اِقبالی و اِدباری عقل
به قلم دامنه. هفت کول (۶۰). اِقبالی و اِدباری. به نام خدا. سلام. در شصتمین قسمت سلسله نوشتاری هفت کول این گونه می نویسم: عقل آدمی از دو وِجهه، برخوردار است یا میتواند اقبالی شود و یا قادر است ادباری گردد. ادباریشدن عقل یعنی یک طرّار (=تردست، مکّار) و یک شیّاد (=حُقّهباز، شارلاتان) نیز برای اهداف شُوم خود از عقل مدد میگیرد. به عبارتی عقل پیشه میکند. اما وِجهه (=جانب) اقبالی عقل، انسان را در اهداف درست و حقیقتها کمک میکند.
چرا عقل دو وجهه دارد؟ چون اساساً انسان دو ناحیه دارد یک ناحیهی اقبالی و یک ناحیهی شیطانی. پس؛ وجههی ادباری انسان در حقیقت شیطان است که جای خدا را در او اشغال کرده است. و او را فردی «جدا از خدا» بار آورده است. بزرگان به ما آموختند همیشه سه چیز از آنان به یادگار داشته باشیم تا رستگار گردیم:
۱. خدا، «هستِ مطلق» است.
۲. تاریخ، «بود» است.
۳. جهان، «شدن» است. یعنی صیرورت؛ که همیشه در حال تحوّل (=حالی به حالی) میباشد.
یادم مانده است که یکی از دانشمندان دینی، خدا را «ابَرهست» میدانست. نکته بگویم: در کتاب «قرآنشناسی» مرحوم محمدمهدی فولادوند صفحهی ۴۹۱ خوانده بودم که روح آدمی از سنخ هیچ موجودی نیست، فقط «دَمِ» الهی است. بنابراین روح و دَم الهی از عالَمِ بالا، برای کارآموزی انسان میآید و در کمالِ آدمی دخالت دارد.
اِقبالی و اِدباری عقل
به قلم دامنه. هفت کول (۶۰). اِقبالی و اِدباری. به نام خدا. سلام. در شصتمین قسمت سلسله نوشتاری هفت کول این گونه می نویسم: عقل آدمی از دو وِجهه، برخوردار است یا میتواند اقبالی شود و یا قادر است ادباری گردد. ادباریشدن عقل یعنی یک طرّار (=تردست، مکّار) و یک شیّاد (=حُقّهباز، شارلاتان) نیز برای اهداف شُوم خود از عقل مدد میگیرد. به عبارتی عقل پیشه میکند. اما وِجهه (=جانب) اقبالی عقل، انسان را در اهداف درست و حقیقتها کمک میکند.
چرا عقل دو وجهه دارد؟ چون اساساً انسان دو ناحیه دارد یک ناحیهی اقبالی و یک ناحیهی شیطانی. پس؛ وجههی ادباری انسان در حقیقت شیطان است که جای خدا را در او اشغال کرده است. و او را فردی «جدا از خدا» بار آورده است. بزرگان به ما آموختند همیشه سه چیز از آنان به یادگار داشته باشیم تا رستگار گردیم:
۱. خدا، «هستِ مطلق» است.
۲. تاریخ، «بود» است.
۳. جهان، «شدن» است. یعنی صیرورت؛ که همیشه در حال تحوّل (=حالی به حالی) میباشد.
یادم مانده است که یکی از دانشمندان دینی، خدا را «ابَرهست» میدانست. نکته بگویم: در کتاب «قرآنشناسی» مرحوم محمدمهدی فولادوند صفحهی ۴۹۱ خوانده بودم که روح آدمی از سنخ هیچ موجودی نیست، فقط «دَمِ» الهی است. بنابراین روح و دَم الهی از عالَمِ بالا، برای کارآموزی انسان میآید و در کمالِ آدمی دخالت دارد.
به قلم دامنه. هفت کول (۶۰). اِقبالی و اِدباری. به نام خدا. سلام. در شصتمین قسمت سلسله نوشتاری هفت کول این گونه می نویسم: عقل آدمی از دو وِجهه، برخوردار است یا میتواند اقبالی شود و یا قادر است ادباری گردد. ادباریشدن عقل یعنی یک طرّار (=تردست، مکّار) و یک شیّاد (=حُقّهباز، شارلاتان) نیز برای اهداف شُوم خود از عقل مدد میگیرد. به عبارتی عقل پیشه میکند. اما وِجهه (=جانب) اقبالی عقل، انسان را در اهداف درست و حقیقتها کمک میکند.
چرا عقل دو وجهه دارد؟ چون اساساً انسان دو ناحیه دارد یک ناحیهی اقبالی و یک ناحیهی شیطانی. پس؛ وجههی ادباری انسان در حقیقت شیطان است که جای خدا را در او اشغال کرده است. و او را فردی «جدا از خدا» بار آورده است. بزرگان به ما آموختند همیشه سه چیز از آنان به یادگار داشته باشیم تا رستگار گردیم:
۱. خدا، «هستِ مطلق» است.
۲. تاریخ، «بود» است.
۳. جهان، «شدن» است. یعنی صیرورت؛ که همیشه در حال تحوّل (=حالی به حالی) میباشد.
