندیشد، نکردم و مهمتر این که جانبداری از هیچ کدام نکردم. و عجیب این که باید دقت کرد مگر کسی در این شاخص ها چنین فکری داشته باشد خطاست؟ اگر خطاست کدام یکی خطاست. این عکس یک نوع مقایسه است که در جامعه و رسانه ها وجود دارد. بنده اگر بخواهم این دو نامزد راه یافته به مرحله ی دوم را مقایسه کنم، نیاز به تقلید از این و آن ندارم، خودم برای خودم معیار دارم و چون برا عقل اعضا احترام قائلم هرگز فرد مورد نظرم را عیان نکرده و نمی کنم. بنده خیلی راحت فقط با دو شاخص می توانم معلوم کنم کدام یک چگونه است و چقدر می ارزد. فقط کافی است با این دو سئوال، حد فکری آن دو را حدس زد:


    شاخص اول : وقتی به پاستور رفت وزارت کشور را آیا عین دولت سیزده تماماً به سپاه و نظامیان واگذار می کند؟! از وزیر گرفته تا معاون و حتی ستاد انتخابات وزارت کشور که اینک در تیول آنان است. کدام دموکراسی وزارت کشورش را می دهد به سپاهیان و بعد از جامعه، فعالیت سیاسی و مشارکت طلب کند!

    شاخص دوم : وقتی به پاستور رفت می خواهد منوچهر اقبال باشد! موش برای شاه! یا شبیه احمد قوام که مغز و ایده ها و قدرت کشورداری خود را بروز می داد؟!
    اُنظُر


    [در پاسخ به جلیل قربانی] پاسخ اُنظُر : عضو محترم با مستعار «JQ» سلام. ضمن تشکر که روی نوشته ی بنده دیدگاه گذاشتید، با «پوشالی» خواندن نامزدهای پوششی که وقت بیت المال را (دو دوره است با رانت شورای بی حساب و کتاب نگهبان) سرقت بردند، موافقم. البته شورای نگهیان یک تشکر از بنده نیاز داشت که بارها گقتم به خاطر اجازه دادن یک نامزد از چپ مذهبی در برابر پنج نامزد از جناح راست در این دوره از این نگهبان ها تشکر می شود. آن فرد به گفته ی شما چقدر ولع داشت آقای مسعود پزشکیان در مناظره کمی تحویلش بگیرد و حسابش کند. عبور کنم. مردم همه چیز را عین آینه دیدند. نه مات بود و نه مشجر و نه حتی شطرنجی. اُنظُر

    [در پاسخ به جلیل قربانی]
    پاسخ اُنظُر : عضو محترم آقای «J.Q» سلام. اولاً تشکر که بر نوشته ام استناد پیوست کرده اید. ثانیاً باز می کنم اما تصایر زیر دولت ها مات است و نمودارها هم واضح نشان داده نمی شود. فکاهی: شاید چون دستگاه هشتاد میلیونی بنده آمریکایی است.  اُنظُر.

    [در پاسخ به جلیل قربانی] نظر اُنظُر : عضو محترم آقای «J.Q» سلام. کلاسیک بود و درس برای یادگیری.  تشکر می شود. اُنظُر.


    [در پاسخ به جلیل قربانی] نظر اُنظُر : عضو محترم آقای «J.Q» سلام. روان و ساده و مستند. برای بنده خواندنش چون به زبان واقعیت و نشر حقیقت بود، مفید واقع شد. بارها از متون بزرگان دین و دانش دیدمی که گفتند: «بدان و آگاه باش!» اینک بنده هم می گویم : بدان و آگاه باش! که این نوشته ی شما، دانستن بود و آگاهی بخشیدن. کار چاپلوسان قدرت اما کماکان لیسیدن و مقدس سازی کشکی است و سیاست را قدسی کردن؛ تا مردم را به تقلید محض از قدرت و مطیع مدید و درازمدت کردن، و حتی تا ابد از هر کس که در ساختار است پیروی نمودن. عبور کنم.  تشکر.  اُنظُر.


