تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
چه باشد زندگانی را بهایی

به قلم دامنه : به نام خدا. ماندهبودم از میان سه موضوع -که در ذهن چرخش داشت- کدام را برای ستون روزانهام در مدرسهی فکرت بنویسم. سه موضوع این بود: ۱. دعاهای مُنشاء و مأثور، ۲. آیا ایرانیها هم نژادپرستاند؟ ۳. تبارشناسی باند اکبر طبری.
اما پیش از نوشتن یکی از این سه سوژه، مشغول مطالعهی رباعیهای مرحوم خلیلالله خلیلی شاعر معاصر افغان بودم و همین ذهنم را از آن سه موضوع انصراف داد. وی که در سال ۱۳۶۶ هجری خورشیدی در پاکستان درگذشت دارای «۶۲ اثر منظوم و منثور در عرصههای مختلف هنر، ادب، سیاست، فلسفه و عرفان» است.
من سه رباعی از چندین رباعی وی را زینت ستون روزانهی امروزم میکنم تا گفته باشم هرگونه نژادپرستی و نژادگرایی و آپارتاید نادرست است و با روح اسلام و انسانیت و معنویت ناسازگار است.
بارها دیدهام که در میان ایرانیها هم نوعی خفیف و حتی شاید بعضاً شدید، نژادپرستی و نژادگرایی وجود دارد. خصوصاً علیهی نژاد عرب و قوم افغان؛ بهویژه از سوی کسانی که دم از باستانگرایی ایرانی میزنند. حال آنکه قرآن در آیهی ۱۳ سورهی حجرات (منبع)، تمام امتیازات نژادی و جنسی و «تبعیضهاى نژادى، حزبى، قومى، قبیلهاى، اقلیمى، اقتصادى، فکرى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى را مردود» و لغو و به جای آن «تقوا» را ملاکِ کرامت انسان کرد.
وبلاگ مربوط به: خلیلالله خلیلی: اینجا
با خلق نکو بِزی که زیور این است
در آینهی جمال، جوهر این است
آن قطرهی اشکی که بریزد بر خاک
بردار که گنج لَعل و گوهر این است
(رباعی ۷)
چه باشد زندگانی را بهایی
فسرده از نَمی، خشک از هوایی
ز مَطبخ سالها تا مُستراحیم
مگر این زندگی یابد بقایی
(رباعی ۵۳)
سرمایهی عیش، صحبت یاران است
دشواری مرگ، دوری ایشان است
چون در دل خاک نیز یاران جمعند
پس زندگی و مرگ به ما یکسان است
(رباعی ۴)
(منبع)
هشت نکته در پیام اوباما
به قلم دامنه : به نام خدا. ڪاش انگلیسی و ترجمه بلد بودم و پیام «باراڪ اوباما» را خودم با احاطه بر متنِ اصلی، برگردان میڪردم تا ببینم حرفش چیست. گرچه به یڪی از ترجمهها (منبع) دسترسی پیدا ڪردم، اما معمولاً ترجمهها بهدرستی و رسا، به فارسی برگردان نمیشوند. فرض را بر این میگذارم این برگردان، درست، همان است ڪه اوباما به مردم معترض آمریڪا گفته است. به گمان من -با پرهیز از اینڪه او ڪیست و در زمانِ زِمامداری و صدارتش بر آمریڪا چه رفتارهایی با ایران و جهان ڪرد- هشت نڪته در پیامش نهفته است ڪه دستڪم در فضای نظری میتواند جنبههایی برای مطالعات و مطالبات بیافریند.
۱. اعتراضات را «فرصت» تفسیر ڪرده، نه «شورش» و گفته این میتواند برای «جامعه و حتی ڪشور» استفاده شود تا «بالاخره تاثیری داشته باشیم.» یعنی با این فعلِ جمعِ «داشته باشیم» خود را نیز، داخل اعتراضات قرار داد نه مانند برخیها ! بیرونِ گود.
۲. از اعتراضات به عنوان «تغییر ذهنیتِ در حالِ انجام» تعبیر ڪرد ڪه از طریق آن «یڪ آگاهی بسیاربزرگ به وجود آمده» و با این رویڪرد، باز خود را با معترضان جمع میبندد و میگوید: «تا ما متوجه شویم ڪه میتوانیم بهتر از این عمل ڪنیم.»
۳. او رسماً میگوید «تظاهرڪنندگان ڪنونی» در حال ارائهڪردن «یڪ تابلوی نقاشی از آمریڪا» هستند ڪه «حضور جوانان» و «انگیزههایشان میتواند الهامبخش تغییرات عمیقتری باشد.»
۴. جالب اینڪه از درون اعتراضات به بیرون آن هشدار میدهد یعنی به «همهی فرمانداران ایالتهای ڪشور» ڪه از آنان میخواهد تا «سیاستهای استفاده از زور را با اعضای جوامع خود بازبینی ڪنند.» بازبینی سیاست زور، نیاز امروزی بشیریت است ڪه گویا بر اوباما نیز روشن گردیده است.
۵. او همچنین از «تمامی مردم» درخواست ڪرد «ڪه با یڪدیگر همڪاری داشته باشند» ڪه چه شود؟ هدف را معین میڪند: تا «آمریڪا را تغییر دهند» زیرا معتقد است «ڪشور» با «ارزشهایش مطابقت» ندارد. در واقع با این سخن، بر نقدِ جدّی ملل آزادهی جهان بر رفتارهای ڪریه و قُلدورمآب آمریڪا صحّه گذاشته شد.
۶. در نگاه اوباما «اعتراضات ڪافی نیستند» چرا؟ چون آنچه به نظر او مهمتر است «حضور پرشور» مردم در «انتخابات آینده» است. یعنی پیوند خیابان با صندوق آراء. نماد دموڪراسیهای واقعی این است، هم خیابان و هم صندوق رأی باید برای مردم آزاد باشد. و امروزه ڪه سران شریر آمریڪا به سرڪوب مردم در خیابانها مشغولاند ازینرو اوباما این دو مسأله را به هم مرتبط ڪرد.
