دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

۲۵۸۷ مطلب توسط «ابراهیم طالبی | دامنه دارابی» ثبت شده است

۱۲ خرداد ۱۴۰۲ ، ۰۸:۴۲

۷۵۰۰۰ مسجد ایران

به نام خدا. سلام. امروز با خوردن تا آمدم روی کامپیوترم دیدم خبرگزاری رسا -که اخبار حوزه‌ی علمیه را نشر می‌دهد- حرف‌های آقای حجت الاسلام محمد حاج ابوالقاسم دولابی "نماینده‌ی ویژه‌ی رئیس‌جمهور رئیسی در امور روحانیت" را در گردهمایی طلاب شهرستان خدابنده و حومه -که در دفتر آیت الله جعفر سبحانی برگزار شد- اینجا و اینجا نشر داد. محمد حاج ابوالقاسم -که زمانی احکام‌گوی بین دو نماز حرم حضرت معصومه س بود و اینک علاوه برین پست در دولت دستور، عضو مجلس خبرگان رهبری نیز هست- گفت:

 

متأسفانه دولت‌های ما در گذشته کارنامه‌ی خوبی در حمایت از نهادهای دینی بر جای نگذاشته‌اند و امروزه از بین حدود ۷۵ هزار مسجد در کشور، درب تعداد ۵۰ هزار مسجد بسته است که این فاجعه‌ای است که باید بر آن خون گریست."

 

 

خُب؛ من می‌خواهم نظر خودم را روی این حرف بدون تعارف بگویم. به نظر من برای بررسی این حرف چند مطلب نیاز هست:

 

یکم: «گفتمانِ حرف!» یعنی فقط سخن و حرف که نه فقط عمل نمی‌شود، به کردار هم در نمی‌آید که صرفا" حرف هست، آن‌هم سُست و پَست. زنده‌یاد دکتر علی شریعنی در حسینیه‌ی ارشاد تهران -که مخالفین روزگار او، آن را «یزیدیه‌ی الحاد»!!! می‌خواندند، وقتی لب به سخن می‌گشود، شنونده در روی صندلی نرم حسینیه‌ میخ‌کوب می‌شد و اگر تا سه ساعت هم سخن به درازا می‌کشید (مانند آن نوارِ "آری این چنین بود برادر")، مستمع بازهم صاحبِ سخن را سرِ ذوق درمی‌آوُرد. آقا، بانو، گفتمانِ حرف، فقط حرف! همه را فراری داده است.

 


دوم: از سوی دیگر روی مثبت. روزی دوستی روحانی یک حرف قشنگی زده بود. بدین مضمون گفت:

 

"من سالیان سال در آن ارگان تجربه‌ی سخن و منبر دارم، این مقدار را تشخیص می‌دهم که بیش از بیست و پنج دقیقه منبربودن بی‌فایده است چون بعد از بیست و پنج دقیقه مخاطبین خسته و هر کدام به کار ذهنی خود مشغول می‌شوند."

 

واقعا" چنین دغدغه‌ای قدر دارد که خود روحانی تشخیص دهد توی بیست و پنج دقیقه منبر را تمام کند.

 

سوم: حالا خودِ رئیس امور روحانیت دولت سیزده گفته از ۷۵ هزار مسجد ایران، ۵۰ هزار مسجد بسته است؛ لابد ریشه دارد؛ ریشه در عیب در سخنان. ریشه در غیبت در سخنران. ریشه در دولت‌گرایی امام‌جماعتان. ریشه در تکیه‌کردن بر روحانیون دولتی در محرم و ماه رمضان. تا وقتی منبر را این گونه بین دولتی‌ها و نهادی‌ها و موسسه‌ای‌ها حراج می‌کنند، حال و روز مساجد همین می‌شود که شد. من بیشتر پیش نروم چون می‌دانم روحانیونی باپروا از دستِ این قماش هم‌صنف خود -که کاری جز "گفتمان حرف" ندارند- بیش از خودِ ماها در رنج و ملامت و عذاب‌اند. به نظر من تا زمانی که مسجدها به صورت تصمیم دستوری اداره می‌شوند، اوضاع بدتر ازین هم می‌شود. مسجد یعنی محل حضور بندگان برای توحیدورزی محض و آگاهی از حقیقت دین و جامعه و جهان و حساس‌شدن به سرنوشت حال و آینده، بدون ترس و واهمه از قدرت فائقه. هر کس ضد این رفتار کند، بداند مردم را فراری داده است. | ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ |

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ خرداد ۱۴۰۲ ، ۱۸:۴۱

جهان پسا آمریکا

به قلم علیرضا آهنگر دارابی حاج باقر موسی : سلام. معرفی کتاب جهان پس از آمریکا : نویسنده فرید زکریا. در این کتاب ظهور و یا شاید سقوط آمریکا رو از امپراطوری با اما و اگر به نگارش در آورده که مشتمل به ۹ فصل می‌باشد از جامعه جهانی گرفته تا به دیگر کشورها و سازمانها و مخصوصاً به قول خودشون کشورهای یاغی و شرور از جهان تک قطبی و چند قطبی پرداخته. در این کتاب نگرانی آمریکا در مورد از دست دادن جایگاه خود پرداخته البته این نگرانی در چند مرحله برای آمریکا پدیدار گشته که با مدیریت خود همه رو پشت سرگذاشته اولین آن در سال ۱۹۵۰ بعد پرتاب ماهواره اسپوتینک اتحاد شوروی دومین نگرانی در سال ۱۹۷۰ در راستای گران شدن نفت وکاهش رشد آمریکا و قدرت گرفتن  اروپا و عربستان که حتی رئیس‌جمهور وقت صحبت ظهور جهان چند قطبی خبر داده سومین موج آن در دهه ۱۹۸۰ که به نظر اکثر کارشناسان آن زمان بر این عقیده بودن که ژاپن به لحاظ فناوری و اقتصادی ابر قدرت آینده خواهد شد.