    [در پاسخ به جلیل قربانی]
    پاسخ اُنظُر : عضو محترم آقای «J . Q» سلام. از تعبیرات شما نکات زاده شد.  چنین هم بود. جز خروجی رفتارشان نبود. تشکر می شود بویژه از لفظ «پیمایشی» که حرف آخر را پیمایش ها می زند، اما کو گوش شنوا. فیلسوفان سیاست نه خود بنده عرض می کنم: قدرت گوش ندارد، زبان دارد. زبان زور. و این جور روحانی ها فقط توجیه گران قدرت اند ،زیرا نون آنان را در روغن بدون پالم! ریخت. اما درود بر آن استثناها آخوندها.  اُنظُر.

    [در پاسخ به جلیل قربانی]
    پاسخ اُنظُر : آقای «J . Q» هم مدرسه ای گرامی سلام. تشکر از توضیح مجدد شما.


    [در پاسخ به جلیل قربانی]
    پاسخ اُنظُر : عضو محترم آقای «J . Q» سلام. بنده چند هفته پیش در نوشتاری مطرح  کردم اگر شورای نگهبان در دوره ی قبل آقای علی لاریجانی به خاطر حضور افراد خانواده اش در خارج رد صلاحیت کرد (یک مورد از علت رد) چرا آقای سعید جلیلی را با همین علت رد نکرد  که پدرش فرانسه زیست و حتی اینک برای موردی که منشتر شده در فضاها (من وارد نمی شوم) ما را به یاد علت رد صلاحیت آقای جلال الدین فارسی انداخت توسط آیت الله سید محمد موسوی خوئینی که آن سال های اولیه ی انقلاب تعیین صلاحیت دست یک هیئت شورایی بود، و  شورای نگهبان برای مسائل سیاسی حق دخالت نداشت. عبور کنم.  اُنظُر . متنم پاکنویس نیست.

    [در پاسخ به جلیل قربانی]
    نظر اُنظُر :عضو محترم آقای «J . Q» سلام. شیخ کاظم رجبی کلاه بردار (شهرت دارد به صدیقی) در نمازجمعه ی آن سال ها گفته بود تحریم نعمت است. ولی بعد وقتی از سوی حاکمیت شنید برای رفع تحریم باید فکر کند دولت، این فرد در نمازجمعه ی بعدی حرفش را قورت داد شروع کرد به تملق گویی در باب رفع تحریم!! داستان تقلید محض بُز اخفَش در طلبگی که باید یادتان باشد آقای «J . Q» . عبور کنم .اُنظُر . متنم پاکنویس نیست.

    [در پاسخ به جلیل قربانی]
    نظر اُنظُر : عضو محترم آقای «J . Q» سلام. وقتی هواپیما مفت و هلی کوپتر مفت، چرا نروند کشورها بچرخند و بعد بگویند رابطه برقرار کردیم. دولت سیزده حتی وقتی گند دبش و فساد چند وزیر در کابینه در آمده بود در طی دو هفته سه تا سفر استانی ترتیب داده بود که داستان فساد را به مسئله ی فرعی بدل کند. قم رفته بود. مازندران آمده بود. البته به گرگان ما نیامده بود آن مرحله. بعد هم الهام علی اف که همین سه روز پیش دیکتانوری خود را کامل تر کرد پارلمان را منحل کرد. عبور کنم.  اُنظُر