۷. اوباما «رأیدادن در مقابل اعتراض» یا «مشارڪت در ازای نافرمانی مدنی» را نادرست میداند و معتقد است در چنین رویڪردی اوضاع ڪشور «در این مسیر یا در آن مسیر پیش نمیرود بلڪه باید هر دو با هم باشند.» دلیلش روشن است. اعتراض با رأیدادن پیوند دارد. وگرنه اعتراضاتی «ڪور» میشود و هرجومرج.
۸. و او حرف اصلیاش در آخر پیام میزند و آن این است: «به منظور تغییر واقعی، باید روی مشڪل متمرڪز شد و افرادِ در قدرت نباید آسوده باشند.» دوباره خود را با معترضان جمع میبندد و این هدف را برملا میڪند: «باید تغییر را به راهحلها و قوانین عملی ڪه قابل اجرا هستند و نظارت روی اجرای آنها باشد، تبدیل ڪنیم.»
نڪته: با این متنم خواستم، هم رسانده باشم با نگاه خودِ آمریڪاییها -آن هم اوباما ڪه هم در صدارت بود و هم خود یڪ سیاهپوست است- به آنچه در آمریڪا میگذرد، واقعیتر میتوان از خبر به اطلاعات سیر ڪرد.
و هم گفته باشم اینڪه اوباما معتقد است نباید گذاشت «افرادِِ در قدرت» در آسودگی باشند، اصلی فراگیر است. در ادبیات سیاسی شیعه، امام علی (ع) به مردم -به این مضمون- میفرمودند با چشمانِ ناظرتان ڪجیهای قدرت را راست ڪنید.
مَتاعهای هر یک از ما
از این میان، یڪ خوی و خصلتِ خوب ایرانیها علاقهیشان به ڪتاب است نیز ڪتابخوانی. گاه ڪتابی به دست انسان میرسد و یا خریداری میڪند و یا شیرینتر اینڪه به او اِهداء میشود ڪه آدم از وَجد، پَر درمیآورد؛ زیرا میبیند ڪتاب آنقدر زیبا بهچاپ رسیده، آنقدر از ڪاغذش بوی قشنگی متصاعد (=بلند) میشود و آنقدر محتوای رسا و دانشافزا دارد، درمیمانَد ڪتاب را بخواند یا با آن زندگی ڪند و بو بڪشد و ڪنارش بنشیند و دست از سرش برندارد. ڪنارِ ڪتاب نشستن هم، مزّهای دارد ڪه مگو و مَپرس.
منزل یڪ بزرگواری رفته بودم در مشهد. افتخار میڪرد در خونهاش ڪتابخانه دارد با ڪتابهای نفیس (=گرانبهاء، ارزشمند) و بهروز. حتی با خشنودی و خندان از داشتنِ شاهنامهی فردوسی و سریِ ڪامل لغتنامهی مرحوم دهخدا لذت میبُرد. و من از این رفتارش ڪیف برده بودم. چراڪه از نظر من، هیچ ڪجای خانهی ڪسی، زیباتر از ڪتابخانه نیست. آنهم ڪتابخانهی یڪ ایرانی ڪه قفسههای ڪتابش، بهیقین در خود سالها فرهنگ ادب و دیانت و انسانیت جای داده است و بارِ وزین آن را میڪشد.
تا اینجا مقدمه بافتم، شاید هم چانه ڪشیدم! و شاید ورّاجی ڪردم؛ همان پُرچانگی. بههرصورت، حرفم این است نمیتوانستم از ڪتابهایی ڪه سالهای دور و اخیر و همچنان خوانده و میخوانم پرده برندارم. اساساً ڪتاب میخوانیم تا بدانیم، بگوییم، بنویسیم، و اگر اهلش بودیم به نیڪیهای آن عمل و از نڪوهیدههای آن پرهیز ڪنیم.
ازجمله ڪتابی ڪه چندسال پیش بر دلم نشست ڪتاب «آیین و اندیشه» است ڪه بررسی مبانی و دیدگاههای مڪتب تفڪیڪ است نوشتهی حجتالاسلام سید محمد موسوی ڪه بسیار پربار نوشت. چاپ اول آن ۱۳۸۲ است از انتشارات حڪمت.
استاد محمدرضا حڪیمی در یڪ جای این ڪتاب میگوید: «تودههای متدیّن، به دلیل سائقهی درڪ ایمانی و تلقی نظری خویش، تفڪیڪی هستند. یعنی معارف و اعتقادات خالص را از بیانات دینی میجویند.»
این را میدانیم ڪه حُڪمای اسلامی اتفاق نظر دارند ڪه میان علم -بهویژه حڪمت الهی- و قداست، «پیوندی محڪم و استوار» برقرار است. علت قداست دانشها و علوم به دلیل تشبُّه به حقتعالی است (ڪه حڪیم مطلق، اوست) زیرا «همهی علوم، در صددِ اظهارِ حقیقتی از حقایق عالَم هستی»اند.
ملاڪ شرافت علم هم -ڪه در صفحهی ۳۴ ڪتاب آمده است- این است:
فضیلت و شرافت هر علم:
یا به شرافت موضوع آن است؛
یا به شرافت روش آن است؛
یا به شرافت اهمیتِ غایت آن.
نڪته: مڪتب تفڪیڪ قائل به جدایی ڪلی میان دین و فلسفه و عرفان نیست، اما «تساوی ڪلی» میان آن را «نفی میڪند». تفڪیڪیها -ازجمله علامه محمدرضا حڪیمی- مخالف عقل و فلسفه هم نیستند، بلڪه به اعتبار پیروی از وحی، از «عقل دفائنی» بهره میبرند ڪه «اعماق عقل» است؛ به تعبیر آقای حڪیمی «عقلِ اَنواری»؛ ڪه میان آن با «عقلِ ابزاری» فرسنگها فرق است. بگذرم.
