دمی با مردی در تبعید ابَدی
به قلم دامنه. به نام خدا. معمولاً هر یڪ از ما علاوه بر قرآن و ڪتابهای دعا، بر حسب علائق مطالعاتی با ڪتابهایی اُنس و رابطهای ناتمام داریم. من نیز هر وقت نیاز بیابم با برخی ڪتابها قرار دائمی دارم. ازجمله رُمانِ «مردی در تبعید ابَدی» ڪه گاه آن را مرور میڪنم؛ رُمانی بر اساس زندگی ملاصدرای شیرازی، نوشتهی جاویدان زندهیاد نادر ابراهیمی، ڪتابی ڪه برایم تمام نمیشود. این ڪتاب را در ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ در دامنه در این پست (اینجا) و سپس سال بعد در مدرسه معرفی ڪرده بودم. اینڪ در این روزها، حس میڪنم سهچهارپنج نڪتهی دیگر از آن را اگر باز هم بنویسم نافع و عاید خواهد بود.
وقتی ملاصدرا برای گذرانِ تبعید، به ڪویر ڪهَڪ نزدیڪ شد، تڪجملاتی از زبان او در لابهلای رُمان بر جان مینشیند؛ آنجا ڪه ازو میشنویم «صدای خدا از گلوی مردمِ دردمندِ ڪوچهوبازار برمیخیزد» و با دردمندی «تخت سلطنت» را «تختی برای مُزدبگیران بیاختیار» میخوانَد و به ڪنایه و نقدِ وضع موجودِ عصر صفوی، بر گوشها مینوازاند ڪه بهعینه دارد میبیند برخیها را «هنوز هم غذا بیش از دعا» هوشیار! میڪند».
او بر این بود «مشقّت را به خاطر خدا باید تحمل» نمود، اما «تسلیم مشقّت» نباید شد. تحملِ اندوه به معنای اندوهپرستی نیست، زیرا «مشقّت، آزمایشیست، و راهیست میانبُر به جانب آرامش و شادمانی.» از نظر ملاصدرا «خیال»، خیال خوب «بعد از خدا، زیباترین چیزها»ست.
نڪته: خود و خوانندگان شریف را فرامیخوانم ڪه خود را انباردارِ وَهم و اندوه و اضطراب نڪنیم، بلڪه برای خیال خود، نجوا و برای خدای خود مناجات بیافرینیم تا خویشتن را آرام، باآرمان و در امان و ایمن و ایمان نگاه داریم.