 

 

امروز هم چین تلاش اولی شدن رو در سر دارهاما چرا هیچ کدام عملی نشده بخاطر آن هستش نظام آمریکا انعطاف پذیر کارآمد و اصلاح پذیر می‌باشد البته باید متوجه باشیم آمریکا امروز در خیلی از اولین‌ها اول می‌باشد. در این کتاب سازوکارهای سنتی همکاری بین المللی که البته آرایش قدرت منسوخ شده اعضای دائمی شورایملل متحد پیروز شده که جنگی که حدود هفتاد سال پیش به پایان رسید که در این گروه ژاپن و آلمان دومین و سومین قدرت اقتصاد دنیا جایی ندارند ویا هیچ کشور آمریکا ی لاتین وافریقا دیده نمیشود .البته شورای امنیت یک ساختار کهنه و حاکمیت ( پوسیده ) جهانی می‌باشد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ خرداد ۱۴۰۲ ، ۱۲:۵۴

جاده دامغان، دیباج، گلوگاه

جاده دامغان، دیباج، گلوگاه

 

 

جاده‌ی دامغان به دیباج و گلوگاه مازندران

عصر ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، عکاس: دامنه

مشاهده‌ی عکس‌های با حجم بالاتر در اینجا

 

گزارش جغرافیایی مسافرت به مشهد مقدس  در ادامه‌ی مطلب

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام...

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ خرداد ۱۴۰۲ ، ۱۴:۳۲

لحظاتِ عظمت مشهد

لحظاتِ عظمت مشهد

 

دامنه

| ۱ خرداد ۱۴۰۲ |

حرکت به سمت زیارت مشهد مقدس

 

 

مشهد مقدس | ۳ خرداد ۱۴۰۲ | صحن مسجد گوهرشاد

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ خرداد ۱۴۰۲ ، ۱۳:۱۵

مدرسه فکرت ۸۸

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتاد و هشتم

 

سه قلمرو

به نام خدا. سلام. قلمرو بدن را شریعت مشخص می‌کند. قلمرو زبان در الهیات بیان می‌شود. قلمرو قلب در اعماق جان تعیین می‌شود که با احسان پیوند دارد. احسان (=حُسن بینی جهانی و نیکی و خوبی انسانی) به شهود نیاز دارد چون از اعماق قلب، فوَران می‌کند. پس انسان سه ساحت دارد: بدن. زبان. قلب. یعنی کردار درست. اندیشه‌ی صحیح. نگاه کمالی. که به قول ویلیام چیتک در صفحه‌ی ۳۱ کتابش «تصوف»، "کمال عمل، کمال فهم، کمال نفس" نام گرفته است. دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۰۷:۱۰

شکوفایی انسان و جامعه

به قلم دامنه: آستر | ۱ |. نام خدا. سلام. همه چیز به شکوفایی بند هست. کسی که درخت کاشت، درهرحال، شکوفایی‌اش را می‌خواهد؛ حالا یا سایه، یا میوه. جمعی اگر حزب زدند، شکوفایی را در نظر می‌گیرند، حالا یا قدرت، یا سبقت، یا خدمت، یا منفعت. آنانی که وارد کار می‌شوند به دنبال شکوفایی‌اند، حالا به رونق برسند یا نرسند. مقصد ولی شکوفایی‌ است. کلا" مردم جوامع، پیِ شکوفایی‌اند و می‌خواهند هر روز که آفتاب از فلق درمی‌آید تا در شفق گلگون می‌شود، خود و محیط خود را در هر زمینه‌ی علمی، معنوی، اقتصادی، سیاسی، اداری، ادبی، دامی، کشاورزی، کارگری، پرورشی و دینی و ایمانی در خودشکوفانی (=اوج توانانی) مشاهده کنند و غنچه‌ی امور را واشده و رسیده ببیند، نه کال و بسته؛ و این ناشی از همان حسّ کمالی انسان است. ازین‌رو، وقتی نقصی می‌بینند -چه درخود، چه در دیگری، چه در سطح عمومی- به سمت مذمّت و شماتت میل می‌کنند و روح انتقادی جامعه از همین نقطه‌ی ستودنی شروع می‌شود. بنابرین، انتقاد و مخالفت و گلایه در اصل حاکی از ایرادی است که در میزانِ اندک یا کجیِ شکوفایی شکل گرفته باشد. هر چه شکوفایی و شکُفتن کمتر باشد سمت و سوی مردم به سرزنشی شدیداللحن‌تر، بیشتر می‌شود. اگر در جامعه‌ای این روحیه‌ی نقد صحیح و انتقاد سالم، پایه و اساس باشد و به واسطه‌ی آن هیچ تقبیح و توبیخ و تهدیدی هم مطرح نباشد، میزان شکوفایی همه‌جانبه هم، افزایش می‌یابد. یادمان لابد باید باشد که مادران‌مان به ماها می‌آموختند سمت کار و دانشی بروید که به کمال شما بینجامد، جمال را خدا خود می‌دهد، آن کمال است که به گردن آدم است که باید برگیرد. شاید این را هم از زبان بزرگ‌های خانواده و خاندان شنیده باشید که می‌گفتند: "وِن دِماغ دله اِت ذره فهم دَنیِه". یعنی: درون مغزش یک ذره فهم نیست. آنان می‌خواستند با این مثَل به ماها یادآوری کنند که آستر کمال در بستر فهم نهفته است؛ آن را باید تقویت نمود تا به شکوفایی رسید. مثلا" کسی که بلند می‌شود صدها کیلومتر در جاده می‌رانَد تا به زیارت مشرّف شود، میلِ شکوفایی خود کرده است؛ از روح تا جسمش، با اوجِ رونق در کسب رضایت حضرت رضای آل محمد در مشهد مقدس.

در طوس بیا و عِلم قرآن برگیر
آن حکمت وَحیانی فُرقان برگیر
از زاده‌ی موسی، قَبَسی را که به طور
موسی طلبید، از خراسان برگیر

استاد مرحوم محمدرضا حکیمی

طوسیات

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۰۹:۵۷

کنار کوچک خان

کنار کوچک خان

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اول: چرا اروپاییان به ایران آمده بودند؟! یکی از مسائلی که هنوز هم روشن نشده است این است که آن کسانی که از اروپا به ایران آمده بودند -تعداشان هم کم نبود- چه کسانی بودند و چرا به ایران آمدند؟! این بخش از تاریخ اروپا همچنان تاریک است. در یک تقسیم‌بندی می‌توان آنان را به سه دسته قسمت کرد: ۱. کسانی که حدود سال ۱۹۱۴ در خلال جنگ جهانی اول اروپا و قبل از آن توسط شرکت‌های بزرگ غربی به‌ویژه شرکت‌های آلمانی و اتریشی برای کار در شُعبات کارخانه‌ها به روسیه فرستاده شدند. ۲. آنها که نمی‌توانستند در خدمت دولتی که بر کشور حکومت می‌کرد باشند، بنابرین به شرق که در آن زمان بِکر، ثروتمند، امن و آرام‌تر بود، می‌رفتند. ۳. گروه اسیران جنگ جهانی اول اروپا بودند که در روسیه به سر می‌بردند و هر از گاهی تعدادی از آنها موفق می‌شدند به دنیای آزادِ ایران (برای آنها) پناه ببرند.

