qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۳۰۹ مطلب با موضوع «تریبون» ثبت شده است

تریبون

مدرسه فکرت ۱

دوشنبه مرداد ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

  قسمت یکم

 

تأسیس مدرسه‌ی فکرت

اولین پیام مدرسه‌ی فکرت

۹ مرداد ۱۳۹۸

سلام و احترام

 

به نام آن‌که جان را فِکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

 

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

 

مدرسه‌ی فکرت ایجاد شد تا در آن، درس بخوانیم. به پرسش‌ها بپردازیم. به احتیاجات فکری همدیگر پاسخ دهیم. خود را با فکرت به فطرت آشتی دهیم. و در نهایت به کمال و بهترشدنِ خویشتن، مدد رسانیم.

 

دانش آموختگان این مدرسه، به، خود و خدا و جامعه توجه دارند، تا اگر آسیبی و آفتی در روابط میان این سه ضلع، دیده شد، با فکرت و هم‌اندیشی آن را اصلاح و ترمیم کنند.

 

در این مدرسه‌ی هر گونه نقل و کپی و فوروارد پیام اکیداّ ممنوع است. آنچه در مدرسه‌ی فکرت می‌جوشد، فقط‌و‌فقط غُلغُلِ فکر است و جوشش فرد. بحث در مدرسه‌ی فکرت، تا حد امکان، بر روی موضوعات تعیین‌شده باشد، نه حاشیه‌پردازی و بیرون‌افتادن از هدف. و خدای ناکرده هتک حرمت.

 

تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهده‌ی همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

مقررات مدرسه‌ی فکرت

 

۱. فقط نوشته‌های خود اعضا باید پست شود، نه کپی متن‌های دیگران.

۲. هرگونه فورواردکردن (=بازفرست) و ارسال کپی از هر کجا به‌جز از منبع خود مدرسه، ممنوع است.

۳. ساعت کار مدرسه: اذان صبح تا یک بامداد. از یک بامداد تا اذان صبح هرگونه پست‌گذاری‌ها و نوشتن جواب و نظرات ممنوع است.

۴. هرگونه پرسش فقط با نوبت گرفتن قبلی، در پیشخوان سنجاق می‌شود.

۵. میانبحث‌ها توسط اعضا همیشه آزاد است.

۶. سه‌شنبه‌شب‌ها مناظره‌های دونفره در صورت وجود داوطلب برگزار می‌شود.

۷. کشکول (طنز فاخر و نکته) هر هفته فقط عصرجمعه تا شنبه آزاد است.

۸. هرگونه چت دوبه‌دو، خارج از میانبحث ممنوع است.

۹. رفرنس و توضیح سند برای اثبات متن، در صورتی‌که از سوی خواننده درخواست شود، فقط در حد دو کف دست، آزاد است.

۱۰. اطلاع‌رسانی و تبلیغات برای ورزش دارابکلا، تحولات محل، پیشرفت‌های تحصیلی و مشاغل مردم دارابکلا، اوسا و مُرسم آزاد است.

۱۱. ارسال عکس خود اعضا، صحنه‌ها، شهدا و نیز دیدنی‌های ایران و جهان در حدِ دو سه قطعه (نه انبوه) آزاد است.

۱۲. هر عضو مقررات مدرسه را رعایت نکند، تمام پست‌ها و پست‌گذاری‌اش مسدود می‌گردد.

۱۳. تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]


 

تأسیس «مدرسه فکرت»

۹ مرداد ۱۳۹۷

 

به نام خدا. سلام جناب سیدعلی اصغر. از این که با اشتیاق از مدرسهٔ فکرت استقبال کرده ای و بنده را تشویق، بسیارممنونم.

 

در پاسخ به این پرسش شما که نوشتی: در مدرسۀفکرت «چرا به اشتراک گذاشتن نظریه هایی که مرتبط با موضوع نمایش گذاشته شود باید ممنوع باشد؟»


عرض بنده این است نقل قول از منابع و مآخذ نه تنها عیب و ممنوع نیست، بلکه پسندیده است چون به گفتهٔ دکتر سروش علم بی وطن است. پس آموزه های علمی متعلق به بشریت است. منتهی باید اعضای مدرسه، روی نقل قول متقن و موثق، خودش تفکر ایجاد کند و نظرش را بعد آن الصاق کند. تا جوشش فکری در مدرسه شکل بگیرد. منظورم از منع پیام هدایت شده، سیل انبوه و پی در پی کپی های فضای مجازی به درون مدرسه فکرت است. که ارزش و اعتبار ندارد و فقط خستگی و زشتی می آفریند. علت این است می خواهیم خودمان اندیشه‌ورزی کنیم و فکرت. همین. بازم سپاس از آن رفیق. پایان. ابراهیم

 

پاسخ مدیر مدرسه فکرت به جناب شیخ باقر


۱- مانند اعضای گرانقدر ممنونم از حضور جناب عالی در مدرسۀ فکرت.


۲- مؤسس نیز از حضور جناب عالی _اخوی فاضل و دنیادیده و دانشمندم_ ممنون است.