سرافکندگی بزَککنندگانِ آمریکا
دو جمله از سخنان ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ رهبری: «اینکه مردم آمریکا شعار میدهند که بگذارید نفس بکشیم یا نفس نمیتوانیم بکشیم، در واقع حرف دل همه ملتهایی است که آمریکا در آنجا ظالمانه اقدام کرده است.»
«با این وضع پیشآمده، برخی از ایرانیهای داخل یا خارج از کشور هم که شغلشان حمایت از آمریکا و بزَک آن بود، دیگر نمیتوانند سر بلند کنند.» (منبع)
اقدام پنهان
در قانون امنیت ملی آمریڪا، اقدام پنهان (Covet Action)، فعالیتهای دولت ایالات متحده برای تأثیرگذاشتن بر وضعیتِ سیاسی، اقتصادی و یا نظامی در خارج از ڪشور تعریف شدهاست؛ به گونهایڪه نقش آمریڪا در آن آشڪار نبوده و یا علناً به آن اعتراف نشود.
از اقدام پنهان -ڪه سرّی انجام میگیرد- به عنوان ابزاری برای پیشبردِ اهداف سیاسی استفاده میشود. در انگلیس اسم آن، «اقدامات ویژهی سیاسی» است. این رفتار نهانی، اقدامی خارقالعاده محسوب میشود ڪه از حالتی میان جنگ و صلح حڪایت دارد؛ مانند براندازی حڪومتها ڪه حوزههای گوناگونی را در بر میگیرند.
چالش اصلی در «اقدام پنهان»، ارزیابی آن است ڪه برخی از ڪارشناسان زُبدهی سازمان سیا، بر میزان نتایج مثبت آن تردید میافڪنند. مثلاً هنوز هم در جامعهی اطلاعاتی آمریڪا ڪودتای ۲۸ مرداد علیهی مرحوم دڪتر مصدق سرزنش میشود زیرا ارزیابی آنان این است آن «اقدام پنهان» در نهایت دستمایهای برای غلبهی مردم بر شاه شده و سرانجام به رویڪارآمدن امام خمینی و بنیانگذاری نظام نوین ختم گردیده است.
نڪتهی نیمهتشریحی: اینڪ ڪه رژیم پوشالی آمریڪا، نه فقط رنگینپوستان را سرڪوب و تحقیر میڪند، حتی شهروندان خود را «تروریست» مینامد؛ من به یاد سالهای دورتر زندگیام افتادم ڪه دو ڪتاب خواندنی خواندهبودم: یڪی از آقای جلال رفیع صاحب ستون «دریچه» در روزنامهی اطلاعات ڪه ڪتاب «در بهشت شدّاد» آمریڪای متمدن و آمریڪای متوحّش را نوشتهبود و این لفظ را به ڪار بُرد. و دیگری ڪتاب «آزادی مجسمه» اثر آقای دڪتر محمدعلی اسلامی ندوشن، ڪه در آن، به «مجسمهی آزادی» آمریڪا طعنه میزند ڪه در این ڪشور، آزادی واقعی فقط برای همان مجسمه است و بس؛ ڪه بهغلط، این ڪشور شعار آزادی سر داد و خود را مجسّمهی آزادی میداند.
آری، سران شَریر آنان آزادی دارند، آن هم آزادی مطلق و رها؛ ڪه هر ڪاری ڪه دلشان خواست علیهی ملت خود و ملتهای جهان بڪنند. نمیدانم آیا هنوز هم هستند در ایران ڪسانی ڪه آمریڪا را مهد آزادی بدانند و سرمشق جهان و نظام ناجی؟! بگذرم. حرف سَدید را امام خمینی -رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی- به «شیطان بزرگ» زدند ڪه: «آمریڪا هیچ غلطی نمیتواند بڪند».
میر مهنا دغابی سلیمی
به قلم دامنه : به نام خدا. رُمان «بر جادههای آبی سرخ» اثرِ زندهیاد نادر ابراهیمی را -که پنج جلد است در ۴۰۰ صفحه به سه مجلّد- در گذشته خواندهبودم. دیشب ذهنم به میر مُهنّا دُغابی سلیمی رفت. پیش خود گفتم چه خوب است پست روزانهی امروزم را به این انسان اختصاص دهم. دادم. مطالب داخل گیومه «...» از آقای نادر ابراهیمیست:
او «قهرمان گمنام مبارزه با استعمار انگلیس در خلیج فارس» است؛ «قایقرانی غیور» سالهای ۱۱۱۴ تا ۱۱۴۸ خورشیدی. انگلیسیها برای تخریبکردن چهرهی درخشان او، «وی را خطرناکترین دُزد دریایی خلیج فارس و دریای عمّان» معرفی میکردند.
میرمهنا فرزند برومند میرناصر است؛ حاکم مقتدر بندر ریگ و حومه که «با اجانب استعمار همدست بود» ولی «میرمهنا با او مخالف.»
نادر ابراهیمی درین رُمان، جملاتی تکاندهنده از مرحوم میرمَهنا نقل میکند که برای پرهیز از اِطناب (=درازکردن سخن) یک جمله از آن را از دفتر یادداشتهایم مینویسم:
«همهی دنیا برای پرندهیی که عاشق نباشد، قفس است و یک لانهی مُحقّر برای پرندهی عاشق، یک دنیاست.»
نکتهی ۱ : وقتی حاکم بغداد در سال ۱۱۴۸ خورشیدی میرمهنا دغابی را به قتل رساند، (منبع) کریمخان زند به تلافی آن به بصره یورش بُرد.