 

بیشتر:

ر.ک: کتابِ بیگانه‌ای در کنار کوچک‌خان

اثر یان کورلارژ، ترجمه‌ی دکتر رضا میرچی، ص ۲۳

 

توضیح: یان کورلارژ اهل چکسلواکی بود که به عنوان مهندس فنی در روسیه بود و به نهضت میرزا کوچک‌خان پیوست و به نیروهای نهضت در گیلان، ابزار نبرد می‌ساخت و تعمیرات می‌کرد. کتابی که در دست مطالعه دارم (عکس بالا) یک روایت ناب و خواندنی ازین نهضت و شخصیت میرزا کوچک‌خان و ازین‌دست مسائل است.

 

بخش دوم: ملل شرقی؛ آیا مللی‌اند اهل تعارف؟! در همان کتاب "بیگانه‌ای در کنار کوچک‌خان" نوشته‌ی یان کورلارژ اهل کشور چک -که کناردست میرزاکوچک‌خان به نهضت جنگل کمک می‌کرد- چند مطلب دیگر هم خواندم و نتوانستم از نوشتن آن برای عموم، صرف نظر نمایم. او -کورلارژ - ایرانیان را به عنوان مردمی بسیارکنجکاو که همه‌چیز را کاملا" برانداز می‌کنند و درباره‌ی همه‌چیز دقیق می‌پرسند؛ کاملا" به تعارف می‌افتند، میرزاکوچک‌خان را اما فردی می‌دانست که اصلا" جمله‌های "توخالی و اصطلاحات تعارفی" به کار نمی‌بُرد. در نگاهش:

 

میرزا اموال شخصی نداشت. روی حصیر می‌خوابید. هنگام نیایش به هیچ کس اجازه نمی‌داد خلوتش را برهم بزند. تا سرحدّ افراط به نظافت خود می‌رسید. به عنوان رهبرِ نهضت، مُلایم بود. هرگز دستور تنبیه شَدیدِ کسی را نداد. قوم حاکم قاجار را منبع شرّ می‌دانست. بهبودی زندگی مردم زحتمکش بالاترین هدفش بود. اهل گفت‌وگو و آخوند روشنی بود.

 

مسئله‌ی مهمی را می‌خواهم نخستین‌بار مطرح کنم هرچند پس‌زمینه‌ی ذهنم همواره این فکر وجود داشت و گاه اشاراتی داشتم، اما اینک من از لای این کتاب دریافتم از نظر یک آدمِ مغرب‌زمینی -که اگر بی‌آلایش و بدون شرارت باشد- از زبان ملل شرقی -خاصّه ایرانی- نمی‌توان به اصلِِ مطلب رسید، زیرا به باور آنان -از جمله همین یان کورلارژ- کاملا" جملات تعارفی دارند. منظورش این است وقتی کسی به تعارف بیفتد، اصلِ مطلب خود را پنهان می‌دارد، نمی‌گوید و لذا درکِ مطلب برای طرف یا تأخیر می‌افتد و یا بِالکُل به قول محلی: «بِن‌کال» ناممکن می‌شود.

 

نکته نگویم، عذاب می‌گیرم: خدا نیارد بر ما که مشاورین رأس -که به تعبیرم عقل منفصل محسوب می‌شوند- در بیان واقعیت و حقیقت به تعارف بیفتند و حرف خود را به نفع مقام بالاتر بزَک کنند، یا از آن بتراشند و لاغر و غلط تحویل دهند. طرفِ شَور باید با شجاعت مشورت دهد. بگذرم.

 

یادآوری: از عزیزان کتابخانه‌ی "یادگار امام" قم بی‌نهایت ممنونم که این مرکز فرهنگی و فکری را -که قلب تپنده‌ی محله‌ی ما در خیابان شیخ انصاری‌ست- مدیریت می‌کنند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۰۹:۴۱

امام‌زاده جعفر روستای داراب‌کلا

امام‌زاده جعفر روستای داراب‌کلا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. این جا امام‌زاده جعفر روستای داراب‌کلا در میاندورود مازندران است. اردیبهشت ۱۴۰۲، عکس از : حمیدرضا طالبی. نشر از : دامنه. از قدیم تا کنون این مکان یک خوفی در دل انداخته که اگر کسی فقط یک خاشک‌چو (=چوب خشک) ازین مکان را به خانه ببرد، صددرصد خانه، یا طویله، یا سوچکه (=گرمخانه‌ی توتون) یا سرداب و یا سر و دیم (=صورت) او به آتش کشیده می‌شود یا اَلِه (=پیسی صورتی‌رنگ) وِن دیم‌لت (=تمام رخ و رخساره) را سر می‌گیرد.

 

 

من گمان کنم این‌همه دارهای تنومند که هنوزم آنجا سالم و سربلند ماند، ناشی از همین ترس بود. ضرب المثل است که جانِ ترس! برادرِ مرگ است! حمیدرضا بلده از کاجه تا کاجه را در قاب عکس دینگنه (=بندازد). درین قطعه هم قاب قرینه است از چهار جهت بالا، بِن، یسار و یمین. همین.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۲۰:۳۲

حرفِ خواجه نصیر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. سه روزه که "گُزیده‌ی اخلاق ناصری" به شرح شهرام رجب‌زاده، از معتبرترین اثر اخلاقی به زبان فارسی را تمام کردم. نمی‌توانم کتابی را بخوانم اما از آن، زکات! نپردازم (=نکات ناب از آن نگویم) خواجه نصیرالدین طوسی عالم دینی قرن ۶ و ۷ قمری درین کتابش -که برای ناصرالدین حاکم اسماعیلیه‌ی قُهستان خراسان نگاشت- به اخلاق پرداخت که اساس پرسش در اخلاق این است چه چیزی فضیلت است، چه چیزی رذیلت. ملاک خوب و بد چیست؛ به قول علمی حُسن و قُبح. او سعی دارد مثلا" عملِ اَعِفّا (=عفیفان، چه بانوان چه آقایان) و عملِ اَسخیا (=سخاوتمندان) را باز گویَد. یا مثلا" به سیاست مُدُن (=دیدِ تدبیری داشتن به جامعه) هم می‌پردازد. مثل دفع ضررِ اَعدا (=عَدوها، دشمنان) که از دیدش سه مرتبه دارد و به ترتیب باید طی شود:

 

- اول: اصلاح و صلح.