    در پاسخ به جلیل قربانی: نظر اُنظُر : هم مدرسه ای محترم آقای (J . Q) سلام. راست افراطی یعنی مقلدان سرسپرده ی  مصباحیون تخیل می کردند هر که از آستان قدس بیاورند سرِ دولت بگذارند دولتش هم قدسی می شود. دارند هر روز زور می زنند دولت سیزده را قدسی جا بزنند ولی مردم از طریق "رأی" که قدرت سیاسی محکم ملت است در برابر قدرت،  سخنش را قانونا" بر کرسی می نشاند. می گویند راه فلان دولت!!! آن دولت اصلاً خودش راه را گم کرده بود حالا مبلغان آن دولت سیزده دائم و مدام زور می زنند دستور می دهند هر کس بیاید باید راه سیزده را برود!! راه !!! چه راهی !!! بیراهه بود. دولتی که وزارت کشورش را تماماً داده بود به سپاهیان و نظامیان. آقای احمد وحیدی خودش مستقیاً مدتی فرمانده اطلاعات سپاه بود در اواسط دهه ی هفتاد. عبور کنم. روی این عکسی که گذاشتید نظر خاصی ندهم. اوضاع خود گویاست. دولت پیش رو هم هر کجا دچار نقص شد هرگز مصون از نقد نخواهد بود. دولت ها می آیند و می روند. هیچ کس حق ندارد دولتی را مقدس بسازد که کسی نتواند  نقدش کند. ملت زیر بار حرف ناحق نمی رود. اُنظُر

    [در پاسخ به جلیل قربانی] پاسخ اُنظُر :
    هم مدرسه ای محترم آقای (J . Q) سلام. از اینکه به نوشته ی بنده واکنش علمی و تبیینی نشان دادی تشکر می شود؛ فراوان. تمامی ۱۰ مورد احصای شما مسموع و پذیرفتنی است. روزی این داخل گفتم چرا باید تمام کوی و برزن پایگاه مقاومت داشته باشد (که اتفاقاً از دید بنده باید هم داشته باشد، این نشان عقلانیت یک ملت است که در برابر دشمن خارجی که هر آن احتمال می رود قصد حمله به کشور کرده، نیروهای بسیج مقاومتش را، مهیا و مجهز داشته باشد و بدون گروه گرایی و ورود به تخرب و جناح کیان کشور را مراقبت کند) اما احزاب در هیچ ده و روستا و محله و شهری به این آسانی دفتر نداشته باشند که مردم یا حامیان فکری خود را تغذیه کنند و حتی سامان ببخشند. این عیب است. البته آیت الله احمد جنتی زمانی که کمی سر حال بود خطبه می خواند روزی مردم را تعبیر به یتیم کرد که باید قیّم داشته باشد. او قیم مردم یتیم!! را هم معلوم کرده بود. چنین شخصی هنوز هم حرف نخست نظام را می زند که روزی در همان مقام خطبه خواندن تحزب را مخالف تئوری "ولایت فقیه" خوانده بود. از نظر بنده نیز نظر شما در مورد حزب و رفتار حزبی و دولت و رفتار حاکمیت علمی و برابر با نُرم دموکراسی است که شق جمهوریت نظام هم از همین خصه حکایت می کند که اگر می خواهد باقی و مترقی بماند باید این روند را تسهیل کند. اگر قرار است تیمی، آسان دولت سایه داشته باشد و از پول و مکان حاکمیتی هم سودجویی کند (البته با آن دولت سایه در علم سیاست زمین تا آسمان فرق دارد این سایه ها) چرا همین دولت سایه برای سایران امکان تشکیل نداشته باشد و اگر هم شکل بگیرد همان شب دود می کنند؟! عبور کنم. باید به بهتر کردن کشور فکر کرد. در اسلام ثابتات داریم الی الابد. اما متغیرات هم داریم الی ما شا الله ... این فرع و اصل و ثابت و متغیر را اگر حکومت در نظر نگیرد و در امور مردم اخلال نکند روند رو به ریل می رود. وگرنه کیست که نداند مخالفان دولت اول پزشکیان با چه ماجراجویانی مواجه نخواهد شد. ماجراجویان از طریق رفتارهایی در ابعاد قضایی، موشکی، هسته ای سیاست خارجی، امور داخلی و حتی روی چهره های سیاسی بدون تردید بحران عمدی پدید خواهند آوورد. دیگر سازمان سیما و صدا دولت چهارده را هرگز دولت سیزده!!! فرض نمی کند. شروع می کند به  کارهایی که از همین حالا رخنه ای ها در حفره های امن!! لیست بندی کرده اند. بنده ذره ای شک ندارم. اینان دیگ را فقط خود می خواستند جوش بیارند حالا این دیگ برای شان برای چیز دیگر می جوشد و همین فردای شنبه جوش آمدند و به جوش تر خواهند آمد. چون ملاک این باند منافع ملی نیست، منفعت و جیب باندی است.  اُنظُر. پاکنویس نیست پستم.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    دو پاسخ انظر رسیده به سایت برای دو عضو:

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    دو پاسخ اُنظُر به سید موسی صباغ و آق عیسی رمضانی:
    پاسخ اُنظُر : آقای سید « صباغ دارابی » سلام. خیلی تشکر. فرمایش شما در عرایض بنده هم بود. فرمودید نباید «تعمیم» داد. بله درست است امر شما. جمله ی بنده هم تعمیم (عمومیت بخشی به امری) نداشت. گفته بودم «کسانی». که به معنی «همه» نیست. عبارت بنده این بوده. دقت شود به واژه ی «از بین راستی ها کسانی...» که نگفته ام، همه. کسانی، یعنی همان تعمیم ندادن به فرمایش شما:

    بنده نوشته بود : "از بین راستی ها کسانی به جای چماق که عصایی آشکار است، توسل به گزارش نویسی می شدند و افراد محلات خود را از شغل و نان و معیشت و کار اداری دولتی و حتی کارگری شرکتی، و بدتر از همه از دانشجو شدن در دانشگاه می انداختند که از هزاران بار از چماق بدتر بود."

    مهمتر این بوده آقای سید « صباغ دارابی » هم مدرسه ای گرامی، که گزینش کلاً و تماماً دست راستی ها بوده و تحقیقات محلی هم، دور راستی ها می چرخیده. همین حالا هم شورای نگهبان رصدگران بیشمارش را از راستی ها در سراسر کشور چیده که کی را رد کند کی را از فیلتر بد خود عبور. زیاد هم از کشور و سیاست سر در در نمی آورند به قول نماینده ی شهرشان در قم آقای محمد منان فقیهان و حقوقدانانی اند "زیر کولر سرد و خنک" یک کارهایی هم می کنند. یک منظور از چند منظور او این است پزشکیان را چرا تأیید کردند که مردم به وی رو آووردند و ادامه ی دولت سیزده را تا ظهور آقا صاحب همه ی عصرها (عج) از دستشان پراندند. عبور کنم. از شما تشکر می شود بزرگوار و قابل احترام. اُنظُر.


    پاسخ اُنظُر : آقای « رمضانی دارابی » سلام. با خواندن نوشته ی گیرای شما دلگرم شد بنده. چه خاطره ی خوشی تعریف کردید. آن سرازیری سعدآباد که به سمت تجریش طی شود، یک سویش به خیابان مقدس اردبیلی می خورد. حتماً شما که تهران هستی خبر دارید آن خیابان گران و لوکس، چه سرانی از نظام «مقدس»!!! خانه دارند یا در خانه ی مصادره ای زندگی می کنند! عبور کنم. مسئولان، اسمشان فقط مسئولان است که بر عکس، اصلاً پاسخگو نیستند. به آنان باید به تعبیر بنده گفت "نامسئولان" یعنی پاسخ نمی دهندگان! شاید کوفه رفته باشید. پادگانشهر بود. امتیازات در آن، در حکومت مولا امام علی (ع) کامل لغو شده بود. تهران پایتخت (تخت کجا بود که پای هم داشته باشد) از همان خیابان مقدس اردبیلی تا پیشوا، پنجاه یا شصت کیلومتر راه است. یعنی شمال خوش تهران را به جنوب تلخ تهران وصل می کند. در تمام این مسیر طویل، هر چه به سمت پیشوا کسی برود از تعداد خانه های نامسئولان! کم و کمتر می شود. چرا؟ چون هر چه به جنوب پیشوا می روند، هم هوا بدتر می شود و مردم ناداراتر. سران نظام به جای جنوب شهر، در شمال شهر قرُق شدند (می شود خواند : غرق شدند) استثنا هم دارد، ساده زیست دارد. ولی قاعده روی همان مناطق مرفه نشینی است. آن وقت می گویند دشمن قصد فکر ملت را کرد که مغز جوان را تخریب سازد. خود نامسئولان نظام، جلوتر از همه، از اصول انقلاب پیاده شدند و برای خودشان در اکمل اکمل بار و هیمه و هیزم (در گرگان به چوب خشک می گویند هیمه) و آتش و ذرت و ذرات و زرّات جمع کردند و همچنان گرم جمع آوری اند. عبور کنم. مسرور شدم آن سالها مجلات مهم کشور می خواندید. حتماً پر از نکته ها هستید. مثل آقای دکتر مهدی محقق، بله درست فرمایش کردید، ندرت داریم، یا نداریم. خدای بلندمرتبه شما رهپوی آن فقیه و فیلسوف پاک و مبرا را سلامت دارد. از شما تشکر می شود مرد دانا. اُنظُر.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    شیخ احمدی در صحن مدرسه خطاب به عموم:

    اساسا بفرمایید چی شد که سر و کله آقا یا خانم اُنظُر دوباره پیدا شد؟

     

    امیر رمضانی :
    [در پاسخ به 🔋 🔋]
    درود جناب اُنظُر . چرا شما بعنوان فردی که احساس مسئولیت در امور اجتماعی و مذهبی میکنید . فقط آن سند که همه ی گروه آن عمل را تقبیح و محکوم کردند . این عمل را مباح و روا میدانید !؟  جهت اطلاع بیشتر شما عکس زیر را هم جانمایی میکنم . از دوستان بابت این عکس عذر خواهی میکنم . نگوییم ، میگویند در خفا و شخصی بوده ولی این عَلَن را چگونه تحلیل میکنید 👇👇. پی نوشت . من هیچ فقط تماشای بی غیرتی و توهین به تمامی دستگاه جمهوری اسلامی. در ضمن هر دو به باور مردم و تاب آوری مردم و ایمان مردم ضربه میزنند . این و آن نداره.

  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    چند پیام از اعضای مدرسه فکرت در مورد اُنظُر:

    اهل قلم,
    [در پاسخ به شیخ احمدی]
    سلام
    انظر در لبنان تشریف دارند

    حجت رمضانی
    [در پاسخ به اهل قلم]
    سلام صبح بخیر مردی ره لو هادایی خدا کنه پیجر شه همراه نداشته باشه😉

    احمدی
    [در پاسخ به اهل قلم]
    سلام سیدنا
    صباح الخیردر غیاب جناب مدیر، شما بزرگ گروه هستید.انظر مگر دنبال پیجر یا میجر رفته؟
    خدا کنه سالم برگرده.

    مهدی امید محرومان
    [در پاسخ به احمدی]
    سلام هر اقدامی به دنبال نیتی است خدا لعنت کند کشمیری و کلاهی و سازمان متبوعشان را

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    توضیح دامنه:
    پاسخ رسیده از اُنظُر به برخی از اعضایی که نظر گذاشتند:

    پاسخ اُنظُر :

    آقای ،، رمضانی دارابی ،، سلام

    توجه شده است به نوشته ی بنده. از شما تشکر می شود. در آن پست همین نوع نگرانی هنجاری شما را آوورده بودم. دقت دوباره بخرج دهید می بینید که بنده نوشته بوده بودم ،،و نباید هم باشد،، دوباره جمله ام را می گذارم :

    ،،اگر چهار خال موی زن نباید در انظار بیرون باشد و نباید هم باشد، زمین خواری حوزه هم نباید باشد.،،

    با احترام : اُنظُر.


    پاسخ اُنظُر :

    آقای ،، احمدی ،، روحانی محترم مدرسه سلام

    شما از مصادر محترم و اندیشمند این مدرسه هستید. بنده حتی روحش خبر نداشت که برای ورود به مدرسه باید از شما اذن بگیرد، وگرنه مأذون از آن مصدر معظم، وارد حیاط و کلاس مدرسه می شد !

    فکاهی نیاز شد پاسخ : سمت گرگان ما جمله ی ،،سر و کله پیدا شد...،، در ادبیاتتان قبح ذاتی نه، اما قبح عرضی و ادبی دارد. عبور کنم. بنده فکر نمی کرد باید از دم تیغ نظارت اذن و اجازه ی آخوند باید عبور کند! شما کشور را زیر تیغ خود بردید بس است!

    با احترام : اُنظُر.


    اهل قلم] [در پاسخ به احمدی]
    سلام استاد آقاشیخ احمدی صمیمی و دوست داشتنی
    اول اینکه ، همواره کوچک و شاگرد هستم .
    دوم اینکه ،
    پیجر ترفند خوب و کارسازی نبود برای رژیم ضدبشری .
    سوم اینکه ، انظرهمه جا هست!


    [در پاسخ به اهل قلم]
    پاسخ اُنظُر :
    آقای ،، اهل قلم،، سید و سرور این مدرسه سلام
    شما خود یک بارقه ی شعله ور مدرسه ای. بنده به آن جناب به حکم ادب و علاقه به علم و دانش، احترام قائلم. تشکر می شود نیکی می کنی به این بنده ی کوچک خدا. اخلاق نیکوی شما زبانزد مدرسه شد. به بنده برای هیج لحظه ای در آموختن، درنگ نکن مرد صالح و خردورز.
    با احترام : اُنظُر.

  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    [در پاسخ به 🔋 🔋]
    جناب انظر
    با سلام

    پیش از این هم نوشتم این گونه حضور اصلا زیبنده این گروه و نحوه مدیریت آن نیست.
    چرا تلاش دارید برای رد گم‌کنی جوری نگارش کنی که ما فکر کنیم شما خیلی بر ادبیات مسلط نیستید و در عین حال صاحب نظرید؟
    عباراتی مانند:
    حتی بنده روحش خبر نداشت.
    بنده فکر نمی‌کرد.
    کسی که عبارت "مصدر معظم" را به کار می‌برد، نمی‌تواند بگوید "بنده فکر نمی‌کرد".
    بی‌زحمت با این عبارات، آدرس غلط ندهید.
    هرچه زودتر از پس ابر بیرون بیا و رخ بنمای.

    آن اصطلاح هم در هیچ کجا نه قبح ذاتی دارد، نه صفاتی، نه اخلاقی و نه عرفی.

    راسی،
    از لبنان برگشتید؟
    سفر بی‌خطر، خوشحالیم که سالم برگشتید.

    محمدرضا احمدی

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    توضیح دامنه:
    پاسخ رسیده از اُنظُر  که نظر گذاشتند:

    پاسخ اُنظُر :
    آقای ،، احمدی ،، روحانی محترم مدرسه  فکرت سلام و تشکر از آن مقام معنوی و متفکر.
    فکاهی دوم نیاز شد در پاسخ : بنده آخوند را خیلی دوست دارد، اما از آخوند تقلید !! نمی کند!!
    با احترام : اُنظُر.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    [در پاسخ به 🔋 🔋]
    السلام علیکم  و رحمه الله وبرکاته ...مراجع عظام می فرمایند : کسی که در مسائل شرعی اسلامی صاحب نظر است  حق ندارد تقلید کند ( رساله مراجع عظام )  دعاگو شفیعی مازندرانی

    اهل قلم,
    [در پاسخ به 🔋 🔋]
    سلام جناب انظرخوش قریحه و مشرف بر زوایای ادبیات سیاسی و تحلیل...

    خوش گوارا باشید از تنفس اکسیژن و تندرست باشید از بلایای موجود .

    لطف تان عزت شرافت من است .
    از تحلیل و رویکرد هایی که پیش بینی می کنید مبتنی بر بصیرت استراتژی است .
    خیلی زیاد استفاده می کنم و روش پیش بینی ات برای راهکارهای نوین حفظ نظام بهره می برم بخاطر اینکه درحال تکوین است .

سایت دامنه ی داراب کلا : فرهان پنجم