نکتهی ۲ : بر اساس نوشتههای تاریخی میرمهنا در حمله به کشتیهای انگلیسیها از قانون «حملهی مورچگان به ملخ» بهره میگرفت. مردم بندر ریگ درخت سدری به یاد میرمهنا کاشتند به اسم «کُنار مهنا» که به آن باور دارند. مانند باور سنتی و احترامآمیز به برخی از کهندرختانِ چنار و کاج و سرو و نیز اِزّاردار.
نقد و نگاه حوزه
به قلم دامنه : پست ۷۶۰۹ . به نام خدا. سال ۱۳۸۴ بود که «نقد و نگاه» در حوزه به چاپ رفت و دروازهی اولین شمارهاش به رویم گشوده شد. حوزه، برای ما نسل دههی چهلی، آن هم در جوانی، خیلیخوب تلاش مینمود. مجلههایی غنی، آزاداندیشانه و پربار و پیامدار چاپ و توزیع میکرد. بگذرم.
در «نقدونگاه»، آنجا، در یکی از گفتوگوها با ۵ کارشناس ادبیات و هنر کشور، حوزهی علمیه در ترازوی ادبیات گذاشته شد. هر پنج شخصیت، نکات خواندنی گفته بودند. مثلاً در ص ۷۹ تأکید رفته که یک عالم دینی باید در «بیان و بنان الگوی دیگران» باشد. و نیز گفته شده که حوزه در مرحلهی ابلاغ و انتقال پیام، کارآمدی ندارد.
عکس نقدونگاه
بازنشر دامنه
اشارهای است به آیهی ۱۲۲ توبه (منبع) که حوزه از عهدهی «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» برمیآید اما در «وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ» میلنگد.
کارشناسان این بخش کنفرانس، سخنشان اینگونه گرد شد که معتقد بودند متولیّان فهیم حوزه باید اموری مانند: «درستنویسی، زیبانویسی، بیان لطیف، تبلیغ فنّی و ماهرانه» را در کارآمدی بگنجانند. زیرا بنای کارشناسان بر این بود که تبلیغ باید بلیغ باشد. به قول آقای تقی متقی در همین کنفرانس، باید به قُلهها در ادبیات رجوع داشت نه هر کتاب. آری؛ درست گفت زیرا گرد هر اثری گردیدن سودی که ندارد گاه زیان و خسران هم دارد.
نکته: کتابِ خوب هم چاپ میشود. تا اینجا حرفی نیست؛ اما خوانده نمیشود. حتی در حوزه. شاید هر یک از ما، در قفسهی کتابخانهی شخصی خود، صدها کتاب دستنخورده، اتوکشیده و شیک چیدهایم و در حقیقت در قفس حبسش کردهایم و مانند اشیاء زینتی در گنجه، به آن مینگریم. حال آنکه، کتاب، کنز و گنج و گنجینه برای گنجههای خانه است که نگرشها را میسازد و نگرانیها را ناکام میگذارد. بگذرم.
بولالاِبل

به قلم دامنه : به نام خدا. میان گمگشته و گمراه فرق از زمین است تا به ثُریّا. گمگشتگی عارضهای طبیعی است و ناپدیدشدن و بینامونشانی ڪه با ڪمترین پرسوجو و ڪاوش و آدرسپُرسی حل میشود. حتی پیامبر خدا (ص) هم موقع هجرت مخفی از مڪه به یثرب، یڪ عرب بادیهنشین را بلَدچیِ خود ڪرد ڪه در بیراههی صحرای بینشان و زُمخت میان مڪه و مدینه، مسیر را گُم نڪند.
اما گمراهی، ضلالتی غیرقَسریست، و نیز انحراف و ڪجروی. گمگشته باز میآید به ڪنعان. اما گمراه معلوم نیست سر از ڪجا درمیآورَد.
البته گمراهی عوامل فراوانی دارد. اما گاه، گمراهی ناشی از فهم نادرست است و اطلاعات غلط. وقتی پایهی فڪر ڪسی نادرست چیده شود تا ثُریّا ڪج میرود؛ مگر آنڪه فهم خود را بازبینی و به قول برنشتاین -مارڪسیست تجدیدنظرطلب آلمانی- «revision» (=بازنگری) ڪند و یا اینڪه مشمول هدایت خدا قرار گیرد و به راه بازگردد.
مثال تازه میزنم: وقتی فردی در بحران عالَمگیر ڪنونی، خیال ڪرده است «بولالاِبل» اِدرارِ شُتر است و از سرِ شیّادی، یا طمّاعی و یا نفهمی و اطلاعات غلط، برای مردم نوشیدن آن را تجویز میڪند، چنین فردی گمگشته نیست، بلڪه گمراه است. حال آنڪه «بولالاِبل» نام یڪ گیاهی است ڪه در سرزمین حجاز میرُوید و برای درمان ریه، ڪاربردی مفید و ڪارا دارد. نه این ادرار شتر باشد و خلقُالله را به آن فریفت.
نڪته: اطلاعاتِ غلط، موجب خَلطِ نتیجه میشود و ڪمترین بازتاب آن تشویش اذهان است به سمت گمراهی و گیجی و مَبهوتی.
یادآوری: در محل ما به یڪ بوتهی وحشی (=خودرو) و یا یڪ گُل خانگی، به علت اینڪه از نام علمی و جاری آن باخبر نیستند، «آخوندِ شلوار لینگه» میگویند. یعنی بوتهای ڪه برگهایش شبیه لنگهی پهن شلوار آخوند و روحانی است. زیرا این صنف، زیرشلواریی نه تنگ و چسبان، ڪه پهن و گشاد و آزاد میپوشند. به تعبیر محلی سرشلوار نمیپوشند. حال اگر ڪسی علت این نامگذاری «آخوندِ شلوار لینگه» را نداند مانند این میمانَد ڪه گُلگاوزبان را واقعاً زبانِ گاو بداند.
ڪشڪولی و خاطره: روزی با رفقا منزل یڪی از افراد محترم بودیم. آقای سیدمحمد خاتمی آن روز، خون داده بود. وقتی تصویرش -چون رئیس جمهور بود- داشت پخش میشد، آن آقای محترم و بزرگوار، تا دید آقای خاتمی به جای شلوار آخوندی، شلوار ڪمربنددار مُڪلّا (=غیرآخوندی) بر تن دارد و رفت خون اهداء ڪند، بهشدّت عصبانی شد و گفت او با این ڪارش آبروی روحانیت و دین را بُرد!
بگذرم. چه گذشتنی هم. فقط بگویم من از منتقدین آقای خاتمیام، البته نه به سبڪِ و سیاق آقای حسین اللهڪرم و آقای مسعود دهنمڪی و آقای حسن رحیمپور ازغدی؛ نه.
راستی، روستای ازغَد هم، در دیار بینالود مشهد است؛ ڪمی آنطرفتر از طُرقبه و زُشڪ و چقَندر. ڪه من بارها رفتم، هم اینجاها را و هم شاندیز و سدّ روستای گلستان آن دیار را و نیز امامزاده یاسر و ناصر را.
نظامِ نظارتیِ جدید هولناک
به قلم دامنه: به نام خدا. دیروز ترجمهی مقالهی مفصّل «یووال نوح هراری» استاد تاریخ در دانشگاه عِبری اورشلیم را خواندم ڪه برای «فایننشنالتایمز» (اینجا) از اوضاع امروز و فردای جهان نوشت. خواستم بهعلت بااهمیتبودنِ این مقاله، خوانندگان را درین متن شریڪ ڪنم. مطالب داخل گیومه «...» از اوست.
یووال نوح هراری
وی برین نظر است ڪه بهزودی همهی ما تحت نظر قرار خواهیم گرفت و مهمتر اینڪه «هیچیڪ از ما دقیقاً نمیدانیم چطور ما را زیرِ نظر گرفتهاند.» زیرا «فناوری نظارتی با سرعت سرسامآوری در حال پیشرفت است.» او با توجه به واقعیتهای این روزهای جهان -ڪه از یڪ بیماری مشڪوڪ در ووهان آغاز و در ڪمترین زمان، بهسرعت باد عالَمگیر گردید- جهانی را فرض ڪرده است ڪه در آن دولتها، همهی شهروندان را موظف به استفاده از «دستبند زیستسنجی» میڪنند و دائم شهروندان را ڪنترل مینمایند تا سلامت، و در حقیقت بقای زیستن را با دستور و نظارت، تأمین و تمهید ڪنند؛ به آن حد از نظارت و ڪنترل، ڪه پیش از آنڪه خودِ شهروند بفهمد، دولتها باخبر میشوند ڪه «چه ڪسی بیمار است، ڪجا بودهاست، و با چه ڪسی دیدار ڪردهاست»؛ تا ازین طریق، زنجیرهی انتقال بیماری را «ڪوتاه و حتی ڪلاً پاره ڪنند.»
او سپس به جنبهی منفی آن میپردازد و به این نتیجه میرسد ڪه «این امر به نظامِ نظارتیِ جدید هولناڪی مشروعیت میبخشد.» آنگاه به نقد دولت ڪنونی آمریڪا وارد میشود و میگوید: «این دولت، بهوضوح به همه فهمانده ڪه به عظمت آمریڪا، بسیار بیشتر از آیندهی بشر اهمیت میدهد.»
نوح هراری در این مقالهاش حتی از یڪ سیاست مخفی رژیم جعلی اسرائیل پرده بر میدارد ڪه در پی آن بنیامین نتانیاهو، به «سازمان امنیت اسرائیل» اجازه داد ڪه از فنآوری نظارتی -ڪه همیشه از آن برای ردیابی و ترور مبارزان جبههی مقاومت استفاده میڪند- برای «ردیابی بیماران مبتلا به ویروس» استفاده ڪند. و وقتی ڪمیسیون پارلمان این رژیم، با این اقدام موافقت نڪرد، او «با صدور حڪم اضطراری حرفش را به ڪرسی نشاند.»
چهار نڪته مینویسم و بس:
۱. جهان -چه مدرن و پیشرفته و لیبرالش و چه به قول آنان جهان سوم و عقبماندهاش و در حقیقت عقبنگهداشته شدهاش- اندڪاندڪ طی دههی گذشته با نصب دوربین در خیابانها، فروشگاهها و جایجای ڪشور و حتی در توالتها و آسانسورها بشر را آنبهآن میپایند؛ حال با ورود فنآوری نوین و پایش و ڪنترل ۲۴ هر شهروند، دیگر غوزبالایغوز میشود و بر چهرهی دروغین جهان لیبرال! خش میافتد ڪه خیلیوقت است افتاد و آگاهان باخبرند.
۲. حتی ڪشورهایی ڪه پُز میدادند آزاد و لیبرالاند، زودتر از همه به این فن ّو عمل، روی آورده و میآورند. آمار چندسال پیش نشان میداد انگلیس بیشترین دوربینهای نظارتی خیابانی را دارا بودهاست.
۳. دوربین البته در جای خود خوب است، زیرا هم از امڪان وقوع جُرم میڪاهد و هم اگر جرمی و یا اتفاقی رخ دادهباشد ثبت میسازد و داوری در بارهی آن را آسانتر. اما پایش دائمی شهروندان، منجر به مخدوششدن آزادیها و ازجمله آزادی سیاسی میشود.
۴. با این چشماندازِ نظامِ نظارتیِ جدید هولناڪ، به نظر من فقط باید قانون اساسی قویی داشت و نیز فرهنگ و آداب شهروندی بالا و والا. تا هم دولتها و هم ملتها با تعامل قدرت و جامعهی مدنی پیش بروند؛ وگرنه هرگونه اختلال درین روند، چه از سوی قدرت و چه از سوی شهروند (=سیتیزن) موجب با ایستایی و ویرانی تمدنی میشود.
بهاءالدین خرمشاهی
متن نقلی به تنظیم دامنه: استاد بهاءالدین خرمشاهی را نمیتوان در یک حوزه خاص محصور کرد. او نویسنده، مترجم، روزنامهنگار، طنزپرداز، فرهنگنویس، حافظپژوه و شاعر ایرانی است که در ۷۵ سالگی هم خود را بینیاز از آموختن و دانستن نمیداند. استاد خرمشاهی گفت: «با نام خدا که اگر این بیماری عالمگیر از او نباشد، ولی شفا از اوست، من هم مثل همه مشکل دارم؛ البته کمتر. چون من عمری در خانه کار کردهام و حدود ۱۰۰ کتاب و ۱۳۰۰ مقاله نوشتهام. در این ایام هم زبان شکر دارم... ما به دنیا آمدهایم که برویم. هیچ کس ماندنی نیست. در جایی نوشتهام مرگ تغییر ناپذیر است و استثنا هم ندارد، اما بهتر است نگاه ما به مرگ تغییر کند و به خاطر زندگیمان به آن فکر کنیم»
این حافظپژوه گفت: «پیشنهاد میکنم این ماه مبارک را با ترجمه قرآن سر کنید. ما اگر معانی را ندانیم، هیچ وقت تحت تأثیر قرار نمیگیریم. من خودم ۶۰ سال است که قرآن را از ۱ تا ۴ صفحه هر روز میخوانم و در معانیاش تدبر میکنم و گاهی در یادداشتهایم در مجله ادبی بخارا با ترجمه منظوم میآورم.
شاید کمتر کسی بداند «بخ بخ میرزا» معروف در نشریه «گل آقا»، استاد بهاءالدین خرمشاهی، حافظپژوه برجسته باشد. این نویسنده و مترجم سالها در حوزه نثر و شعر طنز فعالیت کرده و یکی از آخرین آثارش در این زمینه مجموعه «دلرباعیها» است که ۲۰۰ رباعی طنزآمیز را در برمیگیرد و از سوی انتشارات مروارید به چاپ رسیده است. استاد خرمشاهی در پایان گفتوگو با ذکر حدیثی ناب آرزو کرد که طاعات همه در این ماه ضیافت الهی مورد قبول باشد: «خدا را بجویید؛ البته پیدا میکنید». (منبع)
سلمان فارسی نمونهی یک مُتوسّم
به قلم دامنه: به نام خدا. خود میگفت «فرزند اسلامم». از «متوسّمین» (=هوشیاران) بود. ارڪان چهارگانه بود. از سردمداران نیز. اطاعت از او مُجاز بود. از مایههای برڪت روی زمین بود. محبوب هم نیز. از سرمنشاءهای چهار چیز بود: نورانیّت الهی، رمزوراز، اسم اعظم، الهام و حدیث.
مشتاق بهشت بود، حتی از سروان آن. یڪ حواری محمدی و یڪ انسان علوی. منع شده بودند افراد، ڪه وی را به خشم آورند. آگاه به «علم اوّل و آخر» بود و دانای به وقایع و حوادث. او را به مانند آن لقمان حڪیم، «لُقمانِ اُمت» هم توصیف ڪردهاند و نیز «اَفقه» و «اعلَم».
در قلب او علمی بود ڪه وی را قادر مینمود به آینده، آگاه باشد. حتی صدای فرشته را میشنید. افراد، سفارش شدهبودند اگر میخواهند قلبشان نورانی شود، او را نگاه ڪنند. حدود ده عالِم مسیحی را درڪ ڪرده بود. دانای به احڪام دو ڪتاب آسمانیِ انجیل و قرآن بود. مقام علمی و فقاهتی داشت و مفسّر قرآن بود. در جامعهی نوبنیاد اسلامی نقش ایفا ڪرد. از داناترینها بود در میان اهل ایمان.
از ده پلّه و مرحلهی نردبانِ ایمان، او در پلهی دهم قرار داشت، یعنی در اوج. حتی تا سرحدّ عصمت توصیف شد. پاڪ و پاڪیزه بود. او از سهمیهی بیتالمال استفاده نمیڪرد و آن را انفاق مینمود و با زنبیلبافی، زندگی میگذراند. یڪ شاعر در وصف او در «نفسالرحمان» سُروده:
ندیده دو بینندهی روزگار
چون او دانشآموزِ آن روزگار
او سرسلسلهی تمام یاران پیامبر اسلام (ص) بود، و مهمتر از همه «مشاور» حضرت زهرا (س) و رازدار آن بانوی عزیز اسلام. یعنی مسلمانِ پیشقدمِ ایران، حضرت سلمان. سلام بر ایشان ڪه روزبه بود از خانوادهی فَروخ مهیار ایران؛ سلمان شد و مسلمان و از اهلبیت علهیمالسلام. والسّلام.
توضیح: من پیشتر در ۲۱ مهر ۱۳۹۷ متنی با عنوان «همچو سلمان در مسلمانی بکوش» در (اینجا) سلمان فارسی را معرفی کرده بودم.
کتاب قرآنبسندگی
دخالت پاسدارها در سیاست
به قلم دامنه : به نام خدا. دیروز، مراسم رونمایی از ڪتابِ «فقط برای خدا» -مجموعهخاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی تألیف حوزهی هنری ڪرمان- در ڪرمان برگزار شد در این (منبع). درین آیین، چیزیڪه بیشازهمه نگاهم را به خود خیره ڪرده و تشکر درونم را از آنان برانگیخته، نمایش این عڪس از ڪتاب بوده با متنِ نوشتهاش. (عڪس زیر)
رونمایی از کتاب
«فقط برای خدا»
من البته در یڪی از سلسلهنوشتارهایم با عنوان «در مدرسهی سلیمانی» -ڪه در مدرسهی فڪرت نیز منتشر میشد- از این قضیه یاد ڪرده بودم ڪه درین عڪس، آن قضیه به سبک زیبای هنریتصویری درج شده است.
قضیه چی بوده؟ این بوده:
در یڪی از ڪارزارهای انتخاباتی -ڪه فضای شدید دوقطبی در ڪشور ایجاد شده بود و شور فعالیت سیاسی همگانی پدیدار- برخی از دستاندرڪاران سپاه، برخلافِ آیین و وصیت امام عمل ڪرده و پاسداران و بسیجیان را به رأیدادن به نامزدی خاص! توصیه ڪرده بودند. ڪه جزئیات مفصلی دارد. بگذرم؛ چون همگان ڪموبیش آن را میدانند و از بَرند.
حاج قاسم سلیمانی از ڪسانی بوده ڪه با این شیوه و دخالت سیاسی، بشدت مخالفت ورزیده و حتی آن را در مراسم صبحگاه به چالش ڪشیده بود. در یڪ دست، آن نامهی مشهور حمایت از یڪ نامزد خاص! را بالا آورده و در دستان دیگرش متن وصیتنامهی امام خمینی -رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی- را. آنگاه به تعبیر من به سبک سقراطی پرسیده حالا ڪدام را انتخاب ڪنیم؟ خود پاسخ داده: «امام گفته پاسدارها در سیاست و طرفداری از جناحها دخالت نڪنند.»
سیّاره زمین خانه مشترک بنیآدم
به قلم دامنه. به نام خدا. دیروز در منابع خبری خواندم ڪه نخستوزیر واتیڪان از جانب پاپ فرانسیس -ڪه در زبان ڪاتولیڪهای جهان، پدر مقدّس خوانده میشود- جوابِ نامهی آیتالله سیدمصطفی محقق داماد را -ڪه از پاپ درخواست ڪردهبود برای برداشتنِ تحریمها علیهی ایران، اقدام ڪنند- داد.
جواب را ڪه خواندم، دریافتم چندنڪتهی مهم در آن است ڪه من فقط یڪ نڪته را برجسته میسازم و چهارپنج ڪلمه مینگارم. آن نڪته این بوده ڪه به شعر شیخ اجلّ سعدی استناد گردیده ڪه این شاعر و شیخ ایرانی شهرت و محبوبیت جهانی دارد. جملهی نامه این بوده:
«بنیآدم اعضای خانوادهی یگانهی بشریت هستند و باید ناسازگاری و تنفُّر را ڪنار بگذارند و در برابر پروردگار، برادرانه با هم در خانهی مشترڪ خود، یعنی سیّارهی زمین، زندگی ڪنند.» (منبع)
آری؛ درست گفت باید خواهرانه و برادرانه در ڪُرهی زمین زیست.
چهارپنج ڪلمهی دامنه:
۱. یاد مرحوم گالیلئو گالیله افتادم ڪه در برابر فهم رایج زمامه ازجمله فهم اربابان ڪلیسا، گفت خورشید نمیچرخد، بلڪه زمین، سیّاره است و دور خورشید سیر میڪند و میگردد. و همین رأی علمی گالیله، نزدیڪ بود گلولهایی علیهی خودش شود ڪه البته برای رهایی از «در آتش سوختن» رأی خود را پس گرفت و بخشیده شد و بعدها در سن ۷۷ سالگی به مرگ طبیعی درگذشت. شاید هم دِقمرگ شد؛ شاید.
۲. دستگاه مذهبی پاپ، نسبت به بیشتر تحولات جهان بیاعتنا یا خنثی است و اگر هم گاه وارد ماجرا میشود معمولاً موضعای میگیرد ڪه به زبان عامیانه نه سیخ بسوزد و نه ڪباب. ولی در این پاسخ نخستوزیر واتیڪان -ڪه شخص پاپ وی را مڪلّف ڪرد جواب آقای محقق داماد را بنویسد- دستڪم یڪ نیمچهصراحت دیده میشود و آن این است ڪه به صورت غیرمستقیم تیم جنایتڪار آمریڪا و به تعبیر شهید حاج قاسم سلیمانی، «ترامپ قمارباز» را از «ناسازگاری و تنفُّر» پرهیز داده است. گرچه برای چُنان خونریزانی این ارشادات توفیری نمیڪند!
۳. نیڪ معلوم است تحریمِ همهجانبه علیهی ایران ازجمله دارو و درمان، گرچه در مڪتب نئوڪانها و نورسیدههای فعلی آمریڪا از اصول و آداب و اهداف «جنگ ڪمشدت جورج شولتز» و از پایههای جنگ نوینشان است، اما ڪمتر ڪسیست در ایران و جهان -ڪه از عقل سلیم و وجدان راحت برخوردار باشد- وجود دارد ڪه ڪار ضدبشری ترامپ و ارتش تروریستی آمریڪا را درست بپندارد. البته ایران بزرگ و غیور، فراپایهتر از آن است ڪه دستِ تسلیم به سمت مظهر شرارت و غارت دراز نماید.
۴. بلی؛ نمایندهی ارشد جناب پاپ، سخن راستینی به محور شررات -به ایما و اشارت- ابلاغ ڪرده است و نیز به جهان بشریت، ڪه «در برابر پروردگار، برادارنه با هم در خانهی مشترڪ خود، یعنی سیّارهی زمین، زندگی ڪنند.» اما ڪیست نداند ڪه «آمریڪای امپریالیست» ڪه خودخوانده خود را «ڪدخدا»ی جهان میپندارد، نه برای بشریت «خانهی مشترڪ» قائل است، و نه «سیّارهی زمین» را مِلڪ مُشاع آدمیان میداند، آنان زمان و زمین را برای آمریڪا میخواهند. آنها هر ڪس و هر ڪشوری را، ڪه به فرهنگ سلاحمحور آمریڪایی و سیطرهی جبّارانهی آنان، «نه»ی عاشورایی بگوید و یا مبارزی «چه گوارایی» باشد و یا رفتار عزتمندانهی «بابی ساندز»ی داشته باشد، در لیستِ سیاه تروریستهای خطرناڪ! قرار میدهد و برای آنان، یا تحریم وضع میڪند و یا جایزهی میلیون دلاری برای لودادن و سرانجام خائنانه و خائفانه ترورڪردن.
۵. جناب پاپ گرچه خود در این مقام مذهبی و دستگاه دینیاش در ڪشور واتیڪان، به جهان ظلم نمیڪنند ولی گسترهی نفوذ وی در بین ڪاتولیڪهای جهان ایجاب میڪند فقط با ذڪر «دعا» نمیتوان جبههی زر و زور و تزویر را به راه آورَد؛ باید عیسیواره و مسیحگونه (ع) با ڪاهنان عصر و ستمگران زمانه درافتاد و آنان را به ڪردار ڪریهشان آگاه ڪرد. ارشاد و سفارش و نصیحت پاپگونه بیشتر به مزاح میمانَد، نه پیروی تامّ از مذهب و مَنهج حضرت مسیح علیهالسّلام -ڪه با حواریون دیاربهدیار در حرڪت بود و اصلاحگری- ڪه سرانجام روی دارِ صلیب و به گفتهی وحیانی قرآن ڪریم، به آسمانِ عروج بُرده شد. بگذرم. و بازهم به رسم آداب دینیمان، جای تشڪر وجود دارد ڪه دستڪم دعا و دعوت صورت داد آقای پاپ.
قلّههای ثروت و درّههای فقر
به قلم دامنه: به نام خدا. پست ۷۵۵۵ . عنوان نوشتارم از یڪی از جملات استاد محمدرضا حڪیمیست در صفحهی ۵۱ ڪتاب جاویدش: (مرام جاودانه). فقط خواستم آن را با سهچهار جملهام امتداد ببخشم و یڪ نڪتهی تڪمیلی ببفزایم:
عکس از دامنه
هنوز هم در جهان حڪومتهایی هستند ڪه مالِ خدا (=اموال عمومی و درآمدهای ملی) را در اختیار سرمایهداران و توانگرانِ نابڪار قرار میدهند.
هنوز هم در جهان دولتهایی هستند ڪه دم از مواریثِ فرهنگ دینی و علمی خود میزنند، اما اقتصادشان به زبان رایج مردم، «یزیدی» و اموی و جبّاری است و ثروتمندان را به رأس قلّه میبرَد و فقیران را به قعر درّه.
هنوز هم در جهان رهبرانی هستند ڪه از این سخن حڪیمانه و مرام جاویدانهی امام علی (ع) درڪی ندارند و سهمی نمیبرَند ڪه آن مولای پرهیزگاران و حامی مستضعفان فرمودند: «امانت را به صاحب آن رد ڪنید، اگرچه قاتل پیامبران باشد»
هنوز هم در جهان ڪسانی هستند ڪه بر صدر و بالا مینشینند ڪه خادم ملتهایشان باشند، اما بانی شرّ و دنائتاند و با شرارت میخواهند با همهی جهان به مقابله برخیزند و اربابی ڪنند. حتی در اقتصاد -ڪه بنای رشد و ڪیفتش بر رقابت میان دولتهاست- میخواهند دستِ نامرئییی برای تخریب، تحریم، تشویش و تلاطم باشند. بگذرم.
نڪته را از خودم نگویم، از استاد محمدرضا حڪیمی میگویم ڪه معتقدند: «اُمالفساد و ویرانڪنندهی بنیاد هر جامعه» در جهان و نیز «سامانگُسلِ آرمانهای نسل جوان در هر جامعه» دو چیز است: «اقتصاد فاسد و قضاوت فاسد» ڪه هر دو، در نگاه ایشان «سر در آخورِ قدرت هم دارند.»
شهریور سال ۹۷ نیز کتاب
«مرام جاودانه» را در (اینجا) معرفی کرده بودم
محکی برای چین و روسیه
به قلم دکتر فتحالله دهقان. «دوست آن باشد که گیرد دست دوست/ در پریشان حالی و درماندگی» سعدی. در حالی که تحریم های ظالمانه امریکا برای ملت ایران مشکلات و معضلات عدیده ای را فراهم نموده است،اقتصاد تک محصولی کشور،لاغر ،آسیب پذیر ودر مرحله رکود تورمی بسر می برد. درآمد محدود ومختصر کشور که از طریق روابط بازرگانی با همسایگان تامین میشد نیز براثر بیماری کرونا مختل شده است.
از سوی دیگر بیماری کرونا باعث چالش ایرانیان در اثر کمبود امکانات پزشکی شده و برای تامین دارو و لوازم بهداشتی و پزشکی نیاز مبرم به ارز می باشد. این در حالیست که آمریکا همچنان بر ادامه تحریم ها پا فشاری می کند. این در شرایطی است که بسیاری از شخصیت های جهانی، نهاد های مردمی و کشور های جهان خواستار رفع تحریم های ظالمانه امریکا علیه ملت ایران هستند .
دکتر فتحالله دهقان: اسفند 1398
در این شرایط خاص و ویژه که افکار عمومی جهانیان نیز آماده است،وزارت خارجه فعالانه عمل نموده و به صورت جدی از دو کشور چین و روسیه درخواست نماید که در خصوص رفع تحریم ها از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد رسما اقدام نمایند.
با توجه به این که این ویروس از طریق چین وارد ایران شده و مسئولیت مضاعفی را برای این کشور ایجاد مینماید. دیگر اینکه به گواه تاریخ دو کشور چین و روسیه در صورت اقتضاء منافع از طریق شورای امنیت اقدام نمودند. وتوی قطعنامه ها علیه ونزوئلا و سوریه شاهد این مدعا می باشد. در این هنگامه سخت برای ملت ایران می طلبد چین و روسیه در قالب قطعنامه ای از شورای امنیت رسما خواهان رفع تحریم ها علیه ملت ایران شوند.