-دوم: احتراز (=دوری) از مخالطت (=آمیختگی) با دشمنان به بُعدِ جوار یا جابجایی. یعنی لشگر نظامی نزدیک دشمنان ساکن نشود. به قول امروزی قرارگاه نزند.

-سوم: قهر و قلع‌وقمع و این آخرِ همه‌ی تدبیرها باشد. که نصیرالدین شش پیش‌شرط برای آن قائل است که سعی کردم جملاتش را ساده‌تر سازم:

 

 

۱. دشمن، شَریر بُوَد و در ذات خود اصلاح به هیچ طریق نپذیرد.

۲. به هیچ وجه از وجوه جز قهر (=چیرگی با زور و جنگ) خود را از تعرّض او (بخوانید: کشور یا حزب یا گروه عدو) خلاصی نبیند.

۳. اظهار سعی در اِزالتِ (=دورکردن) خیرات از مشاهده کرده باشد. به زبان امروزی دشمن بخواهد مردم را از مذهب و معنویت تخلیه کند. به قول مشهور رهبری: «ناتوی فرهنگی» پیاده کند!

 

بگذرم سه تا دیگه پیش‌شرط حوصله نگرفت برداشتم را تایپ کنم. فقط بگویم در قدیم، زِمامداران و فرمانروایان، از فقیهان و دانشمندان قوی‌فکر می‌خواستند به آنان مشورت دهند، (مشورت واقعی نه مثل امروزه‌روز صوری و پُر از رودربایستی) که اغلب در قالبِ کتاب و مقالت عرضه می‌شد. مثل همین کتاب "اخلاق ناصری" که شیخ نصیرِ -فقیه- به ناصر، -فرماندار و مُحتشمِ قُهستان- به‌جِدّ و جهد توصیه می‌کند و خط می‌دهد و نیز ربط.

 

نکته‌ی دگر گویم و کامل ازین کتاب بگذرم: از نظر نصیرالدین یکی از مهمترین علائم جهل مرکّب (=یعنی کسی چیزی را نمی‌داند، به نادانی‌اش توجه نمی‌کند ولی خیال نماید می‌داند) این است که فرد "از صورتِ علم، خالی بوَد." خیلی حرف است، این حرف نصیر، نیست؟! همان نصیرالدین که با ذکاوت، مغولان را به بغداد کشاند و سلسله‌ی عباسیان را پس از چند قرن حکمرانی ستمگرانه، برانداخت.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۰۹:۲۸

مدرسه فکرت ۸۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت و هیئت

قسمت هشتاد و هفتم

 

منبر و کیک زرد و کیک کبود!

به نام خدا. سلام. می‌خواستم منبر شامگاه پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ حجت‌الاسلام شیخ حسین انصاریان در مسجد اعظم قم را که برای ۶۴‌امین سالگرد وفات آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی (عکس‌ها) برگزار شد، متن بنویسم اما دیدم روزنامه‌ی"ابرار اقتصادی" امروز ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ عکس کیک زرد را انداخت (منعکس در زیر) و دلم را از آن منبر به کیک زرد منصرف کرد که خبرش مرا به وجد آورد و آن منبر داشت روح من را می‌پَژمُرد؛ چون خودِ آق شیخ حسین انصاریان قریب‌به‌اتقاقِ منبرهایش کهنه و عجیب‌وغریب! است و انگاری مربوط به چند قرن قبل و خودش هم سخت از زمان و زمانه، عقب؛ ولی هم‌لباسان خود را بالای منبر -آن هم در مراسم مرجع عام شیعیان- لِه کرد.

 

 

حقیقتا" تولید کیک زرد در ساغند اردکان یزد مرکز حلواجات و ارده، آن هم به روش هیپ‌لیچینگ (=تئوری استخراج جامد مایع با حالتِ انحلال در یک حلّال مناسب، یعنی استحصال در خودِ معدن) برای من وجدآور بود. به این علت که معادن اورانیوم ایران، پراکنده است و حمل‌کردن آن برای استحصال متمرکز، سخت؛ که اینک کیک زرد در خودِ معادن، فرآوری می‌شود. به ما هم اورانیوم نمی‌دادند؛ مثلا" سه مرتبه از سه مکان جهان، اورانیوم خریداری شد و  پول آن هم پرداخت، اما تحویل ندادند و نمی‌دهند اصلا". و این تزِ درون‌زایی با نقش جوانان، دل ایران و عزتمندان را شاد کرد. جالب این که مغناطیس‌سنجی هم با هواپیما انجام شد و عمق ۱۵ هزار متری زمین در سراسر کشور شناسایی شد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۱۱:۴۲

کتابِ «گوش کن، انسانِ کوچک!»

به قلم دامنه. «گوش کن، انسان کوچک!» به نام خدا. سلام. کتاب "گوش کن، انسان کوچک! (عکس بالا) -که از دیشب با هم بر یک بالین خوابیدیم- یک اثر روانشناسی و سیاسی است، نویسنده‌اش ویلهلم رایش (۱۸۹۷ - ۱۹۷۵). مترجمش مریم نعمت‌طاووسی است در ۱۴۶ صفحه، مصوّر. (تهران: مس، ۱۳۸۲) اینک می‌خواهم فهمم ازین کتاب را، قسمت کنم؛ شاید بر کسی سودمند حساب شود. او که رانده از مدرسه‌ی روانکاوی فروید و نیز حزب کمونیست بود، در سال ۱۹۳۹ به آمریکا گریخت. اما آمریکا هم از نشر افکارش ممانعت کرد، به دادگاهش بُرد و در زندان مُرد. او درین اثر چه می‌خواست بگوید. من فهمم این‌گونه قد داد، که خواهم نگاشت:

 

 

او در اصل می‌خواهد (به تعبیر شخصی من) بگوید سرانِ قدرت (رهبران، سیاستمداران، فلاسفه‌ی توجیه‌کار، سندیکاها و ...) خرَدِ شما انسان را خُرد و خوار می‌خواهند و به همین خاطر، شما را انسانِ کوچک! و آدم معمولی! فرض می‌گیرند. این لُبّ حرف رایش هست. اما چند گزینه هم روی میزِ فهم می‌گذارم که ثمرات این کتاب، در گوارشِ فکر هضم شود. آنچه می‌نویسم برداشت آزاد من است، اگر بد فهمیده باشم، تقصیر از من است، نه از کتاب:

 

او معتقد است انسان تنها از یک نظر از آزادی بهره‌مند هست، و آن این که "آزاد از انتقاد از خود" باشد که درین صورت ممکن است به آدم "در فرمانروایی بر زندگی، کمک کند." (ر.ک: ص ۷) در واقع او دَوان‌دَوان خواننده را می‌کشانَد به سمتِ اندیشه در درون خودش، و چون از پِچپچه‌هایی که صاحبان قدرت نسبت به حکومت‌شوندگانِ خود، در گوشِ هم می‌کنند، اطلاع دارد، به انسان نهیب می‌زند کوچک نباش! و بدان که آنان عینِ "طاعونِ هیجانی" تو را خوار و خفیف می‌خواهند؛ لذاست دم از انسان بهنجار (در ص ۹۶) می‌زند و  نقاشی‌اش را نیز به تصویر می‌کشانَد. رایش حتی خود را در مقام جایگاهی چون جایگاه بیدارگری‌ی سقراط، می‌گذارد که گویی می‌خواهد "ستاره‌ی دریایی درونِ" انسان‌ها را کشف کند و آن را به روشنی وصف. (ر.ک: ص ۳۹) زیرا او قائل به "قلمروِ قدرتِ گسترده‌ی درون" است که خود معتقد است "به رویَت ای انسان، گشودم." (ر.ک: ص ۱۳۰) و آن‌گاه ضمیر بشر را زیرِ وعظ خود می‌گیرد که جنابِ "انسان کوچک!" حتما" بدان که "تو لحظاتِ عظمت هم داری!" (ر.ک: ص ۳۱) و او را به یاد صدای شِتلَخِ شلاقِ تاریخِ دُژَم‌های بَدرحم می‌اندازد که "نه قیصر، نه تزار و نه ...، هیچ یک تو را فتح نکردند." مرز و خاک را چرا، در نوردیدند، ولی تو را نه. البته رایش در این جا کمی تخفیف هم قائل است و می‌گوید: ″توانستند تو را به بردگی بکشانند، اما نتوانستند کَهتری را از تو برُبایند." (ر.ک: ص ۱۲۴)  که چون معتقد است انسان «جنسی حریص» هست (ر.ک: ص ۶۱) لذا هشدار می‌دهد هر کس زندگی‌اش را در دستان خود نگه داشته باشد و به هیچ کس دیگر، واگذار مَکند، خصوصا"پیشوایانی را که برمی‌گزیند. بنابرین شعارش را وارد صحنه می‌کند: «خودت باش»! (ر.ک: ص ۷۶) و برای این که انسان، خود، خرَد خود را خُردوخمیر نکند، باورش این است به عوضِ رفتن به هر جا، بهتر است "به کتابخانه" روانه شود تا به تعبیر او بی‌پرده بیندیشد و به آوای درونی‌اش که می‌گوید چه باید کرد، گوش فرا دهد. (ر.ک: ص ۷۵) امیدوارم توانسته باشم عمقِ عمیقِ این کتاب را کاوشگرانه به سطح رسانده باشم و در دیدگانِ خوانندگان، دیار (=معلوم) کرده باشم. والسلام. نامه تمام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۱۶:۰۹

داراب‌کلا از نمای بالمله‌راه

داراب‌کلا از نمای بالمله‌راه
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۱۵:۰۳

محاکمه‌ی سربازان وطن، ننگ است

به قلم دامنه. سلام. برای متهم اوکراین آقای مهدی بیک‌اوغلی به عنوان "متهم ردیف اول شلیک" به "پرواز اوکراین" ده سال زندان بریده شد و ردیف‌های دوم و سوم هم به یک سال حبس محکوم شدند. از دیدِ بنده این محاکمه، ننگ است. یک حکومت برحق هیچ وقت سربازان وطن را به خاطر شلیک اشتباه آن هم با هدف دفاع از حریم پایتخت به زیر محاکمه نمی‌برَد. مگر شلیک چه شب بود؟ شبی بحرانی که شب پیشش بهترین دلیر این مرزوبوم -قاسم سلیمانی- توسط شریرترین ارتش -سنتکام آمریکا- با دستور شقی‌ترین فرد در نظام آمریکا -ترامپ- ترور شد و فضای کشور و آسمان ایران را برای مدتی به احتمال ناامنی برد. چگونه حاضر شدند سربازان وطن را که دغدغه‌ی دفاع داشتند و در اوج آماده‌باش به سر می‌بردند را به جرم شلیک اشتباهی به حبس ده ساله در کُنج زندان محکوم کنند.

 

ناو وینسنس ارتش تروریست آمریکا با دستور "ویلیام راجرز" فرمانده کشتی در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ هواپیمای مسافربری ایران را با ۲۹۰ سرنشین از مردم عادی و غیرنطامی ایرانی که ۶۶ تن از آنان کودک زیر ۱۲ سال بودند را روی آسمان خلیج فارس سرنگون کرد همه را کُشت ولی رئیس وقت آمریکا نه فقط او را توبیخ نکرد که مدال افتخار داد، آن وقت توی ایران سربازان پدافند وطن را که طبیعتِ کارشان شلیک به هر چیز مشکوک در آسمان است، به زیر ننگِ محاکمه و محکومیت می‌بَرند! کی -چه وقت- سرِ عقل می‌آیند؟ خدا دانَد. >| ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ |< دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۱ فروردين ۱۴۰۲ ، ۱۱:۴۶

مدرسه فکرت ۸۶

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتاد و ششم

چهار تا خبر چهار تا نظر
از لابه‌لای روزنامه‌های ۳۱ فروردین ۱۴۰۲ کشور

به نام خدا. سلام. متن تنظیم خبر و تدوین نظر هر دو از دامنه است. اینک بنگریم مهم‌هایش را:

 

 
روزنامه‌ی سیاست روز ( ۳۱ فروردین ۱۴۰۲ )

 

خبر یکم را : از روزنامه‌ی «سیاست روز» آقای یوسف‌پور گویم که تیتر مراسم تاج‌گذاری چارلز سوم پادشاه انگلستان روز ششم ماه «مه» که می‌شه شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ برگزار می‌شود. گراهام اسمیت رهبر "جنبش جمهوری‌خواهان" انگلیس هم گفت همان روز در مسیر عبور پادشاه، تظاهراتی اعتراضی ضدسلطنتی علیه‌ی چارلز با پلاکاردهای زرد! برگزار می‌کنند و بر آن خواهند نوشت: «تو شاهِ من نیستی». منبع.