۳- واژۀ فکرت به سه وجه گرفتم: ۱- یعنی اندیشیدن ۲- یعنی فکر تو. «ت» ضمیر جانشین هر عضو مدرسه. یعنی فکرت؟ سؤالی ست. فکرت (=فکر تو) عضو مدرسۀ فکرت در این باره چیست.

 آن معنا که شیخ محمود شبستری در گلشن راز برملا ساخت. که مرحوم علی اکبر دهخدا هم نکته ای ظریف از ابوالفضل بیهقی در توصیف امام علی «ع» آورده:

«چنان دید امیرالمؤمنین به فطرت تیز و فکرت صافی که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها. (تاریخ بیهقی).


۴- نسبت مدرسه با چشمه سار، نسبت تعالی افکار است نیز تقسیم کار. نه تضاد و اختلاف و مرافعه و داد و قال. هر کدام غُلغُل جدا.


۵- از تکثر و پلورالتیه که فرمودی با شما دقیقاً هم نظرم و امیدوار.


۶- سؤال سوم شما را جناب اخوی ادراک نکردم. نیاز به توضیح شما دارد.


۷- اعضای مدرسه فکرت بر حسب رفاقت، ظرفیت و کسب اجازه و موافقت انتخاب شدند. مشورت هم شد. افزوده هم می شود. برخی ها در حال افزودن و مذاکره. برخی هم تلگرام شان مشکل فنی دارد. و نیز بروز نیست. و الا من دعوت کردم.


۸- جواب سؤال 4 شما: از نظر من ضرورت تحولات جدید جامعه؛ که همه تقسیم بندی سابق در حال فرو ریزی ست.


۹- سؤال 6 شما را خود اعضای مدرسه باید توافق کنند. نه مدیر مدرسه.


۱۱ - در عنوان نام «مدرسه» هم سنت را دیدم. هم مدرنیته را. هم پُست مدرنیته را.  که همه محتاج مدرسه اند. مدرسه اگر در پیش روی بشر نبود، هیچ علمی زاده نمی شد. پس، آموختن و آموزاندن نیز در نام مدرسه دخیل بود. و نیز جلال آل احمد که در آن کتاب مدیر مدرسه... خوب پیش آمد و رفت.


در پایان ممنونم از شما و همه اعضای مدرسه که به گرمی دعوت صمیمی و به فکرفراخوانی این حقیر جواب مثبت و شوقانه دادند. والسلام. ابراهیم

 

بحث ۱ : چرا به دانشگاه حمله می شد ولی به فیضیه نه؟


پاسخم به بحث ۱

به نام خدا. سلام. من دیدگاه خودم را فعلاً در دو بند می نویسم: ۱- چون که حکومت و حاکمیت خود را از بطن و متن حوزه می پندارد و پس دستگاه سرکوب البته اگر سازماندهی شده فرض بگیریم، هرگز علیه سرچشمه و آبشخور خود، که مشروعیت بخش اوست، خشمی نمی ورزد. در حقیقت به عبارت مشهور بر سر شاخ، بُن نمی بُرّد! ۲- ریشه های ایدئولوژیک دارد: حتی اگر حکومت و حاکمیت هم شکل نگیرد و  قدرت در دستان روحانیت هم  نباشد، بازهم حوزه، همهٔ مجامع علمی برون از خود را در پیروی از خود می خواهد، چون که خودش را متکلف به شرعی سازی همه ی جامعه می پندارد. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
نویسندگانتریبون

ورود دامنه‌نویس دگر به دامنه

چهارشنبه مرداد ۱۳۹۷

به  قلم جناب سین: با سلام خدمت دامنه ی عزیز و دامنه خوانان. تشکر از آقای غلامی. [این پست: اینجا] از این داستان می فهمیم اولویت انفاق، اگر رعایت بشه، هیچ فقیری وجود ندارد. انفاق بیشتر جنبه ی ریا پیدا کرد. و حتی جنبه ی داد و ستد و بده بِستان. کم هستند افراد با ایمان. درود به آنهایی که خالصانه انفاق می کنند وبدون هیچ چشم داشتی.

جواب اول دامنه


به نام خدا. سلام به شما. بله، جناب حجت الاسلام غلامی، روحانی خوشفکر و آدم روشنی ست. متن های ایشان و گزینش روایت های اخلاقی و دینی توسط وی، همیشه، دارای بار علمی و مُثمِر است.

 

اما شما جناب «سین»، اخلاقی حمیده دارید که از ایشون تمجید کردید. مهمتر از آن خودتان نکته ای آموزنده و اخطاردهنده افزودی که پست اخلاقی ما را به اجتماع پیوند زد. درود بر شما. راستی اگر شما نویسنده ای دعوتتان می کنم در دامنه، دامنه نویس شوید. فقط شرط دامنه نویسی حداقل دو چیز است:

 

۱- متن ها توسط شخص نویسندۀ دامنه، نگارش شود، نه کپی و هدایت از جایی به اینجا.

۲- دامنه نویسی باید استمرار داشته باشد، نه مقطعی و منقطع و نامنظم. ممنونم ازت جناب.
 

=======


به قلم جناب سین: با سلام مجدد: دامنه ی عزیز خوب منظورم را متوجه شدید. من چند سال پیش برای یک کاری به ارگانی مراجعه کردم، یکدفعه، یک محلی رو دیدم خیلی افراد آن ارگان، احترامش می کنند.

 

از یکی پرسیدم آقای فلانی این جا چه کاره هست؟ گفت خیّر هست .... و تو دلم گفتم کاش می آمد تو محل می گشت برای محلی های خود خالصانه و برای خدا قدم بر می داشت؛ آن موقع فرشتگان تعظیم می کردند.

 

 من دلم گرفت. بهش افتخار هم نکردم. فهمیدم فقط برای دنیا و بده بستون. و گرنه گوش شنوا داشته باشند ناله و فریاد هم محلی یکی محتاج به نون ویکی محتاج به خونه یکی محتاج به جهاز ویکی محتاج به عروسی و... را می شنون. که وگرنه خیّر فلان شدن فقط برای از زیر بار مالیات رفتن هست. وگرنه ثواب مالیات دادن بیشتر هست. حد اقل دولت، هدفمند برنامه ریزی می کند. اون موقع خیّر واقعی هستن.

 

جواب دوم دامنه

به نام خدا. علیک مجدد جناب «سین». این نوشته ی شما ارزش پست شدن را در دامنه داشت. موضوع را با تسلّط جامعه شناسانه نوشته ای. تحسین دارد. امابعد چند جواب:

 

۱. انفاق را که یک دستور قرآنی ست، مورد بحث قرار دادی

 

۲. یک نمونه میدانی را برای مستندسازی بحث به میدان آوردی.

 

۳. اخلاق دینی را رعایت و منشور نویسندگی را پاس داشتی که نام آن هم محلی ات را علنی نکردی. گرچه اگر اسمش را فاش هم می کردی من به یقین سانسورش می نمودم.

 

۴. استدلال منطقی کردی، اگر مالیات خودش را بدهد شاید دولت در رسیدگی به نیازمندان دست پُرتری داشته باشد

 

​​​​​​۵. خیّرین را به راه درست تر رهنمون نمودی.

 

۶. و با دردمندی و همدردی مشکلات عدیده و گریبانگیر جامعه را با چهار مثال گویای نون، خونه، جَهاز و عروسی برتاباندی

 

۷. و از همه مهمتر یک آسیب و شاید هم یک انحراف رفتاری را با بررسی موجَز به دامنه کشانده ای و دامنه ی آن را به دامنه خوانان نمایاندی.

 

ان شاء الله احکام خدا را با حکمت و خردمندی و به دور از ریا و خودنمایی پیاده کنیم. من با این جواب، خواستم گفته باشم دامنه به توانمندی جناب «سین» با همین دو سه نوشته ات معترف است و از شما می خواهد قلم خود را به جوهر نوشتن های بعدی تیزکرده و پُرجوهر نگاه داری. ممنون جناب سین.

۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تریبون

تریبون دارابکلا

شنبه تیر ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. درخت‌بانی. در عکس‌هایی که جناب حاج علی میرزا و جناب رنگین کمان رمضانی به دامنه فرستادند، با کمالِ تأسُّف مشاهده کرده و می‌کنیم که درختکاری پیش از هر چیز، به درخت بانی نیاز دارد. چراکه؛ گویا هنوز بر برخی ها بدرستی جانیفتاده است، افتادنِ هر یک درختِ کاشته شده با پول و دسترنج و اشتیاق یک خیّر و خیرخواه، علاوه بر تخریب روانِ جامعه و خراش قلبِ آحاد مردم، به معنی از میان بردن اکسیژن پاک است. به معنی گرم شدن فضاست. به معنی ناشکیل شدن روستاست. به معنی بی نهایت بی فرهنگی ست. به معنی بُریدن بال ملائک خداست. و در یک کلام، بُریدن هر شاخه درخت به معنی جریحه دار کردنِ تفکرِ آتیه اندیش دارابکلاست که هیچ کس حق ندارد آینده را بسوزاند و حال را مجروح کند و گذشته را منکر گردد.

 

فقط بگویم یک زمانی توی همین روستای مذهبی دارابکلا چند جنگلبان و سرجنگلبان حضور داشتند، مانند آقایان: راسخیان (=که رأس خیان خطاب می‌شد)، محمد کیادی، برزوئی و خلیلی؛ که مردم برای تهیۀ شِلپَت و شیش و حجارپاها و هیمه و حتی خال و پوش، از آنها باید با هزار تمنّا و صدها پا دوندگی، اجازه می گرفتند و تازه برای گرفتن چوب جنگلی (=آن هم درخت افتاده) باید چندین روز در جای جای جنگل می گشتند و شناسایی می کردند و به صورت قانونی و چکُّش شده، با مجوّز کتبی استحصال و حمل می کردند تا خانه ای یا انباری یا گرمخانۀ توتونی را سر و سامان داده باشند.

 

حالا چه شده است که مثل آبِ خوردن، درخت های کاشته شده و هدفمند یک خیراندیش _جناب حاج علی میرزا_ را، آن هم در گوشه‌های جادّۀ منتهی به روستا، که در معرض دید همگانی‌ست و برای مسیر روستا، مناظر زیبا و فریبا آفریده، و چندین بار با هزینه و شوق ایشان و دوستانش هرَس و حرس گردیده، شاخ تا شاخ می‌بُرَند و بُن تا بُن را جریح می‌سازند و بر تنه و ساقه و ریشه و سرشاخه‌های باقی‌ماندۀ درختان، آسیب جدّی وارد می‌کنند و آب از آب هم تکان نمی‌خورد! انگار شهر، شهر هرت شده است. خود مشاهده کنید و بر ایجادِ فرهنگ درخت بانی غِبطه بخورید:

 

 

 

 

آسیب زدن درختان جادۀ دارابکلا. تیرماه ۱۳۹۷.

عکاس: حاج علی‌میرزا، ارسالی رنگین کمان

 

  

 

...

 

 

آتش گرفتن مسجدجامع ساری. ۲۲ تیر ۱۳۹۷

 

از نظر هر انسان مُنصفی هم سوختنِ مسجدجامع تاریخی ساری دل انسان را به درد می‌آورد و هم بُریدن اَشجار و درخت‌های زیبا که روح طبیعت و لباس زمین است.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا
تریبونعکس

مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا

يكشنبه تیر ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. دامنه در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» معمولاً مسائل مختلف محل را به وُسع خویش انعکاس می دهد. امروز در سالگرد سید ابوالفضل مسلمی (نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر دارابی پایین محله) یک مؤسّسۀ آموزشی تربیتی قرآنی دارابکلا با نام «مهد کودک قرآنی ابوالفضل روستای دارابکلا» را معرفی می کند. تا هم یاد آن درگذشته زنده نگه داشته شود، هم از کار بزرگ و احسان و نیکوکاری جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی تجلیل به عمل آید و هم به مدیریت محترم مهد کودک قرآنی ابوالفضل خداقوت و انرژی مضاعف داده شود.

 

جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی پدربزرگ سید ابوالفضل، سال قبل با نیّت خیر این مکان را (در عکس های زیر) هدیه کرده است و در اختیارمدیر آن خانم فاطمه رجبی دارابی (دانش آموختۀ محترم دانشگاه و هنرمند نقاش) فرزند  آقای محمد رچبی قرار داده است. سال قبل، در ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ (اینجا) مراسم دعای کمیل آن جوان از دست رفته را، با عکس های ارسالی جناب یک دوست منعکس کرده بودم و یادش را گرامی داشته بودم. اینک در شب شهادت امام صادق آل محمد (ص) این پست را تقدیم دامنه خوانان شریف می کنم. زیرا؛

 

با این انتشار هم مؤسسه را می شناسانیم که بخوبی و بدرستی پاگرفته که در کارش توفیق و نظم و برنامه ریزی دقیق دیده می شود؛ هم یاد آن جوان را تجلیل می کنیم و هم اهمیت و نقش بسزای آموزش قرآن را برای بچه های دارابکلا تذکار می دهیم و هم برای اعتبار محل مکان ها و اشتغالات آموزشی را بیان می کنیم. باشد که اجر آن به روح اموات همه و خصوصاً آن جوان درگذشته و نیاکان حاج ابراهیم و همسرش، نیاکان مؤمن خاندان موسوی و اموات ودرگذشتگان رجبی و نیز اموات این بنده نثار شود. ان شاء الله تعالی.

 

تصاویر و دو اطلاعیۀ مهد کودک قرآن ابوالفضل در زیر:

 

 

اهدائی حاج ابراهیم آهنگر.

به مناسبت درگذشت سید ابوالفضل مسلمی

نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر

 

 

با مدیریت خانم فاطمه رجبی داراب

 فرزند محمدرضا رجبی اسحاق

عکس ارسالی فاطمه رجبی

بیشتر ببینید ↓

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

غورۀ انگور

شنبه تیر ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک سختیِ زنانه. خداقوت زنان خانوادۀ بزرگ دارابکلا و زنان سخت کوش جای جای ایرانِ ایرانیان. این روزها در روستای ما _داراب کلا_ مردم، خصوصاً زنانِ کدبانوی خانه، سخت مشغولِ غوره گیری اند. غوره یعنی «دانه‌های ترش و نارَس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده». غوره یعنی «فرد جوان و بی‌تجربه». ضرب المثلی ست که می گوید: غوره نشده مویز شدن: یعنی «بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن. منبع

 

غورۀ انگور خانگی. عکس ارسالی یک دامنه خوان

 

خواستم در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» این را بگویم: غوره کار زُمُختی ست. هم چیندنش، هم دون دون کردنش. هم آب گرفتنش. هم کَف گیری اش. و هم حتی فروشش. فقط، خوردنش آسان است و بس. که مردانه!!! است. می خورند که آب کنند چی را؟ قند و نمک و چربی را. این روزها مردها، سخت گرم فوتبال جام جهانی روسیه اند! دست به سیاه سفید هم نمی زنند! حتّی بَجُسّه تخمه پوست را !! کارها همه می افتند به گردن زن؛ که اساساً کارشان، سیاه و سفید کردن است: می پزند، دیگ سیاه می شه، می شورند: دیگ سفید می شه. خصوصاً قدیما که با ریگ می شستند. من هم اعتراف کنم دیشب من هم غرق شگفتی بلژیک علیۀ برزیل شدم که دو بر یک بُرد و رفت آن بالا. و من هم در این بازی حامی بلژیک بودم خصوصاً سدّ دفاع آهنینش. کاش کشورها به جای حمله، همه خطِّ دفاع داشته باشند. پایان.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تریبونعکس

طبیعت تابستانه دارابکلا

جمعه تیر ۱۳۹۷

 

احمد گرجی بالامحله

خال به دوش. خال. ۱۴ تیر  ۱۳۹۷

عکس ها: اینجا

 

 

آقای محمدعلی نبی زاده برادرشهید ابراهیم نبی زاده. بیمارستان بوعلی ساری. ایام شهادت امام علی (ع) ۱۶ خرداد ۱۳۹۷. ارسالی جناب یک دوست. با سلام و آرزوی سلامتی و شفا برای این مرد پرتلاش و خوش گفتار و خوش رفتار روستای دارابکلا. (ایشان دائیِ مادر همسرم هستند) عکس زیر محمدعلی نبی زاده و دامادش آقای گال برار بابویه دارابی برادر حسین نجّار و علی نجّار. درود به نبی زاده و سلام به جناب یک دوست که یادِ آقای نبی زادۀ این مرد خندان و بشّاش و مردمی و خاکی دارابکلا را تجدید کرده اند که اینک بر بستر بیماری ست.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
وقتی کسی می میرد
تریبون

وقتی کسی می میرد

چهارشنبه خرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. به مؤمن توصیه شده است در احوال مرگ، اندیشه کند. در این پست خواستم به عباراتی بپردازم که معمولاً پس از مرگِ افراد بر زبان زندگان جاری می شود. یعنی وقتی کسی می میرد، مردم معمولاً چینین می گویند:

جان به جان آفرین تسلیم کرد

 

دعوت حق را لبیک گفت

 

به رحمت ایزدی پیوست

 

رحلت کرد

 

به دیار باقی شتافت

 

دار فانی را وداع گفت

 

پَر کشید

 

عروج نمود

 

درگذشت

 

وفات کرد

 

فوت شد

 

مُرد

 

راحت شد

 

سکته کرد

 

قلبش ایستاد

 

تمام کرد

 

مرحوم شد

 

به شهادت رسید

 

به ملکوت اعلی پیوست

 

به هلاکت رسید

 

به قتل رسید

 

به درک واصل شد

 

برای همیشه خاموش گشت

 

لب از جهان فرو بست

 

به قبرستان گذر کردم کم وبیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بیکفن در خاک رفته

نه دولتمند بُرده یک کفن بیش

(بابا طاهر عریان)

 

همۀ این عبارات _چه وصفی و چه خبری، چه در مَدح و چه در ذَم_ نشان از آن می دهد که دنیا را باید گذاشت و رفت و در جایی دیگر رحل اقامت گُزید. دنیا را باید ترک کرد و در آخرت سُکنی کرد. دنیا فقط برای قیامت تعبیه شده. مزرعه است، البته این مزرعه را باید آباد کرد و کاشت و داشت و برداشت نمود و خود را در آن پرورش داد تا در آخرت _که زندگی جاودانه است_ آسایش داشت و به برکات و نِعم نوید داده شده در قرآن و پیام های پیامبران نائل آمد. آری دنیا بد نیست، دنیازدگی بد است. دنیازدگی یعنی فرعون شدن. یعنی قارون شدن. یعنی بَلعم باعورا گردیدن. یعنی زر و زور و تزویر هر سه. که خدای مهربان، راه زیبای توبه را برای رهایی از این سه گریزگاه توحیدی، پیش روی ما گذاشته. خدایا توبه. دامنه.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تریبون

گل‌چین باشیم، نه گناه‌چین

دوشنبه ارديبهشت ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک مرد بزرگ محل. یادم هنوز هست که چه نصیحت‌هایی به ما می‌کرد، چه شعرهای پرمغزی می‌خواند، و چه حکمت‌های زیبایی نقل می‌نمود. تنومند بود؛ سرخ‌فام. خندان و نیز به‌شدّت آرام. صدایش، خیلی طَنین داشت، وقتی سخن می‌آمد کم می‌گفت و به حدّ و حدود، حرف می‌زد. از ابوسعید ابوالخیر می‌گفت:

 

چون تیشه مَباش و جمله بر خود مَتراش

چون رنده ز کار خویش بی‌بهره مباش

تعلیم ز ارّه گیر در امر معاش

نیمی سوی خود می کش و نیمی می پاش

(رباعی ۳۶۷ ابوسعید ابوالخیر)

 

در پنج‌شنبه‌شب‌های دهه‌ی شصت، ما جمعی از رفقا، به خونه‌اش در تنگِ بالامحله‌ی داراب‌کلا می‌رفتیم و «دیدنی»های تلویزیون آن سال‌ها را می‌دیدیم. (برنامه‌ای از مجری زبردست مرحوم جلال مقامی) آن مرد بزرگ و خوب محل، در شب نشینی‌های‌مان در جوارش، از خوی و خصلت‌های بد برخی از مردم می‌گفت و بر ما تأکید داشت چنین نباشیم، بلکه همیشه:

 

گُل‌چین باشیم، نه گناه‌چین مردم

 

او خطّاط بود. بسیار خوش‌خط و خوش‌قلب.  تهران کار می‌کرد و آخر هفته به داراب‌کلا برمی‌گشت. او مرحوم آقای نصیری بود؛ پدرِ دوست‌مان جناب احمد نصیری. با آن که جوان بودم ولی این ذکر زیر او را که به ما یاد داده‌بود؛ هر صبح هفت‌بار به نیت خالص توحید بخوانیم، هنوز هم وِرد زبان و قلبم می‌کنم و حرز جانم:

 

یا هو یا مَن لا هوَ الا هو

 

همان دوره‌ی جوانی خیلی از شعرها و نکته‌های او را در دفترم نوشته‌ام و هنوز به یادگار نگه داشته‌ام. خدا او و همسر مهربانش را -که همیشه با قلبی پاک و اخلاقی خوش رفتار با ما برخورد شفقّت‌آمیز داشتند و با سخاوت تمام پذیرایی می‌کردند- غریق رحمت کناد. فاتحه مع الصّلوات.

 

اخیراً در (آب حیات) مرکز اطلاع‌رسانی غدیر، خوانده‌ام که در تفسیر مجمع البیان ذیل سوره اخلاص آمده است که علی (علیه السلام) قبل از غزوه بدر، حضرت خضر (علیه السلام) را در خواب مشاهده می‌فرمایند و به او می‌گویند چیزی به من بیاموز تا بدان وسیله بر دشمنان نصرت یابم.

 

جناب خضر (علیه السلام) به ایشان می‌گویند، بگو: یا هو یا من لا هو الا هو.

 

علی (علیه السلام) در صبح آن شب، حکایت رؤیای شب گذشته‌ی خویش را برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌نمایند. حضرت رسول به ایشان می‌فرمایند، یا علی به تو اسم اعظم تعلیم داده شده است.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
اختصاصیتریبونکویریات

کورِ خود و بینای مردم نباشیم!

چهارشنبه ارديبهشت ۱۳۹۷

به قلم دامنه. کویریات دامنه. به نام خدا. امشب ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ بازهم بوی قشنگ سحر می‌آید و یاد زیبای خاطره‌ها، مادرها، خواهرها، زحمت‌ها، پخت‌وپزها، بوی اشتهاآور افطاری‌ها و در یک کلمه آغاز بهترین روزها و شب‌ها و سحرها و اذان شادی‌بخشِ مؤذّنه‌ها. در این ماه مبارک و فرخنده‌ی توبه و انابه و بخشش خدا که با دعوتنامه‌ی باری‌تعالی، میهمان شریف سفره‌ی برکت حضرت آفریدگار هستیم؛ بهتر آن است:

 

کورِ خود و بینای مردم نباشیم

 

 

یعنی این که در دیدنِ بدی‌ها و ضعف‌ها و غفلت‌ها و گناه‌ها و کژی‌ها و کاستی‌ها و اشتباه‌های خود، کور! نباشیم و آن را نبینیم! و خدای ناکرده فقط و فقط عیب و ایرادهای مردم را ببینیم و از خویشتنِ خویش غافل باشیم و کرده‌های خود را توجیه نماییم. پس؛ اول به خودم نَهیب می‌زنم که خدایا از بدی‌های فراوانم درگذر و این ماه را برای همه‌ی ما ماه فرصت و رُخصت و مغفرت قرار ده.

 

 

طلوع در هند

 

سپس از پرودگار غفور مهربان می‌خواهم مردم مؤمن ما را ببخشای و بیامرز و همه‌ی اموات محل و نیز تازه‌درگذشتگان روستای داراب‌کلا از جمله همسنگر خوب‌مان سادات بزرگوار سیّد ابوالحسن شفیعی دارابی را غریق رحمت فرما. با یاد و احترام به شهیدان.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
نویسندگانتریبون

درخواست جناب یک دارابکلایی

يكشنبه ارديبهشت ۱۳۹۷

به قلم جناب «یک دارابکلایی»: با سلام. جناب آقای طالبی، معمولا واژه "زیرآب زنی" [اینجا] مواقعی استفاده می شود که طرفی که زیر آب او را می‌زنند دارای خصیصه زشتی است و یا کار ناشایستی انجام داده یا می دهد و زیرآب زن معمولا این خصایص و کارها را برای خراب کردن طرف استفاده می‌کند. اما زمانی که فردی برای حفظ کشور، جان خود را که عزیزترین چیز اوست، بر کف گرفته و به جبهه می رود و یا فرد شایسته ای برای کار مناسبی در نظر گرفته شده و عده ای به ناحق و ناروا بر اینان تهمت و افترا می بندند را نمی توان زیرآب زن گفت؛ یقینا واژه ای دیگر باید برای آنان پیدا کرد، اگر چه من هر چه فکر کردم نتوانستم پیدا کنم.


این خصیصه زشت دارابکلایی به نظر می رسد که مربوط به دوران قدیم باشد، اما واقعیت این است که همین اواخر هم این قضایا ادامه دارد. فرد محترمی پیش من گلایه می کرد که به دستور وزیر، برای شغلی انتخاب شده بود اما فقط به دلیل اینکه یک هم محلی آنجا بود موفق به اشتغال نشده بود. از این ناراحت بود که همه جای این مملکت اگر کسی در جایی آشنایی داشته باشد کار او راه می افتد و مشکل او این بود که این هم محلی در آنجا بود و کاش که نبود. به نظرم به جای در لفّافه حرف زدن و نام نیاوردن از آنان، بهتر آن است که نام این افراد بر ملا شود و از این طریق شاید ریشه این خصیصه زشت اخلاقی از این دیار برچیده شود. پس لطفا اگر صلاح می دانید این کار را انجام دهید. با سپاس.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام من هم به شما جناب «یک دارابکلایی». متن شما دربردارندۀ نکات بسیارمهمی ست؛ که من لازم می دانم _ولو خیلی کوتاه_ به آن بپردازم:

 

۱- باید تأسُف خورد که خصلت های زشت برخی ها، موجب گردیده آدم همیشه آرزو کند کاش یک هم محلی با او همکار نباشد و یا از محل کارش باخبر نباشد. واقعاً نکتۀ دردناکی را با تفکر فعال خویش مطرح ساخته ای.

 

۲- من دلم نمی خواهد برای چنین افرادی که به قول معروف «زیرآب‌زن» هستند، واژه ای خلق کنم، کما این که شما نیز هرچه کوشیده اید، نتوانستید چنین کنید و به نظرم دلت نیامده است به آنان نسبت خاصی بدهی.

 

۳- اتفاقاً یکی از دوستان _که مرضی الطرفین است_ همان سال های اوج گزارش ها علیۀ من، با نیت خالص و مستند به من گفت: «فلان «عبدَوود» علیه ات زد.» من البته آن زمان خندیدم از توصیف او، ولی الان می گویم همین نسبت را هم نباید داد. آنان زشتی و حسادت می کنند؛ ما که نباید عین آنها از جادّۀ منطق و انصاف به در برویم.

 

۴- فرمودی اسم شان را علناً بیاورم و از لفّافه بیرون بروم چرا که از نظرت، اُولی آن است که نامشان برمَلا و آشکار شود تا از این طریق ریشۀ چنین خصیصۀ زشت اخلاقی از دیار دارابکلا برچیده شود. من ضمن سپاس از شما بابت این همدردی و بیان حق، معتقدم در وبلاگم هنوز وقت آن نشده که نام شان بیاورم. چون اینجا عرصۀ همگانی ست. فعلاً بگذارید، نام شان را نیاورم.

 

۵- من این خصیصۀ زشت زیرآب زنی را از هر کس سرزده باشد و یا سربزند محکوم می کنم. که از قول مستقیم یکی از دوستان گرامی شنیده ام علاوه بر چندتا جناح راستی محل _که اندک اند_ یکی از جناح چپی هم این خصلت را از قبل داشته است و برای شغل بگیران محل، و نیز در تحقیقات محلی، زیرآب زنی می کرد؛ که من هنوز برایم مسجّل نشده است. اگر واقعاً چنین بوده است، از این شخص هم بابت این بخش از کارهایش بیزاری می‌جویم. برای من، چپ و راست مهم نیست، حق و ارزش گرایی و پایداری در دیانت و انقلابی گری واقعی اصل است.

 

۶- در مورد آن وزیر و آن فرد خیلی تأسف خوردم که چنین شد. اگر از من کاری بر بیاید و نیاز دیده باشی، اعلان آمادگی می کنم کمکش کنم. تمام.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تریبون

درگذشت همسنگر مهربان

شنبه ارديبهشت ۱۳۹۷

به قلم دامنه: همرزم سلحشور: سیدحسن، سلام ما را به یوسف برسان. الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ. کسانى که چون مصیبتى به آنان رسد گویند انا لله و انا الیه راجعون [ما از خداییم و به خدا باز مى‏ گردیم‏]. بر اینان درود پروردگارشان و رحمت او باد و اینانند که رهیافته‏ اند.

سوره بقره آیه‌ی ۱۵۶ و ۱۵۷

ترجمه خرمشاهی

 

جبهه‌ی جنوب. ۱۳۶۴

من و روانشادان: یوسف و سیدابوالحسن

عکاس: سیدعلی اصغر

 

به نام خدا. لحظات پیش (۸ و نیم صبح شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ برابر با ۲۵ شعبان المعظم ۱۴۳۹) از سوی دوست بزرگوارم جناب حاج سیدتقی شفیعی دارابی مطلع شدم، همرزم سلحشورمان سید ابوالحسن شفیعی دارابی برادرِ جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد شفیعی مازندرانی به رحمت خدا پیوست.

 

من در صدر کلام، این مصیبت غم انگیز را به تک تک اَخوات و اَخوان کرام شان به ویژه استاد شفیعی مازندرانی و رفیق دیرین و یار و یاور همیشگی ام جناب حاج سیدتقی، به همۀ بازماندگان عزیزشان خاصّه به همسر فداکار و مؤمنه شان، به تمامی همسنگران و همرزمان سلحشورشان خصوصاً به یوسف در فراق مان، و به همۀ اقوام و خویشان و خویشاوندان و دوستان و همکاران گرامی شان مخصوصاً به هم پویان محترم شان، تسلیت می گویم.

 

اما سخن خاص دامنه: مرحوم سیدحسن آقا بر گردن مان حق دارد، حق محبت، حق احترام، حق رفاقت، حق همسنگری، حق در یک خیمۀ جنگ خوابیدن، حق ایمان ورزی، حق دعاخوانی، حق ذاکرِ اهل بیت _علیهم السّلام_ بودن، و در اوج همه حقِ سادات مهربان بودن.

 

من شخصاً ایشان را از صمیم دل دوست می داشتم. غیر از خوبی و محبت و طبع گرم صمیمیت، چیزی از او به یاد ندارم. در سنگر جبهه در کنار رفیقان: یوسف، سیدعلی اصغر، احمدبابویه، از این همرزم، فقط سلحشوری و مقاومت و اخلاق نیکو و دقت در آداب دینی و پیشتازی در رعایت مسائل شرعیه دیده ایم. شهادت می دهم که آقاسیدابوالحسن، الحق یک همسنگر نترس و آمادۀ شهادت و سرشار از روحیه بود. تمام چهارشنبه‌شب‌ها برای مان دعای توسل می خواند.

 

این پست را از سر ارادات به آن سید بزرگوار، نوشته ام که در روز عاشورا و شب های محرم دارابکلا با جوشی‌های او، بر سر و سینه ها می زدیم که با آن بلندگوی دستی قدیمی، با خلوص و ارادات به اهلبیت (ع)، نوحه های ساده و سنتی می خواند و عزاداران را به دستۀ سینه زنان، تهییج و مهیّا می ساخت. سیدحسن، بی ریا ذاکر اهلبیت عصمت و طهارت _علیهم السلام_ بود.

 

اخیراَ با این بسیجی همرزمم دوبار دیدار و گفت و گو داشتم: یکی دی ماه ۱۳۹۶ که خیلی بشّاش بود و تجدید خاطرات کردیم و نقل خوبی های یوسف. دیگری همین دو هفتۀ قبل در بستر بیمارستان بود که به من گفت: «آق ابراهیم، راضی ام به رضای خدا». اشک در چشمم کردم و گفتم: تو در ایمان، پایدار بودی و هستی؛ پس، در این سختی نیز مقاوم باش و روحیه رزمندگی ات را به یاد آر. صدایش  در دلم ماند و طنین سخنش هنوز در گوشم نجوا دارد.

 

یادش را به همراه مرحومان والدین متدیّن و مهربانش و نیز برادرش مرحوم سید حجت از معلمان روستای دارابکلا، گرامی می دارم و برای شان غفران الهی و محشورشدن با اولیای الهی، طلب می کنم. ما همرزمان و همسنگران مرحوم آقا سیدحسن، در غم درگذشت او با همۀ منتسبان بزرگوارش، شریک هستیم. خدایا ما را با رزمندگان و شهیدان پذیرا باش. با بغض در گلو می گوییم: سیدحسن، سلام ما را به یوسف برسان. التماس دعا. دامنه.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تریبون

تسلیت به جعفر رجبی

جمعه ارديبهشت ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. درگذشت «گَنّا». این پست را از زبان رفقایم می‌نویسم: گنّا هم با عمری بالای یک قرن، از میان مان رفت. من، عید نوروز ۱۳۹۴ که به دیدارش رفته بودم، عکس زیر را به یادگار انداختم. او به رفقا، خیلی سخی و مهربان بود. ما رفقا، با او خاطره های زیادی داریم. از اوج مهرورزی اش گرفته تا جملات خندان و خُلقیات قشنگ و دلِ نازک و قلب پردغدغه اش برای نوادگانش؛ خصوصاً عشق بی حصرش به نوه اش جعفر، که اسماعیل صدایش می کرد.

 

ما را مثل نوه اش جعفر و هادی و مهدی محّبت می کرد. من و رفقایم، از دستان او نون و نمک فراوان خورده ایم؛ از اول انقلاب تا سال های سال. صدها جلسۀ اوایل انقلاب و دهۀ شصت را در منزلش برگزار کردیم و با سخاوت و خوشرویی و خوشحالی و به وفور پذیرایی شده ایم. خیلی بامحبت بود. خصوصاً روانشاد یوسف داماد خواهرزاده اش را بسیار دوست می داشت.

 

امروز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ این مظهر رأفت و دلدادگی به نوادگان و اطرافیان، به رحمت خدا پیوست. حق است پستی ویژه از سر سپاس و نمک شناسی، برایش می نوشتم که نوشتم. این درگذشت را به همۀ خویشاوندان نسبی و سببی اش، اخصّ به رفیق مان آقاجعفر رجبی دارابی تسلیت می گوییم و برای روح وی صلوات و فاتحه نثار می کنیم و یاد این مادرمهربان را -که گنّا صدایش می کردیم- گرامی می داریم. جایش بهشت برین باشد.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی