اصل ۵۱ : اختیار و  آزادی انسان واقعیتی محسوس و انکارناپذیر است. وجدان هر انسان و همچنین روش عُقلا بر این امر گواهی می دهد.


اصل ۵۲ : انسان مجبور نیست، اما در عین حال، کاملا" به خود وانهاده هم نیست. نه جبر، و نه تفویض، بلکه چیزی میان این دو.

 

اصل ۵۳ : خدا از ازل به افعال و اعمال ما آگاهی داشته و این علم ازلی، با اختیار و آزادی انسان هیچ گونه منافاتی ندارد.

 

اصل ۵۴ : مشیت حکیمانه الهی ایجاب می کند که برای پیمودن راه تکامل، پیامبرانی را به سوی بشر بفرستد و به هدایت های عقلی اکتفا نکند. چون هدایت های عقلی نمی تواند جایگزین هدایت های آسمانی شود، زیرا خرد و دانش بشر محدود و نارساست.


اصل ۵۵ : قرآن هدف از بعثت پیامبران را تقویت مبانی توحید، تزکیه و تهذیب نفس، تعلیم کتاب و قیام مردم به قسط شمرده است.


اصل ۵۶ : پیامبران راستین را به سه راه می توان از مدعیان دروغین این مقام، بازشناخت: اِعجاز، تصدیق پیامبر پیشین و مجموعه قرائن و شواهدی که بر صدق ادعای شخص گواهی می دهد.


اصل ۵۷ : میان معجزه و صدق دعوت نبوت، رابطه ای منطقی برقرار است، و اعجاز، یک دلیلِ منطقی بر صدق ادعاست، نه دلیل اقناعی. چون برخی از مردم فقط با مشاهده ی این قدرت خارق العاده به او ایمان می آورند.


اصل ۵۸ : انجام کار خارق العاده با دعوی نبوت، "معجزه" نام دارد، ولی انجام همین کار از سوی فرد صالح، "کرامت" خوانده می شود.


اصل ۵۹ : معجزه با ویژگی های چهارگانه ی زیر، از سِحر و جادو جدا می شود: آموزش ناپذیری. دعوت به مقابله. معارضه ناپذیری. تنوع در انجام کارهای معجزه. مثلا" موسی (ع) بدون آموزش قبلی، عصا را افکند و اژدها شد.


اصل ۶۰ : ارتباط پیامبران با جهان غیب، از طریق وحی صورت می گیرد، نه عقل و خرد و حسّ و یافته های ظاهری.


توضیخ : اصل ۴۷، یعنی همان قاعده‌ی لطف خدا. نیز تفویض در اصل ۵۲، یعنی قائل باشیم که خدا همه چیز را به انسان واگذار کرد! که امری غلط است. کرامت، مانند نزول مائده آسمانی برای حضرت مریم (س). نزول وحی از مظاهر غیب است که باید به آن ایمان آورد و با مقیاس‌های عادی نمی توان وحی را تبیین کرد.

ادامه دارد...

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/75