 

نظر: همان بالای این روزنامه خبر رفراندم در ایران است که جواب خوبی‌ست به خبر تاجگذاری چارلز سوم. انگلیس، ضد سلطنت تظاهرات هست، در ایران اما عده‌ای شوطّی‌کُن! برای رفراندم و بازگشت به سلطنت مشغول جیغ و داد؛ حتی اگر سومی پهلَوی به اسرائیل روَد و دریوزگی ورزَد. دامنه بگذرد.

 

 

 
روزنامه‌ی آذربایجان ( ۳۱ فروردین ۱۴۰۲ )
 

خبر دوم را : از روزنامه‌ی «آذربایجان» واگو کنم که حجت الاسلام آل‌هاشم دادِ سخن داده که "به نظر من دفاع فردی، سازمانی، نهادی، جمعی یا گروهی کم‌فایده است و نتیجه کاملی نمی‌دهد. این موضوع باید به صورت متمرکز و دولتی حل شود و تمام جمع‌ها و گروه‌های مَجازی طبق نقشه و برنامه‌های مدون دولتی، هماهنگ عمل کنند. منبع.

 

نظر: این سید خوب یعنی سید محمدعلی آل‌هاشم البته روحانی‌یی مردمی هست و با آه آنان آخته و آغشته. ولی ماها دیدیم هر کجا همآهنگی شعار شده، دولت‌ها خراب‌خریب‌تر کردند. همین ماشین برای مردم بس، که از بس با همآهنگی، قیمتش را به اَفلاک بردند، خریداران را به اِفلاک و فلاکت رساندند!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
خاطراتم از شهیدان و بزرگان داراب‌کلا

خاطراتم از شهیدان و بزرگان داراب‌کلا قسمت ( ۱ ) به نام خدا سلام. خاطره‌ام را از شهید حجت‌الاسلام آق سید جواد شفیعی دارابی فرزند مرحوم آق سید اسدالله ذاکر و مؤذن محل آغاز می‌کنم. سبب این کار خواهر گرامی‌ام

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۰ فروردين ۱۴۰۲ ، ۰۲:۵۵

سه نمونه از آئین‌ دیرین ایران

 به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یکی از هفت کتابی که امسال تمام کردم کتاب "گاه‌شماری و جشن‌های باستانی ایران" نوشته‌ی آقای هاشم رضی چاپ دوم ۱۳۸۲ تهران انتشارات بهجت، بود که این یکی را بُرشی خواندم و همان وسط نوروز تمام کردم. گزارشی از آن را نوبت گذاشته بودم که بر برسم. اینک رسیدم. نکات که زیاد است سه تا بس است:

 

 

 یکی این که ایرانی‌ها روز برات داشتند؛ یعنی روز تقدیرات که اسلام در شب، شب قدر دارد. در آن روز باور به جهانِ پَسین رستاخیز مُردگان و تسلسُل زندگی یادآوری و گرامی داشته می‌شد. حتی در بابِل هم که چنین می‌کردند، از همین فرهنگ ایرانی آبشخور داشت. ر.ک: ص ۲۹ تا ۳۵ کتاب.

 

دوم این که مراسم توبه و آئین بیرون راندن بدی و دیوی از درون، یک رسم دیرباز بود. حتی ایام صوم (=روزه) و سوگواری منعقد می‌شد. ر.ک: ص ۲۹ کتاب.

 

سوم آن که برخی از جشن‌ها و آئین‌ها در ایران با عمر این ملت برابر است. یعنی تا ایرانی بوده، چنین بوده. یک نمونه از ابوریحان بیرونی مثال بزنم و به قول عرب‌های عزیز خوزستان و جنوب ایران و جهان اسلام، "خلاص"!

 

ابوریحان بیرونی از مردم آمُل در برپاداشتِ جشنِ تیرگان در میان ایرانیان چنین می‌گوید: "آمُلی‌ها در تیرروزِ تیرماه، به دریای خزر رفته و همه‌روزه را به شنا و آب‌بازی می‌گذرانند." ر.ک: ص ۶۶۲ کتاب. بگذرم.

 

تشکر می‌کنم از همه‌ی عزیزان کتابخانه‌ی "یادگار امام" قم که این نعمت بزرگ دستیابی به کتاب امانی را برای منطقه‌ی ما فراهم ساختند. >| ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ |< دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۹ فروردين ۱۴۰۲ ، ۱۴:۵۲

تاریخ سیاسی داراب‌کلا

تاریخ سیاسی داراب‌کلا

تاریخ سیاسی داراب‌کلا قسمت قسمت ( ۱ تا ۸ )  به نام خدا. سلام. آن زمان دور  -اول انقلاب تا دو سه سال بعدش- همه‌ی مذهبی‌های انقلابی، با هم بودیم. به همدیگر اَخم نمی‌کردیم. زیرِ سقف مقدس یک بالخانه یعنی کتابخانه‌ی سردرگاهِ بالاتکیه، بیتوته و طی می‌کردیم. مثلا" جشن ملی قشنگِ ۲۲بهمن‌ها را متحدانه، مردم‌واره می‌گرفتیم، نه دستوری، دولتی‌طور! و آمرانه از عوامل بالا. توی تکیه‌پیش، بین دو سمتِ خط (=جاده‌ی شنی) دُخلِه‌ی درخت (=پایه‌ی) بلند راست می‌کردیم و با سنگ در چاله، دفنش، در حد و قدِ و قِوای خودِ دار و درخت. و بعد دورتادور،

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ فروردين ۱۴۰۲ ، ۰۸:۰۹

کتابخانه آیت ا... دارابکلایی

کتابخانه آیت ا... دارابکلایی

به نام خدا. سلام. این کتابخانه‌ی عمومی / امانی مرحوم «آیت الله محمدباقر دارابکلایی» ساختمان قلم‌چی روستای داراب‌کلاست. عکسی که جناب حمید رضا طالبی در ۸ فروردین ۱۴۰۲ از آن انداخته و در دامنه نشر یافته. زیاده عرضی نیست؛ الّا سه الی چهار تا:

 

یک: خودِ وجود ساختمانِ کتابخانه یکی از شاخص‌های رشد و بالاآمدن سطوح فرهنگیِ هر جایی است.