یادم مانده است که یکی از دانشمندان دینی، خدا را «ابَرهست» میدانست. نکته بگویم: در کتاب «قرآنشناسی» مرحوم محمدمهدی فولادوند صفحهی ۴۹۱ خوانده بودم که روح آدمی از سنخ هیچ موجودی نیست، فقط «دَمِ» الهی است. بنابراین روح و دَم الهی از عالَمِ بالا، برای کارآموزی انسان میآید و در کمالِ آدمی دخالت دارد.
اِقبالی و اِدباری عقل
به قلم دامنه. هفت کول (۶۰). اِقبالی و اِدباری. به نام خدا. سلام. در شصتمین قسمت سلسله نوشتاری هفت کول این گونه می نویسم: عقل آدمی از دو وِجهه، برخوردار است یا میتواند اقبالی شود و یا قادر است ادباری گردد. ادباریشدن عقل یعنی یک طرّار (=تردست، مکّار) و یک شیّاد (=حُقّهباز، شارلاتان) نیز برای اهداف شُوم خود از عقل مدد میگیرد. به عبارتی عقل پیشه میکند. اما وِجهه (=جانب) اقبالی عقل، انسان را در اهداف درست و حقیقتها کمک میکند.
چرا عقل دو وجهه دارد؟ چون اساساً انسان دو ناحیه دارد یک ناحیهی اقبالی و یک ناحیهی شیطانی. پس؛ وجههی ادباری انسان در حقیقت شیطان است که جای خدا را در او اشغال کرده است. و او را فردی «جدا از خدا» بار آورده است. بزرگان به ما آموختند همیشه سه چیز از آنان به یادگار داشته باشیم تا رستگار گردیم:
۱. خدا، «هستِ مطلق» است.
۲. تاریخ، «بود» است.
۳. جهان، «شدن» است. یعنی صیرورت؛ که همیشه در حال تحوّل (=حالی به حالی) میباشد.
یادم مانده است که یکی از دانشمندان دینی، خدا را «ابَرهست» میدانست. نکته بگویم: در کتاب «قرآنشناسی» مرحوم محمدمهدی فولادوند صفحهی ۴۹۱ خوانده بودم که روح آدمی از سنخ هیچ موجودی نیست، فقط «دَمِ» الهی است. بنابراین روح و دَم الهی از عالَمِ بالا، برای کارآموزی انسان میآید و در کمالِ آدمی دخالت دارد.
به قلم دامنه. هفت کول (۶۰). اِقبالی و اِدباری. به نام خدا. سلام. در شصتمین قسمت سلسله نوشتاری هفت کول این گونه می نویسم: عقل آدمی از دو وِجهه، برخوردار است یا میتواند اقبالی شود و یا قادر است ادباری گردد. ادباریشدن عقل یعنی یک طرّار (=تردست، مکّار) و یک شیّاد (=حُقّهباز، شارلاتان) نیز برای اهداف شُوم خود از عقل مدد میگیرد. به عبارتی عقل پیشه میکند. اما وِجهه (=جانب) اقبالی عقل، انسان را در اهداف درست و حقیقتها کمک میکند.
چرا عقل دو وجهه دارد؟ چون اساساً انسان دو ناحیه دارد یک ناحیهی اقبالی و یک ناحیهی شیطانی. پس؛ وجههی ادباری انسان در حقیقت شیطان است که جای خدا را در او اشغال کرده است. و او را فردی «جدا از خدا» بار آورده است. بزرگان به ما آموختند همیشه سه چیز از آنان به یادگار داشته باشیم تا رستگار گردیم:
۱. خدا، «هستِ مطلق» است.
۲. تاریخ، «بود» است.
۳. جهان، «شدن» است. یعنی صیرورت؛ که همیشه در حال تحوّل (=حالی به حالی) میباشد.
یادم مانده است که یکی از دانشمندان دینی، خدا را «ابَرهست» میدانست. نکته بگویم: در کتاب «قرآنشناسی» مرحوم محمدمهدی فولادوند صفحهی ۴۹۱ خوانده بودم که روح آدمی از سنخ هیچ موجودی نیست، فقط «دَمِ» الهی است. بنابراین روح و دَم الهی از عالَمِ بالا، برای کارآموزی انسان میآید و در کمالِ آدمی دخالت دارد.
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هم میهن ارجمند! درود فراوان!
با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن
"وب بر شاخسار سخن "
هر ماه دو یادداشت ملی – میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.
خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.
آدرس ها:
http://payam-ghanoun.ir/
http://payam-chanoun.blogfa.com/
[گل]
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
سلام و خداقوت.
راستش در برابر فرمایش اساتید فن. من حقیر حرفی برای گفتن ندارم. خیلی هنر کنم این است که بخوانم و چیزی بیاموزم.
فقط به مناسبت این روزها که نام علامه طباطبایی علیه الرحمه سر زبون هاست. در باره روح، المیزان را می خواندم. یادم هست که تفسیر یسئلونک عن الروح.... من امر ربی را می خواندم و تا اون موقع فکر میکردم که معنی مِنَ امر ربّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا. یعنی این که این سئوال ها به شما مربوط نیست!! :)
بعد که متن تفسیر را خوندم. چیزهایی دستگیرم شد که برام جالب بود..