 

دو: نام این کتابخانه مزیّن به اسم «آقا» است که پیشوای مذهبی و معنوی و شرعی بسیاری از مردم محل و محلات مجاور بوده است یعنی روحانی پارسای روزگار مرحوم «آیت الله محمدباقر دارابکلایی» و این شاید نویدِ این باشد که کتاب‌خوان‌های این کتابخانه، راه معنوی‌یی جست‌وجو نمایند که یک نمادِ آن، آن مرحوم بود؛ آن روحانی عالم و عامل که کردارش با گفتارش همنوا بود.

 

 

سه: کتاب، اندرون انسان را پرورش می‌دهد چه‌سان که جو و سویا و گردو و انجیر و گندم، بیرون انسان را. پس، از کتاب‌های این کتاب‌سرای مجلّل، بر شکوه و جلال درون خود باید افزود.

 

چهار: ذکر خداقوت است، به چه کسان؟ به بانیان، به دست‌اندرکاران، به کمک‌کنندگان چه در ساخت و چه در تهیه و غنای مخزن کتاب، به مسئولان آن، و به متصدیان اکنونش که این سازه‌ی فکر و فرهنگ دیار ما داراب‌کلا را اداره می‌کنند. ممنونم حمیدرضا با ثبت این بقا.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵ فروردين ۱۴۰۲ ، ۱۳:۴۸

قُریشی، اِسرائیلی، فَرّهی، فِقهی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام . وقتی طالوت (=نواده‌ی بنیامین برادرِ تنی یوسف ع) توسط خدا زِمامدار شد، اَشراف قوم، بهانه درآوردند که نبوت بر رسم ما از خانه‌ی لاوی (=پسر سوم یعقوب ع) برانگیخته می‌شود و سلطنت بر رسم ما از خانه‌ی یوسف ع؛ پس خدا نباید طالوت را -که ازین دو دودمان نیست و چوپان و فقیر و بی‌نشان است- بر ما حاکم کند. حکمرانی وی بر ما که قومی برتریم سزاوار نیست. فکر میراثی و وراثتی شکل گرفت. حال آن که خدا در طالوت دو قوه را شرط حکومت دانست، نه خون و دوده را؛ قدرت جسمی و دانش فکری. چون این دو صفت است حکومت را شجاع و عاقل نگاه می‌دارد. در صدر اسلام هم، پس از وفات پیامبر اکرم ص، برخی از کسانی که سمت و سویی غیر از امام علی ع پیدا کرده بودند، شرط حکومت را قُریشی‌بودن اعلان کردند. یعنی باز هم لیاقت را به نژاد چسب زدند. در ایران باستان و سپس عصر پادشاهان هم، عنصر فَرّهی (=شوکت برگرفته از آسمان) فرد را پادشاه می‌کرد و بر مردم حاکم. تا این که فقیهان ستُرگ شیعه خاصه امام خمینی ره این بساط را با پهن‌کردن نظریه‌ی "ولایتِ فقیه" که دل دین استخراج شد، جمع کرد. تمام. برای اصل بحث، من هفت هشت تفسیر درباره‌ی آیه‌ی ۲۴۷ بقره را -که بحث طالوت آن جا درج است- دیشب، شب قدر زیر و رو کردم مانند تفسیرهای: تسنیم، نور، نمونه، اثنی‌عشری، اَطیب‌البیان  و نیز المیزان، که منجر به این متن‌نوشته‌ی من شد.


خداوند متعال در اعتقادات ما به استناد وحی "یُؤتی‏ مُلْکهُ مَن یَشاءُ" است؛ یعنی فقط اوست که حکومت و مُلک را به هر که خواهد، دهد. دیگران درین کار حق تصرّفی ندارند و دیگر عناصری چون نژاد، رنگ، تیره، تبار، قبیله، قوم، دوده، دودمان، طیف، طایفه وارد و داخل این حقیقت نیست. و نیز آنانی هم که برای خود فَرّه ایزدی قائل شدند و بر مردم حکم راندند از اعتبار افتاد. حتی اعتبار هم نداشت. من در عصر حاضر از میان تفکر غلط قُریشی، اِسرائیلی، فَرّهی، فقط اندیشه‌ی سیاسی "فِقهی" را به خط خدا موافق می‌بینم که با آرای عمومی سالم مردم نافذ می‌شود. هرگز هم حاضر نیستم بپذیرم در روزگاری که به تعبیرم فقیهان در صحنه، نه فقیهان در خانه، زندگی می‌کنند و در دسترس بشر هستند، می‌شود سراغ غیر فقیه رفت. اگر قحط فقیه بود، آن یک گام دگری هست.


منظورم این نیست دین فقط از عینک فقه دیده شود و صرف رساله معیار دین‌ورزی و حکومت‌داری گردد، نه، منظورم این است یک فقیه پرهیزگار (=دین‌شناسِ دیندار متقی) که فَرید (=یگانه‌ی) زمانه‌ی خویش است و فراست دارد و لزوما" باید، هم عالِم باشد، هم عادل. هم سیّاس باشد و هم سرشار از رشادت و سطوت، موردِ وثوق‌ترین حکومت‌کننده بر مردم خواهد بود. دست‌کم به سه علت:پپ

 

۱. از زورگویی به مردم خود می‌پرهیزد و اساسا" ملکه‌ی تقوا وی از از زور دور می‌دارد و زور نخستین عنصر است که حاکم را از لیاقت ساقط می‌سازد

 

۲. در تصمیمات مملکتی، برای مردم و حکومت، پیِ کشف نزدیکترین رأی به رأی خداوند است و همین، وی را از حکومت فردی بیرون می‌برَد و در نفسش صیانت بالا می‌آفریند و اساسا" ملکه‌ی عدل وی را از خودرأی‌یی مصون می‌دارد

 

۳. مشیء‌یی بر پایه‌ی مشورت و خُلقی بر پله‌ی محبت دارد. از یک سو از دانشِ دانایان جامعه‌اش، خود را بی‌نیاز نمی‌بیند و از سوی دیگر حکومت و ولایت خود را در سازواره‌ی رابطه‌ی دوستی حُبّ مردم با او، و رابطه‌ی دوستی و حُبّ او با مردم اِعمال می‌کند؛ به عبارتی سلطه‌گری نمی‌کند، بلکه مدیریت و هدایت مسیر را  هموار می‌سازد. اگر در وجودش خصوصیت هژمونی یا کاریزماتیک رخ داد، حاکی از نفوذ در قلوب مردم است، نه ناشی از رفتار ظاهرگرایانه‌ی عموم و یا دستگاه تبلیغی قدرت.

| ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ | ابراهیم طالبی دامنه دارابی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ فروردين ۱۴۰۲ ، ۱۵:۰۲

مدرسه فکرت ۸۵

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتاد و پنجم

در جامعه‌ی توحیدی «بِ»ی همه جَرّ می‌دهد!

به نام خدا. سلام. انسان -شرفمند موجود- هم شاگردِ آموزشگاه جهان است و هم نیرویِ پرورشیِ هستی. هم دانش می‌آموزد و هم ارزش می‌گیرد. گویند همه‌چیزِ انسان را شاید بتوان به یغما برَند، اما فهمش را هرگز. پیام‌های مخابره‌ی ملِکان به پیامبران -علیهم‌السّلام- همه حاوی دمیدنِ فکر و معنا در انسان بوده است. این دو را هیچ رُستم و یَلی، از کفش نتوانَد رُبود، الّا حینی که خود به جُمود گرایَد و

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ فروردين ۱۴۰۲ ، ۰۳:۲۵

دولت موحّدین در آندلس

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در کتاب "زنده‌ی بیدار" درباره‌ی "حی بن یقظان" اثر ابن طُفَیل محمد بن عبدالملک، ترجمه‌ی مرحوم بدیع‌الزمان فروزانفر، یک بحث مهمی در مورد مردم مسلمان آندلس اسپانیا و کسانی که در مغربِ ممالک اسلامی به سر می‌بردند آمده است که واقعا" شگفتی‌ساز است. من این اثر را دو روز پیش، پایان بردم و حیف دانستم ازین قطعه، چیزی ننویسم که نُه راز در آن موج می‌زند؛ در "فنون و ادب و علومِ روایت، تبحّر داشتند." و در فروع مذهب "پیرو مالک" بودند و همین مطلب سبب شده بود که بر ظاهر جمود می‌ورزیدند و به علوم عقلی رغبت نشان نمی‌دادند و ازین‌رو به قول ابن طفیل از علوم یونانی تنها فنون ریاضی در آندلس رواج گرفت. لذا کسانی که فلسفه می‌دانستند از بیمِ عوام، دانش و معرفت خود را مستور می‌داشتند زیرا همین‌که عالِمی بدین رشته مشهور می‌شد مردم به دشمنی او برمی‌خاستند و زندیقش می‌خواندند و سنگسارش می‌کردند و یا حتی مُلوک و اُمرای آن سرزمین به رعایت خاطر عوام، او را می‌کُشتند. و به همین سبب «علی بن یوسف بن تاشفین متوفای ۵۳۷ قمری» حاکم وقت آن جا امر کرد تا کُتُب ابوحامد غزالی را سوختند. بااین‌همه؛ هوشمندانِ آندلس در نهان، این علوم را می‌آموختند و کُتُب فلسفه را هر جا که بود به دست می‌آوردند.

 

کتاب "زنده‌ی بیدار"


از خصائص اهل آندلس یکی عشق و دلبستگی به گردآوری کُتُب بوده است و اهل قرطبه (از شهرهای مهم آندلس و پایتخت مُلوک اموی آن ناحیه) به‌خصوص، حرص و ولعی شگفت بدین امر داشته‌اند چنان‌که مردم بی‌علم و بی‌اطلاع هم، به داشتنِ کتابخانه و نُسَخ معتبر و خطوط بزرگان افتخار می‌نموده‌اند. و "حکم بن عبدالرحمان" ملقب به "بالمستنصر بالله" از اُمرای اموی (۳۵۰ - ۳۶۶) کتابخانه‌یی بسیارمهم فراهم ساخت که فهرست آن ۴۴ مجلّد و مشتمل بر ۴۰۰ هزار نسخه کتاب در فنون مختلف بود.

 

ظهور محمد بن تومرت معروف به مهدی (۴۸۵ - ۵۲۴) و تشکیل «دولت موحّدین» (که بر مبنای دعوت جدید و مطالعه در اصول عقاید و علم کلام و تا حدی تمایل به مذهب شیعه و عصمت امام ع تأسیس شده بود) راهی برای بحث در اصول عقاید و اظهار مسائل فلسفی باز نمود. و به خصوص در روزگار حکومت ابویعقوب، فلسفه و علوم اوائل رواج گرفت و آن پادشاه خود نیز در علوم متداوله‌ی آن عصر، دستِ قوی داشت و از عقاید و آراء حُکَمای یونان اطلاع کافی به دست آورده بود و گمان می‌رود که گذشته از آمادگی محیط، ارتباط ابن طُفَیل با این امیر و قدرتی که در دستگاه حکومت داشت، نیز، زمینه را برای او آماده ساخت تا عقایدحُکما را نشر دهد و رساله‌ی "حی بن یقظان" را تألیف نماید.

 

حرف آخرسری: از پرده‌بردای نُه راز این متنم از آن قطعه‌ی دردناک اما طلایی و شکوفایی ولی توأم با عقب‌نشینی! بگذرم و به خواننده‌ی خواهان وا گذارم. والسلام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ فروردين ۱۴۰۲ ، ۱۲:۴۸

مدرسه فکرت ۸۴

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتاد و چهارم

 

تاریکی تاریخی را به در کنیم!

به نام خدا. سلام. مسعود رجوی و موسی خیابانی با جمعی از اعضای خود نزد امام می‌روند. کی؟ ۶ اردیبهشت ۱۳۵۸. کجا؟ قم. نجف نیز پیش امام دیداری صورت گرفت. آن دو سرِ سازمان به امام چه گفتند که امام بر تلاش سازنده برای نجات کشور تأکید کرد و فرمود:

 

«اسلام بیش از هر چیزی به آزادی عنایت دارد و در اسلام خلاف آزادی نیست؛ الاّ در چیزهایی که مخالف با عفت عمومی است."

 

این دیدار در منابع این گونه روایت شد که بیشتر روحانیون (نه سنتی، بلکه روحانیون انقلابی) با دیدار امام با آنان مخالف بودند و جالب این که یکی از مخالفان دیدار مرحوم  منتظری بود. برای منِ مایل به دانستن مسائل انقلاب این قطعه گنگ ماند، چون اطلاعاتش قطره‌چکانی صورت گرفت. نقل است این دیدار ظاهرا" با نقش مرحوم سید احمدآقا منعقد شد.

 

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی